مناسک حج مطابق فتوای مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

مناسک حج مطابق فتوای مرحوم

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

دانلود با فرمت word

دانلود با فرمت word

تلگرام

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7362

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7364

 

در خواست فتوا از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری برای انتخابات مجلس

 

برگی از تاریخ 67 سال پیش مشهد

در خواست فتوا از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و مرحوم آیة الله العظمی حاج سید یونس اردبیلی ، برای شرکت در انتخابات مجلس شورای ملی در سال 1330 خورشیدی از سوی جمعیت های مؤتلف اسلامی مشهد

***

لزوم شرکت در انتخابات

منبع: خراسان

سال سوم ؛شماره 706

تاریخ: سه شنبه ۱۲ آذرماه 1330

طبق اطلاع پریشب نمایندگان جمعیت های موتلف اسلامی بحضور آیت الله اردبیلی رفته و در اطراف وظائف مردم در انتخابات این دوره سوالاتی نموده اند و معظم له در پاسخ استفتاء که به عمل آمده شرکت در انتخابات و تعیین وکیل صالح را لازم دانسته و موافقت خودشان را نسبت به شرکت در انتخابات اعلام فرموده اند .

و نیز دیروز قبل از ظهر آقایان نمایندگان جمعیت مزبور خدمت آیت الله فقیه سبزواری رفته و از ایشان هم جداگانه استفتاء نموده اند معظم له نیز با بودن حکومت مشروطه و اهمیت نمایندگان صالح در مجلس شورای ملی شرکت عموم طبقات را لازم دانسته اند لذا از طرف جمعیت های موتلفه اسلامی خلاصه از بیانات آیت الله اردبیلی را برای اطلاع عموم جداگانه چاپ و توزیع نموده‌اند تا مردم به وظایف ملی خود آشنا شوند .


http://drshariati.org/?p=5200

جیگی جیگی؛ مطرب بامعرفت

 

 جیگی جیگی؛ مطرب بامعرفت

همیشه و در طول تاریخ شخصیت هایی بوده و هستند که تصویر واقعی ایشاندر پشت لایه ای عظیم از غبار پنهان شده و هر فردی آن گونه که می خواهدآنان را تصویر می کند.

 یکی از جدیدتریننمونه های این افراد، مطرب دورگردی است که حوالی دهه  40  شمسی در مشهد زندگی می کرد و همگان او را به نام جیگی جیگی، ننه خانوم  می شناسند و کسی از نام ونشان اصلی او با خبر نبوده و نیست.
   

جیگي جیگي، ننه خانم، برخلاف نامش مرد بود. مردی باقامتي متوسط، شانه های پهن، صورتي استخواني و موهایبلند خرمایی رنگ که برخی او را با دفي در دست و دیگرانيبا دایره زنگي، گروه سومي درحال عروسک گردانی وسرانجام تعدادی هم با میمونی دست آموز به یاد دارند.
حتی در توصیف نوع لباسش هم اختلاف نظر است. برخیاو را با لباس محلي مردم بیرجند به خاطر دارند و برخيدیگر با لباس محلي کردان شمال خراسان و گروهي هم اورا مردي مي خوانند که لباسي چون دیگران مي پوشیده اما کلاهي بر سرمي گذاشته که دم روباهي از آن آویزان بودهاست. اما نکته مهم در زندگی «جیگی جیگی، ننه خانوم» نوع لباس پوشیدن یا اقدامات سرگرم کننده او نیست بلکهنحوه مرگ وسپس مکان دفن او است که وی را در اذهان نامردنی کرده است.

مرگ به یاد ماندنی
جیگي جیگي، ننه خانم، مسکني ویژه براي خود داشته که در سطح شهر یگانه بود. این سکونت گاه ویژه، اتاقکي غارمانند در داخل کال (کانال ) انتهاي کوچه نوغان جایي نزدیک دبیرستان حاج تقی آقا بزرگ امروزی بود. همان جا بود که روزی از روزهای خدا؛ هنگامی که اهالي محله نوغان پس از چند روز غیبت ناگهانی جیگي جیگي براي کشف علت این امر، بدان مکان مراجعه کردند با جسد بی جان وي مواجه شدند. آنان با دیدن این صحنه جنازه را به غسالخانه شهر که در میدان طبرسی قرارداشت، منتقل کردند.

جنازه جیگی جیگی به دلیل مشخص نبودن بستگانش شبی در غسالخانه ماند و پس از آن باتوجه به عدم مراجعه خویشاوندانش بنابر رسم آن دوران قرار شد توسط ماموران شهرداري در قبرستان گلشور که قبرستان عمومي شهر بود، به خاک سپرده شود. هیچ نکته خاصي در مرگ جیگي جیگي تا اینجاي کار وجود ندارد اما رویدادی که در جریان دفن او رخ داد او را در ذهن مشهدي ها جاودانه کرد.

ماجرا از این قرار بود که همزمان با انتقال جسد جیگی جیگی به سردخانه جنازه یکی از تجار معروف آن زمان مشهد نیز توسط بستگانش برای نگهداری شبانه به غسالخانه منتقل شد.

 صبح روز بعد خویشان مرد تاجر با حضور در غسالخانه جنازه را تحویل گرفته و برای انجام مراسم ابتدا راهی خانه و سپس حرم مطهر برای دفن میشوند.

از سوی دیگر کارگران شهرداری نیز جنازه جیگی جیگی را برداشته و برای دفن به قبرستان عمومی شهر میبرند و چون وی آشنایی نداشته مراسم کفن ودفن به سرعت انجام میشود.

 از سوی دیگر بستگان تاجر پس از انجام مراسم و انتقال جنازه وی به حرم مطهر برای گذاشتن او در آرامگاه ابدی از پیش خریداری شده در کنج ایوان طلا کفن را از روي صورت او پس مي زنند تا وداع آخر را انجام دهند اما در این لحظه با صحنه ای غیرقابل باور روبه رو می شوند. آنان می بینند جنازه اي که تاکنون به عنوان پدر تشییع می کردند جنازه جیگي جیگي ننه خانم است .

 این افراد ابتدا به گلشور مراجعه مي کنند و وقتي از دفن پدر خود مطلع می شوند تنها راه را گرفتن مجوز نبش قبر از مراجع تقلید حاضر در مشهد می یابند.

برهمین اساس به سراغ آیات عظام سبزواری و میلانی ميروند اما هر دوي این بزرگواران با خواسته آنان مخالفت کرده و میگویند دفن جیگی جیگی در حرم خواست خدا و امام رضا(ع) بوده است و بدین گونه این مطرب بدون خانواده براي همیشه در ایوان شمالی صحن انقلاب که به ایوان عباسی شهرت دارد، ساکن شد.

دلیل مقرب شدن
شاید دلیل این مقرب شدن جیگی جیگی ننه خانم، مطرب دوره گرد مشهد چیزی جز باطن پاک و بی آلایش او نباشد.

همان افرادی که هنوز خاطرات حضور وی در مجالس مختلف شادی خود را به یاد دارند بر این امر هم صحه میگذارند که وی در ماه هاي محرم و صفر به احترام سوگواران حسیني از غار خود خارج نمي شد و ساز نمي زد. همچنین احترامی برای ساحت مقدس امام رضا(ع) قائل بود به گونه ای که هر روز پس از خروج از غار خود ابتدا به ثامن الحجج(ع) سلام می داد و سپس کار روزانه را آغاز می کرد.

معرفت رضوی جیگی جیگی تا بدان حد بود که در گذر از هر کوچه در محله نوغان و یا سایر مناطق آن دوران مشهد که دسترسی و رویت گنبد و بارگاه عالم آل محمد(ص) میسر بود؛ بلافاصله تنبکش را به نشانه احترام و ادب و حسن معاشرت، بر پشت و یا زیر لباس مندرسش پنهان کرده و پس از سلامی دوباره به آقا و وقتی مطمئن از محو شدن چشم انداز گنبد می شد، آوازه خوانی و تنبک زنی را شروع می کرد.

این حسن ادب و احترام جیگی جیگی به نمادها و مصادیق دینی و مذهبی تا بدان جا بود که بنابر گفته برخی از روحانیون مشهدی، شامل آن ها نیز میشده و «جیگی جیگی ننه خانوم» حتی با دیدن روحانیون نیز با مخفی کردن تنبکش دست از آوازه خوانی برمی داشت و پس از احوال پرسی و عبور از آنان شروع به تنبک زنی و آوازه خوانی میکرد.

 پنهان نماند که این تنبک زنی و آوازه خوانی وی به قصد لهو و لعب نبود بلکه متأثر از صفای باطنی اش به منظور شادمان کردن مردم و با هدف امرارمعاش صورت می گرفت و همین باعث می شد تا تنبک زنی و آوازه خوانی اش بر دل مردم بنشیند.


کارشناسارشد ایرانشناسی و خراسان پژوه

رضا سلیمان نوری

دنیای اقتصاد

http://www.easteconomy.ir/archive/downloadFile/157

فتوای مرحوم آیة الله میلانی و مرحوم آیة الله فقیه سبزواری در مورد جیگی ، جیگی

 

فتوای مرحوم آیة الله میلانی و مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

در مورد جیگی ، جیگی 

 

جیگی‌جیگی؛ مردی ‌از ‌میان ‌مردم

اكنون كه جيگی جيگی به برند جهانی تبدیل شده است، باید او را گرامی بداریم

جيگی جيگی چون مردم را شاد می كرد، مورد لطف و نظر امام مهربانی ها

قرار گرفته است .

در نگاهی گذرا به تاریخ تئاتر عروســکی جهان درمی یابیم تمام عروســک گردان های دنیــا از طبقــات پایین و متوســط جوامع بوده اند. هیــچ هنرمند عروســک گردانی از دربار پادشــاهان و حاکمان بر نخاسته و تئاتر عروسکی هنر مردم عامی بوده است؛ افرادی که با کمترین امکانات ، عروســکی ســاخته اند و بی هیچ حمایت دولتی و حکومتی، فقط به عشق مردم و برای شاد کردن آن ها از جان و روح خــود هزینه کرده اند تا لبخنــد را بر لب مردم بنشــانند.

جیگی جیگی یکی از همین عروسک گردان هاست؛  هنرمندی از میان مردم که نامش یادآور امام مهربانی ها و شــهر مشهد است.

اکنون که جیگی جیگی به برند جهانی تبدیل شده است، باید او را شــناخت و بی آنکه از او قدیس بسازیم و یا انتظار داشته باشیم شخصیت خاص و به قولی فاخر باشــد، یادش را گرامی بداریم و با اســتفاده از موقعیتی که او می تواند برای تئاتر عروسکی ایران در عرصه جهانی فراهم کند به بهترین شکل استفاده کنیم.

برای تحقق این مهم در قدم اول باید او را به درســتی بشناسیم و پاسخ این سؤال ها را درباره او بدانیم :

چرا بعد از گذشــت نیم قرن از فوت این مــرد، قصه او همچنان بر سر زبان هاست؟

آیا روایت مرگ جیگی جیگی حقیقت دارد؟

جنازه او با چه کسی جابه جا شد؟ چگونه و چرا؟

جیگی جیگی چه تاثیری بر مردم و جامعه داشته است؟

آیــا او این قدر ارزش دارد که هنرمندان مختلف در آثارشــان به او بپردازند؟

آیا دفن او در حرم امام رضا علیه السلام از کرامات امام محسوب می شود یا اتفاقی و یک جابه جایی ساده بوده است؟

مگر می شــود مطربــی دوره گرد که ســرمایه اش فقــط خنده و شادی بچه ها و مردم بوده اســت، آن گونه که مردم به او معتقدند عاقبت بخیر شده باشد؟ و...

حقیقت ‌چیست؟

برای دست یافتن به حقیقت زندگی و مرگ مطربی دوره گرد که در دهه سی و چهل در مشهد می زیست و به جیگی جیگی ننه خانم مشهور است با بیش از صد نفر از خدام حرم و مردم نوغان، محل

سکونت جیگی جیگی و محله ای که او بیشتر از هر محله دیگری در آن رفت وآمد داشــت، گفت وگو کردم. همــه درباره چگونگی مرگش و جابه جایی محل دفنش یک نظر داشتند، اما چگونگی زندگی او متفاوت نقل می شــود که شــاید این تفاوت را بتوان به زمان های مختلفی که این افــراد جیگی جیگی را دیده اند، ربط داد و گفت:

جیگی جیگی در طول سالیان عمرش به شکل های مختلف در بین مردم ظاهر می شده مثال گاهی دف می زده و گاه دایره، شــاید زمانی با عروسک مردم را ســرگرم می کرده و زمانی دیگر انتری به همراه داشته است. زمانی به کلاهش دم روباه وصل می کرده و زمانی دیگر لباس محلی یا عادی می پوشیده است و...همیــن تفاوت هــای جیگی جیگــی در موقعیت هــای مختلف موجب شــده اســت هر فردی تصویری خاص از او در ذهن خود داشته باشــد.

 شــاید هم بتوان گفت با توجه به اینکه بعد از مرگ جیگی جیگی افراد دیگری در مشهد پا جای پای او گذاشته اند و آگاهانه یا غیر آگاهانه تلاش کرده اند شبیه او باشند، بعضی مردم، آن ها را با جیگی جیگی اشتباه گرفته باشند .

جالب اســت که در زمان حال مــردی در وکیل آباد مقابل ورودی باغ وحش می نشیند و شــعر معروف جیگی جیگی را می خواند. مقابل این مــرد چهارپایه ای قرار دارد که چند عروســک روی آن است. به این عروسک ها نخ هایی وصل شده است که به انگشت مرد متصلند و هنگامی که تار می نوازد با تکان دست او عروسک ها حرکت می کنند و جان می گیرند. این نوع عروســک ها و شــیوه اجرایی در تئاتر عروسکی معروف به »قی ننه« است.

افــراد مختلفی ماننــد جیگی جیگی در طول نیم قــرن اخیر در مشــهد کوچه گردی می کردند کــه بعضی تار یــا دف می زدند، بعضی عروسک داشــته اند و بعضی فقط اشــعار جیگی جیگی را می خوانده انــد و دایــره می زده اند. امــا از آنجا کــه منظور ما از جیگی جیگــی فردی اســت کــه در حرم دفن شــده اســت، در تحقیقــات میدانی پــس از به دســت آوردن شــواهد و قراین قابــل اعتماد آنچــه به حقیقت زندگــی او نزدیک اســت، به نظر گفته های علی عظیمی اســت.

 او که در گذشــته در رادیو مشهد آواز می خوانده، همچنین زمانی قهرمان دوچرخه سواری بوده اســت این چنین جیگی جیگی را توصیف می کند:

آن ســال ها من در کوچه ای که رو به روی کوچه نوغان و به کوچه هشت متری معروف بود، مغازه کباب فروشی داشتم. صد و پنجاه متر بالاتر از مغازه گودال بزرگی بــود. جیگی جیگی درون آن کال در اتاقکی غارمانند زندگی می کــرد. او هر روز چندبار از جلوی مغازه من رد می شد و من گاهی اوقات به او غذا می دادم.

تمام مردمی که او را دیده انــد، تاکید می کنند که جیگی جیگی گدایی نمی کرد و اگر مردم به او چیزی می دادند می گرفت و تشکر می کرد. گاهی آنچه به دســت آورده بود به نیازمندان می داد. در محــرم و صفر هم کار نمی کرد و ســاز نمی زد. بــرادرش که دایره می زد، ده- دوازده سال زودتر از او مرد. جیگی جیگی تک و تنها در آن گودال زندگی می کرد. عروسکی بیست سانتی با پارچه درست کرده بود که بــه او کبری خانم می گفت. به جای عروســک گریه می کــرد، می خندید، حرف می زد و می گفت:

 کبری خانم رفته عروســی

چلو خورده، شکمش دم کرده و...

جیگی جیگی در کوچه ها راه می رفت و با تنبکی که زیر بغل داشت ضرب می گرفت و می خواند:

جیگی جیگی ننه خانم

درد دلت مو می دونم

نام ‌واقعی ‌جیگی ‌جیگی ‌چیست؟

خیلــی تلاش کــردم تا به نــام واقعی جیگی جیگی دســت پیــدا کنم اما هیچ کــس نمی داند. همه او را با نام جیگی جیگی ننه خانم می شناســند و می گوینــد آن زمان همــه او را با همین نام صــدا می کردند. خودش نیز این اسم را دوست داشت و تلاشی نمی کرد نام واقعی اش را مردم بدانند. با آنکه دوســت دارم بدانم نام واقعی او چیست اما برایم جالب است وقتی می بینم فردی به نام هنری اش معروف شــده اســت و زیباست که همه او را به نام جیگی جیگی ننه خانم که ورد زبانش بوده اســت، می شناســند.

او خود نامــش را انتخاب کرده بود و آن نام ارثیــه ای نبود که از پدرش به او رسیده باشد.

قصه‌ فوت ‌جیگی ‌جیگی

علت معروفیت جیگی جیگی بیشــتر به خاطر قصه فوت و چگونگی دفن اوســت. تمام پیرمردها و پیرزن های مشهدی که در دهه30 و 40 تا امروز در مشــهد زندگی می کنند یا خود شــاهد دفن او بوده اند یا قصه دفن او را شنیده اند؛ می گویند در سال 1342 وقتی جیگی جیگی مرد، جنازه او را شهرداری یا به قولی مردم محله نوغان مشهد به غسالخانه که آن زمان در میدان طبرسی امروز اســت، می برند. هم زمان مردی تاجر نیز می میرد و جنازه او را برای غسل به همان مکان می آورند.

قرار بــود روز بعد جنازه جیگی جیگی بی کس و بی همراه را به »گلشــور« معروف ببرند و دفن کنند و جنازه مرد تاجر به حرم منتقل شــود. آن زمان قبرســتان گلشــور عمومی و رایگان و تهیه قبر در حرم مطهر امام رضا علیه السلام بســیار گران بود و هر کســی توان پرداخت چنین هزینه ای را نداشت اما خواست امام رضا علیه السلام یا بازی تقدیر یا هر آنچه اسمش را بگذاریم، موجب شــد که جنازه مرد تاجر به جای جیگی جیگی به گلشور برده و دفن شود.

وقتی خانواده مرد تاجر می خواستند میت خود را دفن کنند، متوجه شدند که او جیگی جیگی ننه خانم است. ازاین رو از مراجع تقلید آن زمان آیت ا... فقیه سبزواری و آیت ا... میلانی اجازه نبش قبر می خواهند تا مرد تاجر را از گلشور به حرم منتقل کنند اما آن ها دستور می دهند که جیگی جیگی را در حرم دفن کنند و مرد تاجر هم در قبرستان عمومی باقی بماند.

اگر‌همه ‌قصه ‌دروغ ‌باشد

خود بر این باورم جیگی جیگی روح بزرگی داشته که با تمام بخشندگی اش همچنان سرشــار از انرژی اســت و نامش را نامیرا کرده اســت. او لبخند و شــادی را که گوهری ارزشــمند و کمیاب اســت، به ایرانیان هدیه کرده اســت.

با توجه به احادیثی که از پیامبرصلی الله علیه و آله  و ائمه علیهم السلام ما نقل می شــود، هیچ جای شــک و تردید نیســت اگر بگوییم آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام او را نــزد خود فراخوانده و در جوار خویش که قطعه ای از بهشــت اســت، میهمان کرده است.

 

امــام رضا علیه السلام می فرماینــد: » در نزد خداوند بعد از واجبــات، بهترین کار شادکردن مردم اســت.«. به استناد این ســخن بی راه نیست اگر بگوییم جیگی جیگی چون مردم را شاد می کرد، مورد لطف و نظر امام مهربانی ها قرار گرفته اســت.

 با این حال اگر جاهایی از قصه زندگی اش نامشــخص اســت و به افسانه ای شبیه شده، چه باک که به قول دوست عزیزی؛ حتی اگر داســتان جیگی جیگی واقعی نباشد، باز نشــانه ای از خواست مردم

اســت که برای جیگی جیگــی آرزوی عاقبت بخیری و دفــن در جوار امام رضا علیه السلام را داشته اند.

جیگی‌ جیگی ‌و ‌مطربی

روزگاری در بین مردم مطربی ارزش و منزلتی داشت. کسانی که با نواختن موســیقی و آوازخواندن موجب طرب و نشــاط مردم می شدند، مطرب یا مغنی خوانده می شــدند. اما در روزگار زندگی جیگی جیگی و حتی امروز از دیدگاه بســیاری مطربی کاری زشت و ناپسند به شــمار می آید و شاید به همین دلیل اســت که شادی و نشــاط از دل مردم رخت بربسته است و کیمیایی کمیاب است.

جیگی جیگی در زندگــی اش به ظاهر مصداق کلمه مطــرب بود اما پس از مرگش به باطن کلمه و به اصطلاح اهل ذوق مطرب اســت. در فرهنگ عرفانی ما مطرب، به فیض رســاننده و ترغیب کننــده را گویند که هادی و مشوق به کسب معرفت باشد.

برای حسن ختام به نیت شناخت مطرب پیر جیگی جیگی ننه خانم تفألی به حافظ، این رند عالم سوز زدم و این شعر آمد:

مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد

نقش هر نغمه که زد راه به جایی دارد

پیر دردی کش ما گرچه ندارد زر و زور

خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد.

 

محمد‌برومند‌

دبیر ‌جشنواره‌ بین‌المللی ‌جیگی‌ جیگی

http://shahraraonline.com/shahrara/news/neighborhoods/732a385cb0.pdf

مشهد و ملی شدن صنعت نفت

 

 

مشهد و ملی شدن صنعت نفت

مشهد در تاریخ معاصر

 محمدجواد حقیقت

 

 آیت‌ا… کلباسی نخستین فرد از میان علمای مشهد بود که در موافقت با خلع ید انگلیسی‌ها از صنعت نفت ایران فتوا صادر کرد. پس از او آیت‌ا… سیدیونس اردبیلی، آیت‌ا… حسن قمی و آیت‌ا… فقیه سبزواری فتاوایی در‌این‌راستا صادر کردند.

 

اعتراض به غارت منابع نفتی ایران توسط استعمار انگلیس از مدت‌ها پیش از نهضت ملی‌شدن صنعت نفت آغاز شده بود؛ در‌واقع کارگران صنعت نفت در جنوب، در دوران پهلوی اول، سنگ بنای اعتصاب و اعتراض به رفتارهای نژادپرستانه و استعمارگرایانۀ انگلیسی‌ها را گذاشته بودند. موضوع کوتاه‌کردن دست انگلیسی‌ها از منابع نفتی ایران، در سال ١٣٢٩، به خواست عمومی مردم ایران تبدیل شد؛ با‌این‌حال بریتانیایی‌ها مُصِر بودند که با یک قرارداد الحاقی سروته ماجرا را به‌هم بیاورند، اما این اقدامات، مانند تبدیل سهم ایران از ۴ شیلینگ به ۶ شیلینگ در هر تن نفت، مردم را راضی نمی‌کرد؛ به‌همین‌دلیل اعتراضات گسترده به دولت وقت در سراسر کشور و ازجمله مشهد آغاز شد. در این شرایط بود که سپهبد رزم‌آرا طی سخنانی توهین‌آمیز در مجلس شورای ملی آشکارا به مردم ایران توهین کرد و گفت: «ملتی که قادر به ساختن لولهنگ [= آفتابه] نیست چگونه می‌خواهد شرکت نفت را به‌دست بگیرد؟!».

 

مطبوعات، نخستین تریبون اعتراض مشهدی‌ها

حسین الهی در کتاب احزاب و سازمان‌های سیاسی در خراسان احزاب، روزنامه‌ها و شخصیت‌های سیاسی و فرهنگی شهر مشهد در این دورۀ زمانی را به سه قسمت تقسیم کرده است: ١- طرفداران مصدق و کاشانی که جمعیت معتنابهی را تشکیل می‌دادند ٢- مخالفان مصدق و کاشانی که شامل اعضای حزب توده یا وفاداران به دربار می‌شدند ٣- گروه بی‌طرف. یکی از نخستین اعتراض‌ها به اقدامات رزم‌آرا، در مشهد، از‌سوی روزنامۀ «صدای خراسان» انجام شد. این روزنامه که ارگان حزب «ایران» محسوب می‌شد به‌دلیل انتشار مقالۀ اعتراض‌آمیز علیه رزم‌آرا، در شهریور ١٣٢٩، توقیف شد. فرزین، مدیر روزنامۀ «شرزه»، نیز به‌دلیل نگارش مقاله‌ای تُند علیه رزم‌آرا تحت‌تعقیب قرار گرفت. روزنامۀ «ایران مبارز»، چاپ مشهد، نیز در آذرماه سال ١٣٢٩ خواست حقیقی مردم مبنی‌بر ملی‌شدن صنعت نفت را علنی کرد. این روزنامه در شمارۀ ٢۵ خود مقاله‌ای شدیداللحن علیه دولت منتشر کرد و در یکی از فرازهای آن نوشت: «صنعت نفت باید ملی شود! ای خراسانی! آخر تو هم حرکتی! خراسانی عزیز! آیا موقع آن نرسیده که تو هم با سایر شهرستان‌ها هم‌صدا شده و ملی‌کردن صنعت نفت را از مجلس و دولت بخواهی؟! آیا هنوز رشد ملی و میهنی تو به آن حد نرسیده که از حیاتی‌ترین مسئلۀ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، یعنی نفت، که در مجلس و محافل سیاسی مطرح است دفاع نمایی؟! ».

اعتراض انجمن روزنامه‌نگاران خراسان

اقدامات روزنامه‌نگاران مشهدی در تنویر افکار عمومی واکنش تند و خشن دولت رزم‌آرا را در‌پی داشت، اما این برخوردهای نظامی و مستبدانه باعث واکنش انجمن روزنامه‌نگاران خراسان شد. در این انجمن که در سال ١٣٢۶ تأسیس شده‌ بود تعدادی از مدیران جراید مشهد عضویت داشتند. اعضای انجمن طی اطلاعیه‌ای اعلام کردند: «ما نمی‌توانیم در مبارزه با عوامل فساد سکوت کنیم … . انجمن روزنامه‌نگاران خراسان … گناه بروز هر حادثه‌ای را متوجه دستگاه قضایی می‌داند و حفظ جان اعضا و وابستگان خود را از آن‌ها می‌خواهد.». 

نخستین حضور عمومی مشهدی‌ها در نهضت ملی‌شدن صنعت نفت

شاید بتوان نخستین حضور عمومی مردم مشهد برای حمایت از ملی‌شدن صنعت نفت را تجمع و تظاهرات روز ٢٣ فروردین ١٣٣٠ دانست. در این روز مسجد «گوهرشاد» محل تجمع مردم مشهد بود و هزاران نفر از اقشار مختلف شهر در این مکان گرد‌هم آمده بودند و به سخنرانی افصح‌المتکلمین، از روحانیان همراه و همگام با آیت‌ا… کاشانی، گوش می‌دادند. او طی سخنان شورانگیزی از مزایای ملی‌شدن صنعت نفت و ضرورت آن سخن گفت. برخی جراید آن دوره، مانند «ایران مبارز»، تجمع روز ٢٣ فروردین ١٣٣٠ در مسجد «گوهرشاد» را بزرگ‌ترین تجمع تاریخ مشهد تا آن‌زمان می‌دانستند. از این تاریخ تا نخست‌وزیر‌شدن دکتر مصدق میتینگ‌های متعددی در مشهد برگزار شد. هم‌زمان و پس از اعتصاب کارگران شرکت نفت انگلیس و ایران در آبادان کارگران کارخانۀ نخریسی مشهد با ارسال تلگراف و برگزاری تجمع به حمایت از اقدام آن‌ها پرداختند. روز ۶ اردیبهشت میتینگ دیگری در مسجد «گوهرشاد» برگزار شد. در این میتینگ نیز افصح‌المتکلمین سخنرانی کرد و گروه‌های مذهبی، مانند «اتحادیۀ جوانان سادات حسینی»، در آن حضور داشتند. خواسته‌های حاضران در میتینگ طی یک قطعنامه به اطلاع عموم مردم رسید: «مجلس باید، مقدم بر هر امری، اصل ملی‌کردن صنعت نفت را در سراسر کشور مورد‌توجه قرار دهد و برای اجرای آن منتهای کوشش خود را مبذول دارد. دولت باید شرافتمندترین وخونسردترین مأمورین خود را به نقاط حساس کشور اعزام دارد.». دو روز پس از این میتینگِ نسبتاً پرهیاهو، در ٨ اردیبهشت ١٣٣٠، مجلس با ٧٩ رأی موافق به نخست‌وزیری دکتر مصدق اظهار تمایل کرد و در ١١ اردیبهشت تشکیل «شرکت ملی نفت ایران» و خلع ید از شرکت استعماری نفت انگلیس و ایران اعلام شد. با شروع نخست‌وزیری مصدق مشهدی‌ها هم هم‌سو با سایر مردم ایران به حمایت از دولت وی پرداختند. مردم این شهر با مراجعه به علمای شهر خواستار اعلام نظر و حمایت آن‌ها از این جریان شدند. آیت‌ا… کلباسی نخستین فرد از میان علمای مشهد بود که در موافقت با خلع ید انگلیسی‌ها از صنعت نفت ایران فتوا صادر کرد. پس از او آیت‌ا… سیدیونس اردبیلی، آیت‌ا… حسن قمی و آیت‌ا… فقیه سبزواری فتاوایی در‌این‌راستا صادر کردند.

دانشنامه مشهدالرضا علیه السلام

 

قاسم تبریزی در گفتگو با مشرق؛ آیا مصدق به تنهایی در ملی‌شدن صنعت نفت نقش داشت

 

قاسم تبریزی در گفتگو با مشرق؛

آیا مصدق به تنهایی در ملی‌شدن صنعت نفت نقش داشت/

واکاوی فعالیت نیروهای مذهبی در جریان ملی‌شدن نفت 

 

آیة الله فقیه سبزواری ، با صدور فتوا ، خلع ید بیگانگان را

از صنعت نفت ایران ، ضروری دانستند

 

اولین دلیل مبارزه نیروهای مذهبی رفع سلطه اجنبی بر جامعه اسلامی است. چون طبق فرامین قرآن و احکام دینی اجنبی حق تسلط بر مسلمین و جامعه اسلامی را ندارد. یا به تعبیر روشن‌تر تسلط اجنبی بر جامعه اسلامی حرام است.

 
آیا جریان‎های مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتندبه گزارش سرویس تاریخ مشرق؛ این روزها بازار پرداختن به کودتای انگلیسی- آمریکایی 28 مرداد 1332 داغ است. هر کدام از رسانه‌ها به نحوی به مسائل حواشی این ماجرای تاریخی می‌پردازند. پیدا کردن سوژه و موضوعی که تکراری نباشد تا حدی سخت شده است. لذا بر آن شدیم تا به بخشی از موضوع ملی شدن صعت نفت بپردازیم که کمتر کسی وارد این حوزه شده و آن بررسی نقش جریان‌های مذهبی در ملی شدن صنعت نفت است.پای صحبت‌های رجال شناس دوره معاصر؛ قاسم تبریزی نشستیم و با وی هم کلام شدیم. متن زیر تنها بخشی از این گفتگوی چند ساعته است. باشد که مقبول مخاطبین و محققین قرار گیرد. 
 
* اکثر مواقع که صحبت از ملی شدن صنعت نفت می‌شود؛ تنها شخصیت دینی که نامی از او برده می‌شود آیت‌الله کاشانی است. آیا غیر از ایشان افراد دیگری هم داشتیم که به عنوان شخصیت دینی و در ملی شدن صنعت نفت نقش داشته باشند؟
 
 
یکی از مشکلات ما در تاریخ معاصر، از طرف خود جریانات اسلامی است که آن عدم ورود کامل به بحث و پردازش ابعاد و ویژگی‌های یک نهضت یا هر حرکتی است. به هر حال از طرف مخالفین و معارضین به عمد برخی از مسائل مطرح نمی‌شود. پس در این گونه موارد ما قاصر هستیم و آنها که به عمد بعضی از موارد را انکار می‌کنند و نادیده می‌گیرند، مسلماً مقصر هستند. مثلا در جریان مشروطه تنها سه نفر مطرح می‌شوند. آیت الله سیدعبدالله بهبهانی، آیت الله سیدمحمد طباطبایی به عنوان رهبران روحانی مشروطه و یکی هم مدافع مشروطه مشروعه آیت الله شیخ‌فضل‌الله نوری است. انگار که بقیه افراد از قشر روشنفکران، انجمن‌های مخفی و به اصطلاح مدافعین مشروطه از منورالفکرها هستند. در صورتی که وقتی به جریانات حول و اطراف آیت الله شیخ فضل‌الله نوری را نگاه می‌کنید حدود هفده الی هیجده مرجع و مجتهد نزدیک به مرجعیت در سراسر مملکت هستند که مدافع مشروطه مشروعه هستند و بسیاری از آنها ترور و یا تبعید و منزوی می‌شوند. اما در ذهن‌ها‌ تنها نام آیت الله شیخ‌فضل‌الله نوری مطرح است که او را هم طرفدار استبداد می‌دانند که مقابل و سد راه مشروطه است!!
 
 
در جریان ملی شدن صنعت نفت هم همین مشکل را ما داریم. اتفاقا در انقلاب اسلامی هم ما متاسفانه همین مشکل را داریم. چون ما نسل حاضر هستیم و خودمان شاهدیم جریانات، متوجه این موضوعات نیستیم. سی یا پنجاه سال آینده این مشکل را پیدا می‌کنیم که تنها یک امام خمینی مدافع انقلاب اسلامی بود و یک فردی به نام آقای شریعتمداری هم معارض انقلاب اسلامی و نظام اسلامی بود. در صورتی که سراسر ایران مراجع و علما مدافع انقلاب اسلامی بودند. این کار از طرف ما غفلت و از طرف معارضین ما عمد برای نادید گرفتن و انکار حضور علما و مراجع و فقها در عرصه‌ی سیاست و نهضت است.
 
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
آغاز جریان نهضت ملی شدن نفت در سال 1327 است، چون آن روزها به پایان شصت ساله قرارداد دارسی رسیده بودیم. اگر چه در دوره پهلوی اول، سید حسن تقی‌زاده یک قرارداد شصت ساله دوم را امضا می‎کند که اگر ادامه پیدا می‌کرد تا سال 1372 شمسی طول می‌کشید. اما به دلیل دیکتاتوری و وابستگی رضاخان به انگلیس و همچنین فراماسونر بودن تقی‌زاده که از مدافعان سیاست انگلیس بود؛ دهه بیست موقعیتی می‌شود که علیه آن جو جامعه یک حالت بیداری، هوشیاری و مبارزه را شروع می‌کند. بین سالهای 1327 تا 1330 شمسی دوران نهضت ملی شدن نفت است. مدافعین این کار دو جریان ناسیونالیستی یا ملی‌گرایی و مسلمانان به رهبری آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی هستند. در مقابل دربار، حزب توده، جریان وابسته به انگلیس مثل حزب عدالت به رهبری علی دشتی، حزب اراده ملی به رهبری سید ضیاءالدین و حزب سومکا به رهبری منشی زاده مخالف ملی شدن صنعت نفت هستند. 
 
چون در اینجا موضوع بحث ما نیروهای مذهبی است بیشتر در مورد آنها صحبت خواهیم کرد. اولین دلیل مبارزه نیروهای مذهبی رفع سلطه اجنبی بر جامعه اسلامی است. چون طبق فرامین قرآن و احکام دینی اجنبی حق تسلط بر مسلمین و جامعه اسلامی را ندارد. یا به تعبیر روشن‌تر تسلط اجنبی بر جامعه اسلامی حرام است و بر همگان خاصه مراجع و علما واجب است که این سلطه و تسلط را نفی کنند و از بین ببرند و برای از میان بردن آن فتوای جهاد بدهند.
 
* این تاثیرگذاری نیروهای مذهبی، از قبل این ماجرا شروع شده یا نه؟
 
 
ببینید در موازین اسلامی داریم که اجنبی نباید بر مسلمین تسلط داشته باشند. در ماجرا قرارداد رویتر و تحریم تنباکو همین مسئله را داریم، در مشروطه هم همین گونه است، در مورد قرارداد 1919 هم همین است و... .
 
در مسئله نفت هم یکی از مصادیق اجنبی و تسلط اجنبی مسئله تسلط انگلیس بر نفت بود.فروپاشی استبداد رضاخان باعث تجدید قوای نیروهای مذهبی و سامان گرفتن حوزه‌های علمیه، فعال شدن مرجعیت، فعال شدن نیروهای مذهبی، وعاظ و ائمه جماعات جو جامعه را دوباره به طرف دین احیا کرد و در عرصه‌ی سیاست شخصیت برجسته‌ا‌ی چون حضرت آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به میدان آمد.
 
در این مقطع سه جریان مذهبی را می‌توانیم مطرح کنیم. اولین جریان مرجعیت و حوزه‌های علیمه است. دوم؛ وعاظ و روحانیون و ائمه جماعات هستند. سوم؛ جریانات، شخصیت‌ها، احزاب و گروه‌های مذهبی است.
 
اولین گروه مذهبی «جمعیت اسلامی است» که با رهبری شهید حجت الاسلام نواب صفوی و عده‌ای از شخصیت‌های مذهبی مانند سیدجعفر امامی، سیدحسین امامی، سیدحسن امیرحسینی و ... تاسیس می‌شود. این قبل از تاسیس و شروع به کار گروه فدائیان اسلام است. که تقریبا در سال 1322 این کار صورت می‌گیرد.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
 
گروه دیگر «جمعیت روحانیون» است که اینها داعیه دار مبارزه با مفاسد هستند. شیخ قاسم اسلامی و مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی، حجت الاسلام مهدی سراج انصاری و... مسئولیت آن را بر عهده دارند. اینها هم علیه مفاسد، فجایع، الحاد و شخص کسروی شروع به کار می‌کنند.  گروه سوم هم فدائیان اسلام است که در سال 1324 تاسیس می‌شود. آنها با مبارزه‌ای که علیه اندیشه و تشکیلات ضد اسلامی کسروی شروع کردند و منجر به قتل کسروی شد(البته پس از 3 جلسه مناظره و اتمام حجت)، اعلام موجودیت کردند.
 
گروه بعدی اتحادیه مسلمین است که در سال 1325 به رهبری حجت‌الاسلام شیخ‌مهدی سراج انصاری کلیبری تاسیس می‌شود. وی از روحانیون مبارز، اهل قلم و بیان است که در دوره‌ تسلط رضاخان در عراق است و در سال 1320 به ایران می‌آید و اتحادیه مسلمین را تاسیس می‌کند. عمدتاً نگاه او به جهان اسلام است و نشریه‌ای هم به نام «مسلمین» منتشر می‎‌کنند که تا سال 32 هم ادامه داشت اما با کودتا تعطیل شد. از اعضای این گروه می‌توان به آیت‌الله سید محمود طالقانی، سیدغلامرضا سعیدی، دکتر عبدالحسین کافی ( او پزشک بود و کتابی هم علیه کمونیست و ماتریالیست نوشته بود).
 
در این دوره دو نشریه «پرچم اسلام» و «آئین اسلام» هم منتشر می‌شد که در دفاع از اسلام و مرجعیت بود. این دو نشریه از مجله «مسلمین» و «روزنامه نبرد ملت» که توسط فدائیان اسلام منتشر می‌شد هم جلوتر بودند.
 
*در آن دوره این نشریات مخاطب هم داشت؟
 
هم نشریات در کل ایران هم مخاطب داشتند و هم محتوا. البته در این مقطع «انجمن تبلیغات اسلامی» هم فعالیت داشت که چون وارد نهضت ملی شدن صنعت نفت نشد نام آن را نبردم. این انجمن نشریه «نور دانش» را منتشر می‎کرد که در سراسر جهان به خصوص اندونزی، تونس و... به زبان‌های مختلف منتشر می‌شد.
 
گروه بعدی، «مجمع مسلمانان مجاهد» است که توسط شهید نواب‌صفوی و شمس‌ قنات‌آبادی تاسیس شد و دو روزنامه منتشر می‌کرد. این جمعیت هم فعالیت‌های گسترده‌ای داشت اگر چه سال 32 به انحراف رفت. این مجمع در مقطع نهضت نفت نقش برجسته دارد. شمس قنات‌آبادی آدم شجاع، پرکار، ناطق و گستاخی بود. البته بعداً متاسفانه به انحراف رفت. حتی می‌توان گفت یکی از بازوهای آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی این مجمع مسلمانان مجاهد بودند. روزنامه و نشریات این مجمع در سطح مملکت موثر بود. خصوصاً که قنات‌آبادی نماینده مجلس شورای ملی شد و در آنجا هم از مدافعین نهضت ملی شدن صنعت نفت بود و با جبهه ملی همکاری نزدیک داشت و عضو جبهه ملی بود.
 
گروه بعدی، حزب خلق به رهبری کرباسچیان بود که در سال 1330 تاسیس شد و در حقیقت دوران دکتر مصدق شکل گرفت.
 
جبهه ملی که در سال 1328 تاسیس شد؛ فدائیان اسلام، مجمع مسلمانان مجاهد، اتحادیه مسلمین و شخص آیت‌الله کاشانی به عنوان رهبر و چهره برجسته سیاسی ایران که در کشورهای اسلامی جایگاه بالایی دارد با آنها متحد می‌شوند.
 
* مقداری در مورد شخصیت آیت الله کاشانی برایمان توضیح بفرمایید.
 
آیت‌الله کاشانی یکی از علمای بزرگ ایران است. پدرش آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی از مراجع تقلید بود. ایشان در نوجوانی به همراه پدر به حج می‌رود و از آنجا برای درس خواندن به نجف می‌روند. در کلاس درس مراجعی همچون مرحوم میرزا حسن خلیل تهرانی و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی شرکت می‌کند و به اجتهاد می‌رسد. در زمان مشروطیت در دفتر آیت‌الله آخوند خراسانی فعالیت می‌کرد. بعد از اشغال عراق توسط انگلیسی‌ها، مرحوم آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی، یکی از مراجع تقلید حکم جهاد می‌دهد. حکم جهاد که صادر می‌شود، بر همه افراد واجب است که در جبهه حاضر شوند که البته همه مراجع هم وارد می‌شوند مانند آیت‌الله سیدمصطفی کاشانی، آیت‌الله میرزا مهدی خالصی یکی از فرزندان آیت‌الله سیدمحمدکاظم یزدی؛ فرزند سیدابوالحسن اصفهانی و ... . حتی شخصیت‌هایی مثل آیت‌الله عظما سیدمحمدتقی خوانساری که توسط انگلیسی‌ها دستگیر  و تبعید می‌شود. چهار سال در زندان انگلیسی‌ها در هندوستان بین آدم‌خواران زندگی می‌کرد. آیت‌الله شیخ محمد خالصی‌زاده، مرحوم علامه محمدحسین  کاشف‌الغطاء، آیت‌الله سیداسماعیل یزدی، سیدعلی تبریزی، آیت‌الله زاده خراسانی فرزند آخوند خراسانی، آیت‌الله میرزامحمدرضا شیرازی، آیت‌الله شیخ شریعه اصفهانی، مرحوم آیت‌الله سیدمحمدحسین نائینی، آیت‌الله محمدعلی نخجوانی، آیت‌الله سیدمحسن حکیم که از مراجع هستند و... همه در جبهه جنگ علیه انگلیس حضور پیدا می‌کنند.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
در این جنگ پدر آیت الله کاشانی مجروح می‌شوند. از طرفی هم انگلیسی‌ها پیروز این میدان می‌شوند. عده‌ای به ایران و عده‌ای به هندوستان و جاهای دیگر تبعید می‌شوند. آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی هم در بهمن سال 1299 از مرز فرار می‌کند و به ایران می‌آید و در بین عشایر قشقایی مشغول به زندگی می‌شوند که این دوران مصادف است با کودتای رضاخان.
 
قبل از ورود ایشان به ایران، آیت‌الله سیدابوالحسن اصفهانی نامه‌ای به علمای ایران و به خصوص تهران می‌نویسد و در آنجا متذکر می‌شود که قدر آیت‌الله سیدابوالقاسم مجتهد کاشانی نجفی را بدانید و از او حمایت کنید. آقای کاشانی را به عنوان یک چهره برجسته معرفی می‌کند. در تهران مشغول درس و بحث می‌شوند و در انتخابات مجلس موسسان سال 1304، نفر پنجم می‌شوند. اما هنوز متنی از صحبت‌های ایشان در این مقطع را پیدا نکرده‌ام و نمی‌دانیم مواضع ایشان در مورد تغییر سلطنت چه بوده است. از آن به بعد منزوی می‌شوند و چون مجتهد جامع‌الشرایط بودند مشغول به تدریس فقه و اصول می‌شوند و به امام جماعتی می‌پردازند. به هر صورت این روند تا سال 1320 ادامه دارد تا اینکه ایشان وارد مبارزه علیه انگلیس می‌شوند و توسط انگلیس تحت تعقیب قرار می‌گیرند. بعد از بازداشت، ابتدا به زندان انگلیسی‌ها در اراک تبعید می‌شوند و مدتی هم آنجا هستند. در همین مقطع دولت شوروی‌ عنوان می‌کند که آیت الله کاشانی، ضد کمونیست است و ما باید از او بازجویی کنیم. به همین دلیل از اراک به رشت منتقل می‌شود. مدتی در زندان شوروی حضور دارد و بعد از آن مجددا تحویل انگلیسی‌ها می‌شود و به زندان کرمانشاه که آن هم از زندان‌های مربوط به انگلیس‌ بود منتقل می‌گردد.
 
بعد از آزادی مجددا به تهران برمی‌گردند و علیه انگلیس دوباره مبارزه را شروع می‌کند. دولت احمد قوام السلطنه که روی کار می‌آید ایشان را دستگیر می‌کند و به قزوین تبعیدش می‌کند. بعد از یک سال از زندان آزاد می‌شوند و دوباره مبارزه را این بار علیه جریان صهیونیسم و اسرائیل، دفاع از فلسطین و زمزمه دفاع از نهضت ملی شدن صنعت نفت در سال 1327 شروع می‌کنند.
 
در این مقطع ایشان فعالیت زیادی دارند و حتی دو میتینگ بزرگ در مسجد سلطانی ـ شاه سابق ـ تشکیل می‌دهد که فدائیان اسلام و اتحادیه مسلمین و تمام جریانات اسلامی به دفاع از فلسطین برمی‌خیزند. حتی شش هزار نفر اسم‌نویسی می‌کنند تا به فلسطین بروند و علیه صهیونیسم وارد مبارزه بشوند اما دولت ساعد مراغه‌ای اجازه این کار را نمی‌دهد.
 
در 1327 شاه توسط فردی به نام فخرایی ترور می‌شود که بلافاصله او نیز توسط فرد دیگری کشته می‌شود. فردی که فخرایی را کشت هم توسط فرد دیگری کشته می‌شود. اینها جزو ابهامات تاریخ است. ابهام بزرگتر این است که دولت مدعی شد از جیب فخرایی دو کارت خبرنگاری درآوردند که یکی مربوط به حزب توده است و دیگری مربوط به روزنامه آیین اسلام است. به همین دلیل روزنامه آیین اسلام که مدافع آیت الله کاشانی بود توقیف و آیت‌الله کاشانی دستگیر و بلافاصله به زندان فلک‌الافلاک خرم‌آباد تبعید می‌شوند.
 
در آنجا به دلیل نفوذ آیت الله حاج روح‌الله کمالوند، نامه‌های آیت الله کاشانی به بیرون درز پیدا می‌کند. به همین دلیل بلافاصله ایشان را به لبنان تبعید می‌کنند. در این فاصله‌ مجلس موسسان تاسیس می‌شود که احتمال دلیل یکی از تبعیدهای ایشان تاسیس مجلس موسسان است چون در این مجلس است که اختیارات شاه را بالا می‌برند. 
آیت الله کاشانی از لبنان بیانیه‌ای محکم صادر می‌کند و به شاه خطاب می‌کند که روی سر نیزه نمی‌شود نشست و اختیارات شاه را زیاد نکنید، این کار دستبرد به قانون اساسی و خیانت است.
 
البته در این مورد سه نفر اعلامیه می‌دهند. یکی آیت‌الله کاشانی است که متن بیانیه خیلی مهم است. اعلامیه دوم توسط احمد قوام که آن روزها در فرانسه حضور داشت صادر می‌شود که قابل توجه است. اعلامیه سوم هم توسط هفت تن از علما و مدرسین قم امام خمینی، آیت‌الله روح‌الله کمالوند، آیت‌الله سید محمدرضا گلپایگانی و... خطاب  به آیت‌الله العظمی سید حسین بروجردی نوشته می‌شود که گویا به قانون اساسی دستبرد زده شده است و این خیانت به مملکت است، تکلیف مرجعیت و تکلیف ما چیست؟ آیت‌الله بروجردی هم در جواب می‌نویسند که من موضوع را به مقامات حکومتی اطلاع دادم تا هیچ‌گونه دستبردی در مسائل اسلامی زده نشود، آقایان به وظیفه خودشان عمل کنند. 

به هر صورت جریان نهضت ملی شدن نفت گسترش پیدا می‌کند. در این بین آیت‌الله کاشانی از لبنان بیانیه‌هایی در رابطه با نهضت نفت می‌دهد و نهایتاً در 1329 به ایران برمی‌گردند و فعالیت‌های ایشان گسترش پیدا می‌کند. مردم استقبال پرشوری از ایشان می‌کنند به طوری که جمعیت از فرودگاه تا پامنار  حضور داشته‌اند که حتی دکتر مصدق و  دوستانش هم به استقبال رفته بودند.  از این زمان به بعد آیت الله کاشانی علناً مبارزه را آغاز می‌کنند.
 
* کدامیک از علما وارد بحث ملی شدن صنعت نفت می‌شوند و از آن حمایت می‌کنند؟
 
در این زمینه اولین اعلامیه را آیت‌الله العظمی سیدمحمدتقی خوانساری صادر می‌کنند. ایشان در انقلاب عراق جزو رهبران بودند که توسط انگلیسی‌ها به مدت 4 سال به طائفه آدم‌خواران هندوستان تبعید می‌شوند. بعدها وقتی به ایران می‌آیند یکی از نزدیک‌ترین یاران آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی می‌شوند. افرادی مانند مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی تحت تاثیر شخصیت ایشان بودند. از نظر سیاسی آیت الله خوانساری قائل به اقامه نماز جمعه بود. بعد از فوت آشیخ‌عبدالکریم حائری؛ ایشان به همراه آیت‌الله سید صدرالدین صدر و آیت‌الله سید محمد حجت به عنوان مراجع ثلاثه قم مطرح می‌شوند. بعد از اینکه آیت‌الله بروجردی به قم می‌آیند، ایشان مجددا جزو مراجع هستند اما مرجعیت و مدیریت تام با آیت‌الله بروجردی بود.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
آیت‌الله العظمی سید محمدتقی خوانساری در کنار آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی در تهران 
 
مرجع دومی که به حمایت از ملی شدن نفت بیانیه صادر کردند آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی است. پدرشان آیت‌الله شیخ جعفر محلاتی از مراجع تقلید فارس بودند که بعد از مرحوم آقا سیدکاظم یزدی همه منتظر بوند  که وی مرجع شود اما قبول نمی‌کردند، با این حال در منطقه فارس مرجعیت داشتند. در جنگ جهانی اول شش هزار نیرو جمع کرد تا علیه انگلیس و به دفاع از نهضت رئیسعلی دلواری و میرزا محمدحسن برازجانی بپردازد که در مسیر انگلیسی‌ها جلوی راهش را گرفتند. آن موقع شیخ‌بهاءالدین یک نوجوان ده ساله بود که با پدر به جنگ رفته بود. در مقطع ملی شدن صنعت نفت هم ایشان بیانیه می‌دهد و با این کار استان فارس کاملا وارد مبارزه می‌شوند. حتی در دوره نهضت امام خمینی، بعد از پانزده خرداد یکی از مراجعی که مبارزه کرد و دستگیر شد و به زندان رفت، همین آیت‌الله شیخ‌بهاءالدین محلاتی است.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
آیت‌الله شیخ بهاءالدین محلاتی 
 
نفر بعدی؛ آیت‌الله حاج‌شیخ عبا‌سعلی شاهرودی است که از فقها و مدرسین حوزه علمیه قم بودند. یکی دیگر از علما، آیت‌الله سیدمحمود روحانی قمی بود که ایشان از فقهای قم بودند و جایگاه مرجعیت داشت. ایشان پدر آیت‌الله سیدصادق روحانی است. نفر بعدی؛ آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی از علمای بزرگ اصفهان است. آن موقع در اصفهان حوزه علمیه قوی بود و جایگاه داشت. دو سه تن از علمای اصفهان وارد قضیه شدند. یکی بیانیه آیت‌الله چهارسوقی بود. دیگری آیت‌الله سیدحسین خادمی بود که دوران انقلاب هم از علمای برجسته اصفهان بود. نفر سوم هم آیت‌الله شیخ مرتضی کاشانی اردکانی از علمای بزرگ اصفهان است که در کتاب مشاهیر اصفهان پیرامون این‌ها صحبت شده است.
 
نفر بعدی، آیت‌الله شیخ‌باقر رسولی از علمای برجسته گیلان است که ایشان هم در مسئله نفت بیانیه می‌دهند. آیت‌الله سیدمصطفی سیدالعراقین، آیت‌الله شیخ‌مهدی نجفی، آیت‌الله فقیه سبزواری است که فتوا می‌دهند. ایشان در شمار مراجع بودند و از مراجع تقلید مشهد می‌شوند و آیت‌الله سیدمحمدرضا کلباسی که از فلاسفه و فقهای بزرگ مشهد بودند بیانیه می‌دهند.
 
از مراجع دیگر آیت‌الله سید صدرالدین صدر پدر امام موسی صدر است. خانواده صدر از علمای جبل‌عامل لبنان هستند. پدر ایشان آیت‌الله سیداسماعیل صدر است. خود آقای صدرالدین جایگاه مرجعیت داشت که بعد از مرحوم آقا شیخ‌عبدالکریم از مراجع ثلاثه‌ای بود که به اصطلاح مدیریت حوزه را به عهده داشت. در دوران نهضت نفت، ایشان از فدائیان اسلام دفاع می‌کرد و یکی از کسانی که همیشه شهید نواب صفوی به دیدنش می‌رفت همین آقای سیدصدرالدین صدر است. وی عالم و فقیه بسیار برجسته‌ای بود که بخشی از مراجع تقلید ما از شاگردان ایشان بودند.  
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 آیت الله العظمی سید صدرالدین صدر
 
*شخصیت‎های دینی که به صورت میدانی وارد عرصه ملی شدن نهضت نفت شدند چه کسانی بودند؟
 
دراین روند افرادی جزو وعاظ و فعالان بودند. یکی حجت‌الاسلام فیروزیان است که هنوز هم در قید حیات هستند و در اصفهان زندگی می‌کنند. نفر بعدی، حجت‌الاسلام شیخ‌عباسعلی اسلامی است که از علمای برجسته سبزوار است که اجدادش از ایل بختیاری هستند. او تحصیلات را بعد از مشروطه شروع کرد و در دوره رضاخان بیشتر به هندوستان می‌رفت و در آنجا با شگردهای استعمار انگلیس آشنا شد و راه مبارزه با آنها را فرا گرفت. در قضیه کشف حجاب علیه رضاخان بیانیه داد و جزوه منتشر کرد. در سال 1320 به تهران می‌آید و در برابر آن خیانتی که رضاخان انجام داد و مدارس اسلامی و حوزه‌های علمیه را تعطیل کرد و تضعیف کرد و اوضاع سیستم آموزشی ایران را استعماری کرد؛ آیت الله اسلامی مدارس اسلامی را تاسیس می‌کند. اولین مدرسه اسلامی را در منزلش راه اندازی می‌کند. دو اتاق اجاره‌ کرده بود، یکی از اتاق‌ها را مدرسه می‌کند و خانواده‌اش در اتاق دیگر زندگی می‌کنند. بعد که از این مدرسه استقبال می‌شود، خانواده را روزها به آشپزخانه منزل می‌فرستاد و دو اتاق را کلاس برگزار می‌کرد. مدتی که گذشت کسبه بازار متوجه موضوع شدند و کمک کردند خانه‌ای برای ایشان خریدند. اما آن خانه را هم مجددا مدرسه کرد و خانواده در همان آشپزخانه زندگی می‌کرد. به هر صورت آیت الله اسلامی توانست تا سال 1345 بیش از 160 مدرسه در ایران تاسیس کند که نام آنها جعفری و یا اسلامی بود.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
 
شخصیت‌ دیگر از روحانیون که در نهضت فعال بود، حجت‌الاسلام سیدمرتضی مستجابی است که او از خاندان صدر است و با امام موسی صدر خویشاوند است و الان هم در قید حیات هستند. وی در جریان تظاهرات صف اول و جلوی مردم قرآن دست می‌گرفت و حرکت می‌کرد که اگر حمله‌ای انجام شد او ابتدا کشته شود. در سخنرانی‌ها و دفاعیات از آقای کاشانی کم نظیر بود. در دوره نهضت امام هم جزو روحانیون فعال بود. با آیت‌الله العظمی خوانساری خیلی نزدیک بود و به همین دلیل به آقای کاشانی نزدیک شد. در قیام سی تیر 1331 آقای مستجابی از کسانی بود که کفن می‌پوشد و در تظاهرات شرکت می‌کند.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
حجت‌الاسلام سیدمرتضی مستجابی
 
یکی دیگر از کسانی که در نهضت نفت فعال بود آقای حسینعلی راشد بودند. پدرش مرحوم ملا عباس تربتی از خواص و زهاد بود که در جریان کشف حجاب در مشهد دستگیر می‌شود و خود آقای راشد هم در اصفهان بازداشت می‌شود. وی در جریان ملی شدن صنعت نفت فعالیتش را گسترش می‌دهد، به خصوص اینکه در رادیو هم سخنرانی می‌کردند. در انتخابات مجلس شورای ملی کاندیدا می‌شوند و رای هم می‌آرودند. در مجلس جریانات معارض علیه او حرف‌های تندی می‌زنند و اسائه ادب می‌کنند تا جایی که احساس می‌کند به جایگاه روحانیت لطمه می‌خورد، لذا از نمایندگی استعفا می‌دهد.
 
نفر بعدی، شیخ محمود حلبی است. او در آن مقطع از وعاظ بسیار فعال مشهد بود. سه چهره در مشهد حضور داشتند که در مبارزات ضد دربار، علیه انگلستان و ضدکمونیست فعال بودند. آقایان حلبی، استاد محمدتقی شریعتی که کانون نشر حقایق اسلامی را راه اندازی کردند و نفر سوم آقای عابدزاده بود.
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
استاد محمدتقی شریعتی 
 
آقای حلبی از طرف آیت الله کاشانی ماموریت پیدا می‌کرد تا به شهرستان‌ها رفته و در مورد نفت سخنرانی کند. هر جا هم که صحبت می‌کرد علیه انگلیس و به دفاع از ملی شدن صنعت نفت بود. سفر تبریز ایشان بسیار مهم بود.
 
نفر بعدی هم شمس قنات‌آبادی بود که به او اشاره کردیم. نفر بعدی هم سیدمحمد کاشانی پسر بزرگ آیت الله کاشانی بود که متاسفانه از طرف جبهه ملی اتهامات ناروایی به او زده شد و به دلیل فرزند آیت الله کاشانی بودند مورد عداوت و کینه قرار گرفت.
 
از علمایی که در این عرصه فعالیت می‌کردند در تبریز سه چهره برجسته داشتیم. یکی آیت‌الله سیدحسن انگجی که فرزند آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی (از مراجع تقلید) است. ایشان در تبریز مرجعیت داشت و در قضیه مشروطه از فعالان بود که از طرف علمای نجف؛ یکی از پنج مجتهد ناظر بر قانون اساسی قرار بود باشد. دوره رضاخان هم با او مبارزه کرد و با فرزندانش به کردستان تبعید شد. بعد از گذراندن دوره تبعید به قم رفت، منتهی از قم دوباره به مشهد تبعید شدند و نهایتاً به تبریز برمی گردند. آیت‌الله سید حسن انگجی در تبریز از مدافعین محکم نهضت ملی شدن نفت بود که هم با آقای کاشانی ارتباط داشت و هم با دکتر مصدق.
 
نفر دوم سیدمحمدعلی انگجی، برادر همین آیت الله سیدحسن انگجی است که از علمای برجسته و بزرگ تبریز بود و نقش زیادی در نهضت ملی شدن صنعت نفت داشت. وقتی اینها فعالیت می‌کنند عادی است که جامعه هم به دنبال اینها می‌رفت.
 
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
آیت‌الله سیدابوالحسن انگجی 
 
نفر بعدی هم آیت‌الله سیدابرهیم میلانی هست. البته نقش او را در نهضت نفت مورد نظر ماست چون بعدها  وی به راه دیگری رفت. او در جریانات نفت نقش برجسته‌ای داشت که بعد از کودتا دستگیر می‌شود و به زندان می‌رود. وی برادرزاده آیت‌الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی است. 
 
* لیدر این جریان و افراد چه کسی بود؟
 
آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی، چون ایشان مجتهد جامع‌الشرایط است. مطلب دیگر اینکه وقتی مراجع بزرگی مانند آیت‌الله خوانساری به میدان می‌آیند بر دیگران حجت می‌شود که وارد عرصه شوند. چون وقتی مرجع تقیل فتوا بدهد بر همگان واجب است که وارد میدان شوند. آیت‌الله خوانساری در مورد نفت و در مسئله انتخابات فتوا دادند. مثلا وقتی آیت‌الله انگجی وارد نهضت می‌شود، بخشی از مردم تبریز و آذربایجان همراه ایشان می‌آیند. وقتی که مجموعه می‌شود حجت بر جامعه تمام می‌شود.
 
برادران واحدی؛ حجت‌الاسلام سیدمحمد واحدی و حجت‌الاسلام سیدعبدالحسن واحدی از فدائیان اسلام که هر دو آنها از سخنرانان برجسته و انقلابی بودند. نام آنها بیشتر در مورد فدائیان اسلام مطرح شده و کمتر به حضور آنها در مورد مسئله نفت‌ حرفی زده شده است. در صورتی که در این دوره اگر فدائیان اسلام را در نظر بگیریم، علاوه بر نواب صفوی که رهبری گروه را بر عهده دارد، روحانیون درون فدائیان اسلام هم همین گونه هستند.
 
 آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند
 
برادران واحدی در کنار شهید نواب صفوی 
 
نفر بعدی، حجت‌الاسلام سیدهاشم حسینی است که از نظریه‌پردازان و تقریباً جزو مغزهای متفکر فدائیان اسلام است. فرد دیگر، شیخ‌مصطفی رهنما است.
 
آیت‌الله سیدابوالفضل زنجانی و آیت‌الله سید رضا زنجانی که با هم برادر بودند. سیدرضا زنجانی بیش از اینکه یک روحانی فعال مذهبی باشد، یک آدم سیاسی بود و ارتباط بسیار نزدیکی با شاپور بختیار تا آخر داشت. با دکتر مصدق هم همین طور بود. یعنی در خط کشی سیاسی او همیشه به طرف جبهه ملی بود. وی در نهضت نفت نقش برجسته‌ای داشت. سیدرضا حتی بعد از انقلاب هم مدافع جبهه ملی بود!
 
از افراد فعال دیگر آیت‌الله سیدضیاءالدین حاج‌سیدجوادی است که از وعاظ و روحانیون شجاع و برجسته تهران بود. سال 40 هم که فوت کرد مقداری مشکوک بود. درست دوران نهضت امام که داشت مطرح می‌شد ایشان ناگهان فوت کرد. او از علما و وعاظ برجسته‌ای بود و شجاعت در بیان داشت.
 
نفر بعدی، آیت‌الله سید باقر جلالی دماوندی بود. پدرشان از علمای بزرگ مازندران بود که به دماوند مهاجرت کرده بود. او اولین عالم دماوند در دوره رضاشاه بود. بعد که فوت می‌کنند، آیت‌الله سیدباقر جلالی در رشته حقوق هم آدم برجسته و حقوقدانی بود. امام جماعت و عالم اول دماوند بود. از طرف مردم دماوند هم به عنوان نماینده وارد مجلس شد. علیرغم فعالیت جریان سلطنت طلب در منطقه خاندان مسعودی‌ها و حتی توطئه توده‌ای ها، مردم دماوند ایشان را به عنوان نماینده انتخاب کردند.
 
در آنجا فعالیت گسترده داشتند که بعد از کودتا 28 مرداد دستگیر و به شهاندشت یکی از روستاهای لاریجان تبیعد می‌شود و تا سال 50 در آنجا به سر می‌برد که بعد به تهران می‌آید اما تحت نظر مستقیم و یا غیر مستقیم بود و فعالیتی نداشت.
 
فرد دیگر حجت‌الاسلام حسن کافی است که از وعاظ برجسته دهه بیست تهران بود. او به شهرهای دیگر و به خصوص آبادان می‌رفت و سخنرانی می‌کرد. آقای محمدرضا حکیمی در کتاب 150 سال نقل می‌کند که آقای کاشانی به حجت الاسلام کافی می‌گوید که شما چون در آبادان نفوذ داری به آنجا برو و علیه انگلیسی‌ها و به نفع ملی شدن صنعت نفت برای مردم صحبت کن. آقای کافی هم قبول می‌کند و بعد خدمت آیت الله بروجردی می‌رسد و جریان را برای ایشان تعریف می‌کند و نظرشان را می‌پرسد. آیت الله بروجردی هم می‌گویند حتما به آبادان بروید. آقای کافی می‌گوید: من مقلد شما هستم، نه مقلد آقای کاشانی. نظر شما در این زمینه چیست؟ آیت الله بروجردی می‌گویند حتما بروید، بسیار خوب است. دوباره می‌پرسند که در آنجا احتمال دارد انگلیسی‌ها مرا بکشند؛ اگر کشته شدم، شهید هستم؟ آیت الله بروجردی می‌گویند: بله.
 
از چهره دیگری که باید در اینجا نام برد، آیت‌الله سیدمحمود طالقانی است. پدر ایشان از علمای بزرگ تهران بودند و به تعبیر امام خمینی در راس پرهیزگاران قرار داشتند. وی از شاگردان مرحوم میرزای شیرازی بود که به تهران آمده بود. ایشان در نجف ساعت‌سازی یاد گرفته بود. به تهران هم که آمده بودند امرار معاشش از راه ساعت‌سازی بود. در حالی که وجوهات در اختیارش بود تا این مقدار زاهد بودند. علیه رضاخان هم جلساتی با شهید آیت الله سید حسن مدرس و دیگر افراد داشتند. بعد هم نشریه بلاغ را منتشر کردند که علیه وهابیت، مسیحیت و صهیونیسم در آنجا فعالیت می‌کردند. به علت فعال شدن مبلغان مسیحیت، صهیونیسم و بهائیان در دوره رضاخان ایشان جلسات مناظره را با آنها برقرار می‌کرد که رضاخان جلسات ایشان را تعطیل نمود.  
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
آیت الله سید محمود طالقانی یک روحانی مبارز بود و زمانی که به مدت ده سال در قم حضور داشتند با امام مرتبط بودند. وقتی هم که به تهران می‌آیند و درس تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه را شروع می‌کنند، وارد فعالیت سیاسی می‌شوند. یکی از کسانی که هم با فدائیان اسلام ارتباط دارد و هم با اتحادیه مسلمین و هم با جبهه ملی و هم با آیت‌الله کاشانی و هم با آیت‌الله بروجردی ارتباط داشت، آیت الله طالقانی چهره‌ای بود که در مسیر «وحدت»، «مبارزه»، «نشر معارف قرآن و اسلام» مجاهدت نمودند و علیه استعمار، استبداد، استثمار، صهیونیسم و عوامل آن از اول دهه 1320 تا سقوط رژیم پهلوی در میدان مبارزه بودند و از زندانی به زندان و از تبعیدی به تبعیدگاه دیگر منتقل می‌شدند تا آنجا که حضرت امام ایشان را «ابوذر زمان»، «بازوی توانای اسلام»، و «مالک اشتر» دوران نامیدند.
 
فدائیان اسلام در سال 1334، زمانی که تحت تعقیب بودند در منزل آیت الله طالقانی پنهان شدند. آقای مهندس عزت الله سحابی از کسانی که در آن مقطع با فدائیان اسلام مرتبط بود در مورد ارتباط آقای طالقانی با فدائیان اسلام خاطراتی دارند.
 
آیت الله طالقانی تا پایان در مسئله نهضت نفت باقی ماند و با فتوای آیت الله خوانساری، کاندیداتور مجلس از منطقه چالوس شدند که با فعالیت زیاد سلطنت طلب‌ها و نفوذ درباریان در آن منطقه در انتخابات موفق نبودند.  
 
یکی از کسانی که ناشناخته مانده و اسناد خیلی خوبی هم د مورد ایشان وجود دارد، آیت‌الله شیخ‌محمد غروی از علمای بزرگ تهران است. ایشان نفوذ زیادی هم داشت و تا پایان در کنار آیت‌الله کاشانی و جریان ملی شدن صنعت نفت باقی ماند اما کمتر نامی از وی برده می‌شود. امیدواریم در یک فرصت مناسب پیرامون هر یک از حضرات آقایان و چهره های دیگر در استان‌ها و شهرها به صورت مفصل بحثی داشته باشیم.
 
*دکتر مصدق با این افراد ارتباطی هم داشت؟
 
خیر. آقای مصدق روحیه‌ای داشت که درب خانه‌اش را به روی هر کسی باز نمی‌کرد و کلا با افراد کمتر ارتباط برقرار می‌کرد. دوم اینکه با هر کسی هم که برخورد می‌کرد با توجه به شخصیت طرف مقابل حرف می‌زد. البته گاهی هم مثلا برای تحقیر افراد حرف‌های دیگر می‌زد. از جمله حجت الاسلام فلسفی در خاطراتش می‌گوید که آیت الله بروجردی به من گفت که بروید پیش آقای مصدق و از قول ما به‌ او بگویید که بهایی‌ها در ایران فعال شده‌اند؛ شما به عنوان رئیس مسلمین به این مسئله رسیدگی کنید. آقای فلسفی رفته بود و موضوع را به اطلاع مصدق رسانده بود. مصدق در جواب از حجت الاسلام فلسفی پرسید شما روزها چه کار می‌کنید؟ گفتم: برای نماز صبح و ظهر به مسجد می‌روم و سخنرانی می‌کنم. مصدق با یک لحن تمسخر آمیز گفت: شما همیشه به مسجد می‌روید؟ در جواب حرف آیت الله بروجردی هم که خندید  و گفت برای ما ایرانی بودن مهم است؛ فرقی نمی‌کند بین یک بهایی و مسلمان!!
 
آیا نیروهای مذهبی در ملی شدن صنعت نفت نقش داشتند 
امیدواریم در یک بحث مستقل پیرامون عملکرد دکتر مصدق در دوران نخست وزیریش بحث مستقلی داشته باشیم. با توجه به قوت‌ها، ضعف‌ها ... خاصه برخورد وی با مراجع، علما، خطباء و جریان‌های اسلامی.
 
*گفتگو از حسین جودوی
 

فتوای مرحوم فقیه سبزواری برای شرعی بودن تصرف اتاق دفتر کار استاندار خراسان

 

فتوای مرحوم فقیه سبزواری برای شرعی بودن تصرف اتاق دفتر کار استاندار خراسان

 

مرحوم سید محسن صدرالاشراف ، از جمله رجال ملی _ مذهبی متدین و خوشنامی است که در پرونده فعالیت های سیاسی خود ،  سمت های : نخست وزیری ، ریاست مجلس سنا ، وزارت دادگستری ، استانداری خراسان و نیابت تولیت آستانقدس را ثبت کرده و در همه مشاغل خود ، مقید به رعایت مقررات شرعی ؛ و کمک به مردم بوده است .

صدرالاشراف ، ضمن این که خود تحصیل کرده دروس و علوم حوزوی ؛ و فاضل و اهل مطالعه و تحقیق بود ، برای روحانیت و علمای حوزه های علمیه نیز ، احترام فوق العاده ای قائل بود .

زمانی که به سمت نیابت تولیت آستانقدس و استانداری خراسان در سال 1329 منصوب شد ، به دلیل تدین و تسلط بر احکام شرعی ، تصرف دفتر کار خود در استانداری به عنوان دفتر استاندار را از این جهت که متعلق به بیت المال و یکان یکان مردم بود ، مباح وجایز نمی دانست و از طرفی ، نیاز به محل کار برای خدمت به مردم داشت و می دانست که در اینگونه موارد ، اذن حاکم شرع ؛ و اجازه یک فقیه ، مشکلش را حل خواهد کرد .

در قالب استفتاء ، موضوع را با مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری درمیان گذاشت تا وفق نظر مجتهد ، به وظایف مقرره عمل کند .

مرحوم فقیه سبزواری که پیوسته مترصد مسائل مبتلا به و مسائل مستحدثه بود تا براساس احکام شرع و اجتهاد و ولایت نافذ خود ، راه زندگی دینی و اسلامی مردم را هموار کند ، در پاسخ استفتای مرحوم صدرالاشراف مقرر فرمودند که هرماه ، صدرالاشراف از مال حلال خود ، مبلغ چهارصد ریال ( چهل تومان ) ، به عنوان اجاره اتاق دفتر کار خود در استانداری بپردازد .

محل مصرف این مبلغ را نیز مرحوم فقیه سبزواری تعیین کردند . این مبلغ ، با اشراف مرحوم فقیه سبزواری ، هرماه توسط شخص صدرالاشراف صرف حوزه علمیه مشهد می شد و گزارش پرداخت ماهانه این مبلغ به موارد تعیین شده را به مرحوم فقیه سبزواری تسلیم می کرد .

ماجرای نفت از نگاهی دیگر...

 

ماجرای نفت از نگاهی دیگر...

 

همچنین آیت الله فقیه سبزواری یکی از عالمان مشهد نیز فتوا به لزوم خلع ید از شرکت نفت انگلیس داد.7

 

بررسی نقش دو عنصر «ولایت شیعی» و «ملی گرایی غربی» در نهضت ملی شدن نفت

مقدمه

ظهور صفویه در ایران و اعلام مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور و تلاش شاهان صفوی برای رسمیت بخشیدن و گسترش تشیع در ایران، دوران جدیدی را در تاریخ ایران اسلامی رقم زد. فلاسفه معتقدند: «هر تاریخی با امکان هایی که مشخص می کند و افق هایی که می گشاید، شروع می شود».1 بر این مبنا، دورة جدید تاریخ ایران نیز با ظرفیت هایی که تشیع در اختیار ایرانیان قرار داد و با افقی که پیش روی آنها گشود، آغاز شد.

رسمیت یافتن مذهب شیعه و حضور عالمان شیعه در ایران و تبلیغ فرهنگ و آموزه های شیعه توسط عالمان و فعالیت های فرهنگی برخی از شاهان صفوی، مثل شاه طهماسب، موجب گسترش تشیع و نفوذ آن در دل و جان مردم و فرهنگ عمومی آنها شد. این نفوذ تا حدی بود که به تعبیر بسیاری از محققین ایرانی و غربی، تشیع به یکی از عناصر اصلی هویت ملی ایرانیان تبدیل شد. به نوشتة نویسندگان تاریخ ایران، ما در دورة صفویه، شاهد ارتقای تشیع دوازده امامی و درآمیختگی عملی ایران و تشیع، در یک قالب مذهبی - ملی هستیم.2

گسترش فرهنگ شیعی در میان مردم و عنصر شیعی در فرهنگ و هویت ایرانیان تا حدی است که این عنصر نسبت به سایر عناصر فرهنگی موجود در فرهنگ هویتی ایرانیان، بالاترین رتبه و جایگاه را دارد؛ به گونه ای که بعد از صفویه هرگاه در حاکمان ایرانی خواستند این عنصر را در فرهنگ وجامعه ایرانی تضعیف کنند و عناصر دیگری را جایگزین آن کنند، با مقابلة شدید مردم مواجه شده، سیاست آنها به شکست انجامید؛ به عنوان مثال، نادرشاه افشار می خواست با تغییر ضرب سکه دوازده امام علیهم السلام به نام چهار خلیفه (ابوبکر، عمر، عثمان و علی علیه السلام)، عنصر شیعی را در فرهنگ ایرانی کم رنگ کند؛ اما مورد اقبال واقع نشد و سرانجام توسط سربازان خود کشته شد و نتوانست این فرهنگ را تغییر دهد. رضاخان و پسرش محمد رضا نیز می خواستند فرهنگ و نمادهای ایران باستان را جایگزین فرهنگ مذهبی و دینی مردم نمایند؛ ولی این کار آنها نیز نه تنها مورد پذیرش مردم واقع نشد و واکنش شدید و عکس العمل منفی آنها را نیز در پی داشت و سرانجام به انقلاب اسلامی و سقوط سلطنت آنان منجر شد.3

نیکی کدی نیز بر همین اساس معتقد است: بعد از صفویه، حتی عنصر شیعی بر عنصر ایرانی غلبه یافت. وی در این زمینه می نویسد:

بعد از صفویه، عنصر شیعی، جزئی از هویت بومی ایران شد و حتی از عنصر ایرانی آن مهم تر بود؛ هرچند که غالباً لزومی به تمییز بین این دو عنصر وجود نداشت و از زمان صفویه تاکنون، ایرانی گرایی و شیعه گرایی در نظر بسیاری از مردم، بخشی از یک جریان واحد است.4

به طور کلی، ظهور صفویه در ایران موجب ایجاد ثبات و حیات جدید در کشور، با حاکمیت مستقل شیعی شد و به اعتراف بسیاری از محققین، مذهب شیعه در این حیات جدید، نقش بسیار مؤثری داشته است:

تشیع در عصر صفوی به عنوان مذهب رسمی، امکان تثبیت کشور در سیمای امروزی را فراهم ساخت و نقطة پایانی بر قیام های مردمی نهاد؛ قیام هایی که تا این زمان به نام شیعه (علیه حکومت های سنی) صورت می گرفت.5

این فضای جدید هویتی در ایران که مبتنی بر فرهنگ شیعی بوده است، هم بر فضای سیاسی - اجتماعی دوران صفویه تأثیر گذاشت و هم بر تحولات پس از آن.

ولایت

«ولایت» به عنوان اصلی ترین عنصر اعتقادی شیعه، نقش مهمی در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران معاصر داشته است. ولایت به معنای قرابت و نزدیکی (به منبع فیض یا عالم قدس، یعنی وجود خداوند متعال) یا به معنای سرپرستی و حاکمیت خداوند و مأذونین از طرف او، از لحاظ نظری در هریک از علوم اسلامی - اعم از فلسفه، کلام و فقه شیعی - با زوایای دید مختلف، وجود داشته و مصداق ولی و صاحب ولایت از جانب خداوند در قالب نبی، امام یا فقیه تجلی پیدا کرده است.

نقش عنصر «ولایت» در نهضت ملی شدن نفت

نهضت ملی شدن نفت، یکی از تحولات مهم تاریخ معاصر ایران در دوران حاکمیت پهلوی ها به حساب می آید. در این نهضت مهم ضداستعماری، نقش عنصر «ولایت» در قالب ولایت فقیهان و فتاوای عالمان شیعه، بسیار پررنگ است. در جریان ملی شدن نفت، ما شاهد فتاوا، اعلامیه ها و بیانیه های عالمان شیعه هستیم که حضور مردم در صحنه و دفاع از ایدة ملی شدن نفت را تکلیف شرعی آنها دانسته اند. پس از ردّ لایحة قرارداد الحاقی گس - گلشاییان، با پیش گامی آیت الله سید محمدتقی خوانساری که از مراجع تقلید وقت بود، فتوایی شرعی مبنی بر ضرورت ملی شدن صنعت نفت در سراسر کشور به همراه فتاوای مراجع تقلیدی چون آیت الله صدر، آیت الله حجت و آیت الله فیض صادر و باعث شد توده های وسیعی از مردم مذهبی کشور به حمایت از ملی شدن صنعت نفت، قیام کنند. 6

در میان فقیهان و عالمان شیعه، ما شاهد فعالیت گستردة آیت الله کاشانی هستیم. وی نقش رهبری و هدایت مردم و کشاندن آنها به صحنه های مبارزه و اعتراض را به خوبی ایفا کرد و تعداد زیادی از فقیهان و عالمان در بیانیه های خود از وی حمایت کردند و فتوا به وجوب همراهی و همکاری با آیت الله کاشانی دادند؛ مانند آیت الله چهارسوقی، آیت الله میرزا کاظم طباطبایی، آیت الله بهاءالدین محلاتی، آیت الله سید نورالدین هاشمی شیرازی، آیت الله طالقانی. همچنین آیت الله فقیه سبزواری یکی از عالمان مشهد نیز فتوا به لزوم خلع ید از شرکت نفت انگلیس داد.7

آیت الله کاشانی با دعوت و تشویق مردم به حضور در صحنه های مختلف مبارزه، حمایت از مصدق در مقاطع مهم و حساس نهضت، صدور بیانیه ها ومصاحبه های داخلی و خارجی، تهدید به صدور فتوای جهاد در برابر تهدید نظامی انگلیس و... نقش مهمی را در شکل گیری و تداوم این نهضت ایفا کرد. در مجموع می توان گفت که اگر حمایت آیت الله کاشانی و بیانیه ها، اعلامیه ها، مصاحبه ها و مهم تر از همه، تهدیدهای وی - مثل تهدید انگلیس به صدور فتوای جهاد و تهدید شاه به معطوف کردن مبارزه به سوی دربار و... - نبود، شاید مصدق و دیگر یاران ملی وی در برابر فشار بیگانگان، احزاب سیاسی مخالف و...، عقب می کشیدند و از ملی کردن نفت، دست می کشیدند؛ چنان که با اختلاف ایجاد شده بین مصدق و آیت الله کاشانی، عملاً چنین اتفاقی افتاد و اسناد انگلیسی بر این نکته صحه گذاشته، این امر را تأیید کرده اند. در این اسناد آمده است: نفوذ کاشانی باعث شد که دکتر مصدق از راه مبارزه با انگلیسی ها منصرف نشود. 8

تأثیر اقدامات و تهدیدات آیت الله کاشانی، به دلیل تبعیت مردم از وی، به عنوان فقیه و نائب عام امام زمان (عج) بود و دلیل ترس و واهمه دشمنان داخلی و خارجی از تهدیدات او نیز باور آنها به اعتقاد مردم به لزوم تبعیت از فتوای وی و پذیرش و تبعیت عملی از فتوای او بود و به همین دلیل بود که روزنامة نیویورک تایمز نوشت: آیت الله کاشانی می خواهد جای خلیفة مسلمین را بگیرد. 9

حوادث کودتای 28 مرداد نشان داد که مردمی که برای حمایت از نهضت ملی شدن نفت به خیابان ها می آمدند، اغلب بر اساس فتاوای عالمان و دعوت آیت الله کاشانی بود؛ زیرا همان مردمی که در 30 تیر 1331 با اعلامیة آیت الله کاشانی دربارة ضرورت حمایت از مصدق در برابر شاه به خیابان های تهران ریختند و فریاد یا مرگ یا مصدق سردادند، یک سال بعد، در 28 مرداد 1332 به دلیل عدم همراهی مصدق با آیت الله کاشانی، شاهد دستگیری مصدق توسط عمال حکومت بودند؛ اما دم بر نیاوردند.

همچنین می توان نقش گروه فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی را در دو مقطع اصلی نهضت ملی شدن نفت - یعنی ورود ملی گرایان به مجلس و تحمیل طرح ملی شدن - در همین راستا تحلیل کرد.. اگر ترور «عبدالحسین هژیر» نخست وزیر وقت، توسط فداییان اسلام، صورت نمی گرفت، هیچ گاه افرادی مثل دکتر مصدق امکان ورود به مجلس را به دلیل تقلبی که دولت در انتخابات کرده بود، به دست نمی آوردند و تنها با این ترور بود که اجازة تجدید انتخابات داده شد و داوطلبان ملی که رأی نیاورده بودند، در این مرحله، وارد مجلس شدند. همچنین در جریان طرح ملی شدن نفت، رزم آرا، نخست وزیر وقت، جدی ترین مخالف عملی شدن این طرح بود که او نیز با هماهنگی انجام شده بین ملی گرایان و گروه فداییان اسلام، توسط این گروه ترور شد و زمینه برای پذیرش طرح ملی شدن نفت فراهم شد.

نقش ملی گراها در نهضت ملی شدن نفت

نهضت ملی شدن نفت بیش از آن که در تاریخ نگاری های مرسوم، مدیون تلاش و فعالیت نیروهای مذهبی و عالمان بزرگ باشد، منتسب به گروه های ملی، به ویژه شخص دکتر مصدق شده است؛ تا جایی که امروزه دکتر مصدق به عنوان سمبل و قهرمان مبارزه با استعمار شناخته می شود؛ اما بررسی تحولات تاریخی نشان می دهد که واقعیت، غیر از این است.

عضویت مصدق و اغلب خویشاوندان و نزدیکان وی در شبکة فراماسونی وابسته به انگلیس، تقاضای وی از سفارت انگلیس برای حفظ جانش در جریان نهضت مشروطیت، همکاری با دولت انگلیس و پلیس جنوب و عدم اقدام به کاری خلاف نظر و مصلحت انگلیسی ها، همکاری در مهار نهضت آزادی خواهی و بیگانه ستیزی تنگستانی ها در دورانی که وی والی فارس بود،10 حاکی از این است که مصدق در دوران قاجار، هیچ موضع ضداستعماری و ضدبیگانه و به ویژه ضدانگلیسی نداشت.

در دوران رضاخان نیز باوجود این که وی معتقد بود کودتای 1299 با هدف خاصی توسط انگلیسی ها صورت گرفته، اما نه تنها با آن مقابله نکرد، بلکه اقدام به کناره گیری و سکوت هم نکرد و حتی به عنوان عنصری فعال، مجدداً وارد نظام حکومتی شد و مسئولیت هایی را پذیرفت. وی حتی با نخست وزیری رضاخان، موافقت کرد و با وی همکاری کرد و به عنوان یکی از هشت مشاور رضاخان، در راه تحکیم و استقرار حکومت رضاخان با پیشنهاد انتصاب وی به فرماندهی کل قوا، تلاش می کرد و حتی زمانی که رضاخان به حالت قهر، تهران را ترک کرد، دکتر مصدق، او را دوباره به تهران بازگرداند.11 تنها اقدام ضد انگلیسی مصدق، مخالفت با ایجاد راه آهن شمال به جنوب بود که مورد نظر انگلیس بود. و در مجموع در این دوره نیز چهره ای ضد استعماری از او نمی بینیم.

در دوران محمدرضا، ارائة طرحی توسط مصدق، مبنی بر غیر مجاز بودن دولت در مذاکره و اعطای هر نوع امتیاز نفتی به شرکت های خارجی، اقدامی در راستای حفظ انحصار قدرت انگلیس بر منابع نفتی ایران و جلوگیری از حضور دیگر کشورها در این عرصه بود؛ چنان که به دنبال تصویب این طرح، غلام حسین رحیمیان، نماینده قوچان، پیشنهاد لغو امتیاز نفت جنوب، انگلیسی ها را داد و دکتر مصدق در کمال شگفتی از امضای آن طرح خودداری کرد و با این عذر بدتر از گناه که این، یک قرارداد بین المللی است و قابل لغو نمی باشد، طرح پیشنهادی رحیمیان را خنثی کرد. وی همچنین با طرح لایحة الحاقی انگلیس در مورد نفت که طرحی در مقابل طرح ملی شدن نفت بود، موافقت کرد.12 علاوه بر اینها، اقدام او در انتخاب افراد مخالف نهضت ملّی در کابینه و سرانجام، پرهیز از هرگونه مقاومت در برابر کودتای 28 مرداد را باید بر موارد فوق افزود. با این حال، اقدامات بعدی مصدق، به ویژه تلاش او در دوران نخست وزیری و زحمات او را در فضاهای بین المللی، برای ملی شدن نفت، نباید نادیده گرفت؛ اما شواهد نشان می دهد که این اقدامات بر اثر جو و فضای موجود بود؛ زیرا همین دکتر مصدق که در این دوره برای لغو امتیاز نفت انگلیس تلاش می کرد، مدتی قبل به بهانة وجود قرارداد بین المللی، با لغو این امتیاز، مخالف بود. بنابراین، بسیاری از گام های آغازین نهضت ملی شدن نفت، توسط مذهبی ها و ملّی گرایانی غیر از مصدق برداشته شده بود.

دکتر مصدق را نه می توان یک انقلابی استعمارستیز و عمیقاً ضد استبداد دانست و نه می توان وابسته به بیگانه یا عامل دیکتاتوری تلقی کرد. دکتر مصدق را که تربیت شدة نظام سیاسی در غرب بود، می توان پراگماتیستی شناخت که در شرایط متفاوت، مواضعی متفاوت اتخاذ کرده است.13

با توجه به آن چه گذشت، می توان گفت که مهم ترین نقش را در نهضت ملی شدن نفت، فرهنگ سیاسی شیعه، به ویژه عنصر ولایت ایفا کرد که در عمل و رفتار توده های مردم به رهبری عالمان شیعه، به ویژه آیت الله کاشانی و تلاش نیروهای مذهبی، مثل فداییان اسلام، تجلی پیدا کرد و ملی گرایان، به ویژه مصدق نیز در این فضا نقش داشتند؛ اما با وجود تلاش های دکتر مصدق در این جریان، نمی توان نقش اصلی را به او داد و او را سمبل مبارزه با استعمار تلقی کرد.

پی نوشت:

1. رضا داوری اردکانی، تاریخ و عبرت، ص 21.

2. جمعی از نویسندگان، سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمة عباس مخبر, طرح نو, تهران 1375، ص 217.

3. ر.ک: موسی نجفی، جریان شناسی و فلسفة سیاسی در تاریخ معاصر ایران, دانشگاه علوم اسلامی رضوی، مشهد 1379، ص 29-33.

4. نیکی کدی، ریشه های انقلاب ایران، ترجمة عبدالرحیم گواهی، ص 51.

5. ر.ک: لیلی عشقی، زمانی غیرزمان ها، ترجمه احمد نقیب زاده, تهران, مرکز بازشناسی اسلام و ایران, 1379, ص 115 - 111.

6. جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران وکودتای 28 مرداد 1332، ص 117.

7. احمد رهدار، تحول شناخت عالمان شیعه از غرب، ص 132 - 128.

8. روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 30، ص 84.

9. روحانیت واسناد فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، سند 55، ص 184 - 182.

10. ر.ک. محمد مصدق، خاطرات و تألمات دکتر مصدق، ص 13، 63، 124؛ حسن آیت، چهرة حقیقی مصدق السلطنه، ص 35؛ باقر عاقلی، روزشمار وقایع تاریخ ایران، ج 1، ص 418.

11. ر.ک: خاطرات و تألمات دکتر مصدق، ص 129 و 167.

12. چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص 52-55.

13. منوچهر محمدی، دکتر مصدق در گذر تاریخ، ص 318.

 

منبع :

مجله  پرسمان  اسفند ماه سال 1389 شماره 98

نقش روحانیون در ملی شدن صنعت نفت ایران

 

 

آیت‌الله سید محمود حسینی روحانی قمی نیز اعلام کرد «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است... این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه "لن یجعل الله للکافرین علی المومنین" واضح و مبرهن است.» علاوه بر این، روحانیون و علمای دیگر همچون آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله حاج شیخ باقر رسولی، آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی، حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، آیت‌الله مهدی نجفی و آیت‌الله فقیه سبزواری نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه‌هایی صادر کردند.[10]

 

 

 

نقش روحانیون در ملی شدن صنعت نفت ایران

یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، تکمیل مبارزات نهضت ملی نفت بود که از سال 1333 با تحمیل قرارداد کنسرسیوم عقیم مانده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر با نقش‌آفرینی روحانیون منابع نفتی که توسط دول استعماری قبضه شده بود، این بار به طور رسمی و قانونی، چه بر روی کاغذ و چه در عمل ملی شد.

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمد جعفربگلو؛ به دنبال آشکار شدن اهمیت نفت در معادلات بین‌المللی در جریان جنگ جهانی دوم، و نیز اشغال ایران توسط قوای متفق که از مدت‌ها پیش چشم طمع به ذخایر نفتی ایران دوخته بودند، تفکر ملی کردن صنعت نفت در میان نخبگان ایرانی فراگیر شد. 

رقابت دول استعماری بر سر نفت ایران موجب شد تا طرفداران و جیره‌خواران این کشورها در داخل ایران نیز وارد تنش با یکدیگر شوند: از یک‌سو کمونیست‌های ایرانی در تلاش بودند تا امتیاز نفتی در شمال کشور برای شوروی دست و پا کنند و در سمت دیگر انگلوساکسون‌ها برای اعطای امتیازی مشابه به انگلستان تلاش می‌کردند 

در این بین گروهی از نخبگان سیاسی ظهور کردند که خواهان ایجاد "موازنه منفی" بودند. این گروه معتقد بودند که علت اصلی تاراج نفت ایران توسط این قدرت‌ها، نزدیکی مرزهای جغرافیایی آنها با ایران است. بر همین اساس کوشیدند تا به منظور حذف روس و انگلیس، پای امریکا را به عنوان قدرت ثالث به ایران باز کنند؛ چرا که هم از لحاظ جغرافیایی با ایران فاصله زیادی داشت و هم به زعم آنها امریکا یک کشور آزادی‌خواه و ضد استعماری بود.

اما در این میان، دسته‌ای از روحانیون مبارز قرار داشتند که به رهبری آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی مخالف هرگونه نفوذ خارجی بودند. لذا با سلطه هر سه قدرت استعماری به مبارزه برخاستند. خط مبارزاتی این روحانیون مبارز پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط همین قشر پیگیری شد تا در نهایت تلاش برای ملی کردن نفت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تحقق برسد. در این نوشتار مبارزات روحانیون از آغاز تکاپوها برای ملی کردن نفت ایران تا تحقق این مهم پس از بهمن 57 بررسی می‌شود.

 

*** تلاش دول استعماری برای غارت منابع نفتی ایران ***

اگرچه قرارداد دارسی تا سال 1961 همچنان برقرار بود، اما امضای یک توافقنامه دیگر در سال 1933 توسط رضاخان، عمر توافقنامه نفتی ایران و انگلیس را تا 1993 تمدید کرد. به این ترتیب با افزایش تاسیسات نفتی انگلیس در ایران، استخراج نفت از 7537000 تن در سال 1934 به 16839000 تن در سال 1935 افزایش یافت.[1] تا اینکه در اوایل دهه 20 مسئله نفت ایران به شکل جدی در محافل داخلی مطرح شد.

در اسفند 1322 نمایندگان شرکت‌های امریکایی برای کسب امتیاز نفت ایران به تکاپو افتادند و دو شرکت "استاندارد واکیوم" و "سینکلر" به ایران آمدند تا راجع به نفت ایران با دولت مذاکره کنند. مدتی بعد همسایه شمالی ایران نیز که بوی نفت به مشامش رسیده بود وارد ماجرا شد، لذا در 24 شهریور 1323 هیئت اقتصادی شوروی به ریاست "کافتارزاده معاون وزارت خارجه شوروی به تهران آمده و امتیاز نفت شمال را خواستار شد. تا اینکه در 11 آذر همان سال طرح "تحریم امتیازات نفتی" در مجلس شورای ملی که به هیچ‌ نخست‌وزیری اجازه مذاکره با دول خارجی درباره نفت ایران را نمی‌داد به تصویب رسید. بدین ترتیب اولین گام برای ملی کردن نفت ایران برداشته شد.

مجلس شورای ملی با رد مقاوله‌نامه نفتی قوام-سادچیکف در نیمه دوم سال 1326 گام دوم برای ملی کردن نفت را برداشت. به موجب ماده دوم این قرارداد که 50 سال انقضاء داشت، شرکت نفت مختلط ایران و شوروی تاسیس می‌شد که 51 درصد از سهام آن در اختیار روس‌ها قرار می‌گرفت.

در تیرماه 1328 این‌بار نوبت انگلیس بود تا سهم‌خواهی خود از نفت ایران را وسعت بخشد. برهمین اساس تلاش كرد تا ضمیمه‌ای به قرارداد 1933 اضافه كند. به همین منظور "نویل‌گس" به ایران اعزام شد تا با "گلشائیان" وزیر دارایی ایران وارد مذاكره شود اما اتمام عمر مجلس پانزدهم مانع از نهایی شدن قرارداد گس-گلشائیان شد. از این رو،حل مسئله نفت به عنوان مهم‌ترین مسئله، به مجلس شانزدهم موکول شد.

 

*** آغاز مبارزات روحانیون برای ملی کردن نفت ایران ***

با طرح مسائل مربوط به نفت در فضای سیاسی ایران، گفتگوهای مقدماتی پیرامون نفت از دیوارهای مجلس عبور کرد و شکل عمومی به خود گرفت. از این پس با ورود روحانیت سیاسی و در راس آن آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به عرصه مبارزات ملی شدن نفت، این موضوع به یک جهاد مقدس و بسیج ملی علیه استعمار بدل شد.

1- مبارزات آیت‌الله کاشانی برای ملی کردن صنعت نفت

مبارزات آیت‌الله کاشانی علیه سلطه استعمار نفت ایران، از پس حصارهای زندان آغاز شده بود؛ زمانی که وی در اراک در زندان انگلیسی‌ها به سر می‌برد به بازجوی خود گفته بود: «اگر زنده ماندم و از زندان آزاد شدم کاری می‌کنم که این ملت مسلمان یک قطره نفت به انگلیس ندهند.» چند سال بعد، در 16 مرداد 1327 هنگامی که خطبه نماز عید فطر را در صحرای دولاب اقامه می‌کرد موضع قاطع خود را درباره خلع ید انگلیس از نفت ایران مشخص ساخت و اعلام کرد که «ملت مسلمان ایران تا قطع کامل ایادی استعمار انگلستان و استیفای حقیقی و جدی حقوق ملت ایران از شرکت غاصب نفت جنوب به مبارزه سرسختانه خود ادامه داده و در راه تحقق بخشیدن به این هدف مقدس مذهبی و ملی از هیچگونه فداکاری خودداری نخواهند کرد.»[2] بدیهی است این سخنان آیت‌الله کاشانی در آن اجتماع مردمی چه تاثیر شگرفی در سرایت مبارزات به بدنه اجتماع داشته است.

آیت‌الله کاشانی در اوایل بهمن همان سال، اعلامیه شدیداللحنی علیه شرکت نفت صادر کرد و خواستار لغو امتیاز نفتی شد. پس از صدور این اعلامیه بود که در جریان ترور محمدرضا پهلوی در نیمه بهمن 1327، وی را بی‌هیچ دلیلی دستگیر و به لبنان تبعید کردند. آیت‌الله کاشانی در لبنان یکی از دلایل تبعید خود را مسئله نفت اعلام کرد و از ملت ایران خواست «راضی نشوید نفت را که باید عمده اصلاح بیچارگی این ملت لخت و گرسنه از آن شود به رایگان به نفع اجنبی از کفش برود و شرکت نفت علاوه بر آنچه از گذشته داده است و می‌خواهد پایمال کند، سعی دارد کلیه اراضی نفت‌خیز جنوب را که جزء امتیازش نیست در قرارداد جدید [گس-گلشائیان] جزء امتیازش نماید...»[3]

آیت‌الله کاشانی که در دوران تبعید و زندان نیز مبارزه برای استرداد حقوق ضایع شده ملت ایران را رها نکرده بود، پس از بازگشت به ایران در 28 خرداد 1329 این مبارزه را جدی‌تر از گذشته ادامه داد. وی در نخستین پیام خود پس از بازگشت به ایران به مجلس شورای ملی نوشت: «وقتی که مسئله نفت مطرح شد وظیفه دینی و ملی خود دانستم که نظر ملت ایران را در باب مظالم شرکت نفت و حقوق مغضوبه ملت ایران در طی اعلامیه‌ای منتشر کنم و جدا استیفای حقوق از دست رفته آنها را بخواهم و مخالفت مردم را با قرارداد یا عملی که مشعر بر تثبیت و تائید عقد اکراهی غیرنافذ 1312 شمسی مطابق با 1933 میلادی باشد اظهار نمایم... اکنون نیز بنا به تکلیف دینی و ملی و وظیفه‌ اجتماعی بار دیگر به وسیله مجلس شورای ملی عقاید ملت را در چند جمله به سمع عالمیان می‌رسانم: نفت ایران متعلق به ملت ایران است و به هر ترتیبی که بخواهد نسبت با آن رفتار می‌کند و قرارداد غیرقانونی که با اکراه و اجبار تحمیل شود هیچ نوع ارزش قضایی ندارد و نمی‌تواند ملت ایران را از حقوق مسلم خود محروم کند.»[4] بدین ترتیب آیت‌الله کاشانی با طرح شعار "نفت ایران متعلق به ملت ایران است" اندیشه ملی شدن را در افکار عمومی وارد کرد و پس از این بود که اندیشه ملی شدن نفت در اذهان برخی از نمایندگان شکل گرفت.[5]

اندکی قبل از رد قرارداد گس-گلشائیان توسط مجلس، آیت‌الله کاشانی در بیانیه‌ای بار دیگر تاکید کرد که باید «صنعت نفت ایران در مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود، یعنی تمام عملیات اکتشاف و استخراج و بهره‌برداری در دست دولت قرار گیرد.»

آیت‌الله کاشانی علاوه بر اینکه خود در جبهه مبارزه با استعمار نفتی فعالیت می‌کرد، دیگر روحانیون را نیز به روشنگری در این زمینه تشویق می‌کرد. چنانکه حجت‌الاسلام فلسفی در خاطرات خود می‌گوید: «مرحوم آیت‌الله کاشانی بارها از من خواست که درباره امر نفت در منبر صحبت کنم.»[6]

این‌گونه بود که آیت‌الله کاشانی به عنوان سمبل روحانیت سیاسی با درک موقعیت و اهمیت موضوع، شعار ملی کردن نفت را از بین معدود نخبگان سیاسی به سطح عمومی کشاند. مردم بارها با اعلامیه‌ها و بیانیه‌های وی دست به اجتماع زدند.

بی‌دلیل نبود که "لوی هندرسن"سفیر آمریكا در ایران (آمریکا به عنوان شریک نفتی انگلیس، کودتای 28 مرداد را به راه انداخت و یک سال بعد با کمک قرارداد کنسرسیوم، نفت ایران را تصاحب کرد)، آیت‌الله کاشانی را یک "عامل مزاحم" خوانده و در گزارشی به وزارت امور خارجه آمریكا اعلام کرد که: «فقط یک عامل مزاحم در این جریان مداخله كرده و مانع از حل قضیه نفت به نفع آمریكا شده است. این عامل مزاحم كه مانع تسلیم ایران به نظریات بانک بین‌المللی و ادامه همكاری بین ایران و آمریكا شده، آیت‌الله كاشانی است.»[7]

 

2- نقش مراجع و علما در نهضت ملی نفت

علاوه بر آیت‌الله کاشانی که همواره در میدان مبارزه نهضت ملی نفت بود، علما و روحانیون دیگری نیز بودند که در این مسیر قدم برمی‌داشتند. آیت‌الله بروجردی، اعلم علمای آن زمان اگرچه خود وارد مبارزه مستقیم در جریان ملی کردن نفت نمی‌شد اما به طور ضمنی از آن حمایت می‌کرد. چنانچه آیت‌الله واعظ‌زاده خراسانی نقل می‌کند: «آیت‌الله بروجردی به خاطر آن روح انقلابی که داشت از نهضت ملی نفت حمایت می‌کرد.»

آیت‌الله محمدتقی خوانساری از مراجع ثلاث قم نیز در حمایت از نهضت ملی نفت ضمن فتوایی اعلام کرد: «مسلط نمودن اجنبی بر نفت که مایه حیات این ملت است غیر از خفت عقل و بی‌علاقگی به جامعه و عدم توجه به مقررات و وظایف دینی و ضعف ادراک و عدم رعایت مصالح و مفاسد جامعه چیز دیگری نبوده و نیست.» آیت‌الله خوانساری در ادامه با اشاره به فرمایش پیامبر اکرم(ص) مبنی بر اینکه: "من اصبح ولم یهتم بامور المسلمین فلیس بمومن و لامسلم" می‌گوید: «آیا اهتمام به امور مسلمین مصداقی از این بهتر دارد... اگر کسی بگوید این اهتمام، در امور مسلمین نیست خلاف وجدان گفته است. اگر حدیث شریف شامل این امر با این اهتمام نباشد پس شامل چه امری خواهد بود... خصوصا با اینکه مثل حضرت مستطاب آیت‌الله کاشانی که مجتهدی عادل و با شهامت و دلسوز و فداکار برای مصالح دین و دنیای مردم با این همه جدیت و ترغیب و تحریص و مردم را بیدار می‌کنند دیگر عذری برای کسی نمی‌ماند.»[8]

آیت‌الله بهاءالدین محلاتی نیز در اعلامیه‌ای کلیه قراردادهای استعماری درباره نفت ایران را باطل اعلام کرده و نوشت: «قراردادهای تحمیلی سابق بین کشور ایران و کمپانی نفت چون علاوه بر اینکه به دست حکومت‌های جابره که شرعا و واقعا ولایتی بر اهالی مسلمان و ملت مظلوم این کشور نداشته‌اند، به ضرر فاحش و بر خلاف مصلحت مسلمانان بوده، لغو و بی‌اثر است و اکنون هم تهیه وسایل برای کوتاه کردن دست اجانب از سوء مداخله در کار مسلمین و اعاده عظمت و استقلال نام کشور اسلامی عزیز از اهم تکالیف هر مسلمانی است.»[9]

آیت‌‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی نیز ضمن اعلامیه‌ای «کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمین و ملی نمودن صنعت نفت در سراسر کشور» را بر هر مسلمانی واجب و لازم دانست. آیت‌الله سید محمود حسینی روحانی قمی نیز اعلام کرد «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است... این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه "لن یجعل الله للکافرین علی المومنین" واضح و مبرهن است.» علاوه بر این، روحانیون و علمای دیگر همچون آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله حاج شیخ باقر رسولی، آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی، حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، آیت‌الله مهدی نجفی و آیت‌الله فقیه سبزواری نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه‌هایی صادر کردند.[10]

به این ترتیب با روشنگری‌های آیات عظام و روحانیون مبارز، خود مردم برای ملی کردن نفت وارد عمل شدند و در 29 اسفند 1329 نفت ایران برای مدت کوتاهی ملی اعلام شد. با این حال روحانیون پس از اعلام ملی شدن صنعت نفت نیز همچنان در صحنه ماندند و برای تثبیت این مهم کوشیدند. حمایت آیت‌الله کاشانی و متعاقب آن مردم از دولت مصدق در 30 تیر 1331 یکی از نمونه‌‌تلاش‌های روحانیون در راستای تثبیت ملی شدن صنعت نفت بود. البته این خط مبارزاتی به این چند سال محدود نشد و پس از کودتای 28 مرداد و وقایعی که به دنبال آن پیش آمد (که مهم‌ترین آن امضای قرارداد کنسرسیوم نفتی بود) نیز با مشی دیگری ادامه پیدا کرد.

*** مبارزات روحانیون با کنسرسیوم نفتی ***

اندکی پس از انجام عملیات آژاکس و سقوط دولت مصدق در 28 مرداد، تلاش روحانیون، نیروهای ملی و مردم برای ملی کردن صنعت نفت بر باد رفت. دولت کودتا در اولین اقدام تلاش کرد تا مجلس هجدهم را به نفع خود سروسامان بدهد تا این مجلس دست‌نشانده راه وصول دول استعماری به نفت را هموار کند. 

آیت‌الله کاشانی که با بصیرتی بالا پی به نقشه دربار برای مهندسی انتخابات مجلس برده بود، کوشید تا با روشنگری، فضای سیاسی جامعه را نسبت به خطری که دموکراسی و متعاقب آن، مسئله نفت را تهدید می‌کرد آگاه کند. بر همین اساس در موقعیت‌های مختلف بر این موضوع تاکید می‌کرد. وی در 15 دی 1332 در نامه‌ای به فضل‌الله زاهدی نوشت: «به طوری که معروف و مشهور در نزد همه کس است، دستگاه دولت مشغول تهیه مقدماتی است که انتخابات دوره هجدهم را به طور فرمایشی و لیستی انجام دهد...[11] اگر انتخابات فرمایشی انجام بگیرد، هر قراردادی که در مجلس هجدهم به تصویب برسد از نظر ملت ایران دارای ارزش و اعتبار نمی‌باشد و سرنوشت آن مانند قرارداد تحمیلی نفت 1933 خواهد بود.»[12] وی یک ماه بعد ضمن اطلاعیه‌ای این موضوع را به اطلاع مردم رساند. با این وجود، انتخابات مجلس هجدهم به صورت فرمایشی برگزار و موضوع کنسرسیوم در آن مطرح شد.

با امضای قرارداد کنسرسیوم در شهریور 1333 نفت ایران که به ظاهر ملی شده بود در اختیار سه کشور غربی یعنی امریکا، انگلیس و فرانسه قرار گرفت و عملا از نفت ایران ملی‌زدایی شد. همانطور که کاردار سفارت انگلیس نیز به آن اشاره کرد، ایران ظاهرا مالک نفت بود اما همه چیز در اختیار کنسرسیوم قرار داشت. به عبارت دیگر نفت در زیر زمین دارایی ایران محسوب می‌شد اما وقتی استخراج شده و بالا می‌آمد از دسترس ایران خارج می‌شد. تنها پس از سقوط رژیم پهلوی در بهمن 57 آشکار شد كه كنسرسیوم از سال 1333 كنترل 90 درصد از تولیدات نفتی ایران را در اختیار داشته است.

بدین ترتیب با امضای قرارداد کنسرسیوم، مهر "لغو" بر قانون ملی‌شدن صنعت نفت ایران کوبیده شد. در چنین شرایطی آیت‌الله کاشانی اعلام کرد که در راه مبارزه با استعمار با الهام از حسین‌بن‌علی(ع) «به خاطر صیانت و حراست نهضت پرافتخار ملی، خود را برای استقبال از مرگ آماده کرده است.» در بخش دیگری از بیانیه، آیت‌الله کاشانی ضمن رسوا کردن امریکا و انگلیس، در نکوهش کنسرسیوم نفتی نوشته بود: «مجموع اخبار و اطلاعاتی که تاکنون راجع به نفت و کیفیت معامله با کنسرسیوم منتشر شده موجب نهایت تاسف و تعجب گردیده است... اگر تقسیم بالمناصفه با کنسرسیوم باشد پس از همه مجاهدات و مبارزات، ایران را در عداد سایر مناطق نفت‌خیز درآوردن که آنها از قیام ملت ایران به این بهره رسیده‌اند نه تنها موافق عدل و انصاف نیست بلکه خیانتی نابخشودنی است و مدت 40 سال می‌خواهد طوق رقیت و بندگی را به گردن ملت بی‌پناه ستم‌کشیده ما بیندازند.» وی با اشاره به اینکه «عواقب سوء این قرارداد از قرارداد 1933 به مراتب بدتر و ناگوارتر می‌باشد» به موارد تخطی عاقدین قرارداد کنسرسیوم از قانون ملی شدن صنعت نفت اشاره کرد و از ملت ایران خواست تا همچنان به مبارزه خود ادامه دهند.[13]

به این ترتیب با تحمیل قرارداد کنسرسیوم به ملت ایران، روحانیت سیاسی که شاهد نقض ملی شدن صنعت نفت بود باز هم وارد میدان مبارزه شد تا حقوق پایمال شده ملت ایران را بار دیگر احیا کند اما این مبارزات حدود ربع قرن بعد و با استقرار نظام جمهوری اسلامی به نتیجه رسید.

*** نقش روحانیون در ملی شدن نفت پس از پیروزی انقلاب اسلامی ***

یکی از دستاوردهای مهم انقلاب اسلامی، تکمیل مبارزات نهضت ملی نفت بود که از سال 1333 با تحمیل قرارداد کنسرسیوم عقیم مانده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، بار دیگر با نقش‌آفرینی روحانیون منابع نفتی که توسط دول استعماری قبضه شده بود، این بار به طور رسمی و قانونی، چه بر روی کاغذ و چه در عمل ملی شد. در ادامه به چهار مورد از اقدامات روحانیون و در راس آنها امام خمینی(ره) که موجب شد تا نفت ایران ملی شود اشاره می‌شود.

1- مدیریت اعتصاب‌های شرکت نفت توسط روحانیون به منظور سلب اختیارات تاسیسات نفتی از مستشاران غربی

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی روحانیون مبارز با رهبری امام خمینی(ره) ابتدا کوشیدند تا در مرحله اول با دعوت کارکنان شرکت نفت به اعتصاب، پالایشگاه‌ها را تعطیل کرده و نفت را به‌طور موقت از چنگ دول استعماری خارج کنند و در مرحله دوم با اخراج تکنسین‌های امریکایی از پالایشگاه‌ها، اداره تاسیسات نفتی را خود بر عهده بگیرند. این دو موضوع، مهم‌ترین اقدام در راستای ملی کردن صنعت نفتی بود که جریان ملی کردن آن از اواخر دهه بیست آغاز شده بود و اکنون باید به نتیجه می‌رسید.

امام خمینی(ره) در 25 آذر 1357 در یک سخنرانی تاریخی در نوفل‌لوشاتو، کارکنان شرکت نفت را به اعتصاب فراخوانده و فرمودند: «اگر ما گفتیم این نفت‌ها، این نفت‌هایی را که اینها دارند بیرون می‏دهند از این مملکت، اینها منفعتش به خود ملت نمی‏رسد، پس اعتصاب کنید نگذارید این نفت‌ها برود، اگر ما گفتیم نفت‌ها را نگذارید، یعنی تأیید کردیم اعتصاب آنها را، خودشان اعتصاب کردند ما هم تأیید کردیم، حالا هم تأیید می‏کنیم، اگر ما شرکت نفت را و کارمندان نفت را تأیید کردیم به اینکه این نفتی که ذخیره است برای نسل‌های آتیه و ذخیره‏ای است و مالی است برای این مملکت، برای حالش، برای آینده‏اش، نگذارید این بیخود از دست برود و هیچی دستتان نیاید ـ خوب چند سال می‏خواهید نفت ایران را بخورید و هیچی ندهید، بس نشده؟ - اگر ما یک همچو حرفی بزنیم که مردم اعتصاب کنند، که شرکت نفت اعتصاب کند، کارمندان شرکت نفت اعتصاب کنند، به اعتصابشان ادامه بدهند که این ثروت خداداد ملت از دست ملت نرود و هیچی به جیبش نیاید، این یک حرف غیرمنطقی است؟»

امام(ره) در این سخنرانی از حضور علمای قم در آبادان و بررسی موقعیت تاسیسات نفتی توسط آنها خبر داده و تاکید کردند که دولت با این گزاره که "نفت را برای داخله می‏خواهیم" درصدد فریب مردم است. ایشان اعتصاب کارکنان شرکت نفت را یک "واجب شرعی" خوانده و فرمودند: «من حالا دارم پیام می‏دهم به کارکن‌های شرکت نفت که بر شما واجب شرعی است، واجب الهی است، به اینکه اعتصابتان را عام کنید، عمومی کنید و نگذارید نفت خارج بشود»[14]

چند روز قبل از این سخنرانی امام(ره)، مدرسین حوزه علمیه قم با صدور اطلاعیه‌ای، روز 14 آذر را به عنوان همبستگی ملت ایران با کارگران و کارمندان اعتصابی صنعت نفت تعطیل عمومی اعلام کرده بودند.[15] با تأسی از حضرت امام(ره)، روحانیون انقلابی، وعاظ و گویندگان مذهبی نیز با صراحت هرچه بیشتر کارکنان شرکت نفت را به ادامه دادن اعتصاب فراخواندند.

با ادامه اعتصاب کارکنان شرکت نفت، تولید نفت کاهش پیدا کرد. حال نوبت آن بود که تاسیسات نفتی از تسلط آمریکایی‌ها خارج شود. چنان که آمارهای وزارت انرژی امریکا نشان می‌داد، در تابستان سال 57، 19 هزار امریکایی در مسئولیت‌های مختلف در صنعت نفت ایران فعالیت می‌کردند. از این تعداد، 3000 نفر در شرکت ملی نفت ایران مشغول فعالیت بودند و 10 هزار نفر دیگر نیز در شرکت خدمات نفت ایران دارای مسئولیت بودند. همزمان 6000 امریکایی هم در چهار پروژه مشترک با ایران و هشت شرکت نفتی که خدماتی را به شرکت به اصطلاح ملی نفت ایران ارائه می‌دادند مشغول فعالیت بودند.[16]

در دی‌ماه 57، گروه "موحدین"، "پل‌گریم" آمریکایی، مدیر شرکت اسکو (بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت ایران در دوران پهلوی) را ترور کردند. متعاقب آن تا هفتم دی ماه اکثر کارکنان خارجی کلیه شرکت‌های خدمات مناطق نفتی، ایران را ترک کردند و تمام کارکنان خارجی "ایپاک" و "لاپکو" به جز سه نفر از لاپکو تصمیم گرفتند تا 9 دی از ایران خارج شوند.[17]

در این شرایط، به منظور تامین نیازهای داخلی، امام(ره) هیئتی را مامور کنترل تولیدات نفتی کرد که حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی یکی از اعضای آن بود. وی در مدیریت اعتصاب‌های قبل از انقلاب نقش مهمی داشت. ناصر باهنر در این خصوص می‌گوید: «زمان انقلاب كارگران شركت نفت اعتصاب كرده بودند. حضرت امام(ره) از آقای هاشمی خواسته بود كه اعتصاب‌های كشور را مدیریت كند. آقای هاشمی به این وضعیت‌ها رسیدگی می‌كرد.»


در خاطرات حجت‌الاسلام ناطق نوری نیز می‌توان رد پای روحانیت در مدیریت اعتصاب‌های نفتی و فراهم ساختن زمینه‌های ملی کردن صنعت نفت را یافت؛ آنجا که وی درباره سفر هیئت سازمان‌دهی اعتصابات نفتی به جنوب کشور می‌گوید: «در آن هیئتی که آقای هاشمی و بازرگان از طرف امام(ره) مامور شدند که به اعتصابات کارکنان نفت رسیدگی کنند، من هم به دستور شهید بهشتی به جنوب رفتم.... [وقتی آقای هاشمی] اولین سخنرانی خودش را در پالایشگاه آبادان راجع به صنعت نفت شروع کرد همه دهان‌ها باز مانده بود که چطور که یک طلبه این قدر مسلط به مسائل فنی نفت و جریانات سیاسی است. واقعا سخنرانی آقای هاشمی گل کرد... سپس به اتاق کنترل مرکز صدور نفت رفتیم و جلسه‌ای در آنجا تشکیل شد و آقای هاشمی سوالات بسیار فنی را از مهندسان کرد. مهندسی بغل دست من نشسته بود رو کرد به من و گفت: این آقا مهندس نفت است؟ گفتم: خیر، از حوزه علمیه آمده است. خیلی تعجب کرد که یک طلبه این‌قدر مسلط به مسائل فنی نفت است.»[18]

بدین ترتیب پیش‌زمینه‌های ملی کردن نفت که با حربه کنسرسیوم از کف ملت ایران خارج شده بود توسط امام(ره) طراحی و به وسیله روحانیون اجرا شد. حال نوبت آن بود تا نفت به طور رسمی ملی شود.

2- تصویب لایحه قانونی تشکیل وزارت نفت توسط شورای انقلاب

چنانکه گفته شد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با راهبری روحانیون، نفت ایران رسما ملی شد. این ملی شدن به یکباره صورت نگرفت بلکه مرحله به مرحله به تحقق رسید. مرحله اول پس از استقرار نظام مقدس جمهوری اسلامی، تاسیس وزارت نفت بود. 

در مهر 1358 لایحه قانونی تشكیل وزارت نفت به تصویب شورای انقلاب رسید. در آستانه پیروزی انقلاب، هسته اولیه این شورا، آیت‌الله شهید بهشتی، شهید مطهری، آیت‌الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی، شهید باهنر و حجت‌الاسلام هاشمی رفسنجانی بودند. پس از بهمن 57 چند تن دیگر از جمله آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌الله طالقانی، آیت‌الله مهدوی کنی و ... نیز به اعضای آن اضافه شدند.

تا پیش از تصویب قانون تاسیس وزارت نفت، شرکت ملی نفت ایران، تنها مالک مخازن نفتی و گازی کشور بود به طوری که درآمدهای حاصل از فروش نفت نیز به این شرکت تعلق می‌گرفت اما با تصویب شورای انقلاب و تاسیس وزارت نفت، مالکیت نفت کشور به نمایندگی از حکومت اسلامی در اختیار این وزارتخانه قرار گرفت.

در لایحه قانونی متمم لایحه قانونی وزارت نفت، ‌هدف از تاسیس وزارت نفت «اعمال اصل مالکیت و حاکمیت ملی ایران بر ذخایر و منافع نفت و گاز کشور، صنایع و تأسیسات نفت، گاز و پتروشیمی ‌و وابسته به آن در بهره ‌برداری و بازاریابی» اعلام شد.

3- لغو کلیه قراردادهای مغایر با قانون ملی شدن نفت توسط شورای انقلاب

در مرحله دوم، بنابر مصوبات شورای انقلاب که اغلب اعضای آن، روحانیون مبارز و انقلابی بودند، در 18 دی 58 لایحه قانونی راجع به تشکیل کمیسیون خاص در مورد قراردادهای نفتی به تصویب رسید که به موجب آن «كلیه قراردادهای نفتی كه به تشخیص كمیسیون خاص مغایر با قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران تشخیص داده شود كان لم یكن تلقی گردیده و دعاوی ناشی از انعقاد و اجرای آن قراردادها با رأی این كمیسیون قابل حل و فصل می‌باشد.» بنابراین كلیه قراردادهای نفتی ایران با كمپانی‌های بزرگ نفتی لغو و عملا امتیازات اكتشاف، استخراج، پالایش و صدور نفت از كنسرسیوم سلب شد و در اختیار شركت ملى نـفـت ایـران قـرار گـرفـت.

4- تصویب طرح قانونی نفت توسط مجلس و تائید آن توسط شورای نگهبان

در مرحله سوم و نهایی، "طرح قانونی نفت" توسط مجلس تصویب شد و در مهر همان سال با مهر تائید شورای نگهبان، ملی شدن صنعت نفت به سرانجام خود رسید.

براساس ماده دوم این قانون که در جلسه 453 مجلس دوم شورای اسلامی به ریاست حجت‌الاسلام هاشمی در 9 مهر 1366، به تصویب رسید «منابع نفت کشور جزء انفال و ثروت‌های عمومی است و طبق اصل 45 قانون اساسی در اختیار حکومت اسلامی می‌باشد و کلیه تأسیسات ‌و تجهیزات و دارایی‌ها و سرمایه‌گذاری‌هایی که در داخل و خارج کشور توسط وزارت نفت و شرکت‌های تابعه به عمل آمده و یا خواهد آمد، متعلق به‌ملت ایران و در اختیار حکومت اسلامی خواهد بود. اعمال حق حاکمیت و مالکیت نسبت به منابع و تأسیسات نفتی متعلق به حکومت اسلامی است که بر اساس مقررات و اختیارات مصرح این قانون به‌عهده وزارت نفت می‌باشد که بر طبق اصول و برنامه‌های کلی کشور عمل نماید.» این قانون که مشتمل بر 12 ماده و 3 تبصره بود در 23 مهرماه به تائید شورای نگهبان رسید


پی‌نوشت‌ها:

 

1- حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 67.

2- خاطرات شمس قنات‌آبادی، سیری در نهضت ملی شدن نفت، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص 62.

 -3م. دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، جلد 1، تهران: شرکت سهام خاص، ص 57.

 -4م دهنوی، مجموعه‌ای از مکتوبات، سخنرانی‌ها و پیام‌های آیت‌الله کاشانی، جلد 1، ص 71.

 -5حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، ص 90.

 -6 خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام فلسفی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 143.

 -7حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، تهران: مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 275.

 -8روحانیت و اسرار فاش‌نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم: دارالفکر، صص 90-89.

 -9روحانیت و اسرار فاش‌نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم: دارالفکر، ص 92.

 -10حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، بازخوانی نهضت ملی ایران، صص 109-108.

 -11روحانیت و اسرار فاش‌نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، قم: دارالفکر، ص 191.

 -12حسین گل‌بیدی، آیت‌الله کاشانی و نفت، تهران: انتشارات اسلامی، ص 441.

 -13تاریخ نهضت ملی شدن نفت از نگاهی دیگر، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 544-540.

 -14صحیفه امام خمینی(ره)، جلد 5، ص 250.

 -15اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 449.

 -16سعید تائب، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 56.

 -17حجت‌الاسلام روح‌الله حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 530-529.

 -18خاطرات حجت‌الاسلام علی‌اکبر ناطق نوری، جلد اولة تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 160-156.

 

http://irdc.ir/fa/news/726/%D9%86%D9%82%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%B5%D9%86%D8%B9%D8%AA-%D9%86%D9%81%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86

 

 

«نقش مرجعيت دينى در نهضت ملى شدن صنعت نفت»

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، فتوایی مبنی بر لزوم خلع ید انگلیس

از منابع نفت ایران صادر کردند . 

 

«نقش مرجعيت دينى در نهضت ملى شدن صنعت نفت»

 

 

 

حجت الاسلام روح‌الله حسينيان

قبل از ورود به بحث،اجازه مى‌خواهم تا با دو مقدمه اشاره‌اى به موقعيت مرجعيت دينى در دورة نهضت ملى شدن نفت و ماهيت اين نهضت داشته باشم  .

 

در اين زمان شيعه يكى از بحرانى‌ترين دوران رهبرى خود را مى‌گذارند.

در آستانه اين دوره،شيعه يكى از بزرگترين مراجع خود را از دست داد؛ آيت‌الله سيدابوالحسن اصفهانى در ۱۳ آبان ۱۳۲۵ و آيت‌الله آقا حسين قمى در ۱۷ بهمن همان سال.

آيات ثلاث نيز در بحبوحه نهضت ملى شدن صنعت نفت دوران كهولت و واپسين لحظات عمر را مى‌گذراندند.

آيت‌الله محمدتقى خوانسارى در شهريور ۱۳۳۱ و آيت‌الله حجت در بهمن همان سال و آيت‌الله سيد صدرالدين صدر در دى‌ماه ۱۳۳۲ فوت نمودند .

 

آيت‌الله بروجردى در بهمن ۱۳۲۳ از بروجرد به قم مهاجرت كرده و در حركت به سوى مرجعيت واحد بود و هنوز شهرت و ثبات سال‌هاى بعد را نيافته بود  .

 

در بسيارى از شهرها مانند شيراز،اصفهان،رشت و مشهد نيز مجتهدينى بودند كه مقلدينى چند داشتند.در تهران،گرچه آيت‌الله كاشانى رسماً رسالة عمليه نداشت،ولى به دليل موقعيت علمى و ارجاع احتياطات از سوى آيت‌الله ميزرا محمدتقى شيرازى به ايشان،از مشروعيت نوعى مرجعيت برخوردار بود.

متأسفانه مقام علمى آيت‌الله كاشانى تحت‌الشعاع مقام سياسى او قرار گرفته است.

او كسى بود كه آيت‌الله آقا ضياء عراقى در اجازه‌نامه خود،وى را«عالم عامل و حجت‌الاسلام»،

آيت‌الله شيخ‌الشريعه اصفهانى او را«تكيه‌ گاه علما و مجتهدين و پشتوانه ملت و دين»،

آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهانى او را«استوانه ملت و دين و تكيه‌گاه مجتهدين»مى‌دانست و پيروى از او را لازم مى‌شمرد،

آيت‌الله ميرزا محمدتقى شيرازى او را«عمدة‌العلما و المجتهدين و حجت‌الاسلام»

و آيت‌الله سيد اسماعيل صدر او را«حجت‌الاسلام ومجتهد زمان»خطاب كرده‌اند .

 

براى فهم و درك اين نهضت،مطالعه در ماهيت آن مهم است.نهضت ملى شدن صنعت نفت،قيام ضداستعمارى و ضد انگليسى بود و به همين علت مرجعيت دينى نمى‌توانست نسبت به آن بى‌تفاوت باشد.چرا كه دكترين سياسى مرجعيت از اوايل قرن نوزدهم بر مبناى قاعده «نفى‌سبيل» شكل گرفته بود.

مرجعيت دينى در مقابل تجاوز روسيه به ايران ايستاده بود؛در ماجراى قرارداد رژى با استعمار انگليس مبارزه كرده بود؛ در عراق در مقابل نيروهاى اشغالگر انگليسى جهاد مسلحانه كرده بود و مهم‌تر اين كه انگليس را عامل اصلى مظالم رضاشاه عليه اسلام و روحانيت مى‌دانست.

به همين دليل مرجعيت دينى نمى‌توانست به سلطة انگليس بر نفت ايران بى‌تفاوت باشد.

شكى نيست كه عوامل مختلفى در نهضت ملى شدن نفت دخيل بودند؛نظام بين‌الملل و جنگ سرد،رقابت ابرقدرت‌ها در ايران و انعكاس آن در بين نخبگان ايرانى طرفدار انگليس،شوروى و امريكا،به ويژه در مجلس شوراى ملى از اين عوامل به شمار مى‌رود.تصويب قوانين مربوط‍‌ به نفت،بحث‌ها و مجادلات نفتى بين نمايندگان مجلس شوراى ملى،تصويب قانون تحريم امتياز نفت در ۱۱ آذر ۱۳۲۳،تصويب قانون رد مقاوله نامه نفتى دولت با شوروى در ۲۹ مهر ۱۳۲۶ و طرح قرارداد الحاقى گس-گلشائيان از جمله مباحثى بود كه مردم را نسبت به حقوق از دست رفته خود در قرارداد نفتى با انگليس حساس مى‌كرد،اما هيچ فرد يا گروهى نتوانست مانند عالمان شيعه در بسط‍‌ و گسترش انديشه حق‌خواهى مردم مؤثر واقع شود.

آيت‌الله كاشانى اولين كسى بود كه از آغاز دهه ۲۰ مسأله استيفاى حقوق ملت و قطع دست انگليس را از نفت ايران مطرح كرد؛اين در حالى بود كه نخبگانى چون مصدق هنوز قرارداد نفتى را طرفينى مى‌دانستند و فسخ يك طرفة آن را غيرقانونى مى‌شمردند.

 

 

آيت‌الله كاشانى كه در بند زندان انگليسى‌ها بود،خطاب به آنان گفت

«اگر زنده ماندم كارى مى‌كنم كه اين ملت مسلمان يك قطره نفت به انگليس ندهند.»

 

وى در خطبه‌هاى نماز عيد فطر-۱۳۲۷/۵/۱۶ ش-اعلام كرد«تا قطع كامل ايادى استعمار انگليس و استيفاى حقيقى و جدى حقوق ملت ايران از شركت غاصب نفت جنوب به مبارزة خود ادامه»مى‌دهيم.در اوايل بهمن همان سال،آيت‌الله كاشانى با صدور اطلاعيه‌اى خواستار«لغو كامل قرارداد ۱۳۱۲»شد و به دليل همين اعلاميه دستگير و به لبنان تبعيد شد.اين در حالى بود كه مصدق اصل قرارداد الحاقى گس-گلشائيان را پذيرفته بود و تنها بر سر بعضى از جزئيات آن بحث مى‌كرد

 

آيت‌الله كاشانى، پس از بازگشت پيروزمندانه از تبعيد لبنان-خرداد ۱۳۲۹-در پيامى كه به نمايندگان مجلس داد و توسط‍‌ مصدق قرائت شد،صريحاً در رد قرارداد الحاقى سخن راند  .

 

«مخالفت مردم را با هر قراردادى كه مشعر بر تثبيت و تأييد عقد اكراهى غير نافذ در ۱۳۱۲ باشد»اعلام مى‌نمايم.

وى در اين بيانيه با طرح شعار«نفت ايران متعلق به ملت ايران است»دست رد به هر نوع سازش با انگليس زد و تا زمان تصويب قانون ملى شدن صنعت نفت،با برگزارى چندين تجمع،صدور بيانيه،انجام مصاحبه و بسيج مردم،عرصه را بر نمايندگان سازشكار مجلس شوراى ملى تنگ كرد.

 

به دنبال طرح ملى شدن صنعت نفت توسط‍‌ آيت‌الله كاشانى،مراجع ديگر و عالمان وقت مانند«آيت‌الله العظمى خوانسارى،آيت‌الله بهاءالدين محلاتى،آيت‌الله شاهرودى،حجت‌الاسلام سيد محمود روحانى قمى و عده‌اى ديگر از علما و مراجع تقليد با صدور فتاوايى ضمن تجليل از آيت‌الله كاشانى نظر ايشان را در مورد ملى شدن صنعت نفت قوياً مورد تأييد قرار دادند.» ۱

 

آيت‌الله محمدتقى خوانسارى كه از مراجع ثلاث قم بود،در فتوايى اعلام كرد:

«اگر از پيغمبر(ص)بپرسند كه يك منبع مهم و فوق‌العاده ثروتى«طلاى سياه»و عايدات بى‌پايانى كه هر روز ميليون‌ها تومان از آن منبع خداداد،حقوق حقه اين ملت را به رايگان در طبق اخلاص گذارده و تقديم اجنبى

________________________________________

(1)) -1.گرو هي از هواداران نهضت اسلامي ايران و اروپا،روحانيت و اسرار فاش نشده از نهضت ملي شدن صنعت نفت،انتشارات دارالفكر،ص 15.

 

شود و مملكتى كه از ۱۵ ميليون،۱۴ ميليون آنها فاقد وسايل زندگى هستند و هر روزه دچار مخاطرات مختلفه و مبتلاى به موت اصغر و اسود شوند،نه معاش و نه لباس،نه زندگى داشته باشند و از اين منبع عظيم استفاده و بهره قابلى نبردند،چه صورت دارد؟...

[حضرت]نسبت به ما كه دارايى و اهتمام خود را صرف بنده كردن آزادگان مى‌كنيم چه خواهند فرمود؟...مسلط‍‌ نمودن اجنبى بر نفت كه مايه حيات اين ملت است غير از خفت عقل و بى‌علاقگى به جامعه و عدم توجه به مقررات و وظايف دينى و ضعف ادراك و عدم رعايت مصالح و مفاسد جامعه چيز ديگرى نبوده و نيست.»

آيت‌الله خوانسارى در پايان افتاء خود آيت‌الله كاشانى را ملاك قرار داده و مى‌گويد:

«خصوصاً با اين كه مثل حضرت مستطاب آيت‌الله كاشانى دامت بركاته كه مجتهدى عادل و با شهامت و دلسوز و فداكار براى مصالح دين و دنياى مردم،با اين همه جديت ترغيب و تحريص و مردم را بيدار مى‌كند،ديگر مجال عذرى براى كسى نمى‌ماند.» ۱

آيت‌الله محلاتى،مرجع مردم شيراز نيز در اعلاميه‌خود كليه قرارداد هايى را كه دولت‌هاى غير مشروع امضا كرده‌اند باطل اعلام كرد:

«قراردادهاى تحميلى سابق بين كشور ايران و كمپانى نفت چون علاوه بر اين كه به دست حكومت‌هاى جابره كه شرعاً و واقعاً ولايتى بر اهالى مسلمانان و ملت مظلوم اين كشور نداشته‌اند،به ضرر فاحش و برخلاف مصلحت مسلمانان بوده،لغو و بى‌اثر است و اكنون هم تهيه وسايل براى كوتاه كردن دست اجانب از سوء مداخله در كار مسلمين و اعاده عظمت و استقلال تام كشور اسلامى ايران عزيز از اهم تكاليف هر مسلمانى است.»

آيت‌الله محلاتى در پايان اعلاميه خود در حمايت و تأييد آيت‌الله كاشانى فرمودند :

«البته آقاى آيت‌الله كاشانى دامت‌بركاته نظر به همين مقدمات معروضه ابقاى معادن نفت در دست شركت اجنبى مخالف نظرشان است و به همين دليل كه عرض شد ملى شدن آن را لازم مى‌دانند.بنابراين همكارى و مساعدت با حضرت معظم‌له در اين مقصود شريف و هدف حياتى فريضه و ذمه هر مسلمانى است.» ۲

________________________________________

(1)) -1.روزنامة شاهد،1329/11/24.

(2)) -2.همان؛ص 91.

 

آيت‌الله حاج شيخ عباسعلى شاهرودى ۱در اطلاعيه‌اى اعلام كرد :

«جاى هيچ گونه ترديدى نيست كه كوتاه كردن دست اجانب از كشور و مسلمين و ملى نمودن صنعت نفت در سراسر كشور بر هر مسلمانى لازم و واجب است.»

وى در حمايت و تأييد آيت‌الله كاشانى افزود:

«خصوصاً كه مثل حضرت آيت‌الله العظمى آقاى كاشانى دامت بركاته‌العالى در رأس اين نهضت مقدس بوده و تمام اوقات شريف خود را مصروف در رفع ظلم و جور و تأمين آسايش مسلمين مى‌فرمايند...بر مسلمانان لازم است از وجود محترم امثال ايشان تبعيت و قدردانى نمايند و روى موازين شرع و دين مقدس اسلام براى مسلمين در اقدام بر(ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور)جاى هيچگونه شبهه و ترديدى نيست.» ۲

از سوى ديگر،آيت‌الله سيد حسن چهارسوقى،از علماى پرطرفدار اصفهان،در جواب استفتاى عده‌اى از مردم،بقاى شركت نفت را از موارد سلطه كفار بر مؤمنين شمرده و گفتند:

«حرمت تسليط‍‌ اجانب و كفار بر مسلمين و اموال و نفوس و اعراض و نواميس آنها از بديهيات و مسلمات و جاى هيچ شبه و ترديد نيست.لن يجعل‌الله للكافرين على‌المؤمنين سبيلاً»

وى در ادامه درباره لزوم مبارزه عمومى چنين فرمودند:

«و فرقى نيست در اين جهت بين دولت و ملت.همه در نفع و ضرر شركت دارند،بلكه در دولت بيشتر لازم است جديت و اهتمام در قطع يد اجانب و بيگانگان.»

آيت‌الله چهار سوقى در لزوم اطاعت از آيت‌الله كاشانى اضافه كرد:

«در اين موضوع پيروى از حكم مطاع و فرمايش متبع حضرت آيت‌الله كاشانى دامت بركاته لازم است.» ۳

________________________________________

(1)) -1.آيت‌الله حاج شيخ عباسعلي شاهرودي در 1320(ه‍‌-.ق)در شاهرورد متولد شد.پس از تحصيلات ابتدايي به حوزه مشهد رفت و پس از فراگيري سطوح عاليه به قم مهاجرت و در درس آيت‌الله شيخ عبدالكريم حائري شركت نمود.وي به زودي به درجه اجتهاد نايل‌آمد.پس از فوت حاج شيخ،خود تدريس خارج فقه را شروع كرد.درس خارج وي بعد از شهريور 1320 يكي از درس‌هاي پررونق قم بود.وي علاوه بر رساله عمليه چندين كتاب اصولي و فقهي و كلامي نوشته است.آيت‌الله شاهرودي در 1383(ه‍‌-.ق)و در 63 سالگي وفات نمود و در قم دفن شد.

(2)) -2.همان؛ص 94.

(3)) -3.نكته مهم در فتاوا اين است كه مبناي فتواي علما بر اصل عدم سلطه يا قاعده نفي‌سبيل بود.اين مبنا،از دوره آغازين استعمار،دكترين نوين مبارزاتي علماي شيعه را تشكيل مي‌دهد؛همان مبنايي كه در نهضت تنباكو،جهاد عالمان شيعه با روس و سپس نهضت امام خميني(ره)مبنا قرار گرفت.

 

 

آیة الله  حاج شيخ باقر رسولى عالم و پيشواى مردم گيلان نيز در پاسخ استفتاى عده‌اى از مؤمنان اعلام كرد:

«لزوم استرداد حقوق مغصوبه از ستمكاران ضرورى و مجمع عليه جميع ديانات و اقوام و ملل مختلفه مى‌باشد...بنابراين پيروى و همكارى با حضرت آيت‌الله كاشانى مدظله و جبهه ملى ادام‌الله بقائهم و هر سازمانى كه بر عليه ستمكاران تأسيس شده،لازم و متحتم است.» ۱

آيت‌الله حاج سيد محمود روحانى قمى ۲از علماى بزرگ و فقهاى به نام قم در فتوايى اعلام كرد:

«نفت و معادن آن ملك مسلمين و مال ايرانيان است و منافع او را اجانب مى‌برد و چندين ميليون جمعيت از زن و بچه ايرانى دچار بدبختى و بيچارگى است كه در نتيجه هموطنان ما دچار فساد اخلاق و اختلافات مسلكى كه عالم بشريت را تهديد مى‌نمايد،شده‌اند و اگر منافع منابع اين مملكت عايد ملت شود،تمام بدبختى‌ها و پريشانى‌ها مرتفع خواهد شد...و اين حكم روى موازين شرع و از ضروريات دين است و مطابق نص‌آية مباركة؛لن يجعل الله للكافرين على‌المؤمنين؛واضح و مبرهن است.»

 

آيت‌الله قمى رهبرى آيت‌الله كاشانى را در اين فتوا تأييد كرده و آن را ملاك حقانيت و لزوم ملى شدن صنعت نفت اعلام كرد:

«با توجه به اين كه مثل حضرت آيت‌الله آقاى حاج ابوالقاسم كاشانى دام‌ظله كه از اول عمر زندگانى خود اشتغال به اصلاح امور مسلمين و خيرخواهى مردم و مبارزه با دشمنان دين و دنياى مسلمين بوده‌اند و در مقام دفاع از حقوق حقه ايرانيان از هيچ‌گونه فداكارى و مبارزه دريغ ننموده‌اند و با اطلاع كاملى كه از سياست دارند و در رأس اين نهضت مقدس قرار گرفته‌اند و با كمال جديت،امر و قيام مى‌فرمايند،بر ملى شدن صنعت نفت در سراسر كشور،راهى براى شبهه باقى نماند. بنابراين بر تمام مسلمين و هموطنان عزيز حتم و لازم است كه نهايت سعى و كوشش را مبذول دارند تا گريبان خود را از چنگال جابرانة اجانب خلاص و سعادت را نصيب خود نمايند.» ۳

همچنين آيت‌الله حاج شيخ محمدرضا كلباسى از علماى بزرگ مشهد نيز در پاسخ به استفتايى در مورد ملى شدن نفت نوشت:

________________________________________

(1)) -1.همان.

(2)) -2.آيت‌الله سيد محمود روحاني قمي در 1307 ق در خانواده‌اي روحاني در قم متولد شد.پس از پايان دوره سطح به نجف رفته و در درس آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني شركت كرد.مدتي نيز در حوزه علميه مشهد از درس آيت‌الله آقا حسين قمي بهره‌برد و پس از مراجعت به قم از مدرسين به نام اين حوزه شد.وي پدر مرحوم آيت‌الله سيدمحمد روحاني و آقا سيد صادق روحاني است.

(3)) -3.خواندنيها؛سال 11؛شمارة 60.

 

«...طلب حق و گرفتن آن از وظايف اوليه هر مسلمانى است...ترديدى ندارم كه معادن نفت ايران حق اوليه ايرانيان است...اعتراف مى‌كنم كه زبونى و سستى خودمان باعث شده كه اين ثروت هنگفت ملى سال‌ها به رايگان در اختيار ديگران باشد و غاصبانه حق مشروع ما را تاراج نمايند...امروز بر فرد فرد مسلمانان لازم است كه از موقعيت استفاده و نسبت به استيفاى حقوق حقه خود از شركت نفت و ملى شدن آن مجاهدت و مساعى جميله حضرت آيت‌الله كاشانى را پشتيبانى نمايند.» ۱

همچنين حجج‌اسلام حاج‌سيد حسين خادمى و حاج شيخ مرتضى مدرسى اردكانى از اصفهان و حاج سيد مصطفى سيدالعراقين و آيت‌الله حاج شيخ مهدى نجفى نيز در حمايت از ملى شدن نفت اعلاميه‌هايى صادر كردند. ۲

آيت‌الله فقيه سبزوارى از علماى مشهد نيز فتوايى داير بر لزوم خلع يد از شركت نفت صادر كرد. ۳

علما،رهبرى آيت‌الله كاشانى را در جنبش ملى كردن صنعت نفت پذيرفته و از مردم مى‌خواستند كه از وى پيروى كنند.بديهى است كه اين عالمان كه هر كدام در حوزه خود داراى نفوذ و صاحب فتوا بوده‌اند،تأثير بسيارى در بسيج عمومى و مردمى كردن مبارزه براى ملى كردن صنعت نفت داشته‌اند.

موضوعى كه در اين قسمت مهم است نقش آيت‌الله بروجردى است.سؤال اين است كه چرا آيت‌الله بروجردى كه بزرگترين مرجع زمان بود،موضع فعالى نگرفت.برخى آيت‌الله بروجردى را ماهيتاً يك مرجع غيرسياسى مى‌دانند و معتقدند به همين دليل نيز ايشان در نهضت ملى شدن صنعت نفت موضع‌گيرى نكرد.اما اين پاسخ قانع‌كننده نيست؛اولاً آيت‌الله بروجردى ماهيتاً يك شخصيت سياسى بود.ثانياً وى از شاگردان برجستة آخوند خراسانى و شيخ‌الشريعه اصفهانى به حساب مى‌آمد كه هر دو مراجع مبارز و سياسى بودند.نكته سوم اين كه آيت‌الله بروجردى از قيام حاج شيخ‌نورالله اصفهانى و مهاجرت علما به قم-۱۳۰۶-حمايت كرد كه به دستگيرى و بازداشت صد روزه وى انجاميد.نكته چهارم اين كه آيت‌الله بروجردى معتقد به ولايت فقيه بود و در درس فقه خود هميشه از ابعاد سياسى احكام اسلامى دفاع مى‌كرد.پنجم،در ۱۳۲۲ش است كه وى از خواسته‌هاى آيت‌الله قمى دفاع كرد و دولت را به كشاندن عشاير مسلح به تهران تهديد كرد.آخر كلام اين كه آيت‌الله

________________________________________

(1)) -1.روزنامه شاهد؛1329/12/16.

(2)) -2.همان؛ص 2.

(3)) -3.غلامرضا جلالي؛تقويم تاريخ خراسان؛ص 118.

 

 

 

بروجردى رسماً از مبارزات مردم فلسطين حمايت مى‌كرد و در مقابل بعضى از اقدامات رژيم پهلوى موضع‌گيرى مى‌كرد.

با اين حال آيت‌الله بروجردى معتقد بود كه يك نهضت اسلامى به دو نيروى اصلى نياز دارد:مردم و كادر رهبرى.وى معتقد بود جامعه اسلامى در حال حاضر فاقد كادر رهبرى است و به همين دليل نيز تمام همت خود را صرف بازسازى حوزه علميه قم كرد.

نكته ديگر اين كه آيت‌الله بروجردى شاهد تجربه مشروطيت بود.وى ديده بود كه چگونه اين نهضت با تلاش عالمان وقت و رهبرى استادش-آخوند خراسانى-به بار نشست،اما در اولين فرصت،متجددان غير مذهبى،روحانيت را كنار زده و مشروطه را به انحراف كشاندند.آيت‌الله بروجردى جبهه ملى و مصدق را باور نداشت و تا آخر نيز بر همين ناباورى ماند.به همين دليل به نهضتى كه در يك سوى آن جبهه ملى و مصدق ايستاده بودند،با احتياط‍‌ مى‌نگريست.

موضع‌گيرى‌هاى آيت‌الله بروجردى در قبال آيت‌الله كاشانى،قبل و بعد از اتحاد با مصدق،مى‌تواند شاهدى بر اين مدعا باشد.

در خرداد ۱۳۲۷،آيت‌الله كاشانى تظاهراتى عليه نخست‌وزيرى هژبر ساماندهى كرد كه به درگيرى و كشته‌و زخمى‌شدن عده‌اى از مردم متدين انجاميد.آيت‌الله بروجردى در اعلاميه‌اى از آيت‌الله كاشانى حمايت كرده و وى را فردى كه«جز صلاح جامعه و ملت و دفع ظلم و ستم نهضت دينى نموده‌اند و جز در مقام مبارزه با استبداد و ديكتاتورى»نيست،معرفى كرد.

پس از جدايى آيت‌الله كاشانى از جبهه ملى نيز،آيت‌الله بروجردى وى را مورد حمايت مالى قرار داده و از وى با احترام ياد مى‌كرد.

با اين همه نبايد فراموش كنيم كه آيت‌الله بروجردى هيچگاه نهضت ملى شدن نفت را نفى نكرد،بلكه به روايت آيت‌الله سلطانى،ايشان مى‌فرمود:

«روحانيت به هيچ‌وجه نبايد با اين حركت مخالفت كند اگر با اين حركت مردمى مخالفت كند و اين حركت ناكام بماند در تاريخ ايران ضبط‍‌ مى‌شود كه روحانيت سبب اين كار شد.لذا به آقاى بهبهانى و علماى تهران نوشتم كه مخالفت نكند.»

والسلام عليكم و رحمت‌الله و بركاته

 

 

________________________________________

 

منبع :

کتاب نشست تخصصي روحانيت و نهضت ملي شدن صنعت نفت

 (۱۳۸۴: تهران) ، صفحه 13

مؤسسه مطالعات و پژوهشهاى سیاسى