شیوه اندرز دادن آیت الله میلانی

 

شیوه اندرز دادن آیت الله میلانی

فرزند آیت الله میلانی:

در اینجا، خاطره ای از روزگار نوجوانی ام به یادم آمد. آن روزها، درس سیوطی و مغنی می خواندم و دوازده سالم بیشتر نبود.

سال 1341 شمسی بود. حاجی نجارنیا، آقایان علما را برای افطاری به منزلشان دعوت كرده بود.

حاج میرزا احمد كفایی، حاج آقا میرزا حسین فقیه سبزواری در آن مجلس مهمانی بودند.

من همراه پدرم و اخوی ها به آنجا رفته و طلبه ای ملبس بودم. علاقه زیادی به ترشی داشتم و آن را سر سفره افطاری دیدم، ولی از دسترس من دور بود.

می دانید كه در عراق و نجف آلبالو نداریم. به هر حال خودم را دراز كردم تامقداری ترشی بردارم.

در آداب سفره آمده است كه از هر چه در آن است، استفاده كنید. مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار ذكر كرده است، از طرفی در حدیث خوانده بودم كه از غذای جلوی خودت استفاده كن و هرگز خودت را به طرف غذایی كه دور از دسترس است، دراز نکن.

بالاخره، كاری كه من كردم اقتضای سن و سالم بود، هر چند كه خلاف آداب و اخلاق اسلامی به حساب میآمد.

مرحوم آیت الله میلانی، بعد از اینكه به خانه برگشتیم، مرا گوشه ای برد و آهسته اندرزم داد.

ایشان فرمودند:

سیدعلی! كاری از تو صادر شد كه حرام نیست؛ ولی شما كه میخواهی طلبه شوی و درس بخوانی تا دیگران را تعلیم بدهی، اول باید خودت را تهذیب كنی .

صفحه 94 ، کتاب مجموعه مصاحبه ها در باره آیة الله میلانی

https://t.me/Varesoon/8688

 

علامه امینی در مدرسه نواب

 

علامه امینی در مدرسه نواب 

یکی  از  خاطره های  ماندگار،  در  ارتباط  با  استاد  جلیل القدر،  آیت  الله  میلانی،  داستانی است كه  در  مدرسه  نواب    بالا  خیابان  مشهد اتفاق  افتاد.  آن  داستان  كه  با  شخصیت  و  كارنامه  درخشان  علامه  آقا  شیخ عبدالحسین امینی تبریزی گره خورده است؛ برای طالبان علم و معرفت و حقیقت، بس آموزنده است. شاید تعبیر خاطره ای فراموش نشدنی، برای آن رویداد ، مقصودم را به مخاطب برساند.

 

علامه امینی كه به مشهد مشرف  شدند، از ایشان برای منبر رفتن در مدرسه نواب دعوت كردند. قرار شد كه آن  پژوهشگر  بزرگ  اهل  بیت سلام الله  علیهم ،  ده  روز  برای  خواص  و  عوام  سخنرانی  كند.

 پیدا  بود  كه چنین مجلسی در نوع خود، مجلسی بی نظیر خواهد بود. جمعیت آن قدر زیاد بود كه بالا خیابان تا چهارراه نادری بسته شده بود. در آن ساعت ها، از دو طر ف خیابان  نادری، هیچ اتومبیلی تردد نداشت. 

مردم  نه تنها محوطه مدرسه نواب را پر كرده بودند، بلکه در پیاده روها و خیابان نشسته و یا ایستاده بودند.

علما و فضلا  و حتی مراجع تقلید آن وقت خراسان پای منبر علامه امینی آمده بودند.

تا آن جا كه به یادم مانده است، غیر از  آیت  الله  میلانی،  آیت الله میرزا  احمد  كفایی آقازاده  آخوند ملامحمدكاظم  خراسانی    و  آیت  الله  فقیه سبزواری و آیت الله آقا شیخ كاظم دامغانی در آن مجلس حضور داشتند.

 

تلاش طاقت فرسای علامه امینی

علامه  كه  منبر  رفتند،  خطاب  به  حضار  مجلس  شکوهمند  آن  روز  خراسان  چنین    فرمودند: 

من  برای  كار تألیف  و  تحقیق  پیرامون  مسأله  غدیر،  به  هندوستان  سفر  كردم  و  چهار  سال  در  آن  سرزمین  رحل  اقامت افکندم.  گمان  نمی كنم  كتابخانه ای  در  شهرهای  هند  باشد كه  من  برای  جست وجوی  علمی ام  بدان  جا  نرفته باشم. عشق و جدیت در عرصه غدیرشناسی، سبب شده بود كه چندان فرصتی برای خوابیدن نداشته باشم.

در شبانه روز، شاید یکی دو ساعت مجال خوابیدن داشتم.

همان ساعت های اندك هم، به گونه ای نبود كه بتوان آن را خواب كامل به حساب آورد، زیرا یکسر در حال خواب  و  بیدار  بودم  و  ذهنم مشغول  كار  گسترده ای  بود  كه  می باید  چند  گروه،  آن  را  به  انجام  می رسانیدند.

بعد  از  چهارسال  اقامت  در  شهرهای  مختلف  هند،  به  دهلی  نو  آمدم  و  بلیت  هواپیما  تهیه  كردم  تا  به  ایران بازگردم.  آن  روز  پرواز  ما  دو  سه  ساعت  تأخیر  داشت.

 آن  روز،  حضرت  آیت  الله  میلانی  پای  منبر  نشسته بودند؛ طوری كه علامه امینی و ایشان، چهره به چهره یکدیگر بودند. مرحوم علامه كه از تأخیر در پرواز به ایران، سخن می گفت، ناگهان حضار را به وادی دیگری برد كه تصور آن را نداشتند.

 

واقعه قیامت در عالم رؤیا

علامه امینی، رو به آیت الله میلانی كرد و با همان لهجه تركی اش فرمود: حضرت  آیت الله میلانی !  آن روز پیش  خود  گفتم؛  حالا  كه  خبری  از  هواپیما  نیست،  دو  سه  ساعت  بخوابم  تا  كمبود  خوابم  را  جبران  كنم؛ همین كه خوابم برد، در عالم رؤیا چیزی دیدم كه تا حالا هرگز آن را مشاهده نکرده بودم.

 واقعه دیدم! واقعه قیامت را. لب های مردم كه همه جای  صحرای محشر را پر كرده اند، از تشنگی خشکیده است. كاش تشنه بودند،  همه  سرگردان    بودند  و  سرها  و  چشم ها  به  این  سو  و  آن  سو  چرخانیده  می شدند.  حالا  تشنگی  و سرگردانی  دیگران  به  من  سرایت  كرده  بود.  در  آن  گرمای  جانکاه  تشنگی  چنان  بر  من  غالب  شد  كه  طاقتم تمام شد.

امیدی که درخشید !

من كه حال در میان مردم بودم، همراه آنها به هر سو روان می شدم تا به آب دست پیدا كنم. به هر سمت كه شتابان می رفتیم، جز سراب نبود و در حالی كه تشنگی بیشتر آزارمان می داد، سر جای خودمان بازمی گشتیم و  حیران  و  نگران  می ماندیم.  آن  ساعت،  اضطراب،  خرد  و  كلان  خلق  را  در  برگرفته  بود.  ناگهان  سرابی  و دیوار بلندی نمایان شد. مردم آن جا را دیده بودند كه خیره شده بودند. آن ها ناگاه به آن سمت هجوم بردند؛ طوری كه مرا همراه خودشان بردند.

پیش خودم گفتم: حتماً این جا آب پیدا می شود. برگ سبز علامت آب است نه علامت سراب.

حالا می توانم نزدیکتر بروم و تشنگی ام را برطرف  كنم. قدم به قدم جلو رفتم تا  این كه به جایی نزدیك شدم كه دروازه بسیار بزرگی آشکار شد. وقتی نمای آن دیوار بلند و دروازه بسیار بزرگ را دیدم، یاد بناهای تاریخی افتادم كه در جاده ها برای كاروان ها و مسافر ساخته اند. درست، وسط  آن در بزرگ، مثل درهای بزرگ تیمچه های قدیمی، درب كوتاهی بود كه انگار برای رفت و آمد مردم قرار داده بودند.

 

عنایت حضرت زهرا

دو  سوی  آن  در  كوچك،  دو  نگهبان  بودند  كه  به  هر  كس  اجازه  وارد  شدن  به  آن  محوطه  بسیار  بزرگ  را نمی دادند. حالا جمعیت برای  رسیدن به آن، سخت هجوم  آوردند و  می خواهند از  آن جا، یکی یکی  داخل بروند و سیراب شوند. تا خواستم به جلو قدم بردارم، نگهبانی دست راست خودش را طرف  سینه ام آورد و گفت: جلو نیا آقا شیخ!  من كه نومید شده بودم، اصرار و التماس نکردم و سر جای خودم برگشتم ناگهان، نگهبان  دیگر  مرا  با  نام  صدا كرد  و  با  لحنی محترمانه  گفت:

 آقا  شیخ  عبدالحسین  امینی!  ای  صاحب  الغدیر!

تشریف بیاورید كه بی بی رخصت ورود دادند.تعجب كردم و پیش خودم گفتم؛ مگر این جا كجاست؟ بعد رو به آن نگهبان كردم و گفتم: آقا ! بی بی كه از ایشان اسم بردید، كیست؟ اصلاً این جا كه مردم هجوم آوردند، كجا هست؟ نگهبان لبخند زد و به من خیره شد  و  گفت:  شما  كه  این  همه  از  علی  و  زهرا  سخن  گفته اید،  بی بی  را  نمی شناسی  آقا  شیخ  عبدالحسین!

چطور  نمی دانی  كه  این  مکان،  چه  مکانی  است؟  این  جا،  جایی  است  كه  در  آن  حوض  كوثر  است  آقای امینی! همان حوضی كه درقرآن و احادیث اهل بیت خوانده ای و در كتاب خودت آورده ای! بی بی زهرای اطهر  اكنون  سر  حوض  نشسته اند،  تا  عاشقان  حق  را  در  صحرای  قیامت  از  آب  حوض  كوثر  سیراب  كنند.

نامحرمان  را  به  این  آب  گوارای  ارزنده  راهی  نیست!

 بی بی  كه  از  آمدن  شما  باخبر  شدند،  رخصت  ورود دادند. تشریف بیاورید آقا شیخ عبدالحسین! فرزند روحانی من!

علامه امینی كه به این جای داستان حوض كوثر در صحرای محشر رسیدند، رو به حضرت آیت الله میلانی كردند و گفتند: حضرت آیت الله میلانی! همین كه یك پای خودم را آن طرف  در  گذاشتم، نسیم خوش و خنکی وزید كه تا آن لحظه، مشام من، چنین نسیمی را حس نکرده بود! بعد آرام آرام به سوی حوض كوثر جلو  رفتم.  وقتی  نزدیك  آن  رسیدم،  بی بی  را  دیدم  كه  تمام  قد  بلند  شدند  و  با  لحن  مهربانانه ای  فرمودند:

فرزند روحانی من! بیا! جلوتر بیا!

 شوق زده شده بودم! از این كه حضرت زهرا از من با عنوان فرزند روحانی من تعبیر كرده بودند، از خرسندی در پوستم نمی گنجیدم.

منقلب شدن حضار

ناگهان، صدای گریه و ناله مردم در مدرسه نواب بلند شد، مجلس خطابه، مجلس دیگری شد. علامه امینی كه  هنوز  بالای  منبر  نشسته  بود.،  غش  كرد.  حدود  یك  ربع  ساعت،  صدای  هق  هق  گریه  جمعیت  به  گوش میرسید.  انگار،  علامه  امینی  حضار  را  همراه  خودش  به  صحرای  محشر  و  وادی  حوض  كوثر  برده  است.

مرحوم آیت الله میلانی، كه عمامه خودش را از سر برداشته بود، مثل مردم گریان و نالان بود. شانه های آقا می لرزید. صدای علامه امینی بلند شد:

خوشا به حال شما! خوشا به سعادت شما! حضرت آیت الله میلانی!  قدر خودتان را بدانید و می دانم كه قدر خودتان را می دانید.

تکرارها و تأكیدهای علامه امینی قابل تأمل بود  .

 

از خاطرات حجة الاسلام باقری سبزواری

کتاب مجموعه مصاحبه هایی در باره آیة الله میلانی ، صفحه  130

( شیوه ) اندرز دادن آیت الله میلانی

( شیوه ) اندرز دادن آیت الله میلانی

مؤسسه آیت الله میلانی: در اینجا، خاطره ای از روزگار نوجوانی ام به یادم آمد. آن روزها، درس سیوطی و مغنی می خواندم و دوازده سالم بیشتر نبود.

سال 1341 شمسی بود. حاجی نجارنیا، آقایان علما را برای افطاری به منزلشان دعوت كرده بود.

حاج میرزا احمد كفایی، حاج آقا میرزا حسین فقیه سبزواری در آن مجلس مهمانی بودند.

من همراه پدرم و اخوی ها به آنجا رفته و طلبه ای ملبس بودم. علاقه زیادی به ترشی داشتم و آن را سر سفره افطاری دیدم، ولی از دسترس من دور بود.

می دانید كه در عراق و نجف آلبالو نداریم. به هر حال خودم را دراز كردم تامقداری ترشی بردارم.

در آداب سفره آمده است كه از هر چه در آن است، استفاده كنید. مرحوم علامه مجلسی در بحارالانوار ذكر كرده است، از طرفی در حدیث خوانده بودم كه از غذای جلوی خودت استفاده كن و هرگز خودت را به طرف غذایی كه دور از دسترس است، دراز نکن.

بالاخره، كاری كه من كردم اقتضای سن و سالم بود، هر چند كه خلاف آداب و اخلاق اسلامی به حساب میآمد.

مرحوم آیت الله میلانی، بعد از اینكه به خانه برگشتیم، مرا گوشه ای برد و آهسته اندرزم داد.

ایشان فرمودند:

سیدعلی! كاری از تو صادر شد كه حرام نیست؛ ولی شما كه میخواهی طلبه شوی و درس بخوانی تا دیگران را تعلیم بدهی، اول باید خودت را تهذیب كنی .

صفحه 94 ، کتاب مجموعه مصاحبه ها در باره آیة الله میلانی

خوابی که مرحوم آیة الله سید محمد هادی میلانی در شب رحلت مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری دیدند

 

خوابی که مرحوم آیة الله سید محمد هادی میلانی در شب رحلت مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری دیدند

شب رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزاحسین فقیه سبزواری ، شب 24 شوال سال 1386 هجری قمری ، برابر با 15 بهمن 1345 هجری شمسی و شب پیش از سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام بوده است .

پیش از آن که خبر رحلت مرحوم فقیه سبزواری را به مرحوم آیة الله سید محمد هادی میلانی بدهند ، ایشان بعد از نماز صبح ، سراسیمه به منزل مرحوم فقیه سبزواری می آیند و می فرمایند پیش از اذان صبح ، در عالم رؤیا دیدم که سقف و ستون شبستان سبزواری در مسجد گوهرشاد ، فرو ریخته است .

از این حادثه که در خواب دیدم ، متوجه شدم آیة الله فقیه سبزواری امشب به رحمت الهی واصل شده است .

مهاجرت آیت الله میلانی به تهران؛ فصلی نو در حیات سیاسی ایشان

 

مهاجرت آیت الله میلانی به تهران؛ فصلی نو در حیات سیاسی ایشان 

 

نویسنده : شمس آبادی،حسن

 

مقدمه

 

پس از قیام پانزده خرداد رژیم عده زیادی از روحانیون را بازداشت کرد.از جمله‌ بازداشت‌شدگان امام و آیت اللّه سید حسن طباطبایی قمی بودند.دستگیری و زندانی کردن علما باعث شد تا شور و هیجان عجیبی بر مردم و حوزه‌های علمیه سراسر کشور از جمله مشهد حکمفرما گردد.این حادثه نه تنها نیروهای انقلابی را به واکنش واداشت بلکه علمایی را که به‌ نوعی با دربار ارتباط داشتند نیز به تحرک وادار کرد.چناچه میرزا احمد کفایی و فقیه سبزواری‌ طی ملاقات با عزیزی استانندار خراسان و نایب التولیه آستان قدس رضوی در باغ ملک آباد مشهد از ایشان خواستند تا اقدامات لازم را برای آزادی علمای بازداشت شده فراهم سازد.

در میان علمای مشهد نقش آیت اللّه سید محمد هادی میلانی از دیگران پررنگتر بود.ایشان‌ طی اعلامیه‌ای به سید جلال الدین تهرانی،که رابطه نسبتا خوبی با رژیم داشت از او خواست تا ضمن نظارت بیشتر علما بر قوانین،از هر کوششی برای آزادی علما و دیگر زندانیان،از اهل علم‌ و محترمین،دریغ نکند.

آیت اللّه میلانی تنها به صدور اعلامیه اکتفا نکرد،بلکه جهت اثربخشی اقداماتش تصمیم‌ کرفت به تهران مسافرت و در مشورت با دیگر علمای شهرستانها که در آنجا گرد هم آمده بودند، درخواستهای خود را به سمع و نظر رژیم و شخص شاه برسانند.

رژیم که از حضور ایشان در تهران احساس خطر کرده بود،ایشان را از میانه راه بازگرداند. این مسئله باعث ناامیدی وی در راهی که در پیش گرفته بود،نشد.ایشان باری دیگر به همراه‌ فرزندشان در نهم تیر ماه به تهران عزیمت کرد.هدف آیت اللّه میلانی از سفر به تهران چناچه خود ذکر کرده عبارت بود از:آزاد ساختن امام و دیگرعلمای بازداشت شده،اعتراض به کشتار مردم‌ در سراسر کشور و تصویب قوانین خلاف شرع توسط رژیم.

سفر آیت اللّه میلانی به تهران یکی از مهم‌ترین برهه‌های حیات سیاسی او را تشکیل می‌دهد. ساواک قصد داشت با اقامت او در باغ ملک آباد و اقع در شهر ری ایشان را تحت مراقبت قرار دهد اما دور اندیشی ایشان مانع از تحقق هدف ساواک گردید.ایشان در منزل آقای پورقدیری در امیریه اسکان گزید.

ملاقات سه هزار نفر از اقشار مختلف مردم در روزهای اولیه با آیت اللّه میلانی حاکی از جایگاه او دارد.این مسئله زمانی ملموس‌تر می‌گردد که بدانیم بنا بر اسناد ساواک حضور او در بین اجتماع کنندگان باعث تقویت روحیه آنها و برگزاری جلسات متعدد شده است.

در این جلسات،مجمع روحانیون مهاجر تصمیم گرفت از میان خود چهر تن عبارت بودند از: آیات عظام شریعتمداری،مرعشی نجفی،میلانی و میرزا هاشم آملی.علاوه بر این،علمای‌ مهاجر تصمیم گرفتند آیت اللّه میلانی را به عنوان سخنگو نماینده خود به مقامات کشور معرفی‌ نمایند.

رژیم در ابتدا سعی داشت با بی‌اعتنایی به حضور علما در تهران،جایگاه آنها را تنزل بخشیده، از اهمیت این مسئله بکاهد.با گذشت مدتی،شاه و دولت تعلل بیش از آن را روا نداشته، تصمیم به مذاکره گرفتند.در این راستا اسد اللّه علم سعی کرد با علما تماس بگیرد اما علما در جلسه مشورتی با یکدیگر تصمیم گرفتند از پذیرفتن علم سرباز زنند چرا که دولت او را مسبب‌ ریختن خون افراد بی‌گناه بسیاری می‌دانستند.علما همچنین پیشنهاد حسین علاء مبنی بر ملاقات‌ و مذاکره با شاه در حرم شاه‌عبد العظیم حسنی را رد کردند.پس از مدتی پاکروان رئیس ساواک‌ تصمیم به مذاکره با علمای مهاجر گرفته،تلفنی موضوع را با آنها در میان گذاشت.مجمع علمای‌ مهاجر در مشورت با یکدیگر صلاح دیدند طی ملاقات با او خواسته‌های خود را به مقامات‌ کشور برسانند.خواسته‌های آنها عبارت بود از:مشخص شدن تکلیف مردم با سلطنت فردی‌ (شاه)،برکنادی دولت اسد اللّه علم،خودداری رژیم از شکنجه و آزار زندانیان.

پاکروان چندین جلسه با علما ملاقات کرد.در این جلسات که معمولا ریاست آن را آیت اللّه‌ میلانی برعهده داشت پیرامون اجرای کامل قانون اساسی،تأمین آزادی کامل انتخابات،مسکوت گذاردن قوانینی که با قوانین مذهبی مطابقت ندارد و همچنین ارتباط سیاسی دولت با اسرائیل‌ مذاکره شد.در پایان این مذاکرات پاکروان با تهدید از علما خواست تا به شهرهای خویش‌ بازگردند.پایداری و صلابت آیت اللّه میلانی باعث شد پاکروان به موضع انفعالی کشانده شود. علما نیز تصمیم گرفتند تا آزادی بدون قید و شرط امام و دیگر بازداشت‌شدگان،در تهران اقامت‌ کنند.

در طول زمانی که علما و از آن جمله آیت اللّه میلانی در تهران بودند اقداماتی صورت‌ گرفت:

  1-صدور اعلامیه و فتوا در مناسبتهای مختلف.میلانی به همراه شریعتمداری درچهلم شهدای‌ پانزده خرداد با صدور اعلامیه‌ای یاد و خاطره شهدای این روز را گرامی داشتند.میلانی همچنین‌ با صدور دو اعلامیه تحت عناوین«ملت مسلمان ایران»در تاریخ 14/4/42 و«ملت مسلمان و ستم دیده ایران»در تاریخ 3/5/42 که به اعلامیه‌های شماره یک و دو معروف شد،نقش مهمی را در آگاه ساختن توده‌های مردمی ایفا کرد.

  2-تأیید مرجعیت امام.با شایع شدن اعدام امام و علمای بازداشت شده،آیت اللّه میلانی‌ به همراه آیات عظام مرعشی نجفی،شریعتمداری و شیخ محمد تقی آملی با انتشار اعلامیه‌ای‌ مشترک،مرجعیت امام را تأیید کردند.آنها امام را دارای مقلدین بسیار دانسته و بیان کردند که‌ طبق قانون اساس مملکت مراجع مصونیت قضایی داشته،آنها نمی‌توانند کوچکترین آسیبی به‌ امام برسانند.انتشار این خبر از التهابات موجود در جامعه کاست.در همین راستا آیت اللّه میلانی‌ طی سفری به قم با خانواده امام ملاقات و آنها را مورد تفقد قرار داد.میلانی حتی با فراخواندن‌ پاکروان،تهدید کرد که اگر مویی از سر امام کم شود،فتوایی صادر می‌کند تا ملت اصل و فرع‌ رژیم را براندازند.مجموعه این اقدامات مانع از هرگونه حادثه‌ای برای بازداشت‌شدگان،به ویژه‌ امام خمینی گردید.

3-  تحریم انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی.دولت قصد داشت با هیاهوی زیاد این دوره از انتخابات را آزاد معرفی نماید که در فضای باز سیاسی و در عین دموکراسی برگزار خواهد شد.آیت اللّه میلانی انتخابات را امری مهم توصیف کرده در استفائاتی که از سراسر کشور از ایشان در مورد شرکت در این انتخابات شد،با برشمردن دلایلی از جمله وجود جوّ خفقان‌ در جامعه،زندانی شدن علما و جمعی از محترمین و اهل علم و...شرکت در انتخابات را شرعا و عقلا جایز ندانست.

آیت اللّه میلانی پس از یک صد روز توقف در تهران با اجبار ساواک به مشهد بازگشت و به‌ این ترتیب مهاجرت او با نتایج اساسی که در پی داشت به پایان رسید.

 

بازداشت امام و سید حسن طباطبایی قمی پس از قیام پانزده خرداد

یورش کماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه قم که منجر به ضرب‌وشتم طلاب گردید واکنشهای‌ زیادی به همراه داشت.عصر روز سیزده خرداد مصادف با عصر عاشورا جمعیت بسیاری برای‌ شنیدن سخنرانی امام در مدرسه فیضیه تجلیل کردند.با ورود امام،شور و هیجان عجیبی مردم را فراگرفت.امام در سخنانی از شهدای فیضیه تجلیل و علیه رژیم و شخص شاه سخن گفت.1در نیمه شب پانزده خرداد کماندوهای رژیم با یورش به منزل ایشان در قم او را دستگیر و پس از انتقال به تهران،در پادگان عشرت آباد بازداشت کردند.انتشار خبر بازداشت امام باعث اعتراضات‌ عمومی در سراسر کشور شد.

در مشهد سخنان آیت اللّه سید حسن طباطبایی قمی در مخافت با اقدامات شاه و در حمایت‌ از مراجع قم،در روزهای تاسوعاو عاشورا به اوج خود رسید.از تمام شهرهای استان،دسته‌های‌ مختلف مردم جهت حمایت از ایشان و آیت اللّه سید محمد هادی میلانی به مشهد آمده بودند.این‌ اوضاع احتمال بازداشت قمی توسط رژیم را دو چندان کرد.روز دوازدهم محرم که قمی برای‌ زیارت مرقد امام هشتم به حرم رفته بود شهر را پر از قوای انتظامی و بازار را تعطیل یافت.پس از بازگشت از حرم سربازان قصد داشتند وی را بازداشت کنند اما بین نیروهای رژیم و مردم درگیری‌ پیش آمد.به هرحال مأمورین پس از محاصره منزل آیت اللّه قمی،ایشان را دستگیر و با تعدادی‌ مأمور به تهران اعزام کردند.2

محمد رضا فاکر که خود هنگام هجوم مأموران در منزل قمی بود،درباره چگونگی ورود مأموران به خانه قمی چنین می‌گوید:«ما در منزل آقای قمی بودیم که ایشان برای نماز رفت و دیگر بازنگشت.یک مرتبه دیدیم که خانه را محاصره کردند و صدای تیراندازی بلند شد.البته ما هیچ خبری‌ از اوضاع قم و تهران نداشتیم.خلاصه در خانه را بستند و به دنبال آن،تیراندازی مفصلی شد.ما حدود سی و پنج نفر بودیم که در خانه محصور شده بودیم.بعد از تیراندازی،مأموران در خانه را با لگد شکستند و داخل شدند...اینجا بود که یک مرتبه مأموران توی خانه ریختند و با مسلسل شروع به‌ تیراندازی کردند.آنها بدون هیچ نشانه‌گیری،همه خانه را به رگبار بستند به طوری که دود گلوله‌ها تمام‌ فضای خانه را پر کرده بود.»3

با انعکاس خبر دستگیری قمی،روزنامه آفتاب شرق گذرا و مبهم علت دستگیری او را اخلال‌ در نظم عمومی بیان کرد.این روزنامه افزود که توقیف او در کمال آرامش و بدون آسیب رسیدن‌ به کسی صورت گرفته است.4

واقعیت این است که رژیم از قبل،تصمیم گرفته بود آیت اللّه قمی را بازداشت کند.در همین‌ راستا روز قبل از پانزده خرداد،صد و پنجاه نفر از مبارزین و انقلابیون مشهد را دستگیر کرده بود براساس مذاکرات موجود در هیأت‌ دولت،شهر مقدس مشهد از جایگاه‌ خاصی چون قم برخوردار بوده،اتحاد این دو شهر می‌توانسته برای رژیم بسیار خطرناک باشد.اسد اللّه علم،در جلسه‌ هیأت دولت که ساعت پنج بعد از ظهر روز 15/3/42 در کاخ نخست‌وزیری برپا گردید،درجمع کابینه می‌گوید:

«قصدما این بود که قبل از عاشورا کسی را نگیریم.» در جلسه فوق علم منشأ قیام پازده خرداد را پولهای خارجی دولتهای عراق و مصر و گردانندگان اصلی آن را در ایران، خمینی و قمی در شهرهای قم و مشهد معرفی کرده،می‌افزاید:«روز تاسوعا دو هزار نفر شعار زنده باد خمینی و مرگ بر دشمنان وی سرمی‌دادند و روز عاشورا هم‌ این شعارها را تکرار کردند و اگر ما قصد متفرق کردن مردم را داشتیم عده زیادی زیر دست و پا می‌رفتند.پس تصمیم ما بر این بود که روز شنبه‌ خمینی را در قم و قمی را در مشهد بگیریم ولی اتفاقی افتاد که باعث شد زودتر بگیریم.دو چیز اتفاق‌ افتاد:1-خمینی در قم بر منبر رفت و هتاکی زیاد به اعلیحضرت کرد.2-خبر دیگر آنکه قم و مشهد با هم هم‌صدا بشوند و کار خیلی سخت بشود،لذا دیشب چهار بعد از نیمه شب خمینی را گرفتیم و امروز صبح در مشهد قمی را گرفتیم.»5

در جریان پانزده خرداد به جز امام علمای دیگری هم بازداشت شدند از جمله:سید عبد الکریم‌ هاشمی نژاد در مشهد که مدت چهل و یک روز در زندان بود،6بهاء الدین محلاتی،مجد الدین‌ محلاتی و سید عبد الحسین دستغیب در شیراز و...7

واکنش علمای مشهد به بازداشت امام و آیت اللّه قمی

حادثه پانزده خرداد کشور را متأثر ساخت.این حادثه در مشهد دارای بازتاب وسیعی بود. حوزه علمیه مشهد و از جمله آیت اللّه سید محمد هادی میلانی که خانه ایشان مأمن نیروهای‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود)

انقلابی بود از وقوع چنین حوادثی درکشور اظهار ناراحتی کردند.آیت اللّه خامنه‌ای که جهت‌ سفر تبلیغی و آگاه ساختن مردم از حوادث اخیر به بیرجند رفته و پس از انجام سخنرانی پیرامون‌ جنایات شاه در قم،توسط شهربانی دستگیر و به زندان مشهد منتقل شده بود،پس از آزاد شدن در مشهد با آیت اللّه میلانی ملاقات و درباره حوادث پانزده خرداد با ایشان مذاکره کرد.ایشان می‌گوید که آیت اللّه میلانی از حوادث پانزده خرداد بسیار ناراحت و متأثر و افسرده بودند،چرا که اعتقاد داشتند،در این حوادث انقلابیون ضرر کرده‌اند؛بدین مضمون که مهم‌ترین نسل‌ها،جوانان و در بین آنهاشایسته‌ترین‌شان،متدین‌ترین آنها هستند و در میان آنها کسانی که جرأت و شجاعت اقدام‌ داشتند در این حادثه کشته شده‌اند.8

پس از دستگیری امام و قمی،مردم مشهد در اعتراض به این قضایا بازار را تعطیل و دست به‌ اعتصاب زدند.در این راستا ائمه جماعات مسجد گوهرشاد هم از اقامه نماز جماعت خودداری‌ کردند.در این حادثه حتی علمای مدافع دربار هم که تا این زمان سکوت کرده بودند،به حمایت‌ از علمای دستگیر شده پرداختند.میرزا احمد کفایی و فقیه سبزواری با عزیزی استاندار خراسان‌ در باغ ملک آباد مشهد ملاقات و از او می‌خواهند درخصوص علمای بازداشت شده از جمله‌ آیت اللّه قمی اقدامات لازم را انجام دهد.9

تمهیدات رژیم جهت سرپوش گذاشتن بر قیام پانزده خرداد

حکومت شاه که پی به حساسیت موضوع برده بود با درج شایعه‌ای در مطبوعات از قول‌ آیت اللّه میلانی اعلام کرد که ایشان با هرگونه خونریزی مخالف است.آنها همچنین جهت مبرا ساختن خود از کشتار پانزده خرداد دست به اقداماتی زدند.اول اینکه در یک اقدام زیرکانه دست‌ به تظاهر مذهبی زدند چنانچه قبل از حادثه پانزده خرداد درشب عاشورا مراسم خطبه در صحن‌ عتیق با حضور تیمسار سپهبد عزیزی،استاندار خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی و همچنین تیمسار سرلشکر مین باشیان فرمانده لشکر 12 خراسان و آقای سرهنگ افتخار،رئیس‌ شهربانی خراسان در حالی که شمع در دست داشتند،برگزار شد.(10)

اسد اللّه علم نیز جهت معکوس جلوه دادن وقایع،طی نطقی رادیویی اعلام کرد که نقشه‌ توطئه‌های اخیر فاش شده و ارتباط آنها با اشرار فارس و پول‌هایی که از خارج می‌رسیده، مشخص و توطئه‌گران توقیف شده‌اند.نقشه آنها این بوده که با پول‌های رسیده از طریق وعاظ احساسات مردم را بر ضد دولت بشورانند.(11)

سازمان اطلاعات و امنیت کشور با صدور اعلامیه‌ای در بیست و پنجم خرداد ماه،حادثه‌ پانزده خرداد را به توطئه‌گران و افراد ناراضی از انقلاب اصلاحی شاه نسبت داد که با حمایت‌های مادی و معنوی دشمنان خارجی ایران موفق به این کار شده‌اند.این اعلامیه همچنین از شخصی‌ با نام«محمد توفیق القیسی»نام می‌برد که پول‌ها را جهت عملیات تخریبی وارد ایران کرده و به‌ خرابکاران سپرده است.(12)

در این راستا شاه در همدان هنگام اعطای اسناد مالکیت کشاورزان با اشاره به اصول ششگانه‌ و اصطلاحات،از عاملین واقعه پانزده خرداد 1342 با عنوان مرتجعین سیاه نام برد:«در چهار شنبه‌ پانزده خرداد ارتجاع سیاه چه کرد؟کتابخانه پارک شهر را آتش زد.یعنی هر چه که مطابق علم و سواد و احتیاجات امروز باشد به درد او نمی‌خورد.و دانشگاه را آتش زده،وسیله عبور و مرور،باجه‌های‌ بلیت فروشی،اتوبوس آتش زده شد.برای اینکه لا بد فکر می‌کند در این قرن که دنیا به سمت تسخیر فضا می‌رود او باید سوار الاغ و قاطر بشود...»و بدین‌گونه آنها را مشتی کهنه‌پرست و متحجر جلوه‌ داد.(13)تبلیغات مطبوعات و رسانه‌ها کارساز نشد.در قیام پانزده خرداد 42،به تدریج تمام علمای‌ مشهد به حمایت امام پرداختند و پیش‌نمازان مشهد اعلام کردند تا آزادی امام و قمی از اقامه‌ نماز جماعت خودداری خواهند کرد.میلانی در نامه‌ای به سید جلال الدین تهرانی از او خواست‌ اقدامات ذیل را انجام دهد:«1-دقت در قوانینی که اخیرا تصویب آنها مطرح شده و مذاکره با علمای‌ مرکز دراین‌باره و نظارت علما بر قوانین،چرا که تصویب قوانین مخالف احکام اسلام در یک مملکت‌ مذهبی شایسته نیست.2-تلاش جهت آزاد نمودن آیت اللّه خمینی و قمی.3-آزادی بعضی از زندانیان‌ از جمله اهل علم و محترمین.»(14)آیت اللّه میلانی خود به این اکتفا نکرد و خود عازم تهران شد؛اما رژیم که حضور او را در تهران‌ خطرناک می‌دانست،از میانه راه به مشهد بازگرداند.میلانی بیستم خرداد 1342 در تلگرافی به امام‌ از بازداشت ایشان و دیگر علما ابراز تأسف شدید نموده،حرکت آنها را به حرکت سید الشهدا تشبیه نمود.او در این اعلامیه به اقدام رژیم در بازگرداندن خویش اشاره می‌کند:«خواستم به تهران‌ آیم و ازنزدیک پشتیبانی و هماهنگی خود را اعلام کنم و بگویم آنچه شما گفته‌اید همه روحانیون بلکه‌ گفته اولیای خدا و ائمه اطهار علیهم السلام است.هواپیما را از بین راه برگردانیدند...»(15)ایشان همچنین‌ در نامه‌ای به نجف وقایع اتفاق افتاده در پانزده خرداد را به آگاهی علما و مراجع نجف از جمله‌ آیت اللّه خویی رساند.آیت اللّه خویی هم با فرستادن تلگرافی به مشهد از وصول تلگراف میلانی‌ خبر داد و ضمن تشکر از اقدامات وی،پیروزی ایشان را خواستار گردید.در مجالس سوگواری‌ هم که به مناسبت ایام محرم و صفر در منزل ایشان برگزار می‌شد،متن تلگراف او به علمای‌ توقیف شده قرائت و حتی تهدید کرد که اگر علمای بازداشت شده آزاد نگردند آنها به تهران‌ مسافرت خواهند کرد.(16)

مهاجرت آیت اللّه میلانی به تهران

پس از دستگیری امام و چند تن از علما،آیت اللّه میلانی جهت استخلاص آنها به تهران سفر کرد.سفر ایشان به تهران مهم‌ترین برهه حیات سیاسی وی محسوب می‌گردد.ایشان بار اول‌ موفق به ورود به تهران نگردید،چرا که به دستور رژیم هواپیما را از میانه راه،بازگرداندند.اما ایشان ناامید نشده و بار دوم به اتفاق پسرش محمد علی میلانی در 9/4/42 به تهران عزیمت کرد. ساواک که قادر نبود برای دومین بار از ورود آیت اللّه میلانی و پسرش به تهران جلوگیری کند و از استقبال پرشور مردم از ایشان به هراس افتاده بود،تمهیداتی برای بهره‌برداری از وجود ایشان‌ در تهران اتخاذ نموده،سعی کرد ورود ایشان مخفیانه و بدون آگاهی مردم صورت گیرد.پس از ورود آیت اللّه میلانی به تهران،ساواک قصد داشت جهت مراقبت بیشتر اوضاع،ایشان را در باغ‌ ملک آباد واقع در شهر ری،اسکان دهد اما میلانی از اقامت در آنجا اجتناب و در منزل شخصی به‌ نام پورقدیری در خیابان امیریه اقامت گزید.(17)

با اقامت آیت اللّه میلانی در تهران و اطلاع یافتن مردم،سیل جمعیت جهت ملاقات ایشان به‌ سوی منزلش روانه گردید.همچنین روحانیان تهران و بازاریان با او دیدار کردند.اعضای جبهه‌ ملی و بعضی از سران آزاد شده آن هم در ملاقات با میلانی به تبادل نظر پرداختند.در روزهای اولیه‌ اقامت ایشان در تهران تعداد ملاقات‌کنندگان چندان زیاد بود که ساواک در گزارش خود تعداد آنها را تا روز 13/4/42(طی چهار روز اقامت)،سه هزار نفر اعلام می‌کند.(18)

هدف از عزیمت آیت اللّه میلانی به تهران چنانچه درگزارش ساواک و اسناد منعکس گردیده، عبارت بود از:1-آزاد ساختن امام و دیگر آیات عظام و وعاظ.2-اعتراض به کشتار مردم در تهران‌ و سایر شهرستانها.3-اعتراض به تصویب قوانین خلاف شرع و قانون اساسی توسط رژیم شاه.(19)

جدای از آیت اللّه میلانی،علمای دیگر شهرستانها هم به تهران مهاجرت کردند؛از جمله:حاج‌ شیخ علی اصغر کرمانی از کرمان،آخوند ملا علی همدانی و آیت اللّه بنی صدر از همدان،آیت اللّه‌ ضیابری از رشت،آیات عظام شریعتمداری،نجفی مرعشی و شیخ مرتضی حائری از قم،آیت اللّه‌ صدوقی از یزد،آیت اللّه منتظری و شیخ ابراهیم امینی از نجف آباد،عبد الجواد اصفهانی و خادمی‌ از اصفهان،سید علی بهبهانی،سید مصطفی علم الهدی،حاج سید مرتضی موسوی علم الهدی از اهواز،آیت اللّه سید عز الدین حسینی از زنجان،حاج آقا روح اللّه کمالوند و حاج سید یحیی جزایری‌ از خرم آباد،سید مرتضی پسندیده از خمین و...بعضی از منابع شیخ مجتبی قزوینی را هم جزو علمای مهاجری که از مشهد به تهران عزیمت کرده،ذکر کرده‌اند.(20)

در میان علمای مهاجر به تهران،آیت اللّه میلانی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود به طوری‌ که حضور او گرمابخش جلسات شده،مهاجرین را در اجابت خواسته‌هایشان مصمم‌تر ساخت.

«از روزی که آقای میلانی به تهران آمده روحانیون مرتبا جلسات تشکیل می‌دهند و در تماس دائم با یکدیگر می‌باشند.»(21)

بنابر نقلی هجرت علما به تهران از مشهد آغاز شده و آیت اللّه میلانی،دیگر علما از جمله‌ شریعتمداری را به اقامت در تهران و چاره‌جویی در برابر اوضاع و وقایع پیش آمده تشویق کرده‌ است.(22)

بروایتی دیگر،صدر الدین حائری جهت عزیمت شریعتمداری به تهران از طریق آیت اللّه‌ میلانی اقدام کرد و در این باره چندین بار به مشهد مسافرت و پیامهای ایشیان را به شریعتمداری‌ می‌رسانده است.بنابراین نقل و حتی علمای دیگر شهرستانها جهت ملاقات با آیت اللّه میلانی به‌ تهران آمدند.(23)

محل اقامت آیت اللّه میلانی در تهران،پایگاه انقلاب و مأمن مردم شد.مرم شبها خدمت ایشان‌ رسیده نماز جماعت را به امامت او برپا می‌کردند.منزلی که ایشان در آنجا اقامت گزیده بودند،حیاتی‌ بزرگ و چندین اتاق داشت که محل میلانی هم روزها آنجا بوده،مردم و احزاب دائما در رفت و آمد بودند.(24)با حضور ایشان در تهران،علما جلسات متعددی با یکدیگر جهت مشورت و چاره‌جویی‌ تشکیل داده،بیشتر ازقات این جلسات در منزل میلانی برگزار می‌شد.ساواک در گزارشهای خود به‌ برگزاری متعدد این جلسات اشاره دارد:«اخیرا روحانیون شهرستانها(روحانیون معروف)از شهرستانها هجوم آورده وقصد دارند که اینجا جلساتی تشکیل داده و پس از مشاوره تصمیماتی بگیرند...»(25)در این‌ جلسات،مجمع روحانیون مهاجر تصمیم می‌گیرند ازمیان خود،چهار تن را انتخاب و رأی نهایی در تصمیمات اتخاذ شده،توسط آنها صادر گردد.(26)در این مجممع همچنین آنها تصمیم گرفتند،آیت اللّه‌ میلانی را به عنوان سخنگو و نماینده خود به مقامات معرفی کنند ولی آنها اعلام قطعی این تصمیم‌ را موکول به آمدن روحانیون اصفهان،همدان و یکی دو شهرستان دیگر کردند.(27)

در یکی از همین جلسات میلانی از امام به عنوان مرجع مسلم یاد و مرجعیت ایشان را جهانی‌ اعلام کرد.ایشان در این جلسه از امام به عنوان«آقای روح اللّه روحی له الفداء»تعبیر می‌کند.

واکنش رژیم نسبت به مهاجرت علما به تهران

با گذشت مدتی از مهاجرت علما به تهران،دولت که قصد داشت با بی‌اعتنایی به حضور آنها در پایتخت،جایگاه آنها را تنزل بخشد،تعلل بیشتر را صلاح ندانست،تصمیم به مذاکره با آنها گرفت.علمای مهاجر به ویژه چهار تن مذکور،مذاکره را منوط به حضور امام و آزادی دیگر علمای بازداشت شده کردند.(28)دولت علم بر این کار اصرار ورزیده و در چندین تماس با علمما، علت تجمع آنها را در تهران جویا شد.اما علما بر این تصمیم متفق گردیدند که علم و دولت او را به دلیل آغشته بودن دستهای آنها به خونهای بیگناهان به حضور نپذیرند،لذا این تصمیم را به اطلاع‌ دولت رسیاندند.پس از مدتی حسین علاء وزیر دربار در تماس تلفنی با علما،از آنها خواست‌ با شاه درحرم شاه عبد العظیم ملاقات و مذاکره نمایند،تا بدین وسیله هدف از مهاجرت روشن‌ گشته،در ضمن درخواستهای خود را به گوش شاه برسانند.آنان در یک جلسه مشورتی پیشنهاد علم را نپذیرفته چرا که معتقد بودند،حضور آنها درجلسه‌ای که شاه تمام قدرت را در دست دارد، ضمانت اجرایی ندارد،چرا که ممکن بود شاه ابتدا شرایط و پیشنهادات علما را پذیرفته و سپس‌ آنها رامنکر گردد.پس از گذشت مدتی حسن پاکروان،رئیس ساواک وقتی به علما تلفن زده و آمادگی خود را جهت مذاکره با آنان اعلام کرد روحانیان مهاجر بدین نتیجه رسیدند که بالاخره‌ باید اهداف خود را به گوش مقامات برسانند،لذا مذاکره با پاکروان را پذیرفتند.(29)بر اساس اسناد موجود،بین پاکروان و علمای مهاجر چندین بار ملاقات و مذاکره صورت گرفت.در ملاقاتی‌ بین پاکروان و آیت اللّه میلانی که دو ساعت هم به طول انجامید،پس از گفتگو و تهدیدات متقابل‌ درخواستهای علما به شرح ذیل مطرح گردید:1-مشخص شدن تکلیف مردم با حکومت چرا که‌ دیگر مردم تحمل حکومت فردی را ندارد.2-برکناری دولت علم به علت فراهم آمدن زمینه‌های‌ بهتر مذاکرات.3-خودداری رژیم از شکنجه و آزار زندانیان بیگناه.(30)

در مورخه 28/4/42 پاکروان ملاقاتی دیگر با آیت اللّه میلانی داشت که نتیجه اقداماتش جهت‌ آزادی روحانیون بازداشت شده را به اطلاع او رساند.او در این جلسه بیان کرد که به غیر از آیت اللّه‌ طالقانی که پرونده ایشان در ساواک مفتوح می‌باشد،آزادی امام،قمی و محلاتی مشروط به این‌ است که آنها به شهرهای خود بازنگردند.پس از گفتگوهای طولانی آنها تصمیم گرفتند فردای آن‌ روز با حضور تمام علما و پاکروان مباحث بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد.

در جلسه مورد نظر،مذاکرات دیروز بین پاکروان و آیت اللّه میلانی دوباره مطرح گردی.تصمیم‌ دولت مبنی بر آزادی مشروط سه تن از آیات عظام(خمینی،قمی و محلاتی)مورد اعتراض‌ علما قرار گرفت ولی پاکروان در جواب اعتراض آنها،آزادی بدون قید و شرط علما را منوط به‌ درخواست از شخص شاه نموده،این اقدام را از حیطه کاری خود خارج دانست.در این جلسه‌ همچنین پیرامون اجرای کامل قانون اساس،تأمین آزادی کامل انتخابات،مسکوت گذراندن قوانینی‌ که با قوانین مذهبی مطابقت ندارد و همچنین ارتباط سیاسی دولت با اسرائیل مذاکره شد.

در پایان جلسه،پاکروان با لحنی همراه با تهدید بیان کرد که علما بایست هرچه زودتر وضعیت خود را مشخص کرده،به شهرهای خود بازگردند.با رفتن پاکروان،علما به جلسه خود ادامه داده،تصمیم گرفتند تا تأمین آزادی تمام زندانیان،تهران را ترک نکرده و قبل از عزیمت به‌ طور دسته جمعی،مسئله انتخابات آتی را مورد بررسی قرار دهند.آنها همچنین متفقا اعلام کردند

 

با صدور اعلامیه مشترکی تکلیف مسلمانان را مبنی بر شرکت یا عدم شرکت در انتخابات بیست‌ و یکمین دوره مجلس شورا و اینکه درصورت شرکت بایست به چه کسانی رأی دهند روشن‌ سازند.در این جلسه همچنین درباره این مسئله که آیا باید درباره آزادی علمای بازداشت شده‌ با شاه مذاکره نمایند یا خیر،پس از مذاکرات طولانی بر این تصمیم متفق گردیدند که لین اقدام‌ به مصلحت نیست.آنها در پایان تأکید کردند اتهامات زندانیان باید به‌طور واضح و آشکار بیان‌ گردیده و در یک دادگاه واجد شرایط و بدون غرض‌ورزی به اتهامات انها پرداخته شود،در غیر این صورت باید بدون قید و شرطی کلیه آنها آزاد گردند.(31)

این حلسات اغلب توسط آیت اللّه میلانی اداره می‌شد.صلابت ایشان باعث شد تا پاکروان به‌ موضع انفعالی کشانده شود.پس از آنکه پاکروان با علما ملاقات و آنها را از جانب سلامتی امام‌ خاطر جمع ساخت،بعضی از علما تسلیم شده و بعضی دیگر بر آزادی امام تأکید کردند اما اکثر آنها انگیزه اصلی و قوی جهت درگیری با دربار و مقاومت تا رسیدن به نتیجه قطعی را نداشته و تنها میلانی بود که معتقد به سرنگونی رژیم بود.(32)

آیت اللّه میلانی نه تنها بر عدم خروج علما از تهران پس از آزادی امام و قمی تأکید کرد که‌ حتی دایره فعالیت خود را به خارج از ایران منتقل ساخت تا موضوع جنبه بین المللی پیدا کند.(33) در همین راستا ایشان در مصاحبه و گفتگو با رسانه‌های جمعی و گروهی داخل و خارج از کشور این امر را محقق ساخت.این مسئله در گزارشهای ساواک هم منعکس شد.به عنوان مثال،آیت اللّه‌ میلانی در مصاحبه با یک خبرنگار آلمانی تمام جریانات و اعمالی که رژیم نسبت به روحانیون‌ مرتکب شده بود به سمع او رساند.میلانی حتی زمانی که اطلاع یافت که به علت سانسور شدید خبر،اطلاعات او مجعول و غلط جلوه داده می‌شود،پس از مشورت با دیگر علما تصمیم می‌گیرد با اعزام چند مبلغ از سوی مراجع به اروپا اقدام به بیان حقایق کند.(34)

فعالیت‌های علما مهاجر در تهران‌ الف:صدور اعلامیه در مناسبت‌های مختلف

صدور فتوا و اعلامیه به مناسبت‌های مختلف از کارهای مثبت و تأثیر گذار آیت اللّه میلانی‌ و دیگر علما در این برهه بود.از جمله اعلامیه‌هایی که توسط انها صادر شد و تأثیر بسزایی در تقویت روحیه مردم داشت اعلامیه‌ای جهت برگزاری اربعین شهدای پانزده خرداد بود.آیات‌ میلانی و شریعتمداری یکشنبه 22 صفر برابر با 22 تیر ماه 1342 را به مناسبت چهلمین روز شهدای پانزده خرداد و همچنین در حمایت از امام و اعتراض به اقدامات شاه،تعطیل عمومی‌ اعلام کردند.(35)به دنبال این اعلامیه،جوش و خروشی در میان مردم پدید آمده،باری دیگر یاد

 

و خاطده شهدای پانزده خرداد گرامی داشته شد.حتی افرادی که به اقامتگاه میلانی رفت و آمد داشتند،اظهار کردند که اگر تا روز اربعین این شهدا قضایا فیصله نیابد در آن روز از مکانهای‌ مختلف دستجاتی به راه انداخته و در حالی که پیشاپیش هر دسته یکی از مراجع تقلید حرکت‌ خواهد کرد،پس از ملحق شدن به یکدیگر،کار را یکسره خواهند کرد.در میان جوانان بازاری هم‌ که به منزل میلانی رفت و آمد می‌کردند،گفتگوهایی پیرامون تشکیل گروه انتقام شنیده می‌شد.(36)

میلانی و شریعتمداری در ملاقاتی که با آیت اللّه سید محمد بهبهانی داشتند پس از گفتگو راجع‌ به اوضاع کشور،تصمیمات ذیل را اتخاذ کردند:1-محاکمه و تنبیه عاملین اصلی واقعه مدرسه‌ فیضیه قم.2-آزادی کلیه دستگیرشدگان و احترام به روحانیت و صدور اعلامیه‌ای مبنی بر تبری‌ جستن از اعمالی که رژیم در حادثه فیضیه و پانزده خرداد مرتکب گشته است.3-افتتاح مجلسین و صورت گرفتن کارها از طریق مجلس،تا بدین وسیله اقدامات شاه محدود گشته،پس از این علما با مجلس گفتگو نمایند.(37)میلانی با انتشار اعلامیه‌ای تحت عنوان«ملت مسلمان ایران»مورخه‌ 14/4/42 که به اعلامیه شماره یک معروف شد،دولت را مورد حمله شدید قرار دادند.ایشان در این اعلامیه از اسراف بیت المال در راه اغراض خصوصی،انتصابات ناشایست،رشوه‌خواری،ظلم‌ و کشتارهای بیرحمانه،عدم امنیت،بیکاری،خفقان و عدم آزادی،انتقاد و علت مسافرت خود را به تهران اجرای امر به معروف و نهی از منکر اعلام کردند.(38)

او طی اعلامیه دیگری در تاریخ 2/5/42 با عنوان«ملت مسلمان و ستمدیده ایران»که به‌ اعلامیه شماره دو معروف شد،با لحن بسیار تندی اقدام جائرانه حکومت از قبیل کشتار،شکنجه، ضرب و شتم و ایجاد محدودیتها حتی برای جامعه دانشگاهی را مورد انتقاد قرار داده،سه نکته‌ اساسی را متذکر می‌گردند:«1-ملت ایران به هیچ‌وجه باتبعید شخصیتی مثل آیت اللّه خمینی و دیگر علمای بزرگ موافقت نخواهد کرد و اجازه چنین تجاوزی را نمی‌دهد.2-برای ملت ایران ادامه توقیف‌ و شکنجه رجال و افراد صالح دیگر قابل تحمل نبوده و باید به این جنایات خاتمه دهند.3-ملت‌ مسلمان در مقابل صندوق‌بازی و انتصابات قلابی مقاومت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد حقی که‌ سالها از او سلب کرده‌اند باز در اختیار دیگران قرار گیرد.»در پایان هم با شکایت بردن به خداوند، از تمام مسلمین جهان و انسان‌های با شرافت دنیا می‌خواهد تا به داد ملت مظلوم ایران رسیده و به ملت توصیه می‌کند که به خانواده‌هایی که سرپرستشان کشته شده و یا زندانی می‌باشند توجه‌ و دستگیری تمایند.(39)

ب:تأیید مرجعیت امام

با دستگیری امام و دیگر علما شایع شد که رژیم قصد اعدام آنها را دارد.آیت اللّه میلانی که بین

(به تصویر صفحه مراجعه شود) ایشان و امام از نظر عاطفی علاقه دو طرفه وجود داشت و به دنبال نام امام دعای«سلام اللّه علیه»را آورده و دست روی چشمشان می‌نهادند،با تلاش و کوشش سه تن از دیگر علما که عبارت بودند از:مرعشی نجفی،شیخ محمد تقی آملی«ساکن تهران»و شریعتمداری اعلامیه‌ای صادر کرد.در این اعلامیه آنها مرجعیت امام را تأیید کرده،بیان کردند که ایشان دارای مقلد بسیار بوده و بر طبق قانون اساسی مملکت مصونیت داشتته و نمی‌توان کوچکترین آسیبی به او رساند.با انتشار این اعلامیه در سطح شهر و فضای خاصی که به وجود آمد،اعدام امام و دیگر علما منتفی شد.40 علاوه بر آن میلانی چندین‌بار پاکروان،رئیس ساواک را فراخوانده به او هشدار داد که اگر یک‌ تار مو از سر امام کم گردد،حکمی صادر خواهد کرد که ملت اصل و فرع آنها را براندازد.41

در همین راستا آیت اللّه میلانی جهت دلجویی و تفقد از خانواده امام روز 7/5/42 به همراه دو تن از فرزندانش به قم سفر کرد.ایشان پس از زیارت حرم حضرت معصومه(س)به مسجد اعظم‌ بر سر قبر آیت اللّه بروجردی حاضر گردید.طلاب قم که از ورود ایشان اطلاع پیدا کرده بودند، اطراف او تجمع کردند.میلانی آن گاه به همراه طلاب دیگر و در حالی که آیت اللّه گلپایگانی و سید صادق روحانی او را مشایعت می‌کردند به منزل امام رفته و با خانواده ایشان ملاقات و جویای احوال ایشان شدند.42این مسئله برای رژیم سعی داشت تا امام را از دیگر مراجع جدا کرده،وانمود کند که دیگر مراجع حامی و همراه امام نیستند.

البته در باب تأیید مرجعیت امام و جلوگیری از هرگونه سوء قصدی به جان ایشان،تمام گروه‌های‌ سیاسی و تعدادی از علما نظر موافق نداشتند،چنانچه بعضی از افراد نه تنها هیچ کوششی در آزاد ساختن امام و دیگر علمای بازداشت شده نکردند،بلکه در این قضیه به توطئه و شایعه‌پراکنی هم‌ پرداختند.ازجمله این افراد می‌توان به دکتر مظفر بقایی و یارانش اشاره کرد.حجت الاسلام محمد هاشمیان از علمای رفسنجان که خود جزو علمای مهاجری بوده که به همراه آقای صالحی کرمانی‌ از کرمان و آیت اللّه محمد صدوقی از یزد به تهران عزیمت کرده،در بیان خاطراتش،از توطئه‌های‌ مظفر بقائی پرده برمی‌دارد.ایشان نقل می‌کند؛در همان روزهای اول مهاجرت،علما اولین جلسه‌ سری را با بیش از 75 تن از علمای بلاد در حسین آباد شهر ری تشکیل دادند تا پیرامون حوادث و اوضاع سیاسی کشور و راه‌حلهای ممکن جهت آزاد ساختن علما به گفتگو و تبادل نظر بپردازند.

در جلسه فوق الذکر پس از سخنرانی آیت اللّه میلانی در عظمت شخصیت حضرت امام و معطوف ساختن علما به تلاش جهت آزادی ایشان و همچنین تحریم انتخابات آتی مجلس شورای‌ ملی،علمای حاضر تصمیم می‌گیرند چهار نفر آیات عظام(میلانی،نجفی مرعشی،شریعتمداری‌ و سید محمد تقی آملی)را مسئول استخلاص امام سازند و آنها هر پانزده روز طی جلسه‌ای در منزل یکی از علمای مهاجر،گزارشی از عملکرد خود را بازگویند.هاشمیان اضافه می‌کند که پس‌ از گذشت پانزده روز که قرار بود،جلسه در منزل آیت اللّه میلانی برگزار گردد،در بین الطلوعین آن‌ روز در حالی که در منزل فرزند آقای صالحی کرمانی به سر می‌برده،آقای مظفر بقائی و غلامرضا آگاه،از فئودالهای منتسب به رژیم پهلوی به منزل ایشان آمده و پیرامون رد تأیید مرجعیت امام و حضور در انتخابات سخنانی بین آنها و آقای صالحی ردوبدل شده که حاکی از توطئه‌ای عظیم‌ داشته است.روایت چنین است:

...اما بین الطلوعین روز پانزدهم در منزل پسر آقای صالحی کرمانی بودم که دیدم که پسر آقای صالحی آمد و به پدرش گفت الآن آقای دکتر مظفر بقایی و غلامرضا آگاه...می‌خواهند به حضور شما برساند.من همان لحظه به ذهنم الهام شد که اینها در این موقع و بین الطلوعین‌ که هوا تاریک بود حتما یک کار سیاسی و در رابطه با انقلاب و دستگیری امام دارند. فکرد کردم که اگر من اینجا باشم و آنها بیایند حرفشان را به من نمی‌زنندو به نحوی مرا از مجلس خودشان بیرون می‌کنند و مطلب از دست من بیرون می‌رود.پیشدستی کردم و به آقای‌ صالحی گفتم چون من با آقای آگاه،دعوای ملکی دارم و با اینها قهرم و این شخص میزبان شاه‌ بوده است من نمی‌توانم در جلسه‌ای که آگاه باشد.بمانم آقای صالحی گفتند شما باید بمانید که من شما را آشتی بدهم ولی من قبول نکردم و بلند شدم و از راه بام که یک درب آن هم‌ به اطاق راهرو باز می‌شد آمدم پشت پرده که آن طرف این جلسه منعقد بود نشستم و گوش‌ فرا دادم که آیا اینها در رابطه با انقلاب و دستگیری آمدند یا کار دیگری دارند.البته پشت‌ پرده خیلی می‌ترسیدم که مبادا پرده کنار برود و اینها مرا ببینند که قصه جور دیگری می‌شد. من حرفهای اینها را خوب گوش کردم...ایشان(مظفر بقایی)خطاب به آقای صالحی اظهار کرد که آقای صالحی چون شما از علمای موجه مهاجرین هستید و حرفتان بسیار مورد قبول‌ دیگران است امروز من آمدم حضور شما که وقتی به منزل آیت اللّه میلانی می‌روید و آقایان‌ جمع می‌شوند شما سه نظریه را به عنوان شخص خودتان اعلام کنید و روی آنها هم ایستادگی‌ بنمایید که مصلحت اسلام و مسلمانان و این مملکت همین است و آقای بقایی مرتب به آقای‌ صالحی سفارش می‌کرد که کسی نفهمد که این نظریه‌ها را من به شما اعلام کرده‌ام و از قول‌ من چیزی نگویید بلکه شخصا خودتان اظهار نظر کنید.نظر اولش این بود که شاه می‌خواهد خمینی را اعدام کند و روحانیت که در اینجا گرد هم آمده‌اند و در رأسشان حضرت آیت اللّه‌ شریعتمداری است هیچ به صلاحشان نیست که درباره اعدام خمینی حرفی بزنند و باید در مقابل کار شاه سکوت کنند زیرا خمینی به منزلهء یک فرش کهنه‌ای است که ما اگر بخواهیم‌ این فرش کهنه را در مقابل سفته‌های کلان گرو برداریم درست نیست و روحانیت اهدافی دارد که آن اهدافش عالی‌تر از هزاران خمینی‌هاست و همه باید فدای آن اهداف بشوند و صلاح‌ روحانیت به این است که در این قضیه سکوت محض کنند تا اگر خواسته‌هایشان را به شاهنشاه‌ گفتند،شاه به‌خاطر سکوت اینها اهداف آنها را عملی کند؛این نظر اول.اما نظر دوم اینکه‌ تحریم انتخابات پانزده روز قبل صحیح نبوده و به صلاح روحانیت و مملکت نیست و شما اگر چند نماینده را به مجلس ملی بفرستید کم‌کم کارها اصلاح می‌شود.نظر سوم هم این است که‌ این مهاجرین که اینجا دور هم جمع شدند اغلب بی‌شعورند و عده‌ای هم مخلص!شما اینها را از اطراف خودتان پراکنده کنید.حال که اختیار تام به آیت اللّه میلانی و شریعتمداری مظفر بقایی بود و در بین‌ حرفهایشان این صحبت را نیز مطرح کرد که حضرت آیت اللّه شریعتمداری هم از این جریان‌ اطلاع دارند که اگر آقایان موافقت کنند ایشان هم تأیید می‌کنند.تمام حرفهایشان تا آخر روی‌ این سه موضوع بود.با اصرار آقای بقائی که به هیچ‌عنوان افشاء نشود که این سه نظریه از من‌ بوده است،جلسه با این مسائل تمام شد و اینها رفتند...43

هاشمیان در ادامه خاطرات خود بیان می‌کند که به همراه صالحی کرمانی همان روز در جلسه‌ علما که در منزل آیت اللّه میلانی تشکیل شد،شرکت کردند.در آن جلسه،آیت اللّه شریعتمداری غایب بود.آیت اللّه میلانی سخنانی بر زبان راند که با مواضع‌اش در جلسه پیشین متفاوت بود، لذا ضمن ملاقات خصوصی با میلانی،ایشان را از توطئه صورت گرفته توسط مظفر بقایی آگاه‌ ساخته است.لذا آیت اللّه میلانی،وی را مأمور می‌کند تا در ملاقات با دیگر علما مشخض گردد که اولا چرا عاما در آن جلسه در برابر سخنانش ساکت بوده‌اند و ثانیا آیا بقائی با آنها هم در این‌ باب گفتگو کرده یا خیر؟هاشمیان طی ملاقات با چند تن از علمای مهاجر متوجه می گردد که‌ بقایی در این باب با آنها هم گفتگو کرده است.لذا طی تماس تلفنی با آیت اللّه میلانی،ایشان را از وقایع آگاه می‌سازد.در نتیجه«فوری آیت اللّه میلانی جلسه فوق العاده‌لی تشکیل دادند و نگذاشتند برای‌ تشکیل جلسه پانزده روز طول بکشد و از همه دعوت کردند.در این جلسه هم که قرار بود شریعتمداری‌ باشد،نیامد.آقای میلانی در سخنرانی فرمودند که بنا بود که ما در این قضیه اشتباه عظیمی را مرتکب‌ بشویم ولی خداوند ما را مدد کرد و ما فهمیدیم که اشتباه است و باید سعی و کوشش خود را در استخلاص حضرت آقای خمینی بکار بریم و تحریم انتخابات را بیخود شکستیم و باید به مردم اعلام‌ کنیم که کارتهای الکترال را نگیرد و اگر هم گرفتند به کسی رأی ندهند...»44

با لو رفتن توطئه و آگاه شدن بقائی از این مسئله،وی اعلامیه‌ای در حمایت از امام صادر کرد تا خود را مبرّا جلوه دهد.

ج:تحریم انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی

شاه جهت مشروع جلوه دادن اقداماتش پس از دو سال از پایان مجلس دوره بیستم درصدد برآمد انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی را برگزار کند.به گمان شاه این انتخابات‌ با دوره‌های قبل متفاوت بود چرا که در فضایی دمکراتیک برگزار شده،برای اول بار در رأی‌گیری‌ از کارتهای الکترال استفاده می‌شد و نامزدها از میان زنان و مردانی بودند که آزادانه در آن شرکت‌ می‌کردند؛حال آنکه«در این انتخابات در میان نامزدهای نمایندگی مجلس،مالکان عمده حضور نداشتند و همه رهبران اپوزیسیون در زندانها و یا تحت نظر ساواک بودند،دانشگاه در اشتغال نیروهای‌ انتظامی قرار داشت و روزنامه‌ها،رادیو و تلویزیون در اختیار دولت بود.»45

این انتخابات نه تنها از سوی علما و روحانیون و مخالفین شاه مورد اعتراض واقع شد،که حتی‌ افرادی چون علی امینی و دوستانش هم بر وجود تقلب و مکرو حیله رژیم در انتخابات اعتراف‌ کرده،حتی شرکت در آن را تحریم کردند.امینی و دوستانش،نور الدین الموتی وزیر دادگستری سابق، غلامعلی فریور وزیر صنایع و معادن سابق و محمد درخشش،وزیر فرهنگ سابق علیه برگزاری‌ انتخابات اعلامیه‌ای صادر کردند.آنها در این اعلامیه انتخابات این دوره را سرپوش دستگاه حاکمه‌ روی بحران اجتماعی و اقتصادی ایران ذکر کرده،اعلام کردند به علت فقدان شرایط مساعد اجتماعی از شرکت در انتخابات خودداری خواهند کرد.در قسمتی از این اعلامیه اصول آیین نامه مصوب در این انتخابات برخلاف اصول مسلم قانون اساسی و قوانین مصوب مجلس شورای ملی دانسته شده، دلایلی بر این امر ذکر گردیده بود:«1-سلب وظیفه اصلی انجمن نظار و تفویض آن به مأموران توزیع‌ کارت انتخاباتی.2-دخالت مسلم دولت در انتخابات و تهیه لیست کاندیده.3-جمع‌آوری کارگران‌ کارگاه‌های دولتی و خصوصی و دهقانان در جهت تظاهرات اجباری به نفع انتخابات.»در پایان اعلامیه‌ اشاره شده بود که دولت حتی آیین نامه انتخاباتی خود را هم زیر پا گذارده،در حالی که تاریخ اخذ رأی را در آیین نامه انتخابات حداق پانزده روز پس از توزیع کارت الکترال تعیین کرده،بر اثر عدم‌ استقبال مردم از گرفتن کارت در روز اخذ رأی،یک هفته این مدت را تمدید کرده،تا با ارعاب و تهدید و توقیف حقوق و اخراج کارگران،آنها را به پای صندوقهای توزیع کارت بکشانند و چون باز هم با عدم استقبال مردم روبه‌رو گشته،از اواسط کار شماره‌های کارتها را حذف تا بدین وسیله بتوانند در آمار خود راجع به تعداد کارتهای توزیع شده دخل و تصرف کنند.46

از مهم‌ترین و اساسی‌ترین اقدامات علمای مهاجر،تحریم و غیر قانونی اعلام کردن این دوره از انتخابات بود.در این زمان استفتائاتی از سراسر کشور از جمله از سوی اصفهان،نمایندگان‌ اصناف تهران و اهالی تویسرکان از آیت اللّه میلانی مبنی بر جواز شرکت در انتخابات صورت‌ گرفت.ایشان در جواب آنها،شرکت در انتخابات را غیرقانونی دانسته،آن راشرعاو عقلا جایز ندانست.چنانچه درباره علل عدم جواز شرکت در انتخابات در پاسخ استفتاء اهالی همدان چنین‌ می‌گویند:«در شرایط حاضر که خفقان و اختناق از حیث قلم و لسان فراگیر است و آزاری اجتماعات‌ اختیار انتخابات نیست و جمعی از رجال متدین و دانشمند در زندان به سر می‌برند و منازل عده‌ای از علمای عظام محصور و مردم از ملاقات و مراجعه در امور دینی محرومند،شرکت در انتخابات شرعا و عقلا جایز نیست و مطالبه حکومت مشروع قانونی وظیفه می‌باشد.»47

میلانی درباره اهمیت این مجلس تأکید نمود:«مادام که کار با حکومت حل نشود و مملکت‌ مسئول پیدا نکند،نمی گذاریم انتخابات بکنند ولو آنکه کشته بدهیم و یا کشته شویم و به احدی هم‌ اجازه نمی‌دهیم با دادن لیست و صندوق‌سازی و غیره وکلای قلابی را به مردم تحمیل کنند زیرا این‌ مجلس،مجلسی است که باید برای همیشه به حکومت فردی و بی‌دینی در ایران خاتمه دهد.»48

آیات عظام میلانی،نجفی مرعشی،شریعتمداری و جمعی از علمای تهران در همین زمان طی‌ عیادت از بهبهانی تصمیم می‌گیرند با مراجعت علمای مهاجر به مراکز خود،مردم را وادار کنند، علیه انتخابات مجلس شورای ملی و غیرقانونی بودن آن به مقامات عالی کشور تلگراف و اعتراض‌ کنند و دیگر آنکه روحانیون اعلامیه‌ای صادر کنند مبنی بر اینکه چون انتخابات مجلس در زمان‌ حکومت نظامی صورت گرفته و برخلاف مقررات اسلام،زنها در آن شرکت کرده‌اند،مصوبات آنها غیرقانونی است.در نتیجه هرلایحه و قانونی که به تصویب مجلس برسد طبق ماده دوم قانون‌ اساسی که دلالت دارد براینکه کلیه مصوبات مجلس باید به گواهی و امضای پنج نفر از علمای‌ طراز اول منتخب از سوی مراجع تقلید برسد و علما در حال حاضر از آزادی و اظهار نظر محروم‌ هستند،پش این مصوبات مورد قبول جامعه روحابیت نبوده،در نتیجه هیچ‌ضمانت اجرایی برای‌ ملت مسلمان ایران نخواهد داشت.49

آنها در تماس با امام،ایشان را از تصمیمات خود آگاه ساختند.امام بازگشت علما به ویژه آیات‌ عظام میلانی،نجفی مرعشی و شریعتمداری به مشهد و قم را صلاح ندانسته،از آنها خواست تا در تهران بمانند.با منتفی شدن برگشت علما به شهرستان‌های خود،میلانی و شریعتمداری در تاریخ‌ 25/6/42 طی پیامی مشترک به ملت مسلمان ایران درباره حوادث و اوضاع مملکت و وضعیت‌ بد معیشتی مردم،به حادثه فیضیه و ضرب و شتم طلاب،کشتار پانزده خرداد و عدم شرکت آزاد در انتخابات اشاره و این اقدامات را ناشی از اختناق موجود در کشور معرفی کردند.آنها در این‌ اعلامیه بیان کردند که با توجه به اقدام ضد انسانی رژیم درباره شرکت مردم در انتخابات از جمله‌ تهدید و تطمیع در ادارات،منوط کردن انجام کار ارباب الرجوع به داشتن کارت،مجلس غیر قانونی‌ و مصوبات آن بی‌ارزش و افراد شرکت‌کننده در آن متجاوز به حقوق ملت هستند.50

با تمام تلاش‌هایی که از سوی علما در تحریم این دوره از انتخابات صورت گرفت انتخابات‌ برگزار گردید.در این مرحله نیز میلانی دست به ابتکاری جدید زد.ایشان ضمن صدور اعلامیه‌ای‌ از مردم خواست روز سیزدهم مهر،روز قبل از افتتاح مجلس اعتصاب عمومی صورت گرفته‌ و مردم از خانه‌های خود خارج نگردند و ضمنا اصناف مختلف هم با صدور اعلامیه‌هایی از غیرقانونی بودن مجلس اظهار انزجار کنند.51

در روز افتتاح مجلس،میلانی خود تصمیم گرفت در اجتماع اعتراض‌آمیز مردم تهران در مسجد امام(شاه سابق)شرکت و مخالفت خودشان را با این مجلس و غیرقانونی بودن آن اعلام کند.آن‌ روز مأموران دولتی و ساواک اقامتگاه ایشان را محاضره،از خروج ایشان از منزل جلوگیری به عمل‌ آوردند.آنها با مردمی که در جلوی منزل میلانی تجمع کرده بودند درگیر و قصد متفرق کردن آنها را نمودند.لذا آن اجتماع عظیم تبدیل به راهپیمایی و درگیریهای پراکنده در خیابانها شد.

در پی این درگیریها دهها نفر دستگیر و زندانی شدند.در این راهپیمایی افراد وابسته به‌ نهضت آزادی شعارهایی چون«انتخابات قلابی،آزادی خمینی و ابطال انتخابات»سردادند.در پی این اقدامات،اصناف تهران با صدور اعلامیه‌ای،اقدامات رژیم را در توقیف امام و سایر علما و همچنین محاصره منزل میلانی محکوم کردند.این اعتصابات و تظاهرات باعث شد رژیم از حضور علما و مراجع در تهران بیشتر احساس خطر کرده به فکر روانه کردن هرچه سریع‌تر آنها

مشهد در زمان مهاجرت آیت اللّه میلانی به تهران

با مهاجرت میلانی به تهران در چهاردهم تیر 1342،منزل ایشان در مشهد تحت مراقبت شدید مأموران شهربانی و ساواک قرار گرفت.در این زمان منبریها و وعاظ در مشهد مجالس پرشوری‌ برپا کردند.از جمله سخنرانان این مجالس سید عبد الکریم هاشمی نژاد بود.در زمانی که میلانی در مشهد حضور نداشتند مردم یا مستقیما با ایشان در تهران در تماس بوده و یا اینکه با مراجعه به‌ شیخ مجتبی قزوینی و علمای دیگر رهبری می‌شدند.در این زمان عباس واعظ طبسی که پس از سخنرانی پانزده خرداد زندگی مخفیانه‌ای را شروع کرده بود.دوباره در محافل مذهبی حضوری‌ فعال یافته،با سخنرانیهای خود به افشاگری علیه رژیم پرداخت.در همین ارتباط ساواک در 23 تیر بدو تذکر داد که تنها مجاز است در منابر خود،ذکر مصیبت بخواند.

در این مدت رابطه میلانی هم با مشهد قطع نگردید چنانچه گاه نمایندگان مردم مشهد به‌ حضور او در تهران می‌رسیدند و یا محمد علی میلانی فرزند ایشان به مشهد آمده دستورات لازم‌ را به مردم مشهد می‌رساند.چنانچه در 7/6/42 در مسافرتی به مشهد و تماس با افراد جبهه ملی‌ و نهضت آزادی و سایر روحانیون پیام میلانی مبنی بر ادامه مبارزه توسط آنها و همچنین آگاهی‌ بخشیدن به مردم را ابلاغ کرده،پس از چند روز توقف در 13/6/42 به تهران بازگشت.در حین‌ بازگشت تعدادی از وعاظ از او خواستند از پدرش درخواست کند تا روز آخر آراء،به همراه دیگر مراجع فتوایی صادر نمایند که مردم در سراسر مملکت علیه انتخابات دست به اعتصاب بزنند.53

الف:مسافرت آیت اللّه مرعشی نجفی به مشهد

درمدتی که آیت اللّه میلانی در تهران به سر می‌بردند آیت اللّه سید شهاب الدین مرعشی نجفی‌ جهت زیارت به مشهد سفر کرد.ایشان از جمله علمای مهاجر بودند که جهت استخلاص علمای‌ بازداشت شده به تهران مراجعت کرده بودند.با اطلاع یافتن علمای مشهد از این موضوع،با اعلامیه‌ای در روز چهارشنبه 27/6/42 این خبر به اطلاع عموم رسانده شد.لذا ایشان با استقبال پرشور تمام طبقات به مشهد وارد و در منزل میلانی اقامت گزید.54

با اقامت آیت اللّه مرعشی نجفی در منزل میلانی،بیت آیت اللّه میلانی مورد محاصره و حفاظت‌ کامل نیروهای ساواک قرار گرفت.در روز 29/6/42 جمعی از دانشجویان وابسته به جبهه ملی‌ و نهضت آزادی با آیت اللّه نجفی مرعشی ملاقات و مذاکره کردند.در این دیدار آیت اللّه نجفی‌ مرعشی به آنها پیشنهاد کرد تا یکی دو نفر از آنها به عنوان پیک به تهران مسافرت،دستورات علما را به مشهد منتقل کنند.55اقامت ایشان زیاد به طول نینجامید.ایشان اعلامیه‌ای در 30/6/42 خطاب‌ به اهالی مسلمان خراسان صادر و به جهت حمایت آنها از روحانیت تشکر و قدردانی نموده،بر لزوم ادامه مبارزه تا آزادی امام،قمی و محلاتی تأکید کرد.56

آمدن ایشان به مشهد قوت قلبی برای روحانیت مبارز مشهد و همچنین بهانه‌ای شد تا آنها حرکت جدیدی را آغاز کرده،بر فعالیتهای خود بیفزایند.پس از دیدار علماو وعاظ مشهد با ایشان و مذاکرات صورت گرفته،آنها اعلامیه‌ای منتشر کردند که در آن از امام و حرکت ایشان‌ حمایت شده بود.

ب:دریافت کارتهای الکترال توسط مردم مشهد

جدای از صدور این اعلامیه،در مشهد دو اقدام مهم و اساسی صورت پذیرفت.با پیش آمدن‌ انتخابات دوره بیست و یکم مجلس شورای ملی،علمای مهاجر در تهران به تمام شهرها از جمله‌ مشهد پیغام دادند تا مردم کارتهای الکترال دریافت کنند.نقشه این بود که با گرفتن این کارتها، آنها را به علما تحویل داده و روز برگزاری انتخابات پای صندوقهای رأی حاضر نگردند.علما هم‌ با نشان دادن این کارتها به مقامات اعلام کنند که مردم در انتخابات شرکت نکرده و دلیل آن هم‌ وجود این کارتها در دست آنهاست.

این اقدام ضربه محکمی به مشروعین و رسمیت انتخابات وارد می‌ساخت.مردم مشهد از این‌ قضیه بسیار خوب استقبال کردند،چنانچه آن دسته از مردمی هم که هیچ‌گاه در انتخابات شرکت‌ نکرده و به دنبال مسائل سیاسی نبودند،به واسطه دستور علما و مراجع این کارتها را گرفتند.57

از جمله کارهای دیگر که در مشهد صورت گرفت این بود که علمای مهاجر از جمله آیت اللّه‌ میلانی دستور داده بودند تا مردم با نگاشتن نام و نشانه دقیق خود بر روی برگه‌هایی،حمایت‌ خود را از علما اعلام دارند.در این زمینه هم اقدامات وسیعی در مشهد صورت گرفت و حدود هشتاد هزار برگه جمع‌آوری شد.چنانچه کاسب،تاجر،بازاری و...بر روی برگه‌هایی نوشته بودند: اینجانب فلانی...حمایت خود را از آیت اللّه خمینی و میلانی و...اعلام می‌داریم و سپس آن را امضا کرده بودند.58

بازگشت آیت اللّه میلانی به مشهد

میلانی پس از یکصد روز توقف در تهران توسط ساواک مجبور به بازگشت به مشهد شد، لذا در تاریخ 15/7/42 به مشهد بازگشت.59با اطلاع یافتن طلاب و روحانیون از ورود میلانی به‌ مشهد،اجتماعی در اطراف حرم جهت استقبال از ایشان شکل گرفت.در این اجتماع که از کلیه طبقات و اقشار مردم حضور داشتند،میلانی پس از تشکر از حضور آنها،در جواب سئوالی مبنی‌ براینکه چرا زمان ورود خود به مشهد را از قبل خبر نداده‌اند،بیان کرد که خود نیز از این قضیه‌ بی‌اطلاع بوده و بالاجبار به مشهد بازگشته است.

این سفر بر جایگاه و مقام ایشان در نزد مردم افزود.«پس آز آمدن آقای میلانی به مشهد که به طور مخفیانه ازسوی رژیم صورت گرفت،وجههء ایشان در مشهد خیلی بالا گرفت و این سفر و درخشیدنش‌ در این سفر بر وجهه مردمی او افزود.میلانی در تهران برترین شخصیتی بود که وجود داشت دربین علمای‌ مهاجر،هم عقلا و هم از لحاظ متانت و از لحاظ گسترش فکری با دیگران تمایز زیادی داشت.»60

میلانی پس از بازگشت به مشهد همجنان در رأس انقلاب مشهد باقی ماند و جلساتی را که از مدتها قبل شبهای پنجشنبه درمنزل تشکیل می‌داد،از سرگرفت.در این جلسات آقایان سید علی‌ خامنه‌ای،عباس واعظ طبسی و سید عبد الکریم هاشمی‌نژاد،سید حسن ابطحی و اقای مجتهدی‌ حضور می‌یافتند.61

ایشان همچنین اعلامیه‌ای در تاریخ 15/7/42 خطاب به ملت مسلمان ایران صادر کرد.میلانی در این اعلامیه بر محاصره شدن خانه‌اش در تهران،اجبار ایشان به ترک تهران و اجازه نداندن به او جهت‌ ملاقات با امام و قمی اشاره،اقداماتش را در این تشریخ و از کلیه مبارزین تشکر کرد.62

پایان سخن

آیت اللّه سید محمد هادی میلانی از جمله مراجع و اعاظم مشهد بودند که به همراه آیت اللّه‌ سید حسن طباطبایی قمی نقش مهمی را در گسترش نهضت امام در مشهد ایفا کردند.پس از قیام‌ پانزده خرداد،رژیم امام و تعدادی از علما را بازداشت کرد.این اقدام باعث صدور اعلامیه‌هایی از سوی علما و به ویژه میلانی گردید.

میلانی جهت آزاد ساختن امام و دیگر علما،به تهران مسافرت کرده و در جمع علمای مهاجر حضور یافت.حضور او بر رونق جلسات آنه افزود.میلانی به زودی جایگاه خود را در بین‌ علمای مهاجر یافت و به همراه سه تم دیگر از علما به عنوان مرجع تصمیم گیرنده و همچنین‌ سخنگو به مقامات کشور معرفی شد.

فعالیتهای علمای مهاجر در آن برهه از اهمیت زیادی برخوردار بود.فعالیتهای آنها در تأیید مرجعیت امام و دیگر فعالیتهای سیاسی از اهمیت بسیاری برخوردار است.صدور اعلامیه‌های علما در مناسبتهای مختلف در زمانی که رهبر نهضت در زندان بسر می‌برد نقش مهمی در آگاه ساختن‌ و روشنگری مردم داشت.تحریم انتخابات بیست و یکم شورای ملی از سوی علمای مهاجر مشروعیت رژیم را که مدعی انتخاباتی آزاد و در محیطی پر از دموکراسی بود زیر سئوال برد.

 

پانوشتها

(1)-ر.ک:صحیفهء امام،ج 1،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،چاپ سوم،تهران،1379،ص 243.

(2)-حسینیان،روح اللّه،سه سال ستیز مرجعیت شیعه(43-41)،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چاپ اول،تهران،1382، ص 312.

(3)-فصلنامه یاد،س 6،شمـ 24،ص 58.

(4)-روزنامه آفتاب شرق،س 39،شمـ 56،ص 1.

(5)-متن کامل مذاکرات هیأت دولت در پانزده خرداد 1342(اسناد فاش نشده از قیام پانزده خرداد)،تنظیم دفتر هیأت‌ دولت و روابط عمومی نخست‌وزیری،بی‌نا،بی‌تا.

(6)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 385،سند شمـ 204.

(7)-روزنامه آزادی،شمـ 3665،ص 4.

(8)-مصاحبه با سید علی خامنه‌ای موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،نوار شماره 3306.

(9)-تقویم تاریخ خراسان از مشروطه تا انقلاب اسلامی،به کوشش غلامرضا جلالی و همکاری حسین طاهری وحدتی، عباسعلی قلی‌زاده،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چاپ اول،تهران،1377،ص 185.

(10)-روزنامه خراسان،شمـ 4026،ص 1.

(11)-روزنامه نبرد خراسان،س 12،شمـ 27،ص 1.

(12)-روزنامه نبرد ما،س 14،شمـ مسلسل 685،صص 1 و 3.

(13)-روزنامه خراسان،شمـ 4030،ص 8.

(14)-آرشیو مرکز آستان قدس رضوی،سند شمـ 45165.

(15)-اسناد انقلاب اسلامی،ج 1،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،تهران،1374،صص 131 و 132.

(16)-آیت اللّه العظمی سید محمد هادی میلانی،ج 1،مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،چ اول،تهران،1380، صص 113 و 115 و 123.

(17)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 949،سند شمـ 4.

(18)-آیت اللّه العظمی سید محمد هادی میلانی،ص 158.

(19)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 982،سند شمـ 51 شماره بازیابی 949،سند شمـ 6،شماره بازیابی‌ 116،سند شمـ 81.

(20)-انقلاب اسلامی به روایت خاطره،گروه تدوین خاطرات و تاریخ شفاهی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چ اول،تهران، 1382،ص 173.

(21)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 116،اسناد شمـ 81 و 82.

(22)-خاطرات پانزده خرداد،دفتر پنجم و ششم،به کوشش علی باقری،سازمان تبلیغات اسلامی،چ اول،تهران،1376، ص 356.

(23)-خاطرات علی جنتی،به کوشش سعید فخرزاده،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چ اول،تهران،1381،ص 54.

(24)-خاطرا آیت اللّه طاهری خرم آبادی،به کوشش محمد رضا احمدی،ج 1،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چ اول،تهران، 1377،ص 247.

(25)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 116،سند شمـ 60.

(26)-این چهار نفر عبارت بودند از:میلانی،شریعتمداری،نجفی مرجشی و میرزا هاشم آملی؛بعضی از منابع نفر چهارم‌ را آقای بهبهانی ذکر کرده‌اند.

(27)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 949،سند شمـ 29.

(28)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 122،ج 1،سند شمـ 83.

(29)-مصاحبه با حاج آقا محمد علی روحانی(گلابگیر)،آرشیو آستان قدس رضوی،جلسه دوم،6/3/83.

(30)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی،949،سند شمـ 18.

(31)-همان،شماره بازیابی 949،اسناد شمـ 46 و 47.

(32)-خاطرات آیت اللّه مسعودی خمینی،به کوشش جواد امامی،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چ اول،تهران،1381،صص‌ 274-272.

(33)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی،122،ج 1،سند شمـ 7.

(34)-آیت اللّه العظمی سید محمد میلانی،صص 335 و 336 و 372 و 374.

(35)-قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک،ج 3،مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،چ اول،تهران،1382، ص 453.

(36)-قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک،ج 3،ص 421.

(37)-همان،صص 499،599.

(38)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 949،سند شمـ 86.

(39)-همان آرشیو،شماره بازیابی 945،شمـ 104.

(40)-خاطرات حضرت آیت اللّه احمد میانجی،به کوشش عبد الرحیم اباذری،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چ اول،تهران، 1380،ص 126؛خاطرات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان،به کوشش محمد رضا دهقانی‌ اشکذری،حمید کرمی‌پور و عبد الرحیم نیکبخت،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چ اول،تهران،1382،ص 98.

(41)-خاطرات حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین انصاریان،ص 99.

(42)-آرشیو مرکز انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 950،سند شمـ 2.

(43)-روزنامه اطلاعات،شمـ 17807،مورخه 15/11/1364،ص 9.

(44)-همان.

(45)-نجاتی،غلامرضا،ماجرای کودتای سرلشکر قرنی،مؤسسه خدمات فرهنگی رسا،چ دوم،بی‌جا،1377،ص 294.

(46)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 986،اسناد شمـ 17،18،19.

(47)-اسناد انقلاب اسلامی،ج 1،ص 191،جهت جوابیه میلانی به سئوالات مردم اصفهان،نمایندگان اصناف تهران، مقلدین ایشان از تبریز و اهالی تویسرکان،ر.ک:همان،صص 171،175،179،184.

(48)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 949،سند شمـ 60.

(49)-قیام پانزده خرداد به روایت اسناد ساواک(حصر)،ج 4،ص 130.

(50)-آرشیو مرکز انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 981،سند شمـ 11.

(51)-اسناد انقلاب اسلامی،ج پ،ص 194.

(52)-خاطرات حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر محتشمی‌پور،حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی،چ اول،تهران، 1376،صص 295 و 296؛فصلنامه یاد،س هفتم،شمـ 25.

(53)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 122،ج 1،اسناد شمـ 84،85.

(54)-همان،شماره بازیابی 986،سند شمـ 3.

(55)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 122،ج 1،اسناد شمـ 5.

(56)-همان،شماره بازیابی 986،اسناد شمـ 5 و 6.

(57)-مصاحبه به سید علی خامنه‌ای،موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 1233،جلسه نهم،صص‌ 3 و 4.

(58)-همان،صص 5 و 6.

(59)-آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی،شماره بازیابی 982،سند شمـ 52.

(60)-مصاحبه با سید علی خامنه‌ای،ص 6.

(61)-سه سال ستیز مرجعیت شیعه(43-41)،ص 351.

(62)-اسناد انقلاب اسلامی،ج 1،صص 202-200.

 

 

 

 

منبع :

 

مجله مطالعات تاریخی ، تابستان 1387 ، شماره 21 ، صفحه 33

حسن شمس ابادی

آیت الله سید محمدهادی میلانی ، همروزگار و رفیق شفیق مرحوم فقیه سبزواری

آیت الله سید محمدهادی میلانی

 همروزگار و رفیق شفیق مرحوم فقیه سبزواری
 
No image
 

آیت‌الله سید محمدهادی حسینی میلانی فرزند آیت‌الله حاج سیدجعفر حسینی میلانی از علمای نجف اشرف و از مراجع بزرگ،[1] در هشتم محرم 1313هـ.ق در نجف اشرف بدنیا آمد.[2]

ایشان تا سن 12سالگی نزد آقا میرزا ابراهیم همدانی و آخوند ملاحسن تبریزی و... مقدمات را خواند و سطح را نزد آیت‌الله حاج شیخ ابراهیم سالیانی و حجة‌الاسلام جعفر اردبیلی و آیت‌الله حاج علی ایروانی و حجة‌الاسلام شیخ غلامعلی سامرائی و حجة‌الاسلام ابوالقاسم مامقانی (دائی بزرگوارشان) تکمیل نموده[3] و آنگاه دروس خارجه، فقه و اصول را از علماء بزرگ عصر خود مانند آیت‌الله آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی، میرزا محمدحسین نائینی، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و آقا ضیاء عراقی[4] و فلسفه و کلام را نزد سیدحسین بادکوبه و شیخ محمدحسین اصفهانی و تفسیر و کلام و مناظره را نزد شیخ‌جواد بلاغی، ریاضیات را نزد سیدعلی قاضی طباطبایی و سیر و سلوک و معارف معنوی را از سیدعبدالغفار مازندرانی فرا گرفتند[5] و از آیت‌الله سیدحسین صدر، سید عبدالحسین شرف‌الدین، شیخ‌عباس قمی، آقا بزرگ طهرانی اجازه‌ی روایت گرفتند.[6]

آیت‌الله میلانی روز جمعه 30رجب1395هـ.ق برابر با 17مرداد1354هـ.ش در سن 83سالگی چشم از جهان پوشیدند.[7]

 

تدریس و تألیفات آیت‌الله میلانی

آقای میلانی در کربلای معلی برای جمعی از مشتاقان معارف قرآن، تفسیر سوره‌های جمعه و تغابن را گفته‌اند که به چاپ رسیده است و از همین شروع، حدود 60سال عمر خود را به ترتیب در نجف اشرف، کربلا، مشهد تدریس نمودند[8] که از جمله موضوعات آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. علاوه‌بر تفسیر قرآن،[9] ایشان علم کلام و مناظره را با موضوع بحث تجریدالاعتقاد خواجه نصیر طوسی بارها تدریس نمودند.

2. ابواب بسیاری از فقه را در نجف اشرف و کربلا و نیز مشهد تدریس نمودند.[10]

از شاگردان برجسته‌ی ایشان می‌توان به سید محمدسعید عبقاتی، سید ابراهیم علم‌الهدی، محمدعلی قاضی طباطبائی، شیخ مرتضی حائری (فرزند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری)، شیخ محمدتقی جعفری، حاج سیدمرتضی عسکری، سیدجلال‌الدین حسینی ارموی، و سیدعباس میلانی اشاره کرد.[11]

ایشان در سال 1337 به مشهد سفر نمودند و 22سال باقیمانده‌ی عمر خود را در آنجا به تدریس و تألیف و فعالیت پرداختند.[12]

 

آثار آیت‌الله میلانی

1. محاظرات فی فقه الامامیه(10 جلد).

2. کتاب استدلالی در مزارعه و مساقات.

3. کتاب در مبحث اوامر تا آخر استصحاب.

4. شرح استدلالی به کتاب صلوة شرایع.

5. حاشیه‌ی مکاسب(4 جلد).

6. تعلیقات علی الکتاب الهدی الی دین المصطفی (مرحوم بلاغی).

7. قواعد فقهیه و اصولیه.

8. تعلیقات علی العروة الوثقی.

9. رسالة فی المشق.

10. رسالة فی منجزات المریض.

11. رساله در احکام جلود و غیره.

12. کتاب استدلالی در اجاره.

13. رسالة فی التأمین و الیانصیب (قرعه‌کشی).

14. مناسک حج.

15. کتاب فی صلاة الجمعه و الجماعة و المسافر.

16. مختصر الحکام.

17. رساله در تحقیق صلوة الجمعه.

18. نخبة المسائل.

19. قادتنا کیف نعرفهم(9 جلد).

20. یکصد و ده پرسش.

21. شرحی استدلالی بر مباحثی از کتاب صلوة شرایع.

22. حاشیه بر صلوة التجاة.[13]

 

فعالیت‌های اجتماعی، دینی و فرهنگی آیت‌الله میلانی

1- آیت‌الله میلانی پیوسته خواهان آن بود که فضلا و نویسندگان و گویندگان مذهبی، مشکلات و دردهای جامعه را حس نمایند و به فکر چاره‌جویی آنها باشند و علومی را بخوانند که بتواند نیازهای جامعه را بر طرف سازد.[14] به همین جهت مدارس و حوزه‌های علمیه‌ی متعددی را با برنامه‌‌ریزی و نظم و ترتیب تأسیس نمودند که از جمله آن می‌توان به مدرسه‌ی منتظریه (حقانی) در سال1383هـ.ق درقم؛ مدرسه‌ی امام جعفر صادق(ع) در مشهد؛ مدرسه‌ی عالی حسینی در مشهد اشاره کرد.[15]

2- مبارزه با بهائیت: بعد از این‌که آیت‌الله بروجردی از علمای شهرستان‌ها خواست که علیه فرقه‌ی ضاله‌ی بهائیت اقدام نمایند آقای میلانی با تشکیل جلساتی به مبارزه با این فرقه پرداختند که از جمله جلسات آن می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف: تشکیل جلسه‌ای در مشهد با حضور آقایان میرزا احمد کفائی، میرزا حسین فقیه سبزواری و حاج آقا حسن قمی و سخنرانی در این‌باره....

ب: تشکیل جلسه‌ای در مشهد و با حضور آقایان علماء و مدرسین حوزه که قرار شد در درس‌ها آقایان ذهن طلاب را متوجه این خطر نمایند.

ج: جلسه با جمعی از اساتید دانشگاه.

د: جلسه با برخی از تجار و کسبه خراسان.

ه: جلسه با حضور جمعیت‌هایی از قبیل کانون نشر حقایق اسلامی، انجمن تبلیغات اسلامی، و انجمن پیروان قرآن و تشویق آنها به مبارزه.

و: جلسه‌ای با حضور جمع وعاظ خراسان.

ز: مکاتبه با علمای شهرستان‌های خراسان و اطلاع‌رسانی به آنها از این موضوع.[16]

بالاخره با موضوع‌گیری قاطع فقها، علما و... سرتیب تیمور بختیار (فرماندار نظامی) به اتفاق سرلشکر باتمانقلیچ (رئیس ستاد ارتش) با شش کامیون سرباز مسلح به سمت حضیرة‌القدس، مرکز و محفل تیمی و محل اجتماع بهائیان حرکت کرده و آنجا را اشغال نمودند.[17]

3- افتتاح طرح‌های عمرانی، مساجد تازه تأسیس، امور خیریه، مدارس، بیمارستان، حمام، دارالایتام و غسالخانه ....[18]

4- تأمین هزینه‌ی مسجد نیم‌کاره‌ هامبورگ.[19]

5- توجه به مشکلات معیشتی و رفاهی مردم مسلمان به‌ویژه در هنگام بروز حوادث و آسیب‌های طبیعی، بخش دیگری از اقدامات و فعالیت‌های اجتماعی آیت‌الله میلانی بودند که از این جمله می‌توان به زلزله‌ی 9شهریور 1347 در جنوب خراسان اشاره کرد که آیت‌الله میلانی پس از شنیدن خبر این فاجعه‌ی هولناک بلافاصله دستور اعزام جمع زیادی از طلاب و فضلای حوزه‌های علمیه را به‌عنوان همدردی و کمک به زلزله‌زدگان صادر نمودند.[20]

 

فعالیت‌های سیاسی آیت‌الله میلانی

1- آقای میلانی به‌طور مکرّر لوایح و مصوبات دولت و قوانینی که بر خلاف مصالح اسلام و مسلمانان در مجلسین شورای ملی و سنا به تصویب می‌رسید، مورد انتقاد قرار داده و به نحو ممکن نارضایتی و موضع خود را به اطلاع مردم مسلمان ایران می‌رساندند که از آن جمله می‌توان به لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اشاره کرد.[21]

2- با دستگیری اعضای کانون نشر حقایق اسلامی مشهد در سال1336 درب کانون بسته شد که بعد از آزادی اعضاء از زندان به اذن آیت‌الله میلانی، فعالیت کانون به منزل وی انتقال یافت.[22]

3- هرگاه رژیم در امور حوزه‌های علمیه و طلاب مداخله می‌کرد، آقای میلانی عکس‌العمل نشان می‌دادند و با صدور اعلامیه و اقدامات مناسب و اعلان مخالفت‌ها، در مقابل قوانین مغایر اسلام و مصالح مسلمین می‌ایستادند و به دستگاه حاکمه ایران هشدار لازم را می‌دادند و نیز از طلاب می‌خواستند بر ملاحظات رژیم توجه ننمایند و موضع منفی خود را در برخورد با نظام ضد دینی پهلوی حفظ کنند.[23]

4- در مجالسی که در منزل و مدرسه و اماکن دیگر که به نام ایشان برگزار می‌گردید اجازه نمی‌دادند کمترین بهره‌برداری را عوامل رژیم از آنها به عمل آورند.[24]

5- ملاقات نکردن با شاه علی‌رغم فشارهای رژیم و تبریک نگفتن به جشن‌های رژیم پهلوی.[25]

6- کمک به زندانیان سیاسی که برای پیش‌برد اهداف اسلام و روحانیت اسیر سیاه‌چاله‌های رژیم پهلوی شده بودند و نیز حمایت از خانواده‌های آنان و همچنین حمایت از روحانیون و شخصیت‌های علمی و دانشگاهی که رژیم آنها را به مناطق مختلف کشور تبعید می‌کرد و اعتراض به دستگیری و شکنجه‌ی مردم مسلمان و روحانیون متعهد توسط ساواک و عوامل رژیم.[26]

7- در جریان انتخابات دوره‌ی بیست‌ویکم مجلس شورای ملی، آیت‌الله میلانی به مردم توصیه نمودند، کارت الکترال یا تعرفه‌نامه‌ی انتخاباتی را برای ایشان به منظور جمع‌بندی تعداد آراء و نیز مشخص نمودن آرای تغلبی ارسال دارند تا در صورت لزوم و بی‌توجهی رژیم به درخواست و حقوق مردم به مجامع بین‌المللی اعلام نمایند.[27]

8- ایشان بعد از فاجعه مدرسه‌ی فیضیه طی‌ نامه‌ای به امام، یورش رژیم به حوزه‌ی علمیه‌ی قم و به خاک و خون کشیدن تعداد زیادی از طلاب و زوار حضرت معصومه را محکوم نمودند.[28]

9- ایشان از آغاز تکوین انقلاب اسلامی ایران همراه دیگر مراجع عالیقدر شیعه در صف اول مبارزه قرارگرفت و اعلامیه‌های بسیار تکان‌دهنده و موثری در تأیید اهداف رهبری انقلاب اسلامی صادر نمودند.[29] در واقعه‌ی 15 خرداد 1342، همراه با آقایان محلاتی و قمی و علمای دیگر از مشهد، و علمای دیگری از شهرستان‌ها، به تهران مراجعت نمودند.[30] علمای مهاجر آیت‌الله میلانی را به عنوان رئیس برگزیدند و صد روزی را که ایشان در تهران اقامت داشتن محل اقامت ایشان، کانون مبارزه علیه مظالم نظام پهلوی می‌گردید.

آقای میلانی دلایل مهاجرت خود را به تهران، تحکیم احکام مقدسه‌ی اسلام و مبارزه با دشمنان اسلام اعلام فرمود و با صدور اعلامیه‌های متعدد حمایت صریح خود را از حضرت امام خمینی(ره) و مشروعیت مبارزه‌ی ایشان با رژیم پهلوی و تأکید بر ادامه‌ی مبارزه تا حصول پیروزی اعلام داشتند که حضرت امام نیز فرمودند: گفته‌های میلانی گفته‌ی همه‌ی علماست.[31]

10- بعد از واقعه‌ی 15خرداد 42 رژیم پهلوی در یک طرح سازمان‌یافته و به‌منظور انتقام از آنها و نیز ایجاد تفرقه در سازمان روحانیت، تصمیم به اعزام اجباری طلاب علوم دینی به سربازی گرفت در این میان آیت‌الله میلانی به طلاب توصیه نمودند از رفتن به سربازی خودداری نمایند و به مبارزه علیه رژیم ادامه دهند.[32]

11- ایشان با مراکز اسلامی و شخصیت‌های علمی و مذهبی، مراجع رسمی بین‌المللی و خبرنگاران خارجی به منظور افشاگری دیکتاتوری حکومت پهلوی و تبین اهداف روحانیت در مبارزه علیه رژیم ستم‌شاهی، ارتباطاتی داشتند که از جمله می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

- افشاگری مظالم و جنایات هیئت حاکمه ایران در مصاحبه با خبرنگاران خارج و مجامع بین المللی؛

- حمایت از مراکز اسلامی هامبورگ و تأمین نیازی‌های مادی و معنوی آن و تشویق دکتر بهشتی به فعالیت در آن مکان.[33]

- ارتباط با دانشگاه الازهر مصر و پیام به شیخ‌محمود شلتوت مفتی اعظم و رئیس آن دانشگاه در خصوص فجایع رژیم غاصب فلسطین و آتش زدن مسجد الاقصی و نیز ملاقات با دکتر شیخ‌محمد فحام رئیس الازهر پس از فوت شلتوت.[34]

- تماس با آیت‌الله سیدموسی صدر رهبر شیعیان لبنان به‌ویژه در جریان اشغال سرزمین‌های اسلامی توسط رژیم اشغالگر قدس.

- مکاتبه با برتراند راسل، به‌منظور اعلام حمایت آنان از زندانیان سیاسی ایران و نیز مکاتبه با لیندن جانسون معاون ریس‌جمهور امریکا به هنگام مسافرت وی به ایران و افشاگری در خصوص سیاست‌های استعماری و ضد دینی رژیم پهلوی و اعتراض به اهداف سلطه‌جویانه امریکا.

- عنایت خاص به طلاب خارجی که در ایران مشغول تحصیل بودند. چون ایشان معتقد بودند آنها بعد از مراجعت به وطن خود می‌توانند به‌عنوان بازوی تبلیغی موثر در ترویج دین و خدمت به اسلام و تشیع موثر باشند.[35]

- ارسال پیام و نماینده، جهت کنگره‌ی هزاره‌ی آیت‌الله شوشتری در هند.[36]

تلاش های گسترده مرحوم فقیه سبزواری برای حفاظت از کیان اسلام

 

تلاش های گسترده مرحوم فقیه سبزواری برای حفاظت از کیان اسلام

دفاع از مذهب؛ مبارزه علیه بهائیت

آیت الله میلانی در سنگر دفاع از حریم حضرت ولی عصر(عج) با فرقه و ولیده استعمار ضد اسلام، بهائیت مبارزه می کرد. در ماه مبارک رمضان 1334 هجری قمری که خطیب عالیقدر مرحوم حجت الاسلام و المسلمین شیخ محمد تقی فلسفی (م 1419) به امر مرحوم آیت الله بروجردی در مسجد سلطانی تهران منبر می رفت. ایشان در سخنرانیهای خود فرقه ضاله بهائیت را مورد انتقاد شدید قرار داد و پرده از جنایات و عملیات و فعالیت آنان در داخل و خارج ایران برداشت و فساد و فتنه انگیزی آنان را برملا ساخت. به شاه و . . . .

ادامه نوشته

جلسه مشترک مرحوم آیات عظام میلانی ، فقیه سبزواری ، حاج آقا حسن قمی و حاج میرزا احمد کفایی

 

جلسه مشترک مرحوم آیات عظام میلانی ، فقیه سبزواری ، حاج آقا حسن قمی و حاج میرزا احمد کفایی در مورد لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی

شاگردان آخوند او را درک نکردند

فرید مدرسی

«میرزا عبدالرضا کفایی‌خراسانی» تنها روحانی خاندان آخوند خراسانی است. او در اواخر دهه 40 در رشته فلسفه در دانشگاه تهران تحصیل کرده است؛ فلسفه اسلامی در محضر «شیخ ابوالحسن شعرانی» و فلسفه غرب نزد «سیداحمد فردید». او اگرچه بورسیه شده بود تا برای ادامه تحصیل به خارج از کشور برود، امّا بنابر علاقه پدر و آیت‌الله میلانی به حوزه مشهد رفت و از سال 59 در قم مقیم شد و درس خارج را نزد مرحوم آیت‌الله سیدمحمد روحانی و آیت‌الله وحید خراسانی گذراند. همچنین کفایی داماد مرحوم آیت‌الله محی‌الدین ممقانی و باجناق شهید سیدمحمد باقر حکیم است. بعدازظهر جمعه به خانه‌اش در خیابان دورشهر قم رفتم. او اگرچه به تفسیر و تحلیل آرای آخوند پرداخت، اما در میانه گفت‌وگو که به روابط آخوند و شیخ فضل الله نوری رسید، برخی تلگراف‌ها را جعلی دانست. نوه آخوند در گذشته نیز به مواضع همشیرزاده و پسرعمویش (عبدالحسین کفایی) در کتابش به نام «مرگی در نور» واکنش نشان داده و گفته بود: «نظریات مرحوم آخوند را درباره مشروطه مشروعه و . . . .

ادامه نوشته