زندگی نامه حضرت رضا علیه السلام به قلم : مرحوم آیة الله حاج میرزا زین العابدین فقیه سبزواری ( 5)
زندگی نامه حضرت رضا علیه السلام ( 5 )
به قلم : مرحوم آیة الله حاج میرزا زین العابدین فقیه سبزواری
فرزند ارشد مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
قسمت پنجم
از راست : مرحوم آیة الله حاج سید جواد ، مرحوم آیة الله حاج میرزا زین العابدین ، مرحوم آیة الله حاج میرزا باقر ، مرحوم حاج سید محمد رضا و مرحوم حاج سید محمد کاظم فقیه سبزواری
کدورت بین فضل بن سهل و حضرت علی بن موسی
اگر چه بنا به نقل اغلب مورخین ، موضوع ولایتعهدي حضـرت رضا علیه السلام ، با تحریص و ترغیب فضل انجام گرفته بود ، ولی سـرانجام بین او و حضـرتش ، کـدورتی ایجـاد شـد .
چنـان که قبلا هم بـدان اشاره شـد ، فضل ، هشام بن ابراهیم را که از خاصان حضـرت رضا علیه السلام بود ، اغفال ؛ و او را وادار به جاسوسـی نمود. به این ترتیب کلیه ي گفتگوها و گزارش هائی که در محضـر آن حضرت روي میداد ، به فضل می رسـید و آن ها را با مامون در میان می گـذاشت. اما کشـته شـدن فضل ؛ و انتخاب برادر او حسن بن سـهل به وزارت مامون ، به همه این احوال خاتمه داد.
مدت اقامت حضرت رضا در مرو
برخی از حوادث که در آن ایام به وقوع پیوسته است.
اگر تاریـخ حضـرت رضا علیه السلام را از مدینه به خراسان ، از یاد نبرده و سال شـهادت آن حضـرت را هم در نظر بگیریم ، البته مدت اقامت حضرتش در طوس ؛ و نواحی آن ، با زمانی که در مرو اقامت داشته اند ، به خوبی معلوم می شود.
از جمله وقایعی که بسـیار از مورخین و ارباب حدیث در مدت اقامت حضـرت رضا علیه السلام در مرو نوشته اند ، یکی موضوع نماز عید فطر بوده که با توجه به نحوه ي بر گزاری آن ، می توان به خوبی به منویات مامون و کینه ورزي فضل ، پی برد.
تاریـخ انتصاب حضـرت رضا علیه السلام به ولایت عهـدي مامون ، بنا به نقل صاحب تاریـخ عرب و اسـلام ، روز دوم ماه مبارك رمضان سال 201 هجري ؛ و بطوریکه سایر مورخین نوشـته اند ، پنجم ماه رمضان سال 202ه بوده است. اما در این که داستان نماز عید در ماه مبارك رمضان همان سال روي داده است ، گویا اختلافی نباشد.
بهرحال ، چون عید فطر نزدیک شد ، مامون کسـی به نزد حضـرت علی بن موسی علیه السلام فرستاد ؛ و از آن حضرت ، استدعا کرد که به مصلی تشریف فرما شده و نماز عید را با مردم بخواند.
نماز عید فطر
یاسر خادم حضرت علی بن موسی الرضا گوید:
چون ماه مبارك رمضان ، ( گویا همان ماه مبارك سال 202 که مأمون آن حضرت را به ولایتعهدي خود اختیار نموده بوده است ) رو به آخر می رفت ، مأمون شخصـی از خاصان خود را مأمور نمود تا به محضـر حضرت رضا علیه السلام شرفیاب شود و از آن بزرگوار استدعا کند که به مصلی رفته ؛ و مراسم نماز عید فطر را با مردم شهر مرو برگزار فرمایند…
مـأمون در پیـام خود اضـافه نموده بود که منظور او از این عمـل آن است که عموم مردم بـدین وسـیله از مقام فضل و بزرگواري آن حضرت آگاه شوند ؛ و دل ها متوجه دولت جدید گردد.
حضـرت رضا علیه السلام در پاسخ این پیام ، به فرسـتاده مامون چنین فرمود:
" تو خود از آن چه بین ما و شما در قرار داد روي داده است ، بهتر از هر کس آگاه هستی . چه من قبول این امر را ضـمن شرایطی چند پذیرفتم که از آن جمله ، یکی سمت مشاورت بوده است . بنا نبود من خود در کارها مستقیما دخالت و مباشرت داشته باشم."
مأمون دوباره پیغام داد که منظور اصـلی من از اصـرار در این امر آن ست که منصب جدید شـما به مبارکی در قلب سـپاهیان و زعماء قوم بلکه همه مردم رسوخ یابد و آن ها را از فضـیلت و کرامتی که خدا به شما اعطا فرموده است ، آگاه کنم و گویا از کلیه طبقات مردم اعتراف گرفته باشم.
این قبیل پیام ها و پاسخ ها ، هر یک مکرر بین حضرت رضا علیه السلام و مأمون رد و بدل گردید ؛ و تا همان روز موعود ، حضرت رضا علیه السلام ، در امتناع خود از رفتن به نماز عید، پافشاري فرموده و عذرها آوردند. اما خلیفه ، هیچ یک از معذرت خواهی هاي حضرتش را نپذیرفت و او را ناچار به قبول نمود.
بالاخره ، چون اصـرار از طرف خلیفه از حد گذشت ، فرمودند حال که ناگزیرم ، باید آن چنان به مصلی حرکت کنم که جدم پیغمبر اکرم و امیرالمؤمنین علی علیه السلام می رفته اند.
مأمون کلیه جهات امر را به نظر خود آن حضـرت واگذار نموده ، به همه مردم ، مخصوصا سـران سـپاه و صاحب منصـبان و سایر بزرگان ، دستور داد که بایستی روز عید، همگی خود را به در منزل حضرت رضا علیه السلام رسانده ؛ و آماده ي پذیرفتن دستورهاي حضرتش نمایند.
سحرگاه عید
سحرگاه روز عید فرا رسـید و مردم در خانه ي حضـرت علی بن موسـی علیه السلام ازدحام کرده بودند، در آن جمعیت ، مرد و زن ، خرد و کلان ؛ و فقیر و غنی از کلیه طبقات مردم شهر مرو و اطراف ، به چشم می خورد. آن ها همه در انتظار بیرون آمدن حضرت بودند .
هم چنین ، در مسیر حضرتش ، مردم بی شماري اجتماع نمودند که عده ي زیادي از آن ها ، بر بام ها برآمده و منتظر عبور آن بزرگوار بودند.
آنها همه می گفتند که از مدت ها قبل ، آرزوي دیدار رخسار مبارك فرزند زاده پیغمبر خود را داشته اند.
بالاخره ، پس از آنکه آفتاب برآمد ، حضـرت رضا علیه السلام ، بعد از غسل کردن ، عمامه بسـیار نازك سفید ، با وضع خاصی بر سر پیچیده ؛ و دامن و جامه هـاي خود را تا نیمه ساق بالا زده بودنـد [ عیون أخبار الرضا ] هم چنین نوشـته اند که حضـرت رضا علیه السلام پاهاي مبارك خود را نیز برهنه نموده و عصائی به دست گرفته بودند.
حضرت به غلامان خود و به همه مردم ، دستور دادند که آن ها هم از هیئت و رویّه او پیروي کنند.
به این وضع ، حضـرت رضا علیه السلام ، با هیئت مهیّج و شـگفت انگیزي از منزل خود قدم بیرون نهادند ؛ و همراهان در دو طرف و پشت سر آن بزرگوار، به حرکت درآمدند.
در ارشاد نقل شده که در آن حال ، حضرت رضا علیه السلام سر مبارك را جانب آسمان بالا نموده و چهار نوبت تکبیر گفتند.
آنگاه ، اندکی توقف نموده ؛ و چون به راه افتادند ، مکرر به این ذکر متذکر گردیدند
االله اکبر االله اکبر االله اکبر علی ما هدانا - االله اکبر علی ما رزقنا من بهیمۀ الانعام و الحمدالله علی ما اولانا…
امراء لشکر و بزرگان شهر، چون چنین دیدند بی اختیار از اسب ها و مرکب هاي خود فرود آمده و از حضرتش تبعیت کردند.
هم چنین آن ها که بر بام ها نشسته و یا بر در و دیوار بالا رفته بودند ، به زیر آمدند.
مردم از وضـیع و شـریف ، خرد و بزرگ و سـپاهی ، به پیروي از امام خود ، چکمه ها از پا بیرون آورده ؛ و بعضـی هم بی اختیار کفش ها وموزه هاي خود به دور می انداختند.
در این روز ، شـهر مرو ، شاهـد هنگامه اي بود که تا آن زمان ، در هیـچ جا دیـده نشـده بود .مردم ، صـداها به تکبیر بلنـد کرده ؛ و بعضـی هم ، کلمات آن حضرت را بلند بلند حکایت می نمودند.
دسته اي هم که تحت تاثیر این اوضاع قرار گرفته بودند ، زار زار می گریستند…
با چنین وضع ، حضرت رضا علیه السلام ، قدم ها را آرام آرام برداشته و گاهی هم اندکی توقف می فرمودند و چهار مرتبه میگفتند »االله اکبر«
در عیون أخبار الرضا ، از بعضـی از اشخاص که در آن روز در ملازمت حضرتش بودند ، نقل شده که چون آن بزرگوار تکبیر میگفتند گویا همه چیز از در و دیوار ، زمین و آسمان ، همه همراهی نموده و به وي پاسخ می گفتند.
در همین اثناء ، خبر حرکت حضرت رضا علیه السلام با چنین اوضاع و احوال به گوش مأمون رسید.
او از انقلاب شهر و شورش سپاهیان ، اندیشناك گردیده ؛ و از همه بیشتر، از توجه مردم به حضرت ، متوحش گردید.
مأمون براي چاره جوئی در صدد مشورت با خواص خود برآمد و مخصوصا از فضل بن سهل استمداد نمود.
فضل بن سـهل چنان که قبلا متذکر شدیم ، از مدت ها پیش روابطش با حضـرت رضا علیه السلام تیره شده ؛ و منتظر چنین فرصتی بود . شروع به سعایت کرد و خلیفه را سخت به وحشت انداخت.
او اظهـار داشت که اگر رضـا علیه السلام بـا چنین حـالتی ، به مصـلی رسـیده ؛ و با مردم نماز گزارد ، تردیـدي نیست که علاقه آنها چنـد برابرخواهد گردید.
فضل به عنوان مصلحت خواهی ؛ و ضمنا جلوگیري از شورش سپاهیان و مردم دیگر، پیشنهاد کرد که بهتر است همین الساعه خلیفه کس نزد حضرت رضا علیه السلام فرستد تا او به منزل خود مراجعت نماید.
مـأمون هم بلافاصـله همین پیغـام را به حضـرت رضا علیه السلام رسانـد . اما در آخر پیام خود اضافه نموده بود که ما اسـباب زحمت شـما را فراهم آورده و بیش از این راضـی نیستیم رنج و آزار تحمل فرمائید .
گویند پس همان کس که همیشه با مردم در این مراسم شرکت می جسته و نماز می گزارد ، مأمور شد که نماز عید را با مردم بخواند [منتخب التواریخ و فصل الخطاب]
حضرت رضا علیه السلام که به خوبی از حقیقت امر آگاه بود ، بدون تأمل ، کفش طلب نموده و سواره به منزلگاه خویش مراجعت فرمودند.
بعضـی از محـدثین از عامه نیز ، همین سـرگذشت را با اندکی اختلاف ذکر نموده اند.
از جمله ، در مناقب آل الرسول ، ابن طلحه شافعی نقل کرده است که مأمون به علت کسالت ، در آن روز از حضور به نماز عید معذور بود.
پس ، از حضرت رضا علیه السلام درخواست نمود که مراسم روز عید فطر را انجام داده و با مردم نماز گزارد .
حضرت در ابتدا چند نوبت متعذر به عذر هائی گردید و چون ملاحظه فرمودند که اصرار مامون از حد گذشت لذا به همان هیئتی که قبلا متذکر شدیم از خانه بیرون آمده و با جمع بی شماري از کلیه طبقات رهسپار مصلی شدند.
در این روز توجه مردم به حضرتش فوق العاده بود و براي دست بوسی به روي هم می ریختند.
یک نفر از اطرافیان خلیفه خبر از ازدحام و توجه مردم را به خلیفه رسانید و او را از عاقبت این کار بیمناك نمود.
مأمون هم با حال کسالت شخصا به مصلی حاضر شده و با مردم نماز خواند.
از این قبیـل حوادث در مـدت قریب دو سـال ولایتعهـدي حضـرت رضا علیه السلام مکرر اتفاق افتاد . مخصوصا مجالسـی که مامون بحسـب ظاهر جهت مناظره ي آن حضرت با بعضی از علماء ادیان دیگر و دانشمندان اسلامی تشکیل می داده است.
و ما رویهمرفته ، از آن ها به ظاهر سازي مامون و حب جاه و ریاست طلبی او ، به خوبی پی می بریم
مـامون که بنـا به اظهـار اغلب مورخین ، فوق العاده زیرك و کاردان بوده ؛ و از همه خلفاء بنی العباس ، عالم تر و جامع علوم بوده اسـت ، به حسب ظاهر، از حضرت رضا علیه السلام ،مخصوصا پس از اعطاء مقام ولایتعهدي آن بزرگوار بسیار تجلیل و احترام می کرد.
او می گفت که منظور وي شناسانیدن مقام علمی و فضیلت وي بر سایر مردم است.
اما حقیقت امر غیر از این ها بود و مامون در هر یک از اعمال و رفتار خود نسبت به حضرت رضا علیه السلام ، چندین مقصود داشت…
او می دید که حضرت رضا علیه السلام مورد توجه و احترام بیشتر مسلمانان عالم قرار گرفته ؛ و ممکن است روزي همین امر موجب اختلاف و زوال خلافت از خانـدان بنی العباس گردد، لـذا به این قبیل حیله و تزویر ها متوسل گردیده ؛ و بالاخره موجبات شـهادت آن بزرگوار را فراهم آورد.
و گرنه کسـی که در مقابل خلافت و ریاست ، با برادر خود آن رفتار خشونت آمیز را روا داشته است و عده ي زیادي از خاصان خود مانند فضل بن سهل و برادر او حسن بن سهل را به قتل رساند و یا به زندان و خواري افکند ، چگونه ممکن است رفتار و منویات او نسبت به حضرت رضا علیه السلام ، غیر از این باشد؟!
ادامه دارد . . . .
منبع :
زندگانی حضرت رضا، سید زین العابدین فقیه سبزواری، مجله نامه آستان قدس، از سال 1339 تا 1341 شمسی به صورت سلسله وار