سبک آموزش در حوزه باید تغییر کند
سبک آموزش در حوزه باید تغییر کند
حجت الاسلام و المسلمین دکتر نصیری با بیان ضرورت پیش بینی فضای آموزشی مناسب برای طلاب بیان کرد: سبک آموزش ما دقیقا به سبک هزار سال قبل نزدیک است که یکی برود در مسجد کوفه، مدینه، مکه یا بصره کنار یک ستون بایستد درس بگوید، چهار نفر هم بنویسند. این برای عصر انفجار اطلاعات و رایانه و ماهواره مناسب نیست.
سال ۱۳۶۴ ازدواج کردم و خانهای در مشهد تهیه کردم، وارد درس آزاد حوزه مشهد شدم. شبهای شنبه دروس اخلاقی آیتالله فلسفی برگزار میشد. خصوصی در مباحث اخلاقی آیتالله میرزاجواد آقای تهرانی شرکت میکردم.
حضور در درس ادبیات استاد حجت هاشمی خراسانی
یکی از اساتیدی که بسیار از ایشان بهره بردم، آیتالله حجت هاشمی خراسانی بود. ما یک مدرس افغانی در قم داشتیم و یکی هم ایشان در مشهد.
معالم را که یک کتاب معتبر اصولی است از اول تا آخر پیش ایشان درس گرفتیم. ایشان رسمش این بود که از اول هم روایاتی که صاحب معالم (فرزند شهید ثانی) آورده بود شروع میکرد.
بخش اول معالم گزیدهای از روایات کتاب کافی و منابع دیگر در زمینه ارزش علم و آداب فراگیری علوم است.
اهتمام به شرکت در دروس آزاد حوزه
ما در همان دوره که از مدرسه منظم به دروس آزاد حوزه پیوستیم، به شرکت منظم در دروس اساتید و مباحثه خیلی اهمیت میدادیم. اصلا مباحثه مثل نماز واجب بود و حتی یک روز هم ترک نمیشد. با همه فشارهای مالیِ اوائل طلبگی، حضور در درس مهم بود. الان متاسفانه یک مقدار حضور طلاب در دروس کمرنگ شده است. خصوصا با این ابزارهای جدید مثل اینترنت و نرم افزار و … حالا بعضیها به مزاح میگویند آیتاللههای انواری. حضور در درس و همنفسی با استاد لازم است. اگر یک روز درس نمیرفتیم، احساس خسارت عجیبی داشتیم و این در حالی بود که در حوزه آن روز هیچ کنترلی نبود.
حضور در درس و همنفسی با استاد لازم است
مگر میشود یک روز درس استاد نرویم؟ چه کسی به ما میگفت. علاقه داشتیم. صبح و ظهر و شب میدویدیم فضای حوزه علمی بود. باید درس شرکت، یادداشتبرداری و بعد مباحثه کنیم. تهیه شروح عربی و فارسی رسم هر طلبه بود باید مطالعه میکرد. اینها خیلی برای ما اثرگذار بود. در منطق بخشی از حاشیه ملاعبدالله را نیز پیش استاد حجت هاشمی خواندم. کتاب که تمام میشد آخر کتاب ما یادداشت مینوشت. یادداشتهای ایشان با آن خط زیبا برای ما خاطره بود.
بخشی دیگر از منطق ملاعبدالله را پیش استاد صالحی خاوری خواندم. عموم اساتید ما کتب حوزوی را بیش از ده بار درس داده بودند، اما با این حال میگفتند برای تدریس گاه روزی شش ساعت مطالعه میکنیم. هم باسواد بودند و هم برای درس اهمیت قائل بودند. می خواهم بگویم که آنان هم از نظر علمی سرمایهدار بودند و هم سرمایهگذار. یعنی به مطالعات قبلی هم اعتنا نمیکردند و بحثهایشان را با تقریر جالب میگفتند و ما مینوشتیم. خیلی دقیق درس میدادند. الان در حوزه باید استادی داشته باشیم که هم سرمایهدار است (یعنی علمش خوب باشد) و هم سرمایهگذار و برای درس و بحثش ارزش قائل شود.
حضور در دروس اصول فقه استاد مصباح عاملی
کتاب اصول فقه که آن روزگار تازه در مشهد رایج شده بود را پیش استاد بزرگوارمان حاج آقای مصباح عاملی خواندیم. ایشان نماینده رهبری در نهضت سوادآموزی خراسان بودند. سید بزرگواری که انصافا مرد بسیار متواضع و متخلق بودند که اینک از سوی رهبری به عنوان مدیر حوزه علمیه خراسان منصوب شدند. خیلی دوستداشتنی و مهربان و صمیمی که ما این ارتباطمان را با ایشان حتی بعد از اصول فقه، در رسائل هم حفظ کردیم. خیلی به ایشان ارادت داشتم.
به قدری این درس را با شوق میخواندم که گفتم باید بر این کتاب شرحی بنویسم. از ساعت ۲ یا ۳ عصر تا ۱۱ شب را به این امر اختصاص دادم. یکی از آن اتاقها برای خودم بود من می نشستم و مفصل، شرح مینوشتم. متأسفانه خیلی از دفترهای من در جابهجایی منزل گم شد. حتی عبارت به عبارت ، توضیحات کامل را ارایه می کردم. چه زحمت مفصلی که متحمل شدم. این هم از الطاف الهی بود که ما در سال پنجم ششم طلبگی جرأت نوشتن پیدا کنیم و در حدی که شرح بنویسیم.
لمعتین و آیت الله فقیه سبزواری
درس لمعه را نزد یکی از بهترین استادها یعنی آیتالله آقاسیدجواد فقیه سبزواری بهره بردم. ایشان پسر آیت الله فقیه سبزواری معروف در مشهد بود. ایشان دقت زیاد و احاطه عجیبی به لمعه داشت.
به عکس درسهای ادبیات که در مدرسه برگزار میشد، برای تلمذ لمعتین به حرم حضرت رضا (ع) میرفتیم. در صحن گوهرشاد، شبستانی بود معروف به شبستان سبزواری؛ چون ایشان آنجا نماز میخواند. بنابر این توفیق داشتم در جوار حرم امام رضا علیهالسلام نزدیک به دو سال، هر روز لمعه بخوانم.
بخشی از جلد اول لمعه را عصرها خدمت آیتالله صالحی میخواندم. بسیار سادهزیست بود و در اوج تقوا و نزاهت روحی زندگی میکرد.
ورود به دانشگاه علوم اسلامی رضوی
سال ۱۳۶۷ وارد دانشگاه علوم اسلامی رضوی شدم. این دانشگاه که در واقع ترکیبی از نظام قدیم و جدید حوزه بود، سال ۶۳ تأسیس شده بود که اعلام کرد در دوره جدید میخواهیم از طلاب برای شرکت در درس و بحث ثبتنام کنیم. شرطش هم اتمام لمعتین بود. در امتحان کتبی و شفاهی شرکت کردم و قبول شدم.
از سال ۶۷ که وارد دانشگاه رضوی شدم تا سال ۷۷ که بیرون آمدم، یعنی حدود ده سال، از بهترین و عالیترین سطح حمایت معنوی، علمی و تا حدودی مادی این دانشگاه بهرهمند شدم.
از صبح که میآمدم دانشگاه رضوی تا هشت یا ده شب آنجا بودم و شب دیر به منزل میرفتیم
خانه من در ردّه یعنی در واقع بیرون شهر بود. در یک کوچه گلی که حتی با اسب و گاری زبالههای آن را بیرون میبردند. ماشین بسیار کم و مینیبوسهایی با ازدحام زیاد. ولی جذبه درس و بحث و شیرینی آن مرکز که آنقدر بالا بود که خانه یادمان میرفت. البته همت و حمایت همسر بسیار کارساز بود.
عموماً از صبح که میآمدم دانشگاه رضوی تا هشت یا ده شب آنجا بودم و شب دیر به منزل میرفتیم.
دانشگاه رضوی و دروس جنبی
در دانشگاه رضوی افزون بر دروس متداول حوزه، درسهای دیگر هم بود. ما آنجا بحثهای روانشناسی، جامعهشناسی، هیئت نجوم داشتیم که خیلی مفید بود. ما ۲۱ ساعت هئیت نجوم داشتیم. دکتر تقی عدالتی استاد هیأت نجوم بود.
یکی از درسها مباحث کلامی و فلسفی بود. بدایه، نهایه و تجرید از مهمترین کتابهایی بود که خواندیم. منظومه، اسفار و شفا را نیز خودم پیگیری کردم. مدتی در درس آقاسیدجلال آشتیانی که در مدرسه امام صادق (ع) برگزار میشد شرکت میکردم.
فراگیری زبان عربی و انگلیسی
از برکات دیگر دانشگاه رضوی بحث زبان بود. در دانشگاه دو گروه عربی و انگلیسی داشت. دو سال در درس زبان عربی شرکت کردم و زبان عربی ما کاملتر و تقویت شد. تاکنون ۵ کتاب از متون قدیم و جدید ترجمه کردم؛ مثل تاریخ الاسلام السیاسی و الثقافی که بیش از ۷۰۰ صفحه است. دو کتاب «صیانه القرآن من التحریف» و جلد پنجم «التمهید فی علوم القرآن» استاد معرفت و برخی دیگر از کتب را ترجمه کردم.
بعد به گروه زبان انگلیسی پیوستم. دوسالی که انگلیسی کار کردیم خیلی زحمت میکشیدیم، باید دو سال دیگر زبان انگلیسی را ادامه میدادیم که نمیدانم چه شد دپارتمان انگلیسی دانشگاه از هم پاشید.
الان گاهی در سفرهای خارج از کشور که میروم کموبیش انگلیسی صحبت میکنم.
من معتقدم اگر طلبهای یکی از زبانهای بینالمللی را بلد نباشد، کمیتش لنگ است؛ چه بخواهید تفهیم مطلب کند و چه اینکه طرف مقابل بخواهد مطلبی را به شما برساند. به خاطر همین بسیاری از مواهب علمی را از دست میدهید،
ضرورت پیش بینی فضای آموزشی مناسب برای طلاب
ورود به دانشگاه رضوی را برای خود تقدیر نورانی الهی تلقی میکنم و معتقدم که هماره حوزه به چنین فضاهای آموزشی نیاز دارد. میدانید که مدرسه امام خمینی(ره) (مرکز جهانی) مربوط به آستان قدس و برای حوزه بود که دادند به طلاب غیرایرانی. حدود ده سال قبل در برنامهای که با واحد نخبگان حوزه ضبط کردیم، گفتم برای مرکز جهانی (که الان جامعهالمصطفی است) و همه طلاب غیرایرانی احترام قائلم؛ اما امور طلاب را مورد غفلت قرار ندهیم. نگوییم طلبه به درس آزاد میرود دیگر کافی است. باید طلبه به یک مرکزی وصل شود که ضمن تأمین حجره، ناهار و دیگر امکانات، فعالیتهای علمی او را نیز نظارت و کنترل کنند.
اگر طلبهای یکی از زبانهای بینالمللی را بلد نباشد، کمیتش لنگ است
من تعجب میکنم چطور در حوزه به این توجه نمیشود؟! مگر میشود استاد و درس به طور کامل آزاد باشد و در مرکزی حداقل تا پایه دهم درس و بحث طلاب نظارت نشود و حمایت لازم علمی و معنوی از آنان تحقق نپذیرد! دو سه سال قبل معاونت آموزش حوزه خیلی تلاش کرد تا فعالیت طلاب بعد از پایه شش و حتی درس خارج را کنترل کنند، اما متأسفانه موافقت نشد و مشکلاتی به وجود آمد. ولی همچنان به ضرورت این روش معتقدم.
به یکی از مراجع معظم تقلید عرض کردم شما شهر حوزه تأسیس کنید. آن موقع مخصوصا در دولت آقای احمدی نژاد خیلی بودجه میدادند، که متأسفانه مدیران حوزه از این موقعیت استفاده نکردند.
احترام اساتید بزرگی که میخواهند در کنار حضرت معصومه (ع) درس خارج بگویند را نگه میداریم و تکلیف فضلای دروس خارج روشن است. اما طلاب پیش از ورود به دروس خارج باید تحت نظارت و کنترل قرار گیرند. مخصوصا از پایه ۷ تا ۵ سال اول خارج. بیایید یک مرکز درست کنید که تمام طلاب، وقتی صبح از خانه میآیند بدانند کجا دارند میروند. طلبه وقتی وارد اینجا میشود میداند به کدام مدرس برود و نزد کدام استاد برود.
سبک آموزش ما دقیقا به سبک هزار سال قبل نزدیک است
نکته بسیار مهمی که بعدها نیز در دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با حوزه مطرح شد و باز هم جدی گرفته نشد، حضور استاد تماموقت بود. هویت علمی و مکان معنیدار است. شما الان مرکز جهانی را ببینید. بهترین فضلای حوزه جذب آنجا شدهاند. بخشبندی کردهاند؛ قرآن، فلسفه، تفسیر، حدیث و… استاد در هفته ۷-۸ واحد تدریس میکند. بقیه اوقات در دفترش نشسته است و طلبه هر وقت خواست میتواند به او مراجعه کند و از استاد راهنمایی بگیرد. این روش در رشد علمی طلاب بسیار تاثیرگذار است. الان در حوزه کجا چنین امکانی برای طلبه وجود دارد؟ امکان ارتباط با کدام استادی فراهم است؟ استادان هم بندگان خدا از روی انگیزههای الهی-شخصی دارند کار میکنند. اساتید را حمایت کنید. در حال حاضر حوزه فضای اداری ندارد و پراکنده است. فضایی ندارد که استاد و کتابخانه در یک جا جمع باشد. متأسفانه اینها را رها کردیم. یعنی سبک آموزش ما دقیقا به سبک هزار سال قبل نزدیک است که یکی برود در مسجد کوفه، مدینه، مکه یا بصره کنار یک ستون بایستد درس بگوید، چهار نفر هم بنویسند. این برای عصر انفجار اطلاعات و رایانه و ماهواره مناسب نیست. من معتقدم از این جهت خیلی کوتاهی داریم. مخصوصا در این ده سال اخیر که چقدر بودجه ریخته شد به دست و دامان خیلیها و خیلی از مراکز، اما چرا حوزه نجنبید و چرا برای خودش ساختمان نساخت و… همین جامعه المصطفی بهترین جاهای شهر را دارد و پشتوانه مالی درست کرده است.
شنیدم مرکز خواهران در این بخش خیلی موفق عمل کرده و امکانات زیادی را برای خود فراهم کرده است. الان همین مراکز و مؤسسات تأسیس شده است، از مؤسسه امام خمینی(ره) و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گرفته تا بقیه مراکز، ما خوشحالیم که این اتفاق افتاده است، اما حوزه آیا مکان نمیخواست؟ الان فضای اداری حوزه چقدر پراکنده و آشفته است. چقدر ما مشکل داریم. یک دارالشفا داریم و این همه کار را سپردیم به چند اتاق. اینها اشکالات کار ماست؛ چه در فضای مدیریتی، چه در فضای علمی و فرهنگی و خیلی چیزها. به هرحال من خواستم از مساله دانشافزایی وارد این مقوله شوم.