خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت دوم )

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت دوم )

 

فقیه سبزواری، از بنیانگذاران و زعمای حوزه علمیه خراسان

علاوه بر عبارت مؤسس حوزه علمیه مشهد مقدس که بر سنگ مزار میرزا حسین حک شده، منابع و مآخذ معتبر دیگری نیزحکایت از تلاش‌های اثرگذار و ثمر بخش وی دارد که همراه با سه مجتهد دیگر، حوزه علمیه مشهد را که پس از واقعه تیرماه ۱۳۱۴ گوهرشاد ، به ویرانی و سکوت کشیده شده بود، پس از شهریور ۱۳۲۰، بار دیگر تأسیس و احیا کنند. پرچم این رستاخیز، بر دوش میرزا احمد کفایی و میرزا حسین فقیه سبزواری در اهتزاز بود.[۵۲]

احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا، در سه مقاله ای که به یاد حسینعلی راشد ، محمد واعظ زاده خراسانی و ابوالقاسم خزعلی با عنوان ” ذکر جمیل ” نگاشته، از میرزا حسین فقیه سبزواری ، همراه با میرزا احمد کفایی ، میرزا مهدی غروی اصفهانی و پدرش ، محمد کاظم مهدوی دامغانی    ، به عنوان بنیانگذاران و احیاگران حوزه علمیه مشهد، یاد می‌کند.

۱ – در بخشی از مقاله ای که با عنوان «چند خاطره مختصر از مرحوم آقای راشد» در مجله بخارا منتشر شده، نوشته‌است:

“ شاید به گمانم از سوم شهریور هزار و سیصد و بیست چیزی نگذشته بود که به مقتضای اذا زال المانع عاد الممنوع حوزهٔ علمیه مشهد کمر راست کرد و به همت زعمای قدیمی حوزه وعلمای اعلام و به مدد کمک مؤمنان و علاقمندان از ادارهِ اوقاف خلع ید و حق به حقدار رسید و إنشاءالله که مساعی جمیله ای که آقای حاج میرزا احمد کفایی     فرزند سوم مرحوم آقای آخوند خراسانی، قد س سره و آقای آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی و آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در این باب فرمودند، مشکور و در نظر خداوند متعال مقبول باد. ”[۵۳][۵۴]

۲ – بخشی از مقاله دوم:

ذکر جمیلِ شیخ محمد واعظ زاده خراسانی

«پس از آنکه به آمریکا رفتم، هربار به زیارت مرقومه شریفه‌ای از ایشان که هر دو مرقومه جواب عریضه ای بود که بنده به حضورشان عرض کرده بودم، چشمم روشن شد، که اولی پاسخ عرض تسلیتی بود که به مناسبت درگذشت دایی محترمشان سید محمد نجف آبادی میردامادی خدمتشان عرض کرده بودم و دیگری مرقومه ای بود که بنده در مقام تشکر و سپاسگزاری از ابراز عنایت و یادآوری محبت آمیزی که مُعَظمٌ لَه در مجلس تکریم و ادای احترامی که در مشهد برای مرحوم مبرور حاج شیخ هاشم قزوینی (۱۲۷۰–۱۳۳۹ش) تشکیل یافته بود از مرحوم والدم فرموده بود که تفصیل آن را برادرم جناب دکتر محمود (دامت‌افاضاته) در تلفن برایم شرح دادند و اجمالی از آن را ـ با توجه به اِلتزامی که برخی افراد و بعضی رسانه¬‌ها از یاد نکردن مرحوم والِدم و زحماتی که او برای اِحیای حوزه علمیه مشهد پس از شهریور بیست در معیتِ استاد بزرگوارش، رضوان جایگاه، آقای میرزامهدی غَرَوی اصفهانی (اعلی‌الله‌مقامه) (۱۲۶۴–۱۳۲۴ش) و حضرتَینِ آیَتَین، کفائی (۱۲۶۷–۱۳۵۰ش) و سبزواری (۱۲۷۱–۱۳۴۵ش) کشیده بود دارند ـ مختصری از آن فرمایشات حضرت آقای واعظ زاده در آن مجلس در صفحه دوم «ویژه‌نامه روزنامه خراسان به مناسبت نکوداشت حاج شیخ هاشم قزوینی» چاپ شده بود. بنده به حضورشان عرض کرده بودم و معظمٌ لَه، جواب مفصلی برایم مرقوم فرمودند. خدایش رحمت فرماید.»

۳ – بخشی از مقاله سوم :

«درست یادم نیست که اواخر سال ۱۳۲۱ بود یا اوایل سال ۱۳۲۲ که یک روز مرحوم آقای کلباسی به همراهی «ابوالقاسم آقا خزعلی» به «مدرسه دودر» که مرحوم والدم در آن سال‌های بعد از واقعه شهریور که به جد و جهد به کمک مرحومان مغفوران آقایان حاج میرزا احمد کفائی ، حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و دو سه نفر دیگر در مقام نوسازی و تجدید حوزه علمیّه مشهد بود آمدند و مرحوم کلباسی یک قطعه «ململ سفید و یک طاقه عبا» به پدرم داد و از او خواست آشیخ ابوالقاسم را «معمّم» سازد و مرحوم پدرم با خوشحالی فراوان و دعای خیر بسیار برای مزید سعادت و توفیق آشیخ ابوالقاسم خودش عمامه را پیچید و آن را بر سر آشیخ ابوالقاسم خزعلی گذاشت؛ و از این که من بنده از درک چنان افتخار محرومم و تغییر لباس نمی‌دهم گرد اندوهی بر صورتش نشست. خدای آن هر سه مرد عزیز را بیامرزاد» [۵۵][۵۶]

ساسان نوروزی ، استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی می‌گوید:

«در حقیقت، در طول قریب به ۲۰سال، تقریباً یک توقف علمی فاجعه‌آمیز در حوزه علمیه به وجود آوردند که هنوز پس از گذشت ۵۰–۴۰سال، خلأ آن محسوس است. حوزه علمیه مشهد در دوران پهلوی دوم، با تلاش خستگی ناپذیر میرزا احمد کفایی ، میرزا حسین سبزواری و آقا میرزا مهدی اصفهانی بازسازی شد و از سوی دیگر، با حضور سیدمحمدهادی میلانی که به درخواست علما و فضلا در مشهد سکنی گزیدند، جان دیگری گرفت. در این دوره، به بهانه توسعه شهری، مدارس حاج‌حسن، باقریه، ابدال‌خان، باغ رضوان، فاضل‌خان، مستشاریه، مدرسه نو و حاج‌آقاجان به کلی نابود شد و بقیه مدارس نیز وضعیت مناسبی نداشت.» [۵۷]

محمد واعظ زاده خراسانی در گفتگو با مجله حوزه ؛ و در رابطه با دوره پس از احیای حوزه مشهد گفته‌ است :

«از مدرسین دروس عالی، آقایان : سبزواری و مرتضی آشتیانی بودند که گروه خاصی در درس آنان شرکت می‌کردند. آستان قدس هم به آنان و همچنین به مرحوم کفایی مبلغی می‌داد که بین طلاب شرکت کننده در درس، تقسیم کنند .»[۵۸][۵۹]

محمد واعظ زاده خراسانی، در رابطه با مدیران ارشد حوزه علمیه خراسان می‌گوید:

« میرزا احمد کفایی ، به‌طور رسمی مدیر حوزه علمیه مشهد بود و در کنار شیخ علی اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری ، امور طلاب را برنامه‌ریزی می‌کردند .»[۶۰]

برخی از شاگردان شهیر فقیه سبزواری

میرزا حسین فقیه سبزواری، با توجه به نظم و جدیت و احاطه ای که در طول پنجاه و هفت سال تدریس در سبزوار و نجف و مشهد داشت، دانش پژوهان بسیار از حلقه‌های درس اصول و فقه و فلسفه و حدیث او بهره بردند که برخی از آنان، به مقام مرجعیت رسیدند، بسیاری از آن‌ها، با نیل به مقام اجتهاد،کرسی‌های تدریس در سطوح عالی حوزه و دانشگاه را در اختیار گرفتند ، برخی در حوزه وعظ و خطابه صاحب نام شدند و برخی ، با پیوستن به جرگه پژوهشگران و نویسندگان، موفق به تألیف و انتشار کتاب هایی در حوزه تاریخ و تفسیر و حدیث و اخلاق شدند .

سید شهاب الدین مرعشی نجفی ، سید محمود مجتهدی سیستانی     ، محمد ابراهیم آیتی بیرجندی    ، مهدی الهی قمشه ای،[۶۱] محمد رضا شفیعی کدکنی[۶۲] ، سید علی حجت هاشمی خراسانی    ، عباس واعظ طبسی[۶۳] ، محمد تقی شریعتی مزینانی [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] ، عبدالکریم موسوی اردبیلی     ، ذبیح‌الله صاحبکار    ،[۶۸] سید اسماعیل بلخی ( بنیانگذار نهضت اسلامی معاصر افغانستان )    [۶۹] ، حاج شیخ مرتضی اشرفی شاهرودی     ، حاج شیخ مصطفی اشرفی     ، حاج شیخ هادی روحانی     محمد حسین رجایی خراسانی     حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی     ، حاج شیخ احمد روحانی     ، محمد رضا نوغانی واعظ     ، حاج سید میرزا حسن صالحی     ، سید محمد تقی آل هاشم     ، میرزا حسن احقاقی [۷۰] ، محمد رضا احمدی    ، حاج شیخ ولی‌الله اسراری،[۷۱] شیخ محمد رضا اعدادی خراسانی،[۷۲] سید عزیزالله امامت    ، سید علی اصغر بنی هاشمی،[۷۳] حسین بهروان    ، رضا تقوی بجنوردی ، غلامرضا جمشید نژاد اول     ، [۷۴] سید محمد تقی حسینی طباطبایی     ، شیخ محمد حیدری    ، محمد علی خاکساری ، علامه شیخ عباس خالصی خراسانی    ،[۷۵] شیخ حسن داوری    ، سید محمد رضا رجائی صدر الشریعه[۷۶] ، سید عبدالحسین رضایی خراسانی (نیشابوری)    ، سید شاموسی رضوی مالستانی[۷۷] ، ابراهیم سلطانی گلشیخی    ،[۷۸] محمد باقر سنگانی    ،[۷۹] حاج سید میربابا سیدی     ، شیخ عباسعلی شاهرودی     ، شیخ حسین شکرانی     ، عبدالعلی صاحبی شاهرودی ،سید مهدی صانعی     ، علی اصغر عطایی خراسانی     ، حاج شیخ عباسعلی علیزاده ریابی     ، محمد تقی عندلیبی سبزواری    ،[۸۰] ابراهیم غفاری     ، شیخ احمد فریدالاسلام    ، حاج میرزا ابوالفضل فقاهتی ، سید زین العابدین فقیه سبزواری    ،[۸۱] حاج میرزا باقر فقیه سبزواری ، حاج سید جواد فقیه سبزواری     ، حاج سید صادق فقیه سبزواری     ، شیخ علی فلسفی     ، سید محمد مهدی قدمی دامغانی     ، سید علی اکبر واعظ موسوی (محب الاسلام )    ،[۸۲] میرزا احمد محدث خراسانی     ، حاج شیخ محمود محقق دامغانی     ، حاج شیخ علی مختاری    ،[۸۳] شیخ رضا مدرس غروی    ،[۸۴] سیّد محمّد مصباح بلخی[۸۵] ، سید محمد تقی مقدم    ،[۸۶] سید محمّد حسن میرفضائلیان[۸۷] ، سیّد محمّد تقی نقوی     ، وحید دامغانی    [۸۸] و . . . برخی از معروف‌ترین شاگردان فقیه سبزواری هستند.[۸۹]

برخی از پژوهشگران و صاحبان تألیفات که شاگرد فقیه سبزواری بوده اند و یا از وی، اجازه علمی دریافت کرده اند :

۱ – محمد ابراهیم آیتی بیرجندی [۹۰]

۲ – محی الدین مهدی الهی قمشه ای [۹۱]

۳ – سید عبدالحسین رضایی نیشابوری[۹۲]

۴ – محمد رضا شفیعی کدکنی [۹۳]

۵ – حجت هاشمی خراسانی [۹۴] [۹۵]

۶ – سید محمد تقی مقدم [۹۶] [۹۷]

۷ – محمد تقی شریعتی [۹۸]

۸ – محمد تقی نقوی [۹۹]

۹ – سید علی اکبر واعظ موسوی (محب الاسلام) [۱۰۰] [۱۰۱]

۱۰ – ابراهیم غفاری [۱۰۲]

۱۱ – محمد تقی عندلیبی [۱۰۳]

۱۲ – سید مهدی صانعی [۱۰۴] [۱۰۵]

۱۳ – ذبیح الله صاحب کار [۱۰۶] [۱۰۷]

۱۴ – ولی الله ( محمد ) اسراری، نوه ملاهادی سبزواری [۱۰۸] [۱۰۹]

۱۵ – میرزا حسن احقاقی [۱۱۰]

۱۶ – محمد رضا اعدادی خراسانی [۱۱۱]

۱۷ – سید عزیز الله امامت [۱۱۲]

۱۸ – حسین بهروان [۱۱۳]

۱۹ – غلامرضا جمشید نژاد اول [۱۱۴] [۱۱۵]

۲۰ – محمد علی خاکساری [۱۱۶]

۲۱ – عباس خالصی خراسانی [۱۱۷]

۲۲ – عبدالعلی صاحبی شاهرودی [۱۱۸]

۲۳ – علی اصغر عطایی خراسانی [۱۱۹]

برخی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و روایت از فقیه سبزواری

کاظم مدیر شانه چی استاد علم الحدیث،[۱۲۰][۱۲۱]

محمد فقیه احمدآبادی از علمای اصفهان،[۱۲۲]

سید طه بهشتی اصفهانی    ،

سید علینقی امین،[۱۲۳][۱۲۴]

حجت هاشمی خراسانی،[۱۲۵]

سید محمد رضا روضاتی    ،[۱۲۶]

جعفر زاهدی (جورابچی )    ،[۱۲۷]

ذبیح‌الله صاحبکار ” سهی ”    [۱۲۸]

حسین عماد زاده،[۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱]

سید جواد فقیه سبزواری،[۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴]

سید صادق فقیه سبزواری،    [۱۳۵]

سید محمد علی فقیه قائنی،

سید محمد مهدی قدمی دامغانی

و سید عبدالحسین رضایی نیشابوری[۱۳۶]

تدریس خصوصی برای شاگردان ممتاز

تشویق دانشجویان ممتاز و شاگردان دلداده به درس و بحث و اهل مطالعه و پژوهش های نوین ، همیشه در دستور کار میرزا حسین فقیه سبزواری بود و از کمک مادی و حمایت علمی و معنوی کوتاهی نمی کرد .

میرزا حسین علاوه بر جلسات عمومی و منظم درس خارج فقه و اصول ، برای دانشجویانی که به مراتب فضل و تقوای آنان آگاه بود ، چنان چه خودشان درخواست می کردند، به خواستشان احترام می گذاشت و اقدام به تدریس خصوصی برای آنان می کرد .

از برخی خروجی های تدریس خصوصی فقیه سبزواری به عنوان نمونه ، می توان به تدریس خصوصی شرح منظومه برای محمد رضا شفیعی کدکنی اشاره کرد که ؛ امور عامه ؛ این کتاب را شفیعی نزد فقیه سبزواری تحصیل و اذعان کرده است که از دیگرانی که مدعی بوده اند ، فقیه سبزواری در فلسفه نیز ، مسلط تر و خوش تقریرتر بوده است . [۱۳۷]

حجت هاشمی خراسانی که اکنون همه کارشناسان آگاه به امور علمی حوزه های علمیه ، از او به عنوان ادیب معاصر پس از محمد تقی ادیب نیشابوری ادیب دوم و عبدالجواد ادیب نیشابوری ادیب اول یاد می کنند ، در زندگی نامه اش نوشته است که نهج البلاغه را خصوصی نزد فقیه سبزواری تلمذ کرده است و مباهات می کند که با یار بودن بختش ، به افتخار بزرگی نائل شده که نهج البلاغه را نزد فقیه سبزواری بیاموزد .

به علاوه ، همراه باهم بحثش ، سید جواد فقیه سبزواری ، سومین فرزند روحانی و مجتهد میرزا حسین ، تحصیل فقه و اصول بطور خصوصی را نزد میرزا حسین داشته اند . [۱۳۸]

حسن طالبیان شریف در گزارشی آورده است که از حاج شیخ احمد روحانی شنیده که من (روحانی) و اقا سید محمود مجتهدی سیستانی و حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی به صورت خصوصی شرح منظومه را نزد فقیه سبزواری در مسجد گوهرشاد فرا گرفتیم.[۱۳۹]

منابع :

۵۲.

باغستانی ۱۳۹۳=حوزه علمیه مشهد ک=دانشنامه جهان اسلام

۵۳.

↑ متن کامل مقاله چند خاطره مختصر از راشد

۵۴.

↑ مجله بخارا، شماره ۸۸ – ۸۷، خرداد و شهریور ۱۳۹۱

۵۵.

↑ Pdf روزنامه اطلاعات، ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، سال بیست و دوم، شماره ۴۹۱۷

۵۶.

↑ http://www.ettelaat.com/etbarchive/۱۹۹۶-۲۰۱۴/۲۰۱۵/۰۹/۱۸/P۳.pdf

۵۷.

↑ شهرا آرا آنلاین

۵۸.

↑ مجله حوزه، شماره ۴۳-۴۴، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانی، ص ۱۹۵.

۵۹.

↑ http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/۴۵۱۸/۴۵۴۶/۳۲۷۷۶

۶۰.

↑ http://www.hozehkh.com/EntriesImages/۱/otherPic/file/SOLAIMANIEH.pdf

۶۱.

↑ حوزه نت

۶۲.

↑ مجله بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰

۶۳.

↑ کیهان

۶۴.

↑ زندگی‌نامهٔ محمدتقی شریعتی به قلم خودش

۶۵.

↑ معلمی که سقراط خراسان شد

۶۶.

↑ مفسّر نوگرای قرآن، محمد اسفندیاری، مجله بیّنات زمستان ۱۳۷۵

۶۷.

↑ استاد شریعتی:تفسیری نوین از متنی کهن

۶۸.

↑ مجله رشد معلم آذر ۱۳۸۱ - شماره ۱۶۹ (۱۰ صفحه - از ۱۰ تا ۱۹)

۶۹.

↑ دانشنامه مشهد

۷۰.

↑ میرزا حسن احقاقی

۷۱.

↑ زندگی‌نامه مشاهیر ایران و جهان، جلد پنجم

۷۲.

↑ کتاب مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی از آغاز چاپ تاکنون، جلد ۳، نویسنده: مشار، خان بابا، سال ۱۳۴۱، صفحه ۱۳۵

۷۳.

↑ مجله پژوهش‌های اسلامی اجتماعی، بهار ۱۳۷۷، شماره ۱۲، صفحه ۱۹۵

۷۴.

↑ غلامرضا جمشید نژاد اول

۷۵.

↑ مجله: آینه پژوهش، فروردین و تیر ۱۳۷۸ - شماره ۵۵ ...

۷۶.

↑ کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، جلد اول، صفحه ۱۹۸

۷۷.

↑ کتاب سی و پنج عالم (از عالمان تأثیرگذار افغانستان در سده اخیر (نویسنده: موسوی نژاد، سید محمد (عارف (ناشر: مجمع ذخایر اسلامی، محل نشر:قم – ایران، سال نشر:۱۳۹۳

۷۸.

↑ کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، جلد اول، صفحه ۲۴۸ تا ۲۵۰

۷۹.

↑ کتاب مشاهیر مدفون در مشهد و حومه، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، صفحه ۱۹۳ و ۱۹۴

۸۰.

↑ آینه پژوهش شماره ۱۱۲

۸۱.

↑ کتاب عمری پر افتخار، صفحه ۱۰۳

۸۲.

↑ http://resalaat.ir/NewsDetail.aspx?itemid=۲۵۳۸

۸۳.

↑ مجله آینه پژوهش، خردادوتیر ۱۳۹۶، شماره ۱۶۴

۸۴.

↑ منبع: کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، جلد اول، صفحه ۳۹۴ و ۳۹۵

۸۵.

↑ صفحه ۳۵۲، تاریخ علمای بلخ، جلد ۲، نویسنده: رحمانی ولوی، مهدی، نویسنده: جغتایی، منصور، ناشر: آستان قدس رضوی، مؤسسه چاپ و انتشارات، سال نشر :۱۳۸۶

۸۶.

↑ روزنامه وطن امروز، شماره ۱۱۷۸ به تاریخ ۱۸/۸/۹۲، صفحه ۱۲ (صفحه آخر)

۸۷.

↑ دکتر میر فضائلیان

۸۸.

↑ جام جم، نشریه ایام، شماره ۱۲، دی ماه ۱۳۸۴

۸۹.

↑ زندگی‌نامه کوتاه ۵۷ نفر از شاگردان معروف میرزا حسین فقیه سبزواری

۹۰.

↑ تألیفات و آثار محمد ابراهیم آیتی بیرجندی

۹۱.

↑ تألیفات و آثار محی الدین مهدی الهی قمشه ای

۹۲.

↑ تألیفات و آثار سید عبدالحسین رضایی نیشابوری

۹۳.

↑ تألیفات و آثار محمد رضا شفیعی کدکنی

۹۴.

↑ تألیفات و آثار حجت هاشمی خراسانی

۹۵.

↑ تألیفات و آثار حجت هاشمی خراسانی

۹۶.

↑ تألیفات و آثار سید محمد تقی مقدم

۹۷.

↑ سید محمد تقی مقدم

۹۸.

↑ تألیفات و آثار محمد تقی شریعتی

۹۹.

↑ تألیفات و آثار محمد تقی نقوی

۱۰۰.

↑ تألیفات و آثار سید علی اکبر واعظ موسوی محب الاسلام

۱۰۱.

↑ مقالات سید علی اکبر واعظ موسوی (محب الاسلام)

۱۰۲.

↑ تألیفات و آثار ابراهیم غفاری

۱۰۳.

↑ تألیفات و آثار محمد تقی عندلیبی

۱۰۴.

↑ تألیفات و آثار سید مهدی صانعی

۱۰۵.

↑ تألیفات و آثار سید مهدی صانعی

۱۰۶.

↑ تألیفات و آثار ذبیح الله صاحب کار

۱۰۷.

↑ تألیفات و آثار ذبیح الله صاحب کار

۱۰۸.

↑ الله-اسراری/ تألیفات و آثار ولی الله اسراری، نوه ملاهادی سبزواری

۱۰۹.

↑ تألیفات و آثار ولی الله اسراری، نوه ملاهادی سبزواری

۱۱۰.

↑ میرزا حسن احقاقی

۱۱۱.

↑ تألیفات و آثار محمد رضا اعدادی خراسانی

۱۱۲.

↑ تألیفات و آثار سید عزیز الله امامت

۱۱۳.

↑ تألیفات و آثار حسین بهروان

۱۱۴.

↑ تألیفات و آثار غلامرضا جمشید نژاد اول

۱۱۵.

↑ غلامرضا جمشید نژاد اول

۱۱۶.

↑ تألیفات و آثار محمد علی خاکساری

۱۱۷.

↑ تألیفات و آثار عباس خالصی خراسانی

۱۱۸.

↑ تألیفات و آثار عبدالعلی صاحبی شاهرودی

۱۱۹.

↑ تألیفات و آثار علی اصغر عطایی خراسانی

۱۲۰.

↑ دستخط آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه اجتهاد و روایت به استاد دکتر کاظم مدیر شانه چی

۱۲۱.

↑ کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۶، شماره ۴۱

۱۲۲.

↑ جلد:۵، صفحه ۵۵۸، دره الصدف فیمن تلمذ من علماء اصفهان بالنجف، نویسنده: قاسمی، رحیم، ناشر:مجمع الذخایر الاسلامیه، محل نشر :قم – ایران، سال نشر:۱۳۹۳،

۱۲۳.

↑ مساجد و مدارس سبزوار، وحید، اسفند ۱۳۵۳ - شماره ۱۳۵

۱۲۴.

↑ سید علینقی امین

۱۲۵.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۱۲۶.

↑ دستخط آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه روایت به حجه الاسلام سید رضا روضاتی

۱۲۷.

↑ آیینه پژوهش، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شماره ۵۵، صفحه ۲۰

۱۲۸.

↑ رشد معلم، آذر ۱۳۸۱ – شماره ۱۶۹

۱۲۹.

↑ اجازه روایت به استاد حسین عماد زاده از سوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۱۳۰.

↑ زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، آخرین مجلد از دوره ۲۰ جلدی ۱۴ معصوم، حسین عماد زاده اصفهانی، شرکت سهامی طبع کتاب، تهران، ۱۳۴۲ شمسی

۱۳۱.

↑ میراث شهاب، رحیم قاسمی، شماره ۷۹ – ۸۰، فهرست نسخ خطی متفرقه اصفهان، قسمت دوم، صفحه ۱۳۷

۱۳۲.

↑ اجازه اجتهاد به آیه الله حاج سید جواد فقیه سبزواری از سوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۱۳۳.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب، صفحهٔ ۱۰۸

۱۳۴.

↑ روزنامه خراسان، ۱۴ آذر ۱۳۸۴، ۲ ذی القعده ۱۴۲۶، صفحه ۱۲

۱۳۵.

↑ دستخط آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه به آیه الله سید صادق فقیه سبزواری

۱۳۶.

↑ روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود

۱۳۷.

↑ مجله بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰

۱۳۸.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، صفحه ۱۳۰ تا ۱۴۵، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۱۳۹.

↑ روایت تسنیم از عالم‌ جلیل‌القدری که کارگشای‌ مشکلات مردم بود

ذكـر جميل مرحوم آيت االله آقاي حاج شـيخ ابوالقاسم خزعلي أطاب الله ثراه

( مرحوم آیة الله محمد کاظم دامغانی ، آیة الله میرزا احمد کفایی و آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ، از مؤسسین حوزه علمیه مشهد بعد از شهریور 1320 )

 

ذكـر جميل مرحوم آيت االله آقاي حاج شـيخ ابوالقاسم خزعلي أطاب الله ثراه

 دكتر احمد مهدوي دامغاني

انّا لله و انّا الیه راجعون . ربّ اغفر و ارحم وانت خیرالرّاحمین

خداوند رحمان منّان مرحوم مغفور جنّت مکان فقیه عفیف شریف راشد متعصب در صيانت حريم مقدس ولايت علوي و زاهد  متقشّف آيت الله آقاي حاج شيخ ابوالقاسم خزعلي رحمة الله عليه را از درياي رحمت و مغفرت خود شاداب گرداناد و روح پاك او را با محمد و آل محمد عليهم السلام محشور فرماياد.

 دقيقا هشتاد و سه سال پيش در اول مهر ماه 1311 ابوالقاسم خزعلي و اين فقير حقير كه هر دو هم  محله بوديم با هم آشنا شديم . او و اين بنده اين امتياز  را داشتيم كه چون قرآن مجيد را به درستي نزد معلمّه ياد گرفته بوديم و دو سه تا منظومه هاي عاميانه مثل «توپ ّ بندي» و «عاقّ والدين» را نيز خوانده و برخي ابيات آن را در حفظ داشـــتيم و مختصر خطّي هم مي نوشتيم از همان روز به كلاس دوم برويم .

 در آن روز مرحوم مجيدي فياض ( 1 ) مدير آن دبستان وساطت مرحوم شيخ حسين قطب محدثي تويه درواري را كه معلم كلاس هاي اول و دوم و سوم بود، درباره ما دو نفر پذيرفت و اجازه داد كه در كلاس دوم، دوره ي دبستان را آغاز كنيم. او از اين حقير و دانش آموز ديگري كه او نيز قرآن مجيد را خوانده بود و نامش هادي نجفيان بود (كه خدا كند زنده باشد) يك سال مسن تر بود. هر سه بر ميزي كه گنجايش سه نفر را داشت تا آخرآن سال تحصيلي پهلوي يكديگر مي نشستيم .     = و ياليت ايّام الصبّی رواجعا =

در تمام مدت پنج سال تحصيلي در آن دبستان ما سه نفر بيشتر از آن كه با ديگر دانش آموزان (اين اصطلاح دبستان و دانش آموز بعدها وضع و رايج شد) بايد عرض مي كردم با ديگر شاگردان آن مدرسه مأنوس و محشور باشيم، با يكديگر الفت و انس داشتيم.

در تمام آن سال ها اگر روزي... طباطبائي (پسر خیّاط مشهور مشهد در آن ايام) كه صدايي رسا و خوش داشت و پس از آن كه زنگ زده مي  شد و شاگردان هر كلاس به صف واحدي مي ايستادند عرض سلام و بندگي به آستان مقدس حضرت ثامن الائمّه عليه و علي آبائه السلام را با همان «سلام» مشهور:

«الّلهم صلّ علي عليّ بن موسي الرّضا المرتضی الامام التقیّ النقیّ و حجّتك علي مَن فوق َ الارض و من تحت الثّري...» الخ را مي كردند غايب بود يا تأخير داشت، اين ابوالقاسم خزعلي بود كه آن سلام را عرض مي كرد و همه شاگردان عرض سلام او را كه ـ اللهم ّ صلي علي ـ تكرار مي  كردند: «اللهم ّ صلي علي» «علي بن موسي ّ الرضا المرتضي» «علي بن موسي الر ّضا المرتضي...»... الخ...

پنج سال گذشت و هر دو مدرسه را به پايان رسانيديم. پس از تعطيلات اين ناچيز در دبيرستان ابن يمين كه مدرسه اي ملي سه كلاسه و مرحوم شازده قاسم بهادري مدير آن و مرحوم مغفور محمد تقي شريعتي رحمة الله عليه (استاد شريعتي بعدي) ناظم آن بودند، از آن جا كه من بنده در امتحانات آخر سال ششم  «اول شاگرد» شده بودم اولا ً و باز به معرفی مرحوم شريعتي كه از شاگردان سطح مرحوم والدم بود ثانيا ، بدون پرداخت شهريه ، ثبت نام كرد.  ولي ابوالقاسم خزعلي تحصيلش را در دبيرستاني ادامه نداد و به مناسباتي به كار در يك كارگاه فلزكاري ادامه داد ولي رفت و آمد و ملاقات هاي مختصر ابوالقاســـم و اين حقير قطع نشـــد و گاه و بيگاه، همديگر را مي ديديم يا در صحن كهنه مقدس ساعتي باهم مي نشستيم ولي مي دانستم كه ابوالقاسم آقا در هيأت مذهبي «تُپل  محله» عضويت دارد و شب هايي كه آن هيأت مجلس دارد در آن مجالس شركت مي كند و يك نوع درس مي خواند في المثل رساله ي آقاي آقاسيد ابوالحسن اصفهاني را يا «حيات القلوب» مرحوم مجلسي را و امثال آن و خلاصه آن كه كماكان به تحصيل علم و معرفت ادامه مي دهد...

شهريور بيست شد و بساط ديكتاتوري رضاشاه و سختگيري و خشونت اعوان و انصار او ؛ و نظميّه چي هاي خراســـان درنورديده شـــد و كار دين و تعليمات ديني و اسلامي دوباره رونق گرفت و از جمله «جلسات تفسير قرآن» در بعضي از مساجد يا خانه هاي  متد ينين برقرار شد (برحسب مراتب مفسّر و  روحاني اداره كننده مجلس و مستمعان آن) و يكي از اين مجالس را مرحوم مغفور آقاي آشيخ محمود كلباسي اصفهاني رحمة الله عليه ـ برادرزاده مرحوم  مغفور آيت االله حاج شـــيخ محمدرضا كلباسي ( 2 ) أطاب الله ثراه - تكفل مي كرد و آن مجلـــس در منزل خود آن مرحوم در ميدان «تُپل ّ محله» مرتّبا برقرار مي بود و ابوالقاسم آقا در آن مجلس سمتي داشت يعني پيش از تفسير آقاي كلباسي مقداري از قرآن مجيد تلاوت مي كرد.

و من بنده نيز به امر مرحوم والدم(ره) شب هاي جمعه در آن شركت مي كردم و در همان سال 1320 بود كه من بنده سه كلاس دبيرستان ابن يمين را تمام كرده بودم و آغاز به تحصيل عربیّت و مقدمات علوم مذهبي، و مرحوم ابوالقاسم خزعلي نيز به هدايت و اعانت همان مرحوم آقاي آشـــيخ محمود كلباســـي  نيز همان سعادت را يافته بود و در بعضي مقدمات مثل «شرح تصريف» يا «سيوطي» تقريبا ِ به موازات هم بوديم ولي آقاي خزعلي ديگر كت و شلوار نمي پوشيد و با قبائي بلند و شب كلاه بود

درســـت يادم نيســـت كه اواخر سال 1321 بود يا اوايل سال 1322 كه يك روز مرحوم آقاي كلباسي به همراهي «ابوالقاسم آقا خزعلي» به «مدرسه دودر » كه مرحوم والدم در آن سال هاي بعد از واقعه شهريور كه به جد و جهد به كمك مرحومان مغفوران آقايان حاج ميرزااحمد كفائي، حاج ميرزاحسين فقيه سبزواري و دو سه نفر ديگر در مقام نوسازي و تجديد حوزه مباركه علميّه مشهد شيّدالله اركانها بود آمدند و مرحوم كلباسي يك قطعه «ململ سفيد و يك طاقه عبا » به پدرم داد و از او خواست آشيخ ابوالقاسم را «معمّم» سازد و مرحوم پدرم با خوشحالي فراوان و دعاي خير بسيار براي مزيد سعادت و توفيق آشيخ ابوالقاسم خودش عمامه را پيچيد و آن را بر سر آشيخ ابوالقاسم خزعلي گذاشـــت. و از اين كه من بنده از درك چنان افتخار محرومم و تغيير لباس نمي دهم گرد اندوهي بر صورتش نشست. خداي آن هر سه مرد عزيز را بيامرزاد

***

در همان ســـال و ســـال بعد در دروس ادبي و مقدمات فقه و اصول با مرحوم آيت الله آقاي خزعلي رحمة الله عليه همدرس بوديم. في المثل در درس مغني و مطول يا در شـــرح لمعه يا در شـــرح شمسيه از محضر انور مرحوم آقاي اديب نيشابوري يا حاج ميرزا احمد مدرس يزدي يا آشيخ محمد روحاني معروف به استاد استفاده و استفاضه مي كرديم.

***

 دقيقا يادم نيســـت كه در ســـال 22 يا 23 بود كه آقاي آشيخ ابوالقاسم خزعلي با صبيّه محترمه مرحوم حاج شيخ محمود كلباسي رحمة الله عليهما ازدواج كرد و باز مرحوم والدم رحمة الله عليه بود كه صيغه عقد نكاح آن دو وجود شـــريف را اجرا فرمود و به نظرم ميان مراســـم عقد و عروسي چيزي  نگذشت كه مقرر شد به رسم معمول مشهد در هنگام عروسي، شب خاندان داماد و دوستانشـــان به «دنبال عروس» بروند و عروس را از خانه پدري به خانه شوهر بياورند والله اكبر كه آن شب را پس از بيش از هفتاد سال دقيقا به خاطر دارم كه عده اي كه ده پانزده نفري بوديم در خدمت مرحوم والدم به منزل مرحوم آقاي كلباسي در همان «تُپل ّ محله» رفتيم و اطاق پذيرايي مرحوم كلباسي را به مناسبت آن كه طبق يك رسم عاميانه معمول بود كه براي ميمنت و شگون هركس مي تواند يك چيزي في المثل آئينه كوچك دستي يا قيچي يا بشقاب يا ساعت روميزي و امثال آن را از خانه عروس بردارد يا بربايد؟! و بـــه منـــزل داماد ببرد و من بنده بخوبي به ياد دارم كه يك آئينه اي كه قاب فلزي ســـپيدي داشـــت و در حد يك كتاب كوچك بود برداشتم و به منزل آقاي خزعلي آوردم!!!

***

من بنده مهر ماه سال 1324 براي تحصيلات دانشگاهي به طهران آمدم (به شرحي كه در مقاله يادبود مرحوم استاد علامه فروزانفر رحمة الله عليه نگاشته ام)   ولي هر وقت مشهد مشرف مي شدم ديداري با آقاي خزعلي داشتم و او را به مراتب برتر و بهتر و نيز متعصب تر و متقشّف تر مي يافتم. مجاهدات و مساعي جميله ي او در راه اعلاء كلمه  ي حق  و تعلق خاطرش به رهبر معظم راحل انقلاب رضوان الله تعالي عليه بر اهل اطلاع پوشيده نيست و همه مي دانيم كه در اين راه چقدر حبس و زجر و تبعيد را تحمل كرد پس از آن صدمات که مقرر شده بود آن مرد شريف وارسته را از مشهد تبعيد كنند مرحوم والدم از مرحوم آيت الله آقاي حاج ميرزا احمد كفائي رحمة الله عليه خواست كه از آبروي عظيم خود استفاده كند و ترتيبي دهد كه آقاي خزعلي را به «دامغان» تبعيد كنند و آن مرحوم چنين كرد و مرحوم پدرم آقاي خزعلي را به مرحوم مبرور آقاي حاج ميرزاآقا ترابي رحمه الله تعالي مجتهد اعلم آن شهر و چند نفر از سرشناسان مهمان نواز دامغان سپرد و آقاي خزعلي در مدتي كه در دامغان تشريف داشت جذب قلوب بسياري از اهالي دامغان را كرد و اقامتش در آنجا و افاضاتش در آن شهر تحمل تبعيد را بر ايشان آسان ساخت.

***

پس از آنكه از «اوين» آزاد شدم براي عتبه بوسي ولي نعمت اعظم حضرت رضا صلوات الله عليه به مشهد مشرف شدم. در پايين پاي مبارك در اداي نماز زيـــارت بـــودم كه مرحوم آيت الله خزعلي نيز براي اداي نماز زيارت از عتبه مطهره خارج شـــد و چون حقير را در حال نماز مشـــاهده فرموده بود آمد و پهلوي من به نماز ايستاد . نمازمان كه تمام شد، به نحو تعر ّض و گله گزاري از اين حقير فرمود كجايي و چه مي كني و چرا پيش ما نمي آيي عرض كردم اي آقا من هفته ي گذشته از اوين آزاد شده ام و به تعجب و با استفهامي انكاري از من پرسيد مگر تو زنداني بودي گفتم مگر تو (با همين ضمير مفرد) خبر  نداشتي؟ برخاست و رو به قبر مطهر كرد و گفت قسم به حضرت رضا كه خبر نداشتم و من چون هميشه او را صادق و مردي عادل و به تمام معني كلمه پرهيزكار مي شناختم فرمايشش را پذيرفتم و قريب نيم ساعتي همان جا نشستيم و گُل گفتيم و گل شنيديم ـ خداش بيامرزاد.  

دوازده سيزده سال پيش يكي از آقازاده هاي ايشان در واشنگتن اقامت داشت و من بنده گاهي كه او را ملاقات مي كردم  توسطش به والد  معظمش سلام مي فرستادم و در يك ماه محرّمي بود (شايد دوازده يا يازده سال قبل) كه يك روز حضرت آيت الله خزعلي رحمة الله عليه از واشنگتن به من بنده تلفن فرمودند و من حيرت زده عرض كردم مگر شما آمريكا تشريف داريد؟ فرمود بلي و آدرس تو چيست كه مي خواهم يك روز پيش تو بيايم ـ معلوم است كه من بنده غريب مهجور چقدر خوشحال شدم. دو سه روز بعد حضرتش به همراهي جناب حجت الاسلام آسيد صادق آيت الله زاده شيرازي دامت ّعزته و عمره (نوه محترم مرحوم مغفور رضوان جايگاه آيت الله آقاي حاج سيد عبداالله شيرازي (رض) و فرزند مرحوم آيت الله آقاي حاج سيدباقر شيرازي(ره) مرا در فيلادلفيا ســـرافراز فرمودند و چندين ســـاعت در خدمتشان بودم و كسب فيض و آرامـــش كـــردم. خداش بيامرزاد ـ هيچگاه اين محبت و فقيرنوازي او را فراموش نمي كنم.

آخرين ديدار اين ناچيز با آن مرحوم روز شنبه ششم ارديبهشت سال 1393 برابر بيست و ششم جمادي الاخراي سال 1435 اتفاق افتاد.

اين فقير در نجف اشرف در پيش روي ضريح مقدس مشغول عرض زيارت وداع بودم (چون ساعتي بعد بايد براي مراجعت به آمريكا به فرودگاه مي رفتم) برادرم حاج حسينعلي كه در پشت سرم مشغول زيارت بود به شانه ام زد و صداي سلام و احوالپرسي اش را با كسي شنيدم ـ حال خضوعي كه داشتم به هم خورد برگشتم ديدم حضرت آيت الله خزعلي به روي صندلي چرخ داري نشسته است و دارد اذن دخول مي خواند ـ مقام مقتضي مكالمه ي فراواني نبود عرض كردم چطوريد آقاجان فرمود: همين جور كه مي بيني عرض كردم آقاجان صندلي چرخ دار من بنده بيرون حرم در صحن مطهر است و «عمتك مثلك»  يادي از سفرشان به فيلادلفيا فرمودند و ابراز مرحمتي و مختصر مكالمه اي فرمودند و شانه اش را بوسيدم و از او التماس دعا كردم: خداوند اينك او را در عليیّن به محضر مبارك حضرت مولي الموالي صلوات الله عليه مشرف ساخته باشد.و حال چه عرض كنم جز اينكه همان بيت عربي را كه  :

اذا ما  مات بعضك فأنّك بعضا

فانّ البعضَ من بعضِ قریب

ربّنا اغفر لنا ولاخواننا الذين سبقونا بالأيمان. والحمد لله ربّ العالمين و صلي االله علي سيدنا ّ محمد وآله الطاهرين.

 

پي نوشت :

. 1ـ برادر بزرگتر مرحوم مبرور استاد دكتر سيدعلي اكبر فياض رحمةاالله عليه

   2ـ از علما و فضلاي مشـــهور مشـــهد كه از اصفهان به مشهد مهاجرت فرموده بود و از ائمه جماعت مســـجد گوهرشـــاد بود و شب ها در ايوان مقصوره امامت مي كرد و شب هاي جمعه پس از نماز عشاء در همان ايوان، دعاي كميل را تلاوت مي كرد. رحمة الله عليه.

منبع :

Pdf  روزنامه اطلاعات ، 27 شهریور 1394 ، سال بیست و دوم ، شماره 4917

 

http://www.ettelaat.com/etbarchive/1996-2014/2015/09/18/P2.pdf

آیات عظام فقیه سبزواری ، کفایی و اصفهانی ، احیا کنندگان و مؤسسین حوزه علمیه مشهد

 

آیات عظام : میرزا حسین فقیه سبزواری ،

میرزا احمد کفایی و میرزا مهدی اصفهانی ،

احیا کنندگان و مؤسسین حوزه علمیه مشهد 

شهرآرا از تخریب مدارس علمیه در ادوار مختلف طرح‌های توسعه‌ای بافت پیرامون حرم رضوی گزارش می‌دهد؛

زیر آوار توسعه

تا چند سال قبل، وقتی که هنوز بیل‌‌مکانیکی‌های بزرگ آهنی، خانه‌ها و محله‌های قدیمی اطراف حرم رضوی را آوار نکرده‌ بودند، زمانی که در کوچه‌پس‌کوچه‌های منطقه ثامن، هنوز زندگی جریان داشت، هر‌روز می‌توانستید طلاب جوان زیادی را ببینید که کتاب و دفترشان را زیر بغل گرفته، در حالی که سرهایشان پایین است، در کوچه‌پس‌کوچه‌های اطراف حرم رفت‌وآمد می‌کنند.

خبرنگار: الهام ظریفیان

 بسیاری از آن‌ها در همان منطقه زندگی می‌کردند و در غم و شادی مردم محله حضور داشتند. آن‌ها هرروز فاصله خانه تا حجره‌های درس را پیاده می‌رفتند و در راه، به سوال‌های شرعی متعدد زنان و مردان محله پاسخ می‌دادند. ظهر که می‌شد، با عجله به سمت حرم به راه می‌افتادند و صدای نعلین‌های شتابان آن‌ها در کوچه‌های تنگ و باریک قدیمی می‌پیچید، جوری که از حرکت جمعیت عباپوش به سمت حرم می‌شد فهمید که نماز ظهر نزدیک است.

امروز چقدر از این تصویرها باقی مانده است؟ محلات اطراف حرم رضوی تخریب شده‌اند و مدارس علمیه‌ بسیاری نیز که در آن محلات با تربیت نیروهای طلاب، نبض فرهنگی منطقه و کل شهر را در دست داشتند، به خاطره‌ها پیوسته‌اند. بعضی از آن‌ها در قواره‌های خشک و سرد مدرن نوسازی شده‌اند و بعضی به نقاط دورتری در شهر جابه‌جا شده‌اند. اکنون در حالی که بیش از هر چیز دیگری، پاساژ و هتل در اطراف حرم سر برآورده‌ است، سوال اینجاست که کم‌رنگ شدن مدارس علمیه اطراف حرم که در کنار هویت‌بخشی تاریخی، مکمل زیارت بودند و طلاب این مدارس ارتباط نزدیکی با فضای معنوی و زیارتی حرم مطهر و مردم داشتند، چه تاثیراتی می‌تواند در فرهنگ شهر داشته باشد؟

رابطه شهر با اندیشه شکل‌دهنده آن کم‌رنگ شده

ساسان نوروزی استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی است. او درباره نقش موثر مدارس علمیه در هدایت جریان‌های فکری و تولید اندیشه پویا در شهرها می‌گوید: در طول تاریخ، مدارس علمیه به عنوان بزرگ‌ترین و معتبرترین مراکز علمی در شهرهای بزرگ جهان اسلام، به فعالیت مشغول بوده، عالمان بزرگی را پرورش داده و جامعه بالاخص جامعه شیعی را در حوزه‌های علمی و مذهبی رهنمون بوده‌اند. در قرن حاضر نیز مدارس علمیه به‌خوبی توانسته‌اند خود را روزآمد کرده و پاسخ‌گوی نیازهای علمی عصر خود باشند.وی با تاکید بر اینکه بافت اطراف حرم مطهر رضوی با فرهنگ زیارت و مجاورت و در طول صدها سال شکل گرفته است، می‌گوید: رابطه شهر با اندیشه شکل‌دهنده آن امروز در حال کم‌رنگ شدن است.

تخریب مدارس علمیه با رویکرد توسعه و مدرنیزاسیون

از زمانی که پای توسعه و مدرنیزاسیون به اطراف حرم باز شد، بسیاری از مدارس علمیه نیز، مانند بقیه بافت‌ها، از آثار سوء تخریب‌ها در امان نماندند. این مدارس همیشه با خطر تهدید روبه‌رو بوده‌اند. در سال۱۳۱۰ مدرسه سعدیه (پایین‌پا) که در سال۱۰۸۶ قمری تاسیس شده بود و مدرسه فاضل‌خان به سبب احداث فلکه اول حرم و صحن جدید، تخریب شدند. در سال۱۳۵۴ مدرسه ملامحمد باقر (باقریه) که در زمان صفویه ساخته و در سال۱۳۴۶ بازسازی شده بود، مدرسه سیدمیرزا ملاتاج، (مستشاریه)، مدرسه بهزادیه که مربوط به دوره صفویه بود، مدرسه باغ رضوان و مدرسه ابدال‌خان، به دلیل ساخت فلکه دوم حرم، تخریب شدند. در سال۱۳۵۶ شمسی، مدرسه آیت‌ا...‌العظمی میلانی به دلیل طرح توسعه حرم تخریب شد. در سال۱۳۷۷ مدرسه حجتیه اصفهانی‌ها در طرح توسعه حرم تخریب شد. در سال‌های اخیر نیز تعداد قابل‌توجهی از مدارس علمیه پیرامون حرم تخریب شده‌اند. بعضی از آن‌ها مثل مدرسه سعادت، مدرسه موسوی‌نژاد و مدرسه امام حسین(ع) در محل خود بازسازی شده و بعضی همچون مدرسه علمیه سلیمانیه جابه‌جا شده و از حرم مطهر رضوی فاصله گرفته‌اند. مدارس جدیدی نیز مانند مدرسه علمیه مسجد جامع امام علی‌(ع) با فاصله از حرم مطهر ساخته شده‌اند.

ساخت مدارس علمیه با تقلید از شهرسازی غربی

با وجود آنکه تعداد مدارس علمیه افزایش یافته است، به نظر می‌رسد دیدگاه‌های طراحان و برنامه‌ریزان شهری در مسیر بهره‌مندی از فرهنگ زلال مدارس علمیه قرار ندارد و ساختار و استخوان‌بندی پیرامون حرم مطهر رضوی دیگر از نور این مدارس روشن نمی‌شود. نوروزی در این‌باره می‌گوید: این تغییرات حتی در معماری خود مدارس نیز کاملا مشهود است. با اینکه نشانه‌هایی از معماری اصیل اسلامی در ظاهر این مدارس نقش بسته است، مفاهیم و در نتیجه روابط و سلسله‌مراتب فضایی کاملا متحول شده است. در چنین شرایطی است که بنای تاریخی مدرسه نواب، مدرسه میرزا‌جعفر، مهدیه مرحوم عابدزاده و بسیاری از مدارس دیگر تخریب می‌شوند و برخی به ساختمان‌های جدید جایگزین آن راضی می‌شوند و در چنین شرایطی است که فضای پیرامون حرم و مدارس علمیه آن تقلیدی از فرهنگ شهرسازی غربی می‌شود و مدارس علمیه شهر نیز با آن کنار می‌آیند.

کلاس‌های درسی که در حرم برگزار می‌شد

خداوردی از طلاب قدیمی مدرسه موسوی‌نژاد در کوچه چهارباغ است، مدرسه‌ای که چندی پیش به طور کامل تخریب شد تا ساختمان جدیدی به جای آن ساخته شود. او از خاطرات زمان تحصیل خود و از روزهایی می‌گوید که بسیاری از کلاس‌های درس و مباحثات در حرم مطهر برگزار می‌شد و این موضوع در ارتباط معنوی زائران با حضرت رضا(ع) بسیار تاثیرگذار بود. او می‌گوید: حوزه علمیه قم اتصال به حرم دارد و بخشی از درس‌ها و مباحث داخل حرم حضرت معصومه(س) برگزار می‌شود، ولی در مشهد چنین چیزی را نداریم. این موضوع باعث شده است ارتباط چهره‌به‌چهره روحانیون با مردم کمتر شود. او همچنین با تاکید بر اینکه باید درب حوزه‌های علمیه به روی مردم باز شود، می‌افزاید: در مدرسه‌ مرحوم موسوی‌نژاد بعضی از مباحث و درس‌ها عمومی بود. بسیاری از بازاری‌های بازار فرش می‌آمدند و در درس اخلاق و احکام ایشان شرکت می‌کردند که به درد کاسبی و تجارتشان می‌خورد. الان در خیابان امام رضا(ع) چند مدرسه علمیه داریم. در میدان ۱۵خرداد، در خیابان طبرسی، در خیابان شیرازی، در پنجراه پایین‌خیابان و جاهای دیگر مدرسه علمیه داریم، ولی همه محصورند و مخصوص طلبه‌ها هستند. ما در حرم مطهر دو مدرسه پریزاد و دو‌در را داشتیم که الان تعطیل شده و در دانشگاه علوم اسلامی رضوی تجمیع شده‌اند. دانشگاه علوم اسلامی رضوی نیز به هر حال، نوعی دانشگاه است و چندان آن شکل سنتی حوزه‌های علمیه را ندارد و قطعا به معنویت حوزه علمیه نمی‌رسد.

تخریب مراکز فرهنگی اطراف حرم مطهر

وی با انتقاد از رویکرد مسئولان در سال‌های گذشته، در تخریب مراکز فرهنگی اطراف حرم مطهر می‌گوید: وقتی دستور تخریب می‌آید، تمام منطقه باید تخریب شود. این رویکرد خوبی نبوده. خیلی از مدارس علمیه و حسینیه‌ها مجبور شدند به مناطق دیگری کوچ کنند. فضای اطراف حرم بیشتر به بازار و هتل و فضایی برای تجارت تبدیل شده است و اگر مساجد یا حسینیه‌هایی هم هستند، بیشتر به فکر کاسبی‌‌اند تا به فکر معنویت. بیشتر به فکر این هستند که حسینیه و مسجد را به زائران اجاره بدهند.

مدارسی که تخریب شدند و دیگر ساخته نشدند

وی ادامه می‌دهد: مدارسی هم که باقی مانده‌اند مشکلات زیادی دارند. حسینیه آیت‌ا... مجتهدی در کوچه شوکت‌الدوله مربوط به ۱۱۰سال پیش است. می‌بینیم بعضی از خیابان‌های اطراف حرم که تخریب می‌شود، جلوی آن‌ها بلوکه می‌گذارند و مانعی برای طلبه‌هایی می‌شود که می‌خواهند رفت‌وآمد کنند. مطالبات مردمی برای حفظ مدارس علمیه وجود دارد، ولی باید مسئولان حوزه علمیه هم باید این دغدغه را داشته باشند و رویکرد مدیریت شهری هم تغییر کند. وی با بیان اینکه مدیریت حوزه‌های علمیه با همین مطالبات جلوی خیلی از تخریب‌ها را گرفته‌اند، می‌افزاید: بعضا مشکلاتی که ایجاد می‌شود از جانب شهرداری و بی‌توجهی میراث فرهنگی است. بافت مدرسه موسوی نژاد مربوط به ۶۰-۵۰ سال پیش بود. آن را تخریب کردند که بهتر بسازند، ولی می‌توانستند تقویتش کنند و در کنارش فاز جدیدی بسازند.

ضیایی، مدیر مدرسه موسوی‌نژاد، نیز می‌گوید: با توجه به اینکه بازارهای گسترده‌ای در بافت پیرامون حرم مطهر ساخته شده‌اند، به همان تناسب، نیاز بود که مراکز فرهنگی گسترده و روزآمدی در آن مناطق شکل می‌گرفت، ولی متاسفانه این کار انجام نشد و بیشتر، هتل و آپارتمان و بازار ایجاد شد. خیلی از مساجد و مدارسی که از بین رفته‌اند، عملا جایگزین نشده‌اند. وعده‌اش را داده‌اند، ولی اتفاقی نیفتاده که در‌خور شان حرم امام رضا(ع) باشد.

مهدی سیدی پژوهشگر و مشهد شناس در نقدی بر نابودی مدارس علمیه در طرح‌های نوسازی مطرح کرد

مدارس علمیه مشهد و ۳ دوره تخریب

 

ظریفیان- مدارس علمیه مشهد حداقل سه مرحله از تخریب‌های گسترده را به خود دیده‌اند. اولین مرحله به زمان پهلوی اول در سال۱۳۱۰ و موقعی بازمی‌گردد که فلکه اول حرم مطهر رضوی ساخته شد. دومین مرحله در زمان استانداری ولیان در آستانه انقلاب در سال ۱۳۵۴ بود، اما سومین مرحله از تخریب‌ها به همین چند سال پیش و موقع پیاده‌سازی طرح نوسازی بافت پیرامون حرم مطهر برمی‌گردد. مدارس علمیه‌ای که در این سه مرحله تخریب شدند بخشی از هویت تاریخی این شهر بودند که با پرورش شخصیت‌های بزرگ و تاثیرگذار در دوره‌های مختلف تاریخی، نقش مهمی در شکل‌گیری تمدن اسلامی شیعی در جهان اسلام داشتند.

مدرسان حوزه علمیه، اولین استادان دانشگاه‌ها

در همین زمینه، مهدی سیدی، پژوهشگر و مشهدشناس معروف، در گفتگو با خبرنگار شهرآرا، می‌گوید: در طول تاریخ، هر‌‌جا مرقد مطهری بوده، در کنارش حوزه‌های علمیه هم بوده‌اند و علمای بزرگی را تربیت کرده‌اند. زمانی که دانشگاه ساخته شد، اولین استادان آن همین‌ علما بودند. مثلا دکتر محمد معین اولین کسی است که در ایران دکترای ادبیات داشت. چه کسی به او دکترا داد؟ قبل از او که دکتری نبود. کسانی مثل مرحوم فروزان‌فر که از همین مدرسه‌ها آمده بودند به او دکترا دادند. مرحوم فروزان‌فر دکتر نبود، مثل ملک‌الشعرای بهار و مثل ادیب نیشابوری. این‌ها همان مدرسان حوزه‌های علمیه بودند که آدم‌هایی مثل دکتر شفیعی کدکنی را تربیت کردند که به‌مراتب از دکترهای امروز باسوادتر بودند.

وی با بیان اینکه تصور عموم این است که حوزه علمیه بعد از انقلاب مشروطه و زمان پهلوی مدارس قدیم کلا جمع شد، عنوان می‌کند: حوزه علمیه در زمان پهلوی اول جمع شد، ولی در زمان پهلوی دوم، باز مدرسه علمیه ساخته شد. بعد از مشروطه، آموزش، مدارس نوین و دانشگاه آمد، ولی حوزه هم به حیات خود ادامه داد.

اولین مدرسه‌سازی‌ها در مشهد

او درباره سابقه ساخت مدارس علمیه در مشهد می‌گوید: مشهد تا قبل از دوره تیموری در قرن نهم، یک شهر درجه۳ در خراسان و ایران بود. مرکز خراسان بزرگ تا آن موقع، شهر نیشابور بود و مدارس، حوزه‌های علمیه و فعالیت‌های فرهنگی در نیشابور بود. بعد از اینکه مغول‌ها در اول قرن هفتم، نیشابور را خراب کردند، جنب‌وجوشی در مشهد درگرفت، ولی مغول‌ها شهر تابران توس را مرکز حکومت خراسان کردند و مشهد سرش بی‌کلاه ماند. تیمور و پسرش تیمور لنگ، در اواخر قرن هشتم، تابران توس را هم مانند نیشابور با خاک یکسان کردند. بنابراین، مشهد یک شهر بی‌رقیب در خراسان شد و جای نیشابور و توس را گرفت. از آن به بعد، در مشهد مسجد جامع گوهرشاد و دارالحکومه چهارباغ را ساختند و شروع کردند به مدرسه‌سازی.

وی ادامه می‌دهد: اولین مدرسه‌هایی که ما خبر داریم، در زمان حکومت شاهرخ تیموری و توسط همسرش گوهرشاد ساخته شده است. سه مدرسه ساختند. یکی مدرسه پریزاد که چسبیده به مسجد گوهرشاد است. دیگری مدرسه دودر یا امیر‌سیدی است که روبه‌روی مدرسه پریزاد واقع شده. این دو مدرسه الان جزو رواق‌های حرم شده‌‌اند، ولی تا ۴۰-۳۰سال پیش، هنوز حوزه علمیه بود. یکی هم مدرسه‌ بالاسر بود که ۵۰سال پیش، رویش را پوشاندند و به رواق دارالولایه تبدیلش کردند. این سه مدرسه مربوط به دوره تیموری در قرن نهم بودند.

تخریب مدارس علمیه در طرح‌های توسعه‌ای

سیدی با بیان اینکه پس از آن، مدتی مدرسه‌‌سازی تعطیل شد و باز زمان شاه‌عباس دوم صفوی، در قرن یازدهم، شروع به مدرسه‌سازی کردند، می‌گوید: قدیمی‌ترین مدرسه‌ای که در زمان صفویه ساخته شد مدرسه خیرات‌خان بود که توسط آقای خیرات‌خان هندی که به ایران آمده بود ساخته شد. این مدرسه در بست پایین‌خیابان، جنب مهمان‌سرای حضرت قرار دارد و الان جزو دانشگاه علوم اسلامی رضوی شده است.

وی به ساخت مدرسه میرزا‌‌جعفر و فاضل‌خان توسط دو برادر ایرانی و به سبک هندی‌ها اشاره می‌کند و می‌گوید: مدرسه فاضل‌خان در بالاخیابان قرار داشت و موقعی که در زمان رضاشاه، دور حرم فلکه می‌‌کشیدند، خراب شد، ولی مدرسه میرزا‌جعفر که یک درِ ورودی از گوشه صحن عتیق داشت و یک در از سمت خیابان طبرسی، الان جزو دانشگاه علوم اسلامی رضوی است. وی با اشاره به ساخت مدرسه نواب پس از دو مدرسه خیرات‌خان و فاضل‌خان در بالاخیابان، می‌گوید: وقتی که در زمان پهلوی اول، حرم را توسعه می‌دادند، این مدرسه به طرح خرابی خورد و کمی آن را عقب بردند‌. در فاصله مدرسه نواب تا حرم هم دو مدرسه بود. یکی مدرسه بهزادیه و دیگری مدرسه سمیعیه یا باقریه که این‌ها هم تا ۴۰-۳۰سال پیش دایر بودند و در گسترش حرم در آستانه انقلاب تخریب شدند.

عباس‌قلی‌خان تنها مدرسه قدیمی‌ای که هنوز دایر است

این مشهدپژوه ادامه می‌دهد: یک مدرسه هم به نام پایین‌پا داشتیم که در قسمت شرقی مسجد گوهرشاد بود و در زمان پهلوی اول، موقعی که می‌خواستند صحن پهلوی را که الان شده صحن امام خمینی(ره) بسازند، خرابش کردند.

سیدی اضافه می‌کند: یک مدرسه هم از دوره صفوی به نام مدرسه عباس‌قلی‌خان داریم که خوشبختانه باقی مانده است و الان در پایین‌خیابان قرار دارد. موقعی که می‌خواستند آنجا را توسعه بدهند، سردر مدرسه را با جرثقیل عقب بردند. مدرسه عباس‌قلی‌خان تنها مدرسه‌ای است که از قدیم باقی مانده است و هنوز هم حوزه علمیه است. یک مدرسه روبه‌روی عباس‌قلی‌خان قرار داشت به نام ابدال‌خان که به حرم نزدیک‌تر بود و آن هم در طرح توسعه حرم در آستانه انقلاب تخریب شد.

وی به مدرسه سلیمان‌خان به عنوان آخرین مدرسه‌ای که از دوره قدیم روبه‌روی در مسجد شاه یا مسجد هفتادودوتن در بازار سرشور قرار داشت اشاره می‌کند و می‌گوید: وقتی در همین دوره اخیر می‌خواستند صحن جامع را توسعه بدهند، این مدرسه خراب شد و به جای آن، مدرسه دیگری همین نزدیکی‌ها ساختند.

 رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی:

تخریب مدارس علمیه قدیمی خسارتی بزرگ به حوزه علمیه مشهد است

ظریفیان- نماینده مردم مشهد و کلات در مجلس شورای اسلامی گفت: با توجه به اتفاقاتی که در بازسازی بافت اطراف حرم مطهر رضوی افتاد، انتظار می‌رفت تعداد مدارس علمیه در بافت پیرامونی افزایش پیدا کند و مدارس قدیمی با کارکرد مدرسه علمیه و با همان شکل سنتی و دیرینه حفظ می‌شدند.

 

حجت‌الاسلام نصرا... پژمان‌فر در گفتگو با خبرنگارشهرآرا، افزود:

علاوه‌بر مدارس قدیمی، باید مدارس جدیدی را هم اضافه می‌کردیم. نه‌تنها مدارس جدیدی اضافه نشده است، بلکه بخشی از کار مدارس قدیمی را دانشگاه علوم اسلامی رضوی انجام می‌دهد. این در حالی است که ماموریت دانشگاه علوم اسلامی رضوی با ماموریت حوزه علمیه متفاوت است. به همین دلیل، نمی‌تواند جایگزین چیزی باشد که ما دنبالش هستیم.

جالی خالی مدارسی نظیر میرزاجعفر و مدرسه خیرات‌‌خان

نماینده مردم مشهد در مجلس با اشاره به اینکه پس از انقلاب، بسیاری از مدارس علمیه اطراف حرم مطهر رضوی به ساختمان‌های دانشگاه علوم اسلامی رضوی منتقل شده‌اند، عنوان کرد: دانشگاه رضوی ماموریتی به عنوان مرکز دینی بودن دارد و بخش قابل‌توجهی از دانش‌پژوهان دانشگاه رضوی، از مجموعه طلاب مدارس علمیه قدیم بوده‌اند. حجت‌الاسلام پژمان‌فر تاکید کرد: اگرچه دانشگاه رضوی هم امروز ضرورت خودش را دارد، ساختار آن با ساختار حوزه‌های علمیه که شکل سنتی دارند متفاوت است. ما مدارسی مثل مدرسه میرزاجعفر و مدرسه خیرات‌خان را داشتیم که مدرسه علمیه بودند و جلسات درس‌های اصلی حوزه‌ها در این مدارس برگزار می‌شد. نبود این مدارس امروز خودش یک خسارت بزرگ است که به حوزه علمیه وارد شده است.وی با این توضیح که حرم مطهر رضوی مرکز ثقل شهر و نیز مرکز فعالیت‌های فرهنگی‌ای است که از لحاظ محتوایی، بر کل شهر و کشور تاثیر می‌گذارند، خاطرنشان کرد: مدارس علمیه نقش موثری در حمایت معنوی و اعتقادی از این پایگاه عظیم معنوی دارند. به همین دلیل هم هست که در تمام جهان تشیع، حوزه‌های علمیه در کنار حرم‌های مطهر اهل‌بیت معصومین(ع) یا امامزاده‌های واجب‌التعظیم شکل گرفته‌اند. در خراسان هم با توجه به جایگاه ویژه و بی‌بدیل حضرت رضا(ع)، حوزه علمیه خراسان با قدمتی بیش از هزار سال، جایگاهی استثنایی دارد و در پشتیبانی محتوایی و فرهنگی شهر، نقش بسزایی داشته ‌ است.

حفظ مدارس علمیه باقی‌مانده نیازمند توجه متولیان است

حجت‌الاسلام پژمان‌فر با اشاره به ضرورت استقرار حوزه‌های علمیه در مجاورت حرم مطهر رضوی، عنوان کرد: وقتی مردم به این کانون معنوی مراجعه می‌کنند و رفت‌وآمد طلاب و دانش‌پژوهان حوزه‌های علمیه را می‌بینند، ناخودآگاه از این تاثیرات بهره‌مند می‌شوند و در جریان فضاهای معنوی آن قرار می‌گیرند. این جریان مثل کانون حرارتی است که نه‌تنها از همه شهر، بلکه از همه کشور پشتیبانی معنوی می‌کند. وی در پاسخ به سوالی مبنی‌بر اینکه برای حفظ مدارس علمیه باقی‌مانده در بافت پیرامون مطهر رضوی چه باید کرد، گفت: لازمه‌اش این است که مدیریت حوزه‌ علمیه و مدیریت آستان قدس رضوی بتوانند برای تحت پوشش قرار دادن این مدارس و ارائه یک‌سری خدمات به آن‌ها، کارهای لازم را انجام دهند. به هر حال، ما نمی‌توانیم به صورت تصادفی و اتفاقی، این کار را انجام بدهیم. دولت باید آورده‌ای در ارتباط با این موضوع داشته باشد و آستان قدس و حوزه علمیه نیز ورود پیدا کنند تا بتوانند این خلأ را که امروز در اطراف حرم به‌‌شدت قابل‌مشاهده است پر کنند.

مدارس علمیه مهم‌ترین شاخصه‌ شهرهای اسلامی‌اند

آسیب به مدارس علمیه با توسعه انفجاری هسته شهر

ظریفیان- «مدارس علمیه از مهم‌ترین شاخصه‌های شهرهای اسلامی به شمار می‌روند که در پیوند با مساجد، بازار، میادین و زندگی اجتماعی شهر روح علم را در شهرها جاری می‌کردند.»

ساسان نوروزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی، با بیان این مطلب، در گفتگو با شهرآرا، اظهار داشت:

 تا چند قرن اولیه اسلام، مساجد محل تعلیم و تعلم بودند و رفته‌رفته مدارس در کنار آن‌ها شکل گرفتند و طالبان علم در این مدارس سکونت و تحصیل ‌کردند. در کنار قبور ائمه(ع) نیز مدارسی تاسیس شدند تا جزئی جدایی‌ناپذیر از ساختار شهرهای اسلامی را تشکیل دهند.

وی افزود: با ورود امام رضا‌(ع) به خراسان، انقلاب عظیمی از نظر علمی، فرهنگی و اندیشه‌های شیعی در این منطقه پدید آمد. پس از شهادت امام رضا(ع) نیز گِرد بارگاه مطهر ایشان، همواره مجالس علمی و تدریس برپا بوده است. وجود مدارس علمیه متعدد و پر‌رونق در دوره‌های صفاریان و طاهریان در متون تاریخی ثبت شده است. با این حال، با ساخت مسجد گوهرشاد و مدارس پریزاد، دودر، سید میرزاد و بالاسر در دوره تیموری، فصل جدیدی در مدارس علمیه شهر مشهد گشوده شد. نوروزی با اشاره به اینکه این جریان در دوره صفوی هم ادامه یافت، خاطرنشان کرد: مدارس علمیه عباسقلی‌خان، ملاتاج، ابدال‌خان، خیرات‌خان، میرزاجعفر، پایین‌پا، فاضل‌خان، باقریه، حاج‌حسن و نواب یادگارهای این دوران هستند. در دوره قاجار، بار دیگر، مدارس علمیه مشهد رونق خود را پس از رکود نسبی دوره‌های افشاریه و زندیه بازیافتند. مدارس سلیمان‌خان، مدرسه نو، حاج‌آقاجان و علی‌نقی‌میرزا در این دوره ساخته شدند.

مدرسه میرزاجعفر شده بود محل سنگ‌تراش‌ها

این پژوهشگر به توسعه غیرمتوازن و انفجاری اکثر شهرهای اسلامی در سده اخیر اشاره کرد و افزود: هسته مرکزی شهرهای اسلامی که مرکز تاریخی و محل انباشت تمدن اسلامی بودند به‌شدت در محاصره مدرنیته قرار گرفتند. در این میان، مدارس علمیه نیز از این آسیب دور نبودند. چنان‌که آیت‌ا... شیخ حسنعلی مروارید حوزه علمیه مشهد در دوران پهلوی اول را چنین توصیف می‌کند: مدارس زیادی که شهر داشت، به جای اینکه جای اهل علم باشند، جای مامورین ثبت شده بودند، مخصوصا مدرسه میرزا‌جعفر جای سنگ‌تراش‌ها شده بود. مدرسه فاضل‌خان، میرزا‌جعفر، حاج‌حسن و در حقیقت، تمام مدارس، بر اثر فشار، تعطیل شده بودند.

نوروزی ادامه داد: در حقیقت، در طول قریب به ۲۰سال، تقریبا یک توقف علمی فاجعه‌آمیز در حوزه علمیه به وجود آوردند که هنوز پس از گذشت ۵۰-۴۰سال، خلأ آن محسوس است. حوزه علمیه مشهد در دوران پهلوی دوم، با تلاش خستگی‌ ناپذیر آیت‌ا... حاج میرزا احمد کفایی، آیت‌ا... سبزواری و آقا میرزا مهدی اصفهانی بازسازی شد و از سوی دیگر، با حضور سید‌محمد‌هادی میلانی که به درخواست علما و فضلا در مشهد سکنی گزیدند، جان دیگری گرفت. در این دوره، به بهانه توسعه شهری، مدارس حاج‌حسن، باقریه، ابدال‌خان، باغ رضوان، فاضل‌خان، مستشاریه، مدرسه نو و حاج‌آقا‌جان به کلی نابود شد و بقیه مدارس نیز وضعیت مناسبی نداشت.

وی گفت: پس از انقلاب اسلامی، دوره تازه‌ای برای حوزه‌های علمیه مشهد رقم خورد. در این دوران، بیش از ۳۰مدرسه علمیه در مشهد ساخته شد. بسیاری از مدارس علمیه متروکه مرمت و بازسازی شد و تعداد طلاب نیز به‌شدت افزایش یافت. در عین حال، با بازسازی بافت‌های فرسوده، خطر تخریب و نابودی دوباره این مدارس را در بر گرفته است که لازمه آن پافشاری متولیان بر مرمت و حفاظت آن‌هاست.

http://shahraraonline.ir/news/72479

برخی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و روایت از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

  

برخی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و روایت 

از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری 

آیات و اساتید :

آیة الله سید على نقى امین ، استاد سید طه بهشتی اصفهانی ، دکتر غلامرضا جمشید نژاد اول ، آیة الله حجت هاشمی خراسانی ، آیة الله سید محمد رضا روضاتی ، علامه شیخ جعفر زاهدی (جورابچی ) ، استاد ذبیح الله صاحبکار " سهی "  ، استاد حسین عماد زاده اصفهانی ، حجة الاسلام شیخ محمد عیلامی رود معجنی ، آیة الله سید محمد فقیه احمد آبادی ، آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری ، آیة الله حاج سید صادق فقیه سبزواری ، آیت الله سید محمد علی فقیه قائنی ،  حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی قدمی دامغانی و آیة الله استاد دکتر کاظم مدیر شانه چی

دانلود فایل با فرمت word

دانلود فایل با فرمت pdf

تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7282

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7283 

زندگی نامه کوتاه 57 نفر از شاگردان شهیر و فرهیخته  مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

زندگی نامه کوتاه 57 نفر از شاگردان شهیر و فرهیخته 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

 

 

آیة الله سید محمد تقی آل هاشم ، دکتر محمد ابراهیم آیتی بیرجندی ، آیة الله میرزا حسن احقاقی ، حجة الاسلام محمد رضا احمدی ، آیة الله حاج شیخ ولیّ الله اسراری ، آیة الله حاج شیخ مرتضی اشرفی شاهرودی ، آیة الله حاج شیخ مصطفی اشرفی شاهرودی ، حجة الاسلام شیخ محمد رضا اعدادی خراسانی ، آیة الله محمد مهدی محی الدین الهی قمشه ای ، آیة الله سید عزیز الله امامت ، شهید علامه سید اسماعیل بلخی ، بنیانگذار نهضت اسلامی معاصر افغانستان ، حجة الاسلام استاد سيد علی اصغر بنی هاشمی ، دکتر حسين بهروان ، حجة الاسلام رضا تقوی بجنوردی ، دکتر غلامرضا جمشید نژاد اول ، آية الله سيد علی حجت هاشمی خراسانی ، شهيد حجة الاسلام سيد محمد تقی حسينی طباطبايی ، حجة الاسلام شيخ محمد حيدری ، استاد محمد علی خاکساری ، علامه حاج شیخ عباس خالصی خراسانی ، حجة الاسلام شیخ حسن داوری ، حجة الاسلام سید محمد رضا رجائى صدر الشريعه ، حجة الاسلام سید عبدالحسین رضایی خراسانی (نیشابوری) ، حجة الاسلام سید شا موسی رضوی مالستانی ، حجة الاسلام ابراهیم سلطانی گلشیخی ، حجة الاسلام محمد باقر سنگانی ، حجة الاسلام شیخ عباسعلی شاهرودی ، استاد محمد تقی شریعتی مزینانی ، دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، حجة الاسلام شیخ حسین شکرانی ، استاد ذبیح الله صاحبکار ، دکتر عبدالعلی صاحبی شاهرودی ، آیت‌الله حاج سید میرزا حسن صالحی ، دکتر سید مهدی صانعی ، حجة الاسلام علی اصغر عطایی خراسانی ، حجة الاسلام حاج شیخ عباسعلی علیزاده ریابی ، آیة الله محمد تقی عندلیبی سبزواری ، حجة الاسلام ابراهیم غفاری ، حجة الاسلام شیخ احمد فریدالاسلام ، آیة الله حاج میرزا ابوالفضل فقاهتی ، آیة الله حاج میرزا زین العابدین فقیه سبزواری ، آیة الله حاج میرزا باقر فقیه سبزواری ، آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری ، آیة الله حاج سید صادق فقیه سبزواری ، حجت الاسلام سید محمد مهدی قدمی دامغانی ، حجة الاسلام سيد على اكبر واعظ موسوى (محب الاسلام ) ،آیت‌الله حاج شیخ محمود محقق دامغانی ، حجت الاسلام آقای حاج شــیخ علی مختاری ، حجة الاسلام شيخ رضا مدرس غروى ، آیة الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی ، علامه سيّد محمّد مصباح بلخی ، استاد سید محمد تقی مقدم ، دکتر سید محمّد حسن میرفضائلیان ، آیت الله سیّد محمّد تقی نقوی ، حجة الاسلام محمد رضا نوغانی واعظ ، آیة الله عباس واعظ طبسی و حجة الاسلام وحید دامغانی .

 

دانلود با فرمت word

دانلود با فرمت pdf

 

تلگرام  :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7268

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7270 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری (7 )

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

فسمت هفتم

 

شامل فرهیختگان :

دکتر سید محمّد حسن میرفضائلیان ،  آیت الله سیّد محمّد تقی نقوی ، حجة الاسلام محمد رضا نوغانی واعظ ،  آیة الله عباس واعظ طبسی ، حجة الاسلام وحید دامغانی .

 

دانلود با فرمت word

دانلود با فرمت pdf

 

تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7266

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7267

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 6 )

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

قسمت ششم

شامل فرهیختگان :

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی قدمی دامغانی ، سيد على اكبر واعظ موسوى (محب الاسلام )  ،آیت‌الله حاج شیخ محمود محقق دامغانی  ، مرحوم حجت الاسلام آقای حاج شــیخ علی مختاری ، حجة الاسلام شيخ رضا مدرس غروى  ، آیة الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی ، علامه سيّد محمّد مصباح بلخی و استاد سید محمد تقی مقدم .

دانلود با فرمت word

دانلود با فرمت pdf

 

تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7264

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7265

 

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 5 )

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

قسمت پنجم

فرزندان روحانی و مجتهد :

آیة الله حاج میرزا زین العابدین فقیه سبزواری ، آیة الله حاج میرزا باقر فقیه سبزواری ، آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری و آیة الله حاج سید صادق فقیه سبزواری

دانلود فایل با فرمت word

دانلود فایل با فرمت pdf

 

تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7262

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7263

 

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 2 )

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

قسمت دوم

 

شامل زندگی نامه :

شهید علامه سید اسماعیل بلخی ، بنیانگذار نهضت اسلامی معاصر افغانستان ، حجة الاسلام استاد سيد علی اصغر بنی هاشمی ، دکتر حسين بهروان  ، حجة الاسلام رضا تقوی بجنوردی  ، دکتر غلامرضا جمشید نژاد اول ، آية الله سيد علی حجت هاشمی خراسانی  ، شهيد حجة الاسلام سيد محمد تقی حسينی طباطبايی ،  شيخ محمد حيدری ، استاد محمد علی خاکساری  و علامه حاج شیخ عباس خالصی خراسانی








دانلود با فرمت word

دانلود با فرمت pdf


تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7140

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7141

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری درسفر به قوچان

 

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری درسفر به قوچان و در جمع علما ، مسئولان محلی و مردم در منزل حاج محمد حسین ناصری ، چهارمین نفر ، ایستاده از سمت راست . سال 1337 شمسی .

یکی از اهداف این سفر ، احیای حوزه علمیه و مدرسه علمیه عوضیّه قوچان بود

پنج مجتهد طراز اول مجاز به استفاده از عمامه در زمان رضاشاه

 

پنج مجتهد طراز اول مجاز به استفاده از عمامه در زمان رضاشاه

دانلود قایل

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، متکفّل نان حوزه علمیّه مشهد

 

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ،

متکفّل نان حوزه علمیّه مشهد

 

خاطره حجة الاسلام محمد حسین رجایی خراسانی

 

دانلود فایل حاوی مصاحبه 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، از مؤسّسین و احیاگران حوزه علمیّه مشهد

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ،

از مؤسّسین و احیاگران حوزه علمیّه مشهد ، پس از واقعه گوهرشاد

 

 

دانلود مقالات مرتبط با تأسیس و احیای حوزه علمیه مشهد

پس از واقعه گوهرشاد

توسط مرحوم فقیه سبزواری و سایر علمای همروزگار

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد  و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 6 )

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 6 )

 

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  

( قسمت ششم )

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری ( 5 )

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 5 )

 

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

( قسمت پنجم )

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری ( 4)

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 4 )

 

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

( قسمت چهارم )

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری ( 3 )

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 3 )

 

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

( قسمت سوم )

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 2 )

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری  ( 2 )

 

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

( قسمت دوم )

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری ( 1 )

 

 

دانلود مجموعه مقالات مرتبط با حادثه گوهرشاد

و نقش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

( قسمت اول )

دانلود مقاله " تحولات حوزه علمیه مشهد "

 

 

دانلود مقاله " تحولات حوزه علمیه مشهد "

استاد حوزه و دانشگاه: مدیریت حوزه باید در خدمت نظام باشد

 

به بهانه نخستین جلسه شورای عالی حوزه علمیه خراسان

استاد حوزه و دانشگاه: مدیریت حوزه باید در خدمت نظام باشد

 

مدیریت حوزه

 

قدس آنلاین/ جعفر صدیقی : ۱۸ اسفند ۹۴ حکمی از سوی رهبر معظم انقلاب صادر شد که به موجب آن اعضای شورای عالی حوزه علمیه خراسان، دبیر شورا و مدیر حوزه منصوب شدند. به مناسبت نخستین جلسه شورای عالی حوزه علمیه خراسان گفت‌و گویی انجام داده‌ایم با حجت الاسلام و المسلمین نوایی، استاد دانشگاه و حوزه علمیه مشهد مقدس تا درباره حوزه علمیه خراسان و حکم معظم له و منصوبین از طرف ایشان بیشتر بدانیم.

لطفاً درباره اهمیت حکم رهبر معظم انقلاب توضیح بفرمایید؟
ضمن تبریک میلاد امام محمد باقر(علیه السلام) و حلول ماه رجب عرض می‌شود که  اصل صدور این حکم و مطالباتی که تصریح شده و منصوبین در آن نشان دهنده درک عمیقی از نیازها و ضرورت‌های حوزه علمیه مطلوب است، من در مورد اقتضائات و ظرفیت‌هایی که سبب صدور این حکم شده است، نکاتی را عرض خواهم کرد، اما مهم این است که وقتی حکمی از سوی حاکم جامعه اسلامی به مرحله تنجز رسید، همه باید تلاش کنند تا به بهترین شکل ممکن عملی شود. امام خمینی (رحمت الله علیه) در این باره می‌فرمایند: «هر گاه حاکم اسلامی با در نظر گرفتن مصلحت عمومی به چیزی فرمان بدهد، پیروی از او بر همگان واجب است.» این واژه برای  همگان، عمومیت دارد، حتی اگر مخاطب حکم مرجع تقلید هم باشد یا دارای هر مقام رفیعی باشد، تبعیت وجوب داشته و مانند خود شریعت لازم الاجرا است.

اشاره به اقتضائات صدور حکم داشتید، درباره این اقتضائات بفرمایید.
اقتضائات حکم برمی گردد به اهمیت حوزه علمیه خراسان که شامل سه مطلب است: یکی قدمت، دیگری پیشینه درخشان و سوم ظرفیت‌های ارزشمند این حوزه که سبب امیدواری رهبر معظم انقلاب به آینده حوزه علمیه خراسان شده است.
در مقاله ای که در سال 1370 نوشته ام و در مجله «اندیشه» به چاپ رسیده است، به طور مفصل درباره قدمت و پیشینه حوزه علمیه مشهد مقدس توضیح داده ام. اما اگر بخواهیم به اختصار توضیحی بدهیم، باید برگردیم به سال‌های 250 قمری؛ یعنی حدود 1200 سال قبل، آنجا که به یمن وجود با برکت امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) بزرگان متعددی در مشهد رحل اقامت افکنده‌اند و به تعلیم و تعلم علوم اسلامی همت گماشته‌اند.
در ابتدا سلسله سادات رضوی بودند که به این مهم پرداختند. قاضی نور الله شوشتری در کتاب مجالس المؤمنین آورده است که: «اولین کسی که از سلسله سادات رضوی به مشهد آمد، ابوجعفر محمدبن موسی بن محمد بن علی بن موسی الرضا بود که در سنه 256 وارد مشهد شد و به افاده علوم دینیه پرداخت، همچنین محمد مبرقع که تمام سلسله سادات رضوی به او منتهی می‌شوند، در مشهد قصد توطن کرد» در جای دیگر از خاطرات خود با سلسله سادات رضوی می‌گوید که: «در حدود سال
 787 ق در مشهد به محضر سید نقیب حسیب نسیب میر محسن بن محمد رضوی رسیدم و با التماس آن سید صاحب سعادت شرحی بر رساله زاد المسافرین نگاشته و آن را کشف البراهین نام نهادم.» و در ادامه در مورد حوزه دینیه که ایشان در مشهد فراهم نموده بود، توضیح داده‌اند.
پیشینه درخشان این حوزه:
بزرگانی چون شیخ طوسی در این حوزه تحصیل کرده اند و بعد به بغداد بازگشتند و تهذیب و شرح مقنعه را نوشته است. شیخ طبرسی صاحب تفسیر مجمع البیان در مشهد بوده اند. ابن ابی جمهور در جوار مرقد امام رضا (علیه السلام) کرسی تدریس فقه و کلام اسلام داشته اند. قاضی نور الله شوشتری در 979 ق در مشهد رحل اقامت گسترانده و به علوم دینیه اشتغال داشته‌اند.
اوج این پایگاه علمی در دوره صفویه بوده است که شیخ حر عاملی و شیخ بهایی به مشهد آمده اند، جناب شیخ حر عاملی اثر گرانسنگ وسائل الشیعه را در مشهد نوشته و محقق کرکی و ملا احمد تونی (فاضل تونی) از اعاظم شیعه، قسمتی از آثارشان را در مشهد نگاشته‌اند.
پیشینه مبارزاتی این حوزه نیز کم نیست. بزرگان نبرد سربداران چون شیخ خلیفه و شیخ حسن جوری در مشهد حضور
 داشته اند و از بارگاه منور رضوی بهره می‌برده‌اند. رشادت‌های علما در جریان کشف حجاب و حادثه مسجد گوهرشاد زبانزد است. در مبارزه با روس‌ها وقتی  سید محمد مجاهد لباس رزم می‌پوشد علما تمام قد با او همراهی می‌کنند و ضمن حمایت در مقابله با روس‌ها شرکت می‌کنند. جایگاه حوزه علمیه و روحانیت در جریان مبارزات علیه رژیم ستمشاهی نیز با توجه به حضور رهبر معظم انقلاب و علمای بزرگ و مراجع در مشهد، پرواضح است.
ظرفیت‌های ارزشمند حوزه علمیه خراسان:
اول: مفاخر علمی گذشته
در این زمینه توضیح دادیم، اما افزون بر بزرگانی چون شیخ طوسی، شیخ طبرسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و فضل بن شاذان نیشابوری، علمای ارزشمند دیگری از این حوزه بهره برده و به آن بهره‌ها
 داده اند، از جمله علمای قرن اخیر: میرزا احمد کفایی، میرزا مهدی اصفهانی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ مرتضی آشتیانی، حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی، آیت الله فقیه سبزواری، سید محمد هادی میلانی، میرزا حسین سبزواری، حاج حسن قمی، سید عبد الله شیرازی، میرزا جواد آقا تهرانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، سید کاظم مرعشی، رهبر معظم انقلاب، آیت الله واعظ طبسی، سید عبدالکریم هاشمی نژاد و ...
دوم: مدارس متعدد علمیه در حوزه علمیه خراسان
ما در خراسان 62 مدرسه علمیه برادران و 31 مدرسه علمیه خواهران داریم.
سوم: طلاب حوزه علمیه خراسان
حوزه علمیه خراسان 21 هزار طلبه دارد و این ظرفیت انسانی بسیار ارزشمندی محسوب می‌شود که در ترسیم آینده بالنده تر برای حوزه یک مزیت بسیار ارزشمند است.
چهارم: ذخایر علمی
برای بالندگی علمی حوزه کارهای بزرگی انجام شده است. از جمله کرسی‌های تدریس کم نظیری که با مجاهدت علمی اندیشمندان این حوزه به غنای علمی این فضای تعلیم علوم دینی افزوده است. از جمله کرسی‌های تدریس علوم عقلی و نقلی حاج ملاهادی سبزواری، آقا بزرگ شهیدی، میرزا ابراهیم گیلانی اشکوری، میرزا ابوالحسن جلوه طباطبایی، ملاغلامحسین شیخ الاسلام، میرزا حبیب الله رشتی، میرزای بزرگ شیرازی و ...
پنجم: زبانزد بودن حوزه علمیه خراسان در بعضی از علوم اسلامی
بعضی دانش‌های دینی از سابقه علمی
بی نظیری در این حوزه کهن برخوردار بوده و در نقطه اوج است. کرسی‌های تدریس فوق العاده محمد تقی ادیب نیشابوری و عبدالجواد ادیب نیشابوری طوری بوده که از ایشان برای تدریس ادبیات عرب در مصر دعوت رسمی انجام شده و همین سابقه می‌تواند به عنوان یک الگو مد نظر برنامه ریزان، مدیران و طلاب حوزه علمیه خراسان باشد.
ششم: اراده عزم و اراده طلاب جوان
وجود این اراده در حوزه علمیه خراسان و مشهد مشهود است، اما نیاز به مدیریتی پویا برای به فعلیت رسیدن دارد.
هفتم: حمایت رهبر معظم انقلاب
بدیهی است با ارتقایی که با حکم جدید رهبر معظم انقلاب نصیب این حوزه شده است، هم مطالبه و انتظار رهبری از حوزه علمیه خراسان بیشتر خواهد بود و هم حمایت ایشان را به دنبال خواهد داشت، این حمایت می‌تواند به عنوان یک مزیت در رسیدن حوزه به نقطه اوج بسیار مغتنم باشد.
هشتم: همجواری با مرقد مطهر امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام)
این مزیت که از لحاظ اهمیت و تأثیرگذاری در رتبه نخست است، مسلماً در موفقیت این حوزه تاکنون نقش محوری داشته و در آینده نیز امید می‌رود در ظل عنایات حضرتش موفقیت‌های بزرگی در خدمت به اسلام و عموم مسلمین بدست آید.

حال با وجود این ظرفیت‌ها، به نظر شما چطور باید به انتظارات رهبر معظم انقلاب جامه عمل پوشانده شود؟
با صدور حکم جدید، ما یک ترکیب کامل و کارآمد را مشاهده می‌کنیم. اکنون حوزه علمیه خراسان نیاز به یک مدیریت جامع و پویا با کارمایه‌های مدیریت صحیح دارد که توضیح می‌دهم.
ـ مدیریت کنونی حوزه باید مدیریتی ناظر به تغییر و حرکت رو به جلو و پاسخگو باشد.
ـ باید مبتنی بر نقشه راه و در برگیرنده آرمان‌هایی باشد که از طرف رهبر معظم انقلاب در مورد حوزه علمیه مطلوب، پیشرو و در خدمت نظام اسلامی ترسیم می‌شود.
ـ باید چارت تشکیلاتی حوزه طبق منویات رهبر معظم انقلاب مهندسی نیروی انسانی شود و به پرورش نخبگان بپردازد. در مورد کارمایه‌های مدیریتی و آنچه عملاً باید برنامه ریزی شود و در آینده طبق زمان‌بندی اتفاق بیفتد نیز مواردی به نظر می‌رسد: حوزه باید در رشته مختلف اسلامی محقق تربیت کند. مبتنی بر نیازهای نظام اسلامی به تربیت سخنران و استاد بپردازد. در فقه و اصول در کلام و کلام جدید استاد و پژوهشگر تربیت کند تا بتواند پاسخگوی شبهات روز باشد. باید به معنای واقعی کلمه تفسیر وارد علوم حوزوی شود و در این زمینه استاد پرورش یابد. حدیث شناسی باید یکی از محوری ترین رشته‌های حوزه باشد و حدیث شناس مسلط بر نهج البلاغه تربیت شود. حوزه باید در مورد تمام نیازهای جدید مانند اقتصاد، اقتصاد مقاومتی، روابط بین الملل، اندیشه سیاسی و فلسفه سیاسی کار جدی انجام دهد و حرف جدید داشته باشد. ما در این زمینه‌ها باید شاهد تحولات عظیم در حوزه باشیم. باید در حوزه علمیه متصدیان شؤون گوناگون علمی و مسؤولان عالی امور اجتماعی و حکومتی تربیت شوند. ما باید ده‌ها نظریه پرداز در حیطه دانش‌های اسلامی داشته باشیم. ما در حوزه دانش‌های دینی فقر نظریه پردازی داریم. باید در فقه حکومتی، فقه تمدنی، فقه حقوقی و اجتماعی منطبق بر آموزه‌های شریعت نظریه پردازی داشته باشیم.
بحمد الله با بینش خلاق و والای رهبر معظم انقلاب، شورای عالی حوزه علمیه خراسان با یک ترکیب کارآمد و کامل منصوب شده‌اند. حضور بزرگانی همچون آیت الله حاج سید حسن مرتضوی، حاج شیخ رجب علی رضازاده و حاج شیخ مهدی مروارید، در کنار تولیت آستان قدس رضوی و نماینده ولی فقیه در استان، یک فرصت طلایی برای این حوزه فراهم آورده است.
تمامی شخصیت هایی که به عنوان اعضای شورای عالی منصوب شده اند، جزو علمای تراز اول علمی کشور محسوب می‌شوند که اگر نگاهی به سابقه علمی این بزرگواران داشته باشیم، تلمذ و بهره مندی ایشان از اعاظم حوزه علمیه خراسان، نجف و قم، با مبانی علمی متنوع و اشتغال به تدریس دروس خارج فقه و اصول، جلوه ویژه‌ای دارد که شاید یکی از جنبه هایی که رهبر معظم انقلاب این جمع را جامع و کامل می‌دانند، همین نکته باشد.
اما درباره دبیر شورا جناب حجت الاسلام و المسلمین فرزانه، باید به این نکته اشاره کنم که وی نیز از محضر استادان بزرگی همچون آیات عظام حجت هاشمی، مرتضوی، فلسفی، رهبر معظم انقلاب، اشکذری، رضازاده و ... بهره مند شده اند. همچنین از همراهان قدیمی رهبر معظم انقلاب در دوران سخت مبارزات پیش از انقلاب بوده و اکنون ریاست دانشگاه رضوی و امامت موقت جمعه مشهد مقدس را بر عهده دارند.
مدیر حوزه، حجت الاسلام و المسلمین سید مصباح عاملی نیز شخصیتی فرهیخته، متخلق و اندیشمند می‌باشند که از محضر استادان بزرگی همچون آیات عظام فلسفی، میرزا جواد آقا تهرانی، مرتضوی، رضازاده، محمد تقی ادیب نیشابوری، باقر واعظی، حجت هاشمی و اشکذری بهره برده و از شاگردان برجسته رهبر معظم انقلاب می‌باشند که در مبارزات سیاسی به همراه حجت الاسلام والمسلمین فرزانه در کنار رهبر معظم انقلاب قرار داشتند.
 شخصیت بسیار با اخلاق و ساده زیست هستند، دو دهه ریاست نهضت سوادآموزی را بر عهده داشته و قبل و بعد از انقلاب به تدریس دروس معالم، حاشیه، رسائل و مکاسب و کفایه اشتغال داشته و از استادان دانشگاه علوم اسلامی رضوی
 هستند. مجله تخصصی پژوهش‌های اجتماعی نیز با مدیر مسؤولی ایشان منتشر می‌شود. امید است که این شورا بتواند در راه ارتقا و تحول حوزه علمیه و به بار نشاندن انتظارات به حق رهبر معظم انقلاب گام مؤثری بردارد و با توجه به شخصیت هایی که عضویت این شورا را دارند، بویژه شخصیت دبیر شورا و مدیر حوزه و بینش بالایی که دارند، این انتظار برآوردنی خواهد بود ان شاء الله تعالی.

 

قدس آنلاین

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، از بنیانگذاران حوزه علمیه مشهد

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، از بنیانگذاران حوزه علمیه مشهد

 


ذکر جمیلِ شیخ محمد‌ / احمد مهدوی دامغانی

اختصاصی شبکه اجتهاد:  چند سطر، در مقام اِجلال و تکریم مرحوم آیت‌­الله شیخ محمد

واعظ­زاده خراسانی

 

دکتر مهدوی دامغانی

 

برخی از همشهریان، مشهدی­‌های عزیزِ ارجمند که خدای سلامت‌شان بدارد، از این فقیر خاک­روبه آستان مقدس حضرت امام ثامن ضامن(صلوات‌الله‌علیه)، خواسته‌­اند که در مقام اِجلال و تکریم مرحوم مغفور، آیت‌­الله آقای حاج شیخ محمد واعظ‌زاده(رفع‌الله‌درجاته) چند سطر در توصیف و تأبین آن مَأسوفٌ­ عَلَیه و ذکر جمیل آن عالِم فاضل جلیل و تأسف و اندوه شدیدی که از فقدان آن وجود شریف بر دلم چیره شده است عرض کنم؛ لذا اولاً در اجرای امر آن همشهریان گرامی و ثانیاً از آن‌ جهت که شخصاً نیز خود را در قبال محبت و وفاداری­‌ای که آن انسان آزاده در این ۱۵-۲۰ سال اخیر عمر پُربرکت خود، کَتباً و شفاهاً نسبت به مرحوم مغفور والدم، ابراز و اظهار فرموده بود، به مرحوم حضرت آقای واعظ­زاده مدیون و مرهون می‌شناسم، مختصر عرایضی را به عرض رسانم و با یاد خیر آن مرد دانشمند نامی، اندکی درد فراق خود را از همسالان و هم‌دوره‌ای‌های نازنینی که اکنون همگی­‌شان در بستر خاک خفته‌­اند تسکین دهم، گو اینکه از خود این فقیر هم دیگر عمری نمانده است، زود یا دیر به آنان خواهد پیوست و ان‌شاءالله در مجاورت آنان سر بر آستان مقدس علی‌بن موسی‌الرضا (عَلَیهِ‌آلافُ‌التحِیه‌والثناءِ) خواهد گذارد،‌ بِمَنه و کَرَمِه.

نمی­­‌دانم و یا گمان ندارم که در حال حاضر عدد آنانی که مرحوم مغفور جنت­‌مکان خُلد آشیان، حضرت آقای حاج شیخ مهدی واعظ (۱۲۴۸-۱۳۲۹ش)۱ و آن خاتِمه السلَفِ وُعاظ و مذکرین و محدثین نامدار را بر عرشه منبر یا بر مَسنَدِ تحدیث و تذکر، زیارت کرده­‌اند به «۵۰» برسد.

ازآنجاکه آن مرد بزرگ در چندسال ماقَبلِ شهریور ۱۳۲۰ در اَعتاب مقدسه عراق مشرف بود و به تکلیفی که مراجع آن ایام مانند آیات عُظمی اصفهانی و قمی و عراقی(قدس‌الله‌اسرارهم) به ایشان ارجاع فرموده بودند، در این بِقاع متبرکه به وعظ و تذکیر می‌­پرداخت و اوایل سال ۱۳۲۱ به مشهد مراجعت فرمود، این بنده نیز جُز صورت و شمایل ظاهری از آن مرحوم را در آن سال­‌ها به یاد ندارم و همین‌قدر می‌­دانم که در آن سال­‌ها مرحوم آقای حاج شیخ مهدی، مشهورترین و از لحاظ مسائل و مطالبی که بر منبر بیان می­‌فرمود، معتبرترین واعظ مشهد بود.

پس از مراجعت ایشان به مشهد بعد از حکومت پهلوی اول که با استقبال و مسرت عموم مُتَدَینان مواجه بود، دیگر همان مسند منابر مهم مجالس وَعظ و تحدیث به وجود شریف ایشان مزین بود و به‌ویژه افاضات‌شان در مسجد گوهرشاد پس از نماز مغرب‌ و عشاء که تابستان­‌ها در ایوان شمالی و زمستان­‌ها در شبستان بزرگ شمال شرقی برگزار می­‌شد، از لحاظ اقبال عمومی بسیار بسیار مغتنم و مطلوب بود.

مضاف بر آنکه عموماً در مجالس و حسینیه­‌های عزاداری ایام محرم و صفر، مرحوم آقای حاج شیخ مهدی به‌اصطلاح، واعظ آخرین هر مجلس بود و این موضوع تا آخرین روزی که در آخرین سال عمر پربرکتش در مشهد اقامت داشت مسلم بود.

مرحوم آقای حاج شیخ مهدی سه پسر داشتند که بزرگ­‌ترین آنان مرحوم آقای حاج شیخ احمد و کوچک‌ترینشان مرحوم دکتر حسین خراسانی و میانی­‌شان همین حضرت آیت‌الله حاج شیخ محمد واعظ­زاده (أطابَ‌اللهُ‌ثَراه) بود. حاج شیخ احمد، واعظ محترم و محبوب و باسوادی بود که بسیار مورد اعتماد مردم قرار داشت و از لحاظ سیما و صورت به مرحوم والد معظم خود خیلی شبیه بود؛ یعنی هم قد و بالایش کشیده و بلند بود و هم چهره‌­اش به مرحوم آقای حاج شیخ مهدی مانند بود و گویی حاج شیخ مهدیِ جوان است.

آن مرحوم از اقران وُعاظی امثال مرحومان حاجی وثوق و آقا شیخ محمد آخوند و آقای شیخ محمد کفاش و آن واعظ فاضل و ادیب مرحوم شیخ ابوالقاسم فیاض (که در سال ۱۳۲۳ به‌علت ابتلای به سِل وفات یافت) شناخته می­‌شد. خدا رحمت کند مرحوم فیاض را که مردی شوخ­‌طبع نیز بود و به نظرم هم او بود که با قیاس با کلمه مأثوره‌­ای که «ما مِنا إلا مَقتولٌ أَو مَسمومٌ» با توجه به حال خویش و وضع­ آقای … می‌­گفت: «ما منا اِلا مفتوق او مسلول» و «منا» یعنی وُعاظ آن ایام مشهد. خداوند تعالی درجات آنان را والا فرماید.

مرحوم حسین آقا، یعنی دکتر حسین واعظ­زاده‌ خراسانی ‌ـ‌ که پس از نیل به درجه دکترا و تدریس در دانشگاه‌ ـ فقط به نام دکتر حسین خراسانی معروف بود، تمام تحصیلاتش را در مشهد انجام داده بود. در درس مرحوم مغفور، آقای ادیب نیشابوری۲ مُغنی و مُطَول ایشان و من بنده و مرحوم شیخ علی‌اکبر بیرجندی که نام خانوادگی‌اش را فراموش کرده‌ام و بعدها در بیرجند سِمَتِ دبیری دبیرستان­‌ها را داشت، هم­‌مباحثه بودیم؛ یعنی بحثی را که مرحوم آقای ادیب پیش‌ازظهرها از مُطَول و یا مُغنی فرموده بود، بعدازظهرها ما در مدرسه سلیمان­‌خان که آقای شیخ علی‌اکبر در آنجا طلبه­ مبیت بود، در طول سال ۱۳۲۱ و اوایل سال ۱۳۲۲ با هم مباحثه می­‌کردیم (و یاد باد آن روزگاران یاد باد).

و اما مرحوم مغفور جنت­‌مکان آیت‌الله آقای حاج شیخ محمد واعظ­زاده(اطاب‌الله‌ثراه) که پسر میانی (از لحاظ سن) و فرزند اکبر (از لحاظ معنی) مرحوم آقای حاج شیخ مهدی بود و اخیراً دار فانی را وداع کرد، خدا می­‌داند چقدر از وفات این مرد شریف و عالم ارجمند و متفنن در اقسام علوم مذهبی از فقه و اصول و کلام و تفسیر و حدیث، افسرده و اندوهگین شده­‌ام. در سال­‌های آخرین دهه ماقبل شهریور ۱۳۲۰ که مرحوم آقای حاج مهدی در عراق و اعتاب مقدسه مشرف بودند، در خدمت پدر می­‌بودند و در همان‌جا بر حسب معمول، علوم و فنون عربیت ادبی را تحصیل و زبان عربی را به لهجه عراقی صحبت می­‌کرد، به مشهد مراجعت کردند.

از این لحاظ مستغنی از «تعلم» در نزد کسی بودند، ولی می­‌دانم که بنابر فرموده حضرت آقای شیخ محمد روحانی (استاد)۳ خدمت ایشان شرح شمسیه را تلمذ کرده‌اند و طبقه و عَلَی‌الرسم در درس شرح لمعه مرحوم مغفور خُلدآشیان آقای حاج سید احمد مدرس‌یزدی حاضر می­‌شدند.

برای خود حقیر این مسئله مورد تعجب است که با اینکه ایشان صورتاً فقط یک سال از بنده بزرگ‌تر بودند و البته معناً صدسال از بنده بزرگ‌تر؛‌ اما این بنده در هیچ‌یک از دروس متداول آن ایام (فقه، اصول و حکمت)، سعادتِ به­ اصطلاح همدرسی معظمٌ‌له را نداشتم؛ زیرا ایشان در درجه و رتبه مقدم بر این حقیر و اَقران او در سال­های ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۴ قرار داشتند و در ردیف حضرت آقای دکتر محمدجعفر جعفری‌ لنگرودی(ادام‌الله‌ایام‌إفاضاته)۴ و مرحومان پروفسور عبدالجواد فلاطوریِ اصفهانی‌الأصل۵ و استاد محمدباقر بهبودی(۱۳۰۷-۱۳۹۳ش)۶‌(رحمت‌الله‌علیهما) می­‌بودند؛ زیرا اینان هر چهار نفر در سال ۱۳۲۳ که مرحوم پدرم در مدرسه «دودر» «رسائل» شیخ را تدریس می‌فرمود، در آن مباحثه حاضر می­‌شده­‌اند۷؛ درحالی‌که در آن سال بنده شرح لمعه و معالم را درس می­‌گرفتم.

اما این اختلاف طبقاتی هرگز مانع ارتباط و رفاقت دوستی ما با یکدیگر نبود و غالباً هر روز نزدیک غروب در صحن مسجد گوهرشاد، یعنی مقابل حجره­‌ای که در طرف شمال شرق مدرسه اختصاص به امور اداری مسجد داشت و مرحوم آقای آسید محسن طاهری۸ که «متولی‌باشی» مسجد بود، در آن حجره به مسایل مربوطه به مسجد می‌­پرداخت، عده شش هفت‌نفری از هم‌سالان مثل مرحوم آقای واعظ­زاده، اخوی‌شان آقای شیخ حسین و آقایان سید محمد و سید علی میردامادی۹(رحمت‌الله‌علیهم‌اجمعین) و محمدهادی شمس (آقازاده مرحوم آقا شیخ حسن شمس‌الواعظین، استاد شرحِ نظامِ حضرت آیت‌الله‌العظمی سیستانی‌ (مدظله‌العالی) و این‌حقیر بی‌مقدارِ ناچیز و یکی دو نفر دیگر) و سید رحمت‌الله حسینی‌ سیستانی و محمود آقای رشتی‌زاده (بعدها به نام خانوادگی رامیار (۱۳۰۱-۱۳۶۳ش)) دور هم جمع بودیم که بیشتر همان‌جور ایستاده و گاهی هم بر روی زمین نشسته ساعتی را با هم می‌گذراندیم و از مطالبی که در حوزه علمیه مطرح می‌شد، صحبت می­­‌کردیم و از وقایع روزمره و جنگ در اروپا باخبر می‌شدیم.

بنده در شهریور ۱۳۲۴ به تهران آمدم، ولی چون هرسال ۳-۴ بار به مشهد مشرف می‌­شدم، طبعاً علاوه‌ بر فیض عتبه‌­بوسی حضرت رضا(ع) و دیدن والدَینم خود را از دیدار دوستان هم‌دوره قدیمی­‌ام که مرحوم آقای واعظ­زاده فرد اعلای آنان می­‌بود، محروم نمی­‌ساختم و هربار می­‌دیدم که آن مرحوم بیش‌ازپیش به درجات بالاتر از علم و معرفت واصل شده است و به‌موازات آن ارتفاع و تعالی، تواضع و فروتنی و لطافتِ خُلقِ کریم او نیز افزایش یافته است و در حوزه مشهد محبوبیتی تام دارد.

آن فقیه عزیز چندسالی برای ادامه تحصیل و درک محضر اَعلام و اعاظم علمای قم و در درجه اول استفاضه از فیضات مرحوم جنت­مکانِ خُلدآشیان، حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی(اعلی‌الله‌مقامه)، به قم سفر کرد (در سال ۱۳۲۸). بنده طی سال­های ۱۳۳۰-۱۳۳۴ گاه‌گاه سفری یک‌هفته‌ای یا بیشتر، به‌قول‌معروف «زیارت شهِ عبدالعظیم و دیدن یار»، برای زیارت قم و دیدن مرحوم مغفور آقا سید جلال آشتیانی(۱۳۰۴-۱۳۸۴ش) (حَشَرَهُ‌اللهُ‌مَعَ‌أَجدادِهِ‌الطاهِرین) به قم مشرف می‌­شدم و به‌طور غیرمرتب و صرفاً به اغتنام فرصت، از محضر بعضی اَعاظِم نیز بهره می‌بردم، می­‌دیدم که آقای واعظ­زاده فوق‌العاده مورد احترام همسالان و هم‌دوره‌های خودش است و بسیار هم مورد عنایت و توجه حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی است و با طبقه مقدم بر خود، امثال مرحومان مبروران، حضرات حاج آقا رضا صدر و آقای مرتضی مطهری و حاج آقا مهدی حائری‌ یزدی۱۰، بسیار انس و حشر و معاشرت دارد و در مقابله و تصحیح مطبعی تفسیر شریف عظیم «تبیان» حضرت شیخ طوسی که آن ایام به همت و امر مرحوم حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی و به هزینه مرحوم حاج محمدحسین کوشان‌پور۱۱ تحت طبع بود، شرکت دارد و نیز در آن سلسله از کتاب­‌های «رجال»ی که مرحوم بروجردی درصدد طبع و انتشار آن‌ها اهتمام می­‌ورزید، سهم عمده­‌ای دارد.

پس از آنکه ایشان به مشهد مراجعت کردند، هم به مناسبت کمالات علمی و اخلاقی­ای که بدان نایل شده بودند و هم به مناسبت شخصیت خانوادگی محترمی که داشتند، از موقعیت۱۲ ممتازی در حوزه علمیه و در اجتماع برخوردار بودند (و نمی­‌دانم آیا اواخر ایام حیات مرحوم مغفور آقای حاج شیخ هاشم قزوینی را درک فرموده‌­اند یا پس از سال ۱۳۳۹ به مشهد برگشته­‌اند) و درعین‌حال … آنکه مرحوم رضوان‌جایگاه حضرت آیت‌الله میلانی(قَدسَ‌اللهُ‌تُربَتَه) (۱۲۷۴-۱۳۵۴ش) به مشهد مشرف شوند، حضرت آقای واعظ­زاده از تکمیل علمی خود دریغ نداشتند و در همان سال­‌ها، یعنی اوایل دهه چهل، در درس خارج فقه و اصول مرحوم آقای والدم۱۳ شرکت می‌کردند۱۴ و سپس جناب ایشان از «عُمَدِ» اصحاب حضرت آیت‌الله میلانی به شمار می­‌رفتند و بنده از بخت بدی که دارم و به سبب گرفتاری‌­ها و اشتغالات مختلفی که بدان مبتلا شده بودم، متأسفانه در آن سال­‌ها از توفیق تشرفم به مشهدمقدس عزیز نازنین محبوبم که مکرر نوشته‌­ام زبان حالم درباره مشهد همین دو بیت است:

أَحَب بِلادِ اللهِ ما بَینَ مَنعَجٍ * إلَی و سَلمی أن یَصوبَ سَحابُها

بِلادٌ بِها نیطت عَلَی تَمائِمی * و أَولُ أَرضٍ مَس جِلدی تُرابُها۱۵

زیرا که:

هر کو مرا شناخته دانسته است * کز بندگان شاه خراسانم

تشریف بندگی نسزد بر من * زیرا که خاکروبه ایوانم

به‌همین ‌دلیل طبعاً اقامت­‌های کوتاهی در مشهد داشتم و کمتر نعمت زیارت دوستان قدیمی هم‌دوره‌ام که آنان نیز اشتغالات مفیده تعلیمی و ارشادی فراوان داشتند نصیبم می­‌شد، خاصه آنکه در آن سال­‌ها جناب آقای واعظ­زاده در سِمَتِ استادی دانشکده الهیات مشهد، در مقام افاضه بودند و به‌علاوه، به تصحیح و مقدمه­‌نگاری و تحشیه چند کتاب مهم که در حقیقت بهترین یادگار ایشان است می‌پرداختند. درعین‌حال از دیدار اتفاقی و مختصری فی­‌المَثَل در مسجد گوهرشاد با ایشان یا هم­دوره‌ای دیگرم مرحوم آقا شیخ محمدکاظم شانه­‌چی(۱۳۰۶-۱۳۸۱ش)۱۶ و مرحوم آقا شیخ جعفر(زین­‌الدین) زاهدی۱۷ (رحمت‌الله‌علیهم اجمعین) محروم نمی­‌ماندم.

به‌هرحال در سنوات دهه چهل و پنجاه جناب ایشان و حضرات مبرور ایشان که دو سه‌نفری از آنان را نام بردم، بعد از طبقه اساتیدشان،‌ از متشخص­‌ترین چهره­‌های علمی و ادبی مشهد شناخته می­‌شدند و ازآنجاکه آنان سِمت استادی دانشکده اِلهیات را هم عهده­‌دار بودند، وجود ایشان در آن دانشکده به آن حیثیت و اهمیتی می­‌بخشید.

… پس از انقلاب هم که وضع این فقیر ناچیز معلوم و مشخص است و لازم به بیان نیست، زیارت حضرت آقای واعظ­زاده فقط در مراسم تشییع و سپس مجلس ترحیم مرحوم آقای والدم در مسجد گوهرشاد نایل شدم و کانَ آخِرَ عَهدی بِه.

پس از آنکه به آمریکا رفتم، هربار به زیارت مرقومه شریفه‌­ای از ایشان که هر دو مرقومه جواب عریضه­‌ای بود که بنده به حضورشان عرض کرده بودم، چشمم روشن شد، که اولی پاسخ عرض تسلیتی بود که به مناسبت وفات دایی محترمشان مرحوم حاج سید محمد نجف­‌آبادی‌ میردامادی خدمتشان عرض کرده بودم و دیگری مرقومه­‌ای بود که بنده در مقام تشکر و سپاس­گزاری از ابراز عنایت و یادآوری محبت­‌آمیزی که مُعَظمٌ­‌لَه در مجلس تکریم و ادای احترامی که در مشهد برای مرحوم مبرور حاج شیخ هاشم قزوینی (۱۲۷۰-۱۳۳۹ش)۱۸ تشکیل یافته بود از مرحوم والدم فرموده بود که تفصیل آن را برادرم جناب دکتر محمود (دامت‌افاضاته) در تلفن برایم شرح دادند و اجمالی از آن را ـ با توجه به اِلتزامی که برخی افراد و بعضی رسانه­‌ها از یاد نکردن مرحوم والِدم و زحماتی که او برای اِحیای حوزه علمیه مشهد پس از شهریور بیست در معیتِ استاد بزرگوارش، رضوان­‌جایگاه، آقای میرزامهدی غَرَوی‌ اصفهانی‌(اعلی‌الله‌مقامه) (۱۲۶۴-۱۳۲۴ش)۱۹ و حضرتَینِ آیَتَین، کفائی(۱۲۶۷-۱۳۵۰ش)۲۰ و سبزواری(۱۲۷۱-۱۳۴۵ش)۲۱ کشیده بود دارند ـ۲۲ مختصری از آن فرمایشات حضرت آقای واعظ­زاده در آن مجلس در صفحه دوم «ویژه‌­نامه روزنامه خراسان به مناسبت نکوداشت آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی» چاپ شده بود. بنده به حضورشان عرض کرده بودم و معظمٌ‌­لَه، جواب مفصلی برایم مرقوم فرمودند. خدایش رحمت فرماید.

این مطلب را هم ناگفته نگذارم که در این منصب یا سِمَت یا زحمتی که به‌عنوان نائب­ رییسِ انجمن تقریب میان مذاهب اسلامی به جناب ایشان متوجه شده بود، بی­ هیچ شک و تردیدی، حضرت آقای واعظ اُولی‌­تر شخصی بودند که بدان سمت منصوب گردیدند و قطعاً خدمات سودمند زیادی در تحقق مقاصد آن انجمن فرموده­‌اند و ان‌شاءالله در نزد صاحب‌شریعت(ص) و امیرالمؤمنین، علی(ع) مقبول واقع گردد.

به پایان رسید آنچه به تقاضای برخی از همشهریان فاضل و شریفم که خدای بزرگ همه­ آنان را سلامت و موفق بدارد، برای بیان فضائل و مکارم مرحوم مغفور، حضرت آقای حاج شیخ محمد واعظ­زاده به نوشتن آن مکلف شده بودم. والحَمدُ للهِ رَب العالَمینَ و صَلی اللهُ عَلی سَیدِنا مُحَمدٍ و آلِهِ الطیبین. ان‌شاءالله آن همشهریان و خوانندگانِ این نوشته، لطفاً در هنگام تشرف به آستان مقدس و حرم مطهر از عتبه­‌بوسیِ نیابیِ این فقیر دریغ نفرمایند.

 

 

پی‌نوشت‌ها

[۱] . نک: پاورقی نوشته پیشین ذیل عنوان «زندگی‌نامه آیت‌الله محمد واعظ‌زاده‌خراسانی».

[۲] . محمدتقی ادیب‌نیشابوری (۱۳۱۲–۱۳۹۶ق) مشهور به ادیب‌ثانی متخلص به «راموز» از دانشمندان علوم اسلامی معاصر و شاعر فارسی‌زبان بود. او متخصص ادبیات عرب بود و در رشته‌های ادبیات فارسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، اصول، فقه، رجال، حدیث، تفسیر، طب قدیم، نجوم تحصیل کرده بود. ایشان شاگردِ عبدالجواد بجنگردی (معروف به ادیب‌نیشابوری یا ادیب اول ۱۲۴۳-۱۳۰۵ش بود.

[۳]. آن مرحوم از فضلای اهل منبر و معروف به «استاد»، تخصّصی در تدریس منطق عموماً و «شرح شمسیّه» خصوصاً داشت و به این بنده که سعادت شاگردی ایشان را در همان کتاب داشتم فرمودند که اخیراً شرح شمسیه را برای واعظ­زاده تدریس کرده‌اند.

[۴] . وی سال ۱۳۰۲ش در لنگرود متولد شد. تحصیلات مقدماتی را نزد پدرش فراگرفت و پس از اتمام تحصیلات مقدماتی در لنگرود، برای ادامه تحصیل به دانشسرای رشت رفت. او برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه شهرهای قم، همدان، اصفهان، و مشهد رفت و در حوزه خراسان از میرزاهاشم مدرس‌قزوینی بهره گرفت. وی همزمان با تحصیلات حوزوی موفق به اخذ دیپلم گردید و سپس دکترای حقوق خود را در سال ۱۳۳۹ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران دریافت نمود. کتاب دائره‌المعارف عمومی حقوق (الفارق) از تألیفات وی در سال ۱۳۸۷ و در بیست‌وششمین دوره جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان برترین کتاب سال رشته حقوق شناخته شد. وی اکنون در ایستبورن انگلستان به سر می‌برد.

[۵] . او در سال ۱۳۰۴ش در اصفهان به دنیا آمد و تحصیلات دبستان و دبیرستان را در این شهر به پایان رسانید و سپس برای تحصیل علوم دینی، راهی حوزه علمیه مشهد شد و از محضر میرزاهاشم قزوینی و میرزا محمدتقی ادیب‌نیشابوری بهره برد. او پس از آن به تهران رفت و نزد علامه محمدتقی آملی و میرزامهدی آشتیانی و میرزا محمدعلی شاه‌آبادی تلمذ کرد. ایشان از سال‌های ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۳ در دانشگاه تهران تحصیل کرد. در ۱۳۳۳ رشته فلسفه و الهیات را با کار ترجمه کتاب «المشاعر» ملاصدرا و با درجه لیسانس فلسفه به پایان برد. این رساله به‌عنوان بهترین اثر سال، نائل به درجه عالی علمی شد. او سپس در ۱۳۳۳ش/۱۹۵۴م به آلمان رفت و در دانشکده فلسفه تحصیلاتش را ادامه داد. وی در دانشگاه کُلن به تدریس پرداخت و در ۱۹۶۰ در آنجا به اخذ مدرک در امتحان بزرگ لایتن نائل آمد. از سال ۱۹۶۸ کتابخانه‌ای برای تحقیق شیعه در شهر کلن تأسیس نمود که در اروپا در نوع خود نمونه ‌است و از شهرت بین‌المللی برخوردار است. او در سال ۱۹۷۳ در دانشکده فلسفه دانشگاه کلن (رشته اسلام‌شناسی) در موضوع تغییر جریان فلسفه یونانی از طریق تفکرات اسلامی تحقیق کرد و در ۱۹۷۴ به عنوان «پروفسور» ملقب شد.

[۶] . او در ۱۳۲۷ تحصیلات مذهبی خود را در حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و نزد اساتید معروف ادبیات آن دوره مانند ادیب نیشابوری دوم، و فقه و اصول را نزد آیت‌الله سیداحمد مدرس‌یزدی و آیت‌الله میرزاهاشم قزوینی تلمذ کرد. آنگاه در سال ۱۳۳۳ به شهر قم و حوزه بزرگ شیعه آمد و پس از مدتی تحصیل در این شهر، عازم نجف شد و از محضر اساتیدی چون آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی و سید محسن حکیم و عبدالهادی شیرازی بهره برد. آنگاه در سال ۱۳۳۵مجدداً به زادگاه خویش برگشت. وی برای نخستین‌بار، به‌منظور استخراج صحاح شیعه، به وارسی و اعمال قواعد پرداخته و حاصل آن را برای تمرین طالبان علم‌الحدیث در کتاب علل‌الحدیث فراهم آورده است. وی مصحح آثاری مانند بحارالانوار، کنزالعرفان و بخش‌هایی از تفسیر المیزان و مؤلف کتاب‌هایی مانند صحیح‌الکافی و معرفهالحدیث بود. دیدگاه‌های او در پالایش حدیث و فعالیت‌هایش در گزینش روایت‌های معتبر شیعه به‌ویژه در دهه ۶۰ بحث‌های بسیار برانگیخت و آثاری محسوس بر دیدگاه معاصران داشت.

[۷]. خود مرحوم آقای واعظ‌زاده این مطلب را در مقدمه کتاب «حوزه علمیه خراسان» ص۱۷ بیان فرموده است.

[۸]. بعداً نماینده مشهد در مجلس شورای ملّی شد و مردی بسیار شریف و سلیم‌النَّفس و پرهیزکار و بزرگ­‌زاده و نجیبی بود، رحمت‌الله‌عَلیه.

[۹]. آن‌وقت‌ها هنوز مرحوم آقای واعظ‌زاده به مُصاهَرتِ مرحوم حاج سیدهاشم نجف‌آبادی رضی نائل نشده بود.

[۱۰]. آن زمان هنوز حضرتَینِ آیَتَین، مطهّری و حائری‌یزدی برای افاضه به دانشگاه تهران تشریف نیاورده بودند.

[۱۱]. از تجّار بسیار متدین و مشهور آن ایام که مَصدَرِ بسیاری از خیرات و مبرّات بود. پسرش مرحوم حاج عباس آقا داماد مرحوم حاج آقا رضا رفیع قائم مقام المُلک سناتور با بنده دوستی داشت. رَحمَهُ‌اللهِ‌عَلَیهِم‌اَجمَعین.

[۱۲]. اگر فُضَلای از خوانندگان از کلمه «موقعیّت» که غلط مشهوری شده است ایراد بگیرند حق دارند و بگویند: چرا نمی­نویسی «موقع».

[۱۳] . آیت‌الله شیخ محمدکاظم مهدوی‌ دامغانی در سال ۱۲۷۷ش/۱۳۱۶ق در اطراف دامغان متولّد شد. وی پس از فراگیری برخی مقدمات به مشهد مشرّف شد و دروس مقدمات و سطح را تکمیل نموده و چهارده‌سال در درس خارج مرحوم آقازاده(حاج میرزامحمد خراسانی فرزند برومند مرحوم آخوند رحمه‌الله‌علیهما) شرکت نمود و هم‌زمان از سن بیست‌سالگی (۱۲۹۶ش/۱۳۳۶ق) به تدریس سطوح مشغول شد و بیست‌وچهارسالگی (۱۳۰۰ش/۱۳۴۰ق) پس از تشرف میرزامهدی اصفهانی به مشهدمقدس از اولین شرکت‌کنندگان دروس وی بود و ده سال از محضر او استفاده نمود. وی از شاگردان فاضل میرزا بود و چنین معروف است که هم‌مسلک با ایشان بوده است. وی در سال ۱۳۵۹ش/۱۴۰۱ق رحلت نمود.

[۱۴]. محمود پسندیده، حوزه علمیه خراسان، (انتشارات بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان‌ قدس رضوی، ۱۳۸۵ش)، ج۱، ص۱۷.

[۱۵] . منسوب به یک اعرابی است.

[۱۶] . ایشان حدیث‌پژوه و طلبه حوزه علمیه مشهد بود و از عالمان بزرگی از جمله آقابزرگ تهرانی، شیخ هاشم قزوینی،

مهدی الهی‌ قمشه‌ای و میرزاحسین سبزواری اجازه اجتهاد و روایت دریافت کرد. تدریس در دانشگاه فردوسی مشهد و تألیفات متعدد در فقه، حدیث و علوم مرتبط با آن در قالب کتب و مقالات علمی و همچنین سامان‌دهی و فهرست‌نویسی نسخه‌های خطی تعدادی از کتابخانه‌های مشهد از جمله فعالیت‌های اوست. وی با هدف صیانت از متون دینی و نسخه‌های علوم اسلامی با همکاری دو نسخه‌شناس دیگر، اقدام به فهرست نسخه‌های خطی شش کتابخانه مشهد کرد و حاصل آن در دو جلد منتشر شده است. وی برای این امر سفرهایی به شهرهای مختلف ایران و دیگر کشورها نظیر آذربایجان، ازبکستان، تاجیکستان، مصر، سوریه، عربستان، ترکیه، اردن، لبنان، مراکش و پاکستان داشت. او در این دیدارها به شهرها، کتابخانه‌ها، موزه‌ها، مساجد، دانشگاه‌ها و مدارس قدیمی مراجعه کرده و به استنساخ و جمع‌آوری نسخه‌های اسلامی پرداخته است. وی در سال ۱۳۸۱ش درگذشت و در حرم امام‌رضا(ع) به خاک سپرده شد.

[۱۷] . استاد جعفر زاهدی در سال ۱۲۹۶ش در مشهد زاده شد. نیاکان وی اهل بروجرد و مقیم مشهد بودند. ادبیات عرب را نزد شیخ محمدتقی شاهرودی، شیخ محمدکاظم دامغانی، شیخ حسن هروی و ادیب‌ثانی خواند و سطح را در محضر شیخ هاشم قزوینی و شیخ مجتبی قزوینی فراگرفت. وی که از محضر بزرگان به فراگیری درس خارج استمداد نموده بود، از سال ۱۳۳۷ش به تدریس در دانشکده معقول و منقول (الهیات) دانشگاه فردوسی مشهد پرداخت و شاگردان بسیاری را تربیت کرد و به‌دلیل داشتن مقام ارجمند علمی، موفق به دریافت اجازه روایی از عالمان زیادی شد. ایشان از سال ۱۳۱۵ش در مدرسه نواب و خیرات‌خان به تدریس فقه، اصول، تفسیر و حکمت پرداخت و کتاب‌های آموزنده بسیاری را نگاشت. سرانجام بعد گذشت بیش از ۸ دهه از عمر مبارکش، در سال ۱۴۱۹ق برابر با ۱۳۷۷ش، در سن ۸۴ سالگی در مشهد به سرای باقی شتافت.

[۱۸]. میرزاهاشم قزوینی نزد حضرات آیات سید مـوسی زرآبـادی در‌ قزوین و‌ میرزامهدی اصفهانی و آقـاحسین قمی و میرزامحمد آقازاده‌خراسانی را در مشهد درک کرد و و از میرزامهدی اصفهانی و میرزامحمد آقازاده‌خراسانی به‌ اجازه‌ اجتهاد مفتخر گردید و همین‌ اجازه از طـرف آیت‌الله‌ سید ابوالحسن‌ اصفهانی‌ به توقیع‌ «صدر عن أهـله فـی محله» موشّح گردید. این شخصیت، به‌جز ایام تبعید (به‌خاطر دخالت در واقعه «مسجد گوهرشاد» و مبارزه با رضاخان‌) تا روزی‌ که‌ میرزای‌ اصفهانی حیات‌ داشت‌ از‌ او جدا نشد. (کیهان فرهنگی، اسفند ۱۳۷۱، ش۹۵)

[۱۹]. میرزامهدی اصفهانی از بـهترین اصحاب درس‌ سید محمدکـاظم یـزدی و نخستین شاگرد مبرّز‌ میرزای‌ نائینی بود و بر‌ مبانی‌ و نظرات ایشان تسلط کافی‌ داشت. وی در ۳۵سالگی (۱۲۹۸ش/عید فـطر ۱۳۳۸ق) به درجه اجتهاد رسید. میرزا پس ‌از سفر به مـشهد، از ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۴ش به تعلیم معارف وحیانی کوشید. برخی از مستفیدان از محضر او عبارتند از: سید حسین‌ حائری؛ میرزاعلی‌اکبر نوقانی؛ سید صدرالدین‌ صدر؛ شیخ هاشم‌ قزوینی؛ شیخ مجتبی‌ قزوینی؛ شیخ غلامحسین محامی‌‌ بادکوبه‌ای؛ شیخ محمدحسن بروجردی؛ شیخ محمدکاظم دامغانی؛ شیخ هادی مازندرانی؛ شیخ زین‌العابدین غیاثی‌ تنکابنی؛ سید علی شاهرودی؛ شیخ علی محدث‌‌خراسانی؛ شیخ عبدالله واعـظ‌یزدی؛ شیخ عـبدالنبی کجوری؛ سید محمدباقر‌ نجفی‌‌یزدی؛ شیخ علی‌ نمازی‌شاهرودی؛ میرزاجوادآقا تهرانی؛ سید علیرضا قدوسی؛ شیخ حسنعلی مروارید؛ شیخ علی‌اکبر صدرزاده‌ دامغانی؛ شیخ محمدباقر ملکی‌ تبریزی؛ و استاد محمدتقی شریعتی‌ مزینانی. (کیهان فرهنگی، اسفند ۱۳۷۱، ش۹۵)

[۲۰] . میرزااحمد کفائی‌ خراسانی متولد نجف بود و درس‌های مقدماتی و بخشی از سطوح را در منزل نزد استادانی خصوصی فراگرفت. سپس مکاسب را به سفارش پدر نزد سید ابوالحسن اصفهانی و رسائل و کفایه را نزد برادرش، میرزامحمد آقازاده آموخت. از ۱۳۱۹ در درس‌های خارج فقه و اصول خراسانی شرکت کرد و پیش از ۲۵ سالگی به درجه اجتهاد رسید. در حیات پدر به ایران آمد و در هنگام درگذشت پدرش در مشهد بود و سپس به عراق بازگشت و به تدریس درس‌های دوره سطح پرداخت. او در نهضت استقلال عراق، در برابر سلطه استعماری انگلیس، به عنوان نزدیک‌ترین مشاور میرزا محمدتقی شیرازی، مشارکتی فعال داشت. در پی مجاهدت‌ها در ۱۳۰۳ش (۱۳۴۲) به ایران تبعید شد و در مشهد قصد توطن کرد و تا پایان عمر در آنجا ماند و به فعالیت‌های علمی، فرهنگی و سیاسی پرداخت؛ از جمله سه دوره خارج اصول و نیز خارج برخی مباحث فقه. کفائی بعد از درگذشت برادرش، محمد آقازاده (متوفی ۱۳۱۶ش)، زعامت حوزه علمیه خراسان را بر عهده گرفت و پس از رویدادهای شهریور ۱۳۲۰، حوزه علمیه منحل شده مشهد را احیا کرد. کفائی در ۱۳۵۰ش/۱۳۹۱ق درگذشت و در حرم امام‌رضا(ع) به خاک سپرده شد. حاشیه‌ای بر مباحث الفاظ کفایهُ الأصول از آثار اوست.

[۲۱] . آیت‌‌الله حاج میرزاحسین سبزواری مشهور به فقیه سبزواری، فرزند آیت‌‌الله میرزاموسی (۱۲۹۷–۱۲۲۷ش) در سامرا به دنیا آمد و در ۱۲۷۹ش همراه پدر به سبزوار رفت و در آنجا به تحصیل علوم دینی پرداخت. وی در سال ۱۲۸۶ش برای ادامه تحصیل وارد مشهد شد و در مدرسه فاضل‌خان حجره گرفت و از محضر دانشورانی چون حاج شیخ حسن برسی، میرزامحمدباقر مدرس‌ رضوی، میرزا عبدالجواد ادیب‌ نیشابوری(ادیب‌اول)، حاج میرزاحسین از شاگردان میرزای شیرازی و حاج میرزا اسماعیل مجتهد علم آموخت. وی سال ۱۲۹۹ش، پس از فوت پدر و طبق وصیت او برای ادامه تحصیل به نجف رفت و فقه و اصول را نزد آیات میرزاحسین نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، آقاضیاء عراقی و حاج سید محمد فیروزآبادی فراگرفت و از همه اساتید خود اجازه اجتهاد دریافت نمود و به فقیه‌ سبزواری اشتهار یافت. وی در ۳۸ سالگی به درخواست مردم سبزوار به ایران بازگشت و در مشهد ساکن شد و به تدریس فقه و اصول و فلسفه و نیز اقامه نماز جماعت روی آورد و خدمات اجتماعی و عمرانی کم‌‌نظیری انجام داد.

[۲۲]. دکتر احمد دامغانی: تا آنجا از نام‌بردن مرحوم پدرم در ضمن اساتید مرحوم واعظ‌زاده دریغ دارند، عیبی ندارد که: «تِلکَ قَضایا قِیاساتُها مَعَها».

http://mag.ijtihadnet.ir/%D8%B0%DA%A9%D8%B1-%D8%AC%D9%85%DB%8C%D9%84%D9%90-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%E2%80%8C/

 

اسامی تعدادی از علمای حوزه ی علمیه ی مشهد در سالهای 1340-1345

 

 

اسامی تعدادی از علمای حوزه ی علمیه ی مشهد در سالهای 1340-1345


در سالهای 1340 -1345، حوزه ی علمیه ی مشهد مقدس رضوی، مملوء بوده است از علم و عالمان، و فکر و متفکران، و بحث و بیان و تحقیق و تبیان... و منبرهای تدریس مفتخر، و حوزه های درس منور به وجود بزرگانی چونان:

- آقا بزرگ حکیم شهیدی

- حاجی فاضل (حکیم) خراسانی

- آشیخ اسدالله عارف یزدی

- آمیرزا مهدی شهیدی (فرزند آقا بزرگ حکیم- مدرس فلسفه)

- آمیرزا محمد آقازاده ی کفائی (مدرس خارج کفایه، در سطحی بالا)

- حاج آقا حسین قمی (مرجع مجاهد معروف، در واقعه ی «مسجد گوهرشاد» و مدرس خارج فقه).

- حاج شیخ عباس قمی

- حاج میرزا احمد مدرس یزدی

- حاج آقا جلال مدرس (خوشنویس).

- آمیرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری اول (مدرس مشهور و بزرگ ادبیات و مربی فاضلان..)

- میرزا محمدباقر مدرس رضی (پدر استاد سید محمدتقی مدرس رضوی)

- شیخ حسن ادیب هروی (مدرس مشهور ادبیات)

- شیخ مجتبی قزوینی خراسانی.

- شیخ هاشم قزوینی خراسانی.

- شیخ محمدکاظم مهدوی دامغانی.

- شیخ غلامحسین محامی بادکوبه ای.

- شیخ محمدحسن بروجردی.

- شیخ محمدرضا کلباسی اصفهانی.

- شیخ محمد نهاوندی (صاحب تفسیر).

- میرزا ابولقاسم الهی (مدرس فلسفه)

- آشیخ هادی کدکنی (مدرس شفا).

- حاج میرزا احمد کفائی (آقازاده) (فرزند آیت الله العظمی المجاه، آخوند خراسانی).

- آشیخ عبدالنبی کجوری (مشهور به «نقاد فلسفه»).

- آشیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی (عالم و زاهد و صاحب نفس معروف).

- آشیخ علی اکبر نهاوندی (صاحب تألیفات، و از مشاهیر خراسان آن روز).

- شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری ثانی (مدرس بزرگ و مشهور ادبیات)

- آمیرزا علی اکبر نوقانی (مربی تأثیرگذار بزرگ، و متولی مدرسه ی نواب)

- حاج شیخ محمود حلبی خراسانی.

- آشیخ مرتضی آشتیانی (عالم بزرگ).

- حاج سید یونس اردبیلی (صاحب رساله)

- آسید حسین حائری.

- حاج میرزا حسین فقیه سبزواری (صاحب رساله)

- آشیخ زین العابدین غیاثی تنکابنی.

- آشیخ سیف الله ایسی (مدرس فلسفه)

- آمیرزا جواد آقا تهرانی (صاحب «میزان المطالب» و...»

- آشیخ علی اکبر صدر زاده ی دامغانی.

- حاج شیخ علی نمازی شاهرودی (حافظ قرآن، صاحب «مستدرک سفینة البحار» در 10 جلد، و «مستدرکات علم الرجال» در 10 جلد و آثار دیگر).

- آشیخ حبیب الله گلپایگانی (عالم زاهد معروف)

- آقا سید محمدرضا علم الهدی.

- آقا سیدمحمود علوی (صاحب تألفات).

- آقا شیخ غلامحسین تبریزی (عبد خدائی).
- حاج ملاهاشم خراسانی (صاحب «منتخب التواریخ»).

- آمیرزا حسنعلی مروارید (صاحب «التنبیهات حول المبدأ و المعاد»).

- حاج شیخ کاظم شاهکوئی

- حاج سید حسین حجازی (پایین خیابانی).

- حاج سید ابوالحسن حافظیان مشهدی (از بزرگترین صاحب نفسان و استادان کم مانند روزگار، در علوم غریبه و اسرار خفیه).

- حاج شیخ حسین بجستانی (مدرس متون فقهی).

- حاج سیدجواد خامنه ای.

- حاج سید هاشم نجف آبادی میردامادی (صاحب تفسیر).

- حاج سید صدرالدین صدر (از مراجع شیعه، که در سالهایی چند که در مشهد مقدس ساکن بودند، از مأنوسین و علاقمندان به میرزای اصفهانی بوده اند).

منـابـع
محمدرضا حکیمی – مرام جاودانه – صفحه 198 الی 203

http://tahoor.com/fa/Article/View/402740

 

" حوزه علمیه مشهد "

 

کتاب " حوزه علمیه مشهد " ، به همت و پژوهش و نگارش جناب آقای دکتر کامیار صداقت ثمرحسینی ، صفحات مربوط به مرحوم آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری

 

 

 

 

https://t.me/faghihsabzevari

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 1345 – 1271 شمسی / 1386 – 1309 قمری ) ، مرجع تقل

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 1345 – 1271 شمسی / 1386 – 1309 قمری ) ، مرجع تقلید و از احیاگران حوزه علمیه خراسان

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 1345 – 1271 شمسی / 1386 – 1309 قمری ) ،

مرجع تقلید و از احیاگران حوزه علمیه خراسان

مشهد

 

 

مشهد

 
 

وجه تسمیه

 
حرم امام علی بن موسی علیه السلام در شهر مشهد

واژه مشهد به معني شهود، حضور و شهادتگاه است و به اين معاني به واژه «مشاهد» جمع بسته مي‌شود. واژگان «مشهد» و «مشاهد» در عرف و اصطلاح سده 3 هـ.ق، بر قبور ائمه و اولیاء و رجال اطلاق مي شده است.

چنان كه در آن زمان، مشهد مرغاب در فارس و مشهد ميهنه (آرامگاه ابوسعيد ابوالخير) و مشهد توس يا مشهد رضوي در خراسان وجود داشته است. علی بن موسی‌الرضا پس از شهادت بدست مأمون عباسي در سال 202 هـ.ق در آرامگاه هاروني سناباد به خاك سپرده شد.

از آن پس «سناباد نوغان» به نام «مشهدالرضا» خوانده شد و به مرور زمان بر پهنه آن به ويژه در زمان شاه تهماسب صفوي افزوده گشته و مردم توس به مشهد كوچ داده شدند و به مرور زمان نام مشهد بر این شهر ماندگار شد. گفتنی است که نام مشهد اولین بار توسط سلطان محمود غزنوی به این شهر داده شد.[۱]

موقعيت جغرافيايى

شهر مشهد که در جنوب کشف رود واقع شده قريب 1015 متر از سطح دريا ارتفاع دارد و در 37 درجه و 16 دقيقه عرض شمالي و 49 درجه و 36 دقيقه طول شرقي قرار گرفته و فاصله آن تا تهران 913 کيلومتر مي باشد. مشهد بر سر راه‌هاي ترکستان و افغانستان و هندوستان و بلوچستان واقع شده و شهر مزبور تا سال 202 هجري ديه کوچکي بنام سناباد از توابع طوس بود.

قبل از اين که مشهد آباد شود طوس مرکز خراسان بود و اهميت بسزائي داشته است و راجع به آن در کتب معجم البلدان و نزهة القلوب چنين نوشته شده: طوس شهريست در خراسان که بين آن و نيشابور ده فرسخ و مشتمل بر دو شهر است که يکي طابران و ديگري نوقان باشد. قراي طوس از هزار متجاوز و آن در زمان عثمان بن عفان فتح شده و در آن قبر علي بن موسي الرضا و هارون الرشيد مي باشد.[۲]

تاریخ مشهد

مشهد پيش از اسلام:

گرچه تاريخ شكل‌گيرى شهرى با عنوان (مشهد) به آغاز قرن سوم هجرى يعنى مقارن با شهادت و به خاكسپارى ييكر مطهر حضرت امام رضا علیه‌السلام در آن جا برمى‌گردد اما منطقه (توس) كه مشهد كنونى در آن واقع است تاريخى ديرينه دارد.

توس را از اين رو بدين نام خوانده‌اند كه بنيانگذار و نخستين حكمران آن، فردى به نام (توس بن نوذر) سپهبد نام‌آور كيخسرو پادشاه كيانى بوده است. از تاريخ اين شهر در قبل از اسلام به جز افسانه‌اى چند آگاهى چندانى در دست نيست ولى با توجه به اسناد موجود مى‌توان حدس زد كه اين شهر در اواخر حكومت ساسانيان يكى از مرزدارى‌هاى سر راه گرگان و نيشابور به مرو و بلخ و از ولايت‌هاى مشهور در خراسان بزرگ بوده است.

مشهد در دوره اسلامى:

به گفته تاريخ‌نويسان، هنگامى كه يزدگرد سوم از برابر سپاهيان مسلمان عرب گريخت به خراسان روى آورد. سپاه مسلمانان به فرماندهى احنف بن قيس كه مامور فتح خراسان بودند وى را تعقيب كردند. يزدگرد كه آنان را به دنبال خويش يافت، راهى (توس) شد تا از (كنارنگ توس) مرزبان خود در آن خطه پناه بخواهد اما (كنارنگ) با اين بهانه كه از يك سو، توس گنجايش موكب بزرگ پادشاهى را ندارد و از سوى ديگر پناه دادن به پادشاه امكان يورش سپاه مسلمانان را افزايش مى‌دهد، يزدگرد را از توس راهى (مرو) كرد. حاكم مرو نيز در آغاز به استقبال يزدگرد شتافت اما سرانجام از او رخ برتافت و آخرين شاه ساسانى در سال 31 هجرى به دست آسيابانى در مرو كشته شد.

كنارنگ توس هم كه حاكمى سودجو و عافيت‌طلب بود، با احساس خطر از سپاه مسلمانان طى نامه‌اى از عبدالله بن عامر امان خواست و عهد كرد كه اگر پيشنهاد او پذيرفته شود، در فتح نيشابور مسلمانان را يارى خواهد داد پس چنين كرد و به امارت نيشابور دست يافت.

با اين ترفند كنارنگيان به رغم فتح خراسان، همچنان نفوذ خود را در خطه توس حفظ كردند و تا پايان عصر اموى و چيرگى سپاه ابومسلم در سال 129 هجرى، در آن جا ماندند و تنها پس از يورش سرداران ابومسلم بود كه آن جا را رها ساختند.[۳]

قبلاً اشاره شد که در اوايل اسلام شهري به نام «مشهد» وجود نداشت: در محل فعلي اين شهر، دهکده ي گمنامي بود که آن را«سناباد» مي گفتند و جزء اراضي طوس بود. هارون که براي رفع اغتشاش و اصلاح اوضاع نواحي خراسان به ايران سفر کرده بود در اثناء سفر بيمار شده و از دنيا رفت و در قصر «حميد بن قحطبه» که در اين ناحيه قرار داشت به خاک سپرده شد. پس از شهادت امام رضا علیه‌السلام قرار شد مدفن آن حضرت را در کنار قبر هارون قرار دهند.

اين قبرها در کنار هم تا حدود سال 500 شکل و وضعي عادي داشت تا آن که به آن محل، پس از چندي عنوان «مشهدالرضا» داده شد (يعني محل شهادت رضا يا شهود رضا) به طوري که نوشته اند اولين بار يک ضريح نقره اي توسط مردي از اهالي ايران که زرتشتي بود و هنوز مسلمان نشده بود، براي دور قبر درست شد زيرا وي در اثر توسل به آن حضرت از بيماري صعب العلاجي که داشت بهبود يافته بود و به منظور تجليل و اظهار علاقه به آن حضرت و نيز جلب توجه مردم به آن امام بزرگوار به چنين اقدامي دست زد و اين در زمان حکومت سلجوقيان بود.

ابن بطوطه در سفرنامه ي خود يادآور شده است که در 734 هجري از حريم رضوي ديدن کرده است که «به صورت صندوقي چوبين بود و از صفحاتي از نقره پوشيده شده بود» در زمان صفويه که به جهاتي توجه به اين گونه امور زياد شد، براي اولين بار ضريحي طلاکوب براي آن قبر تهيه و نصب شد.[۴]

اماکن متبرکه

1. آستان قدس رضوي:

آستان قدس رضوي عظيم‌ترين و باشکوه‌ترين اماکن مذهبي ايران است که در اين شهر واقع شده است. هر سال ميليون‌ها مسلمان از سراسر اين کشور و ساير کشورهاي اسلامي براي زيارت تربت پاک و مطهر آن بزرگوار به اين شهر مشرف مي‌شوند و اما در ذکر تاريخ ساختمان حرم مطهر آمده است که حميد بن قحطبه‌ي طايي فرمانده‌ي جنگ‌هاي بني‌عباس عليه بني‌اميه از طرف منصور و مهدي دو تن از خلفاي عباسي به حکومت خراسان منصوب شد.

در اين زمان ميان نوغان و روستاي سناباد باغي بزرگ براي خويش ساخت و در آن کاخي مجلل بنا کرد که تا آغاز قرن چهارم هجري پا بر جا بوده. هارون که براي سرکوبي شورش‌هاي خراسان به طوس آمده بود، بيمار شد و براي استراحت و گذران دوران بيماري خود همين باغ را برگزيد ولي از اين بيماري برنخاست و در سال 193 هجري درگذشت و او را در درون همين باغ دفن نمودند. پس ازآن پسرش بر بالاي آرامگاه او بقعه‌هايي ساخت و در سال 203 هجري که حضرت امام رضا عليه‌السلام به وسيله‌ي مأمون به شهادت رسيدند.

به دستور او آن حضرت را در کنار قبر پدرش هارون به خاک سپردند و از آن زمان به بعد مرقد مطهر امام رضا عليه‌السلام زيارتگاه شيفتگان جهان تشيع شد و به تدريج بر آباداني اطراف آن افزوده گشت تا جاي که بر اثر گستردگي، آباداني‌هاي سناباد و نوغان را در خود ضميمه کرد و به صورت شهري آباد و بزرگ درآمد که آن را مشهدالرضا عليه‌السلام خواندند (يعني مکان شهادت امام رضا عليه‌السلام) و به مرور اين نام در کلمه‌ي مشهد خلاصه شد. هم‌اکنون مشهد اولين و بزرگترين کلان شهر مذهبي ايران و دومين کلان شهر مذهبي جهان بعد از مکه‌ي معظمه و دومين کلان شهر ايران (بعد از تهران) است.[۵]

2. خواجه ربيع:

يکي از اماکن متبرکه مشهوره مشهد مقبره خواجه ربيع بن خثيم است که از زهاد ثمانيه بوده و از مشاهير تابعين مي باشد.

  • 1. ربيع بن خثيم؛
  • 2. هرم بن حيان؛
  • 3. اويس قرني؛
  • 4. عامر بن عبدقيس؛
  • 5. ابومسلم خولاني؛
  • 6. مسروق بن اجدع؛
  • 7. حسن بصري.

روايتي نقل مي کند که حضرت امام رضا عليه السلام فرموده اند: «لم يجرني الي هذه الناحيه الا شوق زيارته».

و شاه عباس از شیخ بهائی احوال او را خواست شيخ مرقوم فرموده خواجه ربيع عليه‌الرحمه از اصحابامیرالمومنین و بسيار مقرب آن حضرت بود و در کشتن عثمان دخالت داشت و با لشگر اسلام به خراسان آمد و به جهاد با کفار پرداخت و آنجا فوت کرد.

3. خواجه ابوالصلت الهروي :

عبدالسلام بن خواجه صالح هروي از مؤلفين روات است که همه بر جلالت قدر و علو مقام او اتفاق دارند - فقط ابوجعفر طوسي شيخ الطائفه او را عامي نوشته در حالي که ديگران نوشته اند با محققين علماي سنت و جماعت اختلاط و امتزاجي به کمال داشته مانند محمد ابن اسحق و اعمش و غيره کشي او را ثقه و شيعي دانسته.

صاحب کتاب ميزان الاعتدال گفته است «عبدالسلام بن صالح ابوالصلت رجل صالح الا انه شيعي». جعفي و دار قطني نوشته اند او از روافض است.

ابن جوزي نوشته خادم مخصوص حضرت امام رضا عليه السلام بود و در وفات آن حضرت کتابي تأليف نموده و مزارش در سه جا اشاره مي کند اول خارج از شهر مشهد ديگر در سمنان و يکي در قم که هر سه بقعه و آرامگاهي دارد ولي ظن قوي اين است که ابوالصلت خادم حضرت رضا علیه‌السلام صاحب همين مرقد است که نزديک شهر مشهد رضا عليه السلام مي باشد.

4. شيخ طبرسي:

از مقابر معروف مشهد آرامگاه شيخ طبرسي است. ابوعلي فضل ابن الحسن بن الفضل الطبرسي مشهدي صاحب کتاب نفيس تفسير مجمع البيان است که در نيمه ذی القعده سال 534 از تأليف آن فراغت يافت. ابوعلي طبرسي صاحب کتاب مکارم الاخلاق است و فرزندش ابوالفضل علي بن الحسن طبرسي صاحب کتاب مشکلات الانوار است.

شيخ طبرسي از مدرسين مشهور سبزوار بوده چنانچه در لمعه در باب رضا عليه السلام قصه ‌اي از او نقل مي کند و صاحب روضات از صاحب رياض نقل مي کند که شیخ طبرسی را سکته ‌اي عارض شد، مردم گمان کردند فوت کرده او را غسل دادند و کفن نموده، دفن کردند.

در ميان قبر به حال آمده اما ديد راه فرار ندارد نذر کرد که اگر از محبس قبر نجات يابد کتابي در تفسير قرآنمجيد بنويسد اتفاقا نباشي به قصد سرقت کفن قبر را گشود همين که روي قبر را باز کرد. شيخ دست آن مرد را گرفت نباش مضطرب و متحير شد. شيخ گفت: نترس من زنده هستم، سکته کرده بودم به خيال آن که از دنيا رفته ام مرا دفن کردند و اکنون از غايت ضعف و نقاهت قادر به بيرون آمدن نيستم. مرا به خانه ببر نباش او را به خانه برد شيخ انعام و اکران فراوان به او نمود و پس از اين واقعه سال ها زنده بود تا کتاب مجمع البيان را نوشت و پس از اتمام آن درگذشت.

وفاتش عيد اضحي سال 448 رخ داد و جنازه او را از سبزه‌وار به مشهد انتقال دادند و در قبرستان قتلگاه دفن کردند و قاضي نورالله مي نويسد و دفن في مغسل الرضا عليه السلام و ماده تاريخش اين است «گشت فريد زمان داخل مشهد زمين».

5. شيخ حر عاملی:

آرامگاه شیخ حر عاملی در کنار مدرسه ميرزا جعفر است. شيخ محدث فقيه محمد بن حسن بن علي بن محمد بن حسين الحر العاملي صاحب کتاب نفيس وسايل الشيعه و جواهر السنيه از احفاد حر بن يزيد رياحي رضوان الله عليه مي باشد. تولدش شب جمعه 7 ماه رجب سال 1033 در سر قريه مشغر جبل عاملي و وفاتش 21 رمضان سال 1104 در مشهد رضوي مدفنش مقابل حرم مقدس حضرت امام رضا عليه السلام است. شيخ حر عاملي به اصفهان آمد و مانند شیخ بهائی و علماء مورد علاقه شاه عباس و ساير سلاطين صفوي قرار گرفت و پس از مدتي از اصفهان به مشهد مشرف شده و 26 سال در آن آستان ملک پاسبان به سمت شيخ الاسلامي مدرس رسمي و مفتي علي الاطلاق بوده و به نقل فاضل بسطامي در فردوس التواريخ منزل شيخ حر عاملي در محله سر حوضان بوده است.

قبر شيخ حر عاملي و قبر فرزندش شيخ محمدرضا بن شيخ محمد حر عاملي متوفي شب شنبه دهم شعبانسال 1110 در يک غرفه بوده است که هم اکنون در ايوان جنب مدرسه ميرزا جعفر قرار گرفته است.

در تحفةالطوسيه نوشته پدر شيخ محمد حر عاملي شيخ حسن عالم فقيهي بوده که در سال 1603 در بين راه مشهد مقدس نزديک بسطام از دنيا رفت و فرزندش شيخ زين العابدين جسد پدر را به مشهد آورد و طرف پائين پاي مبارک دفن نموده و در آن وقت شيخ محمد حر عاملي مکه مشرف بوده در کتاب روضات و فوايدالرضويه و منتخب التواريخ و رجال مامقاني و غيره شرح حال خاندان شيخ حر عاملي مفصل نوشته شده است.

6. شيخ بهائی:

شيخ بهائی از مفاخر اسلام و عالم تشيع است از فلاسفه و قهرمانان دانشگاه اسلام است در همه علوم دستي قوي داشته. متولد 4شنبه، 17 ذی الحجه سال 953 در شهر بعلبک متوفي 12 شوال سال 1031 در اصفهان و قبرش در کنار بارگاه حضرت رضا عليه السلام می‌باشد.

در قبر شيخ و آينه کاري آن شرح حالي به اجمال علامه مرحوم حاجي ميرزا علي‌اکبر نوقاني مشهدي نگاشته که عين همان را نقل مي کنيم: اين شعر را شيخ بهائي گفت و دستور داد در آستان قدس بنويسند.


ان جئت اقص قصة الشوق اليک × ان جئت الي الطوس فبا الله عليک

قبل عني ضريح مولاي و قل × قدمات بهائيک بالشوق اليک .


شیخ بهایی داراي قبري نوراني است که از آينه و مرمر بنا شده است و شيخ خبر داده که قبر من نوراني خواهد شد و اين از همان حسن نيت و ارادت او به مقام شامخ امام رضا عليه السلام که پس از چندين صد سال قبر او را مانند قطعه ي بلور روشن نمودند طول قبرش 4 ضربدر 8 و صندوق برنجي داشته که در اطراف آن اين اشعار نوشته شده است.


شد از فراق تو جا ناقد کشيده خميده × هزار خار مغيلان به پاي ديده خليده

شب گذشته بياد تو مردمان دو چشمم × هزار غوطه به خون خورد تا سفيده دميده

بشور زار بود بيشتر چراگه آهو × بحيرتم که غزالم چرا ز ديده رميده

اي خاک تيره دلبر ما را نگاه دار × اين نور چشم ماست که در بر گرفته ي .


هو الحي الذي لايموت

راقد هذا المرقد الشريف هو الشيخ الاجل العالم الرباني والنحرير الصمداني عين الفقهاء والمحدثين و لسان الحکماء والمتکلمين مجمع دقايق العلوم و غرايبها و منبع حقايق الفضائل و عجايبها مجدد مذهب الاثنا عشريه رأس المأة العاشره شيخ الاسلام (بهاء الملة والدين محمد) بن عزالدين حسين بن عبدالصمد بن شمس الدين محمد بن علي بن حسين بن محمد بن صالح الحارثي الهمداني الجبعي العاملي نور الله ضريحه - سلسله نسب آن جناب به حارث همداني که از کبار اصحاب اميرالمؤمنين عليه السلام است منتهي مي شود.

مولد شريفش در بعلبک در بيست و ششم ذی الحجه سنه نهصد و پنجاه و سه (953) بوده و در خدمت والد خود سالي ايران آمده. استادان اين نابعه دوران مدتي در نزد والد ماجد خويش که از افاضل شاگردانشهید ثانی بوده، تلمذ نموده و بعد در مجالس دروس اساطين عصر حاضر مي شده. جامعيت شيخ به اتفاق جميع علماي اعصار جامع اقسام علوم و صاحب تصنيف و تأليف در اکثر فنون از قبيل فقه و اصول و تفسير و درايه و رجال در نقليات و فلسفه و کلام و عرفان در عقليات و هيئت و حساب و هندسه و نجوم و اسطرلاب در رياضيات و صرف و نحو و معاني بيان و بديع و صاحب طبع مستقيم در اشعار عربي و فارسي و اطلاع کامل به تواريخ در ادبيات و فنون عجبيه که در دست عامه اهل علم نيست و وصول به مراتب کمال در معارف الهيه در تمام کمالات و علوم و فضائل گوي سبقت از همگان ربوده.


في کل فن بارع کانه × لم يتخذ سواه الا فنه


شاگردان آن بزرگوار سي و سه تن از مشاهير علماء که هر يک رکني از ارکان علم و دانش بوده اند به شمار رفته از قبيل مجلسي اول و محقق سبزواري و صدرالدين شيرازي و رفيع الدين نائيني و فيض کاشاني و خليل قزويني و محمدصالح مازندراني و غير آن ها معاصران حضرت شيخ جليل در عهد سلطنت مقتدر شاه عباس کبير صفوي در دارالسلطنه اصفهان از طرف وي سمت شيخ الاسلامي براي شيخ معين شده و معاصران از اهل علم و فضل بسيار بوده اند از آن جمله مير محمدباقر داماد و مولي عبدالله تستري است.

مؤلفات آن وحيد اعصار بسيار است آن چه بدست آمده هشتاد و هشت کتاب تأليف فرموده اند که بعضي از آن ها بدين قرار است اثنا عشريه و حبل المتين در فقه و حديث حدائق الصالحين، شرح صحيفه کامله، اربعين، کشکول، مخلات، تشريح الافلاک، تحفه حاتميه جامع عباسي، اسرار البلاغه، خلاصة الحساب.

وفات شيخ در شب دوازدهم شوال سنه يک هزار و سي در اصفهان واقع گرديده جنازه مقدسش را حمل به مشهد مقدس رضوي عليه السلام نمودند و در سراي شخصي وي دفن کردند مدت عمر آن جناب هفتاد و هفت سال و نه ماه و چهارده روز بوده است.

علماي معاصر در مشهد

در ميان معاصرين علماي مشهد مقدس رضوي بسياري را مي توان نام برد که خاندان استاد المحققين آخوند ملا کاظم خراساني صاحب کفايه و خاندان مرحوم آيت الله حاجي آقا حسين قمي، آيت الله اردبيلي، ميلاني، علامه فقيه سبزواري، شاهرودي، محدث دامغاني، قزويني و غيره از مراجع و مدرسين مشهد هستند.[۶]

پانویس

  1. پرش به بالا وبگاه تامین اجتماعی خراسان رضوی.
  2. پرش به بالا زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام، جلد 1، حسین عمادزاده.
  3. پرش به بالا وبگاه شبکه امام رضا علیه‌السلام.
  4. پرش به بالا سرگذشت و شهادت هشتمین امام شیعیان امام رضا علیه‌السلام، علی گلزاده غفوری، صفحه 52.
  5. پرش به بالا صد داستان از خورشید شرق، عباس بهروزیان، ص 234.
  6. پرش به بالا زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرضا علیه‌السلام، جلد 2، حسین عمادزاده، ص 329-326.

دانشنامه اسلامی

 

حوزه علمیه مشهد در گذر زمان


 
حوزه علمیه مشهد در گذر زمان
نویسنده : جلیل امجدی
 
پيش درآمد
حوزه هاي علميه در‌ ايران‌ به‌ عـنوان يکـي از نـهادهاي مهم مذهبي و سياسي تاثيرگذار در تحولات تاريخ معاصر ايران ، نقش بسزايي‌ داشته اند. در اين ميان يکي از مهم تـرين مراکز حوزه علميه در‌ ايران از قديمي ترين‌ دوران‌ شهر مقدس مشهد بوده است . اين شهر بـه خاطر مدفن امام هـشتم شـيعيان و توجه و اقبال همگاني مردم از آغاز، يکي از پايگاه هاي روحانيت شيعه در رابطه با فعاليت هاي سياسي‌ نهضت امام خميني بوده است .
 
پيشينه مدارس علميه در مشهد
کهن ترين آگاهي درباره وجود نهاد مـدرسه در مشهد، به اوايل قرن هشتم بر مي گردد. ابن بطوطه در سفري که‌ در‌ سال ٧٣٤ هجري به مشهد داشته است ، ضمن توصيف ساختمان بقعه امام رضا(ع )، از وجود مدرسه اي در مجاورت آن خبر داده است . براساس اين گزارش کـه مـربوط به دوره‌ حکومت‌ ايلخانان مغول و ظهور سربداران در خراسان است ، چنين به نظر مي رسد که فعاليت هاي اميران سربداري که در اواخر دوران حکومت ايلخانان ، در مقطعي مشهد را مرکز فعاليت‌ خود‌ قرار داده بـودند، در آمـاده کردن زمينه براي ايجاد حوزه علميه در دوران بعد تاثير مهمي داشته است .١
رشد تشيع در ايران عهد مغول و بعد از آن ، سبب شد‌ که‌ شهر‌ مشهد به مهم ترين قطب سياسي‌ – مذهبي‌ در زمان ايلخـانان و سـربداران و تيموريان تبديل گردد. در اين دوران حرم مطهر علي بن موسي الرضا (ع ) مورد توجه عموم مردم ايران‌ و حکام‌ اين‌ ملک ، به ويژه تيموريان قرار داشت .٢
در دوره‌ جانشينان‌ تيمور، آرامش نسبي به خراسان بـازگشت و مـدارسي بـه همت برخي از سلاطين و اميران و بـزرگان تـيموري در مـشهد بنا گرديد‌ و فعاليت‌ هاي‌ علمي بار ديگردر آنجا رونق گرفت .
در اين دوره ضمن‌ گسترش و باز سازي شهر و توسعه بناهاي متعلق به حرم ، مـدارس چـندي در مـشهد ساخته شد. اما اطلاعي از‌ اين‌ دوره‌ در زمينه حـضور عـالمان شيعي در اين مدارس وجود ندارد. درحالي‌ که‌ پاره اي از محافل علمي و جلسات درسي شيعه در منازل عالمان تشکيل مي شده است . از‌ جمله‌ در‌ اواخـر قـرن نـهم دو تن از عالماني که از سادات رضوي ساکن‌ مشهد‌ بوده‌ اند، مـنزل آنان محل تدريس دانشمنداني بوده است که به مشهد وارد مي شدند‌. يکي‌ از‌ آنان سيد محمد بن پادشاه رضـوي مـشهدي کـه متکلم ، فقيه و عارف اين عصر بود‌ و ديگري‌ فرزند وي سيد محسن رضوي مـشهدي اسـت .٣
در حدود نيم قرن ( ٨١٠- ٨٦٠‌ ه ق ) شهر‌ مشهد‌ نخستين بار در زمان شاهرخ و بايسنقر و پسران وي ، کارکردي مانند پايتخت پيدا کرد. ويرانـي‌ هـميشگي‌ شـهر تابران توس به دست تيمور و انتقال جمعيت آن‌ به‌ مشهد‌ نيز بـر اهـميت اين شـهر در سده نهم افزود و سبب افزايش چشمگير بناهاي نوبنياد مشهد‌ و حرم‌ رضوي گرديد.
در مجموعه حـرم عـلي بـن موسي الرضا(ع ) تنها هسته اوليه‌ آن‌ که‌ بنايي چهار گوش به ابعاد ١٠در ١٠متر اسـت ، بـه اضافه مسجد کوچک مستطيل شکل  ٤/٥ در‌ ٨ متري‌ مشهور‌ به « بالاي سر» در قرون سوم تـا نـهم سـاخته شده است ؛ اما‌ مساحتي‌ چند برابر آن ، که شامل «مدرسه بالاي سر» يا «شاهرخي »، مدارس «پريزاد» و « دو در» يا «امـير‌ سـيدي‌ »، «دارالسياده »، « دارالحفاظ »، «مسجد گوهرشاد» و بناي مشهور به « مسجد شاه » است ، همگي در‌ سال‌ هـاي ٨١٠ تـا ٨٦١ سـاخته شده است‌ .٤
با‌ به‌ قدرت رسيدن پادشاهان صفوي و رسمي شدن مذهب‌ شيعه‌ در ايران ، بسياري از عالمان شـيعي جـبل عامل لبنان ، به مشهد مهاجرت کردند‌.
حسين‌ بن عبدالصمد حارثي ، پدر شيخ‌ بـهايي‌ از جـمله‌ مـهاجران‌ بود‌ که سمت شيخ الاسلامي مشهد را‌ عهده‌ دار بود و بعضي از کتاب هايش را در مشهد نوشت .
شيخ حـر‌ عـاملي‌ يکـي ديگر از عالمان بود که‌ ساليان درازي در مشهد‌ به‌ تدريس فقه و حديث پرداخت . از‌ جـمله‌ عـالمان مشهوري که در حوزه علميه مشهد در دوره صفويه تحصيل يا تدريس‌ کرده‌ اند مي توان از ميرداماد‌، قاضي‌ نورالله‌ شـوشتري و حـسين اردکاني‌ يزدي‌ نام برد.٥
صفويان براي‌ تقويت‌ مذهب شيعه و تربيت عالمان و مبلغان شـيعي ، بـه ساخت مدارس جديد در مشهد همت گماردند‌. رونـد‌ تـأسيس اين مـدارس به صورت جدي‌ و پيوسته‌ از نيمه‌ دوم‌ قـرن‌ يازدهـم يعني از زمان‌ سلطنت شاه عباس دوم ، آغاز شد و تا افول حکومت صفويه ادامه يافـت .٦
شـماري از مدارسي‌ که‌ از زمان حکومت جـانشينان تـيمور در‌ مشهد‌ سـاخته‌ شـد‌ و در‌ دوران صـفويان به‌ تعمير‌ و مرمت آنان پرداخته شـد و نـيز مدارس جديدي که در اين دوره و دوره  قاجارها و پس از آن‌ ساخته‌ شد‌، به قرار زير است :
مدرسه دو دربـ‌
١- مـدرسه‌ دو‌ در‌ يا‌ دو‌ درب : اين مدرسه يکي از کهن ترين مدارس مـشهد به شمار مي رود کـه مـيرزا شاهرخ در مغرب دارالسياده آن را براي تـحصيل عـلوم ديني بنا کرد‌. مدرسه دو در در سال ٨٤٣ قمري در ضلع غربي بازار بزرگ و متصل به بـناهاي آسـتان قدس رضوي بنا شده اسـت .٧ سـاختمان مـدرسه داراي دو طبقه و تعداد بـسياري حـجره بود‌ که‌ براي سـکونت طـلاب ساخته شده بود. اين مدرسه در سال ١٠٨٨ به فرمان شاه سليمان صفوي تعمير شد.
٢- مدرسه پريزاد: اين مـدرسه هـم زمان با ساختمان مسجد گوهرشاد در‌ سـال‌ ٨٢١ قـمري به وسـيله پريزاد خـانم کـنيز گوهر شاد آغا هـمسر شاهرخ گورکاني ساخته و وقف گرديد. مدرسه پريزاد در زاويه جنوب غربي حرم‌ و در‌ مقابل مدرسه دو در بنا‌ گرديده‌ است کـه بـنايي دو طبقه دارد و از مدرسه دو در کوچک تر است . تـوليت اين مـدرسه بـعد از شـهريور١٣٢٠، بـا ميرزا احمد کـفايي بـود‌. در‌ اين مدرسه يک صد‌ و بيست‌ نفر طلبه مشغول تحصيل بودند. درآمد ساليانه مدرسه تقريبا شصت هزار ريال بود کـه صـرف حـقوق خادم و ديگر هزينه هاي ضروري مدرسه مـي شـده اسـت .٨
٣- مـدرسه بـالاسر: چـون اين مدرسه‌ در‌ بالا سر مدفن حضرت رضا(ع ) واقع است ، بدين نام شهرت افته است . باني مدرسه مشخص نيست ؛ ولي احتمال قريب به يقين ساخت اين مدرسه به دوره حکومت يکي از شـاهزادگان‌ گورکاني‌ برمي گردد‌. توليت مدرسه برعهده يکي از خانواده هاي روحاني مشهد بوده که امور مدرسه را از اوايل قرن‌ سيزدهم هجري به طور موروثي در اختيار داشته اند. شش مغازه‌ مجاور‌ مدرسه‌ را موقوفات مـدرسه تـشکيل مي دادند که عوايد آن صرف هزينه هاي مدرسه و خادم مي شده است‌ . ‌‌در‌ اين مدرسه حدود شصت طلبه مشغول تحصيل بودند.
٤- مدرسه ميرزا جعفر: اين مدرسه‌ از‌ بناهاي‌ مهمي است که در دوره صفويان سـاخته شـده است . باني و مؤسس مدرسه يکي از تجار‌ و اشراف خراساني بود که اين مدرسه را در سال ١٠٥٩  قمري ساخته است‌ .
اين مدرسه در صحن‌ شمالي‌ صحن عتيق قرار دارد و متجاوز از نـود حـجره دارد که از لحاظ کثرت اتاق هـا در مـيان مدارس مشهد، داراي رتبه اول مي باشد. متولي مدرسه يکي از اولاد واقف آن‌ بود که زير نظر ميرزا احمد کفايي اداره مي شد.تمام درآمد مدرسه صرف حقوق کـارمندان و هـزينه هاي مدرسه مي شـد. چـندين حوزه درس خارج فقه و دروس معارف ميرزا جوادآقا تهراني‌ ، در‌ اين مدرسه برپا مي شد. در اين مدرسه دويست و پنجاه طلبه سکونت داشتند و به هر کدام ماهيانه پنجاه ريال از درآمد موقوفه ظهيرالدوله به عنوان شهريه پرداخت مـي گـرديد.٩ مدرسه‌ ميرزاجعفر‌ يکي از دو مجموعه مدارس قديمي موجود در محدوده اماکن متبرکه است که در توسعه حرم ، جزء دانشگاه علوم اسلامي رضوي است .١٠
٥- مدرسه خـيرات خـان : اين مدرسه در شـمال شرقي حرم و در مقابل صحن نو واقع شده است . باني مدرسه يکي از خوانين زمان شاه عباس دوم به نـام‌ خيرات‌ خان‌ بود که در سال ١٠٥٧ش‌ توسط‌ وي‌ ساخته شد.
١١ بناي مـدرسه در دو طـبقه و داراي چـهار ايوان بود که در اطراف آن حجره هايي جهت سکونت طلاب‌ ساخته‌ شده‌ بود. اين مدرسه تحت سرپرستي ميرزا احمد کـفايي‌ ‌ ‌قـرار‌ داشت و يک صدو پنجاه طلبه در آن جا تحصيل مي کردند. مهم ترين حوزه درس ادبيات مـشهد، تـوسط مـحمدتقي‌ اديب‌ نيشابوري‌ در اين مدرسه برگزار مي گرديد.١٢ مدرسه خيرات خان‌ در دوران انقلاب اسلامي يکي از مدارس فعال و پرشـور در عرصه مبارزه بر ضد رژيم شاه بود.١٣‌
٦- مدرسه‌ عباسقلي‌ خان : يکي از مدارس بزرگ حـوزه علميه مشهد مدرسه عـباسقلي خـان‌ بود‌ که توسط عباسقلي خان ، بيگلربيگي خراسان در زمان شاه سليمان صفوي در سال ١٠٧٧ قمري ساخته‌ شد‌. اين‌ مدرسه در حاشيه جنوبي پايين خيابان ، نزديک مقبره پير پالان دوز قرار‌ دارد‌ که‌ داراي چهار ايوان و حدود هشتاد حجره در دو طبقه مي بـاشد. حياط بزرگ ، کتابخانه‌ مرکزي‌ و مکان‌ شستشوي لباس ها، از جمله امکانات اين مدرسه است .١٤
٧- مدرسه باقريه : اين مدرسه‌ که‌ به نام مدرسه ملامحدمباقر و سميعيه نيز شهرت دارد، در حاشيه شمال بالا خيابان‌ ، جنب‌ مدرسه‌ نواب واقـع شـده است که در سال ١٠٨٣ در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي‌ بنا‌ گرديد و به تشويق ملامحمدباقر محقق سبزواري تأسيس شد و نام باقريه بر آن نهاده‌ شد‌.١٥‌ اين مدرسه در جريان توسعه حريم حرم در ١٣٥٤ش تخريب گرديد.١٦
٨- مـدرسه نـواب : اين‌ مدرسه‌ در زمان شاه سليمان صفوي به وسيله يکي از علما به نام‌ ميرزاابوصالح‌ رضوي‌ بنا شد. به همين سبب به اين مدرسه صالحيه نيز گفته مي شود و چون باني‌ مـدرسه‌ مـلقب‌ به نواب بود، مدرسه نواب ناميده شده است . مدرسه نواب در ضلع‌ شمالي‌ خيابان علياي مشهد، خيابان شيرازي کنوني ، در دو طبقه ساخته شده است و چهار طرف آن داراي‌ ساختمان‌ است . دکان هاي مـوقوفه مـدرسه در حـاشيه خيابان واقع شده و روي آن‌ هـا‌، حـجره هـاي طلاب قرار دارد. در چهار‌ ضلع‌ مدرسه‌ جمعا هشتاد و چهار حجره براي طلاب ساخته‌ شده‌ است . بناي مدرسه نواب در سال ١٠٨٦ خاتمه پذيرفته اسـت .١٧
در سـال‌ هـاي‌ پيش از شهريور ١٣٢٠، اين‌ مدرسه‌ در تصرف‌ وزارت‌ فرهنگ‌ و اوقاف قـرار گـرفت و مدتي هم به‌ عنوان‌ دبيرستان معقول و منقول مورد استفاده قرار گرفت . پس از وقايع شهريور١٣٢٠ و سقوط‌ حکومت‌ رضاشاه ، با سامان يافـتن دوبـاره ، در‌ اخـتيار حوزه علميه قرار‌ گرفت‌ و توسط متولي پيشين آن ميرزاعلي‌ اکبر‌ نـوغاني مورد تعميرات اساسي قرار گرفت . مدرسه نواب از زمان هاي گذشته ، مرکز‌ اجتماع‌ طلاب بود و حوزه هاي درس‌ ادبـيات‌ اديبـ‌ نـيشابوري و دروس سطح‌ عاليه‌ شيخ هاشم قزويني در‌ آن‌ تشکيل مي گرديد. در طول نـهضت هـم يکي از مراکز فعال انقلاب بود که‌ علما‌ و طلاب در آن فعاليت داشتند.١٨‌
٩- مدرسه‌ بهزاديه : اين‌ مدرسه‌ که‌ در حـاشيه شـمالي بـالا‌ خيابان و نزديک مدرسه نواب واقع شده است ، به مدرسه حاج حسن نـيز مـعروف اسـت . ملک‌ بهزاد‌ از اشراف و امراي زمان شاه سليمان‌ صفوي‌ بود‌ که‌ دستور‌ بناي اين مدرسه‌ را‌ داد. تـوليت اين مـدرسه از سـوي اوقاف به ميرزا احمد کفايي واگذار شده بود. شرط تحصيل‌ در‌ اين‌ مدرسه ، قبولي در امـتحاني بـود که از‌ سوي‌ مدرسه‌ از‌ داوطلبان‌ گرفته‌ مي شد.١٩
١٠- مدرسه ابدالخان : اين مدرسه در داخل يکي از کـوچه هـاي پايين خـيابان ، جنب مقبره پير پالان دوز واقع شده و به نام باني آن‌ ابدالخان معروف است . از محل موقوفات اين مـدرسه ، مـبلغي به عنوان ماهيانه به طلاب پرداخته مي شد.٢٠
١١- مدرسه سليمان خان : اين مدرسه بـه وسـيله اعـتضادالدوله قاجار از امراي‌ معاصر‌ آغا محمد خان قاجار تأسيس شده که در انتهاي بازار بزرگ ساخته شـده بـود. ميرزا احمد کفايي مديريت اين مدرسه را برعهده داشت . در اين مدرسه پنجاه طلبه درس‌ مـي‌ خـواندند کـه هر کدام ماهيانه دويست ريال به عنوان موقوفه مدرسه به آنها پرداخت مي شده است .٢١ بـه جـز اين مـدارس مي‌ توان‌ از مدارس بسيار ديگري مانند‌ مدرسه‌ جعفريه ، رضوان و مدرسه آيت الله میلانی نـام بـرد که طالبان علم را در خود جاي داده بود.٢٢
در دهه چهل رياست و اداره‌ حوزه‌ علميه مشهد را سه‌ تـن‌ عـهده دار بودند. ميرزا احمد کفايي خراساني که عهده دار توليت بسياري از مدارس معروف مـشهد بـود و علاوه بر اين رابط حوزه با ادارات دولتي نـيز بـود؛ آيت الله سـيدمحمدهادي‌ ميلاني‌ که داراي مهمترين کرسي فقه و اصول در حـوزه مـشهد بود و قسمتي از شهريه طلاب را خود مي پرداخت ؛ آيت الله سيدحسن طباطبايي قمي که متصدي يکـي از حـوزه هاي درسي‌ فقه‌ و از مدرسان‌ حـوزه عـلميه مشهد بـود.٢٣
 
اسـاتيد مـعروف حوزه علميه مشهد
در طول اين دوران استادان بـسياري بـه‌ آموزش و تربيت طلاب پرداخته اند که بعضي از آنان رسالتي اجتماعي‌ نيز‌ بـراي‌ خـود قائل بوده اند. برخي از مشهورترين اين اسـتادان که در طول زمان هـاي مـختلفي در مشهد ‌‌ساکن‌ بوده اند بـه قـرار زير است :
١- آيت الله ميرزا محمد آقازاده ، فرزند ملامحمدکاظم خراساني‌ که‌ پس‌ از مرگ پدرش ، در مشهد مقيم شد. در درس خـارج او در حـوزه ، صدها تن‌ از علما و فضلاي خـراسان شـرکت مـي کردند.
او علاوه بـر تـدريس ، به مبارزه‌ با مـستبدان پرداخـته و در‌ استقرار‌ مشروطيت مي کوشيد.٢٤
٢- آيت الله شيخ مرتضي آشتياني که از علماي طراز اول مشهد بود. وي پس از فتح تـهران تـوسط مشروطه خواهان ، در مشهد ساکن شد. ايشـان از مـدرسين‌ دروس عالي حـوزه بـودند و گـروهي خاص در حوزه درسش شـرکت مي کردند. آستان قدس رضوي از طريق ايشان و ميرزا احمد کفايي مبالغي شهريه بين طلاب تـقسيم مـي کرد.٢٥
٣- آيت الله‌ حاج‌ حسين قمي کـه در سـال ١٢٧١ش در مـشهد مـقيم شـد و در مدارس ديني بـه تـدريس خارج فقه و اصول پرداخت .٢٦
٤- آيت الله سيديونس اردبيلي که پس از هشت سال اقامت‌ در‌ اردبيل ، در سال ١٣٢١ به مشهد عزيمت کـرد و مـشغول تـدريس درس خارج در حوزه شد.٢٧
٥- آيت الله ميرزا احمد کفايي فـرزند مـلامحمدکاظم خـراساني کـه بـه هـنگام وفات پدر‌، در‌ مشهد مقيم شد. اداره امور حوزه ، پس از برادرش به عهده او بود. وي احياکننده مدارس علميه مشهد بعد از شهريور ١٣٢٠ و سقوط رضاشاه بود. در همين راستا مدارس‌ خيرات‌ خان‌ ، سليمان خان و دودر را کـه‌ بسته‌ شده‌ بود گشود و مدرسه باقريه را که به دبستان تبديل شده بود و نيز مدرسه ميرزاجعفر را که محل سنگتراشي براي آستانه شده‌ بود‌، توسط‌ وي از اداره فرهنگ باز پس گرفته شد‌ و در‌ اختيار طلاب قـرار گـرفت .٢٨
٦- آيت الله شيخ مجتبي قزويني : او در سال ١٣٠٠ش به مشهد آمد و در حوزه‌ علميه‌ مشهد‌ شروع به تدريس و آموزش طلاب پرداخت . او مدت چهل سال‌ در حوزه علميه مشهد به اين کار اشتغال ورزيد وي يکي از بهترين مدرسان سـطوح عـالي و کفايه ، رسائل‌ و مکاسب‌ بود‌.٢٩
٧- آيت الله ميرزاحسين سبزواري : او پس از اجازه اجتهاد از‌ نجف‌ ، با تقاضاي علماي خراسان و به در خواست عبدالکريم حائري به ايران بازگشت و براثر اصرار علماي حـوزه‌ مـشهد‌ و ميرزا‌ احمد کفايي ، که رياسـت حـکومتي حوزه را عهده دار بود، به مشهد‌ آمد‌ و در‌ آن جا ساکن شد و به تدريس و اقامه نماز جماعت پرداخت .٣٠
٨- آيت الله سيدمحمد‌ هادي‌ ميلاني‌ : بعد از به پايان رساندن تحصيلات در نجف ، در سـال ١٣٣٣ش بـراي زيارت امام‌ رضا‌(ع ) وارد مشهد شـد و در مـنزل ميرزاعلي اکبر نوغاني که توليت مدرسه نواب را‌ داشت‌ ، ساکن‌ شد. علماي مشهد از وي خواستند تا در مشهد اقامت کند و به تدريس در‌ حوزه‌ علميه بپردازد. با اقامت ايشان حوزه علميه مشهد رونق بـسياري گـرفت و امور حوزه‌ سروسامان‌ يافت‌ .٣١
٩- آيت الله سيدعبدالله شيرازي : پس از وفات آيت الله ميلاني ، به مشهد عزيمت کرد‌ و با‌ اصرار برخي از علما حوزه علميه خراسان در مشهد ماندگار شد. مدرسه‌ امام‌ جعفر‌ صادق (ع ) را که متعلق به آيت الله مـيلاني بـود، در اختيار ايشـان قرار دادند. با‌ ورود‌ وي‌ به مشهد، فعاليت حوزه علميه افزايش يافت .٣٢
١٠- آيت الله مرواريد‌: پس‌ از طي مدارج علمي ، به تـدريس فقه ، اصول و معارف در حوزه علميه مشهد پرداخت و علاوه بر‌ تربيت‌ طـلاب ، در جـهت تـوسعه مدارس علميه کوشش زيادي مي کرد. به طوري‌ که‌ در سال ١٣٥٠ش مدرسه علميه بعثت و در‌ سال‌ ١٣٥٥‌، مدرسه علميه سعادت را تـأسيس ‌ ‌نـمود.٣٣‌
 
شهريه‌ طلاب و منابع تامين آن
طلاب ماهيانه از سوي رؤساي حوزه علميه مشهد مبلغي‌ را‌ بـه عـنوان کـمک مالي دريافت‌ مي‌ کردند که‌ به‌ آن‌ شهريه گفته مي شد. اطلاعات کافي‌ درباره‌ مـيزان شهريه طلاب و حقوق مدرسان مدارس علميه مشهد در سالهاي دور وجود‌ ندارد‌.اما از بعضي از اسـناد به‌ جا مانده از دورهـ‌ صـفويه‌ چنين دريافت مي شود که‌ ميزان‌ حقوق مدرسان با توجه به تعداد طلاب و درجات علمي استادان پرداخت مي شده‌ که‌ گاه به صورت دريافت کالا‌ بوده‌ است‌ .٣٤ اما اين‌ اسناد‌، اطـلاعات دقيقي درباره جزئيات‌ ميزان‌ دريافتي طلاب ارائه دهد.٣٥ بر اساس اين اسناد، منابع مالي پرداخت شهريه از‌ دو‌ راه بود.
١- موقوفات مدارس :
در سال‌ ١٠١٥‌ شاه عباس‌ صفوي‌ سازمان‌ اوقاف مشهد را بنياد‌ نهاد. توليت موقوفات با شاه زمـان بـود و شاه مسئوليت اداره آن را به متولي باشي‌ واگذار‌ کرده بود که از ميان علما‌ برگزيده‌ مي‌ شد‌. بخشي‌ از اين موقوفات‌ وابسته‌ به مدارس حوزه علميه بود.٣٦ بانيان مدارس حوزه علميه مشهد، موقوفاتي را براي امـرار مـعاش‌ طلاب‌ ساکن‌ در مدرسه تعيين مي کردند.
شرط پرداخت‌ شهريه‌ به‌ طلاب‌ اين‌ بود‌ که مي بايست نام طلبه در دفتر مدرسه ثبت شده باشد و در اتاقي در مدرسه ساکن باشد. اگر طـلبه مـتاهل بود، بايدحداقل ساعاتي از شبانه روز را‌ در مدرسه مي گذراند.
٢- سهم امام :
منبع ديگر پرداخت شهريه از محل سهم امام که نيمي از مال خمس بود، تأمين مي شد.
اين سهم توسط مردم در اختيار مـراجع‌ تـقليد‌ و عـلماي بزرگ قرار مي گرفته اسـت و آنـان شـهريه را به صورت ماهيانه ، ميان طلاب تقسيم مي کردند.٣٧ بيشتر طلاب حوزه علميه مشهد از خانواده هاي فرودست و فقير جامعه‌ بودند‌ و به نـدرت طـلبه اي از خـانواده اي ثروتمند براي تحصيل به حوزه مي آمد. در دهـه چـهل و پنجاه ، وضعيت اقتصادي طلاب نسبت به‌ دوره‌ هاي پيشين ، بسيار مطلوب بود‌؛ زيرا‌ طلاب در اين دوران علاوه بر دريافت شهريه از حوزه ، درآمـدهايي نـيز از راه خـطابه و منبر و مسافرت هاي تبليغي کسب مي کردند. در صورت‌ تأمين‌ نـشدن مخارج آن ها‌، گاه‌ ناچار به کارهايي چون نامه نويسي ، قرائت قرآن و خواندن نماز براي مردگان مي پرداختند.٣٨
 
نـظام آمـوزشي حـوزه علميه مشهد
از کم و کيف کتاب هاي درسي و نحوه تدريس و احيانا امـتحان‌ طـلاب‌ در دوره صفويان اطلاعات تفصيلي در دست نيست ؛ اما از مطالعه برخي اجازات صادره از سوي برخي از علما، دانسته هاي ارزشـمندي در اين زمـينه بـه دست مي آيد. مثلا‌ در‌ اجازه علمي‌ شيخ حر عاملي براي سيدعلاءالملک ساکن مـشهد، از پاره اي از مـهم تـرين کتاب هاي حديث شيعه‌ از جمله کتاب هاي اربعه نام برده شده که نشان مـي‌ دهـد‌ چـنين‌ کتاب هايي در آن عهد، مدار بحث ها و پژوهش هاي حديثي بوده است . در اجازه علمي ديگـري‌ ، ‌‌اجـازه‌ پس از مباحثه با شخص مجاز و در واقع امتحان ، ميزان استعداد وي در‌ درک‌ و فهم‌ دقايق و ظرايف احـاديث ، صـادر شـده است که نشان دهنده چيزي شبيه امتحان امروزي در مقياسي‌ کوچک و محدود وجود داشته اسـت .٣٩
 قـرن يازدهم را مي توان مبدا اهميت‌ و عظمت حوزه علميه مشهد‌ دانست‌ . در نيمه دوم اين قرن ، حـوزه مـشهد از لحـاظ کثرت علما و مدرسين در رديف حوزه هاي مهم شيعه قرار گرفت و طلاب از شهرهاي ديگر به آن روي آوردند و حـتي مـدرس بزرگ‌ و معروفي همچون مولانا محمدباقر معروف به محقق سبزواري (مؤلف دو کتاب ذخـيره و کـفايه در فـقه ) که در اصفهان داراي مقام رياست علمي و ملقب به شيخ الاسلام بود، در اواخر اين قرن‌ به‌ مشهد هـجرت کـرد و مـدرسه قديمي سميعيه که از آن پس به نام او باقريه ناميده شد رونق پيدا کرد.٤٠
حوزه عـلميه مـشهد از همان آغاز شکل گيري تا توسعه‌ و تحکيم‌ آن ، تعامل فکري و عملي گوناگوني با مسائل جامعه ، حکومت هـا و عـوامل بيروني داشته است . يکي از مهم ترين مسائلي که حوزه علميه مشهد در دوره صـفويان بـا آن درگير‌ بود‌، چگونگي تعامل فکري و عملي بـا جـهان اهـل سنت بود. زيرا خراسان و به ويژه شهر مشهد از دو سـو بـا مناطق سني نشين هم مرز بود و بارها از سوي آنان‌ مورد‌ تعرض‌ و غارت قـرار گـرفته بود. کتاب‌ الفوائد‌ الطوسيه‌ شـيخ حـر عاملي مـنعکس کـننده جـريان ها و مسائل فکري مطرح در حوزه عـلميه مـشهد و رواج بحث هاي کلامي و اعتقادي ميان شيعه‌ و سني‌ در‌ اين عصر مي باشد. اين کتاب در جـواب‌ بـرخي‌ از اهل علم نوشته شده و در آن به حـل و توضيح پاره اي از شبهات و معضلات و
مـسائل فـقهي ، اصولي و کلامي‌ که‌ در‌ احاديث انـعکاس يافـته و به احتمال قوي در محيط علمي و اجتماعي‌ مشهد محل بحث بود، پرداخته است .٤١
از اوضـاع حـوزه علميه مشهد در قرن دوازدهم و سـيزدهم اطـلاعات کـافي‌ در‌ دست‌ نيست . بـه نـظر مي رسد که اين حـوزه پس از تـرقي‌ و تکامل‌ سريعي که در قرن يازدهم مخصوصا در نيمه دوم آن قرن به دست آورد، نتوانست به‌ همان‌ نـسبت‌ بـه رشد و تکامل خود ادامه دهد ودر رديف حـوزه هـاي درجه اول‌ شـيعه‌ درآيد‌. مـمکن اسـت که يکي از علل اين تـوقف ، وجود حوزه علميه اصفهان باشد.
حوزه‌ مشهد‌ در‌ اين دو قرن حکم حوزه اي مقدماتي داشت که طلاب آن پس از گـذراندن‌ مـقداري‌ از مدارج علمي ، براي تکميل معلومات ودرک مـحضر اسـاتيد بـزرگ بـه اصـفهان و يا‌ نجف‌ مي‌ رفـته انـد. و پس از تکميل اطلاعات و بلوغ علمي به مشهد که وطن اصلي آنان‌ بوده‌ بازمي گشته اند. تعداد عـلماي مـعروف قـرن ١٣بيش از علماي قرن دوازدهم است‌ . البته‌ اينـ‌ مـوضوع بـه مـعناي رونـق بـيشتر حوزه در اين قرن نيست . زيرا اکثر علماي بزرگ اين‌ قرن‌ تحصيلات عاليه را در حوزه نجف که در آن دوره در اوج‌ شهرت‌ و اهميت‌ بوده ، و يا در حوزه علميه اصفهان گذرانيده و فقط مبادي و مقدمات را در مشهد طي کـرده‌ بودند‌.٤٢‌
 بر اساس توصيفات فريزر سياح انگليسي که اواسط قرن سيزدهم از خراسان‌ ديدن‌ کرده ، حوزه علميه مشهد در آن روزگار چندان رونقي نداشته و عدد طلاب و محصلين به نسبت تعداد‌ علماي‌ شهر، انـدک بـوده است . به گفته فريزر تعداد طلاب مشهد در چهارده‌ مدرسه‌ سکونت داشته اند حداکثر ٥٠٠ نفر بوده‌ است‌ در‌ حالي که عمده علماي اين شهر در‌ حدود‌ ١٠٠ نفر بوده است . در اين زمان در حوزه علميه مـشهد رشـته هاي‌ فقه‌ و حکمت و ادبيات تقريبا بطور مساوي‌ تدريس‌ مي شد‌. بسياري‌ از‌ علماي بزرگ مشهد علاوه بر جنبه‌ فقاهت‌ ، در رشته حکمت و ادبيات و حتي گـاه در رياضـيات نيز دست داشته و کتب‌ درسـي‌ مـرسوم اين رشته ها را تدريس‌ مي کرده اند.
اما‌ مايه‌ اصلي حوزه علميه مشهد، همچون‌ ديگر‌ حوزه هاي علميه ، رشته فقه بوده و بيشتر اهتمام اساتيد و مـحصلين بـه اين رشته‌ مصروف‌ مي گـشته اسـت .٤٣
حوزه‌ علميه‌ مشهد‌ در دوره افشاريه‌ ، با‌ وجود بي ثباتي سياسي‌ ، به‌ حيات خود ادامه داد و علماي مشهوري در مشهد ظهور کردند.
مدرسه جديدي به نام‌ مدرسه‌ خواجه رضوان تأسيس شد و در کنار‌ مدارس‌ گـذشته بـه‌ فعاليت‌ خود‌ ادامه داد. سيدمحمد سبزواري‌ در اين زمان داراي مرجعيت بود. او به حکم نصرالله ميرزا پسر نادر شاه ، به‌ امامت‌ جمعه منصوب شده بود. مولامحمدرفيع گيلاني‌ و مولا‌ شفيع‌ گيلاني‌ از‌ دانشمندان مهم و مشهور‌ اينـ‌ دوره بـه شمار مـي آمدند. در اين دوره و دوره زنديه و قاجاريه بايد از چند خاندان علمي‌ بزرگ‌ نام‌ برد که طي چند نسل در مشهد‌، رياست‌ عـلمي‌ و مرجعيت‌ شرعي‌ را‌ بر عهده داشتند و غالبا از سادات رضوي بودند. از جمله مـي تـوان از خـاندان شهيدي ، قصير و رضوي نام برد.٤٤
 
دلايل رونق حوزه مشهد از نيمه اول‌ قرن چهاردهم
گرمي و رونق حوزه مشهد در اواخر نـيمه ‌ ‌اول قـرن چهاردهم با رکود و توقف حوزه علميه اصفهان بي ارتباط نبوده و خاموش شدن آن کـانون عـلوم اسـلامي که پس از‌ دوران‌ صفويه روز بروز، رو به سردي مي رفته ، در رونق اين حوزه تاثير فراوان داشته است . در اين دوره زمـاني ، طلاب علوم ديني از شهرهاي ديگر به مشهد مهاجرت‌ مي‌ کردند و اغلب مدارس آبـاد و مسکون بود شمار طـلاب ، بـالغ بر دو هزار نفر بودند، اساتيد و مدرسان بزرگ در هر رشته به تدريس اشتغال‌ داشتند‌ و براي هر يک از درسهاي‌ ادبيات‌ و فقه و اصول و حکمت ، حوزه هاي درسي بزرگ تشکيل مي شد. با وجود اين حوزه مـشهد از لحاظ فقه و اصول به پايه حوزه نجف نمي‌ رسيد‌ و طلاب براي تکميل مدارج‌ فقهي‌ ، به نجف مهاجرت مي کردند و در محضر اساتيد بزرگ و معروف آن عطش علمي خود را فرومي نشانيدند. از اين لحاظ ، حوزه مشهد تـحت الشـعاع حوزه نجف قرار داشت .
حوزه مشهد‌ پس‌ از آن که حوزه علميه قم در سال ١٣٤٠ هـ.ق تأسيس شد، تحت الشعاع آن حوزه نيز قرار گرفت ، ولي از لحاظ علوم معقول وادبيات بي شک در ميان حوزه‌ هـاي‌ عـلميه شيعه‌ ، رتبه اول را حائز بود، و استاداني که اين دو رشته را در مشهد تدريس مي کردند در‌ فن خود بي نظير يا کم نظير بودند.
کرسي تدريس ادبيات‌ در‌ اين‌ دوره مخصوص شيخ عبدالجواد اديب نيشابوري بود او که طـبع شـعر نيز داشت ، در مدرسه نواب حوزه ‌‌درس‌ مهمي تشکيل داده بود و کتاب هاي درسي ادبيات را با طرزي بديع ، همراه‌ با‌ دقايق‌ و نکات ادبي به شاگردان تعليم مي داد. علاوه بر اين ، سه تـن از اسـتادان مـعروف‌ حوزه علميه مشهد که فـلسفه و حـکمت تـدريس مي کردند عبارت بودند از ملامحمدعلي‌ معروف به حاجي فاضل‌ که‌ از شاگردان ميرزاي شيرازي و در فقه و فلسفه مبرز بود در مشهد رياست علمي حـوزه و مـسند قـضاوت شرعي داشت . وي علاوه بر تدريس فقه و اصول ، کـتب مـعمول فلسفه را نيز تدريس مي‌ نمود. ميرزاي عسکري شهيدي معروف به آقا بزرگ که فيلسوفي معروف و استاد مسلم فلسفه در مـشهد بـود، ٢٣ سـال در حوزه مشهد حکمت تدريس کرد و شيخ اسدالله يزدي که حکيمي وارسـته‌ بود‌ و تا آخر عمر با حال تجرد در مدرسه گذرانيد و شاگرداني در حوزه درس خود تربيت کرد.٤٥
در دوره قاجار، مدارس نواب ، فـاضل خـان ، بـاقريه ، ميرزاجعفر بيش از مدرسه هاي‌ ديگر‌ رونق داشت . مطابق اسناد به جـا مـانده از آن دوران مدرسه فاضل خان داراي يک مدير، سه مدرس ، يک کتابدار، يک ناظم ، يک مسئول امور مالي و يک خدمتکار بود‌. امور‌ نظافت مـدرسه بـرعهده خـدمتکار بود. طلاب در اين مدرسه هر روز به وسيله ناظم ، حضور و غيابشان بررسي مي شـد و گـزارش آن در اخـتيار رئيس مدرسه قرار مي گرفت . مدرسه‌ در‌ اعياد‌ ملي و مذهبي و وفات و هم چنين‌ پنجشنبه‌ ها‌ و جـمعه هـا تـعطيل بود.٤٦ به نظر مي رسد ساير مدارس نيز با چنين مقررات مشابهي اداره مي شـدند.
طـلابي که‌ در‌ اين‌ مدارس به آموختن علوم ديني مشغول بودند، معمولا‌ از‌ روستاها و شهرهاي خـراسان مـي آمـدند تا پس از گذراندن درجاتي از علوم ديني ، به اموري چون پيشنمازي ، روضه خواني‌ و انجام‌ امور‌ حـقوقي در مـنطقه خود بپردازند. از ميان اين طلاب ، بعضي‌ که بااستعدادتر بودند و يا انگيزه هاي رسيدن به مـدارج عـالي را دارا بـودند، براي ادامه تحصيل به نجف‌ مهاجرت‌ مي‌ کردند و برخي نيز به تکميل معلومات خود در رشـته هـايي چون‌ فلسفه‌ و حکمت و يا ادبيات عالي عرب مي پرداختند.٤٧
 پس از انقلاب مشروطه تا ١٣٢٠ شـمسي ، شـخصيت‌ هـاي‌ برجسته‌ و درجه اولي در حوزه علميه مشهد به تدريس و تربيت طلاب اشتغال داشتند‌ که‌ مي‌ توان از مـيرزاعبدالجواد اديب نـيشابوري (اديب اول ) و حـاج آقا حسين قمي ، ميرزامحمد آقازاده ، حاج‌ سيد‌ يونس‌ اردبيلي ، شيخ مرتضي آشـتياني ، حـاج سيدعلي سيستاني ، ميرزاعلي اکبر نوغاني ، ملامحمدعلي معروف به حاجي‌ فاضل‌ ، ميرزا عسکري (آقابزرگ حکيم ) و ميرزاحبيب خـراساني نـام برد.٤٨
 آغاز اولين دوره درس‌ خارج‌ فقه‌ و اصول در حوزه علميه مشهد در سال ١٣٣٥ قمري از سـوي آيت الله العـظمي‌ حاج‌ آقا حسين قمي و آيت الله حاج ميرزامحمد آقـازاده کـه هـر دو از نجف‌ اشرف‌ به‌ مشهد رهسپار شده بـودند، بـرگزار گرديد.
حضور ميرزامحمد آقازاده کفايي ، به لحاظ سياسي و به جهت‌ انتسابش‌ به آخـوند خـراساني ، موجب تقويت طرفداران مشروطه در خـراسان شـد.٤٩
 او‌ يک‌ سـال‌ پس از پيروزي مـشروطه خـواهان ، وارد مشهد شد، در حالي که هنوز مـيان عـلماي حوزه‌ مشهد‌ مانند‌ ديگر شهرهاي ايران بر سر تأييد و رد مشروطيت اختلاف و دودستگي بـود.
عـالمي‌ چون‌ سيدعلي سيستاني ، در مخالفت با مـشروطه چنان سرسخت بود کـه در رسـاله علميه خود، مشروطه خواه‌ نـبودن‌ را از ويژگـي مرجع تقليد مي شمارد.٥٠
محمدحسين نجفي و شيخ مهدي‌ واعظ‌ خراساني از نظر فقهي مـشروطه را قـبول‌ نداشتند‌ و مقابل‌ مشروطه خواهان مـي ايسـتادند و کـسان ديگري چون‌ شـيخ‌ ذبـيح الله قوچاني که از شاگردان مـيرزاي شـيرازي و آخوند خراساني بود و از مروجان‌ انديشه‌ آخوند خراساني در مشهد محسوب‌ مي‌ شد، با‌ جديت‌ از‌ مـشروطيت دفـاع مي کرد. حاج سيد اسدالله‌ قزويني‌ ، مـيرزاعبدالشکور تـبريزي ، حاج مـحمدتقي درودي ، حـاج بـمانعلي تهراني ، شيخ حسن حـجت کاشي‌ ، شيخ‌ عبدالرحيم عيدگاهي ، محمدباقر مدرس رضوي و ميرزامرتضي‌ سرابي نيز از ديگر‌ علماي‌ مدافع مشروطه در مـشهد بـودند‌ که‌ سرانجام توانستند ميرزاعلي آقاي مـجتهد تـبريزي را کـه يکـي از روحـانيان طراز اول‌ مشهد‌ بـود، بـه عنوان نماينده مردم‌ مشهد‌، روانه‌ مجلس شوراي ملي‌ کنند‌.٥١
 
حوزه مشهد و ماجراي‌ به‌ توپ بستن حـرم مـطهر امـام رضا
پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان و پنـاهندگي‌ مـحمدعلي‌ شـاه بـه سـفارت روسـيه ، شاه با‌ حمايت‌ روسها و انجام‌ تحرکاتي‌ براي‌ درگيري با سپاهيان دولتي‌ ، کوشش کرد تا به تهران عزيمت کند.
علماي نجف آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني احساس‌ خـطر‌ کردند و تلگرامي به علماي شهرهاي ايران‌ فرستادند‌. در‌ مردادماه‌ ١٢٩٠‌ شمسي گروهي از‌ طرفداران‌ شاه مخلوع در مشهد، عليه رژيم مشروطه دست به تظاهرات زدند و با اجتماع در مسجد گوهرشاد‌ و صحن‌ هاي‌ حرم خواستار بازگشت مـحمدعلي شـاه شدند که‌ در‌ اثر‌ برخورد‌ بين‌ آنان‌ و قواي دولتي عده اي کشته و زخمي شدند.٥٢
در دي ماه همان سال پس از درگيري و نبرد خياباني ميان مشروطه خواهان و طرفداران محمدعلي شاه ، قواي اشغالگر روس‌ در مشهد اعـلام حـکومت نظامي کردند و عملا امور شهر را در دست گرفتند.٥٣
چندي بعد هواداران محمدعلي شاه در مشهد به سرکردگي سيد محمد يزدي معروف به طالب الحق که‌ از‌ تهران تـبعيد شـده بود و يوسف خان هراتي کـه او هـم مغضوب دولت بود و مدت شش ماه در مدرسه ميرزاجعفر متحصن بود،٥٤ در مسجد و صحن رضوي به هواداري محمد‌ علي‌ شاه قيام کردند.٥٥
چندين بار مأموران دولتي بـراي جـلب يوسف خان به مـدرسه مـيرزاجعفر آمدند؛ اما روحانيون مدرسه اجماع نموده و مانع شدند‌.٥٦‌ قيام کنندگان هر روز از‌ منزل‌ يکي از عالمان ديني به نام علي اکبر نوغاني حرکت کرده و به مسجد مي آمدند. طالب الحق در منبر اعـلام مـي نمود که شماري‌ از‌ علما را مشروطه طلب‌ ها‌ کشته اند و حال نمي گذارند که تعزيه بگيريم . سيدعلي سيستاني و حاج ميرزاجعفر و ميرزا ابراهيم رضوي و ملامحمدعلي فاضل از عالمان حوزه مشهد حکم داده اند کـه مـشروطه کفر و مـشروطه طلب کافر‌ است‌ و گروهي بيگناه را کشته اند.
روسها به بهانه ناتواني حکمران مشهد در خاموش کردن آشوب ، خـود دست به کار شدند و صحن آستان رضوي را با نيروي خود اشـغال کـردند.٥٧
آنـها‌ دو توپ‌ آوردند یکي را روي بام مدرسه ملامحمد باقر و يکي ديگر را روي پشت بام مغازه يکي از‌ رعاياي روس نصب کـردند. ‌ ‌از سـوي ديگر توپچيان روس دوربين در‌ دست‌ گرفته‌ و اطراف صحن و حرم و مسجد را اندازه گيري مي کـردند و نـقشه حـمله و يورش مي کشيدند.٥٨
سرانجام در ‌‌ميان‌ ناباوري عالمان ديني و مردم ، روس ها ميان روضه مطهره و داخل و خارج حـرم را‌ گلوله‌ باران‌ کردند. شمار زيادي گلوله به گنبد مطهر اصابت کرد و چند تن را در داخـل حرم‌ کشتند و پس از امان دادن ، بـيش از يک هـزار و پانصدتن زن و مرد را‌ اسير و تفتيش کردند. علاوه‌ بر‌ اين روس ها طلاب مدرسه خيرات خان ، مدرسه پايين پا، مدرسه پريزاد، مدرسه بالاسر، مدرسه دودر و مدرسه مستشار را شبانه از حجره هاي خودشان بيرون آوردند و ميان صحن کهنه ، داخل اسرا‌ جـاي دادند.
آن ها اسيران را تا صبح زير باران نگه داشتند و به آنان امر کردند که اجساد کشتگان را جمع آوري و در محاذي مدرسه ميرزاجعفر قرار دهند.٥٩
چند روز‌ بعد‌ روس ها در حالي که حرم را ترک مي کردند، آن را بـه خـدام واگذار کردند و اسرا را آزاد کردند.٦٠ آن ها همچنين راه فرار يوسف خان و اشرار همراه‌ او‌ را باز گذاشتند و کسي از آنان دستگير نشد.٦١ بدين ترتيب موضع گيري گروهي از علماي حوزه علميه مشهد در هواخواهي از مشروطه و گروهي ديگـر از عـلما در مخالفت‌ با‌ مشروطه و بازگشت محمدعلي شاه به سلطنت ، پس از به توپ بستن گنبد امام رضا(ع ) و با شروع جنگ جهاني اول وارد شرايط نويني گرديد.
 
حوزه مشهد در برابر قانون متحدالشکل‌ کردن‌ لباس‌ و مـاجراي مـسجد گوهرشاد
با تشکيل‌ سلسله‌ پهلوي‌ و اقدامات رضاشاه مانند اجراي قانون متحدالشکل کردن لباس در سال ١٣٠٨ شمسي حوزه مشهد در برابر رضا خان قرار گرفت . زيرا‌ مطابق‌ اين‌ قانون روحانيان براي در برداشتن لبـاس مـخصوص اهـل‌ علم‌ ، از نظر صلاحيت علمي مـي بـايست از آن هـا امتحان گرفته مي شد و فقط تعدادي از روحانيان از اين‌ امر‌ مستثني‌ مي شدند.٦٢ به همين خاطر جلساتي براي بحث و گفت‌ و گو دربـاره تـغيير لبـاس و سختگيري رژيم نسبت به روحانيون در مشهد برگزار شد. در اين جـلسات کـه آيت‌ الله‌ حسين‌ قمي ، آيت الله يونس اردبيلي و آقازاده فرزند آخوند خراساني و جمعي ديگر‌ از‌ علما و مدرسين درجه اول شرکت داشتند، تصميم گـرفته شـد در مـقابل اين عملکرد رژيم بايستند و جلوي‌ اجراي‌ آن‌ را بگيرند.٦٣
پس از برگزاري جشني در شيراز کـه در ١٣‌ فروردين‌ ١٣١٤‌ برپا شد و در آن دختران بي حجاب ظاهر شده بودند، رسيدن اين خبر موجي‌ از‌ اعتراضات‌ را در حوزه هاي علميه قم و مـشهد و تـبريز در پي داشـت . اين امر مراجع‌ روحاني‌ حوزه مشهد را سخت ناراحت نمود. علما پس از آن که فـهميدند کـشف‌ حجاب‌ به‌ دستور شاه صورت گرفته است ، در مسجد گوهرشاد جمع شدند و با ايراد سخنراني به‌ اين‌ اقـدام دولت اعـتراض کـردند. آيت الله حسين قمي با هدف مقابله با کشف‌ حجاب‌ و ملاقات‌ با شاه ، بـه تـهران مـهاجرت کرد. بعد از سفر قمي به تهران ، علماي حوزه مشهد‌ تصميم‌ گرفتند با برگزاري جـلساتي پيرامـون اوضـاع سياسي کشور باهم مشورت کنند.٦٤‌ آنان‌ اقدام‌ دولت را در مقابله با اسلام قلمداد کردند. در اين ميان شـيخ تـقي بهلول درباره‌ حجاب‌ سخنراني‌ هاي پرشوري در مسجد گوهرشاد عليه دستگاه حکومت ايراد کرد کـه مـنجر‌ بـه‌ دستگيري وي شد. روز بعد پس از سخنراني مجدد بهلول در حرم ، نظاميان مسجد گوهرشاد را‌ محاصره‌ کردند و دست بـه کـشتار مردم زدند و فاجعه مسجد گوهرشاد پيش آمد.٦٥‌ علماي‌ حوزه علميه مشهد پس از اين حادثه‌ ، تلگرافي‌ بـه‌ شـاه زدنـد و خواهان توقف بي حجابي شدند‌؛ اما‌ رضا شاه دستور داد مردم از حرم پراکنده شوند. بهلول هـم مـوفق شد‌ مخفيانه‌ به افغانستان بگريزد.
بيش از‌ ٣٣‌ نفر روحاني‌ در‌ حوزه‌ مشهد در اين قيام شـرکت داشـتند‌ کـه‌ تعدادي از آن ها دستگير و تعدادي نيز متواري و يا مخفي شدند.٦٦‌
به‌ دنبال مخالفت روحانيون حوزه علميه مـشهد‌ بـا اقـدامات رضاشاه و شرايط‌ حادي‌ که در جامعه بروز کرد‌، حوزه‌ مشهد نيز مانند ديگـر حـوزه هاي علميه سراسر کشور و از بعضي جهات شديدتر‌ از‌ همه مورد تهاجم قرار گرفت‌ .
حاج‌ حسين‌ قمي و مـيرزامحمد آقـازاده‌ کفايي‌ که در اين زمان‌ عهده‌ دار اداره حوزه علميه مشهد بودند، در پي اين حوادث از مشهد تبعيد شـدند‌ و جـمعي‌ ديگر از علماي مشهور نيز دستگير‌ و زنداني‌ شـدند. بـر‌ اثـر‌ اين‌ حوادث و نيز سختگيري عمومي‌ دولت درباره روحـانيون ، حـوزه علميه مشهد به رکود و سردي گراييد و با قيام گوهرشاد به کلي‌ تعطيل‌ شـد.
مـدارس بزرگ و معروف مشهد مانند‌ مـدرسه‌ نـواب‌ ، مدرسه‌ مـيرزاجعفر‌ و مـدرسه بـاقريه به‌ تصرف‌ ادارات دولتي و معارف و اوقاف درآمـد و تـنها مدرسه اي که رسما باقي ماند، مدرسه سليمان خان بود‌ که‌ تحت‌ سـرپرستي مـيرزااحمد کفايي اداره مي شد.
بحث‌ و تدريس‌ تـعطيل‌ شد‌ و تنها‌ برخي‌ از مـدرسان حـوزه ، درس خود را به طور مخفيانه در مـنازل خـود، به طور خصوصي تشکيل مي دادند. طلاب ، مدرسين و عموم علما به جز تـعداد مـعدودي خلع‌ لباس شدند و به لبـاس مـتحدالشکل درآمـدند.٦٧
هرگونه مظاهر رسـمي دين و مـراسم مذهبي ممنوع شد و از بـرگزاري مـجالس وعظ و تبليغ و عزاداري ها جلوگيري به عمل آمد. حکومت پوشيدن لباس هاي‌ سنتي‌ (پالتـو و قـبا) را ممنوع ساخت و دستور لباس هاي فـرنگي و مـتحدالشکل داد.
چادر و حـجاب را بـراي زنـان منع کرد. در اين ميان ، صـنف اهل علم و روحانيت که يک نهاد مذهبي‌ و متکفل‌ امور ديني مردم بود، بيش از همه صدمه ديد و رژيم مـتعرض آن بـود. مدارس علميه يا تخريب شد، يا به اجـاره بـراي انـبار‌ بـازاريان‌ داده شـد. يا به اداره‌ فـرهنگ‌ بـراي دبستان واگذار شد. پوشيدن لباس روحانيت ممنوع گشت . هرکس با لباس روحاني نمي توانست در کوچه و بـازار ظـاهر شـود، دو سه مدرسه در‌ مشهد‌ نيز ظاهرا در اختيار‌ اوقـاف‌ قـرار گـرفته بـود.
بـيش از ده مـدرسه علميه تعطيل و در اختيار اهل علم نبود. فقط در اين ميان دو يا سه مدرسه بود که روزها اهل علم بدون لباس ، از‌ يکي‌ دو حجره آنها مختصر استفاده اي مي کردند.
چند اتاق از مـدرسه سليمانيه مورد استفاده برخي اهل علم بود. يکي دو حجره نزديک در ورودي روزها باز مي شد و برخي‌ از‌ علما و فضلاي‌ قديمي حوزه ها مانند مرحوم حاج شيخ علي اکبر نهاوندي ، مرحوم ميرزااحمد کـفايي ، مـرحوم حاج شيخ کاظم‌ دامغاني ، مرحوم بجستاني که بعدا رئيس دفتر حاج ميرزااحمد آقازاده شد‌، در‌ اين‌ حجره ها چند ساعتي گرد مي آمدند. مرحوم بجستاني درکارهاي اداري و امور اجتماعي حوزه بسيار وارد بـود‌. ‌‌از‌ اين رو از جـانب مرحوم کفايي براي مسايل حوزه و نظام وظيفه طلاب کارهاي‌ سودمندي‌ انجام‌ داد. مدرسه خيرات خان نيز در اختيار اوقاف بود. افراد فاضلي بدانجا رفت و آمـد داشـتند‌. از اين جمع ، تعداد اندکي ساکن بـودند و بـرخي هم روزانه براي تدريس يا‌ گفت وگوهاي علمي مي‌ آمدند‌.
 
افزايش فشار رضا خان عليه حوزه مشهد
در مدرسه نواب که در اختيار سازمان اوقاف قرار گـرفته بـود. تعداد دو يا سه نفري از اهـل عـلم که سابقه اي داشتند آنجا‌ حضور مي يافتند.٦٨
رژيم براي اعمال تضييقات در حق علما، قرار گرفتن در جرگه روحانيت را منوط به اجازه اجتهاد داشتن نمود و از رفت و آمد افراد معمم به حوزه جلوگيري‌ نـمود‌. در جـهت ايجاد محدوديت هاي مالي براي علما هم ، چون يکي از منابع مالي روحانيت ، منبر رفتن بود، رژيم روضه خواني را ممنوع کرد و اقامه کنندگان آن را جريمه و زنداني‌ نمود‌. علاوه بر اين موقوفات را تحت نظارت اداره اوقـاف قـرار داد تا از عـوايد آن چيزي به طلاب نرسد.همچنين همان پرداخت حقوق ماهيانه را هم به طلبه ها‌، منوط‌ به دادن امتحان طـبق برنامه دولت کرد.٦٩ تعداد محدودي که به کار روحانيت و تحصل ي علوم دينـي مـشغول بـودند، وضع خوبي نداشتند از موقوفات مدارس علميه چيزي حاصل نمي‌ شد‌.
مردم‌ نيز وضع اقتصادي شان مناسب‌ نـبود‌، ‌ ‌پرداخـت‌ وجوهات شرعيه و تقسيم آن توسط مراجع قم به صورت مداوم نبود، لذا اهل علم در تـنگناهاي شـديد مـعيشتي به سر مي‌ بردند‌.
علت‌ اين که تعدادي از اهل علم از کسوت‌ روحانيت‌ خارج شده و براي تـدريس و معلمي به دبستان هاي تازه تأسيس رفتند، نياز شديد مالي و احتياج مبرم آنـان به تامين‌ هزينه‌ زنـدگي‌ بـود. وضع رقت بار معيشتي و اقتصادي تعداد اندکي باقي مانده‌ از اهل علم ، آزاردهنده بود.٧٠ علاوه بر اين رژيم براي رسيدن به اهداف کامل خود، تمهيداتي ديگر‌ نيز‌ انديشيد‌ و آن تأسيس دانشکده معقول و منقول در تهران و مـشهد بود.به طوري‌ که‌ مدرسه ميرزا جعفر قبل از اين که به مرکز سنگ تراشي براي سنگفرش کردن صحن هاي‌ آستان‌ قدس‌ قرار گيرد، دانشکده علوم معقول و منقول بود. تنها مدرسه اي که از‌ اين دگـرگوني‌ ها دور مانده بود، مدرسه سليمان خان بود که زير نظر ميرزا احمد کفايي‌ که‌ رابطه‌ اي با دربار داشت ، اداره مي شد.٧١
بدين ترتيب دوران رکود حوزه علميه‌ مشهد‌ آغاز شد. چون دوره رضا شـاه بـه سر رسيد و اوضاع مقداري عادي شد‌، علماي‌ تبعيدي‌ به مشهد بازگشتند و بدين وسيله دوباره حوزه نيز رونق خود را از سر گرفت‌ . احياي‌ دگرباره حوزه علميه مشهد مرهون کوشش هاي سـه شـخصيت علمي برجسته يعني ميرزا‌ احمد‌ کفايي‌ ، شيخ مرتضي آشتياني و ميرزامهدي اصفهاني بود.
ميرزا احمد کفايي در شرايطي که از يک سو‌ حوزه‌ علميه مشهد در اثر رخدادهاي پيش از واقعه گوهرشاد و ممنوعيت پوشيدن لباس‌ روحـانيت‌ ، تـقريبا‌ خـالي از استادان و طلاب شده و به حـالت تـعطيل درآمـده بود و از سوي ديگر تبليغات ضد‌ مذهبي‌ توده‌ اي ها در فضاي آزاد پس از شهريور ١٣٢٠، فضاي ديني و سياسي‌ مشهد‌ را تحت تأثير قرار داده بود، با تکيه بـر جـايگاه و پشـتوانه ديني و علمي و خانوادگي خود و با‌ جلب‌ اطمينان حـکومت ، مـدارس و موقوفات آن ها را از دولت پس گرفت و تمام‌ موقوفات‌ اين مدارس را اجاره بندي کرد و براي‌ مدارس‌ متصدي‌ تعيين نمود.
او از طريق اجاره اين‌ موقوفات‌ بـراي مـخارج مـدارس و طلاب و استادان ، عايداتي را فراهم ساخت . در نتيجه بسياري از‌ استادان‌ و طلاب بـه حوزه علميه بازگشتند‌. او‌ همچنين براي‌ احياي‌ حوزه‌ مشهد برخي از علماي ديگر شهرها‌ نظير‌ آقا بزرگ اشرفي شاهرودي ، از شـاگردان بـرجسته مـيرزا محمدحسين نائيني را به‌ مشهد‌ دعوت کرد.٧٢
آيت الله شيخ‌ مرتضي آشتياني يکي ديگـر‌ از‌ مـجتهدان برجسته اي بود که‌ تحصيلات‌ عالي خود را در محضر پدرش محمد حسن آشتياني در تهران و آخوند خراساني‌ در‌ نجف گذرانده بـود. او در‌ دوره سلطنت رضا شاه‌ به‌ مشهد آمده بود و سال‌ ها‌ در اين شهر تدريس کـرده و پس از مـاجراي گـوهرشاد، به تهران تبعيد شده بود‌. او‌ نيز در همين دوره به مشهد‌ بازگشت‌ و تدريس درس‌ خارج‌ را‌ در حـوزه مـشهد آغـاز‌ کرد.٧٣
ميرزامهدي اصفهاني هم از شاگردان برجسته نائيني بود و از حدود ١٣٠٠ شمسي در‌ مشهد‌ سکونت و تدريس داشـت . او پس از‌ شـهريور‌ ١٣٢٠‌، با‌ تشويق‌ برخي از طلاب‌ با‌ تصرف حجره هاي مدرسه نواب که تحت تـصرف دولت بـود، بـار ديگر درس خارج فقه و اصول‌ را‌ که‌ در اواخر دوره رضاشاه در منزل برگزار‌ مي‌ کرد‌، به‌ طور‌ عـلني‌ در مـدرسه نواب آغاز کرد.
وي نخستين عالمي بود که مباني اصولي استاد خود نائيني را در مـشهد مـطرح کـرد.
به جز ارائه موفقيت آميز درس خارج‌ ، آن چه که اصفهاني را از ديگر علماي حوزه ممتاز مي ساخت ، ارائه مـعارف و عـقايد شيعي به شيوه اي خاص بود. شيوه اي که بعدها به مکتب معارف خـراسان شـهرت‌ يافـت‌ و مدعاي اصلي آن آميختگي عقايد ديني با هرگونه فراورده فکر بشري و مشخصا، فلسفه و عرفان است .
اصـفهاني در ارائه آزاد عـقايد خـود چنان موفق بود که بسياري از استادان و طلاب‌ حوزه‌ که برخي از آن ها اهـل فـلسفه بودند، به مکتب وي گرويدند. آن چه اصفهاني پي ريزي کرد، به وسيله شاگردانش به ويژه‌ شيخ‌ مجتبي قزويني تـحکيم و تـفصيل داده‌ شد‌ و پس از او چنان گسترش يافت که به عنوان ويژگي اصلي حوزه عـلميه مـشهد در چند دهه اخير شناخته شد.٧٤
مقدار شـهريه طـلاب‌ حـوزه‌ علميه مشهد در دهه‌ ٢٠‌ به صورت گوناگوني ذکـر شـده است . به عنوان مثال گفته شده است که شيخ علي اکبر نهاوندي بـراي مـدت کوتاهي ماهيانه پنج تومان بـه طـلاب پرداخت مـي کـرده اسـت و يا‌ اين‌ که در مدرسه سليمان خان بـه هـريک از طلاب ماهيانه بيست و پنج ريال از درآمد موقوفه پرداخت مي شده است .
در اين سال هـا سـيدابوالحسن اصفهاني که مرجعيت شيعه را‌ بر‌ عـهده داشت‌ مقرر کرد تـا مـقلدانش در خراسان وجوهات شان را به نـجف نـفرستند و در همان مشهد پرداخت کنند‌. از اين طريق مبالغي پول نزد نهاوندي و کفايي گرد آمد و ميان‌ طـلاب‌ مـدارس‌ به طور مساوي ماهيانه بـين پنـج قـران تا سه تـومان تـوزيع گرديد.
در سال هاي ١٣٢٤ تـا ‌‌١٣٢٥شـمسي‌ ميرزامحمدتقي اديب نيشابوري براي درس سيوطي ماهيانه ده تومان و براي درس مطول سه‌ تومان‌ از‌ شاگردان خود دريافت مـي کـرد. در اثر مساعدت هاي ميرزا احمد کـفايي و تـلاش هاي ديگـر‌ عـلماي حـوزه ، شمار مجموع طلاب اين حـوزه در سال ١٣٢٧شمسي به ٧٠٠ تن‌ رسيد. با بهبود يافتن‌ اوضاع‌ ، شمار طلاب علوم ديني در سال هـاي بـعد، به تدريج رو به ازدياد نهاد. در اوايل دهه ١٣٣٠ شـمسي درآمـد حـاصله از مـوقوفات کـه صرف هزينه هـاي جـاري مدارس و طلاب مي‌ شد، به قرار زير بود:
مدرسه نواب ٥٥٠٠٠٠ ريال ، مدرسه ميرزا جعفر٦٠٠٠٠ ريال ، مدرسه خيرات خان ٩٦٠٠٠ ريال ، مـدرسه عـباسقلي خـان ١١٧٠٠٠ ريال ، مدرسه باقريه ٢٠٤٠٠٠ ريال ، مدرسه بالاسر١١٣٠٠٠  ريال‌
، مدرسه‌ دودر ٤٨٠٠٠ ريال ، مدرسه پريزاد ١٧٠٠٠ ريال ، مـدرسه بـهزاديه ٥٠٠٠ ريال ، مـدرسه سـليمان خـان ١٩٥٠٠٠ ريال ، مـدرسه ابدال خان ١٤٢٠٠٠ ريال و مدرسه رضوان ١٨٥٠٠ ريال٧٥
در سال هاي آغازين‌ دهه‌ سي عده اي از علماي حوزه مشهد تصميم گرفتند براي تقويت حوزه علميه مشهد و جلوگيري از مهاجرت علما به قم و نجف ، از عـلماي مشهور آن جا، جهت آمدن به‌ مشهد‌ دعوت کنند. بدين منظور جلساتي در منزل شيخ مجتبي قزويني وميرزاجوادآقا تهراني برگزار شد و طي ارسال نامه اي مفصل به آيت الله ميلاني ، از ايشان جهت اقامت و تدريس در‌ حـوزه‌ عـلميه‌ مشهد دعوت به عمل آمد‌.
 
آمدن‌ آيت‌ الله ميلاني به مشهد
پس از وفات شيخ مرتضي آشتياني و ميرزامهدي اصفهاني در ١٣٢٥شمسي ، حوزه علميه مشهد بار ديگر به خاطر‌ فقدان‌ مدرساني‌ چون شيخ مـرتضي آشـتياني ، ميرزامهدي اصفهاني و علي اکبر‌ نوغاني‌ ، براي مدتي کوتاه دچار رکود شد و اين در حالي بود که به طور محدودي دروس سطح به وسيله اساتيدي‌ مانند‌ شـيخ‌ هـاشم قزويني در حوزه تدريس مي شـد.٧٦
در سـال‌١٣٣٢ شمسي علماي برجسته حوزه مشهد در جهت تقويت حوزه و جلوگيري از مهاجرت طلاب با استعداد و مدرسان مشهد‌ به‌ قم‌ و نجف ، با امضاي طوماري ، از آيت الله سيدمحمدهادي ميلاني کـه از‌ اسـتادان‌ نامور حوزه نجف بـود، درخـواست مهاجرت به مشهد و اقامت و تدريس در اين شهر کردند.
وي در‌ سال‌ ١٣٣٣‌ به مشهد وارد شد و به دعوت و اصرار علماي بزرگ اين شهر در‌ مشهد‌ ماند‌ و بتدريج رياست حوزه علميه مشهد را بر عهده گرفت .
 او بعد از درگذشت آية الله‌ بروجردي‌ ، علاوه بر قرار گرفتن در جايگاه مرجعيت ، با تأسيس مدارسي به سبک جديد و ساماندهي‌ برنامه‌ هاي آموزشي و پژوهشي حوزه ، گام هاي مؤثري در ارتقاي کيفي حوزه برداشت . در‌ درس‌ خارج‌ او نزديک بـه چـهارصد طلبه قـريب الاجتهاد شرکت مي کردند.٧٧
ميلاني نخستين بار‌ براي‌ ساماندهي حوزه علميه مشهد، دست به تأسيس چهار مـدرسه زد:
 ١- مدرسه مقدماتي که‌ مدت‌ آن‌ سه سال بود و دروس خط و انشا و امـلا و انـدکي رياضـيات و صرف و نحو و منطق در اين دوره‌ تدريس‌ مي شد. ٢- مدرسه سطوح که شامل دو مرحله بود. مرحله آموزش متون‌ کـه‌ ‌ ‌شـامل‌ معاني ، بيان ، بديع ، معالم ، لمعه بود و مرحله متون عاليه که مشتمل بر رسـائل ، مـکاسب ، کـفايتين‌ ، تفسير‌، شرح‌ تجويد و اديان و مذاهب بود. ٣- مدرسه امام صادق (ع ) که داراي دوره تخصص در‌ فقه‌ و اصول بود. ٤- مدرسه عـالي حسيني که طلاب در اين مدرسه آموزش هاي تخصصي و مرتبط با مساله‌ تبليغ‌ را مي گـذراندند. در اين زمان مدارس سليمان خـان ، خـيرات خان ، دودر‌، پايين‌ خيابان و عابس قلي خان تحت سرپرستي آيت‌ الله‌ کفايي‌ بود.
وضعيت معيشتي طلاب نيز با پرداخت‌ پنج‌ تومان ماهيانه از سوي آيت الله کفايي و پرداخت سي ريال براي طلابي که‌ دروس‌ مقدماتي را مـي خواندند و پنجاه‌ ريال‌ براي مراحل‌ بالاتر‌ بهبود‌ يافته بود.٧٨
آغاز نهضت ملي‌ شدن‌ صنعت نفت و دوران اوجگيري نهضت ملي ، همراه با حضور گسترده مردم و روحانيت‌ در‌ اين عرصه بود. يکي از مراکز‌ اين جنبش مردمي در‌ مشهد‌، کـانون نـشر حقايق اسلامي بود‌، که‌ پس از شهريورماه سال ١٣٢٠ شمسي به کوشش استاد محمدتقي شريعتي کار خود‌ را‌ شروع کرد و فعاليت هاي دامنه‌ داري‌ را‌ بر ضد فرهنگ‌ مادي‌ گرايي سامان داد. در‌ اين‌ دوره علاوه بر کانون نـشر حـقايق اسلامي ، انجمن پيروان قرآن و مدارس ديني متعددي به‌ اهتمام‌ مرحوم حاج علي اصغر عابدزاده تشکيل‌ شد‌ که در‌ جريانات‌ مختلف‌ پيشگام بود.٧٩ با‌ روي کار آمدن دولت ملي دکتر مصدق ، در حوزه مشهد دو مـوضع گـيري متفاوت نسبت‌ به‌ اين تحولات پديد آمد. موضع گيري‌ ميرزا‌ احمد‌ کفايي‌ که‌ مخالف نهضت ملي‌ بود‌ و از دربار حمايت مي کرد. او اعتقاد داشت که اگر رژيم پهلوي نباشد، کمونيست ها اسلام‌ را‌ نـابود‌ خـواهند کـرد.٨٠
از روحانيون ديگري که‌ در‌ اين‌ دوران در‌ جـناح‌ مـقابل و مخالف مصدق بودند مي توان از حاج ميرزاحسين سبزواري نام برد که با دربار و رژيم همکاري مي کرد.٨١
موضع گيري روحانيون و بعضي تـشکل هـاي مـذهبي‌ که موافق نهضت ملي بودند و با برگزاري تـجمعاتي در مـسجد جامع گوهرشاد، از مصدق و کاشاني حمايت مي کردند. در رأس اين جريان افرادي مانند استاد محمدتقي شريعتي ، شيخ محمود حلبي‌ (تولايي‌ )، شيخ مـحمدرضا کـلباسي و حـاجي عابدزاده بودند.٨٢
در اين دوران تني چند از عالمان مانند سيديونس اردبيلي و ميرزاحسين سـبزواري و حاج آقا حسن قمي طرف مشورت احزاب و گروه هاي سياسي‌ بودند‌.
فعال ترين روحاني مشهد که در جريان نـهضت مـلي شـدن صنعت نفت ، نماينده طلاب تلقي مي شد، شيخ محمود حلبي از خـطبا و مـدرسان‌ برجسته‌ مشهد بود.٨٣ او در‌ دفاع‌ از نهضت ملي منبر مي رفت و در حمايت از دولت دکتر مصدق سخنراني مي کرد.
 وي هـم چـنين بـا کمک حاجي عابدزاده و استاد محمدتقي‌ شريعتي‌ نيمي از هيأت هاي‌ مذهبي‌ مشهد را کـه در آن زمـان نـزديک ٣٠٠ هيأت مي شدند، تحت عنوان انجمن هاي مؤتلفه اسلامي متحد کرد.
بعد از کودتاي ٢٨ مـرداد ١٣٣٢ و شـکست نـهضت ملي و حاکم شدن‌ جو‌ يأس و نااميدي بر جامعه ايران ، شيخ محمود حلبي از دخالت در امر سياسي دوري جـسته و بـه تهران آمد و تشکيلات انجمن حجتيه را پايه ريزي کرد.٨٤ موافقان دربار و نظاميان بعد‌ از‌ کودتا با‌ حـضور در مـنزل کـفايي ، تصميم گرفتند از طرفداران نهضت ملي و مصدق انتقام بگيرند؛ اما ميرزا احمد کفايي‌ آنان را بـه آرامـش دعوت کرد و تلاش نمود اين درگيري ها‌ را‌ کاهش‌ دهد.٨٥ آيت الله ميلاني از همان آغاز اقامت در مـشهد، بـر فـعاليت هاي کانون نشر حقايق ‌‌اسلامي‌ صحه گذاشت و آن ها را مورد حمايت قرار داد.
حمايت آيت الله ميلاني‌ از‌ کانون‌ تـا ١٣٣٦ شـمسي ادامه داشت . در اين سال با دستگيري اعضاي نهضت مقاومت که بيشتر‌ از اعضاي کـانون بـودند، کـانون نشر حقايق اسلامي تعطيل شد.
از سال ١٣٣٧‌ شمسي که استاد شريعتي‌ با‌ تلاش هاي آيت الله ميلاني از زنـدان رهـايي يافـت ، به دستور ايشان مجلس تفسير قرآن ، نهج البلاغه و سخنراني هاي خود را در مـنزل آيت الله مـيلاني داير کرد و اين امر تا‌ سال١٣٣٩ شمسي ادامه داشت و از اين سال با حمايت هاي ايشان ، کانون دوباره فعاليت هـاي خـود را از سر گرفت .٨٦
مدت کوتاهي پس از کودتاي ٢٨ مرداد، محمدرضا پهلوي‌ جهت‌ زيارت حرم حضرت رضـا(ع )، بـه مشهد سفر کرد که در اين سفر چهار تـن از عـلماي حـوزه علميه مشهد يعني ميرزا احمد کفايي ، حـاج مـيرزاحسين سبزواري حاج شيخ احمد شاهرودي‌ و حاج‌ شيخ کاظم دامغاني با شاه ملاقات و ديدار کـردند.٨٧
در سـال ١٣٤٠ هم زمان با فوت آيت الله بـروجردي و اقـدامات رژيم شاه بـراي اجـراي انـقلاب سفيد٨٨ فضاي فکري حوزه‌ مشهد‌ بـيشتر دينـي و اخلاقي بود و چندان با سياست ميانه اي نداشت و در ميان علماي حوزه تنها افـراد خـاصي داراي گرايش و شم سياسي و اجتماعي بودند. در يک نـگاه کلي علماي حوزه‌ مـشهد‌ در‌ اين دوره را مـي توان‌ به‌ سه‌ دسته تـقسيم کـرد:
١- علما و روحانيوني که مخالف دخالت در مسائل سياسي بودند. اين دسته بيشتر به مسائل عـلمي و احـکام و همچنين مجالس‌ روضه‌ خواني‌ تـوجه داشـتند.
٢- روحـانيون مورد حمايت اوقـاف و دربـار که‌ رهبري‌ آن ها بـرعهده مـيرزا احمد کفايي و ميرزاحسين سبزواري بود. کفايي از جمله علمايي بود که با طرفداري از دربار‌ و در‌ اخـتيار‌ داشـتن هيأت هاي مذهبي در مشهد، به مـقابله بـا حرکت‌ هـاي ايدئولوژيک روسـها و حـزب توده پرداخت . هرگاه شـاه به مشهد مي آمد، با ايشان ملاقات مي کرد و با‌ انعکاس‌ مشکلات‌ مردم نزد شـاه ، قـدم هاي مثبتي ، جهت حل آن برمي داشـت‌ .
٣- روحـانيون‌ مـخالف رژيم کـه رهـبري آن ها بر عـهده آيت الله مـيلاني و حسن طباطبايي قمي بود. از‌ ميان‌ روحانيون‌ مبارز و مخالف رژيم مي توان از حسنعلي مرواريد، سيدعبدالله شيرازي و سيدعبدالکريم هـاشمي‌ نـژاد‌ نـام‌ برد.٨٩
از نظر وضعيت مالي ، در ميان مدارس مـشهد، مـدرسه نـواب تـنها مـدرسه‌ اي‌ بـود‌ که تعداد مهمي از موقوفات آن باقي مانده و مورد بهره برداري واقع مي شدند‌ و عوايد‌ آن بين طلاب تقسيم مي شد. وضعيت معيشتي طلاب در اين دوره مطلوب‌ نبود‌ و از‌ لحاظ امکانات و منابع مـادي در تنگنا قرار داشتند. اتاق هاي طلاب فرش مناسب نداشت‌ و معمولا‌ بوي رطوبت مي داد. غذاها نيز از لحاظ کيفي چندان مناسب نبود و امکاناتي‌ مانند‌ برق‌ وجود نداشت .٩٠
 
موضع گيري علماي حوزه مـشهد در اصـلاحات ارضي
در اين سال ها‌ شهر‌ مشهد به لحاظ کثرت اهل علم ، جزء شهرهاي کم نظير ايران بود‌ و علماي‌ برجسته‌ اي مانند شيخ مجتبي قزويني ، سيداحمد مدرس ، کاظم دامغاني ، فقيه سبزواري ، ميرزا احـمد کـفايي ، شيخ‌ مرتضي‌ سبط‌ آشتياني ، شيخ غلامحسين تبريزي ، سيدرضا بختياري ، حسن طباطبايي قمي ، محمدتقي اديب نيشابوري‌ و محمدهادي‌ ميلاني که مرجعيت داشت ، ميان مردم صاحب نـفوذ بـودند و در مدارس ميرزاجعفر، عباسقلي خان ، نـواب ، دودر‌، بـالاسر‌، پريزاد، باقريه ، خيرات خان و سليمان خان به تربيت و آموزش طلاب مشغول بودند‌.٩١‌
پس از روي کار آمدن کندي در‌ آمريکا‌ و فشار‌ به رژيم ايران براي انجام اصلاحات داخلي‌ ، دکتر‌ علي امـيني بـه نخست وزيري رسيد و لايحه اصـلاحات ارضـي را در دي ماه‌ ١٣٤٠‌ به تصويب رساند.
 با وجود‌ آن‌ که علما‌ لايحه‌ اصلاحات‌ ارضي را خلاف شرع مي دانستند‌، واکنشي‌ عليه آن در محافل مذهبي ديده نشد.
٩٢تصویب لايحه انجمن هاي ايالتي‌ و ولاتي‌ ، سرآغاز مخالفت عـلني روحـانيون بود‌.
با وجود مخالفت علماي‌ قم‌ و ارسال تلگرام امام و چند تن‌ از‌ علما در اعتراض به اين تصويب نامه ، در اين زمان در حوزه مشهد‌ جنب‌ و جوش چنداني مشاهده نمي شد‌. تنها‌ در‌ مدرسه نواب ، طلاب‌ بـه‌ خـواندن و نصب اعـلاميه هايي‌ که‌ از مراجع قم مي رسيد، مشغول بودند.
طلاب جواني که شور انقلابي بيشتري داشتند‌ براي‌ کـسب تکليف نزد مراجع رفتند.
علما‌ سخنراني‌ هاي متعددي‌ درباره‌ پيامدهاي‌ لايحـه ايراد کـردند و اقـدامات‌ دولت را خلاف مصالح مملکت دانستند.
 آيت الله ميلاني مخالف اصلاحات نبود. انتقاد او به‌ شاه‌ اين بود که ابتدا اين اصلاحات‌ قبل‌ از‌ اجـرا‌ ‌ ‌بـايد‌ به علما عرضه‌ شود‌ تا آنان جنبه هاي شرعي آن را بيابند.٩٣
در مقابل علماي مـخالف لايحـه ، عـلماي ديگري‌ از‌ حوزه‌ علميه مشهد بودند که مخالف مبارزه با‌ رژيم‌ بودند‌. از‌ جمله‌ آيت‌ الله کفايي کـه متصدي مدارس مهم نواب ، خيرات خان و دودر بود، اعتقاد داشت مبارزه کردن به نـتيجه نمي رسد و بايد بـا رژيم کـنار آمد.٩٤
 سرانجام اسدالله‌ علم نخست وزير در برابر فشارهاي جامعه روحانيت ، پس از تشکيل جلسه هيأت دولت ، تصويب نامه را لغو نمود و آن را غيرقابل اجرا اعلام کرد.٩٥
پس از عدم توفيق‌ دولت‌ علم در اجراي اصلاحات ، شاه طي نطقي از مردم خـواست در همه پرسي اصول شش گانه انقلاب سفيد که در روز ششم بهمن ١٣٤١ برگزار مي شود، شرکت کنند‌.
در‌ پي دخالت مستقيم شاه در اجراي اصلاحات ، آيت الله خميني با صدور اعلاميه اي که در تهران و شهرستان ها پخش شد، هـمه پرسـي‌ رژيم‌ را خلاف قانون و اجباري دانسته‌ و آن‌ را تحريم کرد.٩٦
در مشهد بيش از ٥٠٠ نفر از طلاب و خرده مالکان به منزل آيت الله قمي رفتند و در آن جا متحصن‌ شدند‌. به دنبال مخالفت شماري‌ از‌ علماي سرشناس حوزه علميه مـشهد، تـجمعي متشکل از ششصد نفر از طلاب و ملاکين ، تشکيل شد و اعلاميه هاي آيت الله خميني ، ميلاني و قمي براي حاضرين خوانده شد و سپس حضار مخالفت و انزجار‌ خود‌ را از اين لوايح اعلام کردند. آيت الله قمي نيز در اين اجتماع شرکت کرد و اعـلام نـمود حضور در پاي صندوق حرام است و در اعتراض به اين موضوع از اقامه‌ نماز‌ جماعت خودداري‌ خواهد کرد. ايشان و آيت الله ميلاني دستور تعطيلي بازار را هم صادر کردند.
اعتراض علماي مشهد، منجر‌ به دستگيري شماري از عـلماي حـوزه و انـتقال آن ها به زندان‌ قزل‌ قـلعه‌ تـهران گـرديد. همه پرسي در مشهد مانند ساير شهرها، با حضور اندک مردم در پاي صندوق هاي ‌‌رأي‌ برگزار شد.٩٧
با فرا رسيدن عيد نوروز سال ١٣٤٢، آيت الله خـميني‌ بـه‌ عـلماي‌ شهرستان ها پيام داد که به خاطر کوشش هاي دسـتگاه حـاکمه در هدم احکام اسلام‌ عيد نوروز را به عنوان عزا اعلام کرده و از علما خواست که از‌ اين رويه پيروي کنند‌.
٩٨آیت‌ الله ميلاني با صدور اعـلاميه اي از اين پيشـنهاد پشـتيباني کرد. رژيم که از اعلام تحريم عيد نوروز نگران شده بود، در دوم فـروردين ، مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع )، به‌ مدرسه فيضيه قم حمله کرد و به ضرب و شتم طلاب پرداخت .٩٩
هـمزمان بـا حـادثه فيضيه ، طلاب و استادان مدارس علميه مشهد، به جمعيت عزادار بيت آيت الله قـمي پيوسـتند. پس از سخنراني‌ نوغاني‌ و واعظ طبسي ، مأموران رژيم به سرکوب اجتماع کنندگان پرداختند. به دنبال وقوع اين حوادث ، حوزه عـلميه مـشهد و سـاير شهرهاي مذهبي ، ضمن ابراز انزجار از اقدام شاه در سرکوب طلاب علوم‌ ديني‌ ، اعـلام کـردند کـه از ششم تا دوازدهم فروردين ١٣٤٢، دست به اعتصاب عمومي زده و مدارس را تعطيل خواهند کرد و از اقامه نـماز در مـساجد نـيز خودداري مي کنند.
اعتصاب‌ عمومي‌ مردم مشهد چنان گسترده شد که پس از تظاهرات ، آذين بندي هـاي سـطح شهر که براي ورود شاه به مشهد آماده شده بود، همه به آتش کـشيده شـد.
شـاه‌ در‌ دوازدهم‌ فروردين به مشهد سفر کرد‌ و طي‌ سخناني‌ ، علما و روحانيون را مانع پيشرفت و ترقي مـملکت و عـامل ارتجاع معرفي کرد و وقايع جاري را به آن ها نسبت داد.١٠٠
در‌ آستانه‌ شکل‌ گيري قيام ١٥ خـرداد ١٣٤٢، در حـوزه عـلميه‌ مشهد‌، چهار جناح حضور فعال داشتند: طرفداران سيدمحمدهادي ميلاني که در واقع رياست حوزه علميه مـشهد را بـر عهده داشت‌ . طرفداران‌ حاج‌ آقاحسن قمي که در مخالفت با رژيم بي پروا عمل‌ مـي کـرد.
طـرفداران شيخ مرتضي قزويني استاد برجسته فقه و معارف که داراي مشرب مخالف با فلسفه بود و در‌ جريان‌ نـهضت‌ ، از آيت الله خـميني حـمايت مي کرد. طرفداران ميرزا احمد کفايي‌ و ميرزاحسين‌ فقيه سبزواري که در جهت خـدمت بـه مردم و حوزه ، با رژيم پهلوي مماشات مي کردند. در‌ اين‌ ميان‌ بيشترين فعاليت سياسي از آن ميلاني و قمي بود.١٠١
 
حـوزه مـشهد و ماجراي‌ ١٥‌ خرداد‌ و کاپيتولاسيون
از صبح روز ١٥ خرداد ١٣٤٢، شورش هاي وسيعي در سراسر کشور رخ‌ داد‌. در‌ روزهـاي تـاسوعا و عاشورا، دسته هاي مختلف مردم ، جهت حـمايت از آيت الله قـمي و مـيلاني‌ ، به‌ مشهد آمدند. سخنراني هاي علما در مـخالفت بـا اقدام شاه و حمايت از مراجع‌ قم‌ ، سبب‌ شد شهر پر از قواي نظامي شده و بازار تـعطيل شـود. پس از محاصره منزل‌ آيت‌ الله قمي ، او را بـه زنـدان قصر تـهران اعـزام کـردند. شمار زيادي از‌ انقلابيون‌ و مبارزين‌ مشهد نيز دسـتگير شـدند.
در اعتراض به دستگيري آيت الله خميني ، مردم مشهد دست به‌ اعتصاب‌ زدند. در اين حادثه حـتي عـلماي مدافع دربار، ميرزا احمد کفايي و فـقيه‌ سبزواري‌ نيز‌ به حـمايت از عـلماي دستگيرشده پرداختند.
آيت الله ميلاني هم بـراي آزادي آيت الله خـميني‌ به‌ تهران‌ عزيمت کرد. پس از آزادي آيت الله خميني و مراجعت ايشان به قم‌ ، شماري‌ از علما و طلاب حـوزه عـلميه مشهد، براي ملاقات با ايشـان راهـي قـم شدند.١٠٢
پس از‌ لايحه‌ پيشـنهادي حـسنعلي منصور به مجلس مـبني بـر اعطاي کاپيتولاسيون به مستشاران آمريکايي‌ ، آيت‌ الله خميني با ايراد خطابه اي در‌ قم‌ ، از‌ مردم خواست عليه لايحـه مـذکور بپاخيزند. رژيم‌ وقتي‌ ديد نمي تواند از راه هـاي مـسالمت آميز ايشـان را سـاکت کـند، او‌ را‌ به ترکيه تبعيد کـند. ايشان‌ از‌ آن جا‌ به‌ شهر‌ نجف رفت و در نجف ساکن شد‌.١٠٣‌
آيت الله ميلاني در اعتراض به تبعيد آيت الله خميني و ابـراز تـأسف‌ از‌ تبعيد ايشان ، تلگرامي به علماي اعـلام‌ تـهران و قـم ارسـال کـرد‌ و وضعيت‌ مردم را بـعد از تـبعيد‌، تشريح‌ نمود. درس هاي مدارس حوزه علميه و نماز جماعت هاي شهر مشهد به عنوان‌ اعتراض‌ به بـازداشت و تـبعيد غـيرقانوني آيت‌ الله‌ خميني‌ در حدود يک‌ ماه‌ بـه تـعطيلي انـجاميد.١٠٤‌
در‌ بـيست ودوم آبـان مـاه ١٣٤٣، آيت الله ميلاني از روحانيون حوزه علميه مشهد، درخواست‌ نمود‌ در منزل ايشان گردهم آيند. در‌ اجتماع‌ روحانيون مشهد‌ آيت‌ الله‌ شيخ مجتبي قزويني ، شيخ‌ کاظم دامغاني ، ميرزاجوادآقا تهراني ، شيخ عباس واعـظ طبسي ، شيخ غلامحسين تبريزي و شيخ مهدي نوغاني حضور‌ داشتند‌.
 در اين گردهم آيي تصميم گرفته‌ شد‌ که‌ دو‌ نفر‌ به نمايندگي از‌ سوي‌ روحانيون خراسان ، به قم اعزام شوند و مراتب اعتراض روحانيون نسبت به تـبعيد آيت الله خـميني را‌ اعلان‌ کنند‌؛ نامه اي براي آيت الله خميني ارسال‌ کنند‌ و اين‌ نامه‌ را‌ در‌ ميان طبقات مختلف مردم توزيع کنند.
آيت الله ميلاني هم چنين نامه اي به آيت الله پسنديده ، برادر بزرگ آيت الله خميني ارسال کرد و به خاطر تـبعيد‌، بـا ايشان همدردي نمود. در آذر ماه ١٣٤٣ آيت الله قمي اعلاميه اي درباره تبعيد آيت الله خميني و تصويب لايحه کاپيتولاسيون صادر کرد. جلسه اي نيز به دعوت ايشان در‌ منزلش‌ تشکيل شد. او از تـمام عـلماي مشهد درخواست کرد تصميمي گـرفته شـود.
به دنبال اين نشست ، علما تصميم گرفتند تا در مسجد گوهرشاد متحصن شوند. اين اقدام به خاطر‌ محاصره‌ شدن حرم و مسجد گوهرشاد، توسط نيروهاي نظامي به اجـرا در نـيامد. منزل آيت الله قمي نيز بـه مـحاصره مأمورين درآمد.
به دنبال اين‌ جريان‌ ، مدرسين و طلابي که در مدرسه‌ ميرزاجعفر‌ حضور داشتند، به مدرسه نواب آمده و با مخابره تلگرامي به عنوان حمايت از آيت الله خميني ، درس را تعطيل کردند.
طولاني شدن حصر مـنزل‌ آيتـ‌ الله قمي ، باعث شد‌ تا‌ طلاب به منزل آيت الله کفايي رفته و در آن جا متحصن شوند. کفايي طي تماسي با رئيس ساواک خراسان ، دستور شکسته شدن حصر منزل قمي را صادر کرد.
در پي‌ اين‌ اقدامات ، استاندار وقـت ، دسـتور داد تا مـحاصره بيت قمي شکسته شود. 105
پس از بازداشت واعظ طبسي ، طلاب حوزه علميه قم بيانيه اي در اعتراض به اين بازداشت و تبعيد آيتـ‌ الله‌ خميني به‌ ترکيه ، منتشر کردند.١٠٦
در فروردين ١٣٤٥، شاه از شمال کشور وارد مـشهد شـد و بـا ميرزا احمد‌ کفايي پيرامون وضعيت حوزه علميه مشهد گفتگو کرد.١٠٧
طي چند‌ سال‌ پياپي‌ تعدادي از علما و مدرسين بـرجسته ‌ ‌حـوزه علميه مشهد از جمله آيت الله فقيه سبزواري و شيخ مجتبي قزويني‌ ، ‌‌ميرزا‌ احمد مدرس يزدي ، آيت الله ميرزا احـمد کـفايي دارفـاني را وداع گفتند.١٠٨‌
 
موضع‌ گيري‌ حوزه مشهد درباره لايحه خانواده و چند حادثه مهم ديگر
پس از ارائه لايحه حقوق خـانواده‌ به مجلس در سال ١٣٤٦، جلسه اي در منزل آيت الله قمي با‌ حضور واعظ طبسي ، سيدعبدالکريم‌ هاشمي‌ نـژاد و سيدمهدي طباطبايي واعظ ، تـشکيل شـد تا درباره اين لايحه پيشنهادي دولت گفتگو کنند.
در پي آن آيت الله قمي در اعتراض به اين لايحه ، تلگرامي به اميرعباس هويدا نخست وزير‌ ارسال کرد. سرانجام با سخنراني آيت الله قمي در مسجد گوهرشاد، پس از ابلاغ پيام آيت الله خميني به ايشان ، رژيم وي را تحت مراقبت مأموران سـاواک به زاهدان منتقل کردند‌ تا‌ از آن جا به تبعيدگاه خاش بفرستند.١٠٩
يکي ديگر از اقدامات مهم سختگيرانه رژيم پهلوي عليه حوزه علميه ، آغاز برگزاري امتحانات علوم حوزوي ، در دو بخش مقدماتي و سطح ، از‌ سوي‌ اداره کل آموزش و پرورش در مـدارس عـلميه بود. پس از برگزاري اين امتحانات بعضي از طلاب در برابر اين اقدام رژيم مقاومت کردند و با شکستن شيشه هاي مدرسه ، خواستار‌ تعطيلي‌ حوزه ، در سالروز قيام ١٥ خرداد ١٣٤٢ شدند. آن ها پس از ترک مدرسه ، همراه گروه هايي از مردم در حمايت از طـلاب قـم ، به راهپيمايي پرداختند.١١٠
هنگامي‌ که‌ خبر شهادت آيت الله سعيدي در‌ زندان‌ ، (بيستم‌  خرداد١٣٤٩) به مدارس علميه مشهد رسيد، آيت الله ميلاني به منظور تجليل از شخصيت ايشان ، کلاس درس خود را تعطيل‌ کردند‌.١١١‌
طلاب مدارس نـيز ابـتدا مدرسه ميرزاجعفر و سپس ساير‌ مدارس‌ علميه را به تعطيلي کشاندند و اعلاميه هايي در سطح مدارس توزيع کردند.
در پي افزايش فعاليت طلاب ، ساواک پس‌ از‌ شناسايي‌ عوامل اصلي ، آن ها را دستگير و تبعيد نمود و هم چـنين‌ آن دسـته از طـلابي را که مشمول انجام خدمت وظـيفه عـمومي بـودند را به اداره نظام وظيفه عمومي‌ تحويل‌ داد‌.١١٢
با آغاز جشن هاي ٢٥٠٠ ساله شاهنشاهي ايران (٢٠ تا‌ ٢٤‌ مهرماه ١٣٥٠)، آيت الله خميني از نجف پيامي صادر کرد و برگزاري جشن هـا را تـحريم نـمود‌ و خواستار‌ مخالفت‌ مردم شد١١٣
در اين ميان گروه هايي از طـلاب حـوزه علميه مشهد‌، نامه‌ اي‌ به اميرعباس هويدا نخست وزير ارسال کردند و با تأکيد بر پريشاني وضعيت اقتصادي کشور‌ و هزينه‌ سرسام‌ آور جـشن هـاي ٢٥٠٠ سـاله ، برگزاري جشنها را محکوم کردند.١١٤
همچنين اعلاميه ها‌ و نامه‌ هاي طـلاب و مجامع مذهبي مشهد که در محکوميت جشن ها صادر شده بود‌، در‌ مسجد‌ گوهرشاد نصب شد.١١٥
در واپسين روزهاي سال ١٣٥٣، شـاه بـا تـشکيل حزب رستاخيز‌، اعلام‌ کرد که ايران از اين پس تک حزبي خواهد بود. متعاقب آن آيتـ‌ اللهـ‌ خميني‌ با صدور فتوايي از نجف ، تشکيل حزب رستاخيز و هرگونه مساعدت آن را حرام اعلام کردند‌.١١٦‌
سيدعبدالکريم هاشمي نـژاد بـا وجـود اين که ممنوع المنبر بود، در منزل‌ خود‌ منبر‌ رفت و مبارزه عليه حزب رسـتاخيز را يک امـر ضـروري شمرد و به مدت سه روز مجلس‌ سوگواري‌ در‌ اين محل برگزار کرد.
در اين جلسات شماري از طلاب مدارس و بـرخي‌ چـهره‌ هـاي سياسي و مذهبي شرکت داشتند.١١٧
براي گراميداشت و يادبود شهداي قيام ١٥ خرداد ١٣٤٢ طلاب و روحانيون‌ حوزه‌ عـلميه قـم در روزهاي پانزدهم تا هفدهم خرداد ١٣٥٤ در مدرسه فيضيه‌ به‌ عزاداري و دادن شعار بر ضد رژيم پرداخـتند‌. مـقاومت‌ آنـ‌ ها سبب دستگيري شماري از طلاب و ضرب‌ و شتم‌ آنان گرديد.
طلاب مدارس علميه مشهد، بـا آگـاهي از اعتراضات و دستگيري هاي طلاب‌ قم‌ ، اعلاميه هايي در حمايت از‌ آن‌ ها صادر‌ و در‌ سطح‌ شـهر پخـش کـردند.١١٨ سيدعبدالکريم هاشمي‌ نژاد‌، ميرزاجوادآقاي تهراني ، ميرزاعلي فلسفي و حسينعلي مرواريد از مدرسين حوزه علميه مشهد هم‌ دروسـ‌ خـود را در حمايت از طلاب‌ قم تعطيل کردند. متعاقب‌ آن‌ بيش از٢٠٠ تن از‌ طلاب‌ مدارس مـختلف دينـي ، در مـدرسه ميرزاجعفراجتماع کردند و شعارهايي به نفع آيت الله‌ خميني‌ دادند. پس از درگيري اجتماع‌ کنندگان‌ با‌ مأمورين شـهرباني ، دهـ‌ تـن‌ از طلاب دستگير شدند‌.١١٩‌
روز هفدهم مردادماه ١٣٥٤، آيت الله ميلاني که مدتي بود بر اثر بـيماري در‌ بـيمارستان‌ بستري شده بود، درگذشت . به دنبال‌ اين‌ حادثه ، مراسم‌ ترحيمي‌ جهت‌ بزرگداشت ايشان در مشهد‌ برپا شـد کـه عده زيادي از علماي شهرهاي مختلف در اين مراسم شرکت کردند.١٢٠‌
وفات‌ آيت الله ميلاني مقداري از شور‌ مـبارزه‌ را‌ در‌ مـيان‌ طلاب حوزه علميه‌ مشهد‌ کاهش داد. زيرا با درگـذشت ايشـان ، حـوزه مشهد يکي از پايه هاي علمي و فقاهتي خود را‌ از‌ دسـت‌ داده بـود. اين مساله سبب متزلزل شدن‌ برنامه‌ هاي‌ حوزه‌ مشهد‌ و کاهش‌ رونق مدارس ديني شـد، بـه طوري که عده اي از طلاب مـشهد، نـاچار به قـم مـهاجرت کـردند. چندي بعد، با ورود آيت الله سيدعبدالله شيرازي از عـراق‌ بـه ايران و اقامت در مدرسه ميرزاجعفر، اين مشکل به تدريج رفع شد. ورود ايشان بعد از رحلت آيت الله مـيلاني ، دوبـاره شور مبارزاتي ميان مردم را در مشهد افـزايش داد‌.١٢١‌
 
نقش حوزه مشهد در رونـد پيروزي انـقلاب اسلامي
در گزارش ساواک خراسان در سـال ١٣٥٦ش ، بـه اهميت ورود آيت الله عبدالله شيرازي به مشهد و بالا گرفتن تب و تاب مبارزه‌ به‌ خوبي اشـاره شـده است . به دنبال فعاليت هـاي سـياسي آيت الله شـيرازي و طرفداران او بود کـه سـاواک در پي بهانه اي فشار رواني‌ بـر‌ ايشـان را افزايش داد؛ اما‌ آيت‌ الله شيرازي بدون توجه به اين مسائل ، به محض ورود به مشهد تدريس خـود را شـروع کرد. او همچنين دبستان ابو بصير واقـع در‌ کـوچه‌ آب ميرزا را جـهت‌ تـأسيس‌ و سـاخت
مدرسه علميه خريداري کـرد.١٢٢
در خرداد و تير ١٣٥٦ با انتشار خبر درگذشت دکتر علي شريعتي ، شايعه شهادت او به دست ساواک ، انـتشار وسـيعي يافت .١٢٣
انتشار اين خبر‌ در‌ جامعه روحانيت ايران بـازتاب يکـنواخت و يکـساني نـداشت . بـر اساس اسناد سـاواک خـراسان فقط جناح تندروي جامعه روحانيت به حمايت و جانبداري از او پرداختند و اعلاميه هايي در مورد شهادت دکتر شريعتي‌ تـهيه‌ و تـوزيع گـرديد‌.١٢٤ مراسمي در چهلم شهادت دکتر شريعتي در منزل پدرش بـرگزار شـد و عـلاوه بـر اقـشار مـختلف مردم‌ ، طلاب حوزه نيز شرکت کردند. تعدادي از روحانيون حوزه هم به‌ منظور‌ اظهار‌ همدردي با استاد محمدتقي شريعتي ، به منزل ايشان رفتند و برخي از آنان در مراسم چهلم سـخنراني کردند‌.‌‌١٢٥‌ در روز يکم آبان ماه ١٣٥٦، خبر وفات آيت الله مصطفي خميني در‌ شهرهاي‌ ايران‌ پخش شد و بيشتر مردم وقوع مرگ ايشان را به ساواک نسبت دادند و با برگزاري مراسم‌ ، به سوگواري پرداختند. به همين عـلت کـلاس هاي درس حوزه مشهد به مدت‌ دو روز تعطيل شد‌.١٢٦‌
پس از بازگشايي مدارس حوزه ، علماي برجسته مشهد از جمله آيات سيدعبدالله شيرازي ، سيدکاظم مرعشي و عزالدين زنجاني به مناسبت شهادت مصطفي خميني مراسم سوگواري برگزار کـردند.١٢٧ و نـيز در مسجد ملاهاشم‌ ، با شرکت آيات و حجج اسلام شيخ ابوالحسن شيرازي ، جواد تهراني ، محدصادق شريعتمداري ، واعظ طبسي ، سيدعلي خامنه اي ، سيدعبدالکريم هاشمي نژاد و حسين عمادي و عـده زيادي از طـلاب حوزه ، مراسمي برگزار شد.١٢٨‌
در‌ چـهلمين روز درگـذشت ايشان ، حوزه علميه مشهد اعلاميه تسليتي صادر کرد و مجلس يادبودي برگزار نمود. بعد از برگزاري مراسم ، گروه هايي ١٥ تا ٢٩ نفره در مشهد به تظاهرات خياباني‌ دسـت‌ زدنـد و شيشه هاي بانک هـا را شـکستند.١٢٩
اقدام مهم آيت الله سيدعبدالله شيرازي در اين زمان خريداري زميني به مساحت سه هزار متر واقع در خيابان شاهرخ شمالي‌ بود‌. اين زمين که به منظور احداث بيمارستان و حوزه علميه براي طلاب علوم ديني تـهيه شـده بود، به مبلغ دوميليون تومان خريداري شده بود.١٣٠ در طي اين سال ها‌ شهريه‌ آيت‌ الله خميني به طلاب حوزه‌ علميه‌ مشهد‌ توسط حجت الاسلام محامي ، واعظ طبسي ، سيدعبدالکريم هاشمي نژاد و محرابي پرداخـت مـي شد. هـم چنين کارت تحصيلي براي طلاب صادر و در‌ اختيار‌ آنان‌ قرار مي گرفت .١٣١
بعد از انتشار مقاله‌ اي‌ توهين آميز بـه آيت الله خميني در روزنامه آفتاب شرق ، طلاب حوزه علميه مشهد در اعتراض به انـتشار اينـ‌ مـقاله‌ ، دروس‌ خود را تعطيل کردند و با اجتماع در مقابل مدارس خيرات‌ خان ، ميلاني و مسجد ملاحيدر اين اقدام را محکوم کردند.١٣٢
 چـندي‌ ‌بـعد نيز درس هاي حوزه علميه مشهد‌ در‌ اعتراض‌ به درج مقاله ايران و استعمار سرخ و سياه در روزنامه اطـلاعات تـعطيل‌ شـد‌.١٣٣ با گسترش تظاهرات و ناآرامي ها در شهر مشهد، رژيم ، شماري از جامعه روحانيت مشهد را‌ دستگير‌ کرد‌. در اعتراض بـه اين بازداشت ها هجده نفر از مدرسين حوزه علميه‌ مشهد‌، کلاس‌ هاي درس خود را تعطيل کـردند و از اقامه نماز جماعت در مـساجد و يا مـنازل‌ شان‌ خودداري‌ کردند.١٣٤
به مناسبت چهلم شهادت عده اي از طلاب ١٩ دي قم ، حوزه‌ علميه‌ مشهد مانند حوزه هاي سراسر کشور تعطيل شد و آيت الله سيدعبدالله شيرازي در‌ اين‌ خصوص‌ اعلاميه اي صادر کرد و مجلس ختمي را نيز در مـنزل خود برگزار نمود.١٣٥‌ با‌ فرا رسيدن عيد نوروز ١٣٥٧، مدرسين و علماي حوزه علميه مشهد، با صدور اعلاميه‌ اي‌ به‌ مناسبت وقايع قم و تبريز، از مردم خواستند از ديد و بازديد و انجام مراسم عيد خودداري کنند‌ و اين‌ ايام عـزاي عـمومي اعلام شد. روز اول فروردين ، پس از خاموش شدن‌ چراغ‌ هاي‌ صحن حرم امام رضا(ع )، به مناسبت حلول سال جديد، تعدادي اعلاميه با امضاي حوزه علميه‌ مشهد‌، در‌ بين مردم توزيع شد.
در اين اعلاميه از مردم خـواسته شـده بود‌ تا‌ در ميدان دقيقي جمع شوند و به راهپيمايي بپردازند. اعلاميه هاي حوزه علميه مشهد عمدتا بر در‌ و ديوار‌ مسجد بناها و مدارس جعفريه و عباس قلي خان ، نصب مي شد و جهت تأثيرگذاري‌ بـيشتر‌ در شـهرستان هاي استان نيز پخش مي‌ شد‌.١٣٦‌ پس از حمله مأموران رژيم پهلوي به‌ مدرسه‌ علميه نواب و مجروح شدن تعدادي از طلاب مدرسه و تخريب حجره هاي آنان و به‌ آتش‌ کشيده شدن کتابخانه مدرسه ،١٣٧‌ بـيش‌ از دهـ‌ هـزار‌ نفر‌ از مردم مشهد در منزل آيتـ‌ اللهـ‌ شـيرازي تحصن کردند و با اعلان عزاي عمومي ، اعلاميه اي صادر شد که‌ در‌ آن از انجام اين اعمال وحشيانه‌ ، ابراز تنفر و انزجار شده‌ بود‌.١٣٨ مجلس بزرگداشتي نـيز بـراي‌ شـهداي‌ مدرسه نواب برگزار شد و سيدعبدالکريم هاشمي نژاد در حـضور آيت الله شـيرازي و ساير‌ روحانيون‌ حوزه مشهد، سخنراني کرد و به‌ بررسي‌ تاريخچه‌ خفقان و استبداد و سلب‌ آزادي‌ در ايران پرداخت .١٣٩‌
در‌ چهلمين روز حمله مأموران به مدرسه نـواب ، گـروه هـاي بسياري از اقشار مختلف مردم‌ در‌ خيابان نادري اجتماع کردند و به سـمت‌ منزل‌ آيت الله‌ شيرازي‌ حرکت‌ کردند و از آن جا‌ همراه شماري از علماي حوزه علميه ، عازم مدرسه نواب شدند. بدين ترتيب مـدرسه نـواب کـه‌ از‌ چهل روز پيش بر اثر حمله‌ مأموران‌ تعطيل‌ و بسته‌ شده‌ بود، توسط مـردم‌ بـازگشايي‌ شد.١٤٠ مي توان گفت مدرسه نواب نسبت به ساير مدارس حوزه علميه ، از اهميت خاصي‌ در‌ طول‌ مـبارزه بـا رژيم پهـلوي برخوردار بوده و همواره‌ داراي‌ موقعيتي‌ مرکزي‌ براي‌ ساماندهي‌ مبارزات و راهپيمايي هاي مردم مـشهد بـوده اسـت .١٤١
علاوه بر اين منازل علمايي مانند آيت الله سيدعبدالله شيرازي و حاج آقاحسن قمي که در ١٧ شهريور ١٣٥٧ از‌ تبعيد و اقـامت دوازده سـاله اش در کـرج ، به مشهد بازگشت ، کانون تصميم گيري ها و پناهگاه مردم بود و پيگيري و اجراي توصيه هـاي رهـبران نهضت و در رأس آن ها امام خميني و اداره‌ راهپيمايي‌ ها توسط علما و روحانيون مبارزي چون مـيرزاجوادآقا تـهراني ، شـيخ ابوالحسن شيرازي ، سيدکاظم مرعشي ، سيدعلي خامنه اي ، شيخ عباس واعظ طبسي و سيدعبدالکريم هاشمي نژاد صـورت مـي گرفت .١٤٢
با اوج‌ گيري‌ و عمومي شدن تظاهرات ، تا زماني که انقلاب اسلامي در ٢٢ بـهمن ١٣٥٧ بـه پيروزي رسـيد، علما و روحانيون مبارز حوزه علميه مشهد در حوادث‌ و مناسبت‌ هاي مختلف مانند حمله مأموران‌ نظامي‌ بـه صـحن حرم امام هشتم (ع )، حکومت نظامي ، آزادي زندانيان سياسي ، فرار سربازان از پادگان ها، بـازگشت امـام بـه ايران و...، بيانيه ها و اعلاميه هايي صادر‌ مي‌ کردند.١٤٣
پس از‌ تأييد‌ مهندس مهدي بازرگان به عنوان نخست وزير دولت مـوقت ، عـلما و روحـانيون حوزه علميه مشهد، پيام هايي در تأييد دولت بازرگان براي امام خميني ارسال کردند و پيروزي انـقلاب را بـه رهبر‌ انقلاب‌ اسلامي تبريک گفتند.١٤٤
بدين ترتيب روحانيون مدارس علميه که معرف حوزه علميه اين شهر بـودند، تـا پيروزي انقلاب اسلامي ، رهبري مبارزات مردمي را برعهده گرفتند١٤٥ و انقلاب به ثمر رسيد‌. بـعد‌ از پيروزي‌ انـقلاب اسلامي ، حوزه علميه مشهد رونق بسياري پيدا کـرد و در طـي چـندين سال ، مدارس علميه متعددي تأسيس‌ شد.
در دهـه شـصت و پس از آن شخصيت هاي برجسته و بزرگاني‌ چون‌ حضرات‌ آيات حاج سيدابراهيم علم الهدي ، حاج ميرزاجوادآقا تـهراني ، حـاج ميرزاحسنعلي مرواريد، حاج شيخ عـبدالنبي کـجوري ، سيدکاظم مـرعشي‌ ، ‌‌عـلامه‌ سـيدمحمدحسين حسيني تهراني ، استاد سيدجلال الدين آشتياني ، شـيخ ذبـيح الله قوچاني ، شيخ علي‌ نمازي‌ شاهرودي‌ ، شيخ محمدصادق سعيدي کاشمري ، استاد کاظم مـدير شـانه چي ، سيدمهدي عبادي و آيت الله حاج ميرزاعلي‌ فـلسفي حوزه علميه مشهد را اداره مـي کـردند که از ميان آنان ، آيت‌ الله حـاج مـيرزاجوادآقا تهراني‌ ، آيت‌ الله حاج ميرزاحسنعلي مرواريد و آيت الله حاج ميرزاعلي فلسفي از برجستگي و محبوبيت خاصي در بين حـوزويان و عـموم مردم مشهد برخوردار بودند.١٤٦
 
پانـوشت هـا
١- بـاغستاني ، صص ٢٣٥-٢٣٦.
٢- سيدي ، ص ٩٤.
٣- بـاغستاني‌ ، ص ٢٣٦.
٤- سـيدي ، ص ٧٥.
٥- باغستاني ، ٢٣٨-٢٣٩
٦- همان ، صص ٢٣٩-٢٤٠.
٧- سـيدحسن حـسيني ، ص ٨٤.
٨- شمس آبادي ، ص ٦١ و سيدحسن حسيني ، صص ٨٤-٨٥.
٩- شمس آبادي ، ص ٦١.
١٠- صدرالمتألهين لاهيجاني ، ص ٦١.
١١- شمس آبادي‌ ، ص ٦٤‌ و باغستاني ، ص ٢٤٠.
١٢- شمس آبـادي ، ص ٦٤.
١٣- انـقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک ، صص ٢٧-٢٨.
١٤- شـمس آبـادي ، ص ٦٤.
١٥- اعتمادالسلطنه ، ج ٢، ص ٥٤٠ و شـمس آبـادي ، ص ٦٤.
١٦- صـدرالمتألهين لاهيجاني ، ص ٨٦‌.
١٧‌- سيدحسن حسيني ، ص ٦٨.
١٨- شـمس آبادي ، ص ٦٤ و انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک ، صص ٤٨-٤٩.
١٩- شمس آبادي ، ص ٦٥.
٢٠- همان ، صص ٦٥-٦٦.
٢١- همان ، ٦٥-٦٦‌.
٢٢‌- همان ، ٦٥.
٢٣- همان ، ص ٦٨.
٢٤- هـمان ، ص ٩.
٢٥- هـمان ، ص ٥.
٢٦- همان ، صص ٦-٧.
٢٧- همان ، ص ٨.
٢٨- همان ، ص ١٣.
٢٩- همان ، ص ٢٨.
٣٠- هـمان ، صـص ١٦-١٨.
٣١- هـمان ، صـص ٢٢‌-٢٦‌.
٣٢‌- هـمان ، صص ١٩-٢٢.
٣٣‌- همان‌ ، صـص‌ ٣٣-٣٤.
٣٤- حـسن آبادي ، صص ١٧٦-١٧٧.
٣٥- همان .
٣٦- الگار، حامد، ص ٢٢.
٣٧- شمس آبادي ، ص ٦٧.
٣٨- همان ، ص ٦٥‌.
٣٩‌- باغستاني‌ ، صص ٢٤٠-٢٤١.
٤٠- سايت ، حوزه علميه مشهد‌.
٤١‌- باغستاني ، ص ٢٤٢.
٤٢- سـايت ، حـوزه عـلميه مشهد.
٤٣- سايت ، حوزه علميه مشهد.
٤٤- باغستاني ، صـص ٢٤٢-٢٤٥.
٤٥- اينـترنت‌ ، حـوزه‌ عـلميه‌ مـشهد.
٤٦- جـهان پور، صص ١٣٩-١٥٠.
٤٧- پروين گنابادي‌ ، صص ١٥٦-١٥٧ و سايت ، حوزه علميه مشهد.
٤٨- شريف رازي ، صص ٢١٦-٢١٧.
٤٩- شوشتري ، ص ٢٤٠.
٥٠- هروي‌ و شهوازي‌ ، ص ١٧١‌.
٥١- هروي و شهوازي ، صص ١٧٧-١٧٩ و غلامرضا جلالي ، صص ١٣٧-١٤٥‌.
٥٢‌- هروي و شهوازي ، صص ٤٥-٥١.
٥٣- همان ، ص ٦٥.
٥٤- همان ، ص ٨٥.
٥٥- شميم ، ص ٥٧٨.
٥٦- هروي‌ و شهوازي‌ ، ص ١٥٠‌.
٥٧- شـميم ، ص ٥٧٨.
٥٨- هروي و شهوازي ، ١١١-١١٢.
٥٩- هروي و شهوازي ، صص‌ ١١٩‌-١٢٠‌.
٦٠- همان ، صص ١٢٠- ١٢١.
٦١- همان ، ص ١٢٧.
٦٢- دواني ، ج ١١، ص ٦٥.
٦٣- مکي‌ ، صص‌ ٢٨١‌-٢٨٢.
٦٤- شمس آبادي ، صص ٩١-٩٦.
٦٥- مدني ، ج ١، ص ١٢٠.
٦٦- شمس آبادي ، صص‌ ٩٦‌-١٠١.
٦٧- شمس آبادي ، ص ٤٤.
٦٨- سايت ، خاطرات مرحوم مدير شانه چي .
٦٩‌- شمس‌ آبادي‌ ، ص ٤٥.
٧٠- سايت ، خـاطرات مـرحوم مدير شانه چي .
٧١- شمس آبادي ، ص ٤٥.
٧٢- باغستاني‌ ، صص‌ ٢٥٣-٢٥٤.
٧٣- باغستاني ، ص ٢٥٥.
٧٤- همان .
٧٥- باغستاني ، ص ٢٥٧.
٧٦- شمس آبادي‌ ، ص ٤٦‌.
٧٧‌- باغستاني ، ص ٢٥٨.
٧٨- شمس آبادي ، صص ٤٦-٤٨.
٧٩- اينترنت ، حوزه علميه مشهد در صد‌ سال‌ گذشته .
٨٠- شمس آبادي ، ص ٤٩.
٨١- همان ، ص ٨٦.
٨٢- همان ، ص ٤٩.
٨٣‌- باغستاني‌ ، ص ٢٦١‌.
٨٤- شـمس آبـادي ، ص ٣١.
٨٥- همان ، ص ٥٠.
٨٦- همان ، ص ٢٥.
٨٧- همان ، ص ٨٦.
٨٨- صالح‌ ، ص ٢١‌.
٨٩‌- شمس آبادي ، صص ٥٣ و ٧٧.
٩٠- همان ، ص ٥٢.
٩١- همان ، صص ٥١‌-٥٢‌.
٩٢- باقي ، ص ٧٩.
٩٣- نراقي ، ص ٢٨.
٩٤- شمس آبادي ، صص ١٢٠-١٢٣.
٩٥- مدني ، ج ١، ص ٣٨٦.
٩٦‌- صحيفه‌ امام ، ج ١، ص ١٣٥.
٩٧- شمس آبادي ، صص ١٢٩-١٣٢.
٩٨- باقي ، ص ٨٨.
٩٩‌- مـدني‌ ، ج ٢، صـص ٢٢-٢٣.
١٠٠- شمس آبادي ، صص‌ ١٣٤‌-١٣٥‌.
١٠١- باغستاني ، صـص ٢٦١-٢٦٢.
١٠٢- شـمس‌ آبادي‌ ، صص ١٤٣-١٥٠.
١٠٣- ميلاني ، صص ١١٢-١١٣.
١٠٤- تقويم تاريخ خراسان ، ص ١٩٧‌.
١٠٥‌- شمس آبادي ، صص ١٩٢-١٩٥‌.
١٠٦‌- تقويم تاريخ‌ خراسان‌ ، صص‌ ١٩٧-١٩٩.
١٠٧- همان ، صص ٢٠٦‌-٢٠٧‌.
١٠٨- همان ، صص ٢٠٩و٢١٢و٢٣١.
١٠٩- همان ، صص ٢١٠، ٢١١.
١١٠- همان ، صص‌ ٢٢٤و‌ ٢٤٢-٢٤٣.
١١١- همان ، ص ٢٢٤.
١١٢‌- شـمس آبـادي ، ص ٢١٤.
١١٣‌- باقي‌ ، ص ١٢٥.
١١٤- تقويم تاريخ خـراسان‌ ، ص ٢٣٢‌.
١١٥- شـمس آبادي ، ص ٢١٧.
١١٦- باقي ، صص ٢٠٧-٢٠٨.
١١٧- تاريخ تقويم خراسان‌ ، ص ٢٤٧‌.
١١٨- شاکري ، ص ٢١٩.
١١٩- ساواک‌ و روحانيت‌ ، ج ١، صص‌ ١٢٨و ٣٣١.
١٢٠‌- تقويم‌ تاريخ خراسان ، صص ٢٤٨‌-٢٤٩‌.
١٢١- شمس آبادي، صص ٢٢٢-٢٢٣.
١٢٢- همان ، صص ٢١-٢٢.
١٢٣- باقي ، ص ٢٨٧‌.
١٢٤‌- ساواک و روحانيت ، صص ١٧٧-١٧٨.
١٢٥‌- تقويم‌ تاريخ خراسان‌ ، صص‌ ٢٥٦‌-٢٥٧.
١٢٦- ساواک و روحانيت‌ ، ج ١، صـص ١٩٧-١٩٨.
١٢٧- تـقويم تاريخ خراسان ، ص ٢٥٨.
١٢٨- همان ، ص ٢٥٩.
١٢٩- شمس آبادي ، ص ٢٢٩‌.
١٣٠‌- تقويم تاريخ خراسان ، صص ٢٥٩-٢٦٠‌.
١٣١‌- همان‌ ، صص‌ ٢٦٨‌ و ٢٧٢.
١٣٢- همان‌ ، ص ٢٦١‌.
١٣٣- همان ، ص ٢٦٣.
١٣٤- همان ، ص ٢٦٢.
١٣٥- همان ، ص ٢٦٤.
١٣٦- شمس آبادي ، صص ٢٣٧-٢٣٨.
١٣٧‌- همان‌ ، ص ٢٤٨‌.
١٣٨- تقويم تاريخ خراسان ، ص ٢٦٨.
١٣٩- همان‌ ، ص ٢٧٣‌.
١٤٠‌- همان‌ ، ص ٢٧٤‌.
١٤١‌- باغستاني ، ص ٢٦٣.
١٤٢- شاکري ، ص ٩٤.
١٤٣- تقويم تاريخ خراسان ، صـص ٣٠٠- ٣٣٤.
١٤٤- هـمان ، صص ٣٣٢-٣٣٣.
١٤٥- بـاغستاني ، ص ٢٦٣.
١٤٦- حوزه علميه مشهد در صد سال‌ گذشته ، اينترنت .
 
منابع
- شمس آبادي ، حسن ، نقش علماي مشهد در انقلاب اسلامي ، تـهران ، مؤسسه چاپ و نشر عروج ، چاپ اول ، ١٣٨٩ش .
- ساواک و روحانيت ، بولتن هاي نوبه اي سـاواک ، ١٣٤٩/١٢/٢٥‌ تـا‌ ١٣٥٧/٦/٣٠، جـلد اول ، تهران ، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي ، ١٣٧١.
- انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک ، استان خراسان رضوي ، کتاب اول ، تهران ، مـرکز ‌ ‌بـررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات‌ ، ١٣٩٣‌.
- خراسان ، ابنيه و مشاهير، مجموعه مقالات ، سيدحسن حسيني ، مشهد، بنياد پژوهـش هـاي اسـلامي ، ١٣٨٩.
- حوزه علميه ، تاريخ ، ساختار، کارکرد، گروه مؤلفان ، اسماعيل باغستاني ، تهران‌ ، نشر‌ کتاب
مرجع ، ١٣٩٠.
- سيدي ، مـهدي‌ ، تاريخ‌ شهر مشهد، تهران ، جامي ، شهرداري مشهد، ١٣٧٨.
- اديب هروي ، محمدحسن و ستار شهوازي (بختياري )، انـقلاب طوس ، واکاوي جسارت ارتـش بـه حرم رضوي ، تهران ، مؤسسه مطالعات‌ تاريخ‌ معاصر ايران ، ١٣٨٨.
- صدرالمتألهين‌ لاهيجاني‌ ، محمد بن محمدعلي ، تاريخ و جغرافياي شهر مشهد، تصحيح و تحقيق محمدرضا قصابيان ، مشهد، انصار، چ دوم ، ١٣٨٦.
- حسن آبادي ، ابوالفضل ، سادات رضوي در مشهد از آغاز تا پايان قـاجاريه ، مشهد، بنياد پژوهش‌ هاي‌ انقلاب اسلامي ، ١٣٨٧.
- پروين گنابادي ، محمد، «مدارس قديم مشهد و شيوه تدريس آنها»، سخن ، دوره ٢٤، ش ٢ (بهمن ١٣٥٣).
- الگار، حامد، نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت ، دين و دولت در ايران : نقش‌ علما‌ در دوره‌ قاجاريه ، ابوالقاسم سري ، تهران ، انـتشارات تـوس ، ١٣٥٦.
- جهان پور، فاطمه ، تاريخچه مکتب خانه ها و مدارس قديم آستان‌ قدس رضوي با تکيه بر اسناد (صفويه تا قاجاريه )، مشهد، بي‌ نا‌، ١٣٧٨‌).
- شريف رازي ، محمد، گنجينه دانشمندان ، تهران ، اسلاميه ، ١٣٥٢-١٣٥٤.
- شوشتري ، محمدعلي ، خـاطرات سـياسي سيدمحمدعلي شوشتري : خفيه نويس ‌‌رضاشاه‌ پهلوي ، به اهتمام غلامحسين ميرزاصالح ، تهران : کوير، ١٣٧٩.
- جلالي، غلامرضا، «نهضت مشروطه و سرنوشت‌ سه‌ رويکرد‌ سياسي علماي مشهد»، در روحانيت و مشروطه ، مجله حوزه ، قم ، بوستان کـتاب ، ١٣٨٥.
- شـميم ، علي اصغر‌، ايران در دوره سلطنت قاجاريه ، تهران ، انتشارات زرياب ، چ دوم ، ١٣٨٠.
- شاکري ، رمضانعلي ، انقلاب‌ اسلامي مردم مشهد از‌ آغاز‌ تا استقرار جمهوري اسلامي ، مشهد، بي نا، ١٣٥٩.
- دواني ، علي ، مفاخر اسلام ، ج ١١، تهران ، ١٣٧٧.
- مکي ، حسين ، تاريخ بـيست سـاله ايران ، ج ٦، تـهران ، علمي ، چ اول ، ١٣٧٤.
- صالح ، محسن ، جامعه مـدرسين حـوزه عـلميه‌ قم ، ج ٥، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامي ، ١٣٨٥.
- باقي ، عمادالدين ، جنبش دانشجويي ايران از آغاز تا انقلاب اسلامي ، تهران ، جامعه ايرانيان ، ١٣٧٨.
- نراقي ، احسان ، از کاخ شـاه تـا زنـدان اوين ، سعيد آذري‌ ، تهران‌ ، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، ١٣٧٢.
- مدني ، سـيدجلال الدين ، تـاريخ سياسي معاصر ايران ، ج ١و٢، تهران ، دفتر انتشارات اسلامي ،
.1361
- صحيفه امام ، ج ١، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ، چ ١، ١٣٧٩
- ميلاني ، محسن‌ ، شکل‌ گـيري انـقلاب اسـلامي از سلطنت پهلوي تا جمهوري اسلامي ، مجتبي عطارزاده ، تهران ، گام نـو، ١٣٨١.
- جلالي ، غلامرضا، تقويم تاريخ خراسان ، از مشروطيت تا انقلاب اسلامي ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب‌ اسلامي‌ ، ١٣٧٧.
- سايت ؛ خاطرات مرحوم اسـتاد کـاظم مـدير شانه چي از مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزاحسين فقيه سبزواري ،


http://faghihsabzevari.blogfa.com/post-333.aspx

- اينترنت ، حوزه عـلميه مـشهد‌ در‌ صد‌ سال گذشته ، عليرضا نوروزي ،

http://faghihsabzevari.blogfa.com/


 
منبع  :
مطالعات تاریخی ، بهار 1395 - شماره 52

آیه الله سبزواری و آیه الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی ،  از مدرسین دروس عالی حوزه مشهد


 
حجه الاسلام والمسلمین محمد واعظزاده خراسانی :


آیه الله سبزواری و آیه الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی ،  از مدرسین دروس عالی حوزه مشهد بودند


حوزه - فروردین و اردیبهشت 1370، شماره 43 و 44 - مصاحبه با حجه الاسلام والمسلمین محمد واعظزاده خراسانی


از مدرسین دروس عالی ، آقایان : آیه الله سبزواری و آیه الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی بودند که گروه خاصی در درس آنان شرکت می کردند. آستان قدس هم به آنان و همچنین به مرحوم کفایی می داد که بین طلاب شرکت کننده در درس ، تقسیم کنند. حوزه : لطف، شمه ای از دوران تحصیلی خود، در حوزه علمیه مشهد واوضاع آن حوزه ، بیان بفرمایید.


استاد: دور جدید تحصیل من در حوزه علمیه مشهد، که پس از بازگشت از حوزه علمیه نجف صورت گرفت ، مصادف بود با تجدید حوزه پس ازابتلا به مشکلات زیادی که قبلا گریبانگیراین حوزه شده بود.از جمله : جذب روحانیون فاضل به ادارات دولتی مانند:اداره ثبت ، فرهنگ ،اوقاف و... بسیاری ازاینان لباسهای روحانی خود را در می آوردند و به شیوه مردم دیگر لباس می پوشیدند.
آنان که درادبیات قوی بودند و مقداری فلسفه فرا گرفته بودند، سریعتر جذب کارهای دولتی می شدند. همین امور، به اضافه تبعید علما و مدرسین مشهد، پس از فاجعه مسجد گوهرشاد، باعث انحلال آن حوزه شده بود. تااین که پس از شهریور 21 و فرار رضاخان ازایران ، دوباره حوزه تجدید و یا بهتر بگویم تاسیس شد.
  حوزه : حوزه علمیه مشهد، چه برجستگیها وامتیازاتی نسبت به دیگرحوزه های علمی داشت ؟
 
استاد: در آن زمان ، حوزه علمیه مشهد، دوامتیاز مهم داشت که دیگر حوزه ه،از جمله : نجف و قم ، نداشتند:
1.ادبیات قوی
2. فلسفه
بنیانگذارادبیات ، شیخ عبدالجوادادیب بود. فضلای بسیاری در حوزه درسی ایشان پرورش یافتند،از جمله : آقایان : فروزانفر، شهابی ، فیض گنابادی ، قمشه ای و بسیاری دیگراز رجال نامی .
ادیب ، جوادبی بسیار خوبی در حوزه علمیه مشهد به وجود آورد.از آن جا که این جو، مطلوب اداره فرهنگ و دانشگاه بود، توانستند بهره های لازم را ببرند و شاگردان برجسته ادیب را به سوی خود جذب کنند.
پس ازادیب اول ،ادیب دوم ، زمان ادبی حوزه را به دست گرفت و انصافااثر مهمی از خود به جای گذاشت .ایشان ، راه و روش ادیب اول را پی گرفت .ادیب اول ، بیشتر، باادب، شعر، شاهزادگان نشست و برخاست داشت اما عمده شاگردان او، همان طلاب حوزه مشهد بودند.
ادیب دوم نیز، فضلا و علمای زیادی را تربیت کرد، به طوری که می توان گفت : بیشتر علما و فضلای کنونی حوزه ،از شاگردان او هستند.امتیاز دوم حوزه مشهد، فلسفه بود. در آن زمان چند نفراز بزرگان ، فلسفه تدریس می کردند. درس فلسفه ،از رونق و شکوهی خاص برخوردار بود.
البته این اساتید در دوران قبل از ما بودند. هنگامی که حوزه قدیمی دست نخورده به حیات خود،ادامه می داد مدرسین عمده فلسفه در آن زمان : مرحوم حاج فاضل خراسانی ، مرحوم آقا بزرگ شهیدی و فرزندش میرزا مهدی و شیخ الله یزدی بودند.اما در عصر م، مرحوم شیخ سیف الله آلیسی ، سیدابوالقاسم الهی ، شیخ مجتبی قزوینی و میرزا جوادآقا تهرانی بودند.اما در دو نفراخیر گرایش فلسفی نداشتند واز شاگردان مرحوم آیه الله میرزا مهدی اصفهانی به شمار می آمدند. بالاخره حوزه مشهد، هم از نظر علوومی که در آن تدریس می شد و هم از نظر رجالی که در آن پرورش یافته بود، ممتاز بود. بسیاری از فضلای نجف ، که بعدهااز مراجع بنام شدند، در حوزه علمیه مشهد، درس خوانده بودند،از جمله : آیات عظام : مرحوم حاج سیدمحمود شاهرودی ، مرحوم آقا شیخ محمدعلی کاظمینی ، مرحوم حاج میرزا حسن بجنوردی ، حضرت آقای خویی و ...
  حوزه : پس از قیام خونین گوهرشاد، دربار رضاخان و دولت ، با حوزه علمیه مشهد، چه برخوردی داشتند؟
 
استاد: پس از آن جریان ، مدارس را تعطیل کردند و طلاب ، بناچار، راهی حوزه علمیه نجف و قم شدند. مدرسه میرزا جعفر، که از مدارس بزرگ و مهم مشهد بود مرکز سنگ تراشی برای سنگ فرش صحنهای آستان قدس شده بود.
البته ، قبل از بستن مدارس ، دستگاه برای بر چیدن حوزه علمیه مشهد، برنامه ریزی کرده بود. طلاب را مجبور می کردند که برای تعیین رتبه و حقوق ماهیانه ، طبق برنامه دولت ،امتحان بدهند.
کم کم دو دانشکده معقول و منقول ، تاسیس کردند: یکی در تهران و دیگر در مشهد. مدرسه میرزا جعفر، قبل از بستن آن از طرف دستگاه و تبدیل آن به مرکز سنگ تراشی ، دانشکده علوم معقول و منقول بود. تا سالها بعداز تعطیلی آن ، تابلوی آن بالای در مدرسه دیده می شد.
مدرس نواب هم ، تابلوی داشت که نوشته بود:[ دبیرستان معقول و منقول] ولی آن هم سالها پیش از آن تعطیل شده بود.
مدرسه باقرخان هم ، مدرسه ابتدایی بود. تقریب، بقیه در مدارس بسته و خالی از طلاب بودند.
طلاب می بایست ، مراحلی را که دستگاه تعیین کرده بود، طی کنند و آنگاه مدرک بگیرند.
در نتیجه ،ازاین راه بسیاری از طلاب را جذب کردند و برخی از فضلا هم ، به عنوان استاد، به دانشگاه راه یافتند.
تنها مدرسه ای که برنامه معمولی خود را داشت وازاین دگرگونیها به دور ماند، مدرسه سلیمان خان بود.
این مدرسه ، زیر نظر مرحوم آیه الله حاج میرزااحمد آقازاده (کفایی )، فرزند آخوند خراسانی ،اداره می شد.ایشان برادر دوم ، یا سوم آقازاده بزرگ و یار و معین وی بود. دولت و دربار، برای ایشان اهمیت فوق العاده ای قائل بود واز نفوذ بسیاری در بین طبقات مردم برخوردار بود. مرحوم حاج میرزااحمد، کارهای مهمی انجام داد: جلوی توده ایها را در خراسان گرفت ، مدرسه سلیمان خان را نگه داشت و نگذاشت دستگاه تصرف کند. بالاخره همان مدرسه ، مایه حوزه کنونی و مرکز حوزه گردید. مدرسه باقرخان و میرزا جعفر و دو در رااز دستگاه گرفت و شایداز همه مهمتر، مراسم عزاداری امام حسین ( ع )است که با تشکیلات و هیات منظمی از نوبه راه انداخت ، که از زمان رضاخان به کلی تعطیل شده بود. حق،ایشان ، دوباره حوزه علمیه مشهد رااحیا کرد.
من که از طلاب مدرسه سلیمان خان بودم واز نزدیک فعالیتها و درگیریهای او را با دولت می دیدم ، می دانم که او چه رنجی را متحمل می شد.از لحاظ مالی در مضیقه بود، زیرا مرجع وجوهات نبود و وجوهات نزد دیگران جمع می شد. علاوه ، به لحاظ ارتباطاو با دربار واتهام همکاری با دولت ، مردم به او کمک نمی کردندازاین روی ، باراو سنگین بود و باید با دست خالی و بدون کمکهای مردمی حوزه رااداره کند.
تبلیغات توده ایها و عناصر ملی و برخی از عناصرانقلابی ، به این اتهام دامن می زد و چهره او را در بین مردم نامطلوب جلوه می داد.
  حوزه : در آن برهه ای که حضرت عالی در مشهد، به تحصیل اشتغال داشتید، وضع شهریه طلاب چگونه بود؟
 
استاد: در آن زمان ، شهریه در خوری با طلاب پرداخت نمی شد. مرحوم آیه الله نهاوندی ، که بسیار با وجاهت بود و طلاب و فضلا در نمازجماعت وی شرکت می کردند و مرجع وجوهات هم بود، فقط مدت کمی بااصرار فضلاء، به هر یک از طلاب ماهیانه پنج تومان پرداخت می کرد. که من فقط یک بار آن را دریافت کردم .
در بین طلاب گفته می شد که مرحوم کفایی به وی گفته بود: وجوهاتی که پیش شما جمع می شود بده به من ، تا بدهم به طلاب . مرحوم نهاوندی در جواب گفته بود:اگر بخواهم بدهم ، خودم می دهم والا مثل معروف خواهد شد!
طلاب ، بیشتر،از درآمد موقوفات مدارس ،اداره می شدند.
مدرسه سلیمان خان ، به هر یک از طلاب ،از درآمد موقوفه ، ماهیانه 25 تومان شهریه می داد.
دراین مدرسه ، ماه رمضان ، به طلاب افطار می دادند و شرطش این بود که : قبل ازافطار روضه ای خوانده شود و همه گوش دهند و پس از آن افطار کنند.
من بااین که می توانستم به منزل خودمان بروم اما ترجیح می دادم ، همراه طلاب دیگراز آن افطاراستفاده کنم اما گوش دادن به آن روضه با دهان روزه ، آن هم در تابستان ، تقریبا قابل تحمل نبود.
مدرسه نواب ،از درآمد موقوفه ای که داشت ، به هر یک از طلاب ، ماهیانه ، 12 - 10 تومان پرداخت می کرد.
مدرسه میرزا جعفر،از درآمد موقوفه ، سالیانه مبلغ مختصری به طلاب می داد، موقوفات آن مدرسه ، سالها در دست آستانه مقدسه بود و مرحوم آیه الله کفایی ، با زحمت فراوان هرسال ، مبلغی را وصول و بین طلاب ، تقسیم می کرد.
باری این وضع نابسامان ، عده ای از ما طلاب را بر آن داشت ، تا نامه ای به مرجع بزرگ حضرت آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی بنویسیم وازایشان بخواهیم شهریه ای برای طلاب حوزه مشهد مقرر بکنند. متن نامه را من نوشتم .
مرحوم ابوی نقل می کردند : از قض، وقتی نامه شما به دست مرحوم سیدابوالحسن رسید، من ، خدمت ایشان بودم .
سید، به من گفت : نامه ای از مشهد برای من فرستاده اند، شمااینان را می شناسید؟
نگاهیبه نامه کردم و گفتم :[ این یک ،امضای بنده زاده است]
بالاخره ،ایشان موافقت کردند، ولی نمایندگان اخذ وجوهات ، عمل نکردند و دراین گیرودار، آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی ، درگذشت . پس از آن که مرحوم بروجردی ، زعامت حوزه های علمیه را در دست گرفتند، به طلاب مشهد، به طور مستمر، شهریه ای می پرداختند. در عین حال ، وضع شهریه طلاب مشهد، تااین اواخر، رضایت بخش نبود. طلاب از راه تبلیغ ، زندگی رااداره می کردند.اگر بتوان نام آن رااداره زندگی گذارد.
بهترین دوران شهریه مشهد، دورانی بود که حضرت امام ، رحمه الله علیه شهریه دادند که ادامه دارد واینک آیه الله خوبی هم ، شهریه ، نسبت، خوبی می دهند.
  حوزه :اگر ممکن است از کیفیت دروس حوزه علمیه مشهد واساتید و روشهای آنان ، صحبت کنید.
 
استاد: چند نفراز بزرگان بودند که سطوح را تدریس می کردند،از جمله :
مرحوم حاج میرزااحمد مدرس یزدی بود که در آغاز مراجعت من به حوزه مشهد چند نفراز پیرمردهای افغانی در درس ایشان همراه چند تن از طلاب جوان شرکت می کردند که یکی از آنان من بودم . پس از مدتی شرکت کنندگان زیاد شدند.ایشان ، غالبا شرح لمعه و گاهی قوانین و مکاسب تدریس می کردند.
یکی دیگراز مدرسین مرحوم آیه الله حاج شیخ کاظم دامغانی بود که سالها رسائل شیخ انصاری را برای ما تدریس می کرد و بعدااز جمله مدرسی دروس عالی حوزه گردید.
از حوزه مشهد، چند تن درس خارج می گفتند:
یکی مرحوم آیه الله کفایی بود. در درس او، بیشتر طلاب قدیمی و مسن شرکت می کردند واز طلاب جوان خیلی کم در آن دیده می شدند. من خودم ، یک سال به درس اصول او رفتم .اواز زبان شیرین و ذکاوت بسیار برخوردار بود، ولی حافظه نداشت و ناچار بود در درس خارج ، همواره ، کتاب باز کند.او روی هم رفته ، مطالب پدر خود، آخوند خراسانی را خوب می دانست امااز درسش استفاده زیاد نمی شد و جنبه تشریفات براو غلبه داشت .
از مدرسین دروس عالی ، آقایان : آیه الله سبزواری و آیه الله حاج شیخ مرتضی آشتیانی بودند که گروه خاصی در درس آنان شرکت می کردند. آستان قدس هم به آنان و همچنین به مرحوم کفایی می داد که بین طلاب شرکت کننده در درس ، تقسیم کنند.
یکی دیگراز مدرسین دروس عالی ، مرحوم آقاشیخ بزرگ شاهرودی بود. برخی از فضل، پس ازاین که ایشان به مشهد آمدند،از آن مرحوم خواستند که درس خارج شروع کند، آقای شاهرودی هم قبول کرد. آن مرحوم ، مبانی مرحوم نائینی را می گفتند. بنده ، چند روزی در درس ایشان شرکت کردم . آن مرحوم ، پس از مدتی ، مشهد را ترک کرد .
البته مرحوم آقای شیخ آقابزرگ ، قبل از فاجعه مسجد گوهرشاد، در مشهد مقیم بودند و به اقامه جماعت و تدریس اشتغال داشتند ولی پس از آن به تهران تبعید گردید و پس از پایان دوران تبعید، در شاهرود رحل اقامت افکند.این سفر که چند ماه بیشتر طول نکشید، در حقیقت دفعه دوم اقامت او در مشهد بود، که ادامه نیافت .اواز شاگردان برجسته مرحوم نائینی و مرحوم سیدابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاء عراقی بود.
از مدرسین دروس عالی ، مرحوم آیه الله سید یونس اردبیلی بود. وی قبل از قضیه مسجد گوهرشاد، به مشهد آمده بود و بعد هم دستگاه ایشان را تبعید کرد.ایشان ، بعدا به مشهد مراجعت کردند و در آغاز، خارج رسائل را تدریس می کردند. مرجع تقلید شد و شهریه ای هم می پرداخت .
دستگاه ، با نیرنگ سعی می کرد،ایشان را در برابر آیه الله بروجردی قرار بدهدازاین روی ،او را تقویت می کرد.
به یاد دارم : شاه آمده بود قم ، ولی مرحوم آیه الله بروجردی حاضر نشده بود که با وی ملاقات کند. در همان ایام ، روزنامه ها نوشتند که : آیه الله العظمی اردبیلی ، می خواهد به عتبات مشرف بشود واردشیر زاهدی برای ایشان ، هواپیما فرستاده است !
وی مردی مخلص ، صریح و شجاع بود. در یک نوبت که او را به ملاقات شاه در حرم حضرت رضا( ع ) بردند، به شاه گفته بود: شما چرا نماز نمی خوانید؟او را همان ج، به نماز خواندن وادار کرد.
یا به شاه گفته بود: در مشهد شراب پخته می کنند!ازاین قبیل سخنان ، بسیارازاو نقل می شد.
من یک نوبت از مرحوم آیه الله بروجردی ، سوال کردم :اعلم علمای مشهد کیست ؟
ایشان ،او را بااشاره نام بردند و گفتند: ظاهرااواعلم است .
یکی دیگراز مدرسین فقه واصول و معارف ، مرحوم آیه الله میرزامهدی اصفهانی بود.اواز شاگردان دوره اول درسی مرحوم نائینی بود. وی در جوانی به مشهد آمده بود و چون درسش حاوی مطالب نائینی بود، مورد توجه فضل، قرار گرفت ،از جمله : مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی مطالب نائینی راازاو فرا گرفته بود و تدریس می کرد .
مرحوم میرزا مهدی ، بعدا به معارف اهل بیت ، متخذاز روایات پرداخت و دیگراز آن مطالب اصولی ،انصراف پیدا کرد. دراین خصوص ، دارای مکتب خاصی بود که باید در آن بحث شود.
یکی دیگراز چهره های برجسته آن دوران که در حدود سال 1328، هنگام هجرت من به قم ، به مشهد آمدند، مرحوم آیه الله میلانی بود.او پس از فوت مرحوم اردبیلی با کمی قبل از آن ، به مشهد آمد.ایشان حوزه درسی مورداستفاده ای داشتند. بیشتر فضلای مشهد، شاگرد آن مرحوم هستند. من وقتی که از قم برگشتم ، با آن مرحوم ارتباط نزدیک داشتم و در حوزه استفتائی ایشان شرکت کردم . آن بزرگوار، در قضیه پانزده خرداد، به طور فعال شرکت داشت و خدمت کرد.ازانقلابیون حمایت می کرد. منتهی دراواخر عمر، متاسفانه در بیت ایشان مسائلی پیش آمد که برای انقلابیون ناگوار بود.
در هر حال ، به نظر من ، تاثیر وی در حوزه مشهد، بسیار چشم گیر بود. او در عصر خود، یکی از مراجع تقلید بزرگ شیعه به شمار می آمد. علامه طباطبائی او ر، پس از رحلت آیه الله بروجردی ، برای مرجعیت نام می برد.
یکی دیگراز مدرسین دروس عالی مشهد، مرحوم آیه الله حاج شیخ هاشم قزوینی بود.ایشان ، چه قبل از حادثه گوهرشاد و چه بعداز تجدید حوزه مشهد، یکی از بهترین مدرسین سطوح عالی : کفایه ، رسائل مکاسب بود.
شاید بیش از هزار طلبه دراین مدت مدیداز درس اواستفاده کرده باشند.
او مردی روشنفکر، با تقوی و بسیار خوش بیان بودامااز مردم عادی منزوی بود. تنها طلاب حوزه او را می شناختند.
در سالهای اخیر، به تدریس خارج اصول و فقه اشتغال داشت . من چند سال از درسهای سطح و خارج اواستفاده برده اند.او، در عین حال مرد انقلابی بوداما زمانه به وی مجال عرضه وجود نداد.
خاطرات من ازاو بسیار و در خور مقاله و یا جزوه ای است .
  حوزه :اساتید خود را در مشهد نام ببرید.
 
استاد: در سطح ، مرحوم حاج میرزااحمد مدرس و حاج شیخ کاظم دامغانی و حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج شیخ حسین بجستانی .
در فلسفه ، مرحوم شیخ سیف الله الیسی و حاج شیخ مجتبی قزوینی .
در دروس خارج ، عمدت، مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی و به طور پراکنده ، درسهای : آیه الله اردبیلی ، آیه الله کفایی و برخی دیگر.
یک سال هم از درس معارف مرحوم میرزا مهدی اصفهانی و نیز یک دوره از درس معارف و هم از درس خارج اصول مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی استفاده کرده ام .
  حوزه : از دوران تحصیل خود در حوزه علمیه قم و اساتیدی که از آنان بهره گرفته اید صحبت بفرمایید.
 
استاد : مرحله چهارم زندگی تحصیلی من از سال 1328 که از مشهد، راهی قم شدم ، آغاز می شود.اینک درسهایی را که شرکت کرده ام ، بیان می کنم :
دراین حوزه ، در درس خارج فقه واصول حضرت آیه الله بروجردی شرکت کردم . هنگام شرکت بنده در درس فقه آن بزرگوار، موضوع مورد تدریس ، کتاب صلاه مسافر بود. بنده درس را با دقت می نوشتم . روزی مرحوم مطهری ، که با یکدیگر رفت و آمد داشتیم واز قدیم آشنا بودیم ، نوشته مرا دید، خیلی خوشش آمد. گفت : می بایست نوشته شما را به آق، نشان بدهم .
مرحوم مطهری درصدداین کار بود که روزی پس از درس ، آقا پیاده به طرف منزل می رفت ، فرصت را غنیمت شمرد و بنده را به ایشان معرفی کرد و نوشته مرا هم به آقا نشان داد. آق، فرمود :[ خیلی خوب]. ( البته قبلا در سفر مشهد مرا چند بار دیده بود و فورا تشخیص داد)
روز بعد قبل از درس ، روی منبر، فرمود :[ بلی ، آقازاده واعظ خراسانی به قم آمده اند و بحث را خیلی خوب نوشته اند که قابل تقدیر است].
این امر، باعث شد که آق، مرا بشناسد و شهریه ای که برای دیگر طلاب مقرر بود برای بنده هم مقرر شود. در بحث اصول ایشان ، که بعدازظهرها داشتند، بنده شرکت می کردم . به یاد دارم ، بحث[ حجیت ظواهر] بود که مطلبی به ذهنم رسید، نوشتم و بعداز درس به ایشان دادم . فردای آن روز، آن مرحوم ، بدون ذکر نام ،اشکال مرا مطرح کرد و فرمود :[ این نوشته ، خیلی دقیق است].
این مسائل ، سبب گردید که رابطه بنده با آن بزرگوار بیشتر شود. در همین هنگام بود که مرحوم پدرم به قم تشریف آورد و به اتفاق ، خدمت آیه الله بروجردی رسیدیم . مرحوم بروجردی ، خیلی به مرحوم پدرم عنایت داشتند.
استاد دیگر بنده در قم ، مرحوم آیه الله سیدمحمد حجت بود.ایشان ابتد، پایان کتاب الصلاه را تدریس می فرمود. پس از[ اتمام صلاه ، برخی از شاگردان ، عرض کردند: کتاب قض، تدریس کنید. برخی دیگراز شاگردان ، گفتند:
کتاب مکاسب را تدریس کنید.
ایشان فرمود: من برای هر دو آماده ام .
بالاخره ، خارج مکاسب را شروع کرد.
بنده دراین بحث شرکت می کردم .از کسانی که دراین درس شرکت می کرد، آقای سیدعلی سیستانی بود، که الان در نجف و جزء بزرگان آن حوزه است . و من بااو در یک زمان از مشهد به قم آمدیم و درس مرحوم حجت را با هم مباحثه می کردیم .
درس مرحوم حجت ، خلوت تراز درس مرحوم بروجردی بود. درس مرحوم بروجردی ، تقریب، 500 یا 600 نفر شرکت می کردند و درس مرحوم حجت ، تقریب، 250 یا 300 نفر.
درس مرحوم حجت ، خیلی مرتب و منظم بود.ایشان جزوه ها و نوشته های شاگردان را نگاه می کرد. حدود یک سال هم در درس محروم آیه الله صدر شرکت کردم . موضوع بحث ایشان ، خیارات مکاسب بود.
از جمله درسهایی که توفیق یافتم شرکت کنم ، دوره اول درس اصول مرحوم امام خمینی بود. دراین درس که موضوع آن در آن هنگام :استصحاب بود و تا پایان اجتهاد و تقلیدادامه داشت . آقایان : مطهری ، منتظری ، خوانساری ،امینی ، خندق آبادی ، آقا سیدعلی و... شرکت می کردند.
این درس ، خیلی پر بار بود و پیشرفت خوبی داشت . سوال و جواب فراوان می شد. مسائل ، پخته مطرح می شد. یکی از مستشکلین درس ، همواره ، جناب آقای منتظری بود.
پس ازاتمام درس ،امام به اتفاق شاگردان ، که هفت ، هشت نفر بیشتر نبودند، در درس مرحوم بروجردی شرکت می کردند.
امام ، مقید بود که در درس مرحوم بروجردی شرکت کند و آن را بنویسد. مرحوم مطهری ازامام ، رحمه الله علیه ، نقل می کردند که فرموده بود :[ مرحوم بروجردی ، سی سال ، به قم دیر آمدند و گرنه وضع حوزه بهتر بود].
در همین ایام بود که شندیم آقای علامه طباطبایی شفای بوعلی ، تدریس می کند و خیلی هم سریع پیش می رود. در درس آن بزرگوار شرکت کردم . درس خصوصی بود و در مسجد سلماسی قم ، با حضور آقایان : مطهری ، منتظری ، بهشتی ، جزایری ، عالمی اصفهانی و چند تن دیگر برگزار می گردید و تااواسط الهیات و امور عامه شف،ادامه یافت .
مشغول درس و بحث بودم که خبردار شدم : آیه الله گلپایگانی ، در منزل درس خصوصی می گویند. موضوع درس : خارج حج ، براساس عروه الوثقی بود. روز اول که شرکت کردم ،ایشان تنها نشسته بود. مرا نمی شناخت . من خودم را معرفی کردم . معلوم شد والد مرا خوب می شناسد و داستانی هم مبنی بر اخلاص آن مرحوم نقل کرد. به من فرمود: غرض این است که دور هم جمع بشویم و بحث کنیم و مساله دیگری در کار نیست .
گویا منظورایشان این بود که : نباید هدف مادی در کار باشد.
بالاخره ، بنده ، تا وقتی که در قم بودم (حدود هشت - نه سال ) در درس ایشان شرکت کردم و چند کتاب فقهی را در محضرایشان ، فرا گرفتم . ایشان در عین دقت ، سریع پیش می رفت . در همین زمان بود که حاشیه عروه را می نوشت .
از آقایان شرکت کننده که به خاطر دارم : آقا جلال گلپایگانی ، مرحوم شیخ عبدالرحیم شیرازی ، آقا سیدمحمدباقرابطحی ، آقای شیخ محسن حرم پناهی ، آقای شیخ عبدالحمید شر بیانی و... بودند. حدود بیست نفر در این درس ، شرکت می کردند.
آیه الله گلپایگانی ، بحث را دقیق و عمیق ارائه می دادند و هیچ مساله ای را بدون کنجکاوی لازم رها نمی کرد. در کنار درسهایی که بیان شد، یکسری کارهای فرهنگی هم داشتم ،از جمله : جلسه فلسفه و کلامی بود که به نحوی دوره ای تشکیل می شد و بنده در آن شرکت می کردم . ارکان این جلسه ، عبارت بودنداز آقایان : سیدعبدالکریم اردبیلی ، سیدمهدی روحانی ، آقای آذری قمی ، آقای ناصر مکارم شیرازی و...
دراین جلسه ، مباحث فلسفی مطرح می شد. گه گاهی ، برخی مباحث رااز روی شفا می خواندند. درباره فلسفه مارکسیسم ، بحث و گفتگو می شد. در این جلسه ، آقای مکارم ، هم می خواند و هم می نوشت . کتاب[ فیلسوف نماها]ی ایشان نتیجه همین جلسات است .این کتاب ، در آن زمان ، کتاب سال شد.از دیگر جلساتی که در کنار درس و بحث در آن شرکت می کردم ، جلسه مباحث فلسفی علامه طباطبائی بود.ارکان این جلسه عبارت بودند از آقایان : مطهری ، منتظری ، محلاتی ، جزائری ، قدوسی و... که مجموع، 10 تا 15 نفر بودند. شبهای پنجشنبه در خانه های اعضاء، به نوبت ، تشکیل می شد.
مقاله به خط علامه روی کاغذ پیاده می شد و تکثیر می گردید. سپس علامه آن نوشته را برای جمع می خواند واگر مطلبی به ذهنشان می رسید، مطرح می کردند.
نتیجه این مباحث ، کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم شد که مرحوم مطهری این کتاب را با پاورقیهای سودمند و محققانه خود، چاپ و عرضه کرد.از مرحوم علامه طباطبائی ، پیش ازانتشاراین کتاب با حواشی مرحوم مطهری شنیدم که فرمود:
[آقای مطهری حقیقا در نوشتن این حواشی خودکشی کرده است و رنج و مشقت فراوان را برخود هموار نموده است].
ازاین مراحل که بگذریم ، کاراساسی که در قم شروع کردم ، شرکت در گروهی بود که به امر مرحوم آیه الله بروجردی برای رفع نواقص وسائل الشیعه تشکیل شد. قضیه ازاین قراراست :
بارهای بار، مرحوم بروجردی در درس خارج ،از کاستیهای وسائل صحبت کردند، تااین که بحث ایشان رسید به[ صلاه الرجل بحذاءالمرئه] . در این جلسه گفت :
[وسایل نواقص ، مکررات و تقطیعاتی دارد. ما به فکرافتاده ایم که احادیث هر موضوعی را دقیقا جمع آوری کنیم . آقایانی که مایل هستند، همین باب را جمع آوری کنند و نزد بنده بیاورند]. بنده با جدیت دنبال کار را گرفتم و در روز موعود نوشته ام را نزدایشان بردم . همراه آن ، رساله ای نوشته بودم و نواقص کتابهای مذهبی و درسی ،از جمله : کتاب خلاف شیخ طوسی را که برای اولین بار توسطایشان چاپ شده بود، مفصلا یادآور شده بودم . دراین روز، حدود 70 - 60 نفرا ز آقایان فضل، که چند نفری هم خراسانی بودند،از پیر و جوان ، نوشته هایشان را آورده بودند.
جوانترهای این گروه ، آقایان : منتظری ، میرزا حسین نوری ،ابطحی ، حرم پناهی ، ستوده ، ثابتی همدانی ، جلالی گلپایگان ، بهشتی ، بروجردی ، موسوی کرمانی ، بنده و ... بودند. برخی از آنان ، تا پایان کار،ادامه دادند و برخی آن را رها کردند.
آیه الله بروجردی پس از ملاحظه نتیجه کار، فرمود :[ معلوم می شود برخی از آقایان کارشان زیاداست و سنشان مقتضی این کار نیست و برخی از آقایان ، سن و وقتشان ، مقتضی این کاراست]. از جمله نام بنده را بردند و به رساله یاد شده من هم اشاره کردند.
بالاخره ، در همان جلسه نام افرادی را که مناسب این کار بودند،اعلام و روزی را برای شروع کار تعیین کردند.
در روز معین خدمتشان رسیدیم .ایشان ، برنامه کار را بیان فرمودند و سپس افزودند:
[وسائل الشیعه ، دارای نواقصی است ،از جمله : تکرار مطالب واسناد، تقطیع احادیث ، تاخیر و تقدیم ، طولانی بودن عناوین و...
ازاین روی ، برای این که احادیث واسناد تکرار نشود، می بایست روش کتاب[ وافی] مرحوم فیض کاشانی را در پیش بگیریم . تقدیم و تاخیرها رااصلاح کنیم . عناوین را خلاصه و فشرده بیاوریم و]...
ترتیب می دادم . بعد کتابی را تقسیم کردند و هر کس عهده دار کتابی شد. من در موقع تقسیم کتاب نبودم تابستان بود. به مشهد مسافرت کرده بودم لذا با نامه به من اطلاع دادند که شم، مسئول جمع آوری احادیث کتاب[ نکاح و طلاق] هستید!
بنده این مساله را به فال نیک گرفتم زیرا هنوزازدواج نکرده بودم و در نامه خود به این امراشاره کردم که آیه الله آن را برای رفقای حاضر در منزل ایشان خوانده بودند. بعداز جمع آوری احادیث ، آقای شیخ محمدعلی قمی ،احادیث را فهرست بندی می کرد. به این ترتیب : اولین و آخرین راوی ، نام امام واول حدیث رااز کتابهای حدیث می نوشت .این فهرست ، کلیدی بود برای پیدا کردن احادیث پس ازاین کار، بدنه با توجه[ به وسائل] و[ وافی] احادیث را فهرست وار در هر باب ترتیب می دادم. در مرتبه بعد دو نفراز آقایان : ثابتی همدانی و آقا جلال گلپایگانی ، که خوش خط بودند، آنها را می نوشتند. پس ازاین مرحله ، با نسخه های خطی نفیسی ، که آقای خادمی اصفهانی و آقای آیه الله مرعشی و چند نسخه را خود آیه الله بروجردی ، دراختیاراین گروه گذاشته بود، مقابله می شد.
گویا سال دوم کاراین گروه روی احادیث بود که مرحوم بروجردی فرمود :[ از آن جا که روایات اهل سنت ، در باب احکام ، زیاد نیست ،اگر ما در ذیل هر باب روایات آنان را بیاوریم ، مناسب خواهد بود. ضمنا روشن خواهد شد که اهل سنت چقدر روایت دارند و ما چقدر].
البته نظر آن مرحوم ، شاید جنبه تالیف و تقریب بین المسلمین بود. اساس، مبنای ایشان ،این بود که : فقه شیعه ، در حاشیه فقه اهل سنت است . بدین معنی : فتوای رایج میان اهل سنت را هر یک ازائمه اطهار[ ع] در عصر خود، نقد می کردند.افرادی که ازائمه[ ع] سوال می کردند، کسانی بودند که به فتاوای علمای اهل سنت آشنایی داشتند. بعده، با مطالعه[ رجال کشی] به همین مطلب برخورد کردم . زراره ، محمد بن مسلم و جمیل و...از شاگردان ابی حنیفه بودند که بعدا مستبصر شدند.از سوالهای آنان پیداست که آدمهای معمولی نبودند و قبلا معلومات فقهی را در جای دیگر کسب کرده اند. براساس همین مبنی ، مرحوم بروجردی پیشنهاد کردند که احادیث اهل سنت از منابع روایی آنان جمع آوری شود و ذیل هر باب بیاید. می فرمودند :[ کتاب[ التاج] برای استخراج روایات اهل سنت ، مناسب و کافی است].
این کتاب ، پنج کتاب از صحاح ست را در بر دارد و مکررات راادغام و سندها را کوتاه کرده است .
آقای ثابتی همدانی ، با کمک دیگران ،این کار را شروع کردند. تا آن جا که به یاد دارم ، کتاب طهارت راایشان تمام کرد. پس از مدتی که از این جریان گذشت . مرحوم آیه الله بروجردی ، جلسه ای تشکیل دادند و در آن جلسه فرمودند:
[ من پیشنهاد کردم که احادیث اهل سنت استخراج و در ذیل احادیث شیعه بیاید. آقایان هم زحمت کشیدند و شماری ازاحادیث اهل سنت رااستخراج کرده اند ولی می ترسم که بگویند: علمای شیعه ، زحمت کشیده انداحادیث ائمه[ ع] را به طور مستقل آورده اند و شما دوباره آنها را مخلوط کردیدازاین روی ، این کار متوقف شود].
پس از فرمایشات آیه الله بروجردی ، سید محمدحسن ، فرزند وی ، در همین باره صحبت کردند. معلوم شد که فکرانصراف راایشان یا کسان دیگر توسطایشان به مرحوم بروجردی ،القاء کرده اند زیرا سیدمحمدحسن ،از اول بااین کار مخالف بود و در همان جلسه مرحوم بروجردی گفت : [سیدمحمدحسن این چنین گفته است راست می گوید].
من بعد، در طی نامه ای خدمت ایشان ، فوایداین کار را بر شمردم ، ولی موثر واقع نشد. عین آن نامه به من مسترد گردید واکنون موجود است .
  حوزه : آیا غیراز آیه الله بروجردی و گروهی از زیر نظرایشان روی وسائل الشیعه کار می کردند، فرد و یاافرادی به چنین کاری اشتغال داشتند؟
 
استاد: در یکی از جلسات ، مرحوم بروجردی فرمودند: آقای خویی ، حفظه الله ، برای من نوشته اند :[ من یک مجموعه ای نوشته ام و تقدیم و تاخثیر و مکررات وسائل را جمع آوری کرده ام ،اگر بودجه اش را تامین کنید،افرادی هستند که این کار را تمام و تکمیل کنند].
مرحوم آیه الله بروجردی ، در آن جلسه فرمودند :[ اگر قرار باشد، کاری انجام بشود و من بودجه اش را بپردازم ،این کار را خودمان شروع می کنیم].
  حوزه : آیا طرح ازاول این بود که این احادیث ، به طور جداگانه و مستقل از وسائل چاپ شود یا خیر به همان نام قرار بود چاپ و عرضه شود.
 
استاد: قرار بود به عنوان[ تهذیب الوسائل] عرضه شود. بعد در طول کار، تصمیم بر آن شد که به عنوان کتابی مستقل در بیاید که جامع تمام احادیث شیعی در باب احکام باشد. روی همین اصل ، روایات مستدرک هم ضمیمه شد.
  حوزه :اگر مطلبی در رابطه بااین کار بزرگ دارید برای ما و خوانندگان مجله بیان بفرمایید.
 
استاد: درابتدا خاطره ای از مرحوم بروجردی دارم که نقل می کنم و آنگاه چند مطلب است که یادآور می شوم .
روزی مرحوم آیه الله بروجردی در یکی از جلسات گروه حدیث ، فرمود: [آقایی کتابی نوشته و در آن کتاب به خلفا و شخین بد گفته است . نام من را هم برده است . من دستور دادم همه آنها را جمع کنند].
افزودند:
امروز، مسلمین نیاز ندارند که بدانند کی خلیفه بود و کی نبود! آنچه نیازامروز مسلمانان است ،این است که بدانند:از چه ماخذی احکام گرفته می شود. آنان می گویند قرآن و سنت . ما می گوییم : قرآن و عترت . بنابراین امروز که نه حکومت اسلامی است و نه خلافتی ، ما می توانیم حرف خود را به کرسی بنشانیم و بگوییم مرجع مشکلات مردم [ ائمه اهل بیت] هستند. سیاستهای حامی خلافت ، که قبلا عامل تفرقه و مانع از شنیدن حرف حق ما بودند، فعلا وجود ندارند. حرف ما گوش شنوا در بین اهل سنت خواهد داشت .
اما مطالبی که لازم است یادآوری کنم:
1. پس از آن که احادیث جمع آوری شد، قرار شد، مقدمه ای بر کتاب نوشته شود. همه آقایان نوشتند. من هم نوشتم .
حضرت آیه الله بروجردی ، همه نوشته ها را مطالعه کردند. نوشته مرا پسندیدند واز من تقدیر کردند.این مقدمه در دست من بود. چند سال پیش ، آقا شیخ اسماعیل ملایری پیغام داد :[ می خواهیم کتاب را چاپ کنیم لذا مقدمه ای را که شما نوشتید مرحوم بروجردی پسندیدند، برای ما بفرستید].
من هم فرستادم .ایشان کتاب را چاپ کرد، به نام خود و یک نفر دیگر واز سایر نویسندگان نامی نبردند! مقدمه را هم بااضافاتی به نام سیدمحمدحسن بروجردی چاپ کرد، ولی با عبارتهای من !این کار باانصاف وامانت ، سازگار نمی باشد ولی در هر حال ، بایدازانتشار کتاب[ جامع الاحادیث] ، که مرحوم آیه الله بروجردی ، آن را ثمره عمر خود می دانست ، سپاسگزار بود .
2. پس ازاین که کار جمع آوری و... تمام شد، ( البته با چند بار تغییر و تحول در آن ) مرحوم آیه الله بروجردی همه آقایان را خواستند و فرمودند:
[کار تمام شده است ، ولی یکدست نیست . بایداین کارانجام شود.اما این کار نفرات زیادی نمی خواهد. به نظر من ، آقا شیخ علی پناه ، آقا شیخ اسماعیل ملایری و آقای واعظزاده برای تنظیم نهایی کافی هستند و سید محمدحسن هم به جهت این که چگونگی پیشرفت کار را به من گزارش بدهد، دراین جمع شرکت نماید].
نظرایشان ، بیشتر معطوف به این بود که از بحثهای داغ و دعواهایی که ، معمول، در جلسات اتفاق می افتاد، جلوگیری کند.این کار تا مدتی ادامه داشت و من رفتم به مشهد و حضرت آیه الله بروجردی فوت شدند و کار تعطیل گردید.
3. یکی از مسائلی که در ضمن کار پیش آمداین بود که : چند نفر رفتیم خدمت مرحوم بروجردی و عرض کردیم :احادیث کتاب تاارباب کتب حدیث مرسل است . به مااجازه بدهید تا آن را مستند کنیم .ایشان ، شفاه،اجازه دادند. و من هم تند تند نوشتم . مفصل آن را هم در یادنامه شیخ طوسی در مقاله اجازه مطوله من المجلسی الاول للثانی نوشته ام .
اجازه روایتی ایشان ازاستاد خود، مرحوم آخوند خراسانی آغاز و به علامه مجلسی ختم و سپس سندهای بسیاری از علامه مجلسی به کلیه حدیث را در بر دارد که در آن مقاله ،اجازه یاد شده ، مفصلا آمده است .
  حوزه : آیا غیرازاین فعالیتهای فرهنگی که بر شمردید، در قم فعالیت دیگری هم داشتید.
 
استاد: بله .از جلمه : رساله ای نوشتم در بیست صفحه و در آن ،از برخی از کتابهایی که چاپ شده بود و یا کتابهایی که قابل چاپ بود ولی چاپ نشده بود،انتقاد کردم .از جمله تکیه کردم روی کتاب[ خلاف] که به همت آیه الله بروجردی چاپ شده بود. در آن مقاله نوشتم : کتاب به این مهمی که بعداز هزار سال چاپ شده و در دسترس محققین قرار گرفته است ، معلوم نیست از روی چه نسخه ای چاپ شده است و در مقدمه ، توضیح داده نشده که شیوه کار چگونه است .این مطالب را با عباراتی محکم و علمی ، به زبان فارسی ، به رشته تحریر در آوردم و روش محققان عصر،از جلمه : مرحوم محمد قزوینی را در تصحیح کتابهای قدیمی یادآور شدم . و خدمت مرحوم بروجردی تقدیم کردم .ایشان ، در جلسه ای که گروه تحقیق و جمع آوری احادیث ، شرکت کرده بودند، چند سطری از نوشته بنده را خواندند. بعد فرمودند :[ آقای واعظزاده ،از کار ماانتقاد کرده اند. بله ، من از زمانی که در بروجرد بودم ، علاقه داشتم کتاب [خلاف] چاپ شود. چاپ شد. به آقای واعظزاده حق می دهم . خوب بود، در مقدمه می نوشتیم که این کتاب از روی چه نسخه ای چاپ شده است ، تا کتاب مستند باشد]. ؟
  حوزه : عالی ،از نخستین نویسندگان مجله مکتب اسلام بوده اید لطف،از چگونگی شکل گیری مجله اگر مطالبی به خاطر دارید بیان بفرمایید.
 
استاد: در سالهای آخراقامت بنده در قم ، (شاید سال 37)از طرف شریعتمداری از بنده و چند نفر دیگر دعوت شد که برنامه نشر یک مجله اسلامی ریخته شود. آقایانی که برای این کار دعوت شده بودند. عبارتنداز آقایان : آقا موسی صدر ( امام موسی صدر)، مجدالدین محلاتی ، سیدعبدالکریم اردبیلی ، مکارم شیرازی ، جعفر سبحانی ، میرزا حسین نوری ، علی دوانی ، سید مرتضی جزائری و...
در آغاز کار، برای افراد، کلاس انگلیس گذاشته شد و پس از مدتی قرار شداین عده برای آشنایی باامر نگارش مقاله بنویسند واین نوشته ها در جمع بررسی شود. تا یک سال برنامه به این منوال بود. پس ازاین مدت ، تصمیم گرفته شد که مجله منتشر شود. در جلسات بحث دراین بود که نام مجله چه باشد؟ بالاخره ، تصویب شد که تحت عنوان[ درسهایی از مکتب اسلام] منتشر شود. آرم مجله هم قرار شد بنابر تصویب در جلسه[ کعبه] باشد. هر یک از آقایان که نامشان ذکر شد، موضوعی را برای تحقیق و تحریر،انتخاب کردند. مثلا: آقای موسی صدر،اقتصاد وارزش اضافی را بحث می کردند. آقای دوانی راجع به مفاخراسلام مطلب می نوشت . آقای سبحانی ، تاریخ اسلام را تحقیق می کرد. آقای مکارم ، مذاهب و عقاید و بنده[ فتوحات مسلمین] را می نوشتم زیرا معتقد بودم که روح ماسی را باید در مسلمانان زنده کرد روی همین اصل آیات جهاد و غزوات پیامبر را مورد بررسی قرار دادم . علاوه بر این ، تفسیری هم شروع کردم .البته نه از سوره معینی ، بلکه آیه ای از سوره بقره بود که مطرح شد .
از مقولات مورد بحث آیه شریفه[ یهدی من یش، و یضل من یشاء] بود. در ذیل این آیه شریفه ، ضلالت و هدایت در قرآن مطرح شد و بالاخره به صورت تفسیر موضوعی درآمد. به همین مناسبت ، مساله جبر واختیار و این که هدایت دو گونه است و ضلالت نیز دو قسم است ، مورد بحث قرار گرفت . آقای محلاتی ، مسائل حقوقی را بحث می کرد. آقای جزائری مباحث فلسفی را می نوشت . آقای نوری ، راجع به هیئت و نجوم و... مطالبی را عرضه می کرد.
در طی سال جلسات متعددی داشتیم که گاهی آقای شریعتمداری در آن جلسات شرکت می کرد.
پس از یک سال ، شرایطی پیش آمد که شش نفراز م، به جز آقایان : سبحانی ، نوری ، مکارم و دوانی استعفا دادیم و در روزنامه کیهان اعلام کردیم که شرح آن مفصل است .
  حوزه : گویا در همان زمان ، مجله مکتب تشیع ، منتشر می شد. درباره این نشریه اگر مطلبی دارید بفرمایید.
 
استاد: بله ، در همان زمان که مکتب اسلام منتشر شد، آقای هاشمی رفسنجانی ، آقای صالحی کرمانی و ... به این فکرافتادند که مجله مکتب تشیع را منتشر کنند.این نشریه ،احتمالا در رقابت با نشریه مکتب اسلام ، منتشر شد.
من با آقای هاشمی از نزدیک آشنا نبودم . دورادور با هم آشنا بودیم . ایشان ، بسیار طلبه با نشاطی بود.
این آقایان ، درابتدا خودشان چیزی نمی نوشتند و بیشتر مطالب رااز شخصیتهای معروف آن زمان می گرفتند و چاپ می کردند. بر خلاف مکتب اسلام که همه مطالب ، نوشته خوداعضای هیات تحریریه بود.
در آن روزگار، هر کس از تفکر جدید سخن می گفت و مردم را به سوی وحدت اسلامی دعوت می کرد، متهم می شد.
  حوزه : شیوه تدریس و ویژگیهای درس بزرگانی که حضرت عالی در دروس عالی از محضرشان بهره برده اید، بیان کنید.
 
استاد: خارج اصول رااز :[ حجیت ظواهر] تا[ استصحاب] ، در حوزه درسی مرحوم بروجردی شرکت می کردم .
شیوه ایشان ،در بحث های اصولی ، بر نقد کل آراءاصولیون نبود. آقای بروجردی ، مطالب کفایه را نقل و پس از آن ، دیدگاههای خود را مطرح می کردند. می توان گفت : درس خارج اصول ایشان ، شرح و بسط کفایه و بیان نظرات خودشان بود.
به عنوان نمونه ، دراستدلال به اجماع امت بر[ بطلان تصویب] می فرمودند:این مساله ،از مسائل علم کلام است و در مسائل کلامی ، تمسک به اجماع ، درست نیست . در مسائل کلامی ، باید سراغ عقل و برهان و استدلال رفت ، نه اجماع امت . (من درسهای اصول ایشان را نوشته ام .
اما شیوه ایشان در فقه ، روش فقهی ایشان ، بسیاراهمیت دارد. مرحوم بروجردی در درس فقه ، به چند نکته بسیار توجه داشت :
  1.اهمیت به آرای قدما:
 
ایشان ، دراظهار نظر وارائه فتو، شدیدا به فتاوای قدما و شهرت فتوایی ،اهمیت می دادند. در همین رابطه ، به من فرمودند: شم، فتاوای ابن جنید وابن عقیل را جمع آوری کنید. بنده نیز، حسب دستورایشان ، این کار را شروع کردم ، ولی به خاطر کسالتی که برای من پیش آمد،از ادامه کار باز ماندم . بعد در مشهد، به این فکرافتادم که کار را تمام کنم ازاین روی ، با نظارت بنده یکی از دانشجویان فوق لیسانس ، فتاوای این بزرگان را جمع آوری کرد و قابل طبع است .
  2.اهمیت به روایات وفتاوای اهل سنت :
 
مرحوم بروجردی ، معتقد بود که با مراجعه به فتاوای و روایات اهل سنت ، بهتر می توان روایات ائمه[ ع] را فهمید و فتوا داد.ایشان براین عقیده بودند که : فقه شیعه ، به منزله حاشیه ای است بر فقه اهل سنت زیرا در آن زمان ، فتوای رایج و رسمی از آن فقهای اهل سنت بوده است . مردم ، با توجه به فتوای رایج و رسمی ،ازائمه اطهار[ ع] سوال می کرده اند و آن بزرگواران پاسخ می گفتند.
ایشان ، مراجعه به فتاوای اهل سنت راازمقدمات فتوا می دانستند:از این روی،میفرمودند:
توجه به روایات و فتاوای اهل سنت ، شیوه قدمای از فقهای ما بوده است . قدمای م، نه تنها به مسائل خلاف توجه می کردند که حفظ آن را نیز لازم می شمردند لذا قدمای م، مسائل خلاف را حفظ بودند. روی همین باور بود که مرحوم بروجردی بر کتاب خلاف شیخ طوسی حاشیه زدند و آن را چاپ کردند. پس ازایشان ،این سنت حسنه یعنی رجوع به کتب قدم، فتاوای و روایات اهل سنت مرسوم شد. حوزه علمیه قم دراین بعد پیشتاز بود. نجف نیز به پیروی از حوزه قم ، به این مساله توجه کرد. حضرت آیه الله بروجردی ، دراین امر خود را مبتکر نمی دانست واشاره می کرد: روش قدمای از فقهای ما براین بوده است . به عنوان نمونه از سیدمرتضی ، شیخ طوسی و... یاد می کرد که آنان ، آراء و نظرات گوناگون و دلایل علمای اهل سنت را در کتب فقهی خود نقل و آنچه را مخالف می دانستند، نقد می کردند
  3. تکیه برادله و روایات اولیه
 
حضرت آیه الله بروجردی ، کمتر به اصول عملیه : (برائت ،استصحاب و...) تمسک می جستند.
وسائل شیخ حر عاملی را می آورد و روایات مورد بحث را می خواند و در محتوا و مفهوم آن بحث می کرد.
گه گاهی نیز، سند روایت را متذکر می شد و نقد می کرد. پس از آن که همه روایات باب را می خواند و راجع به هر کدام از لحاظ دلالت و گاهی سند بحث می کرد. در مرتبه روایات ر، با توجه به اقوال مختلف ، دسته بندی می کرد و به نظر کسانی که سابقه نداشتند، تکرار به نظر می رسید. روایات مختلفی که به یک مضمون ،از یک راوی نقل شده بود، یک روایت می دانست ازاین روی ،این روایات را کنار هم می گذاشت و آنگاه نتیجه می گرفت و نظر می داد.این نکته در تالیف کتاب[ جامع الاحادیث] کاملا رعایت شده است . حتی گاهی فرمودند :[شما تصور می کنید مثلا زراره ،این مطلب را چند نویت پرسیده وامام چند نوبت جواب داده است ؟ خیر، همه یک روایت است واز مجموع آنها می توان ،اجمالا مطلب را به دست آورد[6 ].
  4. ریشه یابی مسائل :
 
مرحوم بروجردی ، هر مساله ای را که مطرح می کردند، به زمان ، شخص مطرح کننده ، ریشه واولین باری که مطرح شده است ، توجه داشتند. دراین نقل آراء و نظریات ، تلاش می کردند که در مسائل مهم واساسی ، نقطه اتفاق مسلمانان را بیان کنند. در هر مساله ای ، نقطه نظراهل سنت ، دیدگاه اهل بیت و پس از آن ،انعکاس و تصور مساله مطروحه را در فقه شیعه بیان می کردند و در آخر نظر خود را می گفتند.
مثلا در[ قبله] می فرمودند :[به اجماع مسلمین به ضرورت اسلام ، [کعبه] ، قبله است]. سپس دراین که آیا عین کعبه یا جهت آن و حدود و وسعت جهت به نقل آراء می پرداخت .افزون بر آنچه ذکر شد.ایشان به نکات ظریف دیگری توجه داشت ،از جمله :
1. در نقل مسائل اختلافی بین شیعه و سنی ، بدبینانه برخورد نمی کرد، بلکه تلاش و جدیت می کرد که علت اختلاف فتوا را بیان کند. به عنوان نمونه :
اهل سنت ، می گویند: خواندن نماز، دراول وقت واجب است و تاخیر آن بدون عذر، جایز نیست ، بلکه گناه است (که این یکی از دو قول معروف نزد شیعه امامیه است .) و برخی ازاهل سنت ، تاخیر در نماز راازاول وقت ، بدون عذر، موجب قضا می دانند.
ایشان دراین مساله می فرمودند: دراین جااشتباهی پیش آمده است .
فتوای اهل سنت ،ازاین جا نشات گرفته است که : پیامبر[ص] اول وقت برای نماز، حاضر می شدند. یعنی آقایان علمای اهل سنت ، به فعل پیامبر[ص] تمسک جسته اند. در حالی که پیامبر[ص] ،امام جماعت بوده اند، بایداول وقت برای نماز حاضر می شدند. ولی دراوقاتی بودند عذر نماز راازاول وقت تاخیر می انداخت وائمه اهل بیت ، به این نکته توجه داشته اند.ازاین جا نتیجه می گیریم که نماز، لازم نیست که دراول وقت برگزار شود و تاخیر آن جایزاست . هر چند بنا به روایات ، کار شایسته ای نیست .ائمه[ ع] بر همین مشی بوده اند و دراین باره سخنانی هم فرموده اند. بنابر مبنای ایشان ،این که برخی می گویند :[ اهل سنت ، ازابتد، در پی تحریف احکام بوده اند]. حرف درستی نیست بلکه شبهات علمی واجتهاد، باعث اختلاف شده است].
2. تکیه به قرآن :ایشان ، در جهت توجه واتکای به قرآن ، می فرمودند: برخی از بزرگان ، آیات الاحکام را حفظ داشته اند.
خودایشان ، آیات الاحکام را حفظ داشت . به آیات الاحکام در مباحث تکیه می کرد.از جمله :
در نماز شب ، آیات مربوط را مورد بحث قرار می داد.ایشان ذهن عمیقی نسبت به آیات قرآن داشتند.
3. همانطور که اشاره شد، روایاتی که از یک راوی ، در یک مساله نقل شده است و در کتب روایی هم فراوان دیده می شود. به نظرایشان ، یک روایت بیشتر نیست ازاین روی ،این گونه روایات را در کنار هم می گذاشت و یک قدر مشترک از همه آنها در می آورد. معتقد بود که در نقل وانتقال ،احادیث ، تقطیع شده و برخی ازالفاظ آنها عوض شده اند بنابراین ، روی جزئیات روایات ، نمی شود تکیه کرد.
ما در کتاب[ جامع احادیث شیعه] همین کار را کردیم و روایات گوناگون یک راوی رااز کتب اربعه و غیر آن ، در مساله واحد، کنار هم قرار دادیم .
4. به تفریع فروع ، زیاد نمی پرداخت ، مگر در مسائل مهم . به یاد دارم ، در یکی دو مورد، مفصل به بحث پرداختند:
فروع علم اجمالی
مساله لباس مشکوک
دراین گونه مسائل ، حتی اقوال معاصرین را نقل می کردند. روزی رساله مرحوم نائینی را که در رابطه با لباس مشکوک نوشته بود، آوردند و مقداری از آن را خواندند و آن را توضیح دادند: گویا برای برخی از حاضران درس چنین تصوری رخ داده بود که ایشان ، سخن مرحوم نائینی را درست درک نکرده اند.
5. برای بزرگان حوزه و فقه ، چه قدما و چه متاخرین ، احترام فوق العاده ای قائل بود.از آنان به بزرگی و عظمت یاد می کرد. در مقام بی احترامی به آنان ، سخت بر می آشفت :
آیه الله بروجردی ، به شیخ طوسی بسیار توجه داشت .ازایشان ، در برابرانتقاد واشکال دیگران ، به شدت دفاع می کرد. و می فرمود :[ اگر لحظات عمراو را بر کارهایش تقسیم کنید، به هر مساله ای ، بیش از 5 دقیقه نمی رسد. بااین پرکاری ، طبیعی است که خطا بکند].از کارهای مرحوم شیخ طوسی ، بااعجاب و تحسین یاد می کرد و می فرمود:
[نمی شود در برابر نظریات شیخ ، به آسانی نظر داد]. همچنین می فرمود: [شیخ طوسی ، هر یک از کتابهایش را براساس هدفی مخصوص ، نگاشته است : [خلاف] و مبسوط را برای عالم اسلام و[ نهایه] را برای عالم تشیع]. ایشان ، براین باور بودند که : فقه یک دوره اجمالی داشته است و یک دوره تفصیلی . مثال می زدند که قدمای از فقهای م، رو س مسائل را به طوراجمال نوشته اند و مانند یک بقچه سربسته برای م، متونی را به یادگار گذاشته اند.
از زمان شیخ مفید به بعد، مسائل فقهی ،اندکی بازتر، مورد بحث قرار گرفت . مرحوم شیخ طوسی ، به تفصیل وارداین میدان شد و در راه تفریع فروع ، تلاش بسیار کرد.او را می توان در بین شیعه ، بنیانگزار فقه تفریعی و هم تطبیقی دانست . شیخ طوسی در مقدمه کتاب[ مبسوط] می نویسد:
[علمای شیعه ، وحشت دارندازاین که مسائل تفریعی فقه اهل سنت را مطرح کنند. براین گمان هستند که ره نوع تفریعی قیاس است . من ابتداء، نهایه را که فقه منصوص است ، نگاشتم که کسی وحشت نکند که من می خواهم به روش اهل سنت گرایش پیدا کنم . پس از آن ، تصمیم گرفتم تمامی تفریعاتی که اهل سنت براساس قیاس و... آورده اند، بدون اعمال قیاس ، با توجه به فقه شیعه ، بیان کنم]. این جنید، قبل از شیخ طوسی ،این روش را در فقه ، پیش گرفت ولی متهم به عمل به قیاس شد. علامه درباره این جنید می نویسد :[من کتاب احمدیه ایشان را دیده ام ، کتاب بسیار خوبی است].
آیه الله بروجردی ، برای مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری ، موسس حوزه علمیه قم نیز،احترام زیادی قائل بود.
ایشان ،ابتد، در مقبره حاج شیخ عبدالکریم ، تدریس می کردند. نقل می کردند :[در یکی از روزه، در حین درس ، آقا متوجه شدند که یکی از شاگردان ، به قبر حاج شیخ تکیه کرده است . آن مرحوم با تندی می فرمایند: ق، به قبر تکیه نکنید.این بزرگان برای اسلام زحمت کشیده اند، به آنان احترام بگذارید].
نمونه دیگر: در یکی از جلسات درس ، به مناسبت ،از کتاب صلاه مرحوم شیخ مطلبی را نقل کرده و بعد فرمود:
من کسی را ندیده ام که مطالب علمی رااینقدر مختصر، ساه و روشن بنویسد.این از خصوصیات کتاب[ صلاه] حاج شیخ است که بدان توجه نشده است . تقریب، هر چه در کتاب[ صلاه] حاج آقارضا همدانی هست ، در این کتاب وجود دارداما مختصر و روشن.
6. آیه الله بروجردی ، غالب، مباحثی را که در درس مطرح می کرد، به طور جزم و قطع ، فتوای خود راابراز نمی کردند. بیشتر آیات ، روایات و اقوال را تجزیه و تحلیل می کرد و به این امر بیشتراهمیت می داد. به نظر می رسید، مطلب را ناتمام رها کرده است و به بحث دیگر پرداخته است] .
  حوزه : مرحومآیه الله بروجردی ، در راه تقریب بین مذاهب ، تلاش بسیار کردند.از حضرت عالی خواهش می کنیم که درباره نظریات ایشان واقداماتی که انجام داده ان، صحبت بفرمایید.
 
استاد: یکی از ویژگیهای ایشان ، در میان معاصرین ، عنایت واهتمام خاص آن بزرگوار، به تالیف و تقریب بین مسلمانان بود.ایشان ، معتقد بودند که این کاراز وظایف علمای شیعه است . در دوران حیات پر برکت خود، آنی ازاین وظیفه ، به عنوان یک عالم بزرگ شیعی ، غفلت نکرد. در این جا نمونه هایی از منش و شیوه ایشان را نقل می کنم :
  1. روش فقهی
 
یکی از عوامل تقریب ، روش فقهی ایشان بود. همانطور که عرض کردم ، ایشان معتقد بود:
در فقه واستنباطات فقهی ، باید آراء و نظرات اهل سنت را بدانیم و آنچه را به دست می آوریم از منابع شیعی ، با نظرات و آرای آنان ، مقایسه کنیم .
براین عقیده بودند که اهل سنت ، فقهی دارند که از کتاب و سنت مروی به طرق خودشان اخذ شده است و براساس یکسری از روایات و آیات تنظیم کرده اند، لذا باید با دقت به نظرات آنان توجه شود و مقایسه صورت بگیرد وادله ایشان نقل واگر لازم باشد، نقد شود. بااین پندار و طرز تفکر، (که علمای عوام زده روی آن پا می فشارند) که علمای اهل سنت دور هم جمع شده اند و یکسری احکام جعل کرده اند و ربطی به کتاب و سنت ندارد، مخالفت می کرد .
  حوزه : به نظر حضرت عالی ، مرحوم بروجردی ، خود، به این نتیجه رسیده بودند یااین که اندیشه فرد یاافرادی درایشان اثر گذاشته است .
 
استاد: من در تحلیلهای خودم به این نتیجه رسیده ام که :این طرز تفکر راایشان از حوزه اصفهان گرفته است . در آن حوزه ،ایشان استادی داشته است ، به نام مرحوم سیدمحمدباقر درچه ای که این گونه می اندیشیده است . ( البته مطالعات چهل سال ایشان در بروجرد واطلاع وسیع از حدیث و رجال و فقه اهل سنت ، حتم، دراین اندیشه موثر بوده است .)
ریشه این تفکر،از زمان صفویه است . با آن همه تندرویهایی که دولت صفوی و علمای آن دوره ،از جمله : مرحوم مجلسی داشته اند، برخی از علم،از جمله ، مرحوم مسیرلوحی ، فیلسوف معروف دوره صفویه ، بااین طرز تفکر مجلسی و درامثال ایشان ، مخالفت می کرده اند.این تفکر یعنی ،اندیشه اتحاد و توجه به فقه اهل سنت ، تا همین اواخر، در حوزه اصفهان ،ادامه داشت . مرحوم حاج آقا رحیم ارباب ، براین باور بود. من جسته گریخته ، مطالبی رااز قول او شنیده ام . من احتمال می دهم که مرحوم آیه الله بروجردی ، تحت تاثیر تفکراین طیف از علما بوده است و گرنه ، حوزه نجف ، جای این طرز تفکر نبوده است.
بلی ، گویا مرحوم شریعت اصفهانی ، که تحصیل کرده حوزه اصفهان بود، طرز تفکرشان همین بوده است . گویا آیه الله بروجردی ،از درس او استفاده کرده است واجازه اجتهاداز وی اخذ کرده است که در آغاز کتاب رجال ایشان ، منتشر خواهد شد.
  حوزه : برمی گردیم به اصل بحث که صحبت درباره اقدامات مرحوم بروجردی ، در راه تقریب بین مسلمانان بود. حضرت عالی ، به روش فقهی ایشان ، به عنوان عاملی مهم در راه تقریب ،اشاره کردید. لطفا دیگر عوامل را بیان بفرمایید.
 
استاد: بله ، روش فقهی ایشان ، که از گامهای بسیار موثر در راه تقریب بود، عرض کردم .اینک ، گامهای دیگر:
  2. همکاری با دارالتقریب
 
ایشان دراین حرکت بزرگ ، سهیم بودند. روزی در ضمن درس گفت :
[ امر تقریب در حالت پیشرفت است و خدا را شکر که ما هم در آن سهمی داشتیم].
این معنی از نامه شیخ عبدالمجید، رئیس الازهر و نایب رئیس دارالتقریب واز نامه محمود شلتوت ، رئیس بعدی الازهر، به آیه الله بروجردی ، فهمیده می شود.
محمود شلتوت می نویسید:
[...از کوشش شما تقدیر می کنم .از خدای قادر متعال می خواهم ، آرمانهایی که برای مسلمین دارید برآورد... بشارت می دهم گامهای شما در راه تقریب ... مایه رستگاری و سیر به سوی خداونداست].
ایشان ، به دارالتقریب ،امیداوارم بود و به آن کمک می کرد. بااعضای آن مراوده داشت .
حضرت آیه الله بروجردی ، به آقای شیخ محمدتقی قمی ، دبیر دارالتقریب ، عنایت خاصی داشت .
در وقتی که مشغول تحقیق و جمع آوری احادیث[ جامع احادیث الشیعه] بودم ، باره، آقا شیخ محمدتقی قمی را در بیرونی منزل آیه الله بروجردی می دیدم که منتظر ملاقات با آقای بروجردی بود. در همین جلسات و بعدا با تماسهای مکرر با وی ،اطلاعات زیادی ، راجع به دارالتقریب کسب کردم . نقل می کردند: آیه الله بروجردی ، در آخرین لحظات حیات ، چشمانش را گشود و فرمود:
[آقا شیخ محمدتقی به مصر رفت یا خیر؟]
این سوال را آن مرحوم ، به این خاطر کرده بود که در آن زمان ، رابطه بین مصر وایران خوب نبوده است ازاین روی ، شیخ محمدتقی ، به مصر نمی رفته است ، ولی مرحوم بروجردی تاکید می کرده که برود و کارش راادامه بدهد. 3. شناساندن فقه شیعه به اهل سنت
آیه الله بروجردی ،این نتیجه رسیده بود که ما در زمینه فقه ، ماخذ قوی داریم و باید آنها را به اهل سنت بشناسانیم . فقه مااصلی دارد و ماخذی از پیامبراکرم (ص ) و آن حدیث ثقلین است انی تارک فیکم الثقلین ، ماان تمسکتم بهمالن تضلواابدا:
من دو شی گرانبها در میان شما می گذارم که تا وقتی به آن دو تمسک جویید، هیچ گاه ، پس از من گمراه نمی شوید و آن دو: کتاب الله و خاندان من اند که تا روز رستاخیر،از یکدیگر جدا نشوند و در حوض کوثر بر من وارد شوند.
درالفاظ و عبارت این حدیث اختلاف است ، در برخی از روایات (که مرسل و غیر مسنداست ) به جای کلمه[ کتاب الله و عترتی] ، آمده است : [کتاب الله و سنتی] .اما بیشترین روایات و صحیح ترین آنها[ کتاب الله و عترتی] است .
مرحوم بروجردی ، روی این حدیث ، خیلی تکیه می کرد. شاید ماهی یکبار، به مناسبتی ،این حدیث را در درس مطرح می کرد. ولی هیچ گاه ندیدم که در جلسات عمومی و یا خصوصی در درس و یا غیر درس ، در مورد[ خلافت] بحث نیست که ما با هم دعو بکنیم .امروز چه نتیجه ای به حال مسلمین دارد که بداند چه کسی خلیفه بود؟ آنچه که امروز به حال مسلمانان مفید است ،این است که : بدانند احکام و معارف اسلامی را بایداز چه ماخذی بکنند . البته با توجه به استقرار حکومت اسلامی براساس ولایت فقیه بایداین مساله از نو مورد بحث قرار گیرد .
این روش ، روش مرحوم سیدشرف الدین هم بود.ایشان از همین راه وارد شده بود. شماالمراجعات را بنگرید، می بینید مباحثی که بین مرحوم سیدشرف الدین و شیخ از هر وقت (شیخ سلم بشری ) رد و بدل شده ابتدا در همین مقولات است :
شیخ از هر میپرسد: (مأخذ شما در فقه چیست؟
شیخ از هر می پرسد: دلیل شما چیست که باید سنت از طریق اهل بیت اخذ شود؟
مرحوم سید شرف الدین ، پاسخ می دهد: دلیل ما حدیث ثقلین است .
مرحوم سید شرف الدین ، مفصل درباره حدیث ثقلین بحث می کند. و ثابت می کند که فقه شیعه ، مستنداست . گویااز مرحوم بروجردی شنیدم که ایشان از قول شیخ محمدتقی قمی نقل می کردند:
[شیخ ازهر، عبدالمجید سلیم ، در جلسه ای گفته است :
فقه شیعه از صاحب شریعت مستند دارد، ولی فقه اهل سنت ، ندارد].
در همین ارتباط، نقل می کردند که مرحوم بروجردی ، کتاب[ مبسوط] شیخ طوسی ر، به عنوان هدیه ، برای شیخ عبدالمجید سلیم ، رئیس وقت الازهر، فرستاده بود.این کتاب دراو چنان اثر گذاشته بود که دراواخر عمرش گفته بود:
[چه آن موقع که مفتی سرزمین مصر بودم و چه بعد که عضو لجنه افتاء الازهر بودم ، هرگاه می خواستم به کمیسیون فتوا بروم برای نظر دادن در مساله ای ، حتما قبل از رفتن ، کتاب[ مبسوط] را مطالعه می کردم].
بالاخره ، مرحوم بروجردی علاقه داشت فقهی را پی ریزی کند که روایات شیعه و سنی و فتاوی واستدلالهای هر دو گروه در آن باشد، تا روشن شود برای همگان که این نظریات و روایات چقدر با هم مرتبطند.
  4. تجلیل و تقدیراز عالمان منصف و روشن اهل سنت :
 
از نامه هایی که بین آیه الله بروجردی ، و عبدالمجید سلیم و محمود شلتوت ، رد و بدل شده فهمیده می شود که : مرحوم بروجردی از تلاش آنان در راه اتحاد و همبستگی بین مسلمانان ، تقدیر و تجلیل می کرده است . در یک جلسه خصوصی[ حدیث] فرمود:
[مرحوم شیخ عبدالمجید سلیم وقتی متذکر فاجعه کربلا می شد، می گفت : این فاجعه ، لکه ننگی در تاریخ اسلام است و بسیار متاثر می گردید]. همچنین روزی در ضمن درس ، به مناسبت از شرح نهج البلاغه و مقدمه عبده ، سخن به میان آورد واین بخش از مقدمه از مقدمه را خوانده ، به این مضمون :
[ هنگام خواندن نهج البلاغه ، گاهی به نظرم می رسید: یک مرد عابد و زاهد و شب زنده دار، به موعظه مردم پرداخته است و گاهی به نظرم می رسید که : فرماندهی شجاع و غیور در میدان جنگ و کارزار سربازان خود را علیه دشمن بسیج می کند].
این تعابیر عبده در مقدمه ،ایشان را به اعجاب وا داشته بود و برای ایشان جالب بود.
همین که یک مرجع بزرگ ، با آن همه احتیاط،این مقدمه را در ضمن درس ، برای انبوه شاگردان فاضل ، نقل می کند، دلیل براهمیت دادن ایشان به قضیه است و می خواهد وانمود کند که بایداز آنان که در راه اتحاد واتفاق مسلمانان تلاش می کنند، تقریر شود.
آیا نبایداز عبده که ، بدون ذره ای تشکیک دراصل کتاب نهج البلاغه و حتی در خطبه شقشقیه ، نهج البلاغه را با آن زیبایی و کمال دقت شرح کرده است و در آن خطبه ، ذیل[ لقد تقمصها فلان] می نویسد :[ هوابوبکر] تقدیر و تجلیل به عمل بیاید؟
این حرکت آیه الله بروجردی ، به متعصبین و آنان که هنوز در فکر چاپ و نشر و برخی از کتابهای اختلاف برانگیز هستند واین کار را هم ، به پندار خود، مقدس می انگارند، آموخت که باید چگونه مشی کنند.
در همین راست، شایع بود که : مرحوم آیه الله بروجردی ،از طبع کتاب [بحارالانوار]، خیلی استقبال نمی کرد و گویا به توصیه ایشان ، جلد[ فتن و محن] بحار، در آن هنگام ، منتشر نگردید.امااین اواخر شنیده می شود: کسانی می خواهند که آن را نشر بدهند. شاید هم تاکنون نشر داده باشند!
  حوزه : در برهه ای که حضرت عالی در حوزه علمیه قم ، مشغول به تحصیل بودید آیا بزرگان و فضلای حوزه ، در جهت نظم و سامان دادن به اوضاع حوزه ، برنامه ای داشتند؟
 
استاد: بله . برخی از طلاب و فضلای روشنفکر دراین اندیشه بودند که به اوضاع حوزه رسیدگی کنند و نظمی به آن بدهند. در آغاز،از برنامه این گروه بود که مدرسه فیضیه ، زیر نظر هیاتی اداره بشود و تشکیلات آیه الله بروجردی ، درامور مدرسه دخالت نکند. برخی ازافراداین گروه روشنفکر و دلسوز عبارت بودنداز:
حضرت امام ، رضوان الله تعالی علیه ، مرحوم آیه الله مرتضی حائری ، مرحوم داماد و... بالاخره برای این حرکت اساسی ، مرحوم آیه الله بروجردی را آماده کرده بودند وایشان هم نوشته ای به آقایان داده بود. ولی بعد گویا پشیمان می شود و آن نامه را هم از آقایان می گیرد! این امر سبب شد که آقایان حالت قهری پیدا بکنند و در بین طلاب و فضلای روشنفکر و طلب اصلاح حوزه ، نارضایتی از مرحوم بروجردی به وجود بیاید ولی عظمت مرحوم آیه الله بروجردی ،این گونه مسائل را سریع حل می کرد. و همه آقایان نامبرده ، تا آخرین لحظات حیات مقام و عظمت او را حفظ کردند.
  حوزه : موضع علم،بویژه آیه الله بروجردی ، در قضیه[ نهضت ملی نفت] چگونه بود؟
 
استاد: همانطور که می دانید، آیه الله کاشانی از پیشگامان این حرکت بود. در حوزه علمیه قم ، مرحوم آیه الله خوانساری ، آشکار،از نهضت ملی نفت ، طرفداری می کرد و درانتخاباتی که منجر به ورود آیه الله کاشانی و دکتر مصدق ، به مجلس شورای ملی شد. نقش عمده ای داشت و طی فتوای صریح ، مردم را به شرکت درانتخابات وادار کرد. بالاخره ،این حرکت به پیروزی رسید و کار دست دکتر مصدق افتاد. دکتر مصدق و آیه الله کاشانی ، مدتها با هم همکاری می کردند.
آیه الله بروجردی هم ، روح، با نهضت ملی نفت ، موافق بود. جریانی از قم ، پیش آمد که بناچار، علن،از نهضت ، پشتیبانی کند. جریان ازاین قرار بود:
دو نفراز روحانیون ، که یکی از آنان سیدعلی اکبر برقعی بود، در کنفرانس صلح وین شرکت کرده بودند. در موقع بازگشت وی به قم ، عده ای از توده ایها به استقبال ایشان شتافتند وانبوه طلاب و مقدسین هم تظاهرات مخالفی به راه انداختند و چیزی نمانده بود که بین طرفین ، درگیری رخ دهد. نیروی نظامی دخالت کردند و به زور متوسل شدند که من در بین جمعیت حاضر و ناظر بودم . و بعدا معروف شد که در تیراندازیههای پلیس ، برخی از طلاب کشته شده اند.این جریان اوج گرفت و عده ای از علمای دربار، به قم آمدند و به آیه الله بروجردی تاکید داشتند که شم، دولت مصدق را به خاطراین بی احترامی به شما و حوزه علمیه قم ، محکوم کنید.
آیه الله بروجردی ، با کیاستی که داشت ، متوجه شده بود، دراین قضیه دست دربار، برای تضعیف دولت مصدق ، در کاراست از این روی ، به پیشنهاد علمای درباری توجه نکرد و دولت مصدق را موردانتقاد قرار نداد و در جواب آقایان درباری گفت: [ من کاری ندارم]
من خودم ، عده زیادی از وابستگان دربار و گویندگان دربار را دیدم که دراجتماعات عظیم آن روزها در قم ، که در صحن مطهر بر پا می شد، علیه مصدق و آیه الله کاشانی سخنرانی می کردند. آیه الله بروجردی وقتی که دید جو سازیها علیه دولت به اوج خود رسیده است و درباریان می خواهندازاین قضیه سوءاستفاده کنند، در ضمن درس ، سخنانی به این مضمون گفت :
[رئیس دولت ، بااین که گرفتاریهای زیادی داشت ، شخصا با من ، تلفنی تماس گرفت .ایشان ، تمام تقاضاهای مراانجام داده است . من ازایشان هیچ شکایتی ندارم . رئیس دولت ، برای مملکت خدمت می کند. طلاب ، پی درسشان باشند و قضیه را دنبال نکنند].
ایشان ، بااین حمایتی که از دکتر مصدق ، به عمل آورد، آشوب را فرو نشاند و نگذاشت از حوزه علمیه و وجودایشان ، در راه عزل دکتر مصدق ، بهره برداری شود.این ، خدمت بزرگی بود که آیه الله بروجردی به نهضت ملی نفت کرد. در هر حال ، روح و نبض حوزه علمیه قم ،از نهضت ملی نفت ، حمایت می کرد بخصوص ، تا وقتی که بین دکتر مصدق و آیه الله کاشانی ،اتحاد واتفاق بود. پس ازاختلاف ، در حوزه علمیه قم هم ، بر سراین قضیه ،اختلاف پدید آمد: برخی ، طرفدار دکتر مصدق بودند و برخی طرفدار آیه الله کاشانی .
در همان ایام ، بازار سخنرانیه، علیه این و آن ، گرم شد. در مدرسه فیضیه بودم که از بلندگو می شنیدم : سخنرانی ، به طرفداری از دکتر مصدق ، شدیدا به آیه الله کاشانی توهین می کرد.
طرفداری و گه گاهی تایید آیه الله بروجردی از نهضت ملی نفت و دکتر مصدق ، به احتمال زیاد، مورد علاقه دستگاه وافراد بیت ایشان نبود. آیه الله بروجردی ، به خاطر آن روح انقلابی که داشت ،از نهضت ملی نفت و دولت مصدق ، حمایت می کرد که این ، موجب نارضایتی دربار و شخص شاه شده بود و بعده، به نحوی انتقام گرفتند.
  حوزه : موضع علم،از جمله حضرت آیه الله بروجردی ، در برابر حرکت فدائیان اسلام چگونه بود.
 
استاد: پایگاه اصلی حرکت پرشور فدائیان اسلام ، حوزه علمیه قم ، بخصوص مدرسه فیضیه بود.
آنان ، در بین طلاب روشنفکر، طرفداران جدی داشتند.
واحدی ، که از شخصیتهای برجسته فدائیان اسلام بود، و دیگران ، در محافل و مجالس ،از جمله : پس از نماز مرحوم آیه الله خوانساری ، سخنرانی می کردند.
آیه الله خوانساری ،از فدائیان اسلام ، بخصوص تا وقتی که آنان از آیه الله کاشانی طرفداری می کردند و با آن بزرگوار هماهنگی داشتند، پشتیبانی می کرد.
دستگاه اداری حوزه علمیه قم ، که اصحاب آیه الله بروجردی بودند،از حرکت فدائیان اسلام ، ناراضی بودند.البته این گروه ، با هر حکت انقلابی واصلاحی مخالفت می کردند.
آیه الله بروجردی ، روی خوشی به این حرکت ، نشان نمی داد. در آغاز، سعی می کرد که آنان را با موعظه ازاین کار باز دارد. مکرر، در ضمن درس ، می گفت :
[ اینان ، فدائیان اسلام طلاب و سادات جوانی هستند، ناراحت و عصبانی . باید موعظه بشوند. من از آنان می خواهم که این کارها را دنبال نکنند. ما تحولات زیادی در عمرمان دیده ایم : جریان مشروطیت و ... دیدیم که کارها چگونه شروع و به کجا ختم شد].
این گونه سخنان ،از هراز چند گاه ، در ضمن درس ،ازایشان شنیده می شد.
تااین که سال تحصیلی به پایان رسید و قرار بود حوزه ، تعطیل شود. حضرت آیه الله بروجردی . در روز آخر درس ، طبق معمول ، برای شاگردان ، موعظه کرد. در ضمن موعظه ، گفت :
اینان ، فدائیان اسلام یعنی بااین موقعیت و وضع مرجعیت من ، مخالفند.
کسانی که ازاین گروه ، حمایت می کنند،انسان در عدالت و اسلامیت آنان شک می کند!
از آن جا که شعار فدائیان اسلام ، تشکیل حکومت اسلامی بود و بر همین محور هم تلاش می کردند، حضرت آیه الله بروجردی ، به این نتیجه رسیده بود: تشکیل حکومتی که اینان شعارش را می دهند یعنی درج همه چیز در آن ، حتی مرجعیت !ازاین روی ، به مخالفت با فدائیان اسلام ، برخاسته بود.
بالاخره ، آن سخنرانی خیلی تند بود. وقتی که ایشان گفت :
[کسانی که ازاین گروه حمایت می کنند،انسان در عدالت ، دراسلامیت آنان شک می کند].
من ، به برخی از آقایان که از فدائیان اسلام ، حمایت می کردند و در جلسه درس حاضر بودند، نگاه کردم واز جمله ، چشمم افتاد به شهید صدوقی ، دیدم رنگ چهره شان مانند زعفران زرد شده است !
تابستان بود و هوا گرم و درسها هم تعطیل ، لذا من راهی مشهد شدم . آمدم تهران و سر شب رفتم مسجد شاه ، که محل تجمع طلاب مسافر بود، عده ای از طلاب خراسانی آن جا بودند.اینان نقل می کردند :[ دیشب ، پی از نماز مغرب و عشاء، گروهی از فدائیان اسلام ،اعلامیه پخش می کردند که عده ای از طلاب ، که نامشان را بردند و با بیت آیه الله بروجردی مرتبط بودند هجوم آوردند و پخش کنندگان اعلامیه را کتک زدند! سر دسته مهاجمین ، شیخ علی لر بود]
آیه الله بروجردی ، هیچ گاه نمی گذاشت در پراکندن این گروه ، دولت دخالت کند. همیشه سعی می کرداز طریق خادمان حرم ،اگراغتشاشی به وجود می آمد، آن را فرو نشاند و یا عده ای دیگر را مامور می کرد.
آیه الله بروجردی ، معتقد بود، تلاش این گروه به مصحلت حوزه نیست . در آن دوره ، عده ای از ما طلاب ، شاید همینطور می اندیشیدیم .این تندرویها واین سبک کار را به مصلحت حوزه نمی دانستیم . وقتی این اندیشه ، قوت گرفت که می شنیدیم : عده ای از فدائیان اسلام ، در جلسات خصوصی ، به آیه الله بروجردی ، توهین کرده اند که معلوم نیست شایعه بود یا حقیقت داشت .احتمال دارد همین گونه حرکتها و برخورده، باعث شد که آیه الله خوانساری ، یک مقداری خود را از این گروه کنار کشید.
مرحوم آیه الله صدر، بااین که مرد روشنفکر آزاده ای بود، ولی با همه طبقات ،از جمله برخی از رجال دولت ،اهل برخورد ملایم و نرم بود.از دربار، پیش ایشان می آمدند و می رفتند. به خاطر دارم ، روزی نقل می کرد:
[وزیر دربار و یا کسی دیگراز درباریان ، تردیداز من است پیش من آمد واز آیه الله کاشانی ، بد می گفت . به او گفتم : آقا! شمااسیر انگلیسیها هستید. قدراین سید را بدانید که بی هیچ امکاناتی ، سینه اش را سپر کرده و دارد باانگلیسیها می جنگد. از او استفاده کنید که این به نفع شماست . چرا بااو برخورد ناجور می کنید؟]
ایشان ،این گونه آدمی بود. حرف دلش را با زبانی شیرین و ملایم می زد.
شنیدم : روزی ، فدائیان اسلام ، به طور دسته جمعی ، خدمت ایشان رفته بودند. آن مرحوم با ملاطفت زیاد، آنان را نصیحت کرده و گفته بود :[ تندروی نکنید. ملایم رفتار کنید].
بعد خودایشان ، در جلسه ای ، در حالی که می خندید، می گفت :[ فدائیان اسلام ، پیش من آمدند. آنان را نصیحت کردم]. مرحوم صدر،از حرکت فدائیان اسلام ، خوشش می آمد. فرزندانش ، مخصوص، آقا موسی صدر، با فدائیان اسلام ،ارتباط داشتند. و به نظر می رسید، همه طلاب و مدرسین آزاده ،ازاین حرکت ، لااقل ، خوششان می آیداما جو حاکم بر حوزه ، مقتضی حمایت علنی از آنان نبود.
مرحوم آیه الله حجت ، مطلق، دراین کارها دخالت نمی کرد. جز درس و بحث و نانی که به حوزه می داد، کار دیگری انجام نمی داد. کسی از ایشان ،انتظاری نداشت . واقع، بی طرف بود.
معروف بود: وقتی که برای معالجعه در یکی از بیمارستانها تهران ، بستری شده بود، شاه می خواسته است به دیدن ایشان بیاید، گفته بود:
نه شما نیایید. ما یک آخوندیم و مشغول کار خود!
در هر حال ،این قضایا گذشت . من ازاین گروه خیلی خوشم می آمد. خیلی خوب صحبت می کردند. حقایق را بی پرده می گفتند.اصلا با آن وضع و شمایلی که اینان داشتند: (جوانی ، سیدی ،احساسات گرم ، صفا و خلوص ) هیچ آدم روشنفکر و فدوی اسلام نبود که ازاین جوانهای پرشور واحساس ، جانبداری نکند. حضرت امام ، رضوان الله تعالی علیه ،از فدائیان اسلام پنهان حمایت می کرد. یک روز، در جلسه خصوصی ،ازایشان شنیدم که فرمود :
[ اینان فدائیان اسلام بدون هیچ آلت واسلحه ای ، فقط با سخنرانی ، با دستگاه درافتاده اند و دستگاه را به وحشت انداخته اند. می شود کار کرد]!
حضرت امام ، چون می دید حضرت آیه الله بروجردی ، حمایت نمی کنند، رعایت ادب می کرد و علنا حمایتی نمی کرد.اصحاب حضرت امام ، نظرشان این بود که باید به نحوی ازاین گروه حمایت کرد.
بالاخره ،اینان را به چند دسته تقسیم کردند: برخی از آنان را گفتند بایداز حوزه بروند که رفتند! برخی ر، به طور موقت ، بیرون کردند. یک عده هم در قم بودند، ولی شهریه شان را برای همیشه ، قطع کردند. یک عده را هم برای مدتی شهریه شان را قطع کردند، ولی با واسطه ، دو مرتبه برقرار شد.
در حقیقت ،اکنون که فکر می کنم ، می بینم در آن تاریخ ،اگر فدائیان اسلام پیش هم می رفتند، نمی توانستند کاری انجام بدهند زیراافکار جامعه ایران مهیا نشده بود.استقرار حکومت اسلام و به گفته خود آنان حکومت علوی ، به آن صورتی که می خواستند، بعید به نظر می رسید. در هر حال ، حرکتی بود که در آن تاریخ انجام شد و دستگاه را به وحشت انداخت و من ، به خود آنان خوش بین بودم .اما بعد، آنان خط مشیهای ناهمگونی را دنبال کردند. حتی با مرحوم آیه الله کاشانی ، که حاضر نبود، حمایت خود رااز دکتر مصدق قطع کند، درافتادند . به نظر می رسید، قدری ساده اندیشی داشتند و تحت تاثیرافراد صاحب نفوذ، که می خواستنداز آب گل آلود ماهی بگیرند، قرار می گرفتند. در هر حال ، آنان ، فعالیتهای خود راادامه دادند، تا پس از سقوط دولت دکتر مصدق ، همه را گرفتند واعدام کردند و حرکت موثری ،از طرف حوزه ، در نجات ایشان مشاهده نشد واگر بود، بی اثر ماند .
  حوزه : گویا در دوران زعامت آیه الله بروجردی ، بهائیت ، تبلیغاتگسترده ای داشته است و حضرت ایشان ، دربرابراین گروه ضاله ، به تلاش عظیمی دست می زند. دراین باره اگرامکان دارد، صحبت بفرمایید.
 
استاد:اصل، مبارزه با بهائیت ، توسط آیه الله بروجردی شروع شد. ایشان ، خطر بهائیت را خیلی جدی می گرفت . وقتی که در بروجرد بوده ، علیه این گروه اقداماتی می کرده است .
در قم ، برخی از مبلغین و فضل، با مبلغان بهائیت مکاتبه و مناظره داشتند.از جمله آقای منتظری ، با یکی از مبلغان بهائیت ، مکاتبه داشت ، و شبهات را پاسخ می داد. آقای منتظری می گفت :
به یاد دارم : روزی ، در منبر، داستان حضرت ابراهیم و مبارزات آن بزرگوار را با غرور، مطرح کرد.این فصل از زندگی ابراهیم ( ع ) را خیلی محکم ، قوی و پر شور عرضه کرد و در آخر، منطبق نمود با جریان بهائیت و نتیجه گیری خوبی کرد.اگر آن سخنرانیه، ضبط شده باشد، قابل استفاده وانتشاراست . در همین زمان ، حجه الاسلام فلسفی ، خطیب مشهور، در مسجد شاه امام خمینی فعلی علیه بهائیت ، یک سلسله سخنرانی در ایام ماه رمضان ،ایراد کرد.این سخنرانیه، بسیار قوی و با محتوا بود.ایشان هر روزی ، زندگی یکی ازانبیاء عظام را مطرح می کرد انبیائی که نامشان و مبارزات پی گیرشان علیه طواغیت ، در قرآن مطرح شده است . . آیه الله بروجردی ، نوشته هایی که بین من و آن مبلغ بهائی ، رد و بدل می شود، می بیند. به خاطر تلاش پی گیر آیه الله بروجردی ، در ریشه کن کردن این گروه ضاله ، دربار، ناچار شد که یکسری تبلیغات ،از طریق رادیو علیه بهائیت به راه بیندازد.
این سلسله سخنرانیه، مردم ایران را نسبت به جریان انحرافی بهائیت ، روشن کرد و سبب گردید، حضرت آیه الله بروجردی ، نامه ای برای آقای فلسفی بنویسد. در بخشی از آن نامه آمده بود:
[...این گروه ، شبکه تشکیلات خطرناکی است بهائیت ،از دیگر گروههای ضد دین ، خطرش برای اسلام و مسلمین بیشتر می باشد زیرااین گروه با حربه دین به جنگ دین آمده است . پس باید، به طور جدی ، با آنان برخورد کرد].
این نامه را جناب آقای فلسفی ، روی منبر خواند.
مردم ایران ،از مبارزات آیه الله بروجردی واز سخنان آقای فلسفی ، خیلی عالی پشتیبانی کردند. طومارهای زیادی از سرتاسرایران برای آقای فلسفی می فرستادند.از کرمانشاه باختران امروز طوماری رسیده بود که 70 - 60 هزار نفرامضا کرده بودند. به خاطر دارم : روزی آقای فلسفی در منبر مطرح کردند: برای من ، یک اطاق ، پراز طوماراز سر تا سر کشورارسال شده است . ض چند روز بعد، در تایید مبارزات آیه الله بروجردی علیه بهائیت ، آیه الله سید عبدالهادی شیرازی ، نامه ای از نجف برای ایشان فرستادند.این نامه را هم آقای فلسفی روی منبر خواندند و از رادیو پخش شد.
این حرکت و مبارزات ، تا به آن جا رسید که سرلشکری به اتفاق آقای فلسفی رفتند و معبد بهائیت را خراب کردند و تلویزیون هم این صحنه را نشان داد.
احتمال دارد که دستگاه استفاده لازم رااز تبلیغات علیه بهائیت برد و آنگاه ، قضیه را رها کرد و حتی مانع شد. بعداز نهضت ملی نفت و کودتای 28 مرداد و بدبینی مردم نسبت به شاه واعمال او، شاه برای این که خود را مذهبی جلوه بدهد واز جو مذهبی به نفع خود بهره برداری کند، مبارزه و تبلیغات علیه بهائیت را که مورد علاقه آیه الله بروجردی بود، به آن گونه به راه بیندازد. مدتی ،این مبارزات گرم و پی گیرادامه یافت که ورق برگشت و دستگاه ، مانع تبلیغات شد. حضرت آیه الله بروجردی ، درانزوا قرار گرفتند. برخی از روحانیون و فضلائی که دراطراف واکناف ایران ، علیه بهائیت تبلیغ می کردند، دستگیر شدند.
چرا دستگاه مانع ادامه تبلیغات شد؟
نظرهای مختلفی است ،از جمله :
دستگاه ، مبارزه علیه بهائیت را شروع کرد زیرا به نفع خود تشخیص داد. پس از آن که بهره برداریهای لازم را دراین راستا کرد، لزومی نداشت که ازاین حرکت ، جانبداری کند و شاید به مصلحت دستگاه نمی دانست که جو متشنج باشدازاین روی ، مانع شد.
یااین که دول خارجی ، به دولت ایران ، فشار آوردند و مانع ادامه کار شدند.
این نظر آخر را یکی از علمای مشهد، مرحوم حاج میرزااحمد کفایی که با دربار هم مرتبط بود،ابراز می کرد.
روزی که من به دیدنش رفته بودم ، می گفت :این چه سر و صدایی بود که در قم راه انداختند؟
گفتم : [ آقای بروجردی ،احساس خطر کردند و مبارزه را شکل دادند، دولت هم ، ناچار شد پشتیبانی کند].
گفت : [ راههای دیگر برای مبارزه دولت ، وجود داشت .این سر و صدا و بزرگ کردن قضیه لزومی نداشت ].
می توانستند بدون قیل و قال و جار و جنجال ، مرکز بهائیان را خراب کنند مثلا به بهانه کشیدن خیابان و...
این که دولت ابتد، حمایت کرد و بعد خود را عقب کشید، به این خاطر بود که دول خارجی به او فشار آوردند.
گفتم :[ چر، صریح، نرفتند به آقای بروجردی بگویند: دول خارجی نمی گذارند ما علیه بهائیت ، مبارزه کنیم ازاین روی مانع شما و مبلغان مذهبی می شویم که علیه بهائیت کاری انجام دهید]. گفت :[ دولت نمی خواهد بگوید من مستقل نیستم و تحت سیطره دیگران هستم .اگر به آقای بروجردی می گفت : دول خارجی نمی گذارند. یعنی این که من تحت سیطره دیگران هستم واز خوداختیاری ندارم]!
در هر حال ،این مبارزه ، آغاز خوبی داشت اما پایانی تلخ و غمناک . آیه الله بروجردی ، جواب تلگراف علما را نمی داد. برخی از علمای مشهد اشکال می کردند که چراایشان جواب تلگرافها را نمی دهد.
من به ایشان نامه نوشتم که آقا: خیلی از آقایان اشکال می گیرند که چرا جواب تلگرافها را نمی دهید.
 
این عدم پاسخ به تلگرافه،انعکاس خوبی ندارد و... آیه الله بروجردی ، نمی خواست که کار دنبال شود. کار به بن بست رسیده بود. پاسخ ایشان ، مدرکی بود که به دست دولت می افتاد که که شما هنوز کار را دنبال می کنید؟ بااین که ما نمی خواهیم کار دنبال بشود و ...
روزگار، روزگار سختی بود. آیه الله بروجردی ، مظلومانه درانزوای شدیدی قرار گرفت . گاهی به نظر می رسیداین یک انتقامی است که شاه از وی واز جامعه روحانیت می گرفت . بااین که اول شخص روحانیت بود و مرجع بزرگ جهان تشیع ، ولی برای کوچکترین کاری باید کلی تلاش می کردند تا تحقق پذیرد. یک جوان یزدی را بهائیان می خواستنداعدام کنند، ایشان مدتی زیاد تلاش کردند تا جلوی اعدام آن شخص را گرفتند. یا برخی ا زفضلا را که دستگیر می شدند، چقدر باید تلاش می کرد تا آزاد شوند و...
مسلم، حوادث تلخ و عبرت انگیز گذشته ، در روح حساس امام رحمه الله علیه ، خیلی موثر بوده است .این حوادث تلخ و ناگوار، ذلتهای غیرقابل تحمل ، حرکتهای ضداسلامی دستگاه و ذلت او در برابر دول قدرتمند خارجی ،امام را وادار کرد که تمام توانش را در براندازی رژیم منحوس پهلوی به کار بگیرد. کسانی که آن روزگار تلخ را دیده اند و لمس کرده اند،اکنون می فهمند که چه تحول عظیمی توسط امام خمینی ، رحمه الله علیه ، رخ داده است . قوانین اسلام پیاده می شود،از گروههای ضاله خبری نیست ، بهائیت نابود شد، مارکسیسم ، طومارش بر چیده شد و ... مسلم،اگر آیه الله بروجردی ، با آن غیرت و شجاعتی که من دراو سراغ داشتم ، در قید حیات بود،ازانقلاب اسلامی پشتیبانی می کرد. روح اوازاین حرکت میمون و پر برکت ، شاداست . نمونه هایی از شجاعت و نارضایتی ایشان از دستگاه پهلوی ، به یاد دارم که ذکر می کنم : آقای منتظری نقل می کردند:
[یکی از خوانین اطراف اصفهان ، که بهائی بود،اعمال نفوذ می کرد و یکسری کارهای ناشایست انجام می داد. آقای بروجردی فرمود: هیچ کس پیدا نمی شوداین مردک را بکشد؟]
ایشان ، روح،این گونه بودند ولی مصالح را می سنجید و می دید، خودش که مرداین میدان نیست که بیاید علمدار پیرمرد با آن اطرافیان کذابی . کسی را هم سراغ نداشت که در آن زمان ، بتواند همچنین کار عظیمی را سر و صورت بدهد و دولتی را براندازد و دولت دیگر، با برنامه های صحیح ، سرکار بیاورد.از آن طرف ، شدیدا پرهیز می کرداز این که کاری را شروع کند و نتیجه اش ، عاید کسانی بشود که هیچ گونه هماهنگی بااهداف ایشان نداشتند .
نمونه دیگر:
در آن زمان ، یکی از روزنامه ها نوشته بود که :
[شهبانو! بناست که مقداری پول برای آیه الله بروجردی ، بفرستد، تا ایشان ، بین طلاب توزیع کند]!
بعدازاین قضیه ، من و برادرم و یکی از شخصیتهای مشهد، رفتیم خدمت ایشان برای کاری .ایشان به شدت ازاین قضیه ، که در روزنامه درج شده بود، ناراحت بود. در همین حین ، آن آقایی که از مشهد آمده بود، ازایشان درخواست کرد: حکم وامضائی برای تولیت به او بدهد. حضرت آیه الله بروجردی ، گفت :
[دراین مملکت ، کفر حکومت می کند، نه اسلام . همگی خائن اند].
بالاخره ، آن بزرگوار، به وظیفه اش تا آن جا که تشخیص می داد عمل می کرد. من در شرح حال ایشان ، که بعدا منتشر خواهد شد، راجع به مشی سیاسی وی نوشته ام : اواهل اقدام بود، ول اهل قیام نبود.این گویا شیوه سیاسی اوست .
  حوزه : به گفته حضرت عالی ، حضرت آیه الله بروجردی ،حساسیت خاصی روی مساله مرجعیت داشت و نقطه اختلاف ایشان با فدائیان اسلام هم ، در همین موضوع بود زیرا تشخیص داده بود: در حکومتی که آنان در پی تشکیل آن هستند، جائی برای مرجعیت نیست ، هر چه هست ، حکومت است . با توجه به این دیدگاه واوضاع کنونی کشور، آینده [مرجعیت] را چگونه می بینید. آیا باید[ مرجعیت] به همان سبک سابق باقی بماند یااین که نظام جدیدی برای آن پی ریزی شود.
 
استاد: آینده مرجعیت ، خیلی روشن نیست که به چه صورت خواهد بود. به صورت سابق با آن همه تشتت و تعدد مراجع و مراکز تصمیم گیری و دفاتر جمع وجوه ، به صلاح اسلام و مسلمانان نخواهد بود. در هر حال ، مرجعیت ، یک مقامی است که باید محفوظ بماند، ولی می بایست برای نظم آن فکری بشود. مرجعیت ، بایداز اعمال نفوذها واطرافیان ناباب و دهها آفت دیگر به دور بماند واین هم میسر نیست ، مگر با یک کنترل دقیق و هماهنگی کامل و مطالعه جدی پیرامون آن .
در نظام جدید مرجعیت ، بایستی فکراساسی برای[ وجوهات] بشودلا وجوهات ، برای منزله بیت المال مسلمین است ، نبایست بی حساب و کتاب در دست افراد باشد و نان هم با ذوق و سلیقه خود خرج کنند. وجوهات باید طبق رضایت امام زمان(ع) خرج شود همان امام زمانی که در روایات آمده است : [ یعدل فی الریه و یقسم بالسویه]. مصرف وجوهات ، در گذشته و حال ، آیا بر همین اساس تقسیم می شده و می شود؟
آیا درست است که بدون نیاز ضروری ، فقط برای هم چشمی ، حسینیه ، مسجد، مدرسه و... بسازند؟ روحانیت ، زیر نظر مقام معظم رهبری و مرجعیت ، باید نظمی به خود بگیرد و سروسامانی پیدا بکند.
وجوهات بی حساب و کتاب ، در جاهای مختلف ، آفت زاست . وجوهات ، به طور کلی ، بایداز مرجعیت جدا شود و هیاتی از طرف مراجع و مقام رهبری ، برای کنترل و حسابرسی این اموال ، تعیین شود و به مصرفهای ضروری برساند و گرنه مرجعیت اصلاح را نخواهد دید.
من مقاله ای در دو سال پیش ، دراین زمینه منتشر کردم که مورد توجه مصلحان قرار گرفت .
و در کتاب :[ روحانیت و مرجعیت] به قلم : مرحوم آیه الله مطهری و آیه الله بهشتی و آیه الله طالقانی و دیگران ، دراین خصوص ، مطالب مفیدی نوشته شده است .اگر روزی قرار باشد، ضابطه و نظامی رای روحانیت و مرجعیت ، تدوین شود، بایداز همه آن نوشته ها واز نظرات باارزش بزرگان و مصلحان و مراجع کنونی و آینده ،از جمله از نظرات ابتکاری مرحوم امام خمینی ، رحمه الله علیه ، کاملااستفاده شود.
شرایط حاکم بر کشور ر، پس ازاستقرار نظام ولایت فقیه ، کامل، باید در نظر گرفت .این شرایط با شرایط زمان شاه ، کامل، متفاوت است . در آن روزگار، هیچ نظمی در روحانیت ، میسر نبود زیرا دولت ، دخالت می کرد، ولی حال، دولت از خود روحانیت است و دولیتی در کار نیست .


http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4546/32776


 

چند خاطره مختصر از مرحوم آقای راشد

 

چند خاطره مختصر از مرحوم آقای راشد

 

از مجموعه نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

استاد احمد مهدوی دامغانی ، در مقاله ای ، ضمن نقل چند خاطره مختصر از مرحوم آقای راشد ، به احیای حوزه علمیه مشهد پس از سوم شهریور 1320 توسط مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا احمد کفایی ، آیة الله العظمی حاج میرزا مهدی غروی اصفهانی و آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، اشاره کرده اند .

 

 

دانلود مقاله با فرمت pdf از پایگاه مجله فرهنگی - هنری بخارا  

 

کتاب مشاهیر حوزه علمیه خراسان

 

کتاب مشاهیر حوزه علمیه خراسان

 

از مجموعه کتاب هایی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .