جلوه هایی از زندگی حضرت آیه الله العظمی حاج شیخ محمدتقی آملی(ره)
پدید آورنده : ناصر باقری بیدهندی ، صفحه 108
سرانجام، پس از عمری تلاش و کوشش و خدمت به اسلام و مسلمین، در شب 29 شوال 1391ق مطابق با27/9/1350 خ چراغ پر فروغ حیات اش خاموش گردید و چشم ازجهان فانی فرو بست و براساس وصیت اش در باغ رضوان، نزدیک قبر مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در جوار رحمت امام علی بن موسی الرضا(ع) دفن شد.
پدر دودمان او از گذشته ی دور روشن نیست، اما پدرش مرحوم ملامحمد آملی از رجال علمی مشهور بود که در1263 ق در آمل به دنیا آمد. او، شاعر و ادیب بوده و در عهد صفویه می زیسته است.
مرحوم آملی، در هفده سالگی به تهران آمد و از محضر مرحوم آیه الله حاج شیخ محمدحسن آشتیانی( صاحب بحرالفوائد) و مرحوم آیه الله میرزا ابوالقاسم کلانتر(م 1295ق) و سید صادق طباطبایی، فقه و اصول، و از محضر حکیم بزرگ عصر خود،مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه (م 1314ق) و مرحوم آقاعلی زنوری (م 1307ق) حکمت متعالیه را فرا گرفت و جامع معقول و منقول گردید و تدریس و امامت «مسجد مجد»را در 1320ق برعهده گرفت. در جریان مشروطیت، همگام با شهید آیه الله حاج شیخ فضل الله نوری به مبارزه پرداخت. پس از شهادت حاج شیخ فضل الله، به شهرستان نورتبعید شد. پس از تبعید، مجددا به تهران بازگشت و در سال 1336ق رحلت کرد و درقبرستان ابن بابویه شهر ری، در ایوان مقبره ی مقدمات و سطوح را از محضر پدر و دیگر عالمان آن شهر، از جمله میرزا حسن کرمانشاهی، آقا شیخ محمد هادی طالقانی و مرحوم آقا سید جلیل و شیخ عبدالحسین هزار جریبی و شیخ رضا نوری مازندرانی و شیخ علی نوری و حاج شیخ عبدالنبی نوری فراگرفت و در سال 1349ق در عین این که از استادش مرحوم نوری اجازه ی اجتهادداشت، برای تکمیل اندوخته های خود به نجف هجرت کرد و مدت چهارده سال از محضربزرگانی مانند مرحوم آیه الله میرزا حسین نائینی (م 1355ق) و مرحوم آیه الله آقاضیاءالدین عراقی (م 1361ق) و مرحوم آیه الله شیخ مهدی نوائی مازندرانی ومرحوم آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی(1365ق) استفاده کرد و به درجه ی ممتازاجتهاد ارتقا پیدا کرد و از مرحوم آیه الله سید ابوتراب خوانساری و مرحوم آیه الله شیخ اسدالله زنجانی، به دریافت اجازه ی روایی مباهی شد.
خود او از دروس اساتید خویش در نجف این گونه یاد کرده است: ... و مجلس افاده ی آقای آقا ضیاءالدین عراقی را برای خود اختیار کردم تا درآن مدرس محترم، یک دوره اصول، من البدایه الی النهایه دیدم، و اسطاری از فقه رابرخوردم و آن چه شنیدم، بنوشتم و آن چه نوشتم مذاکره کردم و به تحقیق اندر شدم.
تا آن که مرا شوق شنیدن ابحاث آقای نائینی پیدا شده، پس از تکمیل دوره ی مباحثه آقای عراقی، به درس ایشان حاضر شده از آخر مباحث استصحاب الی آخر تعادل وتراجیح، و از اول مباحث الفاظ الی رساله برائت، خدمت شان استفاده کردم. و به مباحثه ی آقای اصفهانی که در آن اوان، اصول منقح خارج می فرمود، حاضر می شدم وآن چه از درس ایشان هم استفاده کردم به دام کتابت قید کردم.
تا سنین هزار و سیصد و چهل و هشت (1348 ه) و چهل و نه (1349) و پنجاه (1350)نه آن که خود را مستغنی دیدم، بلکه ملول شدم، ... و همواره از خستگی ملول و درفکر برخورد; کاملی، وقت می گذراندم، و به هرکس می رسیدم، با ادب و خضوع، تجسسی می کردم که مگر از مقصود حقیقی اطلاعی بگیرم.
و در خلال این احوال، به سالکی ژنده پوش برخوردم و شب ها را در حرم مطهر حضرت مولی الموالی، ارواحنافداء عتبته، تاجار حرم با ایشان به سر می بردم. و او اگرچه کامل نبود، لیکن من از صحبت اش استفاداتی می بردم. تا آن که موفق به ادراک خدمت کاملی (3) شدم، و به آفتابی در میان سایه برخوردم و از انفاس قدسیه ی اوبهره ها بردم و در مسجد کوفه و سهله، شب هایی تنها مشاهداتی کردم. و کم کم باب مراوده با مردم را به روی خود بستم و در مجالس مباحثات حاضر نمی شدم و دروسی راکه خود داشتم، ترک کردم. و چند سال بر این حال بماندم تا مرا شوق بازگشت به طهران پدید آمد... .
او، در ربیع الاول 1353ق به تهران مراجعت کرد و در محله ی حسن آباد مقیم شد و به افاده و افاضه پرداخت.
اشتغال به هدایت مردم و امامت در مسجد مجدالدوله تهران و تدریس عقاید واحکام، ایشان را از اشتغالات عالی تر باز نداشت. لذا، هم تدریس معقول داشت و هم تدریس منقول و هم به تصنیف و تالیف پرداخت و هم در امور اجتماعی دخالت می کرد. چند خاطره از دوران تحصیل
مرحوم استاد علامه طباطبایی و شهید علامه مرتضی مطهری، نقل کرده اند که هنگامی که مرحوم آملی در نجف اشرف مشغول تحصیل بودند، یک شب به خاطر خستگی به بالشی که پشت سرشان بوده تکیه داده و قرآن تلاوت کردند. فردا که خدمت استاداخلاق شان (مرحوم میرزا علی آقای قاضی رضوان الله علیه می روند، استاد بی مقدمه می فرماید: «می دانی چه چیز را از دست دادی؟». عرض کردم: «خیر». فرمود:
«بالا را نگاه کن!». سر را بالا کردم قصری سفید با درختانی سبز و نهر آبی شفاف و گل هایی فراوان دیدم. وقتی به خود آمدم همه چیز عادی بود.».
هم ایشان گوید:
بنده جوانی حدود بیست ساله بودم که در اتاق منزل مرحوم آقا، در محضر ایشان خدمت می کردم; یعنی، جواب تلفن ها را می دادم و پذیرایی آقایانی که به دیدن آقامی آمدند را می کردم.
روزهای اولی که افتخار خدمت آقا را داشتم، به من فرمودند! «عزیزم! تکیه کلام ایشان به نزدیکان خود هرگز در جواب تلفن یا مراجعه ی آقایان و ... مراآیه الله یا جناب و یا القاب دیگر مگو! فقط به آقای آملی اکتفا کن! حدود دو سال در خدمت آقا بودم. روزی شخصی حدود پنجاه ساله، حضور آقا آمد و گفت: «دیشب،مرحوم صاحب عروه را خواب دیدم. به من فرمود: «به آقا شیخ محمدتقی آملی بگوشرح کتاب عروه الوثقی را زودتر تمام کند.». آقا به آن شخص فرمود:
«شما می دانی که من مشغول نوشتن مصباح هستم؟». او در جواب گفت: «اصلا اطلاعی نداشتم و ندارم ». من، این روز را فراموش نکردم تا زمانی که کتاب مصباح به آخر رسید. ساعتی بعددر حال وضو گرفتن جهت نماز شب، دارفانی را وداع کرد. مبارزات
الف) درجریان انجمن های ایالتی و ولایتی، هنگامی که اعلامیه ای به امضای مراجع تهران رسید، مردم قیام کردند. آن بزرگان عبارت بودند از مرحوم آیه الله سیداحمد خوانساری (م 1405ق)، مرحوم آیه الله شیخ محمدرضا تنکابنی (م 1385ق)،مرحوم آیه الله میرزا احمد آشتیانی (م 1395ق)، مرحوم آیه الله شیخ محمدتقی آملی.
ب) در جریان تاریخی سال 42 یکی از مراجعی که فتوا به مرجعیت حضرت امام خمینی(ره) داد تا ایشان مصونیت داشته باشند، مرحوم آقای آملی بود.
ج) در دوره ی تبعید حضرت امام خمینی(ره) و پس از آن، طلاب و سخنرانان را به ترویج افکار انقلابی ایشان تشویق و ترغیب می فرمود. آثار علمی معظم له
دو دسته تالیف داشته اند، دسته ای تقریرات دروس اساتیدش بوده و دسته ای هم نتیجه ی افکار بلند خود او است.
1- التعلیقه علی مکاسب المرحوم العلامه الانصاری (ره); این کتاب تقریر درس مرحوم علامه حاج میرزا حسین نائینی است که حاوی مباحث مکاسب محرمه تا اشتراط قدرت برتسلیم است. کتاب مذکور، در دو جلد در تهران به سال 1372-1374ق چاپ شده است.
2- کتاب الصلاه; این کتاب، تقریر بحث استادش مرحوم آیه الله میرزا حسین نائینی است که در سه جلد در تهران به سال 1371ق چاپ شده است. این کتاب مشتمل است برجمیع مباحث نماز، جز نماز جمعه; زیرا، استاد، مبحث نماز جمعه را متعرض نشده است.
3- منتهی الوصول الی غوامض کتابه الاصول; این کتاب تقریر بحث مرحوم آیه الله سیدابوالحسن اصفهانی است که در تهران چاپ شده است.
4- حاشیه بر کفایه و ادله ی عقلیه; این کتاب، تقریر بحث مرحوم آیه الله آقاضیاءالدین عراقی است.
5- تقریر بحث های استاد خود، مرحوم محقق نائینی در مباحث الفاظ علم اصول.
6- شرح بر بخش حکمت و فلسفه ی منظومه ی حکیم الهی مرحوم حاج ملاهادی سبزواری.
بنا به گفته ی استاد شهید آیه الله مطهری این کتاب، مهم ترین اثر او در فلسفه است.
7- رساله ای در احکام رضاع (مخطوط).
8- شرح بر اشارات.
9- شرح عروه به نام مصباح الهدی در دوازده جلد که به چاپ رسیده و مهم ترین اثرایشان در فقه است.
10- حیات جاوید; این کتاب، مجموعه درس های اخلاق ایشان است که در تهران، دردو جلد به سال 1335 چاپ شده است.
11- مجموعه ای از قاعده ی تجاوز و فراغ و قاعده ی ید و اماریت آن ها برای ملکیت(مخطوط).
12- رساله ای در رهن (مخطوط).
13- رساله ای در وقف (مخطوط).
14- اثبات صانع از ماتریالیسم تا ایده آلیسم، چاپ تهران، 1371ق.
15- خداشناسی، چاپ تهران، 1370ق.
16- رساله فی قاعده لاضرر.
17- رساله فی الرضاع .
18- خلاصه ی مذاکرات راجع به اصول الدین، چاپ تهران، 42 صفحه.
19- رساله ای در جفر; طبق اظهار یکی از نوادگان آن مرحوم، این رساله، در حال حاضر، در اختیار استاد حسن زاده آملی، مدظله العالی، است. تشرف به محضر ولی عصر، عجل الله تعالی فرجه الشریف
مرحوم حاج میرزا علی قاضی، استاد ایشان فرموده است: بعضی از افراد زمان ما،مسلما ادراک محضر مبارک آن حضرت را کرده اند و به خدمت اش شرفیاب شده اند.
یکی از آن ها، در مسجد سهله در مقام آن حضرت -که به مقام صاحب الزمان معروف است مشغول دعا و ذکر بوده است. ناگهان آن حضرت را می بیند که در میان نوری بسیارشدید به او نزدیک شده و چنان ابهت و عظمت آن نور، او را می گیرد که نزدیک بوده قبض روح شود، نفس او قطع و به شمارش افتاده بود و تقریبا یکی دو نفس به آخرمانده بود که جان دهد، امام عصر را به اسمای جلالیه خداوند متعال قسم می دهد که دیگر به او نزدیک نگردند، بعد از دو هفته که این شخص در مسجد کوفه مشغول ذکر بوده امام زمان(ع) بر او ظاهر می شوند و مراد خود را می یابد و به شرف ملاقات می رسد.
مرحوم قاضی می فرمود: این شخص، (مرحوم) شیخ محمدتقی آملی بوده است. شاگردان
آن فقیه فرزانه، در طی عمر شریف و با برکت خود، شاگردان زبر دست و والامقامی تربیت کرد. بعضی از شاگردان ایشان عبارت اند از:
1- مرحوم آیه الله میرزا جوادآقا تهرانی
2- آیه الله حسن حسن زاده آملی
3- آیه الله عبدالله جوادی آملی
4- آیه الله آقا سیدرضی شیرازی
5- آیه الله سید حسین شمس
6- مرحوم حجه الاسلام والمسلمین سید حسن موسوی دهسرخی
7- حجه الاسلام والمسلمین شیخ مصطفی مسجد جامعی
8- مرحوم دکتر عبدالجواد فلاطوری
9- دکتر مهدی محقق
10- رضا اصفهانی. الولد سرابیه
یکی از فرزندان معطم له، حضرت آیه الله آقاضیاءالدین آملی است که تحصیلات ابتدایی را نزد پدر و اساتید محترم دیگر در زادگاه خود، تهران، به انجام می رساند و سپس راهی نجف اشرف شده و از محضر مرحوم آیات عظام آقاضیاءالدین عراقی و سیدابوالحسن اصفهانی و حاج شیخ کاظم شیرازی و میرزاابوالحسن مشکینی و دیگر اساطین علم، استفاده می کند و به مرحله ی رفیع اجتهادنایل می آید. ایشان، مدتی به نمایندگی مرحوم آیه الله حکیم و یک بار به نمایندگی از طرف مرحوم آیه الله بروجردی، در مصر اقامت می گزیند و رهبری شیعیان آن کشوررا بر عهده می گیرد و پس از تیره شدن روابط ایران و مصر،به ایران باز می گردد ومدتی در آمل ساکن می شود و پس از آن، برای همیشه ساکن تهران می شود و به ترویج و تدریس و اقامه ی جماعت در مسجد پدر بزرگوار خود می پردازد تا این که اجل محتوم او فرا می رسد و به ملکوت اعلا می پیوندد.
جناب ایشان، دارای اجازاتی از اساتید خود بود و افتخار دامادی حضرت آیه الله حاج آقا حسین قمی(ره) هم نصیب اش شده بود.
او، در پنجاه سالگی به حفظ قرآن مشغول می شود و ظرف چهار سال قرآن را حفظمی کند.
یار دیرینه اش حجه الاسلام والمسلمین سید احمد شهرستانی درباره ی او می گوید:
بسیار مرد مهذب و متقی و در راه تحصیل، خیلی جدی و با ورع و تقوا بود و ازسربازان کاری امام عصر(ع) محسوب می شد.
زندگی را خیلی با قناعت به سر می برد و در عین این که خود عیال وار بود، ولی ازرسیدگی به وضع دیگران غافل نبود و ایثار می کرد و حرصی بر مال دنیا نداشت و ازمال دنیا، چیزی جز مقداری کتاب از او باقی نماند. وی کثیرالزیاره بود و درروضه زیاد شرکت می کرد.
ناگفته نماند که آیه الله عبدالله جوادی آملی نیز مقداری در محضر او تلمذکرده اند.
فرزند دیگر ایشان، دکتر کاظم آملی است. و یکی از دامادهای آن مرحوم، آل احمدطالقانی و داماد دیگرش، نوه ی مرحوم آقای کافی بوده است. ستایش دانشمندان از ایشان
حضرت استاد جوادی آملی، درباره ی استاد خود گوید:
ایشان سعی می کرد هر وقت حضورشان می رفتیم مجلس شان آموزنده باشد، گاهی داستانی ذکر می کردند که حکایت از آن می کرد که انسان، راهی جز تهذیب نفس ندارد. گاهی می فرمودند:
«من خواب دیدم دشمن به من حمله کرده است و به من پرخاش می کند. من ناچار شدم که دست او را بگیرم و دست اش را گاز گرفتم و بغتتا از شدت درد بیدار شدم. دیدم دست ام در دهان خودم قرار دارد. فهمیدم دشمن من، خودم هستم و کسی به سراغ من نمی آید. این نفس است که دشمن من است; ما از بیرون آسیب نمی بینیم; هرچه می بینیم از درون است. ». بار دیگر فرمودند: «من خواب دیدم دشمن به من حمله کرده است ومن هم به او پرخاش کرده ام و دست برده ام چشم او را بکنم و از شدت درد بیدارشدم، دیدم که دست ام در چشم خودم است. باز من در عالم رویا آموختم که دشمن انسان خود انسان است; اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک ». (5]خ)
فرزند دانشمنداش درباره ی پدر نوشته است:
آن جناب، حقا از اعاظم علمای معاصر و جامع معقول و منقول و مجتهد در فروع واصول بود، چنان که حایز منقبتین
‹رس ث/››ح :دسیونی م ی لمآ ه دازن سح ه للاه یآ داتسا ح ح )خ»6( علم و عمل بود. هم در مراقبت، حظی وافر داشت که دارای (ربتت عندیت بود، و هم در سلوک الی الله نصیب اوفی داشت، و هم درتصنیف ید طولی. آن جناب را بر راقم، حق عظیم است. رفع الله درجاته و جزاه خیرجزاءالمعلمین.
بعد از رحلت آیه الله حاج سید حسین آقا بروجردی(ره) بسیاری از امامیه، به آیه الله آقا سیدمحسن حکیم(ره) رجوع می نمودند و شهرت مرجعیت، با آن جناب بود.
در همان اوایل امر که روزی این کم ترین، در محضر مبارک استاد آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانی در تهران تشرف داشته است، تنی چند از طلاب مدارس به حضورش رسیدند و عرض کردند: « ما، به چه کسی رجوع کنیم؟» در جواب فرمودند: «به آقای حاج شیخ محمدتقی آملی; چه اگر ایشان از آقای حکیم بیش تر نداشته باشد،کم تر ندار (7]خ) ... پس از مراجعت اش از نجف اشرف به تهران، تا زمان ارتحال اش که در حدود 38 سال است، بیت الشرف آن جناب در تهران، همواره بیت المعمور تدریس وتصنیف و تکمیل نفوس مستعده بوده است. انسان، معنای واقعی عشق به علم و معارف را از سیرت حسنه ی او مشاهده می کرد. و او را از مصادیق بارز حدیث شریف: قال الحواریون لعیسی: یا روح الله! من نجالس؟ قال:
فرمودند: «در حدود چهل سال سن داشتم که رفتم قم. روز عاشورا بود و در صحن مطهر حضرت معصومه،(س) روضه می خواندند. خیلی متاثر شدم و زیاد گریه کردم. بعداز آن آمدم قبرستان شیخان و زیارت اهل قبور و «السلام علی اهل لااله االاالله...» را خواندم. در این هنگام دیدم تمام ارواح، روی قبرهایشان نشسته اند وهمگی گفتند: علیکم السلام. شنیدم زمزمه ای داشتند مثل این که درباره ی امام حسین(ع) و عاشورا بود (10]خ).
علامه ی متتبع حاج شیخ آقابزرگ تهرانی درباره ی ایشان می نویسد:
عالم فقیه، و حکیم فاضل، من وجوه علما طهران و مراجع الاموربها.
مولف محترم معجم رجال الفکر و الادب فی النجف خلال الف عام (ج 1، ص 75) او رااین گونه ستوده است:
عالم فقیه حکیم فاضل من اساتذه الفقه و الاصول.
استاد محترم شیخ محمد امامی کاشانی در نماز جمعه ی تهران مورخه ی 14/7/68 ضمن تجلیل از معظم له فرمودند:
اوایلی که به تهران آمده بودم، شنیدم ایشان سخت مریض و بستری هستند. به عیادت اش رفتم و احوال اش را پرسیدم.
فقط می فرمود: «الحمدلله » و هیچ شکوه وصحبتی بیش از این نداشت. نویسنده ی محترم دانشمندان و رجال مازندران درباره ی ایشان می نویسد:
از اعاظم مجتهدین عصر می باشند که اگر به قم یا به عتبات سکونت می فرمود، شایداز حیث مرجعیت، مقدم بر دیگران بود.
ایشان علاوه بر فقه واصول و حکمت، نسبت به معاصرین، ممتاز و منحصرند، ولی چون گوشه گیر و منزوی هستند، در انظار عامه، آن طور که می بایست شناخته نشدند.
مولف منتخبی از تاریخ فلاسفه اسلام ص 318 می نویسد:
تالیفات استاد ما علامه آیه الله آملی که تاکنون در حدود پانزده جلد آن دررشته های معارف اسلامی چاپ و منتشر شده است، از کتاب های مورد توجه استادان عالم اسلامی است. وجودش از افتخارات مذهب جعفری و ایران است. وفات و مدفن
سرانجام، پس از عمری تلاش و کوشش و خدمت به اسلام و مسلمین، در شب 29 شوال 1391ق مطابق با27/9/1350 خ چراغ پر فروغ حیات اش خاموش گردید و چشم ازجهان فانی فرو بست و براساس وصیت اش در باغ رضوان، نزدیک قبر مرحوم سید میرزاحسین سبزواری و در جوار رحمت امام علی بن موسی الرضا(ع) دفن شد.
استاد محقق جلال الدین همایی در رثای ایشان، ماده تاریخی سروده که در ذیل می خوانید:
آیت عظمای دین، شیخ تقی کز وی آیات خدا شد منجلی پاسدار شرع پاک مصطفی افتخار شیعه ی آل علی آملی،کاندر علوم عقل و نقل بود جامع، چون بهاء عاملی نادر افتد دین و دانش رابه هم کسی چنو در جامعی و کاملی بس تهی دستان طالب علم را کز افاضات اش غنی کرد و ملی داعی حق را به جان لبیک گفت شد خرامان در جنان با مقبلی عطلت ایامنا یاویلنا من عیون الفضل کانوا کالحلی خواستم تاریخ فوت اش از سنا کش ارادت داشت در صافی دلی بهر تاریخ اش شمسی گفت:«آه! رفت از دنیا تقی آملی »
1350 هجری خورشیدی
فعاش سعیدا و مات حمیدا و ابقی الذکر الجمیل و الاثارالحسنه و المولفات القیمه. کتابنامه
آیت حسن جشن نامه بزرگداشت استاد حسن زاده آملی اختران فروزان ری و تهران یا تذکره المقابرشیخ محمد شریف رازی اظهارات برخی از شاگردان محترم ایشان اعیان الشیعه، سیدمحسن امین تاریخ حکماء و عرفاء متاخر بر صدرالمتالهین، منوچهر صدوق سهاتجلی تقوا و علم دفتر اول، زیر نظر آیه الله احمدی فقیه یزدی تذکره الحکماء، شیخ مرتضی گیلانی چراغ تجربه، به اهتمام جعفرپژوم خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهری دانشمندان و رجال مازندران، اسماعیل مهجوری دایره المعارف تشیع راهنماشناسی، محمدتقی مصباح یزدی سیمای فرزانگان، رضا مختاری طبقات اعلام الشیعه، آقابزرگ تهرانی کیهان اندیشه، ش 54کیهان فرهنگی، سال دوم، ش 9، آذر64، مصاحبه با آیه الله جوادی آملی گنجینه ی دانشمندان، محمد شریف رازی گنجینه یا کشکول، سیاح معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، دکتر محمدهادی امینی مولفین کتب چاپی، خان بابامشارمقدمه دررالفوائد، چاپ دوم مقدمه مصباح الهدی معارف اسلام، سال اول، ش 2، اسفند 1345منتخبی از تاریخ فلاسفه اسلام، مرتضی مدرسی منظومه معرفت، گلی زواره وفیات العلماء یا دانشمندان اسلامی، جلالی شاهرودی.
پی نوشت ها:
1- رک: گنجینه دانشمندان، ج 3، ص 371، دانشمندان و رجال مازندران، ص 84;در آسمان معرفت، ص 179; کیهان اندیشه، ش 54، مقاله ی استاد حسن زاده آملی; چراغ تجربه، صص 18-25.
2- مجله معارف اسلام، س 1، ش 2، اسفند 1345.
3- منظور، جناب حاج سید علی آقای قاضی طباطبایی تبریزی(ره) است.
4- راهنما شناسی، محمدتقی مصباح یزدی.
5- کیهان فرهنگی، س 2، ش 9.
6- مقدمه ی مصباح الهدی فی شرح العروه الوثقی.
7- در آسمان معرفت، ص 217.
8- اربعین شیخ بهائی، حدیث 18.
9- در آسمان معرفت، ص 222.
10- مجله ی حوزه، ش 51 50، ص 31 و 32.
11- دانشمندان و رجال مازندران، ص 84 و 85.
12- تجلی تقوا و علم ، دفتر اول، ص 79.
http://www.hawzah.net/FA/MagArt.html?MagazineID=0&MagazineNumberID=4220&MagazineArticleID=27575