مرحوم حاج شیخ رمضانعلی قوچانی هنگام رحلت و مشاهدات او

 

حجة الاسلام حاج شیخ غلامرضا اسدی ، امام جمعه سابق بشرویه ، مؤلف محترم گلستان معارف نوشته است:      

حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری ، فرزند مرحوم حاج میرزا حسین سبزواری مشافهةً برای حقیر نقل فرمودند  که  آقای حاج رمضانعلی قوچانی که از علمای بزرگوار مشهد و در مسجد جامع گوهرشاد امام جماعت بود، وقت مرگشان فرا رسید .

 پدرم مرحوم (آیت الله حاج میرزا حسین سبزواری) به اتفاق برادر بزرگوارم مرحوم آیت الله حاج سید زین العابدین به عنوان عیادت به خانه آن مرحوم شرفیاب شدند ، در هنگام  سکرات ، غشوه ای شبیه به حالت خواب به ایشان دست داد که بعد به حالت عادی برگشتند شروع کردند به گریه کردن، پدرم فرمودند آقای حاج شیخ رمضانعلی ، قلب شما سرشار از ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد و از مؤمنین حقیقی می باشید پس چرا گریه می کنید ؟

فرمودند: آقای سبزواری صحرای محشر را مجسم دیدم، بهشت را مشاهده کردم که درهای آن باز است و از هر دری گروهی وارد بهشت می شوند ، صف ها بسته شده و افراد پشت سر هم داخل بهشت می شوند و من هم متوجه شدم که باید بروم به صف علما یعنی صفی که در آن صف ، شیخ مفید ، شیخ صدوق ، شیخ طوسی ، شیخ کلینی ، سید مرتضی ، سید رضی ، خواجه نصیرالدین طوسی ،علامه حلی ، شهید اول ، شهید ثانی ، مرحوم مجلسی ، سید بحرالعلوم ، آقا میرزا حسن شیرازی و . . . قرار دارند .

لذا رفتم در آخر صف ایستادم اما دیدم صف طولانی است و باید خیلی  معطل شوم نظر کردم به دری از درهای دیگر بهشت  دیدم آنجا معطلی ندارد مثل برق لامع افراد داخل بهشت می شوند. دویدم به جانب آن در که داخل شوم گفتند: لطفا شما وارد شوید به صف خود زیرا که این در متعلق است به ذاکرین حضرت اباعبدالله الحسین و روضه خوانها و نوحه خوان ها ، من همانجا گریه کردم و به فکر افتادم که ای کاش در دنیا لا اقل یک مرتبه روضه امام حسین علیه السلام  را می خواندم تا در شمار روضه خوانها قرار می گرفتم ناگاه دیدم که در همان عرصه محشر مرحوم خلد آشیان آقای اعتماد سرابی (1) که از روضه خوانهای معتبر شهر مشهد بود پیدا شد، سوار بر اسبی فرمودند: آقای شیخ رمضانعلی بیا برای من روضه بخوان .  گفتم: کو منبر؟  کو مستمع ؟  فورا از اسب پیاده شد و فرمود: سوار شو این به جای منبر و من هم مستمع، من همانجا روضه ای خواندم گمانم فرمودند: روضه باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه السلام بود.

آنگاه شیخ گریه کرد و گفت: گریه من برای این است که ای کاش در دنیا اقلا چند مجلس روضه می خواندم.

1 – در مدرسه دودر ، مرحوم آیة الله کفایی خراسانی ، همه ساله در ایام عاشورا ، از صبح تا ظهر مجلس روضه خوانی منعقد می کردند و اکثر خطبا و وعاظ نامی شهر در آن جا منبر می رفتند که یکی از آن روضه خوان ها ، سید جلیل القدر مرحوم آقای اعتماد سرابی بود

 

منبع :

گلستان معارف تالیف غلامرضا اسدی ، سه جلد در یک جلد ، صفحه 700

ناشر : بقیة العتره

سال 1386