گفتگو با استاد مدیر شانه چی در زمینه شخصیت و خدمات مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

گفتگو با استاد مدیر شانه چی

در زمینه شخصیت و خدمات مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

دانلود ویدئو  :

http://s9.picofile.com/d/8366131168/b8ccdd53-3a12-4b5b-a9ac-68991d167744/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%AF_%D8%B4%D8%A7%D9%86%D9%87_%DA%86%DB%8C.mp4

 

متن گغتگو :

 

پرسش مصاحبه گر از استاد مدیر شانه چی :

در مورد آیة الله فقیه سبزواری و موقعیت ایشان در حوزه علمیه آن زمان لطف کنید توضیحاتی بفرمایید

پاسخ استاد دکتر مدیر شانه چی :

مرحوم آقای سبزواری از تحصیل کرده های نجف بوده ، مرد فاضلی بوده ، شاگردی مرحوم آخوند خراسانی را هم کرده بود . ایشان مراجعت کرده بود به مشهد و در این جا ، حتی درزمان رضاشاه هم ایشان نماز جماعتی داشتند .

 چند نفر بودند که در مشهد ، اینها اجازه عمامه داشتند : یکی مرحوم آیة الله سبزواری بود ، یکی آقای حاج میرزا احمد کفایی بود ، یکی مرحوم نهاوندی بود و یکی مرحوم آشتیانی بود و یکی هم آقای حاج میرزا احمد مدرس بودند . این پنج نفر اجازه عمامه داشتند .

مرحوم سبزواری ، هم رساله عملیّه داشت ، هم تدریس می کرد در مشهد ، تدریس درس خارج فقه و اصول داشت و هم امامت جماعت داشت در مسجد گوهرشاد . البته در آن زمان رضاشاه که ایشان تدریسشان منعطف شده بود ولی امامت جماعت ایشان و مرحوم نهاوندی در مسجد گوهرشاد برقرار بود . بازاری ها و مردم عامی ، به ایشان خیلی اقبال داشتند از لحاظ این که ایشان خیلی با مردم می جوشید یعنی مثلا  فرض کنید یک کسی اگر در تپل محله و نوغان  یا در یک راه دوری از ایشان دعوت می کرد به یک آبگوشت خالص و چیز دیگری جز آبگوشت نبود ، ایشان می رفت و با آن ها حشر داشت . این بود که مردم عامی و اینها هم ، خیلی به ایشان توجه داشتند .

 نماز ایشان هم در مسجد گوهرشاد ، نماز سریعی بود . کسبه ای که در بازار بودند ، با اقامه نماز ایشان در ظهر و عصر و هم چنین در مغرب ، نمازی که ایشان می خواند به فوریّت انجام می شد و مردم می رفتند دنبال کسب و کارشان . از این جهت هم مردم اقبال داشتند .

بعد از قضایای ( شهریور 1320 ) هم که روضه خوانی برقرار شد ، ایشان در منزل خودشان روضه خوانی داشتند و خودشان هم امورشان را مباشرت می کردند حتی در زدن خیمه ها و امور دیگر ، خودشان دخالت داشت که حتی یک مرتبه هم از ( نردبان ) افتاده بود و پاهای ایشان آسیب دیده بود مدتی . این بود که این محبوبیت را در بین عامه مردم داشت و مرجعیت و وجوهاتی هم داشت منتها وجوهات آن زمان ، مردم هم از لحاظ کیفیت در آمد مثل زمان بعد نبود . افرادی می آمدند و به ایشان وجوهات می پرداختند و ایشان هم تقسیماتی می کرد . منتها ابتدائاً تقسیمات ایشان بصورت نان بود که با یکی دوتا خبّازی قرار گذاشته بودند همان اطراف بست که خبازی ها به هر کسی از طلاب ، طلاب معیل دو برابر و طلاب مجرد یک برابر نان می دادند . نان خوبی هم بود و طلبه ها از آن نان استفاده می کردند . این بود که در واقع ایشان یک نقشی در حوزه داشتند که به این کیفیت ، یک مقداری امرار معاش طلاب را تأمین فرموده بودند و یک مقداری هم از لحاظ برخورد اجتماعی ، روضه در منزلشان ، رفت و شد با مردم ، در تمام تعزیه ها که در اطراف برخورد می کرد ، مجالسی که داشتند ایشان با حال نقاهتی که حتی پیرمردی هم که بود  حضور پیدا می کرد و از این جهت یک محبوبیت عمومی هم داشت . بیانش هم بیان شیوایی بود . ایشان در ماه مبارک رمضان هم ، خودش منبر می رفت که آن زمان حتی زمانی هم که منبر ممنوع بود ، ایشان سه شب ماه رمضان را شب های احیارا ایشان منبر می رفت و نماز می خواند در ابتدا ؛ و بعد هم منبر می رفت که جمعیت زیادی هم حضور پیدا می کردند و منبر ، هم علمی و هم ساده که مردم بفهمند هر دورا داشت . بیان هم ، بیان شیرین و خوبی بود .

سؤال مصاحبه کننده از استاد دکتر مدیر شانه چی   :

آیة الله فقیه سبزواری ، در انجام کارهای عام المنفعه در مشهد مشهور بود . لطف می کنید در ارتباط با کارهای انجام شده توسط ایشان ، اطلاعاتی ارائه فرمایید

استاد مدیر شانه چی :

اولین کاری که ایشان کرد ، چون اینجا مغتسل ، یعنی غسالخانه ای که اموات را غسل بدهند ، در مشهد ازبین رفته بود و یکی دوتا غسالخانه بود چون در داخل شهر واقع شده بود ، اینهارا تعطیل کرده بودند و مردم باید می رفتند خارج شهر برای غسل دادن اموات و مشکل بود . ایشان در مدخل خیابان طبرسی ، در کنار باغ رضوان ، اینجا مغتسلی درست کردند که خیلی کار مردم را تسهیل می کرد . تمام هزینه هارا از اعانات مردم و وجوهات پرداخت و مغتسل بهداشتی و بسیار آبرومندی در اینجا برقرار شد . این یکی از کارهای ایشان بود .

بعدها که طلبه ها زیاد شده بودند ، محل سکنی نداشتند . تمکن مالی هم برای این که جایی را بخرند یا بعد وجه اجاره بپردازند ، این هم نبود .

ایشان با آستانقدس توافق پیدا کردند همین کوی طلاب را ، مقداری زمین ، چون آن زمان می گفتند زمین های گلشور . قسمتی که به معروفیت گلشور بود ، ایشان مقداری از آن زمین هارا در تصرف گرفتند و بین طلاب تقسیم کردند . هر نفری سیصد متر زمین می دادند .

لینک ویدئو در تلگرام  :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7959

سیره رمضانی مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری  ( ره  )

 


سیره رمضانی مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( ره  )

سیره رمضانی مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( ره  )

یکی از توفیقات ؛ و از دلخوشی های مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، که هجمه ناگواری ها و ناسازگاری های محیط و روزگار را برایش تحمل پذیر می کرد ، چهل سال امامت جماعت نماز صبح ، سحرگاهان در رواق بالاسر مضجع شریف حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثناء بود و همانجا بود که پیش از هر سپیده دم ، به مشکلات و خواسته های طلاب ، زائران و مجاوران رسیدگی می کرد . 

با بهره گیری از حافظه قوی ، آیاتی از قران را تلاوت می کرد ، زیارت می کرد ، دعا می کرد و سپس  می رفت تا خورشید طلوع کند و او آماده شود برای شروع یک روز دیگر . روزی از جنس روزهای همیشگی پراز تلاش و خدمت . 

نماز ظهر و عصرش را ؛ و نماز مغرب و عشارا ، در شبستان خودش ( شبستان سبزواری ) در مسجد گوهرشاد ، امامت می کرد و این برنامه ، نزدیک به چهل سال بدون وقفه ادامه داشت .

ماه مبارک رمضان اما ، برنامه تغییر می کرد و برنامه خاصی داشتند که منحصر به خودشان بود . نماز مغرب و عشارا ، اول وقت و پیش از افطار ، در جامع گوهرشاد اقامه و امامت می کردند و می رفتند برای افطار . 

روزهای رمضان ، پس از نماز ظهر و عصر که در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد اقامه و امامت می کردند ؛ منبر می رفتند و بیشتر ، ساختار منبرشان تفسیرقران کریم بود .

 در آن روزگار ، حتی منبر رفتن یک امام جماعت عادی و معمولی ، کسر شأن بود تا چه رسد به این که مجتهد ، فقیه و مرجع تقلید هم باشد . اما مرحوم فقیه سبزواری با علم به این موضوع که  وعظ و سخنرانی عمومی برای مخاطبان و پامنبری ها  ، توسط مجتهد و مرجع تقلید مرسوم و سنّت نبود ، به وظیفه ای که تشخیص داده بود ، عمل می کرد و همین ساختار شکنی و سنت شکنی ، سبب شده بود که جمعیت زیادی هر روز ماه مبارک رمضان برای شنیدن سخنرانی های عمیق و جذاب و دلنشین و اثرگذار مرحوم فقیه سبزواری ، در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد اجتماع کنند و چون در دهه سی شمسی ، هنوز بلندگو وارد ایران نشده بود ، علاقمندان سعی می کردند در ردیف های نزدیک به منبر جلوس کنند تا صدای مرحوم فقیه سبزواری را واضح تر و شفاف تر دریافت کنند و همین امر باعث شده بود که محل نشستن در ردیف های نزدیک تر به منبر ،بین مأمومین و مستمعین ،خرید و فروش شود .   1    
در ارتباط با وعظ و خطابه مرحوم فقیه سبزواری در کتاب عمری پرافتخار آمده است که :

" مرحوم فقیه سبزواری ، گاهی هم مردم را از طریق وعظ و خطابه ، ارشاد می کردند و شب ها و روزهای حساس ، مانند شب های قدر و تاسوعا و عاشورا و اربعین ، منبر تشریف می بردند و مستمعین را با بیانات گرم خود ، مستفیض می فرمودند . در بعضی از سال ها ، در روزهای ماه مبارک رمضان ، بعد از نماز برای مردم تفسیر می گفتند و جمعیت بسیاری برای استفاده از منبر و مطالب ایشان ، اجتماع می کردند . "   2

مرحوم آیة الله محمد واعظ زاده ، در مصاحبه ای با پایگاه رجا نیوز ، به اهمیت منبرهای مرحوم فقیه سبزواری اشاره می کنند آنقدر مهم که مخالفانش هم مستفیض می شدند :

" او ماه رمضان در ایوان ، ظهرها نماز میخواند بعد منبر می رفت ، منبر مفصل ، خیلی منبر مهمی داشت، کسانی هم که با او مخالف بودند ، از منبرش بهره می بردند. "  3


یکی از برنامه های مرحوم فقیه سبزواری در شب های 19 ، 21 و 23  در ماه مبارک رمضان ، اقامه صد رکعت نماز به جماعت در مسجد گوهرشاد بود و پس از آن ، به منبر رفتن برای اجرای آیین خاص شب های قدر . سخنرانی در رابطه با فضیلت های شب قدر و ارزش های احیاء و نهایتا برگزاری سنت قران بر سرگرفتن ، ذکر مناقب حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام و ذکر مصیبت ضربت خوردن بر سر امیرالمؤمنین در شب نوزدهم و ذکر مصیبت شهادت مولا در شب بیست و یکم . 

تنها نوار چند دقیقه ای که از مرحوم فقیه سبزواری ، به یادگار مانده ، مربوط به یکی از شب های قدر سالی از سال های پایانی عمرشان است که سوره قدر را تفسیر فرموده اند و در پایان ، به ذکر مصیبت شهادت مولا علی پرداخته اند .

قدرت مدیریت مجالس عمومی ، تسلط و احاطه بر جناح های مختلف و متعدد جمعیت ، گرمی و گیرایی صدا ( بدون بلندگو و جلوه های ویژه صوتی ) ، شیوایی کلام ، رسایی بیان ، بودن در مقام اجتهاد و مرجعیت و استناد درست به آیات و روایات ، شناخت درست زمانه و جامعه و نیازها ، نقل حکایاتی که خود شاهد ماجراهایش بوده و یا از افراد موثق شنیده ، اعتماد مخاطب به درستی مطالب و جاذبه ها و انگیزه های دیگر ، از جمله عواملی بوده اند که مریدان و حتی مخالفان را به مجلس خطابه اش سوق می داده تا فیض برند و نشنیده های شنیدنی و مفید را از زبان مجتهد و مرجعی دلسوز و پرجنب و جوش و پر آوازه بشنوند .

آیة الله حجت هاشمی خراسانی ، از شاگردان برجسته مرحوم فقیه سبزواری ، که خود از مستمعین و علاقمندان منبرها و خطابه های استادش بوده ، در خاطرات خود و در زندگی نامه مرحوم فقیه سبزواری نوشته اند :

"  در مسجد گوهرشاد امام جماعت بود و در ایّام ماه مبارک ، بعد از نماز ظهر و عصر ، در ایوان مقصوره منبر می رفت و شب های احیاء ، صد رکعت نماز با جماعت می خواند و بعد ، منبر می رفت و جماعت بسیار ، مستمع سخنان دلربایش بودند ؛ و کلامش جلا دهنده قلوب ؛ و صفا بخش ارواح بود .

و از منابر وی ، نود منبر ، در نزد نگارنده ، ثبت و ضبط است که در سه سال ، پای منبر حضرتش بودم و گفتار اورا می نوشتم و ای کاش ، همه ساله پای منبر او بودم . 

و چون او ، اوستادی خوش بیان و نکته سنج و جدی جز استاد حجة الحق ادیب نیشابوری ندیدم و از این دو استاد ، رموز استادی و تدریس و نیکو بیانی و شیرین زبانی را یادگرفتم و صاحب ذوق سلیم و طبع مستقیم شدم و هریک در فن خود ، بوالعجب بود و چشم روزگار چون آن ها نخواهد دید و چنان است که ابو طیب متنبّی گفته :


مضت الدهور و ما اتین بمثله
و لقد اتی فعجزن عن نظراته  "  4

 

 

سید محمد فقیه سبزواری


------------------------

 

1 - موضوع خرید و فروش جایگاه های نزدیک به منبر را ، مرحوم پدرم آیة الله حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری که خود از مستمعین ثابت قدم منبرهای پدر بزرگوار خود و شاهد موضوع بوده ، برایم نقل کردند و ضمنا می گفتند که مرحوم آقا به منزل که می آمدند ، به اهل منزل می فرمودند که آقا میرزا صادق ، از مریدها و مشتری های منبرهای من هستند و می بینم که هر روز ، نزدیک به منبر ، حضوردارد و خوب گوش می کند حرف هایم را .  

2 - صفحات 84 تا 89  ،  کتاب عمری پرافتخار ، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی فقیه سبزواری ، حسین نوقانی ، محمد ناصری ، بورس کتاب ، مشهد ، 1346

3 - رجا نیوز

4  -  کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  130 تا 145
نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی
مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق
تاریخ نشر ، شهریور 1371


تلگرام

اینستاگرام

" تزکیه نفس "   ،  محور اصلی وعظ و خطابه های مرحوم فقیه سبزواری

 

" تزکیه نفس "   

محور اصلی وعظ و خطابه های مرحوم فقیه سبزواری 

نقل از :

خاطرات مرحوم حجة الاسلام سید حسن ابطحی 

پژوهش و تدوین :

سید محمد فقیه سبزواری

 

 

۳۲- آیت الله آقای حاج میرزا حسین سبزواری

بسمه تعالی

روزهای قبل درباره خودم می گفتم ...

یکی از علماء اهل معنی که درباره معارف و تزکیه نفس در منبر بسیار سخن می گفت و در مسجد گوهرشاد نماز می خواند آقای حاج میرزا حسین سبزواری بود. من به سخنان ایشان و مطالبی که درباره تزکیه نفس می گفت بسیار علاقه داشتم.

معظم له بنا کننده باغ رضوان بود. این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام واقع شده بود که قبلا مشهدی ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیت الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه ها و حجراتی بود در آورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد. در سال ۱۳۴۰ در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مادرم از دار دنیا رفت او را در همین باغ رضوان به خاک سپردیم و یک علت مراجعت ما از قم به مشهد مقدس همین فوت مادرم بود و لذا از قم برای فعالیت های دینی و احیانا درس و بحث به مشهد برگشتیم.

در همه این برنامه ها مرحوم شهید هاشمی نژاد همراه من بود و لذا از سال ۱۳۴۱ شمسی در مشهد مستقر شدیم.

 

سایت حجة الاسلام سید حسن ابطحی

اقامه مجلس عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین ‏علیه السلام ، در منزل مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین

 

اقامه مجلس عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین ‏علیه السلام ،

در منزل مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

  • اقامه مجلس عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین ‏علیه السلام

    مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، ‏علاوه بر برگزاری مجلس هفتگی وعظ و روضه ‏خوانی در صبح هر پنج شنبه در منزل خود که علما و ‏طلاب و سایر اقشار حضور گسترده داشتند و مرحوم ‏‏" حاجی قوام " ، واعظ معروف و پدر همسر مرحوم ‏آیة الله حاج سید جواد فقیه سبزواری ، منبری ثابت این ‏جلسه هفتگی بود ؛ و علاوه بر اصرار بر تعظیم ‏شعائر اسلامی با تعطیل درس و برگزاری مجلس ‏عزاداری در وفیات و ایام شهادت معصومین سلام الله ‏علیهم اجمعین ، هرسال نیز ، روزهای دهه اول ماه ‏محرّم ، در منزل خود ، مجلس عزاداری با شکوهی ‏برگزار می کردند که علمای اعلام ، طلاب و فضلا ، ‏اصناف مختلف و اقشار مجاور ؛ و زوّار حضرت ‏رضا علیه السلام ، حضور پیدا می کردند و به دلیل ‏حضور علما و بزرگان شهر؛ و افاضه وعّاظ و ‏خطبای فاضل و نامور ، به مجالسی سرشار از شور و ‏حال معنوی و پر از خاطرات روحانی بدل می شد .‏

    معمولا ، به دلیل ارادت خاص مرحوم آیة الله فقیه ‏سبزواری به جدّش حضرت اباعبدالله الحسین علیه ‏السلام ، خاصه طفل شیرخواره شهیدش ، حضرت ‏علی اصغر علیه السلام ، با توسّل واخلاصی عمیق ، ‏امور مربوط به آماده سازی فضای منزل برای ‏برگزاری مجالس دهه اول محرّم ، از قبیل برپایی ‏چادرسقف و ستون هایش ؛ و نصب پرچم ها و بیرق ‏ها و کتیبه های پارچه ای ؛ و گستردن فرش ها ؛ و ‏انجام سایر امور کلی و جزئی را شخصا به عهده می ‏گرفتند و یا انجام بخش اعظم امور ، به عهده خودشان ‏بود .‏ ‏
     
    گرچه انجام برخی کارها ، مقتضی سنّ و وضعیت ‏جسمی معظّم له نبود ، اما بدون توجه به عواقب ‏احتمالی انجام برخی امور فوق طاقت ؛ و به قصد ‏توسّل ، شور و حال و همّت عجیبی برای آماده سازی ‏مجلس منتسب به اباعبد الله الحسین علیه السلام ؛ و ‏اولاد و اصحاب بزرگوارش داشتند .‏
     
  • برنامه هرسال مرحوم فقیه سبزواری در روز عاشورا ، ذکر ‏مصیبت ابا عبدالله ( ع ) توسط خودشان بود که به مجلس ،  جاذبه ‏بسیار ؛ و به جمعیت ، شور و حال عجیبی می بخشید وقتی می ‏دیدند سید پیرمرد مجتهد و مرجع تقلید ، عمامه را از سر بر ‏میداشت ؛ و با شالی سبز رنگ و آویخته به گردن ، بر فراز ‏منبر ، قصه پر غصه ؛ و روضه جانسوز شهادت طفل ‏شیرخواره و تشنه و معصوم و مظلوم جدش ابا عبدالله را با ‏صدایی حزین و اشک های جاری از چشمش ، روایت می کند . ‏

    السَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَْرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ ‏لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ ‏الْحُسَیْنِ

    سید محمد فقیه سبزواری
     
    اینستاگرام :
     
     
    تلگرام :
     
     

زندگی نامه مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در " دانشنامه اسلامی "

 

زندگی نامه مرحوم آیة الله العظمی

حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در " دانشنامه اسلامی "

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 9 )

 

( 9 )

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی

از  :

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

ادیب یگانه و اریب فرزانه ، شیخ محمد حسن ادیب هروی ، در فن ادب از شاگردان مرحوم میرزا عبدالجواد نیشابوری بوده و پس از تحصیل پاره ای علوم و خدمت بعضی از اساتید چون میرزا محمد باقر مدرّس و میرزا عبدالرحمن مدرّس و غیر آن ها ، در سال 1319 قمری به حضور میرزا عبدالجواد رسیده و مدت شش سال به درس وی حاضر می شده و علوم ادب را نزد او تکمیل کرده به درجه ای که استاد اجازه تدریس به وی داده و اورا رجل فاضل می خوانده و سبب رسیدن نگارنده به حضورش آن بود که روزی در منزل فقیه سبزواری بودم ، ادیب هروی نیز در آن مجلس بود و جنابش با فقیه سبزواری رفاقت قدیمه و آشنایی سابق داشت و در مدرس ادیب ( اول ) حاضر می شدند و از یک مائده بهره ور می گشتند .

در آن مجلس دیدم شعر و نثر می خواند و بذله گویی و ظرافت پردازی دارد .

از یکی پرسیدم این مرد کیست که چون ادیبان سخن می کند و بس باذوق و شوق است ؟ گفت ادیب هروی و من که در آن زمان ، چونان این زمان ، سر پرشور و دل پر ذوق داشتم ؛ و طالب اینگونه رجال بودم ، از محل اقامت او پرسیدم . گفت در صحن جدید در حجره فوقانی روزها می آیم .

روز بعد به حضورش شتافتم و اورا بحری موّاج از شعر و نثر یافتم و بی اندازه خوشحال گردیدم اجازه گرفته و روزها به خدمتش می رسیدم و فوائد علم ادب و رموز و اسرار علوم عرب و دقائق شعر و نثر را از عربی و فارسی از او می آموختم .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  90

 

. . . و جمعی مرا به شدت از حضورش ( از حضور نزد استاد شیخ حسن ادیب خاوری ) منع می کردند و عجیب بود از مردم مشهد که هرکس مرد بود ، با او مخالف بودند چون ادیب نیشابوری و فقیه سبزواری و مانند آن ها .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  102

 

 

... و مردم این شهر ، با فقیه سبزواری و با ادیب نیشابوری و با آیة الله میلانی چه کردند ، چه گفتند و با این نگارنده چه می گویند .

خداوندا عذابت را بر آن ها نازل کن و با معاویه و اتباعش محشورشان ساز که با آل علی ، اینقدر دشمنی می کنند .

ای خوانندگان کتاب ما ، عقل خودرا یک سو ننهید و دیده باطن را بگشایید و در درک بد و خوب تحقیق نمایید و به ضلالت هر مدعی هدایت ، گمراه نگردید و به گفتارجمعی بی خبر و بی خرد ، اعتنا نکنید و به این آیه قران گوش فرا دهید :

« وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِى الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِ‌اللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون»  و اگرنه ، دور مانده از سعادت و فضائل ؛ و زیانکار در دنیا و آخرت خواهید بود . (سوره مبارکه الأنعام ،  آیه ۱۱۶  )

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  104

 

 ... و نگارنده نیز تصمیم داشتم وارد دانشگاه شوم برای تدریس به جهت ضیق معاش و از جهت آن که در حوزه علمیه ، فاضل را ارزشی نبود و خیلی از طلاب خارج شدند و در دانشگاه و مدارس دولتی استخدام گردیدند و چون از نظر معنویت مقامی عالی و حالی بس نیکو داشتم ، استخاره کردم آیه آمد ( واتل علیهم نبأ الذی آتیناه من آیاتنا ) دیدم مطابق حال من و قصه بلعم است .

اگر وارد شوم ، چون او باشم . از این رو ترک کردم و شبی هم در خواب دیدم در مجلسی ، شاه ایران با فقیه سبزواری است . به آقا گفتم برای من راجع به دانشگاه به شاه بگویید . آقا فرمود به جدّم نمی شود . گفتم پس صلاح نیست و اکنون من می دانم چه نیکو بود که نشد . زیرا بنده شدن کاری است مشکل و خدا مرا آزاد آفریده . چرا با دست خود ، خویش را برای حطام دنیا ، بنده سازم و اکنون مرا از جهان مستغنی کرده و علم و دانش من بهتر غنی است چنان چه استاد کلباسی گفت روزی پیش مرحوم جهانگیرخان که از اساتید حکمت بود از فقر شکایت کردم . گفت می خواهی علم را از تو بگیرد و مثل بقیه باشی ؟ گفتم : نه

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  117

نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی

مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق

تاریخ نشر ، شهریور 1371

 

 

 لینک همه قسمت های خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :

قسمت اول :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1825

قسمت دوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1826

قسمت سوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1827

قسمت چهارم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1828

قسمت پنجم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1829

قسمت ششم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1834

قسمت هفتم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1835

 قسمت هشتم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1836

 

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 7 )

 

( 7 )

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی

از  :

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

... در ایام حضور وی ( ادیب نیشابوری ) ، به حضور استاد ادیب خاوری و استاد حاج شیخ علی مهندس عرب نیز می رسیدم برای تحصیل علوم غریب از رمل و اعداد و نجوم و هیئت و جفر و طلسمات و تسخیرات و ریاضیات . و مردانه خدمت آن دو مرد دانش کردم ؛ و به توفیق حق و عنایت امام عصر (عج) به اسرار و رموز آن علوم پی برده تا در این فنون ماهر شدم و برای تحصیل فقه و اصول و حکمت و کلام ، نزد استاد فقیه سبزواری و حاج سید علی رضوی و حجة الاسلام کلباسی شتافتم .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  11

 

آغاز تدریس من ، در مدرسه بالاسر حضرت رضا علیه السلام بود و در سال 1371 قمری ، در مسجد گوهر شاد ، در شبستان استاد فقیه سبزواری تا سال 1386 قمری تدریس می کردم و در باقی شبستان های مسجد نیز تدریس می کردم جز در یک شبستان که رفت و آمد زیاد بود و برای تدریس مناسب نبود و بعد از فوت استاد فقیه سبزواری و دگرگون شدن اوضاع مسجد و کثرت محبت من به استاد ؛ و زیادی علاقه وی به من ، مجلس درس را به باغ رضوان در کنار مقبره استاد انتقال دادم و مدت هشت سال در آن جا تدریس می کردم و روزی دوازده درس می گفتم تا آن که در سال 1395 قمری ، در اواخر سلطنت محمد رضا شاه پهلوی ، باغ رضوان و اطراف حرم بر اثر ستم او خراب شد . حوزه تدریس را به مدرسه نواب و مدرسه سلیمانخان انتقال دادم .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  12

 

از عنایات حضرت رضا علیه السلام ، درسم بهترین دروس بود و بعضی از ارباب ذوق ، کیفیت تدریس و تفهیم مرا بر استاد ادیب ، فضیلت می دادند و خود گاهی ، از باب حدیث نعمت باری گفته ام :

بخدا گر کسی چنین درسی

بهرتان گفته یا که خواهد گفت

گوهر دانش فنون ادب

این چنین سفته یا که خواهد سفت

و گاهی می گفتم :

غنیمت بدانید درس مرا

مکرّم بدارید نفس مرا

که چون من یکی صاحب نفس نیست

و یا همچو این درس من ، درس نیست

و استاد فقیه سبزواری ( قدّس سرّه ) مکرّر می فرمود : درس مرا غنیمت بدانید و از کسی نخواهید شنید و مانند من نخواهید دید . بعضی اورا غلوّ می گفتند و اکنون صدق گفتارش پدیدار می شود . رحمة الله علیه .

و مدت دو سال در مسجد مقبل السلطنه به امر استاد فقیه سبزواری اقامه جماعت می کردم و بعد به واسطه کثرت مشاغل درسی و دوری راه و امر استاد ادیب نیشابوری ( قدّس سرّه ) ؛ و قید عظیم بودن نماز جماعت که هیچ تعطیل ندارد ، ترک جماعت کردم و به کثرت تدریس پرداختم .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  13

 

. . . و مرا در آن روزگار چون الان شاگردان فراوان بود و در مسجد گوهر شاد و باغ رضوان ، گاهی منبر می اوردند تا سخن مرا همه بشنوند .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  16

 

آثار حجت

قریب به سی کتاب تألیف کرده ام با کثرت مشاغل درسی که روزی هشت درس و گاهی دوازده درس داشتم و از عنایات و الطاف الهی ، هیچ احساس خستگی نمی کنم بلکه ، عشقم زیادتر و شوقم وافرتر می گردد و درسم با حرارت و شوق ؛ و توأم با شعر و نثر ؛ و جذاب و دلکش ، چون درس استاد ادیب نیشابوری و فقیه سبزواری ، نه چون درس بیشتر مدرسّین که آدمی را چرت می گیرد و شنونده را خواب می برد . نه در او زمزمه محبتی و نه راز مودتی . نه از عشق درسی ؛ و نه از ذوق سخنی ؛ و نه از حال و وجد خبری . و کتب ما بعضی تا کنون طبع شده و بعضی هنوز غیر مطبوع است .

 

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  49

نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی

مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق

تاریخ نشر ، شهریور 1371

 

لینک همه قسمت های خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :

قسمت اول :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1825

قسمت دوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1826

قسمت سوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1827

قسمت چهارم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1828

قسمت پنجم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1829

قسمت ششم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1834

 خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 3 )

 

(  3 )

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی

از :

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

و این عکس را با جنابش ، در سال 1374 قمری در منزل ایشان گرفته ام و جمال ملکوتی اورا در صفحه 138 بنگر و چون او ، در زمان ما ، کسی ندیدیم .

 

و چون کتاب مفصل در سال 1379 قمری طبع شد ؛ و نسخه ای به حضورش اهداء نمودم ، یگانه دوست من حجة الاسلام و المسلمین ، آیة الله آقای سید جواد فقیه سبزواری که در آن زمان هیچ یک حجة الاسلام نبودیم و در این زمان ، به عنایات پروردگار جلّ و علی ؛ و لطف اجداد طاهرین ما ، هردو به مقام آیة اللهی نائل آمده ایم ، به کوری چشم حسودان و بدخواهان که نمی خواهند از آل علی ، احدی در روزگار باشد ( یریدون لیطفئو نورالله بافواههم ) ولی خدا نخواهد ولی به این آیت اللهی فخر نکنیم و به حق خدا ، من این اسم را نخواهم از آن که با بودن امیر علیه السلام آیت الله عظمی ، من کیستم و چیستم و حجت هاشمی مرا بس است و جنابش در صفات انسانیت ممتاز ؛ و در علم و عمل ، بی نظیر است و معنی اورا در این عکس مشاهده کن

  

 

از پدر خواست تا تقریظی بر کتاب ما بنویسد و من امتناع ورزیدم . گفتم اولا کتاب من لایق تقریظ نیست و ثانیا سمعه و ریا می شود و ثالثا من از استاد حجة الحق تقریظ نخواستم و اجازه نامه تدریس ایشان را با این که حاضر بود طبع نکردم .

ایشان اصرار کرد و گفت نوشتن تقریظ صلاح است باشد طبع کنید و الصاق کنید و خدا شاهد است من میل نداشتم . دیدم با خواهش و اصرار ایشان ، نیکو نیست قبول نکردن . در آن وقت استاد قلم در دست گرفت و این تقریظ را نوشت :

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

و بعد ، بر ارباب دانش پوشیده نباشد آن که جناب مستطاب علم الاعلام ، ثقة الاسلام ، شریعتمدار ، آقای سید علی حجت هاشمی ، عمر شریف خودرا در نزد احقر ؛ و بقیه اساطین ، صرف در تحصیل علوم عقلیه و نقلیه نموده و بحمدالله والمنة ، به مضمون روایت ( ما اوتیَ عالمٌ عِلماً و هو شابٌّ ) در سن شباب ، به مراتب عالیه از علم و عمل نائل گردیده و شاهد بر فضل ایشان ، شرحی است که بر مطوّل نگاشته و سزاوار هر محصلی است که نسخه از آن شرح را دارا باشد که در حل معضلات و رفع مشکلات ، رجوع به آن شرح نماید .

فللّه دَرُّهُ و علیه اَجرُهُ . به تاریخ شهر ربیع الثانی 1379

فقیه سبزواری

و روزی در خدمتش بودم فرمود شما از کسی اجازه نداری ؟ گفتم ندارم و نمی خواهم و خدا می داند که نمی خواستم زیرا که خودرا قابل نمی دانستم و علم خویش را حقیر می شمردم .

فرمود لازم می شود برایت بنویسم گفتم پس مختصر و بدون آلایش باشد . در آن مجلس ، این صورت را نوشت و امضاء و مهر کرد و به ما عطا فرمود :

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی محمد و آله

و بعد ، فلا یخفی انّ جناب المستطاب علم الاعلام ، ثقة الاسلام شریعتمدار ، السید علی الملقّب بالهاشمی ، قد صرف عمره الشریف فی تحصیل العلوم الشرعیة و قد جدَّ واجتهد و بلغ بحمدالله مرتبة من الاجتهاد و له العمل بما استنبط فللّه درّه و علیه اجره و ارجو منه ان لا یترک سبیل الاحتیاط فانّه طریق النجاة و ان لا ینسانی من صالح الدعاء .

23 رجب المرجب 1383

فقیه سبزواری 

 

 

ادامه دارد . . .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  130

نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی

مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق

تاریخ نشر ، شهریور 1371

 

 

 

لینک همه قسمت های خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :

قسمت اول :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1825

قسمت دوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1826

قسمت سوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1827

قسمت چهارم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1828

قسمت پنجم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1829

قسمت ششم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1834

 

 

 خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 2 )

 

( 2 )

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی

از :

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

و بعضی از فرزندان وی می گفت در آن وقت حضور شما ، به آقا می گفتیم برای یک نفر ، شما خودرا معطّل کرده اید و وقت خودرا می گذرانید .

در جواب می فرمود : او مستعدّ و قابل است و تربیت مثل او لازم است و من اکنون فکر می کنم و از لطف و مرحمت او در شگفت می مانم که چون او عالم بزرگوار ؛ و من شخص حقیر و پست ، چگونه تقاضای مرا پذیرفت و من اکنون حاضر نیستم برای یکی درس بگویم و شاید اگر مثل خویش ، مشتاق و با صفا و با حقیقت پیداکنم درس بگویم . واو ، به قوّه باطن مرا چنین می دید و او مرا بی اندازه دوست می داشت به درجه ای که می گفت : " آقای هاشمی نور چشم من است و ای کاش ، همه مانند او باشند " .

و یکی از طلاب سادات درس وی که الان زنده است ، گفت آقارا در زمان حیات خواب دیدم که در مسجد گوهر شاد ایستاده بود و طلاب را به شبستانی که شما درس می گویید ، هدایت می کرد !

و من ، هیچ استادی را چون او دوست نمی داشتم اگر چه " حجة الحق " را بسیار دوست می داشتم ؛ ولی " سبزواری " ، دیگر مرد بود عجیب ؛ و غریب انسانی بود ، هم از جهت هیکل و جسم ؛ و هم از جهت جان و روح ؛ و حیف این گونه مرد برای این بسیار نامرد جهان و هر انسان منصف گوهر شناس اورا دوست می داشت و در دل ها جا گرفته بود .

ای خوانندگان کتاب ما ! ، از حکایات این دو مرد بزرگ و قصه بدگویی خلق در حق آن ها عبرت بگیرید و از بدگفتن مردم در حق دیگران ، فوراً حکم به بدی نکنید زیرا ، حسود و با غرض و با مرض زیاد است بلکه خود با آن ها مجالست کنید و یا از مردم مطلع بی غرض و مرض سؤال کنید تا حق را از باطل تمیز دهید . چنان چه در حق نگارنده ، بعضی بد گویند اگر چه بدم و خوب نیستم ولی از بدگویان بدتر نیستم . خود آن ها ، " چلو صافی " اند و پر سوراخ ؛ و به دیگری گویند چقدر سوراخ داری ! و از مذمت آن ها ، کمال مرد را بدان چنان چه  " متنبّی " گفته :

وإذا أتَتْكَ مَذَمّتي من نَاقِصٍ

فَهيَ الشّهادَةُ لي بأنّي كامِلُ

و گویم :

من بنده پیر می فروشم

زاهد ! به خدا ، خدا پرستم

و استاد علیه الرّحمه ، چون پول هایی بی جا ، مانند جدّش امیرالمؤمنین علیه السلام صرف نمی کرد ، طلحه ها و زبیرهای زمان با او از در مخالفت و معاندت بر آمدند و در منابر و محافل ، از او بدگویی و مذمّت می کردند و دسته ای بر کمالات و فضائل او حسد می بردند و بر کارهای او خورده می گرفتند و مکرر می فرمودند : چون من عقل دارم و می دانم چه کنم ، عیب گیری می کنند .

از کثرت ناراحتی از مردم و اذیت و آزار آن ها فرمود در مکه استخاره کردم بمانم یا برگردم این آیه آمد : انّا کفیناک المستهزئین . از این رو به مشهد برگشت و در فراز منبر گفت ای طلاب مرا خیلی اذیت کردید و بی اندازه خرابی کردید . من از شما گذشتم ولی آن خرابکاری هارا اصلاح کنید و خدمت بزرگی به طلاب کرد زیرا کوی طلاب را وی درست کرد و همه خانه دار شدند و بسیار این شعر عرجی را می خواند که امیر علیه السلام نیز به او تمثّل می کرد :

اضاعونی وای فتی اضاعوا

لیوم کریهه و سداد ثغر

و نگارنده ، قصیده ای مشتمل بر چهل شعر برای خدا در وصف او گفتم و عکس اورا طبع کردم و در یک طرف ، این شعر ابوالعلاء معرّی را نوشتم که گفته :

تعد ذنوبي عند قوم كثيرة 

 ولا ذنب لي الا العلی والفضائل

و در یک طرف ، این شعر ابو عباده بحتری را نوشتم که گفته :

شَجْوُ حُسّادِهِ، وَغَيظُ عِداهُ,

 أنْ يَرَى مُبصِرٌ،وَيَسمَعَ وَاعِ

و در زیر عکس ، این شعر ناصر خسرو را نوشتم :

نندیشم از کسی که به نادانی

با من رسن زکینه کشان دارد

ابر سیاه را به هوا اندر

از غلغل سگان چه زیان دارد

و در زیر آن ، چهل شعر خودرا طبع کردم قریب دوهزار نسخه و به در و دیوار الصاق کردیم و مقداری را استاد همراه خود به پاکستان برد و برای خدا حمایت از این استاد کردم که احدی چنین حمایت از او نکرده ؛ و آن قصیده را در آخر جلد اول " فوائد الحجتیه " ، تا کنون چند مرتبه چاپ کرده ؛ و تا قیامت باقی است .  و پاره ای از آن ، این است :

ای مرد دانا و عاقل ، بگذر زگیتی زائل

مپسند چند روزی عاجل ، بشتاب زی دار آجل

از مکر گیتی حذر کن ، از ژرف بحرش گذر کن

زی شهر عقبی سفر کن ، خودرا رسان سوی ساحل

تا می رسد و می گویم :

باید تورا مقتدایی ، شاید تورا پیشوایی

واجب تورا رهنمایی ، تا حل شود زو مسائل

پرسیدمش مرد ره کیست ؟ ، بر انس و جان ، مهر و مه کیست ؟

بر شیعه ، سلطان و شه کیست ؟ تا گردم از دینش نائل

گفتا که او سبزواری ست ، زآیات عظمای باریست

نامش به هر جای ساری ست ، باشد نکوتر وسائل

استاد کل ، نور مطلق ، هم مظهر حکمت حق

حجت زحق است بر خلق ، صاحب کمال و فضائل

چون خور ، به عالم مشهّر ، از رجس طینت مطهّر

ظاهر ولیکن مستّر ، از چشم نا اهل و جاهل

عاری زعیب و رذائل ، پاک از دروغ است و باطل

زی او رونده قبائل ، از عامی وز افاضل

دارد لوای شریعت ، در ید زروی حقیقت

با دانش و با بصیرت ، شاهد بر این صد دلائل

مردم همه ظلمت ، او نور ، گیتی همه تیره ، او هور

بینا وی و دیگران کور ، جز او تمامی اسافل

در علم و تقوی یگانه ، مرد بزرگ زمانه

زی حضرت او روانه ، ذوالحاجه از هر قبائل

در خلق نیکو محمد ، نامش بماند مؤیّد

ناید به مثلش مجدد ، بنگر به بینش شمائل

داروی هر دردمندی ، نیروی هر مستمندی

مینوی هر فرهمندی ، معطی محروم و سائل

 

و در آخر گفته ام :

حجت در این ره سخن گفت ، دُرِّ سخن را نکو سُفت

گفتار او با خرد جفت ، در مدح استاد کامل

 

و این قصیده ، دل دوستان را صفا داد و جان دشمنان را آتش زد و به آن ها گوییم : موتوا بغیظکم

 

 

ادامه دارد . . .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  130

نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی

مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق

تاریخ نشر ، شهریور 1371

 

 

 


لینک همه قسمت های خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :

 :

قسمت اول :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1825

قسمت دوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1826

قسمت سوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1827

قسمت چهارم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1828

قسمت پنجم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1829

قسمت ششم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1834

 

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 1 )

 

( 1 )

خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی

از :

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

آیة الله فقیه سبزواری

سیدالعلماء والمجتهدین و قدوة الفقهاء الکاملین ، حجة الاسلام والمسلمین ، آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری قدّس سرّه الشریف .

وی ، از اعاظم علماء و اکابر فقهاء به شمار می رفت و جامع اکثر فنون ؛ و حاوی اغلب علوم بود . صاحب قدّ رشید ؛ و لحیه ی سفید ؛ و چشمانی درشت و اصلع . دارای پیشانی طولانی .

مردی فعّال و نیکو خلق ، مظهر اسم ( قاضی الحاجات ) ، خنده رو و طلیق الوجه ، شیرین کلام و بذله گو .

نسبت او به شاهزاده ( حسین ) اصغر می رسد . او از اولاد امام سجاد علیه السلام بود که یکی در بغداد است و یکی بین سبزوار و نیشابور .

درسال 1309 قمری ، در سامرّاء ، ولادت یافته . تا نه سالگی در سامرّاء بود ؛ و در سال 1318 ( قمری ) ، به همراه پدر وارد نجف می شود و در سیزده سالگی ، به سبزوار آمد و درسال 1326 ( قمری ) ، برای تحصیل به مشهد آمده ؛ و درسال 1330 ( قمری ) ، به سبزوار مراجعت کرده ؛ و از آن جا ، برای تحصیل به نجف رفته ؛ و بعد به سبزوار مراجعت ؛ و از آن جا ، به مشهد رضوی آمده ؛ و تا آخر عمر ، در مشهد بوده تا از جهان در گذشت ؛ و از چهار نفر ، علماء بزرگ اجازه اجتهاد داشته :

1 – آیة الله سید ابوالحسن اصفهانی ، 2 – آیة الله آقا محمد حسین نایینی ، 3 – آیة الله آقا ضیاء عراقی ، 4 – آیة الله آقا شیخ عبدالکریم حائری .

درس رسمی وی ، فقه و اصول ؛ و صاحب فتوی .

در مسجد گوهرشاد امام جماعت بود و در ایّام ماه مبارک ، بعد از نماز ظهر و عصر ، در ایوان مقصوره منبر می رفت و شب های احیاء ، صد رکعت نماز با جماعت می خواند و بعد ، منبر می رفت و جماعت بسیار ، مستمع سخنان دلربایش بودند ؛ و کلامش جلا دهنده قلوب ؛ و صفا بخش ارواح بود .

و از منابر وی ، نود منبر ، در نزد نگارنده ، ثبت و ضبط است که در سه سال ، پای منبر حضرتش بودم و گفتار اورا می نوشتم و ای کاش ، همه ساله پای منبر او بودم .

و از حضرتش ، آثار علمی باقی نمانده ، جز تقریرات در فقه و اصول ، آن هم غیر مطبوع است ولی آثار عامّ المنفعه از او زیاد باقی مانده مانند مساجد و مدارس ؛ و مانند باغ رضوان که بصورت مقبره و مدرسه بود و سال ها ، نگارنده در آن جا تدریس داشتم تا آن که در اواخر سلطنت محمد رضا شاه خراب شد و فقط مقبره استاد ، باقی مانده است .

و لقب " فقیه " ، در نجف به او داده شد به واسطه مهارت او در علم فقه ، و بر حسب کمالات نفسانی و فضائل انسانی ؛ و اخلاق و آداب حسنه ؛ و قضاء حوائج و کثرت محبّت خلق به او ، محسود اقران واقع گردید .

و چون فقیه سبزواری تا کنون مردی خالی از هوا و مکر و ریا ندیده ام . ظاهر و باطنش یکی بود . از این رو ، از جان و دل ، بنده او شدم و حلقه غلامیش در گوش کردم و خدمت او نمودم و چون مرا مستعد ّ و قابل و با حقیقت و با صفا و با وفا دید ، در تربیت من کوشید و جامه فضائل بر قامت من پوشید و اسرار و رموز بسیار به من آموخت و در دروس فقه و اصول او حاضر می شدم و تمام آن ها را مانند باقی دروس خود می نوشتم و با فرزند عزیز او ، آقای حجة الاسلام والمسلمین آقا سید جواد دام بقائه ، در درس خصوصی وی حاضر می شدیم از حکمت و فقه و اصول ؛ و از وی تقاضا کردم نهج البلاغه امیر علیه السلام را برای من درس بگوید . قبول فرمود و بعد از نماز مغرب و عشاء ، منزل می رفتیم و برای من درس می گفت و مطالب اورا می نوشتم و از مردم زمان ، کسی را نمی شناسم که این کتاب را ، نزد چنین عالمی ، تحصیل کرده باشد .

ادامه دارد . . .

منبع :

کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  130

نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی

مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق

تاریخ نشر ، شهریور 1371

 

 

لینک همه قسمت های خاطرات آیة الله حجت هاشمی خراسانی از آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری :

قسمت اول :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1825

قسمت دوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1826

قسمت سوم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1827

قسمت چهارم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1828

قسمت پنجم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1829

قسمت ششم :

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1834

 

اقامه مجلس عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

اقامه مجلس عزاداری برای حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام

مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، علاوه بر برگزاری مجلس هفتگی وعظ و روضه خوانی در صبح هر پنج شنبه در منزل خود که طلاب و سایر اقشار حضور گسترده داشتند ؛ و علاوه بر اصرار بر تعظیم شعائر اسلامی با تعطیل درس و برگزاری مجلس عزاداری در وفیات و ایام شهادت معصومین سلام الله علیهم اجمعین ، هرسال ، روزهای دهه اول ماه محرّم ، در منزل خود ، مجلس عزاداری با شکوهی برگزار می کردند که علمای اعلام ، طلاب و فضلا ، اصناف مختلف و اقشار مجاور در مشهد الرضا علیه السلام و زوّار حضرت رضا علیه السلام ، حضور پیدا می کردند و به دلیل حضور علما و بزرگان شهر؛ و افاضه وعّاظ و خطبای فاضل و نامور ، به مجالسی سرشار از شور و حال معنوی و خاطرات روحانی بدل می شد .

معمولا ، به دلیل ارادت خاص مرحوم آیة الله فقیه سبزواری به جدّش حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام ، خاصه طفل شیرخواره شهید ، حضرت علی اصغر علیه السلام ، امور مربوط به آماده سازی منزل برای برگزاری مجالس ، از قبیل برپایی چادر و نصب پرچم ها و بیرق ها و کتیبه های پارچه ای و گستردن فرش ها را شخصا به عهده می گرفتند .

گرچه انجام برخی کارها ، مقتضی سنّ و وضعیت جسمی معظّم له نبود اما بدون توجه به عواقب احتمالی انجام برخی امور ؛ و به قصد توسّل ، شور و حال و همّت عجیبی برای آماده سازی مجلس منتسب به اباعبد الله الحسین علیه السلام ؛ و اولاد و اصحاب بزرگوارش داشتند .

سید محمد فقیه سبزواری