خاطرات مرحوم استاد کاظم مدیر شانه چی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
نگين حوزه مشهد
خاطرات مرحوم استاد کاظم مدیر شانه چی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
آنچه در پي مي آيد گفت وگويي است با مرحوم كاظم مدير شانه چي كه خاطره هاي خود را ضمن تشريح وضعيت علمي حوزه علميه مشهد و نقش مرحوم حاج ميرزا هاشم قزويني بيان مي كند.
اين گفت وگو كه به صورت گفتار مستقيم تنظيم شده و دركيهان فرهنگي به چاپ رسيده اكنون براي تعميم فائده، تقديم خوانندگان عزيز روزنامه مي شود.
با تقديم سپاس خود به ستاد بزرگداشت آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني كه اين گفت وگو را در اختيار ما قرار دادند.
نگين حوزه مشهد
تعطيلي مراكز و حوزه هاي علميه
بر اثر سياست هاي خائنانه و مزدورانه رضاخان در مذهب زدايي، خسارت قابل توجهي به حوزه هاي علميه و صنف روحانيت وارد شده بود. مراكز تحصيلي حوزه تعطيل شده بود، فقط يكي دو مدرسه خلوت با تعداد اندكي از اهل علم، نيمه داير بود. چند نفري هم كه به مدرسه مثلاً خيراتخان رفت وآمد داشتند، براثر فشارها و تنگناهاي به وجود آمده از حكومت رضاخان، ناگزير از لباس خارج گرديدند و با لباس شخصي رفت و آمد مي كردند.
در سال 1320 شمسي اوضاع كلي آشفته شد، روس ها مشهد را تصرف كردند. هواپيماهاي روسي مراكز نظامي را بمباران كردند.
ما نخستين طلاب جديد پس از دوره رضاخاني بوديم كه در مشهد و در مدرسه نواب به تحصيل علوم ديني پرداختيم، چند نفر ديگر هم كه فارغ التحصيل دبيرستان بودند به توصيه مرحوم آيت الله آقاميرزامهدي اصفهاني طلبه شده بودند. حدود 7 يا 8 نفر مي شديم. بعد از شهريور 1320 فضاي عمومي باز شد و فشارهاي دوره رضاخاني كاهش پيدا كرد. مدارس علميه يكي پس از ديگري بازسازي شده و پذيراي طلاب جديد مي شدند. رضاخان و آتاترك از سوي استعمار پير انگليس ماموريت يافته بودند كه در تركيه و ايران، دين زدايي كنند و نظام و فرهنگ لائيك را حاكم كنند. از اين رو، هرگونه مظاهر رسمي دين را ممنوع كردند چنان كه رضاخان مراسم مذهبي را در ايران ممنوع كرد. جلوي مجالس وعظ و تبليغ و عزاداري ها را گرفت. پوشيدن لباس هاي سنتي (پالتو و قبا) را ممنوع ساخت و دستور لباس هاي فرنگي و متحدالشكل داد. چادر و هرگونه پوشش (حجاب) را براي زنان منع كرد. در اين ميان، صنف اهل علم و روحانيت كه يك نهاد مذهبي و متكفل امور ديني مردم بود، بيش از همه صدمه ديد و رژيم متعرض آن بود.
تمام مدارس علميه و مراكز مربوط به آنها را در سراسر كشور حتي شهرهاي مذهبي و داراي حوزه هاي علميه بزرگ و صدها ساله را تعطيل كردند. مدارس علميه يا تخريب شد، يا به اجاره براي انبار بازاريان داده شد. يا به اداره فرهنگ براي دبستان واگذار شد. پوشيدن لباس روحانيت ممنوع گشت. هركس با لباس روحاني نمي توانست در كوچه و بازار ظاهر شود، دو سه مدرسه در مشهد نيز ظاهراً در اختيار اوقاف قرار گرفته بود. بيش از ده مدرسه علميه تعطيل و در اختيار اهل علم نبود. فقط در اين ميان دو يا سه مدرسه بود كه روزها اهل علم بدون لباس، از يكي دو حجره آنها مختصر استفاده اي مي كردند.
چند اتاق از مدرسه سليمانيه مورد استفاده برخي اهل علم بود. يكي دو حجره نزديك در ورودي روزها باز مي شد و برخي از علما و فضلاي قديمي حوزه ها مانند مرحوم حاج شيخ علي اكبر نهاوندي، مرحوم ميرزا احمد كفايي، مرحوم حاج شيخ كاظم دامغاني، مرحوم بجستاني كه بعداً رئيس دفتر حاج ميرزااحمد آقازاده شد. در اين حجره ها چند ساعتي گرد مي آمدند، مرحوم بجستاني دركارهاي اداري و امور اجتماعي حوزه بسيار وارد بود. از اين رو از جانب مرحوم كفايي براي مسايل حوزه و نظام وظيفه طلاب كارهاي سودمندي انجام داد.
مدرسه خيراتخان نيز در اختيار اوقاف بود و از نظر وضع ساختماني بد نبود. افراد فاضلي بدانجا رفت و آمد داشتند. از اين جمع، تعداد اندكي ساكن بودند و برخي هم روزانه براي تدريس يا گفت وگوهاي علمي مي آمدند.
مدرسه نواب در اختيار سازمان اوقاف بود. تعداد دو يا سه نفري از اهل علم كه سابقه اي داشتند آنجا حضور مي يافتند، مدرسه رو به خرابي گذاشته بود. خود بنده به جهت نزديك بودن مدرسه نواب به محل سكونتمان به اين مدرسه آمدم، حجره اي كه قسمتي از سقفش فرو ريخته بود را به كمك بنا و كارگر تعمير كرديم تا توانستم استفاده كنم.
تعداد محدودي كه به كار روحانيت و تحصيل علوم ديني مشغول بودند، وضع خوبي نداشتند از موقوفات مدارس علميه چيزي حاصل نمي شد.
مردم نيز وضع اقتصادي شان مناسب نبود، پرداخت وجوهات شرعيه و تقسيم مراجع قم به صورت مداوم نبود، لذا اهل علم در تنگناهاي شديد معيشتي به سر مي بردند.
علت اين كه تعدادي از اهل علم از كسوت روحانيت خارج شده و براي تدريس و معلمي به دبستان هاي تازه تاسيس رفتند، نياز شديد مالي و احتياج مبرم آنان به تامين هزينه زندگي بود. وضع رقت بار معيشتي و اقتصادي تعداد اندكي باقي مانده از اهل علم، آزاردهنده بود.
مدرسه ميرزاجعفر نيز متروك و مخروبه شده و انبار مصالح ساختماني آستانه بود.
ناامني مضاعف
در جنگ جهاني، راههاي روسيه به آب هاي آزاد در تصرف آلمان ها بود، روسيه براي كمك گرفتن از متحدان خود مانند آمريكا، معبر خراسان به خليج فارس را برگزيد از اين رو مشهد از عوارض جنگ بي بهره نماند و قحطي عجيبي در ايران پيدا شد. با آن كه در خراسان موادغذايي فراوان بود ولي در مشهد نان و گندم يافت نمي شد. نان جو هم كه مخلوط با چيزهاي ديگر شده بود، قابل خوردن نبود. افراد زيادي در كنار خيابان ها با دست و پاي متورم مي مردند. صف هاي نانوايي به يكصدو پنجاه نفر مي رسيد. روس ها، ارزاق را از خراسان بردند و آنجا را متصرف شدند. تصميم داشتند، خراسان را مانند آذربايجان كه به تصرف پيشه وري درآمده و مستقل شده بود، از ايران جدا سازند. مشهد بسيار ناامن شده بود مردم سركوچه ها را بسته و نگهباني داشتند تا از خطر اشرار و دزدان در امان باشند.
حوزه مشهد
بزرگان حوزه كه اداره حوزه و تصدي امور آن را به عهده داشتند و با مرحوم آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني معاصر بودند عبارت بودند از:
1-آيت الله حاج آقا حسيني قمي
2-آيت الله آقا ميرزامهدي اصفهاني
3-آيت الله حاج شيخ علي اكبر نوقاني
4-آيت الله حاج ميرزا احمد كفايي خراساني
5-آيت الله حاج ميرزا احمد مدرس يزدي
6-آيت الله حاج سيدهادي ميلاني
7-آيت الله حاج شيخ مجتبي قزويني
8-آيت الله سيديونس اردبيلي
9-آيت الله حاج شيخ مرتضي آشتياني
10-آيت الله حاج ميرزا حسين فقيه سبزواري
اساتيد و فضلاي معاصر مرحوم آيت الله حاج شيخ هاشم قزويني كه اداره علمي حوزه را به عهده داشته و در سطوح مختلف تدريس مي كردند:
1-حاج شيخ كاظم شيرازي
2-حاج شيخ محمدرضا ترابي
3-آيت الله حاج شيخ حسين و حيدر خراساني
4-حاج شيخ محمد تقي اديب نيشابوري
5- اديب هروي
6- حاج شيخ محقق نوقاني
7- حاج شيخ حبيب الله گلپايگاني
8- حاج شيخ حسنعلي مرواريد
9- حاج شيخ عبدالنبي كجوري
10- امامي تربتي
11- آقا بزرگ شهيدي مدرس برجسته فلسفه
12- حاج ميرزا حسين سبزواري
13- حاج شيخ كاظم دامغاني
14- حاج شيخ اسدالله يزدي (استاد فلسفه، عرفان و رياضيات)
15- ايسي، استاد فلسفه و از شاگردان مرحوم شهيدي
16- حاج شيخ هادي كدكني، استاد فلسفه و از شاگردان مرحوم شهيدي.
بازگشت به مشهد
مرحوم حاج شيخ هاشم، پس از حادثه مسجد گوهرشاد، به قزوين تبعيد شده بود. پس از سقوط رضاخان، براي زيارت به مشهد آمد. به توصيه آيت الله آقا ميرزا مهدي اصفهاني، بنده و جمعي از دوستان نزد ايشان رفتيم و از وي درخواست كرديم در مشهد بمانند و تدريس را از سر بگيرند. خوشبختانه پذيرفتند و سه كتاب درسي «رسائل»، «مكاسب» و «كفايه» را شروع كردند. و بعدها خارج فقه و اصول نيز تدريس مي كردند.
ايشان عالمي كامل و جا افتاده بودند. در اصل ازحوزه اصفهان ظاهرا براي زيارت به مشهد مشرف شده بودند. در آن زمان، مرحوم آيت الله حاج آقا حسين قمي كه عالم درجه اول مشهد به شمار مي آمد. تدريس خارج داشت. حاج شيخ حضور درس ايشان و مرحوم آقا زاده را مغتنم شمرده مقيم مشهد شده بودند كه در قضيه مسجد گوهرشاد، ايشان را به قزوين تبعيد كردند ولي پس از رفتن رضاخان، ايشان به عنوان زيارت و شايد اقامت به مشهد بازگشتند. مرحوم آقا ميرزا مهدي اصفهاني به آقا زاده شان مرحوم حاج شيخ عليرضا دستور دادند كه با طلاب جديد نزد حاج شيخ بروند و از ايشان درخواست كنند در مشهد توقف نموده و تدريس نمايند. از اين روي ما نيز به همراه ايشان خدمت حاج شيخ هاشم رفتيم و درخواست توقف و تدريس كرديم. مرحوم حاج شيخ با سعه صدر پذيرفتند و مشغول تدريس شدند.
براي طلاب سابق، درس كفايه و براي ما رسائل و مكاسب شروع كردند ما نيز چون به درس كفايه رسيديم، شاگرد درس كفايه ايشان نيز شديم. پس از اتمام كفايه، درس خارج شروع كردند، كه دور دوم درس خارج ايشان بود.
پيش از ما، افراد فاضلي در درس خارج فقه ايشان شركت مي كردند كه برخي از آنها مانند آيت الله وحيد خراساني حفظه الله، مرحوم آقاي ترابي، آقاي رباني تربتي، آقاي امامي تربتي، مرحوم حاج شيخ محمود كلباسي پدرخانم آيت الله خزعلي بودند.
در اجتهاد و قدرت علمي حاج شيخ هاشم هيچ شكي نبود، فردي بسيار وزين و موقر و متين خيلي خوش بيان بود محضرش ابهت داشت. بدون لكنت در تدريس، با بياني شافي و وافي تدريس مي كرد. تعداد زيادي از محصلين علوم ديني و فضلاي حوزه در درس او شركت مي كردند.
ارزش هر مركز علمي به هيأت علمي و مدرسيني است كه دارد. حوزه علميه مشهد از جهت استاد نظير نداشت. رونق و نشاط علمي دوباره حوزه با حضور آن بزرگوار رقم مي خورد. درس مرحوم حاج شيخ هاشم خيلي قابل توجه بود از جهت علمي و آموزشي درس ايشان با بسياري از دروس ديگر قابل مقايسه نبود.
درس اخلاق
مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني، نه تنها سبب رونق و نشاط علمي حوزه به عنوان اصلي ترين استاد برجسته حوزه در سطوح عاليه بود، بلكه با زهد و تقواي بي نظيري كه داشت، به شيوايي و بلاغت كامل مباحث اخلاق و تربيتي را برعهده داشت كه حوزه را از جهت معنوي اداره مي كرد.
از مرحوم حاج شيخ كه محبوب همه حوزويان بود، درخواست كرديم، درس اخلاق شروع كنند، شنيده بوديم كه پيشتر مرحوم حاج شيخ عباس قمي در مدرسه ميرزا جعفر براي حوزويان درس اخلاق داشته اند. مرحوم حاج شيخ اضافه بر تذكرات بجا و موثر اخلاقي در درس هاي خود روزهاي پنج شنبه در مدرسه سليمان خان نيز درس اخلاق شروع كردند. تعداد زيادي از اهل علم در اين درس ارزشمند شركت مي كردند .اكنون نيز پس از نيم قرن بنيه علمي حوزه مشهد محصول درس هاي گرانبار و پرمغز حاج شيخ هاشم است. اكنون دانشوران و مدرسان سطوح عاليه حوزه مشهد، قم و بسياري از شهرهاي ديگر از شاگردان فرزانه آن بزرگوارند كه به نيابت از استاد خود نشاط علمي را به حوزه ها هديه مي كنند.
معاصران شيخ هاشم
معاصرين مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني، كساني بودند كه در رونق دوباره حوزه علميه مشهد موثر بودند و از جهات معيشتي صنفي، علمي و معنوي و بازسازي حوزه نقش اساسي داشتند.
مرحوم آيت الله آقا ميرزا مهدي غروي اصفهاني
وي تحصيل كرده نجف و از شاگردان دوره اول مرحوم آيت الله العظمي نائيني بودند هنوز تقريرات مرحوم نائيني چاپ نشده بود و در ايران معروف نبود ولي ايشان ديدگاه هاي وي را داشتند. ايشان در سامان يافتن دوباره حوزه بسيار موثر بودند چه از جهت شناسايي و تامين استادان زبردست و شايسته مانند مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني و غيره و چه از جهت ساماندهي اقتصادي و معيشتي از اركان حوزه به شمار مي آمدند. مجتهد و مرجع و مورد اعتماد شهر بودند. بسيار زاهد و ساده زيست بود. تامين نياز حوزه را بر نياز خود مقدم مي داشت. آن بزرگوار، مرحوم حاج ميرزا علي اكبر نوقاني را كه فرد منظم و مدير شايسته اي بود براي اداره مدرسه نواب و احياي كتابخانه آن و موقوفات مربوطه، گزينش كرد. توسط مرحوم نوقاني ماهي 20 تومان شهريه به طلاب پرداخت مي شد.
پيش از اشتغال ما به تحصيل علوم ديني مرحوم آقا ميرزا مهدي از زعماي حوزه بودند. در آن زمان چون رضاخان مدارس علميه را تعطيل كرده بود، ايشان در منزل شان خارج تدريس مي كردند، اما پس از شهريور 1320 مرحوم حاج شيخ علي اكبر نوقاني از ايشان درخواست كرد در مدرسه نواب تدريس را ادامه دهند. بنده در حدي نبودم كه در آن درس شركت كنم.
از اقدمين چنان كه يادآور شدم مرحوم بادكوبه اي (محامي) و حاج شيخ مجتبي قزويني بود. با آن كه خودشان سطوح عاليه تدريس مي كردند، اما در اين درس هم شركت مي نمودند. افرادي مانند: مرحوم آيت الله حاج ميرزا جواد آقاي تهراني، سيدعلي شاهرودي، شيخ زين العابدين مازندراني، مرحوم حاج شيخ علي نمازي، جناب آيت الله وحيد جناب آقاي مرواريد(ره) و جناب آقاي حاج شيخ علي اكبر صدرزاده كه اكنون در تهران هستند؛ جزء شاگردان مرحوم ميرزا بودند.
رضاخان كه به اشارت استعمار كهن (بريتانيا) مأمور دين زدايي و ترويج لائيك بود، به اموري مانند كشف حجاب، متحد الشكل شدن لباس مردها (فرنگي پوش) و از ميان بردن نمودهاي مذهبي اصرار داشت. علما و متدينين مشهد، به جهت قداست اين شهر، تصميم گرفتند تجمعي انجام گيرد، شايد رضاخان نسبت به اين امور منصرف شود. اين تجمع انجام شد ليكن كنترل اجتماع از دست ايشان خارج گشت و در اختيار مردم عادي قرار گرفت.
اين مجلس كه در مسجد گوهرشاد برگزار شده بود، مورد حمله نيروهاي نظامي قرار گرفت و عده زيادي كشته شدند. برخي از علما در اين امر خود اقدام كننده بودند، اما عده اي به اجبار و اكراه مردم وارد اين جريان شدند.
مرحوم آقا ميرزامهدي بنا به درخواست عده اي از فضلا و طلاب حوزه درس معارفي، عصرهاي جمعه در مدرسه نواب داشتند كه بنده شركت مي كردم. در واقع درس اخلاق بود و بسيار آموزنده. زيرا مرحوم ميرزا هم از جهت علمي مهم و هم از جهت اخلاقي. به ايران كه تشريف آوردند هنوز افكار نو و بديع مرحوم نائيني به ايران نيامده بود و در حوزه هاي علميه شهرتي نداشت. مرحوم ميرزا از نخستين شاگردان مرحوم نائيني بودند كه در حوزه مشهد حضور يافتند و افكار نو و ديدگاههاي او را بيان مي كردند.
از جهت اخلاقي نيز در حوزه نجف از محضر استادان پارسا و بزرگوار مانند مرحوم ملاحسينقلي همداني يا سيد احمد كربلايي بهره برده بودند، از اين رو چون خودشان هم فرد وارسته، زاهد و بامعنويتي بودند، درس اخلاقشان بسيار موثر بود.
پيشتر يادآور شدم كه آن بزرگوار با آن كه اهل علم را به صورتي آبرومندانه اداره مي كرد، اما خودش بسيار ساده زيست بود و از امكانات حوزه استفاده نمي كرد، لكن نسبت به طلاب سعه صدر داشت و سخاوتمندانه به آنان برخورد مي كرد. يعني تا مي توانست رفاه آنان را تامين مي كرد.
در درس مرحوم ميرزا عده اي از اعاظم شركت مي كردند، كه گويا پيش از تبعيد، مرحوم حاج ميرزا هاشم قزويني هم شركت مي كرده است.
مرحوم حاج ميرزا مهدي با فلسفه مخالف بود. گاهي در هنگام درس بحثي در مي گرفت كه آن بزرگوار با تندي به موافقان و مدافعان فلسفه برخورد مي كرد. چنان كه گاهي مرحوم حاج شيخ غلامحسين بادكوبه اي در هنگام طرح مباحثي كه در اصول به مطالب فلسفي ربطي داشت اشكالي مي كرد، ميان آن دو بزرگوار به طور جدي بحث در مي گرفت و مرحوم ميرزا با عصبانيت پاسخ مي داد و رد مي كرد.
درس معارف ميرزا خيلي طول نكشيد و ضمنا مداوم هم نبود. در تعطيلات و عصرهاي جمعه درس مي گفتند. فضلاي سابق و به ويژه طلاب جوان در آن شركت مي كردند. يكي دو سال بدين صورت ادامه داشت.
مرحوم آقاي حلبي جزء شاگردان دوره هاي سابق بودند. از كساني بودند كه تقريرات درس مرحوم ميرزا را با خط خوش نوشته بودند. بعدا كه آثار و كتاب هايشان را به كتابخانه حضرت رضا(ع) اهداء كردند، در ميان آنها دو سه جلد تقريرات درس مرحوم ميرزا بود. پس از انتقال درس مرحوم ميرزا به مدرسه نواب، مرحوم حلبي ديگر شركت نمي كردند. به هر صورت بهانه اي دست عمال رضاخان افتاد، اكثر علماي مشهد را بازداشت كردند و تبعيد نمودند. چنان كه مرحوم حاج شيخ هاشم را به يكي از قراء قزوين، مرحوم سيد يونس اردبيلي را به اردبيل و هر يكي را به جايي تبعيد كردند. تعدادي از منبري ها هم بازداشت و سپس تبعيد گشتند. چنان كه مرحوم محقق (پدر آقاي دكتر مهدي محقق كه معروف و منبري زبردستي بود) را تبعيد كردند.
چون دوره رضا شاه به سر رسيد و اوضاع مقداري عادي شد، اين آقايان به مشهد بازگشتند و بدين وسيله دگر بار حوزه نيز رونق خود را از سر گرفت.
فرزندان آخوند خراساني
مرحوم آيت الله حاج ميرزا احمد كفايي فرزند مرحوم آيت الله آخوند خراساني نيز از علماي معاصر حاج شيخ هاشم بود. آن مرحوم احاطه كاملي بر كفايه داشت. خارج اصول (كفايه) شروع كردند در ضمن خارج فقه هم تدريس مي كردند.
وي براي بازسازي حوزه و بهبودي وضع اهل علم تلاش وافري كرد. بانفود و اعتباري كه داشت مدرسه سليمانخان و موقوفات آن را احياء كرد. موقوفات مدرسه سليمانخان، كمك خوبي به معيشت طلاب بود.
مرحوم آخوند، چهار فرزند داشت. فرزند بزرگ وي مرحوم، حاج ميرزا مهدي بود كه كارهاي بيت مرحوم آخوند در نجف، دست ايشان بود. جنبه مديريتي و رياستي او بر جنبه علمي، غلبه داشته است.
فرزند مياني، حاج ميرزا محمد(ره) بود. كه به آقازاده شهرت داشت، پس از اختناق عراق به مشهد مهاجرت كرده بود و جزء مدرسين رتبه اول مشهد به شمار مي آمد، ضمنا اداره حوزه علميه مشهد هم با ايشان بود. در آن زمان سه نفر، از مجتهدين مشهد كه از بزرگان حوزه به شمار مي آمدند. يكي حاج شيخ مرتضي آشتياني بود. ديگري، مرحوم حاج آقا حسين قمي و سومي حاج ميرزا محمد آقازاده.
اين سه نفر درس هاي خارج فقه و اصول داشتند. درس، حاج ميرزا محمد به ويژه اصولش بنا به گفته اساتيد ما بسيار قابل توجه بود. مباني مرحوم آخوند و مباحث كفايه را بسيار واضح و گويا بيان مي كرده است.
در قضيه مسجد گوهرشاد به تهران تبعيد شدند و آنجا فوت كرد، در شهر ري در يكي از رواق هاي حرم حضرت عبدالعظيم دفن شد. سومين فرزند مرحوم آخوند، حاج ميرزا احمد بود كه به ايشان نيز آقازاده يا آقازاده كوچك مي گفتند. وي نيز استادي دانشمند بود. در عين حال كه زاهد و ساده بود، بسيار سياستمدار و هوشمند بود. بر مباحث كفايه تسلط داشت. بنده خارج كفايه را نزد ايشان خواندم و نيز يكي دو باب خارج فقه را كه خيلي خوب تدريس مي كردند از ايشان فرا گرفتم.
فرزند چهارم مرحوم آخوند، آقاي حسن كفائي بود كه چند دوره وكيل مشهد در مجلس شوري بود.
امور حوزه با حاج ميرزا احمد بود. به حوزه خراسان بسيار خدمت كرد، چون فرد متنفذ، سياستمدار و با كفايتي بود، خيلي خوب از عهده اداره امور برمي آمد. دولت وقت نيز به ايشان اهميت مي داد و شايد علت توجه دولت به وي آن بود كه اضافه به جنبه سياستمداري و شايستگي هاي ايشان، نقشي بود كه ايشان در جلوگيري از فتنه توده اي ها و وابستگان به روسيه ايفا كرد. زيرا در آن زمان كمونيسم رونقي گرفته بود و چون خراسان مجاور جماهير شوروي بود توده اي ها در كارگاه ها، كارخانه ها، و به ويژه در آموزش و پرورش فعال شده بودند چنان كه يكي دو نوبت رئيس فرهنگ از توده اي ها منصوب شده بود. در همه جا صحبت از استقلال يا خودمختاري خراسان بود. همان گونه كه پيشه وري در آذربايجان توطئه جدايي و استقلال را عملي ساخته بود، بيم آن مي رفت كه خراسان نيز چنين شود.
در اين شرايط باز، روحانيت به كمك انگيزه هاي ديني و مردم متدين به داد كشور رسيد. مرحوم حاج ميرزا احمد دست به كار شد و هيات هاي مذهبي و سينه زني را كه پيش از اين ممانعت رضاخان (مجري سياست هاي استعماري انگليس) سركوب شده بودند راه انداخت، ماه محرم شد، حدود بيست هيات عزاداري راه افتاد، مجالس روضه خواني داير گشت. اين هيات در خيابان ها راه افتاده و به نوبت وارد مجلس روضه خواني آقازاده براي عزاداري مي شدند.
از جانب ديگر، مرحوم حاج ميرزا احمد اهل علم و طلاب را براي تبليغ بسيج كرد و به اطراف اعزام نمود. اين جنب و جوش هاي مذهبي، فعاليت هاي توده اي ها را تحت الشعاع خود قرار داد و خراسان از دست آنها خارج شد، روز به روز توده اي ها رو به ضعف نهادند. اين تدبير و تلاش هاي مرحوم حاج ميرزا احمد موجب اعتبار بيشتر وي شد دربار از نتيجه كار خرسند بود. البته، مرحوم آقازاده و مومنين، اين كارها را به انگيزه محبت اهل البيت(ع) و حفظ مملكت از سلطه اجنبي انجام دادند نه براي خرسندي دربار، اما چون دشمن مشترك بود، به طور طبيعي دربار هم خرسند بود.
يادم هست مرحوم آقازاده با جمعي از اصحابشان براي زيارت عتبات مقدسه مشرف شده بودند در هنگام بازگشت، شايد بزرگترين اجتماع و استقبال انجام شد كه در خراسان بي سابقه بود حدوي سي هزار نفر تا نيشابور به استقبال رفتند. مرحوم آقازاده اين موقعيت جديد را به خدمت حوزه و رونق دوباره آن گرفت و به امور روحانيون رسيدگي كرد.
حاج شيخ مجتبي قزويني
مرحوم آيت الله حاج شيخ مجتبي قزويني در نجف نزد استادان بزرگي مانند مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزا حسن نائيني تحصيل كرده بود. آن زمان هنوز تقريرات مرحوم نائيني چاپ نشده و در ايران معروف نبود. حاج شيخ مجتبي آن مباني را در درس خارج اصول، در كنار نظريات شيخ انصاري و آخوند خراساني مطرح مي كرد. يك دوره اصول را با بيان ديدگاه هاي خاص مرحوم نائيني تدريس كرد. ايشان مباني مرحوم نائيني را از استادش آقا ميرزا مهدي اصفهاني نيز فرا گرفته و به ياد داشت كه در درس طرح مي كرد.
مخالفت با فلسفه
مرحوم آيت الله آقاميرزا مهدي اصفهاني با فلسفه بويژه فلسفه ملاصدرا(ره) مخالف بود. به طور طبيعي جو ضد فلسفه حاكم بر حوزه مشهد بود. از مرحوم حاج شيخ مجتبي كه به تبع استادش ميانه خوبي با فلسفه نداشت اما كاملا بر فلسفه تسلط داشت، درخواست كرديم فلسفه تدريس كنند.
ايشان، نزد استادش مرحوم آقا بزرگ حكيم خوب فلسفه را فرا گرفته بود و شاگرداني براي فهم فلسفه و سپس رد برخي مسائل آن تربيت كردند و بر جو عمومي حوزه تاثير گذاشتند.
يك دوره شرح اشارات خواجه، مقداري از شرح هدايه ملاصدرا و بخشي از اسفار را تدريس كردند. درس اسفار به جهت مسافرت وي به عراق ناتمام ماند. سپس از مرحوم أيسي از شاگردان مرحوم آقابزرگ حكيم (شهيدي) كه به فلسفه معتقد و در حديث و فقه هم متبحر بود، درخواست تدريس كرديم.
در دوره هاي بعدي مرحوم حاج شيخ مجتبي درس معارفي داشتند كه برخي از بزرگان كنوني مشهد در آن شركت داشتند. به تقاضاي برخي «بيان الفرقان» را براي ضبط مطالبشان نوشتند كه افكار مرحوم حاج ميرزا مهدي و خود آن بزرگوار در آن گرد آمده و در سه جلد چاپ شده است. شهرت بيشتر ايشان در معارف و نظريات مرحوم آقا ميرزا مهدي و مخالفت با فلسفه بود. اصحاب درس وي بعدا مثلا در درس هايي مانند درس مرحوم آيت الله ميلاني كه مباحث عقلي طرح مي شد، اشكال مي كردند.
آيت الله ميلاني
مرحوم آيت الله العظمي حاج سيدهادي ميلاني در دوره رونق گرفتن دوباره حوزه علميه مشهد براي زيارت به آنجا مشرف شدند. با عده زيادي از فضلا نزد آن بزرگوار رفتيم و از حضرتشان درخواست كرديم كه در مشهد بمانند و حوزه را از جهت علمي و غيره اداره كنند. ايشان پذيرفتند و درس خارج اصول و فقه را شروع كردند. بنا به تقاضاي شاگردان، شب ها قبل از درس خارج فقه تذكرات اخلاقي داشتند و نوعا از مكارم اخلاق بحثي را مطرح مي كردند كه بسيار مفيد بود، به اين وسيله حوزه مشهد از جهت علمي و معنوي رشد و نشاط دوباره خود را باز يافت. ايشان به اعتبار نفوذي كه در ميان تجار تهران داشت مرجع ديني مشهوري بود، دستش باز بود. كمك هاي ايشان نيز به حوزويان در رونق دوباره حوزه بسيار موثر بود. مانند مرحوم آيت الله سيديونس اردبيلي كه در آذربايجان مقلداني داشت كه در بهبود وضع معيشتي طلاب و نيز نيازهاي علمي و معنوي آنان كوشا بود.
جا دارد از مرحوم آيت الله حاج ميرزا حسين فقيه سبزواري نيز ياد كنيم. وي تحصيلكرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود كه در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت مي كرد. تدريس خارج داشت. فردي بسيار وارسته و ساده زيست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وي مي رسيد و براي مسكن اهل علم بسيار كوشيد. زمين هاي كوي طلاب توسط وي در اختيار طلاب قرار گرفت.
درس فقه مرحوم ميلاني به طور ويژه اي ارزشمند و غنيمت بود، اينجانب به مباحث اصول چندان نياز نداشتم و بيش از آن هم لازم نمي دانستم زيرا يك دوره اصول را نزد مرحوم حاج شيخ هاشم، يك دوره خارج كفايه مرحوم حاج ميرزا احمد، فرزند صاحب كفايه و يك دوره اصول حاج شيخ مجتبي را (كه نظريات مرحوم نائيني را از مرحوم آقاميرزا مهدي فرا گرفته بود؛ فرا گرفته بودم. مرحوم ميلاني، در زمان ما نزد حوزويان و اهل علم به فضل و علم مشهور بودند. هرگاه از مدرسين به نام و عالي رتبه عراقي، صحبت به ميان مي آمد، مرحوم آيت الله ميلاني از معروف ترين آنها بود.
حوزه مشهد با چنين شناختي از مرحوم ميلاني او را در زماني يافت كه مراجع تقليد مرحوم آيت الله سيديونس اردبيلي و مرحوم آيت الله حاج شيخ مرتضي آشتياني فوت كرده بودند. صاحب رساله اي در مشهد نبود. افرادي هم كه بودند از پذيرش مرجعيت سرباز مي زدند. از اين رو لازم بود، عالم بزرگي در راس حوزه قرار گيرد از حدود سال 1335ش مرحوم آيت الله ميلاني رياست حوزه علميه مشهد را برعهده گرفتند.
حضور ايشان سبب بركات و خدمات بي نظيري به حوزه مشهد مقدس شد. حوزه مشهد عالمي برجسته تر از مرحوم آيت الله ميلاني در حافظه تاريخي خود به ياد ندارد.
همانطور كه گفته شد مرحوم ميلاني براي زيارت مشرف شده بودند، ما شاگردان درس مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني نزد ايشان رفتيم و از آن بزرگوار درخواست كرديم در مشهد اقامت گزينند. اوضاع عراق هم مساعد نبود، لذا خوشبختانه پذيرفتند. تجار و معتمدين هم كه مطلع شدند از ايشان تقاضاي اقامت نمودند و براي معظم له خانه اي خريدند.
نخستين درس را كه بحث اجاره بود، در مسجد حاج ملا هاشم (جنب مدرسه علميه نواب) آغاز كردند. تمام آقايان اهل علم، قديم و جديد شركت مي كردند. سپس به مسجد گوهرشاد (شبستان حاج شيخ حبيب الله) منتقل شدند كه همانجا هم اقامه نماز مي كردند و هم پس از نماز، تدريس داشتند بعد از آن خارج اصول (كفايه) هم شروع كردند. من يك دوره خارج اصول و چند باب خارج فقه آن مرحوم، شركت داشتم.
پس از ورود به دانشگاه، در درس ايشان حاضر نشدم اما رفت و آمد خدمتشان داشتم، چنان كه يك سالي هم در جلسه استفتائيه نزدشان بودم.
مرحوم ميلاني، در تسلط بر مباحث فقه و اصول، واقعا يگانه بود، بر درس بسيار تسلط داشت. به اشكالات كاملا پاسخ مي داد.
آن بزرگوار در طول عمرشان به وارستگي، مناعت طبع، وقار علمي، تسلط بر مطالب مشهور بودند و مدرس نامدار به شمار مي آمدند. تا آخر عمر با قناعت و مناعت زندگي كردند. چنان كه يادآور شدم جلسه استفتايي داشتند كه عده اي از فضلا در خدمتشان بودند. از جمله مرحوم آقاي علم الهدي سبزواري، مرحوم آقاي شيخ غلامرضا نمايي و گاهي آقاي واعظ زاده و غيره.
بنده نيز در اين جلسه شركت مي كردم، يكسال را كه مرتب شركت داشتم. برخي از كتاب ها را مي خواندم و به منابع مراجعه مي كردم. آن بزرگوار در آن جلسه هم به طلاب مجال مي داد، مسأله كه طرح مي شد، نظريات آقايان را مي خواست، آيات و روايات مربوط به هر نوع فرع را مطرح مي كردند، بعد نظر نهايي را اظهار مي كردند و نوشته مي شد.
مرحوم آيت الله ميلاني در علوم عقلي نيز تسلط خوبي داشت، زيرا شاگرد دو نفر از اعاظم حوزه عراق بود كه در فلسفه وارد بودند؛ مرحوم نائيني و مرحوم كمپاني.
مرحوم كمپاني، اضافه بر فقه و اصول، در فلسفه نيز جزء اساتيد مسلم بوده است و علاوه بر اينها ذوق ادبي هم داشته است. مرحوم ميلاني از شاگردان خاص مرحوم كمپاني بودند. دختر مرحوم كمپاني به ازدواج برادر مرحوم ميلاني حاج سيدكاظم درآمده بود. يعني هم سبب خويشاوندي بين اين دو بزرگوار بود و هم ارادت شاگرد و استادي. از اين رو مرحوم ميلاني بر مباحث فلسفي احاطه كامل داشت. در درس اصول، هرگاه مطالب عقلي لازم مي شد، به آن مباحث مي پرداخت و لذا گاهي مورد اعتراض برخي از شاگردان مكتب مرحوم آقاميرزا مهدي اصفهاني قرار مي گرفت كه چرا مباحث فلسفي را طرح مي كنيد؟!
به هر حال مرحوم آيت الله ميلاني از نظر علمي، مقامش خيلي از ديگران برتر بود واقعاً جزء استادان نمونه حوزه هاي علميه نجف، قم، مشهد و... به شمار مي آمد.
ورود به دانشگاه
فضلاي سابق حوزه چندان تطابقي با محيط دانشكده نداشتند. برخي معمم بودند و در اين واديها نبودند و بعضي كه صاحب فضل و كمالي بودند، شايد اگر از ايشان دعوت به عمل مي آمد نمي پذيرفتند. لذا نخست از بنده و جناب آقاي زاهدي(ره) (جورابچي) كه مرد دانشمند و وارسته اي بودند دعوت شد. با آن مرحوم هم درس و هم حجره بوديم و درس هاي مرحوم حاج شيخ هاشم و حاج شيخ مجتبي و... را مباحثه مي كرديم. پس از دعوت براي همكاري با دانشكده نزد استادمان مرحوم حاج شيخ هاشم قزويني رفته و با ايشان مشورت كرديم.
مرحوم حاج شيخ هاشم مقدمتاً مطلبي فرمودند. سپس نظر خودشان را بيان كردند، فرمودند در زمان مرحوم آيت الله حاج سيد ابوالحسن اصفهاني، تحصيل بچه ها در مكتب هاي قديمي با دروسي مخصوص به خودشان بود. سپس در زمان رضاخان، دبستان ها درست شد و چون معلم نداشتند از طلاب براي تدريس دعوت كردند. اين دعوت براي طلاب هم از جهت اشتغال و هم از جهت مالي خوب بود. بهائيها متوجه شدند كه اين دبستان ها سنگر مهمي است و بايد سعي كنند مانع حضور اهل علم در مدارس شوند.
بايد تلاش نمايند تا اياديشان را جايگزين كنند. از اين روي در نجف نزد آقا رفتند و اظهار داشتند كه اين مدارس فاسد كننده هستند. مرحوم سيدابوالحسن حرف آنها را پذيرفته بودند و به نماينده شان مرحوم حاج ملاهاشم خراساني، صاحب كتاب «منتخب التواريخ» دستور اقدام دادند. مرحوم حاج ملا هاشم فرد ملا و وارسته اي بود. در مسجد نايب (حاج ملاهاشم) اقامه نماز مي كردند. ايشان طلاب را احضار كردند و نظر مرحوم سيد را به طلاب ابلاغ كردند پس از اين برخي از طلاب كه از جهت دين مقيد بودند و ضمناً مي خواستند وجهه اجتماعي شان حفظ شود، ناگزير كنار كشيدند و از همكاري منصرف شدند. تعدادي باقي ماندند. ولي در مجموع بهائيها به مقصود رسيدند و نظرشان تامين شد.
مرحوم حاج شيخ هاشم پس از بيان اين مقدمه فرمودند: اكنون كه اين دانشكده باز شده نگذاريد كسان ديگري آنجا فعاليت كنند. من لازم مي دانم كه دعوت را بپذيريد. به عنوان فردي مجتهد حكم كردند. از اين روي ما تعدادي از شاگردان ايشان پذيرفتيم. بدين ترتيب دانشكده معقول و منقول با حضور ما چند نفر مشغول به كار شد، افرادي مانند مرحوم: زاهدي، حاج آقاي مشرف. كه جزء مدرسين و فضلاي حوزه بودند مرحوم اديب عنبراني و مرحوم مروج الاسلام كرماني كه مرد وارسته و تقريباً از هم دوره اي ها مرحوم حاج شيخ عباس قمي بود.
کیهان