سید حسین ! زائر مارا رنجاندی ، از تو رنجیدیم

 

علاقه حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیه السلام

به زائران خود

 

خوابی که مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری دید

و

سفارش حضرت رضا علیه السلام به مرحوم فقیه سبزواری

برای رعایت حال زائران خود

 

سید حسین ! زائر مارا رنجاندی ، از تو رنجیدیم

کلیپی از مؤسسه سیره علما

 

لینک ویدئو در تلگرام بدون نیاز به دانلود :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7707

مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، پس از این رؤیا ، به همه ، خاصه به خادمان حرم حضرت رضا علیه السلام ، سفارش می کردند به همه زائران حضرتش احترام بگذارند . این امام رؤؤف زائرانش را بسیار دوست می دارد 

تهیه شده در : مؤسسه سیره علما

به نقل از : مرحوم آیة الله سید محمد صادق فقیه سبزواری


http://www.sire-olama.ir

 

 

مرحوم فقیه سبزواری : زیارت جامعه کبیره را در حرم امام رضا علیه السلام بخوانید

 

مرحوم فقیه سبزواری : زیارت جامعه کبیره را در حرم امام رضا علیه السلام بخوانید

 

حجت الاسلام پشت کوهی :

به یاد دارم وقتی که حرم حضرت رضا علیه‌السلام بودیم، ماه رمضان ها حرم حضرت رضا علیه‌السلام خیلی باصفاست ، خدا قسمت کند، از قدیم هم می گفتند: عاشورا تهران، اربعین کربلا، چهل و هشتم مشهد. ولی ماه رمضانش چیز دیگریست که آقایان نجفی می گفتند: زمانی که نجف خیلی رونق داشت، مراجع و علما ماه رمضان مشهد می آمدند. یعنی ماه رمضان چیز خیلی عجیبی بود. یادم است سالی که ما بودیم خیلی از بزرگان حیات داشتند، مثل مرحوم آقای مروارید و مرحوم آقای فلسفی و تنکابنی و مرحوم آقای سبزواری، ما هم چون طلبه بودیم خیلی دنبال آنها می گشتیم؛ و سوال می کردیم: آقا کدام زیارت نامه را در حرم حضرت رضا علیه‌السلام بخوانیم همه به اتفاق می گفتند " جامعۀ کبیره " و خودشان هم چنین بودند، یعنی وقتی شب ها مشرف می شدند همه با جامعۀ کبیره حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت می کردند. با اینکه زیارت مخصوصه و غیره هست. ولی همه مصر بودند که آن زیارت را بخوانند. 

https://vareth.ir/news/82278

 

آیت الله العظمی حاج شیخ شعبان  گیلانی ، از اساتید مرحوم فقیه سبزواری

 

آیت الله العظمی شیخ شعبان رشتی

محمدتقی ادهم نژاد

تولد و کودکی

آیت الله حاج شیخ شعبان دَیوشلی لنگرودی گیلانی در نیمه ی شعبان ۱۲۷۵ قمری در قریه ی خوش آب و هوا و سرسبز «دَیوشَل» [۱] که در چهار کیلومتری غرب لنگرود و در مسیر شاهراه لنگرود به لاهیجان واقع شده است، در خانواده ای روحانی و متدین پا به عرصه ی گیتی نهاد.

پدرش شیخ مهدی از عالمان ولایت مدار و متقی آن دیار به شمار می رفت.

جدش مرحوم شیخ عبدالوهاب اهل خراسان بود که به گیلان مهاجرت کرد و در این دیار ساکن شد.

عموهای وی همگی از عالمان سرشناس و ولایت مدار منطقه به شمار می رفتند.

شیخ شعبان در کودکی پدر بزرگوارش را از دست داد و تحت حمایت و سرپرستی مادرش که از زنان پاکدامن و آگاه به مسایل دینی بود، قرار گرفت. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این دیار سپری ساخت و دوره ی مقدمات علوم دینی را در همان موطن خویش به خوبی فرا گرفت.

حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی فقیهی، آیت الله زاده ی گیلانی، قدس سره، درباره ی نوجوانی جدّش می نویسد:

در زمان های سابق برخی از افراد متدّین و غالباً متمکّن به علّت علاقه و ارادت به خاندان عصمت و طهارت، علیهم السلام، و یا پناهنده شدن به آن ذوات مقدّس و یا هر علل ممکن دیگر، به بازماندگان توصیه می کردند که جسد آنان را بعد از مرگ به اماکن مقدس و متبرکی نظیر نجف اشرف و کربلا و… حمل و در آن جا دفن کنند. بازماندگان هم به این وصایا عمل می کردند، اما گاهی اوقات، موانعی برای حمل و دفن اجساد پیش می آمد که بازماندگان ناگزیر به دفن جنازه به صورت امانت می شدند تا پس از رفع موانع گردد، جسد برای دفن به اماکن مقدس حمل می شود.

مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ شعبان گیلانی، در همان اوان کودکی پدرش را از دست داد. جنازه ی پدرش را به رسم امانت دفن کردند تا در سال ۱۲۸۷ قمری در حالی که دوازده یا سیزده سال بیش تر نداشت، به همراه والده ی خویش برای زیارت و دفن استخوان های پدربزرگوارش به کربلا مشرف شد و «جنب مرقد حبیب بن مظاهر» پدرش را به خاک سپردند. این، مصادف بود با آمدن ناصرالدّین شاه قاجار برای زیارت به عتبات مقدس. ورود شاه ایران زمانی بود که دولت عثمانی سربازگیری می کرد.

من جمله فقید سعید را که جوانی نورس بود، برای خدمت سربازی دستگیر کردند. مادر او مضطربانه شاه ایران را ملاقات کرد و از او خواست تا وساطت کند فرزندش را که هنوز به سنّ سربازی نرسیده بود، آزاد کنند. شاه هم از حکومت عثمانی آزادی جوان را خواستار شد. حاکم عثمانی هم به شفاعت سلطان ایران، او را آزاد کرد و به اتفاق مادرش به ایران بازگشت.[۲]

حضرت آیت الله شیخ شعبان گیلانی رشتی

تحصیلات

حاج شیخ شعبان که بعدها در حوزه ی علمیّه ی نجف اشرف با عناوین «گیلانی» و «رشتی» و «رشتی نجفی» و در منطقه ی گیلان و در نزد گیلانیان مقیم نجف اشرف، به همان عنوان زادگاهش «دَیوشلی» شهرت یافت، تحصیلات مقدماتی علوم الهی را در همان زادگاهش و در نزد عالم ربانی آقا شیخ علی دیوشلی ـ برادر بزرگ تر حضرت آیت الله العظمی ملا عبدالله مازندرانی ـ که از علمای برجسته و ساکن در لاهیجان بود، فرا گرفت. با تشویق ایشان بعضی از مقدمات ادبی را در نزد مرحوم میرزا حسین مدرّس لاهیجی در مدرسه ی علمیه ی «شعربافان»، واقع در «شعرباف» محله ی لاهیجان فرا گرفت.

ناگفته نماند که مرحوم آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی در سال ۱۲۵۶ قمری در دیوشل زادگاه مُتَرجَم ما متولد گردید و چون در دوران کودکی به همراه خانواده به مازندران و به شهر (بارفروش) بابل فعلی کوچ کردند و مدتی آن جا ماندگار شد، به همین جهت به «مازندرانی» شهرت یافت.

شیخ شعبان بعد از مدتی تحصیل در لاهیجان به قزوین ـ که در آن زمان مرکزیت خاصی علمی داشت ـ مهاجرت کرد و متون فقه و اصول را در آن شهر و در نزد بزرگانی مانند سیّد علی (صاحب حاشیه بر قوانین) و حاج میرزا عبدالوهاب بهشتی فرا گرفت و خود نیز به تدریس سطوح پایین تر پرداخت. این بزرگوار برای نیل به اهداف والای علمی در سال ۱۲۹۲ قمری به نجف اشرف مهاجرت کرد و با شرکت در درس اساتید برجسته و پرآوازه ی حوزه ی کهن سال نجف اشرف، استفاده ی شایانی برد و به مقامات عالی علمی دست یافت.

اسامی جمعی از اساتید فرزانه ی معظم له عبارت اند از:

۱ ـ آیت الله حاج میرزا حبیب الله رشتی (متوّفای ۱۳۱۲ قمری)

۲ ـ آیت الله حاج میرزا محمدحسن مامقانی (متوّفای ۱۳۲۳ قمری)

۳ ـ آیت الله ملا محمد ایروانی معروف به فاضل ایروانی (متوّفای ۱۳۰۶ قمری)

فاضل ایروانی که از شاگردان نامدار سیّد ابراهیم صاحب ضوابط و مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری بود، بعد از وفات آیت الله سیّد حسین کوه کمری، کرسی تدریس برقرار کرد و زعامت شیعیان آذربایجان را برعهده گرفت. او در فقه و اصول و حدیث و تفسیر مهارت ویژ ه ای داشته و بزرگانی چون شیخ شعبان گیلانی از حوزه ی درس او به مقام اجتهاد و استادی رسیدند.

۴ ـ آیت الله حاج ملّا محمد فرزند فضل علی معروف به فاضل شربیانی (متوفای ۱۳۲۳ قمری).

این زعیم بزرگوار بعد از وفات سیّد حسین ترک و فاضل ایروانی، به همراه فاضل مامقانی زعامت دینی مردم آذربایجان را برعهده داشتند.

۵ ـ آیت الله ملّا عبدالله مازندرانی (متوّفای ۱۳۳۰ قمری)

وی در سال ۱۲۵۶ قمری در روستای دیوشل لنگرود متولد و تحصیلات خود را در بارفروش (بابل فعلی) آغاز کرد. در نجف اشرف از شاگردان نامدار میرزای رشتی بود. بعد از رحلت میرزا، کرسی تدریس وی به ایشان واگذار گردید و توانست شاگردان برجسته ای در مکتب علمی خود تربیت کند.

وی یکی از رهبران مهم انقلاب مشروطیت به همراه آیات آخوند خراسانی و میرزا خلیل تهرانی به شمار می رود. نقش سیاسی و انقلابی این رهبران ثلاث نهضت مشروطیت حوزه ی علمیه ی نجف در کتب تاریخی به تفصیل آمده است.[۳]

۶ ـ آیت الله سیّد ابوالقاسم اشکوری (متوّفای ۱۳۲۵ قمری)

سیّد ابوالقاسم فرزند سیّد معصوم حسینی گیلانی اشکوری از فقها و مجتهدان شیعه، با برادرانش آیت الله سیّد جعفر (متوّفای ۱۳۰۰ قمری) و سیّد مرتضی (متوّفای ۱۲۹۸ قمری) در محضر استادانی مانند شیخ انصاریو سیّد حسین ترک و میرزای شیرازیو میرزای رشتی به تکمیل معلومات پرداختند. او پس از چندی به مقام مرجعیت دست یافت و جماعت زیادی از طلاب گیلان و غیر گیلان نزد آن عالم ربانی تلّمذ کردند.

تألیفات ارزشمندی دارد که مهم ترین آن بُغیه الطالب فی شرح المکاسب و جواهر العقول فی شرح فرائد الاصول است.

۷ ـ آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانی (متوّفای ۱۳۰۹ قمری)

آیت الله شیخ شعبان گیلانی به درس اساتید نجف بسنده نکرد. لذا به کربلای معلّی سفر کرد و از درس پرفایده و فقیه پرور آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانی که مهم ترین کرسی تدریس حوزه ی کربلا را بر عهده داشت، بهره مند گردید و سالیان متمادی زانوی فروتنی و تواضع و علم آموزی در محضر آن استاد فرزانه بر زمین زد و از خرمن دانش بیکران او خوشه های فراوانی برچید.[۴]

تدریس

آیت الله شیخ شعبان گیلانی، سالیان متمادی از ملازمان و خواص اصحاب استاد بزرگوارش و همشهری خود آیت الله ملا عبدالله مازندرانی بود و توانست از محضر این فقیه وارسته و مبارز، بهره های علمی و معنوی فراوانی ببرد. او علاوه بر تحصیل و کسب علم، خود نیز از مدرسان بزرگ حوزه ی نجفی اشرف به شمار می رفت. مخصوصاً بعد از رحلت استادش ملّاعبدالله مازندرانی، اغلب طلاب و فضلای شمالی محضر این فقیه والامقام، زانوی شاگردی بر زمین زدند. اسامی جمعی از شاگردان معظم له که بعدها همگی از عالمان متعهد و مدرسان نامدار معاصر شدند، ذیلاً می آوریم:

۱ ـ آیت الله شیخ ابوالقاسم حجتی رشتی مؤلف تفسیر سوره ی یوسف و(متوّفای ۱۳۸۵ قمری)[۵]

۲ ـ آیت الله شیخ اسحاق غروی رشتی فرزند برومند میرزا حبیب الله رشتی (متوّفای ۱۳۵۷ قمری)

۳ ـ آیت الله شیخ مهدی مهدوی لاهیجی (متوّفای ۱۴۱۳ قمری)

وی از عالمان کهن سال لاهیجان بود که بعد از تکمیل معلومات در سال ۱۳۱۶ شمسی به زادگاهش مراجعت کرد و ضمن تدریس و تربیت شاگردان، به تأسیس اماکن دینی از قبیل حوزه ی علمیه ی لاهیجان پرداخت.[۶]

۴ ـ آیت الله سید موسی موسوی اشکوری (متوّفای ۱۳۷۲ قمری)

وی از اعاظم علمای لنگرود بود از لحاظ علم و فضل در میان علمای آن دیار برتری فوق العاده داشت. زهد، وارستگی، تقوا، تعصب در دین، اخلاق خوش وی به گونه ای بود که بعد از گذشت بیش از پنجاه سال از رحلتش، هنوز یاد و نامش در میان مردم لنگرود زنده است. وی پدر گرامی واعظ شهیر ایران میرزا محمد علی صدرایی اشکوری ، قدس سره، است.[۷]

۵ ـ آیت الله ملا عبدالله ممجّد لنگرودی (متوّفای ۱۳۷۰ قمری) [۸]

۶ـ آیت الله ملا علی اکبر فتیدهی لنگرودی (متوّفای ۱۳۶۵ قمری)[۹]

بنا به گفته برخی از علمای معاصر، ایشان عالم ترین روحانی در میان علمای شهرستان لنگرود در دوران معاصر بوده است. بزرگانی فراوان همانند آیت الله سیّد مرتضی لنگرودی (متوّفای ۱۳۸۳ قمری) از تربیت یافتگان مکتب علمی آن بزرگوار به شمار می آیند.

۷ ـ آیت الله سید حسن معصومی اشکوری (متوّفای ۱۳۷۳ قمری) [۱۰]

وی از عالمان جلیل القدر گیلان ساکن شهرستان رشت بود که در جنبش مشروطیت نقش فعال داشت. کفایه منظوم و دیوان آذرکده حسینی از جمله تألیفات ارزشمند وی به شمار می رود.

۸ ـ آیت الله سیّد محمدتقی رودباری گیلانی (متوّفای ۱۳۵۹ قمری)

وی از عالمان و مدرسان بزرگ و محبوب رشت و باجناق آن بزرگوار هم نیز بوده است.[۱۱]

۹ ـ آیت الله سید ابوالحسن اشکوری (متوّفای۱۳۶۸ قمری)

۱۰ ـ آیت الله سید جواد حسینی اشکوری (متوّفای ۱۳۷۷ قمری)

وی از بزرگان حوزه ی نجف اشرف و داماد آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود که سالیان متمادی از محضر این فقیه نامدار و آیات عظام شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، نایینی، میرزا محمد تقی شیرازی،… بهره مند گردید.

۱۱ ـ آیت الله سید علی حسینی اشکوری (متوّفای ۱۳۸۹ قمری)

وی از بزرگان و مدرسان عالی مقام حوزه ی نجف اشرف و پدر گرامی محقق والامقام فهرست نگار معاصر حجهالاسلام و المسلمین حاج سید احمد حسینی اشکوری (مؤلف تألیفات فراوان) است.

۱۲ ـ آیت الله شیخ محمد مهدوی سعیدی لاهیجی (متوّفای ۱۴۰۷ قمری)

وی از علمای پژوهنده و پرکار گیلان بود که بیش از هشتاد جلد کتاب و رساله از خود به یادگار گذاشته است.

از میان آن ها فقط سه کتاب سادات متقدمه گیلان و جغرافیای گیلان و رجال دو هزار ساله ی گیلان، به چاپ رسیده است. وی از بسیاری از اساتید خود از جمله آیت الله شیخ شعبان گیلانی اجازه ی اجتهاد داشت.[۱۲]

۱۳ ـ آیت الله شیخ محمّد اشکوری (متوّفای ۱۳۵۶ قمری) [۱۳]

وی فرزند شیخ محمدحسین فقیه اشکوری است. در سال ۱۳۲۰ قمری در نجف اشرف متولد شد. تحصیلاتش را در نجف اشرف آغاز کرد. پس از اتمام سطوح عالی به درس خارج میرزا حسین نایینی و آقا ضیاء عراقی و شیخ شعبان دیوشلی و … حضور یافت و مدارج عالی را طیّ کرد. مصباح العقول در شرح کفایۀ الاصول آخوند خراسانی از جمله آثار او است.

۱۴ ـ آیت الله شیخ حبیب الله معنوی لنگرودی غروی (متوّفای ۱۳۶۶ قمری)

۱۵ ـ آیت الله شیخ یحیّی زکیّ لنگرودی (متوّفای ۱۳۸۴ قمری)

وی عالمی متقی و موجه بود که بعد از سقوط حکومت رضاخان به تأسیس مدارس و مساجد پرداخت. حوزه ی علمیه ی صاحب الزمانی لنگرود از جمله آثار و باقیات الصالحات او است.

قبر شریف آن بزرگوار نیز در همان حوزه ی علمیه ی است.

۱۶ ـ آیت الله سید حسن بحرالعلوم رشتی (متوّفای ۱۳۹۷ قمری)

وی فرزند عالم جلیل سید حسین بحرالعلوم فرزند علامه سید عبدالباقی رشتی از علمای مشهور گیلان است. پدرش از فعالان نهضت مشروطه بود. مخالفان شیخ فضل الله نوری او را به همراه فرزندش سید جواد در سال ۱۳۲۷ قمری در حالی که از تهران عازم رشت بود، در قزوین به شهادت رساندند. سید حسن بحرالعلوم در ابتدای نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲ شمسی به حمایت از امام خمینی به همراه آیات عظام سید محمود ضیابری و شیخ مهدی مهدوی لاهیجی به سمت تهران حرکت کردند. در رودبار و در مسیر رشت به قزوین، دستگیر و به تهران منتقل شدند. چند ماهی هم در زندان قزل قلعه محبوس بودند.

وی از عالمان متعصب و غیور بود. داماد آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی بود. محبوبیت تام در گیلان داشت. وی در رشت وفات کرده و در حریم پاک رضوی در مشهد مقدس مدفون گردید.[۱۴]

۱۷ ـ آیت الله حاج شیخ محمد رفیع خورگامی (متوّفای ۱۳۷۹ قمری)

۱۸ ـ آیت الله شیخ حسین رشتی نجفی کاظمی (متوّفای ۱۳۴۸ قمری)

۱۹ ـ آیت الله شیخ مهدی لاکانی (متوّفای ۱۳۳۰ قمری)

۲۰ ـ آیت الله شیخ میرزا ابوالحسن شریعتمدار رشتی (متوّفای ۱۳۶۸ قمری)

وی بعد از اتمام تحصیلات و تکمیل معلومات در نزد اعاظم نجف اشرف به تهران آمد و تا آخر عمر در این شهر رحل اقامت افکند. ضمن تدریس و تبلیغ، صدقات جاریه ی فراوانی از او به یادگار مانده است.

۲۱ ـ آیت الله حاج شیخ محمد زاهد گیلانی (متوّفای ۱۳۸۰ قمری)

وی از بزرگ ترین فقهای رشت محسوب می گردید. اوعالمی جلیل القدری بود که در زهد و تقوا و اعراض از دنیا برای مردم رشت ضرب المثل بود. وی داماد مرحوم میرزا محمدعلی مدرسی چهاردهی از مدرسان عالی مقام و مشهور نجف بود.

۲۲ ـ آیت الله سید محمود ضیابری (متوّفای ۱۴۰۲ قمری)

وی از روحانیان سرشناس و محبوب و انقلابی شهرستان رشت و از شاگردان آیات عظام نجف اشرف بود. در حدود سی سال اقامت در رشت، به تعلیم و تدریس و سایر وظایف دینی پرداخت.

۲۳ ـ آیت الله شیخ علی علم الهدی فومنی (متوّفای ۱۳۷۰ قمری)

وی از شاگردان و چهر ه های انقلابی حامی شیخ فضل الله نوری و از دوستان و همرزمان میرزا کوچک خان جنگلی در نهضت جنگل بود. او علاوه بر مقام شامخ اجتهاد، مردی شجاع و انقلابی بود که با جمعی از مجتهدان گیلان جمعیت «اتحاد اسلام» را برای حمایت میرزا جنگلی، تشکیل داد علیه قوای اجنبی فعالیت و مبارزه کرد.

۲۴ ـ سید احمد فاطمی (متوّفای ۱۳۶۹ قمری)

وی از دانشمندان رشت بود که به کثرت فهم، معروف بود. او در زمان حکومت رضاخانی مجبور به ترک کسوت روحانیت گردید. و در سال ۱۳۶۹ قمری در سن ۹۰ سالگی دعوت حق را لبیک و در جوار حرم حضرت معصومه، سلام الله علیها، و قبرستان ابوحسین قم دفن گردید.

۲۵ ـ آیت الله میرزا علی اکبر طلوعی اشکوری (متوّفای ۱۳۵۴ قمری و صاحب دیوان طلوعی)

۲۶ ـ آیت الله سید احمد میرمطلبی لاهیجی (متوّفای ۱۳۷۰ قمری)

۲۷ ـ آیت الله شیخ حسین لیچایی لشت نشایی (متوّفای ۱۳۷۲ قمری)

وی از فقهای و ادبای گیلان و از شاگردان آخوند ، سیّد یزدی، ملّاعبدالله مازندرانی، شیخ شعبان گیلانی بود. مردی روشنفکر و نیک محضر بود. سال ها در زادگاهش «لیچاه» از توابع لشت نشاء (رشت) زندگی کرد.

در اواخر عمر شریف در رشت اقامت گزید و مشغول تدریس و سایر وظایف شرعی گردید.

وی کفایۀ الاصول آخوند را به نظم شیرین درآورده است.[۱۵]

۲۸ ـ آیت الله شیخ حسین وحید آستانه (متوّفای ۱۳۷۳ قمری)

از شاگردان آیات عظام سیّد موسی رزآبادی و ملّاعبدالله مازندرانی و مدرس چهاردهی و سید حسین اشکوری و شیخ شعبان گیلانی و سیّد کاظم یزدی و… بود. او موفق به اخذ اجازه از آنان شد و به زادگاهش آستانه ی اشرفیه برگشت و منشأ خدمات فراوانی شد.

۲۹ـ آیت الله شیخ ابوالحسن آیتی دیوشلی لنگرودی

وی از بزرگان گیلان و داماد و برادرزاده ی ملّاعبدالله مازندرانی بود. بعد از سالیان متمادی زندگی در لاهیجان، رحلت کرد. مقبره ی این عالم ربانی به همراه جمعی از علمای بزرگ لاهیجان، همانند آیت الله شیخ عبدالحسین کوشالی لاهیجی، در قبرستان آقا سید محمد یمنی لاهیجان مدفون گردید.

۳۰ ـ آیت الله سید جواد حسینی تنکابنی (متوّفای ۱۳۷۷ قمری)

۳۱ ـ آیت الله شیخ عبدالحسین رشتی (متوّفای ۱۳۷۳ قمری)

وی از مدرسان نامدار و مشهور حوزه ی نجف اشرف بود. فرزانگان فراوانی از دانش وی بهره مند شدند.

۳۲ ـ آیت الله شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی فرزند ارشد آن مرحوم و(متوّفای ۱۴۰۹ قمری)[۱۶]

۳۳ ـ آیت الله شیخ عبدالصّمد بی بالانی رودسری (۱۳۰۰ ـ ۱۳۷۰ قمری)

وی در اشکور متولد شد. تحصیلات خود را در گیلان و نجف به اتمام رسانید. مدارج عالی را نزد آیات طباطبایی یزدی و شعبان گیلانی طی کرد. به زادگاهش مراجعت کرد، ولی بعد از مدتی مجدداً به نجف اشرف عزیمت کرد و به تعلیم و تعلم پرداخت و در همان دیار مدفون گردید.

۳۴ ـ سید عبدالباقی اشکوری (۱۳۰۵ ـ ۱۳۸۰ قمری)

وی از شاگردان خاص شیخ شعبان گیلانی بود.

۳۵ ـ شیخ اسماعیل تنکابنی (متوّفای ۱۳۵۰ قمری)

۳۶ ـ شیخ حسین فقیه اشکوری (متوّفای ۱۳۶۰ قمری)

۳۷ ـ شیخ ابراهیم اشکوری گورجی (متوّفای ۱۳۶۲ قمری)

۳۸ ـ شیخ غلام علی اشکوری تنکابنی

۳۹ ـ شیخ محمد علی اشکوری

۴۰ ـ سید محسن هاشمی رامسری (متوّفای ۱۳۵۲ قمری)

۴۱ ـ حاج شیخ علی اعتمادالواعظین گیلانی

۴۲ ـ سید مهدی رودباری (متوّفای ۱۴۰۲قمری)

۴۳ ـ میرزا ابوالحسن آیت الله زاده گیلانی، فرزند آن مرحوم و متوّفای ۱۳۸۸ قمری

۴۴ ـ شیخ مرتضی مدرّس گیلانی، فرزند آن مرحوم و متوّفای ۱۳۷۸ شمسی[۱۷]

تدریس و مرجعیت

وی از خواص شاگردان و اصحاب علاّمه ملاّ عبدالله مازندرانی بود. در میان اهل علم به فضل و کمال و تقوا و دقت نظر مشهور گردید. چون فقیهی شیرین بیان بود، عده ی زیادی از فضلا و طلاب حوزه نجف اشرف اطرافش را گرفتند. به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و جمع کثیری از علما و مجتهدان از محضرش استفاده کردند و به مقام عالی علم و کمال رسیدند. همین امر باعث شد که هزاران نفر از بلاد عراق و ایران، بویژه شمال ایران، در تقلید به وی رجوع کردند. رساله ی علمیه اش هشت بار به طبع رسید.[۱۸]

سلمان عصر

آیت الله شیخ شعبان گیلانی گذشته از مقامات علمی، تدریس و امامت، تالیفات، مقامات عالی معنوی داشت و اهل باطن بود. پرهیزگار و صاحب فضل و ادب بود. او عالمی جلیل القدر در اصول و فقه و مردی خوش بیان و خوش سلیقه بود. شناخت کامل از معارف و مردم داشت. بسیار عبادت می کرد و ذکر می گفت، به طوری که در میان بزرگان، از شدت فضل و تقوا معروف به «سلمان زمان» شده بود.[۱۹]

مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شمس گیلانی، قدس سره، از شاگردان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـ که در مقامات معنوی و سیر و سلوک و عرفان اسلامی ید طولائی داشت و در سال ۱۳۸۴ شمسی در شب جمعه و در محراب مسجد جامع لنگرود، به هنگام اقامه ی نماز جماعت مغرب و عشا، مرغ روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد ـ به این نویسنده فرمودند:

«در میان عالمان متقی سابق لنگرود، دو نفر از شدت زهد و تقوا و وارستگی و مهذّب بودن، در حوزه های علمیّه به «سلمان عصر» شهرت داشتند: یکی ملّاحسن لیلا کوهی و دیگری شیخ شعبان دیوشلی گیلانی بود.[۲۰]

تکریم اساتید

آیت الله شیخ شعبان گیلانی نسبت به همگان تواضع و فروتنی داشت، خصوصاً نسبت به اساتید و الامقام خود. آن بزرگوار در میان اساتید، نسبت به استاد بزرگوارش ملاّ عبدالله مازندرانی عشق می ورزید، حتی منزل مسکونی وی را متبرک و مقدس می دانست. از حضرت آیت الله العظمی بهجت، قدس سره، نقل شده است، منزلی که آیت الله ملّاعبدالله مازندرانی در قریه ی دیوشل لنگرود در آن جا متولد شده بود. بعد از گذشت سالیان متمادی از هجرت آن بزرگوار، باقی بود و آیت الله شیخ شعبان گیلانی که از مجتهدان و اخیار و اوتاد روزگار بود، در زمان اقامت خویش، اغلب عباداتش را مقید بود در این منزل، انجام بدهد و معتقد بود که این منزل، قداست و روحانیت خاصی نزد پروردگار دارد و محل استجابت دعا است. او تا بدین اندازه نسبت به بزرگان و اساتید خود تجلیل و تکریم می کرده است.[۲۱]

مکتب اخلاقی و عرفانی

تهذیب نفس و پالایش روح و روان از آلودگی های دنیوی و اوصاف شیطانی، اساس کار در زندگی آیت الله گیلانی بود. وی با الهام گیری از سیره ی معصومان، علیهم السلام، و توصیه های آنان، بر این باور بود که درک حقایق عالم برای انسان، بدون تابش نورالهی بر دل و جان، ممکن نیست. این مرد الهی جامع همه چیز بود. کمالات و ملکات خوبی داشت. بسیار مؤدب بود. هیچ وقت از افراد بدگویی نمی کرد، حتی از کسانی که به ایشان کم محبت بودند. عفت زبان داشتند. علاقه ی شدیدی به شب زنده داری و نافله ی شب داشت و معتقد بود که توفیقات الهی در انجام دادن نافله شب به دست می آید.

آن بزرگوار با این که بعد از آیات عظام شریعت اصفهانی و سید کاظم یزدی در ردیف مراجع بزرگ قرار داشت و برخی از مردم بلاد شیعه از او تقلید می کردند و وجوه فراوانی نیز به دستش می رسید، ولی زندگی فقیرانه و زاهدانه داشت. چنان زاهدانه زندگی می کرد که موقع مرگ، غیر از مقداری کتاب و برخی وسایل کهنه، چیز دیگری نداشت.

صاحب کتاب احسن الودیعه درباره ی وی می نویسد:

«شیخ شعبان رشتی نجفی یکی از مراجع شیعه، عالم کامل، عارف عاقل، فقیه فاضل بود. او ید طولایی در فقه و اصول و معرفت تامه به احکام رسول الله، صلی الله علیه وآله، داشت. احدی را در علو مقام و جلالت قدر وی شکی نبود. حسن السیره، صافی السریره، قائم به امور جمعی از طلاب گیلان و امام جماعت صحن مطهر حضرت امیر، علیه السلام، بود.».[۲۲]

مبارزه با ستم

در سال ۱۳۲۴ قمری آغاز زمزمه های مشروطه خواهی آغاز شد. آن زمان آیت الله شیخ شعبان گیلانی به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان ملاعبدالله مازندرانی به شمار می رفت. مرحوم مازندرانی به همراه آیات آخوند خراسانی و میرزا خلیل تهرانی از رهبران ثلاث نهضت مشروطیت در نجف اشرف، عهده دار این انقلاب بودند. شرح مبارزات آنان در برابر تباهی های استبداد قاجاریه تفصیل در کتب تاریخ آمده است. آیت الله گیلانی نیز با تأثیرپذیری از استادش به صف مبارزان مشروطه خواه در نجف پیوست و با حمایت همه جانبه از استادش، ستیز با ستم را در برنامه ی کار خود قرار داد و به تبلیغ و ترویج افکار و آگاه کردن مردم از اهداف مشروطه خواهان پرداخت، اما بعد از رحلت آیات آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی و آگاه شدن از انحراف نهضت مشروطه از موازین شرعی، همانند بسیاری از روحانیان مبارز و طرفدار مشروطه، همانند آیت الله نایینی و … نادم می گردد و فعالیت های خود را متوقف می کند.

البته ناگفته نماند که بزرگانی چون آیت الله نایینی که معاصر آیت الله گیلانی بود نیز از حامیان نهضت مشروطه به شمار می رفتند، اما بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری و سایر علمای بلاد و روی کار آمدن دست های اجانب، نارضایتی خود را از این وضع اعلام می کنند و از صحنه ی سیاست کنار می روند، به طوری که حتی راضی نبودند از مشروطه نامی به میان آید.[۲۳]

تألیفات

آیت الله شیخ شعبان گیلانی در طول دوران زندگی پربرکت خود از تحقیق و تألیف غافل نبود و دست به خلق آثار ارزشمندی زد. از آن فقیه والامقام، این آثار علمی به یادگار مانده است:

۱ ـ صلاه المسافر

این کتاب ارزشمند درباره ی نماز مسافر و فروعات آن، در ۲۴۵ صفحه، توسط نوه ی آن مرحوم حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدعلی فقیهی، رحمه الله علیه، و با مقدمه استاد عالی قدر و محقق ارجمند حضرت حجهالاسلام و المسلمین حاج سید احمد حسینی اشکوری در سال ۱۳۹۳ قمری از سوی سازمان چاپ مهر قم به چاپ رسیده است.

مؤلف، کار تألیف این کتاب را در ۱۶ محرم ۱۳۱۶ قمری به پایان رسانیده است.

سید احمد حسینی اشکوری در قسمتی از مقدمه این کتاب می نویسد:

پدرم (آیت الله حاج سید علی حسینی اشکوری) بارها برایم نقل می فرمود که استاد بزرگوارم آیت الله حاج شیخ شعبان گیلانی، مدرسی محقق و توانا و خوش محضر و خوش سلیقه و شیرین کلام بود و در آراء و انظارعلمی، دقت نظر عمیق و فراوانی داشت. او با تحقیق گسترده و جامع خود از دریای علم، دُرّهای گران بهایی را استخراج می کرد و آن را در اختیار شاگردان خود می گذاشت. از این رو شاگردان، فواید فراوانی را از انظار استادشان می بردند.[۲۴]

۲ ـ کتاب القضاء

این کتاب به دست فرزند دانشمندش شیخ مرتضی مدرس گیلانی، تصحیح و چاپ شده است.

۳ ـ احکام الخلل فی الصلاه

این کتاب نیز به دست فرزندش شیخ مرتضی مدرس گیلانی در ۱۷۲ صفحه در سال ۱۳۵۸ شمسی در تهران به چاپ رسیده است.

۴ ـ المقامات العلمیه

این اثر ارزشمند وی به دست فرزندش در ۱۳۴ صفحه در سال ۱۳۵۹ شمسی به طبع رسیده است.

۵ ـ المتاجر

۶ ـ مباحث الالفاظ

۷ ـ حاشیه بر کتاب العروه الوثقی

۸ ـ الاصول العملیه و القطع و الظن و التعادل و التراجیح

۹ ـ رساله فی تزویج الصغیر بالکبیر و بالعکس بالعقد المنقطع

۱۰ ـ رساله فی عدم وجوب الترتیب فی فوائت المیت

۱۱ ـ رساله فی حکم العزل و انعزال الولاه المنصوبین عن الائمه، علیهم السلام

۱۲ ـ رساله فی الطلاق بعوض.

۱۳ ـ حجیه القطع (شرح بر مبحث قطع رسائل شیخ انصاری با تصحیح مدرس گیلانی)

۱۴ ـ رساله فی انتقال الترکه الی الوارث مع الدین المستغرق للترکه.[۲۵]

فرزندان

آیت الله گیلانی در سال ۱۳۱۸ قمری با دختر علامه شیخ هاشم انصاری متوفای ۱۳۱۱ قمری وصلت کرد. از ایشان، فرزندان عالم و مجتهد و پرهیزگاری به یادگار مانده است. سه فرزند پسر و فاضل وی عبارت اند از:

۱ ـ آیت الله شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی

وی در سال ۱۳۲۱ قمری در نجف اشرف متولد شد و تحصیلات خود را در نزد بزرگانی مانند والد بزرگوارش و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمدعلی ایروانی و شیخ مرتضی طالقانی و شیخ محمدعلی خراسانی و محمدجواد بلاغی تکمیل کرد و از اجازه ی اجتهاد دریافت داشت.

وی بعد از رحلت پدر و در سال ۱۳۵۱ قمری وارد حوزه ی علمیه ی قم گردید و از محضر آیت الله حائری یزدی مؤسس حوزه ی علمیه ی قم بهره مند گردید و خود نیز به تدریس سطوح متوسط و عالی و خارج فقه و اصول مشغول شد. از آن جایی که بر کفایه الاصول تسلط داشت، اغلب شاگردان وی در این مقطع از وجود گرانقدرش بهره مند شدند.

وی از اصحاب و یاران بسیار نزدیک آیت الله العظمی بروجردی بود و سال های متمادی به عنوان نماینده ی ایشان و بعد از ایشان از طرف سایر مراجع، برای رسیدگی به امور حجاج در موسم و مناسک حج مشغول خدمت بود.

او سعی بلیغی برای رسیدگی به اوضاع مادی و معنوی سادات نُخاوله و شیعیان مظلوم عربستان مبذول داشت.

به همراه جمعی از بزرگان همانند امام خمینی و شیخ مرتضی حائری و سید احمد زنجانی و شیخ فاضل لنکرانی و سید محمد محقق داماد و سید محمود روحانی و … از طرف آیت الله العظمی بروجردی برای حفظ کیان حوزه ی علمیه ی قم، اقدامات اصلاحی انجام داد. او یکی از ممتحنین حوزه علمیه به شمار می آمدند.

مرحوم شیخ عبدالحسین فقیهی سال ها همراه با برخی از بزرگان مصلح حوزه ی علمیه ی قم، همانند امام خمینی، در عصر آیت الله بروجردی، در ساماندهی حوزه ها و امور طلاب و نظم و سامان بخشیدن اوضاع درسی و معیشت طلاب و جذب و… فعالیت گسترده ای را انجام دادند.

معظم له با این که سالیان متمادی تدریس سطوح عالی و خارج فقه و اصول اشتغال داشت و در نزد بزرگان و طلاب از شهرت خاصی برخوردار بود و بر کتاب العروه الوثقی حاشیه ی دقیقی نوشته بود، اما همواره از مطرح شدن در میان جامعه ابا داشت.

از اخلاق کریمانه و متواضعانه ی این مرد بزرگ همین بس که وقتی از نجف اشرف به ایران آمد و در قم رحل اقامت افکند، همه ساله در ایام ماه رمضان و محرم، به زادگاه پدری همان روستای «دیوشل» می رفت و مردم آن سامان را با احکام و معارف الهی آشنا می ساخت.

با همت والای آن مرد بزرگ، مسجدی با شکوهی نیز تأسیس گردید.

معظم له یکی از دوستان صمیمی حضرت امام بودند و عکس های فراوانی نیز از این بزرگواران به یادگارمانده است.

وی اهل محاسبه و مراقبه بود و در هنر خوش نویسی مهارت ویژه ای داشت.

وی حواشی بر کفایۀ الاصول و رسائل و مکاسب دارند.

سرانجام در سن ۹۱ سالگی در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۸ شمسی (۱۴۰۹ قمری) دار فانی را وداع گفت و در یکی از حجرات صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.[۲۶]

۲ ـ حجهالاسلام والمسلمین حاج شیخ ابوالحسن فقیهی مشهور به آیت الله زاده گیلانی

وی در سال ۱۳۲۳ قمری در نجف اشرف متولد شد و تحصیلات خود را نزد پدر بزرگوارش و سایر بزرگان آن دیار به پایان رسانید و آن گاه به ایران مهاجرت کرد و در شهرستان رشت رحل اقامت افکند. از وعّاظ مشهور خطه ی شمال، خصوصاً گیلان به شمار می رفت.

او در تاریخ و تفسیر و خطابه، ید طولایی داشت و بیش ازبیست تالیف در تاریخ و تفسیر از وی به چاپ رسیده است.

از جمله آثارایشان، این ها است:

۱ ـ اسرار عشق (تفسیر سوره ی یوسف)

۲ ـ ترجمه کتاب ارث لمعه

۳ ـ خلفای بعد از پیامبر

۴ ـ شرح دعای صباح…

مقالات فراوانی در موضوعات دینی و اجتماعی و تاریخی در مجلات گوناگون به طبع رسانده است.

وی برخی از تالیفات وی، به دست فرزند دانشمندش مرحوم حاج شیخ محمدعلی فقیهی به چاپ رسیده است.[۲۷] این عالم جلیل القدر بعد از سالیان دراز خدمات فکری و فرهنگی و تبلیغی و علمی، سرانجام در روز سه شنبه ۲ صفر ۱۳۸۸ قمری برابر با ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ شمسی در سن ۶۷ سالگی بدرود حیات گفت و پیکر پاکش در قبرستان ابوحسین قم مدفون گردید.

از وی، فرزند دانشمندی به نام شیخ محمدعلی فقیهی، به یادگار مانده است. او در سال ۱۳۰۳ شمسی در رشت متولد گردید و تحصیلات کلاسیک و حوزوی را در رشت و نجف اشرف به اتمام رسانید. بعد از اتمام تحصیلات، مدتی را در رشت اقامت کرد و بعد از آن به قم و جذب وزارت فرهنگ گردید و سالیان متمادی به عنوان دبیر دبیرستان های قم مشغول تدریس شد.

بعد از انقلاب اسلامی نیز مسئول جذب و گزینش طلاب در آموزش و پرورش گردید.

از وی تألیفات مفید و سودمندی به یادگار مانده است که مهم ترین آن غروب آفتاب در کربلا است که در چهار جلد، بارها به چاپ رسیده است.

سرانجام در سال ۱۳۷۵ شمسی رحلت و در قبرستان ابوحسین قم مدفون گردید.[۲۸]

۳ ـ حضرت حجهالاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی مدرس گیلانی

این دانشمند گرانقدر که از نویسندگان و پژوهندگان نامدار و پرکار معاصر بود، در سال ۱۳۳۵ قمری در نجف اشرف متولد شد. مراحل تحصیلی خود را نزد اساتید نامدار آن دیار، همانند شیخ محمدحسین کاشف الغطاء و شیخ محمدکاظم شیرازی و میرزا حسن بجنوردی و سید ابوالحسن اصفهانی و والد بزرگوارش پشت سر نهاد و اجازات فراوانی از بزرگان و اساتید نجف اشرف دریافت داشت. برخی از عالمان بزرگ معاصر نیز از آن بزرگوار اجازه روایت دارند.

خود نیز به تدریس متون کتب درسی پرداخت، خصوصاً از آن جایی که در تدریس علوم ادبی و عروض و قافیه و هیئت و نجوم و حکمت نظری، مهارت کامل داشت، گروه زیادی از اساتید و فضلای معاصر از محضرش کسب دانش پرداختند.

ایشان به دلایل نامعلومی در سال ۱۳۷۵ قمری مطابق با ۱۳۳۵ شمسی، نجف را برای همیشه ترک گفت و به ایران مهاجرت کرد و در تهران سکونت اختیار کرد و به تالیف و پژوهش و نشر آثار قلمی و تدریس در مدرسه ی مروی پرداخت.

از جمله کارهای برجسته ی ایشان استخراج و نشر تقویم نجومی بود. سال های متمادی، تقویم ایشان در سایر شهرهای ایران پخش شد.

آثار قلمی فراوانی دارد که اغلب به طبع رسیده است:

۱ ـ دلائل الاحکام فی الفقه الجعفری

۲ ـ تحریر الرسائل فی اصول الفقه

۳ ـ تحریر المکاسب فی الفقه

۴ ـ شرح المدخل فی النجوم

۵ ـ الاسطرلاب عند الشرقیین

۶ ـ قبلۀ الآفاق فی الهیئۀ

۷ ـ الحواشی علی مصادرات اقلیدس (فی الهندسه)

۸ ـ اصول الهیئه

۹ ـ ترجمه ی کتاب الجبر (اثر خوارزمی)

۱۰ ـ شرح جبر الخلاصۀ

۱۱ ـ ترجمه کتاب اللمعه فی الفقه

۱۲ ـ مفهوم المشتق

۱۳ ـ رساله فی عدم مسؤولیه الصغیر

۱۴ ـ اجوبه المنشود فی الفقه

۱۵ ـ رساله فی اثبات وجوب المقدمه

۱۶ ـ قاعده لا ضرر و لا ضرار(ترجمه)

۱۷ ـ اجوبۀ الطباطبایی (ترجمه)

۱۸ ـ منطق و فلسفه (۲۴۳ صفحه است. از سوی انتشارات ناطق تهران منتشر شده است)

۱۹ ـ مدخل الزیج فی الهیئه

۲۰ ـ تاریخ نجف اشرف (۲ جلد است).

۲۱ ـ وقایع ومقالات فارسی

۲۲ ـ فلسفه الملاصدرا الشیرازی

۲۳ ـ دستور فارسی (چاپ شده است).

۲۴ ـ دستور زبان فارسی (چاپ شده است).

۲۵ ـ النحو و الصرف (چاپ شده است).

۲۶ ـ لغات کلیله و گلستان

۲۷ ـ لغات متشابه و مشتقه

۲۸ ـ شرح لامیۀ العرب

۲۹ ـ شرح عینیه ی ابن سینا

۳۰ ـ فلسفه قدیم ( ترجمه هدایۀ الحکمه)

۳۱ ـ شرح میمیه ی الفرزدق

۳۲ ـ شرح رباعی افضل الدین کاشانی

۳۳ ـ الشرعیات (چاپ شده است).

۳۴ ـ اخلاق الگیلانی (چاپ شده است).

۳۵ ـ حکمه الاسرار (در اخلاق و عرفان است. چاپ شده است).

۳۶ ـ معجم الحکماء (فی تراجم الحکماء و الفلاسفه)

۳۷ ـ ترجمه ی الفهرست ندیم

۳۸ ـ عروض و قافیه (چاپ شده است).

۳۹ ـ خود آموز فارسی

۴۰ ـ حواشی مختصر علی الاسفار

۴۱ ـ فرهنگ گیلانی. در ۷۸۶ صفحه چاپ شده است.

۴۲ ـ منتهج البلغه فی المعانی والبیان و البدیع

۴۳ ـ ترجمه الفقه الاکبر ابو حنیفه شافعی

۴۴ ـ لغت نامه ی هفت اورنگ

۴۵ ـ انباء البلاد (سفرنامه اش به ایران است).

۴۶ ـ تعلیمات مدنی (چاپ شده است).

۴۷ ـ تقویم خمسین عاما

۴۸ ـ دیوان الگیلانی (چاپ شده است).

۴۹ ـ کلید قرآن

۵۰ ـ دیوان گیلانی (اشعار فارسی)

۵۱ ـ ترجمه مبادیِى الفلسفه

۵۲ ـ لغات القرآن

۵۳ ـ المختصر فی الفقه الشافعی

۵۴ ـ معجم الشعراء(۲ جلد است).

۵۵ ـ شرح کتاب الجبر خواجه نصیر طوسی

۵۷ ـ مختصری در علم قافیه (چاپ شده است).

۵۸ ـ حدّ الغروب علی المذهب الجعفری

۵۹ ـ الحکومه و الورود فی اصول الفقه

۶۰ ـ القضاء والقدر (فی الکلام)

۶۱ ـ الأشاعره و المعتزله فی الاسلام

۶۲ ـ پاسخ های مدرس گیلانی

۶۳ ـ صرف آسان

۶۴ ـ شعر شناسی

۶۵ ـ معارف القرآن

۶۶ ـ تجوید القرآن

۶۷ ـ الحساب و الهندسه

۶۸ ـ ده مقاله در طب یونانی (چاپ شده است).

۶۹ ـ اصول فقه

۷۰ ـ رساله فی الحق و الملک

۷۱ ـ شرح واجب الاعتقاد (کلام)

۷۲ ـ معانی و بیان

۷۳ ـ منطق و ارسطو (چاپ شده است).

۷۴ ـ فلسفه ی ما بعد الطبیعه یا فلسفه قدیم

۷۵ ـ تاریخ محکومان زمان مشروطیت

۷۶ ـ غزالی با شما سخن می گوید (منتخب کیمیای سعادت)

۷۷ ـ توضیح المسائل فی شرح بعض المسائل من قواعد الأحکام

۷۸ ـ ترجمه الخصال(در ۲ جلد چاپ شده است).

۷۹ ـ اختلاف المذاهب فی الفقه

۸۰ ـ تاریخ نگارستان

۸۱ ـ التلخیص فی الفقه

۸۲ ـ ثلاث مقالات فی الهندسه

۸۳ ـ مطالع الانوار فی المنطق

۸۴ ـ الاشارات

۸۵ ـ ترجمه آلات المرصد اثر دمشقی

۸۶ ـ مثنوی هفت اورنگ اثر جامی (چاپ شده در ۱۰۵ صفحه)

۸۷ ـ هدایۀ الحکمه

۸۸ ـ سه مقاله در مساحت

۸۹ ـ ضعفای صحاح (رجال)

۹۰ ـ تقویم سیّارات (۳۰ جلد)

۹۱ ـ دلائل الفقه

۹۲ ـ دلایل الکلام

۹۳ ـ دلایل الاعتقاد

۹۴ ـ سه مقاله در اسطرلاب

۹۵ ـ جذر اعداد

۹۶ ـ شرح تشریح الافلاک

۹۷ ـ علوم یونانی

۹۸ ـ بزم عشاق

۹۹ ـ دایره المعارف (۴ جلد است. آماده طبع است).

۱۰۰ ـ کلیات سعدی (تصحیح)

۱۰۱ ـ حکمه المشاء

۱۰۲ ـ تاریخ اخباری و اصولی

۱۰۳ ـ شرح الفیه ابن مالک

۱۰۴ ـ زندگی نامه اثیرالدین ابهری

۱۰۵ ـ فقه جعفری

۱۰۶ ـ شرح بدایه النهایۀ (فی الفقه)

۱۰۷ ـ شرح زبده الاصول شیخ بهایی

۱۰۸ ـ القضاء والشهادات (علی المذهب الجعفری و الشافعی)

۱۰۹ ـ هفت مقاله یا زندگی نامه همدانی

۱۱۰ ـ چهار مقاله در علوم عربی

۱۱۱ ـ مسایل نجومی

۱۱۲ ـ ده مقاله در دستور فارسی

۱۱۳ ـ اصول عقاید امامیه

۱۱۴ ـ ترجمه ۹۰ غزل از حافظ به عربی

۱۱۵ ـ هفتاد و پنج گفتار نجومی.

برخی از آثار پدر بزرگوارش، به دست، معظم له تصحیح و به چاپ رسیده است.

این استاد گرانقدر که از بیماری کلیه و ضعف بینایی رنج می برد، سرانجام پس از عمری تلاش بی وقفه علمی در ۲۵ ربیع الثانی ۱۴۲۰ قمری مطابق با ۱۷ مرداد ۱۳۷۸ شمسی در تهران رحلت کرد. پیکر پاکش در قطعه ی ۲۴۱ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۲۹]

رحلت

آیت الله شیخ شعبان گیلانی بعد از عمری تلاش در خدمت به اسلام و مکتب اهل بیت، علیهم السلام، در روز سه شنبه ۲۴ شوال ۱۳۴۸ قمری دار فانی را وداع گفت. تشییع باشکوهی از پیکرش به عمل آمد. بعد از نماز عالم زاهد متقی حاج شیخ علی زاهد قمی بر پیکرش در نزدیک قبر هود و صالح پیامبر در وادی السلام مدفون گردید.[۳۰]

ضمناً بسیاری از اعلام و شخصیت های برجسته روحانی از آیت الله شیخ شعبان رشتی اجازات اجتهادی دارند که متن دست خط و نام و امضای آن بزرگوار به تفصیل در کتاب ارزشمند الاجازه الکبیره آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی که در تاریخ ۱۴۱۴ قمری باتحقیق استاد محمد سمامی حائری و با اشراف دکتر سیدمحمود مرعشی نجفی به طبع رسیده، آمده است.

———————————————–

پاورقی ها:

[۱]. برای آشنایی با زادگاه آیت الله گیلانی به «سیمای لنگرود» عبدالحسین رفیعی لاهیجی مراجعه کنید.

[۲]. هفته نامه ی «نقش قلم» شماره ۵۱۲، چاپ رشت، از سرکار خانم زهرا فقیهی دبیر بازنشسته دبیرستان های قم که تمام اوراق و دست نوشته های پدر واجداد بزرگوارش را از سر شوق در اختیارم گذاردند، تشکر کنم.

[۳]. شرح حال و مبارزات سیاسی ملّاعبدالله مازندرانی توسط این نویسنده به تفصیل در گلشن ابرار ج ۷ آمده است.

[۴]. شرح حال اغلب اساتید فرزانه معظّم له در مجلدات گلشن ابرار ۸ – ۱ آمده است.

[۵]. آثار الحجه، ج ۲ ص ۸۰؛ گنجینه ی دانشمندان، ج۲، ص ۱۳۳٫ ضمناً شرح حال ایشان و فرزند برومندش شیخ حسن حجتی واعظ مبارز گیلان توسط این نویسنده تحت عنوان «خورشید درخشان شمال» در ۳۶۰ صفحه توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم در سال ۱۳۸۲ شمسی به چاپ رسیده است.

[۶]. پیشینه ی تاریخی فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص ۸۶۶

[۷]. مشاهیر گیلان، رضا قنبری، ج ۱، ص ۱۲۴

[۸]. ستارگان حرم، جلد ۱۲، صص ۱۱۷٫ ۱۱۳٫

[۹]. فتیده اسم دهی در شرق لنگرود است.

[۱۰]. همان جلد ۱۵ص ۷۹ – ۵۵ و مقدمه دیوان آذرکده حسینی به قلم فرزندش سید ابوالقاسم اشکوری.

[۱۱]. همان، جلد۲۴، صص ۱۱۵٫ ۹۹٫

[۱۲]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی اشکوری، ج ۱، ص ۱۴۲؛ مطبعه خیام، قم ۱۴۰۴ هـ.

[۱۳]. همان ص ۱۵۹٫

[۱۴]. مشاهیر مدفون در حریم رضوی، ابراهیم زنگنه ص ۷۶٫

[۱۵]­,,,,,. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش، ص ۶۵۲

[۱۶]. مولف اسامی این تعدادی از شاگردان وی را از کتب تراجم الرجال سید احمد حسینی اشکوری و دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم صادق احسان بخش و تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام و سیمای رشت، محمد رضا سماک امانی و گنجینه ی دانشمندان و تاریخ علما و شعرای گیلان حسن شمس گیلانی و…گردآوری و تدوین کرده است.

[۱۷]. اسامی اغلب شاگردان آن بزرگوار از منابع ذیل استخراج گردید. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم صادق احسان بخش و تاریخ علما و شعرای گیلان حسن شمس گیلانی و بزرگان رامسر و بزرگان تنکابن محمد سمامی حائری و مجله آئینه ی پژوهش دفتر تبلیغات حوزه ی علمیه ی قم.

[۱۸]. معارف الرجال، ج ۱، ص ۳۶۳، سیمای لنگرود، ص ۱۶۵٫

[۱۹]. پیشینه ی تاریخی، فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص ۷۶۳٫

[۲۰]. لیلا کوه یکی از قرای خوش آب و هوای لنگرود است.

[۲۱]. گلشن ابرار، جلد ۷، ص ۱۹۴٫

[۲۲]. احسن الودیعه، محمدمهدی الموسوی الاصفهانی، ج۲، ص ۱۲۶، مطبعه النجاح بغداد.

[۲۳]. در این باره به کتاب گیلان جنبش مشروطیت ابراهیم فخرایی مراجعه شود.

[۲۴]. مقدمه کتاب صلاه المسافر، ص ۱۲

[۲۵]. مقدمه کتاب صلاه المسافر، ص ۱۲ – ۱۳٫

[۲۶]. شرح حال این فقیه وارسته توسط نگارنده در جلد ۱۷ ستارگان به تفضیل آمده است.

[۲۷]. تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج ۱، ص ۲۳۱، مؤلفین کتب چاپی، خانبابا مشارج ۱ ص ۱۶۳ و نقباء البشر، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۸۳۸٫

[۲۸]. تربت پاکان، ج ۳، ص ۱۷۵۳٫

[۲۹]. آینه ی پژوهش، سال یازدهم، (۶۱) شماره اول فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۹ ص ۱۱۴ – ۱۱۱؛ روز شمار شمسی، تحقیق علی حائری و همکاران، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما تهران ۱۳۸۲٫

[۳۰]. شرح حال فقیه گران مایه آیت الله حاج شیخ شعبان گیلانی در منابع ذیل آمده است:

مقدمه صلاه المسافر تالیف آیه الله شیخ شعبان گیلانی به قلم استاد سید احمد حسینی اشکوری؛ گنجینه ی دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۵ ص ۱۸۰ چاپ اسلامیه تهران ۱۳۹۱ قمری؛ معارف الرجال، شیخ محمد حرز الدّین، ج ۱، ص ۳۶۳ چاپ قم ۱۴۰۵ هجری قمری؛ طبقات اعلام الشیعه الجزء الاول و نقباءالبشر فی قرن الرابع عشر آغا بزرگ الطهرانی ج ۲ ص ۸۳۹ مطبعه علمیه نجف ۱۳۷۳ هـجری؛ تاریخ علما و شعرای گیلان، حسن شمس گیلانی ص ۵۵ بی جا، بی نا ۱۳۲۷ شمسی؛ پیشینه ی تاریخی، فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، محمد علی قربانی ص ۶٫ ۷۶۲ چاپ اول سایه ۱۳۷۵؛ دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش ص ۵ – ۲۸۳ انتشارات صادقین رشت، ۱۳۸۰؛ سیمای لنگرود، عبدالحسین رفیعی پور ص ۱۶۴؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص ۴۲۱ چاپ کنگره شیخ انصاری قمری، ۱۳۷۳؛ بزرگان تنکابن، محمد سمامی حائری، ص ۱۴۰؛ الاجازه الکبیره، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ص ۶۲٫

.

.

منبع: گلشن ابرار، ج۹، جمعی از پژوهشگران، پژوهشکده باقرالعلوم، قم، ۱۳۸۹، اول، ص۴۴۰-۴۷۵

 

رنگ ایمان

 

استاد دکتر محمدکاظم مدیر شانه چی ، دارنده اجازه اجتهاد و روایت از مرحوم فقیه سبزواری


 
بسم الله الرحمن الرحیم


 
استاد دکتر محمدکاظم مدیر شانه چی ،
دارنده اجازه اجتهاد و روایت از مرحوم فقیه سبزواری :

دیگر‌ اجازه‌ای است از مرحوم حاج میرزا حـسین سـبزواری که از مراجع تقلید و مدرسین حـوزهء عـلمیه خراسان‌ بـودند‌ ایـنجانب گـر چه به فیض دروس ایشان نایل نـبودم ولی آن مـرحوم‌ ، خاصه‌ در اواخر ، عنایتی به بنده داشتند .


 
مصاحبه شونده : مدیرشانه چی،کاظم
دکتر کاظم مدیر شانه‌چی استاد علم الحدیث


اشاره‌
حـدیث‌ کـه‌ بـه آن سنت،خبر و اثر نیز می‌گویند عبارت است از قول،فعل یا تقریر پیامبر‌ اسلام ص و ائمهء مـعصومین ع.حدیث بعد از قرآن مجید که استوانهء اساس و ناموس اعظم‌ اسلام است،رکن دومـ‌ یا‌ منبع دوم از چهار مـنبع یـا ادک استنباط احکام را تشکیل می‌دهد.دو منبع دیگر نزد شیعه عقل و اجماع و نزد اهل سنت اجماع و قیاس است.حدیث، هم به عنوان شارح و مفسر‌ احکام قرآن مجید و هم مستقلا به عنوان یک مـنبع ارشادی برای اخلاق و عبادات و معاملات،دستور العمل جامع زندگی مسلمانان است
در زمان حیات حضرت رسول ص نیاز به جمع و تدوین حدیث محسوس‌ نبود‌.پس از رحلت ایشان بعضی از صحابه به این توهم که مـمکن اسـت گردآوری احادیث توجه مؤمنان را به قرآن مجید کاهش دهد،حکم به منع جمع و تدوین احادیث دادند‌.بعضی‌ دیگر از صحابه که دور اندیش‌تر بودند به این حکم گردن ننهادند و صحایفی از مجموعهء احـادیث فـراهم کردند که بعدها،یعنی بعد از رخصت جمع و تدوین حدیث،به کار‌ آمد‌.در اوایل قرن دوم هجری در عصر و به امر عمر بن عبد العزیز رسما منع جمع و تدوین حدیث برداشته شـد،و از نـیمهء دوم این قرن جمع و ضبط احادیثی که‌ غالبا‌ سینه‌ به سینه نقل شده بود‌،و یا‌ بعضا‌ در صحایفی ثبت شده بود آغاز گردید.در عالم تشیع هرگز فتوی در جمع و تدوین حدیث حـاصل نـشد، چـه امیرالمؤمنین علی‌ ع مجموعه‌ای‌ از‌ احادیث نـبوی فـراهم سـاخته بود که از او‌ به‌ سایر ائمه به ارث رسید،بویژه حضرت امام محمدباقر ع که این مجموعه به او رسیده بود با معاونت شاگردانش‌ درضـبط‌ و جـمع‌ احـادیث جهدی بلیغ به عمل آورد. اصول چهارصد گانه‌ای کـه‌ مـبنای کتب حدیث شیعه شد،در واقع از عهد امیرالمؤمنین ع تا عهد حضرت امام حسن عسکری ع تدوین شده‌ بود‌.
حدیث‌ شامل دو شـاخهء مـهم اسـت:نخست شناخت متن و موضوع حدیث از‌ لحاظ‌ مقتضیات الفاظ و مناسبت بـا افعال و احوال حضرت رسول ص و سایر معصومین ع که به درایت الحدیث یا داریه‌ معروف‌ است‌.دوم علم روایت یا عـلم اخـبار و آثـار یا علم اصول الحدیث است‌ که‌ موضوع‌ آن مطالعه و تحقیق در کیفیت اتـصال حـدیث به معصوم و کیفیت سند و تحقیق در احوال‌ راویان‌ حدیث‌ است که به این شعبهء فرعی معرفة الرجـال یـا رجـال گفته می‌شود.
مجموعه‌های حدیث‌ شیعه‌ در اصل چهار کتاب ( کتب اربعه)است کـه بـعدها جـمع و تلفیقهای دیگر نیز‌ از‌ همانها‌ به اضافهء کتب دیگر صورت گرفته است.کتب اربعه عـبارتند از:کـافی تـدوین کلینی‌، من‌ لا یحضره الفقیه تدوین ابن بابویه،تهذیب و استبصار هر دو تألیف شیخ طوسی‌.کـتابهایی‌ کـه‌ بعدها توسط متأخرین تدوین شد عبارتند از:وافی تألیف ملا محسن فیض کاشانی،بـحار الانـوار‌ تـألیف‌ محمدباقر مجلسی،وسائل الشیعه تألیف حر عاملی، و مستدرک الوسائل تألیف حاج میرزا‌ حسین‌ نـوری‌.
مـجموعه‌های مهم احادیث نبوی نزد اهل سنت عبارتند از صحاح سته(صحیح بخاری،صحیح مـسلم‌، سـنن‌ ابـن‌ ماجه سنن ابی‌داود،جامع یا سنن ترمذی، سنن نسائی)موطاء مالک،و مسند‌ احمد‌ بن حـنبل و کـتب بعدی:مستدرک صحیحین تألیف حاکم نیشابوری،جامع الاصول تألیف ابن اثیر جـزری،جـامع‌ المـسانید‌ ابن کثیر،جمع الجوامع سیوطی،و کنز العمال‌متقی هندی و اخیرا التاج شیخ منصور‌ علی‌ ناصف.
بـه عـبارت دیـگر مجموعه‌های موثق احادیث‌ نزد‌ شیعه‌ و سنی کمابیش به یک صد کتاب از‌ قـدیم‌ و جـدید برمی‌آید،و اگر شروح و حواشی و تلخیص آنها را هم در نظر بگیریم شاید‌ به‌ یک هزار کتاب بالغ شـود‌.فـقه‌ همهء مذاهب‌ اسلامی‌ بر‌ احادیث نبوی تکیه دارد،همچنین تفسیر‌ و اخلاق‌ و عرفان.نـیمی بـیشتر از تفاسیر مهم قرآن مجید تفسیر روائی(مبتنی بـر‌ روایـت‌)یـا«تفسیر بالماثور»است که برای‌ شرح و تـفسیر آیـات قرآن‌ اعم‌ از آیات احکام یا آیات‌ متشابه‌ و آیات دیگر از احادیث نبوی استمداد مـی‌جوید.بـر این مبانی است که اهـمیت‌ عـظیم‌ و اساسی حـدیث در سـاختمان فـرهنگ‌ و معارف‌ اسلامی‌ آشکار می‌گردد.خوشبختانه‌ در‌ سـالهای اخـیر،درس و دراست‌ حدیث‌ از حوزه‌های علمیه به دانشگاهها راه یافته است و آثار ازنده‌ای به زبـان فـارسی و عربی‌ و زبانهای‌ اروپایی در حدیث شناسی و نـقد و تاریخ‌ حدیث‌ و غیره انـتشار‌ یـافته‌ است‌.استاد دکتر کاظم مـدیر‌ شـانه‌چی یکی از برجسته‌ترین علمای حدیث شناس امروز ایران است که آنچه در حوزه‌های علمیه‌ و نـزد‌ اسـاتید گرانقدر خود آموخته در دانشگاهها‌ بـه‌ زبـان‌ سـاده‌ در‌ اختیار مشتاقان ایـن‌ عـلم‌ نهاده است.استاد مـدیر شـانه‌چی در کتابشناسی و نسخه شناسی کتب معتبر حدیث شیعه و سنی نیز دستی‌ توانا‌ دارد‌ و مجموعهء ارزشمندی از نـسخه‌های خـطی خود را‌ که‌ غالبا‌ به‌ علم‌ الحـدیث‌ ارتـباط داشته بـه دانـشگاه مـشهد اهداء نموده است.بـا تشکر از استاد مدیر شانه‌چی نظر خوانندگان ارجمند را به متن این گفتگو جلب می‌کنیم.


کیهان فـرهنگی:
اسـتاد‌ چنانچه موافق باشید، طبق روال معمول کـیهان فـرهنگی،ایـن گـفتگو را بـا شرح حال و آثـار و ذکـر اسامی اساتیدی که از محضرشان استفاده کرده‌اید،شروع کنیم.
استاد کاظم مدیر شانه‌چی:من‌ حدود‌ سال 1306 در مـشهد مـتولد شـدم و خانواده‌ام نیز از مشهد هستند،پدرم از تجار مشهد و مـادرم از خـانواده‌ای روحـانی بـودند.تـحصیلات اولیـه را در دبستان و دبیرستان گذراندم بعد رغبتی‌ به‌ علوم دینی پیدا کردم،متأسفانه آنوقت مدارس علوم دینی و حوزهء روحانیت تعطیل شده بود و فقط در مشهد دو مدرسه بود یکی به نـام‌ مدرسهء‌ سلیمان‌خان که چند نفر از‌ آقایان‌ علما در آنجا تردد داشتند و دیگر مدرسهء خیرات‌خان که در این مدرسه چند نفری از بقایای طلاب مشغول تحصیل بودند و من در همین مدرسه‌ به‌ تحصیل ادبیات عـرب پرداخـتم‌. کم‌ کم توانستم بالاتر رفته از محضر مرحوم ادیب نیشابوری و مرحوم حاجی محقق نوقانی که از مدرسین ادبیات عرب در مشهد بودند،مطول را استفاده کنم و این اولین درس ادبیات نهایی‌ پس‌ از تعطیل دروس در حـوزهء عـلمیه مشهد بود که به خواهش من و چند نفر از دوستانم از مرحوم ادیب و سپس از حاجی محقق در مشهد برقرار گردید.
درس شرح لمعه‌ و قوانین‌ را نزد‌ مرحوم حـاج مـیرزا احمد مدرس یزدی که از اکـابر مـدرسین مشهد بودند،خواندم.ایشان در حدود شصت‌ سال تدریس سطوح فقه و اصول می‌فرمود و بعد در حوزهء علمیهء مشهد‌ مرتبا‌ صبح‌ و عصر تدریس داشتند،گاهی چهار درس و گـاهی پنـج درس القا می‌کردند که در بـعضی از ایـن دروس ‌‌حدود‌ چهارصد نفر-البته وقتی که حوزهء مشهد رونق گرفت نه زمان تحصیل ما‌-حاضر‌ می‌شدند‌. اینجاب دو کتاب مزبور را طبق معمول حوزهء خدمت ایشان که در درس لمعتین تخصص‌ داشت خواندم ولی از آنـجایی کـه کوشش بیشتری برای فراگرفتن دروس و علوم دینی‌ داشتم بقایای این درس‌ را‌ که معمولا در دو سال باید خواند از محضر ایشان در تابستان و نیز نزد فرزند بزرگوار ایشان-که نمونه‌ای از اخلاق بود و متأسفانه در حیات پدر درگـذشت-و نـزد دو نفر دیـگر‌ از افاضل حوزه فرا گرفتم.
بعد مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی که از مدرسین عالیقدر مشهد قبل از تعطیل حـوزه بودند و به وسیلهء رضاشاه تبعید شده و در قزوین به سر می‌بردند‌،سـفری‌ بـه مـشهد کردند و با توصیهء مرحوم آیت الله آمیرزا مهدی اصفهانی که از مجتهدین وارسته و زهاد مشهد بودند و شاگردان بزرگی تـربیت ‌ ‌کـردند،خدمت حاج شیخ رفتیم و از ایشان تقاضای ماندن‌ در‌ مشهد و تجدید درس در حوزه را کردیم،ایاشن هـم پذیـرفتند و بـرای اولین مرحله دروس سطوح عالیه یعنی رسائل و مکاسب شیخ انصاری و کفایة الاصول را برای چند نفر از مـا‌(که‌ طلاب جدید حوزه محسوب می‌شدیم)و چند نفر از بقایای طلاب سابق تدریس کـردند که اینجانب به هـر سـه درس ایشان-غیر از مقداری از اول کفایه که بعدا نزد‌ مرحوم‌ حاج‌ میرزا علی‌اکبر نوفانی خواندم-حاضر‌ می‌شدیم‌.بعد‌ هم از محضر ایشان تقاضای درس خارج نمودیم که یکدوره اصول و چند بحث از فقه را از درس پر فیض آن‌ مـرحوم‌ استفاده‌ بردیم.دیگر از اساتید فقه و اصول(خارج)بنده‌ به‌ ترتیب:مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی است که از علمای وارسته و جامع معقول و منقول مشهد بودند که ما یکدوره‌ اصول‌ بر‌ مبنای مـرحوم نـائینی و نظرات استاد حاج شیخ یعنی مرحوم آمیرزا‌ مهدی اصفهانی و نیز مبحثی از فقه خارج را دیدیم.
دیگر مرحوم آیت الله آسید یونس اردبیلی که از‌ مراجع‌ تقلید‌ و از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی‌صاحب کفایه بودند کـه مـدتی از درس‌ خارج‌ فقه ایشان استفاده می‌کردم.
دیگر محروم حاج میرزا احمد خراسانی فرزند آخوند خراسانی صاحب کفایة الاصول‌ بودند‌ که‌ یکدوره خارج کفایه را-که بسیار خوب تدریس می‌فرمودند-و چـند مـبحث از‌ فقه‌ را‌ نزد ایشان خواندیم.
آخرین استاد ما مرحوم آیت الله حاج سید محمدهادی میلانی بودند‌ که‌ از‌ مدرسین معروف عراق و ایران به شمار می‌رفتند و بر مباحث فلسفه و اصول تسلط داشتند.اینجانب یکدوره اصـول خـارج و چـند مبحث فقه را از محضر‌ پر‌ فیض‌ این استاد استفاده کردم.
قسمت فلسفه را که معمولا در حوزه‌های زمان ما و مخصوصا‌ در‌ مشهد به بوته فراموشی سـپرده شـده بـود، در خدمت سه استاد بزرگوار گذراندم‌ اول‌ مرحوم‌ حاج شـیخ مـجتبی قزوینی-که ذکر خیرش گذشت-و در فلسفه از شاگردان مرحوم آقا بزرگ‌ مشهدی‌ معروف به شهیدی بودند،شرح اشارات خواجه نـصیر الدیـن طـوسی و مقداری از‌ شرح‌ هدایهء‌ آخوند ملا صدرا و مقداری از اسفار-بخش الهـیات به امعنی الاعم- را خواندم کلاس این‌ درس‌ که‌ به اتفاق سه نفر از رفقا خدمت ایشان می‌رفتیم در خفا بـرگزار‌ مـی‌شد‌،زیـرا جو مشهد پذیرای درس علنی فلسفه نبود و اتفاقا خود آن مرحوم هم مـخالف فـلسه بودند‌ و گاهی‌ مواردی را در درس مورد اشکال و نقض قرار می‌دادند.
دوم،مرحوم حاج‌ شیخ‌ سیف الله ایسی که از اساتید فـلسفهء‌ مـشهد‌ و شـاگردان‌ مرحوم آقا بزرگ شهیدی بودند که اینجانب‌ منفردا‌ نزد ایشان سفر نـفس اسـفار را گـذراندم.
سوم،مرحوم الهی قمشه‌ای است که‌ در‌ تابستان‌ها به مشهد می‌آمدند نزد‌ ایشان‌ قسمتی از‌ شـرح‌ قـیصری‌ بـر فصوص را خواندیم و به این‌ کیفیت‌ به مقدار لازم با علوم عقلی آشنایی حاصل شد


کـیهان فـرهنگی:استاد‌ لطفا‌ بفرمایید کار تدریس را از چه‌ زمانی آغاز کردید؟
استاد مدیر‌ شانه‌چی‌:اینجانب از بـدو تـحصیلاتم در‌ حـوزه‌،تدریس هم می‌کردم،از جامع المقدمات‌و سیوطی و مغنی و بعد معالم و شرح لمعه و مکاسب‌ که‌ مـخصوصا دو کـتاب اخیر را‌ چندین‌ بار‌ در حوزه مشهد‌ تدریس‌ کرده‌ام.
این را نیز‌ عرض‌ کنم که پس از مـهاجرت مـرحوم آیـت الله میلانی به مشهد و شروع به تدریس‌،که‌ اینجانب نیز از محضرشان فیض می‌بردم‌،کم‌ کم مـورد‌ عـنایت‌ آن‌ مرحوم قرار گرفتم،معمولا‌ طلاب تازه وارد درس ایشان که کاملا به اصـطلاحات وارد نـبودند از شـاگردان قدیمی‌تر کمک‌ می‌گرفتند‌،لذا جمعی از شاگردان درس فقه‌ و اصول‌ آن‌ مرحوم‌ از‌ اینجانب تقاضا کردند‌ که‌ من درس ایـشان را بـعد از خـاتمهء هر درس برای آنان بازگو کنم که این کار‌ نیز‌ حدود‌ یکسال ادامـه یـافت.
این نیز از سابق‌ رسم‌ بوده‌ که‌ مراجع‌ تقلید‌ جلسهء افتائیه‌ای داشته‌اند و معمولا در این جلسات مرسوم اسـت بـعضی فضلای حوزه و شاگردان مورد توجه استاد،در محضر وی جمع می‌شوند و استفتاآتی را که از ایـشان در‌ مـسائل شرعی شده است مطرح و مدرک می‌نمایند، اسـتاد نـظرش را القـا می‌کند شاگردان در قسمتی که با نظر اسـتاد مـوافق نیستند به بحث و مذاکره می‌پردازند تا مسئله به اصطلاح حلاجی‌ و مورد‌ اتفاق قـرار گـیرد، اینجانب در شبهای ماه رمضان کـه مـعمولا دروس تعطیل بـود از فـیض حـضور در این جلسات و شرکت در بحث استفاده مـی‌کردم.
بـه غیر از حضور در‌ درس‌ و شرکت در جلسات افتائیه،در اوقات دیگری هم که شرفیاب مـحضرشان مـی‌شدیم نوعا بحث علمی شروع می‌شد و در واقـع مجلس درس آزادی تشکیل‌ می‌گردید‌،بـه ایـن کیفیت ما سه‌ گونه‌ از مـحضر ایـشان استفاده می‌کردیم که این نوع اخیر تا پایان عمر پر برکت کلیهء اساتید مـا بـرقرار بود.
این مجموع تحصیلات رسـمی مـن‌ در‌ حـوزه بود، ولی گاهی‌ غـیر‌ مـداوم از محضر سایر علما چـه در چـند سفر اینجانب به قم و چه ضمن مسافرت و توقف علمای بلاد در مشهد،از محضرشان استفاده مـی‌کردیم مـثل مرحوم آمیرزا مهدی آشتیانی که‌ حـدود‌ یـکماه در درس خارج اصـول ایـشان شـرکت کردم و درس مرحوم آیت الله رامـهرمزی بهبهانی و درس آیت الله خوئی- ضمن سفر مشهد-که شبها در منزلشان القا می‌فرمودند.
در سال 1337‌ دانشکدهء‌ الهیات در‌ مـشهد افـتتاح شد،مرحوم دکتر فیاض که جـزو فـضلای اسـبق حـوزهء عـلمیه مشهد و در ادبیات فـارسی و عـربی‌ صاحب نظر و کم نظیر بود،برای این مهم مأموریت یافت،ایشان‌ شنیده‌ بودند‌ که می‌شود از بـعضی مـدرسین حـوزه برای به راه انداختن دانشکده استفاده کرد کـه بـه دنـبال ایـن ‌‌فـکر‌ بـه سراغ بنده و چند نفر از دوستانمان آمدند و برای تدریس در دانشکده دعوت‌ کردند‌،اینجانب‌ با استشاره از بعض اساتیدمان و امر و فتوای صریح مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی به لزوم‌ مـشارکت و دست اندر کار بودن در این سنگر علمی،عهده‌دار تدریس فقه در‌ دانشکدهء مزبور شدم که‌ تا‌ به حال نیز این کار ادامه دارد.


کیهان فرهنگی:استاد،اگر ممکن است اشاره‌ای هم بـه دروسـی که در آن زمان تدریس می‌شد بفرمائید.
استاد مدیر شانه‌چی:یکی از دروس آنجا‌ علم الحدیث بود و دیگر تاریخ اسلام و سوم تاریخ ادیان که در اسن سه رشته دانشکده استاد نداشت لذا قرعهء فال را بـه نـام بنده زدند،اینجانب برای درس علم الحدیث و تاریخ‌ ادیان‌ جزوه تهیه کردم که بعدا علم الحدیث به صورت کتابی انتشار یافت و جزوهء تاریخ ادیـان بـه واسطهء تعطیل مؤسسهء وعظ و تـبلیغ نـاتمام ماند و انتشار نیافت و اما تاریخ اسلام را،اینجانب‌ از‌ تاریخ اسلام مرحوم دکتر فیاض تدریس می‌کردم که تاریخ
و مفیدی است منتهی چون کمبودهایی در این کتاب مـشاهده مـی‌شد من از خارج جبران مـی‌کردم و در نـتیجه یادداشتهای مربوطه بیشتر‌ از‌ متن مزبور گردید، که اگر خداوند توفیق عنایت فرماید قصد دارم تاریخ اسلام را-که به عقیدهء اینجانب هنوز به عنوان کتاب درسی جای آن خالی است-بنویسم.البته‌ مـدعا‌ ایـن‌ نیست،کتابی را که من‌ بنویسم‌ جامع‌ الاطراف و کامل و بی‌عیب خواهد بود،ولی ممکن است تا تألیف کتابی کامل-که به عقیدهء من باید توسط هیئتی نوشته شود‌- کمبودی‌ را‌ که در زمینهء کـتاب درسـی تاریخ اسـلام داریم‌ جبران‌ کند،چنانکه کتاب درایه و علم الحدیث-با نواقصی که دارد-این موقعیت را یافته است.ضمنا یـکی از آرزوهای‌ اینجانب‌ آن‌ بود که آثار فقهی و حدیثی متقدمان شیعه از بـوتهء نـسیان‌ خـارج و انتشار یابد هر چند که قبلا تعدادی از آثار قدما چاپ شده بود که در زمان ما‌ نیز‌ بـعضی‌ ‌ ‌چـاپ تحقیقی شده و بعضی به گونهء افست تجدید چاپ شده و می‌شود‌،ولی‌ در آن زمان بـه فـکر چـاپ آثار منتشر نشده نبودند،من خدمت آیت اللّه میلانی عرض‌ کردم‌،مقتضی‌ است هیئتی تشکیل شـود که آثار علمای شیعه را به طرز شایسته‌ و تحقیقی‌ انتشار‌ دهند،ایشان به واسـطهء گرفتاریهایی که داشتند مـوضوع را احـاله به خود اینجانب فرمودند‌ که‌ به‌ دلیل عدم امکانات مالی این کار عملی نشد ولی من برای اولین بار کتاب‌ شرح‌ جمل العلم و العمل سید مرتضی را که شاگردش،ابن براج نوشته بـود با‌ مقابلهء‌ چند‌ نسخه تصحیح کردم و برای آن مقدمه‌ای نوشتم که در دانشگاه مشهد چاپ شد.ضمنا‌ مقالات‌ مختلفی نیز در مجله «آستان قدس»یا در مجله«دانشکدهء الهیات» می‌نوشتم که‌ تا‌ کنون‌ حدود 40 مـقاله شـده است.از جمله کتابهایی که کمبودش احساس می‌شد،کتابی مستند و در‌ عین‌ حال به فارسی و ساده در تفسیر آیات مربوط به احکام عملی اسلامی‌ بود‌،زیرا‌ تفسیر آیات الاحکام جزو دروس دانشکده قرار داشـت ولی مـتأسفانه کتابی برای تدریس آن وجود‌ نداشت‌ و معمولا‌ از کتاب آیات الاحکام فاضل مقداد،تدریس می‌شد و این کار مشکلاتی داشت‌ که‌ از آنجمله مباحث دشوار ادبی،و دیگر عربی بودن کتاب بود که دانـشجویان بـه هیچکدام آشنایی لازم‌ را‌ نداشته و در نتیجه نمی‌توانستند مطالب کتاب را بفهمند و ضمنا پیشرفت درس هم‌ کم‌ بود،روی این زمینه بنده به فکر‌ افتادم‌ که‌ کتابی در تفسیر آیات الاحکام بنویسم و خوشبختانه‌ این‌ کـار انـجام شـد،منتهی چون کتاب احکام القـرآن قـطب راونـدی از علمای سدهء‌ ششم‌(متوفای 576 هجری)اخیرا انتشار‌ یافت‌،دلم می‌خواست‌ که‌ این‌ کتاب شریف را نیز ملاحظه و مطالب‌ مهم‌ آن را به کتاب خود ضـمیمه کـنم.ضـمنا به مانند دریاه که‌ اقوال‌ علمای اهل سـنت را نـیز در‌ موارد اختلاف در پاورقی‌ آورده‌ بودم،در این اثر هم‌ با‌ مراجعه به کتب احکام القرآن تألیف علمای اهل سنت،مـوارد مـزبور را بـا‌ ذکر‌ دلیل طرفین بیآورم که این‌ کار‌ به‌ واسطهء مـشاغلی که‌ دارم‌ تمام نشده است.
دیگر‌ از‌ دروسی که در دانشکدهء الهیات واحد درسی دارد و متأسفانه برای آن نیز کتابی تعیین‌ نـشده‌ تـاریخ فـقه است که معمولا از‌ ادوار‌ فقه مرحوم‌ آمیرزا‌ محمود‌ شهابی-استاد اسبق دانـشگاه‌ تـهران- تدریس می‌شد،کتاب مزبور،کتاب پر محتوایی است که مؤلف محترم در جمع مطالب‌ زحماتی‌ را متقبل شده ولی مـتأسفانه کـتاب‌ کـلاسی‌ نیست‌،احکام‌ نازله‌ در مکه و مدینه‌ را‌ مشروحا بیان داشته ولی نسبت به ادوار دیگر و نـیز تـاریخ فـقه مذاهب اسلامی از شیعه و اباضیه‌ دروزو‌ بعض‌ مذاهب فقهی که از بین رفته،چیزی‌ بیان‌ نفرموده‌اند‌.آنـ‌ مـرحوم‌ جـلد‌ دومی نیز برای ادوار فقه نوشته‌اند که رسما ترجمهء آیات مربوط به احکام است بـا تـوضیح مختصری از آیات الاحکام اردبیلی،جلد سومی هم در اواخر عمرشان‌ مرقوم داشتند که آنـهم راجـع بـه‌تاریخ فقه نیست،این بود که من به فکر افتادم کتابی برای تدریس به طـور اخـتصار و در عین حال مستند، بنویسم.در این زمینه در‌ بعضی‌ کشورهای اسلامی از قبیل مصر کتابهای مـتعددی نـوشته شـده است ولی متأسفانه در آنها تاریخ فقه شیعه بازگو نگردیده یا بدان سبب که کتب فقه شـیعه را در دسـت‌ نداشته‌اند‌ یا به جهات دیگر،به هر حال تاریخ فقه شیعه نـاشناخته مـانده، از سـایر مذاهب اسلامی هم مثل زیدیه و اسماعیلیه و خوارج جز اسمی‌،اثری‌ نیست.
بنده در این تاریخ‌ فـقه‌ کـه بـا عنایت الهی تقریبا تمام شده است،فقه مذاهب مختلفه را در حال حاضر،از قـبیل شـیعه که چند فرقه می‌شوند:(زیدیه،امامیه‌، اسماعیلیه‌)که هر کدام فقه‌ مدون‌ و ویژه‌ای دارند و نیز فـقه ابـاضیه-از فرق موجود خوارج-را در این مختصر متعرض شده‌ام که ان شاء الله پس از بررسی مجدد مـهیای چـاپ است.
دیگر از کارهای ابنجانی‌ تألیف‌ فهرست مـخطوطات کـتابخانه‌های مـشهد مقدس است که قسمتی را به تهایی و بـخشی را بـا همکاری حجت الاسلام آقای حاج شیخ عبد الله نورانی که فعلا در دانشگاه تهران تـدریس مـی‌فرمایند‌،انجام‌ داده و در‌ دو جلد چاپ شده اسـت.
اخـیرا نیز بـه مـنظور عـرضهء بعض مخطوطات نفیس کتابخانهء آستان رضـوی و بـا‌ صلاحدید ادارهء محترم انتشارات آستان قدس،40 حدیث نبوی از جامی‌ را‌ که‌ به خـط زیـبای میرحسین مشهدی نوشته شده بود،از مـنابع اصلی استخراج و با مـقدمه‌ای،شـامل تاریخ اربعین ‌‌نویسی‌ منشور و مـنظوم در اسـلام،انتشار دادم،و پیرو آن 40 حدیث از امیرالمؤمنین را‌ که‌ شاعری‌ دیگر به نظم آورده بود و با خط مـیر مـحمود نیشابوری در کتابخانه نگهداری می‌شد،بـه‌ سـبک اربـعین جامی و با مـقدمه‌ای در تـدوین و نظم آثار مولا ع بـه چـاپ رسانیدم‌ و باز به مناسبت تشکیل‌ کنگرهء‌ حضرت رضا در مشهد، 40 حدیث کوتاه از سخنان آن حضرت را انـتخاب،و بـا شرح حال نوینی که گوشه‌هایی از تـاریخنامهء آن حـضرت را روشن مـی‌ساخت،تـدوین نـمودم که توسط انتشارات‌ آسـتان قدس نشر گردید.
این بود قسمت مهم کارهای انجام شـده،البـته چند اثر مختصر دیگر نیز دارم کـه بـعضا نـاتمام اسـت و چـاپ نشده مانند اخـتصار‌ ابـن‌ خلکان و فرهنگنامه‌ای در وفیات دانشمندان اسلامی که اگر تمام شود بسیار راه گشا خواهد بود.نیز تاریخچه مـنطق(کـه اولیـن اثر بنده است و قبل از ورود اینجانب در دانشکده انـتشار‌ یـافته‌)و رسـاله‌ای در اسـتصحاب،و رسـاله‌ای در مـبانی فقه،و غیره و همچنین حواشی بر کفایه و مکاسب شیخ.


کیهان فرهنگی:استاد،آن تاریخ اسلام را که فرمودید به صورت جزوه بوده آیا منتشر‌ شده‌ است؟
استاد مدیرشانه‌چی:خیر،زیرا ایـنجانب چنانکه عرض کردم کتاب تاریخ اسلام مرحوم دکتر فیاض را تدریس می‌کردم منتهی در این کتاب مدارک و منابع، جز در بعض موارد که شادروان‌ استاد‌ مینوی‌ در پاورقی یادداشت کرده بودند‌،آورده‌ نشده‌ بـود،امـاکن جغرافیایی و اعلام از لحاظ ضبط و شناسایی نامعلوم بود،لذا اینجانب منابع را از تواریخ دست اول و معتبر مدرک‌یابی نموده‌ و در‌ ذیل‌ آورده‌ام،نیز ضبط اماکن و موقعیت آنها را از‌ کتب‌ جغرافیا استخراج و توضیح داده‌ام،اعلام را مشخص کـرده و قـضایا را که در بعضی مدارک به تفصیل بیشتری آمده است‌ یادآور‌ شده‌ام‌. مثلا ایشان مطلبی را از سیرهء ابن هشام یا تاریخ‌ طبری نقل کرده‌اند ولی همان مـطلب در تـاریخ یعقوبی یا مروج الذهب مـسعودی یـا دیگر تواریخ دست اول‌، مبسوطتر‌ و با‌ توضیح بیشتری آمده،یا در بعضی منابع نکات مهم تاریخی آمده‌ که‌ ایشان متعرض نشده‌اند، اینها را بنده مدرک‌یابی کرده و در ذیـل کـتابم یا در دو دفتر که‌ بـه‌ هـمین‌ منظور ترتیب داده بودم،ثبت کرده‌ام که مجموعا بیش از خود کتاب‌ تاریخ‌ اسلام‌ آن مرحوم است.
اخیرا هم روی نیازی که به کتاب تاریخ اسلام،به عنوان‌ کتابی‌ درسی‌،احساس می‌شود،گفته شـد در ایـن زمینه کتابی در تاریخ اسلام به سبک کلاسیک‌ بنویسم‌، چه اینکه کتاب دکتر فیاض هم که بسیار خوب و مختصر نوشته،نواقصی دارد‌ که‌ علاوه‌ بر اختصار بی‌نهایت،در بعضی موارد مهم تاریخی خـالی از اشـتباه هم نـیست،و در‌ بعضی‌ جاها در بیان مطلب نیز قصور شده،مثلا با ردیف کردن جنگها و سریهءهای‌ رسول‌ اکرم‌ و سنوات ازدواجـهای پیغمبر،به نظر می‌رسد که حضرت رسول پس از هجرت به مدینه کـارش‌ یـا‌ جـنگ بوده و یا ازدواجهای مکرر،و این برای دانشجو ایجاد شبهه می‌کند که‌ آیا‌ شخصی‌ با چنین خصوصیات شـایسته ‌ ‌نـبوت است؟در صورتی که جنگهای پیغمبر همه برای رفع موانع از سر‌ راه‌ پیشرفت‌ اسلام بـوده و جـنبهء تـدافعی داشته نه تهاجمی آنهم با اقل تلفات،و حتی‌ با‌ قریش که سرسخت‌ترین دشمنان اسلام بـودند،پیغمبر بر خلاف میل اصحابش مدتها به صلح برگذار فرمود‌ تا‌ آنان صـلح را نقض کردند و پیغمبر مـجبور شـد با فتح مکه،آن‌ محل‌ مقدس را برای مسلمین و همهء زایران خانهء‌ خدا‌ آزاد‌ فرماید.همینطور در موضوع ازدواجهای پیغمبر می‌دانیم‌ که‌ آن حضرت تا سن پنجاه سالگی فقط یک همسر داشت آنهم همسری کـه‌ سنین‌ عمرش لا اقل پانزده سال‌ بیشتر‌ از آن‌ حضرت‌ بوده‌ و با توجه به پیری زودرسی که‌ در‌ زنهای عربستان مشاهده می‌شود، پیغمبر چندین سال را با زنی که سنش‌ از‌ شصت سال می‌گذشت گذراند(چـون سـن‌ خدیجه هنگام درگذشت، شصت‌ و پنج‌ سال بوده)
بنابراین ازدواجهای پیغمبر‌ که‌ نوعا پس از مهاجرت به مدینه بوده است یقینا انگیزه‌ای غیر از اطفای‌ شهوت‌ و غرایز جنسی داشته آنهم با‌ زنانی‌ که‌ بـیشترشان بـیوه و بزرگسال‌ و حتی‌ بعضی فاقد جاذبه بوده‌اند‌.
بعضی‌ قضایای بعد از پیغمبر نیز طوری که واقع تاریخ است بازگو نشده،این نقائص‌ و مانند‌ آن را در تاریخ‌های درسی کشورهای‌ اسلامی‌ مانند محاضرات‌ تاریخ‌ الامـم‌ الاسـلامیه خضری وتاریخ سیاسی‌ دکتر حسن هم می‌بینیم.
بهاین جهت معتقدم باید کتاب تاریخ اسلام مخصوص تدریس تهیه شود‌،البته‌ باید این کار توسط هیئتی انجام‌ شود‌ ولی‌ از‌ آنجا‌ کـه کـارهای دسـته‌ جمعی‌ در ایران کمتر سابقه دارد،اگـر تـوفیق نـصیبم شود قصد دارم یادداشتهای تاریخی را به صورت‌ کتابی‌ مدون‌ در آورم.ولی تا چه مقدار در‌ این‌ کار‌ موفق‌ باشم‌ بسته‌ به فضاوت خوانندگان است،زیـرا یـک زمـانی که اینجانب در دانشگاه مشهد تدریس تاریخ اسلام داشـتم و مـرحوم دکتر آیتی در الهیات تهران همین درس را آنهم از‌ تاریخ اسلام دکتر فیاض تدریس می‌کرد،ضمن سفری که به تهران رفتم روزی در مـنزل آن مـرحوم دعـوت داشتم،صحبت از تاریخ اسلام شد ایشان تاریخ اسلام فیاض را کـه‌ مشحون‌ از یادداشتهای شخصی‌شان بود ارائه فرمودند و من تقاضا کردم شما با این اطلاعات مبسوط خوب است کتابی در این زمـینه مـرقوم فـرمایید ولی بعدا که یادداشتهای ایشان به صورت‌ تاریخی‌ منتشر شد،گر چـه از لحـاظ تتبع و تحقیق واقعا شاهکاری محسوب می‌شود،ولی متأسفانه کتاب درسی نیست، زیرا فقط قسمتی از تاریخ رسول‌ اکـرم‌ ص اسـت آن هـم در حدود‌ هفتصد‌ صفحه،بنابراین هم ناتمام است و هم مفصل.باری صحبت از مـشاغل ایـنجانب کـه مانع از انجام این کار و سایر کارهای نیمه تمامم بوده است‌، شده‌ اجمالا اینجانب اضـافه بـر‌ کـارهای‌ درسی دانشکده یکی دو سال است که در بنیاد پژوهشهای اسلامی-که به همت جناب آقـای طـبسی تولیت محترم آستان قدس در خراسان افتتاح گردیده-نیز عهده‌دار سرپرستی گروه حدیث‌ هـستم‌،و نـاچام بـه کارهای این گروه از تعیین پروژه‌های تحقیقاتی و بررسی کار افراد گروه و شوراهای متشکله نظارت داشـته بـاشم این است که مجال کافی برای دیگر کارها نمانده است،مگر خداوند‌ تـوفیق‌ عـنایت فـرماید‌ که اغتنام فرصتی نموده و لا اقل آنچه را ناتمام یادر مراحل جمع مدارک انجام داده‌ام،به صـورت‌ مـدون درآورم.


کیهان فرهنگی:استاد در زمینهء برنامه‌های گروه حدیث در‌ بنیاد‌ پژوهش‌های‌ اسلامی،و به اصـطلاح حـرکتی کـه در این مؤسسه آغاز شده،و موضوعاتی که در نظر دارید در زمینهء ‌‌حدیث‌ انجام دهید و اموری که بـاید مـورد پژوهـش قرار بگیرد و در مورد آنها کاری‌ انجام‌ بشود‌،توضیح بفرمایید.
استاد مدیر شـانه‌چی:در عـالم حدیث که از اهم علوم اسلامی است کمبودهایی‌ وجود دارد که اینجانب از سابق حس می‌کردم،در سفری که بـه مـصر‌ داشتم در برخوردی با‌ چند‌ نفر از علمای آنجا صحبت از فقه شیعه و انفتاح بـاب اجـتهاد در فقه امامیه به میان آمد،اشکالی بـه فـقه شـیعه وارد کردند که من به اجمال جواب دادم،و آن ایـن‌ بـود که فقه باید به مصدر و منبع کتاب و سنت مبتنی باشد،زیرا تنها ایـن دو مـنبع مورد پذیرش تمام مذاهب اسـلامی اسـت،در فقه شـیعه آیـات احـکام به عنوان مدرک قرار‌ می‌گیرد‌ ولی بـه احـادیث نبویه توجه ندارند، بنابراین فقه شیعه بر کتاب و سنت که مورد اتـفاق مـسلمین است،مبتنی نیست،و گر چه شـیعه به روایات اهل بـیت در فـقه تمسک می‌کند‌ ولی‌ چون قـانونگذار و مـشرع فقط پیغمبر است-که با مبدأ وحی ارتباط داشته-قول دیگران ولو از اهل البـیت بـاشند فتوای‌شخصی و نظریهء خصوصی آنان تـلقی مـی‌شود،مـانند نظرات سایر فـقهای‌ مـذاهب‌ اسلامی،جواب این بـود کـه، اولا احادیث شیعه که توسط اهل بیت به پیغمبر می‌رسد شاید به اندازهء احادیث فـقهیهء شـما باشد.چه احادیثی که توسط ائمـهء شـیعه مسندا‌ از‌ پیـغمبر‌ نـقل شـده یا احادیثی که‌ بـدون‌ سند‌ و مرسلا از آن حضرت نقل فرموده‌اند و اما سایر احادیث ما که از امامان شیعه بدون استناد بـه پیـغمبر نقل شده،باز‌ هم‌ در‌ شمار احـادیث مـرسله از پیـغمبر اسـت زیـرا ائمهء‌ ما‌ مـکرر فـرموده‌اند:آنچه را ما می‌گوییم قول جدمان رسول خدا است.بنابراین حضرت صادق که بیشتر احادیث ما از‌ آنـ‌ جـناب‌ اسـت،یا با سند از پدرانشان از پیغمبر نقل نـموده‌اند‌ کـه جـای حـرف نـیست و یـا به طور مرسل با ذکر مرسل عنه به طور خصوص یا به طور‌ عموم‌(که‌ گفتهء خود را قول پیغمبر معرفی کرده‌اند)در این قسمت نیز‌ مجال‌ بحث نـیست،زیرا حضرت صادق و سایر ائمهء ما در کتب رجال اهل سنت توثیق شده‌اند.
و شما‌ می‌توانید‌ به‌ میزان الاعتدال ذهبی و لسان المیزان ابن حجر عسقلانی و دیگر کتب معتبر رجال‌ اهل‌ سنت‌ مـراجعه فـرمایید،و نزد محققین مسلم است که اگر ناقل حدیث مرسل جز از ثقات‌،نقل‌ حدیث‌ ننماید و خود نیز ثقه باشد،چنین حدیثی-گر چه مرسل و یا مقطوع السند باشد‌-حجت‌ اسـت،مـانند مرسلات سعید بن مسیب که نزد تمام فقهای اهل سنت مورد‌ قبول‌ است‌.
در این خصوص به فکر افتادم که احادیث نبویه‌ای را که در کـتب حـدیث‌ امامیه‌ است استخراج و تدوین کـنم.ایـن کار را در دانشکده شروع کردم ولی دیدم‌ که‌ این‌ کار یکنفر نیست خصوصا با فرصت کمی که اینجانب داشت،این بود که بعد از‌ تأسیس‌ بنیاد 
پژوهشهای اسلامی و تشکل گروه حدیث،اتمام این کار را به‌ همکاران‌ گروه‌ مزبور واگذاشتم،نخست احادیث فقهیه را از وسائل الشیعه که مؤلف آنـ‌ شـیخ‌ حر عاملی، خود از متخصصان فن حدیث بوده و از حدود 77 کتاب حدیث گردآورده است،استخراج‌ کردیم‌ و سپس احادیث نبویهء مستدرک الوسائل را نیز جمع و بدان ضمیمه نمودیم،و این‌ مجموعه‌ در حدود کتاب التاج(کـه جـامع صحاح‌ خـمسهء‌ اهل‌ سنت است)احادیث نبویهء مسنده و مرسلهء امامیه‌ را‌ شامل می‌شود.
از کارهای دیگری که ما در بنیاد پژوهشهای‌اسلامی-بـا همکاران گروه‌ حدیث‌-کردیم،نشر آثار حدیثی است‌ که‌ چاپ نـشده‌ اسـت‌.زیـرا‌ گر چه جامعه محترم مدرسین حوزهء‌ علمیهء‌ قم،یا بعض افاضلی که در گوشه و کنار کشور هستند کـتابهای ‌ ‌مـتعددی‌ را‌ در حدیث یا فقه امامیه با‌ روش علمی و تحقیقی جدید‌ چاپ‌ و نشر داده‌اند-که خـود کـار‌ بـسیار‌ بجا و شایسته‌ای است-ولی ما به فکر افتادیم که آنچه از آثار مهم‌ شیعه‌ در حدیث و رجال چـاپ نشده‌ و انتشار‌ نیافته‌،از زوایای کتابخانه‌های‌ عمومی‌ و شخصی بازیابی نموده و به‌ گونهء‌ تحقیقی مـنتشر کنیم.اولین اثری کـه در گـروه حدیث بنیاد،مورد پژوهش قرار گرفت‌،کتاب‌ هدایة الامه تألیف شیخ حر عاملی‌ است‌ که خود‌ از‌ اثر‌ نفیس و جامع خویش،وسائل‌ الشیعه اختصار نموده بدین معنی که احادیث مکرر وسائل و اسـناد احادیث را حذف کرده و لب‌ لباب‌ اخباری را که در فقه مطرح‌ است‌،در‌ این‌ مجموعه‌ آورده است و مقدماتی‌ نیز‌ در مسائل مهم روائی به کتاب اضافه نموده که بسیار مفید است.
این کتاب که برای‌ فقیه‌ و کـار‌ اسـتنباط احکام عملی از منابع روائی،بسیار‌ کارگشا‌ و در‌ عین‌ حال‌ سهل‌ التناول است،تا کنون چاپ نشده و برای اولین بار ما با پژوهش و تجسس در کتابخانه‌ها،نسخ تمام مجلدات آن را که بعضی نزد مؤلف تـصحیح و مـقابله شده‌ بود، جمع‌آوری و رونویسی کردیم و سپس با نسخ دیگر و احیانا با وسائل یا منابع اولیهء وسائل مقابله نموده، آمادهء انتشار کردیم.
بعضی کتب حدیث غیر از آنچه عرض شد،نـیز در‌ دسـت‌ گروه حدیث بنیاد است که همه جنبهء ابتکاری و نوی دارند مثلا نهج البلاغه چنانکه ملاحظه فرموده‌اید شام 3 قسم است:خطب،نامه‌ها،کلمات قصار.
جمع‌آوری کلمات قصار را دیگران هم‌ انـجام‌ دادهـ‌اند مـانند جاحظ که صد کلمه از آن حـضرت را گـرد آورده و مـانند آمدی که مجموعهء بزرگی از کلمات قصار مولا را در‌ کتاب‌ شریف غرر و درر گرد آورده‌ است‌،چند نفر دیگر نیز این کار را کرده‌اند-کـه مـن مـقدمهء 40 حدیث حضرت علی ع که ادارهء انتشارات آستان قـدس نـشر نموده نام آنان‌ را‌ آورده‌ام-
ما خواستیم مجموعهء‌ کلمات‌ قصار آن حضرت را که کاربردش از خطب و نامه‌ها بیشتر است و می‌تواند در قالب نـثر یـا نـظم هر جا به هر مناسبت القا شود،چه در خطابه و مـنبر و چه در‌ درس‌ و چه در مجامع،جمع‌آوری کنیم.این بود تمام کتابهایی را که در آن کلمات قصار امام نوشته شده بود از قـبیل غـرر و درر و نـهج البلاغه و تحف العقول و بخش آخر شرح‌ جدیدی‌ بر نهج‌ و قانون سـخنان عـلی ع و غیره را مورد استفاده قرار دادیم و حتی از دو بخش دیگر نهج البلاغه آنچه‌ را که قابل تقطیع بود و مـی‌توانستیم بـه صـورت جمله‌ای مستقل درآوریم‌ استخراج‌ نمودیم‌ که ان شاء الله پس از انتشار،موقعیت آن معلوم می‌شود.


کـیهان فـرهنگی:اسـتاد در زمینهء کتب ‌‌اربعهء‌ شیعه که خیلی معروف و مشخص است فکر نمی‌کنید با یک تـحقیق و پژوهـش جـدی‌،اکثر‌ این‌ متون را از کتابخانه‌های مختلف جمع‌آوری کرده و به تصحیح و تحقیق تازه پرداخت؟
استاد مدیر شـانه‌چی:مـطلب‌ خوبی را عنوان کردی،اتفاقا من کتابی در حدود دویست صفحه راجع به‌ کتب اربـعه نـوشته‌ام کـه‌ در‌ آن از کارهای نخستین راویان حدیث و اصحاب ائمه و تاریخ مجموعه‌سازی حدیث،و استفاده از اصول چهارصد گانه‌ای کـه اصـحاب حضرت صادق گرد آورده‌اند در مجموعه‌های قبل از کتب اربعه،و بحث در مصادر‌ این چهار کـتاب و انـگیزهء نـویسندگان آنها و کارهایی که بعدا نسبت به هر یک از کتب مزبور انجام شده است،و فرق ایـن کـتابها از لحاظ تنوع مطالب و گونهء تدوین هر یک،و بالاخره‌ شروح‌ و حواشی که بـرای تـوضیح مـشکلات کتب مزبور تألیف شده،نوشته‌ام و در بخش آخر،نسخ ارزنده و مهم یک از این چهار کتاب را کـه بـیشتر در کـتابخانه‌های ایران است معرفی کرده‌ام‌،زیرا‌ متأسفانه در چاپهایی که از این کتب شده اسـت و حـتی چاپهای اخیر که با توجه به نسخ مصحح آن صورت گرفته،نسخه‌های قدیمی مقابله شده نزد اسـاتید فـن مورد‌ غفلت‌ قرار گرفته،البته در چاپ اخیر من لا یحضره که توسط اسـتاد عـلی‌اکبر غفاری انجام شده است،این نکات بـه مـقداری کـه در سع یک محقق بوده انجام شده‌ اسـت‌ ولیـ‌ نظر من کار دسته جمعی‌ است‌ کهتوسط‌ هیئتی از متخصصان باید صورت گیرد.لذا بـه مـنظور یاد شده،اینجانب نسخه‌هایی را کـه در فـهارس کتابخانه‌ها دیـده بـودم،یـا‌ خودم‌ در‌ اختیار داشتم یا نزد اشـخاصی کـه امکان اصول‌ آن‌ فراهم بود سراغ داشتم و از لحاظ قدمت یا قابلیت اعـتماد مـهم به نظرم رسید،در ذیل کتاب آوردم کـه‌ جمعا‌ حدود‌ 200 نسخه شـده اسـت و همینطور که عرض کردم نـسخی را‌ مـعرفی کرده‌ام که امکان بهره‌گیری از آن میسر باشد و بدین لحاظ از معرفی نسخه کتابخانه‌های شخصی یـا کـتابخانه‌های‌ عمومی‌ که‌ فاقد وسایل بـهره‌برداری از نـسخه اسـت خودداری کرده‌ام،تـا در نـتیجه‌ امکان‌ دسترسی و استفاده بـرای هـمه از آنها میسر باشد،و البته این سخن بدین معنی نیست که نسخ‌ ارزندهء‌ دیرگی‌ از ایـن کـتب وجود ندارد یا دیگران اطلاع نـدارند.زمـانی که در‌ مـدرسهء‌ نـواب‌ مـشهد درس می‌خواندم،این مدرسه کـتابخانهء جامعی داشت با حدود دو هزار نسخهء خطی‌ و چند‌ هزار‌ کتاب چاپی مرغوب،کتب خطی کـتابخانه بـیشتر کتب نفیسی بود که از مدرسهء فـاضلخان‌ بـه‌ مـدرسهء نـواب مـنتقل شده بود فـاضلخان از امـرا و رجال ثرومتند هندوستان در زمان‌ سلاطین‌ بابری‌ هند و مقارن سلطنت پادشاهان صفوی ایران بوده که به ایـران مـهاجرت کـرده بود مدرسه‌ای‌ در‌ جوار آستان حضرت رض ساخته و بـرای آن، کـتابخانه‌ای بـا حـدود 660 جـلد کـتاب‌ نفیس‌ خطی‌ که بیشتر را از شبه قارهء هند آورده بود تشکیل داد،مدرسهء فاضلخان بعد از‌ اینکه‌ اطراف حرم مطهر رضوی را در زمان رضاشاه به صورت فلکه درآوردند‌ خراب‌ شد‌ و در نتیجه کـتابهای آنرا به مدرسهء نواب انتقال دادند و مرحوم حاج عماد تهرانی،فهرست نویس‌ کتابخانهء‌ آستان‌ قدس نیز به دستور مرحوم اسدی فهرستی برای کتابها تنظیم نمود که‌ چاپ‌ شده است.
آن زمـان مـرحوم حاج میرزا علی‌اکبر نوقانی، تولیت مدرسه را داشتند و کار کتابخانه را‌ به‌ من موکول کردند که ضمن مرتب نمودن کتابها،برای مخطوطات چه کتب‌ انتقالی‌ از فاضلخان و چه کتابهای کتابخانهء خود مـدرسه‌-فـهرستی‌ تهیه‌ کردم که به تقاضای دوست دانشمندم جناب‌ آقای‌ دانش پژوه توسط انجمن آثار ملی چاپ شده.بعدا کار فهرست نویسی برای‌ مدارس‌ دیـگر مـشهد نیز به تقاضای‌ انجمن‌ مـزبور تـوسط‌ اینجانب‌ انجام‌ شده،کتابخانهء مسجد گوهرشاد را هم‌ که‌ حدود 3000 جلد کتاب خطی داشت به اتفاق حجت الاسلام آقای حاج‌ شیخ‌ عبد الله نورانی فهرست کـردیم کـه‌ آن نیز چاپ شد‌.
اشـتغال‌ بـه کار کتابهای خطی مرا‌ وادار‌ کرد که سفرهایی به سایر بلاد ایران و نیز به کشورهای خارج انجام دهم‌،سفری‌ به دعوت انستیتوی شرق شناسی‌ شوروی‌ به‌ 4 جمهوری شوروی(روسیه‌،آذرباجیان‌ شـوروی،ازبـکستان،تاجیکستان)رفتم‌ که‌ کتابخانه‌های انستیتوی شرق شناسی لنینگراد و کتابخانهء عمومی آن شهر و کتابخانهء دانشگاه آنجا را بازدید‌ کردم‌ و از مخطوطات مهم آنجا فیش تهیه‌ نمودم‌ و همینطور از‌ کتابخانه‌های‌ باکو‌ و تاشکند و دوشنبه.
تاشکند کتابخانه‌ مـفصلی داشـت که کـتب خطی را از مدارس قدیمی بخارا و سمرقند و سایر شهرها در آنجا‌ جمع‌آوری‌ و نگهداری کرده بودند.
همینطور دو سفر‌ به‌ مصر‌ رفـتم‌ که‌ از کتابخانهءجامع از‌ هرو‌ کتابخانهء عمومی قاهره-دارالکتب القومیه-و کتابخانهء مجمع المـخطوطات العـربیه،تـا آنجا که وقت و فرصت اجازه می‌داد‌ استفاده‌ کردم‌.


کیهان فرهنگی:مناسب است راجع به سایر‌ سفرهای‌ عـلمی‌ ‌ ‌و بـازدید‌ از‌ کتابخانه‌ها‌ نیز توضیحی بفرمایید.
استاد مدیر شانه‌چی:اینجانب یک سفر به مدت چـهار مـاه بـه ترکیه و سوریه و اردن و حجاز و مصر رفتم که ضمن آن از کتابخانهء ظاهریهء دمشق‌ و کتابخانهء احمدیهء حلب و کتابخانهء مـدینه منوره و کتابخانهء عارف حکمت در شهر مزبور و کتابخانه‌های اسـلامبول که دارای محظوظات نفیس اسـلامی اسـت و در قونیه از کتابخانهء مرقد‌ مولانا‌ جلال الدین رومی،و کتابخانهء عمومی قونیه بازدید کردم.
سفری دیگر نیز به مدت سه ماه و نیم به مصر و سوریه و اردن و لبنان و حجاز و مراکش داشتم که علاوه بر کـتابخانه‌های مشروحهء‌ فوق‌،از کتابخانهء عمومی رباط و کتابخانهء دانشگاه رباط و کتابخانهء عمومی شهر مراکش و کتابخانهء مسجد فاس دیدن کردم،در بازگشت از کتابخانهء واتیکان در رم‌ هم‌ بازدید نمودم.
سفر دیگری از‌ طرف‌ کتابخانهء آستان قدس بـرای بـررسی و انتخاب نسخ کتابخانه اسکوریال به اسپانیا رفتم که در حدود یکماه کتب کتابخانهء مزبور را-که نسخ نفیسی در‌ آنجا‌ موجود است-بررسی و فیش‌برداری‌ نمودم‌.کتب مزبور باقیماندهء کتب اسلامی است که از حـوادث گـوناگون جان سالم به در برده و در این دژ مستحکم نگهداری می‌شود،و داستان جمع‌آوری و نگهداری آن در اسکوریال توسط فیلیپ پادشاه‌ اسپانیا‌ و ساختمان بنای معظم کلیسای اسکوریال بسیار جالب است.
باری سفر آخر من بـه کـشور پاکستان بود که سال گذشته انجام شد و طی آن کتابخانه‌های کراچی و پیشاور و اسلام‌آباد و لاهور را بررسی‌ و به‌ مقدار میسور‌ از نفایس آن فیش‌برداری نمودم.به هر حال دیدن این مخازن کتب خطی و نـسخه‌های ارزنـده،در مـعرفی‌ نسخه‌های دستنویس کتب اربعه کـمک فـراوانی نـمود.


کیهان فرهنگی:استاد ظاهرا‌ خود‌ شما‌ نیز کتب خطی نفیسی داشته یا دارید ممکن است در این زمینه توضیح بفرمایید.
استاد مـدیر شـانه‌چی‌:‌‌چـنانکه‌ عرض کردم اینجانب از اوان تحصیلات علوم دینی،بلکه از آغـاز کـودکی به‌ کتاب‌ علاقه‌ داشتم و حتی در دوران مدرسه شبی نبود که چند ساعت را به خواندن کتاب نگذرانم‌. منتهی آن زمانها به مـقتضای سـن،کـتب داستان را می‌خواندم و بعدها تبدیل به‌ کتب تاریخ و علوم اسلامی‌ شـد‌.لذا با صرفه‌جویی در زندگی بخشی از درآمد محدود طلبگی را اختصاص به کتاب دادم،در اوایل‌تحصیلات من در حوزهء علمیه،کتاب خطی در مشهد فـراوان و در واقـع بـی‌ارش بود و حتی‌ بعضی از صحاف‌ها (بواسطه گرانی کاغذ)از اوراق کتب خطی برای بـدرقهء کـتاب‌ها استفاده می‌کردند.
من از این فرصت استفاده کردم و حتی با گرفتن وام،کتابهایی را که در رشتهء کار‌ و تحصیلات‌ مـن بـود خـریداری می‌کردم.ضمن سفرها نیز از زوایای کتابفروشی‌ها کتبی تهیه نمودم که جمعا حـدود هـفتصد جـلد می‌شد.بعضی از این نسخه‌ها بسیار نفیس و ارزنده بود،به عنوان مثال‌ یکی‌ از اساتید فـیض کـاشانی صـاحب کتاب شریف وافی که جامع کتب اربعه است،شیخ محمد نوادهء شهد ثانی اسـت کـه یکی از علمای مبرز فن حدیث بوده و شرحی بر‌ استبصار‌ مرقوم داشته، اینجانب نـسخه‌ای از اسـتبصار در اخـتیار داشتم که توسط ایشان مقابله و تصحیح و اجازه روایتی داده شده بود.من خود یکی دو مـشکل در کـتاب استبصار داشتم که‌ با‌ مراجعه‌ به نسخهء مزبور حل شد‌ و معلوم‌ شد‌ تـمام نـسخهء چـاپی و حتی دو نسخهء دیگری که خود من از استبصار داشتم اشتباه بوده است.
نسخهء دیگری از استبصار داشـتم‌ کـه‌ به‌ خط مجلسی اول بلاغ و اجازه نویسی شده بود‌ و در‌ آخر اجازهء روایتی بـه مـقابله کـننده مرحمت کرده بود.همینطور کافی مقابله شده با دستخط بلاغ و اجازهء شیخ حر‌ عاملی‌ و مـن‌ لا یـحضره الفـقیه با ابلاغ و اجازهء ملا محمدباقر سبزواری و غیره‌ و غیره.
خوشبختانه من از همان اوایـل،بـه این نکته برخورد کردم که این نوع کتب که نسخهء آن‌ منحصر‌ به‌ فرد است تـوسط عـالمی متخصص مقابله و تصحیح شده است(نه کتب‌ تزئینی‌ که شخصی در مقابل دسـتمزد بـرای شخصی نوشته)متعلق به فرد خاصی نـیست و بـه اصـطلاح،مؤلف‌ یا‌ مصحح‌ رنج این کار را بـرای ایـنکه نسخهء کتابش در انحصار فلان ثروتمند‌ یا‌ وارثش‌ آنهم غالبا بدون استفاده بماند،نـنوشته اسـت،بلکه این نوع کتابها مـتعلق بـه جامعه‌ای‌ اسـت‌ کـه‌ نـویسنده برای استفادهء آنان کتاب را پرداخته اسـت.


کـیهان فرهنگی:استاد راجع به کتب‌ اربعه‌ توضیحاتی فرمودید که مغتنم است ولی هـدف،اصـول اربعمائه خود که آیا تحقیقی‌ شـده‌ است‌ که این اصـول، یـعنی این چهارصد کتاب یا چـهارصد رسـاله چه مقدار موجود است‌،و چند‌ جلدش چاپ شده و آیا تحقیقی شده است کـه در کـتابخانه‌های عالم نسخی غیر‌ از‌ آنچه‌ مـوجود اسـت،وجـود دارد؟و اصولا چرا ایـن مـنابع اولیه از بین رفته است؟
اسـتاد مـدیر شانه‌چی:این‌ که‌ نسخی غیر از تعداد اصول موجوده یافت شود،محتمل است،البته تـحقیقاتی‌ در‌ ایـن‌ زمینه انجام شده ولی چون قسمتی از کـتابخانه‌های بـلاد اسلامی و غـیر اسـلامی فـهرست نشده و امکان‌ وصول‌ بـه‌ نسخه‌های دستنویس کم است،نیاز به تحقیقات دامنه‌دار و وسیع دارد که باید‌ با‌ کمک دولت انجام شـود.مـثلا در کشور شیعه نشین یمن وجود نـسخی از مـنابع حـدیث شـیعه‌ بـسیار‌ محتمل است،در شـبه قـاره هند و پاکستان این احتمال زیاد است ولی‌ متأسفانه‌ قسمت مهمی از کتابخانه‌های علیگره و لکنهو و کلکته‌ که‌ مـسلمان‌ شـیعه نـشین بوده و هم اکنون نیز تعداد‌ مسلمانان‌ آنـجا زیـاد اسـت فـهرست نـشده و حـتی امکان وصول به بعضی کتابخانه‌ها مشکل است‌.
و اما‌ علت نابودی بخش مهمی از‌ این‌ اصول این‌ بوده‌ که‌ بعد از نوشتن کتب اربعه که‌ مؤلفین‌ آن قسمت مهمی از این اصـول را در دست داشته‌اند و از آن‌ در‌ کتب اربعه فراوان استفاده شده،نیاز‌ مبرمی به نسخه‌برداری از‌ منابع‌ مزبور باقی نماند،زیرا با‌ در‌ دست داشتن کتب اربعه اصطلاح(چون که صد آمد نود هم پیـش مـاست‌)که‌ علاوه کتابخانه‌های شخصی و عمومی که‌ مرجع‌ صاحبان‌ کتب اربعه و محل‌ نگهداری‌ اصول اربعمائه بوده است‌ پس‌ اندکی بعد از تدوین کتب اربعه از بین رفت.
مثلا شیخ طوسی مقداری از‌ ایـن‌ اصـول را چه در کتابخانهء شخصی‌ خود‌ و چه در‌ کتابخانهء‌ استادش‌ سید مرتضی در اختیار‌ داشته،کتابخانهء شاپور بن اردشیر وزیر دانشمند بهاء الدولهء دیلمی که در محلهء شـیعه نـشین‌ کرخ‌ بوده است،دوازده هزار کـتاب ا مـنابع‌ علوم‌ اسلامی‌ داشته‌ که‌ مسلمان تعدادی از‌ اول‌ اربعمائه در آن بوده است.بنابراین شیخ طوسی و قبل از او شیخ صدوق که به عراق‌ سفری‌ ممتدی‌ داشته و کلینی که زمـان تـألیف کتاب کافی‌ در‌ بغداد‌ مـی‌زیسته‌،از‌ ایـن‌ کتابخانه استفاده کرده‌اند.ولی کتابخانهء شیخ طوسی بر اثر فتنه و نزاع شیعه و سنی در بغداد به آتش کشیده شد و کتابخانهء سید مرتضی بعد از فوتش به فروش‌ رفت، و قسمتی از نفایس نسخ آن به رسـم هـدیه به افراد و شخصیت‌ها داده شد.کتابخانهء شاپور نیز دچار حریق گردید و اکثر کتب آن از بین رفت.
جهت سومی برای نابودی‌ اصول‌ مزبور از آغاز تدوین آن بوده است و آن موضوع اختناقی است که بر شـیعه در عـصر ائمه وارد مـی‌آمد،مثلا ابن ابی‌عمیر که خود از معتمدان روات شیعه است‌ و بر‌ اثر تمکن مالی تعداد زیادی از این اصول و سـایر آثار علمی شیعه را استنساخ و نگهداری کرده بود چون به جرم تـشیع بـه حـبس‌ افتاد‌، خواهرش کتب و نوشته‌های او را‌ در‌ محلی دفن کرد که پس از استخلاص و مراجعه معلوم شد همه بر اثر رطوبت از بـین ‌ ‌رفـته است.
در عین حال هیچگونه استبعادی نیست‌ که‌ در بعضی کتابخانه‌ها نسخه‌ یا‌ نسخی از آنـچه مـفقود بـه حساب می‌آید پیدا شود.من جمله خود من نسخه‌ای که حاوی چهارده اصل از این اصـول بود،در دست داشتم ولی چهارده اصل و دو اصل‌ دیگر‌ ظاهرا توسط مرحوم شیخ محمد سـامره‌ای که از علمای محدثین بـزرگ نـجف بوده‌اند جمع‌آوری و استنساخ شده و از روی نسخهء مزبور در تهران به چاپ رسیده و مجددا در قم افست شده است‌ که‌ قهرا آنچه‌ من داشتم نسخه‌ای از آنچه منتشر شده، بوده است منتهی شاید قدیمی‌تر از دستنویس مـرحوم سامره‌ای.به‌ هر حال این نسخه را من ایام تلمذم در محضر آیت‌ الله‌ میلانی‌ به آن بزرگوار تقدیم کردم که به احتمال قوی ضمن کتابهای آن مرحوم که به آقازاده‌شان منتقل ‌‌گردید‌،موجود بـاشد.
انـتخابی از چهارده اصل از ای اصول را فقیه بزرگوار شیعی‌،ابن‌ ادریس‌ حلی در آخر کتاب سرائر آورده است که چند اصل از این اصول جزو همین‌ شانزده اصل چاپ شده است و چند اصل دیگر مجزا نـشر نـشده بود که‌ ما در بنیاد پژوهشهای‌ اسلامی‌ آنرا با نسخهء قدیمی سرائر-که حدود ششصد و اندی نوشته شده بود و در کتابخانهء آستان قدس رضوی وجود داشت-مقابله و مهیای نشر کرده‌ایم.


کـیهان فـرهنگی:آیا بقیه این اصول را ضمن‌ پژوهشی که در کتابخانه‌ها داشته‌اید یافته‌اید؟
استاد مدیر شانه‌چی : متأسفانه در کتابخانه‌هایی که ما بررسی کردیم جز چند اصل پیدا نکردیم و اما این چند اصل هم نـیاز بـه تـجدید شناسایی دارد منتهی‌ نام‌ این اصـول را تـا مـوقعی که اطمینان از آن حاصل نشود و به چاپ نرسد نمی‌توانم عرض کنم چون عده‌ای سودجود که خود اهل تتبع نیستند تا به مـوضوع تـازه‌ای کـه‌ شخص‌ یا عده‌ای متحمل زحمات فراوان برای وصـول و تـحقیق آن شده‌اند،برخورد می‌کنند کار را به صورت (به تصویر صفحه مراجعه شود) شکسته بسته انتشار می‌دهند که عرضهء ثانوی آنـ‌،ولو‌ بـه گـونهء تحقیقی باشد،دیگر کار تازه‌ای محسوب نمی‌شود.
آنچه عرض شـد بدین معنی نیست که این تتبع تام بوده یا امکان وصول به نسخه تازه‌ای از یک یا‌ چند‌ اصـل‌ دیـگر نـیست بلکه می‌بایست برای‌ این‌ کار‌ کتابخانه‌های یمن-که گر چه مـردم ایـن کشور اکثر زیدی مذهب‌اند و اصول اربعمائه از حضرت صادق و ائمه بعدی است ولی چون‌ شاگردان‌ آن‌ حضرت مـنحصر بـه پیـروان آن جناب نبوده و از‌ سایر‌ فرق نیز از محضرش استفاده کرده‌اند، بعید نیست بعضی اصـول در ایـن کـتابخانه‌ها موجود باشد-یا کتابخانه‌های بحرین و جنوب‌ عربستان‌ (بلاد‌ احساء یالعساء)که شیعه نشین بـوده و هـستند و کـتابخانه‌های شیعهء قاره‌ را بررسی دقیق نمود.


کیهان فرهنگی:استاد راجع به اجازاتتان مختصری بفرمایید.
اسـتاد مـدیر شانه‌چی:من در زمان‌ تحصیل‌ به‌ فکر کسب اجازه یا مدرکی برای خود از شـخصیتهای عـلمی کـه‌ بسیاری‌ را در مشهد یا سایر بلاد درک نموده و مشمول عنایشتان قرار می‌گرفتم،نبودم ولی از چند‌ نفر‌ اسـاتیدم‌ کـه مؤانست بیشتری بین ما برقرار بود-چون در حوزه‌های علمیه شاگرد‌ و استاد‌ نوعا‌ از حـسن رابـطه و ارتـباط مریدی مرادی و بالاخره محبت و علاقه ابوت و بنوت معنوی برخوردارند-اجازهء‌ روایتی‌ یا‌ اجتهاد دارم:یکی از مـرحوم حـاج شیخ آقا بزرگ تهرانی بود که در چند‌ سفر‌ که به مشهد تـشریف آوردهـ‌اند و ایـنجانب از فیض محضرشان خوشه‌چینی می‌نمود،مرحمت فرمودند‌ و دیگر‌ اجازه‌ای‌ است از مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینی کـه ذکـر خـیرشان گذشت و آن مرحوم خیلی‌ به‌ من لطف داشتند و حتی بنده با اینکه چـند سـال آخر عمرشان دیگر به‌ درس‌ ایشان‌ نمی‌رفتم ولی رابطهء ارادت حقیر و مرحمت ایشان تا آخرین روز حیات پر برکتشان ادامـه داشـت‌.دیگر‌ اجازه‌ای از مرحوم آمیرزا مهدی الهی قمشه‌ای که معمولا در سفرهای مداوم‌ تـابستانی‌ بـه‌ حجرهء اینجانب در مدرسهء نواب تشریف می‌آوردند و بـخشی از کـارهای عـلمی‌شان را در همین‌حجره تمام‌ فرمودند‌ و چنانکه‌ عرض کردم ایـنجانب مـقداری از شرح فصوص قیصری را خدمت ایشان خواندم‌.
دیگر‌ اجازه‌ای است از مرحوم حاج میرزا حـسین سـبزواری که از مراجع تقلید و مدرسین حـوزهء عـلمیه خراسان‌ بـودند‌ ایـنجانب گـر چه به فیض دروس ایشان نایل نـبودم ولی آن مـرحوم‌ خاصه‌ در اواخر عنایتی به بنده داشتند .
دیگر‌ اجازه‌ای‌ است‌ از مولانا ابو العـباس عـرمانی شیخ مشایخ‌ مغرب‌ و استاد فقه و حـدیث دارالحدیث حسنی رباط کـه در سـفر مراکش با آن حضرت‌ مؤانستی‌ حـاصل شـد و در فارس(مرکز‌ قدیمی‌ مغرب)میهمان‌ ایشان‌ بودیم‌ وی علاوه بر تخصص در حدیث‌ و فقه‌،در ادبـیات عـرب نیز استاد بود و بسیار مـرد وارسـته و خـلیقی بود.
اجازه‌ای‌ نـیز‌ از امـام مسجد حلب داشتم کـه‌ ایـشان نیز ضمن چند‌ روزی‌ که در این شهر زیبا‌ و پر‌ نعمت بودم از بذل عنایت و پذیرایی در مـنزل-بـا آنکه بنده در هتل‌ سکونت‌ داشتم-کـوتاهی نـفرمود.


کیهان فـرهنگی‌:شـما‌ اگـر‌ مطلبی دارید که‌ مـناسب‌ باشد و توجه همگان را‌ به‌ علم حدیث حلب نماید،بفرمایید تا ما نیز کمکی در این زمـینه کـرده باشیم‌.
استاد‌ مدیر شانه‌چی:تذکر بـسیار مـناسبی اسـت‌، زیـرا‌ حـدیث از‌ علوم‌ اولیهء‌ اسـلام بـلکه اساس همهء‌ علوم اسلمی بوده است.بعلاوه که به اتفاق تمام مذاهب اسلامی حدیث یکی از دو‌ رکـن‌ اسـاسی فـقه کلیهء مذاهب اسلامی است‌ و فقه‌ هم‌ نـزد‌ تـمام‌ مـذاهب،مـهمترین عـلم‌ از‌ عـلوم اسلامی به شمار می‌رود.
بنابراین مدرک و مصدر اصلی فقه-که چنین منزلتی پیش مسلمین دارد‌-کتاب‌ و سنت‌ است،و این دو از دیر زمان یعنی‌ از‌ صدر‌ اسلام‌ مورد‌ توجه‌ دانشمندان اسـلامی بوده است و چنانکه احمد امین می‌نویسد حدیث ما در همهء علوم اسلامی از تفسیر و قرائت و سیره و فقه و اصول و غیره بوده است،عرفا و نحویان و ادبا نخست‌ حدیث می‌آموختند چنانکه اکثر فقها یا عـرفایی کـه در قرون اولیه بوده‌اند ابتدا حدیث را از مشایخ اخذ می‌کردند و بعد به فقه و سیر و سلوک می‌پرداختند.
حتی نسبت به بعضی ائمه‌ فقه‌ که نوشته‌اند به حدیث توجهی نداشته و قیاس و استحسان را بـر حـدیث ترجیح می‌داده‌اند مستندی ندارد بلکه هم ایشان مسندی دارد که پیروانش از فتاوای او و استخراجات شاگردانش جمع کرده‌اند‌ که‌ حدود بیش از 1000 حدیث است.
از شافعی نیز مـأثور اسـت که می‌گفت هر کجا از مـن فـتوایی یافتید که حدیثی در مورد‌ آن‌،مخالف مضمون آن باشد،بدانید‌ که‌ فتوای من مضمون همان حدیث است.
مقام امام مالک و امام احمد بن حنبل کـه دو تـن دیگر از صاحبان مذاهب اربـعهء اهـل سنت‌اند نسبت به‌ حدیث‌ و اهتمام این دو بر‌ احادیث‌ نبویه بلکه آثار صحابه بر کس مخفی نیست،چه اولین کتابی که در حدیث رسول اکرم ص از متقدمان مانده است موطأ مالک است و مـهمترین و جـامعترین کتاب حدیثی که از اهل‌ سنت‌ در دست داریم مسند ابن حنبل است که حتی طبری، مقام ابن حنبل را منحصر در حدیث می‌دانست و با آنکه ابن حنبل پیشوای فقهی مذهبی است وی را محدث نـه‌ فـقیه‌ می‌شمرد.عـارفان‌ صدر اسلام نیز در اهتمام به امر حدیث و سماع از مشایخ و قرائت کتب حدیث نزد محدقان بزرگ‌ دست کـمی از فقها نداشته‌اند و کتب تذکرهء عرفا،نام مشایخ حدیث‌ هر‌ عارفی‌ را ثـبت کـرده‌اند کـه معمولا در زوایا و خانقاه‌ها قرائت حدیث معمول بوده و حتی در ازمنهء بعد هم ‌‌استمرار‌ داشته. چنانکه تحدیث و اخذ از مـشایخ،‌ ‌مـعمولا در مساجد انجام می‌شده و بعدها که‌ مدارسی‌ برای‌ آموزش فقه و کلام و علوم اسلامی سـاخته و پرداخـته شـد،حدیث نیز در آنجا دروس رسمی بوده‌ است.
و حتی از قرن ششم به بعد مدارسی برای درس حدیث و قـرائت کتب‌ حدیث نزد مشایخ ساخته‌ شد‌ که از آن جمله مدرسهء اشرفیه در دمشق است کـه ابن صلاح مهرزوری مـدتها در ایـن مدرسه به تدریس علوم حدیث مشغول بوده است و کتاب خود در علم الحدیث را که‌ به مقدمهء ابن صلاح مشهور است و مشروحی بر آن نوشته شده در همین مدرسه بر شاگردان القا می‌کرده است. اهـتمام علمای شیعه از صدر اسلام و دوران ائمهء اهل بیت بعد از‌ آن‌ نیز نسبت به حدیث اگر بیشتر از برادران اهل سنت نباشد،کمتر هم نبوده و ما در اصحاب ائمه به نام کسانی برخورد می‌کنیم کـه مـی‌نویسند 30000 حدیث از حفظ بوده‌اند‌ و جهت‌ مهم آن ترغیب و تحریض ائمه بر اخذ و نشر حدیث است که حضرت می‌فرمود: حدیث تصبیه بن صادق خیر لک مما طلعت علیه الشمس این اهتمام را می‌توان از کتب‌ حـدیثی‌ کـه نزد مشایخ قرائت شده و استاد با دستخط بلاغ صحت نسخه را تضمین نموده استکشاف کرد.چنانکه خود اینجانب از این نسخه‌ها تعدادی در دست داشته و مراجعهء به کتابخانهء‌ استان‌ قدس‌ در مشهد یـا کـتابخانهء آیت‌ الله‌ مرعشی‌ در قم گویای این اهتمام است.بر اثر این کوشش حوزه‌های تدریس حدیث در عرض فقه و حتی مقدم بر سایر علوم‌،مورد‌ اهتمام‌ دانش پژوهشان قرار گرفت.
در هـمین مـشهد شـیخ‌ حر‌ عاملی حدود چهل سـال بـه بـحث و تدریس و تدوین حدیث اشتغال داشته و همزمان وی ملا احمد تونی و ملا محمد مؤمن‌ سبزواری‌ و ملا‌ عبد الله تونی و جمعی دیگر نیز به تـدریس حـدیث اشـتغال‌ داشته.در اصفهان با وجود مجلسی اول و علامه مجلسی و شـیخ لطـف الله و سید نعمت الله جزایری و دیگران، حدیث‌ در‌ صدر‌ علوم اسلامی قرار داشت و این مسلم بود که تا فقیه حدیث‌ نداند‌ و نـزد اسـتاد احـادیث مربوطه را صحیحا فرا نگیرد نمی‌تواند فتوی دهد چون یک کـلمه پس و پیش‌ حدیث‌ یا‌ تغییر آن که متأسفانه در نسخه خطی و حتی در کتب چاپی فراوان‌ است‌ موجب‌ تغییر حکم می‌گردد.
از اواسـط دورهـء قـاجار به واسطهء آرامش نسبی، علوم و معاف اسلامی‌ در‌ ایران‌ پا گرفت منتهی تـدریس تـفسیر و حدیث از رسمیت افتاد و حتی فلسفه و ریاضی و طب بیشتر‌ در‌ مدارس علمیه از حدیث تدریس می‌شد. با تأسیس دانـشگاهها طـب و ریـاضیات مرکزیت خود‌ را‌ از‌ حوزه جدا کرد فلسفه هم رونق سابق را نداشت و کم کـم حـوزه مـنحصر به‌ تدریس‌ فقه و اصول گردید.
خوشبختانه با توجهی که از طرف زعیم شیعه مرحوم آیـت‌ الله بـروجردی‌ نسبت به حدیث شد کم کم حدیث به عنوان علمی رواج پیدا کرد چنانکه تـفسیر‌ نـیز‌ به واسطه تدریس در حوزه علمیهء تهران به وسیلهء مرحوم شعرانی و در‌ حوزهء‌ علمیهء‌ قـم بـه وسـیلهء مرحوم علامهء طباطبایی و در مشهد توسط آیت الله آمیرزا جواد آقا تهرانی‌ جای‌ خود‌ را باز کـرد ولی هـنوز درس رسمی حوزه نیست.
در پایان باید‌ عرض‌ کنم که تنها مراجعه به این کـتب مـا را مـستغنی از فرا گرفتن حدیث از مشایخ‌ و اساتید‌ فن و تدریس رسمی آن در حوزه مستغنی نمی‌کند،برای مثال،استاد غـفاری‌ کـه‌ من لا یحضره الفقیه را تصحیح و مقابله‌ و انتشار‌ داده‌،می‌گفتند:من رفتم خدمت آقـای مـیلانی و حـدود‌ متجاوز‌ از چهل پنجاه جای من لا یحضره الفقیه را نشان دادم که در‌ نسخه‌های‌ چاپی اشتباه و غلط ثبت شـده‌ بـود‌ عـرض کردم‌ شما‌ چطور‌ می‌توانید طبق حدیثی که در نسخه‌های‌ چاپی‌ است فتوی بـدهید و ایـشان تصدیق فرمودند.
و حتی به نظر من نه تنها‌ صحت‌ حدیث برای استنادبه حکم الهی باید‌ مـورد اهـتمام فقیه قرار‌ گیرد‌ بلکه خطبای ما،نویسندگان ما‌،که‌ احیانا به حـدیث اسـتشهاد می‌کنند باید حدیث را از استاد فرا گیرند تـا‌ اشـتباهاتی‌ کـه فراوان در القا یا‌ ثبت‌ حدیث‌ د کتب مـی‌بینیم تـکرار‌ نشود‌ ان شاء الله.


کیهان‌ فرهنگی‌:سؤال را به این شکل مطرح می‌کنیم،که چرا حـدیث خـوانی و مطالعه و شرح و بحث‌ در‌ اطراف نـثر و مـعانی حدیث،در جـنب‌ حـدیث‌ شـناسی و درایت‌ و روایت‌،در‌ حوزه‌های علمیه و دانشگاهها بـاب‌ نـشده است و برای تأسیس این درس و بهره‌مندی بیشتر از آن چه رهنمودهایی دارید؟
استاد مدیر شانه‌چی‌:عـرض‌ کـنم که علم حدیث همتای فقه‌ و تـفسیر‌ و سایر‌ علوم‌ اسلامی‌،تـقریبا از بـدو‌ پیدایش‌ این علوم و تجزیهء ایـن عـلوم،اول در مساجد جریان داشته و بعد مدارسی برای این کار تأسیس‌ شده‌ حتی‌ بعضی از سـلاطین،مـدارسی مخصوص آموزش فقه‌ و آموزش‌ حـدیث‌ تـأسیس‌ کـردند‌.مثلا‌ مدرسهء اشـرفیه کـه به وسیلهء اشرف قـایتبای در سـوریه احداث شد،به خاطر همین تدریس و آموزش حدیث و مخصوص محدثین و پخش حدیث بوده اسـت.در مـدارس عمومی هم‌ فقه مذاهب اربعه بـرای شـیعه تدریس مـی‌شده و عـکس آن هـم صادق است،دلیلش هـم این است که کتابهایی که در شیعه و اهل سنت داریم،می‌بینیم که پیش استاد مقابله شـده‌ اسـت‌ و این مقابله‌ها،نسخه‌هایش ارتباط پیدا مـی‌کند بـه زمـان مـؤلف،مـثلا من نسخه‌ای از مـوطأ مـالک را در یک کتابخانهء شخصی در مغرب دیدم که مربوط می‌شد به سنهء سیصد‌ و خرده‌ای‌ که این کتاب پیـش اسـتاد مـقابله شده بود.بههمین ترتیب ما کتابهای حـدیث شـیعه را کـه نـگاه مـی‌کنیم،کـه نسخش را البته در‌ همین‌ کتب اربعه که عرض کردم‌ نوشته‌ و در آنجا تعدادی از این نسخ معرفی شده.خود من یک نسخه کتاب کافی داشتم که به خط شیخ حـر عاملی صاحب کتاب وسائل‌ الشیعه‌ است که می‌دانید 20‌ جلد‌ وسائل الشیعه تألیف ایشان است،و آن کتاب کافی را، ایشان تصحیح کرده بودند و پیش ایشان قرائت شده بود و به آن کسی که این را خـدمتشان خـوانده بود، اجازه داده بودند‌.هم‌ چنین نسخه‌ای از استبصار شیخ طوسی داشتم که پیش مجلسی اول مقابله شده و قرائت (به تصویر صفحه مراجعه شود) شده بود و ایشان اجازه داده بودند و همین طور نـسخه‌ای از مـن‌ لا‌ یحضره الفقیه‌ داشتم که پیش ملا محمدباقر سبزواری قرائت شده بود و ایشان اجازه داده بودند و نسخهء دیگری از استبصار‌ نزد من موجود بود که پیـش شـمس الدین نوادهء شهید ثانی‌ کـه‌ پسـر‌ صاحب معالم باشد،قرائت و مقابله شده بود.منظور من این است که این امر مروسوم بوده و در ‌‌همین‌ مشهد در زمان صفویه،یعنی تقریبا از اوایل دورهـء صـفویه حوزهء حدیث وجود‌ داشـته‌ و اخـتصاص‌ به مشهد نداشته است، در اصفهان و قزوین هم به همین منوال بوده است مثلاملا خلیل‌ قزوینی در زوین حوزهء تدریس حدیث داشته، در شیراز سید ماجد بحرانی حوزهء‌ حدیث برقرار کرده بود‌ کـه‌ فـیض کاشانی برای تلمذ حدیث پیش ایشان می‌رفت و در مشهد نیز شیخ حر عاملی پس از اینکه از جبل عامل آمد و در اینجا توطن اختیار کرد،به تدریس حدیث پرداخت.غیر‌ از ایشان دو برادر بودند به نـامهای مـلا احمد تـونی و ملا عبد الله تونی که هر دو از بزرگان علمای شیعه هستند،ملا عبد الله حاشیه‌ای بر شرح لمعه دارد که‌ در‌ هـمین شرح لمعه‌های متداول هم منعکس شده و کتابهای دیگری هم از ایشان مـوجود اسـت.مـن کتابهایی را که پیش ملا احمد مقابله شده است و ایشان اجازه داده‌اند،دیده‌ام.باز،ملا‌ محمدباقر‌ سبزواری بـوده ‌ ‌کـه مدفن ایشان نزدیک مقبرهء شیخ حر عاملی در صحن کهنه واقع شده است و ایـشان حـدیث تـدریس می‌کردند و مجلس درس حدیث داشتند منظور من این است که‌ مجالس‌ درس حدیث وجود داشته است.
بـعد از انقراض دولت صفویه،در تمام علوم رکودی پیدا شد و افغانها مسلط شدند و حوزه‌های علمیه از هـم پاشیده شد که بـعدها کـم کم‌ روی‌ نیازی‌ که مردم به فقه و اصول‌ داشتند‌،حوزه‌های‌ مخصوص این دروس دایر شد چون فقه مبتلا به تمام مردم است و اصول هم مبتنی علیه فقه است گریزی از تدریس‌ این‌ دروسـ‌ نبود و هم چنان در حوزه‌ها تدریس می‌شد،اما‌ موضوع‌ قرآن و حدیث تقریبا فراموش شد.در عصر اخیرا با اقتباس از اهل سنت،موضوع تفسیر باز در حوزه‌ها رواج‌ پیدا‌ کرد‌ که در همین رابطه مرحوم عـلامه طـباطبائی در قم تفسیر‌ تدریس می‌فرمودند و عده‌ای از فضلا در محضر ایشان گرد می‌آمدند،و همین طور در اینجا جناب آقای میرزا جواد‌ تهرانی‌ که‌ از علمای بزرگ هستند و شخصی وارسته و شریفند،تفسیر تدریس می‌فرمودند و به‌ ایـن‌ تـرتیب تفسیر مقداری نضج گرفت و کسانی در این علم کتباهایی نوشتند که در رأس اینها تفسیر‌ المیزان‌ آقای‌ طباطبائی است و هم چنین تراجم تفاسیر به علم آمد.
اما در قسمت‌ حدیث‌ این‌ کار انـجام نـشد که البته این نقص است.ما دو نوع تفسیر داریم،یکی‌ تفسیر‌ عقلی‌ است و دیگری تفسیر نقلی.تفسیر نقلی خواه و ناخواه مبتنی بر حدیث است کما اینکه‌ فقه‌ ما اصـلا بـنایش بـر حدیث است چون بیشتر احـکام مـا مـستندش حدیث است‌ و لو‌ اینکه‌ ما مستند احکاممان را می‌گوییم کتاب و سنت و عقل و اجماع،ولی در واقع،شیعه آنجاهایی‌ که‌ از اجماع صحبت می‌شود زیاد اعتنا نـمی‌کند چـون تـحصیل اجماع خیلی مشکل است‌ و به‌ دست‌ آوردن اتفاق نـظر تـمام فقها خالی از اشکال نیست،اصل اجماع را شیعه بدین خاطر‌ قبول‌ دارد که قول امام را کشف بکند و کشف قول امام از آرایـ‌ عـلما‌ در‌ احـکام مشکل است و دلایل عقلی هم محدود است شیعه فقط بـه ملازمات احکام قائل است‌ اصول‌ جهارگانه‌ هم عبارتند از:استصحاب و برائت و تخییر و احتیاط که اینها هم باز دلیل‌ روایـی‌ دارد.پس بـنابراین مـدرک احکام شیعه، کتاب و سنت است.
ما راجع به احکام بیشتر از 500‌ آیـه‌ نـداریم که قسمتی از اینها مکررات است و با توجه به اینکه مثلا‌ در‌ فقه مرحوم شهید اول کتابی نوشته‌اند بـه‌ نـام‌ الفـیه‌ یعنی هزار مسئله را طرح کرده‌اند که‌ ایشان‌ تازه در اینجا استقصای جمعی مـسائل صـلات را نـکره‌اند. 50 کتاب در فقه‌ داریم‌ و شما حساب کنید که چه‌ مقدار‌ احکام فقهیه‌ داریم‌،تازه‌ بـا ایـنکه عـرض کردم که شهید‌ آن‌ استقصاآت را نکرده بنابراین 500 آیه که قسمتی از آن هم مکررات‌ است‌،بـازگوی تـمام این احکام نیست و راه‌گشای‌ ما نمی‌تواند باشد.فقه‌ ما‌ مبتنی بر حدیث اسـت کـما‌ ایـنکه‌ بیشتر فقه اهل سنت هم مبتنی بر حدیث است.توجه دارید با این‌ ابـتنائی‌ کـه فقه ما بر حدیث‌ دارد‌،شایستهء‌ اعمال نظر است‌ و باید‌ حدیث تدریس شود،خـاصه‌ احـادیثی‌ را کـه در کتب فقهیه منعکس کرده‌اند،و گاهی قسمتی از این حدیث وجود دارد‌،و اگر‌ چنانچه صدر و ذیل این حـدیث در‌ کـتاب‌ ملاحظه شود‌،به‌ طور‌ کلی تغییری در حکم‌ پیدا می‌شود،جهات دیگری هـم وجـود دارد مـثلا در احادیث،اگر کلمه‌ای پس و پیش شود‌ یا‌ شکل قرائت به طرز دیگری باشد‌ یا‌ افتاده‌ بـاشد‌ و یـا‌ در سـلسلهء سند‌ مثلا‌ سقطی واقع شود، در نتیجه این حدیث از درجهء اعتبار ساقط خـواهد شـد و به خاطر همین‌ موضوع‌ بوده‌ که در سابق معمولا کتابهای حدیث را‌ پیش‌ استاد‌ می‌خواندند‌ و استاد‌ هم‌ پیـش اسـتاد دیگرش و همین طور ادامه پیدا می‌کرد تا می‌رسید به آن کسی که حـدیث را تـدوین کرده بود و سرانجام می‌رسید به امام.مـثلا شـیخ طـوسی که‌ دو کتاب از کتب اربعهء ما را تدوین کـرده،در کـتاب فهرست سلسلهء سند خوش را به اصحاب و اصول چهارصد گانه و دیگرانی که از ائمه مـستقیما روایـت کرده‌اند،می‌رساند.
همین‌ طور‌ شـیخ نـجاشی در کتاب رجـال سـلسلهء سـند خویش را ذکر می‌کند و اینکه من ایـن کـتاب را از کی شنیدم و او از کی و...تا مثلا رسید به فلان صحابهء امام‌ و او‌ از امام تـلقی کـرده،بنابراین در سابق به این شکل بـوده است ولی متأسفانه در حوزه‌های عـلمیه ایـن رسم متروک شده که امـیدواریم‌ بـه‌ یاری خدا به این قسمت‌ توجهی‌ دوباره مبذول شود.وقتی که من درایـه را نـوشته بودم جناب آقای شبیری زنـجانی آن را در حـوزهء قـم تدریس می‌فرمودند کـه الان هـم‌ در‌ دانشگاه نظری درایه تـدریس‌ مـی‌شود‌ و خود من پارسال تدریس آن را به عهده داشتم و امسال دو سه کنفرانس راجع به درایه داشـتم مـنتهی چون دیگر وقت ایفا نمی‌کرد،گـفتم کـه کس دیـگری ایـن تـدریس را‌ به‌ عهده بگیرد،بـنابراین درایه الان هم وارد دانشگاهها شده و هم در حوزه‌ها تدریس می‌شود،اما حدیث هنوز جا باز نکرده کـه مـثلا مثل تفسیر،خود و شرحش را بخوانند کـه بـاز‌ هـم‌ امـیدواریم ایـن‌ کار در آتی مـعمول شـود.


کیهان فرهنگی:ببخشید استاد،فرمودید نسخه‌ای از موطأ مالک؟
استاد مدیر شانه‌چی:بله‌،موطأتقریبا اولین کتاب حدیثی اسـت کـه بـه ما رسیده،یعنی در‌ سدهء‌ دوم‌ هجری نـوشتن حـدیث رواج پیـدا کـرد کـه در آن زمـان عمر بن عبد العزیز به والی مدینه ‌‌دستور‌ داد که احادیث پیغمبر ص را بنویس که می‌ترسم احادیث پیغمبر ص از میان برود‌،ایشان‌ این‌ کار را شاید شروع کرده باشند و لیکن کسانی کـه نامزد این کار بودند اسامی‌شان برای‌ ما مجهول است با شروع حدیث نویسی عده‌ای در شهرها و بلاد اسلامی به‌ نوشتن حدیث پرداختند ولی‌ کتابهایی‌ در این زمینهء به خصوص در دست ما نـیست.از جـملهء این کتابهای قدیمی همین موطأ مالک است.
کیهان فرهنگی:برای تحقق وحدت فریقین، در عالم علم الحدیث چه کاری می‌توان‌ کرد آیا می‌توان فی المثل مجموعه‌ای از احادیث متفق علیه شـیعه و سـنی‌را گرد آورد،در صورت امکان چه مشکلات و چه محسناتی در بر خواهد داشت؟
استاد مدیر شانه‌چی:اتفاقا سؤال بسیار به‌ جایی‌ است و این یکی از آن اقداماتی است کـه الان بـه آن نیاز داریم علی الخصوص در وضـع فـعلی مسلمین که می‌بینیم به انحای مختلف می‌خواهند اختلافاتی بین شیعه و سنی بیندازند‌ مخصوصا‌ اینکه اختلافاتی هم در سابق داشته‌اند،منتها ما در این برهه نیاز بـیشتری بـه وحدت بین فرق اسـلامی داریـم،خوشبختانه مقداری از اینکار در زمان مرحوم آیت الله بروجردی‌ به‌ وسیلهء آقای شیخ محمدتقی قمی که از شاگردان مرحوم حاج شیخ عبد الکریم قمی بودند،انجام شد که ایشان این کار را در مصر شـروع کـردند و به اصطلاح دارالتقریب‌ بنا‌ نهادند‌ و تا حدودی مذاهب اسلامی به‌ هم‌ نزدیک‌ شدند و مجلهء «دارالتقریب»هم انشتار می‌یافت که حاوی مقالات مختلفی در فقه شیعه و فقه مذاهب اربعه و مذاهب دیگر اسـلامی مـثلا در‌ روز‌ و امثال‌ ایـنها بود از جمله مسائلی که برای بنده‌ مطرح‌ بوده یکی این است که چرا اهل سنت از احادیث شـیعه استفاده نکنند و متقابلا شیعه از احادیث اهل سنت‌ بهره‌ نبرند؟البته می‌بینیم‌ شیعه در سـوابق کـتب فـقهی،به روایات اهل سنت خیلی‌ استشهاد داشته اما از زمان شهید ثانی،فقه شیعه منحصر شد به مـدرک ‌ ‌اخـبار و احادیث وارده از ائمه‌. البته‌ ما‌ نیاز چندانی به احادیث اهل سنت نداریم چون نـوع ایـن احـادیث‌ در‌ کتب حدیث ما منعکس است و چیز زایدی است اما اهل سنت نیاز بیشتری به احـادیث صادره‌ از‌ ائمهء‌ ما دارند.
در مسافرتی که به حجاز داشتم،روزی به مدرسهء علمیهء‌ مـدینه‌ رفتم‌ و با بعضی از اسـاتید آنـجا و عده‌ای از دانشجویانی که از ریاض آمده بودند ملاقاتی‌ کردم‌. مبنای‌ صحبت بر این بود که فقه شیعه،فقه زنده‌ای است.صرفنظر از اختلافاتی که‌ بین‌ شیعه و سنی موجود است فقه ما،فقه زنـده‌ای است که بر اصل اجتهاد‌ است‌.اما‌ فقه اهل سنت فقهی است که مبتنی بر اجتهاد کسانی است که هزار سال‌ از‌ زمان آنها گذشته و اگر چنانچه مبنای فقه بر حدیث بـاشد،در زمـان ابوحنیفه‌ (به‌ تصویر‌ صفحه مراجعه شود) و شافعی و امثالهم کتب صحاح سته تدوین نشده بوده الان ما بهترین چاپهای‌ صحاح‌ سته را در اختیار داریم با مجموعهء کلانی از احادیث نبویه،آیات‌ احکام‌ تدوین‌ شـده و تـفاسیری هم برایشان نوشته شده از فریقین. همین طور علم اصول تنقیح شده،بنابراین‌ ما‌ چرا‌ نیازی داشته باشیم به اینکه به کسانی که در هزار سال پیش‌ می‌زیسته‌اند‌ و مدارک قلیلی در اخـتیار داشـته‌اند، استناد کنیم.و با توجه به زنده بودن فقه شیعه،گفتند ما‌ الان‌ در مسائل اجتهاد می‌کنیم و نیازی هم نداریم که از سابقین تقلید کنیم‌.اشکالی‌ که آنها گرفتند این‌بود که فـقه شـیعه‌ مـبتنی‌ بر‌ احادیثی است که از حـضرت صـادق ع و حـضرت‌ باقر‌ ع و سایر ائمه شما رسیده و چون اینها مشرع نیستند و خودشان هم مقنن نیستند بنابراین‌ احادیثی‌ که از ایشان رسیده باشد‌ در‌ حکم قـو‌ ابـوحنیفه‌ و امـام‌ شافعی و امام مالک می‌شود.در آنجا‌ من‌ مطلبی را بـازگو کـردم که اولا طبق فرمودهء خو پیغمبر ص که حدیثی‌ متفق‌ علیه شیعه و سنی است:« تارک فیکم‌ الثقلین،کتاب الله و عترتی‌»عترت‌ را ردیـف قـرآن،بـرای ما‌ مشکل‌گشای‌ مسائل دینی قرار دادند و در مورد احادیث حضرت صـادق ع و حضرت باقر ع می‌بینیم در‌ تمام‌ کتب رجالیهء شما از میزان‌ الاعتدال‌ و لسان‌ المیزان گرفته تا‌ سایر‌ کتب،ایشان را تزکیه‌ کـرده‌اند‌ یـعنی گـفته‌اند که اینها ثقه هستند بنابراین اگر احادیثی از ایشان صادر شده بـر‌ اسـاس‌ گفته خودشان،که هر چه ما‌ می‌گوییم‌ از پیغمبرمان‌ است‌ و در‌ واقع حدیث مرسل است‌-اگر مرسلش ثـقه بـاشد-خـواه ناخواه شما هم باید بپذیرید،و ما می‌بینیم که حضرت صادق‌ ع مکررا‌ فـرموده‌اند کـه هـر چه من می‌گویم‌ از‌ جدمان‌ رسول‌ الله‌ ص است.پس بنابراین‌ احادیث‌ ما در واقع احادیث پیغمبر ص اسـت و دلیـل هـم این است که خیلی از احادیث را که‌ تطبیق‌ کردیم‌ دیدم که عین همان حدیث و هـمان الفـاظ‌ در‌ کتب‌ شما‌ هم‌ آمده‌ است.
برای این کار درصدد برآمدم که بیاییم و احـادیث کـتب اربـعه و احادیثی را که در بقیهء کتب ما هست و از پیغمبر نقل شده از هم مجزا کنیم‌،این کـار را مـن شروع کردم و چون در جریان کار متوجه شدم که به تنهایی نمی‌توانم این کـار را انـجام بـدهم،به تعویق افتاد و بعد که بنیاد پژوهشهای اسلامی دائر‌ شد‌ این مسئله را مطرح کردم و این کـار را انـجام دادند و چون ملاک کار بر احادیث فقهی بود از وسائل الشیعهء حر عـاملی-کـه در حـدود 90 کتاب در اختیارش‌ بوده‌ و از آنها استخراج می‌کرده-و همین طور حاجی‌نوری-که از بحار و از سایر کتب استخراج کـرده-احـادیث نـبویه‌اش را استخراج کردیم که این کار‌ در‌ بنیاد پژوهشهای اسلامی خاتمه پیدا‌ کرده‌ و فـعلا مـشغول نوشتن عناوینش هستیم.بعد از این مرحله جزو دستور کارمان است که بیاییم احادیث اهل سنت را کـه در ایـن زمینه وارد‌ شده‌ همه را یک جا‌ بیاوریم‌،منتها به طور اختصار و نوع احـادیث مـندرج در صحاح سته که کتاب التاج پنج صـحیح را بـه اصـطلاح جمع کرده‌اند،اینها را بیاوریم و با این احـادیث نـبویه که ما استخراج‌ کرده‌ایم‌ در یک جا و به شکل مجموعه‌ای واحد ارائه دهیم.احادیث نـبوی شـیعه و احادیث نبوی اهل سنت را،کـه ایـن خیلی کـارگشا خـواهد بـود،البته آنها از تجزیهء ما و احادیث نـبوی‌ کـه‌ در کتب‌ شیعه موجود است می‌توانند استفاده کنند و همان مقدمه‌ای که عرض کـردم خـود حضرت صادق ع فرموده است که‌ احـادیث ما،احادیث پیغمبر ص اسـت و سـلسله سندش را هم می‌رسانند،یعنی‌ از‌ پدرشـان‌ و آبـایشان می‌رسانند به رسول ص خدا و آنجایی که سلسله سند نداشته.مرسل است،به اصـطلاح مـرسل نقه که ‌‌باید‌ ما بـپذیریم،و ایـن کـار را که ما انـجام بـدهیم آنچه که نظر سـرکار‌ اسـت‌ ان‌ شاء الله تعالی اعمال خواهد شد.بنابراین یکی از آمال ما این موضوع بوده کـه‌ بـتوانیم با این کار مسئلهء فقه را آسـانتر کـنیم.بسیاری از احـادیث، خـود‌ مـشکل‌گشای احادیث دیگر است‌ اگـر‌ یکی از احادیث اهل سنت به طور اجمال آمده باشد،مثلا حدیثی از حضرت صادق ع آمده و مـفصلتر و مـشروحتر و با بیانی دیگر ذکر شده یـا بـه عـکس مـثلا حـدیثی مفصل در کتاب‌ اهـل سـنت ممکن است حدیث مجملی از کتاب ما را روشن و تفسیر نماید.
بنابران خود این موضوع،موجب تقریب بـیشتری مـی‌شود وقـتی ببینیم که ما در مهمترین مدرک فقهی‌مان در واقـع‌ هـماهنگی‌ داریـم،هـر چـند کـه ما در احادیث اختلاف کمی با هم داریم.


کیهان فرهنگی:دربارهء کتاب عظیم الشأن بحار الانوار مجلسی،بحثها و ارزیابی‌های مختلفی جریان داشته و دارد،نظر حضرت عالی‌ در‌ این خصوص چیست؟آیا مـی‌توان گزیدهء ملخص و مهذبی از آن فراهم کرد؟
استاد مدیر شانه‌چی:نویسندهء بحار خود در ابتدای کتابشان یادآوری کرده‌اند که هدف از نوشتن کتاب این است که احادیث‌ متفرقهء‌ امامیه را جمع‌آوری نمایم.بنابراین ایشان نظرشان جـمع‌آوری احـادیث بوده نه تهذیب و تنقیح و این کار را واگذار کردند به دیگران.یعنی هر کسی با هر سلیقه‌ای که دارد می‌تواند‌ این‌ کار‌ را انجام دهد.
پس ایشان‌ یک‌ مجموعه‌ای‌ از احادیث امامیه را جمع‌آوری کـرده‌اند کـه البته در مواردی که مربوط به تواریخ ائمه و پیغمبران می‌شود از احادیث اهل سنت‌ هم‌ استفاده‌ کرده‌اند.مثلا در جلد ششم بحار الانوار سابق‌-که‌ حـالا نـمی‌دانم در چاپهای اخیر کدام جلد مـی‌شود-و در آن جـلدی که مربوط هب علی ابن ابیطالب است که‌ به‌ نظرم‌ جلد نهم می‌شود و در جلد یازدهم و دوازدهم و سیزدهم از احادیث‌ اهل سنت استفاده کرده‌اند هم چـنین در جـلد چهاردهم بحار که راجـع بـه السماء و العالم است باز احادیثی‌ را‌ که‌ از طریق اهل سنت ذکر شده،آورده است.بنابراین مجموعهء حدیث‌ مورد‌ نظر ایشان بوده است نه اینکه تنقیح بکنند و شایسته است که عده‌ای صاحب‌نظر و مـتخصص فـن، گزینشی‌ از‌ این‌ احادیث به عمل بیاورند و آنهایی را که صحیح نیست یا مثلا فرض‌ کنید‌ اشکالاتی‌ از لحاظ تطابق با علوم روز دارد و یا سندش،سند درستی نیست،حذف کنند‌.


کیهان‌ فرهنگی‌:آیا ضـروت یـک طبع و تـصحیح جدید از کتب اربعهء حدیث شیعه احساس نمی‌شود و امکان‌ دارد‌ یک معجم المفهرس سراسری همانند معجم المفهرسی که پیـرامون الفاظ حدیث نبوی برای‌ اهل‌ سنت‌ فراهم شده ترتیب داد؟در این زمـینه چـه کـارهایی شده و چه کارهایی باید بشود؟
استاد مدیر شانه‌چی‌:سؤال‌ بسیار به جایی است و شامل دو بخش می‌شود که یـک ‌ ‌بـخش آن مربوط‌ می‌شود‌ به‌ طبع منقحی از کتب اربعه که این کار تقریبا یک مـقدارش انـجام شـده یعنی کتب‌ اربعهء‌ حدیث را چاپ منقحی کرده‌اند منتها قسمتی از چاپ کافی و تهذیب و استبصار‌ و من‌ لا‌ یـحضره الفقیه در نجف انجام شده و قسمتی هم در تهران،و نسخ مورد اطمینان در دسترشان‌ بنوده‌ و یـا‌ شاید شناسایی به مـوضوع نـداشته‌اند و مستعجلا انجام شده.من لا یحضره الفقیه‌ به‌ وسیلهء آقای غفاری ظاهرا از روی 9 نسخه مقابله شده و طبع منقحی در اختیار قارئین گذاشته‌اند که‌ با‌ این وصف دیگر نیازی به تجدید چاپ این کتاب نـیست.
در مورد‌ آن‌ سه کتاب دیگر که این نظر اعمال‌ نشده‌،اگر‌ چنانچه تجدید چاپ بشود بسیار به جاست‌ و برای‌ همین موضوع است که کتابشناسی کتب اربعهء حدیث شیعه را نوشته‌ام در حدود‌ 200‌ نـسخه از کـتب اربعه را‌ معرفی‌ کرده‌ام که‌ ان‌ شاء‌ الله لجنه‌ای یا هیئیت بتوانند از‌ روی‌ این نسخه‌های نفیس،البته نه اینکه هر یک از اینها را با‌ 50‌ نسخه مقابله بکنند،بلکه گزینشی از‌ میان اینها صورت بـگیرد‌ واصـح‌ و اقدم نسخه‌ها را در اختیار‌ داشته‌ باشند که چاپ منقحی از این سه کتاب کافی و استبصار و تهذیب بشود که‌ کار‌ بسیار به جایی است.
در‌ مورد‌ سؤال‌ دومی که مطرح‌ کردید‌ باید بـگویم کـه خوشبختانه‌ این‌ کار از دیر زمانی در عالم تشیع شروع شده و فهرستی برای وسائل الشیعه توسط‌ یکی‌ از دوستان به نام آقای حاج‌ سید‌ جواد مصطفوی‌ تنظیم‌ شده‌ که یک جلد آنـ‌ در حـدود 10-15 سـال پیش به چاپ رسید و بـه عـللی ایـن چاپ به تأخیر‌ افتاد‌ تا اخیرایک جلد دیگرش چاپ شد‌.در‌ خلال‌ این‌ مدت‌ یکی دیگر از‌ دوستان‌ به نام آقای طبیبی-کـه در بـنیاد پژوهـشهای اسلامی مشغول کار هستند-طی 10 جلد، وسائل‌ الشـیعه‌ را‌ فـهرست کرده‌اند که قرار است با ملاحظاتی‌ که‌ خود‌ ایشان‌ مجددا‌ اعمال‌ خواهند کرد، تجدید چاپ شود.
اما راجع بـه کـتب اربـعه،یکی از آقایانی که ظاهرا در قم هستند آمده‌اند و مفتاح کتب اربـعه درست کرده‌اند ولی این کار‌،کار منقح و شایسته‌ای نیست هر چند که زحمت بسیار کشیده‌اند ولی تا حدودی (به تـصویر صـفحه مـراجعه شود) تطویل بلاطائل است که باید این کار مجددا انجام شـود. و اگـر چنانچه‌ خود‌ ایشان که حالا کتب دیگر را ملاحظه می‌کنند یا هیئت دیگری که می‌توانند،این کـار را انـجام دهـند که ما اقلا راجع به کتب اربعه،معجمی داشته باشیم و برای‌ مـراجعه‌ بـه آن کـتب تسهیلاتی فراهم شود.


کیهان فرهنگی:معجم لغات حدیث،در میان آثار قدما کمتر به چـشم مـی‌خورد و از هـمه معروفتر مجمع‌ البحرین‌ است،اگر ایحانا آثار دیگر‌ موجود‌ است،اعم از چاپ شده یـا مـخطوط،ذکر بفرمایید و بعد اینکه،ضرورت تدوین یک معجم بزرگ لغات حدیث شیعه تـا چـه مـیزان است؟
استاد مدیر‌ شانه‌چی‌:اتفاقا این موضوع را‌ من‌ همیشه در نظر داشته‌ام و شاید از دیر زمان ایـن فـکر همراه من بوده است،تا اینکه بنیاد پژوهشهای اسلامی دایر شد و به بـنده پیـشنهاد کـردند که سرپرستی گروه حدیث را‌ به‌ عهده بگیرم و اولین کارم در این سمت پرداختن به همین مـوضوع بـود.می‌دانیم در میان اهل سنت در خصوص لغات حدیث نبوی از دیر زمان یعنی از قـرن دوم کـتاب‌ نـوشته‌ شده،از‌ جلمه ابوعبید که همزمان هارون الرشید بوده و فراء و دیگران هم نوشته‌اند و مرتب کم و زیـاد شـده و تـنقیح و تهذیب‌ شده تا بالأخره بهترین کتاب در یان زمینه توسط ابن اثیر‌ نـوشته‌ شـد‌،می‌دانیم کمه ابن اثیرها سه برادر بودند که یکی از آنها صاحب کامل التواریخ است و یکی هـم ‌‌مـؤلف‌ نهایه است که همین معجم بزرگ احادیث است و الان اسمش را به خاطر‌ نـدارم‌.مـقصود‌ این است که ایشان در حدیث تخصص داشـته و بـرادر دیـگر در ادب صاحب نظر بوده‌ است که یکی از کـتب اربـعهء ادب عربی را مرقوم کردند، ایشان که‌ فکر می‌کنم اسمش مجد‌ الدین‌ باشد کتاب نـهایه را در حـدیث،یعنی در لغات حدیث و غریب الحـدیث نـوشته‌اند که ایـن کـار را بـه طور مستوفی انجام داده‌اند تا جـایی کـه هر کاری که بعدها در این‌ رشته انجام شده بخوبی و کمال کار ایـشان نـبوده و اخیرا این کتاب افست شده و در ایـران هم در دسترس است.
بـنابراین شـاید در حدود متجاوز از 50 الی 60 کتاب معروف از‌ عـلمای‌ مـعروف،در لغت حدیث اهل سنت تدوین شده که از اواخر قرن دوم شروع شده تازمان ابـن اثـیر که عرض کردم بهترین کـتاب را ایـشان نـوشته‌اند و تدوین کرده‌اند.
مـتأسفانه شـیعه‌ در‌ این رشته کتابی نـداشت تـا اینکه طریحی که از علمای زمان صفویه بوده کتاب مجمع البحرین را به این منظور نـوشت.اولا ایـن کتاب اختصاص به غریب الحدیث نـدارد‌ و هـمانطور‌ که از اسـمش بـر مـی‌آید منظور از«مجمع البحرین»دو بـحر یعنی قرآن و حدیث است،بنابراین هم شامل لغات قرآن است و هم لغات حدیث.
قسمت مـعظم ایـن لغات هم‌،لغات‌ و احادیثی‌ است کـه مـربوط بـه کـتابهای‌ اهـل‌ سنت‌ است و احـادیث نـبوی که در کتابهای آنهاست.قمستی هم از لغات حدیث شیعه هست،ولی این کار استقصا نشده است.بنابراین‌ در‌ بـنیاد‌ پژوهـشهای اسـلامی،اولین کاری که انجام شد همین‌ بـود‌ کـه لغـتنامه‌ای از احـادیث شـیعه بـنویسیم،برای این کار از کتب اربعه شروع کردیم و کافی را با شروحی که‌ نوشته‌ شده‌ بود مثل شرح ملا خلیل قزوینی و شرح مجلسی-که اینها‌ زحمت کشیده و لغاتش را اسـتخراج کرده بودند-تمام لغات استخراج شده را از این کتابها بیرون کشیدیم و لغات‌ استخراج‌ نشده‌ را از کتاب وافی فیض که مجموعهء کتب اربعه است استرخاج‌ کردیم‌ و هر مقدار نیز از این دو بزرگوار مغفول مـانده بـود-با توجه به اینکه ایشان به‌ عربی‌ آشنایی‌ داشتند-چون ما منظور داشتیم که به شکلی همه فهم کار را‌ ارائه‌ دهیم‌، بنابراین از اول کتاب کافی تا آخر ملاحظه شد و از کـتاب صـحاح جوهری و لسان‌ العرب‌ ابن‌ منظور و قاموس لغت استخراج کردیم.قسمت اعظم این کار انجام شده که ان شاء‌ اللّه‌ در آتیهء نزدیکی آن را به طور کـامل عـرضه خواهیم کرد.این کار‌ قـریب‌ بـه‌ اتمام است یعنی ما لغات وافی را تقریبا استخراج کرده‌ایم،لغات من لا یحضره‌ الفقیه‌ را از شرح مجلسی اول بیرون آورده‌ایم و لغات کافی را از شرح مجلسی‌ مرآت‌ العقول‌ اسـتخراج کـرده‌ایم و همینطور لغات دیگر کـتابها را، کـار تقریبا تمام شده است.


کیهان فرهنگی:آیا‌ می‌توان‌ از مشترکات کتب اربعه و بحار الانوار و وافی و وسائل الشیعه و مستدرک الوسائل که‌ کتب‌ چند‌ گانهء حدیث شیعه هستند،یک متن جامع که فـقط مـشترکات را در برداشته باشد،تدوین‌ کرد‌ و اصولا‌ این کار صلاح است یا خیر؟
استاد مدیر شانه‌چی:البته می‌شود،منتها میان‌ این‌ کتابها از نظر اعتبار و سندیت اختلاف وجود دارد، خوشبختانه راجع به احادیث فقهیه کـه بـیشتر مورد‌ عـمل‌ و نیاز است اینکار انجام شده،یعنی احادیث فقهیهء کتب اربعه را به‌ انضمام‌ کتابهای دیگری که مورد اعـتماد شیعه بوده‌ است‌،صاحب‌ وسائل الشیعه جمع‌آوری کرده و مجلسی در بحار‌ احـادیث‌ کـتب اربـعه را نیاورده که دلیلش را در اول کتاب ذکر می‌کند و می‌گوید‌ چون‌ کتب اربعه متداول بود و نسخه‌هایش‌ پیش‌ مردم یافت‌ مـی‌شد‌،‌ ‌خـواستیم‌ احادیث دیگر کتب را جمع‌آوری کنیم‌.این‌ است که جز در مواردی نادر،کتب اربـعه را نـیاوردیم.احـادیثی را‌ که‌ صاحب بحار در کتابش آورده مخصوصا‌ در رشتهء فقه مختصر‌ است‌.صاحب مستدرک الوسائل نسخه‌های اصلی‌ ایـن‌ کتابها را که در اختیار مجلسی بوده،جمع‌آوری کرده و همینطور کتابهای دیگری را‌ که‌ به نـظر مجلسی نرسیده بود‌،جـمع‌ کـرده‌ و احادیث فقهیه را‌ به‌ عنوان مستدرک الوسائل نوشته‌.بنابراین‌ راجع به احادیث فقهیه تقریبا مجموعه‌ای از کتب اربعه،بلکه از نوع کتب حدیث‌ شیعه‌، ما در اختیار داریم که عبارتست‌ از‌ وسائل الشیعه‌ با‌ مستدرکش‌ امـا در مورد احادیثی‌ که مربوط به اصول عقاید یا اخلاقیات است کاری انجام نشده است و همین مجموعهء بحار‌ است‌ و وافی،که اصول کافی را در‌ جلد‌ اول‌ منعکس‌ کرده‌ ولی از کتابهای‌ دیگر‌ استفاده نکرده مگر بـندرت.ولی ایـن کار در کتابهای بحار انجام شده که خیلی از این‌ احادیث‌ نیاز‌ به تنقیح دارد،یا به لحاظ سند‌ یا‌ به‌ لحاظ‌ بررسی‌های‌ علمی‌ که امید می‌رود در آتیه کسانی از متخصصین فن بتوانند ایـن‌ها را از لحـاظ صحت و سقم بررسی کنند و بعد صاحب نظرانی هم باشند در رشتهء حدیث شناسی‌ که اینها را از لحاظ سند ارزیابی کنند.
در مورد احادیثی که در اصول عقاید است افراد باید در موضوعات کلامی و فـلسفی آشـنایی کامل داشته باشند چون احادیثی هم در‌ رشته‌های‌ دیگر هست مثلا فرض کنیم در همان جلد 14 که نامش برده شد«سماء و العالم»در آنجا تقریبا یک فلسفهء طبیعی بیان شده که از افـلاک و ابـرو آسـمان و زمین‌ و تمام‌ مکونات و مخلوقات در آنـجا بـحث شـده،همچنین در طب و غیره.متأسفانه همانطور که سرکار هم فرمودید در جایی که اصل حدیث در حوزه‌ها‌ تدریس‌ نمی‌شود باید گفت که نوبت‌ بـه‌ ایـنکارها و ایـن گونه امور نمی‌رسد.


کیهان فرهنگی:آیا می‌توان و شـایسته اسـت که از بعضی یا از تمام کتب شیعه،فقط احادیث صحاح را استخراج‌ و جمع‌ و تدوین کرد و انتشار داد؟
استاد‌ مدیر‌ شانه‌چی:باید عـرض کـنم کـه در این کتب اربعهء ما که در ازمنهء قدیم تدوین شده،اصـطلاح تنویع حدیث به چار قسم و اقسام فرعیه‌ای که مترتب بر آنهاست(منظور از‌ چهار‌ قسم صحیح و حسن و موثق و ضـعیف مـی‌باشد)،انـواع فرعیه هم مثل مرسل و معنعن و معلل و امثال اینها،اصطلاحاتی هستند کـه از قـرن دوم و سوم(در قرن دوم قسمتی از اینها در کتاب‌ الام‌ شافعی آمده‌ است مثل حدیث مرسل و صحیح و ضعیف) متداول شـده اسـت و کـم کم کتابهایی در این زمینه نوشته شده‌ که اولین کتابی که در این خـصوص در اخـتیار داریـم و به‌ طور‌ مشروح‌ بحث کرده مال را مهرمزی است که ایشان به نظرم در اواخر قـرن سـوم یـا اوایل قرن ‌‌چهارم‌ می‌زیسته‌اند.
بعد حاکم نیشابوری است که مستدرک صحیحین را نوشته و همین طـور کـتابهای‌ دیگری‌ که‌ در این موضوع نوشته شده است ولی وقتی شیعه در کتب اربعه احادیث‌شان را تـدوین‌ کـردند ایـن اصطلاح ملحوظشان نبود و دو جور حدیث داشتند،حدیث صحیح و غیر صحیح‌،منظورشان از حدیث صحیح‌، احـادیثی‌ اسـت که مورد اعتماد بوده یعنی وثوق داشتند به صدورش از امام و معصوم،این وثـوق و اعـتماد بـه صدور از امام،قراینی داشته است پیش متقدمان،که این قراین را صاحب وافی‌ در اوایل کتاب بـازگو مـی‌کند و دیگران هم ذکر کرده‌اند مثل شیخ بهائی و غیره و این قراین این اسـت کـه در یـکی از اصول معتمدهء شیعه یعنی آن اصول چهارصد گانه که در‌ زمان‌ ائمه نوشتند شده که به نـویسندهء بـعضی از آنـها اعتماد چندانی نیست و بعضی ازآنها هم مورد اعتماد بوده‌اند در بین متقدمین شـیعه اگـر در آن آمده باشد یا در دو‌ اصل‌ از اصول چهارصد گانه تکرار شده باشد یا در اصلی که بر امام عـرضه شـده باشد و امام صحه گذاشته باشد،مثل اصل حریز.مثلا کتاب حریز کـه حـریز بن‌ عبد‌ الله سجستانی که از اصحاب حضرت صـادق بـوده،کـتابی در حدیث نوشتهء دربارهء نماز و این کتاب از جـمله کـتب مورد اعتماد بوده علی الخصوص در اصل نماز،یکی از‌ این‌ قراین‌،کتابها و اصولی اسـت کـه امام‌ به‌ صاحبان‌ آنها اعـتماد داشـته و آنها را تـوصیه کـرده اسـت،مثلا از امام سؤال می‌شود که آقـا در خـانه‌های ما کتب بنی فضال‌ زیاد‌ یافت‌ می‌شود، اینها را چکار کنیم-بنی فـضال عـده‌ای‌ از‌ علمای شیعه بودند در حجاز که ایـنها متأسفانه فطحی مذهب بـودند یـعنی بعد از حضرت صادق قائل بـه امـامت‌ عبد‌ الله‌ افطح فرزند بزرگ حضرت صادق بودند،البته فرزند بزرگترشان اسماعیل‌ بـود کـه در زمان حیات امام درگذشت.ایـشان دومـین فـرزند ذکور حضرت بـودند کـه ادعای امامت کرد و در‌ خـانه‌ حـضرت‌ نشست و عده‌ای از مردم به این خیال که او امام است‌ سؤالاتی‌ کردند که (به تـصویر صـفحه مراجعه شود) ضمن آن متوجه شدند کـه صـلاحیت لازم را ندارد‌ ایـن‌ بـود‌ کـه برگشتند و در آن زمان بیشتر از 70 روز از عـمرش باقی‌ نبود‌ ودرگذشت‌،عده‌ای از این فکر منصرف شدند اما عده‌ای از بزرگان شیعه همچنان بر ایـن‌ اعـتماد‌ و باور‌ باقی ماندند که ما در قـرن چـهارم رجـالی فـطحیه داشـتیم-امام عسکری در جـواب‌ سـؤال‌ مردم راجع به کتابهای بنی فضال جواب می‌دهند که:«خذوا مارووا، و ذروا مادروا‌»«آن‌ چیزهایی‌ را که روایـت مـی‌کنند اخـذ کنید و لیکن آرا و معتقدات آنها را قبول نکنید»بـنابراین‌ ایـن‌ کـتابها مـورد تـصویب امـام واقع شده بود.نتیجه این‌می‌شود که این قبیل قراین‌ را‌ در‌ روایات صحی می‌گفتند و کتب اربعه بر این پایه مبتنی است و ما می‌بینیم مثلا شیخ صدوق‌ در‌ اول کتابش می‌گوید روایـاتی را که در اینجا ذکر می‌کنم حجت بین‌ من‌ و خداست‌ و من به آن فتوا می‌دهم.
یا در کتاب کافی مؤلف می‌گوید که از من تقاضا‌ کردند‌ یک‌ کتاب وافی و کافی بنویسم راجع به احادیث و مـن هـم این کتاب را‌ جمع‌آوری‌ کردم.بنابراین احادیثی که در کتب اربعه آمده به اصطلاح متقدمان شیعه همه‌اش صحیح است.منتها‌ چیزی‌ که هست،ما معصوم را فقط منحصر به یکعده خاص مـی‌دانیم مـی‌گوییم‌ شخص‌ عالم هر اندازه که در امور متخصص‌ باشد‌ باز‌ هم ممکن است که اشتباه بکند و یا‌ نسبت‌ به افرادی خوشبین باشد،روی این اصـل مـا نمی‌گوییم که تمامی احادیثی کـه‌ در‌ کـتب اربعه آمده همه‌اش صحیح‌ واقعی‌ است ولی‌ به‌ اصطلاح‌ آنها،صحیح است.بنابراین اگر خواسته‌ باشیم‌ که طبق این اصطلاح که از زمان علامه در بـین شـیعه هم‌ متداول‌ شد-عـلت تـداول این بود که‌ شیخ بهائی متعرض می‌شود‌ که‌ چون بعد عهد پیدا شده‌ نسبت‌ به زمان ائمه،بنابراین ما نمی‌توانیم آن قراین را که مورد قبول متقدمان‌ بوده‌،ملاکعمل خود قرار بـدهیم و بـرای‌ اینکه‌ تشخیص‌ بدهیم این حدیث‌ صحیح‌ است یا نه مجبوریم‌ اصطلاحات‌ برادران اهل سنت را به کار ببریم-توجه دارید که نمی‌شود اصطلاح متقدمانی را‌ که‌ در هزار سال پیش بوده‌اند،امروز‌ پیـاده‌ کـنیم و ملاک‌ قـرار‌ دهیم‌.بنابراین اگر ما خواسته‌ باشیم که صحیح کافی یا صحیح من لا یحضره الفقیه و یا اخیار صـحیح تهذیب و استبصار‌ را‌ جدا کنیم،باید قسمت اعظم این‌ احادیث‌ را‌ کنار‌ بـگذاریم‌،چـون ایـنها طبق‌ این‌ اصطلاح جدید ضعیف هستند یا مرسل یا مثلا فرض کنیم بعضی از رجالش در کتب رجالیهء‌ مـا‌ ‌ ‌ذکـر‌ نشده‌اند یا اگر شده‌اند مهمل است یا‌ اصلا‌ گفته‌اند‌ این‌ شخص‌ ضعیف‌ اسـت ولی در عـین حـال قراینی که راوی از مروی عنه نقل می‌کرده است مورد اعتمادش بوده و برای اینها هم صحیح تـلقی می‌شده بنا نیست که هر‌ کس که ضعیف است تمام حرفهایش دروغ باشد بـنابراین ما اینکار را نسبت بـه کـتب اربعه نمی‌توانیم انجام بدهیم ولی جای این هست که لجنه‌ای و هیئتی احادیث را چه احادیث‌ فقهی‌ و چه احادیث راجع به اخلاقیات و اصول اعتقادات را تجدید نظر بکنند و اینها را از جنبهء عقلی بررسی کنند،خود امـامم دربارهء احادیثی که مخالف با عقل باشد،فرموده‌اند ما‌ نگفته‌ایم‌ و اضافه کرده‌اند هر چه مخالف قرآن است اخذ نکنید.بنابراین بعضی احادیث هست که به حسب ظاهر مخالف با عقل اسـت،ایـنها را‌ باید‌ جدا بکنیم که این کار‌ در‌ مورد کتب اربعه امکان پذیر است.صاحب معالم که پسر شهید ثانی باشد و جزو علمای متخصص در رشتهء حدیث و فقه هستند، احادیث صحاح و حسان‌ را‌ یـعنی احـادیث صحیح و حسن‌ را‌ در کتابی به نام منتقی الجمان جمع‌آوری کرده هر چند که تمام احادیث فقهی در اینجا جمع نشده ولی بهر حال کاری را شروع کرده و منتقی الجمان در دو جلد‌ چاپ‌ شده.مـلاک کـار متقدمان ما،یعنی صاحبان کتب اربعه این بوده که احادیث صحاح را جمع کنند،اما فقهای ما به غیر این احادیث صحاح و حسان هم استناد می‌کنند و در‌ فقه‌ عملا این‌ مـسئله را مـی‌بینیم مـثل سیدن مرتضی که معروف اسـت بـه احـادیث آحاد عمل نمی‌کردند حتی اینها به‌ احادیث فقهی کتب اربعه استناد می‌کرده‌اند.چون آنها را دارای قراینی‌ می‌دیدند‌ که‌ دلالت می‌کرده بر صحت احـادیث و تـا زمـان حاضر مورد استناد فقهای ما بوده است و مـا اگـر بخواهیم ‌‌احادیث‌ صحیح و حسان را اختیار بکنیم،باید قسمتی از فقهمان را بدون مدرک بدانیم‌.
 
کیهان‌ فرهنگی‌:با تشکر از حضور استاد مـدیر شـانه‌چی کـه این گفتگو را با ما به انجام‌ رساندند.
 
منبع :
کیهان فرهنگی ، مرداد 1366 - شماره 41 (از صفحه 3 تا 12)

ارادت و احترام بی نهایت مرحوم فقیه سبزواری به اهلبیت علیهم السلام

 

ارادت و احترام بی نهایت مرحوم فقیه سبزواری به اهلبیت علیهم السلام

 

دلیل مهم مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری برای انتخاب مشهد به عنوان محل اقامت برای اقامه جماعت و تدریس و تبلیغ و خدمت به مردم و طلاب و حوزه علمیه ، وجود مضجع شریف حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیه السلام در این شهر ؛ و ارادت بی نهایتش به خاندان عصمت و طهارت است گرچه مرحوم آیة الله سید صدرالدین صدر ، به مرحوم فقیه سبزواری ، توصیه کرده بودند مشهد را برای اقامت و انجام وظائف انتخاب نکند که اذیت خواهد شد اما ، سال ها اقامت تحصیلی در مشهد پیش از هجرت به نجف ؛ و پیوند و انس و الفتی که با نورانیت این مضجع شریف ؛ و کرامات حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام گرفته بود و رمز و راز و عهدی که با حضرتش داشته تا پس از اتمام تحصیلات ، خدمتگزار آستان ملکوتی آن امام رؤوف و حوزه علمیه مشهد باشد ، مانع از به هم زدن تصمیمش برای ماندن و خدمت کردن در این دیار نورانی و روحانی شد و تا پایان عمر ، ( نزدیک به چهل سال) ماند و همه سختی های جانکاه را به دلیل ارادت غیر قابل توصیف به اهلبیت علیهم السلام ؛ و به این دلیل که مصداقی برای آیه شریفه الذین یبلّغون رسالات الله . . . باشد ، بی ریا و بی منّت ، تحمل کرد .

 

مرحوم فقیه سبزواری ، ارادت عجیبی به حضرت علی اصغر ،  کودک شیرخواره حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام داشت .

در نمازی که برای طلب باران اقامه کردند ، روضه علی اصغر را خواندند . در واقعه تیرماه 1314 مسجد گوهرشاد که به خواست مردم سخنرانی کردند ، روضه علی اصغر را خواندند .

هرسال ، شخصا ، برای روضه خوانی های دهه اول محرّم ، خانه را سیاه پوش می کردند و روز عاشورا ، بدون عمامه ، با شال سبزی روی دوش ، منبر می رفتند و روضه می خواندند و غوغایی بپا می شد .

چون باید از علما و طلاب و مردم که به روضه می آمدند ، پذیرایی کند ، فرصتی نداشت که شخصا عزاداران را اطعام کند و اگر فرصتی دست می داد ، به آشپز و خدمه ، کمک می کرد و از دیگ ، برای عزادارانی که مهمانش بودند ، غذا می کشید .

 

چهل سال ، هر شب ، پیش از هرسحرگاه ، پیاده و گاه با پای برهنه ، به زیارت علی بن موسی الرضا (ع) می شتافت .  نماز شبش را می خواند ، با خدا و امامش ، تجدید میثاق می کرد ، می نشست ، از حفظ قران می خواند ، زیارتنامه می خواند ، دعا می کرد ، خواست هایش را به حضرت عرض می کرد ، کمک می خواست ، نماز صبح را به جماعت امامت می کرد و زیارتی دیگر و می رفت . تا با دلی سرشار از نور ولایت ، فریادرس درماندگان و بیچارگان باشد . همان ها که به صف ، کنار دیوار خانه اش ، منتظر شنیدن صدایی هستند که می پرسد : مادرجان ، پدرجان ، چه مشکلی داری ؟

 

برای نابسامانی قبور شریف بقیع ، سخت ناراحت بود و در هر فرصت ملاقاتی که با پادشاه عربستان و بلند پایگان دیگر دست می داد ، از آن ها می خواست که در تصمیم خود ، تجدید نظر کنند و اجازه دهند قبور شریف بقیع ، سامانی بگیرد .

با علمای طراز اول حجاز ، مباحثات علمی می کرد و از منابع خودشان حجت و بیّنه می آورد که تخریب قبور بقیع ، کار درست و علمی و دینی و عاقلانه ای نبوده است .

 

از مظاهر دیگر ارادت بی پایان مرحوم فقیه سبزواری به اهلبیت علیهم السلام ، حضور در کوچ اربعینی از نجف تا کربلاست .

در طول اقامت ده ساله اش در نجف ، هرسال ، با فرزندان خود ، پیاده از نجف تا کربلا می رفت تا اربعین را کنار مضجع نورانی جدش حسین بن علی (ع) ، برای زیارت اربعین حاضر باشد .

 

سید محمد فقیه سبزواری

دکتر محمد ابراهیم آیتی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

دکتر محمد ابراهیم آیتی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

شرح کوتاه زندگي:

آيت الله دكتر محمد ابراهيم آيتي از وعاظ و خطباي بزرگ و نامي خراسان و ايران در سال 1294 هجری شمسی در روستاي گازار از توابع شهرستان بيرجند در خانواده اي روحاني و خوشنام متولد شد. وي از هفت سالگي براي فراگيري از قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي و از قبيل اين ها وارد جلسات استادان آن زمان در شهر خود گرديد. در سيزده سالگي به شهر بيرجند رفت و ادامه تحصيل خود را در كنار اساتيد بيرجند گذراند. در حوزه علميه بيرجند از محضر بزرگاني هم چون حاج شيخ محمدباقر آيتي، حاج شيخ محمد حسين آيتي، شهيد مطهري، مرحوم شيخ غلامرضا فاضل، حاج شيخ محمدعلي رباني و مرحوم ملا محمد دهكي كسب فيض كرد. سپس در سال 1312 جهت ادامه تحصيل به حوزه علميه باقريه مشهد عزيمت ‌كرد و در آن جا از محضر بزرگاني چون مرحوم ميرزا حسين فقيه سبزواري، ميرزا مهدي اصفهاني، شيخ هاشم قزويني، شيخ مجتبي قزويني، اديب نيشابوري و حاج شيخ حسن پايين خياباني بهره جست.  مرحوم آيتي پس از آن از سال 1320 تا 1329 در بيرجند به موعظه و تدريس اشتغال داشت و سپس به تهران مهاجرت كرد و از سال 1334 در دانشكده علوم معقول و منقول آن زمان به تدريس پرداخت. در سال 1340 از رشته معقول و منقول دانشگاه تهران به اخذ درجه دكتري نايل گرديد و سپس در تهران اقامت كرد و علاوه بر تدريس، به موعظه و خطابه و به درس تفسير در حوزه علما و اهل معرفت و تقوي اشتغال داشت. وي به كمك استعداد شگرف و حافظه قوي كه داشت به فاصله چند ماه زبان انگليسي را آموخت و بر آن مسلط شد و در زمان كوتاهي مورد توجه علماي اعلام قرار گرفت به طوري كه آية ا... مرتضي مطهري مكرر در سخنراني ها و نوشته هاي خود از سجاياي اخلاقي و تحقيقات علمي او ياد كرده است. استاد آيتي كنار تدريس و تحقيق در امر تبليغ نيز اثرگذار بوده‌اند و در جلسات سخنراني انجمن مهندسان و جلسات ماهانه ديني دانشجويان و اساتيد دانشگاه شركت فعال داشتند. مرحوم آيتي، مرحوم شهيد بهشتي و مرحوم طالقاني از شخصيت‌هايي‌اند در جريان سازي تبليغ ديني از دانشگاه‌ها نقش بنيادين ايفاءکردند. آيتي در تحقيقات خود، رويكرد نو و بديعي در تقرير و بازخواني تاريخ اسلام داشته‌اند كه آثارشان از سوي بزرگاني همچون مرحوم مطهري مورد تقدير قرار گرفته و در تاريخ تحليلي اسلام از منابع مرجع قرار گرفته است. وي در تحقيقات خود، از رويكرد فرهنگي- تبليغي نيز غافل نماند و آثار تأثيرگذاري در اين عرصه نيز از خود به جاگذاشته‌اند: 1- سرمايه سخن اثري است داراي 80 مقاله كه با همكاري سيدمحمدباقر سبزواري تهيه و تدوين شده است. درباره مناسبت‌هاي مذهبي با هدف ارتقاء و غني سازي سطح علمي و محتوايي تبليغ ديني نگارش يافته است. دكتر آيتي علاوه بر تدريس و موعظه در تهران روزهاي جمعه در شميران تفسير قرآن مي گفت. در يكي از روزهاي جمعه (17 مهرماه 1343) در حالي كه براي درس تفسير به طرف شميران مي رفت به علت تصادف در سن 51 سالگي درگذشت و بعدازظهر همان روز، راديو تهران خبر درگذشت اين عالم فرهيخته را اعلام كرد و در سال 1343 هجري شمسي پيكر او از مدرسه كاظميه تا ميدان شوش تشييع و سپس به قم حمل شد و به دستور آية ا... مرعشي در قبرستان ابوحسيني در ايوان اختصاصي علما مدفون گرديد. بر لوح قبر آن بزرگ چنين آمده است:

هو الحي الذي لا يموت

مضجع شريف فقيد سعيد حجةالاسلام آقا شيخ محمد ابراهيم آيتي بيرجندي اين مرحوم ثقةالاسلام آقا شيخ محمد که در سوم جمادي الثانيه 1384قمري مطابق هفدهم مهرماه يکهزار و سيصد و چهل و سه شمسي دعوت حق را اجابت کرد. معظم له داراي ملکات نفسانيه و جامع علوم عقليّه نقليّه، مروج طريقه جعفريه بود. آثار و تأليفاتي بس گرانبها از خود باقي گذاشت.

* صفات ايشان:

مرحوم دكتر آيتي انساني وارسته و سليم النفس، بسيار صبور و به حقيقت از مردان با كمال راستين عهد خود بود. در تحقيق و تجسس علمي بسيار دقيق عمل مي كرد. مزيت او در كارهاي علمي بر اين بود كه علم قديم را با روش جديد جمع داشت و نيك دريافته بود كه جامعه علمي كنوني چه نيازي دارد و چگونه بايد در حوزه كردن مسايل قديمي قدم بر داشت، نمونه كامل اثر او كه بدين شيوه تدوين شده است، رساله اجتهادي دكتري او به نام مقولات (مبحثي از منطق) را بايد نام برد كه با توجه به اصول بجا گفتن و به اندازه گفتن و به زبان روشن بيان كردن و مبتني بر مأخذ قديم و كتابهاي اروپايي تدوين گرديده است. يکي از دوستان و ارادتمندان حضرت استاد آيتي از حالات و روحيه هاي زيباي ايشان اندک سخني گفته اند پرمغز و ارزشمند که نشان از روحي لطيف و ضميري روشن دارد که در اينجا نقل مي شود: « دوست دانشمند ما دکتر محمد ابراهيم آيتي نمونه اي کامل از مردان راه خدا و برگزيده اي از مردم پرهيزکار روزگار ما بود0 مرحوم دکتر آيتي انساني وارسته و سليم النفس، بسيار صبور و سليم، کم گوي و گزيده گوي و به حقيقت از مردان با کمالِ راستين در عهدي بود که از اين خصايص و صفات نمونه هاي بسيار ديده نمي شود.» يکي از نويسندگان درباره ايشان مي گويد: « انديشمند و محقق اسلامي فرزند حوزه و دانشگاه مرحوم حجةالاسلام و المسلمين دکتر محمد ابراهيم آيتي دانشمندي باتقوا، استادي کثيرالاطلاع، سخنوري متبحر و مورخي با حقيقت بود. او در همه عمر با کمال اخلاص مشغول خدمت به دين و علم بود و همانند سربازي فدکار و از خود گذشته انجام وظيفه مي نمود و همواره پاسدار مرزهاي عقيده و ايدئولوژي اسلام بود.» استاد احمد آرام در مقدمه کتاب آيينه اسلام درباره او مي گويد: « مرحوم آيتي از مرداني بود که به گزاف سخن نمي گفت. اهل تحقيق و تتبع بود و آنچه را که نمي دانست يا در دانسته خود شک داشت براي آنکه فقط چيزي گفته يا نوشته باشد بر زبان يا قلم نمي آورد. در مجلسي که دست کم هفته اي يکبار با هم بوديم کمتر از ديگران سخن مي گفت ولي هرگاه کساني را مي ديد که به مکابره مي خواهند حقي را پايمال کنند و باطلي را بر کرسي بنشانند آنگاه ديگر خاموشي را روا نمي داشت و آنچه را که گفتني بود بي کم و زياد مي گفت»

* تاليفات استاد:

ترجمه تاريخ يعقوبي - ترجمه كتاب البلدان يعقوبي - تصحيح تفسير شريف لاهيجي - تاريخ اندلس و حكومت مسلمين در اروپا - افكار جاويد محمد ترجمه از انگليسي - جهان در قرن بيستم ترجمه از انگليسي - گفتار عاشورا - آيينه اسلام ترجمه از عربي - سرمايه سخن - فهرست ابواب و فصول اسفار ملاصدرا - مرجعيت و روحانيت. مرحوم آيتي دو كتاب مهم ديگري را در دست طبع داشت و به پايان رسانيد كه رخت از جهان بربست، يكي جلد دوم تاريخ يعقوبي و ديگري مقولات عامه كه رساله ختم تحصيلات او بود. دكتر آيتي با دوستان صميمي و صديق خود در راه انتشار كتاب نيز همكاري داشت و يكي از بانيان در شركت انتشار بود. از ديگر تأليفات استاد "تاريخ شهداي اسلام" و "تاريخ پيغمبر اسلام" است كه يكي از مراجع مهم تاريخ اسلام در حوزه و دانشگاه به شمار مي رود.

* والدين و انساب:

پدر محمد ابراهيم آيتي شيخ محمد قائني پيش نماز روستاي گازار بود كه به امور شرعي مردم رسيدگي مي‏كرد. او در سلك روحانيت و در امور ديني خود و مردم كوشا بود. وي كه توفيق تربيت در دامن مادر متدين پيدا نموده بود رشد كرد و به سن تحصيل رسيد. محمد ابراهيم آيتي مقدمات عربي از پدرش شيخ محمد قائني ياد گرفت تا اينكه به نه سالگي كه رسيدند پدر در سوم ماه رمضان 1342 مرحوم شد.

* تحصيلات رسمي و حرفه اي:

هفت ساله بودم كه پدرم مرحوم شيخ محمد قائني مرا براي فراگيري قرآن مجيد و خواندن كتابهاي فارسي مذهبي و اخلاقي از قبيل عين الحيات و جلاء العيون و حلية المتقين مرحوم مجلسي نزد «آخوند ملا عبداللّه گازاري» برد و به وي سپرد. مقدمات عربي را از مرحوم پدرم فرا گرفتم، نه ساله بودم كه پدرم در سوم ماه رمضان سال 1342قمري مرحوم شد. پس از آن شرح « قطرالندي» و « القيه» ابن مالك « سيوطي» و « شرح جامي» را نزد همان ملا عبداللّه و « محمد ابراهيم بويكي» خواندم. سيزده ساله بودم كه با اجازه مادرم براي ادامه تحصيل به شهر بيرجند رفتم و مدت پنج سال در مدرسه معصوميه كتابهاي « حاشيه» ملاعبداللّه يزدي و « شرح شمسيه» در منطق، « شرح نظام» « مغني البيب» در صرف و نحو و قسمتي از « مطوّل» در معاني و بيان و بديع و « معالم» و قسمتي از « قوانين الاصول» ميرزاي قمي در اصول، « تبصرة» علامه حلّي و « شرح لمعه» شهيد ثاني در فقه و مختصري حساب و هيأت و مقداري از شرح « سبعة معلّقه» را خواندم. در اين مدت پنج سال در شهر بيرجند از محضر مرحوم حاج شيخ محمد باقر آيتي بيرجندي و آيةاللّه حاج شيخ محمد حسين آيتي و مرحوم شيخ غلامرضا فاضل و آقاي حاج شيخ محمد علي ربّاني و مرحوم حاج ملا محمد دهكي استفاده بردم و شاگردي آنها را نمودم. هيجده ساله بودم كه براي ادامه تحصيل به مشهد مقدس مشرّف و در مدرسه باقريه ساكن شدم و بقيه شرح لمعه و مطول و قسمتي از فصول و قسمت منطق شرح منظومه حاج ملا هادي سبزواري و آنگاه تمام سطح مكاسب، رسائل شيخ انصاري و كفايه آخوند خراساني را در محضر استادان فرا گرفتم. ضمنا هيئت قديم را نزد مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني و آقا شيخ مجتبي قزويني و آيةاللّه ميرزا حسين فقيه سبزواري و آيةاللّه اديب نيشابوري و مرحوم حاج شيخ حسن پايين خياباني و برخي اساتيد ديگر خواندم. در همان حال با درس خارج فقه و معارف مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني آشنا شدم و با شوق فراوان در حدود دو سال به درس پر بهره ايشان مي‏رفتم و در همين اوقات به درس شرح منظومه آقا ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم مي‏رفتم و از اين راه با فلسفه قديم آشنا شدم. آشنايي من با متون عالي فلسفه قديم از قبيل شرح اشارات، شفاي بوعلي و اسفار مرحوم آخوند ملاصدرا در خارج از محيط طلبگي بود.» آيتي پس از فراگيري دروس حوزه‏هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و او در همان دانشكده معقول و منقول تهران تحصيل كرده بود و موفق به اخذ درجه دكتري شده بود. ايشان علاوه بر علوم اسلامي و ادبيات عرب به زبان انگليسي نيز احاطه كامل داشت و از اين راه با انديشه‏هاي غربي و متون و روش تحقيق آنان آشنا گرديد.

* خاطرات و وقايع تحصيل:

حوزه‏هاي درس هرگاه محدود به چند نفر و كم جمعيت بود غالبا در اطاقهاي مسكوني مدارس و درسهاي سطوح عالي و خارج كه جمعيت بيشتري در آن شركت مي‏داشت بيشتر در مدرس‏هاي نسبتا وسيع مدارس كه فرش آن در تابستان و زمستان منحصر به حصير بود و يا در شبستان‏هاي مساجد كه نيز در تابستان و زمستان حصير فرش و بسيار سرد بود و هرگز بخاري نمي‏ديد، تشكيل مي‏گرديد. كساني كه اهل كار و تحصيل بودند تقريبا تمام وقتشان به درس خواندن و مطالعه كردن و مباحثه كردن همان درسها و (اگر خود از فضلاي حوزه بودند) به درس گفتن برگزار مي‏شد و فقط در هفته‏اي دو روز پنجشنبه و جمعه تعطيل بود، كه آن هم احيانا با درسهاي تعطيلي از قبيل رياضيات و هيئت و تفسير و حديث و جز اينها مي‏گذشت.زندگي طلبگي بسيار ساده و در عين حال پرنشاط برگزار مي‏شد. در آن تاريخ كمتر افكار اجتماعي به محيط طلبگي راه داشت و گير و داري هم اگر پيش مي‏آمد از حدود حجره‏هاي مدارس تجاوز نمي‏كرد. تا در بيرجند بودم با اينكه مدرسه معصوميه اوقاف زيادي داشت، به طلبه مدرسه چيزي نمي‏رسيد و متصدّيان اوقاف تمام درآمد موقوفه را مي‏خوردند و زندگاني ساده طلاب منحصرا از كمكهاي پدران و مادرانشان مي‏گذشت.اما در مشهد مقدس چون از طرفي موقوفات مدارس سرشارتر بود و از طرف ديگر متصديان اوقاف آنجا مانند متصديان اوقاف بيرجند نبودند مختصر حق السكوت و قوت لا يموتي به طلاب داده مي‏شد و روزي كه وارد مشهد شدم متصدي اوقاف مدرسه باقريه آقا شيخ جواد شيخ الاسلامي اصفهاني به ديدن من آمد و از همان روز مبلغ سي ريال ( كه شهريه كامل آن مدرسه بود) حقوق ماهيانه براي من قرار ساخت و اين مبلغ در آن تاريخ براي زندگي طلبگي متوسط يك نفر به خوبي كفايت مي‏كرد.

* فعاليتهاي ضمن تحصيل:

از امتيازات بسيار ارزنده حيات علمي محمد ابراهيم آيتي اين است كه او هرگز خود را در علوم متداول حوزه‏ها و مجامع علمي محدود نساخت. گو اينكه راز موفقيت هر انديشه‏ورِ دلسوز و تلاشگر و كاوشگر پر توفيق اين است كه خودجوش و زيركانه بيابد چه چيزي را بايد بخواند و كدام راه را برود. بدينسان او در تاريخ دوره اسلامي و تاريخ پيامبر و اهل بيت نيز تلاش فراوان كرد و يكي از متخصصان اين رشته در آمد و از تأليفات ايشان نيز اين نكته آشكار خواهد شد. شهيد مطهري در تمجيد از مقام علمي و زحمات ايشان چنين ياد مي کند: «آقاي آيتي يک مورخي است نسبت به تاريخ صدر اسلام، من به جرأت مي توانم بگويم در همه تهران و شايد در همه کشور کسي نداريم که به تاريخ صد ساله اول اسلام مثل آقاي آيتي احاطه داشته باشد. کسي مثل او نيست که به جزئيات اين قسمت از تاريخ احاطه و اطلاع داشته باشد. اين مرد بر تمام متون تاريخي اين قسمت مسلط است و جزئياتش را مي داند. اگر مثلا از جنگ بدر بپرسيد، يک يک آدمهايش را مي شناسد. حتي گاهي مي گويد پدرش کيست، مادرش کيست، خويش و تبارش کيستند. حرفي که اين مرد بگويد سند است... ايشان آخرين اثري که تأليف کرده اند و دانشگاه چاپ کرده است کتابي است در تاريخ اندلس. کتاب بسيار خوبي است و درباره حادثه اسلامي بزرگي است که ما مسلمانان و بالاخص ايرانيها در موضوع اين حادثه خيلي تقصير کرده ايم. اين تاريخ را بگيريد و بخوانيد.» از ديگر خصوصيات او تحقيق هاي نو و بديع است. او در تاريخ به بررسي و کنکاشي ارزنده پرداخت و نکات ابهام و نقاط کور را شناسايي کرد و به بحث و بررسي در آن پرداخت. اين خصلت او در کتاب بررسي تاريخ عاشورا به خوبي ظهور کرده است يعني او در اين قضيه مطيع و دنباله رو هيچ کس نيست و آزادانه و زيبا بر اساس مباني اصيل و اساسي قرآن و عترت و با عقل سليم و ذهل جوال خويش به ميدان آمده و به راستي به نقد احياگري در جريان عاشورا دست زده است. ترجمه هاي او نيز از کارهاي اصيل و بديع به حساب مي آيد که از آن جمله « البلدان» و « تاريخ يعقوبي» هر دو از ابن واضح يعقوبي است. يکي از نويسندگان درباره روش و شيوه او در تحقيق گويد: « در تحقيق و تجسس علمي مردي دقيق و جويا بود. مزيّت او در کارهاي علمي بر اين بود که علم قديم را با روش جديد آن چنانکه پسند طباعِ ابناء روزگار باشد جمع داشت و نيک دريافته بود که جامعه علمي کنوني چه حاجت و نيازي دارد و چگونه بايد در عرضه کردن مسائل قديم قدم برداشت. نمونه کامل اثر او که بدين شيوه تدوين شده است رساله اجتهادي دکتري او را به نام « مقولات» ( مبحثي از منطق) بايد نام برد که با توجه به اصول به جا گفتن و به اندازه گفتن و به زبان روشن گفتن و مبتني بر مآخذ قديم و کتب اروپايي تدوين کرده است.»

* استادان و مربيان:

از استادان محمد ابراهيم آيتي در زمينه هاي مختلف درسي مي توان به موارد زير اشاره كرد: آخوند ملا عبدالله گازاري ابن مالك محمد ابراهيم بويكي ميرزاي قمي علامه حلي شهيد ثاني باقر آيتي بيرجندي شيخ محمد حسين آيتي غلامرضا فاضل شيخ محمد علي رباني حاج ملا محمد دهكي ملا هادي سبزواري شيخ انصاري آخوند خراساني شيخ هاشم قزويني مجتبي قزويني حسين فقيه سبزواري اديب نيشابوري حسن پايين خياباني ميرزا مهدي اصفهاني ميرزا مهدي فرزند مرحوم آقا بزرگ حكيم آخوند ملاصدرا

* فعاليت هاي آموزشي:

محمد ابراهيم آيتي پس از فراگيري دروس حوزه‏هاي علوم ديني به دانشگاه راه يافت و در كنار تدريس به تحصيل نيز پرداخت. در سال 1334شمسي در دانشكده علوم معقول و منقول مشغول به تدريس شد و درسهاي تاريخ اسلام، تاريخ تمدن اسلام، فقه( دوره ليسانس) و فقه الحديث( دوره دكتري) را درس مي‏داد.

* ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره:

از دوستان محمد ابراهيم آيتي، شهيد مطهري، آيةاللّه بهشتي و آيةاللّه طالقاني بود و با هم مراوده علمي و مباحثه داشتند. در آن زمان نواي بيداري در بعضي از مجامع علمي و فرهنگي برخاسته بود و حركت‏هاي خودجوش ارزشمندي براي شناخت درست اسلام ايجاد شده بود. كار مهم انديشه وران آن روز تغذيه فكري اين مجامع بود و استاد آيتي يكي از كساني بود كه در انجام اين مهم كوشا بود. در انجمن اسلامي مهندسان، جلسات ماهانه ديني كه شهيد مطهري نيز سخنراني داشت شركت داشت و به سخنرانيهاي ارزشمندي مي‏پرداخت و اين سخنرانيها بلافاصله تايپ و تكثير مي‏شد و با استقبال فراواني نيز روبرو گشت.يكي از تلاش‏هاي تحسين برانگيز ايشان تلاش در راه انتشار كتابهاي مذهبي بود كه از آن جمله تلاش گروهي ايشان و همراهانش منشأ ايجاد « شركت انتشار» گرديد. باري او در راه اصلاح ساختار فرهنگي و اجتماعي جامعه خويش از هيچ خدمتي فروگذار نكرد و با قلم و زبان و دست خويش هر آنچه كرد براي احياي فكر ديني و انديشه الهي بود.او همچنين در پرداختن به برخي موضوعات اسلامي و پيراستن نقص‏ها و خرافه‏ها متون اصيل و استواري را عرضه كرد که از آن جمله « بررسي تاريخ عاشورا» که ابتدا در راديو ايران آن زمان پخش گرديد و نيز « سيماي اميرالمؤمنين از مسجد الحرام تا مسجد کوفه» و برخي مباحث ديگر که به صورت مقاله ارائه شده است. کتاب « سرمايه سخن» را که در مناسبت هاي اسلامي طول سال مي باشد براي واعظان و اهل منبر نوشت تا در مناسبت هاي گوناگون مطالب صحيح در دسترس افراد باشد و بتوانند با تکيه بر متون مطمئن معارف دين را طرح کنند.

* آرا و گرايش هاي خاص:

از خصوصيات محمد ابراهيم آيتي تحقيق‏هاي نو و بديع است. او در تاريخ به بررسي و كنكاشي ارزنده پرداخت و نكات ابهام و نقاط كور را شناسايي كرد و به بحث و بررسي در آن پرداخت. . معظم له داراي ملكات نفسانيه و جامع علوم عقليّه نقليّه، مروج طريقه جعفريه بود.

* آثار و تالیفات:

1-  افكار جاويد محمد

ويژگي اثر: اين كتاب ترجمه‏اي است از متن انگليسي

2-  آندلس يا تاريخ حكومت مسلمين در اروپا

ويژگي اثر: به طوري كه ايشان در مقدمه كتاب ذكر مي‏كنند اين اثر حاصل تحقيق و تدريس سال‏هاي 1337و 1338دوره ليسانس دانشكده معقول و منقول تهران است و ايشان در اين كتاب تاريخ حوادث مهم هشت قرن حكومت مسلمين در اروپا را به تفصيل بيان كرده‏اند كه شامل تاريخ حكومتها، دست نشاندگان حكام عباسي و غير آن مي‏باشد. اين كتاب در سال 1340در 357صفحه چاپ شده است.

3-  آيينه اسلام

ويژگي اثر: ترجمه‏اي است از متن عربي آن اثر نويسنده تواناي مصري دكتر طه حسين كه در تهران وسيله شركت انتشار به چاپ رسيده است.

4-  بررسي تاريخ عاشورا

ويژگي اثر: اين خصلت او در كتاب بررسي تاريخ عاشورا به خوبي ظهور كرده است يعني او در اين قضيه مطيع و دنباله‏رو هيچ كس نيست و آزادانه و زيبا بر اساس مباني اصيل و اساسي قرآن و عترت و با عقل سليم و ذهل جوال خويش به ميدان آمده و به راستي به نقد احياگري در جريان عاشورا دست زده است.خمير مايه اين كتاب را مجموعه هفده سخنراني دكتر آيتي در راديو ايران در سال‏هاي 1343 - 1342تشكيل مي‏دهد. اين اثر به همت استاد علي اكبر غفاري تنظيم و چاپ شده و تاكنون در حدود 10نوبت تجديد چاپ شده است.

5-  تاريخ پيامبر اسلام

ويژگي اثر: اين كتاب تحقيقي است مستند، گسترده و دقيق بر اساس متون كهن در پيرامون حيات اشرف مخلوقات هستي حضرت رسول اكرم (ص)كه مؤلف در تنظيم آن زحمات فراواني را متحمل شده‏اند. اين كتاب با تعليقات و اضافاتي از دكتر ابوالقاسم گرجي از طرف دانشگاه تهران چاپ شده و چندين بار تجديد چاپ گرديده است.

6-  ترجمه البلدان يعقوبي

ويژگي اثر: اين كتاب نيز به وسيله بنگاه ترجمه و نشر كتاب در سال 1356در 211صفحه چاپ شده است.

7-  ترجمه تاريخ يعقوبي

ويژگي اثر: اين كتاب در دو جلد ضخيم چاپ شده است و از ترجمه‏هاي ارزشمند متون تاريخي به حساب مي‏آيد به طوري كه در سال 1342اين ترجمه به عنوان كتاب سال شناخته شد. متخصصان ترجمه نسبت به ترجمه‏هاي دقيق و اصولي مرحوم آيتي اعتماد خاصي دارند. اين اثر نيز چندين بار تجديد چاپ شده است.

8-  تصحيح تفسير شريف لاهيجي

ويژگي اثر: مرحوم استاد آيتي جلد 3و 4 اين تفسير را به صورت زيبا و اصولي تصحيح نموده‏اند و در سال 1340از طرف اداره اوقاف تهران به چاپ رسيده است.

9-  خطبه‏هاي رسول اكرم(ص)

ويژگي اثر: به زبان عربي نگارش يافته و تاكنون چاپ نشده است.

10-  راه و رسم تبليغ

ويژگي اثر: مقاله‏اي است كه در كتاب گفتار ماه جلد دوم، ص 174 - 149به چاپ رسيده است.

11-  سرمايه سخن

ويژگي اثر: اين كتاب به انگيزه تقويت و غني سازي سخنرانيهاي اسلامي تهيه شده است و مجموعه 80مقاله درباره مناسبت‏هاي مذهبي است كه سي مجلس آن درباره ماه مبارك رمضان، بيست و پنج مجلس درباره ماه محرم و صفر و بيست و پنج مجلس ديگر در مناسبت‏هاي ديگر سال مي‏باشد. اين اثر به همت مرحوم آيتي و يكي از دوستانش به نام سيد محمد باقر سبزواري تهيه و تنظيم شده و در سال 1339به چاپ رسيده است.

12-  سيماي اميرالمؤمنين از مسجدالحرام تا مسجد كوفه

ويژگي اثر: اين كتاب سخنراني استاد در جلسه ماهانه ديني است كه ابتدا در كتاب گفتار ماه، ج 3ص 164 - 1296چاپ شده و سپس به صورت جداگانه به زيور طبع آراسته گرديده است.

13- شهداي اسلام

ويژگي اثر: به عربي است و تاكنون چاپ نشده است.

14- فهرست ابواب و فصول اسفار

ويژگي اثر: اين مقاله در يادنامه ملاصدرا به چاپ رسيده است.

15- كتاب و سنت

ويژگي اثر: در كتاب گفتار ماه جلد اول، ص 225تا 252 به چاپ رسيده است.

16- گفتار عاشورا

ويژگي اثر: با همكاري عده‏اي از انديشه وران.

17- مجموعه سخنرانيها در مورد شخصيت‏هاي برجسته عالم اسلام

ويژگي اثر: و مقالات و سخنرانيهاي علمي و تحقيقي ارزشمندي كه براستي شايسته است در يك مجموعه ارزشمند گرد آيد.فرازهايي از انديشه استاد آيتي

18- مرجعيت و روحانيت

ويژگي اثر : اين كتاب را نيز با همكاري عده‏اي از نويسندگان تأليف كرده است.

19- مقولات عشر

ويژگي اثر: اين كتاب رساله تز دكتراي آن مرحوم مي‏باشد و در روزنامه 1371 / 6 /5 ورد بررسي و تبيين قرار گرفته است.

20- همه مسؤول يكديگريم

ويژگي اثر: مقاله‏اي است در كتاب همه مسؤول يكديگريم كه بحث زيبايي درباره امر به معروف و نهي از منكر نموده است. كتاب توسط انتشارات تشيّع در سال 1356به چاپ رسيده و مقاله در كتاب گفتار ماه، ج 1ص 76 - 45نيز چاپ شده است.

فرازهايي از انديشه استاد آيتي:

دين داري و دين شناسي

دين داري غير از دين شناسي است. برخي از مردم به خدا و رسول دين و آئين عقيده دارند و در انجام مراسم مذهبي کوشش به سزا مي کنند، اما دين شناس نيستند و کوششهاي آنان غالبا جاهلانه و عاميانه است. همين مردم که گاهي به قصد قبت با خدا مي جنگند و براي خاطر دين به دين و دينداران حمله مي کنند... اينطور نيست که هر مسلماني بفهمد مسلماني چيست، بسا مي شود شخص در عين آنکه مسلمان و متديّن باشد فکري يا افکاري ضد دين داشته باشد و به نام توحيد و خداشناسي، شرک ورزد و به نام اخلاص ريکاري کند... مردم ديندار بايد بيش از هر چيز به فکر دين شناسي باشند تا هم آبروي دين را نبرند و هم آنچه به نام دين انجام مي دهند مورد رضاي خدا و رسول باشد... يکي از افکار خطرنک ضد دين آن است که انسان تصور کند هر کاري که قيافه مذهبي پيدا کرد خوب است و ثواب دارد، اگر چه روح دين از آن بيزار و بي خبر باشد... براي همين خطرها بوده که برخي از بزرگان دين و دانشمندان مذهبي با آن که خود شايستگي تعليم و تربيت ديگران را داشته اند باز دين و عقايد و افکار مذهبي خود را بر امام زمان خود عرضه مي داشتند تا مبادا به نام دين چيزي را بر خلاف دين معتقد باشند يا به حساب دين کاري را بر خلاف دين انجام دهند. از جمله اينان يکي حضرت عبدالعظيم حسني (ع) ست.

تدبّر در قرآن:

اين فکر که قرآن مجيد از حدود فهم مردم خارج است و کتابي است مقدس که بايد آن را فقط به عنوان تيمن و تبرک در خانه هاي خود داشته باشيم... فکري است بي اساس و ضد قرآني و ضد دين... خداي متعال از بندگان خواسته است که در قرآن تدبر کنند... چه خوب است که هر مسلماني هر روز چند آيه از قرآن را به اين نظر بخواند و در آن نيک بينديشد و اگر عربي نمي داند لااقل به ترجمه آن توجه کند و از کلام پروردگار خويش که هيچ سخني نمي تواند جاي آن را بگيرد کسب فيض نمايد. اگر ده آيه براي ثواب مي خواند يک آيه هم براي تربيت شدن بخواند با اينکه روح ثواب همان اثر نيکي است که تلاوت قرآن در نفس انسان ايجاد مي کند و اگر خواندن قرآن يا هر عمل نيکي در نفس انسان هيچ اثر نکند ثواب داشتن اين عمل معني ندارد... بيگانه بودن از قرآن و نشناختن قرآن و عاجز بودن از خواندن و فهميدن قرآن براي مسلمان سزاوار نيست. قرآن مجيد را خداي متعال نازل کرده تا مسلمانان دنيا با همين قرآن آشنا شوند، قرآن را بخوانند و از آن دستور بگيرند و در اثر انس با قرآن با فضايل اخلاقي خو گرفته از رذايل اخلاقي پک و منزّه شوند، ثواب بردن از تلاوت قرآن هم جز آن نيست که روح انسان را تربيت کند و پيش ببرد. اگر کار خوبي مي کنيد و خدا به شما ثواب مي دهد، روح ثواب دادن خدا همان است که نفس شما، روح شما در اين عمل مرحله اي بالاتر برود و در مراحل کمال قدمي فراتر نهد و به تعبير ديگر چيزي بر شما افزوده شود تا کار نيک چيزي بر آدمي نيفزايد و او را از آن که بوده بهتر نکند و از مقامي که داشته است بالاتر نبرد معني ندارد که بگوييم آن کار ثواب دارد.

 منبع :

سایت مشاهیر خراسان جنوبی

پایگاه اطلاع رسانی بصیرت


http://www.mortezamotahari.com/Forum/default.aspx?g=posts&m=5795

 

آقا ضیاءالدین عراقی ، از اساتید مرحوم فقیه سبزواری

 

 

آقا ضیاءالدین عراقی ، از اساتید مرحوم فقیه سبزواری

 

آقا ضیاءالدین عراقی


ضیاءالدین علی ابن ملا محمد عراقی، فقیه، اصولی، مجتهد شیعی و معروف به آقا ضیاءالدین عراقی، فرزند آخوند ملا محمد کبیر (مسجد آخوند در اراک به نام وی نامگذاری شده است)[۲] در سال ۱۲۷۸ در محله حصار قدیم سلطان‌آباد اراک به دنیا آمد.



آقا ضیاءالدین عراقی
شناسنامه
نام کامل ضیاءالدین علی بن ملا محمد عراقی
خویشاوندان
سرشناس دایی: محسن سلطان‌آبادی عراقی[۱]
تاریخ تولد ۱۲۷۸ هجری قمری
زادگاه محله حصار، اراک ایران
محل تحصیل اراک، اصفهان، نجف
محل زندگی نجف
محل مرگ ۱۳۶۱ هجری قمری نجف، عراق
مدفن حرم علی بن ابی‌طالب
اطلاعات آموزشی
شاگردان
سید محمدتقی خوانساری
حسین حلی
سید احمد شهرستانی
سید احمد خوانساری
سید ابوالقاسم خوئی
سید حسین علوی خوانساری
سید ابوالقاسم خوانساری (ریاضی)
سید محمود حسینی شاهرودی
سید عبدالله شیرازی
محمدحسن شریعت سنگلجی
محمدتقی بهجت فومنی
میرزا رحیم سامت
سید هدایت الله طباطبایی (فاضل عقدایی)
سید حسن بجنوردی
تالیفات
استصحاب العدم الازلی
احکام الرضاع
البیع
تعاقب الایدی
تعلیقات علی رسائل الشیخ الانصاری
تعلیقات «فوائد الاصول» و الفوائد
و ...
تحصیلات
مقدمات علوم اسلامی را نزد پدر و در زادگاهش فرا گرفت و در سال ۱۳۰۲ برای ادامه تحصیل، راهی اصفهان گردید و در مدرسه صدر اقامت گزید و در کلاس درس اساتیدی همچون آیت‌الله سید محمدهاشم موسوی چهارسوقی خوانساری نوه سید ابوالقاسم خوانساری (میرصغیر)، میرزا جهانگیر خان قشقایی، میرزا ابوالمعالی کلباسی و ملا محمد کاشی شرکت کرد و به فراگیری فقه و فلسفه مشغول شد.

در اواسط سال ۱۳۰۷ به عراق مهاجرت نمود. ابتدا به شهر سامرا رفت و تصمیم گرفت در مقام قاضی، به امر قضاوت بپردازد ولی بعد از چند ماه به نجف هجرت کرد و در کلاس‌های درس میرزا حبیب‌الله رشتی، محمدکاظم طباطبایی، محمدکاظم خراسانی، محمدکاظم یزدی، محمد فشارکی و ... شرکت کرد. در همان شهر نجف نیز توانست با گذراندن مراتب علمی به مرتبه اجتهاد دست یابد. از وی چندین کتاب چاپ سنگی به یادگار مانده است که همگی در شهر نجف چاپ و منتشر شده است.

اساتید
میرزا حبیب‌الله رشتی[۳]
ملا محمدکاظم خراسانی[۴]
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی[۵]
میرزا حسین خلیلی [۶]
ملا فتح‌الله شریعت اصفهانی[۷]
سید محمد طباطبایی فشارکی
میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی
شاگردان
سید محسن حکیم[۸]
سید محمدتقی خوانساری[۹]
سید احمد خوانساری[۱۰]
سید ابوالقاسم خوئی[۱۱]
میرزا رحیم سامت
سید عبدالاعلی سبزواری[۱۲]
حسین حلی[۱۳]
سید حسین علوی خوانساری
سید احمد شهرستانی
میرزا حسین فقیه سبزواری
سید محمود شاهرودی[۱۴]
سید عبدالله شیرازی[۱۵]
سید هدایت الله طباطبایی (فاضل عقدایی)
سید عبدالهادی شیرازی[۱۶]
سید محمدرضا گلپایگانی[۱۷]
محمدهادی میلانی[۱۸]
سید شهاب‌الدین مرعشی نجفی[۱۹]
سید علی یثربی کاشانی[۲۰]
مهدی مهدوی لاهیجی
محمدتقی بهجت[۲۱]
میرزا هاشم آملی[۲۲]
محمدتقی بروجردی[۲۳]
علی مشکات[۲۴]
علی غروی علیاری[۲۵]
سید آقا موسوی خلخالی
سید ابوالحسن شمس‌آبادی
سید یحیی مدرسی یزدی
سید جعفر شاهرودی
محمدحسین خیابانی سبحانی
محمدعلی قدسی محلاتی
محمدعلی اشرفی شاهرودی
سید صدر الدین صدر
سید عبدالحسین طیب
سید ابوالقاسم کاشانی[۲۶]
محمد غروی کاشانی
میرزا محمدباقر آشتیانی
محمدحسن سه چاری اصفهانی
محمدرضا مظفر
بهاءالدین محلاتی
محمدحسین نجفی
ابوالحسن شیرازی
سید حسام‌الدین فال اسیری شیرازی
میرزا حسن موسوی بجنوردی
شیخ علی محمد بروجردی
سید حبیب‌الله برهانی از علما و فعالان سیاسی و اجتماعی مازندران
™سید عبدالرسول آیتی بهبهانی™ از اعاظم علمای معاصر بهبهان و خوزستان
آثار
استصحاب العدم الازلی
احکام الرضاع
البیع
تعاقب الایدی
تعلیقات علی رسائل الشیخ الانصاری
تعلیقات «فوائد الاصول» و الفوائد[۲۷]
حاشیه جواهر الکلام
حاشیه العروة الوثقی
حاشیه استدلالی به عروة الوثقی
حاشیه کفایة الاصول
حاشیه المکاسب
حجیة القطع (رساله)
روائع الامالی فی فروع العلم الاجمالی
شرح التبصرة[۲۸]
الشرط المتأخر
الصلاة
قاعدة الحرج
قاعدة لاضرر
القضاء
اللباس المشکوک
مقالات الاصول
درگذشت
عراقی در روز دوشنبه ۲۸ ذیقعده ۱۳۶۱ (۱۶ آذر ۱۳۲۱) در نجف درگذشت و در صحن حرم علی بن ابی‌طالب به خاک سپرده شد.

جستارهای وابسته
مدرسه آقا ضیاءالدین
پانویس
↑ علی‌اکبر خاکباز. «پیشگفتار». در خاندان محسنی اراک شرح احوال و زندگی مرحوم آیت‌الله‌العظمی حاجی آقا محسن عراقی (اراکی). چاپ اول. تهران: مؤلف، ۱۳۷۱. ۲۲.
↑ حسن صدیق. نامداران اراک. محمدرضا محتاط. نشر کارا، ۱۳۷۲. ۱۳۸.
↑ از شاگردان بزرگ و پرآوازه شیخ انصاری بود. کتاب «بدایع الافکار» وی در علم اصول معروف است. شیخ انصاری درباره‌اش فرمود: «من درس را برای سه نفر می‌گویم: میرزا محمّد حسن شیرازی، میرزا حبیب‌الله رشتی و آقا حسن تهرانی.» آقا ضیاء حدود ۴ سال در درس او شرکت کرد. (گلشن ابرار، ج ۱۷، ص ۳۷۸).
↑ او از شاگردان برجسته شیخ انصاری و میرزای شیرازی بود. «کفایة الاصول» مهمترین کتاب اوست که بیش از صد نفر تاکنون بر آن حاشیه زده‌اند یا به آن شرح نوشته‌اند. آخوند خراسانی از رهبران بزرگ مشروطیت بود. (همان، ج ۱۷، ص ۴۳۱).
↑ او از مراجع بزرگ تقلید شیعه در قرن ۱۴ بود. وی از شاگردان میرزای شیرازی و اثر مهم او «عروة الوثقی» می‌باشد که مراجع تقلید بعد از ایشان، بر این کتاب فقهی حاشیه زده‌اند. (همان، ج ۱، ص ۴۴۵).
↑ فرزند میرزا خلیل تهرانی مدفون در نجف. او از شاگردان شیخ انصاری و صاحب جواهر و از یاران آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی در رهبری نهضت مشروطه بود.
↑ معروف به شیخ الشریعة.
↑ او از مراجع بزرگ شیعه بود که دو دوره دردرس اصول آقا ضیاء شرکت کرد. وی آثار فراوان فرهنگی و دینی در عراق و ... از خود به یادگار گذاشته و تألیفات او بالغ بر۵۰ عنوان است.
↑ آقا ضیاء بارها مقام این شاگردش را ارج نهاده و گفته بود: «... مقام و نگهداری شئونات آقای خوانساری را مانند علمای متأخر برخود فرض می‌دانم.» نماز باران او در قم معروف است. نماز جمعه را در قم احیا کرد. فتواهای او در ملی شدن صنعت نفت و کمک مسلمانان جهان به مردم فلسطین و شرکت در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورا مشهور است.
↑ وی بیشترین استفاده‌های علمی را از آقا ضیاء نمود. کتاب «جامع المدارک» از مهمترین آثار فقهی اوست.
↑ او از مراجع بزرگ عالم تشیع و دارای تألیفات فراوانی در فقه، اصول، تفسیر و رجال بود و مراکز بزرگ علمی ـ فرهنگی در نقاط مختلف جهان تأسیس کرد. وی به تربیت شاگردان بسیاری که هم اکنون در سراسر جهان پراکنده‌اند، همت گماشت.
↑ از علما مراجع شیعه، صاحب تفسیر مواهب الرحمن.
↑ حیات علمی آیت‌الله شیخ حسین حلی رحمه الله
↑ سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی او را «ذوالشهادتین» می‌خواندند. وی رساله‌هایی در موضوعات گوناگون فقهی، اصولی، ادبی و رجالی نوشته و درسهای اصول و فقه آقا ضیاء و نائینی را تقریر نموده است.
↑ وی ۱۳ سال در درس آقا ضیاء شرکت نمود. آقا ضیاء درباره‌اش گفته:
«من ایشان را برای آینده نجف اشرف ذخیره نموده‌ام و ایشان امید علمی آینده من است.»
↑ وی از مراجع شیعه بود که تحت تربیت پسرعموی پدرش میرزای بزرگ شیرازی رشد علمی نمود و کتاب «دارالسلام» از آثار فقهی اوست.
↑ وی دارای تقریرات و تألیفات فراوان در فقه و اصول بود. وی مؤسسات و مدارس علمیه فراوانی را از خود به یادگار گذاشته‌است.
↑ فرزند سید جعفر مدفون در مشهد مقدس. از مراجع عظام تقلید شیعه که دارای تألیفات فقهی و اصولی بود و حوزه علمیه مشهد را احیا کرد.
↑ وی از مراجع تقلید تشیع بود که حدود ۱۴۸ اثر علمی به صورت کتاب، رساله و مقاله، در علوم مختلف از خود به جای گذاشت. او کتابخانه‌ای عظیم و منحصر به فرد از لحاظ داشتن نسخه‌های خطی، تأسیس کرد که مورد استفاده دانش پژوهان است. وی از آقا ضیاء چهار اجازه اجتهاد و چند فقره نامه خصوصی دارد.
↑ وی از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان ممتاز آقا ضیاء و از استادان امام خمینی بود. آقا ضیاء در مورد او گفته: «تو برای من به منزله مالک اشتر برای علی (ع) هستی.»
و نیز: «در میان شاگردان سید فشارکی، میرزا سید علی یزدی لب خندقی بود که استاد موقع حرکتش وی را با اشک بدرقه کرد و از جدایی او هنگام بازگشت به ایران سوخت. در میان شاگردان من نیز شما موقعیت خاصی داری و مرا به جدایی و فراق خود مبتلا به حسرت می‌نمایی.» (سیمای کاشان، ص ۱۷۲؛ آینه دانشوران، ص ۱۱).
↑ وی از مراجع تقلید شیعه و ساکن قم و از شاگردان محمدحسین اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی است و دارای تألیفات و تقریرات در فقه و اصول می‌باشد. حاشیه وی بر «ذخیرة العباد» غروی اصفهانی یک دوره فقه استدلالی است.
↑ وی از شاگردان آقا ضیاء بود که مدت ۳۰ سال از محضر او بهره برد. وی تقریرات مباحث اصول استاد را در کتاب «بدایع الافکار» گرد آورده است.
↑ وی هم از شاگردان خصوصی آقا ضیاء بود و تقریرات اصول استاد را به نام «نهایة الافکار» نوشت.
↑ از چهره‌های پارسا و برجسته حوزه علمیه اصفهان است که از اصول آقا ضیاء، مباحث الفاظ و در فقه، مبحث ولایت فقیه را تحریر کرده است.
↑ وی در اصول، مبحث استصحاب و در فقه، کتاب الزکوة آقا ضیاءالدین را تقریر نموده است.
↑ در اجازه روایی که آقا ضیاء به وی داده، او را به عنوان «حمایت کننده حوزه مسلمین و جهاد کننده در حفظ احکام دین، ترویج‌کننده شریعت جدش ...» خطاب نموده است.
↑ (تقریرات میرزا حسین نائینی) نوشته محمدعلی کاظمی.
↑ شش جزء آن به تحقیق آیت‌الله معرفت در قم به چاپ رسید.
منابع
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج ۳، چ ۱، نشر معروف، قم: ۱۳۸۲.
داوود نعیمی. شمس الفقهاء. چاپ اول. قم: مرکز فرهنگی باقرالعلوم، ۱۳۷۷.

 

https://howlingpixel.com/wiki-fa/%D8%A2%D9%82%D8%A7_%D8%B6%DB%8C%D8%A7%D8%A1%D8%A7%D9%84%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82%DB%8C

 

 

آیة الله اشرفی شاهرودی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

آیة الله اشرفی شاهرودی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

آیت الله حاج مصطفی اشرفی شاهرودی:
 گذري کوتاه بر يک زندگي بزرگ
گزارشات زيادي برعليه ايشان به‌وسيله ساواک، تنظيم شده، بود و دستور ترور ايشان از تهران صادر گرديد. ولي با سقوط رژيم ستم‌شاهي، اين دستور عملي نشد.
 
نام پدر: شيخ مصطفي اشرفي آيت‌الله العظمي حاج شيخ محمدعلي مشهور به حاج شيخ آقابزرگ اشرفي شاهرودي که در خانواده‌اي اصيل و بزرگوار، از مادري علويه در شعبان سال 1307 هجري قمري، در روستايي که اهالي آن به التزام به دين از دير زمان الي الحال معروفند به نام روستاي «پرو» (واقع در20 کيلومتري شمال شهرستان شاهرود) به دنيا آمد.
پدر بزرگوار ايشان عالمي متقي به نام «شيخ علينقي» بود که به تقاضاي اهالي روستاي «پرو» از وطن اصلي خود به نام «قلعه حاج محمدعلي» که بعداً معروف به «قلعه آقا عبدالله» شد، به دعوت پِروئي‌ها براي تعليم و تربيت مردم، به آنجا مهاجرت کرد و به رسم علماي آن زمان ضمن اشتغال به وظايف تعليم و تربيت و اقامه جماعت و مجالس وعظ و ارشاد، خود مانند ساير اهالي اشتغال به کشاورزي داشته و به کدّ يمين و عرق جبين زندگي خانواده خود را اداره مي‌کرد.
پدر مرحوم شيخ علينقي عالم عامل و شخصيت بزرگوار جامع رياست علمي و دنيوي به نام حاج شيخ محمدعلي بود که در بين مردم منطقه بسطام و پشت بسطام نافذالکلمه و مورد احترام و تبجيل و تکريم بود و روستاي «قلعه آقا عبدالله» را سر و ساماني داد، که مرکز استقرار عالم رباني عموي ايشان مرحوم آيت‌الله حاج شيخ عبدالحسين شد، که فرزند برومند ايشان مرحوم آيت‌الله حاج شيخ عبدالله بود که پس از مهاجرت از نجف اشرف، در کنار والد بزرگوارشان در همان روستا مستقر شده و رياست ديني منطقه را به عهده گرفت و مرجع حلّ امور ديني و مشکلات مردم بسطام و روستاهاي اطراف شده و قلعه مزبور را به مدرسه و دارالعلم تبديل کرد لذا از آن پس، اين قلعه به نام «قلعه آقا عبدالله» معروف شد.
مرحوم حاج شيخ محمدعلي شاگرد مرحوم آيت‌الله حاج ملّا عباس بود که از شاگردان مرحوم صاحب جواهر بوده و پس از مراجعت از نجف اشرف به تقاضاي اهالي و شخصيات بزرگ بسطام (که در آن روزگار مرکز حکومت بود) در شهر بسطام مستقر شد و علاوه بر مرجعيت عامه ديني و دنيوي مردم حوزه علميه بسطام را رونق کاملي داد که مرکز پرورش طلاب و فضلاي عظام و مهاجرت تشنگان علم و فقاهت شد و مدرسه معروف اين شهر به نام «مدرسه شاهرخيه» که از يادگارهاي شاهرخ ميرزا بود، مهد علمي بزرگي گرديد و در نتيجه موقوفات مهمي براي طلاب و مدرسين آن مدرسه، تحت رعايت و توليت مرحوم ملاعباس وقف گرديد، که بخشي از آنها موقوفات مرحوم «محمدعلي بيک فرزند طهماسب» است، که تا سال 1206 هجري قمري وقف‌نامه و توليت موقوفات در خاندان آن مرحوم، باقي است.
مرحوم حاج ملاعباس يکي از احفاد و اولاد مرحوم، عالم عامل متقي، حاج ملا فتحعلي هزارجريبي معروف به اشرف است، که در منطقه هزارجريب شخصيت علمي والايي بود و ملاي اسلام و مسلمين در آن سامان بوده است، که لقب «اشرفي» در اين خانواده، به اعتبار اجداد آنان که ساکن اشرف مازندران بوده‌اند، مي‌باشد.
به هرحال، خاندان مرحوم آيت‌الله حاج شيخ آقابزرگ اشرفي، نسلاً بعد نسل همه از اعلام روحاني و شخصيت‌هاي بزرگوار و مورد تکريم مردم مازندران، و سپس بسطام و شاهرود و ضواحي آن بودند، که مرحوم آيت‌الله حاج شيخ آقابزرگ، ضمن وصيت‌نامه کتبي و شفاهي خود (که در نوار کاست مضبوط است) تا هفت پشت از پدران و اجداد خود را (که همه روحانيون بزرگوار و اکثراً مجتهدين والامقام بودند) نام مي‌برد و به اولاد و احفاد خود شديداً توصيه مي‌کرد که اگر فرزندان و ذرّيه من خير دنيا و آخرت را خواهانند، حتماً هر فرزند از اولاد و احفاد ذکور من، لااقل يکي از پسران خود را براي تحصيل علوم ديني و اشتغال به دروس اسلامي، تا حد بالا اعزام نمايند.
مرحوم آيت‌الله حاج شيخ محمدعلي (مشهور به حاج شيخ آقابزرگ اشرفي) در سنين کودکي پدر را از دست داد و مادر علويه بافضيلتش قائم به امر پرورش مادي و معنوي او گرديد و با هوش و ذکاوت زياد و عشقي که به فراگيري دانش داشت به زودي و با فراگيري قرآن مجيد، کتب ابتدايي و نوشتن، براي ادامه تحصيل راهي شاهرود (که در آن زمان مدارس علميه‌اش به خاطر وجود علماي اعلام در اين شهر مشهور بود) شد و در مدرسه علميه دينيه «بازار» معروف به «مدرسه اسماعيليه» مستقر شد و به زودي کتب مقدمات و بخشي از سطوح را در آن مدرسه، فراگرفت و براي امرار معاش، روزهاي تعطيل را به کار و کسب مشغول مي‌شد.
در سال 1328 براي ادامه تحصيل، عازم حوزه علميه مشهد مقدس گرديد و در مدرسه «نواب» مستقر شد و تا سال 1340 هجري قمري با کوششي طاقت‌فرسا، مدارج علمي را طي کرد. به‌طوري که مکرر از هم‌دوره‌هاي ايشان مي‌شنيديم که، هيچ‌گاه از خواب بيدار نمي‌شديم مگر اينکه تنها چراغ روشن حجرات مدرسه نواب، حجره حاج شيخ آقابزرگ بود که به دور از هرگونه دسته‌بندي (که در آن زمان بين طلاب متعارف بود) لايزال مشغول مطالعه و نوشتن بود و خود آن مرحوم مکرر مي‌فرمود که شش ماه شب نخوابيدم و پيوسته تا صبح مشغول مطالعه و نوشتن بودم.
در اين دوران 12ساله، علاوه بر حضور در درس مرحوم آيت‌الله العظمي حاج آقا حسيني قمي و آيت‌الله العظمي حاج ميرزا محمد فرزند برومند مرحوم آخوند خراساني، که خود از مدرسين بنام سطوح عاليه بود، که بسياري از فضلا و نخبگان طلاب گرد شمع وجودش جمع شده و از درس او بهره‌مند مي‌شدند، که يکي از آنان دانشمند محقق و خطيب فرزانه، مرحوم حاج شيخ حسينعلي راشد بود که در خاطراتش يکي از اساتيد بزرگ خود را مرحوم حاج شيخ آقابزرگ شاهرودي معرفي مي‌کند، در اين دوران از محضر اساتيد فلسفه مانند مرحوم آقابزرگ حکيم و غيره نيز بهره‌مند گرديد.
در طي ايام اقامت در مشهد در کمال عزت و قناعت مي‌گذراند و حتي در ايام قحطي شديد، کوچکترين تقاضاي کمک از کسي نکرد. با اينکه سخت مورد علاقه و احترام دو استاد فرزانه سابق الذکر خود بود. پس از چند سال توقف در مشهد، با بانويي عابده و صالحه از بيت علم و تقوي در شاهرود ازدواج کرد.
ولي هيچ چيز عشق سوزان او را به فراگيري علم خاموش نمي‌کرد تا اينکه سرانجام در سال 1340 هجري قمري براي استفاده از محضر اساتيد علم و فقاهت، با موافقت همسر خود، تنها راهي نجف اشرف شد و طي دوازده سال اشتغال بي‌نظير شبانه روزي، دوره‌هاي علم اصول را از محضر استاد علامه آيت‌الله العظمي آقا ضياءالدين عراقي و استادالمجتهدين آيت‌الله العظمي حاج ميرزا حسيني نائيني و چندين کتاب فقه را از محضر دو استاد فوق‌الذکر و سيدالفقها آيت‌الله العظمي حاج سيدابوالحسن موسوي اصفهاني _ قدس الله اسرارهم- بهره‌مند گرديد. به طوري که حتي يک درس در طول اين دوازده سال از ايشان فوت نشد و نوشتار همه اين دروس، الي‌الحال نزد ما موجود است.
يکي دو سال بعد همسر ايشان با فرزندش به همراه برادر خود، به ايشان در نجف اشرف ملحق شد و در کمال عزت و قناعت در يک اتاق و اخيراً در دو اتاق استيجاري، ايام تحصيل دوازده‌ساله را به پايان رساند و خود يکي از اعلام مدرسين سطوح عاليه مخصوصاً مکاتب و کفايه‌الاصول گرديد، و تقرير دروس اساتيد خود را بر مشتاقان به صورت محاضرات، القا مي‌نمود. نبوغ علمي و جودت ذهن وقّاد و بيان شيواي او همانند اشتغال طاقت‌فرساي او در اين دوازده‌سال، ضرب‌المثل شده بود. به طوري که مکرراً از هم‌دوره‌هاي ايشان مي‌شنيديم، که در هواي گرم تابستان نجف اشرف مثل باران عرق مي‌ريخت و مطالعه مي‌نمود يا دروس را مي‌نوشت. و به راستي اميد آينده حوزه کهنسال نجف اشرف شده بود که مرحوم ميرزاي نائيني- چنانکه مکرراً شنيديم- پس از مطالعه نوشتار ايشان و صدور اجازه اجتهاد مطلق براي آيت‌الله اشرفي- مي‌فرمود اين نوشته‌ها نشان مي‌دهد که صاحب آن شصت سال در نجف لايزال مشغول مطالعه و بررسي مطالب اصولي و فقهي بوده و پيوسته به ديگر شاگردان که نوشته‌هاي آنان را مطالعه مي‌کرد مي‌فرمود گرچه خوب نوشتي ولي مثل حاج شيخ بزرگ شاهرودي ننوشتي. و استاد بزرگوارشان زعيم‌الاسلام حضرت آيت‌الله اصفهاني-قدس سره- که مرجع وحيد اسلام شده بود، مکرر از ايشان درخواست اقامت در نجف، براي به دست گرفتن زعامت و مرجعيت کبري را مي‌نمود، که اينجانب اين مطلب را از بزرگان اساتيد نجف (از ‌جمله مرحوم آيت‌الله العظمي حاج سيدمحمود شاهرودي) مي‌شنيدم. عزت نفس او ـ در کمال احتياج و نياز، با داشتن فرزندان متعدد- معروف و مشهور بود.
باري، آنچنان اشتغال طاقت‌فرسا آن هم با مشکلات اقتصادي در هواي 50 درجه يا مافوق در نجف اشرف، مزاج او را عليل و چشمان وي را آسيب زد که ناچار با هردو استاد بزرگوارش مرحومين آيت‌الله اصفهاني و آيت‌الله ميرزا نائيني نباشد. چند وقتي به ايران براي استراحت و بازگرداندن سلامت و صحت مزاج بروند که ناگزير در سال 1353 مجرداً عازم ايران شده و موقتاً در شهر مقدس مشهدالرضا(ع) سکني گزيدند.
ولي در اين مدت، سيل مشتاقان علم به جانب ايشان روانه شده و به امر موحد دين آيت‌الله قمي و آيت‌الله حاج ميرزا محمد آقازاده، درس شروع کردند و در مدت کوتاهي اجتماع عظيمي در درس ايشان حاصل شد، و با تقاضاي حضرات اعلام و فضلاي مشهد و اصرار بليغ واعظ شهيد، مرحوم حاج شيخ غلامرضا يزدي طبسي و نوشتن نامه‌ها به مرجع عاليقدر زمان، مرحوم آيت‌الله العظمي اصفهاني بنا شد معظم‌له در مشهد مقدس بمانند، لذا پس از چندي عائله ايشان به دستور مرحوم آيت‌الله اصفهاني، به همراه مرحوم حجت‌الاسلام والمسلمين حاج شيخ کاظم حائري شاهکوئي عازم مشهد مقدس شدند و منزلي محقر با عائله سنگين اجاره کردند و طبعاً يکي از اعلام حوزه مقدس مشهد شدند که در اين راستا خدمات مرحوم حاج شيخ غلامرضا يزدي (واعظ توانا و مورد قبول همگان) را نبايد از ياد برد.
باري طولي نکشيد که فاجعه به توپ بستن مسجد گوهرشاد و قتل عام مردم بي پناه که به عنوان اعتراض بر دستور کشف حجاب صادر از طرف رضاخان بي‌دين و قلدر، در مسجد و حرم مطهر حضرت رضا جمع شده بودند به وقوع پيوست و پس از آن با اعلام حکومت نظامي شبانه به منازل علماي مشهد ريخته و تک‌تک آنان را از خانه‌ها بيرون آورده و به زندان بردند و از آنجا به تهران رهسپار کرده و چند ماهي در زندان تهران بودند. مرحوم آيت‌الله حاج شيخ آقابزرگ شاهرودي نيز در اين جمع زنداني بود.
سرانجام پس از چند ماه توقف در تهران هريک از علماي مشهد را به شهري (يا زادگاه خود) تبعيد نموده و مرحوم آيت‌الله اشرفي را به شاهرود تبعيد کردند، که پس از چندي همسر و فرزندان ايشان به وي ملحق شدند.
در شاهرود ابتدا به روستاي خود (وطن اصلي او) يعني روستاي «پرو» منتقل شده و براي امرار معاش با مختصر ملکي که از آباء و اجدادش به ارث برده بود و سال‌هاي دراز در اختيار برادر و خواهران بود، مشغول به کشاورزي و ايجاد باغستان و زراعت شدند، و با مختصر درآمد، زندگي خود و عائله‌اش را اداره مي‌کردند. پس از چندي به تقاضاي علما و محترمين شاهرود، به شهر شاهرود منتقل شد. ولي عزت نفس و قناعت ذاتي وي را از اعتماد به نفس باز نداشت. لذا تنها براي امور کشاورزي به روستاي خود و قلعه آقا عبدالله مي‌رفتند.
کم‌کم عظمت علمي آيت‌الله اشرفي موجب حضور علما و مردم متدين شاهرود شد و شهرت به‌سزايي در منطقه شاهرود و بسطام و اطراف پيدا کردند.
با سرنگوني رضاشاه و باز شدن مدارس علوم ديني، سرپرستي حوزه علميه شاهرود را به عهده گرفته و طلاب از هرسو به طرف شاهرود سرازير شدند و در مدت کوتاهي مدرسه علميه بازار «که در روزگار نخستين حيات علمي آيت‌الله اشرفي مهد آموزش ايشان بود» رونق به‌سزايي گرفت و نماز جماعت ايشان، با اينکه در محله قديمي و کوچک شهر بود، پرجمعيت‌ترين مساجد شد.
وي در طول توقف در شاهرود، از اشتغال علمي و افاضه معارف اسلامي، به وسيله منبر رفتن و رتق و فتق امور اجتماعي و کوشش فراوان براي رفع نواقص شهرستان، و در عين حال اشتغال به کشاورزي براي امرار معاش، آني دست برنداشت به طوري که کثرت مشاغل گوناگون، سخت او را خسته و ناراحت مي‌کرد و در عين حال همه امور شخصي، حتي خريد دو عدد نان و يک بسته سبزي را به نفس نفيس خود انجام مي‌داد و از هرگونه استخدام خادم يا امر کردن به اين و آن، سخت متنفر بود. بلکه اگر مردم شريف مي‌خواستند افتخاراً يا تقرباً الي الله، برخي از امور شخصي او را (مانند خريد از بازار) تصدي کنند، مانع مي‌شد و خود شخصاً تمام آنها را انجام مي‌داد. که اين مباشرت در امور شخصي، ضرب‌المثل و الگويي شد، و الي‌الحال در اذهان مردم شهر باقي مانده است.
وي در طول مدت توقف در شاهرود، اهتمام بليغ به حضور در مدرسه و تدريس ابتدايي‌ترين کتب سطح تا خارج را داشت و به تربيت طلاب و اشتغال آنان سخت اهميت مي‌داد و با اينکه در اين مدت مکرراً از طرف مرجع وحيد و عاليقدر شيعه، مرحوم آيت‌الله اصفهاني و سپس آيت‌الله بروجردي و نيز اعلام و بزرگان مشهد مقدس و اخيراً مراجع معاصري ايشان در نجف اشرف تقاضاي مهاجرت از شاهرود به يکي از اعتاب مقدسه نجف اشرف، قم و مشهد جهت زعانت و تدريس مي‌شد، در جواب مي‌فرمود: من يک عمر، از کدّ يمين و عرق جبين زندگي خود را سپري کردم. ديگر نمي‌خواهم در اواخر عمر از وجوهات يا بيت‌المال ارتزاق کنم، يا تصدي مقام مرجعيت را با - مسئوليت سنگين آن در پيشگاه خداوند متعال- بنمايم.
به هرحال باقي عمر شريف خود را با اهتمام بليغ به امور اجتماعي، اقتصادي و ديني مردم و تعليم شعائر مذهبي در شهر شاهرود گذراند و يادگارهايي از خود به جا گذاشت، و سرانجام در اثر بيدار خوابي ناشي از کثرت مراجعين در شب عيد فطر سال 1394 قمري که رؤيت هلال شوال نزد ايشان ثابت شده بود، صبحگاه به حمله قلبي مبتلا شد و اوايل شب جمعه دوم ماه شوال 1394 برابر با مهر ماه 1353 در منزل شخصي خود، دار دنيا را وداع کردند.
شهر بلکه شهرستان يکپارچه تعطيل و صورت عزاي عمومي به خود گرفت؛ تشييع جنازه او تا آن تاريخ، بي‌نظير بود. مجالس ختم ايشان تا چهلم وفاتش ادامه داشت. از شهرهاي مختلف ايران براي شرکت در مجالس ختم ايشان، جمعيت‌ها حضور به هم رساندند از طرف مراجع عظام تقليد نجف اشرف، قم و مشهد علاوه بر تلگراف تسليت و اقامه مجالس ختم، نمايندگاني به شاهرود اعزام شدند.
تأليفات ايشان، در فقه و اصول فروان است که با کوشش دو فرزند روحاني ايشان برخي تحت عنوان «الروايع الفقهيه» به زيور طبع آراسته شد و اميد آنکه آن آثار گرانب‌ها، يکي پس از ديگري چاپ و در اختيار محققين قرار گيرد.
از معاصرين ايشان در دوران دراسات مشهد و نجف اشرف، کسي اکنون در قيد حيات نيست. ولي از شاگردان ايشان، آيت الله وحيد خراساني، و حجت‌الاسلام والمسلمين حاج سيدمرتضي موسوي امام جمعه ميامي و آقايان حجج اسلام حاج شيخ علي‌اکبر قنبريان، حاج شيخ علي‌اکبر الهي و حاج شيخ جعفر اشرفي در قيد حيات هستند، که ساکن شاهرود مي‌باشند.
ارادتمندان به ايشان در طبقه عامه مردم بسيارند، که در قيد حيات هستند و مي‌توان از آقايان حاج محمدتقي دزيانيان، حاج شيخ احمد آقايان و بسياري از اهالي معمّر شاهرود، و آقايان دکتر احمد صادقيان، ساکن تهران و دکتر علي‌اصغر يارمحمدي، ساکن مشهد مقدس، نام برد.
از ايشان سه فرزند ذکور به نام‌هاي حاج مجتبي اشرفي (فاضل و پرکار) و حضرات آيات، حاج شيخ مصطفي اشرفي (مدرس عالي دروس خارج در حوزه علميه مشهد) و حاج شيخ مرتضي اشرفي (سرپرست فعلي حوزه علميه شاهرود) و چهار دختر باقي مانده‌اند.

شرح حال و بيوگرافي (شيخ مصطفي اشرفي)
حاج شيخ مصطفي اشرفي، سومين فرزند ذکور مرحوم آيت‌الله العظمي حاج شيخ محمدعلي (مشهور به حاج شيخ آقا‌بزرگ شاهرودي) در شب 19 رمضان 1354 هجري قمري از مادري صالحه و عابده در شهر مقدس مشهد، به دنيا آمد.
هنوز يک سال از عمر او نگذشته بود که با تبعيد پدر بزرگوارشان به شاهرود، به همراه مادر و ساير برادران و خواهران، به شهرستان شاهرود، منتقل شدند.
دوران طفوليت را در اين شهر به مکتب‌خانه و سپس در سن 7 سالگي به دبستان رفته و دوران شش‌ساله دبستان را (که در آن زمان مرحله ابتدايي شش سال بود) به پايان رساندند.
پس از اخذ پايان‌‌نامه مرحله ابتدايي، با اشتياق فراواني که به پيمودن راه آباء و اجداد خود داشتند، وارد حوزه علميه شاهرود شده و دو سال در مدرسه بازار شاهرود، جامع‌المقدمات و سيوطي و شرح قطرالسندي و شرح نظّام را خوانده و در شهريور 1329 منتقل به حوزه علميه مشهد مقدس شدند و در مدرسه سليمانيه آن شهر، به همراه برادرش (حاج شيخ مرتضي اشرفي) ساکن شده و با جديت فراوان طي 7 سال اقامت در مشهد، دوران مقدمات و کل دوره سطوح را به آخر رساندند. و سپس مشغول درس خارج شده و يک ‌سال‌ و نيم از درس خارج فقه و اصول آيت‌الله ميلاني ـ قدس سره - بهره جستند.
در اين دوران از محضر اساتيد ادبيات مانند مرحوم شيخ محمدتقي اديب و شيخ غلامرضا شهري و اساتيد دروس سطوح مانند حضرات آيات و حجج اسلام حاج ميرزا احمد مدرس يزدي، حاج شيخ کاظم دامغاني و حاج شيخ هاشم قزويني و حاج ميرزا حسين سبزواري و اساتيد فلسفه مانند حضرات حاج ميرزا جواد تهراني و عمدتاً از مرحوم ايسي، بهره‌مند شدند و در درس خارج فقه و اصول از محضر فقيه بزرگوار آيت‌الله العظمي ميلاني، يک‌سال و نيم بهره علمي بردند.
هم‌زمان با دروس حوزوي، موفق به اخذ پايان‌نامه دوره متوسطه و سپس دوره ديپلم و سرانجام پايان‌نامه ديپلمِ تمام، شدند و در سال 1335 با اصرار والدين، ازدواج کردند.
در مهرماه 1336 شمسي براي ادامه تحصيل به تنهايي به نجف اشرف رهسپار شده و در مدرسه قوام شيرازي آن حوزه مبارکه، با برادرشان (حاج شيخ مرتضي) ساکن شدند و سپس راهي مجالس دروس خارج بزرگان شده و سرانجام مجلس درس حضرات آيات عظام، حاج سيدابوالقاسم خوئي و حاج شيخ حسين حلي، و حاج سيدمحمود شاهرودي را انتخاب کردند و پس از تبعيد امام خميني به عراق و شروع معظم‌له به تدريس کتاب البيع به درس ايشان نيز حاضر شده و 8 سال نيز از آن محضر بهره‌مند شده و مورد عنايات خاصه ايشان، همانند ساير اساتيد، قرار گرفتند.
و طي اقامت بيش از 17 سال در نجف اشرف و تحمل مشکلات فراوان از ناحيه حکومت‌هاي آن کشور - به‌ويژه حکومت جبار و ظالم بعثيان- با کمال کوشش و جديت مشغول درس و بحث مباحثه و نوشتن دروس و تقرير آن بر جمعي از فضلا بودند.
در اين دوران، خود نيز مشغول تدريس سطوح عاليه گرديدند. به طوري که يکي از مدرسين معروف سطوح، در آن حوزه مقدسه شدند. در طول اقامت در نجف، چندبار هم براي ديدار والدين، در ايام تعطيل دروس حوزه نجف اشرف، موقت به ايران سفر کردند.
سرانجام در تابستان سال 1353 شمسي، به خاطر خدمتگزاري پدر بزرگوار که مبتلا به بيماري قلبي شده بودند ـ با کمال کراهت اساتيد بزرگوارشان از مهاجرت وي به ايران و ترک حوزه علميه نجف اشرف- آن حوزه مجتهد پرور و مجاورت باب مدينه علم‌النبي اميرالمؤمنين(ع) را با اخذ اجازه اجتهاد، رها کردند.
در ضمن بعضي از سفرهاي موقت به ايران، اقدام به تأسيس مدرسه ملي براي آن دسته از متدينين که حاضر نبودند اطفالشان در مدارس دولتي رژيم شاهنشاهي، پرورش پيدا کنند، نمودند و با يادگار گذاشتن اين مرکز تربيتي اسلامي، رهسپار نجف اشرف شدند.
باري پس از خداحافظي از آن حوزه مبارکه و اساتيد بزرگوارشان با عائله به طرف ايران حرکت نموده و در تيرماه 1353 برابر ماه شريف رجب سال 1394 قمري، در خدمت والدين در شهر شاهرود مستقر شدند. بنا بود به دستور مرحوم امام خميني(قدس سره) در حوزه قم استقرار پيدا کنند ولي با رحلت پدر بزرگوارشان در شب دوم ماه شوال سال 1394 برابر مهر 1353 و اصرار اهالي محترم و حوزه علميه شاهرود، ناچار به اقامت در آن شهر شدند. حوزه علميه شاهرود را تجديد بنا نموده و اهل علم و طلاب جديدي را جذب نموده و شب و روز، خود به تدريس ابتدايي‌ترين دروس حوزوي تا مرحله درس خارج، مشغول شده و بعضي مدرسين را از حوزه علميه قم و نقاط ديگر به شاهرود دعوت کردند، و حوزه علميه را رونق فراواني بخشيدند.
در کنار اين فعاليت شبانه‌روزي، درب خانه را همانند پدر بزرگوار بر روي ارباب رجوع باز نموده و به گرفتاري‌هاي مردم و رفع نياز نيازمندان اهتمام بالغ ورزيده و در امور اجتماعي منطقه نيز همانند مرحوم پدر بزرگوارشان کوشا بودند چنانکه از اقامه نماز جماعت در سه وقت و رفتن منبر و تعليم و وعظ و ارشاد همانند سلف صالح آن شهرستان، دريغ نورزيدند.
در طول اقامت در شاهرود چندين مسجد در شهر و روستاها ساختند و مدرسه شاهرخيه بسطام را از حالت خمودي بيرون آورده و موقوفات آن را احيا و طلاب و مدرس براي آن مدرسه نيز، جذب کردند.
در تابستان 1356 به قصد زيارت اعتاب مقدسه عراق، راهي نجف اشرف شده و ديدار با مراجع و اساتيد عظام و حضرت امام خميني(قدس سره) را تجديد کردند، و در مذاکرات حضوري با مرحوم، امام شهريه حوزه مقدسه مشهد را تثبيت کردند، و در بازگشت از عراق، پيشگام در ايجاد تظاهرات برعليه حکومت شاه و رژيم ضد ديني و پهلوي بودند. به‌طوري که گزارشات زيادي برعليه ايشان به‌وسيله ساواک، تنظيم شده، بود و دستور ترور ايشان از تهران صادر گرديد. ولي با سقوط رژيم ستم‌شاهي، اين دستور عملي نشد.
پس از پيروزي انقلاب تا سال 1362 به خدمات خود در اين شهرستان ادامه مي‌دادند تا اينکه در ديداري که با مرحوم امام خميني در نيمه آخر اين سال در جماران تهران داشتند، بنا شد براي استفاده بهينه از مقام علمي حضرت آيت‌الله حاج شيخ مصطفي اشرفي، وي عازم حوزه علميه قم و اگر نشد حوزه علميه مشهد مقدس شوند، که اين امر در اواخر سال 1362 انجام گرفت.
گرچه اصرار اهالي شاهرود و اهل علم آنجا بر بازگشت معظم‌له به شاهرود بود، و در تابستان سال 1363 ناچار به مراجعت به شاهرود شدند، ولي با اتمام ماه شريف رمضان و انجام وظايف روحانيت در آن شهر، پس از انقضاء تابستان و شروع دروس حوزه مشهد، رهسپار مشهد مقدس شدند و در مدرسه مرحوم آيت‌الله العظمي خوئي که مرکز مهم دراسات حوزه علميه مشهد مقدس است، از آن زمان تاکنون به دروس سطوح عاليه سپس دروس خارج فقه و اصول و رجال و تفسير اشتغال دارند، و جمع کثيري از فضلا و دانش‌پژوهان از محضر معظم‌له، بهره‌مند مي‌شوند و اين شيوه بحمدالله تعالي الي‌الحال استمرار دارد.
با اصرار اهل علم و مردم شاهرود بنا شد تعلق خود را از شاهرود و حوزه آنجا قطع نکنند. لذا تا چند سال قبل سرپرستي حوزه علميه و جذب مدير و مدرسين کارآمد را براي آن حوزه ادامه مي‌داد. تا اينکه در اثر تراکم گرفتاري‌ها، ناچار از چندسال قبل اداره امور تعليم و تربيت طلاب و مدرسه علميه را به برادر خود واگذار نمود، ولي تأمين شهريه طلاب کماکان ادامه دارد. چنان‌که در ظرف اين مدت، علاوه‌ بر خدماتي که در دوران 10ساله توقف خود در شهرستان شاهرود انجام داده بودند (مانند تجديد مدرسه بازار شاهرود و تجديد حوزه علميه شاهرود و بسطام- پس از تأسيس چند مسجد در شهر و روستاهاي شاهرود) خدمات ذيل را نيز انجام دادند:
1- توسعه مسجد مرحوم آيت الله اشرفي به دوبرابر.
2- تجديد بناي مدرسه و مسجد بيدآباد.
3- احياء موقوفات فراوان مدرسه شاهرخيه بسطام و مدرسه بيدآباد شاهرود و تحصيل درآمد تقريباً صد برابر از قبل.
4- تأسيس کتابخانه با اشتمال بيش از شانزده‌هزار جلد کتاب در فنون و علوم اسلامي و علوم دانشگاهي و مجهز به بهترين خدمات کامپيوتري و اينترنتي با سالن‌هاي متعدد جهت مطالعه و تحقيق خواهران و برادران به ضميمه صدها مجلات علمي.
5- تأسيس درمانگاه و کلينيک مجهز به بخش‌هاي مختلف با بهترين وسايل روز.
6- تأسيس مسجد و زائرسرا، جهت خدمات عبادي و رفاهي به زوار و مسافرين در 15 کيلومتري شاهرود به طرف سبزوار.
7- تأسيس مرکز خدمات خودروها و سوخت‌رساني به آنها در جوار مسجد مزبور.
8- اهداء چهار قطعه زمين به اداره آموزش و پرورش بسطام جهت ساخت مدرسه.
9- اهداء يک قطعه زمين به مساحت تقريبي 11000 متر مربع جهت ايجاد فضاي ورزشي در بسطام.
10- اهداء 15هکتار زمين به دانشگاه آزاد اسلامي جهت تأسيس مرکز تحقيق و پژوهش که مع‌الاسف عملي نشد.
11- ايجاد مراکز درآمد زاي متعدد، جهت خدمات فرهنگي و ديني در شهر شاهرود و روستاهاي آن و مشهد مقدس.

آثار علمي:
1- شرح فارس بر مکاسب شيخ انصاري
2- شرح عربي بر جلدين کفايه‌الاصول مرحوم محقق خراساني
3- يک دوره و نيم تقريرات درس اصول فقه
4- کتاب طهارت، تقرير درس مرحوم آيت‌الله حاج شيخ حسين حلّي
5- کتاب اجاره، تقرير درس مرحوم آيت‌الله العظمي شاهرودي
6- اجتهاد و تقليد، تقرير درس مرحوم آيت‌الله العظمي خوئي
7- کتاب‌الصلاة، تقرير درس مرحوم آيت‌الله العظمي خوئي
8- کتاب‌الصوم، تقرير درس مرحوم آيت‌الله العظمي خوئي
9- رساله في العداله
10- بخشي از تقريرات درس امام خميني در کتاب‌البيع
11- مقالات علمي متعدد در کنگره‌هاي بزرگداشت شيخ مفيد، شيخ انصاري، محقق اردبيلي و غيره.
12- هزاران نوارکاست CD شده، از تدريس خارج دوره اصول و کتاب‌الصلاة به طور کامل و تدريس رسائل و مکاسب شيخنا الانصاري و کفايه‌الاصول محقق خراساني.
13- صدها نوارکاست از تفسير نهج‌البلاغه در طي بيش از 20 سال در شب‌هاي ماه رمضان
14- ده‌ها نوارکاست CD شده از مباحث علم درايه و رجال.

هم‌بحثان:
در دوران تحصيل در مشهد مقدس در ادبيات و سطوح مقدماتي، جناب حجت‌الاسلام حجت هاشمي، در سطوح متوسط و نهايي، آيات عظام، حاج شيخ محمدرضا مهدوي دامغاني، حاج سيدحسن مرتضوي
در دوران خارج، در نجف اشرف، حضرات آيات و حجج حاج سيدحسن مرتضوي، حاج سيدعلي رئيسي، حاج سيدمهدي موسوي بجنوردي، حاج شيخ عباس عباسي‌نژاد بيرجندي، حاج سيدابراهيم حجازي، حاج شيخ علي‌اصغر معصومي، حاج شيخ مرتضي اشرفي و ... .
 
 
 
 

 

آیة الله واعظ طبسی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

آیة الله واعظ طبسی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 
معیشت طلاب؛ دغدغه اصلی آیت‌الله واعظ طبسی/
گروه اندیشه: عضو شورای برنامه‌ریزی و مدیریت حوزه علمیه خراسان با بیان اینکه مشغله جدی آیت‌الله واعظ‌طبسی، حوزه، تامین نیازمندی، معیشت، شهریه طلاب و ... بود، عنوان کرد: بارها از زبان خودشان شنیدم که می‌گفتند: «شبی بر من نمی‌گذرد و روزی بر من سپری نمی‌شود که مشغول نیازهای مختلف حوزه نبوده باشم».
 
به گزارش خبرگزاري بين‌المللي قرآن(ايكنا) از خراسان رضوي، مرحوم آیت‌الله عباس واعظ طبسی، در كنار همه ويژگي‌هاي اخلاقي، مبارزات سياسي، مجاهدت‌هاي انقلابي و مديريت توانمند ديني، يكي از شخصيت‌هاي برجسته علمي و استادان موثر حوزه‌هاي علميه خراسان بود.
آیت‌الله طبسی که در یک سالگی پدرش را از دست داده بود، دوران کودکی را با سرپرستی مادر پشت سر گذاشت، وی دورهٔ ابتدایی و بخشی از متوسطه را در مشهد گذراند و سپس در آستانهٔ نوجوانی به تحصیل علوم اسلامی علاقه‌مند شد، بنابراین در ۱۶ سالگی به حوزه علمیه مشهد وارد شد و دروس مقدماتی و دوره‌های «سطح» و «خارج» را به طور جدّی دنبال کرد.
علاقه اين عالم مجاهد به مباحث علمي و دروس حوزوي به قدري بود كه ايشان در اين خصوص ‌گفت: «افتخار من این است که از سن ۱۵ـ۱۶ سالگی که وارد حوزه شده‌ام، عمر من صرف حوزه شده، چه آن سی و چند سال بحث و تدریس و چه بعد از پیروزی انقلاب که مسؤلیت‌های اجرایی را برعهده گرفتم. به هر حال جانب خدمت به حوزه و خدمت به طلاب را از دست نداده‌ام و تنها تأسفم این است که در این چند سال نتوانستم تدریس را ادامه بدهم. الان هم بهترین چیزی که می‌تواند خستگی روحی بنده را برطرف کند، این است که بتوانم همان درس و بحث‌ها را با طلبه‌ها داشته باشم.»
آیت‌الله عباس واعظ طبسی ادبیات را در محضر ادیب نیشابوری فرا گرفت و از آنجا كه هر تقریب و تقریری را نمي‌پسنديد، جامع المقدمات را در محضر استادان گوناگونی فرا گرفت.
تحصیلات حوزوی را در محضر اساتید برجسته‌ای چون شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، میرزا احمد مدرس یزدی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، حاج شیخ هاشم قزوینی و مراجع تقلید از جمله آیت‌‌الله العظمی سید محمد‌هادی میلانی، آیت‌‌الله فقیه سبزواری و آیت‌الله العظمی بروجردی گذراند، آیت‌الله بروجردی وی را طلبه‌ای خوش فکر و به عنوان زبان حوزه‌های علمیه دانسته و با تقدیر و تفقد از او نام می‌بُرد.
علاقه و تلاش وي به حدي بود كه همه نوشته‌ها و یادداشت‌های درسی‌ خود را نگه مي‌داشت، حاشیه ملاعبدالله را حفظ بود، همزمان هر كدام از درس‌ها را كه مي‌رفت، تدريس هم مي‌كرد و تقریباً کتابی نبوده که تدریس نکرده باشد.
همزمان با حضرت آيت‌الله فاضل «کفایه» هم تدريس مي‌كرد كه تقریباً خارج اصول بود. از همان موقعسفارش می‌کرد، کسی که می‌خواهد تدریس کند باید دو مطالعه داشته باشد، یکی برای اینکه کاملاً متوجه نظر صاحب کتاب بشود و دیگری برای اینکه بداند مطلب را از کجا شروع کند، چگونه بپروراند و به کجا ختم کند و با چه بیانی مسائل را انتقال دهد.
تولیت آستان قدس رضوی از شخصیت علمی بالایی در کلاس‌های تدریس حوزه برخوردار بود، علاوه ‌‌بر این بسیار خوش‌بیان و خوش‌برخورد در تعاملات اجتماعی به شمار می‌رفت و سال‌های زیادی از عمر خود را  به مبارزات سیاسی با رژیم شاهنشاهی گذراند.
برای آشنایی هرچه بیشتر نسل امروز، آیندگان و همه کسانی که چیزی از ایشان نمی‌دانستند، به سراغ شاگردان، هم‌رزمان و کسانی که با ایشان آشنایی بیشتری داشتند، رفتیم.
سیداحمد علوی، قائم مقام سابق تولیت آستان قدس رضوی در گفت‌و گو با ایکنا در خصوص شخصیت علمی آیت‌الله عباس واعظ طبسی، تولیت آستان قدس رضوی در کلاس‌های تدریس حوزه عنوان کرد: آیت‌الله واعظ طبسی از شخصیت‌های برجسته علمی کشور و از خاندان علم و دانش، فضیلت بودند.
قائم مقام تولیت آستان قدس رضوی با اشاره به اینکه علم و دانش و فضیلت در این خاندان موروثی بود، افزود: مرحوم پدر ایشان، آیت‌الله شیخ غلامرضا واعظ طبسی از دانشمندان و فضلا و خطبا و سخنوران به نام کشور در سال‌های گذشته به شمار می‌رفتند.
وی ادامه داد: ایشان علاوه‌ بر اینکه در مبارزات سیاسی، با رژیم ستم‌شاهی از پیشکسوتان محسوب می‌شدند از اساتید معتبر حوزه علمیه مشهد، ‌چه در سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب، بودند که شاگردان زیادی را در حوزه علمیه مشهد پرورش دادند.
علوی تصریح کرد: به خصوص در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب که مدیریت عالی حوزه علمیه مشهد و خراسان توسط ایشان اداره می‌شد، ضمن برنامه‌ریزی منسجم که برای اداره حوزه ترسیم کرده بودند، بخشی از طلاب که دارای نبوغ و استعداد فراوان بودند، برای آن‌ها مدارس علمیه خاصی را ایجاد کردند.
ایجاد فضای آموزشی با شرایط ویژه برای طلاب مستعد
قائم مقام سابق تولیت آستان قدس رضوی با بیان اینکه ایجاد فضای آموزشی با شرایط ویژه برای طلاب مستعد در دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مدرسه عالی نواب از جمله کارهای ایشان به شمار می‌رود، تصریح کرد: با ساختن این مکان‌ها می‌خواستند کاری کنند تا طلاب دروس علمی را فرا بگیرند.
وی ادامه داد: بعد از پیروزی انقلاب افتخار این را داشتم که در درس «رسائل کفایتین» ایشان حضور داشته باشم، بسیار در مباحث علمی و اصولی و فقهی عمیق بودند و مطالب را بسیار عمیقانه و با بیانی روان و خوش مطالب را به شاگردان آموزش می‌دادند.
بیان شیوا از ویژگی‌های آیت‌الله طبسی
علوی با اشاره به اینکه کلاس درس ایشان طلاب فراوان و با استعدادی داشت، بیان کرد: یکی از خصوصیات خاص ایشان، بیان شیوا در تدریس بود و همین موضوع موجب شده بود تا کلاس درس پربار و شلوغی داشته باشند.
قائم مقام سابق تولیت آستان قدس رضوی با بیان اینکه ایشان چکیده و فشرده درس را به گونه‌ای بیان می‌کردند که شاگردان بهترین بهره را از درس ببرند، ادامه داد: در کرسی تدریس حوزه علمیه بسیار منظم بودند و سر وقت به درس می‌آمدند، در این سال‌هایی که افتخار تلمذ و شاگردی ایشان را داشتم به یاد ندارم تاخیری در کلاس درس داشته باشند و معمولا ۵ دقیقه قبل از تدریس به کلاس می‌آمدند.
وی تصریح کرد: در کلاس‌های درس ابتدا از شاگردان سوال می‌پرسیدند و بعد سروقت، درس را آغاز می‌کردند و آن زمان که کلاس‌های درس از ۷ صبح شروع می‌شد، آیت الله طبسی، مدتی در شبستان گرم مسجد گوهرشاد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی و مدرسه خیران می‌ایستادند و زمان موعود به کلاس می‌آمدند.
علوی عنوان کرد: ایشان شخصیت‌ علمی مورد توجه حوزه‌های علمیه کشور بودند و بسیار مورد وثوق و مورد اعتماد امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری، مدیریت حوزه علمیه خراسان بزرگ، شمالی و جنوبی به عهده ایشان در سالهای بعد از پیروزی انقلاب بود.
وی افزود: در سال‌های قبل از انقلاب هم در مدارس و مکان‌های مختلف شاگردان زیادی را پرورش دادند، بیش از حدود ۳۴ سال در سال‌های بعد از پیروزی انقلاب در خدمت ایشان بودم.
رعایت احترام به دیگران؛ حتی در زمان تذکر مطالب به طرف
علوی، آیت‌الله واعظ طبسی را شخصی با درایت و مدیری مدبر و آینده‌نگر دانست و ادامه داد: با یک برنامه‌ریزی عمیق و دقیق، شجاعانه مسائل را پیگیری می‌کردند، ضمن احترام بسیار خاص، رعایت احترام به دیگران را حتی در زمان تذکر مطالب به طرف هم رعایت می‌کردند؛ در حوزه علمیه روابط صمیمانه‌ای با طلاب و شاگردانشان در درس داشتند و ضمن استفاده از مباحث علمی در کلاس، از مباحث اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی ایشان هم استفاده می‌کردیم.
قائم مقام سابق تولیت آستان قدس رضوی با اشاره به اینکه آیت‌الله واعظ طبسی از پیشکسوتان رژیم شاهنشاهی در سال‌های خیلی قدیم و قبل از پیروزی انقلاب؛ به تعبیری هم‌رزم مقام معظم رهبری و شهید هاشمی‌نژاد بودند، ابراز کرد: سخنرانی‌های آتشین ایشان قبل انقلاب علیه رژیم ستم‌شاهی را کسی فراموش نکرده است، تمام عمر خود را در خدمت اسلام و مسلمانان گذاشتند.
آیت‌الله واعظ‌طبسی از همان ابتدای طلبگی تا سطوح عالیه در حوزه تدریس کردند
حجت‌الاسلام علی اکبر فرجام، مدیر اجرایی حوزه علمیه خراسان در خصوص شخصیت علمی آیت‌الله عباس واعظ‌طبسی در کلاس‌های تدریس حوزه، تصریح کرد: آیت‌الله طبسی به لحاظ علمی، محضر حاج شیخ هاشم از علمای برجسته را درک کردند و از همان ابتدای طلبگی تا سطوح عالیه در حوزه تدریس کردند؛ در سال ۱۳۵۶ کتاب «رسائل» حوزه در سطح عالی را نزد ایشان گذراندم و بعد از انقلاب به‌رغم مشغله‌های اسلامی فراوانی که داشتند، دو دور کتاب «کفایت الاصول» را گذراندند.
نظم دقیق ویژگی بارز آیت‌الله واعظ طبرسی در جلسات تدریس
حجت‌الاسلام فرجام نظم دقیق را از ویژگی‌های بارز ایشان در تدریس دانست و عنوان کرد: با هر گرفتاری که داشتند، برای تدریس همیشه آماده بودند و در اوج گرفتاری هم در بحث ورود و خروج افراد بسیار دقیق بودند. 
مدیر اجرایی حوزه علمیه خراسان تصریح کرد: تاثیرگذاری رفتاری ایشان بر طلبه و شاگرد بسیار بود و تذکرات اخلاقی ایشان بسیار بر افراد موثر بود، همین امر موجب می‌شد که افراد زیادی سر کلاس ایشان حضور داشته باشند.
حجت‌الاسلام فرجام با بیان اینکه آیت‌الله واعظ طبسی نکات اخلاقی که به ما متذکر می‌شدند را وام گرفته از استاد خود، مرحوم حاج شیخ هاشم می‌دانستند، ادامه داد: ایشان از افراد می‌خواستند تا با آمادگی کامل و مطالعه در جلسات درس حاضر شوند تا روح علمی شاگردان بالنده و قوی شود.
منش بی‌نظیر و احترام به شأن و شخصیت شاگردان
وی با اشاره به اینکه آیت‌الله واعظ طبسی در بحث مطالعه قبل از درس و آماده بودن برای تدریس بسیار بی‌نظیر بودند، اظهار کرد: نظم و بها دادن به شخصیت شاگرد و اهمیت دادن به افراد، با حوصله به سوال‌های افراد پاسخ دادن و تشویق طلاب در درس‌ها از دیگر ویژگی‌های برجسته ایشان بود.
مدیر حوزه علمیه خراسان افزود: ایشان دارای منش بسیاری بودند، دو هفته قبل، در مراسمی از کلیه ممتازان حوزه با اهدا جایزه تجلیل کردند و این روحیه در جریان کلاس‌های ایشان هم دیده می‌شد.
مدیر حوزه علمیه خراسان ادامه داد: مبارزات آیت‌الله طبسی حتی قبل از قضیه ۱۵ خرداد هم ادامه داشت، در مشهد جزو منتقدان جدی نظام پادشاهی بودند و آنچه که ما شنیدیم اسنادی هم که اخیرا تنظیم شده، بیانگر این مسئله است.
منبرهای انتقادی آیت‌الله طبسی، بعد و قبل از انقلاب طرفداران بسیاری داشت
حجت‌الاسلام فرجام تصریح کرد: ایشان مکرر یادآوری می‌کردند که در دوران طلبگی و هنوز ملبس نشده بودم، منبر می‌رفتم، مبارزات ایشان از جوانی بر اساس یک اعتقاد و باور شروع شد، منبرهای انتقادی وی چه قبل از جریان ۱۵ خرداد و چه بعد از آن از زمانی که ممنوع‌المنبر شدند، در مشهد طرفداران زیادی داشت.
وی ادامه داد: آنچه که به مبارزات ایشان شکل موثری داد، جدا از منبرهای موثر و روشنگرانه از زمانی بود که یک جمع سه نفر متشکل از مقام معظم رهبری، خود ایشان و شهید هاشمی‌نژاد شکل گرفت، پیمانی برای مبارزات بین این سه نفر بسته شد که جزئیات آن در زمان خود ذکر می‌شود.
مدیر اجرایی حوزه علمیه خراسان اضافه کرد: با توجه به جایگاه آیت‌الله طبسی از لحاظ خانوادگی، پسر مرحوم حاج شیخ غلامرضا طبسی یکی از منبری‌های معروف کشور در زمان خود بودند و با توجه به تقدس، تقوا، منش و سلوک خاص ایشان، بنابراین بخش عمده‌ای از نیروهای آن زمان که در جایگاه متدینی معروف بودند، توسط وی به صحنه مبارزه کشانده شدند.
حجت‌الاسلام فرجام با اشاره به اینکه بدنه اصلی مبارزات سیاسی ایشان به همراه رهبر معظم انقلاب و شهید هاشمی نژاد، در مسجد کرامت بود، عنوان کرد: خراسان به یک معنا در انقلاب اسلامی جزو پیشتازها به شمار می‌رفت و در مسیر مبارزات مشکلات زیادی برای این بزرگواران پیش آمد، زندان و شکنجه‌های سخت و طاقت‌فرسا، تبعید مقام معظم رهبری، ممنوع‌الملاقات شدن این سه نفر پیامدهای مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی بود.
تکریم ویژه در ارتباط با دیگران در سطوح مختلف
وی ادامه داد: ایشان بسیار با تکریم بودند، هم در ارتباط با فرزندانشان و هم مراجعان در سطوح مختلف، مخصوصا در این ۳۷ سال انقلاب در مشهد ملاقات و جلسات متعددی با عالی‌ترین مقامات کشوری و لشکری و مسئولان مختلف در مقاطع گوناگون داشتند و همیشه تکریم با کسی که با ایشان ملاقات داشت، به خوبی دیده می‌شد؛ ایشان می‌گفتند، من با مسئولی اختلاف داشتم اما هیچ وقت این اختلاف در جلسات هفتگی وی که می‌رفتم دیده نمی‌شد، هیچ‌گاه سعی نمی‌کردم اختلافم با دیگران دیده شود.
حجت‌الاسلام فرجام در خصوص ولایت‌پذیری آیت الله واعظ طبسی افزود: در آخرین سخنی که در جلسه عمومی داشتند، فرمودند: «بعد از حادثه ۱۵ خرداد، خدمت امام در قم رسیدم و آن زمان هنوز یک فرزندداشتم و امام احوال من را پرسیدند. به امام عرض کردم، علی‌رغم همه شکنجه‌ها، مشکلات و زندان‌ها، من یک فرزند دارم و خودم و تنها فرزندم حاضریم در این مسیر قربانی شویم، دست بردار نیستیم»، این نشان دهنده ولایت‌پذیری ایشان بود.
اشراف کامل بر محتوای درس‌ها و رسایی بیان از ویژگی‌های تدریس آیت‌الله واعظ‌طبسی بود
حجت‌الاسلام محمد سیدآبادی، عضو شورای برنامه ریزی و مدیریت حوزه علمیه خراسان در خصوص شخصیت علمی آیت‌الله عباس واعظ طبسی در کلاس‌های تدریس حوزه عنوان کرد: آیت‌الله طبسی از شخصیت‌های علمی و پرسابقه مشهد که قبل انقلاب و از سال ۱۳۴۶ از مدرسان مطرح مشهد بودند.
وی ادامه داد: ایشان آن زمانی که من به مشهد آمدم، دروس فقه و اصول را در حوزه تدریس می‌کردند، کلاس درس‌ ایشان به دلیل اشراف کامل بر محتوای درس‌ها و رسایی بیان، انس و رابطه بسیار خوبی که با شاگردان داشتند، یکی از کلاس‌های مشهور و پر طرفدار به حساب می‌آمد.
حجت‌الاسلام سیدآبادی عنوان کرد: در سال ۱۳۴۶ که در محضر ایشان شاگردی می‌کردم، رابطه بسیار نزدیکی با شاگردان داشتند و از طرف دیگر به دلیل سنگینی اوضاع زمان؛ فشاری که ساواک ایجاد کرده بود، ریزش در حوزه‌ها بسیار دیده می‌شد، طلبه‌ها در آن دوره با یک یاس و سرخوردگی بیشتری مواجه می‌شدند.
آموختن الفبای مشق سیاسی از آیت‌الله طبسی
عضو شورای برنامه ریزی و مدیریت حوزه علمیه خراسان با اشاره به اینکه الفبای مشق سیاسی را در آن سال از ایشان آموختم، تصریح کر  ایشان به غیر از مسائل سیاسی و ...، یکی از روحانیان مبارز و برجسته زمان بودند، به نوعی تکیه‌گاه طلبه‌ها مخصوصا با توجه به سرخوردگی آن زمان به شمار می‌رفتند.
حجت‌الاسلام سیدآبادی ادامه داد: همیشه مقید به تشرف روزانه به حرم بودند و آن هم در دو نوبت، هر روز بعد از درس‌شان در یک ساعت مشخص به حرم می‌رفتند، خیلی‌ها در همین مسیر، گفت‌وگو و رابطه خوبی با وی برقرار می‌کردند.
تعصب خاصی بر روی وارستگی طلاب داشتند
وی عنوان کرد: در برابر تخلفات بسیار قاطع بودند و تعصب خاصی روی ذی طلبگی و وارستگی‌های طلبه‌ها داشتند، همیشه سرکلاس‌های درس متذکر می‌شدند که شما طلبه‌ها نباید کاری خلاف عرف انجام دهید، چرا که خلاف عرف شما تلقی خلاف شرع برای بقیه است.
عضو شورای برنامه‌ریزی و مدیریت حوزه علمیه خراسان اظهار کرد: پوشش شما نباید به گونه‌ای باشد که خلاف شرع محسوب شود و یا اینکه در خیابان چیزی نخورید که شأن طلبه را زیر سوال ببرد و همیشه تأکید بر این مسئله داشتند.
وی در خصوص مبارزات سیاسی آیت‌الله واعظ طبسی بیان کرد: ایشان از پیشکسوتان مبارزات سیاسی در خراسان بودند؛ از سال ۱۳۳۸ که من کودکی بودم با نام ایشان آشنا شدم و در سال ۱۳۴۳ وقتی به مشهد آمدم در منزل یکی از علما ایشان را دیدم.
حجت‌الاسلام سیدآبادی ادامه داد: مبارزات وی به قبل از سال ۱۳۴۰ برمی‌گردد و در اوج حرکت امام خمینی(ره) جزو کسانی بودند که در استان مورد توجه قرار داشتند، فاضل بودن در خانواده آن‌ها موروثی است، پدر ایشان یکی از شخصیت‌های بارز زمان رضاخان بودند که مرگ‌شان مشکوک به سم بود.
عضو شورای برنامه ریزی و مدیریت حوزه علمیه خراسان اظهار کرد: آیت‌الله واعظ طبسی قبل از ملبس شدن، طلبه‌ای بودند که لباس روحانیت می پوشیدند، تحصیل می‌کردند اما معمم نشده بودند و در سال ۱۳۳۸، قبل از حرکت خرداد ۴۲ در زمان مبارزات امام، جزو همیاران نخستین امام به شمار می‌رفتند.
اولین پیام‌رسانه اندیشه امام خمینی(ره) در خراسان
حجت‌الاسلام سیدآبادی ادامه داد: ایشان علی‌رغم فضای خاصی که در مشهد وجود داشت، در آن فضا جزو اولین کسانی بودند که پیام‌رسان اندیشه امام بوده و بعد از انقلاب هم همواره در صحنه‌های مختلف الگوی ولایت‌پذیری طلبه‌ها در حوزه بودند؛ حتی بعد از امام هم وقتی رهبر انقلاب، آیت‌الله خامنه‌ای شدند، همیشه تاکید بر ولی امر بودن ایشان داشتند، در حرکت و مبارزات روحیه ولایت‌پذیری خود را نشان دادند.
دقت در مسائل فقهی و علمی موقوفات آستان قدس رضوی
عضو شورای برنامه‌ریزی و مدیریت حوزه علمیه خراسان افزود: تا وقتی که از لحاظ جسمی توانایی داشتند، یکی از کارهای جدی ایشان کنار مسئولیت‌های مختلف، دقت در مسائل فقهی و علمی موقوفات آستان قدس و اداره این مجموعه می‌گذشت، تا قبل از مریض شدنشان، صبح به زیارت مشرف می‌شدند و مدت زیادی را وقف کارهای آستان می‌کردند.
دغدغه اصلی آیت‌الله طبسی، معیشت طلبه‌ها بوده است
وی با اشاره به اینکه مشغله جدی وی، حوزه، تامین نیازمندی، معیشت، شهریه طلاب و ... بود، عنوان کرد: ایشان شورای مشورتی در حوزه داشتند و مرتب در مورد این قضیه به ایشان مشورت می‌دادند، اشراف کامل بر وضع حوزه داشتند و بارها از زبان خودشان شنیدم که شبی بر من نمی‌گذرد و روزی بر من سپری نمی‌شود که مشغول نیازهای مختلف حوزه نبوده باشم.
حجت الاسلام سیدآبادی از دیگر دلمشغولی‌های ایشان را آستان قدس رضوی دانست و ادامه داد: نه فقط کارهای عمرانی بلکه شٱن ملکوتی آستان هم برای ایشان مهم بود، هرچه از عمر ایشان می‌گذشت علاقه اشان به این مجموعه بیشتر می‌شد.
عضو شورای برنامه‌ریزی و مدیریت حوزه خراسان گفت: امام خمینی(ره) به هیچ‌ کسی سمت مادام‌العمری ندادند و در حالی‌که ایشان سمت مادام‌العمری از جانب امام خمینی(ره) داشتند.
وی در پایان افزود: اگر بعضی از ابعاد شخصیتی ایشان را نمی‌شود بیان کرد به دلیل آن است که در جلسه شورای هماهنگی تبلیغات آستان گفتند، من راضی نیستم که تا زنده هستم کسی از من چیزی بنویسد.
حجت‌الاسلام غلام‌رضا اسدی، مدیر نظارت و بازرسی آستان قدس رضوی در خصوص شخصیت علمی آیت‌الله عباس واعظ طبسی بیان کرد: ایشان یکی از مدرسان زبده و صاحب نظر در حوزه علمیه خراسان بودند، در شیوه تدریس با بیان شیوا و خوشی که داشتند شاگردان زیادی را جذب کرده بودند.
وی ادامه داد: ایشان در شیوه تدریس، اول مطالب کتاب را به طور کلی از خارج، کامل توضیح می‌دادند و بعد آن را با متن کتاب تطبیق می‌کردند و هر روز خلاصه درس را از شاگردان‌شان سوال می‌کردند.
در کلاس درس حوزه با پرسیدن درس افراد را به اندیشه و فکر وا می‌داشتند
حجت‌الاسلام اسدی عنوان کرد: همین مسئله زمینه‌ای شده بود که طلاب به درس اهمیت و بها بدهند، هر روز از هر یکی از شاگردان می‌پرسیدند تا شاگرد را به فکر و اندیشه و فعالیت وا دارند، علاوه‌ بر این در شیوه تدریس خود، مسائل سیاسی و اخلاقی را آموزش می‌دادند و طلبه را هم از نظر درسی و اخلاقی و فکری آماده می‌کردند و وظایف طلبه در ارتباط با مسائل مختلف مخصوصا مسائل سیاسی در برابر مردم را توضیح می‌دادند.
مدیر نظارت و بازرسی آستان قدس رضوی  ادامه داد: افتخار شاگردی ایشان در سال ۱۳۴۰ را داشتم در مدرسه نواب در اتاق بالاسر، در آنجا به تدریس کتاب «مصور» مشغول بودند که شاگردان زیادی را جمع کردند و کتاب‌های «معانی و بیان» را به شیوه خاصی تدریس می‌کردند و شاگردان زیادی هم به ایشان از نظر اخلاقی و روحی علاقه‌مند بودند و کسانی که به امام علاقه داشتند به وی محبت می‌کردند.
جاذبه آیت‌الله طبسی در اخلاق، تواضع و فروتنی
حجت‌الاسلام اسدی با بیان اینکه آیت‌الله طبسی دارای جاذبه عمیقی بودند که شاگردان را از لحاظ اخلاقی، تواضع و فروتنی تحت تاثیر قرار می‌دادند، عنوان کرد: ایشان کتاب‌های زیادی را تدریس کردند که از جمله آن کتاب «شرح لمعه و قوانین»، کتاب«معالم» کتاب اصولی رایج در حوزه می‌توان نام برد.
وی ادامه داد: آیت‌الله طبسی کتاب‌های مرحوم شیخ انصاری از جمله «مکاتب، رسائل» که از کتاب‌های عمیق سطح حوزه بود را تدریس می‌کردند و کتاب «کفایه» مرحوم آخوند خراسانی از پیشگامان نهضت مشروطیت در نجف از دیگر کتاب‌های تدریسی ایشان در حوزه به شمار می‌رفت.
روحانی پیشگام و خط شکن جبهه امام
مدیر نظارت و بازرسی آستان قدس رضوی با اشاره به اینکه ایشان از مدرسان زبده و صاحب‌نظر در حوزه بودند، اظهار کرد: آن زمان که در حوزه تدریس می‌کردند بر بالای منبر می‌رفتند، روحانی پیشگام و خط شکن در جبهه خط امام بودند که از سال ۱۳۴۲ با شروع نهضت امام به عنوان یکی از مبارزان صاحب‌نظر در کنار مقام معظم رهبری و شهید هاشمی نژاد بودند که راهپیمایی چند میلیون مردم را فراهم می کردند و سخنرانی‌هایی هم داشتند.
وی ادامه داد: به دلیل پیشگام بودن در خط امام همواره تحت تعقیب و مراقبت رژیم بودند و بارها به زندان رفتند، سال ۱۳۴۴ بود که به همراه جمعی از طلاب و شهید هاشمی‌نژاد ایشان را دستگیر کردند و به مدت دو سال در زندان طاغوت به سر بردند.
حجت‌الاسلام اسدی افزود:  تحت شکنچه، اذیت و آزار روحی و روانی قرار داشتند، اما با مقاومت و سربلندی به صورت یک چهره حماسه‌آفرین، قوی و نیرومند از خط امام دفاع می‌کردند و حتی در سال ۱۳۴۳ که امام از زندان آزاد شدند، آیت‌الله طبسی به همراه جمعی از بازاریان و میرزا جواد تهرانی و سید احمد مدرس و شیخ مجتبی قزوینی و سایر دیگر به دیدن امام رفتند.
دستگیری بعد از سخنرانی در پیروی از خط امام
وی تصریح کرد: در محضر امام در جمع مردم قم و تهران که برای دیدار امام آمده بودند، یک سخنرانی شورانگیزی در خصوص پیروی از خط امام و تقویت راه ایشان ایراد کردند که بعد از بیرون آمدن از منزل امام، ایشان را دستگیر کردند و سه و چهار ماه در زندان به سر می‌بردند.
حجت‌الاسلام اسدی بیان کرد: به دلیل مسئولیتی که داشتم، قریب ۳۵ سال با ایشان در ارتباط بودم، اگر کسی ضعفی داشت، مهربانانه و با تواضع به ایشان توضیح می‌دادند، این شیوه مدیریت بی‌نظیر بود. نسبت به مسئولان متواضع بودند و اخلاق اسلامی را رعایت می‌کردند، در مسائل موقوفات خیلی حساس بودند و تلاش می‌کردند آنچه را که واقفان بزرگ وقف کرده‌اند در جهت خواسته آن‌ها عملی کنند و به کار بگیرند.
مدیر نظارت و بازرسی آستان قدس رضوی عنوان کرد: آیت‌الله واعظ‌طبسی انسانی سازش‌ناپذیر بودند و نسبت به جریان سیاسی امام هم با قاطعیت از خط و راه امام راهنمایی می‌کردند.
زری ابو
 
 
 

مرحوم فقیه سبزواری ، از شاگردان مرحوم آیة الله سید محمد حسینی فیروز آبادی

 

مرحوم فقیه سبزواری ، از شاگردان مرحوم

سید محمد حسینی فیروز آبادی

 
No image
 
 

 

سید محمد حسینی فیروزآبادی

(1265 - 1345قمری)

عنوان مقاله: ستاره ی پرفروغ

نویسنده: محمدتقی ادهم نژاد

تولّد و نیاکان

حاج سیّد محمد حسینی فیروزآبادی یزدی نجفی یکی از بزرگان علما و فقهای دوران معاصر در سال 1265 قمری در بیت علم و تقوا و سیادت و فضیلت و دیده به جهان هستی گشود.

محلّ تولد این روحانی پارسا فیروزآباد واقع در بیست کیلومتری جاده ی یزد به تهران واقع شده است. این عالم جلیل القدر خود موجب شهرت زادگاهش شده است.

آیت الله سیّد محمد فرزند سیّد محمدباقر فرزند سیّد حسین فیروزآبادی یزدی از سادات جلیل القدر حسینی است که نسب شریف ایشان به چهارمین پیشوای شیعیان سیّدالساجدین امام زین العابدین علی بن الحسین، علیه السلام، می رسد.

سیّد محمد حسینی پس از رشد و پرورش به یزد آمد و در مدارس علوم دینی یزد به تحصیل علوم الهی پرداخت. وی مقدمات و سطح را در نزد آیت الله سیّد یحیی یزدی فرا گرفت. آیت الله سیّد یحیی واعظ یزدی از بزرگان علمی یزد و از مدّرسان نامدار و نیز از واعظان و خطیبان با فضیلت شهرستان یزد بود. وی به همراه آیات سیّد میرعلی مدرسی بزرگ و آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، ریاست حوزه ی علمیه یزد را بر عهده داشتند.

هجرت به کربلا

وی پس از اتمام سطوح دروس حوزوی در یزد، جهت کسب مدارج علمی و اجتهاد به مراکز علمی مهاجرت کرد.

وی ابتدا به حوزه ی علمیه ی کربلای معلّی سفر کرد و در آن جا از درس پرفایده ی فقیه پارسا و کهن سال مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدحسین فاضل اردکانی (متوفای 1302 قمری) بهره ها برد.

برخی از بزرگان و شاگردان درس مرحوم فاضل اردکانی معتقد بودند که موقعیت علمی وی از شیخ انصاری ممتازتر و والاتر است.

در واقع فاضل اردکانی از مجتهدان طراز اول اوائل سده ی چهاردهم زمان ناصرالدین شاه بود. بسیاری از مجتهدان معاصر همانند شیخ عبدالکریم حائری و میرزای نایینی و...از درس ایشان کسب فیض کرده اند. هر چند حوزه ی علمیه ی کربلا پیشینه ی طولانی در تاریخ تشیع دارد و نیز در مقاطع خاصی از تاریخ از لحاظ تولید علم نقش مهم و اثر گذاری داشته و نیز همواره مهد علم و علما بوده است، اما فاضل اردکانی بعد از اتمام تحصیلات، شهر کربلا را برای اقامت برگزید و به تدریس پرداخت. او آن چنان در فقه و اصول مشهور شد که سیل طلاب و مشتاقان علم به سوی کربلا و حوزه ی درسی ایشان روانه شدند. او تا پایان عمر خویش در کربلا به سر برد و به تربیت شاگردان و مجتهدان بسیاری موفق گردید.[1]

هجرت به سامرا

بازار دانش که در روزگار فاضل اردکانی در کربلا پر رونق بود، با رحلت این عالم جلیل القدر کم کم بی فروغ گردید. سیّد محمد حسینی که نام و آوازه ی درسی میرزا محمدحسن شیرازی و عظمت حوزه ی تدریس او را شنیده بود. این بار عزم خویش را جزم کرد و برای تکمیل معلومات رهسپار سامرا گردید و در جوار حرمین امامین عسکریین، علیهما السلام، رحل اقامت افکند و از محضر گرم میرزای شیرازی بهره ها برد و از دانش بیکران آن زعیم فرزانه خوشه ها بچیند. آیت الله سیّد محمد حسینی تا پایان حیات استادش در سال 1312 قمری از محضرش کسب علم کرد. و توانست مبانی علمی خود را استوار سازد.[2]

در حریم علوی (ع)

ایشان بعد از رحلت میرزای شیرازی در سال 1312 قمری سامرا را ترک کرد و در جوار بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین، علیه السلام، رحل اقامت افکند و ضمن بهره گیری از فضای معنوی نجف اشرف از محضر عالمان و فقیهان برجسته ی این حوزه ی بزرگ استفاده کرد. وی ابتدا در درس پرفایده ی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی شرکت جست.

آیت الله فیروزآبادی تا زمان واقعه ی مشروطه از محضر آخوند خراسانی بهره برد. سرانجام در شمار شاگردان سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (صاحب کتاب ارزشمند و نفیس العروة الوثقی) در آمد و مدارج عالی اجتهاد را طی کرد و نیز از مدرسان والا مقام حوزه ی نجف گردید.

انقلاب مشروطیت

یکی از اتفاقات مهم در ایام تحصیلی مرحوم آیت الله فیروزآبادی ، واقعه ی نهضت مشروطیت بود. در سال 1324 قمری انقلاب مشروطه در ایران به پیروزی رسید. نخستین مجلس شورای ملی ایران، تأسیس شد و برای کاستن قدرت و اختیارات دربار و شاه و حل مشکلات سیاسی و اقتصادی و آموزشی و فرهنگی کشور، قوانینی در مجلس شورای ملی تدوین گردید. مراجع تقلید نجف اشرف همانند آیات آخوند خراسانی و ملّا عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی و به دنبال آنان، چهر ه های برجسته ی علمی و مذهبی شهرستان های، از پشتیبان مشروطیت بودند. همراهی و همکاری و حضور جدی عالمان طراز اول، پای مردم مسلمان را برای کوتاه کردن دست های استبداد به خیابان ها کشانید و می رفت که ملت مسلمان ایران برای همیشه از یوغ و سلطه استعمارگران و ایادی مزدور آنان رهایی یابند، اما استعمارگران غرب زده و روشنفکر خود فروخته و مزدور اجانب برای ناکام ساختن اهداف والای انقلاب، دست به نیرنگ زدند و با تغییر اوضاع به مخالفت با اسلام و علما برآمدند.

آیات عظام آخوند و سیّد یزدی ـ که هر دو، از اساتید برجسته ی مرحوم فیروزآبادی به شمار می رفتند، ـ نیز در جریان فعالیت های مشروطیت نقش اساسی داشتند، منتهی با این تفاوت که وقتی سیّد یزدی عملکرد خائنانه ی روشنفکران غرب زده و برخی نمایندگان مجلس و مخالفت آنان را با مذهب مشاهده کرد، خواستار مشروطه ی مشروعه شدند. در صدد مقابله با آنان برآمدند.

برخی از بزرگان علما همانند شیخ فضل الله نوری، هوادار این جریان بودند که شرح این مبارزات در کتب تاریخی آمده است. حضرت امام خمینی، قدس سره، درباره ی مجاهدت علمای اسلام و خنثی کردن ترفند برخی از نویسندگان ناآگاه مبنی بر تفرقه بین رهبران مشروطه می فرماید:

«علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند. قوانین جعل کردند: قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است به نفع اسلام است، قوانین اسلام است. این آزادی را با خون های خودشان، با زجرهایی که دیدند و کشیدند...گرفتند. در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند. اصل مشروطیت، اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت....لکن دنباله اش گرفته نشد. مردم بی طرف شدند. روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمّال قدرت های خارجی، خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که این ها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات.

گویندگان و نویسندگان آنان کوشش کردند به این که روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنانی که به قول آنان می توانند....یعنی فرنگ رفته ها و غرب زده ها و شرق زده ها کردند. آن چه کردند! یعنی اسم مشروطه بود [و] واقعیت[ی] استبداد [بود]. آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان های سابق[بود].[3]

تدریس و شاگردان

آیت الله سیّد محمد فیروزآبادی از همان ابتدای تحصیل به تدریس سطوح پایین تر اشتغال ورزید، خصوصاً بعد از رحلت آیات سیّد محمد کاظم یزدی و شریعت اصفهانی. وی یکی از مهم ترین کرسی تدریس را در نجف اشرف بر عهده داشت و بسیاری از بزرگان به افتخار شاگردی این مجتهد عالی مقام رسیدند و از انفاس قدسی او بهره مند گشتند و از خرمن خلوص و دانش او خوشه چین و از دریای بی کران علوم او دانش، اندوزی کردند. ما از باب تیمّن و تبرک، با نام برخی از آن بزرگ مردان به این مقاله زینت می بخشیم:

1ـ آیت الله سیّد محمد حجت کوه کمره ای (متوفای 1372 قمری)[4]

2 ـ حاج شیخ احمد علومی یزدی (متوفای 1393 قمری)

وی در سال 1319 قمری در یزد متولد شد و در نجف از محضر بزرگان از قبیل آیات نایینی و اصفهانی و فیروزآبادی بهره ها برد و به درجه ی اجتهاد رسید. آن گاه به ایران مراجعت کرد. مدتی را در قم و سپس در یزد به تدریس پرداخت. و سرپرستی حوزهی علمیهی یزد و امام جماعت مسجد امیرچخماق را عهده دار گردید.

وی که طبعی روان داشت، اشعاری می سرود. حواشی بر کتب رسائل و کفایه و مکاسب دارند. سرانجام در سال 1393 قمری به رحمت ایزدی پیوست.[5]

3 ـ حاج شیخ جلال الدین علومی (1325 ـ 1386 قمری)

وی برادر حاج شیخ احمد علومی و از علما و دانشمندان یزد و از شاگردان آیات عظام نجف، خصوصاً سید محمد حسینی فیروزآبادی ، بهره ها بردند و در مراجعت به یزد، منشأ خدمات دینی شدند.[6]

4 ـ آیت الله آقا شیخ ابوالقاسم اصفهانی (متوفای 1384 قمری)

وی فرزند عبدالرزاق اصفهانی از علما و بزرگان حوزه ی مبارک قم بود که به سال 1304 قمری در اصفهان متولد شد. او در نوجوانی مدتی را در تجارت خانه ای اشتغال به کار داشت و از سال 1320 قمری موفق به تحصیل علوم الهی گشت. مقدمات و سطوح و حکمت و ریاضیات و سائر دروس متداول عصر را در نزد فرزانگان نامدار اصفهان، مانند میرزا ابوالقاسم زفره ای، شیخ علی یزدی، سید محمد صادق خاتون آبادی، سید مهدی درچه ای، سید محمدباقر درچه ای، ملا عبدالکریم گزی، ملا محمد کاشی، ملا طاهر اصفهانی به خوبی فرا گرفت.

در سال 1325 قمری وارد حوزه نجف اشرف گردید و دروس خارج فقه و اصول را در از آیات عظام آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، سید محمد فیروزآبادی ، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمود اهری، شیخ ابراهیم اردبیلی،... استفاده کرد.

در سال 1341 قمری به حوزه ی مبارک قم مهاجرت کرد و از محضر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید و خود نیز به تدریس پرداخت.

از آثار علمی او می توان به حاشیه بر کفایۀ الاصول اشاره کرد.

وی در 6 شوال 1384 قمری دار فانی را وداع گفت و در قبرستان شیخان قم مدفون گردید.[7]

5 ـ شیخ حسن فرزند آیت الله شیخ حسین حرم پناهی قمی (متوفای 1347 قمری)

این عالم بزرگوار در سال 1280 قمری در قم متولد شد و تحصیلات را در تهران نزد آیت الله ملا علی کنی و در سامرا نزد میرزای بزرگ شیرازیو در نجف نزد آیات آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، سید محمد فیروزآبادی به پایان رسانید و به قم مراجعت کرد و مشغول خدمات دینی و اقامه ی جماعت و حل و فصل امور و رسیدگی به کارها گردید.

وی علّامه ی ذوفنون بود و ریاست تامّه و نفوذ کلمه داشت. در سال 1347 قمری رحلت کرد و در سرزمین قم به خاک رفت.[8]

6 ـ آیت الله میرزا مهدی آشتیانی (متوفای 1372 قمری)

این حکیم فرزانه در تهران زاده شد و معلومات خود را در تهران و عتبات عالیات، خصوصاً نزد آخوند خراسانی و سید محمد فیروزآبادی و...تکمیل کرد و سالیان متمادی در اصفهان، قم، تهران، مشهد به تدریس پرداخت. جمعی از نخبگان علمی معاصر از شاگردان آن بزرگوار به شمار می رفتند. تألیفات زیادی از وی باقی مانده است. با دانشمندان کشورهای مختلف بحث های علمی و فکری داشت. این حکیم و فیلسوف عالی قدر در سال 1372 قمری در دار بقاء، مأوا گزید.[9]

7 ـ شیخ علی اصغر تویسرکانی همدانی (متوفای 1377 قمری)

وی عالمی جلیل و فقیه و فیلسوف نامدار و ادیبی ماهر بود که به مدت دوازده سال از محضر آیات سید محمد فیروزآبادی و شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید. بعد از مراجعت به ایران، در زادگاهش تویسرکان مشغول خدمات دینی شد.[10]

8 ـ آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجانی (متوفای 1403 قمری)

وی عالمی پرتلاش بود. به سال 1317 قمری در لاهیجان متولد شد. و معلومات خود را در نزد جمعی از فرزانگان نجف اشرف همانند آیات فیروزآبادی ، شیخ عبدالحسین رشتی، نایینی،... تکمیل کرد. وی بیش از هشتاد جلد کتاب از خود به یادگار گذاشت. مهم ترین آن ها، تفسیر القرآن الکریم، جغرافیای گیلان، رجال دو هزار ساله ی گیلان،... به چاپ رسیده است.

وی در سال 1403 قمری درگذشت و در حسینیه ی جامع لاهیجان مدفون گردید.[11]

9 ـ حاج شیخ محمدرضا جرقویی اصفهانی (متوفای 1393 قمری)

وی عالمی جلیل که بعد از تکمیل معلومات در اصفهان، منشأ خدمات دینی و حل و فصل امور مردم گردید.[12]

10 ـ سید فخرالدین فیض دزفولی (متوفای 1394 قمری)

وی در 23 جمادی الاولی 1311 قمری در خاندان جلیل القدر علم و سیادت در دزفول متولد شد. مقدمات علوم الهی را نزد فرزانگان آن سامان بویژه نزد پسر عموی خود آیت الله سید ابوالقاسم موسوی دزفولی فرا گرفت. آن گاه جهت تکمیل معلومات، رهسپار نجف اشرف گردید و نزد بزرگان نامداری مانند مرحوم میرزا محمدحسین نایینی، شیخ ضیاء الدین عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی زانوی علم بر زمین زد.

با دریافت اجازه ی اجتهاد به دزفول مراجعت کردند و منشأ آثار و خدمات فراوانی گردید.

این عالم جلیل القدر با چندین نفر از عالمان ربانی که صاحب مقامات معنوی بودند، مانند آیات شیخ حسین وحید آستانه ای (صاحب مدرسه ی علمیه در آستانه ی اشرفیه) سید حسین ظهیرالاسلام دزفولی، شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی روابط معنوی داشتند. وی علاوه بر مقامات علمی، اطلاعات وسیعی از طب قدیم و گیاه شناسی داشت. او این دانش را نزد دایی خود مرحوم سیدعلی سیدالحکماء ـ که قریب پانزده سال در هندوستان به تحصیل طب و گیاه و گیاه شناسی اشتغال داشت، ـ فرا گرفته بود.

نیز در علم اخلاق و توسلات و اذکار و اوراد، اهتمام تام داشت.

آن بزرگوار به مدت ده سال آخر عمرش را در تهران سکونت داشت و در تاریخ 12 ذو الحجه 1394 قمری برابر با 5 دی 1353 شمسی دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش بعد از تشییع در قبرستان وادی السلام قم به خاک سپرده شد.[13]

11 ـ میرزا فضل الله زنجانی (متوفای 1373 قمری)

میرزا فضل الله زنجانی ـ ملقب به «شیخ الاسلام» ـ فرزند علامه شیخ نصرالله و نوه ی میرزا عبدالرحیم زنجانی از علمای بزرگ و صاحب فنون در 23 شوال 1302 قمری در زنجان متولد شد. پس از رشد، به تحصیل علوم دینی پرداخت. مقدمات را در زادگاهش فرا گرفت. آن گاه در سال 1331 قمری به نجف اشرف رهسپار شد و از محضر آیات سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی ، ضیاءالدین عراقی و مدتی کوتاه در کربلا از محضر میرزا محمدتقی شیرازی، بهر ه های علمی برد. وی از عالمان بزرگ و صاحب تألیفات فراوانی است. در میان عالمان شهرت و معروفیت دارد. کتابخانه ی او نسخه های نفیس دارد که به رایگان در اختیار فضلای ایران و عراق است. برخی از آثار علمی او عبارت است از:

1 ـ الرد علی الفلاسفة فی الواحد البسیط

2 ـ زنجان فی التاریخ (در 3 جلد)

3 ـ حاشیة علی شوارق الالهام

4 ـ علم الکلام و تاریخه فی الاسلام

5 ـ تأصل الماهیات فی التحقق

6 ـ رسالة فی اثبات اصالة الماهیة

7 ـ شرح المنظومة

وی در یک شنبه 15 رجب 1373 قمری در سن 71 سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت. پیکرش در وسط قبرستان حاج شیخ (نو) قم به خاک سپرده شد.[14]

12 ـ میرزا عبدالله زنجانی (متوفای 1360 قمری)

میرزا عبدالله فرزند علامه شیخ نصرالله و برادر کوچک تر میرزا فضل الله زنجانی در سال 1309 قمری در زنجان متولد گردید و دروس علوم دینی را در زنجان آغاز کرد. جهت تکمیل معلومات به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر بزرگانی چون آیات نایینی، فیروز آبادی ، اصفهانی، عراقی،... بهره مند گردید. وی از عالمان مشهور است و آثار علمی مفید و ارزشمندی دارد. برخی از آن ها چنین است:

1 ـ تاریخ القرآن

2 ـ زندگانی حضرت محمد(ص)

3 ـ شرح حال ملاصدرای شیرازی

4 ـ طهارت اهل الکتاب

5 ـ عظمت حسین بن علی(ع)

6 ـ فلسفه حجاب

وی پس از عمری خدمت به اسلام و مسلمانان در 7 جمادی الثانیه 1360 قمری در زنجان رحلت کرد. پیکرش نیز در همان دیار به خاک سپرده شد.[15]

13 ـ علامه میرزا کاظم شبستری (متوفای 1336 قمری)

وی از فقها و اساتید بنام حوزه ها و از شاگردان برجسته ی آیات عظام نجف اشرف بود. پس از نیل به مقام منیع اجتهاد، به زادگاهش مراجعت کرد. حوزه ی علوم دینی تأسیس کرد و به تدریس و تربیت طلاب پرداخت. به تبریز مهاجرت کرد. به وظایف دینی اشتغال ورزید. بعد از عمری تلاش خالصانه، در سال 1366 قمری جهان خاکی را وداع گفت.

آیت الله حاج شیخ محسن مجتهدی شبستری نماینده ی ولیّ فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه ی تبریز، از فرزندان آن بزرگوار به شمار می آیند.[16]

14 ـ آیت الله حاج شیخ محمدحسین سبحانی تبریزی (متوفای 1392 قمری)

حاج شیخ محمدحسین تبریزی به سال 1300 قمری در تبریز متولد شد. بعد از پشت سرگذاردن مراحل تحصیلی در زادگاهش، راهی نجف اشرف شد. مدت دوازده سال تمام از محضر آیات سید یزدی، شریعت اصفهانی، فیروزآبادی استفاده کرد. به ایران مراجعت کرد. در تبریز به تدریس و تالیف و ارشاد پرداخت. شیخ محمد شریف رازی درباره ی او می نویسد:

«طرز زندگی و نحوه ی معاشرت و شیوه ی سخن گفتن او، انسان را به یاد خدا می افکند و در افراد مستعد، اثر عمیق و انقلاب خاصی به وجود می آورد.»[17]

وی به سال 1392 قمری درگذشت. آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی از مراجع و مدرسان بزرگ حوزه ی علمیه ی قم، فرزند برومند ایشان است.[18]

15ـ سید محمود مرعشی نجفی شوشتری (متوفای 1408 قمری)

وی در سال 1307 قمری در خاندان معروف علمی متولد شد. تحصیلات خود را در نجف اشرف و سامرا تکمیل کرد. بعد از بازگشت به ایران، چند سالی را در قم توقف کرد و از آیات عظام قم بهره مند گردید. از طرف آیت الله بروجردی به شهرهای مختلف ایران و آفریقای جنوبی جهت تبلیغ سفر کردند. تألیفاتی هم دارند.

سرانجام در سن 101 سالگی به سال 1408 قمری در قم رحلت کرد و در جوار حرم فاطمی به خاک سپرده شد.[19]

16 ـ علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی (متوفای 1390 قمری)

این عالم با فضیلت صاحب آثار نفیس و گرانقدری مانند الغدیر است. کتابخانه ی بزرگ امیرالمؤمنین، در نجف اشرف در میان عموم بویژه نزد محققان و پژوهندگان دنیای اسلام، از شهرت بسزایی برخوردار است.[20]

17 ـ آیت الله حاج شیخ علی نمازی شاهرودی (متوفای 1405 قمری)

وی در شاهرود، متولد شد. مراحل تحصیلی خود را در مشهد و نجف اشرف به اتمام رسانید. بعد از تکیمل معلومات به ایران مراجعت کرد و در مشهد رحل اقامت افکند و مشغول تدریس و تألیف گردید. مستدرک سفینة البحار در 10 جلد، کار نتیجه ی کار بی وقفه وی در 30 سال اخیر بوده است. تألیفات ارزشمند چاپ شده ی دیگری نیز دارند. وی در سال 1405 قمری در مشهد رحلت کرد و در حریم رضوی به خاک رفت.[21]

18 ـ حاج شیخ ذبیح الله محلاتی (متوفای 1406 قمری)

وی از عالمان پرتلاش و از مروجان دل باخته ی اهل بیت، علیهم السلام، بود. همه ی عمر شریف و گرانقدرش، صرف تحقیق و تالیف و تبلیغ دین خدا گردید. اثر گران سنگ ریاحین الشریعه در شرح حال بانوان دانشمند شیعه، از مهم ترین آثار چاپ شده ی وی به شمار می رود.[22]

19 ـ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی (متوفای 1388 قمری)

وی از شاگردان برجسته ی سید محمد کاظم یزدی و سید محمد فیروزآبادی و شریعت اصفهانی بود. از آنان اجازه ی اجتهاد دریافت کرده است.[23]

20 ـ آیت الله حاج میرزا حسین سبزواری (متوفای 1386 قمری)

وی که به «فقیه سبزواری» شهرت دارد، به سال 1309 قمری در سامرا متولد شد. معلومات خود نزد عالمان سامرا و نجف، بویژه سید محمد فیروزآبادی تکمیل کرد. سپس به ایران آمد و در مشهد مقدس رحل اقامت افکند.

خدمات فراوانی از قبیل تأسیس مدارس، مساجد، حسینیه ها، درمانگاه،... از وی به یادگار مانده است.

وی در سن 77 سالگی وفات کرد و در حریم رضوی مدفون گردید.[24]

21 ـ آیت الله حاج سید علی علم الهدی خراسانی (متوفای 1398 قمری)

وی معروف به «علم الهدی» و از سادات شهیدی است. در کربلا متولد شد. معلومات خود را در همان سرزمین مقدس، بویژه نجف اشرف به پایان رسانید. سپس به مشهد مقدس مراجعت کرد و علاوه بر خدمات دینی، در مسجد گوهرشاد اقامه ی جماعت کرد.[25]

22 ـ سید رضی الدین کمالی دزفولی

23 ـ حاج شیخ محمد حائری اردکانی )متوفای 1381 قمری(

24 ـ شیخ جلال الدین علومی یزدی (متوفای 1386 قمری)

25 ـ میرزا علی اکبر یزدی صدرآبادی[26]

26 ـ آیت الله حاج سید مرتضی فیروزآبادی. او فرزند معظم له است که شرح حالش خواهد آمد.

مرجعیت

آیت الله فیروزآبادی یکی از مدرسان برجسته و فقهای عالی مقام حوزه ی مبارک نجف اشرف بود. بعد از رحلت استاد بزرگوارش آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، به مرجعیت دست یافت. بسیاری از مردم عراق و برخی از نقاط ایران بویژه تبریز از وی تقلید می کردند.

صاحب کتاب نجوم السرّد می نویسد:

«سید محمد حسینی فیروزآبادی یزدی بعد از وفات سید یزدی تا اندازه ای مرجعیت تقلید پیدا کردند، خصوصاً در خطّه ی تبریز ولکن مردم یزد، تماماً به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مراجعه کردند. جالب است بدانید که این بزرگوار و استادشان مرحوم سید یزدی و معاصرشان مرحوم حائری، سه بزرگواری هستند که از خطّه ی یزد به مرجعیت رسیدند»[27]

حجت الاسلام سید علی کمالی دزفولی می گوید:

«قریب هشتاد سال قبل، پدرم مرحوم سید رضی الدین، از محضر درس آیت الله العظمی مرحوم آقا سید محمد فیروزآبادی ـ که مرجع بزرگ امامیه بود ـ بهره مند گردید و از آن مرحوم اجازه ی اجتهاد گرفت. من در ده سالگی به یاد دارم که رساله ی عملیّه ی آن مرجع عالی قدر با حروف سربی و قطع کوچک، بین کتاب های مرحوم پدرم بود.».[28]

ویژگی های اخلاقی و علمی ایشان از دیدگاه تراجم نگاران

علامه ی بزرگوار خوانساری کاظمینی در احسن الودیعة می نویسد:

«آقا سید محمد فیروزآبادی یزدی نجفی، از اجّلای علمای عاملین و از افاخم فقهای مجتهدین و یکی از مراجع امامیه بود. مرا به خدمتش مشرف و کراراً با ایشان ملاقات کردم و ندیدم از جناب ایشان الاسکون و وقار. آن بزرگوار حسن الاخلاق و کریم الاعراق و جامع بارع و زاهد و عابد بود....»[29]

صاحب ریحانة الادب می گوید:

«سید محمد یزدی فیروزآبادی الاصل و المولد، نجفی المسکن و المدفن، عالم عابد فاضل فقیه مجتهد امامی که از تلامذه ی آخوند خراسانی و سید یزدی و مرجع تقلید جمعی از شیعیان است...»[30]

صاحب معارف الرجال می نویسد:

«سید محمد بن سید محمد باقر الحسینی الیزدی الفیروزآبادی عالمی با فضیلت و مجتهدی مسلّم [بود] که از لحاظ تقوا و وثاقت شهرت داشت. بعضی از قبایل عرب بعد از ارتحال سید یزدی از ایشان تقلید می کردند ودر نزد عموم محبوبیت تام داشت و در صحن علوی اقامه جماعت می کرد.»[31]

«آیت الله فیروزآبادی یکی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه عراق بود. پس از وفات علامه یزدی و آقا شریعت اصفهانی، زعامت و مرجعیت اغلب بلاد شیعیان به معظم له منتهی شد.[32] وی، مجلس درس و امامت قابل توجهی داشتند. قبل از درس، کمی تفسیر می فرمودند.»[33]

«وی فقیهی برجسته و ممتاز، عالمی بزرگ و پارسا، مورد وثوق، نیکوسرشت، متدین، خوش مشرب و دستگیر ضعیفان بود. از همین رو نزد مردم نجف محبوبیت خاصی داشت.».[34]

تألیفات

آیت الله فیروزآبادی عمرش را در تدریس و تألیف و تحقیق علوم اهل بیت سپری کرد و توانست کتاب های ارزشمندی برای طالبان علم و حقیقت به یادگار گذارد. تألیفات ارزشمند وی عبارت است از:

1 ـ جامع الکلم فی حکم اللبأس المشکوک فیه. در سال 1340 قمری در 30 صفحه در چاپخانه حیدریه نجف به چاپ رسیده است.

2ـ مجموعة الاحادیث الاخلاقیة و المواعظ

3 ـ حاشیة علی العروة الوثقی

4 ـ مناسک الحج و العمرة

5 ـ منتخب الوسایل

6 ـ کتاب الطهارت

7 ـ کتاب الصلاة

8 ـ رساله ی عملیه[35]

رحلت

آیت الله سید محمد فیروزآبادی به علت بیماری و معالجات مکرر در عراق، بالاخره بعد از عمری تلاش و مجاهدت علمی، سرانجام در روز سه شنبه 27 ربیع الاول سال 1345 قمری در سامرا رحلت کرد. پیکر پاکش بعد از تشیع با شکوهی تا نجف حمل گردید. در روز جمعه آخر ربیع الاول در یکی از حجرات صحن علوی مدفون گردید.[36]

فرزند برومندش

آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی در آخر ربیع الاول سال 1329 قمری در نجف اشرف متولد گردید. تحصیلات خود را درنزد آیات عظام نجف اشرف، همانند میرزا علی ایروانی و میرزا ابوالحسن مشکینی و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمد کاظم شیرازی به اتمام رسانید.

نیز مراحل عالی عرفانی و اخلاقی و مقامات معنوی را از محاضر آیات بزرگوار سید علی آقای قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی طی کرد.

نیز از مدرسان بزرگ و فقهای عظام نجف اشرف به شمار می آمد.

بیان زیبا و تعبیر رسایش و شیوه ی تدریس وی، به گونه ای بود که در میان مشتاقان علم، محبوبیت ویژه ای داشت. صدها نفر از فرزانگان در مکتب علمی و اخلاقی وی تربیت و پرورش یافتند.

آیت الله فیروزآبادی در سال 1391 قمری به خاطر فشار حزب بعث به ایران مهاجرت کرد و در شهر مقدس قم رحل اقامت افکند.

شب ها در رواق پایین حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، اقامه ی جماعت می کرد.

وی با امام راحل، قدس سره، و انقلاب اسلامی، همگام و همراه بود. او، مورد احترام رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی بودند.

آثار و تألیفات ارزشمندی از وی به یادگار مانده است که عبارت است از:

1 ـ عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، (6 جلد)

2 ـ فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة. این کتاب شامل احادیث پنج تن آل عبا در مهم ترین کتب عامّه است، جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفته است.

3 ـ الفروع المهمة فی احکام الائمة (3 جلد). این کتاب ارزشمند به فارسی ترجمه شده است. تلخیص فارسی آن هم به چاپ رسیده است.

4 ـ خلاصة الجواهر

5 ـ منتخب المسائل

6 ـ السبعة من السلف من الصحاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة عند اهل السنة و الجماعة. این کتاب به فارسی و اردو ترجمه شده است.

7 ـ حاشیه بر مکاسب

8 ـ حاشیه بر رسائل

9 ـ رساله ی عملیه فارسی

آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی در 17 ذوالحجه 1410 قمری رحلت کرد. پیکرش با شکوهی خاص تشییع و در قبرستان باغ بهشت مقابل مزار شهدای علی بن جعفر، علیه السلام، قم به خاک سپرده شد.[37] 


[1]. شرح حال و خدمات علمی و شاگردان فاضل اردکانی در مجموعه ی گلشن ابرار آمده است.

[2]. جهت آشنائی بیش تر از خدمات علمی میرزای شیرازی در سامرا وعلل هجرت ایشان، به گلشن ابرار، جلد اول مراجعه شود.

[3]. درباره ی انقلاب مشروطیت به کتاب های تاریخ پیدایش مشروطیت نوشته ی ادیب هروی خراسانی، رجال عصر مشروطیت نوشته ی ابوالحسن علوی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده، تاریخ سیاسی معاصر ایران نوشته ی سیّد جلال الدین مدنی و.... مراجعه شود.

[4]. شرح حال وی در منابع زید آمده است: آثار الحجه، محمد شریف رازی، ج 1، ص 93؛ آیینه ی دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، ص 53؛ ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرس تبریزی، ج 2، ص 24؛ ستارگان حرم، دفتر اول، ص 183.

[5]. آئینه ی دانشوران، ص 730.

[6]. مفاخر یزد، ج 2، ص 492.

[7]. گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 75. آئینه ی دانشوران، ص 207. آثار الحجة، جلد 2، ص 38.

[8]. الاجازة الکبیرة، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ص 43، گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 369.

[9]. اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 177، دایرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 117؛ ستارگان حرم، ج 9، ص 49.

[10]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج 1، 
ص 105.

[11]. همان، ص 143.

[12]. همان، ج 2، ص 396.

[13]. گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 525؛ تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج 2، ص 1251.

[14]. .تربت پاکان قم، ج2، ص 1262؛ الاجازة الکبیرة، ص 127؛ ستارگان حرم، ج 20، ص 11.

[15]. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص 52؛ الاجازه الکبیر، ص 127؛ تربت پاکان قم، 
ص 1263.

[16]. علماء معاصرین، شیخ محمد خیابانی، ص 253.

[17]. گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص 314.

[18]. علماء معاصرین، ص 396، نقباء البشر،ج 2، 
ص 559.

[19]. تربت پاکان قم، ج 3، ص 314؛ ستارگان حرم، ج 11، ص 31.

[20]. برای داشتنشرح تفصیلی زندگانی و خدمات علامه امینی، به: گلشن ابرار، ج 2 مراجعه شود.

[21]. مجله ی کیهان فرهنگی سال 11، ش 9و 10، ص 14 و 15؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، در هشت جلد، از آثار آن عالم جلیل القدر استت.

[22]. گلشن ابرار، ج 5، ص 471.

[23]. همان، ج 6، ص 223؛ ستارگان حرم، ج3، ص 101.

[24]. مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ابراهیم زنگنه، ص 167.

[25]. همان، ص 214.

[26]. در النجوم السرد بذکر علمای یزد، در صفحات متعدد اسامی برخی از شاگردان معظم له آمده است.

[27]. نجوم السرّد بذکر علمای یزد، ص 658.

[28]. ستارگان حرم، ج 5، ص 173.

[29]. احسن الودیعة، ج 2، ص 123 و 124.

[30]. ریحانة الادب، ج 2، ص 364.

[31]. معارف الرجال، ج 2، ص 388.

[32]. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 357.

[33]. نجوم السرّد بذکر علمای یزد، ص 658.

[34]. مفاخر یزد ویژه ی عالمان دینی، ج 1، ص 223.

[35]. الذریعه، ج 5، ص 69.

[36]. شرح حال آیت الله سید محمد حسین فیروزآبادی در منابع ذیل آمده است: النجوم المسرد، ص 201؛ تراجم الرجال، ج 1، ص 392؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 5، ص 288 و ج 6 ص 123؛ معارف الرجال، ج 2، ص 388 و 9؛ احسن الودیعه، ج 2، ص 123 و 124؛ دائرة المعارف تشیع، ج 12، ص 414؛ ریحانه الادب، ج 2، ص 364، مفاخر یزد ویژه عالمان دینی، ج 1، ص 223؛ معجم المؤلفین، ج 11، ص 134؛ الذریعه، ج 5، ص 69، همان، ج 6، ص 149؛ همان، ج 15، ص 115؛ همان 20، ص 61 و 62. همان 22، ص 206؛ تاریخ علمای و معاصرین، ص 137 و 138؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، ج 2، 
ص 955؛ نجوم السرد بذکر علمای یزد، ج 2، 
ص 658.

[37]. شرح حال آیت الله مرتضی حسینی فیروزآبادی در منابع ذیل آمده است: گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 224؛ مفاخر یزد، ج 1، ص 535. نجوم السرد بذکر علمای یزد، ج 2، ص 660؛ ستارگان حرم،ج 5، ص 171.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

  

مشخصات فردی

نام سید محمد
نام خانوادگی حسینی فیروزآبادی
نام پدر سیدمحمدباقرفیروزآبادی
نام معروف سید محمد حسینی فیروزآبادی
نسب امام زین العابدین علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1228
تاریخ تولد (قمری) 1265
مکان تولد ایران،یزد
تاریخ فوت (شمسی) 1228/8/22
تاریخ فوت (قمری) 1345/3/27
مکان فوت عراق،سامراء
مکان دفن عراق،نجف اشرف،حرم امام علی علیه السلام
 
 
 
 

درس اخلاق آیة الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی در مشهد

 

درس اخلاق آیة الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی در مشهد

 

 

از مجموعه کتاب ها ، نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

 

نکاتی درباره آیة الله حاج میرزا عبد العلی تهرانی

آیة الله حاج آقا مرتضی تهرانی در دیدارهای مختلف، نکاتی را درباره پدر بزرگوارشان حضرت آیة الله حاج میرزا عبدالعلی تهرانی (۱۳۱۸ _ ۱۳۸۷ق) نقل کردند که شماری از آن‌ها از این قرار است:

یک. تدریس اخلاق در مشهد

در درس اخلاق آمیرزا عبدالعلی در مشهد مراجع تقلیدی مانند آیة الله میرزا احمد کفایی، آیة الله سبزواری و ... شرکت می‌کردند.

دو. مراجعت به تهران

آیة الله احمد آشتیانی در مراجعت پدرم به تهران به دیدن ایشان آمد و فرمود  ............

ادامه نوشته

تصویر بخشی از محوطه باغ رضوان

 

تصویر بخشی از محوطه باغ رضوان

تصاویری از سابقه پیشین باغ رضوان

 

تصاویری از سابقه پیشین باغ رضوان

منظره هایی از موقعیت باغ رضوان پیش از ان که اقدام به بنای باغ رضوان توسط مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری شود . پیش از اینها ، باغ حمیدبن قحطبه بوده ، بعدا حضرت رضا بخشی از آن را می خرند و وقف می کنند . سپس نان غسلگاه به خود می گیرد و سپس به دلیل دفن کشته ها به قتلگاه معروف می شود و سپس بصورت باغ رضوان در می آید و بعد تخریب می شود ودر جریان توسعه حرم داخل بیوتات رضوی می شود با عنوان صحن رضوان .

عکس بالا ، فلکه قدیم حضرتی و روبروی باغ رضوان است

عکس یادگاری رؤسای هیئت عزاداری کردکوی در محوطه باغ رضوان سابق مشهد

 

عکس یادگاری هیئت رضوی و رؤسای هیئت عزاداری کردکوی در محوطه باغ رضوان سابق مشهد

http://darzimahalle.mihanblog.com/post/244

نمایی از بخشی از داخل باغ رضوان و حجره ها و غرفه های باغ رضوان مشهد

 

نمایی از بخشی از داخل باغ رضوان و حجره ها و غرفه های باغ رضوان مشهد که محل حضور هیئت های عزادار از سراسر کشور بود .

عکس ، عزاداری یکی از هیئت های کردکوی استان گلستان را در چند دهه قبل در باغ رضوان نشان می دهد . باغ رضوان مشهد در جوار حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام ، توسط مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری برای تأمین چند منظور و ایجاد رفاه برای طلاب ، زوار و مجاورین ساخته شده بود و هم اکنون داخل بیوتات رضوی واقع شده و بنام صحن رضوان نامیده می شود .

 نماي قبرستان قتلگاه مشهد- واقع در شمال حرم مطهر امام رضا(ع( در دوره قاجار

 

  نماي قبرستان قتلگاه مشهد- واقع در شمال حرم مطهر امام رضا(عدر دوره قاجار که بعدا در همین مکان ، توسط مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری تبدیل به باغ رضوان شد
عکاسعبدالله قاجار
تاريخ انتشار: 1309ق
.

نماي قبرستان قتلگاه مشهد - واقع در شمال حرم مطهر امام رضا (ع) در دوره قاجار

 

نماي قبرستان قتلگاه مشهد - واقع در شمال حرم مطهر امام رضا (ع) در دوره قاجار
عکاسعبدالله قاجار
تاريخ انتشار: 1309ق

نماي فلکه حضرت قبل از خرابي - روبروي باغ رضوان

 

نماي فلکه حضرت قبل از خرابي - روبروي باغ رضوان

عکاس : محمد صانع

تاریخ عکس :1350

موقعیت سابق باغ رضوان ، یکی از یادگارهای مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

موقعیت سابق باغ رضوان ، یکی از یادگارهای مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

برای دیدن نمای بزرگتر ، روی عکس کلیک کنید

 

http://www.uplooder.net/

هم اکنون ، باغ رضوان با عنوان صحن رضوان ، درون بیوتات رضوی قرار گرفته و مزار شریف مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و آیة الله العظمی حاج شیخ محمد تقی آملی در کنار مقبره مرحوم شیخ طبرسی در صحن رضوان در شمال بیوتات رضوی در کنار بست طبرسی قرار گرفته است . 

رازورمزهای شخصیت،رفتاروزندگی فقیه سبزواری

 

رازورمزهای شخصیت،رفتاروزندگی فقیه سبزواری

بیش از چهل سال ، اقامه جماعت صبح در بالاسر مضجع منور حضرت رضا علیه السلام

مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، بیش از چهل سال ، هر روز ، یک ساعت مانده به اذان نماز صبح ، پیاده و ( اغلب ) با پای برهنه ، در حالی که در طول مسیر مشغول خواندن اوراد و اذکار و اذن دخول به حرم حضرت رضا علیه السلام بود ، تنهای تنها حتی در شب های سخت سرد زمستان های مشهد ، به حرم مشرف می شد . بالاسر حضرت ، نماز صبح را با زوار و مجاورین به جماعت برگزار می کرد و در آن عالم با صفای سحرگاهی در کنار مضجع شریف حضرت رضا علیه السلام ، دعاها می خواند و به ذوی الحقوق دعا ها می کرد و امام هشتم را زیارت می کرد و توسلی می جست و به پرسش های زوار پاسخ می داد و دردها و رنج هایشان را با اعماق وجود حس می کرد و به بعضی برای رفع مشکلاتشان دعایی آموزش می داد و بعضی دیگررا به تحمل سختی های زندگی تشویق می کرد و با چهره ای گشاده با همه گفتگو می کرد و با روحیه ای سرشار از امید و قدرت و نشاط ، به خانه باز می گشت و آماده می شد برای تدریس و انجام امور مراجعین .

استاد فقیه‌سبزواری بدون شعار برای عمل به دستورات اسلام تلاش می‌کند

 
 
کد خبر: 3238006
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷:۰۸
 
در مراسم بزرگداشت استاد فقیه‌سبزواری عنوان شد:
گروه اندیشه: مراسم بزرگداشت استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری در حالی با قرائت پیام آیت‌الله محمد امامی‌کاشانی، امام جمعه موقت تهران در مشهد برگزار شد که دانش‌آموختگان مدرسه عالی شهید مطهری مشهد بر تلاش این استاد برای عمل به دستورات اسلام بدون شعار و اظهار دین‌ورزی تأکید کردند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، مراسم بزرگداشت استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری، استاد ادب و مدیر سابق  دبیرستان علوم معارف شهید مطهری مشهد صبح امروز، 11 اردیبهشت‌ماه با قرائت پیام آیت‌الله محمد امامی‌کاشانی، تولیت مدرسه عالی شهید مطهری و امام جمعه موقت تهران و با حضور این استاد و دانش‌آموختگان دبیرستان شهید مطهری در مشهد برگزار شد.

قرائت پیام آیت‌الله محمد امامی‌کاشانی

در این مراسم پیام آیت‌الله محمد امامی‌کاشانی، تولیت مدرسه عالی شهید مطهری و امام جمعه موقت تهران که برای استاد فقیه‌سبزواری نگاشته شده بود، قرائت شد که در این متن کوتاه آمده است: «بسم الله الرحمن الرحیم مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثی‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُونَ، بدینوسیله از خدمات مؤثر جنابعالی در دبیرستان پسرانه علوم و معارف اسلامی شهید مطهری مشهد مقدس سپاسگذاری می‌نمایم و دوام توفیقات شما را در عرصه‌های علمی و تربیتی از خداوند خواستارم».

حجت‌الاسلام حسین ناصری، استاد فقه دانشگاه فردوسی مشهد و دانش‌آموخته دبیرستان علوم معارف شهید مطهری نیز در مراسم گرامیداشت استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری با اشاره به اینکه در سال 1368 برای اولین‌بار با استاد فقیه‌سبزواری ملاقات کرده است، اظهار کرد: از خاندان آیت‌الله سید حسین فقیه‌سبزواری غیر از نورانیت و معنویت انتظار نمی‌رود، بر این اساس سید جواد و سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری، فرزندان این عالم ربانی نیز از برکات معنوی و علمی پدر بزرگوار خویش برخوردار بودند.

وی با بیان اینکه در عصر معناگرایی و معنویت‌گرایی قرار داریم، گفت: انسان‌هایی مانند فقیه‌سبزواری بدون شعار و اظهار دین‌ورزی برای عمل به دستورات اسلام تلاش می‌کنند به گونه‌ای که ایشان برای مباحث ادبی خارج از کلاس نیز وقت زیادی صرف می‌کند.

تعلیم علم و ادب در خارج از زمان کلاس

استاد فقه دانشگاه فردوسی مشهد به وجهه علمی استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری اشاره کرد و افزود: این استاد بزرگوار خارج از زمان کلاس درس نیز به تعلیم علم و ادب می‌پردازد و همیشه با دانش‌آموزان رابطه داشت، حتی گاهی در مورد وسائل خانوادگی نیز به دانش‌آموزان مشورت می‌داد.

در ادامه مراسم گرامیداشت استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری، حجت‌الاسلام مرتضی دهشت، فرزند مرحوم آیت‌الله غلامرضا دهشت و دانش‌آموخته سابق دبیرستان علوم معارف شهید مطهری با اشاره به اینکه بزرگداشت استاد فقیه‌سبزواری در واقع یک بزرگداشت قرآنی است، اظهار کرد: تقدیر از چهره‌های برتر از دیدگاه قرآن،‌ عمل شایسته‌ای به شمار می‌رود و بر این عمل تأکید شده است.

وی به شاخص چهره‌های برتر از دیدگاه اسلام اشاره کرد و ادامه داد: چهره برتر از نگاه قرآن دارای دو ویژگی است که شامل ایمان و عمل صالح می‌شود، بر این اساس استاد فقیه‌سبزواری یکی از چهره‌های برتر کشور اسلامی است، چرا که با ایمان بوده و داشتن شاگرانی صالح که امروز شاهد آن هستیم، نمونه‌ای از عمل صالح ایشان به شمار می‌رود.

استفاده استاد فقیه‌‍سبزواری از روش انبیاء

وی مربی و معلمی را ویژگی مهم استاد فقیه‌سبزواری برشمرد و گفت: ابتدا پژوهش و سپس آموزش که توسط استاد فقیه‌سبزواری انجام شده است، از ویژگی‌های ائمه(ع) بوده لذا انبیاء(ص) و ائمه(ع) ابتدا به تزکیه نفس پرداخته و سپس به آموزش می‌پرداختند از همین رو استاد فقیه‌سبزواری نیز از این روش استفاده کرده و تبدیل به یک چهره برتر شده‌اند.

در ادامه مراسم، دانش‌آموختگان سابق دبیرستان علوم و معارف اسلامی شهید مطهری مشهد به بیان خاطرات خویش در محضر استاد فقیه‌سبزورای پراختند و احمد افخمی، از اساتید قرآنی دبیرستان شهید مطهری شعری را که این استاد در کلاس قرآن می‌خواند، قرائت کرد.

سپس حجت‌الاسلام غلامرضا ذاکری، مدیر مدرسه علمیه امام محمدباقر(ع) مشهد با اشاره به خصوصیت پیامبر(ص) اظهار کرد: خداوند رسولی از جنس مردم برای ما فرستاد که مشقت‌های ما برای وی مشقت و شادی ما برای او شادی بوده است، بر این اساس استاد فقیه‌سبزواری نیز از سیره اخلاقی پیامبر(ص) بهره گرفته و برای برطرف‌کردن مشکلات شاگردان خویش تلاش می‌کرد.

شناخت بیشتر استاد فقیه‌سبزواری با برگزاری جلسه بزرگداشت

وی با بیان اینکه امروز شاهد هستیم شاگردان دبیرستان علوم و معارف اسلامی شهید مطهری مشهد گام‌های مؤثری در جهت پیشرفت اهداف جامعه اسلامی برداشته‌اند، گفت: خاطراتی که از شاگردان استاد فقیه‌سبزواری در جلسه بزرگداشت ایشان بیان شد، باعث شناخت بیشتر این استاد بزرگوار می‌شود که می‌توان این خصوصیات را به عنوان الگو در جامعه معرفی کرد.

مدیر مدرسه علمیه امام محمدباقر(ع) مشهد با تأکید بر اینکه مؤسسات علمی باید طوری باشند که خفقان در آن حاکم نباشد، ابراز کرد: دانش‌آموختگان دبیرستان شهید مطهری به واسطه محیط شاد و مفرحی که در این دبیرستان حاکم بود، رشد کرده و امروز با کسب مدارک علمی به خدمت در جامعه مشغول هستند.

سخنان کوتاه استاد فقیه‌سبزواری با وجود کسالت

در پایان مراسم گرامیداشت استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری، این استاد بزرگوار که به دلیل کسالت و بیماری قادر نبود بر روی سن حاضر شود، طی سخنی کوتاه با بیان اینکه در سن 40 سالگی وارد دبیرستان علوم و معارف اسلامی شهید مطهری مشهد شده است، ابراز کرد: روز اول که وارد این دبیرستان شدم، حس کردم بضاعت علمی ندارم و این‌ها سال‌ها از من جلوتر هستند، بر این اساس احساس می‌کردم در تمام سال‌هایی که در این دبیرستان بوده‌ام به عنوان یک شاگرد مطالب زیادی آموخته‌ام.

یادآور می‌شود، در پایان مراسم که در فرهنگسرای ترافیک مشهد برگزار شد، از استاد سید علی‌نقی فقیه‌سبزواری و اساتید دبیرستان علوم و معارف اسلامی شهید مطهری مشهد تقدیر به عمل آمد.

 

خبرگزاری بین المللی قران   ایکنا 

زمان رضاشاه ، فقط 3 نفر مجاز به استفاده از عمامه بودند که یکی از آن ها مرحوم فقیه سبزواری بود

 
زمان رضاشاه ، فقط 3 نفر مجاز به استفاده از عمامه بودند که یکی از آن ها مرحوم فقیه سبزواری بود
 
 
 
گزارش جامع از همایش بزرگداشت آیت‌الله سیدهاشم میردامادی نجف‌آبادی
 
با حضور استادان بزرگ حوزه علمیه مشهد و قم برگزار شد
 
 
 
 
 
 
 
گزارش جامع از همایش بزرگداشت آیت‌الله سیدهاشم میردامادی نجف‌آبادی

در آغاز همایش «تفسیر و تفسیرنگاری حوزه علمیه خراسان در سده اخیر» و بزرگداشت آیت‌الله سیدهاشم میردامادی نجف‌آبادی که صبح دیروز ۲۷ فروردین‌ماه در سالن همایش‌های دفترتبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد، حجت‌الاسلام والمسلمین احمد واعظی اظهار داشت: فلسفه برگزاری چنین جلساتی توجه به میراث علمی گذشته و شخصیت‌های برجسته‌ای است که در تاریخ تشیع بی‌مانند بوده‌اند؛ و پرداختن به آثار عالمان و دین پژوهان بخشی از هویت‌ما و بررسی این سابقه تاریخی یک ضرورت فرهنگی است.

رئیس دفتر تبلیغات اسلامی قم بیان کرد: نگاه به گذشته به معنای، متوقف شدن در این گذشته تاریخی نیست بلکه گامی در راستای هویت‌سازی و فرهنگ‌سازی محسوب می‌شود و خوشبختانه آشناسازی این نسل تاریخی و فرهنگی برای نسل جوان وظیفه‌ای است که حوزه‌های علمیه در سراسر کشور آن را برعهده گرفته‌اند.


حجت‌الاسلام واعظی در خاتمه اظهار داشت: یادواره‌های متعددی که برای پژوهشگران تاریخی برگزار می‌شود زمینه‌ساز علم‌آموزی بیشتر را فراهم می‌کند؛ توجه به این میراث‌های علمی و شخصیت‌های برجسته تاریخی یک سنت حسنه فرهنگی است که باید ادامه پیدا کند.

رهبر معظم انقلاب: مرحوم آیت‌الله نجف‌آبادی، عالِمی جامع و عامل و مراقب بود

سپس متن پیام رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از سوی حجت‌الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی رئیس دفتر ایشان بدین شرح قرائت شد:
بسم الله الرّحمن الرّحیم. الحمدلله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الاكرمین. تجلیل و تكریم نام و یاد عالم ربّانی، فقیه و مفسّر پارسا و پرهیزگار، مرحوم آیت‌الله آقای حاج سیدهاشم نجف‌آبادی (رضوان‌الله‌علیه) كار شایسته‌ئی است كه به توفیق و هدایت الهی، دفتر تبلیغات بدان همّت گماشته است. این روحانی عالی‌مقام كه مراتب علمی را در نجف و در محضر اساتید بنام آن روزگار طی كرده و مفتخر به اجازه و شهادت علمی از آنان بود، در مدّت نزدیك به چهل سال اقامت در مشهد مقدّس، بیشترین تلاش خود را به تفسیر قرآن منعطف ساخته و محفل گرم و بی‌وقفه‌ی تفسیری جذّابی در مسجد گوهرشاد (شبستان شمال غربی) برپا نموده بود.


هر شب پس از اقامه‌ی نماز جماعت، جمعی از ارادتمندان مشتاق، گِرد منبر بی‌پیرایه‌ی این عالمِ عامل، مجتمع گشته و از بیان شیرین و نفس گرم او سخن خدا را می‌شنیدند، و این سفره‌ی گسترده‌ی معرفت و حكمت، ده‌ها سال، مائده‌ی الهی و قرآنی را نصیب دوستداران می‌كرد. ثبت و نگارش همین درس‌های شبانه، تلاش دیگر این عالم قرآنی بااخلاص بود كه اكنون بحمدالله در اختیار همگان قرار گرفته است.( خلاصة البیان فی تفسیر القرآن) در كنار این تلاش ارزشمند قرآنی كه در محیط عمومی آن روزِ مشهد، نظیری برای آن دیده نمیشد، توغّل(ورود عمیق، تعمّق) و تبحّر در كلمات اهل بیت (علیهم‌السّلام) نیز خصوصیت برجسته‌ی دیگر این عالم متّقی و متعبّد بود. تسلّط او بر حدیث چنان بود كه در هر مجلس و محفل، حتّی در جمع خانوادگی ـ كه این حقیر در دوران كودكی و نوجوانی تا اوائل جوانی از اقبال حضور در آن برخوردار بودم ـ رشحه‌ئی از آن كلمات نورانی را به كام حاضران می‌ریخت و مجلس را با ذكر كلمات امامان هدایت (سلام الله علیهم) منوّر می‌ساخت.

درعین‌حال اهتمام به امر دین در میدا‌نهای دشوار و پر خطر حضور داشت
رفتار و منش عملی ایشان در زندگی شخصی به گونه‌ئی بود كه گفتارش را نافذ و اثرگذار می‌كرد. حضور و استفاضه‌ی او از محضر علمای بزرگ اخلاق و سلوك توحیدی در نجف از قبیل عالمِ سالكِ واصلِ الی‌الله مرحوم سیداحمد كربلائی، از او متعبّدی مراقب و اهل تضرّع و بكاء و خشوع، پدید آورده بود؛ تمتّعات متعارف زندگی از قبیل خوراك و پوشاك و شئون اجتماعی و امثال آن، در زندگی او نمودی نداشت. درعین‌حال اهتمام به امر دین در میدا‌نهای دشوار و پر خطر، از قبیل حضور در مجاهدت علمای مشهد در مسجد گوهرشاد در سال ۱۳۱۴ شمسی، از نقاط برجسته‌ی زندگی او بود كه تحمّل زندان و تبعید شش‌ساله از سوی دستگاه رضاخانی در سمنان و شهرری نتیجه‌ی قهری آن به شمار می‌رفت.

مرحوم آیت‌الله نجف‌آبادی، عالِمی جامع و عامل و مراقب بود، و در مشهدِ آن روز ارادتمندان و مخلصان فراوان داشت، و هنگامی كه خبر وفات ایشان در سال ۱۳۸۰ قمری به قم رسید ـ و اینجانب در آن سالها در قم اقامت داشتم ـ مرحوم آیت‌الله‌العظمی بروجردی مجلس ترحیم مجلّلی در مدرسه‌ی فیضیه اقامه فرمود و این حقیر و برادر بزرگ و مكرّم مرا مورد تفقّد قرار داد.

شایسته می‌دانم كه در این مناسبت از فرزند فاضل ایشان مرحوم حجّت‌الاسلام والمسلمین آقای حاج سیدحسن میردامادی یاد كنم كه پس از پدر، رشته‌ی تفسیر را به شیوه‌ی آن مرحوم ادامه داد و سالها محفل گرم تفسیری پدر را حفظ كرد. رحمت خدا بر همه‌ی آنان و بر ما.

آیت‌الله استادی: مرحوم میردامادی در ردیف اول اساتید حوزه علمیه مشهد قرار داشت
در ادامه این مراسم که با حضور دو تن از فرزندان رهبر معظم انقلاب برگزار می‌شد، آیت‌الله رضا استادی، عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به بیان نکاتی از سبک زندگی و ویژگی‌های رفتاری مرحوم آیت‌الله سید‌هاشم میردامادی نجف آبادی پرداخت و اظهار کرد: یکی از اهداف برگزاری این یادواره‌ها، آموختن راه زندگی از این عزیزان است؛ مسأله داستان گویی نیست، عزیزی توانسته به گونه‌ای زندگی کند که سال‌های سال مردم را دعوت به دین داری کند؛ هم اهل علم معمم و هم غیر معمم باید به این فکر باشیم که رفتار و منش ما مردم را به دین دعوت کند.

وی افزود: آیت‌الله میردامادی نجف آبادی در ردیف اول اساتید حوزه علمیه مشهد قرار داشت و از ویژگی‌های بارز این عالم ربانی می‌توان به تواضع فراوان ایشان اشاره کرد. تفسیری که توسط این عالم ربانی نوشته شده بسیار دقیق و آمیخته با روایات است و آنچه که امروز ما نیاز داریم عالمانی است که در عمل بتوانند ماهیت دین را نشان دهند.
 
 
 

وی افزود: مرحوم میردامادی در سال ۱۳۰۳ قمری متولد شده و یکی از اساتید اخلاق ایشان آقا سید مرتضی کشمیری بوده که در سنین جوانی از ایشان استفاده می‌کردند؛ این که کسی از ابتدای طلبگی به فکر معنویات توأم با شرح و درس باشد بسیار مهم است؛ ایشان در سن حدود ۲۰ سالگی در درس مرحوم آخوند خراسانی شرکت می‌کردند و در پیام مقام معظم رهبری نیز آمده بود که یکی از اساتید ایشان مرحوم آیت‌الله سید احمد کربلایی بوده که خود آیت‌الله میردامادی برای ایشان می‌فرمایند: «او همواره در حال انقطاع و توجه به خدا بود».

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خاطرنشان کرد: بنده خودم در جلسه تفسیر ایشان شرکت می‌کردم و یکی از جملاتی که از ایشان در یادم مانده که شاهد ولایت بسیار قوی ایشان بود، این جمله است که می فرمودند «وقتی به بقیع می‌روم بر سر مزار عباس فاتحه نمی‌خوانم چرا که در حالی که علی کمک لازم داشت، عباس به او کمک نکرد.»

آیت‌‌الله میردامادی علماً و عملاً مورد قبول بوده‌اند
آیت‌الله استادی در تبیین شخصیت علمی مرحوم آیت‌الله میردامادی گفت: سال انتقال ایشان از نجف به ایران خیلی برایم روشن نیست اما از این که رهبری فرمودند حدود ۴۰ سال در مشهد بوده‌اند مشخص است حدود سال ۴۰ قمری به مشهد آمدند اما جای سوال است که چطور با وجود حضور علمای بزرگی در حوزه مشهد، ایشان از همان ابتدا جزء علمای بزرگ شناخته شدند از این رو پیداست علماً و عملاً مورد قبول بوده‌اند.

وی در بیان توصیفات بزرگان دینی از شخصیت آیت‌الله میردامادی خاطرنشان کرد: آیت‌الله بهجت(ره) می فرمودند مرحوم میردامادی دعای ابوحمزه را در قنوت نماز خود می‌خواندند و مقام معظم رهبری هم که حرفشان فصل الخطاب حرفهاست و مبالغه ندارند، در پیام شان آیت‌الله میردامادی را یک عالم وارسته و فقیه در علم و عمل خواندند.

آیت‌الله استادی در پایان با بیان این که جامعه امروز به این گونه روحانیان و علما نیاز دارد، تأکید کرد: این تجلیل از بزرگان برای حوزه مشهد خیلی خوب است چرا که حوزه مشهد سابقه زیادی دارد؛ ما با تفاسیر مشهد خیلی آشنایی نداریم، تعداد اندکی را می‌شناسیم که تفسیر آیت‌الله میردامادی و تفسیر عاملی از آن جمله است.

رونمایی از چاپ جدید تفسیر «خلاصةالبیان فی تفسیر القرآن»

در ادامه با حضور آیات گلپایگانی، مقدایی، واعظ‌زاده خراسانی، استادی، حسینی بوشهری، واعظی و نیز فرزندان مقام معظم رهبری از چاپ جدید تفسیر «خلاصةالبیان فی تفسیر القرآن» آیت‌الله سیدهاشم میردامادی ‌نجف‌آبادی(ره) رونمایی شد. این تفسیر به زبان شیرین فارسی و به شیوه روایی توسط آن مرحوم تدوین شده و حسین نورایی، یکی از شاگردان ایشان آن را به رشته تحریر درآوره است. این تفسیر تا آخر سوره کهف در سال ۱۳۳۹ شمسی در چهار مجلد منتشر شده و اکنون در هفت مجلد گردآوری شده و به همت جامعةالمصطفی(ص) العالمیة و با همکاری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ۵۰ نسخع ویژه محقیقین به چاپ رسیده است.
 
 

برگزاری میزگرد علمی 
برگزاری میزگرد تخصصی پیرامون تفسیر «خلاصه البیان فی تفسیر القرآن» مرحوم آیت‌الله میردامادی و وجوه شخصیتی ایشان، بخش پایانی دومین همایش تفسیر و تفسیرنگاری بود که با حضور آیت‌الله محمد واعظ زاده خراسانی، محقق قرآنی و داماد مرحوم آیت‌الله میردامادی، پروفسور مهدی محقق، دبیر انجمن مفاخر ایران، دکتر سید عباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر ارشاد و حجت‌الاسلام محمد علی مهدوی راد برگزار شد.

دیدار مرحوم سیدهاشم میردامادی با آیت‌الله بروجردی
در ابتدا میزگرد آیت‌الله محمد واعظ‌زاده خراسانی، با بیان اینکه آیت‌الله سید‌هاشم میردامادی در کارهای دولتی و سیاسی حضور نداشت و حضور در این غائله تنها برای دفاع از آزادی بوده است، گفت: حادثه مسجد گوهرشاد دومین حادثه بزرگ در زمان رضاخان بوده است که عده‌ای معتقدند تجمع در مسجد گوهرشاد برای اعتراض به کشف حجاب بوده است، این درحالی است که آن زمان طلاب مجبور بودند عمامه‌ها را برداشته و برای استفاده از عمامه اجازه دولتی بگیرند.

آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی ادامه داد: در زمان رضاخان تنها سه نفر از جمله مرحوم آیت‌الله سیداحمد نهاوندی، آیت‌الله رضا احمد کفایی و آیت‌الله سبزواری مجاز به استفاده از عمامه بودند که با حضور و حمایت بهلول در جریان حادثه مسجد گوهرشاد، قانون برداشتن عمامه‌ها در مدارس دینی حذف شد.

این قرآن پژوه و مؤلف معجم قرآنی ادامه داد: زرتشتیان بر رضاخان مسلط بودند به گونه‌ای که آیت‌الله سید‌هاشم میردامادی را به خاطر حضور در مسجد گوهرشاد و امضا و ثبت‌ نامه‌ای برای لغو قانون پوشش به تهران تبعید کردند. آیت‌الله سید‌هاشم میردامادی ابتدا به زندان سمنان تبعید شده و پس از چهار سال به شهر ری انتقال داده شده است که در آنجا بسیاری از علما از جمله حجت‌الاسلام مازندرانی با ایشان در ارتباط بود.

آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی بیان کرد: این پژوهشگر و مفسر عالیقدر، نزد بزرگان و علما از احترام ویژه و والایی برخوردار بود به گونه‌ای که پس از بازگشت ایشان به مشهد مقدس در سال ۱۳۲۰ شمسی مردم از او استقبال گرمی کردند.

وی با بیان خاطره‌ای از این عالم دینی ادامه داد: آیت‌الله سید‌هاشم میردامادی به همراه برادر بزرگتر آیت‌الله نوری به شهر نجف‌آباد رفته و در محضر آیت‌الله بروجردی حاضر شدند و در دست معظم‌له را بوسیدند و آیت‌الله بروجردی متقابلا دست این مفسر والا مقام را بوسیدند.

آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی بیان کرد: سیدهاشم میردامادی که سال ۱۳۰۳ هجری قمری مطابق با ۱۲۶۰ شمسی در نجف اشرف چشم به جهان گشود، تحت نظر اساتیدی همچون آیت‌الله آخوند محمدکاظم خراسانی، آقامیرزا محمدتقی شیرازی و میرزا حسین نائینی کسب فیض کردند.

مرحوم سید‌هاشم میردامادی با آقای حکیم هم مباحثه بودند
وی اظهار کرد: مرحوم آیت‌الله سید‌هاشم میردامادی نیز با آقای حکیم هم مباحثه بودند و با ایشان رفت و آمد خانوادگی داشته‌اند که از ریاضت‌های ایشان نقل‌های بسیاری شده است؛ در این خصوص آقا سید احمد کربلایی و آیت‌الله سید مرتضی کشمیری این عالم عالی قدر را در نجف به همین عنوان، شهرت دادند.

این قرآن‌پژوه و مؤلف معجم قرآنی ادامه داد: عبادت ایشان بسیار با خلوص نیت انجام می‌شد و بر واجبی همچون نماز بسیار مقید بودند، به گونه‌ای که از ایشان نقل شده است هنگام خروج از منزل و حرکت به سمت حرم مقدس امام رضا(ع) ذکر از لبان ایشان جدا نمی‌شد و دائم الذکر بودند.

وی با بیان اینکه علت آمدن این عالم عالیقدر به مشهد مقدس به دلیل کسالت والده ایشان بود، گفت: آیت‌الله میردامادی در سلسله خاندان میردامادی که همه از فرزندان یگانه دختر میرداماد بزرگ هستند، همسر سیداحمد علوی بوده است. از این ناحیه آیت‌الله میردامادی با هفت واسطه به میرداماد می‌رسد و همچنین نسب میرداماد با ۲۱ واسطه به امام علی بن حسین(ع) منتهی می‌شود.

آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی ادامه داد: رهبر معظم انقلاب، نوه دختری آیت‌الله سیدهاشم میردامادی فرزند مرحومه خانم خدیجه میردامادی هستند و آیت‌الله سید علی سیستانی مطابق با اسناد و فرمایش خودشان از نوادگان فرزند ذکور میرداماد به نام میرزا سجاد که در جوانی بدرود حیات گفتند، هستند.

مهدوی‌راد: در حدیث و روایات بسیار مدیون حوزه علمیه مشهد هستیم
سپس حجت‌الاسلام والمسلمین محمدعلی مهدوی‌راد، محقق و قرآن‌پژوه معاص، در مورد سبک‌شناسی تفسیر خلاصة‌البیان مرحوم میردامادی اظهار کرد: در بحث حدیث و روایات بسیار مدیون حوزه علمیه مشهد هستیم زیرا تفسیر روایی ظرفیت بسیار زیادی دارد که به آن به خوبی پرداخته نشده است.

وی با بیان اینکه مرحوم میردامادی نیز به این امر اذعان داشته‌اند، ادامه داد: تفسیر مرحوم میردامادی به لحاظ ساختار ظاهری، تفسیر متوسطی است و به لحاظ محتوا تفسیر محصوری نیست؛ محصور بدان معناست که مفسر آیه را در ابتدا آورده، در ادامه آن روایات را بیان می‌کند و چالشی با روایات در آن دیده نمی شود مگر محدثانه.

وی روایت را وجه قالب این تفسیر عنوان کرد و افزود: با این وجود در تفسیر خلاصة‌البیان، نکات ادبی بسیاری آمده و واژه‌پژوهی‌ خوبی در بحث‌های علوم قرآنی دارد که البته کم است. در ادبیات قرآنی ما کتاب علوم قرآنی مستقل کمتر تألیف شده است و بیشتر در دل تفسیر این علوم نوشته می‌شد که تجمیع این مباحث با یکدیگر کار بزرگی است.

در تفسیر خلاصة‌البیان استفاده از روایات بسیار است
حجت‌‌الاسلام مهدوی‌راد با بیان اینکه آنچه در تفسیر خلاصة‌البیان مشاهده می‌شود، استفاده از روایات بسیار است، اظهار کرد: مرحوم میردامادی روایات رقیب را که نمی‌پسندد در این کتاب نیاورده و آنهایی را انتخاب کرده که دقیق است، گاهی هم نمونه رقیب را بیان می‌کند و به نوعی نشان می‌دهد که آن را قبول ندارد.

این پژوهشگر معاصر، مسئله مهم دیگر در این تفسیر را موضع‌گیری مناسب نسبت به اسرائیلیات دانست و افزود: اسرائیلیات در این تفسیر راه پیدا نکرده است و آنچه را که بیان می‌کند انتخاب درست و صحیحی بوده است؛ به عنوان نمونه در ماجرای خلقت حضرت آدم(ع) و حوا(ع) مفسر آن روایاتی را بیان می‌کند که اشتباه بودن این اسرائیلیات را نشان دهد.

این استاد حوزه علمیه افزود: همچنین در این تفسیر، مرحوم میردامادی در مورد قصص دیگر قرآنی از جمله جریان حضرت داوود(ع)، روایت‌های ناهنجار را نیاورده است، در ماجرای حضرت یوسف(ع) نیز که میدان تاخت و تاز اسرائیلیات است، مشخصا به چند مورد اشاره کرده و روایت‌های ائمه(ع) را که سند درستی دارند، بیان کرده است.

حجت‌‌الاسلام مهدوی‌راد با بیان اینکه مرحوم میردامادی در تفسیر خلاصةالبیان در انتخاب روایات بسیار دقت و تأمل داشته است، ابراز کرد: این مفسر در بحث روایات به تفسیر و ترجمه آنها پرداخته و نکات بسیاری را برای مردم بیان کرده است.

این پژوهشگر قرآن با بیان اینکه تفسیر خلاصةالبیان به دلیل توجه بسیار به روایات در زمره تفسیری روایی قرار می‌گیرد، گفت: لذا در حال حاضر ما باید این میراث گران‌قدر و بزرگ الهی را به روز و دقیق استفاده کنیم زیرا اگر تجدد هم پای در سنت کهن نداشته باشد ارزشی نخواهد داشت.
 
 

وی با بیان اینکه در پژوهش و مطالعات دانشمندان و فضلای اهل سنت جریان قابل توجهی شروع شده تا میراث روایی تحلیل شود، گفت: روایات ما ظرفیت مهمی دارند تا از آن‌ها برای چگونه تفسیرکردن آیات استفاده کنیم؛ گاهی ائمه(ع) آیات قرآن را برای ما تفسیر کرده تا از آن استفاده کنیم اما گاهی هم آیات را به گونه‌ای تفسیر می‌کنند تا به ما یاد دهند که تفسیر باید اینگونه باشد و شما هم می‌توانید استفاده کنید.

حجت‌الاسلام مهدوی‌راد یکی از خدمات بزرگ علامه طباطبایی در تفسیر را قائله‌مند کردن بسیاری از روایات دانست و گفت: علامه می‌فرماید ما از نوع تفسیر ائمه(ع) متوجه می شویم به آن بزرگواران یاد دادند که جمله‌ای که معنای کاملی دارد مفاد آن هم در سیاق است و هم در معنا لذا ما باید از ظرفیت بزرگ تفسیر روایی در دوران کنونی استفاده کنیم.

دکتر محقق: در معرفی علما و اندیشمندان جامعه کوتاهی کرده‌ایم
در ادامه دکتر مهدی محقق سخنران دیگر میزگرد افزود: در برخی نقاط کشور یادواره‌هایی به مناسبت نکوداشت علما و اندیشمندان برگزار شده که مردم آن مناطق حتی اسم این افراد را هم تا آن زمان نشنیده بودند که این یک ضعف است.

وی اظهار کرد: مردم و نسل جوان باید با این علما و مفاخر بیشتر آشنا شده و آنان را الگوی خود در زندگی فردی و اجتماعی قرار دهند. متخصصان و صاحب نظران در هر حوزه‌ای در وهله نخست باید مفاخر علمی مرتبط با دانش و تخصص خود را شناخته و سپس برای بازشناسی و معرفی آنان به جامعه بکوشند.

دکتر محقق برگزاری یادواره آیت‌الله میردامادی نجف آبادی را یکی از اقدامات مهم در افزایش شناخت مردم و حوزویان نسبت به شخصیت و آثار وی ذکر کرد و بر استمرار برگزاری چنین یادواره‌هایی تاکید کرد.

وی در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: مباحث تفسیری مرحوم آیت‌الله میردامادی نجف آبادی در زمان خود و حتی بعد از آن و زمان حاضر از جایگاه خاصی در بین تفاسیر برخوردار است.

دکتر صالحی: اجتهاد روایی؛ ویژگی تفسیر خلاصةالبیان است
دکتر سیدعباس صالحی، معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان آخرین سخنران میزگرد، در مورد سیر تحول و تطور در خراسان ابراز کرد: خراسان و حوزه علمیه آن قطب علمی تشیع و جهان اسلام بوده است لذا یکی از ویژگی‌های خراسان این است که پشتوانه‌ای برای علوم اسلامی قرآن‌پژوهی به شمار می‌رود.

مراحل تاریخی تفسیر در حوزه خراسان
وی ادامه داد: در حوزه تشیع و جایگاه خراسان چند مرحله تاریخی را می‌توان در قرآن‌پژوهشی و عمدتا تفسیر برشمرد که مرحله اول آن از دوران غیبت تا عصر صفویه، دوره دوم از صفویه تا قرن ۱۴ و مرحله سوم بعد از قرن ۱۴ است.

صالحی افزود: در فضای غیبت تا صفویه نقش قابل توجهی برای خراسانی‌هایی که در این جایگاه قرار داشتند و به دیگر نقاط رفتند، مشاهده می‌کنیم که از برجسته‌ترین آن‌ها می‌توان به شیخ طوسی یکی از علمای شیعی نظریه‌پرداز در علوم قرآنی و اسلامی و از جمله تفسیر اشاره کرد.

معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه شیخ طوسی در منطقه طوس متولد و سپس به بغداد رفت، اظهار کرد: وقتی شیخ طوسی به آن منطقه وارد می‌شود، حدود ۲۳ سال سن داشته و در کنار شیخ مفید رشد و نمو می‌کند با این حال ریشه علمی وی به خراسان برمی‌گردد به طوری که در بغداد آثار وی به برجسته‌ترین منابع شیعه تبدیل می‌شود.

وی اضافه کرد: بعد از شیخ نیز بزرگانی مانند عطار نیشابوری که از شاگردان شیخ طوسی بوده‌اند، در این منطقه رشد می‌کنند که نقش قابل توجهی در انتقال قرآن‌پژوهی داشته‌اند.

شیخ ابوالفتوح رازی؛ از مفسران منطقه خراسان
صالحی، شیخ ابوالفتوح رازی را از دیگر مفسران منطقه خراسان دانست و عنوان کرد: ریشه اجداد فقه نیز به این منطقه باز می‌گردد و بعد از آن جلوتر که می‌آییم، به تفسیر طبرسی به عنوان امین‌الاسلام می‌رسیم؛ او نیز متولد منطقه بیهق سبزوار است و نقش مهمی در بحث تفسیری حوزه مشهد و حتی کل جهان اسلام داشته است.

وی با بیان اینکه شاگردان شیخ طبرسی در حوزه مشهد قابل توجه هستند، اظهار کرد: افرادی مانند ابن شهر آشوب و قطب راوندی نمونه‌ای از این شاگردان هستند که در ادامه این مسیر در انتشار اندیشه‌های تفسیری و پژوهش‌های قرآنی در منطقه خراسان تأثیرگذار بوده‌اند.

وی با اشاره به مرحله دوم جایگاه خراسان در قرآن‌پژوهی و به ویژه تفسیر از صفویه تا قرن ۱۴ اضافه کرد: صفویه نقش مهمی در استحکام و تحکیم علوم قرآنی از جمله تفسیر داشته که در این زمینه سلسله تبارشناسی قرآن‌پژوهی در خراسان و به ویژه در جهان تشیع مهم است.

صالحی، دوره سوم را از قرن ۱۴ به بعد دانست و گفت: در این دوران خراسانی‌هایی داریم که از حوزه خراسان بیرون رفته اما رگه‌هایی از تفکر تفسیری این منطقه را داشته‌اند، به عنوان نمونه می‌توان به تفسیر مواهب‌الرحمن فی تفسیر القرآن سیدعبدالاعلی سبزواری اشاره کرد که ریشه‌هایی از این منطقه در تفسیر سبزواری به چشم می‌خورد.

قرن ۱۴؛ زمان پیدایش رویکردهای جدید تفسیری در حوزه علمیه خراسان
وی با بیان اینکه در حوزه قم و تهران نیز شهید آیت‌الله مرتضی مطهری حضور داشته است، البته مدتی را نیز در مشهد بوده که از حوزه تفسیری این منطقه نیز بهره برده است، اضافه کرد: در قرن ۱۴ در حوزه خراسان، شاهد رویکردهای مبارکی در حوزه قرآن هستیم که برخی در ادامه دوره‌های قبلی بوده‌اند اما چند رویکرد خاص را نیز در ۱۰۰ سال اخیر مشاهده می‌کنیم.

صالحی، رویکرد اول را رویکرد موضوعی به قرآن دانست و ابراز کرد: در آثار مهدی اصفهانی و مکتب خراسان شاهد تفسیرهای موضوعی در این زمینه هستیم که بیان الفرقان سید مجتبی قزوینی نمونه‌ای در این خصوص به شمار می‌رود.

معاون فرهنگی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با بیان اینکه رویکرد دوم، علمی و اجتماعی است، اظهار کرد: در واقع همه علوم جدید در فضای قرن ۱۴ شکل می‌گیرد و فضای اجتماعی موجب تألیف تفسیرهای علمی و اجتماعی شده است که تفسیر نوین محمدتقی شریعتی، یک تفسیر اجتماعی محسوب می‌شود.

وی، رویکرد سوم را تفسیر نظام‌مند عنوان کرد که این نگاه را در دیدگاه رهبر معظم انقلاب در حوزه تفسیر می‌توان یافت و ادامه داد: نمونه‌ای از این تفسیر در سال ۴۷ در جلسات تفسیر حوزه و محافل دانشجویی بیان شده است زیرا این نگاه یک نگاه نظام‌مند بوده و به دنبال احیا و بازسازی جدید است.

رویکرد سیستمی به قرآن در حوزه تفسیر مبنای تمدن سازی نوین است
صالحی با بیان اینکه نمونه دیگری از تفسیر رهبر معظم انقلاب در سال ۹۲ به چاپ رسیده است، اظهار کرد: بر اساس این رویکرد، باید با یک نگاه سیستمی به قرآن نگریست تا این کتاب مبنای تمدن‌سازی نوین قرار گیرد که این رویکرد در ایران و به ویژه جهان تشیع کم نظیر و قابل توجه است.

وی نگاه چهارم را رویکرد اجتماعی عمقی و عامه‌گرا دانست و افزود: در این نگاه به گونه‌ای تفسیر می‌کنند که توده‌های مردم نیز بتوانند در کنار علما از آن بهره‌مند شوند که تفسیر خلاصةالبیان مرحوم میردامادی نمونه‌ای از آن است.

صالحی اضافه کرد: مرحوم میردامادی در جلسات قرآن خود در مسجد گوهرشاد، آیات این کتاب الهی را بدین شکل و با حضور مردم جهت بهره‌مندی همگانی تفسیر می‌کردند.

اجتهاد روایی؛ ویژگی تفسیر خلاصةالبیان
وی با بیان اینکه این سبک برای خودش نیازمند واکاوی دقیقی است، گفت: ویژگی این سبک اجتهاد روایی است و به جهت وجود روایات برای زینت دادن آن، مردم از آن بیشتر تأثیر می‌پذیرند.

صالحی در نهایت به دو رویکرد تفسیری جدید در حوزه خراسان اشاره کرد و یادآور شد: در یک رویکرد شاهد نگاه سیستمی ـ تمدنی به قرآن هستیم که بنیانگذار آن رهبر معظم انقلاب است، این رویکرد نشان می‌دهد چطور باید مفاهیم را نوسازی کرد؛ در رویکرد دوم یعنی همان تفسیر عامه‌پسند به دنبال آن هستیم تا قرآن را به گونه‌ای عرضه کنیم که خواص و عوام در کنار یکدیگر از آن بهره ببرند.
 
 

قابل ذکر است، دومین همایش از سلسله همایش‌های تفسیر و تفسیرنگاری در سده اخیر حوزه علمیه خراسان در قالب یادواره عالم مجاهد مرحوم آیت‌الله سید هاشم میردامادی نجف آبادی به همت مرکز تخصصی آخوند خراسانی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی شعبه خراسان رضوی برگزار شده است.

اجتهاد یادآور می‌شود؛ آیت‌الله حاج سید‌هاشم میردامادی ـ معروف به نجف‌آبادی فرزند میرعبدالحسین و پدر بزرگ مادری مقام معظم رهبری است. ایشان در سال ۱۳۰۳ قمری (۱۲۶۵ ش) در نجف اشرف در خاندان علم و فضیلت دیده به جهان گشود. نسب وی با سی واسطه به «ابوالحسن محمد دیباج» فرزند امام صادق (ع) می‌رسد. بیشتر نیاکان وی از دانشمندان و رجال علمی، نظیر حکیم نامور عصر صفوی، میرداماد، صاحب قبسات، صراط مستقیم، سدره النمتهی و...، و علامه میر محمد اشرف، مؤلف فضایل السادات، اشرف المناقب، علاقه التجرید و... بودند.

آیت‌الله سید‌هاشم نجف‌آبادی میردامادی چهار بار به حج مشرف شد. ایشان اهل ذوق و عرفان بود و محضر عرفایی چون سید احمد کربلایی و سید مرتضی کشمیری را درک کرده بود. به تصریح مقام معظم رهبری بین پدر (آیت‌الله سید جواد خامنه‌ای) و آیت‌الله سید‌هاشم نجف‌آبادی (پدربزرگ) این زهد و عرفان وجهی مشترک بود. 

حاج سید‌هاشم میردامادی سرانجام، در شب سه شنبه ۲۳ جمادی الثانی سال ۱۳۸۰ قمری به علت بیماری قلبی، در سن ۷۷ سالگی دار فانی را وداع گفت و در جوار حرم مطهر امام رضا (ع) در رواق دارالسعاده به خاک سپرده شد.

شبکه اجتهاد 

 http://al-athar.ir/home/Content/4355