یادی از باغ رضوان  در مقاله ای توصیفی از :  استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

 

یادی از باغ رضوان

در مقاله ای توصیفی از :

استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

از شاگردان :

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

پژوهش و تدوین :

سید محمد فقیه سبزواری

 

دانلود با فرمت word

دانلود با فرمت pdf

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( 3 )

 

برخی از شاگردان شهیر و فرهیخته

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

قسمت سوم

شامل فرهیختگان :

داوری ، شیخ حسن  -   رجائى صدر الشريعه ، سید محمد رضا  -  رضایی خراسانی (نیشابوری) ، سید عبدالحسین  -  رضوی مالستانی ، سید شاموسی  -  سلطانی گلشیخی ، ابراهیم  -  سنگانی ، محمد باقر  -  شاهرودی ، شیخ عباسعلی  -  شریعتی مزینانی  ، محمد تقی  -   شفیعی کدکنی ، دکتر محمد رضا  و  شکرانی ، شیخ حسین  .

 

 

 

دانلود با فرمت word

 

دانلود با فرمت pdf

 

تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7257

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7258

 

روایتی از حال وهوای کلاس استاد مشهور ادبیات ، دکتر شفیعی کدکنی ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

روایتی از حال وهوای کلاس استاد مشهور ادبیات

 یادداشت شهریار شاهین دژی به مناسبت  هفتاد و هفتمین زادروز محمدرضا شفیعی کدکنی

یکی از شاگران استاد شفیعی کدکنی می نویسد: نخستین حضورم در کلاس ایشان را خوب به یاد دارم. کلاس در کتابخانه برگزار می‌ شد و میزها به  صورت دایره وار چیده شده بودند. بعضی روی صندلی ها نشسته و عده زیادی در کنار قفسه های کتاب ایستاده بودند. من نیز به گوشه ای رفتم و ایستادم؛ در پوست خود نمی گنجیدم که دیدم «مردی است می سراید خورشید در گلویش.»

شهریار شاهین دژی - مدرس و محقق ادبیات - به مناسبت قرار داشتن در آستانه هفتاد و هفتمین زادروز محمدرضا شفیعی کدکنی در روزنامه «ایران» نوشته است:

تو درخت روشنایی گل مهر برگ و بارت / تو شمیم آشنایی همه شوق ها نثارت... / تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند... / ز زبان سرخ آلاله شنیدم این ترانه / که اگر جهان بر آب است / ترنّم تو بادا و / شکوه جاودانه

مهرماه سال 1318، کدکنِ نیشابور، زادگاه مردی شد با سری به رفعت سماوات و دلی به وسعت اقیانوس. او تحصیل را از خانه و مکتبخانه آغاز کرد و به دبستان و دبیرستان نرفت. از همان کودکی مبانی زبان فارسی و عربی را نزد پدرش آموخت. در کنار آموزش علوم ادبی، علوم حوزوی مانند فقه و اصول و منطق را نزد استادانی چون ادیب نیشابوری، آیت الله حسین سبزواری، میرزا محمد هاشم قزوینی فراگرفت. در سال 1341 به دانشگاه فردوسی مشهد رفت و در آنجا محضر بزرگانی چون غلامحسین یوسفی و علی اکبر فیاض را درک کرد. از دیگر بزرگانی که او بعد از آمدن به تهران با آنها همنشین شد می توان به غلامحسین مصاحب در دایرة المعارف فارسی، مجتبی مینوی در بنیاد شاهنامه، پرویز خانلری و بدیع الزمان فروزانفر در دانشگاه تهران اشاره کرد. همانجا بود که فروزانفر بعد از جلسه دفاع او از پایان نامه اش با عنوان «صور خیال در شعر فارسی»، جمله «افتخاری برای فضل و فضیلت» را در دعوت ایشان به دانشگاه مرقوم کرد.

خانلری اندکی بعد یعنی در سال 1344 در مجله «سخن» نوشت: «استادان فاضل دانشگاه تهران آثار ارزنده ای انتشار داده اند و میان پرورش یافتگان این دستگاه، جوانان صاحب طبع و هنرمند و پرشور به وجود آمده ‌اند، از جمله شفیعی کدکنی.»

این مرد همان کسی بود که از همان سال ها تا امروز استاد بی مانند دانشگاه تهران باقی مانده است. او نه تنها در ساحت های علمی متعدد مانند پژوهش روی دقایق عرفان و ادب فارسی یگانه است بلکه توانسته به سرودن بهترین نمونه های شعر نو و کلاسیک نیز بپردازد. ظاهراً تاکنون نیز کسی نتوانسته جمع این همه اضداد باشد. همچنین شفیعی کدکنی توانسته شاگردان بسیاری پرورش دهد که بعضی از آنها امروز استادان بنام کشورند.

نخستین حضورم را در کلاس ایشان خوب به یاد دارم. کلاس در کتابخانه برگزار می‌ شد و میزها به  صورت دایره وار چیده شده بودند. بعضی روی صندلی ها نشسته و عده زیادی در کنار قفسه های کتاب ایستاده بودند. من نیز به گوشه ای رفتم و ایستادم؛ در پوست خود نمی گنجیدم که دیدم «مردی است می سراید خورشید در گلویش.»

کلاس هایش هیچ گاه قوانین دست و پاگیر و مدرسی معمول را ندارد، خبری از حضور و غیاب نیست، محدودیتی وجود ندارد، عاشقی و هواداری و سرمستی کافیست. بارها دانشجویانی را از رشته‌ های دیگر سر کلاس ایشان دیده ام، بسیار اوقاتی بوده که تعداد دانشجویان و اشخاص متفّرقه از هر کجا و در هر سن و سال از تعداد دانشجویان رسمی بیشتر بوده است. به کرّات افرادی را دیده ام که به شوق کلاس ایشان شب از شهرستان حرکت کرده و صبح به دانشگاه رسیده اند و بعد از کلاس، دوباره راهی دیار خویش شده اند.

کلاس های دکتر شفیعی از لحظه ورود او به دانشگاه و کنار مجسمه فردوسی و گاهی قبل از آن در خیابان 16 آذر آغاز می شود، در راه پله یا آسانسور ادامه می یابد، به کلاس اصلی می رسد و ساعت ها ادامه دارد ولی به آنجا نیز ختم نمی شود. گاهی استاد زمان های زیادی را در راهرو و پلکان صرف پاسخ دادن به دانشجویان کرده و این سوالات تا لحظه خروج ایشان از دانشگاه ادامه دارد. روش تدریس شان منحصر به فرد است؛ مبتنی بر روخوانی از جزوه و کتاب نیست؛ شروع بحث، سوالی است که دانشجویان می پرسند.

گذراندن واحد درسی با ایشان منوط به مطالعه دقیق و عمیق چندین منبع و کتاب و تسلط کامل به آنهاست؛ و انجام تحقیقی که قابلیت تبدیل به کتاب را خواهد داشت. امتحاناتشان اگر از آزمون ورودی دانشگاه مشکل تر نباشد، آسانتر نیست! بسیاری از تحقیق ها را قبول نمی کنند و می گویند: «کل اینها را می شود در چند ساعت با رایانه پیدا کرد!» و در جایی می گفتند: «فروزانفر برای پیدا کردن منبع یک بیت، مدت زیادی چاپ کتابی را به تعویق انداخت و کتب زیادی را به مطالعه گرفت!» از خود ایشان شنیدم که: «فرد یا نباید با من درسی را بگذراند یا اگر گذراند باید با سواد بگذراند. ناسلامتی شما دانشجوی امروز ادبیات و استادان آینده خواهید بود.» البته همین ها باعث می شود بسیاری از دانشجویان با ایشان به صورت رسمی واحدی را انتخاب نکنند.

زیرا می دانند عبور از این سد براحتی میسر نخواهد بود. روش ایشان در نمره دادن بسیار جالب توجه است و حافظه شان در به خاطر سپردن نمرات دانشجویان شگفت انگیز! چنانکه مثلاً نمرات دانشجویان دهه پنجاه را نیز به یاد دارند و البته شاید این چندان خوشایند برخی دانشجویان تنبل که امروز مقام و مرتبتی تازه یافته اند نباشد.

تا در یادها هست، سه شنبه ها روز کلاس ایشان بوده و فقط آن روزها به تدریس می پردازند. به قول قیصر امین پور: «راستی روزهای سه شنبه پایتخت جهان بود.» بقیه روزها به تحقیق می پردازند و از همین روست که خوشبختانه توانسته اند آثار زیادی را به رشته تحریر درآورند. جز آنکه استعداد شگفت انگیز و همت و پشتکاری ستودنی دارند.

شفیعی آمیزه ای است از دانش و بینش و منش. هنر و ذوق و اخلاق را به هم آمیخته است. او در تمام زمینه های نظم و نثر فارسی، عربی، انگلیسی، فقه، فلسفه، تاریخ و مکتب های ایران و جهان، تبحری مثال‌زدنی دارد. به قول محمود دولت آبادی: «شفیعی پلی است میان گذشته و آینده.»

بر اساس این گزارش، محمدرضا شفیعی کدکنی، نمادی‌ است از یک چهره تمام عیار ادبی، شاعر، منتقد، مصحّح و مورّخ. آثار استاد را می توان از چند منظر نگریست که به حق در هر کدام بی بدیل است:

ترجمه ها مانند: «آفرینش و تاریخ» از زبان عربی و «تصوّف اسلامی و رابطه انسان و خدا» از زبان انگلیسی، که چنان با مهارت انجام شده است که خواننده را از متن اصلی بی نیاز می کند.

نقد و تحقیق از جمله «صور خیال در شعر فارسی» و «موسیقی شعر» که هریک نشانه ایست از دامنه گسترد   علمی او. تعریف ماندگار ایشان از شعر اینچنین است: «گره خوردگی عاطفه و تخّیل که در زبانی آهنگین شکل می گیرد.»

وی همچنین کلمات جدید بسیاری را به زبان فارسی تقدیم کرده است. یعنی بسیاری از معادل های فارسی برخی اصطلاحات فرنگی که امروز در میان مردم جا افتاده است ساخته شفیعی است.

تصحیح انتقادی متون کهن همچون مجموعه آثار عطار و «اسرار التوحید» و مجموعه اشعار مانند «هزاره دوم آهوی کوهی» و «آیینه ای برای صداها» از جمله آثار اوست.

وی به شعر کلاسیک و نو مسلّط است و پرواز خیال در اشعار او هویداست. ایشان معتقدند که شعر خوب شعری است که حافظه مردم آن را به خاطر بسپارد. به واقع این معیار در مورد شعر خودش کاملاً صادق است. زرین کوب شعر او را «شعر جوهردار، شعر بی نقاب» می خواند.

غلامحسین یوسفی نیز می گوید: «او افزون بر بهره مندی از قریحه و فطرت شاعری در شعر خویش از دیدگاهی انسانی و اجتماعی سخن می گوید و چون از فرهنگ ایران و زبان فارسی بهره ور است می تواند اندیشه ها و دریافت ها و پدیده های زیبای جهان شاعرانه خود را به صورتی دلکش و پر تأثیر به ما عرضه کند.»

اخوان او را اینگونه توصیف می کند: «تو در فارسی سرایی هشیار و دقیقی و شسته و پاکیزه گوی، بارک الله تو. بخوان، بگو، بسرای، هر چه بیشتر بهتر.»

مقالات در مجله های معتبر

از جمله فعالیت های برون مرزی ایشان نیز می توان به این موارد اشاره کرد:

فرصت مطالعاتی در دانشگاه های آکسفورد و پرینستون.

مسافرت به اروپا به همراه اخوان به دعوت خانه فرهنگ های جهان در آلمان

مسافرت به ژاپن به دعوت بنیاد فرهنگ ژاپن

دعوت برای تدریس در دانشگاه هاروارد


منبع: ایسنا

تبیان

تبحر مرحوم فقیه سبزواری در فلسفه

نتیجه تصویری

 

تبحرّ مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در فلسفه

 از دید استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی

 

مرحوم آیة الله فقیه سبزواری ، پیش از هجرت به نجف اشرف برای تکمیل دوره عالی فقه و اصول ؛ و نیل به مرتبه اجتهاد ، از یک فرصت طلایی برای تحصیل فلسفه در سبزوار ، بهره کامل برد .

 

 او ، فلسفه را نزد افتخار الحکماء ، شاگرد برجسته  و بی نظیر حاج ملاهادی سبزواری آموخت . افتخار الحکماء ، علاوه بر تخصص در فلسفه ، در طبّ و سایر علوم رایج عصر خود سرآمد بود  ؛ و علمای بسیار ، به  شاگردی در مکتبش ، مباهات می کنند .

 

استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی ، استاد ممتاز دانشگاه تهران ، شاعر و نویسنده شهیر ، در مقاله ای تحت عنوان :

 " کتابفروشی های پنجاه سال پیش مشهد " که در مجله فرهنگی و هنری بخارا  , فروردین و اردیبهشت 1388 - شماره 70  به چاپ رسیده است ، نوشته اند :

 

"  حال  که به اینجا رسید ،  بد نیست از یک تن دیگر که در این شاخه  از معرفت ،  بر من حق استادی دارد‌ ، یاد‌ کنم ؛ و آن مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است که  "  امور عامّه  شرح منظومه " را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قبول  نکند  و می گفت  : من سالهاست«تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد،از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم ، بهتر و مسلّط و خوش‌تقریرتر بود    .

مادر استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی مدفون در باغ رضوان

 

 

مادر استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی مدفون در باغ رضوان

 

کتابفروشی های مشهد

 

از پیشینه‌ کتابفروشی‌ در مشهد، دوره‌ مشروطیت‌ به‌ بعد، که‌ عصر رونق‌ چاپ‌ و نشر در سراسر ایران‌ بوده‌ است‌، خبری‌ در جایی‌ ندیده‌ام‌. شاید اگر کسانی‌ روزنامه‌های‌ محلّی‌ مشهدِ سالهای‌ واپسین‌ قرن‌ سیزدهم‌ و سالهای‌ آغازین‌ قرن‌ چهاردهم‌ را به‌ دقّت‌ ورق‌ زنند، اطلاعاتی‌ درین‌ باره‌ به‌ دست‌ آید. همین‌قدر می‌دانم‌ که‌ یکی‌ از قدیم‌ترین‌ کتابفروشان‌ مشهد در اواخر قرن‌ سیزدهم‌ شمسی‌، یعنی‌ حدود عصر احمد شاه‌ و آغاز رضاشاه‌، یکی‌ از نوادگان‌ جودی‌ مشهدی‌ شاعر مشهور خراسانی‌ بوده‌ است‌ که‌ مراثی‌ این‌ جودی‌ درباره‌ اهل‌ بیت‌ شهرت‌ بسیار دارد و دیوانش‌ یکی‌ از مشهورترین‌ دیوانهای‌ شعر مرثیه‌ اهل‌ بیت‌ است‌. جودی‌ خود در ۱۳۰۰ ه . ق‌ یعنی‌ حدود یک‌ صد و بیست‌ و پنج‌ سال‌ پیش‌ ازین‌ در گذشته‌ و .....

ادامه نوشته

کتاب و کتابخوانی ، مشهد و کتابفروشی های پنجاه سال پیش

 

کتاب و کتابخوانی ، مشهد و کتابفروشی های پنجاه سال پیش

 

از مجموعه نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری از دیدگاه استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی یکی از شاگردان آن مرحوم  :

در بست‌ بالا‌ خـیابان و بـعد از کتابفروشی فردوسی یک کتابفروشی دیگر هم بود که به‌ نظرم‌ نامش«دانش»بود و من از نام‌ و نشان صاحبش چیزی به‌ یاد‌ ندارم ولی در سال‌های حدود‌ 1336‌-1337 استاد محمد باقر بهبودی،که از طـلاب فـاضل آن روزگار (1).مرحوم فلسفی‌ اصفهانی‌(متولد حدود 1299 قمری و متوفیّدر‌ هفدهم‌ رجب‌ 1399 هجری قمری‌)نام‌ اصلی آن مرحوم،شیخ‌ غلامحسین‌ لطفی‌زاده بود ولی به فلسفی اصفهانی شهرت داشت و در سمت جنوب شرقی مدرسهء خـیراتخان‌ اطـاقی‌ داشـت و کارش بیشتر تدریس علوم عـقلی‌ بـود‌ و بـیشتر«شرح‌ منظومه‌»و«اسفار‌» و«شرح نفیس.»من در‌ سالهای 1336 و 1335 منطق شرح منظومه و بخشی از الاهیات بالمعنی الأعم(امور عامه)آن را‌ نزد‌ آن بزرگوار خواندم و او در کار‌ تـدریس‌ ایـن‌گونه‌ مـتنها‌ بسیار‌ ورزیده و چیره‌دست بود‌.مردی‌ زاهد و فروتن و صـاحب ذوق بـود و در ضمن در دروس منطق و حکمت استشهادات ذوقی بسیار داشت.یادم‌ می‌آید‌ که‌ همان اول که حکیم سبزواری کتاب را‌ با‌ سرفصلهایی‌ از‌ قبیل‌«غـوص‌ فـی»آغـاز می‌کند این رباعی بسیار زیبا را ازو شنیدم و نمی‌دانم از کیست:

غوّاصی کـُن گرت گهر می‌باید

غوّاصان را چار هنر می‌باید

 جان بر کف دست‌ و رشته اندر کف دوست‌

 دم نازدن و قدم ز سـر مـی‌باید

حـال که به اینجا رسید بد نیست از یک تن دیگر که دریـن شـاخه از معرفت بر من حق استادی دارد‌ یاد‌ کنم و آن مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است کـه امـور عـامّهء شرح منظومه را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قـبول‌ نـکند‌ و مـی‌گفت : من سالهاست«تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد،از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم بهتر و مسلّط و خوش‌تقریرتر بـود.

مجله فرهنگی و هنری " بخارا " 175 بخارا , فروردین و اردیبهشت 1388 - شماره 70

نشانی مطالعه یا دانلود مقاله  :

http://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/487754

نشانی فهرست مقالات علمی - ادبی و پژوهشی استاد دکتر محمد رضا شفیعی کدکنی :

http://abdorezasabzi.persianblog.ir/post/381/