قاسم تبریزی در گفتگو با مشرق؛ آیا مصدق به تنهایی در ملی‌شدن صنعت نفت نقش داشت

 

قاسم تبریزی در گفتگو با مشرق؛

آیا مصدق به تنهایی در ملی‌شدن صنعت نفت نقش داشت/

واکاوی فعالیت نیروهای مذهبی در جریان ملی‌شدن نفت 

 

آیة الله فقیه سبزواری ، با صدور فتوا ، خلع ید بیگانگان را

از صنعت نفت ایران ، ضروری دانستند

 

اولین دلیل مبارزه نیروهای مذهبی رفع سلطه اجنبی بر جامعه اسلامی است. چون طبق فرامین قرآن و احکام دینی اجنبی حق تسلط بر مسلمین و جامعه اسلامی را ندارد. یا به تعبیر روشن‌تر تسلط اجنبی بر جامعه اسلامی حرام است.

 
آیا جریان‎های مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتندبه گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ این روزها بازار پرداختن به کودتای انگلیسی- آمریکایی 28 مرداد 1332 داغ است. هر کدام از رسانه‌ها به نحوی به مسائل حواشی این ماجرای تاریخی می‌پردازند. پیدا کردن سوژه و موضوعی که تکراری نباشد تا حدی سخت شده است. لذا بر آن شدیم تا به بخشی از موضوع ملی شدن صعت نفت بپردازیم که کمتر کسی وارد این حوزه شده و آن بررسی نقش جریان‌های مذهبی در ملی شدن صنعت نفت است.پای صحبت‌های رجال شناس دوره معاصر؛ قاسم تبریزی نشستیم و با وی هم کلام شدیم. متن زیر تنها بخشی از این گفتگوی چند ساعته است. باشد که مقبول مخاطبین و محققین قرار گیرد. 
 
* اکثر مواقع که صحبت از ملی شدن صنعت نفت می‌شود؛ تنها شخصیت دینی که نامی از او برده می‌شود آیت‌الله کاشانی است. آیا غیر از ایشان افراد دیگری هم داشتیم که به عنوان شخصیت دینی و در ملی شدن صنعت نفت نقش داشته باشند؟
 
 
یکی از مشکلات ما در تاریخ معاصر، از طرف خود جریانات اسلامی است که آن عدم ورود کامل به بحث و پردازش ابعاد و ویژگی‌های یک نهضت یا هر حرکتی است. به هر حال از طرف مخالفین و معارضین به عمد برخی از مسائل مطرح نمی‌شود. پس در این گونه موارد ما قاصر هستیم و آنها که به عمد بعضی از موارد را انکار می‌کنند و نادیده می‌گیرند، مسلماً مقصر هستند. مثلا در جریان مشروطه تنها سه نفر مطرح می‌شوند. آیت الله سیدعبدالله بهبهانی، آیت الله سیدمحمد طباطبایی به عنوان رهبران روحانی مشروطه و یکی هم مدافع مشروطه مشروعه آیت الله شیخ‌فضل‌الله نوری است. انگار که بقیه افراد از قشر روشنفکران، انجمن‌های مخفی و به اصطلاح مدافعین مشروطه از منورالفکرها هستند. در صورتی که وقتی به جریانات حول و اطراف آیت الله شیخ فضل‌الله نوری را نگاه می‌کنید حدود هفده الی هیجده مرجع و مجتهد نزدیک به مرجعیت در سراسر مملکت هستند که مدافع مشروطه مشروعه هستند و بسیاری از آنها ترور و یا تبعید و منزوی می‌شوند. اما در ذهن‌ها‌ تنها نام آیت الله شیخ‌فضل‌الله نوری مطرح است که او را هم طرفدار استبداد می‌دانند که مقابل و سد راه مشروطه است!!
 
 
در جریان ملی شدن صنعت نفت هم همین مشکل را ما داریم. اتفاقا در انقلاب اسلامی هم ما متاسفانه همین مشکل را داریم. چون ما نسل حاضر هستیم و خودمان شاهدیم جریانات، متوجه این موضوعات نیستیم. سی یا پنجاه سال آینده این مشکل را پیدا می‌کنیم که تنها یک امام خمینی مدافع انقلاب اسلامی بود و یک فردی به نام آقای شریعتمداری هم معارض انقلاب اسلامی و نظام اسلامی بود. در صورتی که سراسر ایران مراجع و علما مدافع انقلاب اسلامی بودند. این کار از طرف ما غفلت و از طرف معارضین ما عمد برای نادید گرفتن و انکار حضور علما و مراجع و فقها در عرصه‌ی سیاست و نهضت است.
 
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
آغاز جریان نهضت ملی شدن نفت در سال 1327 است، چون آن روزها به پایان شصت ساله قرارداد دارسی رسیده بودیم. اگر چه در دوره پهلوی اول، سید حسن تقی‌زاده یک قرارداد شصت ساله دوم را امضا می‎کند که اگر ادامه پیدا می‌کرد تا سال 1372 شمسی طول می‌کشید. اما به دلیل دیکتاتوری و وابستگی رضاخان به انگلیس و همچنین فراماسونر بودن تقی‌زاده که از مدافعان سیاست انگلیس بود؛ دهه بیست موقعیتی می‌شود که علیه آن جو جامعه یک حالت بیداری، هوشیاری و مبارزه را شروع می‌کند. بین سالهای 1327 تا 1330 شمسی دوران نهضت ملی شدن نفت است. مدافعین این کار دو جریان ناسیونالیستی یا ملی‌گرایی و مسلمانان به رهبری آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی هستند. در مقابل دربار، حزب توده، جریان وابسته به انگلیس مثل حزب عدالت به رهبری علی دشتی، حزب اراده ملی به رهبری سید ضیاءالدین و حزب سومکا به رهبری منشی زاده مخالف ملی شدن صنعت نفت هستند. 
 
چون در اینجا موضوع بحث ما نیروهای مذهبی است بیشتر در مورد آنها صحبت خواهیم کرد. اولین دلیل مبارزه نیروهای مذهبی رفع سلطه اجنبی بر جامعه اسلامی است. چون طبق فرامین قرآن و احکام دینی اجنبی حق تسلط بر مسلمین و جامعه اسلامی را ندارد. یا به تعبیر روشن‌تر تسلط اجنبی بر جامعه اسلامی حرام است و بر همگان خاصه مراجع و علما واجب است که این سلطه و تسلط را نفی کنند و از بین ببرند و برای از میان بردن آن فتوای جهاد بدهند.
 
* این تاثیرگذاری نیروهای مذهبی، از قبل این ماجرا شروع شده یا نه؟
 
 
ببینید در موازین اسلامی داریم که اجنبی نباید بر مسلمین تسلط داشته باشند. در ماجرا قرارداد رویتر و تحریم تنباکو همین مسئله را داریم، در مشروطه هم همین گونه است، در مورد قرارداد 1919 هم همین است و... .
 
در مسئله نفت هم یکی از مصادیق اجنبی و تسلط اجنبی مسئله تسلط انگلیس بر نفت بود.فروپاشی استبداد رضاخان باعث تجدید قوای نیروهای مذهبی و سامان گرفتن حوزه‌های علمیه، فعال شدن مرجعیت، فعال شدن نیروهای مذهبی، وعاظ و ائمه جماعات جو جامعه را دوباره به طرف دین احیا کرد و در عرصه‌ی سیاست شخصیت برجسته‌ا‌ی چون حضرت آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به میدان آمد.
 
در این مقطع سه جریان مذهبی را می‌توانیم مطرح کنیم. اولین جریان مرجعیت و حوزه‌های علیمه است. دوم؛ وعاظ و روحانیون و ائمه جماعات هستند. سوم؛ جریانات، شخصیت‌ها، احزاب و گروه‌های مذهبی است.
 
اولین گروه مذهبی «جمعیت اسلامی است» که با رهبری شهید حجت الاسلام نواب صفوی و عده‌ای از شخصیت‌های مذهبی مانند سیدجعفر امامی، سیدحسین امامی، سیدحسن امیرحسینی و ... تاسیس می‌شود. این قبل از تاسیس و شروع به کار گروه فدائیان اسلام است. که تقریبا در سال 1322 این کار صورت می‌گیرد.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
 
گروه دیگر «جمعیت روحانیون» است که اینها داعیه دار مبارزه با مفاسد هستند. شیخ قاسم اسلامی و مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی، حجت الاسلام مهدی سراج انصاری و... مسئولیت آن را بر عهده دارند. اینها هم علیه مفاسد، فجایع، الحاد و شخص کسروی شروع به کار می‌کنند.  گروه سوم هم فدائیان اسلام است که در سال 1324 تاسیس می‌شود. آنها با مبارزه‌ای که علیه اندیشه و تشکیلات ضد اسلامی کسروی شروع کردند و منجر به قتل کسروی شد(البته پس از 3 جلسه مناظره و اتمام حجت)، اعلام موجودیت کردند.
 
گروه بعدی اتحادیه مسلمین است که در سال 1325 به رهبری حجت‌الاسلام شیخ‌مهدی سراج انصاری کلیبری تاسیس می‌شود. وی از روحانیون مبارز، اهل قلم و بیان است که در دوره‌ تسلط رضاخان در عراق است و در سال 1320 به ایران می‌آید و اتحادیه مسلمین را تاسیس می‌کند. عمدتاً نگاه او به جهان اسلام است و نشریه‌ای هم به نام «مسلمین» منتشر می‎‌کنند که تا سال 32 هم ادامه داشت اما با کودتا تعطیل شد. از اعضای این گروه می‌توان به آیت‌الله سید محمود طالقانی، سیدغلامرضا سعیدی، دکتر عبدالحسین کافی ( او پزشک بود و کتابی هم علیه کمونیست و ماتریالیست نوشته بود).
 
در این دوره دو نشریه «پرچم اسلام» و «آئین اسلام» هم منتشر می‌شد که در دفاع از اسلام و مرجعیت بود. این دو نشریه از مجله «مسلمین» و «روزنامه نبرد ملت» که توسط فدائیان اسلام منتشر می‌شد هم جلوتر بودند.
 
*در آن دوره این نشریات مخاطب هم داشت؟
 
هم نشریات در کل ایران هم مخاطب داشتند و هم محتوا. البته در این مقطع «انجمن تبلیغات اسلامی» هم فعالیت داشت که چون وارد نهضت ملی شدن صنعت نفت نشد نام آن را نبردم. این انجمن نشریه «نور دانش» را منتشر می‎کرد که در سراسر جهان به خصوص اندونزی، تونس و... به زبان‌های مختلف منتشر می‌شد.
 
گروه بعدی، «مجمع مسلمانان مجاهد» است که توسط شهید نواب‌صفوی و شمس‌ قنات‌آبادی تاسیس شد و دو روزنامه منتشر می‌کرد. این جمعیت هم فعالیت‌های گسترده‌ای داشت اگر چه سال 32 به انحراف رفت. این مجمع در مقطع نهضت نفت نقش برجسته دارد. شمس قنات‌آبادی آدم شجاع، پرکار، ناطق و گستاخی بود. البته بعداً متاسفانه به انحراف رفت. حتی می‌توان گفت یکی از بازوهای آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی این مجمع مسلمانان مجاهد بودند. روزنامه و نشریات این مجمع در سطح مملکت موثر بود. خصوصاً که قنات‌آبادی نماینده مجلس شورای ملی شد و در آنجا هم از مدافعین نهضت ملی شدن صنعت نفت بود و با جبهه ملی همکاری نزدیک داشت و عضو جبهه ملی بود.
 
گروه بعدی، حزب خلق به رهبری کرباسچیان بود که در سال 1330 تاسیس شد و در حقیقت دوران دکتر مصدق شکل گرفت.
 
جبهه ملی که در سال 1328 تاسیس شد؛ فدائیان اسلام، مجمع مسلمانان مجاهد، اتحادیه مسلمین و شخص آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر و چهره برجسته سیاسی ایران که در کشورهای اسلامی جایگاه بالایی دارد با آنها متحد می‌شوند.
 
* مقداری در مورد شخصیت آیت الله کاشانی برایمان توضیح بفرمایید.
 
آیت‌الله کاشانی یکی از علمای بزرگ ایران است. پدرش آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی از مراجع تقلید بود. ایشان در نوجوانی به همراه پدر به حج می‌رود و از آنجا برای درس خواندن به نجف می‌روند. در کلاس درس مراجعی همچون مرحوم میرزا حسن خلیل تهرانی و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی شرکت می‌کند و به اجتهاد می‌رسد. در زمان مشروطیت در دفتر آیت‌الله آخوند خراسانی فعالیت می‌کرد. بعد از اشغال عراق توسط انگلیسی‌ها، مرحوم آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی، یکی از مراجع تقلید حکم جهاد می‌دهد. حکم جهاد که صادر می‌شود، بر همه افراد واجب است که در جبهه حاضر شوند که البته همه مراجع هم وارد می‌شوند مانند آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی، آیت‌الله میرزا مهدی خالصی یکی از فرزندان آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی؛ فرزند سیدابوالحسن اصفهانی و ... . حتی شخصیت‌هایی مثل آیت‌الله عظما سیدمحمدتقی خوانساری که توسط انگلیسی‌ها دستگیر  و تبعید می‌شود. چهار سال در زندان انگلیسی‌ها در هندوستان بین آدم‌خواران زندگی می‌کرد. آیت‌الله شیخ محمد خالصی‌زاده، مرحوم علامه محمدحسین  کاشف‌الغطاء، آیت‌الله سیداسماعیل یزدی، سیدعلی تبریزی، آیت‌الله زاده خراسانی فرزند آخوند خراسانی، آیت‌الله میرزامحمدرضا شیرازی، آیت‌الله شیخ شریعه اصفهانی، مرحوم آیت‌الله سیدمحمدحسین نائینی، آیت‌الله محمدعلی نخجوانی، آیت‌الله سیدمحسن حکیم که از مراجع هستند و... همه در جبهه جنگ علیه انگلیس حضور پیدا می‌کنند.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
در این جنگ پدر آیت الله کاشانی مجروح می‌شوند. از طرفی هم انگلیسی‌ها پیروز این میدان می‌شوند. عده‌ای به ایران و عده‌ای به هندوستان و جاهای دیگر تبعید می‌شوند. آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی هم در بهمن سال 1299 از مرز فرار می‌کند و به ایران می‌آید و در بین عشایر قشقایی مشغول به زندگی می‌شوند که این دوران مصادف است با کودتای رضاخان.
 
قبل از ورود ایشان به ایران، آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی نامه‌ای به علمای ایران و به خصوص تهران می‌نویسد و در آنجا متذکر می‌شود که قدر آیت‌الله سیدابوالقاسم مجتهد کاشانی نجفی را بدانید و از او حمایت کنید. آقای کاشانی را به عنوان یک چهره برجسته معرفی می‌کند. در تهران مشغول درس و بحث می‌شوند و در انتخابات مجلس موسسان سال 1304، نفر پنجم می‌شوند. اما هنوز متنی از صحبت‌های ایشان در این مقطع را پیدا نکرده‌ام و نمی‌دانیم مواضع ایشان در مورد تغییر سلطنت چه بوده است. از آن به بعد منزوی می‌شوند و چون مجتهد جامع‌الشرایط بودند مشغول به تدریس فقه و اصول می‌شوند و به امام جماعتی می‌پردازند. به هر صورت این روند تا سال 1320 ادامه دارد تا اینکه ایشان وارد مبارزه علیه انگلیس می‌شوند و توسط انگلیس تحت تعقیب قرار می‌گیرند. بعد از بازداشت، ابتدا به زندان انگلیسی‌ها در اراک تبعید می‌شوند و مدتی هم آنجا هستند. در همین مقطع دولت شوروی‌ عنوان می‌کند که آیت الله کاشانی، ضد کمونیست است و ما باید از او بازجویی کنیم. به همین دلیل از اراک به رشت منتقل می‌شود. مدتی در زندان شوروی حضور دارد و بعد از آن مجددا تحویل انگلیسی‌ها می‌شود و به زندان کرمانشاه که آن هم از زندان‌های مربوط به انگلیس‌ بود منتقل می‌گردد.
 
بعد از آزادی مجددا به تهران برمی‌گردند و علیه انگلیس دوباره مبارزه را شروع می‌کند. دولت احمد قوام السلطنه که روی کار می‌آید ایشان را دستگیر می‌کند و به قزوین تبعیدش می‌کند. بعد از یک سال از زندان آزاد می‌شوند و دوباره مبارزه را این بار علیه جریان صهیونیسم و اسرائیل، دفاع از فلسطین و زمزمه دفاع از نهضت ملی شدن صنعت نفت در سال 1327 شروع می‌کنند.
 
در این مقطع ایشان فعالیت زیادی دارند و حتی دو میتینگ بزرگ در مسجد سلطانی ـ شاه سابق ـ تشکیل می‌دهد که فدائیان اسلام و اتحادیه مسلمین و تمام جریانات اسلامی به دفاع از فلسطین برمی‌خیزند. حتی شش هزار نفر اسم‌نویسی می‌کنند تا به فلسطین بروند و علیه صهیونیسم وارد مبارزه بشوند اما دولت ساعد مراغه‌ای اجازه این کار را نمی‌دهد.
 
در 1327 شاه توسط فردی به نام فخرایی ترور می‌شود که بلافاصله او نیز توسط فرد دیگری کشته می‌شود. فردی که فخرایی را کشت هم توسط فرد دیگری کشته می‌شود. اینها جزو ابهامات تاریخ است. ابهام بزرگتر این است که دولت مدعی شد از جیب فخرایی دو کارت خبرنگاری درآوردند که یکی مربوط به حزب توده است و دیگری مربوط به روزنامه آیین اسلام است. به همین دلیل روزنامه آیین اسلام که مدافع آیت الله کاشانی بود توقیف و آیت‌الله کاشانی دستگیر و بلافاصله به زندان فلک‌الافلاک خرم‌آباد تبعید می‌شوند.
 
در آنجا به دلیل نفوذ آیت الله حاج روح‌الله کمالوند، نامه‌های آیت الله کاشانی به بیرون درز پیدا می‌کند. به همین دلیل بلافاصله ایشان را به لبنان تبعید می‌کنند. در این فاصله‌ مجلس موسسان تاسیس می‌شود که احتمال دلیل یکی از تبعیدهای ایشان تاسیس مجلس موسسان است چون در این مجلس است که اختیارات شاه را بالا می‌برند. 
آیت الله کاشانی از لبنان بیانیه‌ای محکم صادر می‌کند و به شاه خطاب می‌کند که روی سر نیزه نمی‌شود نشست و اختیارات شاه را زیاد نکنید، این کار دستبرد به قانون اساسی و خیانت است.
 
البته در این مورد سه نفر اعلامیه می‌دهند. یکی آیت‌الله کاشانی است که متن بیانیه خیلی مهم است. اعلامیه دوم توسط احمد قوام که آن روزها در فرانسه حضور داشت صادر می‌شود که قابل توجه است. اعلامیه سوم هم توسط هفت تن از علما و مدرسین قم امام خمینی، آیت‌الله روح‌الله کمالوند، آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی و... خطاب  به آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی نوشته می‌شود که گویا به قانون اساسی دستبرد زده شده است و این خیانت به مملکت است، تکلیف مرجعیت و تکلیف ما چیست؟ آیت‌الله بروجردی هم در جواب می‌نویسند که من موضوع را به مقامات حکومتی اطلاع دادم تا هیچ‌گونه دستبردی در مسائل اسلامی زده نشود، آقایان به وظیفه خودشان عمل کنند. 

به هر صورت جریان نهضت ملی شدن نفت گسترش پیدا می‌کند. در این بین آیت‌الله کاشانی از لبنان بیانیه‌هایی در رابطه با نهضت نفت می‌دهد و نهایتاً در 1329 به ایران برمی‌گردند و فعالیت‌های ایشان گسترش پیدا می‌کند. مردم استقبال پرشوری از ایشان می‌کنند به طوری که جمعیت از فرودگاه تا پامنار  حضور داشته‌اند که حتی دکتر مصدق و  دوستانش هم به استقبال رفته بودند.  از این زمان به بعد آیت الله کاشانی علناً مبارزه را آغاز می‌کنند.
 
* کدامیک از علما وارد بحث ملی شدن صنعت نفت می‌شوند و از آن حمایت می‌کنند؟
 
در این زمینه اولین اعلامیه را آیت‌الله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری صادر می‌کنند. ایشان در انقلاب عراق جزو رهبران بودند که توسط انگلیسی‌ها به مدت 4 سال به طائفه آدم‌خواران هندوستان تبعید می‌شوند. بعدها وقتی به ایران می‌آیند یکی از نزدیک‌ترین یاران آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی می‌شوند. افرادی مانند مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی تحت تاثیر شخصیت ایشان بودند. از نظر سیاسی آیت الله خوانساری قائل به اقامه نماز جمعه بود. بعد از فوت آشیخ‌عبدالکریم حائری؛ ایشان به همراه آیت‌الله سید صدرالدین صدر و آیت‌الله سید محمد حجت به عنوان مراجع ثلاثه قم مطرح می‌شوند. بعد از اینکه آیت‌الله بروجردی به قم می‌آیند، ایشان مجددا جزو مراجع هستند اما مرجعیت و مدیریت تام با آیت‌الله بروجردی بود.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی در تهران 
 
مرجع دومی که به حمایت از ملی شدن نفت بیانیه صادر کردند آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی است. پدرشان آیت‌الله شیخ جعفر محلاتی از مراجع تقلید فارس بودند که بعد از مرحوم آقا سیدکاظم یزدی همه منتظر بوند  که وی مرجع شود اما قبول نمی‌کردند، با این حال در منطقه فارس مرجعیت داشتند. در جنگ جهانی اول شش هزار نیرو جمع کرد تا علیه انگلیس و به دفاع از نهضت رئیسعلی دلواری و میرزا محمدحسن برازجانی بپردازد که در مسیر انگلیسی‌ها جلوی راهش را گرفتند. آن موقع شیخ‌بهاءالدین یک نوجوان ده ساله بود که با پدر به جنگ رفته بود. در مقطع ملی شدن صنعت نفت هم ایشان بیانیه می‌دهد و با این کار استان فارس کاملا وارد مبارزه می‌شوند. حتی در دوره نهضت امام خمینی، بعد از پانزده خرداد یکی از مراجعی که مبارزه کرد و دستگیر شد و به زندان رفت، همین آیت‌الله شیخ‌بهاءالدین محلاتی است.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی 
 
نفر بعدی؛ آیت‌الله حاج‌شیخ عبا‌سعلی شاهرودی است که از فقها و مدرسین حوزه علمیه قم بودند. یکی دیگر از علما، آیت‌الله سیدمحمود روحانی قمی بود که ایشان از فقهای قم بودند و جایگاه مرجعیت داشت. ایشان پدر آیت‌الله سیدصادق روحانی است. نفر بعدی؛ آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی از علمای بزرگ اصفهان است. آن موقع در اصفهان حوزه علمیه قوی بود و جایگاه داشت. دو سه تن از علمای اصفهان وارد قضیه شدند. یکی بیانیه آیت‌الله چهارسوقی بود. دیگری آیت‌الله سیدحسین خادمی بود که دوران انقلاب هم از علمای برجسته اصفهان بود. نفر سوم هم آیت‌الله شیخ مرتضی کاشانی اردکانی از علمای بزرگ اصفهان است که در کتاب مشاهیر اصفهان پیرامون این‌ها صحبت شده است.
 
نفر بعدی، آیت‌الله شیخ‌باقر رسولی از علمای برجسته گیلان است که ایشان هم در مسئله نفت بیانیه می‌دهند. آیت‌الله سیدمصطفی سیدالعراقین، آیت‌الله شیخ‌مهدی نجفی، آیت‌الله فقیه سبزواری است که فتوا می‌دهند. ایشان در شمار مراجع بودند و از مراجع تقلید مشهد می‌شوند و آیت‌الله سیدمحمدرضا کلباسی که از فلاسفه و فقهای بزرگ مشهد بودند بیانیه می‌دهند.
 
از مراجع دیگر آیت‌الله سید صدرالدین صدر پدر امام موسی صدر است. خانواده صدر از علمای جبل‌عامل لبنان هستند. پدر ایشان آیت‌الله سیداسماعیل صدر است. خود آقای صدرالدین جایگاه مرجعیت داشت که بعد از مرحوم آقا شیخ‌عبدالکریم از مراجع ثلاثه‌ای بود که به اصطلاح مدیریت حوزه را به عهده داشت. در دوران نهضت نفت، ایشان از فدائیان اسلام دفاع می‌کرد و یکی از کسانی که همیشه شهید نواب صفوی به دیدنش می‌رفت همین آقای سیدصدرالدین صدر است. وی عالم و فقیه بسیار برجسته‌ای بود که بخشی از مراجع تقلید ما از شاگردان ایشان بودند.  
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر
 
*شخصیت‎های دینی که به صورت میدانی وارد عرصه ملی شدن نهضت نفت شدند چه کسانی بودند؟
 
دراین روند افرادی جزو وعاظ و فعالان بودند. یکی حجت‌الاسلام فیروزیان است که هنوز هم در قید حیات هستند و در اصفهان زندگی می‌کنند. نفر بعدی، حجت‌الاسلام شیخ‌عباسعلی اسلامی است که از علمای برجسته سبزوار است که اجدادش از ایل بختیاری هستند. او تحصیلات را بعد از مشروطه شروع کرد و در دوره رضاخان بیشتر به هندوستان می‌رفت و در آنجا با شگردهای استعمار انگلیس آشنا شد و راه مبارزه با آنها را فرا گرفت. در قضیه کشف حجاب علیه رضاخان بیانیه داد و جزوه منتشر کرد. در سال 1320 به تهران می‌آید و در برابر آن خیانتی که رضاخان انجام داد و مدارس اسلامی و حوزه‌های علمیه را تعطیل کرد و تضعیف کرد و اوضاع سیستم آموزشی ایران را استعماری کرد؛ آیت الله اسلامی مدارس اسلامی را تاسیس می‌کند. اولین مدرسه اسلامی را در منزلش راه اندازی می‌کند. دو اتاق اجاره‌ کرده بود، یکی از اتاق‌ها را مدرسه می‌کند و خانواده‌اش در اتاق دیگر زندگی می‌کنند. بعد که از این مدرسه استقبال می‌شود، خانواده را روزها به آشپزخانه منزل می‌فرستاد و دو اتاق را کلاس برگزار می‌کرد. مدتی که گذشت کسبه بازار متوجه موضوع شدند و کمک کردند خانه‌ای برای ایشان خریدند. اما آن خانه را هم مجددا مدرسه کرد و خانواده در همان آشپزخانه زندگی می‌کرد. به هر صورت آیت الله اسلامی توانست تا سال 1345 بیش از 160 مدرسه در ایران تاسیس کند که نام آنها جعفری و یا اسلامی بود.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
شخصیت‌ دیگر از روحانیون که در نهضت فعال بود، حجت‌الاسلام سیدمرتضی مستجابی است که او از خاندان صدر است و با امام موسی صدر خویشاوند است و الان هم در قید حیات هستند. وی در جریان تظاهرات صف اول و جلوی مردم قرآن دست می‌گرفت و حرکت می‌کرد که اگر حمله‌ای انجام شد او ابتدا کشته شود. در سخنرانی‌ها و دفاعیات از آقای کاشانی کم نظیر بود. در دوره نهضت امام هم جزو روحانیون فعال بود. با آیت‌الله العظمی خوانساری خیلی نزدیک بود و به همین دلیل به آقای کاشانی نزدیک شد. در قیام سی تیر 1331 آقای مستجابی از کسانی بود که کفن می‌پوشد و در تظاهرات شرکت می‌کند.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
حجت‌الاسلام سیدمرتضی مستجابی
 
یکی دیگر از کسانی که در نهضت نفت فعال بود آقای حسینعلی راشد بودند. پدرش مرحوم ملا عباس تربتی از خواص و زهاد بود که در جریان کشف حجاب در مشهد دستگیر می‌شود و خود آقای راشد هم در اصفهان بازداشت می‌شود. وی در جریان ملی شدن صنعت نفت فعالیتش را گسترش می‌دهد، به خصوص اینکه در رادیو هم سخنرانی می‌کردند. در انتخابات مجلس شورای ملی کاندیدا می‌شوند و رای هم می‌آرودند. در مجلس جریانات معارض علیه او حرف‌های تندی می‌زنند و اسائه ادب می‌کنند تا جایی که احساس می‌کند به جایگاه روحانیت لطمه می‌خورد، لذا از نمایندگی استعفا می‌دهد.
 
نفر بعدی، شیخ محمود حلبی است. او در آن مقطع از وعاظ بسیار فعال مشهد بود. سه چهره در مشهد حضور داشتند که در مبارزات ضد دربار، علیه انگلستان و ضدکمونیست فعال بودند. آقایان حلبی، استاد محمدتقی شریعتی که کانون نشر حقایق اسلامی را راه اندازی کردند و نفر سوم آقای عابدزاده بود.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
استاد محمدتقی شریعتی 
 
آقای حلبی از طرف آیت الله کاشانی ماموریت پیدا می‌کرد تا به شهرستان‌ها رفته و در مورد نفت سخنرانی کند. هر جا هم که صحبت می‌کرد علیه انگلیس و به دفاع از ملی شدن صنعت نفت بود. سفر تبریز ایشان بسیار مهم بود.
 
نفر بعدی هم شمس قنات‌آبادی بود که به او اشاره کردیم. نفر بعدی هم سیدمحمد کاشانی پسر بزرگ آیت الله کاشانی بود که متاسفانه از طرف جبهه ملی اتهامات ناروایی به او زده شد و به دلیل فرزند آیت الله کاشانی بودند مورد عداوت و کینه قرار گرفت.
 
از علمایی که در این عرصه فعالیت می‌کردند در تبریز سه چهره برجسته داشتیم. یکی آیت‌الله سیدحسن انگجی که فرزند آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی (از مراجع تقلید) است. ایشان در تبریز مرجعیت داشت و در قضیه مشروطه از فعالان بود که از طرف علمای نجف؛ یکی از پنج مجتهد ناظر بر قانون اساسی قرار بود باشد. دوره رضاخان هم با او مبارزه کرد و با فرزندانش به کردستان تبعید شد. بعد از گذراندن دوره تبعید به قم رفت، منتهی از قم دوباره به مشهد تبعید شدند و نهایتاً به تبریز برمی گردند. آیت‌الله سید حسن انگجی در تبریز از مدافعین محکم نهضت ملی شدن نفت بود که هم با آقای کاشانی ارتباط داشت و هم با دکتر مصدق.
 
نفر دوم سیدمحمدعلی انگجی، برادر همین آیت الله سیدحسن انگجی است که از علمای برجسته و بزرگ تبریز بود و نقش زیادی در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت. وقتی اینها فعالیت می‌کنند عادی است که جامعه هم به دنبال اینها می‌رفت.
 
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی 
 
نفر بعدی هم آیت‌الله سیدابرهیم میلانی هست. البته نقش او را در نهضت نفت مورد نظر ماست چون بعدها  وی به راه دیگری رفت. او در جریانات نفت نقش برجسته‌ای داشت که بعد از کودتا دستگیر می‌شود و به زندان می‌رود. وی برادرزاده آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی است. 
 
* لیدر این جریان و افراد چه کسی بود؟
 
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، چون ایشان مجتهد جامع‌الشرایط است. مطلب دیگر اینکه وقتی مراجع بزرگی مانند آیت‌الله خوانساری به میدان می‌آیند بر دیگران حجت می‌شود که وارد عرصه شوند. چون وقتی مرجع تقیل فتوا بدهد بر همگان واجب است که وارد میدان شوند. آیت‌الله خوانساری در مورد نفت و در مسئله انتخابات فتوا دادند. مثلا وقتی آیت‌الله انگجی وارد نهضت می‌شود، بخشی از مردم تبریز و آذربایجان همراه ایشان می‌آیند. وقتی که مجموعه می‌شود حجت بر جامعه تمام می‌شود.
 
برادران واحدی؛ حجت‌الاسلام سیدمحمد واحدی و حجت‌الاسلام سیدعبدالحسن واحدی از فدائیان اسلام که هر دو آنها از سخنرانان برجسته و انقلابی بودند. نام آنها بیشتر در مورد فدائیان اسلام مطرح شده و کمتر به حضور آنها در مورد مسئله نفت‌ حرفی زده شده است. در صورتی که در این دوره اگر فدائیان اسلام را در نظر بگیریم، علاوه بر نواب صفوی که رهبری گروه را بر عهده دارد، روحانیون درون فدائیان اسلام هم همین گونه هستند.
 
 آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند
 
برادران واحدی در کنار شهید نواب صفوی 
 
نفر بعدی، حجت‌الاسلام سیدهاشم حسینی است که از نظریه‌پردازان و تقریباً جزو مغزهای متفکر فدائیان اسلام است. فرد دیگر، شیخ‌مصطفی رهنما است.
 
آیت‌الله سیدابوالفضل زنجانی و آیت‌الله سید رضا زنجانی که با هم برادر بودند. سیدرضا زنجانی بیش از اینکه یک روحانی فعال مذهبی باشد، یک آدم سیاسی بود و ارتباط بسیار نزدیکی با شاپور بختیار تا آخر داشت. با دکتر مصدق هم همین طور بود. یعنی در خط کشی سیاسی او همیشه به طرف جبهه ملی بود. وی در نهضت نفت نقش برجسته‌ای داشت. سیدرضا حتی بعد از انقلاب هم مدافع جبهه ملی بود!
 
از افراد فعال دیگر آیت‌الله سیدضیاءالدین حاج‌سیدجوادی است که از وعاظ و روحانیون شجاع و برجسته تهران بود. سال 40 هم که فوت کرد مقداری مشکوک بود. درست دوران نهضت امام که داشت مطرح می‌شد ایشان ناگهان فوت کرد. او از علما و وعاظ برجسته‌ای بود و شجاعت در بیان داشت.
 
نفر بعدی، آیت‌الله سید باقر جلالی دماوندی بود. پدرشان از علمای بزرگ مازندران بود که به دماوند مهاجرت کرده بود. او اولین عالم دماوند در دوره رضاشاه بود. بعد که فوت می‌کنند، آیت‌الله سیدباقر جلالی در رشته حقوق هم آدم برجسته و حقوقدانی بود. امام جماعت و عالم اول دماوند بود. از طرف مردم دماوند هم به عنوان نماینده وارد مجلس شد. علیرغم فعالیت جریان سلطنت طلب در منطقه خاندان مسعودی‌ها و حتی توطئه توده‌ای ها، مردم دماوند ایشان را به عنوان نماینده انتخاب کردند.
 
در آنجا فعالیت گسترده داشتند که بعد از کودتا 28 مرداد دستگیر و به شهاندشت یکی از روستاهای لاریجان تبیعد می‌شود و تا سال 50 در آنجا به سر می‌برد که بعد به تهران می‌آید اما تحت نظر مستقیم و یا غیر مستقیم بود و فعالیتی نداشت.
 
فرد دیگر حجت‌الاسلام حسن کافی است که از وعاظ برجسته دهه بیست تهران بود. او به شهرهای دیگر و به خصوص آبادان می‌رفت و سخنرانی می‌کرد. آقای محمدرضا حکیمی در کتاب 150 سال نقل می‌کند که آقای کاشانی به حجت الاسلام کافی می‌گوید که شما چون در آبادان نفوذ داری به آنجا برو و علیه انگلیسی‌ها و به نفع ملی شدن صنعت نفت برای مردم صحبت کن. آقای کافی هم قبول می‌کند و بعد خدمت آیت الله بروجردی می‌رسد و جریان را برای ایشان تعریف می‌کند و نظرشان را می‌پرسد. آیت الله بروجردی هم می‌گویند حتما به آبادان بروید. آقای کافی می‌گوید: من مقلد شما هستم، نه مقلد آقای کاشانی. نظر شما در این زمینه چیست؟ آیت الله بروجردی می‌گویند حتما بروید، بسیار خوب است. دوباره می‌پرسند که در آنجا احتمال دارد انگلیسی‌ها مرا بکشند؛ اگر کشته شدم، شهید هستم؟ آیت الله بروجردی می‌گویند: بله.
 
از چهره دیگری که باید در اینجا نام برد، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی است. پدر ایشان از علمای بزرگ تهران بودند و به تعبیر امام خمینی در راس پرهیزگاران قرار داشتند. وی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بود که به تهران آمده بود. ایشان در نجف ساعت‌سازی یاد گرفته بود. به تهران هم که آمده بودند امرار معاشش از راه ساعت‌سازی بود. در حالی که وجوهات در اختیارش بود تا این مقدار زاهد بودند. علیه رضاخان هم جلساتی با شهید آیت الله سید حسن مدرس و دیگر افراد داشتند. بعد هم نشریه بلاغ را منتشر کردند که علیه وهابیت، مسیحیت و صهیونیسم در آنجا فعالیت می‌کردند. به علت فعال شدن مبلغان مسیحیت، صهیونیسم و بهائیان در دوره رضاخان ایشان جلسات مناظره را با آنها برقرار می‌کرد که رضاخان جلسات ایشان را تعطیل نمود.  
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
آیت الله سید محمود طالقانی یک روحانی مبارز بود و زمانی که به مدت ده سال در قم حضور داشتند با امام مرتبط بودند. وقتی هم که به تهران می‌آیند و درس تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه را شروع می‌کنند، وارد فعالیت سیاسی می‌شوند. یکی از کسانی که هم با فدائیان اسلام ارتباط دارد و هم با اتحادیه مسلمین و هم با جبهه ملی و هم با آیت‌الله کاشانی و هم با آیت‌الله بروجردی ارتباط داشت، آیت الله طالقانی چهره‌ای بود که در مسیر «وحدت»، «مبارزه»، «نشر معارف قرآن و اسلام» مجاهدت نمودند و علیه استعمار، استبداد، استثمار، صهیونیسم و عوامل آن از اول دهه 1320 تا سقوط رژیم پهلوی در میدان مبارزه بودند و از زندانی به زندان و از تبعیدی به تبعیدگاه دیگر منتقل می‌شدند تا آنجا که حضرت امام ایشان را «ابوذر زمان»، «بازوی توانای اسلام»، و «مالک اشتر» دوران نامیدند.
 
فدائیان اسلام در سال 1334، زمانی که تحت تعقیب بودند در منزل آیت الله طالقانی پنهان شدند. آقای مهندس عزت الله سحابی از کسانی که در آن مقطع با فدائیان اسلام مرتبط بود در مورد ارتباط آقای طالقانی با فدائیان اسلام خاطراتی دارند.
 
آیت الله طالقانی تا پایان در مسئله نهضت نفت باقی ماند و با فتوای آیت الله خوانساری، کاندیداتور مجلس از منطقه چالوس شدند که با فعالیت زیاد سلطنت طلب‌ها و نفوذ درباریان در آن منطقه در انتخابات موفق نبودند.  
 
یکی از کسانی که ناشناخته مانده و اسناد خیلی خوبی هم د مورد ایشان وجود دارد، آیت‌الله شیخ‌محمد غروی از علمای بزرگ تهران است. ایشان نفوذ زیادی هم داشت و تا پایان در کنار آیت‌الله کاشانی و جریان ملی شدن صنعت نفت باقی ماند اما کمتر نامی از وی برده می‌شود. امیدواریم در یک فرصت مناسب پیرامون هر یک از حضرات آقایان و چهره های دیگر در استان‌ها و شهرها به صورت مفصل بحثی داشته باشیم.
 
*دکتر مصدق با این افراد ارتباطی هم داشت؟
 
خیر. آقای مصدق روحیه‌ای داشت که درب خانه‌اش را به روی هر کسی باز نمی‌کرد و کلا با افراد کمتر ارتباط برقرار می‌کرد. دوم اینکه با هر کسی هم که برخورد می‌کرد با توجه به شخصیت طرف مقابل حرف می‌زد. البته گاهی هم مثلا برای تحقیر افراد حرف‌های دیگر می‌زد. از جمله حجت الاسلام فلسفی در خاطراتش می‌گوید که آیت الله بروجردی به من گفت که بروید پیش آقای مصدق و از قول ما به‌ او بگویید که بهایی‌ها در ایران فعال شده‌اند؛ شما به عنوان رئیس مسلمین به این مسئله رسیدگی کنید. آقای فلسفی رفته بود و موضوع را به اطلاع مصدق رسانده بود. مصدق در جواب از حجت الاسلام فلسفی پرسید شما روزها چه کار می‌کنید؟ گفتم: برای نماز صبح و ظهر به مسجد می‌روم و سخنرانی می‌کنم. مصدق با یک لحن تمسخر آمیز گفت: شما همیشه به مسجد می‌روید؟ در جواب حرف آیت الله بروجردی هم که خندید  و گفت برای ما ایرانی بودن مهم است؛ فرقی نمی‌کند بین یک بهایی و مسلمان!!
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
امیدواریم در یک بحث مستقل پیرامون عملکرد دکتر مصدق در دوران نخست وزیریش بحث مستقلی داشته باشیم. با توجه به قوت‌ها، ضعف‌ها ... خاصه برخورد وی با مراجع، علما، خطباء و جریان‌های اسلامی.
 
*گفتگو از حسین جودوی
 

نقش روحانیون در ملی شدن صنعت نفت ایران

 

 

آیت‌الله سید محمود حسینی روحانی قمی نیز اعلام کرد «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است... این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه "لن یجعل الله للکافرین علی المومنین" واضح و مبرهن است.» علاوه بر این، روحانیون و علمای دیگر همچون آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله حاج شیخ باقر رسولی، آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی، حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، آیت‌الله مهدی نجفی و آیت‌الله فقیه سبزواری نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه‌هایی صادر کردند.[10]

 

 

 

نقش روحانیون در ملی شدن صنعت نفت ایران

یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، تکمیل مبارزات نهضت ملی نفت بود که از سال 1333 با تحمیل قرارداد کنسرسیوم عقیم مانده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر با نقش‌آفرینی روحانیون منابع نفتی که توسط دول استعماری قبضه شده بود، این بار به طور رسمی و قانونی، چه بر روی کاغذ و چه در عمل ملی شد.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمد جعفربگلو؛ به دنبال آشکار شدن اهمیت نفت در معادلات بین‌المللی در جریان جنگ جهانی دوم، و نیز اشغال ایران توسط قوای متفق که از مدت‌ها پیش چشم طمع به ذخایر نفتی ایران دوخته بودند، تفکر ملی کردن صنعت نفت در میان نخبگان ایرانی فراگیر شد. 

رقابت دول استعماری بر سر نفت ایران موجب شد تا طرفداران و جیره‌خواران این کشورها در داخل ایران نیز وارد تنش با یکدیگر شوند: از یک‌سو کمونیست‌های ایرانی در تلاش بودند تا امتیاز نفتی در شمال کشور برای شوروی دست و پا کنند و در سمت دیگر انگلوساکسون‌ها برای اعطای امتیازی مشابه به انگلستان تلاش می‌کردند 

در این بین گروهی از نخبگان سیاسی ظهور کردند که خواهان ایجاد "موازنه منفی" بودند. این گروه معتقد بودند که علت اصلی تاراج نفت ایران توسط این قدرت‌ها، نزدیکی مرزهای جغرافیایی آنها با ایران است. بر همین اساس کوشیدند تا به منظور حذف روس و انگلیس، پای امریکا را به عنوان قدرت ثالث به ایران باز کنند؛ چرا که هم از لحاظ جغرافیایی با ایران فاصله زیادی داشت و هم به زعم آنها امریکا یک کشور آزادی‌خواه و ضد استعماری بود.

اما در این میان، دسته‌ای از روحانیون مبارز قرار داشتند که به رهبری آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی مخالف هرگونه نفوذ خارجی بودند. لذا با سلطه هر سه قدرت استعماری به مبارزه برخاستند. خط مبارزاتی این روحانیون مبارز پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط همین قشر پیگیری شد تا در نهایت تلاش برای ملی کردن نفت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحقق برسد. در این نوشتار مبارزات روحانیون از آغاز تکاپوها برای ملی کردن نفت ایران تا تحقق این مهم پس از بهمن 57 بررسی می‌شود.

 

*** تلاش دول استعماری برای غارت منابع نفتی ایران ***

اگرچه قرارداد دارسی تا سال 1961 همچنان برقرار بود، اما امضای یک توافقنامه دیگر در سال 1933 توسط رضاخان، عمر توافقنامه نفتی ایران و انگلیس را تا 1993 تمدید کرد. به این ترتیب با افزایش تاسیسات نفتی انگلیس در ایران، استخراج نفت از 7537000 تن در سال 1934 به 16839000 تن در سال 1935 افزایش یافت.[1] تا اینکه در اوایل دهه 20 مسئله نفت ایران به شکل جدی در محافل داخلی مطرح شد.

در اسفند 1322 نمایندگان شرکت‌های امریکایی برای کسب امتیاز نفت ایران به تکاپو افتادند و دو شرکت "استاندارد واکیوم" و "سینکلر" به ایران آمدند تا راجع به نفت ایران با دولت مذاکره کنند. مدتی بعد همسایه شمالی ایران نیز که بوی نفت به مشامش رسیده بود وارد ماجرا شد، لذا در 24 شهریور 1323 هیئت اقتصادی شوروی به ریاست "کافتارزاده معاون وزارت خارجه شوروی به تهران آمده و امتیاز نفت شمال را خواستار شد. تا اینکه در 11 آذر همان سال طرح "تحریم امتیازات نفتی" در مجلس شورای ملی که به هیچ‌ نخست‌وزیری اجازه مذاکره با دول خارجی درباره نفت ایران را نمی‌داد به تصویب رسید. بدین ترتیب اولین گام برای ملی کردن نفت ایران برداشته شد.

مجلس شورای ملی با رد مقاوله‌نامه نفتی قوام-سادچیکف در نیمه دوم سال 1326 گام دوم برای ملی کردن نفت را برداشت. به موجب ماده دوم این قرارداد که 50 سال انقضاء داشت، شرکت نفت مختلط ایران و شوروی تاسیس می‌شد که 51 درصد از سهام آن در اختیار روس‌ها قرار می‌گرفت.

در تیرماه 1328 این‌بار نوبت انگلیس بود تا سهم‌خواهی خود از نفت ایران را وسعت بخشد. برهمین اساس تلاش كرد تا ضمیمه‌ای به قرارداد 1933 اضافه كند. به همین منظور "نویل‌گس" به ایران اعزام شد تا با "گلشائیان" وزیر دارایی ایران وارد مذاكره شود اما اتمام عمر مجلس پانزدهم مانع از نهایی شدن قرارداد گس-گلشائیان شد. از این رو،حل مسئله نفت به عنوان مهم‌ترین مسئله، به مجلس شانزدهم موکول شد.

 

*** آغاز مبارزات روحانیون برای ملی کردن نفت ایران ***

با طرح مسائل مربوط به نفت در فضای سیاسی ایران، گفتگوهای مقدماتی پیرامون نفت از دیوارهای مجلس عبور کرد و شکل عمومی به خود گرفت. از این پس با ورود روحانیت سیاسی و در راس آن آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به عرصه مبارزات ملی شدن نفت، این موضوع به یک جهاد مقدس و بسیج ملی علیه استعمار بدل شد.

1- مبارزات آیت‌الله کاشانی برای ملی کردن صنعت نفت

مبارزات آیت‌الله کاشانی علیه سلطه استعمار نفت ایران، از پس حصارهای زندان آغاز شده بود؛ زمانی که وی در اراک در زندان انگلیسی‌ها به سر می‌برد به بازجوی خود گفته بود: «اگر زنده ماندم و از زندان آزاد شدم کاری می‌کنم که این ملت مسلمان یک قطره نفت به انگلیس ندهند.» چند سال بعد، در 16 مرداد 1327 هنگامی که خطبه نماز عید فطر را در صحرای دولاب اقامه می‌کرد موضع قاطع خود را درباره خلع ید انگلیس از نفت ایران مشخص ساخت و اعلام کرد که «ملت مسلمان ایران تا قطع کامل ایادی استعمار انگلستان و استیفای حقیقی و جدی حقوق ملت ایران از شرکت غاصب نفت جنوب به مبارزه سرسختانه خود ادامه داده و در راه تحقق بخشیدن به این هدف مقدس مذهبی و ملی از هیچگونه فداکاری خودداری نخواهند کرد.»[2] بدیهی است این سخنان آیت‌الله کاشانی در آن اجتماع مردمی چه تاثیر شگرفی در سرایت مبارزات به بدنه اجتماع داشته است.

آیت‌الله کاشانی در اوایل بهمن همان سال، اعلامیه شدیداللحنی علیه شرکت نفت صادر کرد و خواستار لغو امتیاز نفتی شد. پس از صدور این اعلامیه بود که در جریان ترور محمدرضا پهلوی در نیمه بهمن 1327، وی را بی‌هیچ دلیلی دستگیر و به لبنان تبعید کردند. آیت‌الله کاشانی در لبنان یکی از دلایل تبعید خود را مسئله نفت اعلام کرد و از ملت ایران خواست «راضی نشوید نفت را که باید عمده اصلاح بیچارگی این ملت لخت و گرسنه از آن شود به رایگان به نفع اجنبی از کفش برود و شرکت نفت علاوه بر آنچه از گذشته داده است و می‌خواهد پایمال کند، سعی دارد کلیه اراضی نفت‌خیز جنوب را که جزء امتیازش نیست در قرارداد جدید [گس-گلشائیان] جزء امتیازش نماید...»[3]

آیت‌الله کاشانی که در دوران تبعید و زندان نیز مبارزه برای استرداد حقوق ضایع شده ملت ایران را رها نکرده بود، پس از بازگشت به ایران در 28 خرداد 1329 این مبارزه را جدی‌تر از گذشته ادامه داد. وی در نخستین پیام خود پس از بازگشت به ایران به مجلس شورای ملی نوشت: «وقتی که مسئله نفت مطرح شد وظیفه دینی و ملی خود دانستم که نظر ملت ایران را در باب مظالم شرکت نفت و حقوق مغضوبه ملت ایران در طی اعلامیه‌ای منتشر کنم و جدا استیفای حقوق از دست رفته آنها را بخواهم و مخالفت مردم را با قرارداد یا عملی که مشعر بر تثبیت و تائید عقد اکراهی غیرنافذ 1312 شمسی مطابق با 1933 میلادی باشد اظهار نمایم... اکنون نیز بنا به تکلیف دینی و ملی و وظیفه‌ اجتماعی بار دیگر به وسیله مجلس شورای ملی عقاید ملت را در چند جمله به سمع عالمیان می‌رسانم: نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت با آن رفتار می‌کند و قرارداد غیرقانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمی‌تواند ملت ایران را از حقوق مسلم خود محروم کند.»[4] بدین ترتیب آیت‌الله کاشانی با طرح شعار "نفت ایران متعلق به ملت ایران است" اندیشه ملی شدن را در افکار عمومی وارد کرد و پس از این بود که اندیشه ملی شدن نفت در اذهان برخی از نمایندگان شکل گرفت.[5]

اندکی قبل از رد قرارداد گس-گلشائیان توسط مجلس، آیت‌الله کاشانی در بیانیه‌ای بار دیگر تاکید کرد که باید «صنعت نفت ایران در مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره‌برداری در دست دولت قرار گیرد.»

آیت‌الله کاشانی علاوه بر اینکه خود در جبهه مبارزه با استعمار نفتی فعالیت می‌کرد، دیگر روحانیون را نیز به روشنگری در این زمینه تشویق می‌کرد. چنانکه حجت‌الاسلام فلسفی در خاطرات خود می‌گوید: «مرحوم آیت‌الله کاشانی بارها از من خواست که درباره امر نفت در منبر صحبت کنم.»[6]

این‌گونه بود که آیت‌الله کاشانی به عنوان سمبل روحانیت سیاسی با درک موقعیت و اهمیت موضوع، شعار ملی کردن نفت را از بین معدود نخبگان سیاسی به سطح عمومی کشاند. مردم بارها با اعلامیه‌ها و بیانیه‌های وی دست به اجتماع زدند.

بی‌دلیل نبود که "لوی هندرسن"سفیر آمریكا در ایران (آمریکا به عنوان شریک نفتی انگلیس، کودتای 28 مرداد را به راه انداخت و یک سال بعد با کمک قرارداد کنسرسیوم، نفت ایران را تصاحب کرد)، آیت‌الله کاشانی را یک "عامل مزاحم" خوانده و در گزارشی به وزارت امور خارجه آمریكا اعلام کرد که: «فقط یک عامل مزاحم در این جریان مداخله كرده و مانع از حل قضیه نفت به نفع آمریكا شده است. این عامل مزاحم كه مانع تسلیم ایران به نظریات بانک بین‌المللی و ادامه همكاری بین ایران و آمریكا شده، آیت‌الله كاشانی است.»[7]

 

2- نقش مراجع و علما در نهضت ملی نفت

علاوه بر آیت‌الله کاشانی که همواره در میدان مبارزه نهضت ملی نفت بود، علما و روحانیون دیگری نیز بودند که در این مسیر قدم برمی‌داشتند. آیت‌الله بروجردی، اعلم علمای آن زمان اگرچه خود وارد مبارزه مستقیم در جریان ملی کردن نفت نمی‌شد اما به طور ضمنی از آن حمایت می‌کرد. چنانچه آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی نقل می‌کند: «آیت‌الله بروجردی به خاطر آن روح انقلابی که داشت از نهضت ملی نفت حمایت می‌کرد.»

آیت‌الله محمدتقی خوانساری از مراجع ثلاث قم نیز در حمایت از نهضت ملی نفت ضمن فتوایی اعلام کرد: «مسلط نمودن اجنبی بر نفت که مایه حیات این ملت است غیر از خفت عقل و بی‌علاقگی به جامعه و عدم توجه به مقررات و وظایف دینی و ضعف ادراک و عدم رعایت مصالح و مفاسد جامعه چیز دیگری نبوده و نیست.» آیت‌الله خوانساری در ادامه با اشاره به فرمایش پیامبر اکرم(ص) مبنی بر اینکه: "من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمومن و لامسلم" می‌گوید: «آیا اهتمام به امور مسلمین مصداقی از این بهتر دارد... اگر کسی بگوید این اهتمام، در امور مسلمین نیست خلاف وجدان گفته است. اگر حدیث شریف شامل این امر با این اهتمام نباشد پس شامل چه امری خواهد بود... خصوصا با اینکه مثل حضرت مستطاب آیت‌الله کاشانی که مجتهدی عادل و با شهامت و دلسوز و فداکار برای مصالح دین و دنیای مردم با این همه جدیت و ترغیب و تحریص و مردم را بیدار می‌کنند دیگر عذری برای کسی نمی‌ماند.»[8]

آیت‌الله بهاءالدین محلاتی نیز در اعلامیه‌ای کلیه قراردادهای استعماری درباره نفت ایران را باطل اعلام کرده و نوشت: «قراردادهای تحمیلی سابق بین کشور ایران و کمپانی نفت چون علاوه بر اینکه به دست حکومت‌های جابره که شرعا و واقعا ولایتی بر اهالی مسلمان و ملت مظلوم این کشور نداشته‌اند، به ضرر فاحش و بر خلاف مصلحت مسلمانان بوده، لغو و بی‌اثر است و اکنون هم تهیه وسایل برای کوتاه کردن دست اجانب از سوء مداخله در کار مسلمین و اعاده عظمت و استقلال نام کشور اسلامی عزیز از اهم تکالیف هر مسلمانی است.»[9]

آیت‌‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی نیز ضمن اعلامیه‌ای «کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمین و ملی نمودن صنعت نفت در سراسر کشور» را بر هر مسلمانی واجب و لازم دانست. آیت‌الله سید محمود حسینی روحانی قمی نیز اعلام کرد «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است... این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه "لن یجعل الله للکافرین علی المومنین" واضح و مبرهن است.» علاوه بر این، روحانیون و علمای دیگر همچون آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله حاج شیخ باقر رسولی، آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی، حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، آیت‌الله مهدی نجفی و آیت‌الله فقیه سبزواری نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه‌هایی صادر کردند.[10]

به این ترتیب با روشنگری‌های آیات عظام و روحانیون مبارز، خود مردم برای ملی کردن نفت وارد عمل شدند و در 29 اسفند 1329 نفت ایران برای مدت کوتاهی ملی اعلام شد. با این حال روحانیون پس از اعلام ملی شدن صنعت نفت نیز همچنان در صحنه ماندند و برای تثبیت این مهم کوشیدند. حمایت آیت‌الله کاشانی و متعاقب آن مردم از دولت مصدق در 30 تیر 1331 یکی از نمونه‌‌تلاش‌های روحانیون در راستای تثبیت ملی شدن صنعت نفت بود. البته این خط مبارزاتی به این چند سال محدود نشد و پس از کودتای 28 مرداد و وقایعی که به دنبال آن پیش آمد (که مهم‌ترین آن امضای قرارداد کنسرسیوم نفتی بود) نیز با مشی دیگری ادامه پیدا کرد.

*** مبارزات روحانیون با کنسرسیوم نفتی ***

اندکی پس از انجام عملیات آژاکس و سقوط دولت مصدق در 28 مرداد، تلاش روحانیون، نیروهای ملی و مردم برای ملی کردن صنعت نفت بر باد رفت. دولت کودتا در اولین اقدام تلاش کرد تا مجلس هجدهم را به نفع خود سروسامان بدهد تا این مجلس دست‌نشانده راه وصول دول استعماری به نفت را هموار کند. 

آیت‌الله کاشانی که با بصیرتی بالا پی به نقشه دربار برای مهندسی انتخابات مجلس برده بود، کوشید تا با روشنگری، فضای سیاسی جامعه را نسبت به خطری که دموکراسی و متعاقب آن، مسئله نفت را تهدید می‌کرد آگاه کند. بر همین اساس در موقعیت‌های مختلف بر این موضوع تاکید می‌کرد. وی در 15 دی 1332 در نامه‌ای به فضل‌الله زاهدی نوشت: «به طوری که معروف و مشهور در نزد همه کس است، دستگاه دولت مشغول تهیه مقدماتی است که انتخابات دوره هجدهم را به طور فرمایشی و لیستی انجام دهد...[11] اگر انتخابات فرمایشی انجام بگیرد، هر قراردادی که در مجلس هجدهم به تصویب برسد از نظر ملت ایران دارای ارزش و اعتبار نمی‌باشد و سرنوشت آن مانند قرارداد تحمیلی نفت 1933 خواهد بود.»[12] وی یک ماه بعد ضمن اطلاعیه‌ای این موضوع را به اطلاع مردم رساند. با این وجود، انتخابات مجلس هجدهم به صورت فرمایشی برگزار و موضوع کنسرسیوم در آن مطرح شد.

با امضای قرارداد کنسرسیوم در شهریور 1333 نفت ایران که به ظاهر ملی شده بود در اختیار سه کشور غربی یعنی امریکا، انگلیس و فرانسه قرار گرفت و عملا از نفت ایران ملی‌زدایی شد. همانطور که کاردار سفارت انگلیس نیز به آن اشاره کرد، ایران ظاهرا مالک نفت بود اما همه چیز در اختیار کنسرسیوم قرار داشت. به عبارت دیگر نفت در زیر زمین دارایی ایران محسوب می‌شد اما وقتی استخراج شده و بالا می‌آمد از دسترس ایران خارج می‌شد. تنها پس از سقوط رژیم پهلوی در بهمن 57 آشکار شد كه كنسرسیوم از سال 1333 كنترل 90 درصد از تولیدات نفتی ایران را در اختیار داشته است.

بدین ترتیب با امضای قرارداد کنسرسیوم، مهر "لغو" بر قانون ملی‌شدن صنعت نفت ایران کوبیده شد. در چنین شرایطی آیت‌الله کاشانی اعلام کرد که در راه مبارزه با استعمار با الهام از حسین‌بن‌علی(ع) «به خاطر صیانت و حراست نهضت پرافتخار ملی، خود را برای استقبال از مرگ آماده کرده است.» در بخش دیگری از بیانیه، آیت‌الله کاشانی ضمن رسوا کردن امریکا و انگلیس، در نکوهش کنسرسیوم نفتی نوشته بود: «مجموع اخبار و اطلاعاتی که تاکنون راجع به نفت و کیفیت معامله با کنسرسیوم منتشر شده موجب نهایت تاسف و تعجب گردیده است... اگر تقسیم بالمناصفه با کنسرسیوم باشد پس از همه مجاهدات و مبارزات، ایران را در عداد سایر مناطق نفت‌خیز درآوردن که آنها از قیام ملت ایران به این بهره رسیده‌اند نه تنها موافق عدل و انصاف نیست بلکه خیانتی نابخشودنی است و مدت 40 سال می‌خواهد طوق رقیت و بندگی را به گردن ملت بی‌پناه ستم‌کشیده ما بیندازند.» وی با اشاره به اینکه «عواقب سوء این قرارداد از قرارداد 1933 به مراتب بدتر و ناگوارتر می‌باشد» به موارد تخطی عاقدین قرارداد کنسرسیوم از قانون ملی شدن صنعت نفت اشاره کرد و از ملت ایران خواست تا همچنان به مبارزه خود ادامه دهند.[13]

به این ترتیب با تحمیل قرارداد کنسرسیوم به ملت ایران، روحانیت سیاسی که شاهد نقض ملی شدن صنعت نفت بود باز هم وارد میدان مبارزه شد تا حقوق پایمال شده ملت ایران را بار دیگر احیا کند اما این مبارزات حدود ربع قرن بعد و با استقرار نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسید.

*** نقش روحانیون در ملی شدن نفت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ***

یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، تکمیل مبارزات نهضت ملی نفت بود که از سال 1333 با تحمیل قرارداد کنسرسیوم عقیم مانده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر با نقش‌آفرینی روحانیون منابع نفتی که توسط دول استعماری قبضه شده بود، این بار به طور رسمی و قانونی، چه بر روی کاغذ و چه در عمل ملی شد. در ادامه به چهار مورد از اقدامات روحانیون و در راس آنها امام خمینی(ره) که موجب شد تا نفت ایران ملی شود اشاره می‌شود.

1- مدیریت اعتصاب‌های شرکت نفت توسط روحانیون به منظور سلب اختیارات تاسیسات نفتی از مستشاران غربی

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی روحانیون مبارز با رهبری امام خمینی(ره) ابتدا کوشیدند تا در مرحله اول با دعوت کارکنان شرکت نفت به اعتصاب، پالایشگاه‌ها را تعطیل کرده و نفت را به‌طور موقت از چنگ دول استعماری خارج کنند و در مرحله دوم با اخراج تکنسین‌های امریکایی از پالایشگاه‌ها، اداره تاسیسات نفتی را خود بر عهده بگیرند. این دو موضوع، مهم‌ترین اقدام در راستای ملی کردن صنعت نفتی بود که جریان ملی کردن آن از اواخر دهه بیست آغاز شده بود و اکنون باید به نتیجه می‌رسید.

امام خمینی(ره) در 25 آذر 1357 در یک سخنرانی تاریخی در نوفل‌لوشاتو، کارکنان شرکت نفت را به اعتصاب فراخوانده و فرمودند: «اگر ما گفتیم این نفت‌ها، این نفت‌هایی را که اینها دارند بیرون می‏دهند از این مملکت، اینها منفعتش به خود ملت نمی‏رسد، پس اعتصاب کنید نگذارید این نفت‌ها برود، اگر ما گفتیم نفت‌ها را نگذارید، یعنی تأیید کردیم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب کردند ما هم تأیید کردیم، حالا هم تأیید می‏کنیم، اگر ما شرکت نفت را و کارمندان نفت را تأیید کردیم به اینکه این نفتی که ذخیره است برای نسل‌های آتیه و ذخیره‏ای است و مالی است برای این مملکت، برای حالش، برای آینده‏اش، نگذارید این بیخود از دست برود و هیچی دستتان نیاید ـ خوب چند سال می‏خواهید نفت ایران را بخورید و هیچی ندهید، بس نشده؟ - اگر ما یک همچو حرفی بزنیم که مردم اعتصاب کنند، که شرکت نفت اعتصاب کند، کارمندان شرکت نفت اعتصاب کنند، به اعتصابشان ادامه بدهند که این ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هیچی به جیبش نیاید، این یک حرف غیرمنطقی است؟»

امام(ره) در این سخنرانی از حضور علمای قم در آبادان و بررسی موقعیت تاسیسات نفتی توسط آنها خبر داده و تاکید کردند که دولت با این گزاره که "نفت را برای داخله می‏خواهیم" درصدد فریب مردم است. ایشان اعتصاب کارکنان شرکت نفت را یک "واجب شرعی" خوانده و فرمودند: «من حالا دارم پیام می‏دهم به کارکن‌های شرکت نفت که بر شما واجب شرعی است، واجب الهی است، به اینکه اعتصابتان را عام کنید، عمومی کنید و نگذارید نفت خارج بشود»[14]

چند روز قبل از این سخنرانی امام(ره)، مدرسین حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیه‌ای، روز 14 آذر را به عنوان همبستگی ملت ایران با کارگران و کارمندان اعتصابی صنعت نفت تعطیل عمومی اعلام کرده بودند.[15] با تأسی از حضرت امام(ره)، روحانیون انقلابی، وعاظ و گویندگان مذهبی نیز با صراحت هرچه بیشتر کارکنان شرکت نفت را به ادامه دادن اعتصاب فراخواندند.

با ادامه اعتصاب کارکنان شرکت نفت، تولید نفت کاهش پیدا کرد. حال نوبت آن بود که تاسیسات نفتی از تسلط آمریکایی‌ها خارج شود. چنان که آمارهای وزارت انرژی امریکا نشان می‌داد، در تابستان سال 57، 19 هزار امریکایی در مسئولیت‌های مختلف در صنعت نفت ایران فعالیت می‌کردند. از این تعداد، 3000 نفر در شرکت ملی نفت ایران مشغول فعالیت بودند و 10 هزار نفر دیگر نیز در شرکت خدمات نفت ایران دارای مسئولیت بودند. همزمان 6000 امریکایی هم در چهار پروژه مشترک با ایران و هشت شرکت نفتی که خدماتی را به شرکت به اصطلاح ملی نفت ایران ارائه می‌دادند مشغول فعالیت بودند.[16]

در دی‌ماه 57، گروه "موحدین"، "پل‌گریم" آمریکایی، مدیر شرکت اسکو (بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت ایران در دوران پهلوی) را ترور کردند. متعاقب آن تا هفتم دی ماه اکثر کارکنان خارجی کلیه شرکت‌های خدمات مناطق نفتی، ایران را ترک کردند و تمام کارکنان خارجی "ایپاک" و "لاپکو" به جز سه نفر از لاپکو تصمیم گرفتند تا 9 دی از ایران خارج شوند.[17]

در این شرایط، به منظور تامین نیازهای داخلی، امام(ره) هیئتی را مامور کنترل تولیدات نفتی کرد که حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی یکی از اعضای آن بود. وی در مدیریت اعتصاب‌های قبل از انقلاب نقش مهمی داشت. ناصر باهنر در این خصوص می‌گوید: «زمان انقلاب كارگران شركت نفت اعتصاب كرده بودند. حضرت امام(ره) از آقای هاشمی خواسته بود كه اعتصاب‌های كشور را مدیریت كند. آقای هاشمی به این وضعیت‌ها رسیدگی می‌كرد.»


در خاطرات حجت‌الاسلام ناطق نوری نیز می‌توان رد پای روحانیت در مدیریت اعتصاب‌های نفتی و فراهم ساختن زمینه‌های ملی کردن صنعت نفت را یافت؛ آنجا که وی درباره سفر هیئت سازمان‌دهی اعتصابات نفتی به جنوب کشور می‌گوید: «در آن هیئتی که آقای هاشمی و بازرگان از طرف امام(ره) مامور شدند که به اعتصابات کارکنان نفت رسیدگی کنند، من هم به دستور شهید بهشتی به جنوب رفتم.... [وقتی آقای هاشمی] اولین سخنرانی خودش را در پالایشگاه آبادان راجع به صنعت نفت شروع کرد همه دهان‌ها باز مانده بود که چطور که یک طلبه این قدر مسلط به مسائل فنی نفت و جریانات سیاسی است. واقعا سخنرانی آقای هاشمی گل کرد... سپس به اتاق کنترل مرکز صدور نفت رفتیم و جلسه‌ای در آنجا تشکیل شد و آقای هاشمی سوالات بسیار فنی را از مهندسان کرد. مهندسی بغل دست من نشسته بود رو کرد به من و گفت: این آقا مهندس نفت است؟ گفتم: خیر، از حوزه علمیه آمده است. خیلی تعجب کرد که یک طلبه این‌قدر مسلط به مسائل فنی نفت است.»[18]

بدین ترتیب پیش‌زمینه‌های ملی کردن نفت که با حربه کنسرسیوم از کف ملت ایران خارج شده بود توسط امام(ره) طراحی و به وسیله روحانیون اجرا شد. حال نوبت آن بود تا نفت به طور رسمی ملی شود.

2- تصویب لایحه قانونی تشکیل وزارت نفت توسط شورای انقلاب

چنانکه گفته شد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با راهبری روحانیون، نفت ایران رسما ملی شد. این ملی شدن به یکباره صورت نگرفت بلکه مرحله به مرحله به تحقق رسید. مرحله اول پس از استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی، تاسیس وزارت نفت بود. 

در مهر 1358 لایحه قانونی تشكیل وزارت نفت به تصویب شورای انقلاب رسید. در آستانه پیروزی انقلاب، هسته اولیه این شورا، آیت‌الله شهید بهشتی، شهید مطهری، آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، شهید باهنر و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی بودند. پس از بهمن 57 چند تن دیگر از جمله آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله مهدوی کنی و ... نیز به اعضای آن اضافه شدند.

تا پیش از تصویب قانون تاسیس وزارت نفت، شرکت ملی نفت ایران، تنها مالک مخازن نفتی و گازی کشور بود به طوری که درآمدهای حاصل از فروش نفت نیز به این شرکت تعلق می‌گرفت اما با تصویب شورای انقلاب و تاسیس وزارت نفت، مالکیت نفت کشور به نمایندگی از حکومت اسلامی در اختیار این وزارتخانه قرار گرفت.

در لایحه قانونی متمم لایحه قانونی وزارت نفت، ‌هدف از تاسیس وزارت نفت «اعمال اصل مالکیت و حاکمیت ملی ایران بر ذخایر و منافع نفت و گاز کشور، صنایع و تأسیسات نفت، گاز و پتروشیمی ‌و وابسته به آن در بهره ‌برداری و بازاریابی» اعلام شد.

3- لغو کلیه قراردادهای مغایر با قانون ملی شدن نفت توسط شورای انقلاب

در مرحله دوم، بنابر مصوبات شورای انقلاب که اغلب اعضای آن، روحانیون مبارز و انقلابی بودند، در 18 دی 58 لایحه قانونی راجع به تشکیل کمیسیون خاص در مورد قراردادهای نفتی به تصویب رسید که به موجب آن «كلیه قراردادهای نفتی كه به تشخیص كمیسیون خاص مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران تشخیص داده شود كان لم یكن تلقی گردیده و دعاوی ناشی از انعقاد و اجرای آن قراردادها با رأی این كمیسیون قابل حل و فصل می‌باشد.» بنابراین كلیه قراردادهای نفتی ایران با كمپانی‌های بزرگ نفتی لغو و عملا امتیازات اكتشاف، استخراج، پالایش و صدور نفت از كنسرسیوم سلب شد و در اختیار شركت ملى نـفـت ایـران قـرار گـرفـت.

4- تصویب طرح قانونی نفت توسط مجلس و تائید آن توسط شورای نگهبان

در مرحله سوم و نهایی، "طرح قانونی نفت" توسط مجلس تصویب شد و در مهر همان سال با مهر تائید شورای نگهبان، ملی شدن صنعت نفت به سرانجام خود رسید.

براساس ماده دوم این قانون که در جلسه 453 مجلس دوم شورای اسلامی به ریاست حجت‌الاسلام هاشمی در 9 مهر 1366، به تصویب رسید «منابع نفت کشور جزء انفال و ثروت‌های عمومی است و طبق اصل 45 قانون اساسی در اختیار حکومت اسلامی می‌باشد و کلیه تأسیسات ‌و تجهیزات و دارایی‌ها و سرمایه‌گذاری‌هایی که در داخل و خارج کشور توسط وزارت نفت و شرکت‌های تابعه به عمل آمده و یا خواهد آمد، متعلق به‌ملت ایران و در اختیار حکومت اسلامی خواهد بود. اعمال حق حاکمیت و مالکیت نسبت به منابع و تأسیسات نفتی متعلق به حکومت اسلامی است که بر اساس مقررات و اختیارات مصرح این قانون به‌عهده وزارت نفت می‌باشد که بر طبق اصول و برنامه‌های کلی کشور عمل نماید.» این قانون که مشتمل بر 12 ماده و 3 تبصره بود در 23 مهرماه به تائید شورای نگهبان رسید


پی‌نوشت‌ها:

 

1- حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 67.

2- خاطرات شمس قنات‌آبادی، سیری در نهضت ملی شدن نفت، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 62.

 -3م. دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، جلد 1، تهران: شرکت سهام خاص، ص 57.

 -4م دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، جلد 1، ص 71.

 -5حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، ص 90.

 -6 خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 143.

 -7حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 275.

 -8روحانیت و اسرار فاش‌نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم: دارالفکر، صص 90-89.

 -9روحانیت و اسرار فاش‌نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم: دارالفکر، ص 92.

 -10حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، صص 109-108.

 -11روحانیت و اسرار فاش‌نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم: دارالفکر، ص 191.

 -12حسین گل‌بیدی، آیت‌الله کاشانی و نفت، تهران: انتشارات اسلامی، ص 441.

 -13تاریخ نهضت ملی شدن نفت از نگاهی دیگر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 544-540.

 -14صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 5، ص 250.

 -15اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 449.

 -16سعید تائب، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 56.

 -17حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 530-529.

 -18خاطرات حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری، جلد اولة تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 160-156.

 

http://irdc.ir/fa/news/726/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

 

 

فتوای مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری مبنی بر لزوم خلع ید بیگانگان از صنعت نفت ایران


 
 
فتوای مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری


مبنی بر لزوم خلع ید بیگانگان از صنعت نفت ایران

 

 
نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در نهضت ملى ‌شدن صنعت نفت


معرفت سال بيست و يكم ـ شماره 172 ـ فروردين 1391، 69ـ88


نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در نهضت ملى‌شدن صنعت نفت
مهدى ابوطالبى*


چكيده


اين مقاله، با توجه به اهميت نهضت ملى شدن صنعت نفت در ايران و پررنگ شدن نقش ملى‌گراها در اين نهضت در عمده آثار منتشرشده در حوزه تاريخ معاصر، درصدد تبيين نقش عناصر و گروه‌هاى مذهبى در اين نهضت عظيم ضداستعمارى است. بر اين اساس، با مراجعه به منابع مكتوب، به بررسى نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در اين نهضت پرداخته شده است. بررسى منابع مذكور نشان مى‌دهد كه عنصر ولايت با دو جلوه «ولايت فقها در عصر غيبت» و «تولى و تبرى» و نمادهاى مذهبى مثل مناسبت‌ها و مراسم‌هاى مذهبى، جهاد و شهادت‌طلبى، اماكن مذهبى، استناد به آيات و روايات در بيانيه‌ها و تجمعات و شعارهاى مذهبى نقش بسيار مؤثرى در اين نهضت داشته است.
كليدواژه‌ها: نهضت ملى‌شدن نفت، آيت‌اللّه كاشانى، فقهاى شيعه، مذهب شيعه، ولايت، نمادهاى مذهبى.
مقدّمه
در دهه اول حكومت پهلوى دوم، به دليل سقوط رضاخان و باز شدن فضاى فكرى و سياسى كشور و نفرت عمومى از بيگانگان كه ناشى از سوابق تلخ نقش بيگانگان و استعمارگران در تحولات سياسى ـ اجتماعى ايران به ويژه فضاى پس از اشغال ايران در جريان جنگ جهانى دوم بود، حركت‌هاى سياسى ـ اجتماعى استعمارستيزانه در كشور شكل گرفت. يكى از مسائلى كه در اين دوره در ميان نخبگان جامعه ايران مورد توجه قرار گرفت بحث اعطاى امتياز نفت به بيگانگان بود. بر همين اساس، حركت‌هايى در ميان مردم و نخبگان براى مقابله با اين امتياز استعمارى شكل گرفت كه منجر به نهضت ملى‌شدن صنعت نفت در ايران شد. اين نهضت، يكى از تحولات مهم تاريخ معاصر ايران در سده اخير و در دوران حاكميت پهلوى‌ها به حساب مى‌آيد. به همين دليل، آثار زيادى در اين‌باره در قالب‌هاى تاريخ‌نگارى، تك‌نگارى و تحليل‌هاى سياسى ـ اجتماعى به رشته تحرير درآمده است. در اكثر منابع موجود در اين زمينه، اين نهضت، چه در بعد اهداف، چه در بعد رهبرى و چه در فرايند آغاز و انجام نهضت، با رنگ و لعاب ملى‌گرايانه مطرح شده است. اين در حالى است كه در اين نهضت نيز همانند ساير جنبش‌هاى سياسى ـ اجتماعى ايران مردم و علماى شيعه نقش مؤثر و پررنگى داشتند؛ اما به طور خاص نقش عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در اين نهضت كمتر مورد توجه قرار گرفته و از اين‌رو، رنگ دينى و مذهبى آن كم‌رنگ شده است. بر همين اساس، ضرورت دارد كه در يك تحقيق جدى نقش اين عناصر به طور خاص مورد واكاوى قرار گيرد.
سؤال اصلى اين تحقيق اين است كه عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در نهضت ملى‌شدن نفت چه نقشى داشتند؟
سؤال‌هاى فرعى عبارتند از:
ـ نقش عنصر ولايت به عنوان عنصر محورى تشيع در اين نهضت چقدر بود؟
ـ نقش عناصرى مثل جهاد و شهادت‌طلبى در اين نهضت چقدر بود؟
ـ نقش مناسبت‌ها،مراسم‌هاواماكن‌مذهبى‌چه ميزان بود؟
ـ استناد به آيات و روايات در بيانيه‌ها، شعارها و ساير آثار مكتوب به چه ميزان بوده است؟
1. عنصر ولايت
نقش فقها به عنوان نواب عام
عنصر ولايت با دو نمود و جلوه در نهضت‌هاى معاصر ايران تجلّى پيدا كرده است. نمود اولى و اصلى آن، ولايت و سرپرستى امام زمان (عج) و به دنبال آن، ولايت نايبان عام آن حضرت يعنى فقها و مجتهدان جامع‌الشرايط است كه نقش بسيار جدى را در اين تحولات سياسى ـ اجتماعى ايفا كرده‌اند. در نهضت ملى‌شدن صنعت نفت نيز شاهد حضور جدى و مؤثر علما و فقهاى شيعه در جايگاه رهبرى و هدايت نهضت هستيم كه در اين بخش به اين بحث خواهيم پرداخت.
نقش آيت‌اللّه كاشانى در مقدّمات نهضت نفت
در ميان فقها و علماى شيعه شاهد فعاليت گسترده آيت‌اللّه كاشانى هستيم كه با استفاده از نفوذ هميشگى علما و فقهاى شيعه در ميان مردم، همچون نهضت‌هاى قبلى (تحريم تنباكو، مشروطيت و...) در تاريخ ايران، نقش رهبرى و هدايت مردم و كشاندن آنها به صحنه‌هاى مبارزه و اعتراض را به خوبى ايفا كرد. آيت‌اللّه كاشانى به قدرى در جريان مبارزات مقدّماتى نهضت ملى‌شدن نفت محوريت داشت كه وقتى قرار بود شاه در سال 1327ش هژير را به عنوان نخست‌وزير معرفى كند به هژير گفته بود اگر رضايتكاشانى جلب شود مسئله نخست‌وزيرى او حل است؛ چراكه آيت‌اللّه كاشانى با همه دولت‌ها پس از شهريور 1320ش مخالفت كرده و ريشه آنها را با رسوايى و افشاگرى و تشكيل اجتماعات و سخنرانى‌ها و تبعيد و زندان خود قطع كرده بود و اين بار نوبت هژيررسيده بود. مبارزه عليه هژير را توده‌هاى مردم كوچه و بازار به رهبرى كاشانى با شعارهاى اسلامى به دست گرفتند. در خرداد 1327ش آيت‌اللّه كاشانى تظاهراتى را عليه نخست‌وزيرى هژير سامان‌دهى كرد كه در اين تظاهرات عده‌اى از مردم متدين كشته و زخمى شدند. سقوط هژير هم با سرعت انجام گرفت و بيش از صد روز نتوانست مقاومت كند.[188]
نقش جدى و مؤثر آيت‌اللّه كاشانى را مى‌توان از تبعيد ايشان به لبنان توسط حكومت به بهانه ترور شاه در 15 بهمن 1327ش در دانشگاه، به دست آورد. در همان ايام تبعيد نامه‌هاى خصوصى و اعلاميه‌هاى مختلف آيت‌اللّه كاشانى پياپى و به مناسبت‌هاى گوناگون از لبنان مى‌رسيد و در محافل روحانى و بازارى تهران و قم و ديگر شهرها دست به دست مى‌گشت و اين همه، ملت ايران و به ويژه مردم تهران را براى نبردى آشتى‌ناپذير به منظور پيروزى در انتخابات مجلس و جلوگيرى از لايحه الحاقى گس ـ گلشاييان و استيفاى كامل حقوق ملت ايران آماده مى‌ساخت. از جمله شواهد محوريت آيت‌اللّه كاشانى و نقش سايرفقها اين نكته است كه مصدق در مجلس شانزدهم، كه مهم‌ترين برنامه كارى آن تعيين تكليف لايحه الحاقى گس ـ گلشاييان بود، در نطق پيش از دستور خود در مجلس، پيامآيت‌اللّه كاشانى به عنوان يكى از بزرگ‌ترين رؤساى روحانيت را خطاب به نمايندگان مجلس مى‌خواند و ديدگاه‌هاى خود و نمايندگان را مستند به ديدگاه‌هاى ايشان و برخى ديگر از روحانيان آن زمان مى‌كند.[189] آيت‌اللّه كاشانى نيز با دعوت مردم به تظاهرات خيابانى و ميتينگ‌هاى پياپى، نمايندگان مجلس شانزدهم را در مقابله با قرارداد الحاقى مذكور به شكل بى‌سابقه‌اى مورد حمايت قرار داد و به پشتوانه و دلگرمى ايشان و ساير علما و فقهاو مردمى كه ايشان براى مبارزه با استعمار بسيج كرده بودند، پيشنهاد ملى‌شدن صنعت نفت در مجلس مطرح شد.
همچنين هنگام انتخاب رزم‌آرا به عنوان نخست‌وزير، مجددا شاهد صدور اعلاميه‌اى ازآيت‌اللّه كاشانى در اين مورد هستيم كه بنا بر گزارش روزنامه «اميد ايران»، هنگام حضوررزم‌آرا در ميدان بهارستان براى رفتن به مجلس و معرفى وزرا، اين اعلاميه در ميان جمعيت زياد حاضر در ميدان بهارستان پخش شد و حتى تعدادى از آن را داخل ماشين خود رزم‌آرا هم انداخته بودند.[190] اهميت اين اعلاميه به قدرى است كه باز هم همانند برخى اعلاميه‌هاى قبلى در صحن علنى مجلس توسط مصدق خوانده مى‌شود. در اين اعلاميه، آيت‌اللّه كاشانى «عموم مردم را براى مقاومت در مقابل اين بلاى عظيم كه جامعه اسلاميت و ايرانيت را به فناى عاجل رهسپار خواهد كرد» دعوت مى‌نمايد.[191]پس از اين اقدام، نمايندگان جبهه ملى براى مبارزه با دولت رزم‌آرا و به راه آوردن نمايندگان اكثريت به حمايت روحانيت بيش از پيش نياز داشتند و رهبر مذهبى مردم، آيت‌اللّه كاشانى براى برآوردن اين نياز از سوى سردمداران، اكثريت مجلس را با تماس‌هاى تلفنى و غيره «امر به معروف و نهى از منكر» مى‌كرد و از سوى ديگر، در مواقع مناسب با صدور اعلاميه‌هايى مردم مسلمان را به پيشتيبانى از جبهه ملى فرامى‌خواند و مردم كه با فتاواى مراجع تقليد ديگر ـ كه در سطور بعدى به طور تفصيلى به آنها اشاره خواهيم كرد ـ مبارزه براى ملى‌شدن نفت را تكليف دينى خود مى‌دانستند، با برگزارى ميتينگ‌هاى باشكوه از نمايندگان مجلس مى‌خواستند با جبهه ملى هم‌صدا شوند و پيشنهاد ملى‌شدن صنعت نفت را تصويب كنند.[192] كميسيون نفت بعد از قتل رزم‌آرا با حمايت آيت‌اللّهكاشانى و پس از مصاحبه تاريخى آيت‌اللّه كاشانى، كه راهى غير از ملى‌شدن نفت باقى نگذاشته بود، به اتفاق آراء پيشنهاد ملى‌شدن نفت را در 16 اسفند 1329ش تصويب كرد. مجلس شوراى ملى نيز در 24 اسفند و مجلس سنا نيز در 29 اسفند همان سال آن را تصويب كردند.[193]
پس از قتل رزم‌آرا و حمايت آيت‌اللّه كاشانى از اين حركت، در اين مقطع اقليت مجلس شانزدهم و شخص آيت‌اللّه كاشانى در رأس قدرت قرار داشتند. محيط رعب و وحشتى براى هيأت حاكمه پيش آمده بود؛ چراكه مردم با ميتينگ‌ها و اجتماعات به حركت آمدند و هيچ‌يك از عمّال هيأت حاكمه جرئت نداشتند بدون موافقت آيت‌اللّه كاشانى قبول نخست‌وزيرى نمايند.[194] در همين ايام، جمال امامى سردمدار اكثريت مجلس با سوءنيت و به گمان آنكه مصدق پيشنهادش را نخواهد پذيرفت و به اين وسيله زبان جبهه ملى كوتاه خواهد شد، از مصدق خواست كه رياست دولت را بر عهده بگيرد. از طرفى همآيت‌اللّه كاشانى باخبر بود كه انگلستان، به دنبال بر سر كار آوردن سيد ضياء به عنوان نخست‌وزير است و پيشنهاد جمال امامى صرفا براى گرفتن پاسخ منفى از دكتر مصدقاست. بر همين اساس، با شيوه‌اى صريح و قاطع كه خاص خودش بود، سيد ضياء را با تلفن از پذيرفتن آن مأموريت ننگين برحذر داشت و آن‌گاه با دكتر مصدق تلفنى به گفت‌وگو پرداخت و وى را كه در اين گفت‌وگو از ترديد در پذيرش اين پست سخن گفته بود، براى نخست‌وزيرى متقاعد ساخت و در اعلاميه‌اى كه صادر كرد صراحتا دخالت خود را در انتخاب وزراى دولت تكذيب كرد و دست دكتر مصدق را براى تشكيل هيأت وزرا كاملاً بازگذاشت.[195]
حمايت آيت‌اللّه كاشانى از دولت مصدق
پس از نخست‌وزيرى مصدق در ارديبهشت 1330ش، دولت وى با مشكلات بسيارى دست و پنجه نرم كرد و براى تداوم نهضت ملى‌شدن نفت با مخالفت‌ها و كارشكنى‌هاى مختلف انگليسى‌ها در داخل و خارج از كشور روبه‌رو بود. در اين دوران نيز آيت‌اللّهكاشانى با حمايت‌هاى بى‌دريغ و مداوم خود از اين دولت به شكل‌هاى مختلف راه تداوم نهضت را هموار كرد. توجه به اعلاميه‌هايى كه براى برگزارى تظاهرات و ميتينگ‌ها به منظور پشتيبانى از دولت مصدق انتشار يافته است نشان مى‌دهد كه همه تظاهرات و سخنرانى‌ها و ميتينگ‌ها با دعوت پيشواى روحانى مردم، آيت‌اللّه كاشانى صورت مى‌گرفته است. در اكثر ميتينگ‌ها و تظاهرات‌ها اعلاميه‌ها و بيانيه‌هاى ايشان محور اصلى برنامه‌ها بود.[196]
وقتى دشمنان نهضت از طريق اختلافات مذهبى و ايجاد دو دستگى به دنبال بر هم زدن وحدت ملى ايرانيان هستند، ايشان با صدور اطلاعيه‌اى خطر اختلاف و چنددستگى را هشدار مى‌دهد و همه را دعوت به وحدت مى‌كند.[197] هنگامى كه انگليس به حمايت از شركت نفت خود چتربازان را به حال آماده‌باش درآورد و اعلام كرد كه چهار هزار چترباز ظرف ده روز به مديترانه شرقى فرستاده مى‌شوند و سپس رزم ناو «موريتويس»[198] و دوكشتى به نام «ورن»[199] و «فلامينگو»[200] را به آب‌هاىمجاور ايران فرستاد و عراق به عنوان مركزى براى تمركز قوا در حمله به ايران معرفى شد، آيت‌اللّه كاشانى اقدامات مهمى را براى خنثا كردن اين حركت انگليسى‌ها انجام داد.
اولاً، ايشان پيامى خطاب به ملت عراق فرستاد كه اين پيام در روزنامه‌هاى بغداد منتشر شد. در اين پيام، ايشان خطر انگليس و استعمار را به مردم عراق هشدار داد و به ظلم‌ستيزى مردم عراق و سوابق مبارزاتى آنها عليه استعمار انگليس اشاره كرد و خواهان همراهى ملت عراق با ملت ايران و ممانعت از حضور انگليسى‌ها در مناطق آبى و خاكى دو كشور شد.[201]
ثانيا، در مصاحبه‌اى كه با خبرنگاران خارجى داشت، تصريح كرد: اگر انگليسى‌ها ايران را مورد حمله قرار دهند، اعلام جهاد خواهم كرد و از هر كمكى كه هر دولتى به ما بدهد به شرطى كه آن كمك به ضرر ما نباشد استقبال مى‌كنيم. هندوستان، پاكستان و افغانستان و ديگر دول اسلامى در اين راه از كمك به ما مضايقه نخواهند كرد.[202] روزنامه «لوموند» فرانسه، در واكنش به اين اقدام آيت‌اللّه كاشانى و در رابطه با نفوذ عمومى ايشان به عنوان يك رهبر مذهبى در ميان مسلمانان جهان نوشت:
آيت‌اللّه كاشانى پيشواى سياسى و مذهبى ايران، دنياى غرب را به جنگ مقدس بر سر نفت تهديد مى‌كند و قدرت او در راه انداختن چنين جهاد مقدس به قدرى زياد است كه حتى ممكن است ميليون‌ها مسلمان شوروى را هم از پشت پرده آهنين به ميدان جهاد و جدال بكشاند. راديو باكو نيز در اين رابطه و با اشاره به قدرت اين‌گونه اقدامات گفت: تنها يك دستور و حكم جهاد از طرف آيت‌اللّه كاشانى براى جنبش سى ميليون مسلمان شوروى كافى است و ديگر هيچ چيز قادر به جلوگيرى از آنها نخواهد بود.203
اين روزنامه همچنين بر اساس گزارش موجود در آرشيو وزارت خارجه انگليس درباره نفوذ آيت‌اللّه كاشانى مى‌نويسد: آيت‌اللّه كاشانى در افكار و احساسات ميليون‌ها شيعيان ايران و پاكستان و حتى روسيه شوروى نفوذ و قدرت فوق‌العاده دارد... نفوذ كاشانى باعث شد كه دكتر مصدق از راه مبارزه با انگليسى‌ها منصرف نشود و دولت ايران شناسايى خود را از اسرائيل پس بگيرد.[204]
در هنگام خلع يد از شركت انگليسى نفت كه عمّال انگليس به دنبال ايجاد تشنج و اختلاف و كارشكنى در ميان كاركنان و كارگران شركت نفت بودند، آيت‌اللّه كاشانى با استفاده از نفوذ معنوى و روحانى خود، در اعلاميه‌اى خطاب به كارگران و كارمندان، آنها را به حفظ اتحاد و حمايت و پشتيبانى از دولت دكتر مصدق و همكارى با هيأت خلع يد دعوت نمود.[205] در زمانى كه مذاكرات دكتر مصدق با هيأت‌هايى كه براى حل مسئله نفت به ايران مى‌آمدند، به بدخواهان فرصت مى‌داد تا با متهم ساختن دولت به سازشكارى در صف واحد مردم مسلمان تفرقه بيندازند، آيت‌اللّه كاشانى مردم را از نقشه بيگانگان آگاه و به حفظ يگانگى تشويق مى‌كرد. براى نمونه، در همين روزها ايشان در يكى از پيام‌هايشان كه در مجلس خوانده شد، در حمايت از اقدامات دولت نوشت:
مليون ايران و جبهه ملى و دكتر مصدق از آمال ملت ايران به خوبى مطلع هستند و قدمى از آنچه ملت مى‌خواهد فراتر نگذاشته و نخواهند گذاشت، چنان‌كه در تمام اقداماتى كه به عمل آمده صريحا به شركت سابق گفته و نوشته‌اند كه هيچ‌گونه سازش يا مذاكره جز در حدود قوانين ملى‌شدن صنعت نفت و اجراى آن صورت‌پذير نيست... رجاء واثق دارم كه ملت مسلمان ما تا وصول به هدف، فتورى به خود راه نخواهند داد و مخصوصا از هرگونه تفرقه و اختلاف خوددارى خواهند كرد... .206
همچنين هنگامى كه ايادى بيگانه، كارگران خوزستان را به منظور تضعيف دولت، با فريب‌كارى به اعتصاب واداشتند، آيت‌اللّه كاشانى طى اعلاميه‌اى خطاب به اعتصاب‌كنندگان، آنها را از توطئه دشمنان آگاه نموده و خوددارى از هرگونه اعتصاب و زمينه‌هاى اغتشاش را لازم و واجب شمرد. پس از به نتيجه نرسيدن مذاكرات دولت با شركت نفت سابق و رد پيشنهادهاى خدعه‌آميز آنها، به مردود شمردن شركت نفت سابق توسط دولت اشاره كرده و از مردم براى حضور در ميدان بهارستان در راستاى حمايت و پشتيبانى از اين اقدام دولت دعوت به عمل آورد، چنان‌كه هنگام تعطيل كنسول‌گرى‌هاى انگليس نيز مردم را به شركت در ميتينگى كه از سوى دسته‌جات ملى به منظور تأييد كار دولت در ميدان فوزيه تشكيل مى‌گرديد، دعوت نمود. همچنين هنگامى كه عده‌اى از مردم در درگيرى بين مردم و مأموران انتظامى در روز 23 تيرماه 1330 كشته شدند،آيت‌اللّه با صدور اطلاعيه‌اى كه در برابر انبوهى از جمعيت در مسجد شاه قرائت گرديد، به عدم ارتباط اين حركت با دولت دكتر مصدق و بى‌اطلاعى وى از اين اقدام تصريح كرد و مجددا مانع تضعيف دولت دكتر مصدق شد. هنگامى كه دولت مصدق براى مقابله با مشكل اقتصادى ناشى از كاهش درآمد نفت و به تعبيرى، اجراى «تز اقتصاد منهاى نفت» اقدام به انتشار اوراق قرضه ملى كرد، آيت‌اللّه كاشانى با صدور اعلاميه‌اى با استناد بهآيات متعددى از قرآن كريم، مردم را تشويق به خريد اين اوراق قرضه نمود.[207] ايشان همچنين ضمن اعلان «جهاد مالى»، از ايرانيان خواست به منظور ابراز همبستگى خود بر ضد امپرياليسم حساب‌هاى خود را از بانك شاهنشاهى در تهران (كه يك بانك انگليسى بود) به بانك‌هاى ايرانى انتقال دهند.[208]
هنگامى كه مصدق از نخست‌وزيرى استعفا داد و با نخست‌وزيرى قوام، تانك‌ها و نيروهاى نظامى در بخش‌هاى حساس شهر به ويژه ميدان بهارستان مستقر شدند تا مانع هر نوع حركتى از سوى مردم گردند، باز هم اين آيت‌اللّه كاشانى بود كه با فراخواندن مردم به مبارزه، و تهديد به جهاد و حضور كفن‌پوش خود در خيابان‌ها خواستار بركنارىقوام‌السلطنه شد. با دعوت ايشان، قيام همگانى مردم در 30 تير 1331ش در حمايت از رفتن قوام‌السلطنه و بازگشت دكتر مصدق شكل گرفت و در اين قيام، تعداد زيادى از مردم به خاك و خون كشيده شدند. در پى اين اتفاقات، يك بار شاه و يك بار همقوام‌السلطنه نمايندگان خود را خدمت آيت‌اللّه كاشانى فرستادند و با وعده و وعيدهايى، از جمله اعطاى اختيار تعيين وزير در شش وزارتخانه به آيت‌اللّه كاشانى، خواهان سكوت ايشان شدند. اما ايشان هر دو بار تقاضاى آنها را رد كرد و با نامه‌اى خطاب به حسين علاءوزير دربار و فرستاده شاه، لبه تيز تهديد را متوجه شخص شاه و دربار كرد و نوشت: «همان‌طور كه حضورى عرض كردم، به عرض اعليحضرت برسانيد اگر در بازگشت دولتدكتر مصدق تا فردا اقدام نفرمايند دهانه تيز انقلاب را با جلودارى شخص خودم متوجه دربار خواهم كرد.»[209]
با همين اقدامات، مجددا مصدق، آن هم با اختيارات بيشتر از گذشته، پست نخست‌وزيرى را در مرداد 1331 در اختيار گرفت. هرچند دكتر مصدق نه تنها از اين اقدام مردم و آيت‌اللّه كاشانى قدرشناسى نكرد، بلكه به نوعى به اين خدمت آنها پشت پا نيز زد؛ چراكه مصدق پس از بازگشت به نخست‌وزيرى، همان سرلشكر وثوقى را كه عامل كشتار مبارزان و مدافعان وى بود، به سمت معاونت وزارت جنگ برگزيد و پس از اعتراض خصوصى آيت‌اللّه كاشانى به انتخاب اين‌گونه افراد كه بايد محاكمه و مجازات مى‌شدند، در روز 6 مرداد 1331ش، يعنى يك هفته بعد از حمايت شجاعانه و كامل آيت‌اللّه كاشانىاز وى، با لحنى تند و سرشار از خشم از آيت‌اللّه كاشانى خواست كه از هرگونه دخالت در امور كشور پرهيز كند.[210] البته آيت‌اللّه كاشانى براى حفظ وحدت و پيشبرد نهضت ملى‌شدن نفت و پايمال نشدن حقوق ملت و از بين نرفتن زحمات چندساله مردم در نهضت فوق، باز هم به رغم اختلافات فراوانى كه با مصدق داشت، همواره از دولت وى حمايت نمود و مانع سوءاستفاده بيگانگان از اختلافات موجود شد.[211]
با توجه به نقش پررنگ و مؤثر آيت‌اللّه كاشانى در نهضت ملى‌شدن نفت و همراهى و حمايت بيش از پيش ايشان از دولت مصدق براى پيشبرد اهداف نهضت، استعمارگران خارجى و كارگزاران داخلى آنها كه به اين مسئله آگاهى كامل داشتند و به خوبى مى‌دانستند تا زمانى كه شيرازه مذهب، اوراق كتاب همبستگى مردم مسلمان ايران را به هم پيوند مى‌دهد و استوار مى‌دارد، نهضت ملى ايران شكست‌خوردنى نيست، از اختلاف‌نظرهاى بين مصدق و آيت‌اللّه كاشانى سوءاستفاده كرده و به اين وسيله تلاش كردند با تخريب چهره آيت‌اللّه كاشانى به عنوان محور اصلى نهضت، آتش اختلافات را شعله‌ور ساخته و با القاى شدت تعارض و اختلاف، اقدامات لازم براى شكست نهضت را دنبال كنند. در همين زمينه، از يك‌سو، روزنامه‌هاى وابسته به حزب توده بى‌پرده‌ترين ناسزاها و ركيك‌ترين دشنام‌ها و زشت‌ترين تهمت‌ها را نثار آيت‌اللّه كاشانى كردند و از سوى ديگر، شاپوربختيارها و ديگر دست‌پروردگان «متجدد» و «مترقى» كه تعدادشان هم كم نبود و هنوز هم روحانيت و مذهب را نشانه «عقب‌ماندگى» و «نادانى» و انديشه روحانيان مبارز و فداكار را «قرون وسطايى» مى‌پنداشتند ـ ظاهرا به پيشتبانى از دكتر مصدق و در باطن براى درهم ريختن اساس همبستگى مردم ـ در روزنامه‌ها و نشريات وابسته به دولت و دستگاه تبليغات و راديو در هتاكى و ايراد تهمت نسبت به آيت‌اللّهكاشانى با نشريات حزب توده مسابقه گذاشتند. اين دشمنان روحانيت و دين، كار را تا بدان‌جا كشاندند كه گروهى از اوباش و چاقوكشان حرفه‌اى را با شعار حمايت از مصدق و به اسم طرفدارى از وى، شبانگاه به خانه آيت‌اللّه كاشانى فرستادند تا آنجا را سنگ‌باران كنند. آنان در آن شب با اقدامات وحشيانه خود و مضروب و مجروح كردن تعدادى از حاضران، بازرگان متدين و مبارزى از ياران وفادار آيت‌اللّه كاشانى به نام «حدادزاده» را كه در راه ملى‌شدن نفت به سهم خود كوشش‌ها كرده بود، در برابر خانه آيت‌اللّه با ضربات متعدد چاقو، بى‌رحمانه به قتل رساندند و مأموران انتظامى تعليم‌يافته را واداشتند تا به جاى جلوگيرى از مهاجمان حرفه‌اى، جمعى از ياران و فرزندان آيت‌اللّه كاشانى از جملهمحمدحسن سالمى را به زندان بيندازند. آنان كار را به جايى رساندند كه در نظر گروهى از عوام‌الناس خوش‌باور و ناآگاه، آيت‌اللّه كاشانى به شخصى انگليسى، نامسلمان و شهوت‌پرست تبديل شده بود كه ناگهان پرده از رازش‌برافتاده‌ومعلوم‌گشته‌بودكه‌حتى‌ختنه‌هم‌نشده‌است![212]
كار به جايى رسيد كه چهارصد و هشتاد نفر از علما و طلاب حوزه علميه قم با ارسال نامه‌اى خطاب به دكتر مصدق، آيت‌اللّه كاشانى را مايه «افتخار و مباهات كليه مسلمين جهان خاصه ملت ايران» دانستند و اقدامات انجام‌شده مذكور توسط مطبوعات و... را اعمالى هدايت‌شده از طرف بيگانگان و در راستاى «تخريب اساس روحانيت و مليت» ارزيابى كردند و آن را موجب «جريحه‌دار شدن قلوب عامه مسلمين خاصه روحانيون» دانستند و حمايت دولت از اين اقدامات را تقبيح نموده و از مجلس شوراى ملى و دولت خواستند از اين‌گونه اقدامات ممانعت به عمل آورند.[213] همچنين تعدادى از علما وآيات عظام حوزه نجف، از جمله آيت‌اللّه‌العظمى سيدعبدالهادى شيرازى، با ارسال نامه‌اى به آيت‌اللّه ميرسيدمحمد طباطبايى، ضمن تقدير از زحمات و شخصيت آيت‌اللّه كاشانى، خواهان مقابله با توهينات انجام‌شده به ايشان شدند.[214]
در آخرين روزهاى دولت مصدق نيز آيت‌اللّه كاشانى حمايت خود را از وى دريغ نكرد، بلكه دست وحدت و دوستى و همكارى به طرف وى دراز كرد. آيت‌اللّه كاشانى كه همانند بسيارى از مردم، مقدّمات كودتا را ـ كه متأسفانه به دست برخى از اطرافيان و كارگزاران دولت مصدق فراهم شده بود و مهم‌ترين اقدام آنها از ميان بردن سنگر مجلس و كوشش براى بى‌اعتبار ساختن روحانيت و رها ساختن حساب‌شده سرلشكر زاهدى بود ـ به چشم مى‌ديد، اين تصور برايش پيش آمده بود كه مصدق تمايلى به بقاى حكومت خود ندارد و مى‌خواهد به صورتى قهرمانانه كنار برود. از اين‌رو، با وجود همه ناسزاها وتهمت‌هايى كه همچنان از راديو و روزنامه‌هاى وابسته به دولت نثارش مى‌شد، به تعبير خودش «صلاح دين و ملت را بالاتر از احساسات شخصى دانسته»[215] و در روز 27 مرداد 1332ش يعنى يك روز پيش از كودتاى ننگين آمريكايى ـ انگليسى 28 مرداد، با ارسال نامه‌اى به دكتر مصدق، حتمى بودن وقوع كودتا توسط سرلشكر زاهدى را مطرح ساخت و با پيشنهاد مذاكره براى مبارزه مشترك، بار ديگر براى نجات نهضت ملت ايران، دست همكارى به سوى مصدق دراز كرد و براى آخرين بار با او اتمام حجت كرد. ولى اين بار نيز مصدق در پاسخ به اين اقدامِ آيت‌اللّه كاشانى با نوشتن جمله «اينجانب مستظهر به پشتيبانى ملت ايران هستم»، آب پاكى را بر دست ايشان ريخت. مصدق على‌رغم درخواست و اصرار ياران صديقش مبنى بر اعلامِ راديويى آغاز كودتا و استمداد از مردم كشور، از اين كار خوددارى نمود. اين در حالى بود كه همه مدافعان نهضت ملى ايران بى‌آنكه دستور عملى از طرف رهبران خود دريافت دارند، سرگشته و حيران بودند و نمى‌دانستند چه بايد بكنند. به همين دليل، سرلشكر زاهدى بى‌آنكه با كمترين مقاومتى از سوى مردم ـ كه مصدقمستظهر به پشتيبانى آنها بود ـ مواجه شود و بى‌آنكه فرماندهان واحدهاى نظامى و انتظامى كه مورد اعتماد دكتر مصدق بودند سدى در راه وى ايجاد كنند، به آسانى حكومت را در دست گرفت و به زودى بر همه جا مسلط شد و گروه بسيارى از مردم را به زندان افكند. به تعبيرى، مى‌توان گفت: مصدق كه با سكوت و سكون خود، بدون هيچ‌گونه اقدامى تسليم مأموران كودتا شد، عملاً دولت و مجلس را به عنوان دو ركن مهم قدرت سياسى در ايران كه با خون دل‌هاى فراوان و جان‌فشانى‌هاى ملت ايران از چنگ ديكتاتورى وابسته و استعمارى رها شده و به دست نيروهاى مردمى افتاده بود، دو دستى تقديم عامل استبداد و استعمار نمود. نتيجه اين كودتا بازگشت شاه خائن و فرارى به ايران و تشديد استبداد و خودكامگى از طريق تقويت ارتش و تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور و سلطه مجدد بيگانگان بر صنعت نفت كشور از طريق كنسرسيوم نفتى شد و اين يعنى: بازگشت و سلطه مجدد استبداد و استعمار بر كشور.
اقدامات آيت‌اللّه كاشانى پس از كودتا
اعتبار و نفوذ آيت‌اللّه كاشانى در جامعه ايران به گونه‌اى بود كه حتى پس از كودتا نيززاهدى به عنوان نخست‌وزير وقت كشور به محل اقامت آيت‌اللّه كاشانى رفت و پس از اداى احترام و بوسيدن دست ايشان، از خدمات خود به جبهه ملى در انتخابات دوره شانزدهم و همكارى‌اش با دولت مصدق به عنوان وزيركشور ياد كرد و افزود: اكنون به اينجا آمده‌ام تا در حضور حضرت آيت‌اللّه به كلام‌اللّه مجيد و شرافت سربازى‌ام قسم بخورم كه در مورد مسئله نفت از راه جبهه ملى و دكتر مصدق منحرف نشوم و از قانون ملى‌شدن صنعت نفت ذره‌اى تخطى نكنم و در برابر، از حضرت آيت‌اللّه تقاضا دارم كه مرا مورد عنايت و ارشاد قرار دهند. آيت‌اللّه كاشانى نيز به وى گوشزد كرد كه شرط ادامه راه نهضت، آزاد كردن زندانيان، تشكيل مجلس با نمايندگان واقعى مردم و آزادى مطبوعات و پيگيرى سياست‌هاى قبلى در مورد نفت است. زاهدى نيز قول داد كه در مورد مسائل مذكور تأمّل كند. ديرى نپاييد كه دولت زاهدى مقدّمات ايجاد رابطه با انگلستان را فراهم كرد. آيت‌اللّه كاشانى به محض آگاهى از تصميم دولت زاهدى مبنى بر تجديد رابطه با انگلستان، پس از مشورت با برخى از رجال سياسى فعال در نهضت ملى، در روز 20 آذر 1332ش با خبرنگاران داخلى و خارجى مصاحبه كرد. از آن‌رو كه زاهدى اجازه انتشار اين مصاحبه را نداد، محتواى آن به صورت شب‌نامه به اطلاع عموم رسيد. ايشان در آن مصاحبه ضمن تشريح علل و موجبات قطع رابطه با انگلستان، توضيح داد كه همچنان موجبات فوق باقى است و از اين‌رو، نبايد تحت فشار آمريكا به تجديد رابطه تن داد. ايشان متذكر شد: روزى كه دولت اعلام تجديد رابطه بدهد، روز عزاى ملى است و مردم بايد نوار سياه به سينه خود نصب كنند.[216] همچنين هنگام پخش خبر اقدامات مقدّماتى دولت براى تشكيل مجلس هجدهم، با ارسال نامه‌اى در تاريخ 15 دى 1332ش بهزاهدى، خطر تشكيل مجلس فرمايشى را گوشزد كرد و اعلام كرد: اگر چنين مجلسى تشكيل شود، مصوبات آن از نظر ملت هيچ‌گونه ارزشى نخواهد داشت. در جريان انتخابات نيز ـ كه روشن شد انتخابات به صورت فرمايشى خواهد بود و نمايندگان به شكلى تحميلى و انتصابى در مجلس حضور پيدا خواهند كرد ـ با صدور اطلاعيه‌اى، با شجاعت تمام نسبت به اين اقدام ديكتاتورمآبانه و به تعبير خودش، «رفتار قرون‌وسطايى»زاهدى اعتراض كرد و خطاب به شاه اعلام كرد: «اگر دست از خيانت برداشته نشود ملت رشيد و غيور ايران با قيام شجاعانه خود خائنين و مسببين بدبختى خود را هركس و در هر مقام باشد در اولين فرصت ممكنه به شديدترين وجهى مجازات خواهند نمود.» در اين اعلاميه نيز مجددا بر بى‌اعتبارى مصوبات مجلس هجدهم تأكيد كرد.[217]
آيت‌اللّه كاشانى با دعوت و تشويق مردم به حضور در صحنه‌هاى مختلف مبارزه در اين نهضت، حمايت از دكتر مصدق در مقاطع مهم و حساس نهضت، صدور بيانيه‌ها و مصاحبه‌هاى داخلى و خارجى، تهديد به صدور فتواى جهاد در برابر تهديد نظامى انگليس و... نقش مهمى را در شكل‌گيرى و تداوم اين نهضت ايفا كرد. در مجموع، مى‌توان گفت: اگر آيت‌اللّه كاشانى و بيانيه‌ها، اعلاميه‌ها، مصاحبه‌ها، مذاكره‌ها و مهم‌تر از همه، تهديدهاى وى ـ مثل تهديد انگليس به صدور فتواى جهاد، تهديد شاه به معطوف كردن مبارزه به سوى دربار و... ـ نبود شايد خيلى زود دكتر مصدق و ديگر ياران ملى وى در برابر فشار بيگانگان، احزاب سياسى مخالف، دربار و... عقب‌نشينى مى‌كردند و از ملى كردن نفت دست مى‌كشيدند. چنان‌كه با اختلاف ايجادشده بين دكتر مصدق و آيت‌اللّهكاشانى عملاً چنين اتفاقى افتاد. اسناد انگليسى بر اين نكته صحّه گذاشته و اين امر را تأييد كرده است. در اين اسناد آمده است: نفوذ كاشانى باعث شد كه مصدق از راه مبارزه با انگليسى‌ها منصرف نشود.[218]
عمده اقدامات و تهديدات آيت‌اللّه كاشانى مستظهر به تبعيت مردم از ايشان به عنوانفقيه و نايب عام امام زمان (عج) بود و دليل ترس و واهمه دشمنان داخلى و خارجى از تهديدات ايشان نيز باور آنها به اعتقاد مردم به لزوم تبعيت از فتواى ايشان و سايرعلما به‌عنوان‌نواب‌عام‌امام عليه‌السلام و پذيرش و تبعيت عملى از فتواى ايشان بود. به همين دليل است كه روزنامه «نيويورك تايمز» مى‌نويسد: آيت‌اللّه كاشانى مى‌خواهد جاى خليفه مسلمين را بگيرد.[219] همچنين در آرشيو وزارت خارجه انگليس در مورد ايشان آمده است: «امروز به جرئت مى‌توان گفت كه آيت‌اللّه كاشانى پاپ شيعيان شده است و همان‌قدر كه فرامين پاپ براى كاتوليك‌ها مطاع است، دستورات آيت‌اللّه كاشانى نيز در ميليون‌ها شيعيان خاورميانه تأثير قطعى دارد.»[220]
فتاوا و اعلاميه‌هاى فقها در رابطه با ملى‌شدن نفت
علاوه بر آيت‌اللّه كاشانى، ساير فقها و علماى ايران نيز در پيشبرد نهضت ملى‌شدن نفت نقش چشمگيرى داشتند. تعداد زيادى از فقها و آيات در بيانيه‌هاى خود از ايشان حمايت كردند و فتوا به وجوب همراهى، همكارى و مساعدت با آيت‌اللّه كاشانى دادند.
در خرداد 1327ش كه آيت‌اللّه كاشانى تظاهراتى را عليه نخست‌وزيرى هژير به راه انداخت و عده‌اى از مردم متدين كشته و زخمى شدند، آيت‌اللّه‌العظمى بروجردى در اعلاميه‌اى ضمن حمايت از آيت‌اللّه كاشانى، وى را به عنوان فردى معرفى كرد كه براى «صلاح جامعه و ملت و دفع ظلم و ستم، نهضت دينى نموده‌اند» و اقدام ايشان «جز در مقام مبارزه با استبداد و ديكتاتورى» نبوده است. آيت‌اللّه سلطانى نقل كرده است كهآيت‌اللّه بروجردى در مورد نهضت ملى‌شدن نفت فرموده بود: روحانيت به هيچ وجه نبايد با اين حركت مخالفت كند؛ اگر با اين حركت مردمى مخالفت كند و اين حركت ناكام بماند، در تاريخ ايران ضبط مى‌شود كه روحانيت سبب اين كار شد. لذا به آقاى بهبهانى و علماى تهران نوشتم كه مخالفت نكنند.[221]
آيت‌اللّه‌العظمى سيد محمدتقى خوانسارى از علما و مراجع وقت، در استفتايى كه از ايشان در رابطه با ملى‌شدن صنعت نفت مى‌شود، توجه به بحث نفت را از مصاديق روايت «من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمؤمن و لا مسلم» دانسته و مى‌گويد: «اگر كسى بگويد اين اهتمام در امور مسلمين نيست خلاف وجدان گفته است. اگر حديث شريف شامل اين امر با اين اهميت نباشد پس شامل چه امرى خواهد بود؟» سپس به اين نكته اشاره مى‌كند كه «بعد از اينكه اين مسئله اهتمام در امور مسلمين بود، اگر اين حكم را قبول نكنند ردّ قول پيغمبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله است. ديگر چه جاى عذرى براى ما باقى مى‌ماند، خصوصا با اينكه مثل حضرت مستطاب آيت‌اللّه كاشانى ـ دامت بركاته ـ كه مجتهدى عادل و با شهامت و دلسوز و فداكار براى مصالح دين و دنياى مردم با اين‌همه جديت ترغيب و تحريص و مردم را بيدار مى‌كنند ديگر مجال عذرى براى كسى نمى‌ماند.»[222] فتاواى مراجع تقليدى همچون آيت‌اللّه صدر، آيت‌اللّه حجت و آيت‌اللّهفيض صادر و باعث شد توده‌هاى وسيعى از مردم مذهبى كشور به حمايت از ملى‌شدن صنعت نفت قيام كنند.[223]
آيت‌اللّه بهاءالدين محلاتى در فتوايى، ابتدا به اين نكته اشاره مى‌كند كه «واگذار كردن معادن نفت جنوب به انگليسى‌ها براى دسايس آنها در اين كشور اسلامى و ضعيف ساختن، بلكه نابود كردن قواى سياسى و اقتصادى و دينى اين كشور راه وسيعى باز نموده است.» سپس با استناد به اين مسئله كه «قراردادهاى تحميلى سابق بين كشور ايران و كمپانى نفت علاوه بر اينكه به دست حكومت‌هاى جابره كه شرعا و واقعا ولايتى بر اهالى مسلمانان و ملت مظلوم اين كشور نداشته‌اند، به ضرر فاحش و بر خلاف مصلحت مسلمانان بوده لغو و بى‌اثر است»، «تهيه وسايل براى كوتاه كردن دست اجانب از سوء مداخله در كار مسلمين و اعاده عظمت و استقلال نام كشور اسلامى ايران»راازجمله‌تكاليف‌هرمسلمانى‌ذكر مى‌كند.[224]
آيت‌اللّه حاج سيدمحمود روحانى قمى نيز با اشاره به اينكه «نفت و معادن آن ملك مسلمين و مال ايرانيان است»، كوتاه كردن دست اجانب را بر اساس آيه نفى سلطه كفار امرى بديهى و لازم مى‌داند و مى‌نويسد:
اگر از جهت الغاى بعض شبهات به عنوان ثانوى يك چنين امر بديهى بر كسى مشتبه شود، با توجه به اينكه مثل حضرت آيت‌اللّه آقاى حاج سيدابوالقاسم كاشانى دام ظله ... در رأس اين نهضت مقدس قرار گرفته‌اند و با كمال جديت امر و قيام فرمايند (بر ملى‌شدن صنعت نفت در سراسر كشور) راهى براى شبهه باقى نمى‌ماند؛ بنابراين، بر تمام مسلمين و هم‌وطنان عزيز حتم و لازم است كه نهايت سعى و كوشش را مبذول دارند تا گريبان خود را از چنگال جابرانه اجانب خلاص و سعادت را نصيب خود نمايند.225
آيت‌اللّه حاج شيخ باقر رسولى، عالم و پيشواى مردم گيلان، در پاسخ به استفتاى عده‌اى از مؤمنان در رابطه با بحث ملى‌شدن نفت، ضمن اشاره به اين مطلب كه استرداد حقوق مغصوبه از ستمكاران ضرورى و مورد اتفاق و اجماع همه اديان و اقوام و ملل مختلف دنياست، مى‌نويسد: پيروى و همكارى با حضرت آيت‌اللّه كاشانى ـ مدظله ـ و جبهه ملى ـ ادام‌اللّه بقائهم ـ و هر سازمانى كه بر عليه ستمكاران تأسيس شده، لازم و متحتم است.[226]
آيت‌اللّه حاج شيخ عباسعلى شاهرودى، از شاگردان آيت‌اللّه شيخ عبدالكريم حائرى و از اساتيد مهم حوزه علميه قم نيز با صدور اطلاعيه‌اى، كوتاه كردن دست اجانب از كشور و مسلمانان و ملى نمودن صنعت نفت در سراسر كشور را بر هر مسلمانى لازم و واجب مى‌داند و در مورد حمايت از آيت‌اللّه كاشانى مى‌نويسد: «خصوصا كه مثل حضرتآيت‌اللّه العظمى آقاى كاشانى ـ دامت بركاته‌العالى ـ در رأس اين نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شريف خود را مصروف در رفع ظلم و جور و تأمين آسايش مسلمين مى‌فرمايند... بر همه مسلمانان لازم است از وجود محترم امثال ايشان تبعيت و قدردانى نمايند... .»[227]
آيت‌اللّه سيدحسن چهارسوقى رئيس هيأت علميه اصفهان نيز در پاسخ به استفتاى پيرامون نهضت ملى‌شدن نفت، با اشاره به حرمت سلطه كفار بر مسلمانان و اشاره به اين نكته كه نفت مايه حيات و زندگانى ملت ايران و حق آنهاست، مى‌نويسد: به حكم عقل قاطع و شرع مطاع، بر هر ذى‌حقى واجب و لازم و تحتم است در حدود قدرت و توانايى حفظ حق مشروع خود را بنمايد و از تعرض و مزاحمت غير به تمام قوا دفاع و جلوگيرى نمايد... در اين موضوع ملى‌شدن صنعت نفت پيروى از حكم مطاع و فرمايش متبع حضرت آيت‌اللّه كاشانى ـ دامت بركاته ـ لازم است.[228]
ساير اعضاى هيأت علميه اصفهان مثل آيت‌اللّه حاج شيخ مهدى نجفى، حاج شيخ مرتضى مدرسى اردكانى، و حاج سيدمصطفى سيدالعراقين نيز پاسخ‌هايى مبنى بر حمايت از نهضت نفت و حركت آيت‌اللّه كاشانى ارائه كرده‌اند.[229]
آيت‌اللّه چهارسوقى بنا به نقشى كه در هدايت مذهبى سياسى اصفهان بر عهده داشت، مرتب با سران نهضت ارتباط برقرار مى‌كرد و ميان آنان تلگراف‌هايى رد و بدل مى‌شد. بخشى از اين ارتباط با آيت‌اللّه كاشانى و بخشى ديگر با دكتر مصدق بود. تعداد بسيارى از نامه‌ها و تلگراف‌هاى رد و بدل شده به چاپ رسيده است. همچنين بسيارى از پيام‌هايى كه آيت‌اللّه كاشانى يا دكتر مصدق براى مردم اصفهان داشتند، بنا به رسم پيشين، توسطآيت‌اللّه چهارسوقى ابلاغ مى‌شد.[230]
آيت‌اللّه حاج شيخ محمدرضا كلباسى از علماى بزرگ مشهد نيز در پاسخ به استفتاى مردم در باب ملى‌شدن نفت، با اشاره به اين نكته كه معادن نفت ايران حق اوليه ايرانيان است و طلب حق و گرفتن آن از وظايف اوليه هر مسلمانى است، مى‌نويسد: امروز بر فرد فرد مسلمانان لازم است كه از موقعيت استفاده و نسبت به استيفاى حقوق حقه خود از شركت نفت و ملى‌شدن آن مجاهدت، و مساعى جميله حضرت آيت‌اللّه كاشانى را پشتيبانى نمايد.[231]
از جمله مى‌توان به اعلاميه‌هاى آيت‌اللّه ميرزاكاظم طباطبايى، آيت‌اللّه سيدنورالدين هاشمى شيرازى، آيت‌اللّه طالقانى، و... اشاره كرد.[232] همچنين آيت‌اللّه فقيه سبزوارى از علماى مشهد نيز فتوا به لزوم خلع يد از شركت نفت انگليس مى‌دهد.[233] علاوه بر فتاواى فوق، نامه‌هايى هم از جانب آيت‌اللّه خليل كمره‌اى و آيت‌اللّه محمدباقر كوه‌كمره‌اى در پشتيبانى از آيت‌اللّه كاشانى ارسال شد. همچنين مى‌توان به سخنرانىآيت‌اللّه سيدجعفر غروى در 8 دى 1329ش و نامه‌اى سرگشاده از طرف طلاب علوم دينى اشاره كرد كه در 17 دى 1329ش منتشر شد.[234] در مجلس هفدهم شوراى ملى نيز روحانيان هوادار مصدق حضور داشتند كه برخى از آنها عبارت بودند از: شمس‌الدين قنات‌آبادى از شاهرود، باقر جلالى موسوى از دماوند، حاج سيد جوادى از قزوين، ابراهيم ميلانى از تبريز، محمدعلى انگجى از تبريز، و مرتضى شبسترى از تبريز.[235]
در اوايل دى‌ماه 1331ش نيز هنگامى كه حسين مكى به علت برخى اقدامات دكتر مصدق استعفا داد، آيت‌اللّه صدر از قم به وى تلگراف زد و تلاش كرد او را به پس گرفتن استعفايش ترغيب كند. ايشان در تلگراف مذكور نوشت: استعفاى جنابعالى موجب نگرانى است. بسيار به‌موقع، بلكه مقتضى است كه با استرداد استعفاى خود ... با عنايات الهى با اتفاق كامل مبارزات ملت مسلمان ايران را به نتيجه برسانيد.[236]
چنان‌كه گذشت، در جريان ملى‌شدن نفت، ما شاهد فتاوا، اعلاميه‌ها و بيانيه‌هاى علماى شيعه در مناطق مختلف كشور هستيم كه حضور مردم در صحنه و دفاع از ايده ملى‌شدن نفت را تكليف شرعى آنها مى‌خواندند و مردم هم به دليل اعتقاد به ولايت فقها از جانب معصومان عليهم‌السلام و حجّيت اين فتاوا و بيانات به عنوان سخن نواب امام زمان (عج)، تبعيت از آنها را بر خود واجب مى‌دانستند. حوادث كودتاى 28 مرداد نشان داد مردمى كه در حمايت از نهضت ملى‌شدن نفت به خيابان‌ها مى‌آمدند، عمدتا بر اساس فتاواى علما و دعوت آيت‌اللّه كاشانى بود؛ چراكه همان مردمى كه در 30 تير 1331ش با اعلاميهآيت‌اللّه كاشانى در ضرورت حمايت از مصدق در برابر شاه به خيابان‌هاى تهران ريختند و فرياد «يا مرگ يا مصدق» سر دادند، يك سال بعد در 28 مرداد 1332ش به دليل عدم همراهى مصدق با آيت‌اللّه كاشانى، به رغم دستگيرى مصدق توسط عمّال حكومت، دم برنياوردند.
نقش تولى و تبرى
يكى از جلوه‌هاى عنصر ولايت در فرهنگ سياسى شيعه، بحث تولى و تبرى است؛ به تعبير ديگر، دوستى با دوستان خدا و اهل‌بيت عليهم‌السلام و دشمنى با دشمنان آنها. در تحولات معاصر، از جمله نهضت ملى‌شدن نفت، بحث تولى و تبرى در قالب نفى سلطه كفار و عدم الفت و دوستى با كفار جلوه پيدا كرده است. آيت‌اللّه كاشانى در اعلاميه‌اى كه در مورد ملى كردن صنعت نفت صادر كرد، نتيجه ملى‌شدن صنعت نفت را علاوه بر احقاق حقوق ملت ايران و بازگرداندن ثروت ملى مردم به خودشان، رفع سلطه انگليسى‌ها بر جان و مال و ناموس مردم ايران ذكر مى‌كند. همچنين آيت‌اللّه‌العظمى سيد محمدتقى خوانسارى، از علماى بزرگ آن زمان، در پاسخ به استفتاى «عده‌اى از محترمين و بازرگانان تهران» در رابطه با ملى كردن صنعت نفت با اشاره به بحث سلطه بيگانگان بر كشور، مى‌نويسد: «مسلط نمودن اجنبى بر نفت كه مايه حيات اين ملت است، غير از خفت عقل و بى‌علاقگى به جامعه و عدم توجه به مقرّرات و وظايف دينى و ضعف ادراك و عدم رعايت مصالح و مفاسد جامعه چيز ديگرى نبوده و نيست.»[237]
آيت‌اللّه بهاءالدين محلّاتى در فتواى خود پيرامون بحث ملى‌شدن نفت، به بحث تبرى و عدم تولى نسبت به كفار در آيه 118 سوره «آل‌عمران» اشاره مى‌كند و مى‌نويسد: «يكى از مقرّرات دينى كه براى جلوگيرى از رخنه اجانب در حصار عظمت و شوكت اسلام در قرآن مجيد مكررا تأكيد شده است ترك دوستى و مراوده با كفار است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ بِطَانَةً مِن دُونِكُمْ لاَ يَأْلُونَكُمْ خَبَالاً وَدُّواْ مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاء مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِي صُدُورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الآيَاتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلُونَ.»... اين قبيل آيات در نهى مسلمانان از طرح الفت و دوستى با غيرمسلمانان بسيار است. اينك آيات و ساير دستورات اسلامى، خاصه آنها كه براى تحكيم مبانى عظمت و استقلال ايران و مسلمانان بود، پشت سر انداخته شد.» ايشان يكى از مظاهر و مصاديق مخالفت با مضمون آياتفوق را واگذار كردن معادن نفت به عنوان يكى از منابع مهم ثروت و سيادت در جهان، به اجانب مى‌داند. آيت‌اللّه حاج سيدمحمود روحانى قمى نيز در پاسخ به استفتايى در اين زمينه، به آيه «وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً» (نساء: 141) اشاره نموده و بحث كوتاه كردن دست اجانب از نفت مسلمانان و نفى سلطه كفار را از ضروريات دين شمرده، آن را امرى غيرقابل انكار و غيرقابل ترديد مى‌داند.[238]
آيت‌اللّه سيدحسن چهارسوقى از علماى بزرگ اصفهان نيز در جواب استفتاى مردم در مورد ملى‌شدن نفت، با اشاره به آيه نفى سبيل «حرمت تسليط اجانب و كفار بر مسلمين و اموال و نفوس و اعراض و نواميس آنها را از بديهيات و مسلمات» شمرده و اهتمام و جديت در قطع يد اجانب‌وبيگانگان‌را بر دولت‌وملت‌لازم‌مى‌داند.[239]
يكى از جلوه‌هاى جدى و عملى تبرى از كفار و استعمارگران و حاميان آنها كه عامل و زمينه‌ساز سلطه كفار بر جامعه اسلامى بودند، ترور هژير، از زمينه‌سازان قرارداد الحاقى و عامل تقلب در انتخابات مجلس شانزدهم، بود. وقتى تلاش‌هاى آيت‌اللّه كاشانى و تحركات مردم و گروه‌هايى مثل «مجمع مسلمانان مجاهد» و «فداييان اسلام» و مقاومت و ايستادگى نمايندگان اقليت مجلس پانزدهم مانع تصويب لايحه الحاقى گس ـ گلشاييان شد، انگليسى‌ها و حاميان داخلى‌شان به دنبال تحقق اين مسئله در مجلس شانزدهم بودند. لذا آنها به دنبال اين بودند كه مجلس شانزدهم خالى از اغيار و مخالفان تشكيل شود. بنابراين، عبدالحسين هژير، وزير دربار، به بهانه برپايى مجلس روضه در مسجدى كه محل نگه‌دارى صندوق‌هاى رأى بود، صندوق‌ها را انتقال داده و در نهايت، در آراء مردم تهران دست بردند و مانع ورود كانديداهاى جبهه ملى و طرف‌داران آيت‌اللّه كاشانى به مجلس شانزدهم شدند. تحصن كانديداها به عنوان اعتراض به اين عمل نتيجه‌اى نداد تا اينكه با ترور انقلابى هژير، عامل اصلى اين حركت، توسط سيدحسين امامى از اعضاى گروه فداييان اسلام به رهبرى سيدمجتبى نواب صفوى، دولت مجبور به ابطال انتخابات و تجديد انتخابات تهران شد كه نتيجه آن، راه يافتن كانديداهاى جبهه ملى و آيت‌اللّه كاشانى به مجلس شانزدهم و فراهم شدن زمينه‌هاى مقابله با قرارداد الحاقى انگليس و گام‌هاى اوليه نهضت ملى‌شدن صنعت نفت بود. همچنين مى‌توان بروز خشم و نفرت و برائت مردم مسلمان ايران از اين دسته افراد را در ترور رزم‌آرا نخست‌وزير وقت در جريان تصويب ملى‌شدن نفت مشاهده كرد.
عنصر تولى نيز همانند تبرى در نهضت ملى‌شدن نفت جلوه‌هايى داشته است. از جمله، نقل شده است كه آيت‌اللّه كاشانى در دوران مبارزه براى ملى‌شدن نفت كه گاهى دشمنان به دنبال تفرقه‌افكنى و ايجاد اختلاف از طرق مذهبى، عقيدتى و سياسى بودند، مناقشات و درگيرى‌هاى داخلى را كمتر از محاربه با امام زمان (عج) ندانست.[240]
2. نمادهاى مذهبى
مناسبت‌ها و مراسم مذهبى
يكى از شيوه‌هاى آيت‌اللّه كاشانى در جريان مبارزات مردم عليه ديكتاتورى موجود در اواخر دهه 1320ش كه مقدّمات نهضت ملى‌شدن نفت را فراهم كرد، ارتباط دادن مراسم مذهبى با امور خاص سياسى بود كه در آن برهه زمانى و در آن فضا اين دو قابل جمع نبودند. وقتى در يك مصاحبه، از آيت‌اللّه كاشانى سؤال مى‌شود: «چگونه جنابعالى حاضر شديد محيط بلندپايه عالى مذهبى را ترك گفته، در مسائل پيچيده سياسى مانند مسئله نفت مداخله كنيد؟» پاسخ مى‌دهد: «براى اينكه مذهب از سياست جدا نيست و هر فرد مسلمانى بايد متوجه و مراقب احوال هم‌كيشان خود باشد و به علاوه، ميهن‌پرستى يكى از عوامل نجات و سعادت است. اما در موضوع نفت، با تصاحب ثروت ملى خود و استخراج آن به دست خودمان نه تنها براى رفاه حال مردم قدم برداشته‌ايم، با رهايى از تسلط جابرانه انگلستان، استقلال و آزادى خود را تأمين مى‌كنيم.»[241]
بر همين اساس، ايشان در بيانيه‌ها، نامه‌ها، پيام‌ها و سخنرانى‌هاى خود، همواره بر ابعاد دينى نهضت تأكيد مى‌كند و بر دو بعد دينى و ملى بودن نهضت تصريح دارد.[242]همچنين ايشان از فضاى مناسبت‌هاى مذهبى براى پيشبرد نهضت استفاده مى‌كرد. نماز عيد فطر و نماز عيد قربان، يك راهپيمايى عظيم سياسى ايجاد كرد كه در شرايط سخت ديكتاتورى براى دولت اشكالى بزرگ پيش مى‌آورد و فرصتى براى دامن زدن به مبارزه عليه نظام حاكم بود.[243] آيت‌اللّه كاشانى در دوران آغازين حركت‌هاى بيدارگرانه خود عليه نفوذ استعمار انگليس در ايران و همراهى حكومت استبدادى و ظالم وقت با آنها، در مراسم اربعين امام حسين عليه‌السلام سخنرانى مى‌نمايد و ضمن توضيح اهداف قيام امام حسين عليه‌السلامو شهادت ايشان، با مقايسه فضاى امروز كشور ايران با فضاى زمان امام حسين عليه‌السلام، مى‌گويد: «حسين عليه‌السلام براى جلوگيرى از اوضاع و احوالى نظير آنچه ما امروز داريم تن به شهادت داد. اگر ما درس فداكارى را از حسين عليه‌السلام گرفته بوديم گرفتار اوضاع غيرقابل تحمل امروزى نمى‌شديم... آن وجود مقدس خود را فداى دين و آيين و رفع ظلم از مسلمين نمود، و با اين وضعيت كنونى كه بر همه كس مشهود است، اساس دين و آيين و آسايش مسلمين از كثرت ظلم و تعدى متزلزل است. برادران من! فكر دين و آسايش مردم فلك‌زده بيچاره باشيد و با خودخواهى و لاقيدى و تنبلى و ترس، دين و دنياى خود را به باد ندهيد.»[244] ايشان همچنين به اين نكته اشاره مى‌كند كه ما بايد از عملكرد حسين‌بن على عليه‌السلام و مراسم عزاى ايشان، مقابله با ظلم و حاكمان ناصالح را بياموزيم نه صرف عزادارى را. در همين زمينه، جامعه وعاظ تهران در تجمعى كه در منزل آيت‌اللّه كاشانى داشتند، پس از مذاكرات مفصل درباره اوضاع عمومى كشور، ضمن اعلام و ابراز پشتيبانى كامل خود از منويات ايشان، اظهار نمودند كه در محافل مذهبى نظريات ايشان را به اطلاع عموم مردم خواهند رساند.[245]
آيت‌اللّه كاشانى همچنين با مقايسه وضعيت آن روز ايران با وضعيت مسلمانان در زمان قيام امام حسين عليه‌السلام مى‌گويد: وضع مسلمانان در زمان يزيد بهتر از حالا بود. كفار به مسلمين باج و خراج مى‌دادند، ولى حالا بر سر ما مى‌كوبند. اسلام رو به توسعه مى‌رفت، ولى حالا رو به زوال است. وضع اجتماعى ما امروز به مراتب بدتر از زمان يزيدشده است.[246]
ايشان زمام‌داران آن روز جامعه را با زمام‌دارى اميرالمؤمنين عليه‌السلاممقايسه مى‌نمايد و با اشاره به مواظبت‌هاى حضرت نسبت به اموال بيت‌المال، ماجراى مشهور خاموش كردن چراغ بيت‌المال هنگام كار شخصى را بيان مى‌كند و مى‌گويد: «حال ببينيد تفاوت از كجاست تا به كجا؟ زمام‌داران ما از خزانه كشور اتومبيل‌ها، پارك‌ها، باغ‌ها و هزاران وسيله تعيش فراهم مى‌كنند.»[247]
جهاد و شهادت‌طلبى
در جريان نهضت ملى‌شدن نفت، در مواقع مختلف در نامه‌ها، بيانيه‌ها، سخنرانى‌ها، شعارها و... بارها بر بحث جهاد، شهادت‌طلبى و كشته شدن در راه خدا و فيض شهادت تأكيد مى‌شد و با الگوگيرى از شهادت ائمّه اطهار عليهم‌السلام به ويژه امام حسين عليه‌السلام به ترجيح مرگ با عزت بر زندگى با ذلّت‌بار تصريح مى‌شد. آيت‌اللّه كاشانى به عنوان رهبر اصلى نهضت ملى‌شدن نفت، در مقاطع مختلف و با تعبيرات گوناگونى به اين نكته اشاره مى‌كرد. ايشان در مراسمى كه به مناسبت اربعين حسينى در سال 1326ش در منزلش برگزار شد، فرمود: درس شجاعت و فداكارى را از حضرت سيدالشهدا بياموزيد. مرگ ترس ندارد. اجل يك دقيقه پس و پيش نمى‌گردد... مسلمان نبايد ترس داشته باشد. شهامت داشته باشيد، ايمان خود را قوى كنيد، زير بار ذلّت نرويد، مرگ با شرافت بهتر از زندگى ننگين است.[248]
ايشان همچنين در بيانيه‌اى كه پس از بازگشت به ايران از تبعيد نوشت و در منزل خودش در جمع حاضران توسط دكتر مظفر بقايى قرائت شد، با اشاره به جانبازى و فداكارى خود، مى‌آورد: برادرانم! مثل من، خادمِ فداكارى داريد كه بدون طمع و غرض شخصى جان خود را كف دست گرفته براى دين و دنيا شما جانبازى مى‌كنم.[249]
در پيامى كه آيت‌اللّه كاشانى خطاب به نمايندگان مجلس صادر مى‌نمايد تا ديدگاه‌هاى خود را پيرامون بحث نفت به اطلاع آنان برساند، ضمن تأكيد بر حقوق شرعى و عرفى مردم ايران نسبت به نفت و ساير حقوق سياسى و اجتماعى آنان، به جان بركف بودن مردم ايران در احقاق خود اين‌گونه اشاره مى‌كند: ملت ايران مشروطيت را با خون خود گرفته و زير بار استبداد و ديكاتورى نمى‌رود و البته با خون خود هم از آن دفاع خواهد كرد.[250]
بر همين اساس است كه حسين مكى از طرف هيأت اعزامى به آبادان براى بحث خلع يد از شركت سابق نفت، در پاسخ به نامه آيت‌اللّه كاشانى مبنى بر حفظ وحدت كارگران و كارمندان و پيشبرد برنامه‌هاى نهضت، مى‌نويسد: «تمام اهالى اين استان سربازان از جان گذشته و فداكارى هستند كه گوش بر فرمان حضرت آيت‌اللّه دارند (از تو به يك اشاره از ما به سر دويدن) به وظايف قانونى خود عمل خواهيم كرد، ولو به قيمت جان تمام شود. يا اين قانون را اجرا خواهيم كرد يا در خاك اين استان مدفون خواهيم گشت.»[251]
همچنين هنگامى كه در برخى از جرايد انگلستان صحبت از اشغال خاك ايران به ميان آورده بودند و مى‌خواستند با اين قبيل نوشتجات ملت ايران را مرعوب نموده، بلكه به سازش وادارند، مرحوم آيت‌اللّه كاشانى مى‌گويد: در صورتى كه دست به چنين جنايتى بزنند، ملت ايران كه نابودشده اطماع استثمارى و استعمارى آن دشمنان بشر است، البته كشته شدن در راه حق و حقيقت و ديانت و مليت خود را ترجيح به اين زندگانى ننگين خواهد داد و على اى‌حال در صورت اعمال قوه و ابراز خشونت، از اعلام جهاد خوددارى نخواهد كرد.[252]
در جريان مخالفت شاه با اعطاى اختيار پست وزارت جنگ به مصدق كه منجر به استعفاى مصدق و نخست‌وزيرى قوام شد، آيت‌اللّه كاشانى براى مقابله با اين حركت، طى اعلاميه‌اى مردم را به خيزش عليه رژيم دعوت كرد: بر عموم برادران مسلمان من لازم است كه در اين جهاد اكبر كمر همت محكم بربسته و براى آخرين مرتبه به صاحبان سياست استعمارى ثابت كنند كه تلاش آنها در به دست آوردن قدرت و سيطره گذشته محال است.[253]
سپس ايشان با دعوت از خبرنگاران داخلى و خارجى، مصاحبه‌اى تشكيل داد و طى آن سوگند ياد كرد كه اگر قوام نرود اعلام جهاد خواهد نمود و شخصا كفن پوشيده، مردم را همراهى خواهد كرد.[254]
استناد به آيات و روايات و شعارهاى مذهبى
يكى ديگر از جلوه‌هاى نمادهاى مذهبى در نهضت ملى‌شدن صنعت نفت، استناد بهآيات و روايات در بيانيه‌ها و اعلاميه‌ها و شعارهاى مردم در تجمعات و راهپيايى‌هاست. در 27 خرداد 1327ش كه قرار بود هژير كابينه خود را به مجلس معرفى كند، جمع كثيرى از مردم در منزل آيت‌اللّه كاشانى اجتماع كردند و به طرف مجلس به حركت درآمدند. پيشاپيش آنها قرآن بزرگى را با پرچم سبز رنگ حركت مى‌دادند، شعار جمعيت «نصرٌ مناللّه و فتح قريب» و «انا فتحنا لك فتحا مبينا» بود. در ضمنِ راه گروه گروه به صفوف راهپيمايان مى‌پيوستند و جمعيت فريادمى‌كرد«مجاهدين‌راه‌دين،خوش‌آمديد،خوش‌آمديد.»[255]
آيت‌اللّه كاشانى در جلسه‌اى كه با محمد حسنين هيكل مصرى دارد، در رابطه با خواسته‌هاى خود مى‌گويد: «سگ‌هاى انگليسى، استقلال را از ما گرفتند همان‌طور كه قرآن را از ما گرفتند! كو قرآن؟ كجاست احكام قرآن؟» سپس ايشان با اشاره به سخن گلادستونانگليسى كه گفته بود: «مادامى كه قرآن در بين امت‌هاى اسلامى وجود دارد راه براى انگليس بسته است و بايد به خاطر اينكه خوب سوارى بدهند قرآن را از آنها گرفت»، به قلمش كه روى سجاده‌اش بود اشاره مى‌كند و مى‌گويد: «بنويس از قول من به دولت‌هاى اسلامى، خدمتگزار اسلام و مسلمان‌ها مى‌گويد: هيچ كارى از شما پيش‌رفت نمى‌كند، مگر اينكه زندگى خود را بر پايه‌هاى قرآن استوار كنيد.»[256]
در پيامى كه آيت‌اللّه كاشانى پس از تبعيد به لبنان خطاب به ملت ايران مى‌فرستد، براى بيدار كردن ملت و مقابله با استبداد حاكم، به اين سخن حضرت اباعبداللّه الحسين عليه‌السلام اشاره مى‌كند: «ان لم يكن لكم دين و لاتخافون المعاد فكونوا احرارا فى دنياكم.»[257]
در جريان بازگشت آيت‌اللّه كاشانى از تبعيد به لبنان، در روزنامه «اطلاعات»، ضمن توصيف استقبال عمومى مردم از آيت‌اللّه كاشانى آمده است: اتومبيل‌هايى كه در جلو و عقب اتومبيل حامل آيت‌اللّه كاشانى حركت مى‌كرد، داراى شعارهاى مخصوصى مانند «خدا، استقلال، آزادى» بود.[258]
در ميتينگى كه در روز جمعه 8 دى ماه 1329ش در ميدان بهارستان به دعوت آيت‌اللّهكاشانى و برخى از احزاب ملى برگزار شد، افتتاح و ختم ميتينگ با قرائت آيات قرآن توسطآيت‌اللّه غروى انجام مى‌شود.[259]
آيت‌اللّه محمدتقى خوانسارى در پاسخ به استفتايى پيرامون نهضت ملى‌شدن نفت، تقديم نفت به بيگانگان را ـ در حالى كه ثروت ملى ميليونى متعلق به ميليون‌ها نفر ايرانى است كه اكثر آنها دچار مشكلات مالى هستند ـ با بخشيدن ثروت يكى از مسلمان‌ها در راه خدا، در حالى كه عائله‌اش بى‌سرپرست مانده بودند، مقايسه مى‌كند و مى‌گويد: پيامبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله به خاطر عمل فوق كه به خودى خود يك عمل حسنه بود، مى‌خواست اين فرد را در قبرستان مسلمان‌ها دفن نكند. حال اگر از پيغمبر صلى‌الله‌عليه‌و‌آله در مورد اين ثروت عظيم ملى كه تقديم به بيگانگان مى‌شود، سؤال كنيم چه جواب مى‌دهند؟ آن شخص فوق‌الذكر تمام دارايى خود را صرف آزادى (بندگان) كرد و حضرت از او اظهار تنفر فرمود. نسبت ما كه دارايى خود را صرف (بنده) كردن آزادگان مى‌كنيم چه خواهند فرمود...؟[260]
آيت‌اللّه كاشانى با صدور اطلاعيه‌اى در حمايت از اقدام دولت مصدق براى عرضه اوراق قرضه و تشويق مردم به خريد اين اوراق، از اين اقدام به «جهاد مالى» تعبير مى‌كند و مى‌نويسد: «اينجانب عنوان "جهاد مالى" را در اين مورد واقعا به‌جا و درست يافتم و آن را نوعى از الهامات ارواح مقدسه شمردم.» در اين اطلاعيه، ايشان به آيات متعدد قرآن استناد مى‌نمايد. ابتدا با اشاره به آيه «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»(آل‌عمران: 103)، لزوم وحدت ملت در مقابل دشمنان را يادآورى مى‌كند و آيه «لاَّ يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُوْلِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللّهُالْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً» (نساء: 95) را براى چنين ايامى مى‌داند كه جهاد با بذل مال ضرورت پيدا مى‌كند. همچنين با اشاره به آيات «مَن ذَا الَّذِي يُقْرِضُاللَّهَ قَرْضا حَسَنا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ وَلَهُ أَجْرٌ كَرِيمٌ» (حديد: 11)؛ «مَّثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنبُلَةٍ مِّئَةُ حَبَّةٍ وَاللّهُ يُضَاعِفُ لِمَن يَشَاء» (بقره: 261)؛ «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»(كهف: 30) به مردم اطمينان مى‌دهد كه نه تنها از خريد اوراق قرضه زيان مالى به آنهانمى‌رسد، بلكه ‌اندوخته‌اى نيز براى آنها به همراه دارد و موجب ‌خير دنيا وآخرت‌ وپاداش ‌الهى ‌خواهد شد.[261]
هنگامى كه مصدق لايحه‌اى را به مجلس داد تا اختيارات بيشترى بر خلاف قانون اساسى از مجلس بگيرد، آيت‌اللّه كاشانى به عنوان رئيس مجلس شوراى ملى با طرح اين لايحه به دليل مغايرت با قانون اساسى مخالفت كرد. نكته قابل توجه اين است كه ايشان با استناد به حكم قرآن و دستورات پيامبر اكرم صلى‌الله‌عليه‌و‌آله مبنى بر حفظ امانات و ودايع، لزوم حفظ قانون اساسى و عمل به آن را نتيجه مى‌گيرد. در نوشته ايشان آمده است:
به حكم محكم قرآن مجيد كه بهترين رهنماى خلق جهان است،... و دستور متقن حضرت خيرالانام كه امر و مقرّر است بر ودايع و سپرده‌هاى مردم طريق امانت‌ملحوظ گردد... بايد به ‌اطلاع ‌مجلس برسانم... لايحه اختيارات تقديمى آقاى دكتر مصدق نخست‌وزير به مجلس شوراى ملى مخالف و مباين اصول‌ قانون ‌اساسى‌ و صلاح‌ مملكت‌ و دولت ‌است.262
آيت‌اللّه سيدحسن چهارسوقى نيز در فتواى خود در مورد نهضت ملى‌شدن نفت، متن فتوا را با آيه «وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ مِن قَبْلُ وَفِي هَذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيدا عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ» (حج: 78) شروع مى‌نمايد كه مشعر به تلاش و جهاد در راه خدا و اعتصام به خداوند در اين تلاش و جهاد است. سپس به آيه «نفى سبيل» استناد نموده و حرمت استيلاى كفار بر مسلمانان را مطرح مى‌كند.[263]
چنان‌كه پيش‌تر هم ذكر شد، عموما علما و فقها در فتاوا و بيانيه‌هاى خود در اين نهضت، به آيات و روايات متعددى استناد كرده‌اند.
3. اماكن مذهبى
يكى از عناصر فرهنگ سياسى شيعه كه در نهضت ملى‌شدن نقش داشته است اماكن مذهبى به ويژه مساجد است. بسيارى از تجمعات اعتراض‌آميز مردم در مساجد تشكيل مى‌شد و مساجد مركزى براى اطلاع‌رسانى و آگاهى‌بخشى به مردم در جريان نهضت بود. در روزهاى آغازين نهضت كه گام‌هاى اوليه مقابله با انگليس و ايادى داخلى آن برداشته مى‌شد، در روز 28 خرداد 1326ش به دعوت «مجمع مسلمانان مجاهد» ميتينگى در مسجد امام (مسجد سلطانى يا شاه سابق) ترتيب يافت و افرادى از جمله نواب صفوىعليه‌حكومت هژير سخنرانى كردند.[264]
در روز 31 خرداد 1327ش نيز در پى اقدامات زورگويانه و استعمارگرانه انگليس در فلسطين، اجتماع بزرگى از مردم در مسجد امام (مسجد سلطانى يا شاه سابق) در جهت حمايت از مردم فلسطين برگزار مى‌شود كه در آنجا آيت‌اللّه كاشانى به بحث وحدت اسلامى و ضرورت كمك و حمايت از فلسطينى‌ها تأكيد دارد.[265]
همچنين زمانى كه رزم‌آرا به عنوان نخست‌وزير وقت و رئيس دولت، مخالفت‌هاى جدى با ملى‌شدن نفت داشت و مانع اقدام مناسب مجلس بود، آيت‌اللّه كاشانى كه منتظر اقدام قاطع و فورى مجلس در مقابل دولت بود، به ابتكارى جديد دست زد و با دعوت عمومى از مردم، از ملت خواست تا تكليف نفت را معلوم كند. در گزارش‌ها آمده است: «از ساعت دو بعدازظهر طبقات مختلف مردم با نظم و ترتيبى كه تاكنون كمتر سابقه داشته به مسجد سلطانى رفته و ساعت به ساعت بر كثرت جمعيت افزوده مى‌شد، به طورى كه در ساعت 5 بعدازظهر چندين هزار نفر در صحن بزرگ مسجد سلطانى غرفه‌هاى بالا و پايين و سرسرا و حتى خيابان اجتماع نموده بودند.»[266] در اين اجتماع عظيمى كه در ششم بهمن برگزار شد، بعد از سخنرانى‌هاى تبليغاتى عليه استعمار انگليس و دولت‌هاى دست‌نشانده و تهديد رزم‌آرا، قطعنامه‌اى به تصويب رسيد كه ملى كردن صنعت نفت در سراسر ايران غيرقابل ترديد اعلام شد.[267] اين قطعنامه مشتمل بر سه ماده زير بود:
1. صنايع نفت درتمام‌كشوربلاقيد بايد ملى اعلام گردد.
2. ملت ايران عهدنامه و امتيازهاى سابق را به رسميت نمى‌شناسد.
3. ملت ايران كسانى را كه در اين مبارزه فعاليت مى‌كنند پشتيبانى و تجليل و تقدير مى‌كند.[268]
همچنين آيت‌اللّه كاشانى در ايامى كه رياست مجلس شوراى ملى را بر عهده داشت، در مسجد انبار گندم كه محل عزادارى هيئت‌هاى محلى جنوب شهر بود، حضور پيدا كرد و در رابطه با خطراتى كه در آن ايام روند نهضت را تهديد مى‌كرد و زمينه‌ساز تشنج و تشويش اذهان عمومى بود، هشدارهايى داد.[269]
بنا به گزارش روزنامه «باختر امروز»، خليل طهماسبى ضارب رزم‌آرا نخست‌وزير مخالف ملى‌شدن صنعت نفت، پس از آزادى از زندان پيش از رفتن به منزل شخصى، ابتدا به زيارت حرم حضرت عبدالعظيم عليه‌السلام رفته و سپس به منزل آيت‌اللّه كاشانى مى‌رود و در آنجا نيز اذان مغرب را با صداى خود مى‌گويد.[270] اين‌گونه رفتارها حاكى از جلوه‌هاى مذهبى و نمادين نهضت ملى‌شدن نفت است كه مبارزان اصلى در اين نهضت از خود به نمايش گذاشتند.
نتيجه‌گيرى
از آن‌رو كه دو ركن اصلى جنبش‌هاى سياسى ـ اجتماعى، «رهبرى» و «مردم» هستند، مراجعه به اسناد و مدارك تاريخى نشان مى‌دهد در جنبش‌هاى سياسى ـ اجتماعى تاريخ معاصر ايران، از جمله نهضت ملى‌شدن صنعت نفت، اين دو ركن مهم يعنى رهبرى و مردم بر پايه عناصر و نمادهاى مذهبى شيعه در اين جنبش‌ها و نهضت‌ها ايفاى نقش كرده‌اند. سير تحولات نهضت ملى‌شدن صنعت نفت نشان مى‌دهد كه در تمام مقاطع نهضت، به ويژه مقاطع حساس و مهم، حضور يا عدم حضور مردم بسيار تأثيرگذار و تعيين‌كننده بوده است. اسناد و مدارك تاريخ نشان مى‌دهد كه اين حضور مؤثر مردم پيوند وثيقى با عناصر مذهبى و اعتقادات دينى آنها و نمادهاى مذهبى داشته است. يكى از عوامل اصلى حضور مردم در نهضت، فتاوا، اطلاعيه‌ها و بيانيه‌هاى علما و فقهاى شيعه در اين مقطع است كه مردم ايران به دليل اعتقاد به نيابت فقها از امام زمان (عج) و حجت كلام و بيان آنها به عنوان حجت شرعى، خود را مكلف به تبعيت از آنها مى‌دانستند. در اين زمينه، نمادهاى مذهبى شيعه مثل شهادت‌طلبى و جهاد در راه خدا، مقابله با سلطه كفار و تبرى از دشمنان دين، مناسبت‌ها و مراسم‌هاى مذهبى، استناد به آيات و روايت و شعارهاى مذهبى و دينى نقش مؤثرى در تحريك و تقويت مردم براى مقابله با امتياز استعمارى نفت و سلطه انگليس بر منابع ايران داشتند. همچنين رهبرى اصلى اين نهضت به معناى عنصر اصلى بسيج و هدايت مردم در مراحل مختلف نهضت با آيت‌اللّه كاشانى بوده است. البته اين به معناى ناديده گرفتن نقش عناصر ملى‌گرا مثل دكتر مصدق در جريان نهضت نيست، ولى نمى‌توان رهبرى نهضت و بسيج توده‌هاى مردم را به هيچ وجه به آنها نسبت داد. از اين‌رو، بيش از آنكه عناصر و افراد ملى‌گراى سكولار در اين نهضت و رهبرى آن نقش داشته باشند، عناصر و نمادهاى مذهبى و رهبران مذهبى نقش داشته‌اند.
منابع
ـ اخوى، شاهرخ، نقش روحانيت در صحنه سياسى ايران 1949ـ1954، در: جيمز بيل و ويليام راجر لويس، مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايرانى، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى و كاوه بيات، تهران، نشر نو، 1368.
ـ جلالى، غلامرضا، تقويم تاريخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامى، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامى، 1377.
ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده از نهضت ملى‌شدن صنعت نفت، به كوشش گروهى از هواداران نهضت اسلامى ايران در اروپا، قم، دارالفكر، 1358.
ـ روضاتى، محمدعلى، زندگانى حضرت آيت‌اللّه چهارسوقى: حاوى شرح حال پيش از يكصد نفر رجال قرون اخير با 3 شجره و 33 گراور، اصفهان، كتابفروشى تأييد اصفهان، 1332.
ـ رهدار، احمد، تحول شناخت عالمان شيعه از غرب، پايان‌نامه كارشناسى ارشد، رشته علوم سياسى، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، 1385.
ـ مدنى، جلال‌الدين، تاريخ سياسى معاصر ايران، چ سوم، قم، جامعه مدرسين، 1369.
ـ مكى، حسين، كتاب سياه، تهران، اميركبير، 1363.
ـ نجاتى، غلامرضا، جنبش ملى‌شدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، تهران، انتشار، 1368.
ـ نجمى، محمدصادق، سخنان حسين‌بن على عليه‌السلام: از مدينه تا كربلا، قم، جامعه مدرسين، 1378.
ـ نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى‌شدن صنعت نفت: مجموعه سخنرانى‌ها و ضميمه، سخنرانان روح‌اللّه حسينيان، جلال‌الدين مدنى و رسول جعفريان، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌هاى سياسى، 1385.
* عضو هيئت علمى مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى قدس‌سره. دريافت: 12/10/90 ـ پذيرش: 25/12/90.
abotaleby@gmail.com
[188]ـ جلال‌الدين مدنى، تاريخ سياسى معاصر ايران، ج 1، ص 333و 335.
[189]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده از نهضت ملى شدن صنعت نفت، به كوشش گروهى از هواداران نهضت اسلامى ايران در اروپا، ص 84.
[190]ـ روزنامه اميد، ش 10.
[191]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده از نهضت ملى‌شدن صنعت نفت، ص 95ـ96.
[192]ـ همان، ص 17.
[193]ـ شاهرخ اخوى، نقش روحانيت در صحنه سياسى ايران 1949ـ1954، در: جيمز بيل و ويليام راجر لويس، مصدق، نفت، ناسيوناليسم ايرانى، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوى و كاوه بيات، ص 154.
[194]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 356.
[195]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 19ـ20.
[196]ـ روزنامه اطلاعات، 1 خرداد 1330 و 25 خرداد 1330.
[197]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 21.
[198]. Mauritus.
[199]. Wren.
[200]. Flamingo.
[201]ـ ر.ك: روزنامه شاهد، 25 مرداد 1330.
[202]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 133.
[203]ـ روزنامه لوموند، به نقل از: روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 134ـ136.
[204]ـ همان.
[205]ـ حسين مكى، خلع يد كتاب سياه، ص 377 و 388.
[206]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده....، ص 145.
[207]ـ همان، ص 146ـ154.
[208]ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 158، به نقل از: روزنامه اطلاعات، 9 مرداد 1330.
[209]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 24ـ27.
[210]ـ همان، ص 28.
[211]ـ روزنامه اطلاعات، 22 فروردين 1332.
[212]ـ ر.ك: روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 32ـ34.
[213]ـ همان، ص 173.
[214]ـ همان، ص 174ـ175.
[215]ـ همان، ص 34ـ35.
[216]ـ همان، ص 189ـ190.
[217]ـ همان، ص 42.
[218]ـ همان، ص 136.
[219]ـ همان، ص 182ـ184.
[220]ـ همان، ص 136.
[221]ـ نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى‌شدن صنعت نفت، ص 18.
[222]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده....، ص 90.
[223]ـ غلامرضا نجاتى، جنبش ملى‌شدن صنعت نفت ايران و كودتاى 28 مرداد 1332، ص 117.
[224]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 92.
[225]ـ همان، ص 94.
[226]ـ روزنامه شاهد، 24 بهمن 1329.
[227]ـ همان.
[228]ـ نشست تخصصى روحانيت و نهضت ملى‌شدن صنعت نفت، ص 15.
[229]ـ روزنامه شاهد، 10 بهمن 1329.
[230]ـ محمدعلى روضاتى، زندگانى آيت‌اللّه چهارسوقى، ص 35ـ36.
[231]ـ روزنامه شاهد، 16 اسفند 1329.
[232]ـ ر.ك: احمد رهدار، تحول شناخت عالمان شيعه از غرب.
[233]ـ غلامرضا جلالى، تقويم تاريخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامى، ص 118.
[234]ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 153.
[235]ـ همان، ص 157.
[236]ـ روزنامه اطلاعات، 24 دى 1331.
[237]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده....، ص 86 و 90.
[238]ـ همان، ص 91ـ93.
[239]ـ محمدعلى روضاتى، همان، ص 31ـ32.
[240]ـ شاهرخ اخوى، همان، ص 158.
[241]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 137.
[242]ـ همان، ص 81؛ روزنامه اطلاعات، 1 خرداد 1330.
[243]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 336.
[244]ـ همان، ص 324ـ325.
[245]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 131.
[246]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 326.
[247]ـ همان، ص 324.
[248]ـ همان، ص 325.
[249]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 79.
[250]ـ همان، ص 83.
[251]ـ همان، ص 143.
[252]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 384ـ385.
[253]ـ مجله خواندنى‌ها، ش 97، مرداد 1331، ص 24.
[254]ـ روزنامه باختر امروز، 24 تير 1331.
[255]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 334ـ335.
[256]ـ محمد حسنين هيكل، ايران، كوه آتشفشان، ص 67ـ84، به نقل از: روحانيت و اسناد فاش‌نشده... .
[257]ـ ر.ك: محمدصادق نجمى، سخنان حسين‌بن على عليه‌السلام از مدينه تا كربلا.
[258]ـ روزنامه اطلاعات، 21 خرداد 1329.
[259]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 101 و 104.
[260]ـ همان، ص 89ـ90.
[261]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 153ـ154.
[262]ـ همان، ص 158ـ159.
[263]ـ محمدعلى روضاتى، همان، ص 31ـ32.
[264]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 335.
[265]ـ همان، ص 338.
[266]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 99.
[267]ـ جلال‌الدين مدنى، همان، ص 367.
[268]ـ روحانيت و اسناد فاش‌نشده...، ص 100.
[269]ـ همان، ص 131.
[270]ـ روزنامه باختر امروز، ش 958، 25 آبان 1331.
  ماهنامه معرفتمعرفت شماره 172 - فروردين 1391 Marifat     رتبه علمي:  علمي - ترويجي (علوم انساني)     دوره انتشار:  ماهنامه      ISSN: 1023-6015     زبان:  فارسي      شروع انتشار:  1370          صاحب امتياز:  موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره)      مدير مسئول:  سيد احمد رهنمايي                  محل انتشار:  قم      تلفن:  32113468 (025)      نمابر:  32934483 (025)      نشاني:  قم، بلوار امين، بلوار جمهوري اسلامي، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، طبقه چهارم      صندوق پستي:  قم، 186-37165          دسترسي اختصاصي:  http://www.magiran.com/marifat      سايت اختصاصي:  marifat.nashriyat.ir      نشاني الكترونيك:  marifat@qabas.net                 
 
http://lib.eshia.ir/10244/172/6/%D8%A2%DB%8C%D8%AA_%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87_%D9%81%D9%82%DB%8C%D9%87_%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%B1%DB%8C