مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، از شاگردان ادیب نیشابوری ،

عبدالجواد ( ادیب اول )

 

 

ادیب اول

میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول در سال 1281 قمری و در عصر حکومت ناصری در روستای بیژنگرد از توابع نیشابور پای به عرصه حیات گذاشت. پدرش ملاحسین مردی متدین و مأنوس با قرآن کریم و ادعیه بود که علاوه بر کشاورزی در کار خرید و فروش و تجارت اشتغال داشت. میرزا عبدالجواد چهار ساله بود که بر اثر بیماری آبله نابینا گردید بهطوری که چشم راست وی به طور کلی نابینا شد و چشم چپ وی پس از معالجه بسیار اندکی بینایی اندکی یافت و به گفته خودش فقط از روشنایی ربع چشم بهره مند بود. به همین دلیل پدرش او را به مکتب نفرستاد از بیم آنکه مبادا آسیب بیشتری به چشم تنها فرزند دلبندش وارد شود و همان اندک بینایی چشم فرزندش از بین برود. میرزا عبدالجواد در کودکی دارای هوش و استعداد سرشار و حافظه قوی بود به طوری که نقل میکنند او در شبی از شبهای ماه مبارک رمضان که پدرش دعای سحر را میخواند او گوش فرا داد و آن را حفظ کرد تا اینکه در شبی از آن شبها پدرش در اثر خواب آلودگی دعا را اشتباه خواند که میرزا عبدالجواد فوری پدر را متوجه اشتباهش کرد که این موضوع موجب مسرت و خوشحالی پدر گردید و راضی شد فرزند شش ساله خود را به مکتبخانه بفرستد. میرزا بر اثر اتکال به این هوش سرشار مراحل خواندن و نوشتن را به سرعت طی کرد و آنگاه به نیشابور رفت تا مقدمات علوم دینی را بیاموزد.

قدرت حافظه ادیب اول به گونه ای بود که اغلب کتب متداول درسی آن زمان را بدون حضور در محضر استاد و فقط از راه مطالعه فراگرفته بود. وی در اینباره گفته است: روزی در نیشابور در درس حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب المنطق تفتازانی بودم که استاد در مسئله، نقیض عام و خاص مطلق را نتوانست به من تفهیم کند، با خود گفتم که این علم را علم عقلی گویند، من در این مسئله فکر میکنم اگر آن را فهمیدم آن وقت به ادامه تحصیل علم همت می بندم! و رفتم و بعداز اندک فکری مسئله مذکور را حل کردم و بعداز آن دیگر در درس آن مدرس نرفتم و تمام کتاب را با مطالعه به اتمام رساندم.

ادیب اول بعداز اتمام دروس مقدماتی در سن 16 سالگی وارد مشهد مقدس گردید و به تکمیل معلومات خویش پرداخت و نیز همزمان، به تدریس سطوح پایینتر همت گماشت. وی گرچه در ادبیات عرب و علم معانی و بیان تبحر و تخصص ویژه داشت و همه عمر شریف خود را صرف تدریس کتب و متون ادبی حوزه علمیه کرد اما از سایر علوم اسلامی همانند فقه، اصول، کلام، ریاضی، طب و... بهره وافی داشت. البته از اسامی اساتید وی، در منابع تراجم و رجال اطلاعی به دست نیامده است.

 شاگردان

ادیب اول همه همت خود را صرف تدریس و تربیت شاگردان کرد. عمده تدریس وی در مقدمات و ادبیات عربی شامل کتابهای چون: مغنی اللبیب، مطول، سیوطی، شرح جامی، شرح قطر ابن هشام انصاری، نهج البلاغه، مقامات الحریری، مقامات بدیعی، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه و... بوده و اغلب شاگردان وی نیز در همین رشته های یاد شده از وی کسب فیض کرده اند.

او در مدرسه علمیه نواب، کرسی تدریس باشکوهی داشت و مشتاقان زیادی از خرمن دانش گسترده وی بهرهمند شدند. برخی تعداد شاگردان آن ادیب نامدار را بالغ بر سیصد تن ذکر کردهاند که در اینجا به نام تعدادی از معاریف آنان بدون ذکر القاب حوزوی و دانشگاهی بسنده میکنیم: میرزا حسین فقیه سبزواری، سیدعبدالاعلی موسوی سبزواری، میرزا احمد مدرس یزدی، محمدتقی ادیب نیشابوری، میرزا علیاکبر نوقانی، محمدرضا نوقانی، محمدکاظم مهدوی دامغانی، محمد کفعمی خراسانی، سیدمهدی طباطبایی قمی، عبدالجواد برسی، میرزا اسحاق آستارایی، محمدحسین فاضل تونی، علی اعتماد الواعظین رشتی، محمدرضا مروجی طبسی، سیدجواد حسینی تنکابنی، محمدعلی مدرس افغانی، محمدباقر محسنی ملایری، محمدتقی ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر و... .

 ویژگی های علمی و اخلاقی

میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، دارای اوصاف، کمالات و خصال ممتاز و در برخی موارد خصلتهای منحصر به فردی بود. وی همه عمرش را در یکی از حجره های مدرسه علمیه نواب سپری کرد و با فراغت زایدالوصفی همه عمرش در همان حجره صرف تدریس و تحقیق و مطالعه شد و لحظه ای از عمرش را به بطالت نگذراند. با اینکه از بینایی یک چشم محروم بود و از چشم دیگرش فقط ربع روشنایی داشت و مطالعه و کتاب خواندن برایش بینهایت دشوار بود. ولی هرگز دست از مطالعه و خواندن برنداشت. مطالعات و اطلاعات وی منحصر به ادب فارسی و عربی نبود بلکه در حکمت الهی و طبیعی نیز مهارت قابل توجهی داشت و نظرات ملاصدرای شیرازی را در این مقوله می پسندید. در نجوم، هیئت قدیم، حساب، جبر و مقابله، هندسه، طب و فقه و اصول و علم حدیث و رجال و سایر علوم متعارف آن زمان بهره کافی داشت. بیش از 12هزار بیت از اشعار شعرای عرب زمان جاهلیت را در حافظه داشت. حوزه تدریس او هر ساله رونق تازهای داشت و این محصول مطالعات مستمر او بود. سیره تدریس ادیب اول، برخلاف سیره معمول سایر اساتید حوزه بود. اشتیاق وی در تدریس چنان زیاد بود که هیچگاه حتی در روزهای وفیات و اعیاد ائمه معصومین علیهم‌السلام تدریس را ترک نکرد. اما هر وقت در بین درس به اسم یکی از ائمه علیهم‌السلام و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم می رسید همانطور که نشسته بود کمی خم می شد و تعظیم می کرد. او پیش مطالعه درس فردا را برخود و بر شاگردانش واجب میدانست. این در حالی بود که او بارها متن کتابها را تدریس کرده بود و مسلط بر آن متون ادبی بود اما باز هم مقید بود پیش مطالعه کند. او می گفت: من سی سال است که این متنها را درس داده ام ولی اگر شبی نتوانم متن و شرح و حاشیه های آن را مطالعه کنم درس را تعطیل میکنم. شیوه دیگر تدریس وی که برخلاف روال معمول اساتید حوزهها بود، اینکه کسی در وسط درس حق اشکال و اعتراض نداشت. تنها استادی بود که تدریسش شیوه خطابی داشت و از آغاز تا پایان که سه ساعت بود متکلم وحده بود. هیچ کس حق نداشت کلمهای بپرسد بلکه شاگردان باید سراپا گوش باشند و به درس استاد گوش فرا دهند. او در همین رابطه می گفت. من تمام شرحها را مطالعه میکنم و پاسخ هر سؤالی را که احتمال دارد برای شاگرد پیش آید فراهم میکنم و در درس آنها را بازگو میکنم و میکوشم هیچگونه ابهامی و اشکالی باقی نماند. بنابراین هیچ کس حق اعتراض و اشکال ندارد و آنرا نوعی وقت تلف کردن تلقی میکرد.

بیانی شیوا و شمرده داشت و در پیوند دادن مطالب به یکدیگر مهارت ویژهای داشت. وی در احاطه بر لغت و اشعار عربی و فارسی و نوادر ادبی، بینظیر بود. ادیب، اهل قناعت بود و مناعت طبع داشت. از وجوهات کمتر استفاده میکرد و بیشتر از راه حقالتدریس آستان قدس رضوی و عایدات اندک املاک ارثی روزگار میگذرانید. زندگی نظاممندی داشت. هفتهای یکبار به حرم مطهر رضوی علیه‌السلام مشرف می شد. گاهگاهی که هوا مساعد بود برای گردش به باغ ملی می رفت و در محل معینی به درخت چناری تکیه میداد و مشغول صحبت ادبی میشد. تفریحات ادیب منحصربه همین گردشها بود. هیچگاه مسافرت نرفت تا اینکه در اواخر عمر یاد زادگاه در دل او زنده گشت، یاد نیشابور و زادگاهش بیژنگرد. این بود که سری به نیشابور و کاشمر و تربت حیدریه زد و بازگشت. با اینکه فقر و فاقه گریبان گیرش بود، اما به قدری طبع بلندی داشت که هیچ کس جرأت نداشت که به او کمک مالی کند. مناعت طبع و عزت نفس ادیب به اندازهای بود که هیچگاه روی نیاز به احدی نیاورد. به خانه صاحبمنصبان و ثروتمندان نرفت و آنان را به حجره خود راه نمیداد. در طول حیات پربار خود، چهره های برجسته ای را در مکتب خود پروراند و نسبت به رویدادهای سیاسی عصر توجه داشت که بیشتر این جریانهای زندگی را در اشعار خود بازتاب داده است.

ادیب تألیفات فراوانی را در عرصه ادبیات از خویش به یادگار گذاشت که البته، هیچکدام غیر از دیوان شعرش «لآلی مکنون» به زیور طبع آراسته نشد. ادیب بنیانگذار انجمن ادبی در خراسان بود.

ادیب نیشابوری اول در سن 63 سالگی در روز جمعه 15 ذیالقعده 1344 قمری برابر با 6 خرداد 1305 شمسی وفات یافت و پیکرش در دارالسیاده حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

http://hawzahnews.com/detail/News/425742