حضور فعال مرحوم فقیه سبزواری در واقعه گوهرشاد
نهضت خراسان
تقدیم به آستان مقدس علی بن موسی الرّضا(علیه السلام)
امید که آن بینای حقایق و آن نور خدا در تاریکیهای زمین1ما را مشمول لطف و شفاعت خود گرداند.انشاء الله
بسم الله الرحمن الرحیم
و لقد ارسلنا موسی بآتینا آن اخرج قوم من الظّلمات الی النّور و ذکّر هم بایّام اللّه انّ فی ذلک لآیات لکلّ صبّار شکور
2.
در گذرگاه حرکت جوامع بشری و بویژه در تاریخ پر حماسه و خونبار اسلام راستین،روزهایی پدیدار گشته است که پیروان حقیقت در نهایت مظلومیت و استضعاف با دستهایی تهی و امکانات اندک،در مقابل پیروان سراپا مسلح و به ظاهر توانمند باطل قد مردانگی برافراشته،و در مصافی نابرابر آوای توحید و حقطلبی سردادهاند.
در منطق وحی،این هنگامههای درخشان ایثار و شهادت،صرفنظر از پیروزی یا شکست ظاهری،تجلی نور علیه ظلمت و مصداقی بر«ایام الله»است.
آگاهی از«ایام الله»و فراز و نشیبهای آن برای هر انسانی به خصوص رهروان اسلام ناب محمدی(صلی اللّه علیه و آله و سلّم)ه رایحهء دلپذیر شکوفایی انقلاب اسلامی را استشمام کرده و رسالت حفظ و تداوم این نعمت الهی را بر دوش دارند،هشداری ضروری و آموزنده است.
«و ذکّر فانّ الّذکری تنفع المؤمنین
3»تاریخ معاصر ایران شاهد (1)....یا نوار...فی ظلمات الارض...فرازی از دعای بالای آنحضرت.
(2).سورهء مبارکه ابراهیم-آیهء 5.
(3).سورهء شریفهء زاریات-آیهء 55.
نمونههای بارزی از«ایام اللّه»است.
حرکت توفنده روحانیت و مردم خراسان در تیرماه 1314 نیز از این موارد است.
حرکتی که ابعاد متعددی از خروج از ظلمت بسوی نور را در خود داشت.
همانند مقابله با تهاجم فرهنگی غرب،ایستادگی در برابر طاغوت،دفاع از احکام اللّه،حمایت از مراجع تقلید و روحانیت و ایثار و شهادتطلبی.دسترسی مرکز اسناد انقلاب اسلامی به اسناد مرتبط با این وقایع،ما را موظف به بازگویی و ارائه آنها میکند.اما تکمیل بحث و آشکار نمودن عمیقتر واقعیات،توجه به دیگر نوشتههای تاریخی،به ویژه روایت ناظران و شاهدان عینی ماجرا را نیز طلب میکند.هدف این نوشتار(با عنایت خداوند سبحان)ارائهء نمایی از«ایام اللّه»نهضت 1314 خراسان بر اساس مآخذ سهگانه فوق است.انشا اللّه.
مقدمه-نظری به شرایط سیاسی اجتماعی دوران نهضت
ناکامی انقلاب مشروطیت در حل مصائب گستردهء کشور،انحرافات،فساد و خودباختگی دربار زبون قاجار و هرج ومرج ناشی از دخالت بیگانگان در دوران جنگ جهانی اول،موج قیامهای اسلامی-مردمی را در گوشه و کنار ایران غارتزده برانگیخت.
گسترش و باروری این قیامها در کنار انقلاب نوپای روسیه،زنگ خطری جدی برای استعمارگران انگلیسی محسوب میشد.
بنابراین تداوم حضور نامشروع آنان در صحنهء ایران،اقتداری افزونتر از گذشته را طلب میکرد.
اما کسب چنین اقتداری با توجه به تلفات یک میلیونی انگلستان در جنگ جهانی اول و خیزش ضد استعماری ملتهای دربند،با حضور مستقیم سیای نظامی میّسر نبود.
پس میبایست را حل نوین و پیچیدهتری انتخاب شود.
این راهبرد جدید در ایجاد حکومتی وابسته و خودکامه منظور گشت،حکومتی که نه تنها به مقابله با قیامها و جریانهای مردمی-اسلامی بشتابند،بلکه زمینهء پیاده کردن دیگر خواستههای استعمارگران و استمرار غارت منابع کشور را نیز فراهم آورد*.
(رژیم خود فروخته رضا خان با سرکوب نهضتهای مردمی،کمک به تهاجم فرهنگی،تن در دادن به استمرار افزونتر غارت منابع نفت با امضاء قرارداد 1312 که حتی از قرارداد دارسی نیز زیانبخشتر و خفتآورتر بوده1و...به اهداف فوق جامهء عمل پوشانید.)
مؤلفان غربی نیز به انتخاب این راهبرد جدید از طرف انگلستان تصریح کردهاند.از جمله«هاس»مینویسد:
«همینکه روشن شد تصرف ایران و تبدیل آن به یکی از اقمار انگلستان شدنی نیست،بر آن شدند که با تحکیم ایران همچون دولتی مستقل به رهبری حکومتی گوش به فرمان از منابع آنها بهتر دفاع شود2».
در راستای دستیابی به اهداف همین راهبرد است که مأموران آشکار و نهان انگلیس،همچون«اردشیر.جی.ریپورتر»و«آیرون ساید»،یک نظامی قزاق را که قلدری و خشونتش با حکومت خودگامه،بیسوادی و نادانیش با پذیرش فرهنگ منحط و بیمحتوای غرب،آزمندی و جاهطلبیش با نوکری و انقیاد و الحاد و دون صفتیش با هجوم به اسلام و روحانیت تناسب داشت،طی ترفندهای گوناگون و آموزشهای ویژه بر اریکه سلطنت نشاندند.
و در کمال تأسف مقاومت آزاد مردانی همچون شهید مدرس نیز به علل گوناگون از جمله کمبود آگاهی و انسجام عمومی،فقدان وحدت،دوری روحانیت از صحنه، سرخوردگی از عدم موفقیت موردنظر در انقلاب مشروطیت و...نتوانست روند استقرار این خودکامگی وابسته را متوقف سازد.
اما انگلیس نیک میدانست که در منطقه قدرت بالقوه و سخت تهدیدکنندهای علیه او آرمیده است که در صورت بیداری انرژی عظیمی را آزاد کرده و طومار حیات هر متجاوزی را درهم خواهد نوردید.
این نیروی عظیم الهی چیزی جز اسلام ناب و پاسداران آن یعنی روحانیت مبارزه نبود.
بدین جهت،استکبار غرب تهاجم فرهنگی گستردهای را طرحریزی و با دست رضا خان و دستیارانش به اجرا میگذارد.3
(1).گذشته چراغ راه آینده است،ص،22 تا 37.
(2).تاریخ سیاسی معاصر ایران،سید جلال الدین مدنی،جلد اول،ص 97.
(3).وجوه بارزی از موارد فوق در تعلیمات«اردشیر.جی.ریپورتر»به«رضا خان»به چشم میخورد.
(ظهرو و سقوط سلطنت پهلوی ص 148 تا 159).
رئوس عمده این تهاجم زیانبار بدینقرار است:
1)به انزوا کشانیدن و نابودی روحانیت
2)یورش همه جانبه به اعتقادات و ارزشهای اسلامی
3)جایگزینی فرهنگ غربی و باستانگرایی بیمحتوای ایرانی به جای فرهنگ اسلامی1.
4)تبلیغ و جایگزین«ملیگرایی افراطی»به عنوان یک ایدئولوژی2به جای اسلام.
5)گماردن و فعّال کردن نخبگان وابسته و غربزده3.
6)رواج فرهنگ فساد و فحشاء.
7)ایجاد اختلاف و تفرقه بین پویندگان علم و آحاد مردم از طریق گوناگون
بنابراین ملاحظه میکنیم که نوک تیز پیکان یورش فرهنگی متوجه ریشهکن کردن اسلام،نابودی روحانیت،ایجاد تفرقه و دوگانگی بین مسلمانان،جدا کردن آنها از سابقه تاریخی درخشان اسلامی،رواج فرهنگ غربی و شکستن روح هرگونه مقاومتی است.
امام خمینی(رضوان اللّه تعالی علیه)روند خائنانهء اسلام ستیزی رضا خان را چنین توضیح میدهند:
«...رضا خان که آمد،این با دست انگلیسها آمد که بعد انگلیسها هم خودشان اقرار کردند این را،که ما این را آوردیم،در رادیو دهلی،در جنگ عمومی و چون از ما تخلف کرد حالا داریم میبریمش،بردندش آنجا که باید ببرند،ابتدا هم با حربهء اسلام آمد،حربهء اسلام را بر ضد اسلام،...تا اینکه حکومتش مستقر شد،شروع کرد به آن (1)و(2).برای بحث جامعتر به زندگینامه سیاسی امام خمینی،ص 45 تا 62 مراجعه شود.
(3).کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی با توضیح اینکه امپریالیستها ابتدا نهال فرهنگ ویژه در مغزها نشاندند تا فضای مساعدی برای غارت و تسلط فراهم شود...دستچین،جذب«نخبگان»بومی و پرورش آنان را با روح فرهنگ غربی از مهمترین اهرمهای سیطره استعمار و نواستعمار بر کشورهای آسیا،افریقا و امریکای لاتین [میداند].
سپس اضافه مینماید[که]در بررسی تاریخ نفوذ نواستعمار غرب در ایران،این مکانیسم سلطه را به صورت پرورش انبوهی از«رجال سیاسی»و«نخبگان فرهنگی»غربگرا و خودباخته مییابیم به«رجال»و«نخبگانی»که در مکتب میرزا ملکم خانها و«فراموشخانهء»او الفبای سیاست را آموختند...
کتاب مزبور سپس به نقش«مدرسه علوم سیاسی»تأسیس شده در سال 1317 قمری که با مدرسینی چون «اردشیر.جیریپورتر»به پرورش برجستهترین مهرههای انگلیس و آمریکا که در رژیم پهلوی[به]کارگزاران درجه اول سیاسی و فرهنگی کشور بدل شدند.اشاره میکند.
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی ص،138.
چیزهایی که به او،حال یا تعلیم شده بود یا خودش مثلا میخواست،تعلیم شده بود، یک مقداریش هم از آتاتورک گرفت.با حربهء الحاد خودش پیش آمد و اول چیزی را که در نظر گرفت این بود که آثار اسلام را در ایران از بین ببرد،آثار اسلام را چطور باید از بین ببرد یکی اینکه،اینکه همه ملت به آن توجه دارند این را ببرد از دست،از دستشان بگیرد،این مجالسی که مجالس روضهء سید الشهداء بود که پیش ملّت آنقدر اهمیت دارد و آنقدر مربی هست و آنقدر تربیت کرده است مردم را،این را از دستشان بگیرد تمام روضههای ایران را قدغن کرد،در هیچ جای ایران یک کسی نمیتوانست یک روضهای که چند نفر محدود حتی باشند نمیتوانستند که یک چنین مجلسی درست کنند،...در همین قم که خوب مرکز روحانیت بود آن وقت و حال،در همین قم مجلس روضه نبود،اگر بود بین الطلوعین تمام باید بشود قبل از اذان صبح یک عدهّ کمی،چهار تا، پنج تا،ده تا،میرفتند و یک صحبتی میکردند و یک ذکر مصیبتی میکردند و اول اذان با یک قدری بعد از اذان باید متفرق بشوند،انها هم حتی مفتشینی که آنها داشتند و اشخاصی که دنبال اینها بودند جاسوسهاشان اطلاع میدادند این را هم تمام میکرد.
و از آن بالاتر که اساس را تقریبا بهم میزد این بود که روحانیت را از بین ببرد، شروع کرد راجع به مخالفت با روحانیت و اینکه عمامههای روحانیون را بردارند و کسی حق ندارد عمامه داشته باشد،حتی بعضیشان میگفتند که در تمام ایران بیش از شش نفر نباید عمامه داشته باشند و اینرا هم دروغ میگفتند اصلا نمیخواستند باشد و عمدهء نظر این بود که روحانیت را دیده بودند آنهایی که احتمالا این را وادار به این امور میکردند،دیده بودند لا اقل این صد سال را درست دیده بودند که هر وقت که بنا بود یک شکستی به ملّت بیاید،روحانیت جلویش را میگرفت،دیده بودند که در مثلا عراق که انگلیسیها عراق را آنوقت تقریبا گرفته بودند،آن روحانی بزرگ مرحوم آقا میرزا محمد تقی جلویش را گرفت و از ایشان گرفت عراق را،استقلال عراق را او میگرفت از آنها،و بازدیده بودند که قبل از او میرزای شیرازی با یک کلمه ایران را نجات داد از دست انگلیسیها،و مزاحم را میدیدند.که همین روحانیون هستند و اگر چنانچه بخواهند آن چیزهایی که آنها میخواستند و علاوهبراین شرق را بازار کنند برای خودشان،از آن طرف مخازنشان را ببرند و از آن طرف با صورت دیگر بازار درست کنند
و هرچه دارند به این بازار صرف کنند...میدیدند که روحانیت اگر زنده باشد...این مزاحم است،از این جهت روحانیت را با تمام قوا کوبیدند...تمام خطباء را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند و تمام علماء را در سرتاسر ایران زبانشان را بستند...1».
بنابراین رضا خان در راستای دستور،میل و نهضت غرب،در پی تحکیم قدرت خودکامهء خویش،تهاجم بیامانی را علیه روحانیت و مبانی اعتقادی ارزشی اسلام آغاز میکند.مبارزهء آشکار با روحانیت از گرفتن حق قضاوت از روحانیین در سال 1305 شروع و با تضییقات و آزار و اذیت زیاد و خلع لباس و ممنوعیت برپایی عزاداری انسانساز و ظالم و ستیزسالار شهیدان ادامه پیدا میکند.
سختگیریها و فشارهای رژیم در مقابله با روحانیت بحّدی است،که بنابر یک آمار تعداد طلاب حوزههای علمیه طی شانزده سال منتهی به 1320 از 5984 به 784 نفر تقلیل پیدا میکند2.
تهاجم به مبانی ارزشی نیز تهاجمی گسترده و بس زهرآگین است که بیان آن تحقیق خاص و جامعی را میطلبد،و حجابزدایی و تغییر اجباری کلاه و لباس هم بعنوان عوامل اصلی بروز نهضت خراسان،از ابعاد مهم این تهاجم شوم است.حجاب به بیان مقام معظم رهبری حضرت آیة ا...خامنهای،یک مسئله فرعی و جزئی نیست بلکه بسیار مسئله مهمی است3.و به قول فانون حجاب«دژ نفوذناپذیر جامعه اسلامی» است.
حجابزدایی،تزریق فرهنگ مادّی،ستایش«تن»به جای«روح و کمالات انسانی»،لذّتطلبی و خودمحوری به جای خداخواهی و خدامحوری،بیبندوباری و لجام گسیختگی به جای«عفاف»و نجابت،فروپاشی و ریزش بنیاد خانواده به جای ارج نهادن و تحکیم آن،هرزهگری و هرزهگرایی به جای آرام گرفتن و تعلق به خانواده و مصرفزدگی،اسراف و تجملگرایی را به جای قناعت و سادهزیستی بهمراه دارد.
این اثرات کافی است تا حجابزدایی روح غیرت و مردانگی و ارادهء مقاومت و مبارزه را در افراد جامعه به ویژه جوانان درهم شکند و در نتیجه سلطه و چپاول (1).صحیفهء نور،جلد 11،ص 125.
(2).تاریخ نوین ایران،م.س.ایوانف به نقل از زندگینامهء سیاسی امام خمینی،ص 77.
(3).از بیانات معظم له به تاریخ 14/1/69،چشمه نور،ص 287.
استعمارگران استمرار یابد.
علاوه بر آن مصرفزدگی حاصل از حجابزدایی،بازار فروش مناسبی را نیز برای سوداگران غربی فراهم میآورد.
به لحاظ آثار یاد شده است که حجابزدایی از نخستین مواد«دستور کار»تهاجم فرهنگی رضا خان است.اما«حجاب زدائی»در ایران به علّت تمایل فطری بانوان بر حجاب،وجوب شرعی آن و ریشهء عمیق اعتقادی و سنتّی آن در عموم خانوادهها، دشوار بلکه ناممکن بود.لذا مأموریت رضا خان،پس از خروج از پوستهء خوش خط و خال تظاهر به اسلام،بصورت حرکتی خزنده و شیطانی در نوروز 1306 جلوهگر شد.
حضرت آیة ا...اراکی(رحمة ا...علیه)حرکت ننگین مزبور را چنین توضیح میدهند:«...شب عید نوروزی که جمعیت زیادی به حرم آمده بودند.طاغوت اوّل به زنش سفارش کرده بود که با سر برهنه در یکی از بقعههایی که دربش به ایوان آئینه باز میشود بنشیند.
مرحوم آقای ناظم تهرانی که همیشه در حوزهء حاج شیخ محمد تقی بافقی حاضر میشد،وقتی شنید چنین اتفاقی افتاده...از وسط جمعیت شروع کرد به تحقیر آن زن که چرا با سر برهنه آمده است.آن زن هم به طاغوت اوّل گفت که چنین اتفاقی افتاده است.
او هم با عصبانیت با توپ سمت قم حرکت کرد تا همه را و حوزه را به توپ ببندد1...»لکن نارضایتی عمومی مردم که در فتاوای مجتهدین مانند سید ابو الحسن تنکابنی در وجوب حجاب2و تحصّن تعداد کثیری از روحانیون برجسته اصفهان به زعامت حاج آقا نورا...در قم نمودار گردید.با اضافهء سرنگونی امان ا...خان3
(1)أروزنامهء جمهوری اسلامی،14/9/72.
(2).برای آشنایی با مفاد فتوای ایشان به حجاب و کشف حجاب در ایران،ص 106 مراجعه شود.
(3).امان ا...خان نیز همان آتاتوک و رضا خان با سر سپردگی فکری سیاسی خود به غرب،پس از بازگشت از سفر خود به اروپا،تصمیم به اجرای راهبرد خائنانه اسلامزدائی که از طرف استعمارگران غربی طرحریزی شده است میگیرد و به این منظور ابتدا برای تضعیف روحانیت طی حکمی ملاّیی را مشروط به داشتن شهادتنامه میکند و سپس امر به حجابزدائی میکند.لکن روحانیت و مردم غیور افغانستان در مقابل این تهاجم عقیدتی فرهنگی خانمان برانداز آرام نگرفته و بلافاصله روحانیت افغانستان امان ا...خان را تکفیر کرده و مردم دست به قیام گستردهای میزنند.شدت و گسترهء قیام بحدّی است که وی ناچار میشود در زمان بسیار اندکی از سلطنت استعفا دهد(24 دیماه 1307.آقابگوف در کتاب(گ.پ.او)عملکرد امان ا...خان را چنین توضیح میدهد:
«...امان ا...خان پس از بازگشت به کابل فورا اعضای جرگه(مجلس ملی)را به تشکیل جلسه دعوت کرد تا برنامهء اصلاعات مملکت را به شکل اروپایی که توسط جراید اعلام کرده بود،به رأی جرگه بگذارد...امان... خان به نمایندگان جرگه تکلیف کرده که لباس اروپایی بپوشند و بدون معطلی تمام قوانین لازم را برای اجرای
در افغانستان که او نیز گام در راه مبارزه با روحانیت و حجاب نهاده بود بعنوان عواملی عمده،رژیم را به عقبنشینی واداشت.امّا بدیهی بود که نه رضا خان و نه اربابان غربی او به هیچوجه حجابزدائی را که رکنی اساسی از تهاجم فرهنگ و ضربهء شدیدی بر اسلام و ملمین محسوب میشد به بوته فراموشی نمیسپردند.و مجددا 7 سال بعد هنگامیکه مجلس و دولت و رسانهها و مطبوعات،به نهادهای کاملا مطیع و دست نشانده تبدیل،روحانیت متعهد و بیدار همچون شهید مدرس از صحنه رانده شده و خفقان رژیم استبدادی به نهایت خود رسیده،دگرگونی لباس و حجابزدائی بصورت امری اجباری در دستور کار دولت قرار میگیرد.
صدر الاشراف وزیر دادگستری وقت[شهریور 1312 تا مهر 1315]،روند این تهاجم دوباره را چنین توضیح میدهد:«رضا شاه بعد از مسافرت ترکیه در اغلب اوقات...از رفع حجاب زنها و آزادی آنها صحبت و تشویق میکرد.
تا اوایل خرداد 1314 یکروز هیأت دولت را احضار کرد و گفت:ما باید صورتا، سنتا غربی بشویم و باید در قدم اوّل کلاهها تبدیل و شاپو بشود و پس فردا که افتتاح مجلس شورا است همه باید با شاپو حاضر شوند و در مجالس کلاه را به عادت غربیها باید بردارند،و نیز باید شروع به رفع حجاب زنها نمود و چون برای عامّهء مردم دفعتا مشکل است اقدام کنند،شما وزراء و معاونین باید پیشقدم بشوید و هفتهای یک شب با خانمهای خود در کلوب ایران...مجتمع شوید...
و به حکمت وزیر فرهنگ دستور داد که در مدارس زنانه معلمات و دخترها باید بدون حجاب باشند و اگر زن یا دختری امتناع کرد او را در مدارس راه ندهند(!)و امر داد زنهایی که مایل به خدمت،از قبیل ماشیننویسی باشند در ادارات بپذیرند...
همینکه چند روزی گذشت و دستور به حکام ولایات و استاندارها صادر شد که ترک حجاب را با تشویق و زور ترویج و به هر بهانه ممکن است ترتیب مجالس عمومی فراهم کنند و طبقات درجه اول مردم را دعوت کنند که با خانمهای خودشان در آن ق-اصلاحات طبق متد کشورهای غربی به تصویب برسانند.عکس العمل در برابر خواستههای امیر بصورت شورش همگانی قبایل جنوب تظاهر کرد و این قبایل بر ضد امیری که هنوز نمیدانست چگونه مرزهای آنانرا در مقابل هجوم حفظ کند ولی آمادهء دگرگون کردن پایههای زندگی و اصول مذهبیشان بود قیام نمودند...»
تاریخ بیست ساله،جلد 5،حسین مکی،ص 18.
مجالس حاضر شوند تا تدریجا امر متعارف شود.»
در پی اجرای همین دستور العمل است که فریاد اعتراض و مخالفت روحانیون و مردم در گوشه و کنار کشور طنینافکن میشود و در اوج این مقابله حماسه خونین قیام مسجد گوهرشاد شکل میگیرد.
نخستین موج مقابله با حرکات شیطانی فوق از شیراز آغاز میشود و سپس به شهرهای دیگر گسترش مییابد.
شرح این واقعه چنین است:
«چند ماه قبل از قیام مردم مشهد یعنی در یکی از شبهای جمعهء ماه ذیحجهء سال 1353 قمری برابر سال 1313 خورشیدی وزیر معارف(میرزا علی اصغر خان حکمیت) مسافرتی به شیراز میکند و به مناسبتی مجلس جشنی که از پیش تدارک آن دیده شده بود برپا میکنند که عدهء زیادی از طبقات مردم در آن جشن شرکت نموده بودند.پس از ایراد سخنرانیها و نمایش،در خاتمهء آن عدهای از دوشیزگان بر روی صحنه(سن)نمایان میشوند و ناگهان نقاب از چهرهبرمیگیرند و ارکستر آهنگ رقص مینوازد و دختران به پای کوبی میپردازند.
در این هنگام عدهای بعنوان اعتراض از آنجا خارج میشوند.
روز بعد این خبر در شهر مانند بمبی صدا میکند و موجب سروصدای مردم میشود و عدهء زیادی از مردم در مسجد وکیل اجتماع مینمایند.سید حسام الدین فالی که از علماء و روحانیو منتفذ شیراز بود به منبر میرود و سخت اعتراض میکند و اعمال جشن را تقبیح و محکوم مینماید.خبر جنبش شیراز و تعطیل بازار به تهران میرسد،لاجرم دستور گرفتاری سید حسام الدین صادر و او را زندانی میکنند.
خبرگرفتاری فالی به حوزهء علمیهء قم و مشهد و تبریز میرسد.در تبریز دو مرجع مورد توجه یکی آیت الله سید ابو الحسن انگجی و دیگری آیت الله آقا میرزا صادق آقا دربارهء تغییر لباس و کلاه شاپو اعتراض میکنند.از تهران دستور تعقیب داده میشود که آن دو نفر توقیف و به سمنان تبعید میگردند.
در مشهد هم که دستور تغییر لباس رسیده بود و خبر جشن شیراز و گرفتاری فالی و تبعید دو نفر از علما تبریز منعکس گردیده بود غوغایی بر پا میکند،و مراجع روحانی را سخت ناراحت نموده جلساتی برای بحث و گفتگو دربارهء تغییر لباس و سختگیریهائی که دربارهء معلمین بموقع اجرا گذارده بودند تشکیل میگردد.در این جلسات که آیت الله جاج آقا حسین قمی و آیت الله سید یونس اردبیلی و آقازاده فرزند آیت الله آخوند ملا محمد کاظم خراسانی(صاحب کفایه)و جمعی دیگر از علما و مدرسین درجهء اول مشهد شرکت داشتند مسئلهء تغییر لباس مطرح و اظهار عقیده میکنند که دنبالهء تغییر لباس به برداشتن حجاب منتهی خواهد گردید و باید با شدت از آن جلوگیری نمایند1...»
«حجت الاسلام و المسلمین علی محمد نجات»نیز که خود در صحنهء حاضر و جزء دستگیر شدگان است،نقش بارز و تعیینکننده روحانیت و چگونگی نضج گرفتن حرکت الهی و مردمی قیام مسجد گوهرشاد را چنین توصیف میکند2:
«چندی قبل از موضوع مسجد،صحبت کشف حجاب بود و چادر برداری،آنوقت علماء باهم مشورتهایی کردند که منتهی شد به اینکه همهء علماء بطور متفق در مسجد گوهرشاد جمع شوند و مردم را هم جمع کنند و هر روز یکی از علماء سخنرانی کنند راجع به این موضوع.
علمای آن زمان خیلی زیاد بودند مثل مرحوم آقازاده پسر آخوند خراسانی و شیخ حسن کاشانی و شیخ حسن برسی،اینها همه مرجعیت داشتند و بخصوص مرحوم قمی رسالهشان پخش بود.مرحوم آقازاده مقامشان از همه بالاتر بود،در حدود 60 سال سن داشتند و پسر دوم آخوند خراسانی بودند.
بعد از ایشان حاج میرزا احمد بود و دو سه سال قبل مرحوم شد.اینها هر روز جمع میشدند در مسجد گوهرشاد،روزی یک نفر سخنرانی میکرد3»
بدینسان با مقدماتی که بیان گردید روزهای نیمه دوم تیرماه 1314،شهر مشهد شاهد حرکت امواج توفندهء امّت اسلامی به رهبری روحانیت متعهد و آگاه بود.فریاد اعتراض نسبت به رژیم رضاخان در قالب تظاهرات،به شعار،سخنرانی و ارسال تلگراف،طنینافکن میگردد و حماسهء خونین مسجد گوهرشاد بعنوان مصداقی دیگر بر آیهء کریمهء بای ذنب قتلت؟بر اوراق تاریخ رقم میخورد.
(1).تاریخ بست ساله،جلد ششم،حسین مکی،ص 252.
(2).این مطلب در سال 1359 بیان شده است.
(3).قیام گوهرشاد،ص 86.
و اما شبپرستان کافر کیش چگونه جرئت نمودند در صاحت مقدس رضوی که همواره پناهگاه مظلومین و محرومین بلکه ملجا چهارپایان و پرندگان بوده است،دست به چنین جنایت غیر متصّور و شوم و مستوجب عذاب بزنند؟
این حکایتی است که از زبان شاهدان ماجرا،مورخین و روایت اسناد آنرا پیگیریم.
1)قیام مسجد گوهرشاد به روایت یاران نهضت
افراد بسیاری خود مستقیما در نهضت حضور داشتهاند و طی مصاحبهها و نوشتارها یا سخنرانیها مشاهدات عینی خود را بیان کردهاند.اینان راویان بحق قیام مسجد گوهرشاد هستند،در حدّ وسع این نوشتار فقط به چند نمونه از این روایات اشاره مینمایئم:
الف-قسمتی از بیانات آیة ا...حسن شیرازی(امام جمعهء محترم مشهد پس از پیروزی انقلاب اسلامی):
«...وقتی قضیهء مسجد پیش آمد آقای شیخ علی اکبر نهاوندی فرستاد که حالا ما باید دخالت کنیم و دیگر نباید کنار نشست.قبل از آن شب بهلول وارد شد.مجلس او را آقایان بودند من هم بودم.سحر روز چهارشنبه1بود ظاهرا،صبح رفتیم بروم منزل آقای سید هاشم نجف آبادی چون حوزهء علما آنجا بود.
مرحوم آقای شیخ مهدی واعظ هم بود که شبها بنا شد بعد از حرکت آقای قمی ما همه جمع شویم در دار السیاده و ایشان منبر بروند.دو شب هم منبر رفتند.وقتی صبح وارد شدم گفتند اول نظامنامه کلاه را هم در جلسه خودتان بخوانید.آخر کلاه فرنگی هم یکمرتبه درست شد و سابقه نداشت،امشب هم بهلول وارد شده اگر او برود منبر بهتر میتواند مردم را تهییج کند.من ورقه را برداشتم دیدم امضای وزیر داخله بود.
شرایط این کلاه این است که ریشها باید تراشیده باشد و لباسها یکرنگ باشد.... فردای آن روز[بهلول]منبر در صحن نو رفته بود بدون اجازهء علما پای منبر جمعیت زیاد شده بود.
(1).مطابق 18/4/1314.
دولت از همان صحن نو در خیابان تهران جلوگیری کرده بود از ورود مردم و شلیک کرده بودند و خلاصه مردم و اهل علم و جوانهای نوغانی پیش برده بودند.
ولی چند نفر کشت شده بود و باعث شده بود بازار بسته بشود و هیجان مردم زیادتر بشود.مسجد گوهرشاد جمعیت زیادتر شد و صحن هم همینطور.ما تلگرافی کردیم برای شاه که تقریبا نوشته این بود که در اثر کثرت مقتولین در صحن مقدس و ورود گلولهها بر ایوان مطهره و بقعهء منوره ازدحام مردم زیادتر و اینجانبان را از منازل بیرون آوردهاند و فعلا در مسجد گوهرشاد هستیم،و موقوف شدن این مطلب آمدن تلگراف از آیت ا...حائری(فکر میکردیم ایشان هم در جریان داخل بودهاند)و آیت ا...قمی و موقوف شدن بیحجابی و کلاه پهلوی...
این تلگراف را چند نفر امضا کردند که حقیر چهارمین نفر بودم...بعد از این... اسدی[فرستاد]پیش آقایان که تشریف بیاورید در دار التولیه جواب تلگراف... آمده است.
مرحوم آقای شیخ علی اکبر با مرحوم آقای شیخ مرتضی رحمة ا...علیه اول رفتند. بعد فرستادند یکییکی همه را بردند در دار التولیه و همه را اسدی برد بعنوان اینکه بیایید جواب تلگراف آمده است!
هنگامه بود،صحنیین و مسجد خیلی شلوغ بود،راهبند بود.یکییکی اینها را بردند ولی مرا نبردند.من تعجب کردم،بعد معلوم شد که بجای من...سید عبدا... پسر آقای ملایری را برده بودند...
ما با خودمان فکر میکردیم و میگفتیم آقایان،اگر هوا روشن شد و مسجد را نگرفتند ما غالب شدهایم و الا خیر.متصلا از کمیسری و نظمیه تلفن میشد که چقدر اشخاص در مسجد هستند؟چقدر در کشیکخانه هستند؟و از این سئوالات میکردند.
اینها هم جواب میدادند خیلی جمعیت است.یادم هست چراغها را هم خاموش کرده بودند.یک مرتبه قریب اذان صبح بود که دروازهء خیابان تهران[را]شکستند. جوانهای نوغانی که درها را بسته بودند حمله کردند به آنجا یا الله و یا علی کردند.
آنها از بالا شلیک کردند و درهای دیگر هم تدریجا شکسته شد که جریان مفصل است.از همهء درها قشون وارد شد،حتی در شیخ که پهلوی کشیکخانه بود که ما در آن بودیم.اول تماشا میکردم که شاید مردم مثل آنروز صبح غالب بشوند،دیدم نه وضع بد است،حرکت کردم و هفده نفر[طلبه]هم در اطراف من بودند...تاریک هم بود، گلوله مثل باران میآمد مردم به این طرف و آنطرف فرار میکردند و یا علی و یا الله میکردند و فریاد میزدند.
یک ساعت و نیم،دو ساعت،فقط سر و صدا این بود...همینطور شصت تیر خالی میکردند و مردم فرار میکردند و به دار السیاده میرفتند و جای خود را عوض میکردند و نظامیها هم پشت سر.من از آنجا آمده،خدا کمک کرد و رفتیم پایین، یک گفت اینجا در رو دارد.وارد شدم دیدم...بعضی مردم گلوله خوردهاند و بعضی در حال فرارند.در این بین اول صبح شد...هوا که یک کمی روشن شد همهء ما را حرکت دادند و صداها هم ساکت شده بود.یعنی دولت غلبه کرد.لذا ما جزو اسرا بودیم،چون دستهدسته مردمی را که قایم شده بودند میبردند.ما هم چهل تا پنجاه نفر بودیم که میبردنمان و من وسط مردم حرکت میکردم عبایم را میگرفتم رویم...تا اینکه رسیدیم به تأمینات...مامورها میآمدند دست و صورت خود را میشستند...
یکی از آنها که نمیدانست من چه کسی هستم،به من گفت:
واقعا شما نمیدانید دیشب ما چه کردیم؟از روسها بدتر کردیم!کاری ما کردیم که روسها نکردند.عین همین جمله را گفت:«دیشب ما کاری کردیم که روسها نکردند.»
ب-شیخ محمد تقی بهلول مخالف سرسخت رژیم رضاخانی که مدتها علیه آن رژیم به اقدامات افشاگرانه دست زده است،مشاهدات خود را از ایام قیام مسجد گوهرشاد چنین بیان میدارد:
«شب پنجشنبه بود که بنده داخل مشهد شدم و به منزل آیة ا...قمی رفتم.
زن آقا به من گفت که آقا برای دیدن شاه و منصرف کردن او از رفع حجاب و نشر کلاه به اختیار خود به تهران رفتهاند،ولی شاه به آقا وقت ملاقات نداد و آقا در یک باغ تحت مراقبت قرار گرفتهاند و به شهربانی مشهد هم دستور دادهاند طرفداران مهم آقا را بگیرند،و آقای شیخ غلامرضای طبسی واعظ مشهور مشهد را با جمعی از وعاظ بزرگ گرفتهاند و تراهم میخواهند بگیرند...صبح بعد از اندکی فکر تصمیم گرفتم...روز جمعه به تهران بروم و به هر وسیله شده با آقا ملاقات کنم...
چون میترسیدم مرا بگیرند تصمیم گرفتم که آنروز تا شام از صحن و حرم خارج نشوم.ساعت 2 بعر از ظهر پنجشنبه یکنفر پلیس مخفی آمد و گفت:شما را شهربانی خواسته،بنده به فکر مخالفت نیفتادم و حرکت کردم که با او بروم،چند نفر که آن پلیس را با لباس شخصی شناختند،پیش آمدند...گفتند:حق نداری کسی را از صحن جلب کنی.
نزاع بین آنها آغاز شد،...چند نفر از خدام حرم میانجی شدند مرا در یک حجره جا دادند...تا غروب پشت شیشه ایستادم...آوازه پیچید در شهر مشهد که شیخ را در صحن کهنه محبوس کردهاند...چون این واقعه روز نوزدهم تیر بود و هوا گرم بود... همینکه آفتاب از زمین و دیوارها بر طرف شد...چنان جمعیتی به صحن آمدند که جای خالی نماند...
در این حال شخصی ملبس به لباس پهلوی و کلاه شاپو داخل حجره شد گفت... من نواب احتشام رضوی...سرکشیک پنجم آستانه هستم،تا یک ماه قبل معمم بودم ...امر صادر شد که خدام حرم یا باید کلاهی شوند و یا اخراج شوند.بنده برای اینکه بر طرف نشوم کلاهی شدم ولی خیال میکردم که فقط یک کلاه است و نمیدانستم که دنبال این کلاه،چه کلاهها سر مردم گذاشته میشود...الان میخواهم گناه گذشته را تلافی کنم و خود را پیش خدا و جدّم روسفید سازم...این را گفت و از حجره بیرون رفت.
من نفهمیدم که او میخواهد چه کند و اگر میفهمیدم نمیگذاشتم،چونکه نمیخواستم در اینجا و در این وقت به جنگ گرم داخل شوم.نواب احتشام همینکه به وسط صحن رسید کلاه خود را برداشت و به دست خود گرفت و بلند کرد و فریاد کرد:
این مردم بیغیرت چهار هزار نفر هستید چرا از چهار پلیس میترسید حمله کنید و شیخ را آزاد سازید...[سپس]کلاه خود را بر زمین زد و زیر پا مالید و فریاد زد یا حسین،و بر حجره حمله کرد و مردم همراه او هجوم آوردند،چهار نفر پلیس گم شدند...مردم مرا روی دست گرفته با سلام و صلوات از صحن کهنه بودند و در مسجد گوهر شاد در ایوان مقصوره بالای منبر صاحب الزمانی گذاشتند.رئیس اطلاعات شهربانی خود را به من رساند و گفت آقا منبر نروید که ممنوع است.مردم بر سرش ریختند و او را با کتک زدن به صورت فجیعی از مسجد بیرون کردند.
فریادهای مرگ بر شاه،زنده باد اسلام،مرده باد کفر،بر بهایی لعنت و امثال این کلمات،مساجد و صحن را میلرزاند،...بعد از چند نفر ریش سفید از بین مردم برخاستند...و مردم را به سکوت و استماع واداشتند.
بنده...گفتم:برادرها،خوب کاری نکردید که نظم را برهم زدید،ما این را نمیخواستیم،لازم بود شما به جای این کار شورش و بینظمی،علاقلانه و به آرامی پیش استاندارد یا رئیس شهربانی میرفتید و آزادی مرا میخواستید...اکنون ما هر قدر پیش مامورین دولت عجز و کوچکی نشان دهیم،دولت ظالم و جانی از ما دست برداشتنی نیست...لهذا وظیفهء ما این است که کمرها را محکم بسته و دست از جان شسته برای جهاد دینی حاضر شویم...
دولتیها در آن شب متعرض ما نشدند...هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که فلکه را نظامیها اشغال کردند...
بین سربازها و کسانی که میخواستند از اطراف به صحن و حرم و مسجد بیایند جنگ جاری شد،سربازها با سرنیزه و قنداق تفنگ،و مردم با هر چیزی که در دست داشتند به جنگ پرداختند،جمعی از درشکهچیهای شهر...درشکهها را از صحرا پر سنگ میکردند و به فلکه میآورند و مردم آن سنگها را گرفته و بر سر نظامیها میکوفتند.سربازها مجبور به استعمال تفنگ شدند در لحظه اول که امر شلیک داده شد یک افسر نظامی برای اینکه نمیخواست با ما بجنگد،خود را به گلوله کشت و یک افسر دیگر به دست یک سرباز کشته شد.
فرماندهء لشکر از خوف انقلاب نظامی دست از جنگ برداشت و فرمان داد که سربازها به مرکز خود برگردند...بعضی سربازهای مومن عمدا تفنگهای خود را میانداختند که طرفداران ما بردارند،ولی بعضی از مردم جاهل خود آنها را هدف قرار میدادند...اگر در همین ساعت ما سربازها را تعقیب و بر مرکز آنها حمله میکردیم اسلحههای مهم به دست میآمد و سربازهای زیادی به ما میپیوستند و ممکن بود که غالب شویم.
بعد از نماز ظهر،اول کاری که بنده انجام دادم،دفن مردهها و رسیدگی به زخمیها بود،جنگ روز جمعه 22 کشته و 67 رخمی به جا گذاشته بود،14 نفر از کشتهها طرفدار[ما]و 8 نفر نظامی بودند.
روز شنبه از صبح تا شام در تمام کوچهها و خیابانهای مشهد تظاهرات و شعارها به طرفداری از ما و مخالفت دولت جاری بود و عصر شنبه چند دسته از مردم بربری و دهات اطراف مشهد با بیل و تبر و داس و قمه و شمشیر به یاری ما آمدند و چند نفر از آنها تفنگچه و فشنگ هم داشتند،اینها خبر دادند که فردا اول طلوع آفتاب دستههای بزرگ مسلح و مجهز از دهات دورتر به یاری ما خواهند آمد و هم خبر رسید که در قوچان و تربت حیدره و نیشابور مردم برای یاری ما سلح و مجهز میشوند.
دولتیها از این اخبار سخت هراسان شدند و تصمیم گرفتند که یک آن زودتر به این نهضت خاتمه دهند...
ساعت 12 شب یکشنبه(22/4/1314)خبر رسید که دولتیها برای یک جنگ بزرگ کاملا آماده شدهاند تمام سربازان شیعه و متدین را از صحنه جنگ بیرون کردهاند...و دور تا دور شهر مشهد را برای جلوگیری از آمدن مردم جنگی از بیرون، سنگربندی کردهاند و طیارههای جنگی را...مجهز کرده...و توپها و مسلسلها را در نقاطی که بر حرم و صحن و مسجد مسلط است،تمرکز دادهاند...
خلاصه حمله بزرگ دولتیها...نیم ساعت قبل از اذان صبح...شروع شد و طرفداران ما با اسلحههای ناقص خود مقاومتی را که در تاریخ سابقه ندارد از خود نشان دادند1...
نهضت خراسان به روایت اسناد
پروندهء قیام مسجد گوهرشاد حاوی اسناد و گزارشهای مهمی از وقایع روزهای نهضت 1314 خراسان است.
اکنون ماجرای این قیام خونبار مردمی اسلامی را براساس مفاد برخی از این اسناد پی میگیریم.
2 تلگراف ذیل در حساسترین روز نهضت یعنی 21/4/1314 از مشهد به تهران مخابره شده است:
1)فوری است تشکیلات نظمیه-عظف 7561
وضعیت امروز به قرار زیر است[:]
(1).خاطرات سیاسی بهلول ص-80.
در مسجد قریب به ده دوازده هزار جمعیت موجود،بهلول و واعظی از رفقایش مردم از تهییج میکنند بیشتر دکاکین بسته است عدهای از طلاب امروز صبح کسبه بازار را تشویق میکردند که دکالین خود را باز نکنند.
در سایر نقاط شهر خبر تازه نیست و امنیت برقرار،اقدامات دیروز همان بود که عرض شد به این معنی که پس از زد و خورد دیروز صبح اقدامات روی نصایح بوده زیرا اقدامات جدّی باید در صحن و مسجد به عمل آید و آن هم منوط به استعمال قوای نظامی و اسلحه و وارد آوردن تلفات زیاد و هر قدر هم زودتر این غائله خاتمه پیدا کند بهتر خواهد بود.بسته به صدور امر مرکز است1.
2)تشکیلات نظمیه-تعقیب 1810
یوم قبل آشتیانی پیغام داده بود که عدهای از اهالی تقاضا دارند من صحن بروم[،]از طرف والی و فرمانده جواب داده شد رفتن شما صلاح نیست،امروز مشار الیه با جمعی به مسجد رفته و همین قسم ملاها یکی بعد دیگری به مسجد داخل میشوند از کسبه و تجار هم به آنها ملحق شده و مسجد را دارند مفروش میکنند.
مجتمعین توسط متولی مسجد برای والی و فرمانده پیغام فرستاد استدعا کردهاند هشت نفر نماینده از طبقات موجوده علما،تجار[و]اصناف نزد والی و فرمانده آمده مستدعیات خود را به عرض برسانند اجازه دارند یا نه[؟]
و قریب دویست نفر زن در حرم بتدریج مجتمع شده مشغول نوحهسرایی هستند آنجه امروز استنباط میشد و علما با این پیش آمد موافق میشوند...[ناخوانا]و دور نیست با علمای سایر ولایات و ایالات رابطه پیدا نمایند،مکاتبات و تلگرافات آنان تحت سانسور،لیکن مسافرین از هر طبقه و از هر شهر در ایاب و ذهاب2.به محض ارسال تلگرافهای فوق به تهران،دستور حمله به متحصنین و سرکوب نهضت صادر میشود:
خیلی فوری مشهد-رئیس نظمیه مشخصات کشف نماید 1815
اگرچه اوامر...شاهنشاه...به فرماندهء برای دستگیری کلیه اشخاص مفسدهجو ولو از هر طبقه باشند شرفصدور یافته و ابلاغ گردیده است ولی البته عامل اصلی برای (1).مرکز اسناد اسلامی،پروندهء 29/702،ص/4.
(2).مرکز اسناد اسلامی،پروندهء 29/702 ص،5.
عملیات شما مامورین شما باشند و امشب در موقعی که تردد موقوف و جمعیت متحصنین هم تقلیل یافته است غفلتا عده کافی هرچه بیشتر بهتر با فرم و لباس سویل از قوای دژبان-آژان-صاحب منصب و گسیل مامورین سویل،افسر و سرباز غفلتا به مسجد وارد و کلیه متحرکین اعم از علما و تجار و کسبه و غیره را آنا دستگیر و بدون درنگ از مسجد یا صحن خارج و بسرعت به سمت طرق و هرچه دورتر بهتر تحت الحفظ اعزام و همچنین هرکس را در خارج آستانه و مسجد تا به حال تشخیص دادهاید در این امر مداخله دارد آنها را هم دستگیر و همین عمل را دربارهء آنها اجرا دارید. باید عملیات شما تا قبل از اجرا،فوق العاده در پرده و مستور بوده که متحصنین آگاهی حاصل نکنند و در اجرای امر نهایت فداکاری از طرف شما و مأمورین باید به عمل آید و از هیچ چیز و هیچ کس ترس و بیم نداشته لیاقت و فعالیت خود را در انجام وظایف محوله بروز دهید.مامورین باید مسلح بوده ولی در صحن و آستانه استعمال اسلحه گرم نکرده در موضع احتیاج سرنیزه و امثال آن را به کار برده و بعد از دستگیری اشخاص فوق، جمعیت را هم فورا از صحن و مسجد و نقاط دیگری که تجمع کردهاند خارج نموده و بعد هم هیچکس را نگذارید داخل شود و بعد از اجرای امر برای جلوگیری اشخاص به صحن و مسجد هر اقدام شدیدی که لازم است بکنید ه غائله تجدید نشود.
اگرچه آشتیانی به عنوان خدمتگزاری داخل آنها شده است ولی احتیاط را نباید از دست بدهید و اگر آنشب از مسجد خارج نشده و جزو متحصنین قرار گرفت مشار الیه هم باید جزو دستگیر شدگان باشد ولی اگر با معیت فرمانده و والی اقدام نمایند که مشار الیه امشب با جمعیتی که جدیدا با او رفتهاند خارج شده به عنوان اینکه صبح مراجعت خواهد کرد بهتر و عملیات شما به واسطه تقلیل جمعیت؟؟؟خواهد شد ولی عدم خروج آن نباید مانع اقدامات شما باشد حتی خود او هم باید دستگیر شود(!)و راپرت فداکاری شما را در اجرای امر منتظرم-جواز مسافرت به خارج هم فعلا به مسافرین ندهید و از نزدیکترین نظمیهها کمک بخواهید ولی این کمک برای عملیات امشب شما نسیت برای این است که بعدا قوای بیشتری داشته باشید1.
ساعت 5 بعد ظهر رئیس شهربانی مشهد آمادگی قوای نظامی و انتظامی را برای (1).مرکز اسناد انقلاب اسلامی-پروندهء 29/702-ص 7.
سرکوب متحصنین اعلام میکند:
2)تشکیلات نظمیه تعقیب 1817-الساعه پنج عصر برحسب امر فرمانده محترم لشکر،اطراف صحن و مسجد به وسیله قوای نظامی و پلیس محصور گردید-
بیات1
اما شرح کاملتر نهضت خراسان را بهتر است در گزارش حجت الاسلام سید محمد مرعشی قزوینی معروف به بحر العلوم و گزارش رئیس شهربانی مشهد دنبال کنیم.
حجت الاسلام مرعشی قزوینی علی رغم اینکه در باز داشت و تحت فشار گزارش خود را نوشته به مطالب دقق و در خور توجهی اشاره نموده است.قسمت عمدهای از گزارش ایشان به این قرار است:
پایه و مایهء هیجان اهل مشهد
«اولین کیکی(ککی)که بکلاه خلق مشهد افتاد از این شد که دولت کارکنان خود را امر فرمود که کلاه را مبدل کرده و در محلی مناسب مردانه و زنانه انجمن شوند،قسمت دوم بتاخیر افتاد و کلاه اگرچه عملی شد ولی بعضی از خانه تا اداره و از اداره تا به خانه کلاه خود را به دست گرفته و در اداره بسر مینهادند و اگرچه در این دو قسمت ابدا مقصر نبودهاند زیرا تاخیر انجمن به لحاظ عدم استقرار محلی بود که مشهد سوای نقاط دیگر است و برهنگی سر هم مستند بحرارت هوا و
غیره بود ولی اهالی به خیال خود حدس زدند که آقایان تمایلی باطنا به این دو قسمت ندارند لذا قدری جری شده و بیچارههای ساده[آیة الله]قمی را به سمت مرکز حرکت دادند و چنین گمان کردند که پس از رفتن ایشان شهر برهم میخورد و چون خبری نشد لذا جمعی گرد آمده تلگراف عاجزانهای...نمودند جواب آمد آنها را توقیف کرده سخت محرک را معلوم کنند[!] تجار توقیف شدند ولی دو نفر از آنها از معروفین اهل منبر بود امر شد از مشهد بروند یکی علنا گفت نمیروم ناخوش دارم دیگری وعدهء رفتن داد ولی هیچک نرفتند و به کار خود مشغول شدند تعقیب نشدند نمیدانم چرا(چرای آنرا از نظمیه بخواهید).
این پیش آمد قدری مایه اطمینان همراهی معنوی کارکنان دولت در نظر خلق شده.
(1).همان،ص 11.
جوانی شبها در مسجد گوهرشاد به منبر رفته قریب هزار نفر در پای منبرش گرد میآمدند اگرچه سخن از کلاه و غیره نمیراند ولی منبرش متعارفی نبود چون قدری شور شد، نظمیه از باب اسقاط تکلیف او را جلب به کمیسری کرد ولی چه شد نمیدانم همین قدر دیده شد که به فاصله یک شب باز به منبر برآمد در این اثنا آخوند ملا بهلول پیدا شده شب پنجشنبه 9 ربیع الثانی را در مسجد به منبر رفته حرفی نزد فقط مردم را برای شب جمعه وعده گرفت و صبح پنجشنبه بعضی از نقاط که روضهخوانی رفته بود و مردم را به آمدن شب ترغیب کرد،بعد از ظهر آن روز خبر رسید که بهلول را گرفتند معلوم شد یک نفر آژان به ریاست شریفزاده آجدان،او را از حرم گرفته برده در کشیک خانهء صحن عتیق توقیف کردهاند.
در هر صورت مردم ریختند بهلول را از کشیکخانه بردند کسی هم متعرض آنها نشد،بدین بهانه که با رجاله نمیتوان طرف شد،او را در منبر مسجد بر زمین گذاشتند دو سه نفر از...هم مشربان بهلول دست به دست داده قال و قیلی از باب کلاه و غیره به راه انداختند،چون شب جمعه و درهای حرم و غیره باز بود،تقریبا دویست نفری یا قدری بیشتر در مسجد به خواب رفتند بهلول نیز سنگر را از دست نداد تا صبح شد.
صبح جمعه که روز دهم و روز توپ بندی روسها بود خلق بر سیبل عادت همه ساله ریختند به صحن و مسجد که مشغول عزاداری شوند منتها بلحاظ منبر بهلول جمعیت بیشتر متوجه وی شده و این در وقتی بود که بهلول از مسجد به صحن جدید که وسعتش بیشتر بوده منتقل شده بود بست پایین خیابان هم جمعیت پر شده ولی اقداماتی نداشتند فقاط قال و قیل راه افتاده بود،در این بین اطراف صحن را در فلکه آژان و سواره و پیاده سرباز که در تحت نفوذ نظمیه بود احاطه کردند.و هرکه میخواست داخل صحن یا بست شود ممانعت کردند چون قدری...مردم صدمه دیدند بعضی از جوانان...با سربازها معارضه کردند که چرا مردم را ممانعت میکنید آنها هم جواب سخت دادند.
جوانان قدری سنگ و پاره آجر که در صحن برای اصلاح محلی که نمیدانم موجود بود به دست گرفته به حضرات پرتاب کردند ظاهرا چند نفر مجروح شد که ناگهان صدای شصت تیر از فلکه محاذی ایوان و قبر مطهر بلند شد از قرار معلوم سه نوار فشنگ به مصرف رسید،شصت و دو نفر از قرار گفته رئیس کمیسری مجروح و مقتول شد و ظاهرا بیشتر از این عده مقتول و بقیه هم مردند یا زنده ماندند نمیدانم. چون اینکار در روز جمعه مطابق توپبندی روس آن هم نسبت به خلق بیطرف و خالی از اسلحه و چوب و چماق صادر شد.حقیقتا یک مرتبه مردم به هیچان آمدند و اولیای مقتولین مخصوصا زنها صداها به فریاد بلند کردند شهر یک دفعه منقلب شد و تا شب هیاهوی عجیبی بود و مقتولین یک دسته از پیرمردها و جوانها و چند بچه سید و چند نفری زوّار بود.حال در چنین روز به امر که بومباردمان کرده جمعی را مقتول و در ایوان و اطراف آن را صدمه زدند و ظاهرا چهارده گلوله به گنبد(امام علی بن موسی الرضا علیه السلام)خورد،هیچکس ندانست این معما را حل کند(البته نظمیه و روسای پا در رکاب قشون بهتر از همه بحل آن قادرند)
...نگارنده تا چاشت روزشنبه(روز بعد از واقعه فوق)از خانه بیرو نیامده و مشغول مطالعه بودم.که صدای قال و قیل بلند شد مرا[نیز]بلند کرده بردند دیدم به غیر بنده همه کس از علما حاضر است نمیدانم محرک که شده که تا علما را حاضر نکنید کار شما قوّت نمیگیرد این بود که به خانه هر عالمی یک دسته صد نفری یا بیشتر روانه شده...
در هر صورت انجمن علما خیلی بزرگ و مایهء قوت قلب...شد،حتی آن آخوندهای گوشهنشین که دو نفر...مرید داشتند با زور و هیاهو به مسجد حاضر شدند...فتنه بالا گرفت و هجوم مردم به مسجد زیاد شد و در حقیقت قوت تازهای گرفتند.ناگهان چند نفر مرکب از عمامهای و کلاه صورت تلگرافی که به امضای جمعی که قبل از دعاگو آمده بودند رسانیده آوردند مقابل دستهء تازه که به امضا برسانند و ظن غالب...این است که تلگراف از جانب طرفداران[آیة الله]آقای قمی عنوان شده بود و اهل علم شاید جمعی که هواخواه آقا بودند به میل امضا کرده...معلوم شد ملخص آن درخواست مراجعت دادن[آیة الله]آقای قمی است.
در آن اثنا چادری دارای دو دیرک در مدت سی دقیقه در مسجد پیرزن برپا شد نمیدانم محرک که بود ولی دیرکهایی را از راه دور جوانها حمل داده بود...چیزی نگذشت که حمالها یا جوانها نمیدانم قالیهای سنگینی را آورده به اسم تجار و اصناف بعضی از شبستانها را فرش کردند...
...در این بین دسته دسته زنها موکنان و مویهکنان میآمدند و چه کلمات دلخراشی میگفتند چه عرض کنم که نوشتنی نیست همین قدر بدانید که قهرا تمام خلق گریه میکردند.
بعد از ظهر یک مرتبه صدای قال و قیل عظیمی پیدا شد معلوم شد تقریبا سیصد نفر از دهات حضرتی و غیر حضرتی و تقریبا صد نفر هم بربری با چماقهای بلند وارد مسجد شدند...جوانها که حضرات را دیدند یکییکی رفتند هرکس چوب و چماق تحصیل کرده برگشت،جمعی رفتند جاروبهای فراشی مسجد را برداشته سرش را کندند و دسته آنها به دست گرفتند...
دو سه ساعت به غروب ماندن خبر آمد که زنها قریب دو هزار نفر میروند تلگرافخانه دست بدامن ریش سفیدهای علما شدیم آقای نهاوندی رفت آنها را برگردانید...
بالجمله تا عصر جوش و خروش در کار بود و بهلول هم با یک پیراهن و زیر جامه آنقدر دادزده بود که صدایش گرفته،چون عصر رسید مردم آمدند و علمایی که دست منبر داشتند یکیک...به منبر فرستادند مانند حاج میراز حسین سبزواری و غیره.عصر آقای حجت الاسلام آشتیانی به آقای اسدی با تلفن صحبت کرد بالاخره قرار شد جمعی از علما برای مذاکره بروند منزل آقای اسدی این بود مردم دست از آنها برداشتند عمده رفتند و چند نفر...ماندند گفتند جای علما خالی نباید بماند در این بین منبر خالی ماند چشمشان به دعاگو افتاد.
دو نفر سید جوان،بنده را برداشته تحویل جمعیت دادند...بنده...قدری صحبت از اسلام کرد گفتم چماق بازی را کنار گذارده تا آقایان جواب بیاورند و از منبر بزیر آمدم...بالجمله چون از منبر به زیر آمدم.چیزی نگذشت که درهای مسجد را در داخل بسته و پشت هر دری جمعی چماقدار نشستند...
به مقدسات عالم قسم اگر علما را بر میگردانیدند به مسجد و جمع میشدند پای منبر یک نفر مثل[حجت الاسلام شیخ علی اکبر]آشتیانی...و میگفت مذاکره با آقای امیر لشگر تمام شد و بنا شد که فردااعاده[آیة الله]آقای قمی را استدعا کنند...یا مضمون دیگری که مشتمل بود بر اعاده آقای قمی بود زیرا که منتشر شده بود که آقا در طهران توقیف است در هر صورت اینکار را نکردند بلکه،اهل علم را هم گول زده آقایان را به اسم مذاکره بردند و آنقدر وقت را گذرانیدند که کار از کار گذشت حال چرا اینکار را نکردند که به مسالمت قضیه خاتمه مییافت[؟](جواب را...آقایان با ید بدهند)و اگر اینکار را هم نمیکردند همانطور که درها بسته بود عقب تمام آنها نظامی مینشانیدند صبح هرکه میخواست در را باز کند آنها به سر نیزه تهدید میکردند و تا عصر یا به اضافهء یکشب آنها را محصور میداشتند از گرسنگی تماما چماقها را انداخته تسلیم میشدند [!]اینکار را هم نکردند چرا؟(آنها باید جواب تهیه کنند)
غرض ساعت شش1که رسید صدای کلنگ از دو طرف با هیاهوی نظامی بلند شد در عرض چند دقیقه درهای مسجد را خورد کرده و ریختند به داخل مسجد،مردم از هر طرف فرار کردند از عقب درها آماج
گلوله شدند بقیه هم در مسجد و دچار تیرباران بودند دعاگو خود را بکناری کشیده پنهان شدم قریب نیم ساعت مشغول بودند چند نفر از آژانها و سربازها بضرب چماق مجروح شدند یکی دو نفر جراحت سخت یافتند... چیزی که دیده شد زمین مسجد مالامال خون بود حالا گلولهها با ایوان و در دیوار چه کرده بود نمیدانم عدد مقتولین را هم ندانستیم2همین قدر آژانها میگفتند که مقتولین روز سابق بیشتر بوده است...
(1).قبلا در بیانات آیة ا...حسن شیرازی و شیخ بهلول زمان هجوم پس از نیمه و نزدیک اذان صبح ذکر شد.بنابر این شاید مقصود 6 ساعت بعد از غروب باشد چون برخی هجوم را نیمه شب ذکر نمودهاند.
(2).مرکز اسناد انقلاب اسلامی-پروندهء 29/702 صفحهء 16.
پایان مقاله
منبع :
مجله پانزده خرداد ؛ دوره اول، تابستان و پاییز 1376 - شماره 26 و 27 (از صفحه 205 تا 227)
یه عمر در بی خبری سیر کردن هم …
باید دید چرا در کتب تاریخی مدرسه ای ما عامل گوهرشاد را کشف حجاب ذکر کردن با عنایت به این که خیلی از مطالب ذکر شده در این کتاب های مثلا تاریخی شاید یه گوشه ای از حقیقت تاریخی باشه
[پاسخ]
سلام. تا جایی که میدانم، واقعه مسجد گوهرشاد در پی حصر آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی در باغ ملک شهر ری رخ داد. محور اعتراض مردم مشهد، برخورد حرمت شکنانه رژیم رضا شاه با آن مرجع فقید و همچنین پافشاری بر مطالبات آن بزرگوار بوده است …
[پاسخ]
علی اشرف فتحی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۸ام, ۱۳۸۹ ۶:۲۴ ب.ظ:
حصر و توقیف و تبعید حاج آقا حسین قمی بعد از واقعه گوهرشاد بود
[پاسخ]
محسن کمالیان پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۹:۴۷ ق.ظ:
سلام مجدد. در برخی کتابهای تاریخ (از جمله «مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست»، محمد حسین منظور الاجداد، نشر شیرازه، ص ۲۳۰ و ۲۳۱) آمده است که مرحوم آیت الله قمی در دهم تیر ماه ۱۳۱۴ش به تهران عزیمت نمود و پس از رسیدن خبر حصر آن بزرگوار در باغ ملک شاه عبدالعظیم و بالاگرفتن اعتراض مردم مشهد به منظور نجات ایشان، کشتار اجتماع کنندگان در مسجد گوهرشاد در روز بیست و دوم همان ماه انجام شد. اگر این تاریخها دقیق نیست، ممنون میشوم که با ذکر آدرسی مستند من را از اشتباه در آورید.
[پاسخ]
علی اشرف فتحی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۰:۵۰ ق.ظ:
درست است. زمان قضیه گوهرشاد ایشان در تهران بوده برای انتقال مسالمت آمیز اعتراضات. ولی حرف در این است که اعتراض بر سر چه بوده؟ تا جایی که من بررسی کردم هنوز بحث کشف حجاب جدی نشده بوده و حتی حاج آقا حسین قمی قبل از عزیمت به تهران، در مباحثی که با والی خراسان و نایب التولیه داشته، از آنها خواسته رضاشاه را راضی کنند که یکسان سازی لباس به شکلی که رضاشاه می خواهد اجباری نشود. حتی بهلول هم در سخنرانی مسجد گوهرشاد نسبت به قضیه لباس و کلاه معترض بوده. بعد از کشتار وحشیانه مردم و بازداشت علمای مشهد، مرحوم قمی هم در تهران حصر و تبعید می شود.
به هر حال من هم به بررسی های خودم و بحث با دوستان منتقد ادامه می دهم. خوشحال می شوم شما هم اگر منبع خاصی که مخالف مدعای این نوشته باشد ارائه کنید. مدعا این است که در قضیه گوهرشاد هنوز کسی نسبت به عزم شاه برای کشف حجاب آگاه نبوده و دی ماه همان سال همه مطلع اراده شاه می شوند. اعتراضات پیش از آن به قضیه یکسان سازی لباس و کلاه شکل گرفته
محسن کمالیان پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۷:۰۵ ب.ظ:
در مستند ساختن این مدعا که «واقعهی مسجد گوهرشاد در پی حصر آیتالله العظمی حاجآقا حسین قمی در باغ ملک شهر ری رخ داد» و نه بعد از آن، مایل هستم به کتاب معتبر «عنصر فضیلت و تقوی؛ حضرت آیتالله العظمی قمی» نوشتهی عباس حاجیان دشتی و از منشورات سال ۱۳۷۲ انتشارات مفید (محلاتی) نیز استناد کنم:
۱- در صفحهی ۵۱ این کتاب آمده است: «خبر محاصرهی باغ سراجالملک و زندانی شدن آقا و ممنوعیت رفت و آمد به حضورشان به زودی انتشار مییابد. این خبر که به مشهد میرسد، به دنبال آن مردم در مسجد گوهرشاد اجتماع مینمایند. دولت با مردم به ستیزه بر میخیزد که در نتیجه تعدادی کشته میشوند و تعدادی نیز دستگیر میشوند» …
۲- همچنین در صفحهی ۵۲ این کتاب آمده است: «بالأخره خبر مسجد گوهرشاد به تهران میرسد. مأموران دولت خدمت آقا میرسند و عرض میکنند: شما مشهد را منقلب کردید. ایشان میفرمایند: من دیدم مشهد در حال انفجار است و تنها کسیکه قابل بود با شاه ملاقات و مذاکره نماید، من بودم. برای مذاکره به تهران آمدم و شما مرا محبوس کردید. قهرا مردم خشمگین میگردند و انقلاب ایجاد میشود» …
والله اعلم …
محمدعلی فروغی را به خاطر اندیشه هایش بسیار دوست دارم.
در مورد دستورش در مورد استفاده از کلاه هم نمی دانستم که بسیار برایم جالب بود.
با سپاس
[پاسخ]
ا.و پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۰:۰۲ ق.ظ:
سلام علیکم
چه اندیشه هایی؟
لطفا به کتاب های تاریخ شفاهی مراجعه کنید مصاحبه با محمود فروغی پسر ایشون.
ایشون همون اندیشه های رضا خان رو داشته ولی تئوریزه بوده و به رویکرد کاملا غیر دینی نرم معتقد بوده
[پاسخ]
دوما پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۱:۳۲ ق.ظ:
دو سال پیش در یکی از ضمیمه های روزنامه اعتماد به طور مختصر توضیحاتی در باب شخصیت فروغی نوشته شده بود که بسیار خواندنی بود.
بسیار شخصیتی محافظه کار داشتند و به همین دلیل بعدا با خود رضاخان به مخالفت برخواستند که در نهایت منجر به کنار گذاشتن فروغی شد اما در پایان این خود رضاخان بود که در جهت حفظ سلطنت دست به دامن فروغی شد.
منظورم از اندیشه هایش همان هوش و ذکاوت ایشان در امر سیاست بود که به مرور زمان از آن حالت رضاخانی فاصله گرفت.
[پاسخ]
ا.و پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۲:۵۰ ب.ظ:
سلام
من منظورم جهت گیری فرهنگی ایشونه
سکوت ایشون دربرابر کارهای رضا خان و قدرت دوستی ایشون مراجعه کنید که ایشون چه کارهایی کرد که تیمورتاش از چشم رضا خان بیفته چه لابی بازی سیاسی به این کارا من ذکاوت نمی گم میگم حب قدرت از این کارایی که با تیمورتاش کرده هم باباش تو زمان قاجار هم خودش با کسای دیگه کرده حمایت اجنبی هم که خاندانی داشتن
برای کسب اطلاعات به کتاب ۳ زن مسعود بهنود مراجعه کنید.
این جماعت به خودشونم رحم نمی کنن(نمی کردن)
والسلام
واقعیت این است که قضیه کشف حجاب در واقعه گوهرشاد بیتأثیر هم نبود.
درست است که دستور رسمی کشف حجاب در دیماه سال ۱۳۱۴ صادر شد ولی از ماهها قبل از آن و حتی قبل از سفر رضاخان به ترکیه, شاه پهلوی و برخی از عمالش بطور مستقیم و غیرمستقیم خبر از این تصمیم (یا بهتر بگوییم علاقه) خود میدادند و برخی اقدامات عملی هم در گوشه و کنار شروع شدهبود مانند کشف حجاب قمرالملوکوزیری در یک مراسم و نیز قضیه مشهور کشف حجاب خانواده شاه در حرم حضرت معصومه(س) نیز در همین راستا (در راستای آمادهسازی ذهنی جامعه) انجامگرفت.
بهرحال مجموع اقدامات ضددینی شاه (هرچند در آن ایام هنوز صورت عریان به خود نگرفتهبود) باعث تشویش و بیاعتمادی ذهن مردم و خصوصا روحانیون شد و سفر شاه به ترکیه و سوغاتهای آن سفر! (که در مقاله شما ذکر شده) نیز بعنوان محرک نهایی عمل کرد تا اعتراض مردم مشهد و کشتار وحشیانه گوهرشاد شکل گیرد.
[پاسخ]
علی اشرف فتحی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۱:۰۵ ق.ظ:
اگر از این منظر بخواهیم نگاه کنیم که باید به دوره قاجار برگردیم. مخالفت ها با حجاب از آن دوره شروع شد و حتی شعرهایی هم گفته شد. حتی میرزاده عشقی که به دست عوامل رضاشاه ترور شد منظومه کفن سیاه را علیه حجاب نوشته. بد حجابی خانواده شاه در قم هم به سال ها قبل از گوهرشاد (سال ۱۳۰۶) بر می گردد. درست است که زمینه ذهنی برای کشف حجاب وجود داشته ولی آیا می تواند قاطعانه گفت که این زمینه ها که از دو سه دهه قبل فراهم شده، عامل اصلی خیزش یکپارچه مشهدی ها شده؟ آن هم چند روز بعد از اعلام قانون یکسان سازی لباس؟
[پاسخ]
عباس بصيري پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۲:۲۴ ب.ظ:
با سلام مجدد
اگر کسی ”قاطعانه” گفته باشد که کشف حجاب ”عامل اصلی خیزش یکپارچه مشهدی ها شده” مسلما آن شخص من نبودم!! آنچه من گفتم این بود که زمینههای کشف حجاب در این واقعه ”بیتأثیر هم نبود”. بنظر من اگر زمینه کلی ناخشنودی و بیاعتمادی مردم به حکومت مرکزی بدلیل زمزمههای دینستیزی شاه و نیز استبداد و ظلم رضاخانی نبود صرف یک بخشنامه درخصوص لباس یا کلاه (کما اینکه چند سال پیش از آن نیز همین کار در قالب اجباری شدن کلاه پهلوی انجام گرفتهبود) نمیتوانست سبب چنین اعتراض شدیدی شود.
حتی شاید بتوان به این ”زمینهها” مسایلی مانند اصل بیاعتمادی جامعه آنروز ایران به هرگونه زمزمه اصلاح و پیشرفت (عنوانی که به هر گونه اقدام در تبعیت از غرب اطلاق میشد) و یا مقاومت شدید متدینین و علمایی که حتی کت و شلوار را بعنوان مصداق تشبه به کفار تحریم میکردند و حتی سرخوردگی خواص (از معمم و مکلا) از شکست نهضت مشروطه و تبدیل آن به دیکتاتوری قزاقی و … را هم اضافه کرد.
[پاسخ]
با سلام بسیار عالی بود اما شما صدور بخشنامه فروغی را ۲۸ تیر ۱۳۱۴ مدانید و اعتراض مردم مشهد را روز ۲۱تیر ۱۳۱۴ یعنی مردم قبل از صدور بخشنامه اعتراض کرده اند فتامل یا اخی
[پاسخ]
علی اشرف فتحی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۰:۵۵ ق.ظ:
ممنون از تذکرتان. اشتباه لپی بود. :دی
اصلاح شد
[پاسخ]
l میشود یک بار مطلبی در مورد انجمن حجتیه در حال حاضر بنویسید. چند تا از این اصلاحطلب ها چند سال است دارند خودشان را پاره افتاده میکنند که انقلاب دست حجتیه افتاده و حجتیه نظام را فلان کرده و از این حرفها. شما که در قم هستید حجتیهای دیدهاید؟ دوباره فعالیتشان را شروع کردهاند؟
یا حجتیه اینها مثل «دشمن» بعضیهای دیگر است؟ از سنخ همان صهیونیسم جهانی و استکبار بینالملل و «لولو»! مقصودم این است که این هم یک حرف مفت است یا نه یک ارزشی دارد؟ حالا کم یا زیادش بماند.
[پاسخ]
سلام علیکم
لطفا منابع خودتون رو بگید ؟اگر امکان داره ؟
چون من هم در گوشه و کنار اعتراضات به مساله تغییر شکل کلاه رو دیده بودم ولی به وسعت اعتراض به کشف حجاب نبوده باید دونست عوض کردن کلاه مقدمه ای بر کشف حجاب بوده وبه نظر می رسه این دیدگاه ها متناظر با حرف از سر تا پا باید غربی شویم (نقل به مضمون به نظرم حرف تقی زاده س)
تو کتاب تاریخ شفاهی مصاحبه با محمود فروغی هم من ی چیزایی راجع به قصه گوهرشاد دیدم
باتشکر از جواتون
والسلام
[پاسخ]
علی اشرف فتحی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۰:۵۳ ق.ظ:
از قضا در میان مخالفان هم عده ای معتقد بوده اند که تغییر لباس مقدمه کشف حجاب است. ولی بحث بر سر این است که چنین تصوری همگانی شده بوده به گونه ای که زمینه اعتراض عظیم مردمی را فراهم آورد؟ و آیا مخالفین تغییر لباس از عزم جدی شاه برای کشف حجاب مطلع بوده اند یا نه؟
[پاسخ]
ا.و پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱۱:۰۷ ق.ظ:
با سلامی دوباره
۱٫با بقیه ی حرف های من موافقید؟
۲٫به نظر می رسد در خاطرات صدر الاشراف و کتاب خاطرات وخطرات و… این کار شروع حرکت به اصطلاح اصلاحات است ولی با به نظر تصریحی با توجه به مطالعات ناقص من وجود ندارد.
۳٫احتمالا این کارها نتیجه سخنان گوهر بار فوغی باشد(با توجه به خاطرات تاج الملوک)
ممنون از اهتمام شما به شندیدن نظرات دیگران
لطفا دوباره نظرتون رو در رابطه با پاسخ من بدید
والسلام
[پاسخ]
خیلی برام جالب بود
. منم مثل همه فکر میکردم که واقعه مسجد گوهرشاد در اعتراض به کشف حجاب رخ داده در واقع کتابا و رسانه ها اینطوری میگن . برام جالبه که تا الان مثلا آقای معتضد هیچ اشاره ای به این مطلب نکرده اند. دیگه چه موضوعاتی که ما تو کتابای تاریخی خوندیم اینقدر با واقعیت تفاوت داره خدا داناتر است. یه مطلب دیگه اینکه استاد روش تحقیق ما میگفتند ویکی در تمام انواعش برای کار پژوهشی معتبر نیست.
[پاسخ]
آقای اشرف فتحی
با سلام
چندی پیش درخواستی از شما داشتم در مورد ذکر جزئیات تحصیلی یک طلبه از بدو ورود به مدارس دینی تا بالاترین سطح فقاهت دینی که به تفصل در چند پست قبل سوالم را برای شما شرح داده بودم
وعده داده بودید که چندی بعد در پستی به این سوال خواهید پرداخت . از آنجایی که مدتهاست بدنبال جواب این سوالم و مدتها نیز به دنبال جواب به سایتهای پاسخ مسائل دینی از جمله درگاه مکاتبه داشتم و جواب قانع کننده ای نشنیدم ممنون خواهم شد در صورت امکان جواب سوالم را به نحو مقتضی پاسخ دهید و در صورت عدم امکان اطلاع دهید تا بگونه ای دیگر در جستجوی پاسخ بیایم
[پاسخ]
علی اشرف فتحی پاسخ در تاريخ مرداد ۱۹ام, ۱۳۸۹ ۱:۲۹ ب.ظ:
سلام دوست عزیز
هنوز سر قولمان هستیم. چشم
[پاسخ]
درگیری مردم و روحانیها با رضاشاه دربارهی حجاب از سالها قبل (مثلا نوروز ۱۳۰۶ یا ۱۳۰۷ که خانوادهی شاه با حجاب بد میروند حرم حضرت معصومه) آغاز شده است. دستور و فرمان دربارهی اجباری شدن کلاه شاپو و برداشتن چادر هم از چند سال قبل بارها تکرار شده است که آخریش (قبل از واقعهی گوهرشاد) بخشنامهی دولت برای برداشتن چادر و بر سر گذاشتن کلاهشاپو در آغاز فروردین سال ۱۳۱۴ بوده است.
به نظر میآید اظهار نظر پاکروان و اسدی هم ـکه در ویکی نقل شدهــ برای اجرای این دستور بوده است. در کتاب آقای عاقلی موضوع اعتراض منحصر شده است به اجباری شدن کلاه ــکه همان هم در ویکی آمده استــ در حالی که دیگرانی چون اسکندر دلدم و فردوست اعتراض و نگرانی مردم از کشف حجاب را موجب قیام دانستهاند. البته بهلول دستگیری آیتالله قمی را هم از دلایل قیامش (یا دست کم جلوافتادنش) ذکر کرده است
[پاسخ]
در واقعه تبعید مرحوم حاج آقا حسین قمی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم علیرغم رضا خان به تمام علمای مسیر عبور ایشان تلگراف زده بودند تا در هر شهری که ایشان وارد میشوند استقبال شایانی از ایشان بعمل آید پدرم به نقل از آشیخ علی مهرجردی میگفت که مرحوم حاج شیخ تلگرافی به پدرم که از علمای قصر شیرین بود زد و پدرم استقبال گرمی را برای مرحوم حاج آقا حسین ترتیب دادند.
[پاسخ]
راستش فکر نمی کنم مردم اون موقع شعورشون به اعتراض علیه یکسان سازی لباس و اینا می رسیده. وانگهی اون موقع تنوع لباس چندان نبوده و مردم کمابیش یک سان و شبیه لباس می پوشیدند.
شاید به تحریک آخوندها فقط برای اعتراض به فرنگی بودن لباس بوده که اعتراض کردند.
[پاسخ]
ا.و پاسخ در تاريخ مرداد ۲۳ام, ۱۳۸۹ ۹:۵۲ ب.ظ:
سلام علیکم
لطفا تو بحث های تاریخی فکر نکنین مطالعه کنید چون همین بی مطالعه حرف زدن ها خیلی غائله ایجاد میکنه
والسلام
[پاسخ]
با سلام به برادر عزیز
نرسیده ام ولی به نیابت از دوستان از شما دعوت میکنم از لینک زیر که بحثی دوستانه در مورد فوق است دیدن فرمایید
نفسم گرفت بس که رسمی حرف زدم
با اجازه شما در بعضی از مواقع من از مطالب جالب شما به همراه لینک استفاده میکنم گرچه من در سایت به دلایل محافظه کارانه ریشفیدان هنوز به مقامی
http://web.iranamerica.com/forum/showthread.php?t=19215
[پاسخ]
فید وبلاگ شما را در فیدریدر سایت روزنامه نگار آزاد گذاشتم . زنده باشید
[پاسخ]
بازتاب: مرجعیت و شرایط مشروطه « تورجان
بسمه تعالی
با سلام و احترام
یکی از علمایی که شاهد و فعال ماجرا و در صحنه بوده و پژوهشگران و مورخان ، به یادداشت های ایشان استناد می کنند ، مرحوم آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است .
مرحوم علامه میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی در کتاب مکارم الاثار که اختصاص به شرح حال علمای قرن سیزدهم و چهاردهم هجری قمری دارد ، شرح حال خود نوشت آن مرحوم را در تشرف به مشهد از معظم له دریافت و در کتاب مکارم الاثار منعکس کرده است .
مرحوم آیه الله فقیه سبزواری ، در بخشی از شرح حال خود ، مفصلا به ماجرای واقعه گوهرشاد پرداخته و اقداماتی را که با علمای معاصر من جمله مرحوم آیه الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی داشته مرقوم فرموده . جالب است دراین بیوگرافی که بخش های مختلفی دارد یک بخش را با عنوان ” قضیه اتحاد شکل و قیام گوهرشاد ” به واقعه گوهر شاد اختصاص داده و از عنوان ، پیداست که بحث بر سر اتحاد شکل بوده آن هم مربوط به کلاه مردان که گفتگویش را با پاکروان نقل کرده و بحث بر سر کشف حجاب نبوده .
سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، عینا از کتاب مکارم الاثار ، واقعه را درج کرده و به اهمیت این یادداشت ها که توسط شاهد ماجرا و حاضر و فعال در صحنه نوشته شده تأکید دارد
نشانی صفحه مربوط به واقعه گوهرشاد :
http://www.irdc.ir/fa/content/4754/default.aspx
از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، قسمتی را که مربوط به گوهرشاد است ، نقل می کنم :
قضیه اتحاد شکل و قیام گوهرشاد
در ص ۸ س ۵ فرماید: حادثه دیگر اتحاد شکل بود که در فروردین ۱۳۴۸ (قمری) حکم ازطرف رضا شاه شد بر این که باید تمامی اهل ایران متحد الشکل باشند. به این معنی که کت وشلوار داشته باشند و عمامه به کلی نباشد مگر عدهای که از شهربانی جواز داشته باشند و جواز هم داده نمیشود مگر به کسانی که مجتهد باشند. و انقلابی عظیم رخ داد و بالاخره مردم متحد الشکل شدند که هر کس عمامه داشت بدون جواز یا قبا و عبا داشت، آجان او را جلب به شهربانی میکرد و عمامه او را بر میداشت و قبای او را قیچی میکرد.
ادامه مطلب را درسایت مرکزاسناد انقلاب اسلامی مطالعه فرمایید
کتاب تاریخ معاصر مشهد جلد اول از انقلاب مشروطیت تا شهریور ۱۳۲۰ تألیف دکتر یوسف متولی حقیقی که اخیرا منتشر شده ، به این واقعیت اذعان دارد .
زندگی نامه مرحوم آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :
http://faghihsabzevari.blogfa.com/
مقاله مورخ شهیر آقای غلامرضا جلالی در مجله نگاه حوزه مرداد و شهریور ۱۳۷۵ شماره ۱۷ و ۱۸
http://www.ensani.ir/storage/Files/20130120101437-9316-250.pdf
سایت دانشنامه اسلامی :
http://wiki.ahlolbait.com/%D9%81%D9%82%D9%8A%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C