زندگی نامه حضرت رضا علیه السلام ( 11)

 

به قلم : مرحوم آیة الله حاج میرزا زین العابدین فقیه سبزواری

فرزند ارشد مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

قسمت یازدهم

 

مناظرات حضرت رضا علیه السلام

گفتگوي حضرت رضا با هربذا بزرگ زردشتیان

هربذا که بعضـی هم او را هرمز ضـبط کرده اند ، بزرگ علماي مجوس بود ؛ و در آن روز در مجلس حضرت رضا علیه السلام  و مأمون حضور داشت ؛ و حضـرت بعـد از گفتگو بـا علمـاي یهود و نصاري ، خطاب به وي نموده و فرمودنـد اي هربـذ خبر ده مرا از زردشتی که گمان میکنی او پیغمبر بوده است ؟ آیا چه دلیل بر اثبات نبوت او دارید؟

هربـذا : دلیل ما این است که او چیزي آورده است که هیچ کس قبل از او ماننـد آن را نیاورده بود. او از براي ما اموري را روا داشـته است که دیگران روا نمی دانسته اند.

حضرت رضا علیه السلام  : آیا نه چنین است که از او به شما خبرهائی رسیده ؛ و به همین جهت از وي پیروي کرده اید ؟!

هربذا : آري چنین است.

حضـرت رضـا علیه السلام  : سـایر ملل نیز به همین نحو بوده انـد که خبرها از پیغمبران خود شـنیده ؛ و به آن ها ایمان آورده انـد . چنان که همین اخبار از موسـی، عیسـی و حضـرت محمد صـلوات الله علیهم اجمعین ، به نحو تواتر از اشخاص درست و موثق به ما رسیده است. آیا عذر شما در این باره چیست که به هیچ یک از آن ها اقرار ننموده اید ؟

هربذا که هنوز گفتگوي او با حضرت رضا علیه السلام  چندان بطول نینجامیده بود ، در همین جا کلام خود را قطع کرد و خاموش نشست.

مناظره حضرت رضا با عمران صابی

در این میان حضـرت رضا علیه السلام  متوجه سایر حاضرین گردیده و فرمود اگر بین شما کسی مخالف با اسلام باشد و بخواهد که سئوالی کنـد ، برخیزد و بدون آن که ابهت و عظمت مجلس بیم داشـته باشد ، سـئوال کند .

عمران صابی که یکی از متکلمین بزرگ آن زمان بود ، بر خاست و چنیـن اظهـار داشـت :

" اي دانـاي مردم ، اگر نه این بـود که شـما این تقاضـا را فرمـوده بودیـد من هیچگـاه اقـدام به پرسـش نمی نمودم . 

من به کوفه، شام، بصره، جزیره و بسیاري از ممالک دیگر سفر کرده ؛ و عده ي زیادي از اهل کلام را ملاقات و با آن ها در باب مبدء و توحید گفتگو کرده ام.

من هنوز در میان آن ها به کسی برخورد نکرده ام که بتوانند خداي یکتا را که جز او دیگري در کار نباشد ؛ و قائم بالذّات ؛ و مدبّر همه امور باشد ، براي من اثبات کند . آیا به من اجازه می دهید که در این باب از شما سئوالاتی کنم ؟ "

حضرت رضا علیه السلام  : اگر در میان این مردم ، عمران صابی باشد ، او تو هستی ؟

 عمران : آري من هستم .

حضرت رضا علیه السلام  : اي عمران ! از هر چه خواهی بپرس اما از طریق انصاف منحرف مشو؛ و از سخنان بیهوده و سست نیز بپرهیز.

عمران : قسم به خدا که مرا جز همین ، اراده اي نیست که از براي من چیزي را اثبات فرمائی که بدان بپیوندم و از آن تجاوز نکنم.

در ایـن موقـع ، مردم ازدحـام شدیـدي نمودنـد و هر کس براي شـنیدن گفتگوهـائی که بین امـام هشـتم و عمران رد و بـدل می شـد، به یکدیگر سبقت می گرفتند .

عمران ، ابتدا از کیفیت آفرینش و موجود اول از حضرتش پرسش هائی نمود که در برابر هر یک پاسخ ها شنید و قانع گردید.

سپس حضـرت فرمـود اي عمران !  آن موجـود یکتـا بـا یگـانگی وجود داشت و جز او دیگري نبود از براي او حـد، اعراض، و اجزائی متصور نیست .

او اراده فرمود موجوداتی خلق کنـد. پس بدون آن که نیازي به خلقت آن ها داشـته ، یا معاون و کمک کاري گیرد ، سلسـله موجودات را ایجاد فرمود.

آنگـاه موجودات را از جهت اتحـاد و رنـگ و طعم و خواص دیگر ، مختلف و گونـاگون قرار داد . این هـا همه بـدون نیـاز یـا کاهش و فزونی بود که در ذات او راه یافته باشد.

عمران : خدا در خلق او است یا آنها در خدا ؟

حضرت رضا علیه السلام  : خداوند بزرگ تر از آن است که درباره ي وي چنین اظهار شود.

نه او در خلق خود و نه خلق در او هستند.

عمران : پس چگونه است ؟!

حضـرت رضا علیه السلام  : من از تو می پرسم آیا آئینه را مشاهـده کرده اي ؟  هنگامی که خود را در آئینه می بینی ، آیا تو در آئینه قرار می گیري ، یا آئینه در تو؟

شما هیچ یک در آن دیگري قرار نگرفته اید پس چگونه و به چه وسیله خود را در آئینه مشاهده می کنید؟

عمران : به واسطه نوري که بین من و آئینه قرار گرفته است.

حضرت رضا علیه السلام  : از آن نور، آن قدر که در آئینه می بینی ، بیشتر از اندازه اي است که در چشم خود مشاهده می کنی؟

عمران : آري  .

حضرت رضا علیه السلام  : پس آن اضافه را به ما هم بنما تا مشاهده کنیم . در اینجا عمران سر به زیر انداخت و حیران ماند.

حضرت رضا علیه السلام  : حال من آن چه حقیقت امر است براي تو شرح دهم؟

نور را من این چنین می بینم و جز این هم نیست که نور بدون آن که در تو یا در آئینه باشد ، هر دو را به یکدیگر راهنمائی می کند. تو را به آئینه ؛ و آئینه را به تو ؛ و هر دو را نسبت به خود.

آفرینش موجودات از حق ؛ و صدور آن ها از او ، مانند صادر شدن آن عکس از عکاس می باشد بطوری که نه از آفریدگار کسر شده باشد یا در آن ها حلول کند.

مقام علمی حضرت رضا علیه السلام

قسـمتی از احتجاجات علمی حضـرت رضا علیه السلام ، در شماره هاي قبل گذشت، و چنان که کرارا متذکر شدیم ، مقام علمی و سایر کمالات آن حضـرت ، امري است که دوست و دشمن آن را قبول داشته و هیچ کس نتوانسته است آنرا انکار کند.

عقیده شیعه نسبت به پیشوایان مـذهبی ( ائمه معصومین ) خود همان است که بعـد از مقام نبوت ، آن ها ، از همه مردم اعلم هسـتند و در زهـد و تقوي ، احدي به پایه آن ها نمی رسـد، چنان که معصوم از خطا و گناه نیز هسـتند آن ها در این جهت با یکدیگر هیچ گونه اختلافی نداشـته و این که از بعضـی از آن ها ، معلومـات بیشتر بروز و ظهور کرده ؛ و آثـار علمی باقی مانـده است و از بعضـی کمتر علت آن مقتضـیات زمـان و اسـتعداد مرد می بوده است که در دوران زنـدگی هر یک بسـر می برده انـد .

مثلا در روزگار زنـدگانی حضـرت باقر علیه السلام  (امام پنجم ) و امام شـشم ما ، حضـرت صادق علیه السلام ، چون دشـمنان و رقباي آن ها بر سـر خلافت کشـمکش داشتند ، مردم بیشتر توانستند از وجود آن ها استفاده علمی کنند ، و به همین جهت ، در مکتب علمی آن دو بزرگوار، شاگردانی دانشمند تربیت یافته و اصول اربعه در نتیجه مساعی آن ها بعدا تدوین گردید .

ضمنـا بایـد گفت که در خلافت بنی امیه ، کیفیت مبـارزه بـا ائمه ، صورت دیگري داشت . زیرا دشـمنی آنـان ،عـداوتی موروث بود و با اساس دین مقـدس اسـلام و شـخص پیغمبر مخالف بودنـد و اگر چه نمی توانسـتند همیشه اوقات نیّات پلید خود را علنی سازند ، ولی گاهگـاه از گفتار و کردارشان آشـکار می گشت هم چنان که یزیـد در مجلس عام با صـراحت گفته بود : " نه خبري آمـده ؛ و نه وحی نازل گشـته است " و نیز ولید ، قرآن را پاره کرده ، به آن خطاب نمود : :" وقتی پروردگارت را در روز قیامت دیدار کردي، بگو ولید مرا پاره پاره کرد "

 و باز عمّال عبـدالملک روي منابر می گفتند " محمد (ص) فرسـتاده خداست و عبدالملک ،جانشـینش ؛ و پیداست که مقام جانشـین ،برتر از فرسـتاده است."

ابن عباس می گفت منظور اصـلی بنی امیه از سبّ امیرالمؤمنین علیه السلام  دشنام به خود پیغمبر بود و در هر حال ، دشمنی بنی امیه نسبت به خاندان پیغمبر (ص) ، با دشمنی بنی عباس با آن ها ، متفاوت بود ولی مبارزه آن هـا بیشتر ، بـا زور و پول و تهدیـد و تطمیع بود ؛ و چون علوم اسـلامی ، بسـط نیافته بود ، و حوزه هاي درسـی و مکاتب علمی و مـذاهب فقهی بوجود نیامده بود ، مبارزه علمی با ائمه به صورتی که در دوره بنی عباس معمول گردید ، جریان نیافت در صورتی که بنی العباس که خلافت آن ها از زمان ابراهیم (امام ) و سـفاح و منصور دوانیقی فرزندان محمد بن علی بن عبداالله بن عباس شـروع شده و معاصـر امام ششم مـا بوده انـد ، علاوه بر امر خلافت ، از رفت و آمـد مردم به نزد امـام ؛ و نشـر حقـائق علمی و مـذهبی از نـاحیه آن هـا نیز ، جلوگیري می نمودنـد . چنان که اشخاصـی را هم در مقابل آن ها ، وادار به مخالفت و مزاحمت کردند.

ابراهیم امام و بعد از او برادرش عبداالله سـفاح که به خلاـفت رسـیدند ، با حضـرت صادق مـدارا داشـتند، اما همین که نوبت خلافت به منصور رسـید ، بناي اذیت و آزار را گذاشـته و بالاخره بکلی ، در خانه حضـرتش را به روي شاگردان او ؛ و همه کسانی که حتی می خواسـتند مسائل حلال و حرام خود را بپرسـند ، بست ؛ و روزگار حضـرت موسـی بن جعفر علیه السلام  هم که چندي معاصر مهدي عباسی و بعد از او مصادف با خلافت هارون الرشید بود به همین طور ها گذشت.

 خوشبختانه ، زمان امامت حضرت رضا علیه السلام  ، وضع تغییر یافت . چه آن که پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ، تا آخر ایام زندگانی حضـرت رضا علیه السلام  که مدت بیست سال بطول انجامید ، هیچ گونه مانعی از جهت نشـرعلم و حقائق دینی جهت حضـرتش در بین نبود.

 از این مدت ، در حدود پانزده سال حضـرت رضا علیه السلام ، معاصـر هارون گردید ؛ و بقیه زندگانی آن حضـرت ، در عهد خلافت امین و مـامون اتفاق افتاد. اما در زمان هارون اگر چه عمال بنی العباس مخصوصا در مـدینه مراقبت شدیـد از اعمال و رفتار بنی هاشم می نمودند، معذلک حضرت رضا علیه السلام  ، آزادانه در مسجد پیغمبر اکرم (ص) می نشست و مردم ، دسته دسته به نزد او می آمدند تا از معارف و حقایق دینی و مسائل شـرعی آگاه شوند.

بعد از آمدن حضرت رضا علیه السلام  به خراسان ؛ و قبول ولایت عهد ، دیگر هیچ گونه رادع و مانعی جهت افاضه علوم شـرعی و غیره براي آن حضـرت وجود نـداشت ؛ و چنان که دیدیم ، خود مامون مجالس بزرگ ترتیب می داد که مقام فضل و بزرگواري حضـرت رضا علیه السلام  را بر مردم معلوم و مشـهود کنـد.

به همین مناسـبت ، از حضـرت رضا علیه السلام  آثاري گران بها علاوه بر آن چه ماننـد سایر ائمه هـداة درباره ي مسائل شـرعی باقی مانـده مجموعه هاي نفیس ، مانند رساله ذهبیه در طب و فقهالرضا بجا مانده است .

رساله ذهبیه را حضرت رضا علیه السلام  بنا به استدعاي خلیفه مرقوم فرمود. مامون با آن که بزرگترین اطباء آن عصـر را چون جبرئیل بن بختیشوع، یوحنا بن امویه، صالـح بن سـهله ي هندي و یکی دو نفر دیگر ، در دربار خود موظف داشت ، باز جهت حفظ صـحت و تندرستی خود ، از حضـرت رضا علیه السلام  خواهش نمود که دسـتور جامعی در این باره براي او تدوین فرماید مخصوصا که می دیـد همین اطبـاء عالی مقـام در برابر کلیه کمالات آن حضـرت ؛ و بخصوص نسـبت به علم ، از وي کوچکی دارنـد .

حضـرت رضا با آن که بر حسب ظـاهر ؛ و به عقیـده عـامه ، درس طب را نزد اسـتاد ندیـده بود ، گویـا واقعـا واقف به خواص همه داروها و نباتات و انواع خوراك هـا و مایعـات بوده ؛ و به همین جهت ، آن چه را که به این عنوان ، برای شـخص مامون شـرح می دهنـد، ماننـد یک دسـتور کلی و منطقی است که بعدا به طب الرضا شهرت یافته است.

بایـد دانست که فرمایشـات ائمه مـا ، در هر موقع و زمـانی ، تـاثیرات در برداشـته ؛ و بسـا باشـد که در اثر پیشـرفت هاي روز افزون علم ، بـاز روزگارها بگـذرد که این دسـتورات ؛ و تاثیر آن ها را دانشـمندان و اطباء بزرگ ، پس از آزمایش ها متوجه گردنـد.

به علاوه ، ممکن اسـت حضـرت ، این دسـتورات را طبق مزاج مامون ؛ و محیطی که در آن بسـر می برده است ، نوشـته باشـند که هیچ دو نفر ، داراي طبع و مزاج متسـاوي نبوده ؛ و حالاـت مختلف دارنـد. چنـان که می بینیم مثلا یـک دارو، در مزاجی کاملا  مؤثر ؛ و در مزاج شخصـی دیگر ،  آن تاثیر را نـدارد . بنابراین ، نبایـد چنین تصور نمود که بدون مراجعه به طبیب ، هر شخصـی داراي هر مزاج و در هر محیط باشد ، می تواند به آن ها عمل کنـد .

 به هر حـال ، رسـاله ي مزبور ، در نظر مـامون به قـدري جـالب آمـد که دسـتور داد آن را به آب طلا نوشـتند . به همین جهت ، این رساله را رساله ذهبیه گفته اند.

رسـاله ذهبیه که گـاه هم در لسـان بزرگـان ، از آن به نـام طب الرضـا یـاد شـده ، گویا در انتساب آن به حضـرت رضا علیه السلام  و صـحت آن ، تردیـدي نباشد ؛ و بنا به گفته شـیخ بهاء ،  شخصـی بنام حسن بن محمد بن جمهور ، که از مدینه تا خراسان ، ملازم حضـرت رضا علیه السلام  بوده است ، نقل نموده که مامون با آن که مردي دانشـمند ؛ و از علوم مختلف بهره مند بوده است ؛ و به علاوه ، داراي پزشـکان مجرب هم بوده ، باز از حضرت رضا علیه السلام  خواهش کرد که دستور جامعی جهت حفظ صحت و استقامت مزاج او بدهد.

بزرگان دیگر ، چون شـیخ طوسـی ( شـیخ الطائفه ) ، ابن شـهرآشوب ، نجاشی ، مجلسی در بحار ؛ و بسیاري از محدثین معروف ، آن را نقل ؛ و مستند خود را همین شخص حسن بن محمد بن جمهور بصري قرار داده اند.

علامه ي مجلسـی در بحارالانوار ، همین رساله را نقل کرده ؛ و براي آن تفصیلی آورده است. او هم چنین گوید که رساله ذهبیه را به خط علامه استاد شیخ نورالدین علی بن عبدالعلی کرکی ( محقق ثانی ) دیدم ؛ و در مؤلفات بعضی از علماء ؛ و ارباب فضل ، براي رساله ذهبیه ، دو سند به دست آوردم . آنگاه ، هر دو سند خود را بدین تفضیل ، توضیح می دهد.

موسـی بن علی بن جابر سـلامی گوید که خبر داد مرا شیخ سدید الدین یحیی بن محمد بن غلیان خازن ؛ و او گوید که من شنیدم از ابومحمد حسن بن جمهور ، او از پدرش، و نیز هارون ابن موسـی تلعکبري ، گوید من از هشام بن سهل شنیدم که او گوید من از حسن بن محمد بن جمهور ، او از پدرش که گفت مامون در مرو یا در شهر نیشابور، با حضرت علی ابن موسی علیه السلام  نشسته بودند و جمعی ازاطباء معروف ، چون یوحنا بن ماسویه و جبرئیل بن بختیشوع و صالـح بن بلهمه هندي ، در خدمت آن ها حضور داشـتند، مامون با آن ها ، از طب و خواص ادویه ؛ و کیفیت ترکیب آن ها ؛ و تاثیر در بدن انسان ؛ و نفع انواع غذاها ؛ و اسباب بروز بیماری ها گفتگو میکرد.

در همه این مقالات ، حضـرت رضـا علیه السلام  سـخنی نفرمود، بالاخره مـامون اظهـار داشت : یا اباالحسن ! شـما در این خصوص چه می فرمائیـد ؟

حضـرت رضـا علیه السلام  فرمود : در این بـاره من آزمایش ها دارم که به مرور ایام ، صـحت و سـقم آن ها بر من ثابت گردیـده است. از آن جمله مطـالبی است که دانسـتن آن ها ضـروري است و من ، آن ها که ممکن باشـد ، براي تو جمع آوري ؛ و تسـلیم می کنم ؛ و در همین موقع ، مامون ، عازم بلـخ بود ؛ و چون به شـهر مزبور رسـید ، نامه اي به حضـرت نوشت ؛ و از وي دسـتوري در چگونگی تدبیر غذاها ؛ و انواع ادویه ؛ و سایرامور، مانند : حجامت، فصد، اسـتحمام، مسواك، تنویر؛  و بسـی چیزهاي دیگر درخواست نمود .

حضـرت رضا علیه السلام  ، پاسخ مامون را ضمن رسـاله اي مرقوم داشـته ؛ و جهت مـامون به بلـخ فرسـتادند . این رساله همان است که امروز بنام طب الرضا معروف شـده است.

دیگر از آثـار گران بهاي علمی که از حضـرت رضا علیه السلام  ، به یادگار مانـده است ، کتاب فقه الرضا می باشـد که امروز، ماخـذ و مـدرك بسـیاري از احکام شرعی ما قرار گرفته ؛ و به آن عمل می نمایند.

در سـند فقه الرضـا  ؛ و صـحت و سـقم آن ، بین علمـاء اختلاف است ، امـا روی هم رفته ، اغلب بزرگـان ، به آن عمل نموده انـد.  مخصوصا در مسائل چندي که اصل حکم گویا ، نزد علماء ما مسـلم شناخته شده است . چون تحقیق کامل شود ، مدرکی جز فقه الرضا علیه السلام ، براي آن ها یافت نشده ؛ و به این ترتیب ، شاید همان ها که در صحت و سقم اخبار فقه الرضا علیه السلام  ، تردید و توقف نموده اند ، خود به آن عمل کنند.

از جمله : تخییر مسافر در مواطن اربعه : مسـجد الحرام، مسجد النبی، مسجد کوفه و حائر حسینی علیه السلام  ( بین قصر یا اتمام نماز از مسائلی که مـدرك فقه الرضـا باشـد .)

همچنین ، مخیر بودن مشتري در خیـار عیب بین ارش و یـا رد آن به بـایع ، فقـط از فقه الرضـا نقـل شـده ؛ و بزرگان ما هم به آن عمل نموده انـد.

 به هر حال ، از حضـرت رضا علیه السلام  ، آثار گران بهاي دیگر باقی ؛ و بجا مانده است که براي دانسـتن همه سخنان آن حضرت ، به کتاب هاي مشروح و مفصل ، باید مراجعه نمود.

 

ادامه دارد . . . .

منبع :

زندگانی حضرت رضا، سید زین العابدین فقیه سبزواری، مجله نامه آستان قدس، از سال 1339 تا 1341 شمسی به صورت سلسله وار