حوزه علمیه مشهد در گذر زمان
حوزه علمیه مشهد در گذر زمان
نویسنده : جلیل امجدی
پيش درآمد
حوزه هاي علميه در ايران به عـنوان يکـي از نـهادهاي مهم مذهبي و سياسي تاثيرگذار در تحولات تاريخ معاصر ايران ، نقش بسزايي داشته اند. در اين ميان يکي از مهم تـرين مراکز حوزه علميه در ايران از قديمي ترين دوران شهر مقدس مشهد بوده است . اين شهر بـه خاطر مدفن امام هـشتم شـيعيان و توجه و اقبال همگاني مردم از آغاز، يکي از پايگاه هاي روحانيت شيعه در رابطه با فعاليت هاي سياسي نهضت امام خميني بوده است .
پيشينه مدارس علميه در مشهد
کهن ترين آگاهي درباره وجود نهاد مـدرسه در مشهد، به اوايل قرن هشتم بر مي گردد. ابن بطوطه در سفري که در سال ٧٣٤ هجري به مشهد داشته است ، ضمن توصيف ساختمان بقعه امام رضا(ع )، از وجود مدرسه اي در مجاورت آن خبر داده است . براساس اين گزارش کـه مـربوط به دوره حکومت ايلخانان مغول و ظهور سربداران در خراسان است ، چنين به نظر مي رسد که فعاليت هاي اميران سربداري که در اواخر دوران حکومت ايلخانان ، در مقطعي مشهد را مرکز فعاليت خود قرار داده بـودند، در آمـاده کردن زمينه براي ايجاد حوزه علميه در دوران بعد تاثير مهمي داشته است .١
رشد تشيع در ايران عهد مغول و بعد از آن ، سبب شد که شهر مشهد به مهم ترين قطب سياسي – مذهبي در زمان ايلخـانان و سـربداران و تيموريان تبديل گردد. در اين دوران حرم مطهر علي بن موسي الرضا (ع ) مورد توجه عموم مردم ايران و حکام اين ملک ، به ويژه تيموريان قرار داشت .٢
در دوره جانشينان تيمور، آرامش نسبي به خراسان بـازگشت و مـدارسي بـه همت برخي از سلاطين و اميران و بـزرگان تـيموري در مـشهد بنا گرديد و فعاليت هاي علمي بار ديگردر آنجا رونق گرفت .
در اين دوره ضمن گسترش و باز سازي شهر و توسعه بناهاي متعلق به حرم ، مـدارس چـندي در مـشهد ساخته شد. اما اطلاعي از اين دوره در زمينه حـضور عـالمان شيعي در اين مدارس وجود ندارد. درحالي که پاره اي از محافل علمي و جلسات درسي شيعه در منازل عالمان تشکيل مي شده است . از جمله در اواخـر قـرن نـهم دو تن از عالماني که از سادات رضوي ساکن مشهد بوده اند، مـنزل آنان محل تدريس دانشمنداني بوده است که به مشهد وارد مي شدند. يکي از آنان سيد محمد بن پادشاه رضـوي مـشهدي کـه متکلم ، فقيه و عارف اين عصر بود و ديگري فرزند وي سيد محسن رضوي مـشهدي اسـت .٣
در حدود نيم قرن ( ٨١٠- ٨٦٠ ه ق ) شهر مشهد نخستين بار در زمان شاهرخ و بايسنقر و پسران وي ، کارکردي مانند پايتخت پيدا کرد. ويرانـي هـميشگي شـهر تابران توس به دست تيمور و انتقال جمعيت آن به مشهد نيز بـر اهـميت اين شـهر در سده نهم افزود و سبب افزايش چشمگير بناهاي نوبنياد مشهد و حرم رضوي گرديد.
در مجموعه حـرم عـلي بـن موسي الرضا(ع ) تنها هسته اوليه آن که بنايي چهار گوش به ابعاد ١٠در ١٠متر اسـت ، بـه اضافه مسجد کوچک مستطيل شکل ٤/٥ در ٨ متري مشهور به « بالاي سر» در قرون سوم تـا نـهم سـاخته شده است ؛ اما مساحتي چند برابر آن ، که شامل «مدرسه بالاي سر» يا «شاهرخي »، مدارس «پريزاد» و « دو در» يا «امـير سـيدي »، «دارالسياده »، « دارالحفاظ »، «مسجد گوهرشاد» و بناي مشهور به « مسجد شاه » است ، همگي در سال هـاي ٨١٠ تـا ٨٦١ سـاخته شده است .٤
با به قدرت رسيدن پادشاهان صفوي و رسمي شدن مذهب شيعه در ايران ، بسياري از عالمان شـيعي جـبل عامل لبنان ، به مشهد مهاجرت کردند.
حسين بن عبدالصمد حارثي ، پدر شيخ بـهايي از جـمله مـهاجران بود که سمت شيخ الاسلامي مشهد را عهده دار بود و بعضي از کتاب هايش را در مشهد نوشت .
شيخ حـر عـاملي يکـي ديگر از عالمان بود که ساليان درازي در مشهد به تدريس فقه و حديث پرداخت . از جـمله عـالمان مشهوري که در حوزه علميه مشهد در دوره صفويه تحصيل يا تدريس کرده اند مي توان از ميرداماد، قاضي نورالله شـوشتري و حـسين اردکاني يزدي نام برد.٥
صفويان براي تقويت مذهب شيعه و تربيت عالمان و مبلغان شـيعي ، بـه ساخت مدارس جديد در مشهد همت گماردند. رونـد تـأسيس اين مـدارس به صورت جدي و پيوسته از نيمه دوم قـرن يازدهـم يعني از زمان سلطنت شاه عباس دوم ، آغاز شد و تا افول حکومت صفويه ادامه يافـت .٦
شـماري از مدارسي که از زمان حکومت جـانشينان تـيمور در مشهد سـاخته شـد و در دوران صـفويان به تعمير و مرمت آنان پرداخته شـد و نـيز مدارس جديدي که در اين دوره و دوره قاجارها و پس از آن ساخته شد، به قرار زير است :
مدرسه دو دربـ
١- مـدرسه دو در يا دو درب : اين مدرسه يکي از کهن ترين مدارس مـشهد به شمار مي رود کـه مـيرزا شاهرخ در مغرب دارالسياده آن را براي تـحصيل عـلوم ديني بنا کرد. مدرسه دو در در سال ٨٤٣ قمري در ضلع غربي بازار بزرگ و متصل به بـناهاي آسـتان قدس رضوي بنا شده اسـت .٧ سـاختمان مـدرسه داراي دو طبقه و تعداد بـسياري حـجره بود که براي سـکونت طـلاب ساخته شده بود. اين مدرسه در سال ١٠٨٨ به فرمان شاه سليمان صفوي تعمير شد.
٢- مدرسه پريزاد: اين مـدرسه هـم زمان با ساختمان مسجد گوهرشاد در سـال ٨٢١ قـمري به وسـيله پريزاد خـانم کـنيز گوهر شاد آغا هـمسر شاهرخ گورکاني ساخته و وقف گرديد. مدرسه پريزاد در زاويه جنوب غربي حرم و در مقابل مدرسه دو در بنا گرديده است کـه بـنايي دو طبقه دارد و از مدرسه دو در کوچک تر است . تـوليت اين مـدرسه بـعد از شـهريور١٣٢٠، بـا ميرزا احمد کـفايي بـود. در اين مدرسه يک صد و بيست نفر طلبه مشغول تحصيل بودند. درآمد ساليانه مدرسه تقريبا شصت هزار ريال بود کـه صـرف حـقوق خادم و ديگر هزينه هاي ضروري مدرسه مـي شـده اسـت .٨
٣- مـدرسه بـالاسر: چـون اين مدرسه در بالا سر مدفن حضرت رضا(ع ) واقع است ، بدين نام شهرت افته است . باني مدرسه مشخص نيست ؛ ولي احتمال قريب به يقين ساخت اين مدرسه به دوره حکومت يکي از شـاهزادگان گورکاني برمي گردد. توليت مدرسه برعهده يکي از خانواده هاي روحاني مشهد بوده که امور مدرسه را از اوايل قرن سيزدهم هجري به طور موروثي در اختيار داشته اند. شش مغازه مجاور مدرسه را موقوفات مـدرسه تـشکيل مي دادند که عوايد آن صرف هزينه هاي مدرسه و خادم مي شده است . در اين مدرسه حدود شصت طلبه مشغول تحصيل بودند.
٤- مدرسه ميرزا جعفر: اين مدرسه از بناهاي مهمي است که در دوره صفويان سـاخته شـده است . باني و مؤسس مدرسه يکي از تجار و اشراف خراساني بود که اين مدرسه را در سال ١٠٥٩ قمري ساخته است .
اين مدرسه در صحن شمالي صحن عتيق قرار دارد و متجاوز از نـود حـجره دارد که از لحاظ کثرت اتاق هـا در مـيان مدارس مشهد، داراي رتبه اول مي باشد. متولي مدرسه يکي از اولاد واقف آن بود که زير نظر ميرزا احمد کفايي اداره مي شد.تمام درآمد مدرسه صرف حقوق کـارمندان و هـزينه هاي مدرسه مي شـد. چـندين حوزه درس خارج فقه و دروس معارف ميرزا جوادآقا تهراني ، در اين مدرسه برپا مي شد. در اين مدرسه دويست و پنجاه طلبه سکونت داشتند و به هر کدام ماهيانه پنجاه ريال از درآمد موقوفه ظهيرالدوله به عنوان شهريه پرداخت مـي گـرديد.٩ مدرسه ميرزاجعفر يکي از دو مجموعه مدارس قديمي موجود در محدوده اماکن متبرکه است که در توسعه حرم ، جزء دانشگاه علوم اسلامي رضوي است .١٠
٥- مدرسه خـيرات خـان : اين مدرسه در شـمال شرقي حرم و در مقابل صحن نو واقع شده است . باني مدرسه يکي از خوانين زمان شاه عباس دوم به نـام خيرات خان بود که در سال ١٠٥٧ش توسط وي ساخته شد.
١١ بناي مـدرسه در دو طـبقه و داراي چـهار ايوان بود که در اطراف آن حجره هايي جهت سکونت طلاب ساخته شده بود. اين مدرسه تحت سرپرستي ميرزا احمد کـفايي قـرار داشت و يک صدو پنجاه طلبه در آن جا تحصيل مي کردند. مهم ترين حوزه درس ادبيات مـشهد، تـوسط مـحمدتقي اديب نيشابوري در اين مدرسه برگزار مي گرديد.١٢ مدرسه خيرات خان در دوران انقلاب اسلامي يکي از مدارس فعال و پرشـور در عرصه مبارزه بر ضد رژيم شاه بود.١٣
٦- مدرسه عباسقلي خان : يکي از مدارس بزرگ حـوزه علميه مشهد مدرسه عـباسقلي خـان بود که توسط عباسقلي خان ، بيگلربيگي خراسان در زمان شاه سليمان صفوي در سال ١٠٧٧ قمري ساخته شد. اين مدرسه در حاشيه جنوبي پايين خيابان ، نزديک مقبره پير پالان دوز قرار دارد که داراي چهار ايوان و حدود هشتاد حجره در دو طبقه مي بـاشد. حياط بزرگ ، کتابخانه مرکزي و مکان شستشوي لباس ها، از جمله امکانات اين مدرسه است .١٤
٧- مدرسه باقريه : اين مدرسه که به نام مدرسه ملامحدمباقر و سميعيه نيز شهرت دارد، در حاشيه شمال بالا خيابان ، جنب مدرسه نواب واقـع شـده است که در سال ١٠٨٣ در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي بنا گرديد و به تشويق ملامحمدباقر محقق سبزواري تأسيس شد و نام باقريه بر آن نهاده شد.١٥ اين مدرسه در جريان توسعه حريم حرم در ١٣٥٤ش تخريب گرديد.١٦
٨- مـدرسه نـواب : اين مدرسه در زمان شاه سليمان صفوي به وسيله يکي از علما به نام ميرزاابوصالح رضوي بنا شد. به همين سبب به اين مدرسه صالحيه نيز گفته مي شود و چون باني مـدرسه مـلقب به نواب بود، مدرسه نواب ناميده شده است . مدرسه نواب در ضلع شمالي خيابان علياي مشهد، خيابان شيرازي کنوني ، در دو طبقه ساخته شده است و چهار طرف آن داراي ساختمان است . دکان هاي مـوقوفه مـدرسه در حـاشيه خيابان واقع شده و روي آن هـا، حـجره هـاي طلاب قرار دارد. در چهار ضلع مدرسه جمعا هشتاد و چهار حجره براي طلاب ساخته شده است . بناي مدرسه نواب در سال ١٠٨٦ خاتمه پذيرفته اسـت .١٧
در سـال هـاي پيش از شهريور ١٣٢٠، اين مدرسه در تصرف وزارت فرهنگ و اوقاف قـرار گـرفت و مدتي هم به عنوان دبيرستان معقول و منقول مورد استفاده قرار گرفت . پس از وقايع شهريور١٣٢٠ و سقوط حکومت رضاشاه ، با سامان يافـتن دوبـاره ، در اخـتيار حوزه علميه قرار گرفت و توسط متولي پيشين آن ميرزاعلي اکبر نـوغاني مورد تعميرات اساسي قرار گرفت . مدرسه نواب از زمان هاي گذشته ، مرکز اجتماع طلاب بود و حوزه هاي درس ادبـيات اديبـ نـيشابوري و دروس سطح عاليه شيخ هاشم قزويني در آن تشکيل مي گرديد. در طول نـهضت هـم يکي از مراکز فعال انقلاب بود که علما و طلاب در آن فعاليت داشتند.١٨
٩- مدرسه بهزاديه : اين مدرسه که در حـاشيه شـمالي بـالا خيابان و نزديک مدرسه نواب واقع شده است ، به مدرسه حاج حسن نـيز مـعروف اسـت . ملک بهزاد از اشراف و امراي زمان شاه سليمان صفوي بود که دستور بناي اين مدرسه را داد. تـوليت اين مـدرسه از سـوي اوقاف به ميرزا احمد کفايي واگذار شده بود. شرط تحصيل در اين مدرسه ، قبولي در امـتحاني بـود که از سوي مدرسه از داوطلبان گرفته مي شد.١٩
١٠- مدرسه ابدالخان : اين مدرسه در داخل يکي از کـوچه هـاي پايين خـيابان ، جنب مقبره پير پالان دوز واقع شده و به نام باني آن ابدالخان معروف است . از محل موقوفات اين مـدرسه ، مـبلغي به عنوان ماهيانه به طلاب پرداخته مي شد.٢٠
١١- مدرسه سليمان خان : اين مدرسه بـه وسـيله اعـتضادالدوله قاجار از امراي معاصر آغا محمد خان قاجار تأسيس شده که در انتهاي بازار بزرگ ساخته شـده بـود. ميرزا احمد کفايي مديريت اين مدرسه را برعهده داشت . در اين مدرسه پنجاه طلبه درس مـي خـواندند کـه هر کدام ماهيانه دويست ريال به عنوان موقوفه مدرسه به آنها پرداخت مي شده است .٢١ بـه جـز اين مـدارس مي توان از مدارس بسيار ديگري مانند مدرسه جعفريه ، رضوان و مدرسه آيت الله میلانی نـام بـرد که طالبان علم را در خود جاي داده بود.٢٢
در دهه چهل رياست و اداره حوزه علميه مشهد را سه تـن عـهده دار بودند. ميرزا احمد کفايي خراساني که عهده دار توليت بسياري از مدارس معروف مـشهد بـود و علاوه بر اين رابط حوزه با ادارات دولتي نـيز بـود؛ آيت الله سـيدمحمدهادي ميلاني که داراي مهمترين کرسي فقه و اصول در حـوزه مـشهد بود و قسمتي از شهريه طلاب را خود مي پرداخت ؛ آيت الله سيدحسن طباطبايي قمي که متصدي يکـي از حـوزه هاي درسي فقه و از مدرسان حـوزه عـلميه مشهد بـود.٢٣
اسـاتيد مـعروف حوزه علميه مشهد
در طول اين دوران استادان بـسياري بـه آموزش و تربيت طلاب پرداخته اند که بعضي از آنان رسالتي اجتماعي نيز بـراي خـود قائل بوده اند. برخي از مشهورترين اين اسـتادان که در طول زمان هـاي مـختلفي در مشهد ساکن بوده اند بـه قـرار زير است :
١- آيت الله ميرزا محمد آقازاده ، فرزند ملامحمدکاظم خراساني که پس از مرگ پدرش ، در مشهد مقيم شد. در درس خـارج او در حـوزه ، صدها تن از علما و فضلاي خـراسان شـرکت مـي کردند.
او علاوه بـر تـدريس ، به مبارزه با مـستبدان پرداخـته و در استقرار مشروطيت مي کوشيد.٢٤
٢- آيت الله شيخ مرتضي آشتياني که از علماي طراز اول مشهد بود. وي پس از فتح تـهران تـوسط مشروطه خواهان ، در مشهد ساکن شد. ايشـان از مـدرسين دروس عالي حـوزه بـودند و گـروهي خاص در حوزه درسش شـرکت مي کردند. آستان قدس رضوي از طريق ايشان و ميرزا احمد کفايي مبالغي شهريه بين طلاب تـقسيم مـي کرد.٢٥
٣- آيت الله حاج حسين قمي کـه در سـال ١٢٧١ش در مـشهد مـقيم شـد و در مدارس ديني بـه تـدريس خارج فقه و اصول پرداخت .٢٦
٤- آيت الله سيديونس اردبيلي که پس از هشت سال اقامت در اردبيل ، در سال ١٣٢١ به مشهد عزيمت کـرد و مـشغول تـدريس درس خارج در حوزه شد.٢٧
٥- آيت الله ميرزا احمد کفايي فـرزند مـلامحمدکاظم خـراساني کـه بـه هـنگام وفات پدر، در مشهد مقيم شد. اداره امور حوزه ، پس از برادرش به عهده او بود. وي احياکننده مدارس علميه مشهد بعد از شهريور ١٣٢٠ و سقوط رضاشاه بود. در همين راستا مدارس خيرات خان ، سليمان خان و دودر را کـه بسته شده بود گشود و مدرسه باقريه را که به دبستان تبديل شده بود و نيز مدرسه ميرزاجعفر را که محل سنگتراشي براي آستانه شده بود، توسط وي از اداره فرهنگ باز پس گرفته شد و در اختيار طلاب قـرار گـرفت .٢٨
٦- آيت الله شيخ مجتبي قزويني : او در سال ١٣٠٠ش به مشهد آمد و در حوزه علميه مشهد شروع به تدريس و آموزش طلاب پرداخت . او مدت چهل سال در حوزه علميه مشهد به اين کار اشتغال ورزيد وي يکي از بهترين مدرسان سـطوح عـالي و کفايه ، رسائل و مکاسب بود.٢٩
٧- آيت الله ميرزاحسين سبزواري : او پس از اجازه اجتهاد از نجف ، با تقاضاي علماي خراسان و به در خواست عبدالکريم حائري به ايران بازگشت و براثر اصرار علماي حـوزه مـشهد و ميرزا احمد کفايي ، که رياسـت حـکومتي حوزه را عهده دار بود، به مشهد آمد و در آن جا ساکن شد و به تدريس و اقامه نماز جماعت پرداخت .٣٠
٨- آيت الله سيدمحمد هادي ميلاني : بعد از به پايان رساندن تحصيلات در نجف ، در سـال ١٣٣٣ش بـراي زيارت امام رضا(ع ) وارد مشهد شـد و در مـنزل ميرزاعلي اکبر نوغاني که توليت مدرسه نواب را داشت ، ساکن شد. علماي مشهد از وي خواستند تا در مشهد اقامت کند و به تدريس در حوزه علميه بپردازد. با اقامت ايشان حوزه علميه مشهد رونق بـسياري گـرفت و امور حوزه سروسامان يافت .٣١
٩- آيت الله سيدعبدالله شيرازي : پس از وفات آيت الله ميلاني ، به مشهد عزيمت کرد و با اصرار برخي از علما حوزه علميه خراسان در مشهد ماندگار شد. مدرسه امام جعفر صادق (ع ) را که متعلق به آيت الله مـيلاني بـود، در اختيار ايشـان قرار دادند. با ورود وي به مشهد، فعاليت حوزه علميه افزايش يافت .٣٢
١٠- آيت الله مرواريد: پس از طي مدارج علمي ، به تـدريس فقه ، اصول و معارف در حوزه علميه مشهد پرداخت و علاوه بر تربيت طـلاب ، در جـهت تـوسعه مدارس علميه کوشش زيادي مي کرد. به طوري که در سال ١٣٥٠ش مدرسه علميه بعثت و در سال ١٣٥٥، مدرسه علميه سعادت را تـأسيس نـمود.٣٣
شهريه طلاب و منابع تامين آن
طلاب ماهيانه از سوي رؤساي حوزه علميه مشهد مبلغي را بـه عـنوان کـمک مالي دريافت مي کردند که به آن شهريه گفته مي شد. اطلاعات کافي درباره مـيزان شهريه طلاب و حقوق مدرسان مدارس علميه مشهد در سالهاي دور وجود ندارد.اما از بعضي از اسـناد به جا مانده از دورهـ صـفويه چنين دريافت مي شود که ميزان حقوق مدرسان با توجه به تعداد طلاب و درجات علمي استادان پرداخت مي شده که گاه به صورت دريافت کالا بوده است .٣٤ اما اين اسناد، اطـلاعات دقيقي درباره جزئيات ميزان دريافتي طلاب ارائه دهد.٣٥ بر اساس اين اسناد، منابع مالي پرداخت شهريه از دو راه بود.
١- موقوفات مدارس :
در سال ١٠١٥ شاه عباس صفوي سازمان اوقاف مشهد را بنياد نهاد. توليت موقوفات با شاه زمـان بـود و شاه مسئوليت اداره آن را به متولي باشي واگذار کرده بود که از ميان علما برگزيده مي شد. بخشي از اين موقوفات وابسته به مدارس حوزه علميه بود.٣٦ بانيان مدارس حوزه علميه مشهد، موقوفاتي را براي امـرار مـعاش طلاب ساکن در مدرسه تعيين مي کردند.
شرط پرداخت شهريه به طلاب اين بود که مي بايست نام طلبه در دفتر مدرسه ثبت شده باشد و در اتاقي در مدرسه ساکن باشد. اگر طـلبه مـتاهل بود، بايدحداقل ساعاتي از شبانه روز را در مدرسه مي گذراند.
٢- سهم امام :
منبع ديگر پرداخت شهريه از محل سهم امام که نيمي از مال خمس بود، تأمين مي شد.
اين سهم توسط مردم در اختيار مـراجع تـقليد و عـلماي بزرگ قرار مي گرفته اسـت و آنـان شـهريه را به صورت ماهيانه ، ميان طلاب تقسيم مي کردند.٣٧ بيشتر طلاب حوزه علميه مشهد از خانواده هاي فرودست و فقير جامعه بودند و به نـدرت طـلبه اي از خـانواده اي ثروتمند براي تحصيل به حوزه مي آمد. در دهـه چـهل و پنجاه ، وضعيت اقتصادي طلاب نسبت به دوره هاي پيشين ، بسيار مطلوب بود؛ زيرا طلاب در اين دوران علاوه بر دريافت شهريه از حوزه ، درآمـدهايي نـيز از راه خـطابه و منبر و مسافرت هاي تبليغي کسب مي کردند. در صورت تأمين نـشدن مخارج آن ها، گاه ناچار به کارهايي چون نامه نويسي ، قرائت قرآن و خواندن نماز براي مردگان مي پرداختند.٣٨
نـظام آمـوزشي حـوزه علميه مشهد
از کم و کيف کتاب هاي درسي و نحوه تدريس و احيانا امـتحان طـلاب در دوره صفويان اطلاعات تفصيلي در دست نيست ؛ اما از مطالعه برخي اجازات صادره از سوي برخي از علما، دانسته هاي ارزشـمندي در اين زمـينه بـه دست مي آيد. مثلا در اجازه علمي شيخ حر عاملي براي سيدعلاءالملک ساکن مـشهد، از پاره اي از مـهم تـرين کتاب هاي حديث شيعه از جمله کتاب هاي اربعه نام برده شده که نشان مـي دهـد چـنين کتاب هايي در آن عهد، مدار بحث ها و پژوهش هاي حديثي بوده است . در اجازه علمي ديگـري ، اجـازه پس از مباحثه با شخص مجاز و در واقع امتحان ، ميزان استعداد وي در درک و فهم دقايق و ظرايف احـاديث ، صـادر شـده است که نشان دهنده چيزي شبيه امتحان امروزي در مقياسي کوچک و محدود وجود داشته اسـت .٣٩
قـرن يازدهم را مي توان مبدا اهميت و عظمت حوزه علميه مشهد دانست . در نيمه دوم اين قرن ، حـوزه مـشهد از لحـاظ کثرت علما و مدرسين در رديف حوزه هاي مهم شيعه قرار گرفت و طلاب از شهرهاي ديگر به آن روي آوردند و حـتي مـدرس بزرگ و معروفي همچون مولانا محمدباقر معروف به محقق سبزواري (مؤلف دو کتاب ذخـيره و کـفايه در فـقه ) که در اصفهان داراي مقام رياست علمي و ملقب به شيخ الاسلام بود، در اواخر اين قرن به مشهد هـجرت کـرد و مـدرسه قديمي سميعيه که از آن پس به نام او باقريه ناميده شد رونق پيدا کرد.٤٠
حوزه عـلميه مـشهد از همان آغاز شکل گيري تا توسعه و تحکيم آن ، تعامل فکري و عملي گوناگوني با مسائل جامعه ، حکومت هـا و عـوامل بيروني داشته است . يکي از مهم ترين مسائلي که حوزه علميه مشهد در دوره صـفويان بـا آن درگير بود، چگونگي تعامل فکري و عملي بـا جـهان اهـل سنت بود. زيرا خراسان و به ويژه شهر مشهد از دو سـو بـا مناطق سني نشين هم مرز بود و بارها از سوي آنان مورد تعرض و غارت قـرار گـرفته بود. کتاب الفوائد الطوسيه شـيخ حـر عاملي مـنعکس کـننده جـريان ها و مسائل فکري مطرح در حوزه عـلميه مـشهد و رواج بحث هاي کلامي و اعتقادي ميان شيعه و سني در اين عصر مي باشد. اين کتاب در جـواب بـرخي از اهل علم نوشته شده و در آن به حـل و توضيح پاره اي از شبهات و معضلات و
مـسائل فـقهي ، اصولي و کلامي که در احاديث انـعکاس يافـته و به احتمال قوي در محيط علمي و اجتماعي مشهد محل بحث بود، پرداخته است .٤١
از اوضـاع حـوزه علميه مشهد در قرن دوازدهم و سـيزدهم اطـلاعات کـافي در دست نيست . بـه نـظر مي رسد که اين حـوزه پس از تـرقي و تکامل سريعي که در قرن يازدهم مخصوصا در نيمه دوم آن قرن به دست آورد، نتوانست به همان نـسبت بـه رشد و تکامل خود ادامه دهد ودر رديف حـوزه هـاي درجه اول شـيعه درآيد. مـمکن اسـت که يکي از علل اين تـوقف ، وجود حوزه علميه اصفهان باشد.
حوزه مشهد در اين دو قرن حکم حوزه اي مقدماتي داشت که طلاب آن پس از گـذراندن مـقداري از مدارج علمي ، براي تکميل معلومات ودرک مـحضر اسـاتيد بـزرگ بـه اصـفهان و يا نجف مي رفـته انـد. و پس از تکميل اطلاعات و بلوغ علمي به مشهد که وطن اصلي آنان بوده بازمي گشته اند. تعداد عـلماي مـعروف قـرن ١٣بيش از علماي قرن دوازدهم است . البته اينـ مـوضوع بـه مـعناي رونـق بـيشتر حوزه در اين قرن نيست . زيرا اکثر علماي بزرگ اين قرن تحصيلات عاليه را در حوزه نجف که در آن دوره در اوج شهرت و اهميت بوده ، و يا در حوزه علميه اصفهان گذرانيده و فقط مبادي و مقدمات را در مشهد طي کـرده بودند.٤٢
بر اساس توصيفات فريزر سياح انگليسي که اواسط قرن سيزدهم از خراسان ديدن کرده ، حوزه علميه مشهد در آن روزگار چندان رونقي نداشته و عدد طلاب و محصلين به نسبت تعداد علماي شهر، انـدک بـوده است . به گفته فريزر تعداد طلاب مشهد در چهارده مدرسه سکونت داشته اند حداکثر ٥٠٠ نفر بوده است در حالي که عمده علماي اين شهر در حدود ١٠٠ نفر بوده است . در اين زمان در حوزه علميه مـشهد رشـته هاي فقه و حکمت و ادبيات تقريبا بطور مساوي تدريس مي شد. بسياري از علماي بزرگ مشهد علاوه بر جنبه فقاهت ، در رشته حکمت و ادبيات و حتي گـاه در رياضـيات نيز دست داشته و کتب درسـي مـرسوم اين رشته ها را تدريس مي کرده اند.
اما مايه اصلي حوزه علميه مشهد، همچون ديگر حوزه هاي علميه ، رشته فقه بوده و بيشتر اهتمام اساتيد و مـحصلين بـه اين رشته مصروف مي گـشته اسـت .٤٣
حوزه علميه مشهد در دوره افشاريه ، با وجود بي ثباتي سياسي ، به حيات خود ادامه داد و علماي مشهوري در مشهد ظهور کردند.
مدرسه جديدي به نام مدرسه خواجه رضوان تأسيس شد و در کنار مدارس گـذشته بـه فعاليت خود ادامه داد. سيدمحمد سبزواري در اين زمان داراي مرجعيت بود. او به حکم نصرالله ميرزا پسر نادر شاه ، به امامت جمعه منصوب شده بود. مولامحمدرفيع گيلاني و مولا شفيع گيلاني از دانشمندان مهم و مشهور اينـ دوره بـه شمار مـي آمدند. در اين دوره و دوره زنديه و قاجاريه بايد از چند خاندان علمي بزرگ نام برد که طي چند نسل در مشهد، رياست عـلمي و مرجعيت شرعي را بر عهده داشتند و غالبا از سادات رضوي بودند. از جمله مـي تـوان از خـاندان شهيدي ، قصير و رضوي نام برد.٤٤
دلايل رونق حوزه مشهد از نيمه اول قرن چهاردهم
گرمي و رونق حوزه مشهد در اواخر نـيمه اول قـرن چهاردهم با رکود و توقف حوزه علميه اصفهان بي ارتباط نبوده و خاموش شدن آن کـانون عـلوم اسـلامي که پس از دوران صفويه روز بروز، رو به سردي مي رفته ، در رونق اين حوزه تاثير فراوان داشته است . در اين دوره زمـاني ، طلاب علوم ديني از شهرهاي ديگر به مشهد مهاجرت مي کردند و اغلب مدارس آبـاد و مسکون بود شمار طـلاب ، بـالغ بر دو هزار نفر بودند، اساتيد و مدرسان بزرگ در هر رشته به تدريس اشتغال داشتند و براي هر يک از درسهاي ادبيات و فقه و اصول و حکمت ، حوزه هاي درسي بزرگ تشکيل مي شد. با وجود اين حوزه مـشهد از لحاظ فقه و اصول به پايه حوزه نجف نمي رسيد و طلاب براي تکميل مدارج فقهي ، به نجف مهاجرت مي کردند و در محضر اساتيد بزرگ و معروف آن عطش علمي خود را فرومي نشانيدند. از اين لحاظ ، حوزه مشهد تـحت الشـعاع حوزه نجف قرار داشت .
حوزه مشهد پس از آن که حوزه علميه قم در سال ١٣٤٠ هـ.ق تأسيس شد، تحت الشعاع آن حوزه نيز قرار گرفت ، ولي از لحاظ علوم معقول وادبيات بي شک در ميان حوزه هـاي عـلميه شيعه ، رتبه اول را حائز بود، و استاداني که اين دو رشته را در مشهد تدريس مي کردند در فن خود بي نظير يا کم نظير بودند.
کرسي تدريس ادبيات در اين دوره مخصوص شيخ عبدالجواد اديب نيشابوري بود او که طـبع شـعر نيز داشت ، در مدرسه نواب حوزه درس مهمي تشکيل داده بود و کتاب هاي درسي ادبيات را با طرزي بديع ، همراه با دقايق و نکات ادبي به شاگردان تعليم مي داد. علاوه بر اين ، سه تـن از اسـتادان مـعروف حوزه علميه مشهد که فـلسفه و حـکمت تـدريس مي کردند عبارت بودند از ملامحمدعلي معروف به حاجي فاضل که از شاگردان ميرزاي شيرازي و در فقه و فلسفه مبرز بود در مشهد رياست علمي حـوزه و مـسند قـضاوت شرعي داشت . وي علاوه بر تدريس فقه و اصول ، کـتب مـعمول فلسفه را نيز تدريس مي نمود. ميرزاي عسکري شهيدي معروف به آقا بزرگ که فيلسوفي معروف و استاد مسلم فلسفه در مـشهد بـود، ٢٣ سـال در حوزه مشهد حکمت تدريس کرد و شيخ اسدالله يزدي که حکيمي وارسـته بود و تا آخر عمر با حال تجرد در مدرسه گذرانيد و شاگرداني در حوزه درس خود تربيت کرد.٤٥
در دوره قاجار، مدارس نواب ، فـاضل خـان ، بـاقريه ، ميرزاجعفر بيش از مدرسه هاي ديگر رونق داشت . مطابق اسناد به جـا مـانده از آن دوران مدرسه فاضل خان داراي يک مدير، سه مدرس ، يک کتابدار، يک ناظم ، يک مسئول امور مالي و يک خدمتکار بود. امور نظافت مـدرسه بـرعهده خـدمتکار بود. طلاب در اين مدرسه هر روز به وسيله ناظم ، حضور و غيابشان بررسي مي شـد و گـزارش آن در اخـتيار رئيس مدرسه قرار مي گرفت . مدرسه در اعياد ملي و مذهبي و وفات و هم چنين پنجشنبه ها و جـمعه هـا تـعطيل بود.٤٦ به نظر مي رسد ساير مدارس نيز با چنين مقررات مشابهي اداره مي شـدند.
طـلابي که در اين مدارس به آموختن علوم ديني مشغول بودند، معمولا از روستاها و شهرهاي خـراسان مـي آمـدند تا پس از گذراندن درجاتي از علوم ديني ، به اموري چون پيشنمازي ، روضه خواني و انجام امور حـقوقي در مـنطقه خود بپردازند. از ميان اين طلاب ، بعضي که بااستعدادتر بودند و يا انگيزه هاي رسيدن به مـدارج عـالي را دارا بـودند، براي ادامه تحصيل به نجف مهاجرت مي کردند و برخي نيز به تکميل معلومات خود در رشـته هـايي چون فلسفه و حکمت و يا ادبيات عالي عرب مي پرداختند.٤٧
پس از انقلاب مشروطه تا ١٣٢٠ شـمسي ، شـخصيت هـاي برجسته و درجه اولي در حوزه علميه مشهد به تدريس و تربيت طلاب اشتغال داشتند که مي توان از مـيرزاعبدالجواد اديب نـيشابوري (اديب اول ) و حـاج آقا حسين قمي ، ميرزامحمد آقازاده ، حاج سيد يونس اردبيلي ، شيخ مرتضي آشـتياني ، حـاج سيدعلي سيستاني ، ميرزاعلي اکبر نوغاني ، ملامحمدعلي معروف به حاجي فاضل ، ميرزا عسکري (آقابزرگ حکيم ) و ميرزاحبيب خـراساني نـام برد.٤٨
آغاز اولين دوره درس خارج فقه و اصول در حوزه علميه مشهد در سال ١٣٣٥ قمري از سـوي آيت الله العـظمي حاج آقا حسين قمي و آيت الله حاج ميرزامحمد آقـازاده کـه هـر دو از نجف اشرف به مشهد رهسپار شده بـودند، بـرگزار گرديد.
حضور ميرزامحمد آقازاده کفايي ، به لحاظ سياسي و به جهت انتسابش به آخـوند خـراساني ، موجب تقويت طرفداران مشروطه در خـراسان شـد.٤٩
او يک سـال پس از پيروزي مـشروطه خـواهان ، وارد مشهد شد، در حالي که هنوز مـيان عـلماي حوزه مشهد مانند ديگر شهرهاي ايران بر سر تأييد و رد مشروطيت اختلاف و دودستگي بـود.
عـالمي چون سيدعلي سيستاني ، در مخالفت با مـشروطه چنان سرسخت بود کـه در رسـاله علميه خود، مشروطه خواه نـبودن را از ويژگـي مرجع تقليد مي شمارد.٥٠
محمدحسين نجفي و شيخ مهدي واعظ خراساني از نظر فقهي مـشروطه را قـبول نداشتند و مقابل مشروطه خواهان مـي ايسـتادند و کـسان ديگري چون شـيخ ذبـيح الله قوچاني که از شاگردان مـيرزاي شـيرازي و آخوند خراساني بود و از مروجان انديشه آخوند خراساني در مشهد محسوب مي شد، با جديت از مـشروطيت دفـاع مي کرد. حاج سيد اسدالله قزويني ، مـيرزاعبدالشکور تـبريزي ، حاج مـحمدتقي درودي ، حـاج بـمانعلي تهراني ، شيخ حسن حـجت کاشي ، شيخ عبدالرحيم عيدگاهي ، محمدباقر مدرس رضوي و ميرزامرتضي سرابي نيز از ديگر علماي مدافع مشروطه در مـشهد بـودند که سرانجام توانستند ميرزاعلي آقاي مـجتهد تـبريزي را کـه يکـي از روحـانيان طراز اول مشهد بـود، بـه عنوان نماينده مردم مشهد، روانه مجلس شوراي ملي کنند.٥١
حوزه مشهد و ماجراي به توپ بستن حـرم مـطهر امـام رضا
پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان و پنـاهندگي مـحمدعلي شـاه بـه سـفارت روسـيه ، شاه با حمايت روسها و انجام تحرکاتي براي درگيري با سپاهيان دولتي ، کوشش کرد تا به تهران عزيمت کند.
علماي نجف آخوند خراساني و شيخ عبدالله مازندراني احساس خـطر کردند و تلگرامي به علماي شهرهاي ايران فرستادند. در مردادماه ١٢٩٠ شمسي گروهي از طرفداران شاه مخلوع در مشهد، عليه رژيم مشروطه دست به تظاهرات زدند و با اجتماع در مسجد گوهرشاد و صحن هاي حرم خواستار بازگشت مـحمدعلي شـاه شدند که در اثر برخورد بين آنان و قواي دولتي عده اي کشته و زخمي شدند.٥٢
در دي ماه همان سال پس از درگيري و نبرد خياباني ميان مشروطه خواهان و طرفداران محمدعلي شاه ، قواي اشغالگر روس در مشهد اعـلام حـکومت نظامي کردند و عملا امور شهر را در دست گرفتند.٥٣
چندي بعد هواداران محمدعلي شاه در مشهد به سرکردگي سيد محمد يزدي معروف به طالب الحق که از تهران تـبعيد شـده بود و يوسف خان هراتي کـه او هـم مغضوب دولت بود و مدت شش ماه در مدرسه ميرزاجعفر متحصن بود،٥٤ در مسجد و صحن رضوي به هواداري محمد علي شاه قيام کردند.٥٥
چندين بار مأموران دولتي بـراي جـلب يوسف خان به مـدرسه مـيرزاجعفر آمدند؛ اما روحانيون مدرسه اجماع نموده و مانع شدند.٥٦ قيام کنندگان هر روز از منزل يکي از عالمان ديني به نام علي اکبر نوغاني حرکت کرده و به مسجد مي آمدند. طالب الحق در منبر اعـلام مـي نمود که شماري از علما را مشروطه طلب ها کشته اند و حال نمي گذارند که تعزيه بگيريم . سيدعلي سيستاني و حاج ميرزاجعفر و ميرزا ابراهيم رضوي و ملامحمدعلي فاضل از عالمان حوزه مشهد حکم داده اند کـه مـشروطه کفر و مـشروطه طلب کافر است و گروهي بيگناه را کشته اند.
روسها به بهانه ناتواني حکمران مشهد در خاموش کردن آشوب ، خـود دست به کار شدند و صحن آستان رضوي را با نيروي خود اشـغال کـردند.٥٧
آنـها دو توپ آوردند یکي را روي بام مدرسه ملامحمد باقر و يکي ديگر را روي پشت بام مغازه يکي از رعاياي روس نصب کـردند. از سـوي ديگر توپچيان روس دوربين در دست گرفته و اطراف صحن و حرم و مسجد را اندازه گيري مي کـردند و نـقشه حـمله و يورش مي کشيدند.٥٨
سرانجام در ميان ناباوري عالمان ديني و مردم ، روس ها ميان روضه مطهره و داخل و خارج حـرم را گلوله باران کردند. شمار زيادي گلوله به گنبد مطهر اصابت کرد و چند تن را در داخـل حرم کشتند و پس از امان دادن ، بـيش از يک هـزار و پانصدتن زن و مرد را اسير و تفتيش کردند. علاوه بر اين روس ها طلاب مدرسه خيرات خان ، مدرسه پايين پا، مدرسه پريزاد، مدرسه بالاسر، مدرسه دودر و مدرسه مستشار را شبانه از حجره هاي خودشان بيرون آوردند و ميان صحن کهنه ، داخل اسرا جـاي دادند.
آن ها اسيران را تا صبح زير باران نگه داشتند و به آنان امر کردند که اجساد کشتگان را جمع آوري و در محاذي مدرسه ميرزاجعفر قرار دهند.٥٩
چند روز بعد روس ها در حالي که حرم را ترک مي کردند، آن را بـه خـدام واگذار کردند و اسرا را آزاد کردند.٦٠ آن ها همچنين راه فرار يوسف خان و اشرار همراه او را باز گذاشتند و کسي از آنان دستگير نشد.٦١ بدين ترتيب موضع گيري گروهي از علماي حوزه علميه مشهد در هواخواهي از مشروطه و گروهي ديگـر از عـلما در مخالفت با مشروطه و بازگشت محمدعلي شاه به سلطنت ، پس از به توپ بستن گنبد امام رضا(ع ) و با شروع جنگ جهاني اول وارد شرايط نويني گرديد.
حوزه مشهد در برابر قانون متحدالشکل کردن لباس و مـاجراي مـسجد گوهرشاد
با تشکيل سلسله پهلوي و اقدامات رضاشاه مانند اجراي قانون متحدالشکل کردن لباس در سال ١٣٠٨ شمسي حوزه مشهد در برابر رضا خان قرار گرفت . زيرا مطابق اين قانون روحانيان براي در برداشتن لبـاس مـخصوص اهـل علم ، از نظر صلاحيت علمي مـي بـايست از آن هـا امتحان گرفته مي شد و فقط تعدادي از روحانيان از اين امر مستثني مي شدند.٦٢ به همين خاطر جلساتي براي بحث و گفت و گو دربـاره تـغيير لبـاس و سختگيري رژيم نسبت به روحانيون در مشهد برگزار شد. در اين جـلسات کـه آيت الله حسين قمي ، آيت الله يونس اردبيلي و آقازاده فرزند آخوند خراساني و جمعي ديگر از علما و مدرسين درجه اول شرکت داشتند، تصميم گـرفته شـد در مـقابل اين عملکرد رژيم بايستند و جلوي اجراي آن را بگيرند.٦٣
پس از برگزاري جشني در شيراز کـه در ١٣ فروردين ١٣١٤ برپا شد و در آن دختران بي حجاب ظاهر شده بودند، رسيدن اين خبر موجي از اعتراضات را در حوزه هاي علميه قم و مـشهد و تـبريز در پي داشـت . اين امر مراجع روحاني حوزه مشهد را سخت ناراحت نمود. علما پس از آن که فـهميدند کـشف حجاب به دستور شاه صورت گرفته است ، در مسجد گوهرشاد جمع شدند و با ايراد سخنراني به اين اقـدام دولت اعـتراض کـردند. آيت الله حسين قمي با هدف مقابله با کشف حجاب و ملاقات با شاه ، بـه تـهران مـهاجرت کرد. بعد از سفر قمي به تهران ، علماي حوزه مشهد تصميم گرفتند با برگزاري جـلساتي پيرامـون اوضـاع سياسي کشور باهم مشورت کنند.٦٤ آنان اقدام دولت را در مقابله با اسلام قلمداد کردند. در اين ميان شـيخ تـقي بهلول درباره حجاب سخنراني هاي پرشوري در مسجد گوهرشاد عليه دستگاه حکومت ايراد کرد کـه مـنجر بـه دستگيري وي شد. روز بعد پس از سخنراني مجدد بهلول در حرم ، نظاميان مسجد گوهرشاد را محاصره کردند و دست بـه کـشتار مردم زدند و فاجعه مسجد گوهرشاد پيش آمد.٦٥ علماي حوزه علميه مشهد پس از اين حادثه ، تلگرافي بـه شـاه زدنـد و خواهان توقف بي حجابي شدند؛ اما رضا شاه دستور داد مردم از حرم پراکنده شوند. بهلول هـم مـوفق شد مخفيانه به افغانستان بگريزد.
بيش از ٣٣ نفر روحاني در حوزه مشهد در اين قيام شـرکت داشـتند کـه تعدادي از آن ها دستگير و تعدادي نيز متواري و يا مخفي شدند.٦٦
به دنبال مخالفت روحانيون حوزه علميه مـشهد بـا اقـدامات رضاشاه و شرايط حادي که در جامعه بروز کرد، حوزه مشهد نيز مانند ديگـر حـوزه هاي علميه سراسر کشور و از بعضي جهات شديدتر از همه مورد تهاجم قرار گرفت .
حاج حسين قمي و مـيرزامحمد آقـازاده کفايي که در اين زمان عهده دار اداره حوزه علميه مشهد بودند، در پي اين حوادث از مشهد تبعيد شـدند و جـمعي ديگر از علماي مشهور نيز دستگير و زنداني شـدند. بـر اثـر اين حوادث و نيز سختگيري عمومي دولت درباره روحـانيون ، حـوزه علميه مشهد به رکود و سردي گراييد و با قيام گوهرشاد به کلي تعطيل شـد.
مـدارس بزرگ و معروف مشهد مانند مـدرسه نـواب ، مدرسه مـيرزاجعفر و مـدرسه بـاقريه به تصرف ادارات دولتي و معارف و اوقاف درآمـد و تـنها مدرسه اي که رسما باقي ماند، مدرسه سليمان خان بود که تحت سـرپرستي مـيرزااحمد کفايي اداره مي شد.
بحث و تدريس تـعطيل شد و تنها برخي از مـدرسان حـوزه ، درس خود را به طور مخفيانه در مـنازل خـود، به طور خصوصي تشکيل مي دادند. طلاب ، مدرسين و عموم علما به جز تـعداد مـعدودي خلع لباس شدند و به لبـاس مـتحدالشکل درآمـدند.٦٧
هرگونه مظاهر رسـمي دين و مـراسم مذهبي ممنوع شد و از بـرگزاري مـجالس وعظ و تبليغ و عزاداري ها جلوگيري به عمل آمد. حکومت پوشيدن لباس هاي سنتي (پالتـو و قـبا) را ممنوع ساخت و دستور لباس هاي فـرنگي و مـتحدالشکل داد.
چادر و حـجاب را بـراي زنـان منع کرد. در اين ميان ، صـنف اهل علم و روحانيت که يک نهاد مذهبي و متکفل امور ديني مردم بود، بيش از همه صدمه ديد و رژيم مـتعرض آن بـود. مدارس علميه يا تخريب شد، يا به اجـاره بـراي انـبار بـازاريان داده شـد. يا به اداره فـرهنگ بـراي دبستان واگذار شد. پوشيدن لباس روحانيت ممنوع گشت . هرکس با لباس روحاني نمي توانست در کوچه و بـازار ظـاهر شـود، دو سه مدرسه در مشهد نيز ظاهرا در اختيار اوقـاف قـرار گـرفته بـود.
بـيش از ده مـدرسه علميه تعطيل و در اختيار اهل علم نبود. فقط در اين ميان دو يا سه مدرسه بود که روزها اهل علم بدون لباس ، از يکي دو حجره آنها مختصر استفاده اي مي کردند.
چند اتاق از مـدرسه سليمانيه مورد استفاده برخي اهل علم بود. يکي دو حجره نزديک در ورودي روزها باز مي شد و برخي از علما و فضلاي قديمي حوزه ها مانند مرحوم حاج شيخ علي اکبر نهاوندي ، مرحوم ميرزااحمد کـفايي ، مـرحوم حاج شيخ کاظم دامغاني ، مرحوم بجستاني که بعدا رئيس دفتر حاج ميرزااحمد آقازاده شد، در اين حجره ها چند ساعتي گرد مي آمدند. مرحوم بجستاني درکارهاي اداري و امور اجتماعي حوزه بسيار وارد بـود. از اين رو از جـانب مرحوم کفايي براي مسايل حوزه و نظام وظيفه طلاب کارهاي سودمندي انجام داد. مدرسه خيرات خان نيز در اختيار اوقاف بود. افراد فاضلي بدانجا رفت و آمـد داشـتند. از اين جمع ، تعداد اندکي ساکن بـودند و بـرخي هم روزانه براي تدريس يا گفت وگوهاي علمي مي آمدند.
افزايش فشار رضا خان عليه حوزه مشهد
در مدرسه نواب که در اختيار سازمان اوقاف قرار گـرفته بـود. تعداد دو يا سه نفري از اهـل عـلم که سابقه اي داشتند آنجا حضور مي يافتند.٦٨
رژيم براي اعمال تضييقات در حق علما، قرار گرفتن در جرگه روحانيت را منوط به اجازه اجتهاد داشتن نمود و از رفت و آمد افراد معمم به حوزه جلوگيري نـمود. در جـهت ايجاد محدوديت هاي مالي براي علما هم ، چون يکي از منابع مالي روحانيت ، منبر رفتن بود، رژيم روضه خواني را ممنوع کرد و اقامه کنندگان آن را جريمه و زنداني نمود. علاوه بر اين موقوفات را تحت نظارت اداره اوقـاف قـرار داد تا از عـوايد آن چيزي به طلاب نرسد.همچنين همان پرداخت حقوق ماهيانه را هم به طلبه ها، منوط به دادن امتحان طـبق برنامه دولت کرد.٦٩ تعداد محدودي که به کار روحانيت و تحصل ي علوم دينـي مـشغول بـودند، وضع خوبي نداشتند از موقوفات مدارس علميه چيزي حاصل نمي شد.
مردم نيز وضع اقتصادي شان مناسب نـبود، پرداخـت وجوهات شرعيه و تقسيم آن توسط مراجع قم به صورت مداوم نبود، لذا اهل علم در تـنگناهاي شـديد مـعيشتي به سر مي بردند.
علت اين که تعدادي از اهل علم از کسوت روحانيت خارج شده و براي تـدريس و معلمي به دبستان هاي تازه تأسيس رفتند، نياز شديد مالي و احتياج مبرم آنـان به تامين هزينه زنـدگي بـود. وضع رقت بار معيشتي و اقتصادي تعداد اندکي باقي مانده از اهل علم ، آزاردهنده بود.٧٠ علاوه بر اين رژيم براي رسيدن به اهداف کامل خود، تمهيداتي ديگر نيز انديشيد و آن تأسيس دانشکده معقول و منقول در تهران و مـشهد بود.به طوري که مدرسه ميرزا جعفر قبل از اين که به مرکز سنگ تراشي براي سنگفرش کردن صحن هاي آستان قدس قرار گيرد، دانشکده علوم معقول و منقول بود. تنها مدرسه اي که از اين دگـرگوني ها دور مانده بود، مدرسه سليمان خان بود که زير نظر ميرزا احمد کفايي که رابطه اي با دربار داشت ، اداره مي شد.٧١
بدين ترتيب دوران رکود حوزه علميه مشهد آغاز شد. چون دوره رضا شـاه بـه سر رسيد و اوضاع مقداري عادي شد، علماي تبعيدي به مشهد بازگشتند و بدين وسيله دوباره حوزه نيز رونق خود را از سر گرفت . احياي دگرباره حوزه علميه مشهد مرهون کوشش هاي سـه شـخصيت علمي برجسته يعني ميرزا احمد کفايي ، شيخ مرتضي آشتياني و ميرزامهدي اصفهاني بود.
ميرزا احمد کفايي در شرايطي که از يک سو حوزه علميه مشهد در اثر رخدادهاي پيش از واقعه گوهرشاد و ممنوعيت پوشيدن لباس روحـانيت ، تـقريبا خـالي از استادان و طلاب شده و به حـالت تـعطيل درآمـده بود و از سوي ديگر تبليغات ضد مذهبي توده اي ها در فضاي آزاد پس از شهريور ١٣٢٠، فضاي ديني و سياسي مشهد را تحت تأثير قرار داده بود، با تکيه بـر جـايگاه و پشـتوانه ديني و علمي و خانوادگي خود و با جلب اطمينان حـکومت ، مـدارس و موقوفات آن ها را از دولت پس گرفت و تمام موقوفات اين مدارس را اجاره بندي کرد و براي مدارس متصدي تعيين نمود.
او از طريق اجاره اين موقوفات بـراي مـخارج مـدارس و طلاب و استادان ، عايداتي را فراهم ساخت . در نتيجه بسياري از استادان و طلاب بـه حوزه علميه بازگشتند. او همچنين براي احياي حوزه مشهد برخي از علماي ديگر شهرها نظير آقا بزرگ اشرفي شاهرودي ، از شـاگردان بـرجسته مـيرزا محمدحسين نائيني را به مشهد دعوت کرد.٧٢
آيت الله شيخ مرتضي آشتياني يکي ديگـر از مـجتهدان برجسته اي بود که تحصيلات عالي خود را در محضر پدرش محمد حسن آشتياني در تهران و آخوند خراساني در نجف گذرانده بـود. او در دوره سلطنت رضا شاه به مشهد آمده بود و سال ها در اين شهر تدريس کـرده و پس از مـاجراي گـوهرشاد، به تهران تبعيد شده بود. او نيز در همين دوره به مشهد بازگشت و تدريس درس خارج را در حـوزه مـشهد آغـاز کرد.٧٣
ميرزامهدي اصفهاني هم از شاگردان برجسته نائيني بود و از حدود ١٣٠٠ شمسي در مشهد سکونت و تدريس داشـت . او پس از شـهريور ١٣٢٠، با تشويق برخي از طلاب با تصرف حجره هاي مدرسه نواب که تحت تـصرف دولت بـود، بـار ديگر درس خارج فقه و اصول را که در اواخر دوره رضاشاه در منزل برگزار مي کرد، به طور عـلني در مـدرسه نواب آغاز کرد.
وي نخستين عالمي بود که مباني اصولي استاد خود نائيني را در مـشهد مـطرح کـرد.
به جز ارائه موفقيت آميز درس خارج ، آن چه که اصفهاني را از ديگر علماي حوزه ممتاز مي ساخت ، ارائه مـعارف و عـقايد شيعي به شيوه اي خاص بود. شيوه اي که بعدها به مکتب معارف خـراسان شـهرت يافـت و مدعاي اصلي آن آميختگي عقايد ديني با هرگونه فراورده فکر بشري و مشخصا، فلسفه و عرفان است .
اصـفهاني در ارائه آزاد عـقايد خـود چنان موفق بود که بسياري از استادان و طلاب حوزه که برخي از آن ها اهـل فـلسفه بودند، به مکتب وي گرويدند. آن چه اصفهاني پي ريزي کرد، به وسيله شاگردانش به ويژه شيخ مجتبي قزويني تـحکيم و تـفصيل داده شد و پس از او چنان گسترش يافت که به عنوان ويژگي اصلي حوزه عـلميه مـشهد در چند دهه اخير شناخته شد.٧٤
مقدار شـهريه طـلاب حـوزه علميه مشهد در دهه ٢٠ به صورت گوناگوني ذکـر شـده است . به عنوان مثال گفته شده است که شيخ علي اکبر نهاوندي بـراي مـدت کوتاهي ماهيانه پنج تومان بـه طـلاب پرداخت مـي کـرده اسـت و يا اين که در مدرسه سليمان خان بـه هـريک از طلاب ماهيانه بيست و پنج ريال از درآمد موقوفه پرداخت مي شده است .
در اين سال هـا سـيدابوالحسن اصفهاني که مرجعيت شيعه را بر عـهده داشت مقرر کرد تـا مـقلدانش در خراسان وجوهات شان را به نـجف نـفرستند و در همان مشهد پرداخت کنند. از اين طريق مبالغي پول نزد نهاوندي و کفايي گرد آمد و ميان طـلاب مـدارس به طور مساوي ماهيانه بـين پنـج قـران تا سه تـومان تـوزيع گرديد.
در سال هاي ١٣٢٤ تـا ١٣٢٥شـمسي ميرزامحمدتقي اديب نيشابوري براي درس سيوطي ماهيانه ده تومان و براي درس مطول سه تومان از شاگردان خود دريافت مـي کـرد. در اثر مساعدت هاي ميرزا احمد کـفايي و تـلاش هاي ديگـر عـلماي حـوزه ، شمار مجموع طلاب اين حـوزه در سال ١٣٢٧شمسي به ٧٠٠ تن رسيد. با بهبود يافتن اوضاع ، شمار طلاب علوم ديني در سال هـاي بـعد، به تدريج رو به ازدياد نهاد. در اوايل دهه ١٣٣٠ شـمسي درآمـد حـاصله از مـوقوفات کـه صرف هزينه هـاي جـاري مدارس و طلاب مي شد، به قرار زير بود:
مدرسه نواب ٥٥٠٠٠٠ ريال ، مدرسه ميرزا جعفر٦٠٠٠٠ ريال ، مدرسه خيرات خان ٩٦٠٠٠ ريال ، مـدرسه عـباسقلي خـان ١١٧٠٠٠ ريال ، مدرسه باقريه ٢٠٤٠٠٠ ريال ، مدرسه بالاسر١١٣٠٠٠ ريال
، مدرسه دودر ٤٨٠٠٠ ريال ، مدرسه پريزاد ١٧٠٠٠ ريال ، مـدرسه بـهزاديه ٥٠٠٠ ريال ، مـدرسه سـليمان خـان ١٩٥٠٠٠ ريال ، مـدرسه ابدال خان ١٤٢٠٠٠ ريال و مدرسه رضوان ١٨٥٠٠ ريال٧٥
در سال هاي آغازين دهه سي عده اي از علماي حوزه مشهد تصميم گرفتند براي تقويت حوزه علميه مشهد و جلوگيري از مهاجرت علما به قم و نجف ، از عـلماي مشهور آن جا، جهت آمدن به مشهد دعوت کنند. بدين منظور جلساتي در منزل شيخ مجتبي قزويني وميرزاجوادآقا تهراني برگزار شد و طي ارسال نامه اي مفصل به آيت الله ميلاني ، از ايشان جهت اقامت و تدريس در حـوزه عـلميه مشهد دعوت به عمل آمد.
آمدن آيت الله ميلاني به مشهد
پس از وفات شيخ مرتضي آشتياني و ميرزامهدي اصفهاني در ١٣٢٥شمسي ، حوزه علميه مشهد بار ديگر به خاطر فقدان مدرساني چون شيخ مـرتضي آشـتياني ، ميرزامهدي اصفهاني و علي اکبر نوغاني ، براي مدتي کوتاه دچار رکود شد و اين در حالي بود که به طور محدودي دروس سطح به وسيله اساتيدي مانند شـيخ هـاشم قزويني در حوزه تدريس مي شـد.٧٦
در سـال١٣٣٢ شمسي علماي برجسته حوزه مشهد در جهت تقويت حوزه و جلوگيري از مهاجرت طلاب با استعداد و مدرسان مشهد به قم و نجف ، با امضاي طوماري ، از آيت الله سيدمحمدهادي ميلاني کـه از اسـتادان نامور حوزه نجف بـود، درخـواست مهاجرت به مشهد و اقامت و تدريس در اين شهر کردند.
وي در سال ١٣٣٣ به مشهد وارد شد و به دعوت و اصرار علماي بزرگ اين شهر در مشهد ماند و بتدريج رياست حوزه علميه مشهد را بر عهده گرفت .
او بعد از درگذشت آية الله بروجردي ، علاوه بر قرار گرفتن در جايگاه مرجعيت ، با تأسيس مدارسي به سبک جديد و ساماندهي برنامه هاي آموزشي و پژوهشي حوزه ، گام هاي مؤثري در ارتقاي کيفي حوزه برداشت . در درس خارج او نزديک بـه چـهارصد طلبه قـريب الاجتهاد شرکت مي کردند.٧٧
ميلاني نخستين بار براي ساماندهي حوزه علميه مشهد، دست به تأسيس چهار مـدرسه زد:
١- مدرسه مقدماتي که مدت آن سه سال بود و دروس خط و انشا و امـلا و انـدکي رياضـيات و صرف و نحو و منطق در اين دوره تدريس مي شد. ٢- مدرسه سطوح که شامل دو مرحله بود. مرحله آموزش متون کـه شـامل معاني ، بيان ، بديع ، معالم ، لمعه بود و مرحله متون عاليه که مشتمل بر رسـائل ، مـکاسب ، کـفايتين ، تفسير، شرح تجويد و اديان و مذاهب بود. ٣- مدرسه امام صادق (ع ) که داراي دوره تخصص در فقه و اصول بود. ٤- مدرسه عـالي حسيني که طلاب در اين مدرسه آموزش هاي تخصصي و مرتبط با مساله تبليغ را مي گـذراندند. در اين زمان مدارس سليمان خـان ، خـيرات خان ، دودر، پايين خيابان و عابس قلي خان تحت سرپرستي آيت الله کفايي بود.
وضعيت معيشتي طلاب نيز با پرداخت پنج تومان ماهيانه از سوي آيت الله کفايي و پرداخت سي ريال براي طلابي که دروس مقدماتي را مـي خواندند و پنجاه ريال براي مراحل بالاتر بهبود يافته بود.٧٨
آغاز نهضت ملي شدن صنعت نفت و دوران اوجگيري نهضت ملي ، همراه با حضور گسترده مردم و روحانيت در اين عرصه بود. يکي از مراکز اين جنبش مردمي در مشهد، کـانون نـشر حقايق اسلامي بود، که پس از شهريورماه سال ١٣٢٠ شمسي به کوشش استاد محمدتقي شريعتي کار خود را شروع کرد و فعاليت هاي دامنه داري را بر ضد فرهنگ مادي گرايي سامان داد. در اين دوره علاوه بر کانون نـشر حـقايق اسلامي ، انجمن پيروان قرآن و مدارس ديني متعددي به اهتمام مرحوم حاج علي اصغر عابدزاده تشکيل شد که در جريانات مختلف پيشگام بود.٧٩ با روي کار آمدن دولت ملي دکتر مصدق ، در حوزه مشهد دو مـوضع گـيري متفاوت نسبت به اين تحولات پديد آمد. موضع گيري ميرزا احمد کفايي که مخالف نهضت ملي بود و از دربار حمايت مي کرد. او اعتقاد داشت که اگر رژيم پهلوي نباشد، کمونيست ها اسلام را نـابود خـواهند کـرد.٨٠
از روحانيون ديگري که در اين دوران در جـناح مـقابل و مخالف مصدق بودند مي توان از حاج ميرزاحسين سبزواري نام برد که با دربار و رژيم همکاري مي کرد.٨١
موضع گيري روحانيون و بعضي تـشکل هـاي مـذهبي که موافق نهضت ملي بودند و با برگزاري تـجمعاتي در مـسجد جامع گوهرشاد، از مصدق و کاشاني حمايت مي کردند. در رأس اين جريان افرادي مانند استاد محمدتقي شريعتي ، شيخ محمود حلبي (تولايي )، شيخ مـحمدرضا کـلباسي و حـاجي عابدزاده بودند.٨٢
در اين دوران تني چند از عالمان مانند سيديونس اردبيلي و ميرزاحسين سـبزواري و حاج آقا حسن قمي طرف مشورت احزاب و گروه هاي سياسي بودند.
فعال ترين روحاني مشهد که در جريان نـهضت مـلي شـدن صنعت نفت ، نماينده طلاب تلقي مي شد، شيخ محمود حلبي از خـطبا و مـدرسان برجسته مشهد بود.٨٣ او در دفاع از نهضت ملي منبر مي رفت و در حمايت از دولت دکتر مصدق سخنراني مي کرد.
وي هـم چـنين بـا کمک حاجي عابدزاده و استاد محمدتقي شريعتي نيمي از هيأت هاي مذهبي مشهد را کـه در آن زمـان نـزديک ٣٠٠ هيأت مي شدند، تحت عنوان انجمن هاي مؤتلفه اسلامي متحد کرد.
بعد از کودتاي ٢٨ مـرداد ١٣٣٢ و شـکست نـهضت ملي و حاکم شدن جو يأس و نااميدي بر جامعه ايران ، شيخ محمود حلبي از دخالت در امر سياسي دوري جـسته و بـه تهران آمد و تشکيلات انجمن حجتيه را پايه ريزي کرد.٨٤ موافقان دربار و نظاميان بعد از کودتا با حـضور در مـنزل کـفايي ، تصميم گرفتند از طرفداران نهضت ملي و مصدق انتقام بگيرند؛ اما ميرزا احمد کفايي آنان را بـه آرامـش دعوت کرد و تلاش نمود اين درگيري ها را کاهش دهد.٨٥ آيت الله ميلاني از همان آغاز اقامت در مـشهد، بـر فـعاليت هاي کانون نشر حقايق اسلامي صحه گذاشت و آن ها را مورد حمايت قرار داد.
حمايت آيت الله ميلاني از کانون تـا ١٣٣٦ شـمسي ادامه داشت . در اين سال با دستگيري اعضاي نهضت مقاومت که بيشتر از اعضاي کـانون بـودند، کـانون نشر حقايق اسلامي تعطيل شد.
از سال ١٣٣٧ شمسي که استاد شريعتي با تلاش هاي آيت الله ميلاني از زنـدان رهـايي يافـت ، به دستور ايشان مجلس تفسير قرآن ، نهج البلاغه و سخنراني هاي خود را در مـنزل آيت الله مـيلاني داير کرد و اين امر تا سال١٣٣٩ شمسي ادامه داشت و از اين سال با حمايت هاي ايشان ، کانون دوباره فعاليت هـاي خـود را از سر گرفت .٨٦
مدت کوتاهي پس از کودتاي ٢٨ مرداد، محمدرضا پهلوي جهت زيارت حرم حضرت رضـا(ع )، بـه مشهد سفر کرد که در اين سفر چهار تـن از عـلماي حـوزه علميه مشهد يعني ميرزا احمد کفايي ، حـاج مـيرزاحسين سبزواري حاج شيخ احمد شاهرودي و حاج شيخ کاظم دامغاني با شاه ملاقات و ديدار کـردند.٨٧
در سـال ١٣٤٠ هم زمان با فوت آيت الله بـروجردي و اقـدامات رژيم شاه بـراي اجـراي انـقلاب سفيد٨٨ فضاي فکري حوزه مشهد بـيشتر دينـي و اخلاقي بود و چندان با سياست ميانه اي نداشت و در ميان علماي حوزه تنها افـراد خـاصي داراي گرايش و شم سياسي و اجتماعي بودند. در يک نـگاه کلي علماي حوزه مـشهد در اين دوره را مـي توان به سه دسته تـقسيم کـرد:
١- علما و روحانيوني که مخالف دخالت در مسائل سياسي بودند. اين دسته بيشتر به مسائل عـلمي و احـکام و همچنين مجالس روضه خواني تـوجه داشـتند.
٢- روحـانيون مورد حمايت اوقـاف و دربـار که رهبري آن ها بـرعهده مـيرزا احمد کفايي و ميرزاحسين سبزواري بود. کفايي از جمله علمايي بود که با طرفداري از دربار و در اخـتيار داشـتن هيأت هاي مذهبي در مشهد، به مـقابله بـا حرکت هـاي ايدئولوژيک روسـها و حـزب توده پرداخت . هرگاه شـاه به مشهد مي آمد، با ايشان ملاقات مي کرد و با انعکاس مشکلات مردم نزد شـاه ، قـدم هاي مثبتي ، جهت حل آن برمي داشـت .
٣- روحـانيون مـخالف رژيم کـه رهـبري آن ها بر عـهده آيت الله مـيلاني و حسن طباطبايي قمي بود. از ميان روحانيون مبارز و مخالف رژيم مي توان از حسنعلي مرواريد، سيدعبدالله شيرازي و سيدعبدالکريم هـاشمي نـژاد نـام برد.٨٩
از نظر وضعيت مالي ، در ميان مدارس مـشهد، مـدرسه نـواب تـنها مـدرسه اي بـود که تعداد مهمي از موقوفات آن باقي مانده و مورد بهره برداري واقع مي شدند و عوايد آن بين طلاب تقسيم مي شد. وضعيت معيشتي طلاب در اين دوره مطلوب نبود و از لحاظ امکانات و منابع مـادي در تنگنا قرار داشتند. اتاق هاي طلاب فرش مناسب نداشت و معمولا بوي رطوبت مي داد. غذاها نيز از لحاظ کيفي چندان مناسب نبود و امکاناتي مانند برق وجود نداشت .٩٠
موضع گيري علماي حوزه مـشهد در اصـلاحات ارضي
در اين سال ها شهر مشهد به لحاظ کثرت اهل علم ، جزء شهرهاي کم نظير ايران بود و علماي برجسته اي مانند شيخ مجتبي قزويني ، سيداحمد مدرس ، کاظم دامغاني ، فقيه سبزواري ، ميرزا احـمد کـفايي ، شيخ مرتضي سبط آشتياني ، شيخ غلامحسين تبريزي ، سيدرضا بختياري ، حسن طباطبايي قمي ، محمدتقي اديب نيشابوري و محمدهادي ميلاني که مرجعيت داشت ، ميان مردم صاحب نـفوذ بـودند و در مدارس ميرزاجعفر، عباسقلي خان ، نـواب ، دودر، بـالاسر، پريزاد، باقريه ، خيرات خان و سليمان خان به تربيت و آموزش طلاب مشغول بودند.٩١
پس از روي کار آمدن کندي در آمريکا و فشار به رژيم ايران براي انجام اصلاحات داخلي ، دکتر علي امـيني بـه نخست وزيري رسيد و لايحه اصـلاحات ارضـي را در دي ماه ١٣٤٠ به تصويب رساند.
با وجود آن که علما لايحه اصلاحات ارضي را خلاف شرع مي دانستند، واکنشي عليه آن در محافل مذهبي ديده نشد.
٩٢تصویب لايحه انجمن هاي ايالتي و ولاتي ، سرآغاز مخالفت عـلني روحـانيون بود.
با وجود مخالفت علماي قم و ارسال تلگرام امام و چند تن از علما در اعتراض به اين تصويب نامه ، در اين زمان در حوزه مشهد جنب و جوش چنداني مشاهده نمي شد. تنها در مدرسه نواب ، طلاب بـه خـواندن و نصب اعـلاميه هايي که از مراجع قم مي رسيد، مشغول بودند.
طلاب جواني که شور انقلابي بيشتري داشتند براي کـسب تکليف نزد مراجع رفتند.
علما سخنراني هاي متعددي درباره پيامدهاي لايحـه ايراد کـردند و اقـدامات دولت را خلاف مصالح مملکت دانستند.
آيت الله ميلاني مخالف اصلاحات نبود. انتقاد او به شاه اين بود که ابتدا اين اصلاحات قبل از اجـرا بـايد به علما عرضه شود تا آنان جنبه هاي شرعي آن را بيابند.٩٣
در مقابل علماي مـخالف لايحـه ، عـلماي ديگري از حوزه علميه مشهد بودند که مخالف مبارزه با رژيم بودند. از جمله آيت الله کفايي کـه متصدي مدارس مهم نواب ، خيرات خان و دودر بود، اعتقاد داشت مبارزه کردن به نـتيجه نمي رسد و بايد بـا رژيم کـنار آمد.٩٤
سرانجام اسدالله علم نخست وزير در برابر فشارهاي جامعه روحانيت ، پس از تشکيل جلسه هيأت دولت ، تصويب نامه را لغو نمود و آن را غيرقابل اجرا اعلام کرد.٩٥
پس از عدم توفيق دولت علم در اجراي اصلاحات ، شاه طي نطقي از مردم خـواست در همه پرسي اصول شش گانه انقلاب سفيد که در روز ششم بهمن ١٣٤١ برگزار مي شود، شرکت کنند.
در پي دخالت مستقيم شاه در اجراي اصلاحات ، آيت الله خميني با صدور اعلاميه اي که در تهران و شهرستان ها پخش شد، هـمه پرسـي رژيم را خلاف قانون و اجباري دانسته و آن را تحريم کرد.٩٦
در مشهد بيش از ٥٠٠ نفر از طلاب و خرده مالکان به منزل آيت الله قمي رفتند و در آن جا متحصن شدند. به دنبال مخالفت شماري از علماي سرشناس حوزه علميه مـشهد، تـجمعي متشکل از ششصد نفر از طلاب و ملاکين ، تشکيل شد و اعلاميه هاي آيت الله خميني ، ميلاني و قمي براي حاضرين خوانده شد و سپس حضار مخالفت و انزجار خود را از اين لوايح اعلام کردند. آيت الله قمي نيز در اين اجتماع شرکت کرد و اعـلام نـمود حضور در پاي صندوق حرام است و در اعتراض به اين موضوع از اقامه نماز جماعت خودداري خواهد کرد. ايشان و آيت الله ميلاني دستور تعطيلي بازار را هم صادر کردند.
اعتراض علماي مشهد، منجر به دستگيري شماري از عـلماي حـوزه و انـتقال آن ها به زندان قزل قـلعه تـهران گـرديد. همه پرسي در مشهد مانند ساير شهرها، با حضور اندک مردم در پاي صندوق هاي رأي برگزار شد.٩٧
با فرا رسيدن عيد نوروز سال ١٣٤٢، آيت الله خـميني بـه عـلماي شهرستان ها پيام داد که به خاطر کوشش هاي دسـتگاه حـاکمه در هدم احکام اسلام عيد نوروز را به عنوان عزا اعلام کرده و از علما خواست که از اين رويه پيروي کنند.
٩٨آیت الله ميلاني با صدور اعـلاميه اي از اين پيشـنهاد پشـتيباني کرد. رژيم که از اعلام تحريم عيد نوروز نگران شده بود، در دوم فـروردين ، مصادف با شهادت امام جعفر صادق (ع )، به مدرسه فيضيه قم حمله کرد و به ضرب و شتم طلاب پرداخت .٩٩
هـمزمان بـا حـادثه فيضيه ، طلاب و استادان مدارس علميه مشهد، به جمعيت عزادار بيت آيت الله قـمي پيوسـتند. پس از سخنراني نوغاني و واعظ طبسي ، مأموران رژيم به سرکوب اجتماع کنندگان پرداختند. به دنبال وقوع اين حوادث ، حوزه عـلميه مـشهد و سـاير شهرهاي مذهبي ، ضمن ابراز انزجار از اقدام شاه در سرکوب طلاب علوم ديني ، اعـلام کـردند کـه از ششم تا دوازدهم فروردين ١٣٤٢، دست به اعتصاب عمومي زده و مدارس را تعطيل خواهند کرد و از اقامه نـماز در مـساجد نـيز خودداري مي کنند.
اعتصاب عمومي مردم مشهد چنان گسترده شد که پس از تظاهرات ، آذين بندي هـاي سـطح شهر که براي ورود شاه به مشهد آماده شده بود، همه به آتش کـشيده شـد.
شـاه در دوازدهم فروردين به مشهد سفر کرد و طي سخناني ، علما و روحانيون را مانع پيشرفت و ترقي مـملکت و عـامل ارتجاع معرفي کرد و وقايع جاري را به آن ها نسبت داد.١٠٠
در آستانه شکل گيري قيام ١٥ خـرداد ١٣٤٢، در حـوزه عـلميه مشهد، چهار جناح حضور فعال داشتند: طرفداران سيدمحمدهادي ميلاني که در واقع رياست حوزه علميه مـشهد را بـر عهده داشت . طرفداران حاج آقاحسن قمي که در مخالفت با رژيم بي پروا عمل مـي کـرد.
طـرفداران شيخ مرتضي قزويني استاد برجسته فقه و معارف که داراي مشرب مخالف با فلسفه بود و در جريان نـهضت ، از آيت الله خـميني حـمايت مي کرد. طرفداران ميرزا احمد کفايي و ميرزاحسين فقيه سبزواري که در جهت خـدمت بـه مردم و حوزه ، با رژيم پهلوي مماشات مي کردند. در اين ميان بيشترين فعاليت سياسي از آن ميلاني و قمي بود.١٠١
حـوزه مـشهد و ماجراي ١٥ خرداد و کاپيتولاسيون
از صبح روز ١٥ خرداد ١٣٤٢، شورش هاي وسيعي در سراسر کشور رخ داد. در روزهـاي تـاسوعا و عاشورا، دسته هاي مختلف مردم ، جهت حـمايت از آيت الله قـمي و مـيلاني ، به مشهد آمدند. سخنراني هاي علما در مـخالفت بـا اقدام شاه و حمايت از مراجع قم ، سبب شد شهر پر از قواي نظامي شده و بازار تـعطيل شـود. پس از محاصره منزل آيت الله قمي ، او را بـه زنـدان قصر تـهران اعـزام کـردند. شمار زيادي از انقلابيون و مبارزين مشهد نيز دسـتگير شـدند.
در اعتراض به دستگيري آيت الله خميني ، مردم مشهد دست به اعتصاب زدند. در اين حادثه حـتي عـلماي مدافع دربار، ميرزا احمد کفايي و فـقيه سبزواري نيز به حـمايت از عـلماي دستگيرشده پرداختند.
آيت الله ميلاني هم بـراي آزادي آيت الله خـميني به تهران عزيمت کرد. پس از آزادي آيت الله خميني و مراجعت ايشان به قم ، شماري از علما و طلاب حـوزه عـلميه مشهد، براي ملاقات با ايشـان راهـي قـم شدند.١٠٢
پس از لايحه پيشـنهادي حـسنعلي منصور به مجلس مـبني بـر اعطاي کاپيتولاسيون به مستشاران آمريکايي ، آيت الله خميني با ايراد خطابه اي در قم ، از مردم خواست عليه لايحـه مـذکور بپاخيزند. رژيم وقتي ديد نمي تواند از راه هـاي مـسالمت آميز ايشـان را سـاکت کـند، او را به ترکيه تبعيد کـند. ايشان از آن جا به شهر نجف رفت و در نجف ساکن شد.١٠٣
آيت الله ميلاني در اعتراض به تبعيد آيت الله خميني و ابـراز تـأسف از تبعيد ايشان ، تلگرامي به علماي اعـلام تـهران و قـم ارسـال کـرد و وضعيت مردم را بـعد از تـبعيد، تشريح نمود. درس هاي مدارس حوزه علميه و نماز جماعت هاي شهر مشهد به عنوان اعتراض به بـازداشت و تـبعيد غـيرقانوني آيت الله خميني در حدود يک ماه بـه تـعطيلي انـجاميد.١٠٤
در بـيست ودوم آبـان مـاه ١٣٤٣، آيت الله ميلاني از روحانيون حوزه علميه مشهد، درخواست نمود در منزل ايشان گردهم آيند. در اجتماع روحانيون مشهد آيت الله شيخ مجتبي قزويني ، شيخ کاظم دامغاني ، ميرزاجوادآقا تهراني ، شيخ عباس واعـظ طبسي ، شيخ غلامحسين تبريزي و شيخ مهدي نوغاني حضور داشتند.
در اين گردهم آيي تصميم گرفته شد که دو نفر به نمايندگي از سوي روحانيون خراسان ، به قم اعزام شوند و مراتب اعتراض روحانيون نسبت به تـبعيد آيت الله خـميني را اعلان کنند؛ نامه اي براي آيت الله خميني ارسال کنند و اين نامه را در ميان طبقات مختلف مردم توزيع کنند.
آيت الله ميلاني هم چنين نامه اي به آيت الله پسنديده ، برادر بزرگ آيت الله خميني ارسال کرد و به خاطر تـبعيد، بـا ايشان همدردي نمود. در آذر ماه ١٣٤٣ آيت الله قمي اعلاميه اي درباره تبعيد آيت الله خميني و تصويب لايحه کاپيتولاسيون صادر کرد. جلسه اي نيز به دعوت ايشان در منزلش تشکيل شد. او از تـمام عـلماي مشهد درخواست کرد تصميمي گـرفته شـود.
به دنبال اين نشست ، علما تصميم گرفتند تا در مسجد گوهرشاد متحصن شوند. اين اقدام به خاطر محاصره شدن حرم و مسجد گوهرشاد، توسط نيروهاي نظامي به اجـرا در نـيامد. منزل آيت الله قمي نيز بـه مـحاصره مأمورين درآمد.
به دنبال اين جريان ، مدرسين و طلابي که در مدرسه ميرزاجعفر حضور داشتند، به مدرسه نواب آمده و با مخابره تلگرامي به عنوان حمايت از آيت الله خميني ، درس را تعطيل کردند.
طولاني شدن حصر مـنزل آيتـ الله قمي ، باعث شد تا طلاب به منزل آيت الله کفايي رفته و در آن جا متحصن شوند. کفايي طي تماسي با رئيس ساواک خراسان ، دستور شکسته شدن حصر منزل قمي را صادر کرد.
در پي اين اقدامات ، استاندار وقـت ، دسـتور داد تا مـحاصره بيت قمي شکسته شود. 105
پس از بازداشت واعظ طبسي ، طلاب حوزه علميه قم بيانيه اي در اعتراض به اين بازداشت و تبعيد آيتـ الله خميني به ترکيه ، منتشر کردند.١٠٦
در فروردين ١٣٤٥، شاه از شمال کشور وارد مـشهد شـد و بـا ميرزا احمد کفايي پيرامون وضعيت حوزه علميه مشهد گفتگو کرد.١٠٧
طي چند سال پياپي تعدادي از علما و مدرسين بـرجسته حـوزه علميه مشهد از جمله آيت الله فقيه سبزواري و شيخ مجتبي قزويني ، ميرزا احمد مدرس يزدي ، آيت الله ميرزا احـمد کـفايي دارفـاني را وداع گفتند.١٠٨
موضع گيري حوزه مشهد درباره لايحه خانواده و چند حادثه مهم ديگر
پس از ارائه لايحه حقوق خـانواده به مجلس در سال ١٣٤٦، جلسه اي در منزل آيت الله قمي با حضور واعظ طبسي ، سيدعبدالکريم هاشمي نـژاد و سيدمهدي طباطبايي واعظ ، تـشکيل شـد تا درباره اين لايحه پيشنهادي دولت گفتگو کنند.
در پي آن آيت الله قمي در اعتراض به اين لايحه ، تلگرامي به اميرعباس هويدا نخست وزير ارسال کرد. سرانجام با سخنراني آيت الله قمي در مسجد گوهرشاد، پس از ابلاغ پيام آيت الله خميني به ايشان ، رژيم وي را تحت مراقبت مأموران سـاواک به زاهدان منتقل کردند تا از آن جا به تبعيدگاه خاش بفرستند.١٠٩
يکي ديگر از اقدامات مهم سختگيرانه رژيم پهلوي عليه حوزه علميه ، آغاز برگزاري امتحانات علوم حوزوي ، در دو بخش مقدماتي و سطح ، از سوي اداره کل آموزش و پرورش در مـدارس عـلميه بود. پس از برگزاري اين امتحانات بعضي از طلاب در برابر اين اقدام رژيم مقاومت کردند و با شکستن شيشه هاي مدرسه ، خواستار تعطيلي حوزه ، در سالروز قيام ١٥ خرداد ١٣٤٢ شدند. آن ها پس از ترک مدرسه ، همراه گروه هايي از مردم در حمايت از طـلاب قـم ، به راهپيمايي پرداختند.١١٠
هنگامي که خبر شهادت آيت الله سعيدي در زندان ، (بيستم خرداد١٣٤٩) به مدارس علميه مشهد رسيد، آيت الله ميلاني به منظور تجليل از شخصيت ايشان ، کلاس درس خود را تعطيل کردند.١١١
طلاب مدارس نـيز ابـتدا مدرسه ميرزاجعفر و سپس ساير مدارس علميه را به تعطيلي کشاندند و اعلاميه هايي در سطح مدارس توزيع کردند.
در پي افزايش فعاليت طلاب ، ساواک پس از شناسايي عوامل اصلي ، آن ها را دستگير و تبعيد نمود و هم چـنين آن دسـته از طـلابي را که مشمول انجام خدمت وظـيفه عـمومي بـودند را به اداره نظام وظيفه عمومي تحويل داد.١١٢
با آغاز جشن هاي ٢٥٠٠ ساله شاهنشاهي ايران (٢٠ تا ٢٤ مهرماه ١٣٥٠)، آيت الله خميني از نجف پيامي صادر کرد و برگزاري جشن هـا را تـحريم نـمود و خواستار مخالفت مردم شد١١٣
در اين ميان گروه هايي از طـلاب حـوزه علميه مشهد، نامه اي به اميرعباس هويدا نخست وزير ارسال کردند و با تأکيد بر پريشاني وضعيت اقتصادي کشور و هزينه سرسام آور جـشن هـاي ٢٥٠٠ سـاله ، برگزاري جشنها را محکوم کردند.١١٤
همچنين اعلاميه ها و نامه هاي طـلاب و مجامع مذهبي مشهد که در محکوميت جشن ها صادر شده بود، در مسجد گوهرشاد نصب شد.١١٥
در واپسين روزهاي سال ١٣٥٣، شـاه بـا تـشکيل حزب رستاخيز، اعلام کرد که ايران از اين پس تک حزبي خواهد بود. متعاقب آن آيتـ اللهـ خميني با صدور فتوايي از نجف ، تشکيل حزب رستاخيز و هرگونه مساعدت آن را حرام اعلام کردند.١١٦
سيدعبدالکريم هاشمي نـژاد بـا وجـود اين که ممنوع المنبر بود، در منزل خود منبر رفت و مبارزه عليه حزب رسـتاخيز را يک امـر ضـروري شمرد و به مدت سه روز مجلس سوگواري در اين محل برگزار کرد.
در اين جلسات شماري از طلاب مدارس و بـرخي چـهره هـاي سياسي و مذهبي شرکت داشتند.١١٧
براي گراميداشت و يادبود شهداي قيام ١٥ خرداد ١٣٤٢ طلاب و روحانيون حوزه عـلميه قـم در روزهاي پانزدهم تا هفدهم خرداد ١٣٥٤ در مدرسه فيضيه به عزاداري و دادن شعار بر ضد رژيم پرداخـتند. مـقاومت آنـ ها سبب دستگيري شماري از طلاب و ضرب و شتم آنان گرديد.
طلاب مدارس علميه مشهد، بـا آگـاهي از اعتراضات و دستگيري هاي طلاب قم ، اعلاميه هايي در حمايت از آن ها صادر و در سطح شـهر پخـش کـردند.١١٨ سيدعبدالکريم هاشمي نژاد، ميرزاجوادآقاي تهراني ، ميرزاعلي فلسفي و حسينعلي مرواريد از مدرسين حوزه علميه مشهد هم دروسـ خـود را در حمايت از طلاب قم تعطيل کردند. متعاقب آن بيش از٢٠٠ تن از طلاب مدارس مـختلف دينـي ، در مـدرسه ميرزاجعفراجتماع کردند و شعارهايي به نفع آيت الله خميني دادند. پس از درگيري اجتماع کنندگان با مأمورين شـهرباني ، دهـ تـن از طلاب دستگير شدند.١١٩
روز هفدهم مردادماه ١٣٥٤، آيت الله ميلاني که مدتي بود بر اثر بـيماري در بـيمارستان بستري شده بود، درگذشت . به دنبال اين حادثه ، مراسم ترحيمي جهت بزرگداشت ايشان در مشهد برپا شـد کـه عده زيادي از علماي شهرهاي مختلف در اين مراسم شرکت کردند.١٢٠
وفات آيت الله ميلاني مقداري از شور مـبارزه را در مـيان طلاب حوزه علميه مشهد کاهش داد. زيرا با درگـذشت ايشـان ، حـوزه مشهد يکي از پايه هاي علمي و فقاهتي خود را از دسـت داده بـود. اين مساله سبب متزلزل شدن برنامه هاي حوزه مشهد و کاهش رونق مدارس ديني شـد، بـه طوري که عده اي از طلاب مـشهد، نـاچار به قـم مـهاجرت کـردند. چندي بعد، با ورود آيت الله سيدعبدالله شيرازي از عـراق بـه ايران و اقامت در مدرسه ميرزاجعفر، اين مشکل به تدريج رفع شد. ورود ايشان بعد از رحلت آيت الله مـيلاني ، دوبـاره شور مبارزاتي ميان مردم را در مشهد افـزايش داد.١٢١
نقش حوزه مشهد در رونـد پيروزي انـقلاب اسلامي
در گزارش ساواک خراسان در سـال ١٣٥٦ش ، بـه اهميت ورود آيت الله عبدالله شيرازي به مشهد و بالا گرفتن تب و تاب مبارزه به خوبي اشـاره شـده است . به دنبال فعاليت هـاي سـياسي آيت الله شـيرازي و طرفداران او بود کـه سـاواک در پي بهانه اي فشار رواني بـر ايشـان را افزايش داد؛ اما آيت الله شيرازي بدون توجه به اين مسائل ، به محض ورود به مشهد تدريس خـود را شـروع کرد. او همچنين دبستان ابو بصير واقـع در کـوچه آب ميرزا را جـهت تـأسيس و سـاخت
مدرسه علميه خريداري کـرد.١٢٢
در خرداد و تير ١٣٥٦ با انتشار خبر درگذشت دکتر علي شريعتي ، شايعه شهادت او به دست ساواک ، انـتشار وسـيعي يافت .١٢٣
انتشار اين خبر در جامعه روحانيت ايران بـازتاب يکـنواخت و يکـساني نـداشت . بـر اساس اسناد سـاواک خـراسان فقط جناح تندروي جامعه روحانيت به حمايت و جانبداري از او پرداختند و اعلاميه هايي در مورد شهادت دکتر شريعتي تـهيه و تـوزيع گـرديد.١٢٤ مراسمي در چهلم شهادت دکتر شريعتي در منزل پدرش بـرگزار شـد و عـلاوه بـر اقـشار مـختلف مردم ، طلاب حوزه نيز شرکت کردند. تعدادي از روحانيون حوزه هم به منظور اظهار همدردي با استاد محمدتقي شريعتي ، به منزل ايشان رفتند و برخي از آنان در مراسم چهلم سـخنراني کردند.١٢٥ در روز يکم آبان ماه ١٣٥٦، خبر وفات آيت الله مصطفي خميني در شهرهاي ايران پخش شد و بيشتر مردم وقوع مرگ ايشان را به ساواک نسبت دادند و با برگزاري مراسم ، به سوگواري پرداختند. به همين عـلت کـلاس هاي درس حوزه مشهد به مدت دو روز تعطيل شد.١٢٦
پس از بازگشايي مدارس حوزه ، علماي برجسته مشهد از جمله آيات سيدعبدالله شيرازي ، سيدکاظم مرعشي و عزالدين زنجاني به مناسبت شهادت مصطفي خميني مراسم سوگواري برگزار کـردند.١٢٧ و نـيز در مسجد ملاهاشم ، با شرکت آيات و حجج اسلام شيخ ابوالحسن شيرازي ، جواد تهراني ، محدصادق شريعتمداري ، واعظ طبسي ، سيدعلي خامنه اي ، سيدعبدالکريم هاشمي نژاد و حسين عمادي و عـده زيادي از طـلاب حوزه ، مراسمي برگزار شد.١٢٨
در چـهلمين روز درگـذشت ايشان ، حوزه علميه مشهد اعلاميه تسليتي صادر کرد و مجلس يادبودي برگزار نمود. بعد از برگزاري مراسم ، گروه هايي ١٥ تا ٢٩ نفره در مشهد به تظاهرات خياباني دسـت زدنـد و شيشه هاي بانک هـا را شـکستند.١٢٩
اقدام مهم آيت الله سيدعبدالله شيرازي در اين زمان خريداري زميني به مساحت سه هزار متر واقع در خيابان شاهرخ شمالي بود. اين زمين که به منظور احداث بيمارستان و حوزه علميه براي طلاب علوم ديني تـهيه شـده بود، به مبلغ دوميليون تومان خريداري شده بود.١٣٠ در طي اين سال ها شهريه آيت الله خميني به طلاب حوزه علميه مشهد توسط حجت الاسلام محامي ، واعظ طبسي ، سيدعبدالکريم هاشمي نژاد و محرابي پرداخـت مـي شد. هـم چنين کارت تحصيلي براي طلاب صادر و در اختيار آنان قرار مي گرفت .١٣١
بعد از انتشار مقاله اي توهين آميز بـه آيت الله خميني در روزنامه آفتاب شرق ، طلاب حوزه علميه مشهد در اعتراض به انـتشار اينـ مـقاله ، دروس خود را تعطيل کردند و با اجتماع در مقابل مدارس خيرات خان ، ميلاني و مسجد ملاحيدر اين اقدام را محکوم کردند.١٣٢
چـندي بـعد نيز درس هاي حوزه علميه مشهد در اعتراض به درج مقاله ايران و استعمار سرخ و سياه در روزنامه اطـلاعات تـعطيل شـد.١٣٣ با گسترش تظاهرات و ناآرامي ها در شهر مشهد، رژيم ، شماري از جامعه روحانيت مشهد را دستگير کرد. در اعتراض بـه اين بازداشت ها هجده نفر از مدرسين حوزه علميه مشهد، کلاس هاي درس خود را تعطيل کـردند و از اقامه نماز جماعت در مـساجد و يا مـنازل شان خودداري کردند.١٣٤
به مناسبت چهلم شهادت عده اي از طلاب ١٩ دي قم ، حوزه علميه مشهد مانند حوزه هاي سراسر کشور تعطيل شد و آيت الله سيدعبدالله شيرازي در اين خصوص اعلاميه اي صادر کرد و مجلس ختمي را نيز در مـنزل خود برگزار نمود.١٣٥ با فرا رسيدن عيد نوروز ١٣٥٧، مدرسين و علماي حوزه علميه مشهد، با صدور اعلاميه اي به مناسبت وقايع قم و تبريز، از مردم خواستند از ديد و بازديد و انجام مراسم عيد خودداري کنند و اين ايام عـزاي عـمومي اعلام شد. روز اول فروردين ، پس از خاموش شدن چراغ هاي صحن حرم امام رضا(ع )، به مناسبت حلول سال جديد، تعدادي اعلاميه با امضاي حوزه علميه مشهد، در بين مردم توزيع شد.
در اين اعلاميه از مردم خـواسته شـده بود تا در ميدان دقيقي جمع شوند و به راهپيمايي بپردازند. اعلاميه هاي حوزه علميه مشهد عمدتا بر در و ديوار مسجد بناها و مدارس جعفريه و عباس قلي خان ، نصب مي شد و جهت تأثيرگذاري بـيشتر در شـهرستان هاي استان نيز پخش مي شد.١٣٦ پس از حمله مأموران رژيم پهلوي به مدرسه علميه نواب و مجروح شدن تعدادي از طلاب مدرسه و تخريب حجره هاي آنان و به آتش کشيده شدن کتابخانه مدرسه ،١٣٧ بـيش از دهـ هـزار نفر از مردم مشهد در منزل آيتـ اللهـ شـيرازي تحصن کردند و با اعلان عزاي عمومي ، اعلاميه اي صادر شد که در آن از انجام اين اعمال وحشيانه ، ابراز تنفر و انزجار شده بود.١٣٨ مجلس بزرگداشتي نـيز بـراي شـهداي مدرسه نواب برگزار شد و سيدعبدالکريم هاشمي نژاد در حـضور آيت الله شـيرازي و ساير روحانيون حوزه مشهد، سخنراني کرد و به بررسي تاريخچه خفقان و استبداد و سلب آزادي در ايران پرداخت .١٣٩
در چهلمين روز حمله مأموران به مدرسه نـواب ، گـروه هـاي بسياري از اقشار مختلف مردم در خيابان نادري اجتماع کردند و به سـمت منزل آيت الله شيرازي حرکت کردند و از آن جا همراه شماري از علماي حوزه علميه ، عازم مدرسه نواب شدند. بدين ترتيب مـدرسه نـواب کـه از چهل روز پيش بر اثر حمله مأموران تعطيل و بسته شده بود، توسط مـردم بـازگشايي شد.١٤٠ مي توان گفت مدرسه نواب نسبت به ساير مدارس حوزه علميه ، از اهميت خاصي در طول مـبارزه بـا رژيم پهـلوي برخوردار بوده و همواره داراي موقعيتي مرکزي براي ساماندهي مبارزات و راهپيمايي هاي مردم مـشهد بـوده اسـت .١٤١
علاوه بر اين منازل علمايي مانند آيت الله سيدعبدالله شيرازي و حاج آقاحسن قمي که در ١٧ شهريور ١٣٥٧ از تبعيد و اقـامت دوازده سـاله اش در کـرج ، به مشهد بازگشت ، کانون تصميم گيري ها و پناهگاه مردم بود و پيگيري و اجراي توصيه هـاي رهـبران نهضت و در رأس آن ها امام خميني و اداره راهپيمايي ها توسط علما و روحانيون مبارزي چون مـيرزاجوادآقا تـهراني ، شـيخ ابوالحسن شيرازي ، سيدکاظم مرعشي ، سيدعلي خامنه اي ، شيخ عباس واعظ طبسي و سيدعبدالکريم هاشمي نژاد صـورت مـي گرفت .١٤٢
با اوج گيري و عمومي شدن تظاهرات ، تا زماني که انقلاب اسلامي در ٢٢ بـهمن ١٣٥٧ بـه پيروزي رسـيد، علما و روحانيون مبارز حوزه علميه مشهد در حوادث و مناسبت هاي مختلف مانند حمله مأموران نظامي بـه صـحن حرم امام هشتم (ع )، حکومت نظامي ، آزادي زندانيان سياسي ، فرار سربازان از پادگان ها، بـازگشت امـام بـه ايران و...، بيانيه ها و اعلاميه هايي صادر مي کردند.١٤٣
پس از تأييد مهندس مهدي بازرگان به عنوان نخست وزير دولت مـوقت ، عـلما و روحـانيون حوزه علميه مشهد، پيام هايي در تأييد دولت بازرگان براي امام خميني ارسال کردند و پيروزي انـقلاب را بـه رهبر انقلاب اسلامي تبريک گفتند.١٤٤
بدين ترتيب روحانيون مدارس علميه که معرف حوزه علميه اين شهر بـودند، تـا پيروزي انقلاب اسلامي ، رهبري مبارزات مردمي را برعهده گرفتند١٤٥ و انقلاب به ثمر رسيد. بـعد از پيروزي انـقلاب اسلامي ، حوزه علميه مشهد رونق بسياري پيدا کـرد و در طـي چـندين سال ، مدارس علميه متعددي تأسيس شد.
در دهـه شـصت و پس از آن شخصيت هاي برجسته و بزرگاني چون حضرات آيات حاج سيدابراهيم علم الهدي ، حاج ميرزاجوادآقا تـهراني ، حـاج ميرزاحسنعلي مرواريد، حاج شيخ عـبدالنبي کـجوري ، سيدکاظم مـرعشي ، عـلامه سـيدمحمدحسين حسيني تهراني ، استاد سيدجلال الدين آشتياني ، شـيخ ذبـيح الله قوچاني ، شيخ علي نمازي شاهرودي ، شيخ محمدصادق سعيدي کاشمري ، استاد کاظم مـدير شـانه چي ، سيدمهدي عبادي و آيت الله حاج ميرزاعلي فـلسفي حوزه علميه مشهد را اداره مـي کـردند که از ميان آنان ، آيت الله حـاج مـيرزاجوادآقا تهراني ، آيت الله حاج ميرزاحسنعلي مرواريد و آيت الله حاج ميرزاعلي فلسفي از برجستگي و محبوبيت خاصي در بين حـوزويان و عـموم مردم مشهد برخوردار بودند.١٤٦
پانـوشت هـا
١- بـاغستاني ، صص ٢٣٥-٢٣٦.
٢- سيدي ، ص ٩٤.
٣- بـاغستاني ، ص ٢٣٦.
٤- سـيدي ، ص ٧٥.
٥- باغستاني ، ٢٣٨-٢٣٩
٦- همان ، صص ٢٣٩-٢٤٠.
٧- سـيدحسن حـسيني ، ص ٨٤.
٨- شمس آبادي ، ص ٦١ و سيدحسن حسيني ، صص ٨٤-٨٥.
٩- شمس آبادي ، ص ٦١.
١٠- صدرالمتألهين لاهيجاني ، ص ٦١.
١١- شمس آبادي ، ص ٦٤ و باغستاني ، ص ٢٤٠.
١٢- شمس آبـادي ، ص ٦٤.
١٣- انـقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک ، صص ٢٧-٢٨.
١٤- شـمس آبـادي ، ص ٦٤.
١٥- اعتمادالسلطنه ، ج ٢، ص ٥٤٠ و شـمس آبـادي ، ص ٦٤.
١٦- صـدرالمتألهين لاهيجاني ، ص ٨٦.
١٧- سيدحسن حسيني ، ص ٦٨.
١٨- شـمس آبادي ، ص ٦٤ و انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک ، صص ٤٨-٤٩.
١٩- شمس آبادي ، ص ٦٥.
٢٠- همان ، صص ٦٥-٦٦.
٢١- همان ، ٦٥-٦٦.
٢٢- همان ، ٦٥.
٢٣- همان ، ص ٦٨.
٢٤- هـمان ، ص ٩.
٢٥- هـمان ، ص ٥.
٢٦- همان ، صص ٦-٧.
٢٧- همان ، ص ٨.
٢٨- همان ، ص ١٣.
٢٩- همان ، ص ٢٨.
٣٠- هـمان ، صـص ١٦-١٨.
٣١- هـمان ، صـص ٢٢-٢٦.
٣٢- هـمان ، صص ١٩-٢٢.
٣٣- همان ، صـص ٣٣-٣٤.
٣٤- حـسن آبادي ، صص ١٧٦-١٧٧.
٣٥- همان .
٣٦- الگار، حامد، ص ٢٢.
٣٧- شمس آبادي ، ص ٦٧.
٣٨- همان ، ص ٦٥.
٣٩- باغستاني ، صص ٢٤٠-٢٤١.
٤٠- سايت ، حوزه علميه مشهد.
٤١- باغستاني ، ص ٢٤٢.
٤٢- سـايت ، حـوزه عـلميه مشهد.
٤٣- سايت ، حوزه علميه مشهد.
٤٤- باغستاني ، صـص ٢٤٢-٢٤٥.
٤٥- اينـترنت ، حـوزه عـلميه مـشهد.
٤٦- جـهان پور، صص ١٣٩-١٥٠.
٤٧- پروين گنابادي ، صص ١٥٦-١٥٧ و سايت ، حوزه علميه مشهد.
٤٨- شريف رازي ، صص ٢١٦-٢١٧.
٤٩- شوشتري ، ص ٢٤٠.
٥٠- هروي و شهوازي ، ص ١٧١.
٥١- هروي و شهوازي ، صص ١٧٧-١٧٩ و غلامرضا جلالي ، صص ١٣٧-١٤٥.
٥٢- هروي و شهوازي ، صص ٤٥-٥١.
٥٣- همان ، ص ٦٥.
٥٤- همان ، ص ٨٥.
٥٥- شميم ، ص ٥٧٨.
٥٦- هروي و شهوازي ، ص ١٥٠.
٥٧- شـميم ، ص ٥٧٨.
٥٨- هروي و شهوازي ، ١١١-١١٢.
٥٩- هروي و شهوازي ، صص ١١٩-١٢٠.
٦٠- همان ، صص ١٢٠- ١٢١.
٦١- همان ، ص ١٢٧.
٦٢- دواني ، ج ١١، ص ٦٥.
٦٣- مکي ، صص ٢٨١-٢٨٢.
٦٤- شمس آبادي ، صص ٩١-٩٦.
٦٥- مدني ، ج ١، ص ١٢٠.
٦٦- شمس آبادي ، صص ٩٦-١٠١.
٦٧- شمس آبادي ، ص ٤٤.
٦٨- سايت ، خاطرات مرحوم مدير شانه چي .
٦٩- شمس آبادي ، ص ٤٥.
٧٠- سايت ، خـاطرات مـرحوم مدير شانه چي .
٧١- شمس آبادي ، ص ٤٥.
٧٢- باغستاني ، صص ٢٥٣-٢٥٤.
٧٣- باغستاني ، ص ٢٥٥.
٧٤- همان .
٧٥- باغستاني ، ص ٢٥٧.
٧٦- شمس آبادي ، ص ٤٦.
٧٧- باغستاني ، ص ٢٥٨.
٧٨- شمس آبادي ، صص ٤٦-٤٨.
٧٩- اينترنت ، حوزه علميه مشهد در صد سال گذشته .
٨٠- شمس آبادي ، ص ٤٩.
٨١- همان ، ص ٨٦.
٨٢- همان ، ص ٤٩.
٨٣- باغستاني ، ص ٢٦١.
٨٤- شـمس آبـادي ، ص ٣١.
٨٥- همان ، ص ٥٠.
٨٦- همان ، ص ٢٥.
٨٧- همان ، ص ٨٦.
٨٨- صالح ، ص ٢١.
٨٩- شمس آبادي ، صص ٥٣ و ٧٧.
٩٠- همان ، ص ٥٢.
٩١- همان ، صص ٥١-٥٢.
٩٢- باقي ، ص ٧٩.
٩٣- نراقي ، ص ٢٨.
٩٤- شمس آبادي ، صص ١٢٠-١٢٣.
٩٥- مدني ، ج ١، ص ٣٨٦.
٩٦- صحيفه امام ، ج ١، ص ١٣٥.
٩٧- شمس آبادي ، صص ١٢٩-١٣٢.
٩٨- باقي ، ص ٨٨.
٩٩- مـدني ، ج ٢، صـص ٢٢-٢٣.
١٠٠- شمس آبادي ، صص ١٣٤-١٣٥.
١٠١- باغستاني ، صـص ٢٦١-٢٦٢.
١٠٢- شـمس آبادي ، صص ١٤٣-١٥٠.
١٠٣- ميلاني ، صص ١١٢-١١٣.
١٠٤- تقويم تاريخ خراسان ، ص ١٩٧.
١٠٥- شمس آبادي ، صص ١٩٢-١٩٥.
١٠٦- تقويم تاريخ خراسان ، صص ١٩٧-١٩٩.
١٠٧- همان ، صص ٢٠٦-٢٠٧.
١٠٨- همان ، صص ٢٠٩و٢١٢و٢٣١.
١٠٩- همان ، صص ٢١٠، ٢١١.
١١٠- همان ، صص ٢٢٤و ٢٤٢-٢٤٣.
١١١- همان ، ص ٢٢٤.
١١٢- شـمس آبـادي ، ص ٢١٤.
١١٣- باقي ، ص ١٢٥.
١١٤- تقويم تاريخ خـراسان ، ص ٢٣٢.
١١٥- شـمس آبادي ، ص ٢١٧.
١١٦- باقي ، صص ٢٠٧-٢٠٨.
١١٧- تاريخ تقويم خراسان ، ص ٢٤٧.
١١٨- شاکري ، ص ٢١٩.
١١٩- ساواک و روحانيت ، ج ١، صص ١٢٨و ٣٣١.
١٢٠- تقويم تاريخ خراسان ، صص ٢٤٨-٢٤٩.
١٢١- شمس آبادي، صص ٢٢٢-٢٢٣.
١٢٢- همان ، صص ٢١-٢٢.
١٢٣- باقي ، ص ٢٨٧.
١٢٤- ساواک و روحانيت ، صص ١٧٧-١٧٨.
١٢٥- تقويم تاريخ خراسان ، صص ٢٥٦-٢٥٧.
١٢٦- ساواک و روحانيت ، ج ١، صـص ١٩٧-١٩٨.
١٢٧- تـقويم تاريخ خراسان ، ص ٢٥٨.
١٢٨- همان ، ص ٢٥٩.
١٢٩- شمس آبادي ، ص ٢٢٩.
١٣٠- تقويم تاريخ خراسان ، صص ٢٥٩-٢٦٠.
١٣١- همان ، صص ٢٦٨ و ٢٧٢.
١٣٢- همان ، ص ٢٦١.
١٣٣- همان ، ص ٢٦٣.
١٣٤- همان ، ص ٢٦٢.
١٣٥- همان ، ص ٢٦٤.
١٣٦- شمس آبادي ، صص ٢٣٧-٢٣٨.
١٣٧- همان ، ص ٢٤٨.
١٣٨- تقويم تاريخ خراسان ، ص ٢٦٨.
١٣٩- همان ، ص ٢٧٣.
١٤٠- همان ، ص ٢٧٤.
١٤١- باغستاني ، ص ٢٦٣.
١٤٢- شاکري ، ص ٩٤.
١٤٣- تقويم تاريخ خراسان ، صـص ٣٠٠- ٣٣٤.
١٤٤- هـمان ، صص ٣٣٢-٣٣٣.
١٤٥- بـاغستاني ، ص ٢٦٣.
١٤٦- حوزه علميه مشهد در صد سال گذشته ، اينترنت .
منابع
- شمس آبادي ، حسن ، نقش علماي مشهد در انقلاب اسلامي ، تـهران ، مؤسسه چاپ و نشر عروج ، چاپ اول ، ١٣٨٩ش .
- ساواک و روحانيت ، بولتن هاي نوبه اي سـاواک ، ١٣٤٩/١٢/٢٥ تـا ١٣٥٧/٦/٣٠، جـلد اول ، تهران ، حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي ، ١٣٧١.
- انقلاب اسلامي به روايت اسناد ساواک ، استان خراسان رضوي ، کتاب اول ، تهران ، مـرکز بـررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات ، ١٣٩٣.
- خراسان ، ابنيه و مشاهير، مجموعه مقالات ، سيدحسن حسيني ، مشهد، بنياد پژوهـش هـاي اسـلامي ، ١٣٨٩.
- حوزه علميه ، تاريخ ، ساختار، کارکرد، گروه مؤلفان ، اسماعيل باغستاني ، تهران ، نشر کتاب
مرجع ، ١٣٩٠.
- سيدي ، مـهدي ، تاريخ شهر مشهد، تهران ، جامي ، شهرداري مشهد، ١٣٧٨.
- اديب هروي ، محمدحسن و ستار شهوازي (بختياري )، انـقلاب طوس ، واکاوي جسارت ارتـش بـه حرم رضوي ، تهران ، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، ١٣٨٨.
- صدرالمتألهين لاهيجاني ، محمد بن محمدعلي ، تاريخ و جغرافياي شهر مشهد، تصحيح و تحقيق محمدرضا قصابيان ، مشهد، انصار، چ دوم ، ١٣٨٦.
- حسن آبادي ، ابوالفضل ، سادات رضوي در مشهد از آغاز تا پايان قـاجاريه ، مشهد، بنياد پژوهش هاي انقلاب اسلامي ، ١٣٨٧.
- پروين گنابادي ، محمد، «مدارس قديم مشهد و شيوه تدريس آنها»، سخن ، دوره ٢٤، ش ٢ (بهمن ١٣٥٣).
- الگار، حامد، نقش روحانيت پيشرو در جنبش مشروطيت ، دين و دولت در ايران : نقش علما در دوره قاجاريه ، ابوالقاسم سري ، تهران ، انـتشارات تـوس ، ١٣٥٦.
- جهان پور، فاطمه ، تاريخچه مکتب خانه ها و مدارس قديم آستان قدس رضوي با تکيه بر اسناد (صفويه تا قاجاريه )، مشهد، بي نا، ١٣٧٨).
- شريف رازي ، محمد، گنجينه دانشمندان ، تهران ، اسلاميه ، ١٣٥٢-١٣٥٤.
- شوشتري ، محمدعلي ، خـاطرات سـياسي سيدمحمدعلي شوشتري : خفيه نويس رضاشاه پهلوي ، به اهتمام غلامحسين ميرزاصالح ، تهران : کوير، ١٣٧٩.
- جلالي، غلامرضا، «نهضت مشروطه و سرنوشت سه رويکرد سياسي علماي مشهد»، در روحانيت و مشروطه ، مجله حوزه ، قم ، بوستان کـتاب ، ١٣٨٥.
- شـميم ، علي اصغر، ايران در دوره سلطنت قاجاريه ، تهران ، انتشارات زرياب ، چ دوم ، ١٣٨٠.
- شاکري ، رمضانعلي ، انقلاب اسلامي مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوري اسلامي ، مشهد، بي نا، ١٣٥٩.
- دواني ، علي ، مفاخر اسلام ، ج ١١، تهران ، ١٣٧٧.
- مکي ، حسين ، تاريخ بـيست سـاله ايران ، ج ٦، تـهران ، علمي ، چ اول ، ١٣٧٤.
- صالح ، محسن ، جامعه مـدرسين حـوزه عـلميه قم ، ج ٥، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامي ، ١٣٨٥.
- باقي ، عمادالدين ، جنبش دانشجويي ايران از آغاز تا انقلاب اسلامي ، تهران ، جامعه ايرانيان ، ١٣٧٨.
- نراقي ، احسان ، از کاخ شـاه تـا زنـدان اوين ، سعيد آذري ، تهران ، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، ١٣٧٢.
- مدني ، سـيدجلال الدين ، تـاريخ سياسي معاصر ايران ، ج ١و٢، تهران ، دفتر انتشارات اسلامي ،
.1361
- صحيفه امام ، ج ١، تهران ، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني ، چ ١، ١٣٧٩
- ميلاني ، محسن ، شکل گـيري انـقلاب اسـلامي از سلطنت پهلوي تا جمهوري اسلامي ، مجتبي عطارزاده ، تهران ، گام نـو، ١٣٨١.
- جلالي ، غلامرضا، تقويم تاريخ خراسان ، از مشروطيت تا انقلاب اسلامي ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامي ، ١٣٧٧.
- سايت ؛ خاطرات مرحوم اسـتاد کـاظم مـدير شانه چي از مرحوم آيت الله العظمي حاج ميرزاحسين فقيه سبزواري ،
http://faghihsabzevari.blogfa.com/post-333.aspx
- اينترنت ، حوزه عـلميه مـشهد در صد سال گذشته ، عليرضا نوروزي ،
http://faghihsabzevari.blogfa.com/
منبع :
مطالعات تاریخی ، بهار 1395 - شماره 52
زندگی ، شخصیت ، آثار ، خدمات ، استادان و شاگردان حضرت آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( ره ) 1386 - 1309 هجری قمری . مشهد .