میرزا موسی مجتهد سبزواری ، پدر " فقیه سبزواری " ، از شاگردان مبرّز میرزای شیرازی

 

بررسی اندیشه سیاسی میرزای‌شیرازی‌

زمانه سیاسی و زمینه‌های اجتماعی حیات میرزا

 

 فتح الله پریشان

میرزا محمد‌حسن حسینی‌شیرازی از علمای بزرگ و مؤثر قرن گذشته شیعه محسوب می‌شود. وی از آن ‌رو که در عمل سیاسی نیز وارد شد، اثر شگرفی در تاریخ ایران به‌جای گذاشت و جایگاه مهمی در سیر اندیشه سیاسی شیعه دارد. بنابراین پرداختن به اندیشه سیاسی وی ضروری به‌ نظر می‌رسد. هر چند نمی‌توان به شکل شفاف نظریه حکومت خاصی در اندیشه آیت‌الله شیرازی استخراج کرد، اما با جست‌وجو در اظهارنظرها و برخی نامه‌ها یا پاسخ‌ به استفتاء‌هایی که از وی به‌جای مانده است، می‌توان به شبه‌نظریه یا دیدگاهی که در غالب حوزه‌ها با اختیارات ولی‌فقیه معهود در روایات هماهنگی دارد، نائل شد. 

در سلسله مقالات این ستون همواره تلاش شده است با رویکرد توصیفی‌ـ تحلیلی و بر اساس نظریة بحران اسپریگنز دیدگاه علما و فقها در تحلیل و تجویز نظام مطلوب قدرت را درک کرد. در یک بررسی کلی، علما مشکل اصلی را غصب حق قدرت فقیه در طول زمان‌های گوناگون ذکر کرده‌اند و با نظریه‌پردازی متمادی در طول قرون که از رهگذر بازخوانی اندیشه سیاسی اسلام انجام شده، بازگشت قدرت به فقیه جامع شرایط و عمل وی در اداره جامعه بر اساس اسلام راه‌حل بحران دانسته شده است. به طور حتم برای رسیدن به آن باید در مقابل حکومت‌های فاسد داخلی و کشورهای استعماری حامی آنها ایستاد.

همین نگاه و چارچوب فرصت تحلیل مناسبی برای بررسی زندگی و زمانه میرزای‌شیرازی صاحب فتوای تنباکو در اختیار مخاطب می‌گذارد. میرزای شیرازی فردی منزوی و دور از اجتماع نبود و تنها به انباشت علوم حوزوی بدون ثمر برای زندگی مردم نمی‌اندیشید. مروری بر فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی سیدمحمدحسن حسینی شیرازی ابعاد سیاسی و اجتماعی شخصیت وی را بیشتر نشان می‌دهد. 

یکی از مهم‌ترین حوادثی که در ایام زعامت او رخ داد، نهضت تحریم تنباکو بود. پس از اعطای امتیاز انحصار توتون و تنباکو به شرکت رژی در چهار شهر ایران، مردم به پیشتازی چهار نفر از شاگردان میرزای‌شیرازی دست به اعتراضات گسترده‌ای زدند. در تهران شیخ‌فضل‌الله نوری، در اصفهان آقانجفی اصفهانی، در شیراز سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری و در تبریز میرزا جواد از رهبران این جریان بودند.۱ حکم تاریخی او در معاهده انحصار تنباکو در زمان ناصرالدین‌شاه چنان مردم را به صحنه کشاند که شاه قاجار، مجبور به فسخ قرارداد تنباکو شد.۲ با صدور این حکم، مردم مبارزه سیاسی علیه قرارداد استعماری مذکور را یک وظیفه شرعی دانسته و به مخالفت شدید پرداختند، به ‌طوری که ناصرالدین‌شاه مجبور شد با پرداخت غرامت، این قرارداد ننگین را فسخ کند.۳ حکم تاریخی تحریم از سوی میرزای‌شیرازی از سامرا صادر شد. متن حکم به این شرح است: «بسم‌الله‌الرحمن الرحیم الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان‌ـ علیه‌السلام‌ـ است. حرره الاقل محمدحسن الحسینی»۴.

امام خمینی(ره) که بعدها توانستند با استفاده از میراث فکری و مبارزاتی میرزای شیرازی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی را رقم بزنند، از این اقدام میرزا این‌گونه تعبیر کرده‌اند: «همان نصف سطر میرزای‌شیرازی‌ـ رضوان‌الله تعالی علیه‌ـ مملکت ما را از توی حلقوم خارجی‌ها بیرون کشید.»۵

البته، تلاش مبارزاتی میرزای‌شیرازی تنها به ایران معطوف و منحصر نمی‌شود. دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان در سال ۱۳۰۹ هجری قمری۶، ایجاد وحدت تشیع در سال ۱۳۱۱ قمری۷، تربیت و اعزام مبلّغان ویژه برای مناطق حساس و زیر سلطه نظیر هند، کشمیر، افغانستان، قفقاز و عراق، جلوگیری از تجاوز به حقوق مسلمانان عالم، جلوگیری از خرید زمین‌های شهر طوس از سوی سرسپردگان، فرستادن نماینده خود به مناطق حساس ایران همانند سیدمصطفی موسوی‌خمینی، حامی، مدافع و راهنمای استاد به استناد علامه حسین محدث نوری بنیانگذار عقل‌گرایی شیعه در فرهنگ اسلامی ایران، آموزش نسل بنیانگذاران و رهبران «مشروطه مشروعه» همانند شیخ‌فضل‌الله نوری، آقانجفی اصفهانی و همچنین میرزا در تربیت شاگردانی همانند عبدالکریم حائری یزدی (بنیانگذار حوزه علمیه قم) و میرزا جواد ملکی تبریزی که دو نسل از رهبران انقلاب اسلامی ایران را آموزش دادند و تربیت شاگردان برجسته‌ای نظیر؛ شیخ‌فضل‌الله نوری، میرزاحسین نوری، سیداسماعیل صدر، سیدمحمدکاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه‌الوثقی و بنیانگذار مدرسه سیدیزدی مشهورترین و بزرگ‌ترین مدرسه دینی در نجف، میرزاموسی مجتهد‌سبزواری پدر «فقیه سبزواری»، میرزا محمدتقی شیرازی از مراجع تقلید شیعه و معروف به میرزای دوم که فتوای جهاد در عراق را صادر کرد، سیدحسین قاضی‌طباطبایی‌تبریزی پدر سیدعلی قاضی‌طباطبایی، میرزاحسین نائینی، سیدمحمدعلی شهرستانی، سیدعلی‌اکبر فال‌اسیری، محمدکاظم خراسانی، سیدحسین طباطبایی‌قمی و میرزامحمدعلی مجتهد کمره‌ای که هر یک ستاره‌های آسمان فقه و علوم حوزوی در عصر و زمانه خود بودند، از دیگر آثار و برکات زندگی میرزای شیرازی است که باید مورد توجه قرار گیرد. 

منابع:

۱ـ شیخ حسن کربلایی، تاریخ دخانیه، به همت رسول جعفریان، ص ۱۰۸‌ـ ۱۰۴.

۲ـ شرح حال رجال ایران، ج۱، ص۳۳۸ 

۳ـ شیخ حسن کربلایی، پیشین، ص ۱۷۳‌ـ ۱۷۲.

۴ـ سیدمصلح‌الدین مهدوی، بیان سبل الهدایه فی ذکراعقاب صاحب الهدایه (این کتاب با نام زندگی‌نامه آیت‌الله العظمی آقانجفی اصفهانی در سال ۱۳۹۰ تجدید چاپ شده است)، صفحه ۹۲ .

۵ـ صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۱۹. 

۶ـ در مشروطه چه گذشت؟، جلد اول، چاپ اول ۱۳۸۹، مؤسسه فرهنگی‌ـ هنری قدرولایت، صفحه ۶۳۸.

۷ـ همان، ص۶۳۷.

https://basirat.ir/fa/publication/print/797/9391

سید موسی سبزواری ، به قلم شیخ آقا بزرگ طهرانی

 

زندگی نامه تحصیلی مرحوم آیة الله میرزا موسی سبزواری ، پدر بزرگوار مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ، به نقل از کتاب " میرزای شیرازی " ترجمه حمید تیموری از کتاب " هدیّة الرازی الی الامام المجدّد الشیرازی " تألیف مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی .

سید موسی سبزواری

فرزند سید محمد علی حسینی ، که در سنه سیصد و اندی به سامرا مشرف و تا هنگام رحلت آیة الله  بهره مند از درس ایشان بود . او هم چنین نزد علامه سید محمد اصفهانی  و سید صدر حضور می یافت .

بعد از وفات آیة الله هم چند سالی در درس سرور ما آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی شرکت می کرد . سپس به سبزوار رفت و در آن جا مقبول القول و مورد اطاعت همگان و آبرومند و مورد اعتماد در اقامه جماعت و غیر آن بود .

پس از فوت در اول شعبان سال 1336 ، فرزند بزرگش سید مهدی قائم مقام پدر شد . فرزند دیگرش سید حسین نیز از فضلای مشغول به تحصیل علم در نجف نزد میرزا حسین نایینی می باشد .

فرزند برادرش میرزا حسن فرزند سید کاظم فرزند سید محمد علی هم به کسب علم اشتغال دارد و اخیرا با خانواده سرور ما علامه بزرگ شیخ اسماعیل محلاتی فرزند مولی محمد علی محلاتی نجفی وصلت نموده است .

منبع :

کتاب شرح زندگانی میرزای شیرازی

شیخ آقا بزرگ تهرانی

ترجمه حمید تیموری

انتشارات میقات

خرداد 1362

صفحه 168 ، ردیف 327

میرزای شیرازی ، استاد میرزا موسی فقیه سبزواری

 

 
میرزای شیرازی وتنباکو
 
 

 

طلیعه

نگاهی گذرا به تاریخ ریشه دار مرجعیت و فقاهت، پاسخ برخی از ابهامات را در اذهان روشن می سازد. یکی از شبهاتی که در اثر هجمه های فرهنگی دشمن، به اذهان جوانان و نسل جدید راه یافته است در مورد جایگاه فقه و فقاهت و فلسفه وجود چنین نهادی در جامعه شیعی است. می گویند: روحانیت و مرجعیت برای دنیای مردم چه دستاورد مثبتی دارد؟ حوزه های علمیه با آن قدمت تاریخی، شخصیتهای برجسته، پرورش عالمان و برنامه هایی که بسیاری از مردم از کم و کیف آن ناآگاهند، چه خلأی را در جامعه پر می کند؟ آیا مردم به این نهاد در تأمین دنیای خود نیازی دارند؟ یا اینکه حوزه های علمیه فقط سعادت جهان آخرت آنان را در پی دارد و دنیای آنان را باید گروههای دیگری تضمین نمایند؟

برای یافتن پاسخ، لازم نیست تاریخ چند قرن گذشته این صنف مقدس را ورق بزنیم. اگر به حوادث یک قرن و نیم گذشته نظری بیفکنیم، پاسخ صریح و شفاف خود را به راحتی در می یابیم. یکی از این حوادث فتوای میرزای شیرازی مبنی بر تحریم تنباکو است.(1)

30 ربیع الثانی سال 1309 ق، یادآور این حماسه پرشکوه در تاریخ ایران و مرجعیت شیعه بشمار می رود. در این روز آیت الله العظمی سید محمد حسن شیرازی رحمه الله معروف به میرزای بزرگ، فتوای انقلابی خود را در موضوع تحریم تنباکو صادر کرده و تمام طرحهای استعمارگران را در تسلط و نفوذ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بر ملت مسلمان ایران نقش بر آب کرد. میرزای شیرازی رحمه الله با صدور فتوای انقلابی خود چهره واقعی استعمار انگلیس را نمایان ساخته و قدرت فتوا را در تغییر معادلات جهانی به نمایش گذاشت.

حضرت امام خمینی رحمه الله با اشاره به خدمات فقهای بزرگ شیعه و دستآوردهای عظیم آنان در طول تاریخ، به فتوای میرزای شیرازی اشاره کرده و فرمود: «همان نصف سطر میرزای شیرازی رضوان الله تعالی علیه، مملکت ما را از توی حلقوم خارجیها بیرون کشید.

«الیوم استعمال دخانیات حرام است، معارضه با امام زمان است»، این یک کلمه، یک ملت را وادار کرد که مخالفت کند، چرا این قدرت را می شکنید»؟!(2)

در این مقاله ضمن آشنایی با شخصیت میرزای شیرازی رحمه الله ، اشارتی به ماجرای تحریم تنباکو خواهیم داشت.

آشنایی با میرزای شیرازی

سید محمد حسن حسینی معروف به میرزای شیرازی فرزند میرزا محمود در 15 جمادی الاول سال 1230. ق در فضایی علمی و معنوی در شیراز متولد شد. پدر او در همان سالهای تولد وفات یافته و وی تحت تربیت دایی دانشمندش سید حسین مجدالاشراف قرار گرفت. محمد حسن در چهار سالگی به مکتب رفته و در شش سالگی وارد حوزه علمیه شد. او دارای هوشی سرشار و حافظه ای قوی و استعدادی درخشان بود و این همه لیاقت و شایستگی، همگان را به اعجاب واداشته بود.

میرزا محمد حسن در هشت سالگی در مسجد وکیل شیراز به مواعظ اخلاقی پرداخته و حاضران را به خودسازی و خدا محوری دعوت می نمود. در دوران نوجوانی مهم ترین کتاب فقهی حوزه؛ شرح لمعه را تدریس می کرد تا جایی که در همان دوران، حاکم شیراز منصب مهمی را در حکومت شیراز به او پیشنهاد کرد اما او که عاشق تحصیل و راهیابی به مسلک عالمان راستین و آشنایان معارف اهل بیت علیهم السلام بود، تحصیل را بر مسند ریاست ترجیح داده و راهی حوزه اصفهان گردید که در آن زمان پر رونق ترین حوزه شیعی بود.

شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب کتاب «هدایة المسترشدین» نخستین هدایتگر وی در اصفهان بود. بعد از فوت وی، سید حسن بید آبادی او را به شاگردی پذیرفته و جان تشنه کامش را به جرعه های معارف زلال اهل بیت علیهم السلام سیراب کرده و قبل از بیست سالگی، اجازه اجتهاد میرزا را صادر نمود.

حاج محمد ابراهیم کلباسی از دیگر استادان وی در حوزه اصفهان می باشد.

میرزای شیرازی بعد از گذراندن 29 سال از بهار عمرش و کسب فیض از بهترین استادان عصر و دریافت اجازه اجتهاد از حوزه اصفهان، برای تکمیل معلومات خود راهی دیار نجف و کربلا گردید. او به یمن برکت وجود مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام به حلقه درس اساتید شایسته ای همچون حسن کاشف الغطاء، شیخ حسن نجفی (صاحب جواهر)، سید ابراهیم قزوینی (صاحب ضوابط) و شیخ مشکور حولائی پیوست.

بعد از اینکه خود را بی نیاز از اساتید حوزه های عراق احساس کرد، قصد برگشت به ایران نمود. صاحب جواهر که آن همه شایستگی را در وجود ایشان حس کرده بود، برای حاکم شیراز و مردم منطقه نامه ای نوشته و با ستایش فراوان از میرزای شیرازی، وجود چنان شخصیت والایی را برای آن منطقه مغتنم و ضروری دانست. اما وقتی که میرزا از حوزه کربلا برای وداع با مرقد مطهر علی علیه السلام وارد نجف گردید، به شیخ انصاری خبر دادند که طلبه مستعدی بنام سید محمد حسن شیرازی قصد برگشت به وطن دارد. او را دعوت کرده و در یک جلسه علمی وارد مذاکره با میرزای شیرازی گردید. میرزا با شنیدن سخنان شیخ جان تازه ای گرفته و احساس کرد با دریایی مواج از فقه و اصول رو بروست، از این رو قصد خود را از سفر به وطن عوض کرده، این شعر سعدی شیرازی را زمزمه نمود که:

چشم مسافر چو بر جمال تو افتد عزم رحیلش بدل شود به اقامت

 

میرزا از آن روز به حلقه درس شیخ انصاری پیوسته و تا آخرین لحظات عمر شیخ، از وی جدا نشد. شیخ نیز آنچنان به لیاقت میرزا باور کرده بود که با اصرار تمام، تصحیح کتاب «رسائل» خود را به میرزا محمد حسن واگذار کرد.

میرزای شیرازی به تربیت شاگردان ممتازی همت گماشت که از جمله آنها می توان به میرزا محمد تقی شیرازی (معروف به میرزای دوم)، شیخ عبدالکریم حائری (مؤسس حوزه علمیه قم)، میرزا حسین نائینی، شهید شیخ فضل الله نوری و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، حاج آقا رضا همدانی، حاج میرزا حسین سبزواری، سید محمد فشارکی اصفهانی، سید محمد کاظم یزدی صاحب عروة الوثقی اشاره کرد.

میرزای شیرازی در سال 1281 ق، بعد از رحلت شیخ انصاری، 23 سال منصب خطیر مرجعیت را عهده دار گردید. اقدامات میرزای شیرازی در نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و دفاع از کیان اسلام، هر کدام نقطه عطفی در تاریخ مرجعیت تشیع به شمار می آید. دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان، تلاش برای ایجاد وحدت میان شیعه و سنی (با انتقال حوزه علمیه تشیع از شهر نجف به شهر سنی نشین سامرا، پرداخت شهریه و کمکهای مالی به علماء و طلاب اهل سنت، از میان بردن موانع وحدت)، تربیت و اعزام مبلغ به مناطق محروم، جلوگیری از تجاوز یهودیان به مسلمانان همدان، جلوگیری از خرید سرزمینهای شهر طوس توسط دولت روسیه، فرستادن آیة الله سید عبدالحسین لاری برای مبارزه با عوامل انگلیس در جنوب ایران و حمایت از قیام آزادی خواهانه مردم آن سامان، برخی از این تلاشها است.

این پرچمدار علم و عمل و مرد سیاست و دیانت در سال 1312 ق، در سن 82 سالگی درگذشت و پیکر مقدس او را به نجف حمل کرده و در کنار درب طوسی حرم علی علیه السلام به خاک سپردند.(3

صفات و ویژگیها

الف. اخلاص و ریاست گریزی

هنگامی که بحث جانشینی شیخ انصاری به میان آمد و فقهای عصر به شایستگی میرزای شیرازی نظر دادند، او به شدت مخالفت کرد و گفت: فتاوی و نظریات من آماده نیست و در میان شما فقیهی همچون آقا حسن نجم آبادی است.

آقا حسن نجم آبادی گفت: به خدا سوگند که پذیرفتن مرجعیت برای من حرام است. مرجعیت نیاز به شخصی فقیه، سیاستمدار و آشنای به مصالح زمان دارد و آن شخص شما هستید و فراهم کردن فتاوی برای شما کار خیلی آسان و راحتی است.

میرزای شیرازی همچنان در سر انکار بود تا اینکه یکی از میان جمع گفت: جناب میرزا! شما قائل به ولایت فقیه می باشید؟ میرزا جواب مثبت داد. گوینده ادامه داد: آیا این عده را که الآن در این جلسه حضور دارند فقیه می دانید؟ میرزا بار دیگر پاسخ مثبت داد. گوینده ادامه داد: پس این فقها حکم می کنند که پذیرفتن مرجعیت بر شما لازم است. اینجا بود که میرزای شیرازی در حالی که قطرات اشک بر صورتش می لغزید و تمامی پهنای صورتش را فراگرفته بود گفت: به خدا سوگند هرگز فکر نمی کردم این مسئولیت بزرگ را به عهده بگیرم و بار سنگین مرجعیت را به دوش کشم.(4)

ب. تیزبینی و دوراندیشی

یکی از ساکنین سنی مذهب سامرا که از میرزای شیرازی رنجشی در دل داشت و به علل نامعلومی به آن رادمرد تاریخ، کینه می ورزید، در یک فرصت مناسب میرزا محمد شیرازی فرزند ارشد میرزای شیرازی را مضروب ساخته و او در اثر ضربات وارده درگذشت. میرزای شیرازی در آن واقعه سکوت کرده و کمترین واکنشی نشان نداد.

دشمنان مسلمانان و عوامل خارجی آنان که برای ایجاد اختلاف میان گروههای مسلمان لحظه شماری کرده و از هر فرصتی سود می بردند، خواستند از این حادثه به نفع خویش بهره برداری کرده و فتنه ای ایجاد نمایند. آنان به سامرا رفته و خواستار دستورات میرزای بزرگ در رابطه با قتل فرزندشان شدند. اما آن بزرگوار با دوراندیشی خاصی انگیزه آنان را از این قضیه فهمیده و با کمال قاطعیت به آنان فرمود: می خواهم خوب بفهمید که شما حق ندارید در هیچ یک از امور مربوط به ما مسلمانان و سرزمینهای ما مداخله کنید. این یک قضیه ساده است که میان دو برادر اتفاق افتاده است.

هنگامی که این ماجرا در استانبول به خلیفه سنی مذهب عثمانی رسید، از موضع هوشمندانه مرجع شیعیان شادمان گشته و به والی بغداد دستور داد که شخصا به حضور میرزا رسیده و ضمن تشکر بخاطر بزرگواری و دوراندیشی وی، از وقوع حادثه عذرخواهی و از میرزای شیرازی دلجویی نماید.(5)

ج. شجاعت و حق پذیری

میرزای شیرازی شخصیتی متواضع و فروتن بود. او در مقابل حق تسلیم می شد و هیچگاه برای به کرسی نشاندن حرف خود تلاش نمی کرد. شیخ آقا بزرگ تهرانی در این رابطه می نویسد: مولی محمد هرندی شاگرد شیخ انصاری بود و در شهر خویش مرجعیت یافت. بعد از سال 1300 ق برای زیارت به عتبات بازگشت و با میرزا ملاقاتی داشت و در میان آن دو بزرگوار در مسئله ای مباحثه درگرفت. بعد از مباحثه به کاظمیه رفت. پس از رفتن وی، میرزای شیرازی متوجه شد که حق با مولی محمد هرندی بوده است. دستور داد که نامه ای بنویسند و آن را با قاصدی سواره به سوی وی بفرستند و بگویند که حق با او بوده است. قاصد در کاظمیه به او رسید و پیام میرزا به وی ابلاغ شد. پس از این ماجرا، میرزا گفت: «مرحوم شیخ (شیخ انصاری) را چه شاگردانی از فحول است که در جای جای زمین پراکنده و مجهول مانده اند». (6)

د. رسیدگی به محرومین

علامه سید حسن صدر در مورد شیوه رسیدگی به محرومین توسط میرزای شیرازی می نویسد: میرزای شیرازی بزرگ در هر شهر وکلایی از تجار داشت که فهرست اسامی فقرای آن شهر را برای آنان فرستاده بود و میزان کمک به آنها را نیز معین می کرد. این فقرا غیر از کسانی بودند که در هر ماه و سال پول دریافت می کردند. نه تنها تمام شهرهای عراق بلکه نقاط مختلف ایران مورد توجه میرزا بود و به تنگدستان آن شهرها به اندازه توان کمک می کرد. اگر در جایی عالمی بود که به او اعتماد داشت، هر سال مبلغی پول برایش می فرستاد تا بین تنگدستانی که در خورِ دستگیری بودند تقسیم کند.(7)

حماسه جاویدان تنباکو

ایران در دوران حکومت سلسله قاجاریه یکی از اسفبارترین دورانهای خود را می گذرانید. هر روز به یکی از دشمنان این مرز و بوم امتیاز تازه ای واگذار می شد و دست آنها برای سلطه این کشور گشوده تر می گشت. گاه این امتیازها آنقدر ظالمانه و نابخردانه بودکه از سوی دشمنان نیز «بخشیدن ایران توسط شاه» نام می گرفت.

واگذاری امتیاز خرید و فروش توتون و تنباکو در داخل و خارج کشور به کمپانی ساختگی «رژی» یکی از این امتیاز بخشیها بود. طرف اصلی این قرارداد دولت انگلیس بود که در پشت ماسک کمپانی رژی و شخصی به نام «ماژور تالبوت» مخفی شده بود. در آن زمان یک پنجم مردم ایران به کار کشت و زرع و خرید و فروش تنباکو مشغول بودند و واگذاری این امتیاز به منزله واگذاری حق حیات یک پنجم مردم ایران به انگلیس بود.

با توجه به اینکه به انگلیسیها اجازه داده شده بود که با استخدام و وارد کردن افراد مسلح تمامی راهها را تحت نظر بگیرند و تمامی کالاها را بازرسی کنند، می توان به پی آمدهای فاجعه انگیز و دردناک این قرارداد ننگین و ذلّت بار پی برد. بویژه آنکه در هنگام اجرای آن، انگلیسیها با وارد کردن دختران و زنان فاسد و برپایی جلسات و مراسم عفت ستیز، سعی در تزلزل باورهای مردم نیز داشتند. در حقیقت واگذاری امتیاز تنباکو فقط یک وابستگی اقتصادی نبود، بلکه یک هجمه فرهنگی و عقیدتی بر مرزهای ایمان و معنویت و خداباوری ایران اسلامی به شمار می رفت. توجه به همه جوانب این حادثه تاریخی، توطئه ها و نقشه های از قبل طراحی شده استعمار را در قرن سیزدهم علیه ملت ایران بر ملا می سازد.

اولین عکس العمل این امتیاز استعماری، قیام مردم شیراز بود. رهبر آنان روحانی برجسته و مجاهد نستوه، مرحوم فال اسیری بود که آن قیام به تبعید ایشان و شهادت برخی از مردم منجر شد. در تبریز مردم مسلمان به رهبری آیة الله مجتهد تبریزی به پا خواسته و با تلگراف تندی به ناصرالدین شاه قاجار، اعتراض و خشم خود را منعکس نمودند.

مردم خراسان به پیروی از حاج شیخ محمد تقی بجنوردی و آیة الله سید حبیب مجتهد شهیدی و دیگر عالمان آن دیار علیه امتیاز تنباکو شورش نموده و از ورود افراد کمپانی رژی به مشهد جلوگیری کردند. مردم اصفهان را آیة الله آقا نجفی و آیة الله محمد باقر فشارکی و آقا منیرالدین، علیه شاه و استعمارگران بسیج نمودند.

در تهران آیة الله میرزا حسن آشتیانی و آیة الله شیخ فضل الله نوری ـ که هر دو از شاگردان برجسته میرزای شیرازی بودند ـ رهبری خیزش مردمی را به دست گرفته و با اشاره های میرزای شیرازی، هجوم گسترده ای علیه شاه و همدستانش آغاز کردند.

اما مرجع بزرگ شیعیان جهان در سامرا، حضرت میرزای شیرازی در دو نوبت با تلگراف به ناصرالدین شاه اعتراض خود را نسبت به واگذاری امتیاز تنباکو به عوامل بیگانه اعلام نمود و با شمردن مفاسد و پی آمدهای ننگین این گونه امتیازات، از او خواست به جای اعتماد به بیگانگان اسلام ستیز و دشمنان قسم خورده ملت ایران، به مردم مسلمان تکیه کند و کشور را به خارجیان نفروشد. وی تمام راههای لازم را در تنویر افکار دولت مردان ایران نسبت به فرجام ذلت آور این قرارداد طی کرد، ولی با کمال تأسف هیچگونه پاسخ مثبتی دریافت نکرد. تا اینکه به نیروی مقتدر مرجعیت و با عنایت و فضل پروردگار، فتوای جاودانه خود را این گونه نگاشت:

«الیوم استعمال توتون و تنباکو بِاَیِّ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله علیه است.»(8)

این فتوای به ظاهر ساده و کوتاه، موجهای آشفته را به طوفانی سهمگین تبدیل کرده و رژیم غفلت زده را در آستانه سقوط قرار داد. امواج آن، چنان سنگرهای دشمن را درنوردید که حتی شاه در خانه اش نیز از آن در امان نماند. هنگامی که ناصرالدین شاه در حرمسرای خود دستور آوردن قلیان را داد، هیچ کس اعتنا نکرد و چون از اطاق خود بیرون آمد، زنان را مشغول شکستن قلیانهای سلطنتی دید.

حضرت امام خمینی رحمه الله می فرماید: «ایشان یک سطر نوشت که تنباکو حرام است، حتی بستگان خود آن جائر هم و حرمسرای خود آن جائر هم ترتیب اثر دادند به آن فتوا و قلیانها را شکستند. دربعضی جاها تنباکوهائی که قیمت زیاد داشت در میدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد و لغو شد قرارداد. یک همچو چیزی را اینها دیدند که یک روحانی پیر مرد در کنج یک دهی از دهات عراق (سامره) یک کلمه می نویسد و یک ملت قیام می کند و قراردادی که مابین شاه جائر و انگلیسیها بوده است به هم می زند و یک قدرت این طوری دارد روحانیت.»(9)

بعد از صدور فتوا، شاه و عوامل استعمارگران به تکاپو افتاده و به دنبال راه چاره ای می گشتند. جلسات متعدد و تهدیدهای بسیار و پیشنهاد رشوه و هدیه از طرف دربار به علما سودی نبخشید و آنان را به نادیده گرفتن فتوای مرجع تقلید وادار نکرد. بالاخره جمعیت مؤمن با اجتماع در مسجد بزرگ بازار تهران (مسجد امام) به طرف دربار حرکت کرد و عده ای در اثر تیراندازی عوامل شاه به شهادت رسیدند.

قلیانها شکسته شد و استعمال و خرید و فروش تنباکو و توتون به وضع مخاطره آمیزی افتاد و فشار بیش از حد ملت مسلمان ایران دولت ناصری را وادار به لغو قرارداد با کمپانی رژی کرد. به این ترتیب بود که نقشه گسترده استعمارگران انگلیس برای تسلط بر ایران، نقش بر آب شد و بار دیگر نقش مرجعیت در نجات ملتهای مسلمان بر همگان آشکار گردید.(10)

مرجعیت و استقلال کشورها

امام خمینی رحمه الله با تجلیل از اقدام با شکوه میرزای شیرازی می فرماید: همیشه علما و زعمای اسلام، ملت را نصیحت و به حفظ آرامش دعوت می کردند، خیلی از زمان «میرزای بزرگ» مرحوم حاج میرزا محمد حسن شیرازی نگذشته است. ایشان با اینکه یک عقل بزرگ متفکر بود و در سامره اقامت داشت، در عین حالی که نظرشان آرامش و اصلاح بود، لکن وقتی ملاحظه کردند برای کیان اسلام خطر پیش آمده است و شاه جائر آن روز می خواهد به وسیله کمپانی خارجی، اسلام را از بین ببرد، این پیر مرد که در یک شهر کوچک نشسته و سیصد نفر طلبه بیشتر دورش نبود ناچار شد سلطان مستبد را نصیحت کند. مکتوبات او هم محفوظ است. آن سلطان گوش نمی داد و با تعبیرات سوء و بی ادبی به مقام شامخ عالم بزرگ رو به رو شد تا آنجائی که آن عالم بزرگ مجبور شد یک کلمه بگوید که استقلال [ایران] برگردد.

 

استقلال عراق نیز مرهون فتوای میرزای مجاهد مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی(11) است. اگر ایشان نبود عراق از بین رفته بود. بعد از اینکه دیدند عراق در معرض خطر است یک کلمه فرمودند، عرب پشتیبانی کردند، مطلب را برگردانید.

تمام ممالک اسلامی مرهون این طایفه هستند. اینهایند که تا به حال استقلال ممالک اسلامی را حفظ کرده اند. این ذخایر هستند که همیشه با نصیحت خود مردم سرکش را خاموش کرده اند. در عین حال روزی که ببینند اسلام در معرض خطر است، تا حد امکان کوشش می کنند، اگر با نشر مطالب شد، با گفتگو شد با فرستادن اشخاص شد فَبِها؛ و اگر نشد ناچار هستند قیام کنند.

اینها (مراجع تقلید) کسانی هستند که در عین حال که علاقه به اتحاد و وحدت تمام طوایف مسلمین دارند، لکن تا آن حدی می توانند تأمل کنند که استقلال مملکت را در خطر نبینند، به یک چیزهایی که ممکن است خود دولتها هم وارد و متوجه نباشند. اینجا شرع تکلیف معین فرموده است؛ چیزی نیست که علما بتوانند از خودشان بگویند. قیام، قیام قرآنی و دینی بود.

به بنده ـ شبی که بنا بود فردای آن در مسجد سید عزیز الله، برای تنبه دولتها دعا کنند ـ اطلاع دادند دولت بنا دارد مقاومت کند. ما دیدیم علما در اینجا تکلیف دیگری دارند، من تصمیم آخر را ضمن ابتهال (دعا و مناجات و استمداد از حضرت حق) به خداوند متعال گرفتم و به هیچ کس هم نگفتم ولکن خداوند بر دولت شاه و ملت منت گذاشت. اگر خدای نکرده جسارتی به علمای تهران شده بود، من یک تصمیم خطرناکی گرفته بودم، اما دولت، بعد از نیمه شب متوجه شد نمی شود با قوای مردم مقاومت کرد... .»(12)


 

1. ماهنامه کوثر، ش 18، ص 60.

2. صحیفه امام، ج 9، ص 537.

3. الکنی و الالقاب، ج 3، ص 225؛ فقهای نامدار شیعه، شرح حال میرزای شیرازی؛ گلشن ابرار، ج 1، ص 385.

4. گلشن ابرار، ج 2، ص 388.

5. گزیده سیمای فرزانگان، ص 246، به نقل از شیخ آقا بزرگ، ص 28.

6. همان، ص 231 به نقل از میرزای شیرازی، ص 145.

7. همان، ص 260، به نقل از ترجمه هدیه الرازی، ص 58.

8. فقهای نامدار شیعه، شرح حال میرزای شیرازی.

9. صحیفه امام، ج 13، ص 358.

10. گلشن ابرار، ج 1، ص 390.

11. میرزا محمد تقی شیرازی معروف به میرزای کوچک و میرزای مجاهد، از مراجع بزرگ شیعه و از شاگردان میرزای شیرازی بزرگ است. او در سال 1338 ه . ق. وفات یافت. وی در جنگ جهانی اول و در ماجرای اشغال کشور عراق توسط قوای انگلیس، رهبر مبارزات مردم و عشایر شیعه عراق علیه سلطه گران انگلیسی بود. متن فرمان وی چنین بود: «مطالبه حق بر مردم عراق واجب است». در آن جنگ ـ که بین دولتهای عثمانی و آلمان از یک سو و انگلیس و فرانسه از سوی دیگر به عراق کشیده شده بود ـ با صدور این فرمان جهاد توسط میرزای دوم علیه کفار انگلیسی، مسلمانان عراقی بپا خواسته و قیام کردند.

12. صحیفه امام، ج 1، صص 114 و 115، سخنرانی 11 آذر 1341.

 

مجله  مبلغان  اردیبهشت و خرداد 1384، شماره 66 

میرزای شیرازی ، رهبرنهضت تنباکو ،قهرمان مبارزه با استعمار   استاد میرزا موسی فقیه سبزواری

 

میرزای شیرازی ، رهبرنهضت تنباکو ،قهرمان مبارزه با استعمار

 استاد میرزا موسی فقیه سبزواری

 

 

سيد محمد حسن حسيني معروف به میرزای شیرازی فرزند میرزا محمود در ۱۵ جمادی الاول سال ۱۲۳۰ه.ق در فضایی علمی و معنوی در شیراز متولد شد. پدر او در همان سالهای تولد وفات یافته و وی تحت تربيت دایی دانشمندش سید حسین مجدالاشراف قرار گرفت. محمد حسن درچهار سالكي به مکتب رفته و در شش سالكي وارد حوزه علميه شد.

او دارای هوشی سرشار وحافظه ای قوی واستعدادی درخشان بود و این همه لياقت وشايستكي، همكان را به اعجاب واداشته بود.

ميرزا محمد حسن در هشت سالكي در مسجد وكيل شيراز به مواعظ اخلاقی پرداخته وحاضران را به خودسازی وخدا محوری دعوت می نمود. در دوران نوجوانی مهم ترین كتاب فقهی حوزه؛ شرح لمعه را تدریس می کرد تا جایی که در همان دوران، حاکم شيراز منصب مهمی را در حکومت شيراز به او پيشنهاد کرد اما اوکه عاشق تحصيل و راهیابی به مسلك عالمان راستین وآشنايان معارف اهل بيت عليهم السلام بود،

تحصيل را بر مسند ریاست ترجيح داده و راهی حوزه اصفهان کردید که در آن زمان پر رونق ترین حوزه شيعي بود.

الشيخ محمد تقي اصفهاني صاحب كتاب ((هداية المسترشدين)) نخستین هدايتكروی در اصفهان بود. بعد از فوت وی، سید حسن بيد آبادی او را به شاکردی پذیرفته و جان تشنه کامش را به جرعه های معارف زلال اهل بيت عليهم السلام سیراب کرده و قبل از بیست سالكي، اجازه اجتهاد ميرزا را صادر نمود. حاج محمد ابراهيم کلباسی از ديكر استادان وی در حوزه اصفهان می باشد. میرزای شیرازی بعد از كذراندن ۲۹ سال از بهار عمرش وكسب فيض از بهترین استادان عصر و دريافت اجازه اجتهاد از حوزه اصفهان، برای تكميل معلومات خود راهی دیار نجف و کربلا كرديد. او به يمن برکت وجود مقدس امير المؤمنين على (عليه السلام) و حضرت ابا عبد الله الحسين (عليه السلام) به حلقه درس اساتید شایسته ای همچون حسن کاشف الغطاء، شيخ حسن نجفی (صاحب جواهر)، سيد ابراهيم قزويني (صاحب ضوابط وشيخ مشكور حولائي پيوست.

بعد از اینکه خود را بی نیاز از اساتید حوزه های عراق احساس کرد، قصد بركشت به ایران نمود .صاحب جواهر که آن همه شايستكي را در وجود ایشان حس کرده بود، برای حاکم شيراز و مردم منطقه نامه ای نوشته وبا ستایش فراوان از میرزای شیرازی، وجود چنان شخصيت والایی را برای آن منطقه مغتنم وضروری دانست. اما وقتی که میرزا از حوزه کربلا برای وداع با مرقد مطهر على (عليه السلام) وارد نجف كرديد، به شيخ انصاری خبر دادند که طلبه مستعدی بنام سید محمد حسن شیرازی قصد بركشت به وطن دارد. او را دعوت کرده و در یک جلسه علمی وارد مذاکره با میرزای شیرازی كردید. ميرزا با شنیدن سخنان شیخ جان تازه ای كرفته و احساس کرد با دریایی مواج از فقه و اصول روبروست، از این رو قصد خود را از سفر به وطن عوض کرده، این شعر سعدی شیرازی را زمزمه نمود که:

چشم مسافر چوبر جمال تو افتد

 عزم رحيلش بدل شود به اقامت

میرزا از آن روز به حلقه درس شیخ انصاری پیوسته و تا آخرین لحظات عمر شيخ، از وی جدا نشد.

شيخ نيز آنچنان به لياقت ميرزا باور کرده بود که با اصرار تمام، تصحيح كتاب «رسائل» خود را به ميرزا محمد حسن واگذار کرد.

ميرزای شیرازی به تربيت شاكردان ممتازی همت گماشت که از جمله آنها می توان به میرزا محمد تقی شیرازی (معروف به میرزای دوم)، شيخ عبد الكريم حائری (مؤسس حوزه علميه قم)، میرزا حسین نائيني، شهيد شيخ فضل الله نوری وآخوند ملا محمد کاظم خراسانی، حاج آقا رضا همداني، حاج میرزا حسین سبزواری، سید محمد فشارکی اصفهانی، سید محمد کاظم یزدی صاحب عروة الوثقى اشاره کرد.

میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۱ ه.ق، بعد از رحلت شيخ انصاری، ۲۳ سال منصب خطير مرجعيت را عهده دار كردید. اقدامات میرزای شیرازی در نشر معارف اهل بيت (عليهم السلام) ودفاع از کیان اسلام، هرکدام نقطه عطفی در تاریخ مرجعيت به شمار می آید. دفاع از مردم مظلوم افغانستان، تلاش برای ایجاد وحدت (با انتقال حوزه علميه از شهر نجف به شهر سامرا، پرداخت شهریه و کمک های مالی به علماء وطلاب، از ميان بردن موانع وحدت)، تربيت واعزام مبلغ به مناطق محروم، جلو كیری از تجاوز یهودیان به مسلمانان همدان، جلوكيري از خريد سرزمینهای شهرطوس توسط دولت روسيه، فرستادن آیة الله عبد الحسين لاری برای مبارزه با عوامل انكليس در جنوب ایران و حمایت از قیام آزادی خواهانه مردم آن سامان، برخي از این تلاشها است.

این پرچمدار علم وعمل ومرد سياست ودیانت در سال ۱۳۱۲ ه.ق، در سن ۸۲ سالكي درگذشت و پیکرمقدس او را به نجف حمل کرده و در کنار درب طوسي حرم على (عليه السلام) به خاک سپردند.

صفات و ويژگيها

الف. اخلاص و ریاست کریزی

هنكامی که بحث جانشيني شيخ انصاری به میان آمد وفقهای عصربه شايستكي ميرزای شیرازی نظردادند، او به شدت مخالفت کرد و گفت: فتاوی ونظريات من آماده نیست و در ميان شما فقيهي همچون آقا حسن نجم آبادی است.

آقا حسن نجم آبادی كفت: به خدا سوكند كه پذيرفتن مرجعيت برای من حرام است. مرجعيت نياز به شخصى فقيه، سياستمدار وآشنای به مصالح زمان دارد و آن شخص شما هستيد و فراهم کردن فتاوی برای شما کار خيلي آسان و راحتی است.

میرزای شیرازی همچنان در سرانكار بود تا اینکه یکی از میان جمع كفت: جناب ميرزا! شما قائل به ولايت فقيه مي باشيد ؟ ميرزا جواب مثبت داد . كوینده ادامه داد: پس این فقها حكم مي کنند که پذیرفتن مرجعيت برشما لازم است. اینجا بود که میرزای شیرازی در حالی که قطرات اشک برصورتش مي لغزید و تمامی پهنای صورتش را فراكرفته بود كفت: به خدا سوكند هركز فکر نمی کردم این مسئوليت بزرگ را به عهده بكيرم وبارسنكين مرجعيت را به دوش کشم.

ب. تيزبيني و دورانديشي

یکی از ساکنین سامرا که از میرزای شیرازی رنجشی در دل داشت و به علل نامعلومی به آن رادمرد تاريخ، كينه مي ورزید، در یک فرصت مناسب ميرزا محمد شیرازی فرزند ارشد میرزای شیرازی را مضروب ساخته و او در اثر ضربات وارده در كذشت. میرزای شیرازی در آن واقعه سکوت کرده و کمترین واکنشی نشان نداد.

دشمنان مسلمانان و عوامل خارجی آنان که برای ایجاد اختلاف میان گروههای مسلمان لحظه شماری کرده و از هر فرصتی سود می بردند، خواستند از این حادثه به نفع خویش بهره برداری کرده و فتنه ای ایجاد نمایند. آنان به سامرا رفته و خواستاردستورات ميرزای بزرگ در رابطه با قتل فرزندشان شدند. اما آن بزرگوار با دورانديشي خاصي انكيزه آنان را از این قضيه فهميده و با کمال قاطعيت به آنان فرمود: می خواهم خوب بفهميد که شما حق ندارید در هیچ یک از امور مربوط به ما مسلمانان و سرزمینهای ما مداخله کنید. این یک قضيه ساده است که ميان دو برادر اتفاق افتاده است.

هنكامی که این ماجرا در استانبول به خليفه عثمانی رسید، از موضع هوشمندانه مرجع شيعيان شادمان كشته وبه والى بغداد دستور داد که شخصا به حضور ميرزا رسيده و ضمن تشکر بخاطر بزرگواری و دوراندیشی وی، از وقوع حادثه عذرخواهی و از میرزای شیرازی دلجویی نماید.

ج. شجاعت وحق پذیری

میرزای شیرازی شخصيتي متواضع و فروتن بود. او در مقابل حق تسليم مي شد و هيچكاه برای به کرسی نشاندن حرف خود تلاش نمی کرد. شيخ آقا بزرگ تهرانی در این رابطه می نویسد: مولى محمد هرندی شاگرد شیخ انصاری بود و در شهر خویش مرجعيت يافت. بعد از سال ۱۳۰۰ ق برای زیارت به عتبات بازگشت و با ميرزا ملاقاتی داشت و در میان آن دو بزرگوار در مسئله ای مباحثه درگرفت. بعد از مباحثه به كاظميه رفت. پس از رفتن وی، میرزای شیرازی متوجه شد که حق با مولى محمد هرندی بوده است. دستور داد که نامه ای بنویسند و آن را با قاصدی سواره به سوی وی بفرستند وبكویند که حق با او بوده است. قاصد درکاظميه به او رسيد و پیام میرزا به وی ابلاغ شد. پس از این ماجرا، ميرزا كفت: « مرحوم (شيخ انصاری) را چه شاگرداني از فحول است که در جای جای زمین پراکنده و مجهول مانده اند».

د.رسيدگي به محرومین

علامه سید حسن صدر درمورد شيوه رسیدگی به محرومین توسط میرزای شیرازی می نویسد:

میرزای شیرازی بزرگ در هر شهر وكلايي از تجار داشت که فهرست اسامی فقرای آن شهر را برای آنان فرستاده بود و ميزان کمک به آنها را نيز معین می کرد. این فقرا غير از کسانی بودند که درهرماه وسال پول دریافت می کردند. نه تنها تمام شهرهای عراق بلکه نقاط مختلف ایران مورد توجه ميرزا بود و به تنكدستان آن شهرها به اندازه توان كمك مي كرد. اكر در جایى عالمى بود که به او اعتماد داشت، هر سال مبلغی پول برايش مي فرستاد تا بين تنكدستانی که درخوردستكيري بودند تقسيم کند.

حماسه جاويدان تنباکو

ایران در دوران حکومت سلسله قاجاریه یکی از اسفبارترین دورانهای خود را می گذرانيد. هرروز به یکی از دشمنان این مرز و بوم امتياز تازه ای واكذار می شد و دست آنها برای سلطه این کشور كشوده ترمي كشت. گاه این امتیازها آنقدر ظالمانه و نابخردانه بود که از سوی دشمنان نيز ))بخشيدن ایران توسط شاه)) نام مي كرفت.

واگذاری امتیاز خرید وفروش توتون وتنباکو درداخل وخارج کشوربه کمپانی ساختكى ((رژی)) یکی از این امتیاز بخشي ها بود. طرف اصلی این قرارداد دولت انگليس بود که در پشت ماسک کمپانی رژی و شخصی به نام ((ماژور تالبوت)) مخفی شده بود. در آن زمان یک پنجم مردم ایران به کار کشت و زرع و خرید و فروش تنباکو مشغول بودند و واكذاری این امتیاز به منزله واكذاری حق حیات یک پنجم مردم ایران به انكليس بود.

با توجه به اینکه به انكليسيها اجازه داده شده بود که با استخدام و وارد کردن افراد مسلح تمامی راهها را تحت نظربكيرند و تمامی کالاها را بازرسی کنند، مي توان به پی آمدهای فاجعه انكيز و دردناک این قرارداد ننكين و ذلت بارپی برد. بویژه آنکه درهنكام اجرای آن، انكليسيها با وارد کردن دختران و زنان فاسد و برپایی جلسات ومراسم عفت ستيز، سعی در تزلزل باورهای مردم نيز داشتند. در حقيقت واكذاری امتیاز تنباکو فقط یک وابستكي اقتصادی نبود، بلکه یک هجمه فرهنكى وعقيدتي بر مرزهای ایمان و معنویت و خداباوری ایران اسلامی به شمار می رفت. توجه به همه جوانب این حادثه تاريخي، توطئه ها و نقشه های از قبل طراحی شده استعمار را در قرن سيزدهم عليه ملت ایران بر ملا می سازد.

اولین عکس العمل این امتیاز استعماری، قیام مردم شيراز بود. رهبرآنان روحانی برجسته و مجاهد نستوه، مرحوم فال اسيری بود که آن قيام به تبعيد ايشان و شهادت برخی از مردم منجر شد. در تبریز مردم مسلمان به رهبری آية الله مجتهد تبریزی به پا خواسته و با تلكراف تندی به ناصرالدین شاه قاجار، اعتراض و خشم خود را منعکس نمودند.

مردم خراسان به پیروی از حاج شيخ محمد تقي بجنوردی وآية الله سید حبيب مجتهد شهيدي و ديكر عالمان آن دیارعليه امتياز تنباکو شورش نموده و از ورود افراد کمپانی رژی به مشهد جلوكیری کردند. مردم اصفهان را آية الله آقا نجفى وآية الله محمد باقر فشارکی وآقا منير الدين، عليه شاه و استعمار كران بسيج نمودند.

در تهران آية الله میرزا حسن آشتياني و آية الله شيخ فضل الله نوری که هر دو از شاكردان برجسته میرزای شیرازی بودند- رهبری خيزش مردمی را به دست كرفته و با اشاره های میرزای شیرازی، هجوم كسترده ای عليه شاه و همدستانش آغاز کردند.

اما مرجع بزرگ حضرت میرزای شیرازی در دو نوبت با تلكراف به ناصرالدين شاه اعتراض خود را نسبت به واكذاری امتیاز تنباکو به عوامل بيكانه اعلام نمود و با شمردن مفاسد و پی آمدهای ننگین این گونه امتيازات، از او خواست به جای اعتماد به بيكانكان اسلام ستيز و دشمنان قسم خورده ملت ایران، به مردم مسلمان تكيه كند و کشور را به خارجيان نفروشد. وی تمام راههای لازم را در تنویر افکار دولت مردان ایران نسبت به فرجام ذلت آور این قرارداد طى کرد، ولی با کمال تأسف هيچكونه پاسخ مثبتی دریافت نکرد. تا اینکه به نیروی مقتدر مرجعيت و با عنایت وفضل پرورد كار، فتاوی جاودانه خود را این گونه نكاشت:

" اليوم استعمال توتون و تنباکوبای نحوكان در حكم محاربه با امام زمان صلوات الله عليه است . "

این فتوای به ظاهر ساده و کوتاه، موجهای آشفته را به طوفانی سهمكين تبدیل کرده و رژیم غفلت زده را در آستانه سقوط قرار داد. امواج آن، چنان سنگرهای دشمن را درنوردید که حتي شاه در خانه اش نیز از آن در امان نماند. هنكامى که ناصرالدین شاه در حرمسرای خود دستور آوردن قليان را داد، هيچ کس اعتنا نکرد و چون از اطاق خود بيرون آمد، زنان را مشغول شکستن قليانهای سلطنتی دید.

حضرت امام خميني رحمه الله مي فرمايد: ((ايشان يک سطر نوشت که تنباکو حرام است، حتى بستكان خود آن جائرهم وحرمسرای خود آن جائرهم ترتیب اثر دادند به آن فتوا وقليانها را شکستند. در بعضی جاها تنباکوهائی که قيمت زیاد داشت در ميدان آوردند و آتش زدند و شکست دادند آن قرارداد و لغو شد قرارداد. يك همچو چيزي را اينها دیدند که یک روحانی پیرمرد در کنج يك دهی از دهات عراق (سامره) يك كلمه می نویسد ويک ملت قيام مي کند و قراردادی که مابین شاه جائرو انكليسيها بوده است به هم می زند و يك قدرت این طوری دارد روحانيت )) 

بعد از صدور فتوا، شاه و عوامل استعمارگران به تکاپو افتاده و به دنبال راه چاره ای می كشتند. جلسات متعدد و تهدیدهای بسیار و پیشنهاد رشوه وهديه از طرف دربار به علما سودی نبخشيد و آنان را به ناديده گرفتن فتوای مرجع تقليد وادار نکرد. بالاخره جمعيت مؤمن با اجتماع

در مسجد بزرگ بازار تهران (مسجد امام) به طرف دریار حرکت کرد و عده ای در اثر تیراندازی عوامل شاه به شهادت رسیدند.

قليانها شکسته شد واستعمال و خرید و فروش تنباکو و توتون به وضع مخاطره آمیزی افتاد و فشار بيش از حد ملت مسلمان ایران دولت ناصری را وادار به لغو قرارداد با کمپانی رژی کرد. به این ترتیب بود که نقشه كسترده استعمارگران انكليس برای تسلط بر ایران، نقش بر آب شد و بار ديكر نقش مرجعيت در نجات ملتهای مسلمان برهمگان آشکار کرديد.

 

منبع :

http://damascus.icro.ir/uploads/summar%202010_18259.pdf

 

نقش حوزه علمیه نجف در تحولات سیاسی معاصر- بخش اول

 

نقش حوزه علمیه نجف در تحولات سیاسی معاصر- بخش اول

شفقنا(پایگاه بین المللی همکاری های خبری شیعه)- حوزه علمیه نجف اشرف نخستین حوزه علمی رسمی شیعیان است که به دست شیخ الطائفه طوسی بنیان نهاده شده است. اگر چه به گزارش منابع تاریخی۱ قبل از شیخ طوسی نیز حلقه های درسی در این شهر برگزار شده و عالمانی نیز در آن دیار نامدار بوده اند۲ اما حوزه علمیه نجف زمانی تاسیس گرددید که شیخ طوسی از بغداد به این مکان مقدس هجرت کرد.

به گزارش شفقنا، پس از مهاجرت شیخ طوسی به بغداد و تاسیس حوزه علمیه نجف، این حوزه علمی، به اصلیترین پایگاه علم دینی شیعیان بدل گشت اما فعالیت این حوزه به عرصه علم و دانش محدود نماند و در دورههایی به طور جدّی به صحنه سیاست کشیده شد. از فعالیت حوزه نجف در عرصه سیاسی در قرون اولیه شکلگیری اطلاعات دقیقی در دست نیست اما از تعداد و موقعیت علمای مبارز و حتی شهدایی که در این راه تقدیم شدهاند، می‌توان میزان آن را حدس زد. این فعالیتها به وبژه از دوره قاجار نمود بیشتری یافته و از گستردگی مضاعفی برخوردار بوده است که در این مختصر تنها به فعالیتهای سیاسی حوزه نجف از این مقطع به بعد پرداخته می‌شود:

دوره قاجار

در دوره قاجار، دنیای اسلام با دو پدیده استعمار و استبداد مواجه بود و حوزه علمیه نجف به عنوان بزرگ‌ترین مرکز علمی تشیع، با رویکردی دینی، به آن‌ها واکنش نشان داد. این واکنش‌ها بیش از همه به تحولات ایران و عراق مربوط بود و علت آن نیز به خاطر مرکزیت تشیع در این دو کشور بوده است. جنگ‌های ایران و روس از سرنوشت‌سازترین رخدادهای دوره قاجار در زمان فتحعلی شاه است که شاهد حضور پررنگ حوزه نجف می‌باشد. مقامات دربار ایران در بحبوحه دوره نخست جنگ برای مقابله با روسیه به علما متوسل شدند که به صدور حکم جهاد توسط شیخ جعفر کاشف الغطاء و سایر علمای نجف و کربلا انجامید. به گزارش میرزا صادق وقایع نگار: بزرگان دولت قاجار وقتی از کمک دولت‌های فرانسه و انگلیس ناامید شدند، به این نتیجه رسیدند که «لازم و واجب است تجاوزات روسیه را در محال گرجستان و تفلیس به علمای اسلام اعلام دارند که آنان به موجب تشویق، اهالی اسلامی را بر علیه تجاوز روسیه بشورانند و امر جهاد صادر نمایند. پس از موافقت، این امر به میرزا بزرگ فراهانی که یکی از وطن‌پرستان به شمار می‌رفت واگذار گردید. مشارالیه برای انجام منظور، حاج ملاباقر سلماسی و صدرالدین تبریزی را ملاقات و آنان را به سوی عتبات گسیل داشت تا پیشامد لشکرکشی روسیه را در حدود شمال ایران به گرجستان و داغستان و سایر نقاط شمال، به عرض شیخ‌محمدجعفر نجفی و آسیدعلی اصفهانی برسانند.»۳

آیت‌الله شیخ محمدجعفرنجفی، معروف به کاشف الغطاء که یکی از مراجع تقلید نجف بوده، در روستای جناحی از توابع حله متولد شد و به نجف عزیمت کرد. پس از تحصیلات مقدماتی از حوزه درس آیت‌الله وحید بهبهانی بهره‌مند شد. کتاب معروف وی «کشف‌الغطاء» است که یکی از بهترین کتاب‌های استدلالی فقه است. وی در سال ۱۲۲۷ قمری در نجف اشرف وفات کرد و همان‌جا به خاک سپرده شد. وی در غائله حمله وهابیون به نجف نیز رهبری جهاد را برعهده داشت و در مقابل حملات آن‌ها دیوار نجف را ساخت و همراه با سایر علما و همکاری مردم مسلحانه استقامت کرد تا سرانجام وهابیون متواری شدند.۴ مرحوم کاشف‌الغطاء برای دفاع از مرزهای ایران فتوای جهاد صادر کرد و چنانکه از «کشف‌الغطاء» پیداست، وی معتقد به ولایت فقیه بوده و جهاد را ابتدائاً از اختیارات پیامبر(ص) و ائمه هدی شمرده و پس از آنان، عالمان دین را نایب معصومین می‌دانست. وی در این باره می‌نویسد: «به درستی که سیاست جهاد، دفع اهل کفر و عناد و جمع لشکر و سپاه مخصوص است به بزرگان از پیغمبران و ائمه امنا و کسی که قائم مقام ایشان است از علما»‌. از این رو کاشف الغطا دستور به جهاد در زمان خویش را نیز ابتداً حق خود می‌دانسته است اما از آنجا که عملاً قادر به این مهم نبود آن را به سلطان زمان خویش تفویض کرد و فرمود: «پس از حصول موانع ظهور و عدم امکان قیام ما و قیام علما به این امور، اذن دادیم به پادشاه این زمان و یگانه دوران». البته به خاطر این که شاه ایران «معترف است به اطاعت، و سالک است در رفع دشمنان به طریق شریعت، فتحعلی شاه قاجار ـ حَفظَه‌الله مما یخاف و یخشاه ـ و کسی را که ولی‌عهد و قائم‌مقام خود داشته و ملک آذربایجان را به او واگذاشته و اوست شاهزاده عباس میرزا».

مرحوم کاشف‌الغطاء باز برای تاکید ـ بر این که این جهاد نه به اعتبار شاهان قاجار است، بلکه به اعتبار ولایت فقهاست ـ اضافه می‌کند که «هر که در سپاه ایشان قتیل شود، مثل آن است که در لشکر ما به قتل رسیده و آن که اطاعت ایشان کند؛ چنان است که اطاعت ما کرده و هر که ایشان را یاری نکند، ندیم ندامت شود و محروم از شفاعت ما در روز قیامت باشد.»۵

یکی دیگر از عالمان اثرگذار در جنگ روس و ایران، ‌صاحب ریاض است. سیدعلی طباطبایی در سال ۱۱۶۱ قمری در کاظمین متولد شد. وی خواهرزاده و داماد وحید بهبهانی است. پس از دروس مقدماتی درنزد استاد کل، وحید بهبهانی به شاگردی پرداخت و به سرعت از عالمان مشهور شد. حوزه درس وی به خاطر بیان رسا و دقایق علمی‌اش رونق گرفت و تمام علما و مجتهدین کربلا در درس وی حاضر می‌شدند. وی کتابی را به نام «ریاض‌المسائل فی بیان احکام الشرع بالدلائل» در شرح «مختصر النافع» علامه حلی نوشت. این کتاب یکی از پرمحتواترین و پیچیده‌ترین کتاب‌های فقهی است که هیچ مجتهدی از آن بی‌نیاز نیست. معروف است که شیخ‌انصاری به شاگردان خود سفارش کرده که اگر می‌خواهید به اجتهاد برسید، کتاب «ریاض المسائل» را به دقت مطالعه کنید. وی پدر عالم مجاهد آیت‌الله سیدمحمد مجاهد است که در جنگ دوم ایران و روس شخصاً شرکت کرد. آقاسیدعلی صاحب ریاض در سال ۱۲۳۱ ق در کربلا وفات یافت.۶ سیدعلی‌طباطبایی، صاحب «ریاض» نیز رساله‌ای در وجوب جهاد با کفار روس نوشت و تمام مسائل مهم جهاد از قبیل بسیج، کمک مالی، سربازگیری، مخارج جنگ، غنائم، هزینه از انفال یا خمس و زکات و یا مالیات، غسل و کفن شهدا و… را در آن آورده است. در این رساله اطاعت مردم از شاه و نایب‌السلطنه عباس میرزا واجب شده است و این اطاعت را از باب اجازه ولائیه خود و کاشف‌الغطاء می‌داند: «بنابر اجازت این دو نایب امام(ع) و صریح فتوای علمای اعلام، ظاهر است که جهاد به متابعت پادشاه زمان که مقصود از آن حفظ بیضه اسلام و مال و عرض و جان بلاد مسلمین باشد، مقاتله فی سبیل‌الله است». وی همه مسئولین جنگ از شاه تا فرماندهان دسته را موظف می‌کند: «ایشان راست رجوع به مجتهد برای دانستن طریقه و احکام شرعیه، و از آن جمله آن است که پادشاه بدون اضطرار در حرب و قتال سبقت نگیرند و از حدوث امری که شوکت اسلام را بشکند، بر حذر باشد.». مرحوم صاحب «ریاض»، دفاع از مرزهای اسلام را در زمان غیبت مهم‌تر از حضور امام(ع) می‌داند و می‌فرماید: «مرابطه زمان غیبت که برای حفظ بیضه اسلام یا خون یا عرض مسلمین باشد و با متابعت امرا و حکّام ـ سیما به اذن نواب عامه ـ به علم آید، افضل است از مرابطه و مجاهده هنگام حضور امام(ع).» وی غسل و کفن کشته‌شدگان را لازم نمی‌داند و می‌فرماید: « و دفن می‌شود با لباس خود».۷

این دو مرجع بزرگ تشیع در نجف تنها بر فتوای خود اتکا نکردند و از آن جا که می‌دانستند بعضی مردم ایران مقلد مراجع ساکن ایران هستند با ارسال نامههایی به علمای ایران از آنان خواستند آنان نیز احکام مشابهی صادر نمایند. وقایع نگار در این باره می‌نویسد: «من جمله از علمای محلی ‌ملا‌احمد نراقی، میرمحمدحسین سلطان‌العلما (امام جمعه اصفهان) و ملا‌علی‌اکبر اصفهانی که اعظم علما محسوب بودند، بدین دستور احکامی صادر نمودند» و برای اطلاع مردم ایران «مباشر این امر، میرزا بزرگ [فراهانی] عبارت بیانات مجتهدین را به طرز رساله درآورده [موسوم به احکام الجهاد و اسباب الرشاد] در تمام شهرهای مملکت منتشر ساخت. در اندک وقت کلیه ایران ـ به خصوص آذربایجان ـ به شورش پرداخته، با وسایل لازم مهیای جدال عمومی با روسیه شدند.»۸

جنگ دوم

اگر چه جنگ اول به نفع روسیه خاتمه یافت اما دخالت علمای دین در این موضوع پیامدهای خوشگواری را برای جامعه اسلامی و کشور ایران ببار آورده است. نزدیکترین آثار چنین حضوری در جنگ دوم ایران با روس اتفاق افتاد. آنجا که مردم ستمدیده ایران در جریان جنگ دوم ایران و روس، پس از مایوس شدن از دولت مردان ایران دو باره دست به دامن علمای نجف شده از آنان استمداد نمودند.

روسیه به تعهدات خود در پایان جنگ اول پایبند نماند و به تصرف مناطق دیگری از کشور دست زد. تصرف مناطق جدید از یک طرف و تعدی به مردم مسلمان شکست خورده فضای ایران را تغییر داده و بار دیگر آن را آماده جنگ کرد. به تعبیر وقایع نگار «مردم تحت ستم مناطق که از حکومت ناامید شده بودند، دست به دامان علمای نجف شدند. [چون روسیه قراباغ و شیروانات را به انضمام گنجه تحت تسلط خود در آورده بود، سالداتها در این ولایات به وسائل مختلف باعث اذیت و آزار ساکنین آن نواحی بودند و دست رنج [آن‌ها] را به هر عنوان از کف رعایا ربوده، به جانب روسیه حمل می‌کردند… ساکنین سه ولایت مزبور… شکایتی به وسیله فرستاده مخصوص به سوی عتبات فرستادند و در نزد علمای عظام آقا سیدمحمد اصفهانی و علمای دیگر از تعدیات روسیه و طرز رفتار خشن آنان نسبت به مسلمانان [شکوه نمودند] و از علمای مزبور خواهان بذل توجه شدند تا زارعین را از چنگال آنان رهایی بخشند.»۹ چنان که غیر از مردم سرزمین‌های اشغالی، این حدیث به دست «بعضی از چاکران نایب السلطنه [عباس میرزا] که از مصالحه با روسیان دل نگران بودند، گوشزد آقا سیدمحمداصفهانی که ساکن عتبات عالیات بود گشت.». آیت‌الله سیدمحمد مجاهد چون می‌دانست که تصمیم در این باره بدون نظر دولت ممکن نیست، ابتدا به رایزنی با حکومت ایران پرداخت:‌«بنا به مصلحت و صوابدید آیت‌الله محمدمجتهد اصفهانی لازم دانستند که دولت ایران را از شکایت مردم آن سه محل واقف سازند.»۱۰

علمای نجف جلسه‌ای مشورتی گرفتند و به این نتیجه رسیدند که چون «برهم زدن مصالحه [بین ایران و روس] به صلاح دولت ایران نیست» اول یکی از علما به صورت انفرادی حکم جهاد را در مقابل روس اعلام کند و علی‌القاعده پس از مطالعه، تصمیم نهایی گرفته شود. آنگاه «به آرای جمهور مجتهدین، ابتدا به وسیله ملارضای خویی حکم جهاد مسلمین را در برابر روسیه جایز شمرد.»۱۱ آیت‌الله مجاهد مساله را با دولت ایران در میان گذاشت و نظر شاه را در مورد جهاد جویا شد. «او به کارداران درگاه شاهنشاه ایران نگاشت که این هنگام جهاد با جماعت روسیه فرض افتاد. پادشاه اسلام را دراین امر رای بر چگونه است؟ شهریار تاجدار فرمود که ما پیوسته به اندیشه جهاد شاد بوده‌ایم و خویشتن را از بهر ترویج دین و رونق شریعت نهاده‌ایم».۱۲

«چون علمای نجف، دولت را برای جهاد عامه موافق دیدند با تدارک لازم به عزم جهاد با روسیه به ایران وارد شدند. عموم ایرانیان پایبند به دین و وطن برای استقبال علما شتافتند و از آنان پذیرایی شایان به عمل آوردند. علما به هر محل و مکانی که ورود می‌نمودند، حسّ وطن‌پرستی را بین عموم شایع و آن‌ها را بر ضد دولت روسیه تحریک و تشویق نموده، از همان روز ورود به وسیله معتمدین خود، نامه‌ها به تمام فضلای بلاد اسلامی به تحریر آوردند و تمام مسلمین را به اقدام جهاد دعوت کردند.»۱۳ سرانجام آیت‌الله مجاهد «درعشر آخر شوال المکرم [۱۲۴۱] وارد تهران شد و تمامت شاهزادگان و علمای بلاد جنابش را پذیره شدند و شهریارش عظیم گرامی بداشت… پس آقا سید محمد دل شاد کرد و با هر یک از علمای ایران مکتوبی نگار داد که به حضرت شهریارگرد آیند و مردم را از بهر جهاد تحریض کنند.»۱۴

«روز هفدهم ذیقعده جناب‌آقا‌سیدمحمد و حاجی ملامحمد جعفراسترآبادی و آقا سیدنصرالله استرآبادی و حاجی سیدمحمدتقی قزوینی و سیدعزیزالله طالش و دیگر علما و فضلا وارد لشکرگاه گشتند و شاهزادگان و امرای ایشان را پذیره کردند. در روز شنبه، هیجدهم، جناب حاجی ملا احمد نراقی کاشانی که از تمامت علمای اثنی عشریه فضیلتش بر زیادت بود، به اتفاق حاجی ملا عبدالوهاب قزوینی و جماعتی دیگر از علما و حاجی ملا محمد میرحاجی ملااحمدکه او نیز قدوه مجتهدین بود از راه برسید. جماعت شاهزادگان و قاطبه امرا و اعیان نیز به استقبال بیرون شتافتند و جنابش را با تکبیر و تهلیل و سکانت در محلی جلیل فرود آوردند و این جمله مجتهدین که انجمن بودند، به اتفاق فتوا راندند که هر کس از جهاد با روسیان باز نشیند، از اطاعت یزدان سربرتافته، متابعت شیطان کرده باشد.»۱۵

سرانجام علما به سوی آذربایجان حرکت کردند. سفرای روس پیام صلح به ایران آوردند. اما: «در همین اثنا که سفیر مذکور دم از دوستی و یگانگی می‌زد، ناگاه پیکی از طریق مرز با مکتوب سربسته از طرف مرزداران واصل گردید: سرحدداران روسیه شب هنگام به ایروان تجاوز کرده، با رفتار موحش، به یکی از قراء ایروان تاخت آورده و چون اهالی پایداری کرده‌اند، قریه را به توپ بسته، بعد از قتل یک عده مرد و زن و کشتن اطفال معصوم قریه را متصرف شدند. پس از وقوف، مجتهدین جنگ با روسیه را واجب دانستند و نایب‌السلطنه (عباس میرزا) هم با عقیده علما موافق بود… سفیر مزبور آن چه کوشش کرد که جدال بین دو دولت صورت نگیرد، به جز انکار و اصرار در جنگ از عباس میرزا و علما جوابی نشنید».۱۶

سرانجام جنگ بین سپاهیان ایران و روس درگرفت و به سرعت با پیروزی سپاهیان مسلمان به پیش می‌رفت. «ایرانیان به قدری در عملیات خود پیروزمند بودند که در عرض کمتر از یک ماه تمام شهرهای شیروان، شاماخی، طالش، گنجه، همگی دوباره به تصرف نیروهای شاه ایران درآمدند»، اما با کمال تاسف شاه حریص و زرپرست ایران «از دادن پول برای تجهیز خودداری نمود. ارتش ایران منحل گردید. روس‌ها از نیروهای امدادی که به آن‌ها می‌رسید، منتهای استفاده را می‌نمودند».۱۷ به هر حال جنگ مغلوبه شد و شکست ایرانیان آغاز شد. به عبارت دیگر حکومتگران قاجار نتوانستند از این فرصت به دست آمده و بسیج ملی استفاده کنند و این شکست موجب بیماری آیت‌الله سیدمحمدمجاهد شد و به قول سپهر «این هنگام جناب آقا سیدمحمد که در میان علمای ایران فحلی (نری) نامبردار بود، مزاجش از اعتدال بگشت»۱۸ و «در تبریز، مریض و در عرض راه به جوار رحمت الهی پیوست و از کشاکش امورات جهاد و دنیای بی‌بنیاد رست»۱۹ و سرانجام این جنگی که با همّت و تلاش علما می‌رفت تا حیثیت از دست رفته ایران را بازگرداند با غفلتی نابخشودنی بار دگر منجر به قرارداد نکبت‌بار ترکمانچای شد.

تحریم تنباکو

ماجرای تحریم تنباکو نیز نمونه‌ای دیگر از حضور حوزه نجف در قضایای سیاسی ایران بود. اما این بار قیام و نهضت به دست با کفایت میرزای شیرازی عالی‌ترین مقام شیعی اتفاق افتاد. سید محمد حسن حسینی معروف به میرزای شیرازی فرزند میرزا محمود در ۱۵ جمادی الاول سال ۱۲۳۰. ق در شیراز متولد شد. پدر او در همان سالهای تولد وفات یافته و وی تحت تربیت دایی دانشمندش سید حسین مجدالاشراف قرار گرفت. محمد حسن در چهار سالگی به مکتب رفته و در شش سالگی وارد حوزه علمیه شد. او دارای هوشی سرشار و حافظه‌ای قوی و استعدادی درخشان بود و این همه لیاقت و شایستگی، همگان را به اعجاب واداشته بود. در دوران نوجوانی مهم‌ترین کتاب فقهی حوزه؛ شرح لمعه را تدریس می‌کرد تا این که راهی حوزه اصفهان گردید که در آن زمان پر رونق‌ترین حوزه شیعی بود. شیخ محمد تقی اصفهانی صاحب کتاب «هدایه المسترشدین» نخستین هدایتگر وی در اصفهان بود. بعد از فوت وی، سید حسن بید آبادی او را به شاگردی پذیرفته و قبل از بیست سالگی، اجازه اجتهاد میرزا را صادر نمود. حاج محمد ابراهیم کلباسی از دیگر استادان وی در حوزه اصفهان می‌باشد. میرزای شیرازی بعد از گذراندن ۲۹ سال از بهار عمرش و کسب فیض از بهترین استادان عصر و دریافت اجازه اجتهاد از حوزه اصفهان، برای تکمیل معلومات خود راهی دیار نجف و کربلا گردید. او به حلقه درس اساتید شایسته‌ای همچون حسن کاشف الغطاء، شیخ حسن نجفی (صاحب جواهر)، سید ابراهیم قزوینی (صاحب ضوابط) و شیخ مشکور حولائی پیوست. بعد از اینکه خود را بی‌نیاز از اساتید حوزه‌های عراق احساس کرد، قصد برگشت به ایران نمود. صاحب جواهر که آن همه شایستگی را در وجود ایشان حس کرده بود، برای حاکم شیراز و مردم منطقه نامه‌ای نوشته و با ستایش فراوان از میرزای شیرازی، وجود چنان شخصیت والایی را برای آن منطقه مغتنم و ضروری دانست. اما وقتی که میرزا از حوزه کربلا برای وداع با مرقد مطهر علی علیه السلام وارد نجف گردید، به شیخ انصاری خبر دادند که طلبه مستعدی بنام سید محمد حسن شیرازی قصد برگشت به وطن دارد. او را دعوت کرده و در یک جلسه علمی وارد مذاکره با میرزای شیرازی گردید. میرزا با شنیدن سخنان شیخ جان تازه‌ای گرفته و احساس کرد با دریایی مواج از فقه و اصول رو بروست، از این رو قصد خود را از سفر به وطن عوض کرد. میرزا از آن روز به حلقه درس شیخ انصاری پیوسته و تا آخرین لحظات عمر شیخ، از وی جدا نشد. شیخ نیز آنچنان به لیاقت میرزا باور کرده بود که با اصرار تمام، تصحیح کتاب «رسائل» خود را به میرزا محمد حسن واگذار کرد. میرزای شیرازی به تربیت شاگردان ممتازی نیز همت گماشت که از جمله آنها می‌توان به میرزا محمد تقی شیرازی (معروف به میرزای دوم)، شیخ عبدالکریم حائری (موسس حوزه علمیه قم)، میرزا حسین نائینی، شهید شیخ فضل‌الله نوری و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، حاج آقا رضا همدانی، حاج میرزا حسین سبزواری، سید محمد فشارکی اصفهانی، سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه الوثقی اشاره کرد. میرزای شیرازی در سال ۱۲۸۱ ق، بعد از رحلت شیخ انصاری، ۲۳ سال منصب خطیر مرجعیت را عهده‌دار گردید. اقدامات میرزای شیرازی در نشر معارف اهل بیت علیهم السلام و دفاع از کیان اسلام، هر کدام نقطه عطفی در تاریخ مرجعیت تشیع به شمار می‌آید. دفاع از شیعیان مظلوم افغانستان، تلاش برای ایجاد وحدت میان شیعه و سنی (با انتقال حوزه علمیه تشیع از شهر نجف به شهر سنی نشین سامرا، پرداخت شهریه و کمکهای مالی به علماء و طلاب اهل سنت، از میان بردن موانع وحدت)، تربیت و اعزام مبلغ به مناطق محروم، جلوگیری از تجاوز یهودیان به مسلمانان همدان، جلوگیری از خرید سرزمینهای شهر طوس توسط دولت روسیه، فرستادن آیه‌الله سید عبدالحسین لاری برای مبارزه با عوامل انگلیس در جنوب ایران و حمایت از قیام آزادی خواهانه مردم آن سامان، برخی از این تلاشها است. این پرچمدار علم و عمل و مرد سیاست و دیانت در سال ۱۳۱۲ ق، در سن ۸۲ سالگی درگذشت و پیکر مقدس او را به نجف حمل کرده و در کنار درب طوسی حرم علی علیه السلام به خاک سپردند.

نهضت تحریم تنباکو، از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است که آثار و برکات سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی بسیاری داشت و به دست میرزای شیرازی رقم خورد. در روند شکل‌گیری و پیروزی این نهضت، منزلت روحانیت و اهمیت جایگاه مرجعیت، در مبارزه با نظام استعماری آشکار شد و پیوند مردم و مرجعیت قیامی عمیق و وسیع را موجب گردید. عظمت این نهضت، آن‌قدر زیاد بود که مورخانی مانند احمد کسروی و آخوندزاده نیز نتوانسته‌اند در برابر آن سکوت کنند و این قیام را مقدمه نهضت مشروطیت دانسته‌اند.

یکی از امتیازات ننگینی که در زمان قاجار نتایج نامطلوبی را به بار آورد امتیاز انحصار تنباکو معروف به امتیاز رِژی بود. به موجب این امتیاز که در زمان ناصرالدین شاه قاجار با تالبوت انگلیسی منعقد شد، شرکت رِژی به مدت ۵۵ سال صاحب حق انحصاری تجارت تنباکوی ایران و حتی نظارت بر زراعت آن شناخته می‏شد. وقتی علمای اعلام، از انعقاد این قرارداد مطلع شدند، ابعاد استعماری آن را برای مردم تشریح و آنان را به اعتراض تشویق کردند. با گسترده شدن اعتراضات مردمی و پیگیری علمای بزرگ ایران از جمله حاج میرزا محمد حسن آشتیانی و شیخ فضل‌الله نوری در تهران، آقانجفی اصفهانی و برادرش حاج آقانورالله در اصفهان، فال اسیری در شیراز و… اعتراضات شکلی وسیع‌تری به خود گرفت چرا که در اغلب بلاد ایران، شاگردان میرزای شیرازی و مجتهدان آگاه، ابعاد استعماری چنین قراردادی را برای مردم تبیین می‌کردند و با اشاره به روند حاکمیت انگلیسی‌ها بر کشورهائی مانند هندوستان و مصر، اسارت ایران را نتیجه تحقق این گونه معاهدات عنوان می‌کردند.

پس از آنکه مردم اقصی‌نقاط ایران نسبت به اهمیت مساله آگاه شدند، علمای اعلام از طریق سید جمال الدین اسد آبادی از میرزای شیرازی در خصوص این قرارداد کمک خواستند و میرزا پس از بررسی‌های لازم و مکاتباتی با شاه ایران و مایوس شدن از او طی حکمی تاریخی این قرار داد را بی‌اثر کرد: «بسم‌الله الرحمن الرحیم. الیوم، استعمال تنباکو و توتون، بای نحو کان در حکم محاربه با امام زمان(عج) است.»

این حکم چنان نافذ بود که با امکانات محدود آن زمان به سرعت در کشور منتشر شد. گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که صبح روزی که این حکم به تهران رسید، تا هنگام اذان ظهر همه مردم از محتوای آن با خبر شدند و تا عصر همان روز قلیان‏ها را شکستند و انبارهای توتون و تنباکو را به آتش کشیدند.

ناصرالدین شاه ابتدا از پذیرش حکم میرزای شیرازی، امتناع می‌کرد. اما تاثیر این فتوا به حدی عمیق بود که شاه قاجار هم در حرمسرای خود جرات نمی‌کرد قلیان استفاده کند. در یادداشت‌های روزانه منشی مخصوص ناصرالدین شاه آمده است: وقتی شاه به زنش گفت؛ چه کسی قلیان کشیدن را حرام کرده است؟ پاسخ شنید؛ همان کسی که مرا به تو حلال کرده است!. با این وجود، درباریان به دلیل رشوه‌های کلانی که برای انعقاد این قرارداد گرفته بودند، شاه را به مقاومت در برابر اعتراض‌های مردمی تشویق می‌کردند. آنان، همزمان با انتشار شایعات و اخبار مختلف می‌کوشیدند در صفوف نهضت خدشه ایجاد کنند. ابتدا نسبت به اصالت حکم میرزا تردید ایجاد کردند. ولی میرزا حسن آشتیانی و شیخ فضل‌الله نوری که از شاگردان میرزا بودند شهادت دادند که این حکم متعلق به شخص میرزای بزرگ است. درباریان برخی واعظان وابسته به خود را به کشیدن قلیان در برابر مردم تشویق کردند و از آنها خواستند نسبت به “شیوه اجتهاد میرزا” چون و چرا کنند. در عین حال این حکم تاریخ ساز چنان عرصه را بر شاه و درباریان تنک کرد که مجبور به لغو این قرار داد ننگین شدند.

پاورقی‌ها

۱.ابن طاووس،فرحه الغری، ۱۳۲

  1. نجاشی، رجال نجاشی، ۴۴۰
  2. تاریخ جنگهای ایران وروس، ص ۱۷۲
  3. عقیقی بخشایشی، فقهای نامدار شیعه، ص ۲۹۲.
  4. محمدحسن رجبی، رسایل و فتاوای جهادی، ص ۲۳.
  5. ر.ک. به: علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج ۸، ص ۶۲۳
  6. محمدحسن رجبی، پیشین، صص ۲۵ ـ ۵۴.
  7. همان، ۱۷۲
  8. میرزا محمدصادق وقایعنگار، پیشین، ص ۲۳۲.
  9. سرپرسی سایکس، تاریخ ایران، ترجمه سیدمحمدتقی داعی گیلانی، ص ۴۵۹..
  10. محمدحسن رجبی، پیشین، ص ۱۷۱.
  11. محمدتقی لسانالملک (سپهر)، ص ۳۶۴.
  12. میرزا محمدصادق وقایعنگار پیشین، ص ۲۳۳.
  13. محمدتقی سپهر، پیشین، ص ۳۶۴
  14. همان، ص ۳۶۵.
  15. میرزا محمدصادق، وقایعنگار، پیشین، ص ۲۳۵.
  16. سرپرسی سایکس، پیشین، ص ۴۶۰.
  17. محمدتقی لسان الملک، پیشین، ص ۳۷۴
  18. رضا قلیخان هدایت، فهرست التواریخ، ص ۴۰۲.

*در دوره قاجار، دنیای اسلام با دو پدیده استعمار و استبداد مواجه بود و حوزه علمیه نجف به عنوان بزرگ‌ترین مرکز علمی تشیع، با رویکردی دینی، به آن‌ها واکنش نشان داد

*جنگ‌های ایران و روس از سرنوشت‌سازترین رخدادهای دوره قاجار در زمان فتحعلی شاه است که شاهد حضور پررنگ حوزه نجف می‌باشد

*نهضت تحریم تنباکو، از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران است که آثار و برکات سیاسی، اجتماعی و حتی فرهنگی بسیاری داشت و به دست میرزای شیرازی رقم خورد.

*گزارش‌های تاریخی حاکی از آن است که صبح روزی که حکم میرزای شیرازی به تهران رسید، تا هنگام اذان ظهر همه مردم از محتوای آن با خبر شدند و تا عصر همان روز قلیان‏ها را شکستند و انبارهای توتون و تنباکو را به آتش کشیدند.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی

https://fa.shafaqna.com/news/202980/