واقعه گوهرشاد 21 و 22 تیرماه  1314 ،  به قلم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ، شاهد و فعال صحنه

 

واقعه گوهرشاد

به قلم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ،

شاهد و فعال صحنه

 

امروز بیست و یکم تیرماه ، سالروز واقعه مسجد گوهرشاد ذر سال 1314 هجری شمسی است
مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در آن تاریخ چهل و سه ساله و به احتمال قریب به یقین ، جوان ترین مجتهد در جمع علمایی بوده که در مسجد گوهرشاد حضور داشته اند و به همین دلیل ؛ و به دلیل تسلطی که مرحوم فقیه سبزواری در ایراد خطابه داشته است از ایشان درخواست می شود که در مسجد سخنرانی کنند
روایت زیر که به قلم مرحوم فقیه سبزواری است از معدود اسنادی است که به وسیله یکی از شاهدان و فعالان صحنه ( مرحوم فقیه سبزواری ) ثبت شده و در سال های اخیر مورد استناد پژوهشگران واقعه گوهرشاد قرار گرفته است
 

قضيۀ اتحاد شكل[و قيام گوهرشاد]

در ص ۸ س ۵ فرمايد:حادثۀ ديگر اتحاد شكل بود كه در فروردين ۱۳۴۸(قمرى)حكم از طرف رضا شاه شد بر اين كه بايد تمامى اهل ايران متحد الشكل باشند.به اين معنى كه كت و شلوار داشته باشند و عمامه به كلى نباشد مگر عده‌اى كه از شهربانى جواز داشته باشند و جواز هم داده نمى‌شود مگر به كسانى كه مجتهد باشند.و انقلابى عظيم رخ داد و بالاخره مردم متحد الشكل شدند كه هركس عمامه داشت بدون جواز يا قبا و عبا داشت،آجان او را جلب به شهربانى مى‌كرد و عمامۀ او را برمى‌داشت و قباى او را قيچى مى‌كرد.

مدتى بدين منوال بود تا در سنۀ ۱۳۵۲ قمرى حكم شد كه بايد كلاه بين‌المللى پوشيده شود كه عبارت از كلاه دوره بود و مردم همگى اطاعت كرده و پوشيدند،مگر مشهد كه قيام كرده و مخالفت.و خلاصۀ قضيۀ آن‌كه،عده‌اى باهم شركت كردند و معلوم نشد كه محرك آنها كيست و بهلول فرزند آقا شيخ نظام گنابادى كه در سبزوار ساكن بود و حقير نزد او مقدارى مطول خوانده‌ام و آن بهلول شخص فوق العاده بود و در سن بيست و پنج سالگى يا بيشتر و يك‌سر در حركت بود،گاهى مكه بود كه در سنۀ ۱۳۵۳ كه حقير مكه مشرف شدم او را در منى ديدم و شبها منبر مى‌رفت و حافظۀ عجيبى داشت و منبر عوامى عجيبى داشت كه هرشهرى كه مى‌رفت مردم اقبال زيادى به او داشتند و همان سال مكه باهم در يك ماشين بوديم،لكن چون او را شخص فوق العاده مى‌دانستم،هميشه در پرهيز بودم و چندان نزديك خود نمى‌گذاشتم بيايد.تا آن‌كه آمد سبزوار و يك شب نزد والد و والدۀ خود بود.

پس از آن به مشهد آمده و به طرف تربت حيدريه رفت و به فاصلۀ چند روزى او را به مشهد آورده و به منبر بالا بردند و تحريك آنها نمود كه ايها الناس مى‌خواهند حجاب را از زنها بگيرند.خورده‌خورده هيجانى در مردم پيدا شد و كم‌كم مبلغين مشهد مثل حاجى شيخ مهدى و حاجى محقق و حاجى شيخ مرتضى عبدگاهى و بقيۀ مبلغين منبر رفته و تهييج مردم كرده تا بالاخره روز جمعه قشون اطراف صحن را گرفته و در دم بست پايين خيابان،قشون جلوگيرى از مردم نموده و مردم مخالفت كرده و دو نفر از مردم كشته شده و اين قضيه بيشتر باعث تهييج مردم شد تا آن‌كه به كلى دكاكين تعطيل و ادارات بسته و ازدحام زيادى در مسجد جامع شد.

حقير و مرحوم آية اللّه آقا حاجى شيخ على اكبر نهاوندى چون مى‌دانستيم كه قضيه عادى نيست،لذا گاهى در منزلى از منازل دوستان پنهان بوديم،لكن چون عموم علما در مسجد بودند مثل حاجى مرتضى آشتيانى،آقا شيخ حسن پايين خيابانى،آقا سيد يونس اردبيلى و تمامى ائمۀ جماعت قريب سى نفر جمع شده بودند،لذا ناچار با يكديگر رفتيم به مسجد.

لكن آثار عذاب هويدا بود.غبار فلك را گرفته و هوا قرمز شده و مردم همه مضطرب و لا ينقطع از دهات و اطراف جمعيت با چوب و چماق به طرف شهر آمده و شهرت دادند كه علما حكم جهاد دادند تا آن‌كه در مسجد ديگر جاى پا نبود.حقير با آقاى نهاوندى كه به مسجد وارد شديم،ملاحظه كرديم كه علما همگى در ايروان مقصوره جمع و بهلول هم منبر رفته و مردم را تشويق مى‌كند كه بروند به طرف لشكر و لشكر را متصرف شوند و لشكر هم عازم شده كه اگر مردم حمله به طرف آنها بكنند توپ و مسلسل بسته و همگى را بكشند.

حقير جون اين وضع را ديدم،به آقاى نهاوندى گفتم كه اوضاع خيلى بد شده،يا خود شما به منبر برويد و مردم را امر به سكوت كنيد و يا حقير مى‌روم.فرمودند:قلب من ضعيف است و نمى‌توانم.گفتم شما استخاره كنيد،چنانچه خوب باشد حقير منبر مى‌روم.استخاره كردند بسيار خوب بود،لذا حقير حركت كردم و رفتم و بهلول را از منبر به پلۀ دوم قرار دادم و مردم همين‌كه ديدند من به منبر رفتم هجوم به طرف منبر نمودند و حقير با صداى رسا امر به سكوت كردم.مردم همگى ساكت شدند كأن على رؤوسهم الطير.بعد از آن ابلاغ كردم به عموم آنها كه ايها الناس!اين هياهو نتيجه ندارد.اگر بنا داريد كار پيش برود،خوب است به خود اعلى حضرت رضا شاه تلگراف كنيد.البته شاه شما مسلمان است و تقاضاى شما را قبول خواهد كرد.از اين قبيل مواعظ‍‌ زياد نمودم.

مثل اين كه پسند عقلا شد و قبول عموم قرار گرفت.پس از آن از منبر پايين آمدم و حضور علما كه مجتمع بودند آمدم و عرض كردم،ديگر نشستن شما در اين مكان صلاح نيست،خوب است برويم به كشيك‌خانۀ مسجد و فكر چاره‌اى كنيم كه اين هياهو نتيجۀ خوبى ندارد.قبول كردند و مجتمعا به كشيك‌خانه مسجد رفتيم و نتيجۀ گفتگوها بالاخره بر اين قرار گرفت كه تلگرافى توسط‍‌ آية اللّه آقاى حاجى شيخ عبد الكريم حائرى كه در آن ايام فى الجمله مرجعيت داشت بكنند كه ايشان به اعلى حضرت تلگراف كنند كه او صرف‌نظر از پوشيدن كلاه دوره‌دار بنمايد.حقير با اين تلگراف مخالف بودم و در آن تلگراف تهديد سختى نسبت به اعلى حضرت شده بود.آنچه اصرار كردم براى تغيير تلگراف اثرى نكرد و تمامى علما تلگراف را امضا نمودند و اين تلگراف كه مخابره شد،آتش غيظ‍‌ اعلى حضرت افروخته شد و تلگرافى از شخص او صادر شد كه يا متفرق شويد يا آن‌كه با گلوله متفرق خواهم كرد.

آقاى حاجى ميرزا احمد كفائى در لشكر بود و مسجد نيامده بود.از لشكر به حقير تلفن كرد كه قضيه وخيم شده و محتمل است كه به ضرب گلوله مردم را متفرق كنند.هرچاره‌اى داريد بكنيد و مردم را متفرق كنيد.لكن به قدرى آتش غيظ‍‌ مردم مشتعل شده بود كه كسى قدرت نداشت كه اسم اين معنا را ببرد.به همين نحو بود و نهارى مختصر حاضر شد و عموما خوردند.غروب شد.علما يكان‌يكان فرار كردند،چند نفرى باقى ماند.يك ساعت از شب گذشته ثانيا آقاى حاجى ميرزا احمد به حقير تلفن كرد كه هرنحو هست مردم را متفرق كنيد كه حكم شديد صادر شده كه به هرنحو هست مردم را متفرق كنند و قشون هم با مسلسل دور تا دور مسجد را محاصره كردند.
در اين اثنا جمعى دور حقير را گرفتند كه بايد منبر بروى و مردم را امر كنى كه متفرق نشوند.حقير ملاحظه كردم كه اگر منبر نروم خطر قتل دارم.در اين گفتگو بودم،يك وقت ملاحظه كردم كه حقير را روى دوش گرفته و به طرف ايوان مقصوره مى‌برند،خواهى نخواهى منبر رفتم و بين محذورين گرفتار شدم.بالاخره بالاى منبر گفتم كه من آلان تب دارم و حال حرف زدن ندارم.فقط‍‌ مى‌توانم كه ختم أَمَّنْ‌ يُجِيبُ‌ الْمُضْطَرَّ را بخوانم.ختمى گرفتم و روضۀ على اصغر خواندم و از منبر پايين آمدم.لكن مخفى نباشد كه در اثناى آن‌كه مرا به طرف منبر مى‌بردند،يك نفر ناشناس بال قباى مرا كشيد و گفت:به مردم بگو اگر مى‌خواهيد آسوده شويد پناهنده به قنصول‌خانۀ روس شويد و من گوش به حرف او ندادم.

به هرتقدير كوشش كردم در تفرقۀ مردم.و شايد نه قسمت از ده قسمت را متفرق كردم.و علمايى كه باقى مانده بودند به دار التوليه فرستادم كه از جمله آقا شيخ مرتضى آشتيانى، حاجى شيخ على اكبر نهاوندى،آقاى ملايرى،و چند نفر ديگر از علما.وقتى كه تمامى را فرستادم،مسجد مقدارى خلوت شده،عده‌اى بربرى و زوار در مسجد باقى ماند و آن‌چه شهرى باقى بود به خانۀ خود رفتند.لكن باقى باز هم بودند تا در آخر خودم رفتم به دار التوليه.

به مجرد ورود حقير،اسدى نيابت توليت وارد اتاق شد و آمد روى زمين نشست و دست خود را به دامن حقير زد كه دستم به دامن تو.تو امروز شنيدم منبر رفتى و مردم را امر به آرامش كردى.حال هم چاره‌اى بكن كه آستانه در خطر است و تمام زحمات من هدر مى‌شود.و همان قضيۀ توپ‌بندى روسها پيش خواهد آمد.حقير گفتم:آنچه از دست من برآيد حاضرم و جان‌فدائى خواهم كرد و آستانه محفوظ‍‌ بماند و لو حقير از بين بروم.بناى مشورت شد.رأى بر اين قرار گرفت كه دو نفر نزد استاندار بروند و از او كسب تكليف بنمايند.قرار به استخاره شد.نهاوندى استخاره كرد،آيت آمد: إِنَّ‌ الْمُلُوكَ‌ إِذٰا دَخَلُوا قَرْيَةً‌ أَفْسَدُوهٰا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ‌ أَهْلِهٰا أَذِلَّةً‌.

رأى بر اين قرار گرفت كه حقير با آقاى حاجى شيخ مرتضى آشتيانى برويم نزد استاندار كه در آن وقت پاكروان بود.درشكه حاضر شد و به اتفاق رفتيم وارد استاندارى شديم.

پاكروان اتاق بالا بود و آن هنگام تقريبا ساعت شش از شب بود.آقاى آشتيانى بدون هيچ‌گونه توجهى از پله‌ها بالا رفت.اتفاق پاكروان با همسر خود در حجره نشسته بودند.يك مرتبه آقاى آشتيانى پرده بلند كرده،همسر پاكروان از مملكت ايتاليا بود،وحشت مى‌كند و فرياد مى‌زند.آقاى آشتيانى برگشت كه به محلى كه حقير بودم با من.پاكروان زياده عضب‌آلوده مى‌شود و به تعجيل آمد حجرۀ پايين.گفت شما اين نصف شب آمده‌ايد چه كار داريد؟آقاى آشتيانى فرمودند:سه مطلب داريم.اول آن‌كه دستور بدهيد دستۀ سينه‌زن بيايند به بازار و صحن.دوم آن دستور بدهيد كه مردم لباس فرنگى نپوشند و كلاه دوره‌دار لباس كفر است.

سوم آن‌كه حجاب از سر زنها برداشته نشود.

پاكروان با كمال تعرض گفت:مسأله سينه زدن خودتان با آقاى حاجى آقا حسين قمى تقاضا كرديد كه در صحن سينه بزنند و حال هم بروند در ايام عاشورا در صحن سينه بزنند.و اما كلاه دوره‌دار جهت حفظ‍‌ از آفتاب ضررى ندارد.شما كه كلاه پهلوى را قبول و دورۀ جلو را قبول كرديد،خوب(است)كه دورۀ عقب را هم قبول كنيد و اين اجتماع را شما آورديد متفرق كنيد.و اما مسأله حجاب،اگر يك كلمه از پهلوى،شما مدركى آورديد كه حكم رفع حجاب نموده هرچه بخواهيد به شما داده خواهد شد.

حقير ملاحظه كردم كه آقاى آشتيانى مثل اين كه مطلب را گم كرده،رو به پاكروان كردم و گفتم:دو عرض دارم.گفت:شما كيستيد؟گفتم:من آقاى سبزوارى.گفت:بسيار خوب، شنيده‌ام شما به منبر رفتيد و مردم را امر به آرامش كرديد.گفتم:بلى.گفت:بگو.گفتم:غرض از آمدن بنده و حضرت آشتيانى از اين است كه اين مردم اجتماعى كرده‌اند،با حق يا باطل. بايد به هرنحو هست آنها را قانع كرد تا متفرق شوند.جواب گفت:شما كه اينها را جمع كرديد متفرق كنيد.جواب دادم كه ما جمع نكرديم.گفت:شما براى چه مسجد آمديد؟جواب دادم براى اصلاح و شايد بتوانم نحوى كنم كه خون‌ريزى نشود.گفت:بكنيد.جواب دادم راه فكر ما مسدود است.شما استاندار هستيد.گفت:فكرى ندارم.من گفتم:يك راه داريم و آن،اين است كه صورت تلگرافى جعلى دروغ الان به من بدهيد كه بروم مسجد و مردم را متفرق كنم.

جواب داد:چه تلگراف باشد؟گفتم:تلگراف آن‌كه اعلى حضرت عفو كرده و شما مردم متفرق شويد.جواب داد كه بد رأيى نيست.

اتفاق اسدى آمده بود و در حجرۀ فوقانى با طهران به توسط‍‌ بى‌سيم لشكر مشغول مذاكره بود.پاكروان رفت حجرۀ فوقانى نزد اسدى.فاصله نشد برگشت و گفت كار از دست من و اسدى خارج شده و خود اعلى حضرت با لشكر مخابره مى‌كند كه دستور داده كه به هرنحو هست مردم را متفرقه كنيد و سه دقيقه ديگر وقت نداريم و پاكروان به اسدى گفته بود كه فلانى رأى خوبى داد و به هرتقدير شد سه دقيقه گذشت كه صداى مسلسل بلند شد و فرياد مردم به يا على يا على بلند شد به نحوى كه صدا به مسجد كاملا مى‌رسيد.قريب نيم ساعت طول كشيد و صدار آرام شد و خورده‌خورده صبح طلوع كرد.برگشتيم به دار التوليه و از آنجا متفرق شديم و دو روز بود كه به كلى صحن و مسجد و حرم بسته بود و معلوم نشد كه چند نفر كشته شده و مردم متفرق شدند و دستور آمد كه مسجد و صحن و حرم باز شود و سرتاسر شهر امن شد و قضيه كلاه هم بعد از چند روزى عملى شد و بعد از چند روز شش نفر از علما را به طهران تحت الحفظ‍‌ بردند:حاجى سيد هاشم نجف‌آبادى،حاجى شيخ حبيب ملكى،آقا سيد زين العابدين سيستانى،شيخ آقا بزرگ شاهرودى حاجى شيخ هاشم قزوينى و مدتى زندان قجر زندانى بودند و بعد مرخص شدند و آقا ميرزا يونس اردبيلى در نوقان مخفى بود او را هم گرفتند و طهران بردند و مدتى در زندان بود.و بعد از بازرسيهاى زياد اسدى نيابت توليت محكوم به اعدام شد در شب ۲۶ ماه مبارك رمضان ۱۳۵۴ بعد از طلوع فجر.اين خلاصۀ حادثۀ مسجد.

انتهى ما فى الرسالة المذكورة

منبع :

جعفریان ، رسول ، 1377 ، احوال آية اللّه ميرزا حسين سبزوارى،به قلم خودش روايت مرحوم معلم حبيب ‌آبادى ، میراث اسلامی ایران ، جلد هفتم ، صفحه 71 ، قم ، کتابخانه عمومی حضرت آيت الله العظمی مرعشی نجفی

معلم حبیب آبادی ، محمد علی ، مکارم الاثار ، متولدین 1309 قمری

 

http://faghihsabzevari.blogfa.com/post/1616

http://gozarestan.ir/show.php?id=897

http://22bahman.ir/show.php?page=post&id=13010

مشرق نیوز

https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/78959/1

علوم انسانی

ویدئوهای برنامه ضیافت شبکه قران و معارف سیما

نگاهی به شخصیت ، آثار و خدمات مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

ویدئوهای برنامه ضیافت شبکه قران و معارف سیما

 

پخش شده در برنامه زنده ضیافت ، شبکه قران و معارف سیما ، پنج شنبه 25 اردیبهشت 1399 ، شب 21 ماه مبارک رمضان ، مجری : محمد هادی صلح جو ، کارشناس مهمان : سید محمد فقیه سبزواری .

 

ایزی ، خاستگاه آیة الله میرزا موسی فقیه سبزواری

 

کرامت میرزا موسی فقیه سبزواری ، دفع وبا

 

علمای مجاز به داشتن عمامه ، به روایت مرحوم واعظ زاده خراسانی

 

خاطره آیة الله شبیری زنجانی مرتبط با آیة الله فقیه سبزواری

 

آیة الله فقیه سبزواری ، عامل ایجاد محبت و وحدت بین مسلمانان و یهودیان مشهد

 

برخورد زیبای مرحوم فقیه سبزواری با یهودیان مشهد

 

دوره های تحصیلی مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

فقیه سبزواری ، چهل سال کلید دار ضریح امام رضا (ع)

 

مسجد گوهرشاد ، پایگاه مرحوم فقیه سبزواری

 

مسجد گوهرشاد

 

برخی شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

شبستان سبزواری در مسجد گوهرشاد

 

خاطره مرحوم سیدمهدی طباطبایی از فقیه سبزواری

 

برخی خدمات مرحوم فقیه سبزواری

 

فقیه سبزواری ،از مؤسسین حوزه علمیه مشهد

 

تقسیم سه هزار قطعه زمین بین طلاب توسط مرحوم فقیه سبزواری

 

کوی طلاب مشهد ، یادگار مرحوم فقیه سبزواری

 

مستند اول ، زندگی مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

مستند دوم ، زندگی مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

مستند سوم زندگی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

مستند چهارم زندگی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

 

برخی خدمات مرحوم فقیه سبزواری

 

عوامل اصلی پیشرفت علما و مراجع تقلید

 

آیة الله فقیه سبزواری و پیش بینی زمان رحلت خود

 

تشییع باشکوه مرحوم فقیه سبزواری

 

مرقد و مزار مرحوم فقیه سبزواری

 

مسجد فقیه سبزواری ، کوی طلاب مشهد

 

نماز سریع مرحوم فقیه سبزواری

 

نقل قول های بزرگان در زمینه شخصیت و آثار مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری


نقل قول های بزرگان در زمینه شخصیت و آثار مرحوم

آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

میرزا حسین فقیه سبزواری از فقیهان و مراجع تقلید نیمه اول قرن چهاردهم هجری شمسی (۱۳۴۵–۱۲۷۱) برابر با نیمه دوم قرن چهاردهم هجری قمری (۱۳۸۶–۱۳۰۹) ساکن مشهد، صاحب رساله، حافظ و مفسّر قران، خطیب، محدّث و از مؤسسان و احیاگران حوزه علمیه خراسان، کلید دار ضریح علی بن موسی الرضادر طول چهل سال، شاهد و وقایع نگار حمله روس‌ها در سال ۱۳۳۰ قمری به حرم علی بن موسی الرضا، شاهد و مورخ واقعه گوهرشاد در تیر ۱۳۱۴ و فعال برای پیشگیری از کشتار مردم، مجاز به استفاده از عمامه در کنار چهار مجتهد دیگر، میرزا احمد کفایی، مرتضی آشتیانی، علی اکبر نهاوندی و میرزا مهدی اصفهانی در دوران رضا شاه برای خلع لباس روحانیون به منظور اتحاد شکل لباس در ایران، از ناظران دو بار تغییر سنگ مزار و ضریح علی بن موسی الرضا، بنیانگذار کوی طلاب مشهد با واگذاری نزدیک به سه هزار قطعه زمین رایگان به طلاب، امام جماعت مسجد گوهرشاد و حرم در طول چهل سال، مدرس سطوح عالی فلسفه، فقه و اصول، سازنده باغ رضوان (صحن رضوان کنونی در حرم امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا) و مؤسس مسجد و مدرسه و حسینیه در مشهد و نقاط دیگر است.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]گفتاوردها[ویرایش]تبار و نسب[ویرایش]«بر حسب آنچه از بزرگان شنیدم، مرحوم شاه سلطان حسین، هنگامی که عازم زیارت مشهد می‌شود، در شاهزاده عبد العظیم دو سید بزرگوار را که از سلسلهٔ سادات بلدهٔ طیبه بودند و از سلسلهٔ سادات آن بلده هستند، یکی به نام آقا میرزا محمد و دیگری به نام آقا میرزا عبد الحسین که آقا میرزا محمد واعظ بی نظیر؛ و آقا میرزا عبدالحسین عالم بی نظیر، با خود به سفر مشهد می‌آورد و در سبزوار که وارد می‌شود، اهالی سبزوار از سلطان استدعا می‌کنند که عالمی در این شهر نداریم. آقا میرزا عبد الحسین در سبزوار می‌ماند که محل تدریس ایشان در محل درس ایشان معروف بود و این بزرگوار جد والد مرحوم است و آقا میرزا محمد مشهد آمده و در مشهد اقامت می‌نماید و به مناسبتی به قریهٔ جاغرق که چهارفرسخی مشهد است منتقل و فعلاً عدهٔ زیادی از اولاد آن مرحوم موجود هستند؛ و برحسب آنچه معلوم مرحوم والد به سی و نه طبقه منتهی می‌شود به حسین اصغر فرزند حضرت سجاد و در کوه نیشابور معروف به جبل اردلان مدفون و فعلاً مزار عموم آن اطراف و دارای موقوفاتی زیاد است.»[۱۰]دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا در سال ۱۳۱۲ و ۱۳۳۸ خورشیدی[ویرایش]«به واسطه کهنه شدن صندوق مطهر روی قبر مطهر که در زمان تولیت اسدی، ضریح مقدس را برداشته و میان حرم مطهر در حدود یک متر خاک دست رس بود که برداشته شد و چند صورت قبر از خوانین ازبک پیدا شد و پس از برداشتن خاک، تمام میان حرم مطهر را شفته و بتون آرمه نمودند و متصدی آقای حاجی ملا هاشم صاحب «منتخب التواریخ» و آقای حاجی آقا حسین قمی و آقای حاجی میرزا احمد کفائی بود و اتفاقاً روی قبر مطهر که خاک برداری شد روی قبر مطهر قبر گچی درآمد که هفت مرتبه گچ شده بود، آن را برداشته سردابی ظاهر شد که معلوم شد قبر مطهر ثامن الائمه و قبر هارون میان سرداب است. دیگر تصرفی نکردند غیر آن که روی قبر مطهر را چند میل آهن گذاشته و با بتون آرمه محکم نموده و سنگ مرمر که حجار باشی ساخته بود روی قبر گذاشته و ضریح را گذاشته و این در سنه ۱۳۵۲ قمری بود؛ و ایضاً در سنه ۱۳۷۹ ماه شعبان تحت نظر عده‌ای از علما که یکی خود حقیر بود، تعمیرقبر مطهر شد.»[۱۱][۱۲]حمله روس‌ها به حرم علی بن موسی الرضا[ویرایش]«یوسف خان که اصلاً هراتی بود، در مشهد خروج کرد و ادعا نمود باید محمد علی شاه، فرزند مظفرالدین شاه قاجار، به قدرت برسد و ما مشروطیت را نمی‌خواهیم.
کم‌کم عده ای را دور خود جمع کرد و صحن نو را مرکز قرار داد. مدتی بعد طالب الحق ظاهر شد. وی با یوسف خان همداستان شد و مسجد جامع گوهرشادرا مرکز قرار دادند و هرروز در صحن نو مشغول مشق کردن بودند و شب‌ها به خانه‌های اغنیاء سرکشیده و وجوه زیادی را از آن‌ها می‌گرفتند و سه ماه این هرج و مرج طول کشید. روز دوشنبه، دهم ربیع الثانی ۱۳۳۰ هجری قمری، دو ساعت به غروب مانده، این حقیر رفتم مسجد جامع که نماز ظهر و عصر بجای آورم. یکی از دوستان به نام محمد جواد عرب زاده به من گفت خودت را به مدرسه برسان که الساعة روس‌ها آستان قدس را به توپ خواهند بست. با عجله خودرا به صحن کهنه رساندم. هنوز از صحن خارج نشده بودم که صدای توپ‌ها بلند شد و اول توپی که زده شد، از باغ خونی که مرکز روس‌ها بود به ایوان عباسی خورد و گلوله‌های آن در میان صحن پخش شد. نتوانستم به مدرسه بروم. برگشتم میان حرم. شلیک توپ زیاد شد و دروازه پایین خیابان و سرای حاجی ملک و اول کوچه حاج شیخ محمد تقی و باغ خونی توپ شلیک می‌شد و تا بعد از اذان مغرب، مسلسل توپ زده می‌شد. آنچه تلاش کردم خودرا خلاص کنم، نتوانستم. گاهی میان حرم و گاهی میان مسجد و گاهی دارالحفاظ و گاهی دارالسیاده، در حرکت بودیم. تا بالاخره طالب الحق به حرم آمده و عده زیادی اطراف او جمع شدند و اظهار مساعدت کردند. گفت الان به فرمانده روس‌ها تلفن می‌کنم توپ نزنند. خودش را به کشیک خانه رسانید. پس از نیم ساعت برگشت و گفت هرچه تلفن می‌کنم جواب نمی‌دهند و قرار ما این نبود بلکه قرار این بود که هرزمان می‌گویم دست بردارید، دست بردارند. معلوم شد که حرف مردم که در حق طالب الحق راست بود. مردم می‌گفتند که شب‌ها قزاق روس می‌آید در مسجد و به اتفاق یکدیگر به قصرخانه می‌روند. چون در آن هنگام در حدود شش هزار قشون روس در مشهد متمرکز بودند و معلوم شد که طالب الحق از تمام جریان روس‌ها خبردار بود.
تا اذان مغرب در میان صحن حرم بودم تا بالاخره هر نحو بود خودرا به قبرستان قتلگاه رسانیدم و درب هر منزلی از منازل دوستان را که کوبیدم، جواب نشنیدم تا بالاخره منزل محمد حسین داورزنی که در کنار قتلگاه بود کوبیدم و جواب شنیدم. داخل منزل شدم. کم‌کم صدای توپ ساکت شد و آن شب را در آن منزل استراحت کردم. صبح روز بعد، لشکر روس تمام صحن و حرم را محاصره کردند و فرستادند تولیت آستان قدس مرتضی قلیخان را آوردند تا نظارت داشته باشد که کسی در خزینه حضرت تصرف نکرده. این جانبب که تا در صحن بالا خیابان را مشاهده کردم هفتاد و دونفر در جلو مدرسه میرزا جعفر کشته شده بودند. در صحن کهنه قشون روس ایستاده بود و مانع ورود افراد به داخل صحن می‌شد. چند روز به این منوال بود تا بعد حرم و صحن را به خود ایرانی‌ها واگذار کردند و یوسف خان که مؤسس این معرکه بود، فرار کرد و جنازه اورا به مشهد آوردند. محمد نیشابوری که از شجعان ایشان بود نیز فرار کرد و به نیشابور رفت و در آن جا کشته شد و به این ترتیب معرکه تمام شد .»[۱۳] خبرگزاری رضوی، برای نخستین بار اقدام به انتشار این خاطره و تحلیل ریشه‌ها و پی آمدهای حادثه کرده‌است.[۱۴][۱۵][۱۶][۱۷][۱۸]برخورد دولت با عمامه روحانیون[ویرایش]«حادثهٔ دیگر اتحاد شکل بود که در فروردین ۱۳۴۸ (قمری) حکم از طرف رضا شاه شد بر این که باید تمامی اهل ایران متحد الشکل باشند. به این معنی که کت و شلوار داشته باشند و عمامه به کلی نباشد مگر عده‌ای که از شهربانی جواز داشته باشند و جواز هم داده نمی‌شود مگر به کسانی که مجتهد باشند؛ و انقلابی عظیم رخ داد و بالاخره مردم متحد الشکل شدند که هرکس عمامه داشت بدون جواز یا قبا و عبا داشت، آجان او را جلب به شهربانی می‌کرد و عمامهٔ او را برمی‌داشت و قبای او را قیچی می‌کرد. مدتی بدین منوال بود تا در سنهٔ ۱۳۵۲ قمری حکم شد که باید کلاه بین‌المللی پوشیده شود که عبارت از کلاه دوره بود و مردم همگی اطاعت کرده و پوشیدند، مگر مشهد که قیام کرده و مخالفت»[۱۹]دربارهٔ او[ویرایش]میرزا حسین فقیه سبزواری، از مجتهدان مجاز به استفاده از عمامه[ویرایش]«بعد از قضیه مسجد گوهرشاد و توقیف مرحوم آقازاده، حوزه خراسان منحل شد و فقط برای چهار مجتهد طراز اول مشهد اجازه عمامه صادر شد: مرحوم پدرم، مرحوم شیخ مرتضی آشتیانی، شیخ علی‌اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری که مرحوم پدرم پیغام دادند که اگر بنا است میرزا مهدی اصفهانی هم بی‌عمامه باشد من هم عمامه نخواهم گذاشت که بر اساس پیغام پدرم، برای ایشان هم اجازه صادر شد.»عبدالرضا کفایی، نوه آخوند خراسانی و پسر میرزا احمد کفایی[۲۰][۲۱][۲۲]«در زمان رضاخان تنها سه نفر از جمله شیخ علی اکبر نهاوندی، میرزا احمد کفایی و آقای سبزواری مجاز به استفاده از عمامه بودند»محمد واعظ زاده خراسانی[۲۳]«چند نفر بودند که در مشهد، اینها اجازه عمامه داشتند: یکی آقای سبزواری بود، یکی آقای حاج میرزا احمد کفایی بود، یکی آقای نهاوندی بود و یکی مرحوم آشتیانی بود و یکی هم آقای حاج میرزا احمد مدرس بودند. این پنج نفر اجازه عمامه داشتند .»کاظم مدیر شانه چی دریافت کننده اجازه علمی از میرزا حسین فقیه سبزواری[۲۴]دربارهٔ نقش او در حوزه علمیه خراسان[ویرایش]«حال که به اینجا رسید، بد نیست از یک تن دیگر که در این شاخه از معرفت، بر من حق استادی دارد، یاد کنم؛ و آن مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است که " امور عامّه شرح منظومه " را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قبول نکند و می‌گفت: من سالهاست «تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد، از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم، بهتر و مسلّط و خوش تقریر تر بود .»محمد رضا شفیعی کدکنی. مجله فرهنگی و هنری بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰، صفحه 174«فقیه سبزواری، از اعاظم علماء و اکابر فقهاء به‌شمار می‌رفت و جامع اکثر فنون؛ و حاوی اغلب علوم بود. صاحب قدّ رشید؛ و لحیهٔ سفید؛ و چشمانی درشت و اصلع. دارای پیشانی طولانی.
مردی فعّال و نیکو خلق، مظهر اسم (قاضی الحاجات)، خنده‌رو و طلیق الوجه، شیرین کلام و بذله گو .»حجت هاشمی خراسانی[۲۵]«از دیگر کسانی که میرزا مهدی الهی از محضرش محظوظ گشت آیةالله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری (متوفی ۱۳۸۶ق) است. ایشان یکی از رؤسای روحانیت خراسان و نیز از زعمای حوزه علمیه مشهد به‌شمار می‌رفته و آثار خیری از خویش بر جای نهاده‌است .»محمد شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج ۵، ص ۲۲۲ و نیز همین مأخذ، ج ۷ ص 152 [۲۶]«علما و مدرسین مشهد که دیدم اینها بودند: مرحوم میرزا علی اکبر نوغانی متولی مدرسه معروف نواب. مردی چهارشانه متوسط القامه. حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، پیری بزرگسال با صورتی سفید و محاسنی انبوه، شیخ غلامحسین بادکوبه ای که تا حدی لکنت داشت و عینک می‌زد.
حاج میرزا حسین سبزواری که سیدی بلند قامت، خوشرو با محاسنی سفید و بلند بود. حاج میرزا احمد کفایی پسر مرحوم آیة الله آخوند خراسانی، آقا شیخ محمد رضا کلباسی، روحانی بلند قامت با عمامه و قیافه خاصی که داشت، آیت الله سید یونس اردبیلی، آقا شیخ کاظم دامغانی و آقا شیخ مجتبی قزوینی هم بودند که من ندیدم .»علی دوانی. صفحه ۱۷۶، کتاب نقد عمر، زندگانی و خاطرات علی دوانی، جلد اول، چاپخانه علامه طباطبایی«مرحوم حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در مشهد عالم بزرگی بود. مدتی زیادی خدمت ایشان بودم. یک هفته با ایشان حرم امام رضا (ع) می‌رفتم و اعمال و رفتارشان را زیر نظر می‌گرفتم تا از ایشان درس بگیریم. در حرم مطهر ایشان زیارت مختصری می‌خواند و در بالاسر سحرها اقلاً نیم جزء قرآن می‌خواند. حافظ قرآن بود. نماز شب را در راه رفتن به حرم می‌خواند و می‌فرمود: در هنگام راه رفتن خواندن قرآن مکروه است اما نماز شب کراهت ندارد.
مرد یافتم ایشان را. خیلی برای مردم کار می‌کرد. کارهای شخصی اش را خودش انجام می‌داد. حتی در منزلش گاو را خودش می‌دوشید. خیلی متواضع بود. چند تشییع جنازه در مشهد خیلی باشکوه بود. یکی تشییع شیخ مهدی واعظ خراسانی و یکی تشییع مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی بود که در هوای برفی جمعیت زیادی گریه کنان در تشییع ایشان شرکت کردند.»سید مهدی طباطبایی در گفتگو با علیرضا نوروزی[۲۷]«و چون فقیه سبزواری تا کنون مردی خالی از هوا و مکر و ریا ندیده‌ام. ظاهر و باطنش یکی بود. از این رو، از جان و دل، بنده او شدم و حلقه غلامیش در گوش کردم و خدمت او نمودم و چون مرا مستعد ّ و قابل و با حقیقت و با صفا و با وفا دید، در تربیت من کوشید و جامه فضائل بر قامت من پوشید و اسرار و رموز بسیار به من آموخت و در دروس فقه و اصول او حاضر می‌شدم و تمام آن‌ها را مانند باقی دروس خود می‌نوشتم و با فرزند عزیز او، آقای حجة الاسلام والمسلمین آقا سید جواد دام بقائه، در درس خصوصی وی حاضر می‌شدیم از حکمت و فقه و اصول؛ و از وی تقاضا کردم نهج البلاغه امیر علیه السلام را برای من درس بگوید. قبول فرمود و بعد از نماز مغرب و عشاء، منزل می‌رفتیم و برای من درس می‌گفت و مطالب اورا می‌نوشتم و از مردم زمان، کسی را نمی‌شناسم که این کتاب را، نزد چنین عالمی، تحصیل کرده باشد .»حجت هاشمی خراسانی [۲۸]«یکی از علماء اهل معنی که دربارهٔ معارف و تزکیه نفس در منبر بسیار سخن می‌گفت و در مسجد گوهرشاد نماز می‌خواند آقای حاج میرزا حسین سبزواری بود. من به سخنان ایشان و مطالبی که دربارهٔ تزکیه نفس می‌گفت بسیار علاقه داشتم. معظم‌له بنا کننده باغ رضوان بود. این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واقع شده بود که قبلاً مشهدی‌ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می‌گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته‌ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیة الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه‌ها و حجراتی بود درآورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد. در سال ۱۳۴۰ در روز وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مادرم از دار دنیا رفت او را در همین باغ رضوان به خاک سپردیم و یک علت مراجعت ما از قم به مشهد مقدس همین فوت مادرم بود و لذا از قم برای فعالیت‌های دینی و احیاناً درس و بحث به مشهد برگشتیم. در همه این برنامه‌ها مرحوم شهید هاشمی نژاد همراه من بود و لذا از سال ۱۳۴۱ شمسی در مشهد مستقر شدیم .»سید حسن ابطحی [۲۹]«به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری رحمه الله علیه یکی از مراجع عالیقدر شیعه و فقهای بزرگ مقیم مشهد بود. این عالم ربانی حدود ۴۰ سال به تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد پرداخت و شاگردان و فضلای زیادی را تربیت نمود. وی علاوه بر تدریس فقه و اصول خدمات زیادی به مردم و حوزه علمیه مشهد و سبزوار کرد. این عالم جلیل‌القدر اهتمام زیادی به کارگشایی و حل مشکلات مؤمنین و بالاخص طلاب و فضلای حوزه علمیه داشت.»حسن طالبیان شریف [۳۰]«غیر از فعالیت طلبه‌ها در حوزه، طلاب و علمای موجه دیگری چون حجت‌الاسلام نهاوندی، آیت‌الله سبزواری و مرحوم میرزا احمد بودند که خارج حوزه، فعالیت سیاسی می‌کردند؛ در واقع این افراد در رأس علمای مشهد بودند.»محمد واعظ زاده خراسانی [۳۱]در جلسه ای که آیة الله نوری همدانی با مسئولان حوزه علمیه مشهد داشته‌اند، خالی شدن شهرها از علما و عدم جایگزینی را فاجعه تلقی کرده‌اند و از گذشته یاد کرده‌اند که قبلاً مشهد می‌آمدم، ابوی آقای مروارید می‌آمدند و با هم ارتباط داشتیم. آقای میلانی بود، آیه الله دامغانی و سبزواری بودند اینها رفتند و جایگزین چه اندازه دارند؟حسین نوری همدانی[۳۲]«شاید به گمانم از سوم شهریور هزار و سیصد و بیست چیزی نگذشته بود که به مقتضای " إذا زال المانع عاد الممنوع " حوزهٔ علمیه مشهد کمر راست کرد و به همت زعمای قدیمی حوزه وعلمای اعلام و به مدد کمک مؤمنان و علاقمندان از ادارهِ اوقاف خلع ید و حق به حقدار رسید و إنشاءالله که مساعی جمیله ای که آقای حاج میرزا احمد کفایی فرزند سوم مرحوم آقای آخوند خراسانی، قد س سره و آقای آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی و آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در این باب فرمودند، مشکور و در نظر خداوند متعال مقبول باد.»احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا[۳۳][۳۴]«پس از آن که به آمریکا رفتم، هربار به زیارت مرقومه شریفه‌ای از ایشان (محمد واعظ زاده خراسانی) که هر دو مرقومه جواب عریضه ای بود که بنده به حضورشان عرض کرده بودم، چشمم روشن شد، که اولی پاسخ عرض تسلیتی بود که به مناسبت درگذشت دایی محترمشان سید محمد نجف آبادی میردامادی خدمتشان عرض کرده بودم و دیگری مرقومه ای بود که بنده در مقام تشکر و سپاسگزاری از ابراز عنایت و یادآوری محبت آمیزی که مُعَظمٌ لَه در مجلس تکریم و ادای احترامی که در مشهد برای مرحوم مبرور حاج شیخ هاشم قزوینی (۱۲۷۰–۱۳۳۹ش) تشکیل یافته بود از مرحوم والدم فرموده بود که تفصیل آن را برادرم جناب دکتر محمود مهدوی دامغانی (دامت‌افاضاته) در تلفن برایم شرح دادند و اجمالی از آن را ـ با توجه به اِلتزامی که برخی افراد و بعضی رسانه¬‌ها از یاد نکردن مرحوم والِدم و زحماتی که او برای اِحیای حوزه علمیه مشهد پس از شهریور بیست در معیتِ استاد بزرگوارش، رضوان جایگاه، آقای میرزا مهدی اصفهانی (اعلی‌الله‌مقامه) (۱۲۶۴–۱۳۲۴ش) و حضرتَینِ آیَتَین، کفائی(۱۲۶۷–۱۳۵۰ش) و سبزواری(۱۲۷۱–۱۳۴۵ش) کشیده بود دارند ـ مختصری از آن فرمایشات حضرت آقای واعظ زاده در آن مجلس در صفحه دوم «ویژه‌نامه روزنامه خراسان به مناسبت نکوداشت حاج شیخ هاشم قزوینی» چاپ شده بود. بنده به حضورشان عرض کرده بودم و معظمٌ لَه، جواب مفصلی برایم مرقوم فرمودند. خدایش رحمت فرماید.»احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا [۳۵]«درست یادم نیست که اواخر سال ۱۳۲۱ بود یا اوایل سال ۱۳۲۲ که یک روز مرحوم آقای کلباسی به همراهی «ابوالقاسم آقا خزعلی» به «مدرسه دودر» که مرحوم والدم در آن سال‌های بعد از واقعه شهریور که به جد و جهد به کمک مرحومان مغفوران آقایان حاج میرزا احمد کفائی، حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و دو سه نفر دیگر در مقام نوسازی و تجدید حوزه علمیّه مشهد بود آمدند و مرحوم کلباسی یک قطعه «ململ سفید و یک طاقه عبا» به پدرم داد و از او خواست آشیخ ابوالقاسم را «معمّم» سازد و مرحوم پدرم با خوشحالی فراوان و دعای خیر بسیار برای مزید سعادت و توفیق آشیخ ابوالقاسم خودش عمامه را پیچید و آن را بر سر آشیخ ابوالقاسم خزعلی گذاشت؛ و از این که من بنده از درک چنان افتخار محرومم و تغییر لباس نمی‌دهم گرد اندوهی بر صورتش نشست. خدای آن هر سه مرد عزیز را بیامرزاد»احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا [۳۶][۳۷]«در حقیقت، در طول قریب به ۲۰سال، تقریباً یک توقف علمی فاجعه‌آمیز در حوزه علمیه به وجود آوردند که هنوز پس از گذشت ۵۰–۴۰سال، خلأ آن محسوس است. حوزه علمیه مشهد در دوران پهلوی دوم، با تلاش خستگی ناپذیر میرزا احمد کفایی، میرزا حسین سبزواری و آقا میرزا مهدی اصفهانی بازسازی شد و از سوی دیگر، با حضور سیدمحمدهادی میلانی که به درخواست علما و فضلا در مشهد سکنی گزیدند، جان دیگری گرفت. در این دوره، به بهانه توسعه شهری، مدارس حاج‌حسن، باقریه، ابدال‌خان، باغ رضوان، فاضل‌خان، مستشاریه، مدرسه نو و حاج‌آقاجان به کلی نابود شد و بقیه مدارس نیز وضعیت مناسبی نداشت.»ساسان نوروزی، استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی[۳۸]«از مدرسین دروس عالی، آقایان: سبزواری و مرتضی آشتیانی بودند که گروه خاصی در درس آنان شرکت می‌کردند. آستان قدس هم به آنان و همچنین به مرحوم کفایی مبلغی می‌داد که بین طلاب شرکت کننده در درس، تقسیم کنند .»مجله حوزه، شماره ۴۳–۴۴، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانی، ص 195[۳۹]«میرزا احمد کفایی، به‌طور رسمی مدیر حوزه علمیه مشهد بود و در کنار شیخ علی اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری، امور طلاب را برنامه‌ریزی می‌کردند»مصاحبه با محمد واعظ زاده خراسانی، در رابطه با مدیران ارشد حوزه علمیه خراسان[۴۰]«در میان معاصرین علمای مشهد مقدس رضوی بسیاری را می‌توان نام برد که خاندان استاد المحققین آخوند ملا کاظم خراسانی صاحب کفایه و خاندان مرحوم آیت الله حاجی آقا حسین قمی - آیت الله اردبیلی - میلانی - علامه فقیه سبزواری - شاهرودی - محدث دامغانی - قزوینی و غیره از مراجع و مدرسین مشهد هستند.»حسین عماد زاده اصفهانی، زندگی‌نامه امام رضا علیه السلام، تهران ، انتشارات گنجینه، 1345[۴۱]« ظرفیت‌های ارزشمند حوزه علمیه خراسان: اول: مفاخر علمی گذشته . در این زمینه توضیح دادیم، اما افزون بر بزرگانی چون شیخ طوسی، شیخ طبرسی، شیخ حر عاملی، شیخ بهایی و فضل بن شاذان نیشابوری، علمای ارزشمند دیگری از این حوزه بهره برده و به آن بهره‌ها داده اند، از جمله علمای قرن اخیر: میرزا احمد کفایی، میرزا مهدی اصفهانی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ هاشم قزوینی، شیخ مرتضی آشتیانی، حاج آقا حسین قمی، سید یونس اردبیلی، آیت الله فقیه سبزواری، سید محمد هادی میلانی، میرزا حسین سبزواری، حاج حسن قمی، سید عبد الله شیرازی، میرزا جواد آقا تهرانی، شیخ ابوالحسن شیرازی، سید کاظم مرعشی، رهبر معظم انقلاب، آیت الله واعظ طبسی،سیدعبدالکریم هاشمی نژاد و ...»بخشی از گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین نوایی، استاد دانشگاه و حوزه علمیه مشهد مقدس[۴۲]عضو هیئت ممتحنه در سال ۱۳۱۲[ویرایش]«برحسب دستور وزارت معارف، در ۲۹ فروردین ۱۳۱۲، طلاب موظف شدند در امتحان‌هایی که از سوی هیئت ممتحنان حوزه با نظارت مستقیم وزارت معارف گرفته می‌شد، شرکت کنند. ذوقی، رئیس معارف خراسان، عهده‌دار گرفتن امتحان از همه طلاب داوطلب در سه سطح: متوسط، عالی و تخصصی شد. به این منظور، حاج شیخ علی اکبر نوقانی، همراه میرزا احمد کفایی، شیخ حسن برسی، شیخ عماد فهرستی، فاضل بسطامی، میرزا محمد حسین گرگانی، میرزا حسین سبزواری، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج محقق نوقانی، که همگی از چهره‌های برجسته حوزه مشهد به‌شمار می‌رفتند، از سوی او به مدرسه فاضلیه جعفریه دعوت شدند تا هیئت ممتحنه را از میان خود انتخاب کنند. ادیب بجنوردی و ادیب هروی نیز برای امتحان فارسی و سید حسین خان آموزگار و برهان آزاد برای امتحان ریاضیات در نظر گرفته شده بودند. شمار طلابی که نام خودرا ثبت و جواز ورود به جلسه امتحان را دریافت کردند، ۳۵۹ نفر بودند.»غلامرضا جلالی، زندگی‌نامه میرزا علی اکبر نوغانی، مجله نگاه حوزه[۴۳]واقعه گوهرشاد، تیرماه ۱۳۱۴[ویرایش]«شب یک شنبه، آقایان حاج شیخ مهدی واعظ، شیخ مرتضی عیدگاهی و حاج میرزا حسین سبزواری، پیش از وقوع واقعه مسجد، منبر می‌روند. ملازم آقای سبزواری، ابتدا به ایشان می‌گوید آقا منبر نروید. مردم آدم آقارا کتک می‌زنند که چرا این حرف را زد. آقا منبر می‌رود. افتتاح سخن به آیه: أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ می‌نماید. کلمه ای چند نگفته، یکی از اهالی منبر می‌آید با آقا سرگوشی می‌کند. ایشان روضه مختصری می‌خواند از منبر فرود می‌آیند.»محمد حسن ادیب هروی، کتاب " الحدیقة الرضویه "، صفحه ۲۷۳، مشهد، ۱۳۲۷ خورشیدیدر نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران[ویرایش]«آیت‌الله کاشانی و «جبهة ملی» به رهبری دکتر مصدق در مجلس شورا و مطبوعات و اجتماعات مردمی، خواستار ملی شدن صنعت نفت شدند و این خواسته مورد حمایت گروه‌های کثیر مردم و تنی چند از علمای برجسته نظیر آیت‌الله‌العظمی خوانساری (از مراجع ثلاث قم)، آیت‌الله بهاالدین محلاتی، آیت‌الله عباسعلی شاهرودی، آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله شیخ باقر رسولی، آیت‌الله سیدمحمود روحانی قمی، آیت‌الله شیخ محمدرضا کلباسی، آیت‌الله حاج شیخ مهدی نجفی، آیت‌الله فقیه سبزواری و گروه کثیری از روحانیون فعال و مبارز مانند حاج سیدحسین خادمی و حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، حاج سیدمصطفی سیدالعراقین و… قرار گرفت و شوری عجیب در سراسر ایران پدیدار شد.»حسینیان، روح اللّه، بیست سال تکاپوی اسلامی شیعی در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۱ ش، صص ۱۰۴–۱۰۰، به نقل از مطبوعات سال ۱۳۲۹ و روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت؛ ترکمان، محمد، نقدی بر مصدق و نبرد قدرت، تهران، رسا، ۱۳۷۱ ش، صص ۲۸ و ۳۲ و 65-45.تهرانی، صادق، از نهضت ملی شدن نفت تا کودتا، مطالعات تاریخی، تابستان ۱۳۸۴ - شماره 8.[۴۴][۴۵]«البته ممکن است یک طیفی از لحاظ کمی اقدامی ساده و قلیل انجام دهند، اما به خاطر نفوذ اینان در جامعه این کار کم، امواج وسیعی ایجاد کند. آیت الله کاشانی به دلیل مقبولیتی که بین عالمان بزرگ بلاد داشت، توانست مراجع محلی را به صحنه بکشاند و آنان با حمایت از آیت الله و صدور بیانیه امواج مردمی ایجاد کردند. آیت الله خوانساری یکی از مراجع بزرگ آیت سید محمد روحانی و آیت الله شاهردی از قم، آیت الله بهاءالدین محلاتی از شیراز، آیت الله چهار سوقی از اصفهان، آیت الله حاج شیخ باقر رسولی از رشت، آیت الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی از مشهد همچنین روحانیون مانند حاج سید حسین خادمی اصفهانی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، حاج سید مصطفی سیدالعراقین، حاج شیخ مهدی نجفی و فقیه سبزواری با صدور بیانیه‌ها، فتاوا و سخنرانی‌ها توانستند نیروهای مذهبی را بسیج کنندو هر روز تظاهراتی درشهرهای بزرگ ایران برای ملی شدن صنعت نفت بر پاکنند .»ناگفته‌های نهضت ملی شدن صنعت نفت، گفتگو با حجت الاسلام حسینیان، گذرستان، نشریه الکترونیکی تاریخ معاصر ایران [۴۶]«آیت‌الله حاج شیخ عباسعلی شاهرودی نیز ضمن اعلامیه‌ای «کوتاه کردن دست اجانب از کشور و مسلمین و ملی نمودن صنعت نفت در سراسر کشور» را بر هر مسلمانی واجب و لازم دانست. آیت‌الله سید محمود حسینی روحانی قمی نیز اعلام کرد «نفت و معادن آن ملک مسلمین و مال ایرانیان است… این حکم روی موازین شرع و از ضروریات دین است و مطابق نص آیه مبارکه «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین» واضح و مبرهن است.» علاوه بر این، روحانیون و علمای دیگر همچون آیت‌الله سیدحسن چهارسوقی، آیت‌الله حاج شیخ باقر رسولی، آیت‌الله حاج شیخ محمدرضا کلباسی، حاج سیدحسین خادمی، حاج شیخ مرتضی مدرسی اردکانی، آیت‌الله مهدی نجفی و آیت‌الله فقیه سبزواری نیز در حمایت از ملی شدن نفت اعلامیه‌هایی صادر کردند.»نقش مراجع و علما در نهضت ملی نفت، پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- محمد جعفربگلو[۴۷]«آیت‌الله فقیه سبزواری از علمای مشهد نیز فتوایی دایر بر لزوم خلع ید از شرکت نفت صادر کرد.»روح‌الله حسینیان، نشست تخصصی روحانیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، بهار 1385[۴۸]«نفر بعدی، آیت‌الله شیخ‌باقر رسولی از علمای برجسته گیلان است که ایشان هم در مسئله نفت بیانیه می‌دهند. آیت‌الله سیدمصطفی سیدالعراقین، آیت‌الله شیخ‌مهدی نجفی، آیت‌الله فقیه سبزواری است که فتوا می‌دهند. ایشان در شمار مراجع بودند و از مراجع تقلید مشهد می‌شوند و آیت‌الله سیدمحمدرضا کلباسی که از فلاسفه و فقهای بزرگ مشهد بودند بیانیه می‌دهند.»قاسم تبریزی، گفتگو با مشرق نیوز[۴۹]نامه‌های امام  خمینی به میرزا حسین فقیه سبزواری[ویرایش]«بنده در مشهد بودم که نهضت امام شروع شد. شهید سعیدی، مرحوم آیت‌الله منتظری و آیت‌الله شیخ عبدالرحیم شیرازی از سوی حضرت امام برای علمای مشهد نامه‌هایی آورده بودند که آنها را به دستشان رساندم. از جمله آیت‌الله میلانی، آیت‌الله حاج آقا حسن قمی، آیت‌الله میرزا احمد کفایی و آیت‌الله حاج میرزاحسین سبزواری.»سید مهدی طباطبایی در گفتگو با پایگاه خاطره نگاری[۵۰]«در پائیز سال ۴۱، اولین حرکت انقلاب راه افتاد. در آن زمان، امام (ره) به علمای شهرهای مختلف نامه‌هایی نوشتند که از جمله، مسئولیت رسانیدن و ابلاغ نامه‌های مربوط به علمای مشهد را به برادر بنده واگذار کردند. با آمدن اخوی بنده و آوردن نامه‌ها، علمای مشهد خیلی به تکاپو و حرکت افتادند و کلا مشهد جنب و جوشی ایجاد شد و طلبه‌ها درس‌ها را تعطیل کردند و به منزل آیت الله میلانی رفتند و ایشان هم حمایت کردند. سپس به منزل آقای فقیه سبزواری رفتند که از علمای طراز اول مشهد به‌شمار می‌رفتند. در این میان، آقای کفایی که به نوعی به نظام شاه تمایل داشت، زیر بار نمی‌رفت؛ لذا در کنار منزل ایشان متحصن شدند و در آن زمان، اینها از علمای درجهٔ اول مشهد محسوب می‌شدند. در نهایت، فشار زیاد طلبه‌ها باعث شد که ایشان مجبور به تبعیت از امام شود و با تلگرافی قضایا و حرکت‌های وقت رژیم را محکوم کمد. به این ترتیب، با حرکت اولیه، آقای علم عقب‌نشینی کرد و بلافاصله، لایحه ای را به مجلس برده بود، قبل از اینکه به تصویب برساند، پس گرفت.»کتاب خاطرات آیت الله سید احمد علم الهدی، ناشر: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۲۶ اسفند ۱۳۹۱، فخر مشهددربارهٔ سفر حج[ویرایش]«مرحوم فقیه سبزواری چندین سفر به اعتاب مقدسه می‌کند و کراراً به حج مشرف می‌شوند، از آن جمله در ۱۳۶۷ هجری قمری با کاروان پانزده هزار نفری که شخصاً رهبری آن را به عهده دارد، با عبدالعزیزبن سعود پادشاه عربستان سعودی راجع به تعیین قبله حقیقی دیدار و مذاکره می‌نماید. خدمات وی به مردم خراسان، به ویژه به طلاب مشهد فراموش نشدنی است.»محمود بیهقی، سبزوار شهر دانشوران بیدار، صفحه ۱۵۱، مشهد ، انتشارات دامینه، ۱۳۷۹، مؤسسه چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی«مرحوم آیة الله فقیه سبزواری، به دلیل احاطه بر علم هیئت، در یکی از سفرهای خود به سرزمین وحی، ضمن دیدار با پادشاه عربستان و گفتگو پیرامون مسائل جهان اسلام، پیشنهاد کردند چون سالی دوبار خورشید دقیقاً روی کعبه قرار می‌گیرد، در همان لحظه‌ها، از رادیو اعلام کنند تا مسلمانان در هر نقطه ای هستند، قبله صحیح را شناسایی کنند که پیشنهاد معظم‌له مورد استقبال قرار گرفت و به اجرا درآمد. ضمناً، از پادشاه سعودی، خواستار بازسازی قبور ائمه بقیع شدند که پادشاه به مقامات دینی و محلی ارجاع داد اما مسکوت و معوق ماند .»دانشنامه اسلامی، حاج میرزا حسین فقیه سبزواری[۵۱][۵۲]تدریس خارج فقه و اصول[ویرایش]«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس درس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت .»کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان[۵۳]«آیت الله فقیه سبزواری در سال ۱۳۴۷ ه‍.ق معادل ۱۳۰۷ ه‍.ش ابتدا به سبزوار وارد شد و پس از سه ماه آنجا را ترک و در مشهد اقامت نمود.
از سال ۱۳۴۷ ه‍.ق تا سال ۱۳۸۶ ه‍.ق در حدود ۴۰ سال به تدریس خارج پرداخت و شاگردان و فضلای زیادی را تربیت نمود. شاگردان ایشان را بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ نفر ذکر نموده‌اند. برخی از آنها به دریافت اجازه اجتهاد از ایشان نایل شدند از جمله فرزندش آیت الله سید جواد فقیه سبزواری و ادیب حجت هاشمی که اجازه اجتهاد متجزی از استاد دریافت نمود. همچنین حضرات آیات و حجج اسلام آقایان حاج شیخ کاظم شانه چی، حاج شیخ جعفر زاهدی جوراب چی و سید عبدالحسین رضایی نیشابوری به دریافت اجازه اجتهاد از ایشان نائل گردیدند.حسن طالبیان شریف، روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود [۵۴]تدریس فلسفه[ویرایش]«حال که به اینجا رسید، بد نیست از یک تن دیگر که در این شاخه از معرفت، بر من حق استادی دارد، یاد کنم؛ و آن مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است که " امور عامّه شرح منظومه " را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قبول نکند و می‌گفت: من سالهاست «تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد، از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم، بهتر و مسلّط و خوش‌تقریرتر بود.»محمد رضا شفیعی کدکنی. مجله فرهنگی و هنری بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰، صفحه 174«آیت‌الله فقیه سبزواری علاوه بر فقه و اصول به تدریس فلسفه نیز مشغول بود. از حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد روحانی شنیدم که من و حضرات آیات حاج آقا سید محمود مجتهدی و حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی به صورت خصوصی شرح منظومه را نزد ایشاح در مسجد. گوهرشاد فرا گرفتیم..
استاد ادیب حجت هاشمی در کتاب مراه الحجه که شرح حال زندگانی خود و اساتید خویش است در ذکر استاد خود فقیه سبزواری می‌نویسد: من سالها در درس فقه اصول و فلسفه ایشان حاضر گردیدم و نهج البلاغه را نیز بطور خصوصی از ایشان آموختم .»حسن طالبیان شریف، روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود[۵۵]دربارهٔ سبزوار، خاستگاه فقیه سبزواری[ویرایش]«تفاوت فقه امروز با دوران صاحب جواهر؛ مرحوم فقیه سبزواری، شیخ انصاری و سایر بزرگان آن است که امروز فقه حکومت می‌کند و در برابر همه سخنان متفاوت در جهان، مدعی است که می‌تواند تمام شئون زندگی اجتماعی انسان معاصر را رقم بزند.»سید ابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان و نایب رئیس اول خبرگان رهبری در دیدار طلاب و فضلای سبزوار[۵۶]«سبزوار از دیرباز از کانون‌های شیعه ۱۲ امامی و مرکز قیام سربداران است که حاکمان آن برای ترویج فرهنگ شیعی در این منطقه تلاش فراونی کردند. سبزوار مهد عالمان و بزرگان دین همچون حکیم حاج ملاهادی سبزواری، فقیه سبزواری، عبدالاعلی سبزواری و آیت الله سیادتی بود. امروز نیز حوزه‌های علمیه سبزوار باید تقویت و جان دوباره بگیرد و و این شهرستان دوباره موقعیت گذشته را به‌دست‌آورد.»سید احمد حسینی خراسانی، نماینده مردم خراسان رضوی در مجلس خبرگان رهبری[۵۷]«شهر سبزوار (بیهق) با ورود لشکر اسلام به خراسان، مذهب تشیّع را پذیرفت و بر عظمت و ارزش خود افزود. مؤلّف «مرآت البلدان» در این مورد می‌نویسد:
«اهالی سبزوار همیشه نسبت به آل علی (علیه السلام) کمال ارادت را داشته‌اند.»
در خصوص جایگاه علمی این شهر همین بس که علمای بزرگی چون محقّق سبزواری، حکیم حاج ملاّ هادی سبزواری و میرزا حسین فقیه سبزواری از این دیار برخاسته اند و خدمات شایانی را به مذهب و جهان تشیّع نموده‌اند.»مسیّب کیانی (پژوهشگر و نویسنده)[۵۸][۵۹]«خیلی بزرگان داشتیم که مایه افتخار این شهر (سبزوار) بوده و هستند
در تمام شهرهای اطراف سبزوار جمعیت‌های سنی نشین بودند، تنها مرکز شیعی به معنای واقعی که حاکمیت شیعی هم بر آن مستولی بوده شهرستان سبزوار است؛ تا حدی که از شهید اول تقاضای رساله عملیه می‌شود و آن شهید بزگوار از لبنان در داخل زندان برای مردم سبزوار کتاب «اللمعه الدمشقیه» را که رساله عملیه است می‌نویسند و می‌فرستند. سبزوار اینطور بوده‌است و به برکت این که مرکز تشییع بوده بزرگانی از این شهر وارد جامعه اسلامی شده‌اند که اگر صدها سال هم بگذرد نام آنها در مجامع علمی هنوز هم برده می‌شود. این استاد مدارس علمیه قم در بیان مثال‌هایی گفت: یکی مثل«ملا محمد باقر سبزواری» صاحب «کفایه الاحکام» و صاحب «ذخیره المعاد»؛ امروز که امروز است نظریات این فقیه در مراکز علمی مطرح و مورد بررسی قرار می‌گیرد. مرحوم حکیم سبزواری را همه ما می‌شناسیم. یک فیلسوف و یک محقق متتبعی که افتخار شهر سبزوار است. حاج آقا حسین فقیه سبزواری از مراجع بزرگ خراسان. مرحوم آقا سید عبدالاعلی سبزواری از مراجع بزرگ نجف که سی جلد کتاب «مهذب الاحکام» این مرد است. خیلی بزرگان داشتیم که مایه افتخار این شهر بوده و هستند.»عباسعلی زارعی سبزواری (استاد حوزه علمیه قم)[۶۰][۶۱]«این شهرستان ظرفیت‌های خوبی در حوزه توسعه فرهنگ قرآنی دارد و وجود عالمان و فقهای بزرگی چون مرحوم حاج ‏ملاهادی سبزواری و آیت الله فقیه سبزواری نشانگر تاریخ این دیار در گسترش و ترویج فرهنگ قرآنی در عصرهای مختلف است»احمد برادران معاون استاندار و فرماندار سبزوار‎.[۶۲]به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) از خراسان رضوی، «شهرستان سبزوار از گذشته با داشتن مدارس علمیه و حوزه‌های علوم دینی یکی از قطب‌های علوم‌دینی بوده که توانسته‌است از جمله دانشمندانی همچون حاج ملاهادی سبزواری، سید عبدالاعلی موسوی سبزواری و فقیه سبزواری تربیت و جهان اسلام از آنان بهره‌مند شوند.»ایکنا، خبرگزاری بین‌المللی قرآن[۶۳]«برخاستن چندین قرآن پژوه برجسته و چندین و چند تن از شخصیت‌های بزرگ روحانی کشور از این شهر نظیر سید عبدالاعلی سبزواری، ملاهادی سبزواری، ملاحسین واعظ کاشفی، ابوالحسن زید بیهقی، فقیه سبزواری و … در قرن‌های متمادی؛ و نیز وجود چند مدرسه و حوزه با سابقه و پردرخشش قرآنی نظیر مدرسه علمیه فخریه (با قدمت ۱۱۰۰ ساله و قدیمی‌ترین مدرسه باقی مانده در ایران)، مدرسه علمیه فصیحیه، مدرسه علمیه اهل البیت، مدرسه محمدیه (از ساخته‌های میرزا حسین فقیه سبزواری) را، بیانگر این ویژگی می‌داند که سبزوار همواره یکی از قطب‌های مهم و تأثیرگذار جهان اسلام در راستای خدمت به قرآن کریم و معارف اهل بیت و پرورش طلاب و روحانیون و قرآن پژوهان بوده‌است.»مجله اینترنتی اسرارنامه[۶۴]احداث شبستان‌های شرقی مسجد جامع سبزوار[ویرایش]«در سال‌های اخیر به اقدام مرحوم آیت اللّه حاج میرزا حسین فقیه سبزواری که از مراجع تقلید و اساتید و مشایخ اجازهٔ اینجانب و ساکن مشهد بود شبستان‌های شرقی مساجد جامع تجدید بنا وبه نحو مطلوبی ساختمان شد.»آیة الله سید علینقی امین، امام مسجد جامع تهرانپارس، مجله وحید، اسفند ۱۳۵۳ – شماره 135 [۶۵]«براساس کتیبه‌ای که در پیش تاق ورودی شبستان به خط نستعلیق، بر کاشی نوشته شده‌است: این شبستان به خرج میرزا حسین خان غنی و به سعی آیت اللّه میرزا حسین فقیه سبزواری در شوال ۱۳۸۵ هـ ق برابر با ۱۳۴۴ هـ ش بازسازی شده‌است.»حسینی، سید محسن؛ مجله وقف میراث جاویدان، پاییز و زمستان ۱۳۸۰ - شماره ۳۵ و 36.[۶۶]«در خفنک در وسط شبستان که تماماً مزین به کاشی است این عبارت با خط درشت نستعلیق کاشی سفید بر زمینه لاجوردی نوشته شده (بسمه تعالی بانی معظم مرحوم حسینخان غنی به سعی حضرت آیت الله العظمی آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در سال ۱۳۸۵ قمری با تمام رسید) و در زیر این عبارت با خط نستعلیق ریز مرقوم شده (به قلم حاج محمد حسن رضوان کتیبه نویس آستان قدس رضوی و به کاشی پزی استاد محمود معاونی) و در همین خفنک با خط نستعلیق درشت در دو قسمت نوشته شده عجلوا بالصلوه قبل الفوت و عجلوا بالتوبه قبل الموت.»اصغر حسین آبادی، وبسایت آفتاب.[۶۷][۶۸]احداث مدرسه علمیّه محمدیّه در سبزوار[ویرایش]«مدرسه محمدیه از بناهای مرحوم آیت اللّه حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ساکن و مدفون در مشهد است که به سال یکهزار و سیصد و هفتاد و پنج از هجرت ساخته شد. آقای فقیه برای ماده تاریخ از نگارنده شعری خواستند چنین سروده شد:
این مدرسه کز صفاست رشک جنات
از بام و درش مدام ریزد برکات
با همت و سعی آیت اللّه فقیه
اتمام پذیرفت بنای حجرات
تاریخ بنای آن سرود ابن امین
هنگام ورود لب‌گشای از «روضات»
روضات در عدد حروف ابجد ۱۴۰۷ می‌شود و چون لب را که سی و دو ۳۲ می‌شود از آن کسر کنی ۱۳۷۵ می‌شود. این مدرسه در خیابان زند واقع است مرحوم فقیه فرزند آقا میرزا موسی مجتهد بود و باغ رضوان مشهد نیز به همت و سعی او احداث و در شمار یکی از مدارس علمیهٔ مشهد است.»آیة الله سید علینقی امین، امام مسجد جامع تهرانپارس، مجله وحید، اسفند ۱۳۵۳ – شماره 135 [۶۹]«شعاع فعالیت و خدمات مرحوم فقیه سبزواری، منحصر به حدود مشهد نبود بلکه گاهی از سرزمین مشهد می‌گذشت و به شهرستان‌های دیگر هم کشیده می‌شد. از جمله آثار مرحوم فقیه در شهرستان‌های خراسان، یکی مدرسه محمدیه سبزوار است. این مدرسه علمیه، در قسمت شرقی سبزوار و جنب مزار مرحوم آیت الله میرزا موسی فقیه سبزواری والد بزرگوارشان قرار دارد.
این مدرسه دارای هزار و چهارصد متر مربع زمین است که ساختمان آن عبارت از شانزده حجره و دو مدرس می‌باشد و مدرسه دارای موقوفاتی است که بعضی از مخارج ضروری آن را مانند آب و برق و تعمیرات جزئی را تأمین می‌کند. هم‌اکنون عده ای از طلاب و محصلین حوزه علمیه سبزوار در مدرسه مزبور مشغول تحصیل می‌باشند و تاریخ بنای آن در کتیبه جلوی ایوان مدرسه نصب می‌باشد .»صفحه ۷۸، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی فقیه سبزواری، حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، 1346.احداث مدرسه علمیّه در کویته پاکستان[ویرایش]«میرزا حسین فقیه سبزواری، در چهارمین سفر حج خود در سال ۱۳۴۴ خورشیدی که زمینی و از طریق پاکستان انجام شد، ۸ روز در کویته، یکی از شهرهای مسیر سفر، میهمان سردار اسحاق خان رئیس ایل خاوری و آیت الله غزنوی اعلم العلماء آن شهر بودند.
با توجه به مذهبی بودن شهر بزرگ کویته؛ و حضور شمار بسیاری از اهل علم و طلاب در این شهر؛ و فقدان مدرسه ای جهت سکونت و تحصیل دانشجویان علوم حوزوی، فقیه سبزواری به فکر تأسیس مدرسه ای افتادند و در همان چند روز توقف، زمینی تهیه و با همت بلند و مردانه خود، نخستین کلنگ ساختمان مدرسه علمیه کویته را به زمین زدند .»حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، صفحات ۶۴ تا ۶۹، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی فقیه سبزواری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، 1346.«مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در اصفهان و مشهد و پاکستان و افغانستان و نقاط دیگر، دارای مقلدینی بودند و رساله عملیه فارسی بنام هدایة الانام از ایشان به چاپ رسیده و در دسترس بود.
در سال ۱۳۸۵ هجری قمری برابر با ۱۳۴۴ هجری شمسی برای چها رمین مرتبه عازم سفر حج بیت الله الحرام از راه پاکستان شد. در شهر کویته پاکستان که مجتمع شیعیان و گروهی از مقلدین ایشان بود، از آقا استقبال و احترامی شایسته نموده‌اند از مشاهده وضع مذهبی آنجا ایجاد یک باب مدرسه علوم دینی را در آن شهر لازم دانسته لذا چند روزی در آنجا مانده و مردم را در ساختمان مدرسه ترغیب نمودند. بحمدالله تعالی در اثر اقدام و نیت پاک و سعی و همت آن عالم ربانی مردم آنجا موفق به احداث یک باب مدرسه در کویته شدند که سالهاست محل سکونت و درس وبحث طلاب دینیه می‌باشد .»سید مصطفی سیادتی، دست نوشته کتاب سبزوار در قرن چهاردهم هجری، فصل علمای سبزوار، زندگی‌نامه آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری[۷۰]«خدمات اجتماعی و عمرانی مرحوم فقیه سبزواری در تاریخ حوزه خراسان، در پیش از انقلاب شکوهمند اسلامی کم نظیراست. تأسیس مدرسه باغ رضوان با شانزده هزار متر مربع در سال ۱۳۳۰ شمسی (۱۳۷۰ هجری قمری)، احداث تکیه سیدها، تکمیل بنای درمانگاه رازی، بنای ۱۲۰ باب منزل در خیابان نخریسی و ۲۵ باب در خیابان خواجه ربیع برای سیل زدگان مشهد (سال ۱۳۳۱ هجری شمسی)، بنای مسجد بهاردر خیابان نخریسی، مسجد احمدآباد، مسجد سمزقند، مسجد خیابان ضد، مسجد فقیه سبزواری کوی طلاب، شبستان مسجد جامع سبزوار، مدرسه کویته پاکستان، همه از آثار ایشان است .»غلامرضا جلالی، صفحه ۱۵ تا ۱۸ مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ – ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور 1375[۷۱]تأسیس کوی طلاب[ویرایش]«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت.»کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان[۷۲]«طلاب یکی از قدیمی ترین محله های مشهد است که در۴ کیلومتری حرم مطهر قرار دارد. سراسر این محدوده ۵۰ سال پیش زمین های زراعی بود که «آیت ا… حاج میرزا حسین فقیه سبزواری» در رایزنی با مسئولان موقوفات آستان قدس رضوی آن را به طلبه ها اختصاص می دهد و طلبه های در حال تحصیل را صاحب قطعات مسکونی سیصدمتری می کند.
گرچه در آن زمان برخی از آن ها با فروختن این زمین ها در نقطه ای دیگر از شهر زندگی خود را سامان می دهند، تعداد زیادی از طلاب ساکن این محدوده می شوند تا محله نام «طلاب» به خود بگیرد. با گذشت سال ها کم‌کم‌تعدادی از طلبه ها از این محل می روند و ساکنان دیگری جای آن ها را می گیرند. همچنین با گسترش شهرنشینی و به دلیل نزدیک بودن محله به حرم مطهر، قشرها مختلفی ساکن اینجا می شوند.»شهر آرا نیوز، ۹ مرداد 1398[۷۳]«بدون تردید، بزرگ‌ترین خدمت فقیه به طلاب حوزه خراسان، واگذاری دو هزار و پانصد قطعه زمین در سال ۱۳۳۸ خورشیدی به طلاب و فضلای حوزه مشهد و تأسیس «کوی طلاب» است .»غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری، مجله نگاه حوزه[۷۴]«مرحوم آقای فقیه سبزواری توجه زیادی به وضع زندگی طلاب علوم دینی داشتند و برای این که طلاب متأهل از گرفتاری‌های اجاره نشینی راحت شوند در صدد برآمدند که زمینی برای ساختمان خانه‌های بسیاری برای طلاب تهیه کنند. بدین منظور، دوهزار و پانصد قطعه زمین سیصد متری از اراضی آستان قدس را گرفته و با تشریفات خاصی به طلاب علوم دینی واگذار نمودند. این اقدام خیر در سال ۱۳۸۰ هجری قمری برابر با ۱۳۳۹ هجری شمسی صورت گرفت و از آن تاریخ اکثر طلاب و محصلین در این زمین‌های استیجاری از آستان قدس خانه ساخته و از نظر منزل دررفاه و آسایش بسر می‌برند و آن محله معروف به کوی طلاب و از محلات آباد و پر جمعیت مشهد است. امروز یکی از دوستان که اهل ایمان و شخصی مطلع و مسن است و نامش حاج احمد توفیقی است نقل کرد که قطعات اراضی کوی طلاب در آغاز غالباً پانصد متری بود و بقیه اش سیصد متری. چون مساحت نامبرده برای آنها زیاد بود مقداری را فروخته و دربقیه منزل ساختند. رفته رفته طلاب که از عهده ساختن منزل‌های وسیع برنمی‌آمدند، منزل‌های کوچک ساخته و مازاد زمین را فروختند تا مساحت هر منزل به صد متر بلکه تا هفتاد و پنج متر مربع می‌رسید. احداث کوی طلاب و خانه‌دار شدن جمع کثیری از طلاب و بهره بردن بسیاری از کسبه و ارباب صنایع و مردم آن کوی، همه از برکات آن عالم ربّانی است.»سید مصطفی سیادتی، دست نوشته کتاب سبزوار در قرن چهاردهم هجری، فصل علمای سبزوار، زندگی‌نامه آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری[۷۵]مدرسه باغ رضوان[ویرایش]«قتلگاه در زمان سلطنت رضاشاه کبیر؛ و مقارن با احداث فلکه دور حرم مطهر رضوی تغییر وضع داد و بصورت باغ وسیعی درآمد که به نام باغ رضوان نامیده شد و با همت مرحوم میرزا حسین فقیه سبزواری از علمای خیر اندیش و نیکو خصال مشهد دارای صحن و حجرات و سرداب‌هایی شد .»بینش، تقی، جغرافیای محله‌های مشهد، فصلنامه جستارهای ادبی، مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه فردوسی مشهد، تابستان - ۱۳۵۶، شماره 50«او مدرسه باغ رضوان را به سال ۱۳۳۰ش در دو طبقه ساخت و تکیه سیدها را احداث کرد. درمانگاه رازی را تکمیل کرد و ۱۲۰ باب منزل در خیابان نخریسی و ۲۵ باب در خیابان خواجه ربیع برای سیل‌زدگان بنا نهاد و ۲۵۰۰ قطعه زمین را در کوی طلاب در سال ۱۳۳۹ش به طلبه‌ها و فضلای حوزه مشهد واگذار کرد.»سیمای بهشت (آشنایی با حرم مطهر علی‌بن موسی‌الرضا)، به کوشش قاسم جهانی و سید محسن میرزاده، اداره تولیدات فرهنگی، انتشارات آستان قدس رضوی: 1392.غلامرضا جلالی و همکاران، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ج۱، آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهش‌های اسلامی، مشهد: 1386. .[۷۶]«مدرسه حاج رجبعلی (متعلق به بخارایی‌ها، در کوچه تپه خاک)، مدرسه رضوان (در محله عیدگاه)، مدرسه باغ رضوان (احداث شده توسط آیت‌ا… سبزواری در محل قبرستان قتلگاه سابق)، مدرسه مهدی‌خان، مدرسه‌ای گمنام (که فریز انگلیسی در نیمه اول سده سیزده قمری از آن به‌عنوان مدرسه‌ای که نام نداشته و تبدیل به اسطبل شده، یاد می‌کند)، مدرسه نو (در ابتدای خیابان تهران) و مدرسه فاضلیه.»سیمای تاریخی-فرهنگی شهر مشهد، سیدی، 1382.مشهد در آغاز قرن چهارده خورشیدی، محمد تقی مدرس و…، تصحیح سیدی، 1386[۷۷]«معظم‌له بنا کننده باغ رضوان بود. این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واقع شده بود که قبلاً مشهدی‌ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می‌گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته‌ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیة الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه‌ها و حجراتی بود درآورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد.»سید حسن ابطحی [۷۸]«در حدود سال‌های ۱۳۴۰ مرحوم حاج میرزا حسین فقیه سبزواری رحمة الله علیه که از علمای بزرگ و محترم مشهد مقدس بودند تصمیم گرفتند این قبرستان را بار دیگر احیا کنند و برای دفن اموات اختصاص دهند، لذا در این مورد با مقامات آستان قدس مذاکره کردند و رضایت اولیاء آستانهٔ مقدسه را جلب نمودند و با قرار دادی که با آستان قدس بستند کار را شروع کردند. طرحی بزرگ به صورت یک صحن تهیه شد و به نام صحن رضوان پایه‌ریزی گردید نقشهٔ آن مانند صحن نو و صحن کهنه ترسیم گردید .»علامه عزیزالله عطاردی، کتاب تاریخ آستان قدس رضوی / ج ۱ / صفحه 361شبستان سبزواری، مسجد گوهرشاد[ویرایش]«دراطراف ایوان‌ها هفت شبستان با پایه‌های قطور و به سبک معماری سنتی مساجد ایران وجوددارد که در دوران‌های مختلف به نام‌های گوناگون نام گذاری شده‌اند وعمدتاً به نام افرادی که درآن‌ها به تدریس طلبه مشغول بوده‌اند و یااقامه نمازجماعت توسط آن‌ها صورت می‌گرفته‌است، نامیده می‌شوند. (قصابیان، ۱۳۷۷ ،۳) این شبستان هاعبارتند از: شبستان گرم، شبستان سبزواری (محل اقامه نماز توسط حاج میرزا حسین فقیه سبزواری (شبستان آقا حسین)، شبستان تبریزی، شبستان نهاوندی (محل اقامه نماز توسط حاج شیخ علی اکبر نهاوندی)، شبستان میلانی، شبستان نجف آبادی (شبستان امام جمعه) و شبستان علوی که به شبستانَ آفتاب روهم معروف بود. البته این شبستان‌ها به جز شبستان گرم که هم چنان از دوره تیموری به همین نام خوانده می‌شود از دوره‌های صفویه تا قاجاریه به نام‌های مختلف دیگری مشهور بودند. (عطاردی، ۱۳۷۱٬۷۳۴)»اعظم نظرکرده، اسناد تعمیرات مسجد جامع گوهرشاد دردوره صفویه وافشاریه، نشریه الکترونیکی سازمان کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مرکز اسناد آستانقدس رضوی، دوره ۳، شماره ۱۲ و ۱۳، پاییز و زمستان 1390[۷۹]«این شبستان‌های هفت‌گانه که در دوران‌های مختلف با نام‌های گوناگونی مانند شبستان‌های گرم، سبزواری، تبریزی، نهاوندی، میلانی، نجف‌آبادی و علوی نامیده می‌شوند، محل برگزاری جلسات قرآن، آموزش، سخنرانی، تدریس علوم قرآنی و دینی، مراسم جشن و عزاداری، اعتکاف، نماز جماعت و مراسم دعای کمیل، دعای ندبه و دعای توسل است.خبرگزاری رضوی، تخصصی شدن برنامه‌های پنج شبستان مسجد گوهرشاد[۸۰]«شبستان سبزواری، شبستان کوچکی است در جنوب ایوان شرقی و از شرق به رواق در دست احداث امام خمینی (قدس‌سره) و از شمال با حد فاصل یک راهرو به ایوان شرقی و از غرب به صحن مسجد محدود می‌شود (این شبستان مدتی محل اقامه نماز توسط حاج میرزا حسین فقیه سبزواری بوده و به شبستان حاج آقا حسین نیز معروف بوده‌است) .»مجله مشکوة، بهار ۱۳۸۴ - شماره 86ویکی فقه، مسجد جامع گوهرشاد مشهد، یکی از مسجدهای مشهور ایران و جهان اسلام و یادگاری ارزشمند و ماندگار از هنر و معماری تیموریان است.[۸۱]دربارهٔ او از دیدگاه شاگردان و پژوهشگران[ویرایش]«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت.»کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان[۸۲]«مرحوم فقیه سبزواری، انسانی پرهیزکار، متقی، سلیم النفس، بذله گو و خوش مشرب بود. تنها به تدریس و اقامه جماعت قانع نبود. بر این باور بود که در راه خدمت به مردم مسلمان، از هرگونه امکانات مشروع و معقول باید استفاده نمود. او با ارباب طریقت و عرفان و سران قدرت نظام در ارتباط بود و از علنی شدن تماس‌های خود پرهیز نمی‌کرد. در سیاست مشی خاصی را دنبال می‌کرد. اهل تسامح بود. زیاد روی داوری‌های مردم و توده‌های عوام و حسن و قبح آنان تکیه نمی‌کرد. راهی را که به نظر خودش درست می‌رسید دنبال می‌کرد. او با گرو گذاشتن حیثیت اجتماعی خود می‌کوشید منشأ خیر برای افراد بی بضاعت و مسمند باشد. ایشان پناه افرادی بود که در دوره ستمشاهی دستشان از همه جا کوتاه بود. اقدامات به موقع ایشان ده‌ها نفر از کسانی را که به دلایل سیاسی یا بر حسب قوانین زورمندان نظام، به اعدام محکوم شده بودند، از مرگ نجات داد. فقیه سبزواری، انسان وارسته ای بود و روحی مهربان و جمع گرا داشت و سعادت خودرا در سعادت هم نوعان خود می‌جست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد. تقوا و تقیه مرحوم فقیه سبزواری، همه شبهاتی را که نسبت به ایشان در ذهن منتقدین به وجود می‌آمد، بر طرف می‌ساخت. پاکی و بی‌آلایشی و ساده زیستی فقیه سبزواری، همه چیزرا تحت الشعاع قرار می‌داد .»غلامرضا جلالی[۸۳]«بازاری‌ها و مردم عامی، به ایشان خیلی اقبال داشتند از لحاظ این که ایشان خیلی با مردم می‌جوشید یعنی مثلاً فرض کنید یک کسی اگر در تپل محله و نوغان یا در یک راه دوری از ایشان دعوت می‌کرد به یک آبگوشت خالص و چیز دیگری جز آبگوشت نبود، ایشان می‌رفت و با آن‌ها حشر داشت. این بود که مردم عامی و اینها هم، خیلی به ایشان توجه داشتند .»کاظم مدیر شانه چی[۸۴]دربارهٔ فعالیت‌های اجتماعی او[ویرایش]«فقیه سبزواری که از شاگردان آقای نایینی بود، و در رشته فقه و اصول در مشهد تدریس داشت، از نظر اجتماعی منحصر به فرد بود و تا جای ممکن به مشکلات مردم رسیدگی می‌کرد .»فیلسوفان، فقیهان و ادیبان دهه ۲۰ از زبان آیت الله میرزا حسن صالحی (از شاگردان میرزا حسین فقیه سبزواری)، شهرآرا، حوزه، ۱۱، یکشنبه، ۱۵ مرداد 1391[۸۵][۸۶]«او با گرو گذاشتن حیثیت اجتماعی خود می‌کوشید منشأ خیر برای افراد بی بضاعت و مستمند باشد. ایشان پناه افرادی بود که در دوره ستمشاهی دستشان از همه جا کوتاه بود. اقدامات به موقع ایشان ده‌ها نفر از کسانی را که به دلایل سیاسی یا بر حسب قوانین زورمندان نظام، به اعدام محکوم شده بودند، از مرگ نجات داد. فقیه سبزواری، انسان وارسته ای بود و روحی مهربان و جمع گرا داشت و سعادت خودرا در سعادت هم نوعان خود می‌جست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد.»غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور 1375[۸۷]«مرد یافتم ایشان را. خیلی برای مردم کار می‌کرد. کارهای شخصی اش را خودش انجام می‌داد. حتی در منزلش گاو را خودش می‌دوشید. خیلی متواضع بود.»سید مهدی طباطبایی در گفتگو با علیرضا نوروزی[۸۸]«درسال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر با ۱۳۲۱ شمسی که بر اثر جنگ بین‌الملل دوم، ایران به اشغال قوای اجانب درآمده و کشور دچار قحطی و کمیابی غلات و خواروبار گردیده و شهر مشهدرا نیز گرسنگی فراگرفته و زندگی را بر مردم ناگوار و دشوار ساخته بود. علاوه بر کمبود مواد غذایی، افزایش سرسام آور قیمت هانیز، طبقات ناتوان و فقیر را به استیصال و بیماری و درماندگی کشانده بود و به دلیل کمبود و گرانی نان، بسیاری از فقرا از گرسنگی مردند، میرزا حسین فقیه سبزواری بپاخاسته، با همت عالی و تلاش بسیار، با تهیه متجاوز از یکصد وشصت هزار کوپن نان و توزیع بین فقرا در طول یک سال قحط زده. آنان را از گرسنگی و مرگ نجات دادند. از خدمات دیگر میرزا حسین در طول چند سال پس از جنگ جهانی ذوم، تهیه و تدارک مقادیر بسیاری ذغال و پوشاک گرم و پتو و پوستین؛ و توزیع بین فقرا برای محافظت آنان از سرمای سخت و شدید زمستان مشهد و اطراف مشهد بود»محمد ناصری و حسین نوغانی، صفحه ۸۳، عمری پرافتخار، زندگی‌نامه میرزا حسین فقیه سبزواری. بورس کتاب، مشهد، 1346«آیت‌الله حاج میرزا حسین سبزواری مشهور به «فقیه سبزواری»، اهتمام زیادی به کارگشایی و حل مشکلات مؤمنین و به ویژه طلاب و فضلای حوزه علمیه داشت. او فقیهی بزرگ و جامع معقول و منقول بود. ایشان در عین مراتب بالای علمی. بسیار متواضع. خوش‌اخلاق. گرم و گیرا و مهربان بود و سعی و اهتمام زیادی در خدمت به مردم و طلاب داشت. در سال ۱۳۳۱ ه‍.ش در مشهد سیل شدید آمد که باعث تخریب بسیاری از خانه‌های مردم شد. آیت الله فقیه سبزواری برای افراد فقیر و بی بضاعت که توان ساخت خانه و تعمیر آن نداشتند خانه‌هایی را بنا نمود. این خانه‌ها در منطقه خیابان نخریسی و خواجه ربیع مشهد واقع شده‌است .»حسن طالبیان شریف، خبرگزاری تسنیم، ۱۱ تیرماه 1398[۸۹]«امروز که یکشنبه ۱۵ / ۴ / ۱۳۸۲ شمسی و ۶ جمادی الاولی ۱۴۲۴ قمری بود، در بنده منزل حسب المعمول همه روزه جمعی حضور داشتند سخن از خصال پسندیده مرحوم آیه الله فقیه سبزواری و حالت تواضع و نوعدوستی ایشان به میان آمد. آقای حاج شیخ عبدالعلی ناصری برزنانی که سابقاً از طلاب مشهد بوده و چندین سال است که از ائمه جماعت سبزوار می‌باشد نقل کرد که درسال‌هایی که در مشهد از جمله طلاب بودم مریض شدم. دکتر مرضم را سل تشخیص داد خیلی پریشان شده و صبحی بود به خانه مرحوم آقای فقیه سبزواری رفته و قضیه را به مرحوم آقا گفتم. آقا دستور دادند تا درشکه حاضر کنند و فوراً خودشان با من در درشکه نشسته و به بیمارستان شاهرضا رفتیم و مرا به بخش مربوط به مرضم برده و بستری نموده و سفارش اکید به آقایان دکترها و پرستاران نمودند که ناصری از خودمان است آن‌ها هم با کمال احترام قبول کردند و در مدتی که در بیمارستان بودم از من کمال مراقبت نمودند تا رفع بیماری و خطر شد و آقا در بیمارستان به عیادتم تشریف آورد و پول داد و احسان فراوان کرد. رحمه الله علیه .»سید مصطفی سیادتی، دست نوشته کتاب سبزوار در قرن چهاردهم هجری، فصل علمای سبزوار، زندگی‌نامه آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری[۹۰]« چون قریب هزار خانوار فقرا که بیشتر کاسب جزء و نساج بودند و تمام سرمایه آنها و آلات کسب آنها از دست رفته بود من چند هیئت از اشخاص خیر و باهمت تعیین کردم که در مسیر سیل خانه‌ها را بازدید کنند اغنیا را بحال خود گذارند و متوسطین و فقرا را احصا کنند برای متوسطین که دارای اعتبار هستند از بانک رهنی قرض گرفته شود و برای فقرا خانه ساخته شود و چون وجوه رسیده از مرکز کافی برای معاش روزانه فقراء و ساختمان خانه بقدر کفایت نبود من دعوتی از علماء و وجوه اهل شهر کردم و پیشنهاد کردم که هرکس استطاعت دارد یک یا چند خانه و کسانی که استطاعت کافی ندارند مشترکاً یک خانه برای فقرا بسازند و حدود تخمینی مخارج هرخانه مشتمل بر دو الی سه اتاق و موافق آن هزار و پانصد الی دو هزار تومان برآورد شد و جمعی از تجار بیست خانه تقبل کردند که بسرپرستی آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ساخته شود و اشخاصی هم تقبل کردند که پول یک خانه بدهند بشرط آنکه من متکفل ساختن آن بشوم که جمعاً قریب سی هزار تومان دادند یک خانه هم خود من و یک خانه آقای بدر نایب التولیه و یک خانه سرتیپ معزی فرمانده لشکر خراسان تقبل کردیم و ساختیم و خلاصه من مشغول به ساختمان بیست خانه شدم و چون در چند ماه قبل از آن سی و سه هزار تومان سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی برای من فرستاده بود که بمصرف معاش فقرای مهاجر برسد ولی هنوز بمصرف نرسیده بود با تحصیل اجازه از سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی هیجده خانه از آن پول ساخته شد و چون فصل تابستان بود خانه‌ها بزودی تمام شده و بفقرائی که سیل منازل آنها را خراب کرده بود مجانی واگذار گردید بعلاوه یک آب انبار برای آن خانه‌ها ساخته شد و در نظر داشتم مسجدی روی آب‌انبار بنا کنم ولی بواسطه نبودن اعتبار موفق به آن نشدم. صد خانه هم از اعانه آستانه مقدسه و بعضی تجار ساخته شده به فقرا واگذار گردید که مجموعاً در حدود یکصد و چهل خانه ساخته شده بفقرائی که هیچگونه استطاعت نداشتند اعم از مالک خانه‌های خراب یا مستأجرین آنها داده شد در حالیکه مجموع خانه‌هائی که از سیل خراب شده یا شکست فاحشی به آن رسیده تقریباً هزار و پانصد خانه بود ولی اشخاص متمکن خود خانه ساختند و اشخاص متوسط هم با قرض از بانک رهنی یا غیر آن تا درجهٔ رفع حاجت کردند.»سید محسن صدرالاشراف استاندار خراسان[۹۱]دیدارها[ویرایش]« صبح چهارشنبه شانزدهم ذیقعده 1369 ( برابر با 8 شهریور 1329 ) براي ملاقات آیت االله آقاي حاج میرزا حسین فقیـه سـبزواري کـه از مجتهـدین و علمـاي درجه اول مشهد و خیلی با نفوذ می باشند رفتیم و نهایت محبت و ملاطفت و مهربانی نمودند و مدتی در خدمتشان بـوده وجمعی از طلاب نیز براي ملاقات ایشان آمده بودند و ضمناَ بعضـی مـذاکرات فقهـی راجـع به حـج و موقـع احـرام و تعیـین میقات به میان آمد سپس از ایشان خداحافظی نموده بیرون آمدیم.
صبح پنجشنبه براي ملاقات آیت االله آقاي حاج سید یونس که از مجتهدین معروف و متّقی مشهد می باشند رفتیم و چون ما را شناختند خیلی ملاطفت و مهربانی نمودند و سپس بعضی مذاکرات ادبی و فقهی به میان آمد و بعداً مرخص شدیم .»رساله خاطرات سفر حج نگارش حاج سلطان حسین تابنده گنابادی رضا علیشاه ثانی . چاپ دوم 1357 شمسی« علامه محمد حسین کاشف الغطاء در صفحه 250 کتاب " عقود حیاتی " ، نام بسیاری از علمای ایران که وی با آنان در تهران و سپس خراسان دیدار داشته آورده است. یکی از آنان شیخ علی اکبر نهاوندی است. دیگری آقا حسین سبزواری، همین طور میرزا احمد کفایی، و بسیاری دیگر. سپس از مشهد به تهران آمده، باز مدتی در گلاب دره است و آنگاه به عراق بر می گردد. این وقایع مربوط به سال 1367 ق است که مصادف با سال 1327 ش است.»دکتر رسول جعفریان ، هشت دهه زندگی آیت الله شیخ محمد حسین کاشف الغطاءنقدی بر کتاب " عقود حیاتی" زندگی نامه علامه محمد حسین کاشف الغطاء[۹۲]درگذشت[ویرایش]«فقیه سبزواری، در روز شنبه ۲۴ شوال ۱۳۸۶ هجری قمری برابر با ۱۳۴۵ هجری شمسی، در ۷۷سالگی، راه ناهموار دنیای ماده را به آخر رساند و روحش به دار قرار پرگشود.
از ایشان به هنگام فوت، جز خانه مسکونی واقع در فلکه شمالی حضرت، چیزی برای فرزندان نماند. جنازه ایشان در میان انبوه جمعیت تشییع شد و برابر وصیت کنار محراب مدرس باغ رضوان که خود در آن تدریس می‌نمود، دفن شد. قبر ایشان امروزه با فاصله نه چندان دور از آرامگاه شیخ امین الدین طبرسی در فضای سبز که بر بقایای باغ رضون احداث شده‌است، قرار دارد .»غلامرضا جلالی[۹۳]

مآخذ و منابع را در ویکی گفتاورد ببینید
 
منبع :

ویکی گفتاورد

تلاش مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری برای ساماندهی قبور ائمه بقیع علیهم السلام

 

به مناسبت سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام ، هشتم شوال

 

 

تلاش مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
برای ساماندهی قبور ائمه بقیع علیهم السلام
***


مسافرت به بیت الله
قبل از ظهر دیروز ، حضرت آیت الله فقیه سبزواری ، به اتفاق چند نفر به قصد زیارت بیت الله الحرام و تشرف به مدینه منوره ، در میان بدرقه جمع کثیری با هواپیما به تهران حرکت کردند و از آن جا به جده پرواز خواهند نمود .
حضرت آیت الله فقیه سبزواری در این سفر قصد دارند با مقامات دولت سعودی و اعلیحضرت ملک سعود ملاقات نمایند تا شاید توفیق حاصل کنند که موافقت آنان را در باره ساختمان قبور ائمه اطهار که در مدینه منوره قرار دارد یا لا اقل سایه بانی که به وضع فعلی تأسف آورقبور ائمه علیهم السلام خاتمه بخشد ، اقدام گردد .

منبع :
روزنامه خراسان ، سال چهاردهم ، شماره 3996 ، جمعه 6 اردی بهشت ماه 1342 ، 2 ذی حجه 1382

پنجاه و سومین سالگرد رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

پنجاه و سومین سالگرد رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

امروز پانزدهم بهمن ماه 1398 ، مصادف است با پنجاه و سومین سال رحلت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری . گزارش رحلت و تشییع را به نقل از روزنامه خراسان مورخه شانزدهم بهمن 1345 می خوانید :
 

حضرت آیت الله فقیه سبزواری به رحمت ایزدی پیوست

با کمال تأسّف اطلاع حاصل شد که نزدیک به نیمه شب شنبه ، حضرت آیت الله العظمی فقیه سبزواری به رحمت ایزدی پیوسته اند .

مرحوم حضرت آیت الله سبزواری ، از چند ماه پیش دچار بیماری گردیده و مدتی قریب به یک ماه ، در بیمارستان منتصریّه بستری گردیدند و پس از بهبودی نسبی ، به منزل مراجعت نمودند و از چند روز پیش دچار عارضه ناراحتی قلبی گردیدند و چون حال ایشان شب شنبه رو به وخامت رفت بلافاصله آقایان دکتر شهیدی و دکتر شاملو ، پزشکان معالجشان بر بالین ایشان حاضر شدند ولی متأسفانه معالجات مؤثّر واقع نشد و 20 دقیقه به ساعت 12 شب دارفانی را وداع گفتند .

از ساعت 6 صبح ، طبقات مختلف مردم و روحانیون که از فقدان حضرت آیت الله سبزواری مطلع شده بودند ، در منزل ایشان اجتماع نمودند بازار مشهد تعطیل گردید و تا ساعت 9 صبح ، حضرات آیات عظام کفایی ، میلانی ، قمی و آقایان حاج آقا مدرّس ، میرزا جواد تهرانی ، بروجردی و چند نفر از رؤسای ادارات و دوائر آستانقدس رضوی ، روحانیون و محترمین شهر و هزاران نفر طبقات مختلف مردم حضور یافتند .

ساعت 5 / 9  جنازه آن مرحوم در حالی که حضرات آیات عظام ، هیئت های مذهبی و انجمن های دینی در حالی که اشک می ریختند و مرثیه می خواندند ، آن را تشییع نموده به صحن مطهر حضرت رضا علیه السلام منتقل نمودند .

در صحن مطهر ، تیمسار سپهبد نادر باتمانقلیچ نیابت تولیت آستانقدس و استاندار خراسان ، تیمسار سرلشکر ارفع مدیریت حوزه حرم مطهر ، به تشییع کنندگان پیوستند .

جنازه حضرت آیت الله در ساعت 12 به باغ رضوان برده شد و نظر به این که ایشان در زمان حیات وصیت نموده بودند که در شب به خاک سپرده شوند ، در آرامگاه خانوادگی ایشان در باغ رضوان به امانت گذاشته شد و ساعت 6 بعد از ظهر روز گذشته ، طی مراسم ساده ای با حضور فرزندانشان دفن گردیدند .

***

مرحوم حضرت آیت الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، درسال 1309 قمری در شهر سامرّاء متولد گردیدند .

والد ماجدشان مرحوم آیت الله العظمی آقا میرزا موسی ، یکی از شاگردان بزرگ مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج میرزا حسن شیرازی بودند . ایشان به اتفاق پدر بزرگوارشان در سال 1322 قمری به موطن اصلی خود یعنی سبزوار مراجعت نمودند و تا سال 1336 قمری در سبزوار و در شهر مقدس مشهد ، در خدمت اساتید بزرگ به تحصیل علوم دینی اشتغال داشتند و در سال 1337 قمری به نجف اشرف مشرف گردیدند و در نزد آیات عظام و مراجع عالیقدر آن عصر ، مرحوم آیت الله العظمی نایینی و آیت الله العظمی اصفهانی و آیت الله العظمی آقا ضیاء عراقی ، تحصیلات خودرا به پایان رسانده و در سنه 1348 قمری به مشهد مقدس بازگشتند و اقامت گزیدند و تا ده روز به رحلت ، یعنی 14 شوال ، به افاده و افاضه اشتغال داشتند .

حضرت آیت الله سبزواری ، در زمان حیات ، منشأ خدمات عامّ المنفعه برجسته ای بوده اند از آن جمله ساختمان غسالخانه ( فی مغسل الرضا علیه السلام ) ، ساختمان صحنین بزرگ و کوچک رضوان ، احداث قبرستان حسین آباد ، شرکت در تأسیس درمانگاه رازی ، ساختمان تکیه سیدها ، تهیه 2000 (دوهزار) قطعه زمین برای طلاب ، ساختمان شبستان جامع سبزوار ، مدرسه محمدیه سبزوار با موقوفات را می توان نام برد .

از مرحوم حضرت آیت الله سبزواری ، 11 فرزند بجای مانده که عبارتند از :

1 –حجة الاسلام آقای حاج سید زین العابدین سبزواری .

2 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد باقر سبزواری .

3 – آقای حاج سید محمد کاظم سبزواری .

4 – آقای حاج سید رضا سبزواری

5 – حجة الاسلام آقای حاج سید جواد سبزواری

6 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد صادق سبزواری

7 – آقای سید علینقی سبزواری

8 – آقای سید عسکری سبزواری

9 – آقای سید مهدی سبزواری

و 10 و 11 ، دو دختر که مزوّجه می باشند .

***

به طوری که خبرنگار ما گزارش می دهد دیروز بعد از ظهر از طرف تیمسار سپهبد باتمانقلیچ استاندار خراسان نیابت تولیت آستانقدس رضوی ، مجلس ترحیمی در دارالضیافه مبارکه از ساعت 6 تا 8  منعقد بود .

در این مجلس ، کلیه رؤسای ادارات ، محترمین ، اصناف و طبقات مختلف مردم شرکت نمودند . و امروز ، از ساعت 8 صبح تا شب نیز مجلس ترحیمی از طرف آیت الله کفایی خراسانی در شبستان بزرگ مسجد گوهر شاد منعقد خواهد بود .

فردا ساعت 8 صبح ، مراسم خطبه بر سر مزار آن فقید سعید در باغ رضوان برگزار خواهد شد و پس فردا از طرف سلسله سادات رضوی مجلس ترحیم در مسجد گوهر شاد بر گزار خواهد شد .

خراسان – فقدان حضرت آیت الله سبزواری را به جامعه روحانیت و فرزندان آن فقید سعید تسلیت می گوییم .

 

منبع :

روزنامه خراسان ، 16 بهمن 1345

زندگی نامه فشرده مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری به نقل از کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار 

کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار 
نویسنده : استاد محمود بیهقی ، مشهد ، دامینه ، 1379

آیة الله میرزا موسی ، پدر آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری

مرحوم حجة الاسلام و المسلمین آقا میرزا موسی فرزند آقا میرزا محمد علی ، متولد 1262 قمری که اصلا اهل قریه ایزی بوده ، تحصیلات نهایی را در سامره در محضر آیة الله العظمی آقا میرزا حسن شیرازی به پایان برده و پس از بازگشت به سبزوار ، کتاب کفایة الاصول را ابتدا ایشان در این شهر درس داده و رایج نموده است و مدتی هم در مشهد در مدرسه عباسقلی خان و حجره طبرسی تدریس داشته و به دریافت درجه عالی اجتهاد از آخوند ملا محمد کاظم خراسانی نائل می گردد .

آقا میرزا موسی مردی محجوب و متقی بوده و پس از سال ها بهره وری علمی ، بالاخره در سال 1336 هجری قمری در سبزوار به رحمت حق واصل شده و در مقبره شخصی خود دفن گردیده است 

حاج میرزا مهدی فقاهتی

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج میرزا مهدی فقاهتی ، فرزند اکبرمرحوم آقا میرزا موسی در سال 1305 قمری در سامرا متولد و پس از فراگرفتن مقدمات و ادبیات در سامره و نجف با پدر خود به سبزوار آمده و پس از تکمیل سطوح فقه و اصول و خواندن معقول و منقول در خدمت افتخار الحکماء ، در درس خارج والدش شرکت کرده و به مقام شامخ علمی می رسد .

وی طبعی موزون داشته و خط نسخ نیکو می نوشته و بالاخره در سال 1362 قمری برابر با 1322 خورشیدی دنیارا وداع گفته و در مقبره پدرش مدفون می شود .

میرزا مهدی فقاهتی دارای دو فرزند روحانی بود که نخست :

 مرحوم حجة الاسلام آقای حاج سید محمد تقی فقاهتی است که تحصیلات خودرا در سبزوار و مشهد به پایان رسانیده و سال ها امام جماعت مسجد جامع سبزوار را بر عهده داشته و متاسفانه در آبان ماه 1373 جهان را بدرود گفت .

دوم : مرحوم حجة الاسلام حاج سید ابوالفضل فقاهتی می باشد که مقیم مشهد بود و سال ها در بالاسر حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام به اقامه نماز پرداخت تا بالاخره در 1370 خورشیدی درگذشت و در صحن مبارک دفن گردید .

حاج میرزا حسین فقیه :

مرحوم آیة الله العظمی فقیه سبزواری ، فرزند آقا میرزا موسی که در 1309 هجری قمری در سامراء متولد شده است ، مقدمات را نزد پدر آموخت و دارای آن چنان قریحه ای بود که استاد گرانقدرش یعنی حضرت آیة الله العظمی آخوند خراسانی ، کرارا به پدرش سفارش می کرد که مبادا میرزا حسین را از نجف به سبزوار ببرید ، بگذارید با این استعداد فراوان در همین مرکز علمی بماند ولی با همه این سفارش ها و قول برگرداندن ایشان به نجف ، در سال 1322 هجری قمری ، به سبزوار و در سال 1326 قمری به حوزه علمیه مشهد می رود . علوم ادبی را نزد آقا میرزا عبدالجواد مشهور به " ادیب اول " و دوره سطح را از محضر آیة الله حاج شیخ حسن برسی و . . . فرا می گیرد .

در این دوران ناظر بر صحنه دلخراش توپ بستن به گنبد مطهر بوده و خاطرات تلخ آن را که در غروب دوشنبه دهم ربیع الثانی 1330 اتفاق افتاده ، شخصا یادداشت کرده است و به سبب تأثّر فراوان از این فاجعه ، به سبزوار مراجعت می کند و نزد افتخارالحکماء حکمت می آموزد ولی بعد از درگذشت پدر باردیگر به نجف می رود و در حوزه دروس مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی ، آیة الله العظمی مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی و . . . حاضر می شود و با دقت زیاد ، از جلسات درس آنان بهره می برد و چون از حافظه قوی برخوردار می باشد ، کفایه را که به عربی بوده از حفظ تدریس می کند و به همین سبب ، مورد توجه خاص مراجع بزرگ حوزه علمیه قرار می گیرد و به اخذ درجه عالی اجتهاد و اخذ تصدیق اجازات از آنان نائل می شود .

ولی بالاخره ، درسال 1347 هجری قمری به سبزوار و از آن جا به مشهد می رود و مقیم می گردد و به تشکیل حوزه می پردازد ( حوزه درسش چنان جذاب و پرکشش می شود که در درس خارج ایشان ، حدود چهارصد طالب فاضل شرکت می کنند ) .
مرحوم فقیه سبزواری ، چندین سفر به اعتاب مقدسه می کنند و کرارا به حج مشرق می شود  از آن جمله ، در سال 1367 هجری قمری با کاروان پانزده هزار نفری که شخصا رهبری آن را بعهده دارد ، با عبدالعزیز بن سعود پادشاه عربستان سعودی راجع به تعیین قبله حقیقی دیدار و مذاکره می نماید .

خدمات وی به مردم خراسان ، به ویژه طلاب مشهد فراموش نشدنی است و ما در این جا به پاره ای از آن ها اشاراتی می کنیم :

1 – احداث گورستانی همگانی در زمین حسین آباد ( گلشو) به مساحت حدود پانصدهزار متر مربع .
2 – ایجاد غسالخانه مشهد در اول خیابان طبرسی .
3 – ساخت باغ رضوان و ایجاد اتاق هایی برای طلاب علوم دینی و تأسیس مدرسه ای در آن .
4 – تکمیل بنای درمانگاه رازی .
5 – احداث کوی طلاب برای اسکان و آسایش طلاب متأهل و عائله مند و رهایی آنان از اجاره نشینی در دوهزار قطعه سیصدمتری در سال 1339 شمسی .
6 – ایجاد مدرسه محمدیه در قسمت شرقی شهر سبزوار با داشتن حجره های زیاد برای طلاب حوزه علمیه سبزوار .
7 – بنای شبستان بزرگ مسجد جامع سبزوار . ( برای آگاهی بیشتر از جزئیات این بنا بنگرید به کتاب : سبزوار ، شهر دیرینه های پایدار ، جلد یکم ، صفحه 168 )
8 -  بنای مدرسه در کویته پاکستان
9 – کمک های مالی فراوان به هنگام جنگ دوم جهانی و دادن ارزاق به نیازمندان و ایجاد بیمارستان مسلولین و . . . .

این روحانی خدمتگزار بالاخره در شوال 1386 هجری قمری برابر 1345 شمسی ، دعوت حق را لبیک گفت و در میان تأثّر فراوان مردم و تجلیلی کم نظیر ، در باغ رضوان که خود ساخته بود دفن گردید .
( آرامگاه آن مرحوم ، در حال حاضر ، به صورت برجسته در میان سبزه و گل های این مکان دیده می شود .
نیاز به یاد آوری است : با تمام اطمینانی که مردم به آن مرحوم داشتند و برای کمک به بی نوایان و یا احداق بنیادهای نیکو کاری پول در اختیارش می گذاشتند ، ولی چون استغناء داشت ، با دستی خالی از مادیات و دستی پر از معنویات ، به دنیای دیگر پاگذاشت .


آیة الله فقیه را سیزده فرزند عالم و شایسته که نه تن آنان پسر و چهاردختر می باشند بود . از آن میان :

1 – مرحوم حاج سید زین العابدین فرزند ارشد متولد 1332 هجری قمری در سبزوار تولد یافته و در 1338 با والد خود عازم نجف شده و پس از فراگرفتن مقدمات در 1347 قمری در خدمت پدر به ایران مراجعت می نماید و در مشهد مدرسه عالی معقول و منقول را طی کرده ، امامت جماعت مسجد مقبل السلطنة و تدریس مراحل عالی و سرپرستی درمانگاه رازی را بر عهده می گیرد تا در 1411 هجری قمری ( 1370 خورشیدی ) در مشهد فوت می نماید .
( آن مرحوم از نخستین شماره نامه آستانقدس با نوشتن مقالاتی در آن همکاری می نماید )
2 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد باقر فقیه ، دومین فرزند مرحوم آیة الله فقیه در 1334 قمری در سبزوار تولد یافته و در سه سالگی با پدر به نجف رفته و در مراجعت وی به مشهد می آید و از محضر مرحوم محقق نوغانی و ادیب نیشابوری و ادیب بجنوردی و سید الحکماء ابوالقاسم الهی فیض می برد و در 1317 خورشیدی به دریافت اجازه تدریس علوم معقول و منقول از وزارت معارف نائل می گردد و بعد به سبزوار می رود و تدریس فقه و اصول را در مدرسه حاج ملاهادی و محمدیه بر عهده می گیرد و در حال حاضر علاوه بر ارشاد ، به خدمات کشاورزی می پردازد و در آب و ملک مختصری که دارد ، شخصا به امر مقدس کشاورزی مشغول است و از کدّ یمین و عرق جبین روزگار می گذراند . 
3 – آقا سید محمد کاظم که در سال 1341 هجری قمری در نجف تولد یافته و علوم ابتدایی را فراگرفته در حال حاضر به کار در بازار اشتغال دارد .
4 – مرحوم حاج سید محمد رضا که در 1347 قمری در نجف زاده شده و در 1371 خورشیدی در مشهد فوت می کند .
5 – حضرت حجة الاسلام والمسلمین حاج سید محمد جواد ، به سال 1349 هجری قمری در مشهد تولد یافته ، ادبیات را نزد ادیب نیشابوری و جلدین لمعه و قوانین را از محضر حاج میرزا احمد مدرس یزدی و رسائل و مکاسب و کفایه را نزد مرحوم حاج میرزا هاشم قزوینی و . . . بسیاری از رموز و اشارات و اخلاق را از وجود پدر برخوردار گردیده و آنقدر در درس و بحث کوشا بوده که مورد توجه خاص والد گرامی شان قرار گرفته ، بطوری که به ایشان اجازه اجتهاد مرحمت می نماید .
ایشان در حال حاضر ، در مسجد حاج حکیم خیابان طبرسی اقامه جماعت دارد و از مدرسین ممتاز خراسان به شمار می آید تا آن حد که در حوزه درس کفایه وی ، متجاوز از یکصد تن فضلای جوان شرکت دارند .
6 – آقای حاج سید محمد صادق که از محضر ادیب نیشابوری بهره برده و در حال حاضر در حوزه علمیه قم به تدریس خارج مشغول می باشد 
( فرزندان دیگر آیة الله فقیه سبزواری هم از فرهنگیان با دانش و خوشنام می باشند )

منبع :
صفحه 148 ، کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار 
نویسنده : استاد محمود بیهقی ، مشهد ، دامینه ، 1379

🌹🌹🌹

لازم به توضیح است که تمام فرزندان روحانی مرحوم فقیه سبزواری و جناب حاج سید کاظم و جناب حاج سید رضا فقیه سبزواری ، به رحمت خدا رفته اند

زندگی نامه آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری به نقل از کتاب سیمای سبزوار

 

زندگی نامه آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری به نقل از کتاب سیمای سبزوار

بسمه تعالی

آیة الله سید الفقهاء و المجتهدین حاج میرزا حسین فرزند علامه میرزا موسی معروف به " فقیه سبزواری " ( 1386 – 1309 ه . ق )

وی در سامراء متولد شده و بعد از تحصیل مقدمات و ادبیات در نجف اشرف ، در سال 1322 قمری در معیت پدرش به سبزوار آمد و چهرسال در آنجا به تحصیل پرداخت و در 17 سالگیبه مشهد مقدس رفت و از محضر مرحوم ادیب بزرگ نیشابوری ، مرحوم آقا شیخ حسن برسی و حجة الاسلام آقای سید محمد باقر مدرس ،کمال لستفاده را برد و سپس بر حسب امر والدش به سبزوار برگشت و ضمن استفاده از درس خارج پدرش ، به تدریس سطوح پرداخت و پس از فوت والدش در سال 1337  قمری به نجف اضرف مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام : مرحوم میرزا محمد تقی شیرازی ، شریعت اصفهانی ، حاج سید محمد فیروز آبادی ، میرزا حسین نایینی ، آقا ضیاء الدین عراقی و آیة الله العظمی اصفهانی بهره مند گردید و با رسیدن به مدارج عالیه فقه و اجتهاد و با دریافت اجازات اجتهاد مطلق ، از آیات معظم فوق الذکر، در سال 1347 قمری به سبزوار وارد شد و سپس به اصرار مراجع و علما در حوزه علمیه مشهد رحل اقامت افکند و سالیان زیادی به تدریس خارج فقه و اصول و امامت در مسجد جامع گوهرشاد پرداخت و سرانجام در 77 سالگی جهان را وداع کرد و در مقبره باغ رضوان مدفون گردید .

از اولاد ایشان برخی جزو دانشمندان و روحانیون معاصر مشهد ، سبزوار و قم می باشند که عبارتند از :

1 – حجة الاسلام آقای حاج سید زین العابدین فقیه سبزواری ( متولد 1332 قمری در سبزوار )

2 – حجة الاسلام آقای حاج سید محمد باقر فقیه سبزواری ( متولد 1334 قمری در سبزوار )

3 - حجة الاسلام آقای حاج سید محمد جواد فقیه سبزواری ( متولد 1349 قمری در مشهد )

4 - حجة الاسلام آقای حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری ( متولد 1349 قمری در مشهد )

شایان ذکر آن که فرزندان مرحوم آیة الله فقیه سبزواری نیز همچون نیاکان دانشمند و صالح خود به امر مقدس تدریس ، تبلیغ ، تحقیق و امامت جماعت پرداخته ، مورد توجه و احترام حوزه های علمیه ، علما و مردم مؤمن شهر مقدس قم ، مشهد و سبزوار هستند .

باقیات صالحات مرحوم فقیه سبزواری در مشهد از این قرار است :

1 – گورستان  2 - غسالخانه  3 – تکیه سیدها 4 – باغ رضوان 5 – مدرسه کوچک باغ رضوان 6 – تکمیل بنای درمانگاه رازی 7 – تکمیل و ترمیم و کمک به خانه های سیلزدگان 8 – مسجد بهار 9 – کوی طلاب 10 – مدرسه محمدیه

در خور ذکر است که آیة الله فقیه سبزواری از جمله روحانیانی است که در واقعه مسجد گوهرشاد ( که عده زیادی از علما دستگیر شدند و عده ای نیز مدتها در خفا به سر بردند و ایران را به سوی نجف اشرف ترک کرده و سال ها در آن دیار مقدس ماندگار شدند ) حضور داشتند .

منبع :

کتاب سیمای سبزوار ، سرزمین سربداران ، صفحه 156

نوشته : محمد ابراهیم احمدی

سال چاپ : 1375

ناشر : نبوغ

سخنرانی حجة الاسلام محسنی سبزواری در دومین سال رحلت آیة الله سید صادق فقیه سبزواری

فایل صوتی

سخنرانی حجة الاسلام محسنی سبزواری

در دومین سال رحلت آیة الله سید صادق فقیه سبزواری

سخنرانی حجه الاسلام محسنی نژاد سبزواری در دعای ندبه انجمن طلاب سبزواری مقیم قم مورخه هشتم آذرماه ۱۳۹۸


خاطرات و نکته هایی از مرحوم آیه الله میرزا موسی فقیه سبزواری ، آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری و آیه الله سید محمد صادق فقیه سبزواری ، به مناسبت دومین سال رحلت آیه الله سید محمد صادق فقیه سبزواری

 

آیه الله العظمی وحید خراسانی :

کفایه را نزد مرحوم فقیه سبزواری خواندم . او مردی با کمال بود .

 

خاطره آیه الله العظمی شبیری زنجانی از مرحوم آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت چهارم)

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت چهارم)

 

سرپرستی پانزده هزارحاجی

نخستین سفری که حجاج ایرانی، منظم و کاروانی به حج رفتند، سال ۱۳۶۷ قمری، برابر با ۱۳۲۷ خورشیدی بود. آن سال، حدود بیست هزار نفر به عربستان برای انجام مناسک حج سفر کردند. پنج هزار نفر هوایی و حدود پانزده هزار نفر زمینی، از طریق عراق و کویت، وارد عربستان شدند. چون این سفر، پس از پنج سال قطع رابطه دولت ایران و عربستان، سفر آشتی کنان نیز بود، علمای بزرگی همچون سید محمد تقی خوانساری، میرزا محمد فیض قمی، سید محمد بهبهانی، میرزا خلیل کمره ای، بهاء الدین محلاتی، بهاء الدین نوری، میرزا عبدالله سعید چهلستونی؛ و خطیب شهیر محمد تقی فلسفی، حاجیان را همراهی کردند. بسیاری از علما، با کاروان‌های هوایی، ایران را به قصد جده ترک کردند. میرزا حسین فقیه سبزواری به عنوان عالم بزرگ کاروان‌های زمینی، پانزده هزار حاجی را از طریق عراق و کویت، همراهی کرد و به سلامت به مقصد رساند. او در تمام طول مسیر، در انتهای این کاروان بزرگ حرکت می‌کرد تا نسبت به رفع مشکلات، اقدامات لازم را انجام دهد.

این سفر، سومین سفر میرزا حسین فقیه سبزواری به بیت الله الحرام بود.[۲۱۹]

دیدار و گفتگو با پادشاه عربستان و ارائه دو پیشنهاد

در پایان مراسم حج همان سال (۱۳۲۷ خورشیدی)، طبق رسم سنواتی پادشاهی سعودی که از رجال برجسته علمی و دینی و سران کشورهای اسلامی دعوت برای دیدار و گفتگو می‌کنند، از سوی عبدالعزیز ابن سعود پادشاه کشور سعودی، از میرزا حسین فقیه سبزواری و میرزا عبدالله سعید چهلستونی دعوت به دیدار و گفتگو شد. در آن دیدار، فقیه سبزواری، ضمن بحث از مصالح کشورهای اسلامی و امور مشترک دینی، دو پیشنهاد به پادشاه سعودی ارائه کرد. پیشنهاد اول در مورد شیوه تعیین قبله دقیق بود. فقیه سبزواری توضیح داد که سالی دوبار خورشید عمود بر کعبه می‌تابد. در همان دو هنگام، شایسته‌است مسئولان سعودی از طریق وسائل مخابراتی خصوصاً رادیو، موقعیت خورشید بر فراز کعبه را اعلام کنند تا مسلمانان در هر نقطه که هستند با تراز قرار دادن خورشید، قبله دقیق محل زندگی خودرا برای نماز و امور دیگری که نیاز به آشنایی با جهت دقیق و درست قبله هست، شناسایی کنند.

پیشنهاد دوم در مورد بازسازی قبور ائمه بقیع بود که با استناد به آیات قرانی و احادیث نبوی و اقامه ادلّه قطعی وبراهین مستدل، ثابت کردند که از نظر شرعی، ساختن و تعمیر بقعه اشکالی ندارد.

پادشاه، صدور اجازه را محول به نظر و رأی قضات عامه می‌کند اما آن‌ها، این پیشنهاد را به استناد باورهای متفاوت خود در این زمینه نپذیرفتند.[۲۲۰]

فقیه سبزواری، یک بار دیگر؛ و در سفر سال ۱۳۴۲ شمسی به بیت الله الحرام، پیشنهاد بازسازی قبور ائمه بقیع را در ملاقات با ملک سعود پادشاه عربستان مطرح کرد اماپادشاه به رأی قضات عامّه ارجاع داد و آن‌ها موافقت نکردند.

روزنامه خراسان نوشت:

«قبل از ظهر دیروز، حضرت آیت الله فقیه سبزواری، به اتفاق چند نفر به قصد زیارت بیت الله الحرام و تشرف به مدینه منوره، در میان بدرقه جمع کثیری با هواپیما به تهران حرکت کردند و از آن جا به جده پرواز خواهند نمود.

حضرت آیت الله فقیه سبزواری در این سفر قصد دارند با مقامات دولت سعودی و اعلیحضرت ملک سعود ملاقات نمایند تا شاید توفیق حاصل کنند که موافقت آنان را دربارهٔ ساختمان قبور ائمه اطهار که در مدینه منوره قرار دارد یا لا اقل سایه بانی که به وضع فعلی تأسف آور قبور ائمه علیهم السلام خاتمه بخشد، جلب کنند.»[۲۲۱][۲۲۲]

صدور فتوا برای ملی شدن صنایع نفت ایران

در ماجرای ملی شدن صنعت نفت ایران، طیف‌های مختلفی مشارکت داشتند که پیشرو آن‌ها، علما بودند. سید محمد تقی خوانساری (از مراجع ثلاث قم)، بهاء الدین محلاتی، عباسعلی شاهرودی، سید حسن چهارسوقی، باقر رسولی، سید محمود روحانی قمی، محمد رضا کلباسی، مهدی نجفی، سید حسین خادمی، مرتضی مدرسی اردکانی و سید مصطفی سید العرقین، از فعالان جبهه طرفدار ملی شدن نفت بودند. میرزا حسین فقیه سبزواری، به عنوان مرجع تقلید، در پی استفتای مریدان و مقلدان، نظر مثبت خودرا مبنی بر ملی شدن نفت، طی صدور فتوایی اعلام و از این جنبش، حمایت کرد.[۲۲۳][۲۲۴][۲۲۵][۲۲۶][۲۲۷]

صدور فتوا با تأکید بر لزوم شرکت در انتخابات (۱۳۳۰)

دهه بیست و دهه سی، دو دهه پر چالش و پرتنش در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی مشهد بود. میرزا حسین فقیه سبزواری با بهره‌گیری از قدرت اجتهادی و طیف گسترده نفوذ معنوی و علمی و شهرت خود در جهت حل و فصل امور، در کنار مردم و در عمق جامعه، علاوه بر عمل به وظایف اجتهادی در حوزه دین، به امور اجتماعی و رفاهی و سیاسی مردم نیز توجه خاص داشت.

بر این اساس، نمایندگان جمعیت‌های موتلف اسلامی ، در جهت تشویق مردم به شرکت در انتخابات مجلس، از دو مرجع تقلید، میرزا یونس اردبیلی و میرزا حسین فقیه سبزواری ، درخواست فتوی کردند که هردو مرجع، در پاسخ به استفتاء آنان، بر لزوم شرکت در انتخابات تأکید کردند.

وبسایت؛ بنیاد فرهنگی دکتر علی شریعتی     ؛ به نقل از روزنامه خراسان ۱۲ آذر ۱۳۳۰، به مناسبت یادی از خدمات جمعیت‌های مؤتلف اسلامی در آن سال‌ها نوشته‌است:

«طبق اطلاع پریشب نمایندگان جمعیت‌های موتلف اسلامی بحضور میرزا یونس اردبیلی رفته و در اطراف وظائف مردم در انتخابات این دوره سوالاتی نموده‌اند و معظم له در پاسخ استفتاء که به عمل آمده شرکت در انتخابات و تعیین وکیل صالح را لازم دانسته و موافقت خودشان را نسبت به شرکت در انتخابات اعلام فرموده‌اند؛ و نیز دیروز قبل از ظهر آقایان نمایندگان جمعیت مزبور خدمت میرزا حسین فقیه سبزواری رفته و از ایشان هم جداگانه استفتاء نموده‌اند معظم‌له نیز با بودن حکومت مشروطه و اهمیت نمایندگانم صالح در مجلس شورای ملی شرکت عموم طبقات را لازم دانسته‌اند لذا از طرف جمعیت‌های موتلفه اسلامی خلاصه از بیانات میرزا یونس اردبیلی را برای اطلاع عموم جداگانه چاپ و توزیع نموده‌اند تا مردم به وظایف ملی خود آشنا شوند.»[۲۲۸]

عضو هیئت نظارت بر انتخابات مجلس شورای ملی

محمد تقی شریعتی و شیخ محمود حلبی که کارگردانان جمعیت‌های موتلف اسلامی در مشهد بودند (جمعیتی که متجاوز از صد هیآت و دسته مذهبی به منظور شرکت در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی به وجود آمده بود) اولین گرد همایی جمعیت را در روز جمعه ششم دی ماه ۱۳۳۰ با موافقت و همدمی میرزا یونس اردبیلی آغاز کردند. در این گردهمایی قظعنامه ای صادر شد و در آن از نظریات سید ابوالقاسم کاشانی و میرزا یونس اردبیلی حمایت شد و ایشان اولین فرد روحانی است که از سوی جمعیت‌های موتلف اسلامی به عنوان یکی از اعضای هیئت نظارت انتخاب شد. فقیه سبزواری نفر دوم؛ و کلباسی، قمی، محمود حلبی، مرتضی عیدگاهی، کاظم دامغانی، هاشم قزوینی، محمد الهی، غلامحسین تبریزی، سید علی اکبر خویی (پدر سید ابوالقاسم خویی)، محمد تقی شریعتی و عابد زاده، به ترتیب افراد انتخاب شده دیگر هیئت نظارت بودند.[۲۲۹]

هم چنین، با صلاحدید سیّد یونس اردبیلی و میرزا حسین فقیه سبزواری، شیخ مجتبی قزوینی، از سوی روحانیت برای تعیین نمایندگان این صنف در مجلس شورای ملی در دوره ۱۷ مجلس شورای ملّی، انتخاب شد.[۲۳۰]

سفرهای فقیه سبزواری

۱ – سال ۱۳۵۳ قمری (۱۳۱۳ شمسی)، نخستین سفر به بیت الله الحرام برای انجام مناسک حجّ. ۲ – سال ۱۳۶۵ قمری (۱۳۲۵ شمسی)، دومین سفر فقیه سبزواری و سفر به عراق و عتبات عالیات. ۳ – سال ۱۳۶۷ قمری (۱۳۲۷ شمسی)، سومین سفر از سفرهای فقیه سبزواری و دومین سفر به مکه معظّمه برای انجام مناسک حجّ. در این سفر، سرپرستی پانزده هزار حاجی را فقیه سبزواری بعهده داشته‌است. ۴ – سال ۱۳۷۳ قمری (۱۳۳۳ شمسی)، چهارمین سفر از سفرهای فقیه سبزواری و سومین سفر به مکه معظّمه برای انجام مناسک حجّ. ۵ – سال ۱۳۷۵ قمری (۱۳۳۴ شمسی) سفر به تهران برای درمان. ۶ – سال ۱۳۴۴ شمسی، ششمین و آخرین سفر از سفرهای بلند مدت فقیه سبزواری؛ و چهارمین سفر حجّ از طریق تربت حیدریّه، بیرجند، زاهدان، کویته، حیدر آباد، کراچی و بغداد. در همین سفر بود که با چند روز اقامت در کویته پاکستان، اقدام به احداث مدرسه علمیه برای طلاب آن سامان کرد.[۲۳۱]

تألیفات و آثار علمی

مهم‌ترین اثر علمی فقیه سبزواری، تقریرات درس اصول میرزای نایینی است که چون محمد علی کاظمینی، هم بحث درس اصول فقیه سبزواری نیز از درس میرزای نایینی، تقریراتی آماده کرده بود و زودتر از فقیه سبزواری منتشر کرده بود، به احترام ایشان، از انتشار تقریرات خود صرف نظر کرد. رساله ” قضاء فوائت ” نیز تقریراتی از درس‌های سید ابوالحسن اصفهانی است که به چاپ نرسیده‌است.” هدایه الانام “[۲۳۲]رساله عملیه بنا بر فتواهای فقیه سبزواری و ” مناسک حج “، هردو، بارها منتشر شده‌است.[۲۳۳][۲۳۴]

فرزندان روحانی و فرهنگی میرزا حسین فقیه سبزواری

از فرزندان میرزا حسین فقیه سبزواری، چهار نفر روحانی و مجتهد؛ و یک نفر فرهنگی هستند. نخستین فرزند، میرزا زین العابدین فقیه سبزواری بود که پس از فوت پدر، به تدریس و امامت جماعت در جایگاه پدر در مسجد گوهرشاد ادامه داد و عهده‌دار همان وظایفی شد که پدرش به عهده داشت.[۲۳۵] علاوه، تولیت مدرسه سلیمانخان (سلیمانیه کنونی) را پس از درگذشت میرزا احمد کفایی نیز پذیرفت[۲۳۶] و در حل مشکلات طلاب و ارباب رجوع، کوشا بود. میرزا زین العابدین فقیه سبزواری، از ابتدای تأسیس مجله « نامه آستانقدس » با نگارش زندگی‌نامه علی بن موسی الرضا علیه السلام، با این مجله همکاری؛ و به زبان فرانسه و انگلیسی تسلط داشت.

دومین فرزند میرزا حسین، میرزا محمد باقر فقیه سبزواری ، ساکن سبزوار ، مجتهد و مدرس حوزه علمیه و امام جماعت مسجد جامع سبزوار بود.

میرزا محمدباقر، از علمای امضاء کننده اولین طرح شورایی کردن اداره حوزه‌های علمیه و خمس و زکات و موقوفات عامه در ایران در سال ۱۳۲۶ شمسی بود.[۲۳۷]

سومین فرزند مجتهد و فقیه میرزا حسین که از پدر و میرزا هاشم قزوینی، موفق به دریافت اجازه اجتهاد شد، میرزا جواد فقیه سبزواری است. میرزا جواد از مدرسین نامدار حوزه علمیه خراسان بود که در طول پنجاه سال تدریس سطوح مختلف فقه و اصول، خصوصاً تدریس کتاب لمعه، شاگردان بسیاری[۲۳۸] را آموزش داد که هم‌اکنون بسیاری از آنان، در جایگاه‌های والای علمی و اجتماعی قرار دارند. او امام جماعت مسجد حاج حکیم در خیابان طبرسی مشهد بود و به خاطر مردمداری و سیرت نیکش، مریدان بی شمار داشت.[۲۳۹][۲۴۰][۲۴۱][۲۴۲]

چهارمین فرزند روحانی و مجتهد میرزا حسین، سید صادق فقیه سبزواری [۲۴۳] ، از مدرسین پیشکسوت حوزه علمیه قم بود که علاوه بر تدریس، در حوزه خطابه و منبر نیز فعال بود. سید صادق فقیه سبزواری، در طول ۶۵ سال اقامت در قم، شاگردان بسیاری را آموزش داد و به پاس خدماتش به حوزه علمیه قم، احداث مساجد متعدد در نقاط مختلف همزمان با سفرهای تبلیغی، ساده زیستی و رسیدگی به امور طلاب و گره گشایی از کار گرفتاران، دوستان و طرفداران بسیار داشت و از احترامی خاص نزد آیات عظام گلپایگانی، شریعتمداری، مرعشی نجفی، اراکی، میرزا هاشم آملی و بزرگان دیگر برخوردار بود.

سید صادق فقیه سبزواری، در سن ۸۶ سالگی، ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ درگذشت و پس از اقامه نماز میت بر پیکر او توسط آیه الله شبیری زنجانی، در حرم حضرت معصومه (س)، به خاک سپرده شد.[۲۴۴][۲۴۵][۲۴۶]

سید علینقی فقیه سبزواری، از فرهگیان پیشکسوت مشهد و مذرّس و مدیر دبیرستان پسرانه علوم و معارف اسلامی شهید مطهری مشهد، از فرزندان میرزا حسین است که به پاس خدماتش به گسترش دانش و اخلاق، در روز معلم سال ۱۳۹۴، از سوی شاگردان و اساتید؛ و با پیام آیه الله محمد امامی کاشانی، امام جمعه موقت تهران و تولیت مدرسه عالی شهید مطهری، مورد تجلیل و تقدیر قرار گرفت.[۲۴۷][۲۴۸][۲۴۹][۲۵۰][۲۵۱]

سخنران فصیح و بلیغ ، به گواهی شاهدان

میرزا حسین فقیه سبزواری، علاوه بر عمل به وظائف خود در مقام اجتهاد و فقاهت و مرجعیت دینی، در مواقع مقتضی، مقلدان و مریدان خود را با سخنرانی و ایراد خطابه، مستفیض می‌کرد.

در واقعه گوهر شاد در تیرماه ۱۳۱۴، در جمع علمای حاضر در مسجد، میرزا حسین، با ۴۳ سال سن، جوان‌ترین فقیه و مجتهدبود و به همین دلیل، مردم و علمای مجتمع در مسجد، دوبار از فقیه سبزواری درخواست سخنرانی کردند و او، با علم به خطراتی که ممکن بود بخاطر سخنرانی در آن فضای پر التهاب و پر تنش و پرآشوب، در کمینش باشند، به تقاضای آنان، پاسخ مثبت داد که شرح ماجرا را در؛زندگی‌نامه خود نوشت؛ نگاشته‌است.

مسلط بر گفتگو

و نیز، با حضور و اجتماع و تحصّن حدود سی نفر از علما و مجتهدان و وعاّظ سرشناس مشهد در مسجد گوهرشاد، فقیه سبزواری را برای گفتگو با پاکروان استاندار خراسان، انتخاب می کنند که وی ، همراه با مرتضی آشتیانی ، یکی دیگر از علمای برجسته، در محل استانداری ، برای پیشگیری از حمله نظامیان به مردم حاضر در مسجد، با پاکروان دیدار و گفتگو می کنند . اسدی نایب التولیه نیز با توجه به سخنرانی اثرگذاری که فقیه سبزواری داشته ، از میرزا حسین درخواست کمک و چاره می کند .

کاظم مدیر شانه چی در گفتگو با بخش تاریخ شفاهی بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستانقدس رضوی می‌گوید:

«بیانش هم بیان شیوایی بود. ایشان در ماه مبارک رمضان هم، خودش منبر می‌رفت که آن زمان حتی زمانی هم که منبر ممنوع بود، ایشان سه شب ماه رمضان را شب‌های احیارا ایشان منبر می‌رفت و نماز می‌خواند در ابتدا؛ و بعد هم منبر می‌رفت که جمعیت زیادی هم حضور پیدا می‌کردند و منبر، هم علمی و هم ساده که مردم بفهمند هر دورا داشت. بیان هم، بیان شیرین و خوبی بود .»[۲۵۲]

محمد واعظ زاده خراسانی می‌گوید:

«آقای سبزواری، ماه رمضان در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد، ظهرها نماز می‌خواند بعد منبر می‌رفت، منبر مفصل، خیلی منبر مهمی داشت، کسانی هم که با او مخالف بودند از منبرش بهره می‌بردند.»[۲۵۳]

حجت هاشمی خراسانی می‌نویسد:

«در مسجد گوهرشاد امام جماعت بود و در ایّام ماه مبارک، بعد از نماز ظهر و عصر، در ایوان مقصوره منبر می‌رفت و شب‌های احیاء، صد رکعت نماز با جماعت می‌خواند و بعد، منبر می‌رفت و جماعت بسیار، مستمع سخنان دلربایش بودند؛ و کلامش جلا دهنده قلوب؛ و صفا بخش ارواح بود؛ و از منابر وی، نود منبر، در نزد نگارنده، ثبت و ضبط است که در سه سال، پای منبر حضرتش بودم و گفتار اورا می‌نوشتم و ای کاش، همه ساله پای منبر او بودم .»[۲۵۴][۲۵۵]

ابعاد شخصیت علمی و معنوی فقیه سبزواری از نگرگاه شاگردان و پژوهشگران

 فقیه سبزواری، مسلّط و متبحّر در فلسفه

محمد رضا شفیعی کدکنی، فقیه، ادیب، پژوهشگر، شاعر، نویسنده و استاد ممتاز دانشگاه تهران و از شاگردان فقیه سبزواری می‌نویسد:

«حال که به اینجا رسید، بد نیست از یک تن دیگر که در این شاخه از معرفت، بر من حق استادی دارد، یاد کنم؛ و آن مرحوم آیه الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری است که ” امور عامّه شرح منظومه ” را نزد او نیز خوانده‌ام و با اینکه در آغاز اصرار داشت که قبول نکند و می‌گفت: من سالهاست «تارک» ام ولی وقتی درس را شروع کرد، از بسیاری مدعیّان که ما دیدیم، بهتر و مسلّط و خوش تقریر تر بود .»[۲۵۶][۲۵۷]

 تدریس خصوصی فلسفه

خبر گزاری تسنیم در گزارشی با عنوان:؛ روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود؛ به قلم؛ حسن طالبیان شریف؛ می‌نویسد:

«آیت‌الله فقیه سبزواری علاوه بر فقه و اصول به تدریس فلسفه نیز مشغول بود. از حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد روحانی شنیدم که من و حضرات آیات حاج آقا سید محمود مجتهدی (برادر آیه الله سید علی سیستانی) و حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی به صورت خصوصی شرح منظومه را نزد ایشان در مسجدگوهرشاد فرا گرفتیم..»[۲۵۸]

مناسب است یادآوری شود که فقیه سبزواری، پیش از هجرت به نجف اشرف برای تکمیل دوره عالی فقه و اصول؛ و نیل به مرتبه اجتهاد، از یک فرصت طلایی برای تحصیل فلسفه در سبزوار، بهره کامل برد.

او، فلسفه را نزد میرزا اسماعیل افتخار الحکماء، شاگرد برجسته و بی نظیر حاج ملاهادی سبزواری آموخت. افتخار الحکماء، علاوه بر تخصص در فلسفه، در طبّ و سایر علوم رایج عصر خود سرآمد بود؛ و علمای بسیار، به شاگردی در مکتبش، مباهات می‌کنند.[۲۵۹]

 جای خالی فقیه سبزواری از دیدگاه آیت الله نوری همدانی مرجع تقلید

در جلسه ای که آیه الله نوری همدانی با مسئولان حوزه علمیه مشهد داشته‌اند، خالی شدن شهرها از علما و عدم جایگزینی را فاجعه تلقی کرده‌اند و از گذشته یاد کرده‌اند که قبلاً مشهد می‌آمدم، ابوی آقای مروارید می‌آمدند و با هم ارتباط داشتیم. آقای میلانی بود، آیه الله دامغانی و سبزواری بودند اینها رفتند و جایگزین چه اندازه دارند؟[۲۶۰]

 فقیه سبزواری، از اعاظم علماء و اکابر فقهاء

حجت هاشمی خراسانی ، از شاگردان شهیر فقیه سبزواری و از مفاخر معاصر، می‌نویسد:

«فقیه سبزواری، از اعاظم علماء و اکابر فقهاء به‌شمار می‌رفت و جامع اکثر فنون؛ و حاوی اغلب علوم بود. صاحب قدّ رشید؛ و لحیهٔ سفید؛ و چشمانی درشت و اصلع. دارای پیشانی طولانی.

مردی فعّال و نیکو خلق، مظهر اسم (قاضی الحاجات)، خنده‌رو و طلیق الوجه، شیرین کلام و بذله گو .»[۲۶۱]

 فقیه سبزواری، بلند قامت، خوشرو، با محاسنی سپید و بلند

علی دوانی ، در کتاب نقد عمر، ضمن نقل خاطراتش از سفر به مشهد در سال ۱۳۲۷ شمسی؛ ودیدار با بزرگان حوزه علمیه مشهد، می‌نویسد:

«علما و مدرسین مشهد که دیدم اینها بودند: مرحوم میرزا علی اکبر نوغانی متولی مدرسه معروف نواب. مردی چهارشانه متوسط القامه. حاج شیخ علی اکبر نهاوندی، پیری بزرگسال با صورتی سفید و محاسنی انبوه، شیخ غلامحسین بادکوبه ای که تا حدی لکنت داشت و عینک می‌زد.

حاج میرزا حسین سبزواری که سیدی بلند قامت، خوشرو با محاسنی سفید و بلند بود. حاج میرزا احمد کفایی پسر مرحوم آیه الله آخوند خراسانی، آقا شیخ محمد رضا کلباسی، روحانی بلند قامت با عمامه و قیافه خاصی که داشت، آیت الله سید یونس اردبیلی، آقا شیخ کاظم دامغانی و آقا شیخ مجتبی قزوینی هم بودند که من ندیدم .»[۲۶۲]

 فقیه سبزواری، حافظ قران

سید مهدی طباطبایی:

«مرحوم حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در مشهد عالم بزرگی بود. مدتی زیادی خدمت ایشان بودم. یک هفته با ایشان حرم امام رضا (ع) می‌رفتم و اعمال و رفتارشان را زیر نظر می‌گرفتم تا از ایشان درس بگیریم. در حرم مطهر ایشان زیارت مختصری می‌خواند و در بالاسر سحرها اقلاً نیم جزء قرآن می‌خواند. حافظ قرآن بود. نماز شب را در راه رفتن به حرم می‌خواند و می‌فرمود: در هنگام راه رفتن خواندن قرآن مکروه است اما نماز شب کراهت ندارد.

مرد یافتم ایشان را. خیلی برای مردم کار می‌کرد. کارهای شخصی اش را خودش انجام می‌داد. حتی در منزلش گاو را خودش می‌دوشید. خیلی متواضع بود.

چند تشییع جنازه در مشهد خیلی باشکوه بود. یکی تشییع شیخ مهدی واعظ خراسانی و یکی تشییع مرحوم شیخ علی اکبر نهاوندی بود که در هوای برفی جمعیت زیادی گریه کنان در تشییع ایشان شرکت کردند.»[۲۶۳]

 تدریس خصوصی نهج البلاغه

حجت هاشمی خراسانی :

«و چون فقیه سبزواری تا کنون مردی خالی از هوا و مکر و ریا ندیده‌ام. ظاهر و باطنش یکی بود. از این رو، از جان و دل، بنده او شدم و حلقه غلامیش در گوش کردم و خدمت او نمودم و چون مرا مستعد ّ و قابل و با حقیقت و با صفا و با وفا دید، در تربیت من کوشید و جامه فضائل بر قامت من پوشید و اسرار و رموز بسیار به من آموخت و در دروس فقه و اصول او حاضر می‌شدم و تمام آن‌ها را مانند باقی دروس خود می‌نوشتم و با فرزند عزیز او، آقای حجه الاسلام والمسلمین آقا سید جواد دام بقائه، در درس خصوصی وی حاضر می‌شدیم از حکمت و فقه و اصول؛ و از وی تقاضا کردم نهج البلاغه امیر علیه السلام را برای من درس بگوید. قبول فرمود و بعد از نماز مغرب و عشاء، منزل می‌رفتیم و برای من درس می‌گفت و مطالب اورا می‌نوشتم و از مردم زمان، کسی را نمی‌شناسم که این کتاب را، نزد چنین عالمی، تحصیل کرده باشد .»[۲۶۴]

 فقیه سبزواری، از علمای اهل معنی

سید حسن ابطحی:

«یکی از علماء اهل معنی که دربارهٔ معارف و تزکیه نفس در منبر بسیار سخن می‌گفت و در مسجد گوهرشاد نماز می‌خواند آقای حاج میرزا حسین سبزواری بود. من به سخنان ایشان و مطالبی که دربارهٔ تزکیه نفس می‌گفت بسیار علاقه داشتم. معظم‌له بنا کننده باغ رضوان بود. این باغ رضوان در کنار صحن مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واقع شده بود که قبلاً مشهدی‌ها به این بخش از زمین که مدرسه شده بود قتلگاه می‌گفتند علت این نامگذاری این بود که وقتی افغانها به رهبری عبد المومن ازبک به مشهد و حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام حمله کردند و جمعی را در حرم مطهر کشتند آن کشته‌ها را در این مکان دفن نموده بودند و قبر مرحوم شیخ طبرسی هم در کنار همین قبرستان بود و وقتی که مرحوم آیه الله سبزواری این زمین را بصورت صحنی که اطرافش غرفه‌ها و حجراتی بود درآورد آن را به باغ رضوان نام گذاری کرد. در سال ۱۳۴۰ در روز وفات حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که مادرم از دار دنیا رفت او را در همین باغ رضوان به خاک سپردیم و یک علت مراجعت ما از قم به مشهد مقدس همین فوت مادرم بود و لذا از قم برای فعالیت‌های دینی و احیاناً درس و بحث به مشهد برگشتیم. در همه این برنامه‌ها مرحوم شهید هاشمی نژاد همراه من بود و لذا از سال ۱۳۴۱ شمسی در مشهد مستقر شدیم .»[۲۶۵]

 فقیه سبزواری، نهاوندی و کفایی در رأس علمای مشهد

محمد واعظ زاده خراسانی:

«غیر از فعالیت طلبه‌ها در حوزه، طلاب و علمای موجه دیگری چون حجت‌الاسلام نهاوندی، آیت‌الله سبزواری و مرحوم میرزا احمد بودند که خارج حوزه، فعالیت سیاسی می‌کردند؛ در واقع این افراد در رأس علمای مشهد بودند.»[۲۶۶]

روحیّات و اخلاق فقیه سبزواری

پرهیزکار، سلیم النفس، بذله گو، خوش مشرب، اهل تسامح، مهربان و جمع گرا، یاور بی پناهان

غلامرضا جلالی :

«مرحوم فقیه سبزواری، انسانی پرهیزکار، متقی، سلیم النفس، بذله گو و خوش مشرب بود. تنها به تدریس و اقامه جماعت قانع نبود. بر این باور بود که در راه خدمت به مردم مسلمان، از هرگونه امکانات مشروع و معقول باید استفاده نمود.

او با گرو گذاشتن حیثیت اجتماعی خود می‌کوشید منشأ خیر برای افراد بی بضاعت و مسمند باشد. ایشان پناه افرادی بود که در دوره ستمشاهی دستشان از همه جا کوتاه بود. اقدامات به موقع ایشان ده‌ها نفر از کسانی را که به دلایل سیاسی یا بر حسب قوانین زورمندان نظام، به اعدام محکوم شده بودند، از مرگ نجات داد.

فقیه سبزواری، انسان وارسته ای بود و روحی مهربان و جمع گرا داشت و سعادت خودرا در سعادت هم نوعان خود می‌جست و در این راه از هیچ کوششی دریغ نمی‌کرد. تقوا و تقیه مرحوم فقیه سبزواری، همه شبهاتی را که نسبت به ایشان در ذهن منتقدین به وجود می‌آمد، بر طرف می‌ساخت. پاکی و بی‌آلایشی و ساده زیستی فقیه سبزواری، همه چیزرا تحت الشعاع قرار می‌داد .»[۲۶۷]

ساده زیست و مردم گرا

کاظم مدیر شانه چی :

«بازاری‌ها و مردم عامی، به ایشان خیلی اقبال داشتند از لحاظ این که ایشان خیلی با مردم می‌جوشید یعنی مثلاً فرض کنید یک کسی اگر در تپل محله و نوغان یا در یک راه دوری از ایشان دعوت می‌کرد به یک آبگوشت خالص و چیز دیگری جز آبگوشت نبود، ایشان می‌رفت و با آن‌ها حشر داشت. این بود که مردم عامی و اینها هم، خیلی به ایشان توجه داشتند .»[۲۶۸]

در گذشت

میرزا حسین فقیه سبزواری، ۲۴ شوال ۱۳۸۶ برابر با ۱۵ بهمن ۱۳۴۵، پس از تحمل یک دوره بیماری، چشم از جهان فروبست. در تشییع پیکر او، سید محمد هادی میلانی، سید حسن قمی، میرزا احمد کفایی، طلاب و فضلای حوزه مشهد، شاگردان و مریدان، توده‌های مختلف مردم، استاندار خراسان و دیگر مسئولان بلندپایه مشهد حضور داشتند. گزارش‌ها و عکس‌های روزنامه‌های خراسان و آفتاب شرق؛ و یادداشت‌های نویسندگانی که از نزدیک شاهد صحنه‌ها بوده‌اند، حاکی از تشییع با شکوه از پیکر فقیه سبزواری در هوای بسیار سرد و توأم با ریزش برف بوده‌است.

روزنامه؛ خراسان؛ در گزارش خبری خود نوشت:

«حضرت آیت الله فقیه سبزواری، به رحمت ایزدی پیوست

با کمال تأسّف اطلاع حاصل شد که نزدیک به نیمه شب شنبه، حضرت آیت الله العظمی فقیه سبزواری، به رحمت ایزدی پیوسته‌اند.

مرحوم حضرت آیت الله سبزواری، از چند ماه پیش دچار بیماری گردیده و مدتی قریب به یک ماه در بیمارستان منتصریّه بستری گردیدند و پس از بهبودی نسبی به منزل مراجعت نمودند و از چند روز پیش دچار عارضه ناراحتی قلبی گردیدند و چون حال ایشان، شب شنبه رو به وخامت رفت، بلافاصله آقایان دکتر شهیدی و دکتر شاملو، پزشکان معالجشان، بر بالین ایشان حاضر شدند ولی متأسفانه معالجات مؤثر واقع نشد و ۲۰ دقیقه به ساعت ۱۲ شب، دار فانی را وداع گفتند.

از ساعت ۶ صبح، طبقات مختلف مردم و روحانیون که از فقدان حضرت آیت الله سبزواری مطلع شده بودند در منزل ایشان اجتماع نمودند. بازار مشهد تعطیل گردید و تا ساعت ۹ صبح، حضرات آیات عظام، کفایی، میلانی، قمی و آقایان حاج آقا مدرّس، میرزا جواد تهرانی، بروجردی و چند نفر از رؤسای ادارات و دوائر آستانقدس رضوی، روحانیون و محترمین شهر و هزاران نفر طبقات مختلف مردم حضور یافتند.

ساعت ۹/۵ صبح جنازه آن مرحوم درحالی که حضرات آیات عظام، هیئت‌های مذهبی و انجمن‌های دینی در حالی که اشک می‌ریختند و مرثیه می‌خواندند، آن را تشییع نموده، به صحن مطهر حضرت رضا علیه السلام منتقل نمودند.

در صحن مطهر، تیمسار سپهبد نادر باتمانقلیچ، نیابت تولیت آستانقدس و استاندار خراسان، تیمسار سرلشکر ارفع، مدیریت حوزه حرم مطهر، به تشییع کنندگان پیوستند.

جنازه حضرت آیت الله در ساعت ۱۲، به باغ رضوان برده شد و نظر به این که ایشان در زمان حیات وصیت نموده بودند که درشب به خاک سپرده شوند، در آرامگاه خانوادگی ایشان، در باغ رضوان به امانت گذاشته شد و ساعت ۶ بعد از ظهر روز گذشته، طی مراسم ساده ای با حضور فرزندانشان دفن گردیدند.

بطوری که خبرنگار ما گزارش می‌دهد، دیروز بعد از ظهر، از طرف تیمسار سپهبد باتمانقلیچ استاندار خراسان – نیابت تولیت آستانقدس رضوی، مجلس ترحیمی در دارالضیافه مبارکه از ساعت ۶ تا ۸ منعقد بود.

در این مجلس، کلیه رؤسای ادارات، محترمین، اصناف و طبقات مختلف مردم شرکت نمودند؛ و امروز از ساعت ۸ صبح تا شب نیز، مجلس ترحیمی از طرف آیت الله کفایی خراسانی در شبستان بزرگ مسجد گوهرشاد منعقد خواهد بود.

فردا ساعت ۸ صبح، مراسم خطبه برسرمزار آن فقید سعید در باغ رضوان برگزار خواهد شد و پس فردا، از طرف سلسله سادات رضوی مجلس ترحیم در مسجد گوهرشاد برگزار خواهد شد.

خراسان – فقدان حضرت آیت الله سبزواری را به جامعه روحانیت و فرزندان آن فقید سعید تسلیت می‌گوییم .»[۲۶۹]

روزنامه آفتاب شرق نیز گزارشی مفصل از این رویداد منتشر کرد.[۲۷۰]

غلامرضا جلالی، پژوهشگر زندگی، شخصیت و خدمات علمای برجسته حوزه علمیه خراسان می‌نویسد:

«فقیه سبزواری، در روز شنبه ۲۴ شوال ۱۳۸۶ هجری قمری برابر با ۱۳۴۵ هجری شمسی، در ۷۷سالگی، راه ناهموار دنیای ماده را به آخر رساند و روحش به دار قرار پرگشود.

از ایشان به هنگام فوت، جز خانه مسکونی واقع در فلکه شمالی حضرت، چیزی برای فرزندان نماند.

جنازه ایشان در میان انبوه جمعیت تشییع شد و برابر وصیت کنار محراب مدرس باغ رضوان که خود در آن تدریس می‌نمود، دفن شد. قبر ایشان امروزه با فاصله نه چندان دور از آرامگاه شیخ امین الدین طبرسی در فضای سبز که بر بقایای باغ رضون احداث شده‌است، قرار دارد .»[۲۷۱]

باغ رضوان، صحن رضوان، مرقد فقیه سبزواری

باغ رضوان که پیش تر فضای صحن رضوان کنونی را در اختیار داشت، از ساخته‌ها و خدمات میرزا حسین فقیه سبزواری در دهه ۱۳۳۰ بود که صحن چند منظوره ای را با مساحت شانزده هزار متر مربع و در دو طبقه احداث کرده بود و مدرسه علمیه ” سبزواریّه ” یا ” مدرسه کوچک باغ رضوان ” نیز بخشی از این فضا را در اختیار داشت.

سال ۱۳۵۴ خورشیدی، با اجرای طرح توسعه اطراف حرم توسط عبدالعظیم ولیان، نایب التولیه و استاندار خراسان، باغ رضوان نیز تخریب؛ و به فضای سبز تبدیل شد اما به مرقد و مزار فقیه سبزواری که در باغ رضوان واقع شده بود، آسیبی نرسید.

با احداث صحن رضوان در محل باغ رضوان، مزار و مرقد فقیه سبزواری و محمد تقی آملی، فقیه و فیلسوف معاصر فقیه سبزواری و از دوستانش که بنا بر وصیتش در کنار فقیه سبزواری به خاک سپرده شده، در همان جایگاه اولیه؛ و در محدوده بقعه شیخ طبرسی، در فضای سبز و گلکاری شده قرار دارد.[۲۷۲][۲۷۳][۲۷۴][۲۷۵][۲۷۶]

منابع 

۲۱۹.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحه ۴۸

۲۲۰.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحه ۵۱

۲۲۱.

↑ روزنامه خراسان، سال چهاردهم، شماره ۳۹۹۶، جمعه ۶ اردی بهشت ماه ۱۳۴۲، ۲ ذی حجه ۱۳۸۲

۲۲۲.

↑ بریده روزنامه خراسان

۲۲۳.

↑ ناگفته‌های نهضت ملی شدن صنعت نفت

۲۲۴.

↑ ملی شدن صنعت نفت از کجا شروع شد؟

۲۲۵.

↑ روحانیت و نهضت نفت

۲۲۶.

↑ مروری بر نقش روحانیون در ملی شدن صنعت نفت

۲۲۷.

↑ نقش مرجعیت دینی در نهضت ملی شدن نفت ایران

۲۲۸.

↑ لزوم شرکت در انتخابات، منبع:خراسان، سال سوم؛ شماره ۷۰۶، تاریخ:سه شنبه ۱۲ آذرماه ۱۳۳۰

۲۲۹.

↑ مجله نگاه حوزه، غلامرضا جلالی، تندیس پارسایی (نگاهی به زندگی پربار مرحوم آیت الله سید یونس اردبیلی)، ش۶، ص۱۱ ـ ۷

۲۳۰.

↑ محمّد علی رحیمیان، گلشن ابرار، جلد ۳، جمعی از پژوهشگران، نشر معروف، قم، ۱۳۷۹

۲۳۱.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحه ۴۸

۲۳۲.

↑ دانلود رساله هدایه الانام میرزا حسین فقیه سبزواری

۲۳۳.

↑ علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، جلد ۲۵، صفحه ۱۷۳

۲۳۴.

↑ فهرست کتاب‌های چاپی فارسی، جلد ۵، نویسنده:مشار، خان بابا، ناشر: مؤلف، محل نشر: تهران – ایران، صفحه ۵۴۵۸

۲۳۵.

↑ خبرگزاری تسنیم

۲۳۶.

↑ حوزه نت

۲۳۷.

↑ ماهنامه حافظ، نشریه داخلی، شماره ۷۱، تیر ۱۳۸۹

۲۳۸.

↑ سید محمد جواد فقیه سبزواری

۲۳۹.

↑ حوزه نت

۲۴۰.

↑ به یاد مرحوم آیت‌الله سید جواد فقیه سبزواری ره

۲۴۱.

↑ تصاویر

۲۴۲.

↑ فقیه سبزوار در خراسان

۲۴۳.

↑ نمایی از زندگی، شخصیت و خدمات آیت الله حاج میرزا صادق فقیه سبزواری (ره)

۲۴۴.

↑ پیکر آیت‌الله فقیه سبزواری در قم تشییع شد

۲۴۵.

↑ خبر گزاری رسمی حوزه، تصاویر/ تشییع پیکر آیت الله سید صادق فقیه سبزواری

۲۴۶.

↑ مدیر حوزه‌های علمیه درگذشت آیت الله فقیه سبزواری را تسلیت گفت

۲۴۷.

↑ در مراسم بزرگداشت استاد فقیه‌سبزواری عنوان شد:استاد فقیه‌سبزواری بدون شعار برای عمل به دستورات اسلام تلاش می‌کند

۲۴۸.

↑ در آیین نکوداشت سیدعلی نقی فقیه سبزواری مطرح شد؛ شاگردان صالح عمل صالح فقیه سبزواری

۲۴۹.

↑ حجت‌الاسلام دهشت:پاسداشت استاد فقیه‌سبزواری، یک بزرگداشت قرآنی است

۲۵۰.

↑ خاطرات شاگردان در مراسم تقدیر از استاد سید علینقی فقیه سبزواری

۲۵۱.

↑ شهر آرا، هفته نامه محلی مردم مشهد، پنجشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۴ شماره ۱۴۵

۲۵۲.

↑ گفتگو با استاد کاظم مدیر شانه چی

۲۵۳.

↑ گفتگو با واعظ زاده خراسانی و خزعلی

۲۵۴.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، صفحه ۱۳۰ تا ۱۴۵، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۲۵۵.

↑ یادها و خاطرات آیه الله حجت هاشمی خراسانی از مرحوم آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

۲۵۶.

↑ " کتابفروشی‌های پنجاه سال پیش مشهد "، مجله فرهنگی و هنری بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰، صفحه ۱۷۴

۲۵۷.

↑ زندگی‌نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

۲۵۸.

↑ روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود

۲۵۹.

↑ میرزا اسماعیل افتخار الحکماء طالقانی

۲۶۰.

↑ رسا نیوز

۲۶۱.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، صفحه ۱۳۰ تا ۱۴۵، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۲۶۲.

↑ صفحه ۱۷۶، کتاب نقد عمر، زندگانی و خاطرات علی دوانی، جلد اول، چاپخانه علامه طباطبایی

۲۶۳.

↑ گفتگوی علیرضا نوروزی با سید مهدی طباطبایی

۲۶۴.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، صفحه ۱۳۰ تا ۱۴۵، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۲۶۵.

↑ کانون بحث و انتقاد دینی

۲۶۶.

↑ شبکه اجتهاد

۲۶۷.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ - ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور

۲۶۸.

↑ متن گفتگوی ویدئویی با استاد کاظم مدیر شانه چی پیرامون شخصیت و خدمات مرحوم فقیه سبزواری

۲۶۹.

↑ روزنامه خراسان، شماره ۵۰۹۱، یکشنبه ۱۶ بهمن ۱۳۴۵

۲۷۰.

↑ روزنامه آفتاب شرق، سال چهلم، شماره ۹۰۳۹، ۱۵ بهمن ۱۳۴۵

۲۷۱.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ - ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور

۲۷۲.

↑ فقیه سبزواری، سازنده مدرسه باغ رضوان

۲۷۳.

↑ صحن رضوان

۲۷۴.

↑ تولیدات ویژه صدا و سیما، مرکز خراسان رضوی

۲۷۵.

↑ صحن رضوان کنونی حرم امام رضا علیه السلام، یادگار باغ رضوان سابق

۲۷۶.↑ تصویری از موقعیت مرقد آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری در صحن رضوان حرم امام رضا علیه السلام

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت سوم)

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت سوم)

 

برخی آثار و خدمات فقیه سبزواری

میرزا حسین فقیه سبزواری، طیّ چهل سال مرجعیّت دینی در مشهد، منشأ آثار و خدمات بسیار در مشهد، سبزوار و نقاط دیگر در داخل و خارج از کشور بوده‌است.

برخی از آثار و خدمات و کمک‌های او عبارتند از:

دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا علیه السلام [۱۴۰][۱۴۱] ،کلید داری ضریح علی بن موسی الرضا در طول چهل سال[۱۴۲]، احداث کوی طلاب مشهد با واگذاری بیش از دو هزار و پانصد قطعه زمین به طلاب مشهد     ، تعبیه زمین مسجد کوی طلاب که پس از درگذشتش ، به وسیله نیکوکاران ساخته ؛ و به نام ؛ مسجد آیه الله فقبه سبزواری ؛ ، نامگذاری شد . [۱۴۳] احداث باغ رضوان ( صحن رضوان کنونی )     ، احداث مدرسه سبزواریّه ( مدرسه کوچک باغ رضوان )     ، احداث آرامستان گلشور    [۱۴۴] ، حمایت از ملی شدن نفت ایران با صدور فتوی     ، احداث مغتسل الرضا    ، احداث مسجد احمدآباد، احداث مسجد بهار در نخریسی ، خانه سازی برای سیلزدگان مشهد    [۱۴۵] ، احداث مدرسه علمیه در کویته پاکستان[۱۴۶] ، احداث شبستان شرقی مسجد جامع سبزوار     ، احداث مدرسه علمیه محمدیه در سبزوار    ، احداث آرامگاه میرزا موسی در سبزوار، تکمیل درمانگاه رازی ، کمک به احداث حسینیه اصفهانی‌ها    ، احداث تکیه سیدها، احداث حسینیه فقیه سبزواری، کمک به تعمیر مدرسه عوضیه قوچان ، کمک به زلزله زدگان بویین زهرا     ، کمک به بیمارستان مسلولین مشهد     ،حمایت از صدرالاشراف استاندار خراسان برای درمان گسترده تراخم و کچلی شایع در خراسان جنوبی، سرپرستی پانزده هزار حج گزار ایرانی در سال ۱۳۲۷ خورشیدی، دو بار، دیدار و گفتگو با پادشاه سعودی در زمینه بازسازی قبور ائمه در بقیع، [۱۴۷][۱۴۸] تأمین نان طلاب    ، تأمین سوخت و پوشاک زمستانی و نان مستمندان در سال های جنگ جهانی دوم، کمک به فقرای مشهد پس از جنگ جهانی دوم، کمک به بیماران فقیر و پرداخت هزینه درمان و داروی آن‌ها، پرداخت هزینه بازگشت مسافران و زائران در راه مانده، پایان دادن به نزاع مسلمانان و یهودیان مشهد،[۱۴۹] حضور در آیین غبار روبی ضریح در طول چهل سال، اقامه جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء در شبستان سبزواری مسجد گوهرشاد و سحرگاهان بالاسر مضجع شریف علی بن موسی الرضا در طول چهل سال، تدریس خارج فقه و اصول، تدریس فلسفه[۱۵۰] ، پرداخت مقرری به ائمه جماعات مساجد مشهد، صدور اجازه علمی برای فرهیختگان، اعزام وعاظ و خطیبان در فرصت‌های مختلف جهت تبلیغ، حمایت از نخبگان و پژوهشگران و سخنوران، حل مشکل نظام وظیفه طلاب مشمول و مکاتبات پیوسته با مدیران نهادها و مسئولان اداره‌ها در جهت حل مشکلات مردم. نجات بسیاری از بی گناهان از زندان و اعدام . [۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶]

دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا علیه السلام

از حوادث و خاطرات مهمی که فقیه سبزواری در زندگی‌نامه خودنوشت به آن اشاره کرده، دو بارحضور در مراسم تغییر سنگ و ضریح علی بن موسی الرضا، یک بار درسال ۱۳۵۲ قمری، برابر با ۱۳۱۲ خورشیدی؛ و بار دیگر، در ماه شعبان سال ۱۳۷۹ قمری برابر با بهمن ماه ۱۳۳۸ خورشیدی است. در زمینه این دو حادثه بزرگ می‌نویسد:

«به واسطه کهنه شدن صندوق مطهر روی قبر مطهر که در زمان تولیت اسدی، ضریح مقدس را برداشته و میان حرم مطهر در حدود یک متر خاک دست رس بود که برداشته شد و چند صورت قبر از خوانین ازبک پیدا شد و پس از برداشتن خاک، تمام میان حرم مطهر را شفته و بتون آرمه نمودند و متصدی آقای حاجی ملا هاشم صاحب «منتخب التواریخ» و آقای حاجی آقا حسین قمی و آقای حاجی میرزا احمد کفائی بود و اتفاقاً روی قبر مطهر که خاک برداری شد روی قبر مطهر قبر گچی درآمد که هفت مرتبه گچ شده بود، آن را برداشته سردابی ظاهر شد که معلوم شد قبر مطهر ثامن الائمه و قبر هارون میان سرداب است. دیگر تصرفی نکردند غیر آن که روی قبر مطهر را چند میل آهن گذاشته و با بتون آرمه محکم نموده و سنگ مرمر که حجار باشی ساخته بود روی قبر گذاشته و ضریح را گذاشته و این در سنه ۱۳۵۲ قمری بود؛ و ایضاً در سنه ۱۳۷۹ ماه شعبان تحت نظر عده‌ای از علما که یکی خود حقیر بود، تعمیرقبر مطهر شد.»[۱۵۷][۱۵۸]

شاهد عینی حمله روس‌ها به حرم علی بن موسی الرضا

از خاطرات میرزا حسین فقیه سبزواری، حضور غافلگیرانه در صحنه حمله روس‌ها به حرم علی بن موسی الرضا در فروردین ماه ۱۲۹۱ست که یاد داشت او از این حادثه، به عنوان شهادت و سندی محکم از یک شاهد عینی، مورد توجه و استناد تاریخ پژوهان قرار گرفته‌است .

خبرگزاری رضوی    ، برای نخستین بار اقدام به انتشار این خاطره و تحلیل ریشه‌ها و پی آمدهای حادثه کرده‌ است . [۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳]

حضور در واقعه گوهرشاد تیرماه ۱۳۱۴

در پی مخالفت مردم مشهد با فرمان رضاشاه مبنی بر اتحاد شکل لباس مردم ایران و استفاده اجباری از کلاه دوره دار، حاج آقا حسین قمی، از علمای برجسته مشهد، به منظور گفتگو با رضاشاه و منصرف کردن او از تصمیمش؛ و پیشگیری از آغاز هرج و مرج و بلوای منتهی به خونریزی، با صلاحدید علمای مشهد، عازم تهران شد. در تهران گفتگویی انجام نشد و حاج آقا حسین قمی را به دستور رضاشاه در شهر ری محصور و ممنوع الملاقات کردند.

خبر اتفاقی که در تهران افتاد به مشهد رسید و مردم با تهییج و تشویق بهلول در مسجد گوهرشاد به تحصّن نشستند تا حاج آقا حسین قمی آزاد شود و به مشهد بازگردد.

فقیه سبزواری، در زندگی‌نامه خود نوشت[۱۶۴] ، شرحی از دیده‌ها و شنیده‌های خود از این واقعه را منعکس کرده، ضمن این که به عنوان جوان‌ترین مجتهد آن هنگامه، دوبار سخنرانی کرده، رایزنی‌هایی با حاج شیخ علی اکبر نهاوندی و حاج شیخ مرتضی آشتیانی از علمای پیشکسوت؛ و دیدار و گفتگو با اسدی نایب التولیه و پاکروان استاندار، به منظور پیشگیری از حمله نظامیان به مسجد و مردم بی دفاع داشته‌است.

خاطرات فقیه سبزواری از حضور در واقعه گوهرشاد، از معدود اسناد مکتوبِ معتبر و بجا مانده از این حادثه بزرگ است که مورد استفاده مورخین و پژوهشگران در دهه‌های اخیر قرار گرفته‌است.[۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱]

خانه سازی برای سیلزدگان

از تلاش های میرزا حسین فقیه سبزواری در جهت کمک به مستمندان ؛ و در مسیر سازندگی و خدمت به مشهد و ساکنان این شهر ، خانه سازی برای سیلزدگان سال ۱۳۷۲ قمری برابر با ۱۳۳۱ خورشیدی است .

میرزا حسین برای شهروندان فقیر و نا به سامانی که در اثر جاری شدن سیل ، تمام زندگی خودرا از دست داده بودند و بودجه ای برای ساخت سرپناهی نداشتند ، با تشویق نیکوکاران به مشارکت در این امر خیر، هزار خانه در خیابان خواجه ربیع ، انتهای خیابان تهران و نخریسی مشهد ساخت و رایگان و بلا عوض در اختیارشان گذاشت . [۱۷۲]

محسن صدر نخست‌وزیر و رئیس اسبق مجلس سنای ایران که همزمان با جاری شدن سیل در مشهد، به استانداری خراسان منصوب شده بود، در خاطرات خود ، این حادثه غم انگیز و خسارت ها و پی آمدهایش را شرح داده ؛ واز تلاش ها ، خدمات و سرپرستی میرزا حسین فقیه سبزواری برای ساماندهی آسیب دیدگان ، خانه سازی و واگذاری خانه ها به سیلزدگان مستمند و بی نوا ، یاد و ستایش می کند . [۱۷۳]

تأسیس کوی طلاب با واگذاری نزدیک به سه هزار قطعه زمین رایگان به طلاب

از جمله خدمات میرزا حسین فقیه سبزواری به حوزه علمیّه مشهد در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، برنامه‌ریزی جامع برای تأمین مسکن طلاب بود. باورداشت که اجاره نشینی و دغدغه نداشتن مسکن در کنار دغدغه‌های دیگر، مهم‌ترین چالش در پیشرفت تحصیلی؛ و عامل ایجاد رکود پایدار در فرایند مطالعات، مباحثات و تحقیقات علمی آن هاست. بدین منظور، با استفاده از قدرت نفوذ خود، نزدیک به سه هزار قطعه زمین سیصد متری از آستانقدس رضوی در منطقه محرابخان در شمال شهر مشهد دریافت؛ و بدون سخت‌گیری و تشریفات خاص، به طلبه‌ها، فضلا و اساتید حوزه علمیه مشهد، بلا عوض و رایگان واگذار کرد و به کوی طلاب شهرت یافت. حتی شخصاً، پیگیر خدمات پس از واگذاری زمین‌ها، نظیر احداث شبکه برق و آب و حمل و نقل و تأسیسات ضروری همچون کلانتری و درمانگاه و مسجد و فروشگاه‌های ضروری بود تا رفاه طلاب تأمین شود و دغدغه کمتری برای ادامه تحصیل داشته باشند.

کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان؛ گفته‌است:

«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت می‌کرد. تدریس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی می‌رسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمین‌های کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت.»[۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹] [۱۸۰]

مسجد فقیه سبزواری، کوی طلاب

گرچه اجل مهلت نداده‌است که با حضور و نظارت میرزا حسین فقیه سبزواری، بنیانگذار کوی طلاب مشهد، مسجد این منطقه نیز احداث شود اما همزمان با واگذاری زمین‌ها به طلاب، دو قطعه زمین به مساحت جمعاً ششصد متر را برای ساختمان نخستین مسجد کوی طلاب در نظر گرفته‌است که بعداً توسط افراد خیّر، به نام ” مسجدآیت الله فقیه سبزواری ” ساخته و نامگذاری می‌شود.

آمار و شمار خبرها و گزارش‌های منتشر شده توسط خبرنگاران و گزارشگران و عکاسان خبرگزاری‌ها و رسانه‌های حقیقی و مجازی، حاکی است که مسجد فقیه سبزواری، از مساجد فعال و نمونه و اثر گذار در کلان‌شهر مشهد است و در تجمیع و تلفیق فعالیت‌های دینی و عبادی و اجتماعی و آموزشی و هنری و ورزشی و برگزاری مسابقات و جشنواره‌ها، خصوصا در برگزاری مسابقات بین المللی قران ؛ و گسترش فرهنگ قرانی در ابعاد مختلف، موفق بوده و پیشگام و هدفمند، همگام با زمان و همراه با جوانان و نسل جدید، در تلاش است.[۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵]

احداث شبستان شرقی مسجد جامع سبزوار، از آثار تاریخی فاخر ایران

مسجد جامع سبزوار، از آثار فاخر تاریخی کشور با سابقه ای در حدود هشتصد سال است.

این مسجد در تاریخ ۲۷ / ۱۰ / ۱۳۵۵ تحت شماره ۱۳۱۶ در فهرست آثار تاریخی کشور به ثبت رسیده‌است و از ذخائر نفیس هنری و معماری و تاریخی و فرهنگی و دینی ایران است.

سال ۱۳۸۵ قمری برابر با سال ۱۳۴۴ خورشیدی، با کمک مالی حسین خان غنی و به اهتمام میرزا حسین فقیه سبزواری، ضمن احداث شبستان‌های شرقی مسجد، تعمیرات اساسی سایر بخش‌ها نیز انجام شد.

در خفنک در وسط شبستان که تماماً مزین به کاشی است این عبارت با خط درشت نستعلیق کاشی سفید بر زمینه لاجوردی نوشته شده:

(بسمه تعالی بانی معظم مرحوم حسین خان غنی بسعی حضرت آیت الله العظمی آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در سال ۱۳۸۵ قمری با تمام رسید)

و در زیر این عبارت با خط نستعلیق ریز مرقوم شده :

(بقلم حاج محمد حسن رضوان کتیبه نویس آستان قدس رضوی و به کاشی پزی استاد محمود معاونی)

و در همین خفنک با خط نستعلیق درشت در دو قسمت نوشته شده عجلوا بالصلوه قبل الفوت و عجلوا بالتوبه قبل الموت . [۱۸۶][۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰]

احداث مدرسه علمیّه محمدیّه در سبزوار

مدرسه علمیّه ” آیه الله فقیه سبزواری ” معروف به ” محمدیه “، یکی از آثار و یادگارهای میرزا حسین فقیه سبزواری در سبزوار است که در فهرست بناهای ثبتی سبزوار در تاریخ ۱۱ / ۱۲ / ۱۳۸۱ تحت شماره ۷۴۸۴ میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی سبزوار ثبت شده‌است.

از این مدرسه که در جوار آرامگاه میرزا موسی فقیه سبزواری واقع شده، هم‌اکنون به عنوان مرکز عالی تربیت مدرس قران کریم استفاده می‌شود.[۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴][۱۹۵]

احداث مدرسه علمیّه در شهر کویته پاکستان

شوال سال ۱۳۸۵ قمری برابر با بهمن ۱۳۴۴ خورشیدی ، به قصد حج برای مرتبه چهارم ، زمینی و از مسیر زاهدان ، وارد پاکستان شده و چند روزی به تقاضای مقلدان و دوستداران خود ، در شهر کویته ، ماندند . میزبان میرزا حسین فقیه سبزواری در کویته ، آقای غزنوی اعلم العلمای آن دیار ؛ و سردار اسحاق خان از بزرگان شهر بود .

میرزا حسین در نخستین روزهای اقامت ، با توجه به این نکته که بیشتر ساکنان کویته شیعه ؛ و طلاب حوزه علمیه ، فاقد مدرسه هستند ، مقدمات احداث مدرسه ای مجهز به منظور سکونت و تحصیل طلاب را فراهم کردند و با انتخاب هیئت امنا ؛ و گماردن مسئولان هربخش برای پیگیری امور مربوط به ساخت مدرسه تا پایان کار ، کویته را ترک ؛ و با همراهان ، به سمت کراچی حرک کردند .[۱۹۶] [۱۹۷]

تأمین نان حوزه علمیه خراسان

از خدمات میرزا حسین فقیه سبزواری به حوزه علمیه مشهد و برخی حوزه‌های علمیه خراسان بزرگ، تأمین نان طلاب بود. مهرهای کاغذی چاپ کرده بود که با هر قطعه آن مشخص بود هر طلبه مجرّد یا متأهّل، ماهانه چقدر می‌توانند از نانوایی‌هایی که میرزا حسین با آن‌ها قرار داد داشت، نان دریافت کنند. متأهل‌ها دوبرابر مجردها سهمیه داشتند.

این اقدام میرزا حسین، تأثیر قابل توجهی در بهبود امرار معاش؛ و تنظیم اقتصاد خانواده طلاب، خصوصاً در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم که قحطی و گرانی گسترش پیدا کرده بود داشت.[۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰]

توزیع نان و سوخت و پوشاک بین فقرای مشهد در سال ۱۳۲۱

درسال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر با ۱۳۲۱ شمسی که بر اثر جنگ بین‌الملل دوم، ایران به اشغال قوای اجانب درآمده و کشور دچار قحطی و کمیابی غلات و خواروبار گردیده و شهر مشهدرا نیز گرسنگی فراگرفته و زندگی را بر مردم ناگوار و دشوار ساخته بود. علاوه بر کمبود مواد غذایی، افزایش سرسام آور قیمت هانیز، طبقات ناتوان و فقیر را به استیصال و بیماری و درماندگی کشانده بود و به دلیل کمبود و گرانی نان، بسیاری از فقرا از گرسنگی مردند، میرزا حسین فقیه سبزواری بپاخاسته، با همت عالی و تلاش بسیار، با تهیه متجاوز از یکصد وشصت هزار کوپن نان و توزیع بین فقرا در طول یک سال قحط زده. آنان را از گرسنگی و مرگ نجات دادند.

توزیع سوخت و پوشاک گرم بین بینوایان

از خدمات دیگر میرزا حسین در طول چند سال پس از جنگ جهانی ذوم، تهیه و تدارک مقادیر بسیاری ذغال و پوشاک گرم و پتو و پوستین؛ و توزیع بین فقرا برای محافظت آنان از سرمای سخت و شدید زمستان مشهد و اطراف مشهد بود.[۲۰۱][۲۰۲]

کمک به گسترش بهداشت همگانی و سلامت شهروندان

علاوه بر کمک شایانی که میرزا حسین فقیه سبزواری به بیمارستان مسلولین مشهد در روزی که برای بازدید و عیادت بیماران آنجا رفته بودند، کردند، حمایت از سید محسن صدرالاشراف استاندار خراسان برای خرید تجهیزات پزشکی درمان تراخم و کچلی از خارج از کشور با همیاری مردم، از جمله خدمات فقیه سبزواری در جهت توسعه بهداشت همگانی و سلامت شهروندان است.

صدر الاشراف ، ضمن سفری که به جنوب خراسان کرده ، با وضع رقّت آور فقرا در شهرهای تربت حیدریه و تربت جام و قاینات و بیرجند و کاشمر و فردوس و طبس و روستاهای بین راه آشنا می شود و اکثر کودکان آن مناطق را مبتلا به کچلی و تراخم می بیند .

بودجه لازم برای خرید تجهیزات پزشکی جهت درمان کچلی و تراخم نداشته و از کمک دولت هم نا امید بوده است . با رئیس بهداری خراسان مذاکره می کند که از زوار عتبات مقدسهٔ عراق که برای تلقیح آبله و حصبه که برحسب حکم دولت مقرر بود به بهداری مراجعه می‌کنند نفری صد ریال و از اشخاصی که قاصد حج هستند نفری بیست ریال برای خرید چند دستگاه برق معالجه کچلی و تراخم درخواست کند نه اجبار بلکه بطور رضایت از آنان بگیرد.

حمایت از صدرالاشراف برای ریشه کنی تراخم و کچلی از خراسان جنوبی

صدر الاشراف در خاطراتش می نویسد :

« آقای حاج میرزا حسین سبزواری ، از علماء متنفّذ مشهد که مورد احترام و اعتماد مردم خراسان است در این قصد با من مساعدت کرد و بمردم القاء نمود که پرداخت این وجه جزئی وسیلهٔ توفیق زیارت و از بهترین عبادات است و زوار و قاصدین حج به رضایت این مبلغ را پرداختند و با مبلغی که در طی دو سال از این راه تهیه شد جند دستگاه به بندر خرمشهر وارد شد ولی هنوز حمل به مشهد نشده بود که من از استانداری خراسان معزول شده آمدم و بعد از آن خبر ندارم به مشهد وارد و بکار افتادند یا نه؟»[۲۰۳][۲۰۴]

مبارزه با تبعیض نژادی و یهودی‌ ستیزی در مشهد

واقعه ؛ الله داد ؛ را ختم به خیر کرد

روزهای ۲۶ و ۲۷ فروردین ماه ۱۳۲۵، در اثر سوء تفاهم ساده ای، مسلمانان و یهودیان مشهد در محله یهودیان درگیر می‌شوند که با میانجی گری شیخ علی اکبر نهاوندی و صدور اعلامیه برای آتش‌بس از سوی میرزا حسین فقیه سبزواری، حادثه کوچکی که می‌رفت به غائله ای بزرگ در جهت یهودی‌ستیزی تبدیل شود، پایان می‌گیرد و هر دو سوی نزاع، به احترام این دو عالم بزرگوار؛ و نصیحت و توصیه آنان به لزوم زندگی مسالمت آمیز مسلمانان با یهودیان، دست از جدال و منازعه می‌کشند و زندگی صمیمی در کنار یکدیگر را از سر می‌گیرند.

این ماجرا، معروف به ” واقعه الله داد ” می‌باشد.[۲۰۵]

دفن جیگی جیگی در حرم با فتوای فقیه سبزواری

میرزا حسین ، رفیق بینوایان و طرفدار فرودستان جامعه بود

جیگی جیگی، نام مطرب دوره‌گرد و عروسک گردانی است که بیشتر معروفیت او به خاطر قصه فوت و چگونگی دفن اوست. تمام پیرمردها و پیرزن‌های مشهدی که در دهه۳۰ و ۴۰ تا امروز در مشهد زندگی می‌کنند یا خود شاهد دفن او بوده‌اند یا قصه دفن او را شنیده‌اند؛ می‌گویند در سال ۱۳۴۲ وقتی جیگی جیگی مرد، جنازه او را شهرداری یا به قولی مردم محله نوغان مشهد به غسالخانه که آن زمان در میدان طبرسی امروز است، می‌برند. هم‌زمان مردی تاجر نیز می‌میرد و جنازه او را برای غسل به همان مکان می‌آورند. قرار بود روز بعد جنازه جیگی جیگی بی کس و بی همراه را به «گلشور » معروف ببرند و دفن کنند و جنازه مرد تاجر به حرم منتقل شود. آن زمان قبرستان گلشور عمومی و رایگان و تهیه قبر در حرم مطهر امام رضا بسیار گران بود و هر کسی توان پرداخت چنین هزینه ای را نداشت اما خواست امام رضا یا بازی تقدیر یا هر آنچه اسمش را بگذاریم، موجب شد که جنازه مرد تاجر به جای جیگی جیگی به گلشور برده و دفن شود. وقتی خانواده مرد تاجر می‌خواستند میت خود را دفن کنند، متوجه شدند که او جیگی جیگی ننه خانم است. ازاین رو از مراجع تقلید آن زمان میرزا حسین فقیه سبزواری و سید محمد هادی میلانی اجازه نبش قبر می‌خواهند تا مرد تاجر را از گلشور به حرم منتقل کنند اما آن‌ها دستور می‌دهند که جیگی جیگی را در حرم دفن کنند و مرد تاجر هم در قبرستان عمومی باقی بماند. هم‌اکنون در مشهد، فستیوالی با برند جهانی جیگی جیگی پا گرفته که محور جشنواره‌هایش، هنر عروسک گردانی است.[۲۰۶][۲۰۷][۲۰۸][۲۰۹]

مسلمان شدن روش بولون در حضور فقیه سبزواری

روش بولون (Roch Boulvin) در دسامبر ۱۹۱۲ در شهر کاین گویان فرانسه واقع در شمال برزیل بدنیا آمد. پس از تحصیلات متوسطه در بلژیک در سال ۱۹۳۶ برای تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه بروکسل پذیرفته شد، پدرش مهندس و شاغل در امورکنسولگری بلژیک در این شهر بود. دکتر بولون در سال ۱۹۴۰ دستیار افتخاری پروفسور دوهارون شد و پس از تکمیل تحصیلات پزشکی که با راهنمایی اساتیدی چون پروفسور دانی، پروفسور کورین، پروفسور مارتن و لون بائر صورت گرفت. در سال ۱۹۵۵ بنا بر دعوت وزارت دربار ایران به خصوص در اثر مساعی حسین اسدی به ایران و مشهد آمد و با توجه به قراداد آستان قدس رضوی با ایشان از مرداد ماه ۱۳۳۴با مبلغ ماهیانه ۱۰۰۰دلار به مدت ۳ سال در بیمارستان شاهرضا به عنوان رئیس بخش جراحی مشغول خدمت شد. این قرارداد بعدها تمدید شد به طوری که بولون مدت ۱۵سال ریاست بخش جراحی بیمارستان شاهرضا را بر عهده داشت.

دوران خدمت وی مقارن با دوره مسؤولیت دکتر شادمان، مهران، سیدجلال تهرانی، عزیزی، باتمانقلیچ و پیرنیا در آستان قدس بود. دکتر بولون از بدو ورود به مشهد متوجه اشکالات عمده‌ای در جریان کار بخش جراحی بیمارستان شد؛ مشکلاتی از قبیل نداشتن سیستم پرستاری صحیح و سرپرستار مسئول کمبود بانک خون برای بیماران عمل شده، فقدان متخصصین رشته‌های مختلف جراحی، نقص تجهیزات و وسایل جراحی و مواردی از این قبیل؛ بنابراین وی با تشکیل بایگانی برای بیماران در امر پزشکی نظم به وجود آورد. بولون دارای دو پسر بنام‌های میشل و کلود بود و همسرش هم مدتی به عنوان مدرس زبان فرانسه در دانشکده ادبیات مشهد مشغول تدریس بود. ایشان حدود ۱۱۹ مقاله علمی در مجلات جراحی فرانسه، بلژیک، لبنان و ایران به چاپ رسانیده بود و در سمینار های پزشکی خارج از کشور حضور فعال داشته‌است. برای اولین بار اسپلنوپورتوگرافی را با متد خاص خود متداول ساخت و کمی پس از او پروفسور لژ این کار را در فرانسه انجام داد وآن را بین‌المللی ساخت. مطالعات عمده بولون دربارهٔ کیست هیداتیک، سل اعضای مختلف، بیماری کیسه صفرا و مجاری صفرا و زخم‌های معده و اثنی عشر بود. حضور پروفسور روش بولون در بیمارستان شاهرضا از این جهت مهم و حائز اهمیت است که برای نخستین بار’جراحی نوین در ایران شکل می‌گیرد. با توجه به امکاناتی که آستان قدس رضوی در اختیار بولون قرار می‌دهد بخش جراحی بیمارستان شاهرضا از تجهیزات مدرن بهره‌مند می‌شود. پروفسور بولون که مردی انسان دوست و متعهد در کارش بود قریب به ۱۵ سال صادقانه در بیمارستان شاهرضا به عنوان رئیس بخش جراحی خدمت نمود. از خصوصیات اخلاقی بولون کمک به بیماران نیازمندبود.

روش بولون اواخر عمر با تشرف به دین اسلام در محضر آیت الله سبزواری مسلمان شد و نام عبدالله را برای خود انتخاب کرد ،

سرانجام بر اثر سکته قلبی در ۱۴ مرداد ۱۳۴۸ فوت کرد و در ضلع شرقی بقعه خواجه ربیع به خاک سپرده شد.[۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳]

مسلمان شدن وینچنزو بیانکینی در محضر فقیه سبزواری

پزشکِ عاشق و نقاش وینچنزو بیانکینی (Vincenzo Bianchini)، متخصص بیماری مالاریا بود که از ایتالیا چمدانش را به مقصد ایران بست. او در اوایل سال ۱۳۲۹ه‌. ش، برای خدمات‌رسانی در حوزه بهداری روستایی چناران و قریه گناباد به استخدام آستان قدس رضوی درآمد و احتمالاً اولین پزشک مسیحی بود که در این مجموعه مسلمان شد. روزنامه‌های متعددی آن روزها از ماجرای مسلمان شدن این دکتر سرشناس نوشتند، از آزادی و خراسان بگیرید تا ستاره ملت . اما روایت روزنامه طوس از این اتفاق چنین بود: «دکتر بیانکینی در ۱۰ آبان ۱۳۲۹ به دین مبین اسلام مشرف شده‌است.»

وی برای مطالعه دربارهٔ احکام اسلام به منزل فقیه سبزواری رفت و آمد داشته تا این‌که در روز چهارشنبه ساعت ۳:۳۰ بعدازظهردر حضور تعدادی از بزرگان شهر و خبرنگاران ابتدا شهادتین به زبان جاری کرد و پس از صرف چای، دست فقیه سبزواری را بوسید و نامش را «ابوالفتح رضا» گذاشت.

او با جلال آل‌احمد نیز دوست بود و آل احمد در کتاب ارزیابی شتابزده ، توصیف او را از زبان خودش این گونه نگاشته‌است:

«اینک هشت سال است که در ایران به‌سر می‌برم و اوقاتم به مداوای اهالی شهرها و قصبات دورافتاده از مراکز بزرگ می‌گذرد. در روستای گناباد (در نزدیکی چناران)، در هرند ، در قاین ، ارسنجان ، شاهی و چمن‌سلطانیه ، زن، مرد، کودک و پیر و جوان مرا می‌شناسند. من با درد و غم آنان [۲۱۱]     شریک بوده‌ام. در تنهایی و سکوت و تولد و مرگشان با آن‌ها به‌سر برده‌ام.»[۲۱۴]

دکتر وینچنزو بیانکینی پس از مسلمان شدن، در محل خدمتش کلیه زارعان املاک آستان قدس را مجانی مداوا می‌کرده‌است. اما آقای دکتر ایتالیایی، خدمات متعددی به پزشکی ایران داشت و در نقاط مختلفی از کشورمان خدمت کرد. در روایت‌های تاریخی، به انضمام عنوان «پزشکی» از مهارت او در عرصه نقاشی و شعر نیز گفته شده‌است.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] [۲۱۸]

منابع :

۱۴۰.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۱۴۱.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵ http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf

۱۴۲.

↑ کتاب زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام، حسین عماد زاده اصفهانی، جلد دوم، صفحه ۱۴۸

۱۴۳.

↑ مسجد و مدرسه آیت الله فقیه سبزواری

۱۴۴.

↑ صفحه ۷۱، کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی و محمد ناصری، بورس کتاب، مشهد، ۱۳۴۶

۱۴۵.

↑ مجله وحید، شهریور ۱۳۵۰، شماره ۹۳ و کتاب خاطرات سید محسن صدرالاشراف

۱۴۶.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، صفحه ۶۵

۱۴۷.

↑ روزنامه خراسان، سال چهاردهم، شماره ۳۹۹۶، جمعه ۶ اردی بهشت ماه ۱۳۴۲، ۲ ذی حجه ۱۳۸۲

۱۴۸.

↑ بریده روزنامه خراسان

۱۴۹.

↑ http://shahraraonline.ir/news/۹۲۴۴۵

۱۵۰.

↑ فصلنامه حکمت رضوی که نام سابقش فروغ اندیشه بوده، از انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، تابستان ۱۳۸۳ - شماره ۸

۱۵۱.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵ http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf

۱۵۲.

↑ گزیده مشاهیر مدفون در حرم رضوی:عالمان دینی. ابراهیم زنگنه قاسم‌آبادی؛ با همکاری:غلام رضا جلالی، مشهد: بنیاد پژوهش‌های اسلامی آستان قدس رضوی، صفحه ۱۱۲، جلداول‌

۱۵۳.

↑ منار الهدی فی الأنساب، نویسنده: اعلمی حائری، محمدحسین، محقق: حائری، احمد، ناشر: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله علیه، محل نشر:قم – ایران، سال نشر:۱۳۸۱، صفحه ۲۵۷

۱۵۴.

↑ محمد محسن آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج ۲، ص ۶۵۷

۱۵۵.

↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۵۲

۱۵۶.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۱۵۷.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۱۵۸.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵ http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf

۱۵۹.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری صفحات ۲۶ تا ۳۰

۱۶۰.

↑ خبرگزاری ایسنا

۱۶۱.

↑ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی

۱۶۲.

↑ نهضت مشروطه و سرنوشت سه رویکرد سیاسی علمای مشهد

۱۶۳.

↑ مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی

۱۶۴.

↑ زندگی‌نامه خود نوشت آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۱۶۵.

↑ نگاهی به نقش حاج آقا حسین قمی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران

۱۶۶.

↑ زندگی‌نامه خود نوشت آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۱۶۷.

↑ خاطرات یک شاهد عینی از واقعه گوهرشاد

۱۶۸.

↑ آیه الله فقیه سبزواری:گفتند باید منبر بروی

۱۶۹.

↑ تصاویری از نقش آفرینان واقعه گوهرشاد

۱۷۰.

↑ کتابخانه مجازی الفبا، حضور آیه الله فقیه سبزواری در واقعه گوهرشاد

۱۷۱.

↑ گفتگو با واعظ زاده خراسانی و خزعلی

۱۷۲.

↑ حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، فلکه شمالی، ۱۳۴۶، صفحه ۷۶

۱۷۳.

↑ وحید، شهریور ۱۳۵۰ - شماره ۹۳

۱۷۴.

↑ روزنامه کیهان۱۳۸۷/۰۲/۲۴

۱۷۵.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحات ۷۵ تا ۷۹

۱۷۶.

↑ آیت الله فقیه سبزواری، نگران مسکن طلاب بود

۱۷۷.

↑ آیت ا… فقیه سبزواری با تأسیس کوی طلاب، هویتی پایدار ساخت

۱۷۸.

↑ روایت نان و زمین رایگان آیت‌ا... فقیه سبزواری

۱۷۹.

↑ آبادی طلاب

۱۸۰.

↑ کوی طلاب، یکی از قدیمی ترین محله های مشهد

۱۸۱.

↑ مارا همین خدا بس است

۱۸۲.

↑ مسجد فقیه سبزواری، میزبان قاریان بین‌اللملی

۱۸۳.

↑ تجهیز مسجد فقیه سبزواری به وسائل ورزشی

۱۸۴.

↑ مسجد فقیه سبزواری، یکی از چهار مسجد محوری و فعال مشهد

۱۸۵.

↑ مسجد فقیه سبزواری تاثیرگذارترین مسجد مشهد

۱۸۶.

↑ مساجد و مدارس سبزوار، نوشته سید علینقی امین

۱۸۷.

↑ میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی

۱۸۸.

↑ مسجد جامع سبزوار و موقوفات آن

۱۸۹.

↑ مسجد جامع سبزوار، نوشته اصغر حسین‌آبادی

۱۹۰.

↑ سید علینقی امین، مجله وحید، اسفند ۱۳۵۳، شماره ۱۳۵، مساجد و مدارس سبزوار

۱۹۱.

↑ ایسنا

۱۹۲.

↑ مدرسه علمیه محمدیه

۱۹۳.

↑ بازسازی و احیای مدرسه محمدیه سبزوار و آرامگاه فقیه سبزواری

۱۹۴.

↑ مساجد و مدارس سبزوار، نوشته سید علینقی امین

۱۹۵.

↑ روند بازسازی مدرسه محمدیه سبزوار

۱۹۶.

↑ محمد ناصری و حسین نوغانی ، صفحه ۶۵ ، عمری پرافتخار ، زندگی نامه میرزا حسین فقیه سبزواری. ، بورس کتاب ، مشهد ، ۱۳۴۵

۱۹۷.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ - ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور

۱۹۸.

↑ متن گفتگوی ویدئویی با استاد کاظم مدیر شانه چی پیرامون شخصیت و خدمات مرحوم فقیه سبزواری

۱۹۹.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحهٔ ۸۲

۲۰۰.

↑ مجموعه مصاحبه‌ها درباره آیه الله میلانی، صفحه ۱۰۹

۲۰۱.

↑ محمد ناصری و حسین نوغانی، صفحه ۸۳، عمری پرافتخار، زندگی‌نامه میرزا حسین فقیه سبزواری. بورس کتاب، مشهد، ۱۳۴۵

۲۰۲.

↑ اوضاع اسفناک مشهد در سال‌های جنگ جهانی دوم

۲۰۳.

↑ خاطرات صدرالاشراف

۲۰۴.

↑ مجله وحید؛ تیر ۱۳۵۰ - شماره ۹۱ و کتاب خاطرات محسن صدر الاشراف

۲۰۵.

↑ پایان نزاع مسلمانان با یهودیان مشهد به احترام پادرمیانی فقیه سبزواری و علی اکبر نهاوندی

۲۰۶.

↑ روایت زندگی نوازنده ای که با فتوای فقیه سبزواری و میلانی در بارگاه رضوی دفن شد

۲۰۷.

↑ جیگی جیگی، ننه خانوم

۲۰۸.

↑ جیگی جیگی را صداقت رفتارش ماندگار کرد

۲۰۹.

↑ جیگی؛ مطرب با معرفت

۲۱۰.

↑ آذری خاکستر، جراحی که مسلمان شد. ماهنامه زائر. سال سیزدهم، شماره ۴ (پیاپی ۱۳۹)، تیر ۱۳۸۵. ص۶۴

۲۱۱.

↑ پروفسور بلژیکی چگونه مسلمان شد

۲۱۲.

↑ روایتی از دکتر «بولون» بلژیکی که پزشکی مشهد را متحول کرد

۲۱۳.

↑ در جستجوی مفاخر پزشکی نوین در مشهد

۲۱۴.

↑ رهیافتگان

۲۱۵.

↑ رهیافتگان

۲۱۶.

↑ روزنامه طوس، شماره۱۷۴۱، ص ۱.

۲۱۷.

↑ بخارا، فروردین ۱۳۷۹ - شماره ۱۱ منابع :
 . کنسولگری‌ها، مستخدمان و مستشاران خارجی در مشهد (از دوره قاجار تا انقلاب اسلامی)، علی نجف زاده، مشهد، انصار و سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ۱۳۹۴، ص ۶۳۶.
  . روزنامه طوس، شماره۱۷۴۱، ص ۱.
  تاریخ پزشکی نوین مشهد. غلامرضا آذری خاکستر. تهران. سازمان چاپ و انتشارات: معاونت دانشجویی و فرهنگی، ۱۳۹۵، ص۱۱۰
  در جست و جوی مسلمانی زندگی و خدمات پزشکی دکتر بولون. مشهد. بین‌النهرین. ۱۳۹۶

۲۱۸.

↑ تازه‌مسلمان در هر سفر علاوه بر کیف پزشکی، یک دوربین عکاسی و کاغذ و قلم و رنگ نیز همراه داشت تا چهرهٔ روستاییان، فیگور لباس‌های محلی، زنان چادربه‌سر و بچه‌به‌بغل و… را بر سفیدیِ بوم ثبت کند. ۱. کنسولگری‌ها، مستخدمان و مستشاران خارجی در مشهد (از دورهٔ قاجار تا انقلاب اسلامی)، علی نجف‌زاده، مشهد: انصار و سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی، ۱۳۹۴، ص۶۳۶. ۲. روزنامهٔ طوس، ش۱۷۴۱، ص۱. برگرفته از گزارش روزنامهٔ خراسان، ضمیمهٔ خراسان رضوی، ش۱۹۶۷۱، ۸آبان۱۳۹۶، ص ۸

 

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت دوم )

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت دوم )

 

فقیه سبزواری، از بنیانگذاران و زعمای حوزه علمیه خراسان

علاوه بر عبارت مؤسس حوزه علمیه مشهد مقدس که بر سنگ مزار میرزا حسین حک شده، منابع و مآخذ معتبر دیگری نیزحکایت از تلاش‌های اثرگذار و ثمر بخش وی دارد که همراه با سه مجتهد دیگر، حوزه علمیه مشهد را که پس از واقعه تیرماه ۱۳۱۴ گوهرشاد ، به ویرانی و سکوت کشیده شده بود، پس از شهریور ۱۳۲۰، بار دیگر تأسیس و احیا کنند. پرچم این رستاخیز، بر دوش میرزا احمد کفایی و میرزا حسین فقیه سبزواری در اهتزاز بود.[۵۲]

احمد مهدوی دامغانی، استاد دانشگاه هاروارد آمریکا، در سه مقاله ای که به یاد حسینعلی راشد ، محمد واعظ زاده خراسانی و ابوالقاسم خزعلی با عنوان ” ذکر جمیل ” نگاشته، از میرزا حسین فقیه سبزواری ، همراه با میرزا احمد کفایی ، میرزا مهدی غروی اصفهانی و پدرش ، محمد کاظم مهدوی دامغانی    ، به عنوان بنیانگذاران و احیاگران حوزه علمیه مشهد، یاد می‌کند.

۱ – در بخشی از مقاله ای که با عنوان «چند خاطره مختصر از مرحوم آقای راشد» در مجله بخارا منتشر شده، نوشته‌است:

“ شاید به گمانم از سوم شهریور هزار و سیصد و بیست چیزی نگذشته بود که به مقتضای اذا زال المانع عاد الممنوع حوزهٔ علمیه مشهد کمر راست کرد و به همت زعمای قدیمی حوزه وعلمای اعلام و به مدد کمک مؤمنان و علاقمندان از ادارهِ اوقاف خلع ید و حق به حقدار رسید و إنشاءالله که مساعی جمیله ای که آقای حاج میرزا احمد کفایی     فرزند سوم مرحوم آقای آخوند خراسانی، قد س سره و آقای آقا میرزا مهدی غروی اصفهانی و آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در این باب فرمودند، مشکور و در نظر خداوند متعال مقبول باد. ”[۵۳][۵۴]

۲ – بخشی از مقاله دوم:

ذکر جمیلِ شیخ محمد واعظ زاده خراسانی

«پس از آنکه به آمریکا رفتم، هربار به زیارت مرقومه شریفه‌ای از ایشان که هر دو مرقومه جواب عریضه ای بود که بنده به حضورشان عرض کرده بودم، چشمم روشن شد، که اولی پاسخ عرض تسلیتی بود که به مناسبت درگذشت دایی محترمشان سید محمد نجف آبادی میردامادی خدمتشان عرض کرده بودم و دیگری مرقومه ای بود که بنده در مقام تشکر و سپاسگزاری از ابراز عنایت و یادآوری محبت آمیزی که مُعَظمٌ لَه در مجلس تکریم و ادای احترامی که در مشهد برای مرحوم مبرور حاج شیخ هاشم قزوینی (۱۲۷۰–۱۳۳۹ش) تشکیل یافته بود از مرحوم والدم فرموده بود که تفصیل آن را برادرم جناب دکتر محمود (دامت‌افاضاته) در تلفن برایم شرح دادند و اجمالی از آن را ـ با توجه به اِلتزامی که برخی افراد و بعضی رسانه¬‌ها از یاد نکردن مرحوم والِدم و زحماتی که او برای اِحیای حوزه علمیه مشهد پس از شهریور بیست در معیتِ استاد بزرگوارش، رضوان جایگاه، آقای میرزامهدی غَرَوی اصفهانی (اعلی‌الله‌مقامه) (۱۲۶۴–۱۳۲۴ش) و حضرتَینِ آیَتَین، کفائی (۱۲۶۷–۱۳۵۰ش) و سبزواری (۱۲۷۱–۱۳۴۵ش) کشیده بود دارند ـ مختصری از آن فرمایشات حضرت آقای واعظ زاده در آن مجلس در صفحه دوم «ویژه‌نامه روزنامه خراسان به مناسبت نکوداشت حاج شیخ هاشم قزوینی» چاپ شده بود. بنده به حضورشان عرض کرده بودم و معظمٌ لَه، جواب مفصلی برایم مرقوم فرمودند. خدایش رحمت فرماید.»

۳ – بخشی از مقاله سوم :

«درست یادم نیست که اواخر سال ۱۳۲۱ بود یا اوایل سال ۱۳۲۲ که یک روز مرحوم آقای کلباسی به همراهی «ابوالقاسم آقا خزعلی» به «مدرسه دودر» که مرحوم والدم در آن سال‌های بعد از واقعه شهریور که به جد و جهد به کمک مرحومان مغفوران آقایان حاج میرزا احمد کفائی ، حاج میرزا حسین فقیه سبزواری و دو سه نفر دیگر در مقام نوسازی و تجدید حوزه علمیّه مشهد بود آمدند و مرحوم کلباسی یک قطعه «ململ سفید و یک طاقه عبا» به پدرم داد و از او خواست آشیخ ابوالقاسم را «معمّم» سازد و مرحوم پدرم با خوشحالی فراوان و دعای خیر بسیار برای مزید سعادت و توفیق آشیخ ابوالقاسم خودش عمامه را پیچید و آن را بر سر آشیخ ابوالقاسم خزعلی گذاشت؛ و از این که من بنده از درک چنان افتخار محرومم و تغییر لباس نمی‌دهم گرد اندوهی بر صورتش نشست. خدای آن هر سه مرد عزیز را بیامرزاد» [۵۵][۵۶]

ساسان نوروزی ، استاد دانشگاه و پژوهشگر میراث فرهنگی می‌گوید:

«در حقیقت، در طول قریب به ۲۰سال، تقریباً یک توقف علمی فاجعه‌آمیز در حوزه علمیه به وجود آوردند که هنوز پس از گذشت ۵۰–۴۰سال، خلأ آن محسوس است. حوزه علمیه مشهد در دوران پهلوی دوم، با تلاش خستگی ناپذیر میرزا احمد کفایی ، میرزا حسین سبزواری و آقا میرزا مهدی اصفهانی بازسازی شد و از سوی دیگر، با حضور سیدمحمدهادی میلانی که به درخواست علما و فضلا در مشهد سکنی گزیدند، جان دیگری گرفت. در این دوره، به بهانه توسعه شهری، مدارس حاج‌حسن، باقریه، ابدال‌خان، باغ رضوان، فاضل‌خان، مستشاریه، مدرسه نو و حاج‌آقاجان به کلی نابود شد و بقیه مدارس نیز وضعیت مناسبی نداشت.» [۵۷]

محمد واعظ زاده خراسانی در گفتگو با مجله حوزه ؛ و در رابطه با دوره پس از احیای حوزه مشهد گفته‌ است :

«از مدرسین دروس عالی، آقایان : سبزواری و مرتضی آشتیانی بودند که گروه خاصی در درس آنان شرکت می‌کردند. آستان قدس هم به آنان و همچنین به مرحوم کفایی مبلغی می‌داد که بین طلاب شرکت کننده در درس، تقسیم کنند .»[۵۸][۵۹]

محمد واعظ زاده خراسانی، در رابطه با مدیران ارشد حوزه علمیه خراسان می‌گوید:

« میرزا احمد کفایی ، به‌طور رسمی مدیر حوزه علمیه مشهد بود و در کنار شیخ علی اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری ، امور طلاب را برنامه‌ریزی می‌کردند .»[۶۰]

برخی از شاگردان شهیر فقیه سبزواری

میرزا حسین فقیه سبزواری، با توجه به نظم و جدیت و احاطه ای که در طول پنجاه و هفت سال تدریس در سبزوار و نجف و مشهد داشت، دانش پژوهان بسیار از حلقه‌های درس اصول و فقه و فلسفه و حدیث او بهره بردند که برخی از آنان، به مقام مرجعیت رسیدند، بسیاری از آن‌ها، با نیل به مقام اجتهاد،کرسی‌های تدریس در سطوح عالی حوزه و دانشگاه را در اختیار گرفتند ، برخی در حوزه وعظ و خطابه صاحب نام شدند و برخی ، با پیوستن به جرگه پژوهشگران و نویسندگان، موفق به تألیف و انتشار کتاب هایی در حوزه تاریخ و تفسیر و حدیث و اخلاق شدند .

سید شهاب الدین مرعشی نجفی ، سید محمود مجتهدی سیستانی     ، محمد ابراهیم آیتی بیرجندی    ، مهدی الهی قمشه ای،[۶۱] محمد رضا شفیعی کدکنی[۶۲] ، سید علی حجت هاشمی خراسانی    ، عباس واعظ طبسی[۶۳] ، محمد تقی شریعتی مزینانی [۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷] ، عبدالکریم موسوی اردبیلی     ، ذبیح‌الله صاحبکار    ،[۶۸] سید اسماعیل بلخی ( بنیانگذار نهضت اسلامی معاصر افغانستان )    [۶۹] ، حاج شیخ مرتضی اشرفی شاهرودی     ، حاج شیخ مصطفی اشرفی     ، حاج شیخ هادی روحانی     محمد حسین رجایی خراسانی     حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی     ، حاج شیخ احمد روحانی     ، محمد رضا نوغانی واعظ     ، حاج سید میرزا حسن صالحی     ، سید محمد تقی آل هاشم     ، میرزا حسن احقاقی [۷۰] ، محمد رضا احمدی    ، حاج شیخ ولی‌الله اسراری،[۷۱] شیخ محمد رضا اعدادی خراسانی،[۷۲] سید عزیزالله امامت    ، سید علی اصغر بنی هاشمی،[۷۳] حسین بهروان    ، رضا تقوی بجنوردی ، غلامرضا جمشید نژاد اول     ، [۷۴] سید محمد تقی حسینی طباطبایی     ، شیخ محمد حیدری    ، محمد علی خاکساری ، علامه شیخ عباس خالصی خراسانی    ،[۷۵] شیخ حسن داوری    ، سید محمد رضا رجائی صدر الشریعه[۷۶] ، سید عبدالحسین رضایی خراسانی (نیشابوری)    ، سید شاموسی رضوی مالستانی[۷۷] ، ابراهیم سلطانی گلشیخی    ،[۷۸] محمد باقر سنگانی    ،[۷۹] حاج سید میربابا سیدی     ، شیخ عباسعلی شاهرودی     ، شیخ حسین شکرانی     ، عبدالعلی صاحبی شاهرودی ،سید مهدی صانعی     ، علی اصغر عطایی خراسانی     ، حاج شیخ عباسعلی علیزاده ریابی     ، محمد تقی عندلیبی سبزواری    ،[۸۰] ابراهیم غفاری     ، شیخ احمد فریدالاسلام    ، حاج میرزا ابوالفضل فقاهتی ، سید زین العابدین فقیه سبزواری    ،[۸۱] حاج میرزا باقر فقیه سبزواری ، حاج سید جواد فقیه سبزواری     ، حاج سید صادق فقیه سبزواری     ، شیخ علی فلسفی     ، سید محمد مهدی قدمی دامغانی     ، سید علی اکبر واعظ موسوی (محب الاسلام )    ،[۸۲] میرزا احمد محدث خراسانی     ، حاج شیخ محمود محقق دامغانی     ، حاج شیخ علی مختاری    ،[۸۳] شیخ رضا مدرس غروی    ،[۸۴] سیّد محمّد مصباح بلخی[۸۵] ، سید محمد تقی مقدم    ،[۸۶] سید محمّد حسن میرفضائلیان[۸۷] ، سیّد محمّد تقی نقوی     ، وحید دامغانی    [۸۸] و . . . برخی از معروف‌ترین شاگردان فقیه سبزواری هستند.[۸۹]

برخی از پژوهشگران و صاحبان تألیفات که شاگرد فقیه سبزواری بوده اند و یا از وی، اجازه علمی دریافت کرده اند :

۱ – محمد ابراهیم آیتی بیرجندی [۹۰]

۲ – محی الدین مهدی الهی قمشه ای [۹۱]

۳ – سید عبدالحسین رضایی نیشابوری[۹۲]

۴ – محمد رضا شفیعی کدکنی [۹۳]

۵ – حجت هاشمی خراسانی [۹۴] [۹۵]

۶ – سید محمد تقی مقدم [۹۶] [۹۷]

۷ – محمد تقی شریعتی [۹۸]

۸ – محمد تقی نقوی [۹۹]

۹ – سید علی اکبر واعظ موسوی (محب الاسلام) [۱۰۰] [۱۰۱]

۱۰ – ابراهیم غفاری [۱۰۲]

۱۱ – محمد تقی عندلیبی [۱۰۳]

۱۲ – سید مهدی صانعی [۱۰۴] [۱۰۵]

۱۳ – ذبیح الله صاحب کار [۱۰۶] [۱۰۷]

۱۴ – ولی الله ( محمد ) اسراری، نوه ملاهادی سبزواری [۱۰۸] [۱۰۹]

۱۵ – میرزا حسن احقاقی [۱۱۰]

۱۶ – محمد رضا اعدادی خراسانی [۱۱۱]

۱۷ – سید عزیز الله امامت [۱۱۲]

۱۸ – حسین بهروان [۱۱۳]

۱۹ – غلامرضا جمشید نژاد اول [۱۱۴] [۱۱۵]

۲۰ – محمد علی خاکساری [۱۱۶]

۲۱ – عباس خالصی خراسانی [۱۱۷]

۲۲ – عبدالعلی صاحبی شاهرودی [۱۱۸]

۲۳ – علی اصغر عطایی خراسانی [۱۱۹]

برخی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و روایت از فقیه سبزواری

کاظم مدیر شانه چی استاد علم الحدیث،[۱۲۰][۱۲۱]

محمد فقیه احمدآبادی از علمای اصفهان،[۱۲۲]

سید طه بهشتی اصفهانی    ،

سید علینقی امین،[۱۲۳][۱۲۴]

حجت هاشمی خراسانی،[۱۲۵]

سید محمد رضا روضاتی    ،[۱۲۶]

جعفر زاهدی (جورابچی )    ،[۱۲۷]

ذبیح‌الله صاحبکار ” سهی ”    [۱۲۸]

حسین عماد زاده،[۱۲۹][۱۳۰][۱۳۱]

سید جواد فقیه سبزواری،[۱۳۲][۱۳۳][۱۳۴]

سید صادق فقیه سبزواری،    [۱۳۵]

سید محمد علی فقیه قائنی،

سید محمد مهدی قدمی دامغانی

و سید عبدالحسین رضایی نیشابوری[۱۳۶]

تدریس خصوصی برای شاگردان ممتاز

تشویق دانشجویان ممتاز و شاگردان دلداده به درس و بحث و اهل مطالعه و پژوهش های نوین ، همیشه در دستور کار میرزا حسین فقیه سبزواری بود و از کمک مادی و حمایت علمی و معنوی کوتاهی نمی کرد .

میرزا حسین علاوه بر جلسات عمومی و منظم درس خارج فقه و اصول ، برای دانشجویانی که به مراتب فضل و تقوای آنان آگاه بود ، چنان چه خودشان درخواست می کردند، به خواستشان احترام می گذاشت و اقدام به تدریس خصوصی برای آنان می کرد .

از برخی خروجی های تدریس خصوصی فقیه سبزواری به عنوان نمونه ، می توان به تدریس خصوصی شرح منظومه برای محمد رضا شفیعی کدکنی اشاره کرد که ؛ امور عامه ؛ این کتاب را شفیعی نزد فقیه سبزواری تحصیل و اذعان کرده است که از دیگرانی که مدعی بوده اند ، فقیه سبزواری در فلسفه نیز ، مسلط تر و خوش تقریرتر بوده است . [۱۳۷]

حجت هاشمی خراسانی که اکنون همه کارشناسان آگاه به امور علمی حوزه های علمیه ، از او به عنوان ادیب معاصر پس از محمد تقی ادیب نیشابوری ادیب دوم و عبدالجواد ادیب نیشابوری ادیب اول یاد می کنند ، در زندگی نامه اش نوشته است که نهج البلاغه را خصوصی نزد فقیه سبزواری تلمذ کرده است و مباهات می کند که با یار بودن بختش ، به افتخار بزرگی نائل شده که نهج البلاغه را نزد فقیه سبزواری بیاموزد .

به علاوه ، همراه باهم بحثش ، سید جواد فقیه سبزواری ، سومین فرزند روحانی و مجتهد میرزا حسین ، تحصیل فقه و اصول بطور خصوصی را نزد میرزا حسین داشته اند . [۱۳۸]

حسن طالبیان شریف در گزارشی آورده است که از حاج شیخ احمد روحانی شنیده که من (روحانی) و اقا سید محمود مجتهدی سیستانی و حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی به صورت خصوصی شرح منظومه را نزد فقیه سبزواری در مسجد گوهرشاد فرا گرفتیم.[۱۳۹]

منابع :

۵۲.

باغستانی ۱۳۹۳=حوزه علمیه مشهد ک=دانشنامه جهان اسلام

۵۳.

↑ متن کامل مقاله چند خاطره مختصر از راشد

۵۴.

↑ مجله بخارا، شماره ۸۸ – ۸۷، خرداد و شهریور ۱۳۹۱

۵۵.

↑ Pdf روزنامه اطلاعات، ۲۷ شهریور ۱۳۹۴، سال بیست و دوم، شماره ۴۹۱۷

۵۶.

↑ http://www.ettelaat.com/etbarchive/۱۹۹۶-۲۰۱۴/۲۰۱۵/۰۹/۱۸/P۳.pdf

۵۷.

↑ شهرا آرا آنلاین

۵۸.

↑ مجله حوزه، شماره ۴۳-۴۴، مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین محمد واعظ زاده خراسانی، ص ۱۹۵.

۵۹.

↑ http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/۴۵۱۸/۴۵۴۶/۳۲۷۷۶

۶۰.

↑ http://www.hozehkh.com/EntriesImages/۱/otherPic/file/SOLAIMANIEH.pdf

۶۱.

↑ حوزه نت

۶۲.

↑ مجله بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰

۶۳.

↑ کیهان

۶۴.

↑ زندگی‌نامهٔ محمدتقی شریعتی به قلم خودش

۶۵.

↑ معلمی که سقراط خراسان شد

۶۶.

↑ مفسّر نوگرای قرآن، محمد اسفندیاری، مجله بیّنات زمستان ۱۳۷۵

۶۷.

↑ استاد شریعتی:تفسیری نوین از متنی کهن

۶۸.

↑ مجله رشد معلم آذر ۱۳۸۱ - شماره ۱۶۹ (۱۰ صفحه - از ۱۰ تا ۱۹)

۶۹.

↑ دانشنامه مشهد

۷۰.

↑ میرزا حسن احقاقی

۷۱.

↑ زندگی‌نامه مشاهیر ایران و جهان، جلد پنجم

۷۲.

↑ کتاب مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی از آغاز چاپ تاکنون، جلد ۳، نویسنده: مشار، خان بابا، سال ۱۳۴۱، صفحه ۱۳۵

۷۳.

↑ مجله پژوهش‌های اسلامی اجتماعی، بهار ۱۳۷۷، شماره ۱۲، صفحه ۱۹۵

۷۴.

↑ غلامرضا جمشید نژاد اول

۷۵.

↑ مجله: آینه پژوهش، فروردین و تیر ۱۳۷۸ - شماره ۵۵ ...

۷۶.

↑ کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، جلد اول، صفحه ۱۹۸

۷۷.

↑ کتاب سی و پنج عالم (از عالمان تأثیرگذار افغانستان در سده اخیر (نویسنده: موسوی نژاد، سید محمد (عارف (ناشر: مجمع ذخایر اسلامی، محل نشر:قم – ایران، سال نشر:۱۳۹۳

۷۸.

↑ کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، جلد اول، صفحه ۲۴۸ تا ۲۵۰

۷۹.

↑ کتاب مشاهیر مدفون در مشهد و حومه، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، صفحه ۱۹۳ و ۱۹۴

۸۰.

↑ آینه پژوهش شماره ۱۱۲

۸۱.

↑ کتاب عمری پر افتخار، صفحه ۱۰۳

۸۲.

↑ http://resalaat.ir/NewsDetail.aspx?itemid=۲۵۳۸

۸۳.

↑ مجله آینه پژوهش، خردادوتیر ۱۳۹۶، شماره ۱۶۴

۸۴.

↑ منبع: کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی، زیر نظر استاد غلامرضا جلالی، جلد اول، صفحه ۳۹۴ و ۳۹۵

۸۵.

↑ صفحه ۳۵۲، تاریخ علمای بلخ، جلد ۲، نویسنده: رحمانی ولوی، مهدی، نویسنده: جغتایی، منصور، ناشر: آستان قدس رضوی، مؤسسه چاپ و انتشارات، سال نشر :۱۳۸۶

۸۶.

↑ روزنامه وطن امروز، شماره ۱۱۷۸ به تاریخ ۱۸/۸/۹۲، صفحه ۱۲ (صفحه آخر)

۸۷.

↑ دکتر میر فضائلیان

۸۸.

↑ جام جم، نشریه ایام، شماره ۱۲، دی ماه ۱۳۸۴

۸۹.

↑ زندگی‌نامه کوتاه ۵۷ نفر از شاگردان معروف میرزا حسین فقیه سبزواری

۹۰.

↑ تألیفات و آثار محمد ابراهیم آیتی بیرجندی

۹۱.

↑ تألیفات و آثار محی الدین مهدی الهی قمشه ای

۹۲.

↑ تألیفات و آثار سید عبدالحسین رضایی نیشابوری

۹۳.

↑ تألیفات و آثار محمد رضا شفیعی کدکنی

۹۴.

↑ تألیفات و آثار حجت هاشمی خراسانی

۹۵.

↑ تألیفات و آثار حجت هاشمی خراسانی

۹۶.

↑ تألیفات و آثار سید محمد تقی مقدم

۹۷.

↑ سید محمد تقی مقدم

۹۸.

↑ تألیفات و آثار محمد تقی شریعتی

۹۹.

↑ تألیفات و آثار محمد تقی نقوی

۱۰۰.

↑ تألیفات و آثار سید علی اکبر واعظ موسوی محب الاسلام

۱۰۱.

↑ مقالات سید علی اکبر واعظ موسوی (محب الاسلام)

۱۰۲.

↑ تألیفات و آثار ابراهیم غفاری

۱۰۳.

↑ تألیفات و آثار محمد تقی عندلیبی

۱۰۴.

↑ تألیفات و آثار سید مهدی صانعی

۱۰۵.

↑ تألیفات و آثار سید مهدی صانعی

۱۰۶.

↑ تألیفات و آثار ذبیح الله صاحب کار

۱۰۷.

↑ تألیفات و آثار ذبیح الله صاحب کار

۱۰۸.

↑ الله-اسراری/ تألیفات و آثار ولی الله اسراری، نوه ملاهادی سبزواری

۱۰۹.

↑ تألیفات و آثار ولی الله اسراری، نوه ملاهادی سبزواری

۱۱۰.

↑ میرزا حسن احقاقی

۱۱۱.

↑ تألیفات و آثار محمد رضا اعدادی خراسانی

۱۱۲.

↑ تألیفات و آثار سید عزیز الله امامت

۱۱۳.

↑ تألیفات و آثار حسین بهروان

۱۱۴.

↑ تألیفات و آثار غلامرضا جمشید نژاد اول

۱۱۵.

↑ غلامرضا جمشید نژاد اول

۱۱۶.

↑ تألیفات و آثار محمد علی خاکساری

۱۱۷.

↑ تألیفات و آثار عباس خالصی خراسانی

۱۱۸.

↑ تألیفات و آثار عبدالعلی صاحبی شاهرودی

۱۱۹.

↑ تألیفات و آثار علی اصغر عطایی خراسانی

۱۲۰.

↑ دستخط آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه اجتهاد و روایت به استاد دکتر کاظم مدیر شانه چی

۱۲۱.

↑ کیهان فرهنگی، مرداد ۱۳۶۶، شماره ۴۱

۱۲۲.

↑ جلد:۵، صفحه ۵۵۸، دره الصدف فیمن تلمذ من علماء اصفهان بالنجف، نویسنده: قاسمی، رحیم، ناشر:مجمع الذخایر الاسلامیه، محل نشر :قم – ایران، سال نشر:۱۳۹۳،

۱۲۳.

↑ مساجد و مدارس سبزوار، وحید، اسفند ۱۳۵۳ - شماره ۱۳۵

۱۲۴.

↑ سید علینقی امین

۱۲۵.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۱۲۶.

↑ دستخط آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه روایت به حجه الاسلام سید رضا روضاتی

۱۲۷.

↑ آیینه پژوهش، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شماره ۵۵، صفحه ۲۰

۱۲۸.

↑ رشد معلم، آذر ۱۳۸۱ – شماره ۱۶۹

۱۲۹.

↑ اجازه روایت به استاد حسین عماد زاده از سوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۱۳۰.

↑ زندگانی حضرت امام حسن عسکری علیه السلام، آخرین مجلد از دوره ۲۰ جلدی ۱۴ معصوم، حسین عماد زاده اصفهانی، شرکت سهامی طبع کتاب، تهران، ۱۳۴۲ شمسی

۱۳۱.

↑ میراث شهاب، رحیم قاسمی، شماره ۷۹ – ۸۰، فهرست نسخ خطی متفرقه اصفهان، قسمت دوم، صفحه ۱۳۷

۱۳۲.

↑ اجازه اجتهاد به آیه الله حاج سید جواد فقیه سبزواری از سوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۱۳۳.

↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب، صفحهٔ ۱۰۸

۱۳۴.

↑ روزنامه خراسان، ۱۴ آذر ۱۳۸۴، ۲ ذی القعده ۱۴۲۶، صفحه ۱۲

۱۳۵.

↑ دستخط آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه به آیه الله سید صادق فقیه سبزواری

۱۳۶.

↑ روایت تسنیم از عالم جلیل‌القدری که کارگشای مشکلات مردم بود

۱۳۷.

↑ مجله بخارا، فروردین و اردیبهشت ۱۳۸۸ - شماره ۷۰

۱۳۸.

↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، صفحه ۱۳۰ تا ۱۴۵، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱

۱۳۹.

↑ روایت تسنیم از عالم‌ جلیل‌القدری که کارگشای‌ مشکلات مردم بود

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت اول )

خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

از فقیهان و مراجع تقلید نیمه اول قرن چهاردهم هجری شمسی (۱۳۴۵–۱۲۷۱) برابر با نیمه دوم قرن چهاردهم هجری قمری (۱۳۸۶–۱۳۰۹) ساکن مشهد، صاحب رساله، حافظ و مفسّر قران، خطیب، محدّث و از مؤسسان و احیاگران حوزه علمیه خراسان، کلید دار ضریح علی بن موسی الرضا علیه السلام در طول چهل سال، شاهد و واقعه نگار حمله روس‌ها در سال ۱۳۳۰ قمری به حرم علی بن موسی الرضا علیه السلام، شاهد و سخنران و مورخ واقعه گوهرشاد در تیر ۱۳۱۴ و فعال برای پیشگیری از کشتار مردم، مجاز به استفاده از عمامه در کنار چهار مجتهد دیگر، میرزا احمد کفایی، مرتضی آشتیانی، علی اکبر نهاوندی و میرزا مهدی اصفهانی در دوران رضا شاه برای خلع لباس روحانیون به منظور اتحاد شکل لباس در ایران، از ناظران دو بار تغییر سنگ مزار و ضریح علی بن موسی الرضاعلیه السلام ، بنیانگذار کوی طلاب مشهد با واگذاری نزدیک به سه هزار قطعه زمین رایگان به طلاب، امام جماعت مسجد گوهرشاد و حرم در طول چهل سال، مدرس سطوح عالی فلسفه، فقه و اصول، سازنده باغ رضوان (صحن رضوان کنونی در حرم امام هشتم شیعیان علی بن موسی الرضا علیه السلام ) و مؤسس دهها مسجد و مدرسه و حسینیه در مشهد و نقاط دیگر است.[۱][۲][۳][۴][۵][۶][۷][۸][۹]

فهرست مندرجات

۱ – سبزوار، خاستگاه فقیه سبزواری

۲ – تبار و نسب و پدر

۳ – تولد

۴ – تحصیلات و استادان

۵ – هم بحث‌ها و تدریس ضمن تحصیل

۶ – اجازه‌های اجتهاد و روایت

۷ – بازگشت به ایران

۸ – شبستان سبزواری در مسجد جامع گوهرشاد

۹ – عضو هیئت ممتحنه در سال ۱۳۱۲

۱۰ – فقیه سبزواری، یکی از پنج مجتهد مجاز به استفاده از عمامه

۱۱ – فقیه سبزواری، از بنیانگذاران و زعمای حوزه علمیه خراسان

۱۲ – برخی از شاگردان شهیر فقیه سبزواری

۱۳ – برخی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و روایت از فقیه سبزواری

۱۴ – تدریس خصوصی برای شاگردان ممتاز

۱۵ – برخی آثار و خدمات فقیه سبزواری

۱۶ – دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا علیه السلام

۱۷ – شاهد عینی حمله روس‌ها به حرم علی بن موسی الرضا

۱۸ – حضور در واقعه گوهرشاد تیرماه ۱۳۱۴

۱۹ – خانه سازی برای سیلزدگان

۲۰ – تأسیس کوی طلاب با واگذاری نزدیک به سه هزار قطعه زمین رایگان به طلاب

۲۱ – مسجد فقیه سبزواری، کوی طلاب

۲۲ – احداث شبستان شرقی مسجد جامع سبزوار، از آثار تاریخی فاخر ایران

۲۳ – احداث مدرسه علمیّه محمدیّه در سبزوار

۲۴ – احداث مدرسه علمیّه در شهر کویته پاکستان

۲۵ – تأمین نان حوزه علمیه خراسان

۲۶ – توزیع نان و سوخت و پوشاک بین فقرای مشهد در سال ۱۳۲۱

۲۷ – کمک به گسترش بهداشت همگانی و سلامت شهروندان

۲۸ – مبارزه با تبعیض نژادی و یهودی‌ ستیزی در مشهد

۲۹ – دفن جیگی جیگی در حرم با فتوای فقیه سبزواری

۳۰ – مسلمان شدن روش بولون در حضور فقیه سبزواری

۳۱ – مسلمان شدن وینچنزو بیانکینی در محضر فقیه سبزواری

۳۲ – سرپرستی پانزده هزارحاجی

۳۳ – دیدار و گفتگو با پادشاه عربستان و ارائه دو پیشنهاد

۳۴ – صدور فتوا برای ملی شدن صنایع نفت ایران

۳۵ – صدور فتوا با تأکید بر لزوم شرکت در انتخابات (۱۳۳۰)

۳۶ – عضو هیئت نظارت بر انتخابات مجلس شورای ملی

۳۷ – سفرهای فقیه سبزواری

۳۸ – تألیفات و آثار علمی

۳۹ – فرزندان روحانی و فرهنگی میرزا حسین فقیه سبزواری

۴۰ – سخنران فصیح و بلیغ، به گواهی شاهدان

۴۱ – ابعاد شخصیت علمی و معنوی فقیه سبزواری از نگرگاه شاگردان و پژوهشگران

۴۲ – روحیّات و اخلاق فقیه سبزواری

۴۳ – در گذشت

۴۴ – باغ رضوان، صحن رضوان، مرقد فقیه سبزواری

۴۵ – پانویس

سبزوار، خاستگاه فقیه سبزواری

سبزوار از دیرباز، خاستگاه علم و مهد عالمان بسیار در حوزه‌های علمی گونه گون بوده‌است. میرزا موسی فقیه سبزواری، میرزا حسین فقیه سبزواری، میرزا مهدی فقاهتی، میرزا محمد تقی فقاهتی، سید عبدالاعلی سبزواری، سید عبدالله برهان المحققین، میرزا حسن سیادتی، سید مصطفی سیادتی، میرزا علی سیادتی و احمد سیادتی (پدر طب معاصر اطفال ایران)، عالمانی اثر گذار از یک خانواده؛ و از همین شهر هستند . صدها شخصیت روحانی و سیاسی و علمی و ادبی و هنری دیگر از خاندان‌های شهیر علمی معاصر و متأخّر و متقدم سبزواری و وابسته به سبزوار نیز هستند که نام و آثار و شرح زندگی شان، بخش معتنابهی از صفحات دائره المعارف‌ها و دانشنامه‌ها و تذکره‌ها و کتب رجال و تاریخ علم و عالمان را به خود اختصاص داده‌است.

برخی از مشاهیر علمی و سیاسی معاصر، به مناسبت‌هایی، در سخنرانی‌ها، گفتگوها، مقاله‌ها و کتاب‌های خود، آن جا که خواسته‌اند به ارزش‌های معنوی و اعتبارات و پشتوانه‌های دیرپای علمی سبزوار اشاره کنند، یادی از برخی نامداران دانشمند سبزوار، خاصه از میرزا حسین فقیه سبزواری کرده‌اند که وجودشان؛ و پیوستگی شان به سبزوار، موجب افزایش اعتبار علمی شهری شده که خاستگاهشان بوده‌است.

سید ابراهیم رئیسی رئیس قوه قضائیه، عضو شورای عالی حوزه علمیه خراسان و نایب رئیس اول خبرگان رهبری در دیدار طلاب و فضلای سبزوار، از تفاوت فقه امروز با دوران صاحب جواهر؛ فقیه سبزواری ، شیخ انصاری و سایر بزرگان سخن گفته‌است :

  • «تفاوت فقه امروز با دوران صاحب جواهر؛ مرحوم فقیه سبزواری ، شیخ انصاری و سایر بزرگان آن است که امروز فقه حکومت می‌کند و در برابر همه سخنان متفاوت در جهان، مدعی است که می‌تواند تمام شئون زندگی اجتماعی انسان معاصر را رقم بزند.» .[۱۰]

سید احمد حسینی خراسانی، نماینده مردم خراسان رضوی در مجلس خبرگان رهبری سبزوار را مهد عالمان و بزرگان دین همچون حکیم حاج ملاهادی سبزواری، فقیه سبزواری ، عبدالاعلی سبزواری و میرزا حسن سیادتی معرفی کرده‌است :

  • «سبزوار از دیرباز از کانون‌های شیعه ۱۲ امامی و مرکز قیام سربداران است که حاکمان آن برای ترویج فرهنگ شیعی در این منطقه تلاش فراونی کردند. سبزوار مهد عالمان و بزرگان دین همچون حکیم حاج ملاهادی سبزواری، فقیه سبزواری ، عبدالاعلی سبزواری و آیت الله سیادتی بود. امروز نیز حوزه‌های علمیه سبزوار باید تقویت و جان دوباره بگیرد و و این شهرستان دوباره موقعیت گذشته را به‌دست‌آورد .ایسنا، منطقه خراسان

مسیّب کیانی (پژوهشگر و نویسنده) معتقد است به دلیل جایگاه علمی والای سبزوار است که علمای بزرگی چون محقّق سبزواری، ملاّ هادی سبزواری و میرزا حسین فقیه سبزواری از این دیار برخاسته اند و خدماتی را به مذهب و جهان تشیّع نموده‌اند :

  • «شهر سبزوار (بیهق) با ورود لشکر اسلام به خراسان، مذهب تشیّع را پذیرفت و بر عظمت و ارزش خود افزود. مؤلّف «مرآت البلدان» در این مورد می‌نویسد:

«اهالی سبزوار همیشه نسبت به آل علی (علیه السلام) کمال ارادت را داشته‌اند.»

در خصوص جایگاه علمی این شهر همین بس که علمای بزرگی چون محقّق سبزواری، حکیم حاج ملاّ هادی سبزواری و میرزا حسین فقیه سبزواری از این دیار برخاسته اند و خدمات شایانی را به مذهب و جهان تشیّع نموده‌اند.» [۱۱][۱۲]

آیت الله عباسعلی زارعی سبزواری (استاد حوزه علمیه قم) [۱۳] «ملا محمد باقر سبزواری» صاحب «کفایه الاحکام» و صاحب «ذخیره المعاد»، حکیم سبزواری، حسین فقیه سبزواری از مراجع بزرگ خراسان. سید عبدالاعلی سبزواری از مراجع بزرگ نجف و دیگر مفاخر و مشاهیر سبزواری را مایه مباهات و افتخار سبزوار معرفی می‌کند :

  • «خیلی بزرگان داشتیم که مایه افتخار این شهر (سبزوار) بوده و هستند . در تمام شهرهای اطراف سبزوار جمعیت‌های سنی نشین بودند، تنها مرکز شیعی به معنای واقعی که حاکمیت شیعی هم بر آن مستولی بوده شهرستان سبزوار است؛ تا حدی که از شهید اول تقاضای رساله عملیه می‌شود و آن شهید بزگوار از لبنان در داخل زندان برای مردم سبزوار کتاب «اللمعه الدمشقیه» را که رساله عملیه است می‌نویسند و می‌فرستند. سبزوار اینطور بوده‌است و به برکت این که مرکز تشییع بوده بزرگانی از این شهر وارد جامعه اسلامی شده‌اند که اگر صدها سال هم بگذرد نام آنها در مجامع علمی هنوز هم برده می‌شود.

این استاد مدارس علمیه قم در بیان مثال‌هایی گفت: یکی مثل «ملا محمد باقر سبزواری» صاحب «کفایه الاحکام» و صاحب «ذخیره المعاد»؛ امروز که امروز است نظریات این فقیه در مراکز علمی مطرح و مورد بررسی قرار می‌گیرد. مرحوم حکیم سبزواری را همه ما می‌شناسیم. یک فیلسوف و یک محقق متتبعی که افتخار شهر سبزوار است. حاج آقا حسین فقیه سبزواری از مراجع بزرگ خراسان. مرحوم آقا سید عبدالاعلی سبزواری از مراجع بزرگ نجف که سی جلد کتاب «مهذب الاحکام» این مرد است. خیلی بزرگان داشتیم که مایه افتخار این شهر بوده و هستند.» [۱۴][۱۵]

احمد برادران، معاون استاندار و فرماندار سبزوار

سبزوار را برخوردار ظرفیت‌های خوبی در حوزه توسعه فرهنگ قرآنی معرفی می‌کند و وجود عالمان و فقهایی چون ‌ملاهادی سبزواری و فقیه سبزواری را نشانگر تاریخ این دیار در گسترش و ترویج فرهنگ قرآنی در عصرهای مختلف می‌داند :

  • «این شهرستان ظرفیت‌های خوبی در حوزه توسعه فرهنگ قرآنی دارد و وجود عالمان و فقهای بزرگی چون مرحوم حاج ‌ملاهادی سبزواری و آیت الله فقیه سبزواری نشانگر تاریخ این دیار در گسترش و ترویج فرهنگ قرآنی در عصرهای مختلف است» [۱۶]

خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا) از خراسان رضوی، شهرستان سبزوار رااز قطب‌های علوم‌دینی کشور معرفی می‌کند که دانشمندانی همچون ملاهادی سبزواری، سید عبدالاعلی موسوی سبزواری و فقیه سبزواری را تربیت و جهان اسلام را از وجودشان بهره‌مند کرده‌است. [۱۷]

مجله اینترنتی اسرارنامه

در گزارشی، سبزوار را یکی از مراکز و پایگاه‌های اصلی فرهنگ تشیع و ترویج و تثبیت مفاهیم و علوم قرآنی معرفی کرده‌است. به گزارش این مجله، برخاستن چندین قرآن پژوه و چندین شخصیت روحانی کشور از این شهر نظیر سید عبدالاعلی سبزواری، ملاهادی سبزواری، ملاحسین واعظ کاشفی، ابوالحسن زید بیهقی، فقیه سبزواری در قرن‌های متمادی؛ و نیز وجود چند مدرسه و حوزه با سابقه قرآنی نظیر مدرسه علمیه فخریه (با قدمت ۱۱۰۰ ساله و قدیمی‌ترین مدرسه باقی مانده در ایران)، مدرسه علمیه فصیحیه، مدرسه علمیه اهل البیت، مدرسه محمدیه (از ساخته‌های میرزا حسین فقیه سبزواری) را، بیانگر این ویژگی می‌داند که سبزوار همواره یکی از قطب‌های تأثیرگذار جهان اسلام در راستای خدمت به قرآن و معارف اهل بیت و پرورش طلاب و روحانیون و قرآن پژوهان بوده‌است.[۱۸

تبار و نسب و پدر

میرزا حسین فقیه سبزواری، پسر میرزا موسی فقیه سبزواری از سادات حسینی است که با ۳۹ واسطه، به حسین اصغر، فرزند علی بن الحسین امام چهارم شیعیان علیه السلام می‌رسد. میرزا حسین، در معرفی نسب خود، در زندگی‌نامه خودنوشت نوشته‌است:

«بر حسب آنچه از بزرگان شنیدم، مرحوم شاه سلطان حسین، هنگامی که عازم زیارت مشهد می‌شود، در شاهزاده عبد العظیم دو سید بزرگوار را که از سلسلهٔ سادات بلدهٔ طیبه بودند و از سلسلهٔ سادات آن بلده هستند، یکی به نام آقا میرزا محمد و دیگری به نام آقا میرزا عبد الحسین که آقا میرزا محمد واعظ بی نظیر؛ و آقا میرزا عبدالحسین عالم بی نظیر، با خود به سفر مشهد می‌آورد و در سبزوار که وارد می‌شود، اهالی سبزوار از سلطان استدعا می‌کنند که عالمی در این شهر نداریم. آقا میرزا عبد الحسین در سبزوار می‌ماند که محل تدریس ایشان در محل درس ایشان معروف بود و این بزرگوار جد والد مرحوم است و آقا میرزا محمد مشهد آمده و در مشهد اقامت می‌نماید و به مناسبتی به قریهٔ جاغرق که چهارفرسخی مشهد است منتقل و فعلاً عدهٔ زیادی از اولاد آن مرحوم موجود هستند؛ و برحسب آنچه معلوم مرحوم والد به سی و نه طبقه منتهی می‌شود به حسین اصغر فرزند حضرت سجاد و در کوه نیشابور معروف به جبل اردلان مدفون و فعلاً مزار عموم آن اطراف و دارای موقوفاتی زیاد است.»[۱۹]

پدر

میرزا موسی مجتهد حسینی سبزواری، معروف به میرزا موسی فقیه سبزواری، از علمای اواخر دوره قاجار و زعیم وقت حوزه علمیه سبزوار، پدر میرزا حسین است که آرامگاهش در سبزوار، به عنوان اثر تاریخی، ثبت ملی شده و هم‌اکنون با عنوان کتابخانه آیت الله فقیه سبزواری ، مورد استفاده فرهمندان است . . میرزا موسی از شاگردان سید اسماعیل صدر، ملاهادی سبزواری، میرزای شیرازی، میرزا محمد تقی شیرازی و آخوند خراسانی است.

تولد

میرزا حسین، دومین فرزند میرزا موسی پس از میرزا مهدی است که شب جمعه سوم رمضان ۱۳۰۹ برابر با ۱۳ فروردین ۱۲۷۱ در سامرّا ء به دنیا آمده‌است. [۲۰]

تحصیلات و استادان

میرزا حسین فقیه سبزواری، بخشی از دروس مقدماتی و ابتدایی را در سامراء؛ و بخشی دیگر را در طول چهار سال در نجف آموخت. پس از مراجعت پدرش از نجف به سبزوار در سال ۱۳۲۲ قمری برابر با ۱۲۸۳ خورشیدی، تا ۱۷ سالگی، تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در سبزوار به پایان رساند و برای تحصیل علوم سطح حوزه، سال ۱۳۲۶ قمری برابر با ۱۲۸۷ خورشیدی عازم مشهد شد. در محضر عبدالجواد ادیب نیشابوری، شیخ حسن برسی و سید محمد باقر مدرس، علوم ادبی و فقه و اصول دوره سطح حوزه را طی چهار سال آموخت.

با آزردگی خاطر از حمله روس‌ها به حرم امام هشتم شیعیان در دهم ربیع الثانی ۱۳۳۰ برابر با نهم فروردین ۱۲۹۱ که خود در معرکه گیر افتاده بود و پس از نجات معجزه آسایش از آن مهلکه، به سبزوار بازگشت.[۲۱]

شعبان سال ۱۳۳۱ هجری قمری برابر با تیرماه ۱۲۹۲، به توصیه پدر، با دختر میرزا حسین صدرالعلما (۱۳۲۹ – ۱۲۹۵ هجری قمری)، از علمای بزرگ سبزوار و پسر میرزا علینقی صدرالعلما از شاگردان ملا هادی سبزواری ازدواج کرد و ضمن تدریس در حوزه علمیه سبزوار و انجام امور بیت پدرش که مرجعیت و زعامت دینی سبزوار و حوزه علمیه آن سامان را بعهده داشت، از محضر افتخار الحکماء شاگردملاهادی سبزواری فلسفه آموخت و دوره عالی فقه و اصول را نزد میرزا حسین علوی سبزواری از شاگردان برجسته ملا هادی سبزواری و میرزای شیرازی، شاگردی کرد. ضمناً حضور در حلقه‌های درس فقه و اصول میرزا موسی پدرش را نیز غنیمت می‌شمرد.[۲۲]

اول شعبان ۱۳۳۶ برابر با ۲۱ اردیبهشت ۱۲۹۷، میرزا موسی رخ در نقاب خاک کشید. به پاس مقام علمی، معنوی و روحانی والا؛ و خدمات بی دریغش، پیکرش با حضور توده‌های مختلف مردم شهر و روستاهای اطراف سبزوار تشییع و در نزدیکی مزار ملاهادی سبزواری، به خاک سپرده شد.

میرزا حسین، یک سال بعد؛ و با احداث آرامگاهی با شکوه برای پدرش (که هم‌اکنون به عنوان اثری تاریخی، در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده)؛ و بنا به وصیّت میرزا موسی، برای تکمیل تحصیلات، به قصد نیل به اجتهاد، عازم نجف شد.[۲۳]

ده سال در نجف اقامت کرد. در طول این مدت، از محضر آقا ضیاء الدین عراقی، سید حسن صدر، میرزا محمد حسین نایینی (۱۲۷۷–۱۳۵۵ ه‌.ق)، سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴–۱۳۶۵ه‌.ق)، محمد حسن ممقانی، فاضل شربیانی، سید محمد فیروز آبادی، آخوند خراسانی،[۲۴] سید محمد کاظم یزدی (۱۲۴۷–۱۳۳۷ه‌.ق)، سید محمد بحرالعلوم، شیخ محمد طه نجف، میرزا حسین نوری، حاج آقا رضا همدانی، شیخ علی گنابادی و شیخ علی قوچانی، بهره برد و به مقام اجتهاد و افتاء، دست یافت.[۲۵]

هم بحث‌ها و تدریس ضمن تحصیل

میرزا حسین فقیه سبزواری، دوره اصول نائینی را با محمد علی کاظمینی    ، صاحب تقریرات نائینی، و فقه را با سید محمود شاهرودی (۱۲۶۲–۱۳۵۳ خورشیدی) و دروس دیگر را با شیخ موسی خوانساری    ، علی محمد بروجردی (۱۲۷۶–۱۳۵۳ خورشیدی) و سید محمد میبدی کرمانشاهی     مباحثه نمود و خود تقریرات یک دوره کامل اصول نائینی را نوشت. در نجف، کتاب کفایه الاصول آخوند خراسانی را به زبان عربی؛ و از حفظ[۲۶]

 در مسجد هندی تدریس می‌نمود و شاگردان برجسته ای که برخی از آن‌ها از فقهای معاصر هستند در درس ایشان شرکت می‌جستند. میرزا حسین در فقه به مقامی دست یافت که از سوی علمای برجسته نجف به ” فقیه سبزواری ” اشتهار یافت و توانست از همه اساتید خود اجازه اجتهاد دریافت کند.[۲۷][۲۸]

اجازه‌های اجتهاد و روایت

میرزا حسین فقیه سبزواری، اجازه‌های علمی خود شامل اجازه اجتهاد و روایت حدیث را از استادان و بزرگانی دریافت کرد که علاوه بر مرجعیّت، زعامت جهان تشیّع را نیز هریک در عصر خود به عهده داشته‌اند.

عبدالکریم حائری یزدی (۱۲۷۶–۱۳۵۵ه‌.ق)، مؤسّس حوزه علمیه قم،[۲۹] میرزا محمد حسین غروی نایینی (۱۲۷۷–۱۳۵۵ ه‌.ق) [۳۰][۳۱] و سید ابوالحسن اصفهانی (۱۲۸۴–۱۳۶۵ه‌.ق) ، [۳۲] از زعمای نامدار شیعه در قرن سیزدهم هستند که با شناخت کامل از توان علمی و قدرت اجتهاد فقیه سبزواری ، اقدام به صدور اجازه اجتهاد واجازه نقل احادیث برای وی کرده‌اند. علاوه بر این زعیمان روحانیت شیعه، سید حسن صدر (۱۲۷۲–۱۳۵۴ ق) و آقا ضیاءالدین عراقی[۳۳] از علمای نامدار شیعه و استاد فقیه سبزواری نیز به وی اجازه اجتهاد و اجازه نقل احادیث داده‌اند که متن کامل همه اجازات (به جز سید حسن صدر) در کتاب عمری پرافتخار ، زندگی‌نامه و خاطرات فقیه سبزواری درج شده‌است .[۳۴] [۳۵] [۳۶]

بازگشت به ایران

در ۳۸ سالگی، با تکمیل تحصیلات و نیل به مقام اجتهاد پس از ده سال تلاش و تکاپوی علمی در نجف؛ و بنا به درخواست مکرر مردم سبزوار، میرزا حسین فقیه سبزواری، سال ۱۳۴۷ قمری برابر با ۱۳۰۷ خورشیدی به سبزوار بازگشت. پس از چند ماه، به قصد زیارت، عازم مشهد شد. به دعوت و درخواست بزرگان مشهد، خصوصاً میرزا محمد آقازاده، فرزند دوم آخوند خراسانی و مدیر حوزه علمیه مشهد، اقامت دائمی در مشهد را پذیرفت و به تدریس فقه و اصول و فلسفه و اقامه جماعت در مسجد گوهرشاد پرداخت.

شبستان سبزواری در مسجد جامع گوهرشاد

از آغاز زمان حضور و اقامت میرزا حسین فقیه سبزواری در مشهد (سال ۱۳۰۷ شمسی) تا هنوز، شبستان جنوب ایوان شرقی مسجد جامع گوهرشاد، محل اقامه نماز جماعت و تدریس و ایراد خطابه فقیه سبزواری، به نام ” شبستان آیت الله سبزواری ”     نامگذاری شده و معروف است.[۳۷][۳۸][۳۹][۴۰]

عضو هیئت ممتحنه در سال ۱۳۱۲

برحسب دستور وزارت معارف، در ۲۹ فروردین ۱۳۱۲، طلاب موظف شدند در امتحان‌هایی که از سوی هیئت ممتحنان حوزه با نظارت مستقیم وزارت معارف گرفته می‌شد، شرکت کنند.

ذوقی، رئیس معارف خراسان، عهده‌دار گرفتن امتحان از همه طلاب داوطلب در سه سطح: متوسط، عالی و تخصصی شد. به این منظور، حاج شیخ علی اکبر نوقانی، همراه میرزا احمد کفایی، شیخ حسن برسی، شیخ عماد فهرستی، فاضل بسطامی، میرزا محمد حسین گرگانی، میرزا حسین سبزواری، حاج شیخ هاشم قزوینی و حاج محقق نوقانی، که همگی از چهره‌های برجسته حوزه مشهد به‌شمار می‌رفتند، از سوی او به مدرسه فاضلیه جعفریه دعوت شدند تا هیئت ممتحنه را از میان خود انتخاب کنند.

ادیب بجنوردی و ادیب هروی نیز برای امتحان فارسی و سید حسین خان آموزگار و برهان آزاد برای امتحان ریاضیات در نظر گرفته شده بودند.

شمار طلابی که نام خودرا ثبت و جواز ورود به جلسه امتحان را دریافت کردند، ۳۵۹ نفر بودند.[۴۱]

فقیه سبزواری، یکی از پنج مجتهد مجاز به استفاده از عمامه

پس از واقعه مسجد گوهرشاد در تیرماه ۱۳۱۴، حوزه علمیه خراسان منحل شد و بر اساس قانون اتحاد شکل لباس،[۴۲][۴۳] هیچ‌کس مجاز به استفاده از عمامه نبود[۴۴]

و فقط برای پنج نفر جواز عمامه صادرشد : میرزا احمد کفایی     ، شیخ مرتضی آشتیانی     ، شیخ علی اکبر نهاوندی    ، میرزا مهدی اصفهانی و میرزا حسین فقیه سبزواری    .

میرزا حسین فقیه سبزواری، در زندگی‌نامه خودنوشت خویش، این گونه از برخورد دولت با ” عمامه ” روحانیون و موضوع جواز عمامه یاد می‌کند:

«حادثهٔ دیگر اتحاد شکل بود که در فروردین ۱۳۴۸ (قمری) حکم از طرف رضا شاه شد بر این که باید تمامی اهل ایران متحد الشکل باشند. به این معنی که کت و شلوار داشته باشند و عمامه به کلی نباشد مگر عده‌ای که از شهربانی جواز داشته باشند و جواز هم داده نمی‌شود مگر به کسانی که مجتهد باشند؛ و انقلابی عظیم رخ داد و بالاخره مردم متحد الشکل شدند که هرکس عمامه داشت بدون جواز یا قبا و عبا داشت، آجان او را جلب به شهربانی می‌کرد و عمامهٔ او را برمی‌داشت و قبای او را قیچی می‌کرد. مدتی بدین منوال بود تا در سنهٔ ۱۳۵۲ قمری حکم شد که باید کلاه بین‌المللی پوشیده شود که عبارت از کلاه دوره بود و مردم همگی اطاعت کرده و پوشیدند، مگر مشهد که قیام کرده و مخالفت»[۴۵]

عبدالرضا کفایی، نوه آخوند خراسانی و پسر میرزا احمد کفایی می‌گوید:

«بعد از قضیه مسجد گوهرشاد و توقیف مرحوم آقازاده، حوزه خراسان منحل شد و فقط برای چهار مجتهد طراز اول مشهد اجازه عمامه صادر شد:

مرحوم پدرم، مرحوم شیخ مرتضی آشتیانی، شیخ علی‌اکبر نهاوندی و میرزا حسین سبزواری که مرحوم پدرم پیغام دادند که اگر بنا است میرزا مهدی اصفهانی هم بی‌عمامه باشد من هم عمامه نخواهم گذاشت که بر اساس پیغام پدرم، برای ایشان هم اجازه صادر شد.»[۴۶][۴۷][۴۸]

محمد واعظ زاده خراسانی می‌گوید:

«در زمان رضاخان تنها سه نفر از جمله شیخ علی اکبر نهاوندی، میرزا احمد کفایی و آقای سبزواری مجاز به استفاده از عمامه بودند » [۴۹]

کاظم مدیر شانه چی دریافت کننده اجازه علمی از میرزا حسین فقیه سبزواری می‌گوید:

«چند نفر بودند که در مشهد، اینها اجازه عمامه داشتند: یکی آقای سبزواری بود، یکی آقای حاج میرزا احمد کفایی بود، یکی آقای نهاوندی بود و یکی مرحوم آشتیانی بود و یکی هم آقای حاج میرزا احمد مدرس بودند. این پنج نفر اجازه عمامه داشتند .»[۵۰][۵۱]

منابع :

۱.

↑ صفحه ۶۹، کتاب پنجاه چهره فاخر خراسان بزرگ، جمال مدیر شانه چی، کتابدار توس، چاپ اول، مشهد، ۱۳۹۸

۲.

↑ آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن - طبقات أعلام الشیعه - جلد ۱۴ ۱۷ جلدی، صفحه ۶۵۷، ناشر: دار احیاء التراث العربی محل نشر: بیروت

۳.

↑ کتاب گنجینه دانشمندان، جلد:۵ و ۷، نویسنده:شریف رازی، محمد، ناشر:کتابفروشی اسلامیه، محل نشر:تهران – ایران، سال نشر:۱۳۵۲

۴.

↑ کتاب اثر آفرینان، زندگی‌نامه نام آوران فرهنگی ایران، از آغاز تا ۱۳۰۰، زیر نظر دکتر عبدالحسین نوایی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۹، جلد چهارم، صفحه ۲۹۴

۵.

↑ علیرضا نوروزی، مشاهیر حوزه علمیه خراسان، جلد سوم ، انتشارات نسیم رضوان، مشهد

۶.

↑ صفحه ۱۵۶، سیمای سبزوار، سرزمین سر بداران، محمد ابراهیم احمدی ، انتشارات نبوغ، قم، چاپ اول، پاییز ۱۳۷۵

۷.

↑ محمود بیهقی، سبزوار، شهر دیرینه‌های پایدار، بهمن ۱۳۷۰، کتابستان مشهد، صفحات ۱۲۴، ۱۶۸ و ۱۷۳

۸.

↑ صفحه ۱۵۰، کتاب سبزوار، شهر دانشوران بیدار، زندگی‌نامه مشاهیر و مفاخر سبزوار، نویسنده: محمود بیهقی ، انتشارات دامینه، مشهد، ۱۳۷۹، ۳۸۱ صفحه، چاپ سوم

۹.

↑ پنجاهمین سال درگذشت آیت الله العظمی فقیه سبزواری

۱۰.

↑ پایگاه اطلاع‌رسانی آستانقدس رضوی

۱۱.

↑ سیمای سبزوار (سرزمین سربداران)، محمّد ابراهیم احمدی، قم، نشر نبوغ، ۱۳۷۵.

۱۲.

↑ پژوهه، محمد باقر محقق سبزواری

۱۳.

پایگاه اطلاع‌رسانی دروس و آثار علمی استاد زارعی سبزواری نشانی=https://www.zareiesabzevari.ir/

۱۴.

↑ سلام سربدار

۱۵.

↑ متن کامل سخنرانی استاد زارعی

۱۶.

↑ فرماندار سبزوار:توسعه فرهنگ قرآنی سبب کاهش ناهنجاری‌ها می‌شود

۱۷.

↑ ایکنا،خبرگزاری بین‌المللی قران

۱۸.

↑ مجله اینترنتی اسرار نامه

۱۹.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش،
روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۲۰.

↑ محمد جرفادقانی گلپایگانی، علمای بزرگ شیعه؛ از کلینی تا خمینی ، انتشارات: معارف اسلامی، ۱۳۶۴

۲۱.

↑ گزارشی از حمله نظامی به حرم امام هشتم و نجات معجزه‌آسای آیت‌الله فقیه‌سبزواری؛اختصاصی خبرگزاری رضوی/ روایت یک شاهد عینی از ماجرای به توپ بستن حرم امام رضا(ع)

۲۲.

↑ حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، فلکه شمالی، ۱۳۴۶، صفحه ۱۲

۲۳.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵
http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf

۲۴.

↑ گفتگو با دکتر مدیر شانه چی

۲۵.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۲۶.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵
http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf

۲۷.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۲۸.

↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ - ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور

۲۹.

↑ {{یادکرد وب|عنوان=اجازه اجتهاد به آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری از سوی آیه الله حایری یزدی – آیه الله فقیه سبزواری|نشانی=http://ayatollahfaghihesabzevari.ir/۱۳۹۸/۰۶/۱۳/اجازه-اجتهاد-به-آیه-الله-میرزا-حسین-فقی/|بازبینی=۲۰۱۹-۰۹-۱۸|کد زبان=fa-IR}}

۳۰.

↑ متن اجازه اجتهاد آیه الله میرزا محمد حسین غروی نایینی به آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۳۱.

↑ مجله سفینه، پاییز ۱۳۸۳ - شماره ۴، ‌ نویسنده: شهری، محمدحسین؛

۳۲.

↑ تصویر دستخط اجازه اجتهاد آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی به آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۳۳.

↑ متن اجازه اجتهاد آیه الله آقا ضیاء الدین عراقی به آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری

۳۴.

↑ حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، فلکه شمالی، ۱۳۴۶، صفحه ۱۲ صفحهٔ ۳۹

۳۵.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۳۶.

↑ شمه ای از حیات معنوی آیت الله فقیه سبزواری

۳۷.

↑ شبستان سبزواری مسجد گوهرشاد

۳۸.

↑ تخصصی شدن برنامه‌های پنج شبستان مسجد گوهرشاد

۳۹.

↑ مسجد گوهرشاد، شبستان آیت الله سبزواری

۴۰.

↑ مسجد جامع گوهرشاد

۴۱.

↑ مجله نگاه حوزه

۴۲.

↑ بازخوانی قانون متحدالشکل شدن لباس ایرانیان

۴۳.

↑ غائله متحدالشکل کردن لباس

۴۴.

↑ سیاست تقلیل روحانیون در دوره‌ی رضاشاه:بررسی موردی جوازعمامه

۴۵.

↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷

۴۶.

↑ http://mobahesat.ir/۷۳۲۲

۴۷.

↑ شفقنا

۴۸.

↑ دارآخرت

۴۹.

↑ http://al-athar.ir/home/Content/۴۳۵۵

۵۰.

↑ ویدئوی خاطرات استاد شانه چی از میرزا حسین فقیه سبزواری

۵۱.

↑ متن خاطرات استاد شانه چی از میرزا حسین فقیه سبزواری

 

سبک آموزش در حوزه باید تغییر کند

 

سبک آموزش در حوزه باید تغییر کند

حجت الاسلام و المسلمین دکتر نصیری با بیان ضرورت پیش بینی فضای آموزشی مناسب برای طلاب بیان کرد: سبک آموزش ما دقیقا به سبک هزار سال قبل نزدیک است که یکی برود در مسجد کوفه، مدینه، مکه یا بصره کنار یک ستون بایستد درس بگوید، چهار نفر هم بنویسند. این برای عصر انفجار اطلاعات و رایانه و ماهواره مناسب نیست.

سال ۱۳۶۴ ازدواج کردم و خانه‌ای در مشهد تهیه کردم، وارد درس آزاد حوزه مشهد شدم. شب‌های شنبه دروس اخلاقی آیت‌الله فلسفی برگزار می‌شد. خصوصی در مباحث اخلاقی آیت‌الله میرزاجواد آقای تهرانی شرکت می‌کردم.

حضور در درس ادبیات استاد حجت هاشمی خراسانی

یکی از اساتیدی که بسیار از ایشان بهره بردم، آیت‌الله حجت هاشمی خراسانی بود. ما یک مدرس افغانی در قم داشتیم و یکی هم ایشان در مشهد.

معالم را که یک کتاب معتبر اصولی است از اول تا آخر پیش ایشان درس گرفتیم. ایشان رسمش این بود که از اول هم روایاتی که صاحب معالم (فرزند شهید ثانی) آورده بود شروع می‌کرد.

بخش اول معالم گزیده‌ای از روایات کتاب کافی و منابع دیگر در زمینه ارزش علم و آداب فراگیری علوم است.

اهتمام به شرکت در دروس آزاد حوزه

ما در همان دوره که از مدرسه منظم به دروس آزاد حوزه پیوستیم، به شرکت منظم در دروس اساتید و مباحثه خیلی اهمیت می‌دادیم. اصلا مباحثه مثل نماز واجب بود و حتی یک روز هم ترک نمی‌شد. با همه فشارهای مالیِ اوائل طلبگی، حضور در درس مهم بود. الان متاسفانه یک مقدار حضور طلاب در دروس کمرنگ شده است. خصوصا با این ابزارهای جدید مثل اینترنت و نرم افزار و … حالا بعضی‌ها به مزاح می‌‎گویند آیت‌الله‌های انواری. حضور در درس و ‌هم‌نفسی با استاد لازم است. اگر یک روز درس نمی‌رفتیم، احساس خسارت عجیبی داشتیم و این در حالی بود که در حوزه آن روز هیچ کنترلی نبود.
حضور در درس و ‌هم‌نفسی با استاد لازم است
مگر می‌شود یک روز درس استاد نرویم؟ چه کسی به ما می‌گفت. علاقه داشتیم. صبح و ظهر و شب می‌دویدیم فضای حوزه علمی بود. باید درس شرکت، یادداشت‌برداری و بعد مباحثه کنیم. تهیه شروح عربی و فارسی رسم هر طلبه بود باید مطالعه می‌کرد. این‌ها خیلی برای ما اثرگذار بود. در منطق بخشی از حاشیه ملاعبدالله را نیز پیش استاد حجت هاشمی خواندم. کتاب که تمام می‌شد آخر کتاب ما یادداشت می‌نوشت. یادداشت‌های ایشان با آن خط زیبا برای ما خاطره بود.
بخشی دیگر از منطق ملاعبدالله را پیش استاد صالحی خاوری خواندم. عموم اساتید ما کتب حوزوی را بیش از ده بار درس داده بودند، اما با این حال می‌گفتند برای تدریس گاه روزی شش ساعت مطالعه می‌کنیم. هم باسواد بودند و هم برای درس اهمیت قائل بودند. می خواهم بگویم که آنان هم از نظر علمی سرمایه‌دار بودند و هم سرمایه‌گذار. یعنی به مطالعات قبلی هم اعتنا نمی‌کردند و بحث‌هایشان را با تقریر جالب می‌گفتند و ما می‌نوشتیم. خیلی دقیق درس می‌دادند. الان در حوزه باید استادی داشته باشیم که هم سرمایه‌دار است (یعنی علمش خوب باشد) و هم سرمایه‌گذار و برای درس و بحثش ارزش قائل شود.

حضور در دروس اصول فقه استاد مصباح عاملی

کتاب اصول فقه که آن روزگار تازه در مشهد رایج شده بود را پیش استاد بزرگوارمان حاج آقای مصباح عاملی خواندیم. ایشان نماینده رهبری در نهضت سوادآموزی خراسان بودند. سید بزرگواری که انصافا مرد بسیار متواضع و متخلق بودند که اینک از سوی رهبری به عنوان مدیر حوزه علمیه خراسان منصوب شدند. خیلی دوست‌داشتنی و مهربان و صمیمی که ما این ارتباطمان را با ایشان حتی بعد از اصول فقه، در رسائل هم حفظ کردیم. خیلی به ایشان ارادت داشتم.

به قدری این درس را با شوق می‌خواندم که گفتم باید بر این کتاب شرحی بنویسم. از ساعت ۲ یا ۳ عصر تا ۱۱ شب را به این امر اختصاص دادم. یکی از آن اتاق‌ها برای خودم بود من می نشستم و مفصل، ‌شرح می‌نوشتم. متأسفانه خیلی از دفترهای من در جابه‌جایی منزل گم شد. حتی عبارت به عبارت ، توضیحات کامل را ارایه می کردم. چه زحمت مفصلی که متحمل شدم. این هم از الطاف الهی بود که ما در سال پنجم ششم طلبگی جرأت نوشتن پیدا کنیم و در حدی که شرح بنویسیم.

لمعتین و آیت الله فقیه سبزواری

درس لمعه را نزد یکی از بهترین استادها یعنی آیت‌الله آقاسیدجواد فقیه سبزواری بهره بردم. ایشان پسر آیت الله فقیه سبزواری معروف در مشهد بود. ایشان دقت زیاد و احاطه عجیبی به لمعه داشت.

به عکس درس‌های ادبیات که در مدرسه برگزار می‌شد، برای تلمذ لمعتین به حرم حضرت رضا (ع) می‌رفتیم. در صحن گوهرشاد، شبستانی بود معروف به شبستان سبزواری؛ چون ایشان آن‌جا نماز می‌خواند. بنابر این توفیق داشتم در جوار حرم امام رضا علیه‌السلام نزدیک به دو سال، هر روز لمعه بخوانم.

بخشی از جلد اول لمعه را عصرها خدمت آیت‌الله صالحی می‌خواندم. بسیار ساده‌زیست بود و در اوج تقوا و نزاهت روحی زندگی می‌کرد.

ورود به دانشگاه علوم اسلامی رضوی

‌سال ۱۳۶۷ وارد دانشگاه علوم اسلامی رضوی شدم. این دانشگاه که در واقع ترکیبی از نظام قدیم و جدید حوزه بود، سال ۶۳ تأسیس شده بود که اعلام کرد در دوره جدید می‌خواهیم از طلاب برای شرکت در درس و بحث ثبت‌نام کنیم. شرطش هم اتمام لمعتین بود. در امتحان کتبی و شفاهی شرکت کردم و قبول شدم.

از سال ۶۷ که وارد دانشگاه رضوی شدم تا سال ۷۷ که بیرون آمدم، یعنی حدود ده سال،‌ از بهترین و عالی‌ترین سطح حمایت معنوی، علمی و تا حدودی مادی این دانشگاه بهره‌مند شدم.
از صبح که می‌آمدم دانشگاه رضوی تا هشت یا ده شب آن‌جا بودم و شب دیر به منزل می‌رفتیم
خانه من در ردّه یعنی در واقع بیرون شهر بود. در یک کوچه گلی که حتی با اسب و گاری زباله‌های آن را بیرون می‌بردند. ماشین بسیار کم و مینی‌بوس‌هایی با ازدحام زیاد. ولی جذبه درس و بحث و شیرینی آن مرکز که آن‌قدر بالا بود که خانه یادمان می‌رفت. البته همت و حمایت همسر بسیار کارساز بود.

عموماً از صبح که می‌آمدم دانشگاه رضوی تا هشت یا ده شب آن‌جا بودم و شب دیر به منزل می‌رفتیم.

دانشگاه رضوی و دروس جنبی

در دانشگاه رضوی افزون بر دروس متداول حوزه، درس‌های دیگر هم بود. ما آن‌جا بحث‌های روانشناسی، جامعه‌شناسی، هیئت نجوم داشتیم که خیلی مفید بود. ما ۲۱ ساعت هئیت نجوم داشتیم. دکتر تقی عدالتی استاد هیأت نجوم بود.

یکی از درس‌ها مباحث کلامی و فلسفی بود. بدایه، نهایه و تجرید از مهم‌ترین کتاب‌هایی بود که خواندیم. منظومه، اسفار و شفا را نیز خودم پیگیری کردم. مدتی در درس آقاسیدجلال آشتیانی که در مدرسه امام صادق (ع) برگزار می‌شد شرکت می‌کردم.

فراگیری زبان عربی و انگلیسی

از برکات دیگر دانشگاه رضوی بحث زبان بود. در دانشگاه دو گروه عربی و انگلیسی داشت. دو سال در درس‌ زبان عربی شرکت کردم و زبان عربی ما کامل‌تر و تقویت شد. تاکنون ۵ کتاب از متون قدیم و جدید ترجمه کردم؛ مثل تاریخ الاسلام السیاسی و الثقافی که بیش از ۷۰۰ صفحه است. دو کتاب «صیانه القرآن من التحریف» و جلد پنجم «التمهید فی علوم القرآن» استاد معرفت و برخی دیگر از کتب را ترجمه کردم.

بعد به گروه زبان انگلیسی پیوستم. دوسالی که انگلیسی کار کردیم خیلی زحمت می‌کشیدیم، باید دو سال دیگر زبان انگلیسی را ادامه می‌دادیم که نمی‌دانم چه شد دپارتمان انگلیسی دانشگاه از هم پاشید.

الان گاهی در سفرهای خارج از کشور که می‌روم کم‌وبیش انگلیسی صحبت می‌کنم.

من معتقدم اگر طلبه‌ای یکی از زبان‌های بین‌المللی را بلد نباشد، کمیتش لنگ است؛ چه بخواهید تفهیم مطلب کند و چه این‌که طرف مقابل بخواهد مطلبی را به شما برساند. به خاطر همین بسیاری از مواهب علمی را از دست می‌دهید،

ضرورت پیش بینی فضای آموزشی مناسب برای طلاب

ورود به دانشگاه رضوی را برای خود تقدیر نورانی الهی تلقی می‌کنم و معتقدم که هماره حوزه به چنین فضاهای آموزشی نیاز دارد. می‌دانید که مدرسه امام خمینی(ره) (مرکز جهانی) مربوط به آستان قدس و برای حوزه بود که دادند به طلاب غیرایرانی. حدود ده سال قبل در برنامه‌ای که با واحد نخبگان حوزه ضبط کردیم، گفتم برای مرکز جهانی (که الان جامعه‌المصطفی است) و همه طلاب غیرایرانی احترام قائلم؛ اما امور طلاب را مورد غفلت قرار ندهیم. نگوییم طلبه به درس آزاد می‌رود دیگر کافی است. باید طلبه به یک مرکزی وصل شود که ضمن تأمین حجره، ناهار و دیگر امکانات، فعالیت‌های علمی او را نیز نظارت و کنترل کنند.
اگر طلبه‌ای یکی از زبان‌های بین‌المللی را بلد نباشد، کمیتش لنگ است
من تعجب می‌کنم چطور در حوزه به این توجه نمی‌شود؟! مگر می‌شود استاد و درس به طور کامل آزاد باشد و در مرکزی حداقل تا پایه دهم درس و بحث طلاب نظارت نشود و حمایت لازم علمی و معنوی از آنان تحقق نپذیرد! دو سه سال قبل معاونت آموزش حوزه خیلی تلاش کرد تا فعالیت طلاب بعد از پایه شش و حتی درس خارج را کنترل کنند، اما متأسفانه موافقت نشد و مشکلاتی به وجود آمد. ولی همچنان به ضرورت این روش معتقدم.
به یکی از مراجع معظم تقلید عرض کردم شما شهر حوزه تأسیس کنید. آن موقع مخصوصا در دولت آقای احمدی نژاد خیلی بودجه می‌دادند، که متأسفانه مدیران حوزه از این موقعیت استفاده نکردند.

احترام اساتید بزرگی که می‌خواهند در کنار حضرت معصومه (ع) درس خارج بگویند را نگه می‌داریم و تکلیف فضلای دروس خارج روشن است. اما طلاب پیش از ورود به دروس خارج باید تحت نظارت و کنترل قرار گیرند. مخصوصا از پایه ۷ تا ۵ سال اول خارج. بیایید یک مرکز درست کنید که تمام طلاب، وقتی صبح از خانه می‌آیند بدانند کجا دارند می‌روند. طلبه وقتی وارد این‌جا می‌شود می‌داند به کدام مدرس برود و نزد کدام استاد برود.
سبک آموزش ما دقیقا به سبک هزار سال قبل نزدیک است
نکته بسیار مهمی که بعدها نیز در دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با حوزه مطرح شد و باز هم جدی گرفته نشد، حضور استاد تمام‌وقت بود. هویت علمی و مکان معنی‌دار است. شما الان مرکز جهانی را ببینید. بهترین فضلای حوزه جذب آن‌جا شده‌اند. بخش‌بندی کرده‌اند؛ قرآن، فلسفه، تفسیر، حدیث و… استاد در هفته ۷-۸ واحد تدریس می‌کند. بقیه اوقات در دفترش نشسته است و طلبه هر وقت خواست می‌تواند به او مراجعه کند و از استاد راهنمایی بگیرد. این روش در رشد علمی طلاب بسیار تاثیرگذار است. الان در حوزه کجا چنین امکانی برای طلبه وجود دارد؟ امکان ارتباط با کدام استادی فراهم است؟ استادان هم بندگان خدا از روی انگیزه‌های الهی-شخصی دارند کار می‌کنند. اساتید را حمایت کنید. در حال حاضر حوزه فضای اداری ندارد و پراکنده است. فضایی ندارد که استاد و کتابخانه در یک جا جمع باشد. متأسفانه این‌ها را رها کردیم. یعنی سبک آموزش ما دقیقا به سبک هزار سال قبل نزدیک است که یکی برود در مسجد کوفه، مدینه، مکه یا بصره کنار یک ستون بایستد درس بگوید، چهار نفر هم بنویسند. این برای عصر انفجار اطلاعات و رایانه و ماهواره مناسب نیست. من معتقدم از این جهت خیلی کوتاهی داریم. مخصوصا در این ده سال اخیر که چقدر بودجه ریخته شد به دست و دامان خیلی‌ها و خیلی از مراکز، اما چرا حوزه نجنبید و چرا برای خودش ساختمان نساخت و… همین جامعه المصطفی بهترین جاهای شهر را دارد و پشتوانه مالی درست کرده است.
شنیدم مرکز خواهران در این بخش خیلی موفق عمل کرده و امکانات زیادی را برای خود فراهم کرده است. الان همین مراکز و مؤسسات تأسیس شده است، از مؤسسه امام خمینی(ره) و پژوهشگاه حوزه و دانشگاه گرفته تا بقیه مراکز، ما خوشحالیم که این اتفاق افتاده است، اما حوزه آیا مکان نمی‌خواست؟ الان فضای اداری حوزه چقدر پراکنده و آشفته است. چقدر ما مشکل داریم. یک دارالشفا داریم و این همه کار را سپردیم به چند اتاق. این‌ها اشکالات کار ماست؛ چه در فضای مدیریتی، چه در فضای علمی و فرهنگی و خیلی چیزها. به هرحال من خواستم از مساله دانش‌افزایی وارد این مقوله شوم.

 

http://maref.ir/institute-news/4848/

مرحوم حاج شیخ رمضانعلی قوچانی هنگام رحلت و مشاهدات او

 


مرحوم حاج شیخ رمضانعلی قوچانی هنگام رحلت و مشاهدات او

 

حجة الاسلام حاج شیخ غلامرضا اسدی ، امام جمعه سابق بشرویه ، مؤلف محترم گلستان معارف نوشته است:      

حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری ، فرزند مرحوم حاج میرزا حسین سبزواری مشافهةً برای حقیر نقل فرمودند  که  آقای حاج رمضانعلی قوچانی که از علمای بزرگوار مشهد و در مسجد جامع گوهرشاد امام جماعت بود، وقت مرگشان فرا رسید .

 پدرم مرحوم (آیت الله حاج میرزا حسین سبزواری) به اتفاق برادر بزرگوارم مرحوم آیت الله حاج سید زین العابدین به عنوان عیادت به خانه آن مرحوم شرفیاب شدند ، در هنگام  سکرات ، غشوه ای شبیه به حالت خواب به ایشان دست داد که بعد به حالت عادی برگشتند شروع کردند به گریه کردن، پدرم فرمودند آقای حاج شیخ رمضانعلی ، قلب شما سرشار از ولایت اهل بیت علیهم السلام می باشد و از مؤمنین حقیقی می باشید پس چرا گریه می کنید ؟

فرمودند: آقای سبزواری صحرای محشر را مجسم دیدم، بهشت را مشاهده کردم که درهای آن باز است و از هر دری گروهی وارد بهشت می شوند ، صف ها بسته شده و افراد پشت سر هم داخل بهشت می شوند و من هم متوجه شدم که باید بروم به صف علما یعنی صفی که در آن صف ، شیخ مفید ، شیخ صدوق ، شیخ طوسی ، شیخ کلینی ، سید مرتضی ، سید رضی ، خواجه نصیرالدین طوسی ،علامه حلی ، شهید اول ، شهید ثانی ، مرحوم مجلسی ، سید بحرالعلوم ، آقا میرزا حسن شیرازی و . . . قرار دارند .

لذا رفتم در آخر صف ایستادم اما دیدم صف طولانی است و باید خیلی  معطل شوم نظر کردم به دری از درهای دیگر بهشت  دیدم آنجا معطلی ندارد مثل برق لامع افراد داخل بهشت می شوند. دویدم به جانب آن در که داخل شوم گفتند: لطفا شما وارد شوید به صف خود زیرا که این در متعلق است به ذاکرین حضرت اباعبدالله الحسین و روضه خوانها و نوحه خوان ها ، من همانجا گریه کردم و به فکر افتادم که ای کاش در دنیا لا اقل یک مرتبه روضه امام حسین علیه السلام  را می خواندم تا در شمار روضه خوانها قرار می گرفتم ناگاه دیدم که در همان عرصه محشر مرحوم خلد آشیان آقای اعتماد سرابی (1) که از روضه خوانهای معتبر شهر مشهد بود پیدا شد، سوار بر اسبی فرمودند: آقای شیخ رمضانعلی بیا برای من روضه بخوان .  گفتم: کو منبر؟  کو مستمع ؟  فورا از اسب پیاده شد و فرمود: سوار شو این به جای منبر و من هم مستمع، من همانجا روضه ای خواندم گمانم فرمودند: روضه باب الحوائج حضرت ابوالفضل علیه السلام بود.

آنگاه شیخ گریه کرد و گفت: گریه من برای این است که ای کاش در دنیا اقلا چند مجلس روضه می خواندم.

1 – در مدرسه دودر ، مرحوم آیة الله کفایی خراسانی ، همه ساله در ایام عاشورا ، از صبح تا ظهر مجلس روضه خوانی منعقد می کردند و اکثر خطبا و وعاظ نامی شهر در آن جا منبر می رفتند که یکی از آن روضه خوان ها ، سید جلیل القدر مرحوم آقای اعتماد سرابی بود

 

منبع :

گلستان معارف تالیف غلامرضا اسدی ، سه جلد در یک جلد ، صفحه 700

ناشر : بقیة العتره

سال 1386

مدرسه‌ي محمدیه سبزوار اثر ملي شد ايوان و ايوانچه‌هاي اين بنا ديدني است

 

مدرسه‌ي محمدیه سبزوار اثر ملي شد ايوان و ايوانچه‌هاي اين بنا ديدني است

مدرسه محمدیه در خيابان افسر واقع در شمال غربي ميدان كارگر و در مجاورت بناهايي همچون كاروانسراي فرامرزخان قرار دارد كه در فهرست آثار ملي ثبت شد.

سيدرضا حسيني ـ مسؤول روابط عمومي اداره ميراث فرهنگي و گردشگري سبزوار ـ در گفت‌وگو با خبرنگار ايسنا با بيان اين مطلب افزود: ورودي قبلي مدرسه از ضلع غربي بود كه امروزه در شمال شرقي بنا واقع شده و با دالاني حدود ‌11 متري به صحن مدرسه مي‌رسد.

وي تصريح كرد: پلان كلي بنا مستطيلي شكل مي‌باشد و ايوان اصلي در ضلع شمالي بنا با ارتفاع ‌2/8 متر و در كنار ايوان سه ايوانچه قرار دارد. او افزود: در ضلع شرقي و غربي نيز ‌5 ايوانچه قرار دارد و در ثبت ايوانچه‌ها پنجره‌هايي به ابعاد ‌2×5 متر قرار دارد كه محل زندگ طلبه‌ها مي‌باشد و قوس‌هاي موجود در بنا همگي از نوع جناغي هستند و تزئينات موجود در بنا از نوع آجر كاري خصه و آراسته مي‌باشد.

حسيني خاطرنشان كرد: كف صحن مدرسه آجر فرش شده و در وسط صحن حوض آب دايره‌اي شكل و چهار باغچه در چهارطرف آن قرار دارد. وي تصريح كرد: مالكيت اين بنا به صورت وقفي است و واقف آن حاج محمد عنبرستاني اين مدرسه را وقف طلاب علوم ديني كرده است و باني مدرسه حاج ميرزا حسين فقيه سبزواري است و توليت اين بناهم اكنون نيز در دست خانواده فقيه سبزواري مي‌باشد و در حال حاضر از اين بنا به عنوان مهد قرآن استفاده مي‌شود.

وي افزود: قدمت اين بنا به اواخر دوره قاجاريه و اوايل دوره پهلوي مي‌رسدو مدرسه محمدیه اخيرا شماره ‌7484 در فهرست آثار ملي كشور به ثبت رسيده است. انتهاي پيام

ایسنا 

خاطرات مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری از واقعه گوهرشاد به عنوان شاهد عینی

خاطرات مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری از واقعه گوهرشاد به عنوان شاهد عینی

 


قضيه اتحاد شکل و قيام گوهرشاد

 حادثه ديگر اتحاد شکل بود که در فروردين 1348 (قمري‌) حکم ازطرف رضا شاه شد بر اين که بايد تمامي اهل ايران متحد الشکل باشند. به اين معني که کت وشلوار داشته باشند و عمامه به کلي نباشد مگر عده‌اي  که از شهرباني جواز داشته باشند و جواز هم داده نمي‌شود مگر به کساني که مجتهد باشند. و انقلابي عظيم رخ داد و بالاخره مردم‌ متحد الشکل شدند که هر کس عمامه داشت بدون جواز يا قبا و عبا داشت‌، آجان او را جلب به‌ شهرباني مي‌کرد و عمامه او را بر مي‌داشت و قباي او را قيچي مي‌کرد.

مدتي بدين منوال بود تا در سنه 1352 قمري حکم شد که بايد کلاه بين المللي پوشيده‌ شود که عبارت از کلاه دوره بود و مردم همگي اطاعت کرده و پوشيدند، مگر مشهد که قيام کرده و مخالفت‌. و خلاصه قضيه آن که‌، عده‌اي با هم شرکت کردند و معلوم نشد که محرک‌ آنها کيست و بهلول فرزند آقا شيخ نظام گنابادي که در سبزوار ساکن بود و حقير نزد او مقداري مطوّل خوانده‌ام و آن بهلول شخص فوق العاده بود و در سن بيست و پنج سالگي يا بيشتر و يک سر در حرکت بود، گاهي مکه بود که در سنه 1353 که حقير مکه مشرف شدم،  او را در مني ديدم و شبها منبر مي ‌رفت و حافظه عجيبي داشت و منبر عوامي عجيبي داشت که ‌هر شهري که مي ‌رفت مردم اقبال زيادي به او داشتند و همان سال مکه با هم در يک ماشين‌ بوديم‌، لکن چون او را شخص فوق العاده مي ‌دانستم‌، هميشه در پرهيز بودم و چندان نزديک‌ خود نمي ‌گذاشتم بيايد. تا آن که آمد سبزوار و يک شب نزد والد و والده خود بود.

پس از آن به مشهد آمده و به طرف تربت حيدريه رفت و به  فاصله چند روزي او را به ‌مشهد آورده و به منبر بالا بردند و تحريک آنها نمود که ايها الناس مي‌خواهند حجاب را اززنها بگيرند. خورده خورده، هيجاني در مردم پيدا شد و کم ‌کم مبلغين مشهد مثل حاجي شيخ مهدي و حاجي محقق و حاجي شيخ مرتضي عبد گاهي و بقيه مبلغين منبر رفته و تهييج مردم‌ کرده تا بالاخره روز جمعه قشون اطراف صحن را گرفته و در دم بست پايين خيابان‌، قشون ‌جلوگيري از مردم نموده و مردم مخالفت کرده و دو نفر از مردم کشته شده و اين قضيه بيشترباعت تهييج مردم شد تا آن که به کلي دکاکين تعطيل و ادارات بسته و ازدحام زيادي در مسجد جامع شد.

حقير و مرحوم آية‌ الله آقا حاجي شيخ علي اکبر نهاوندي چون مي‌دانستيم که قضيه عادي‌ نيست‌، لذا گاهي در منزلي از منازل دوستان پنهان بوديم‌، لکن چون عموم علما در مسجد بودند مثل حاجي مرتضي آشتياني‌، آقا شيخ حسن پايين خياباني‌، آقا سيد يونس اردبيلي و تمامي ائمه جماعت قريب سي نفر جمع شده بودند، لذا ناچار با يکديگر رفتيم به مسجد. لکن آثار عذاب هويدا بود.

غبار فلک را گرفته و هوا قرمز شده و مردم همه مضطرب ولا ينقطع از دهات و اطراف جمعيت با چوب و چماق به طرف شهر آمده و شهرت دادند که علما حکم جهاد دادند تا آن که در مسجد ديگر جاي پا نبود. حقير با آقاي نهاوندي که به ‌مسجد وارد شديم‌، ملاحظه کرديم که علما همگي در ايوان مقصوره جمع و بهلول هم منبررفته و مردم را تشويق مي‌کند که بروند به طرف لشکر و لشکر را متصرف شوند و لشکر هم عازم شده که اگر مردم حمله به طرف آنها بکنند توپ و مسلسل بسته و همگي را بکشند.

حقير جون اين وضع را ديدم‌، به آقاي نهاوندي گفتم که اوضاع خيلي بد شده‌، يا خود شما به منبر برويد و مردم را امر به سکوت کنيد و يا حقير مي ‌روم‌. فرمودند: قلب من ضعيف است ‌و نمي‌توانم‌. گفتم شما استخاره کنيد، چنانچه خوب باشد حقير منبر مي‌روم‌. استخاره کردند بسيار خوب بود، لذا حقير حرکت کردم و رفتم و بهلول را از منبر به پله دوم قرار دادم و مردم‌ همين که ديدند من به منبر رفتم، هجوم به طرف منبر نمودند و حقير با صداي رسا امر به‌ سکوت کردم‌. مردم همگي ساکت شدند کأن علي رؤوسهم الطير.

بعد از آن ابلاغ  کردم به ‌عموم آنها که ايهاالناس‌! اين هياهو نتيجه ندارد. اگر بنا داريد کار پيش برود، خوب است به ‌خود اعلي حضرت رضا شاه تلگراف کنيد. البته شاه شما مسلمان است و تقاضاي شما را قبول ‌خواهد کرد. از اين قبيل مواعظ زياد نمودم‌.

مثل اين که پسند عقلا شد و قبول عموم قرار گرفت‌. پس از آن از منبر پايين آمدم و حضور علما که مجتمع بودند آمدم و عرض کردم‌، ديگر نشستن شما در اين مکان صلاح ‌نيست‌، خوب است برويم به کشيک خانه مسجد و فکر چاره‌اي کنيم  که اين هياهو نتيجه‌خوبي ندارد.

قبول کردند و مجتمعا به کشيک خانه مسجد رفتيم و نتيجه گفتگوها بالاخره براين قرار گرفت که تلگرافي توسط آية‌ الله آقاي حاجي شيخ عبدالکريم حائري که در آن ايام ‌في الجمله مرجعيت داشت بکنند که ايشان به اعلي حضرت تلگراف کنند که او صرف نظر ازپوشيدن کلاه دوره‌دار بنمايد. حقير با اين تلگراف مخالف بودم و در آن تلگراف تهديد سختي نسبت به اعلي حضرت شده  بود. آنچه اصرار کردم براي تغيير تلگراف اثري نکرد و تمامي علما تلگراف را امضا نمودند و اين تلگراف که مخابره شد، آتش غيظ اعلي حضرت‌ افروخته شد و تلگرافي از شخص او صادر شد که يا متفرق شويد يا آن که با گلوله متفرق ‌خواهم کرد.

آقاي حاجي ميرزا احمد کفائي در لشکر بود و مسجد نيامده بود. از لشکر به حقير تلفن‌ کرد که قضيه وخيم شده و محتمل است که به ضرب گلوله مردم را متفرق کنند. هر چاره‌اي ‌داريد بکنيد و مردم را متفرق کنيد.

 لکن به قدري آتش غيظ  مردم مشتعل شده بود که کسي‌ قدرت نداشت که اسم اين معنا را ببرد. به همين نحو بود و نهاري مختصر حاضر شد و عموما خوردند. غروب شد. علما يکان يکان فرار کردند، چند نفري باقي ماند. يک ساعت از شب‌ گذشته ثانيا آقاي حاجي ميرزا احمد به حقير تلفن کرد که هر نحو هست مردم را متفرق کنيد که حکم شديد صادر شده که به هر نحو هست مردم را متفرق کنند و قشون هم با مسلسل دورتا دور مسجد را محاصره کردند.

در اين اثنا جمعي دور حقير را گرفتند که بايد منبر بروي و مردم را امر کني که متفرق‌ نشوند. حقير ملاحظه کردم که اگر منبر نروم خطر قتل دارم‌. در اين گفتگو بودم‌، يک وقت‌ ملاحظه کردم که حقير را روي دوش گرفته و به طرف ايوان مقصوره مي‌برند، خواهي‌ نخواهي منبر رفتم و بين محذورين گرفتار شدم‌.

 بالاخره بالاي منبر گفتم که من آلان تب دارم ‌و حال حرف زندن ندارم‌. فقط  مي‌توانم که ختم أمن يجيب المضطر را بخوانم‌. ختمي گرفتم ‌و روضه علي اصغر خواندم و از منبر پايين آمدم‌. لکن مخفي نباشد که در اثناي آن که مرا به ‌طرف منبر مي‌بردند، يک نفر ناشناس بال قباي مرا کشيد و گفت‌: به مردم بگو اگر مي‌خواهيد آسوده شويد پناهنده به قنصول خانه روس شويد و من گوش به حرف او ندادم‌.

به هر تقدير کوشش کردم در تفرقه مردم‌. و شايد نه قسمت از ده قسمت را متفرق کردم‌. و علمايي که باقي مانده بودند به دارالتوليه فرستادم که از جمله آقا شيخ مرتضي آشتياني‌، حاجي شيخ علي اکبر نهاوندي‌، آقاي ملايري‌، و چند نفر ديگر از علما. وقتي که تمامي را فرستادم‌، مسجد مقداري خلوت شده‌، عده‌اي بربري و زوار در مسجد باقي ماند و آن چه ‌شهري باقي بود به خانه خود رفتند. لکن باقي باز هم بودند تا در آخر خودم رفتم به دارالتوليه‌.

به مجرد ورود حقير، اسدي نيابت توليت وارد اتاق شد و آمد روي زمين نشست و دست خود را به دامن حقير زد که دستم به دامن تو. تو امروز شنيدم منبر رفتي و مردم را امر به‌آرامش کردي‌. حال هم چاره‌اي بکن که آستانه در خطر است و تمام زحمات من هدرمي‌شود. و همان قضيه توپ بندي روسها پيش خواهد آمد.

حقير گفتم‌: آنچه از دست من برآيد حاضرم و جان فدائي خواهم کرد و آستانه محفوظ بماند ولو حقير از بين بروم‌. بناي ‌مشورت شد. رأي بر اين قرار گرفت که دو نفر نزد استاندار بروند و از او کسب تکليف بنمايند. قرار به استخاره شد. نهاوندي استخاره کرد، آيت آمد: ان الملوک اذا دخلوا قرية ‌افسدوها و جعلوا اعزة اهلها اذلة‌.

رأي بر اين قرار گرفت که حقير با آقاي حاجي شيخ مرتضي آشتياني برويم نزد استاندار که در آن وقت پاکروان بود. درشکه حاضر شد و به اتفاق رفتيم، وارد استانداري شديم‌. پاکروان اتاق بالا بود و آن هنگام تقريبا ساعت شش از شب بود. آقاي آشتياني بدون هيچ گونه‌ توجهي از پله‌ها بالا رفت‌. اتفاق پاکروان با همسر خود در حجره نشسته بودند. يک مرتبه آقاي آشتياني پرده بلند کرده‌، همسر پاکروان از مملکت ايتاليا بود، وحشت مي‌کند و فرياد مي‌زند. آقاي آشتياني برگشت که به محلي که حقير بودم با من‌. پاکروان زياده عضب آلوده ‌مي‌شود و به تعجيل آمد حجره پايين‌. گفت: شما اين نصف شب آمده‌ايد چه کار داريد؟ آقاي‌آشتياني فرمودند: سه مطلب داريم‌:

 اول: آن که دستور بدهيد دسته سينه زن بيايند به بازار و صحن‌.

دوم : آن دستور بدهيد که مردم لباس فرنگي نپوشند و کلاه دوره ‌دار لباس کفر است‌.

سوم:  آن که حجاب از سر زنها برداشته نشود.

پاکروان با کمال تعرض گفت‌: مسأله سينه زدن خودتان با آقاي حاجي آقا حسين قمي‌ تقاضا کرديد که در صحن سينه بزنند و حال هم بروند در ايام عاشورا در صحن سينه بزنند. واما کلاه دوره ‌دار جهت حفظ از آفتاب ضرري ندارد. شما که کلاه پهلوي را قبول و دوره جلو را قبول کرديد، خوب (است‌) که دوره عقب را هم قبول کنيد و اين اجتماع را شما آورديد متفرق کنيد. و اما مسأله حجاب‌، اگر يک کلمه از پهلوي‌، شما مدرکي آورديد که حکم رفع ‌حجاب نموده هرچه بخواهيد به شما داده خواهد شد.

حقير ملاحظه کردم که آقاي آشتياني مثل اين که مطلب را گم کرده‌، رو به پاکروان کردم  و گفتم‌: دو عرض دارم‌. گفت‌: شما کيستيد؟ گفتم‌: من آقاي سبزواري‌. گفت‌: بسيار خوب‌، شنيده‌ام  شما به منبر رفتيد و مردم را امر به آرامش کرديد. گفتم‌: بلي‌. گفت‌: بگو.  گفتم‌: غرض‌از آمدن بنده و حضرت آشتياني از اين است که اين مردم اجتماعي کرده‌اند، با حق يا باطل‌. بايد به هر نحو هست آنها را قانع کرد تا متفرق شوند. جواب گفت‌: شما که اينها را جمع کرديد متفرق کنيد. جواب دادم که ما جمع نکرديم‌. گفت‌: شما براي چه مسجد آمديد؟ جواب دادم ‌براي اصلاح و شايد بتوانم نحوي کنم که خون ريزي نشود. گفت‌: بکنيد. جواب دادم راه فکر ما مسدود است‌. شما استاندار هستيد. گفت‌: فکري ندارم‌. من گفتم‌: يک راه داريم و آن‌، اين ‌است که صورت تلگرافي جعلي دروغ الان به من بدهيد که بروم مسجد و مردم را متفرق کنم‌. جواب داد: چه تلگراف باشد؟  گفتم‌: تلگراف آن که اعلي حضرت عفو کرده و شما مردم متفرق شويد. جواب داد که بد رأيي نيست‌.

اتفاق اسدي آمده بود و در حجره فوقاني با طهران به توسط بي سيم لشکر مشغول مذاکره ‌بود. پاکروان رفت حجره فوقاني نزد اسدي‌. فاصله نشد برگشت و گفت کار از دست من واسدي خارج شده و خود اعلي حضرت با لشکر مخابره مي‌کند که دستور داده که به هر نحو هست مردم را متفرقه کنيد و سه دقيقه ديگر وقت نداريم  و پاکروان به اسدي گفته بود که ‌فلاني رأي خوبي داد و به هر تقدير شد سه دقيقه گذشت که صداي مسلسل بلند شد و فرياد مردم به يا علي يا علي بلند شد به نحوي  که صدا به مسجد کاملا مي ‌رسيد.


قريب نيم ساعت ‌طول کشيد و صدا آرام شد و خورده خورده صبح طلوع کرد.


برگشتيم به دارالتوليه و از آنجا متفرق شديم و دو روز بود که به کلي صحن و مسجد و حرم بسته بود و معلوم نشد که چند نفرکشته شده و مردم متفرق شدند و دستور آمد که مسجد و صحن و حرم باز شود و سرتا سرشهر امن شد و قضيه کلاه هم بعد از چندي روزي عملي شد و بعد از چند روز شش نفر ازعلما را به طهران تحت الحفظ بردند: حاجي سيد هاشم نجف آبادي‌، حاجي شيخ حبيب ‌ملکي‌، آقا سيد زين العابدين سيستاني‌، شيخ آقا بزرگ شاهرودي حاجي شيخ هاشم قزويني و مدتي زندان قجر زنداني بودند و بعد مرخص شدند و آقا ميرزا يونس اردبيلي در نوقان ‌مخفي بود او را هم گرفتند و طهران بردند و مدتي در زندان بود. و بعد از بازرسيهاي زياد اسدي نيابت توليت محکوم به اعدام شد در شب 26 ماه مبارک رمضان 1354 بعد از طلوع ‌فجر. اين خلاصه حادثه مسجد

 

مشرق نیوز

 

مجموعه میراث اسلامی ایران ، جلد هفتم ، رساله سوم ، ص 71 ، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش ، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی ، به کوشش رسول جعفریان ، قم ، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی ، 1377

 

آیت‌الله‌ «حسینی شاهرودی» دعوت حق را لبیک گفت

آیت‌الله‌ «حسینی شاهرودی» دعوت حق را لبیک گفت + زندگی نامه

گروه استان‌ها ــ آیت‌الله‌ سید محمد حسینی شاهرودی مرجع تقلید شیعیان لحظاتی قبل دعوت حق را لبیک گفت.

  • ۱۶ تير ۱۳۹۸ - ۱۷:۴۶ 

آیت‌الله‌ «حسینی شاهرودی» دعوت حق را لبیک گفت + زندگی نامه

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، آیت الله سید محمد حسینی شاهرودی مرجع تقلید شیعیان لحظاتی پیش دعوت حق را لبیک گفت.

این مرجع بزرگ جهان تشیع فرزند آیت‌الله‌ سید محمود حسینی شاهرودی مرجع شیعیان بود که به‌دلیل بیماری مدتی در بیمارستان تهران بستری بود و در سن 94سالگی دعوت حق را لبیک گفت.

مراسم تشیع و تدفین این عالم بزرگ جهان تشیع اعلام می‌شود.

نگاهی به زندگی نامه پربرکت حضرت آیت الله سید محمد شاهرودی

ادامه نوشته

قدیمی ترین گزارش جامع از واقعه مسجد گوهر شاد در تیرماه 1314

 

گزارش استاد محمد حسن ادیب هروی،

در کتاب حدیقة الرضویه ،

قدیمی ترین گزارش جامع

 

از :

واقعه مسجد گوهر شاد در تیرماه 1314

 

مرحوم استاد محمد حسن ادیب هروی ، در پاورقی صفحه 273 کتاب  "  الحدیقة الرضویه "  نوشته اند :

شب یک شنبه ، آقایان حاج شیخ مهدی واعظ ، شیخ مرتضی عیدگاهی و حاج میرزا حسین سبزواری ، پیش از وقوع واقعه مسجد ، منبر می روند . ملازم آقای سبزواری ، ابتدا به ایشان می گوید آقا منبر نروید . مردم آدم آقارا کتک می زنند که چرا این حرف را زد .

آقا منبر می رود . افتتاح سخن به آیه :   أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَكْشِفُ السُّوءَ   می نماید . کلمه ای چند نگفته ، یکی از اهالی منبر می آید با آقا سرگوشی می کند . ایشان روضه مختصری می خواند از منبر فرود می آیند .

*****

در رابطه با حادثه  تیرماه 1314 مسجد گوهرشاد ، گزارش ها ، مقاله ها و کتاب های متعدد و مختلفی منتشر شده است اما دو گزارش ، نزدیک ترین تاریخ ارائه را به واقعه دارند  .

یکی از نزدیک ترین گزارش ها به تاریخ وقوع حادثه گوهرشاد ، در باب هفتم کتاب " الحدیقة الرضویه " ، نوشته مرحوم استاد محمد حسن ادیب هروی آمده است . این کتاب ، سال 1327 شمسی ، یعنی 13 سال پس از حادثه ( هفتاد و یک سال پیش ) منتشر شده و موضوع آن ، تاریخ مشهد است .

عینا تصویر صفحات باب هفتم این کتاب ، پیرامون فاجعه گوهرشاد در تیرماه 1314 ، در این فایل منعکس شده است .

دومین گزارش ، در زندگی نامه خودنوشت مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ارائه شده که در متن واقعه گوهرشاد  ، حاضر و ناظر و فعال بوده اند و به منظور پیشگیری از کشتار و خونریزی ،  منبر هم رفته اند . این گزارش ، در پایان همین فایل ، درج شده است .

 

دانلود فایل با فرمت word

دانلود فایل با فرمت pdf

 

تلگرام :

 

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7290

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7291

بهلول گنابادی نقش آفرین واقعه مسجد گوهرشاد

 

بهلول گنابادی نقش آفرین واقعه مسجد گوهرشاد

 

واقعه مسجد گوهرشاد در تاریخ تحولات معاصر به رویداد پراهمیت سیاسی ــ اعتقادی تبدیل شد و در حافظه تاریخی مردم ایران چنان جای گرفت که حدود چهل سال بعد به مثابه یکی از ارجاعات تاریخی انقلاب اسلامی مطرح می شد.مقاله پیش رو این واقعه تاریخی و سهم مرحوم شیخ بهلول، واعظ و خطیب سرشناس آن زمان، را در شکل گیری قیام خونین مسجد گوهرشاد مشهد شرح داده است.

 

به گزارش گنابادتایمز در آستانه ی واقعه مسجد گوهرشاد و نقش آفرینی شیخ بهلول گنابادی هستیم . به همین مناسبت مروری داریم بر آنچه 79 سال پیش اتفاق افتاده است.

واقعۀ مسجد گوهرشاد در تاریخ تحولات معاصر به رویداد پراهمیت سیاسی ــ اعتقادی تبدیل شد و در حافظۀ تاریخی مردم ایران چنان جای گرفت که . . . . .

ادامه نوشته

روایت تسنیم از عالم‌ جلیل‌القدری که کارگشای‌ مشکلات مردم بود

 

روایت تسنیم از عالم‌ جلیل‌القدری که کارگشای‌ مشکلات مردم بود

آیت‌الله حاج میرزا حسین سبزواری مشهور به «فقیه سبزواری» چهره‌ای نا آشنا در میان مردم است که اهتمام زیادی به کارگشایی و حل مشکلات مومنین و به ویژه طلاب و فضلای حوزه علمیه داشت.

روایت تسنیم از عالم‌ جلیل‌القدری که کارگشای‌ مشکلات مردم بود

به گزارش خبرگزاری تسنیم از مشهد مقدس، آیت‌الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری رحمه الله علیه یکی از مراجع عالیقدر شیعه و فقهای بزرگ مقیم مشهد بود.این عالم ربانی حدود 40 سال به تدریس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه مشهد پرداخت و شاگردان و فضلای زیادی را تربیت نمود.وی علاوه بر تدریس فقه و اصول خدمات زیادی به مردم و حوزه علمیه مشهد و سبزوار کرد. این عالم جلیل‌القدر اهتمام زیادی به کارگشایی و حل مشکلات مومنین و بالاخص طلاب و فضلای حوزه علمیه داشت.

تولد :

آیت‌الله فقیه سبزواری در سال 1309 هق در سامرا در بیت علم و زهد و تقوا و فقاهت متولد شد.

خاندان علمی :

پدر ایشان :

آیت‌الله میرزا موسی سبزواری پدر آیت الله میرزا حسین فقیه سبزواری بود که از فقهای بزرگوار و متقی شیعه در سبزوار بود. ایشان در سبزوار در سال 1262 ه‌.ق متولد شد.تحصیلات ابتدایی را در سبزوار فرا گرفت و سپس به مدت 18 سال در حوزه علمیه مشهد به تحصیل پرداخت انگاه به سبزوار رفت و ازدواج نمود و 2 سال در انجا اقامت نمود سپس در سال 1300 هق به سامرا رفت و سالها از درس خارج  فقه و اصول حضرات آیات میرزای بزرگ شیرازی ، سید اسماعیل صدر، سید محمد طباطبایی اصفهانی معروف به سید محمد فشارکی استفاده کرد.

در سال 1312 ه ق میرزای شیرازی فوت کرد و آیت‌الله میرزا موسی سبزواری به مدت 4 سال از درس میرزا محمد تقی شیرازی استفاده نمود در سال 1318 به نجف رفت و از درس خارج آخوند خراسانی به مدت 4 سال استفاده نمود و از ایشان به دریافت اجازه اجتهاد نائل آمد .در سال 1322 هق ایت الله میرزا محمد تقی شیرازی به درخواست مردم سبزوار ایشان را به سبزوار اعزام کرد. آیت‌الله سید موسی سبزواری در انجا اولین نفری بود که کفایه الاصول. اخوند خراسانی را در حوزه علمیه سبزوار معرفی نموده و به تدریس ان پرداخت.ایشان در سبزوار زعامت حوزه علمیه انجا را برعهده گرفت و به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت‌.

آیت‌الله سید موسی سبزواری در سال 1300 ه‌.ق ازدواج نمود و صاحب 5 فرزند شد‌. 3 فرزند دختر و 2 فرزند پسر‌‌

 پسر اول ایشان آیت‌الله میرزا مهدی فقاهتی‌ ‌در سال 1305 ه ق در سامرا متولد شد‌. در سال 1318 ه.‌ق. به همراه پدر به نجف رفت و 4 سال در آنجا اقامت کرد و ادبیات عرب را در آنجا فرا گرفت. در سال  1322 به همراه پدر به سبزوار آمد و سطوح فقه و اصول را نزد پدر و سایر اساتید فرا گرفت آنگاه سالها در درس خارج پدر شرکت نموده به درجه اجتهاد نائل آمد‌. اجتهاد ایشان مورد تایید پدر قرار گرفت‌. آیت‌الله میرزا مهدی فقاهتی در سال 1362 ه.ق در سبزوار وفات کرد و در کنار پدر به خاک سپرده شد از وی دو فرزند روحانی به نام‌های حجج اسلام آقایان حاج سید محمد تقی فقاهتی و حاج سید ابوالفضل فقاهتی به یادگار ماندند‌.

پسر دوم ایشان مرجع عالیقدر ایت‌الله میرزا حسین فقیه سبزواری بود. ایشان نیز سال‌ها در درس خارج پدر شرکت کرد و در حال حاضر در صدد بیان شخصیت علمی و معنوی ایشان هستم.

تحصیلات حوزوی آیت‌الله فقیه سبزواری :

ایشان در سال 1309 ه ق در سامرا متولد شد. 9 ساله بود که در سال 1318 ه ق به همراه پدر به نجف رفت و 4 سال اقامت نمود درسال 1322 ه ق به همراه پدر به سبزوار رفت و به تحصیل پرداخت‌.

 در سن 17 سالگی در سال 1326 ه ق به حوزه علمیه مشهد آمد .در مشهد ادبیات عرب را نزد ادیب عبدالجواد ادیب نیشابوری و  سطوح فقه واصول را نزد حضرات ایات : میرزا محمد باقر مدرس رضوی .شیخ حسن برسی تکمیل نمود.سپس در سال 1331 ه ق به سبزوار رفت و چند سالی از درس خارج پدر و حضرات آیات حاج میرزا حسین ( ظاهرا علوی سبزواری ) که از شاگردان برجسته میرزای بزرگ شیرازی بود و میرزا اسماعیل مجتهد  بهره گرفت. همچنین در این مدت از درس فلسفه میرزا اسماعیل معروف به افتخارالحکما که از شاگردان برجسته حاج ملا هادی سبزواری بود بهره برد .

در سال 1336 هق پدر ایشان در گذشت و آیت الله فقیه سبزواری برای ایشان در سبزوار آرامگاهی بنا نمود که مورد زیارت مردم سبزوار واقع شده است . آیت الله فقه سبزواری پس از رحلت پدر در سال 1336 ه ق  به سفارش پدر به نجف رفت و ادامه تحصیل داد .در انجا درحدود 2 سال از درس خارج آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی استفاده کرد. همچنین در درس خارج فقه واصول ایات عظام میرزای نایینی .شریعت اصفهانی .سید ابوالحسن اصفهانی .اقا ضیا عراقی وسید محمد فیروز آبادی حاضر شد و پس از چند سال تحصیل به درجه عالیه اجتهاد نایل امد .

وی در نجف دو دوره  در درس خارج اصول  میرزای نایینی شرکت نمود و این درس را با ایت الله شیخ محمد علی کاظمینی صاحب فواید الاصول  (مقرر درس میرزای نایینی ) مباحثه می نمود. آیت الله فقیه سبزواری یک دوره کامل اصول میرزای نائینی را نوشت . اما چون رفیق هم مباحثه اش کاظمینی زودتر از او تقریراتش را چاپ کرد به احترام وی از چاپ تقریرات خود خودداری نمود .

درس خارج فقه میرزای نایینی را نیز با آیت الله سید محمود شاهرودی مباحثه می نمود.

همچنین سالها در درس خارج فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی شرکت نمود . آیت الله فقیه سبزواری درس خارج فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی را نیز تقریر نمود ولی به چاپ نرساند .

آیت الله فقیه سبزواری در مدت اقامت در نجف ضمن تحصیل درس خارج سالها به تدریس کتاب کفایه الاصول آخوند خراسانی به زبان عربی از حفظ پرداخت و شاگردان زیادی را تربیت نمود که از جمله آنها مرجع عالیقدر مرحوم آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی می باشد .

این عالم بزرگوار در نجف به فقیه سبزواری معروف گشت و از حضرات آیات عظام: میرزای نایینی ، سید ابوالحسن اصفهانی ، آقا ضیاءالدین عراقی ، شیخ عبدالکریم حائری یزدی  و .... به دریافت اجازه اجتهاد نایل امد.

اقامت در مشهد :

تدریس خارج :

آیت الله فقیه سبزواری در سال 1347 ه ق معادل 1307 ه ش ابتدا به سبزوار وارد شد و پس از سه ماه آنجا را ترک و در مشهد اقامت نمود.

از سال 1347 ه ق تا سال 1386 ه ق در حدود 40 سال به تدریس خارج پرداخت و شاگردان و فضلای زیادی را تربیت نمود. شاگردان ایشان را بین 300 تا 400 نفر ذکر نموده اند. برخی از انها به دریافت اجازه اجتهاد از ایشان نایل شدند از جمله فرزندش ایت الله سید جواد فقیه سبزواری و ادیب حجت هاشمی که اجازه اجتهاد متجزی از استاد دریافت نمود. همچنین حضرات آیات و حجج اسلام آقایان حاج شیخ کاظم شانه چی ، حاج شیخ جعفر زاهدی جوراب چی و سید عبدالحسین رضایی نیشابوری به دریافت اجازه اجتهاد از ایشان نائل گردیدند .

تدریس فلسفه:

آیت‌الله فقیه سبزواری علاوه بر فقه و اصول به تدریس فلسفه نیز مشغول بود .

از حجه الاسلام والمسلمین حاج شیخ احمد روحانی شنیدم که من و حضرات ایات حاج  اقا سید محمود مجتهدی و حاج شیخ محمد رضا مهدوی دامغانی به صورت خصوصی شرح منظومه را نزد ایشاح در مسجد. گوهرشاد فرا گرفتیم..

استاد ادیب حجت هاشمی در کتاب مراه الحجه که شرح حال زندگانی خود و اساتید خویش است در ذکر استاد خود فقیه سبزواری می نویسد : من سالها در درس فقه اصول و فلسفه ایشان حاضر گردیدم و نهج البلاغه را نیز بطور خصوصی از ایشان آموختم .

ویژگی‌های علمی و معنوی :

ایت الله فقیه سبزواری فقیهی بزرگ و جامع معقول و منقول بود .ایشان در عین مراتب بالای علمی .بسیار متواضع .خوش اخلاق .گرم و گیرا و مهربان بود و سعی و اهتمام زیادی در خدمت به مردم و طلاب داشت.کوی طلاب مشهد.غسالخانه.باغ رضوان مشهد و... آرامگاه پدرش آیت الله میرزا موسی سبزواری ،  مدرسه علمیه محمدیه سبزوار از جمله خدمات مردمی ایشان بود.

همچنین در سال 1331 ه ش در مشهد سیل شدید آمد که باعث تخریب بسیاری از خانه های مردم شد آیت الله فقیه سبزواری برای افراد فقیر و بی بضاعت که توان ساخت خانه و تعمیر آن نداشتند خانه هایی را بنا نمود . این خانه ها در منطقه خیابان نخریسی و خواجه ربیع مشهد واقع گردید .

مساجد زیادی نیز در مشهد در مناطق مختلف این شهر توسط این عالم ربانی بنا شد‌.

اقامه جماعت :

آیت الله فقیه سبزواری در هنگام اقامت در مشهد در حدود 40 سال در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت اشتغال داشت . در نماز جماعت ایشان جمعیت زیادی شرکت می نمودند و حسن نماز جماعت ایشان آن بود که نماز را به سرعت خوانده تا کسبه بازار زودتر در محل کسب خود حاضر گردند .

وعظ و خطابه :

آیت الله فقیه سبزواری در ماه مبارک رمضان در مسجد گوهرشاد هر سال سخنرانی می نمود ایشان با بیان فصیح و قابل فهم برای عموم مردم به وعظ و خطابه می پرداخت که موافق و مخالف در مجلس سخنرانی حاضر می گردیدند . ادیب حجت هاشمی 90 سخنرانی ایشان را نوشته و ثبت کرده است .

ازدواج و فرزندان :

در سال 1331 ه ق آیت الله فقیه سبزواری با صبیه مکرمه آیت الله میرزا حسین صدرالعلما ازدواج نمود و 13 فرزند پسر و دختر برای ایشان حاصل شد . در این میان 4 فرزند پسر ایشان طلبه گردیده و دروس حوزوی را انتخاب کردند که به ترتیب سن عبارتند از:

 1- آیت الله سید زین العابدین فقیه سبزواری : ایشان سالها از درس خارج پدر استفاده نمود و پس از رحلت پدر خویش درس خارج ایشان را ادامه داد و به جای پدر در مسجد گوهرشاد به اقامه جماعت پرداخت .

2- آیت الله سید محمد باقر فقیه سبزواری

3- آیت لله سید جواد فقیه سبزواری : ایشان سالها از درس خارج پدر استفاده نموده و به درجه اجتهاد نائل آمد . اجتهاد ایشان به تایید پدر رسید .

4- آیت الله سید محمد صادق فقیه سبزواری : که در مشهد و قم به تحصیل دروس حوزوی پرداخت .

در حال حاضر 4 فرزند آیت الله فقیه سبزواری همگی به رحمت خدا رفته اند .

آثار و تالیفات :

از آیت الله فقیه سبزواری آثار و تالیفاتی به یادگار مانده است :

1- تقریرات درس اصول آیت الله میرزای نائینی

2- تقریرات درس خارج فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی

3- هدایه الانام : توضیح المسائل آیت‌الله فقیه سبزواری

4- مناسک حج

وفات :

این عالم ربانی در 24 شوال 1386 ه ق شب شهادت امام صادق علیه السلام در مشهد در گذشت و در روز شهادت امام صادق علیه السلام  پس از تشییع با شکوه در باغ رضوان که خود ساخته بود و در حال حاضر در محدوده حرم مطهر امام رضا علیه السلام  نزدیک قبر شیخ طبرسی است به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/ش

خبرگراری تسنیم

سید موسی سبزواری ، به قلم شیخ آقا بزرگ طهرانی

 

زندگی نامه تحصیلی مرحوم آیة الله میرزا موسی سبزواری ، پدر بزرگوار مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ، به نقل از کتاب " میرزای شیرازی " ترجمه حمید تیموری از کتاب " هدیّة الرازی الی الامام المجدّد الشیرازی " تألیف مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی .

سید موسی سبزواری

فرزند سید محمد علی حسینی ، که در سنه سیصد و اندی به سامرا مشرف و تا هنگام رحلت آیة الله  بهره مند از درس ایشان بود . او هم چنین نزد علامه سید محمد اصفهانی  و سید صدر حضور می یافت .

بعد از وفات آیة الله هم چند سالی در درس سرور ما آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی شرکت می کرد . سپس به سبزوار رفت و در آن جا مقبول القول و مورد اطاعت همگان و آبرومند و مورد اعتماد در اقامه جماعت و غیر آن بود .

پس از فوت در اول شعبان سال 1336 ، فرزند بزرگش سید مهدی قائم مقام پدر شد . فرزند دیگرش سید حسین نیز از فضلای مشغول به تحصیل علم در نجف نزد میرزا حسین نایینی می باشد .

فرزند برادرش میرزا حسن فرزند سید کاظم فرزند سید محمد علی هم به کسب علم اشتغال دارد و اخیرا با خانواده سرور ما علامه بزرگ شیخ اسماعیل محلاتی فرزند مولی محمد علی محلاتی نجفی وصلت نموده است .

منبع :

کتاب شرح زندگانی میرزای شیرازی

شیخ آقا بزرگ تهرانی

ترجمه حمید تیموری

انتشارات میقات

خرداد 1362

صفحه 168 ، ردیف 327

سیره رمضانی مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری  ( ره  )

 


سیره رمضانی مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( ره  )

سیره رمضانی مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( ره  )

یکی از توفیقات ؛ و از دلخوشی های مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، که هجمه ناگواری ها و ناسازگاری های محیط و روزگار را برایش تحمل پذیر می کرد ، چهل سال امامت جماعت نماز صبح ، سحرگاهان در رواق بالاسر مضجع شریف حضرت رضا علیه آلاف التحیة والثناء بود و همانجا بود که پیش از هر سپیده دم ، به مشکلات و خواسته های طلاب ، زائران و مجاوران رسیدگی می کرد . 

با بهره گیری از حافظه قوی ، آیاتی از قران را تلاوت می کرد ، زیارت می کرد ، دعا می کرد و سپس  می رفت تا خورشید طلوع کند و او آماده شود برای شروع یک روز دیگر . روزی از جنس روزهای همیشگی پراز تلاش و خدمت . 

نماز ظهر و عصرش را ؛ و نماز مغرب و عشارا ، در شبستان خودش ( شبستان سبزواری ) در مسجد گوهرشاد ، امامت می کرد و این برنامه ، نزدیک به چهل سال بدون وقفه ادامه داشت .

ماه مبارک رمضان اما ، برنامه تغییر می کرد و برنامه خاصی داشتند که منحصر به خودشان بود . نماز مغرب و عشارا ، اول وقت و پیش از افطار ، در جامع گوهرشاد اقامه و امامت می کردند و می رفتند برای افطار . 

روزهای رمضان ، پس از نماز ظهر و عصر که در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد اقامه و امامت می کردند ؛ منبر می رفتند و بیشتر ، ساختار منبرشان تفسیرقران کریم بود .

 در آن روزگار ، حتی منبر رفتن یک امام جماعت عادی و معمولی ، کسر شأن بود تا چه رسد به این که مجتهد ، فقیه و مرجع تقلید هم باشد . اما مرحوم فقیه سبزواری با علم به این موضوع که  وعظ و سخنرانی عمومی برای مخاطبان و پامنبری ها  ، توسط مجتهد و مرجع تقلید مرسوم و سنّت نبود ، به وظیفه ای که تشخیص داده بود ، عمل می کرد و همین ساختار شکنی و سنت شکنی ، سبب شده بود که جمعیت زیادی هر روز ماه مبارک رمضان برای شنیدن سخنرانی های عمیق و جذاب و دلنشین و اثرگذار مرحوم فقیه سبزواری ، در ایوان مقصوره مسجد گوهرشاد اجتماع کنند و چون در دهه سی شمسی ، هنوز بلندگو وارد ایران نشده بود ، علاقمندان سعی می کردند در ردیف های نزدیک به منبر جلوس کنند تا صدای مرحوم فقیه سبزواری را واضح تر و شفاف تر دریافت کنند و همین امر باعث شده بود که محل نشستن در ردیف های نزدیک تر به منبر ،بین مأمومین و مستمعین ،خرید و فروش شود .   1    
در ارتباط با وعظ و خطابه مرحوم فقیه سبزواری در کتاب عمری پرافتخار آمده است که :

" مرحوم فقیه سبزواری ، گاهی هم مردم را از طریق وعظ و خطابه ، ارشاد می کردند و شب ها و روزهای حساس ، مانند شب های قدر و تاسوعا و عاشورا و اربعین ، منبر تشریف می بردند و مستمعین را با بیانات گرم خود ، مستفیض می فرمودند . در بعضی از سال ها ، در روزهای ماه مبارک رمضان ، بعد از نماز برای مردم تفسیر می گفتند و جمعیت بسیاری برای استفاده از منبر و مطالب ایشان ، اجتماع می کردند . "   2

مرحوم آیة الله محمد واعظ زاده ، در مصاحبه ای با پایگاه رجا نیوز ، به اهمیت منبرهای مرحوم فقیه سبزواری اشاره می کنند آنقدر مهم که مخالفانش هم مستفیض می شدند :

" او ماه رمضان در ایوان ، ظهرها نماز میخواند بعد منبر می رفت ، منبر مفصل ، خیلی منبر مهمی داشت، کسانی هم که با او مخالف بودند ، از منبرش بهره می بردند. "  3


یکی از برنامه های مرحوم فقیه سبزواری در شب های 19 ، 21 و 23  در ماه مبارک رمضان ، اقامه صد رکعت نماز به جماعت در مسجد گوهرشاد بود و پس از آن ، به منبر رفتن برای اجرای آیین خاص شب های قدر . سخنرانی در رابطه با فضیلت های شب قدر و ارزش های احیاء و نهایتا برگزاری سنت قران بر سرگرفتن ، ذکر مناقب حضرت مولی الموحدین علی علیه السلام و ذکر مصیبت ضربت خوردن بر سر امیرالمؤمنین در شب نوزدهم و ذکر مصیبت شهادت مولا در شب بیست و یکم . 

تنها نوار چند دقیقه ای که از مرحوم فقیه سبزواری ، به یادگار مانده ، مربوط به یکی از شب های قدر سالی از سال های پایانی عمرشان است که سوره قدر را تفسیر فرموده اند و در پایان ، به ذکر مصیبت شهادت مولا علی پرداخته اند .

قدرت مدیریت مجالس عمومی ، تسلط و احاطه بر جناح های مختلف و متعدد جمعیت ، گرمی و گیرایی صدا ( بدون بلندگو و جلوه های ویژه صوتی ) ، شیوایی کلام ، رسایی بیان ، بودن در مقام اجتهاد و مرجعیت و استناد درست به آیات و روایات ، شناخت درست زمانه و جامعه و نیازها ، نقل حکایاتی که خود شاهد ماجراهایش بوده و یا از افراد موثق شنیده ، اعتماد مخاطب به درستی مطالب و جاذبه ها و انگیزه های دیگر ، از جمله عواملی بوده اند که مریدان و حتی مخالفان را به مجلس خطابه اش سوق می داده تا فیض برند و نشنیده های شنیدنی و مفید را از زبان مجتهد و مرجعی دلسوز و پرجنب و جوش و پر آوازه بشنوند .

آیة الله حجت هاشمی خراسانی ، از شاگردان برجسته مرحوم فقیه سبزواری ، که خود از مستمعین و علاقمندان منبرها و خطابه های استادش بوده ، در خاطرات خود و در زندگی نامه مرحوم فقیه سبزواری نوشته اند :

"  در مسجد گوهرشاد امام جماعت بود و در ایّام ماه مبارک ، بعد از نماز ظهر و عصر ، در ایوان مقصوره منبر می رفت و شب های احیاء ، صد رکعت نماز با جماعت می خواند و بعد ، منبر می رفت و جماعت بسیار ، مستمع سخنان دلربایش بودند ؛ و کلامش جلا دهنده قلوب ؛ و صفا بخش ارواح بود .

و از منابر وی ، نود منبر ، در نزد نگارنده ، ثبت و ضبط است که در سه سال ، پای منبر حضرتش بودم و گفتار اورا می نوشتم و ای کاش ، همه ساله پای منبر او بودم . 

و چون او ، اوستادی خوش بیان و نکته سنج و جدی جز استاد حجة الحق ادیب نیشابوری ندیدم و از این دو استاد ، رموز استادی و تدریس و نیکو بیانی و شیرین زبانی را یادگرفتم و صاحب ذوق سلیم و طبع مستقیم شدم و هریک در فن خود ، بوالعجب بود و چشم روزگار چون آن ها نخواهد دید و چنان است که ابو طیب متنبّی گفته :


مضت الدهور و ما اتین بمثله
و لقد اتی فعجزن عن نظراته  "  4

 

 

سید محمد فقیه سبزواری


------------------------

 

1 - موضوع خرید و فروش جایگاه های نزدیک به منبر را ، مرحوم پدرم آیة الله حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری که خود از مستمعین ثابت قدم منبرهای پدر بزرگوار خود و شاهد موضوع بوده ، برایم نقل کردند و ضمنا می گفتند که مرحوم آقا به منزل که می آمدند ، به اهل منزل می فرمودند که آقا میرزا صادق ، از مریدها و مشتری های منبرهای من هستند و می بینم که هر روز ، نزدیک به منبر ، حضوردارد و خوب گوش می کند حرف هایم را .  

2 - صفحات 84 تا 89  ،  کتاب عمری پرافتخار ، خاطرات زندگانی حضرت آیة الله العظمی فقیه سبزواری ، حسین نوقانی ، محمد ناصری ، بورس کتاب ، مشهد ، 1346

3 - رجا نیوز

4  -  کتاب مرآة الحجّة ، شرح حال حجت هاشمی و اساتید ، صفحه  130 تا 145
نویسنده : ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی
مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق
تاریخ نشر ، شهریور 1371


تلگرام

اینستاگرام

معرفی دهها کتاب مرتبط با مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

معرفی دهها کتاب مرتبط با

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

در اینستاگرام  :

 

https://www.instagram.com/ayatollah_faghihsabzevari/

معرقی دهها عنوان کتاب در رابطه با مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

 

 

معرفی دهها عنوان کتاب در رابطه با زندگی نامه ، شخصیت ، آثار ، خدمات ، خاطره ها ، دوستان صمیمی ، هم بحث ها ، علمای معاصر و شاگردان شهیر و فرهیخته مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، در اینستاگرام :

https://www.instagram.com/ayatollah_faghihsabzevari/

3 فایل صوتی رادیویی از زندگی نامه مختصر مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

3 فایل صوتی رادیویی از زندگی نامه مختصر

مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

1 - فایل اول :

همسایگان خورشید

برنامه ای از مرکز صدا و سیمای خراسان رضوی

زندگی نامه مختصر مرحوم آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7824


2 - فایل دوم :

برنامه رادیویی دیگری از زندگی مرحوم فقیه سبزواری 


3 - فایل سوم  :

تأکید حضرت رضا علیه السلام در رابطه با احترام به زائران حضرتش

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7707

تهیه شده در : مؤسسه سیره علما

به نقل از  : مرحوم آیة الله سید محمد صادق فقیه سبزواری

 

دانلود فایل اول 

دانلود فایل دوم

شنیدن فایل ها از طریق تلگرام :

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7824

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7707

صدا و سیما ، مرکز خراسان رضوی

 

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7826

 آیت‌الله حاج سیدمحمود مجتهدی سیستانی ، از شاگردان درس شرح منظومه آیة الله حاج میرزا حسین فقیه

 آیت‌الله حاج سیدمحمود مجتهدی سیستانی ،

از شاگردان درس شرح منظومه آیة الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

نابغه کم نظیر معاصر/ حسن طالبیان شریف

۱۳۹۷-۱۲-۰۸

اختصاصی شبکه اجتهاد: علامه محقق، فقیه عالی‌قدر، مفسر کم‌نظیر، استاد معارف قرآن و عترت، متفکر و جامع معقول و منقول آیت‌الله حاج سیدمحمود مجتهدی سیستانی از شخصیت‌های کم‌نظیر شیعه در عصر حاضر بود. ایشان برادر کوچک‌تر مرجع عالی‌قدر آیت‌الله سیدعلی سیستانی (دامت برکاته) است.

تولد: آیت‌الله سیدمحمود مجتهدی سیستانی در سال ۱۳۱۲ هجری شمسی در شهر مشهد در بیت علم و تقوا و معنویت متولد شد.

تحصیلات حوزوی: وی، در حدود ۵ سالگی به مکتب رفت و سپس دوره تحصیل دبستان را تمام نمود و دروس حوزوی را تقریباً پس از مکتب آغاز نمود. جامع المقدمات و برخی متون عربی را از فضلای حوزه مشهد مانند حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ غلامحسین شیخ‌الاسلامی فرا گرفت. آنگاه در درس ادبیات عرب ادیب بزرگ شیعه در مشهد، ادیب محمدتقی نیشابوری معروف به ادیب دوم شرکت نمود و در ادبیات مهارت یافت.

لمعه را نزد آیت‌الله حاج میرزا احمد مدرس یزدی و قوانین را نزد آیت‌الله حاج شیخ عبدالنبی کجوری فرا گرفت. مکاسب، رسائل و کفایه را نزد آیت‌الله حاج شیخ ‌هاشم قزوینی آموخت. کفایه را مجدد نزد آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی فرا گرفت. با تکمیل سطوح عالیه فقه و اصول در درس خارج اساتید برجسته حوزه علمیه مشهد شرکت نمود.

آیت‌الله حاج سید محمود مجتهدی سال‌ها در درس خارج آیت‌الله حاج شیخ‌ هاشم قزوینی شرکت نمود و در زمره برترین شاگردان ایشان قرار گرفت. همچنین سال‌ها با جدیت در درس خارج فقه و خارج اصول آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی شرکت نمود و در این درس‌ها جزو مستشکلین مهم درس ایشان قرار داشت.

استاد حاج شیخ محمد حکیمی که خود در درس خارج فقه آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی حدود ۲ سال شرکت نموده بود، در این رابطه می‌فرماید:

«درس خارج فقه آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی بسیار مهم و قابل استفاده بود. اقوال مختلف فقها در آنجا مطرح گردیده و نقد و بررسی می‌شد. در درس ایشان آیت‌الله حاج سید محمود مجتهدی بیش از دیگران اشکال می‌گرفت و در بسیاری از موارد استاد را در بحث نگه می‌داشت. ایشان بحاث غریبی بود»

قابل ذکر است که آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی در نامه‌ای به علما و مراجع نجف، ضمن تجلیل از شخصیت علمی و معنوی آیت‌الله سید محمود مجتهدی، بر اجتهاد ایشان تصریح نموده و ایشان را از فضلای اول حوزه علمیه مشهد و در جهات معنوی و تقوا کم نظیر اعلام می‌نماید.

در این اجازه اجتهاد به علمای نجف درخواست می‌نماید که به خاطر آنکه ایشان نیاز به اجازه اجتهاد کتبی از مراجع نجف دارد، برای ایشان اجازه اجتهاد صادر نمایند و اگر شهادت و گواهی من را قبول دارید ایشان بالفعل مجتهد است.

اقامت در قم: آیت‌الله سید محمود مجتهدی، در حدود سال ۱۳۳۱ هجری شمسی به قم رفته و نزدیک دو سال در آنجا اقامت می‌نماید. در این مدت از محضر درس خارج اساتید برجسته حوزه علمیه قم استفاده می‌نماید. از جمله خارج فقه و اصول را نزد آیت‌الله بروجردی و مرحوم امام خمینی و آیت‌الله اراکی فرا می‌گیرد. همچنین در این مدت از درس اسفار و تفسیر علامه طباطبایی بهره می‌گیرد.

اقامت در مشهد و ادامه تحصیلات: آیت‌الله سید محمود مجتهدی در قم مشغول به ادامه تحصیل هست که باخبر می‌شود آیت‌الله میلانی، از کربلا به مشهد آمده و قصد اقامت و تدریس خارج فقه و اصول دارد. لذا ایشان قم را ترک نموده و برای استفاده از محضر علمی و معنوی این فقیه عالی‌قدر به مشهد مراجعت نموده و از همان سال اول یعنی سال ۱۳۳۳ هجری شمسی تا سالیان بسیاری با جدیت در درس خارج فقه و خارج اصول ایشان شرکت می‌نماید.

قابل ذکر است آیت‌الله مجتهدی از مستشکلان مهم و برجسته درس خارج آیت‌الله میلانی بوده و مورد عنایت خاص ایشان قرار می‌گیرد. در حدی که در تجلیل از ایشان نسبت به شاگردان خویش فرموده است:

«سید محمود لایقاس به احدً (با سید محمود از نظر علمی و دقت نظر کسی مقایسه نمی‌شود)»

حجت‌الاسلام والمسلمین حاج سید محمدعلی میلانی، آقازاده آیت‌الله میلانی در این رابطه فرمود:

«حاج سید محمود مجتهدی از شاگردان برجسته و عمیق درس پدرم بود و در عرض آیت‌الله سید ابراهیم علم الهدی سبزواری و آیت‌الله سید محمدباقر حجت، به گونه‌ای که در مجموع شاگردان برجسته پدرم در عراق و مشهد جزو انگشت شمارهای شاگردان پدرم بودند.»

اقامت در نجف: آیت‌الله سید محمود مجتهدی، دو بار نیز به نجف رفته و در آنجا از محضر اساتید خارج نجف مانند آیات عظام حکیم، سید محمود شاهرودی و حاج سید ابوالقاسم خوئی استفاده نمودند.

از آیت‌الله حاج سید محمود مجتهدی شنیدم در مدت اقامت چندماهه در نجف، در هیأت استفتاء آیت‌الله خوئی حضور داشتم.

از آیت‌الله حاج سیدحسن حسینی‌نژاد، از مدرسین خارج مشهد و دوستان صمیمی و مأنوس آیت‌الله مجتهدی شنیدم که ایشان فرمود:

پس از آنکه آقای مجتهدی با آیت‌الله خوئی بحثی فقهی و علمی داشتند، ایشان را در هیأت استفتاء خود دعوت نمودند.»

اجازات اجتهاد: آیت‌الله مجتهدی از فقها و مراجع بزرگ شیعه اجازات اجتهاد کتبی و شفاهی متعدد گرفته است. از جمله از آیات عظام: حاج سید ابوالقاسم خوئی، حاج سید کاظم شریعتمداری، امام خمینی و حاج شیخ مجتبی قزوینی …

تحصیلات معقول: آیت‌الله سید محمود مجتهدی، علاوه بر تحصیل فقه و اصول در علوم معقول نیز با جدیت به تحصیل پرداخته و اساتید بزرگی را درک نمود و خود به درجه اجتهاد در معقول رسید. نام برخی از اساتید ایشان عبارتند از:

۱‌- آیت‌الله حاج شیخ مجتبی قزوینی: آیت‌الله حاج سید محمود مجتهدی درس اشارات، شرح منظومه، مشاعر، اسفار و ظاهراً متون عرفانی را نیز در طی سالیان بسیار نزد ایشان فرا گرفت. ۲‌- آیت‌الله حاج شیخ غلامحسین مهامی بادکوبه‌ای. ۳‌- آیت‌الله حاج شیخ سیف‌الله ایسی. ۴‌- آیت‌الله حاج میرزاحسین فقیه سبزواری: شرح منظومه. ۵‌، آیت‌الله فیض گنابادی: در حدود ۱۰ سال از درس فلسفه ایشان استفاده نمود. از جمله شرح منظومه و اسفار. ۶‌- علامه طباطبایی: در قم از درس اسفار ایشان استفاده نمود. همچنین در سفرهای ایشان به مشهد، از محضر ایشان در علوم مختلف بهره می‌گرفت.

تدریس: آیت‌الله سید محمود مجتهدی، ضمن تحصیلات حوزوی، تدریس خود را در علوم معقول و منقول آغاز نمود. متون درسی که ایشان در فقه و اصول، سطح و خارج تدریس فرمود، عبارت است از: شرح لمعه، قوانین، مکاسب، رسائل و کفایه؛ هر کدام از این متون درسی حوزه را دوره‌های متعدد تدریس نموده است.

تدریس خارج فقه و اصول: ایشان پس از آنکه سالیان بسیار به تدریس سطح فقه و اصول در حوزه مشهد پرداخت، درس خارج فقه و اصول خود را آغاز نمود و سال‌ها این درس ادامه داشته و فضلای زیادی از محضر ایشان استفاده نمود.

برخی از شاگردان ایشان در درس فقه و اصول عبارتنداز: آیات و حجج‌اسلام آقایان: حاج شیخ باقر علم‌الهدی‌، حاج شیخ حسن علم‌الهدی‌، حاج شیخ جعفر علم‌الهدی‌، حاج شیخ کاظم علم‌الهدی‌، دکتر حاج شیخ محمدعلی قربانی‌، دکتر سعید نظری توکلی‌، حاج شیخ علی محمدپور بیرجندی‌، بکائیان‌، حاج شیخ حامد معاونیان‌، حاج شیخ مصطفی خبازیان حاج شیخ تقی پور‌، حاج شیخ حسن امین نیا‌، حاج سید کمال سیادت‌، حاج شیخ علی نو‌آبادی‌، حاج شیخ جعفر فاضل نیشابوری‌، حاج شیخ حسین محمدی نیشابوری و…

تدریس معقول: از آیت‌الله حاج سید محمود مجتهدی شنیدم که من بیش از ۳۰ سال تدریس فلسفه داشتم. آیت‌الله مجتهدی مباحث فلسفی و عرفانی تدریس شده را به‌صورت اجتهادی تدریس نموده و موارد نقد خود را نیز بیان می‌نمودند.

برخی از متون تدریسی ایشان عبارتند از: شرح تجرید‌، اشارات‌، عرشیه‌، شرح منظومه‌، اسفار‌، شفا‌، قبسات و متون عرفانی

قابل ذکر است که این متون درسی، دوره‌های متعدد توسط این استاد فرزانه تدریس شده است.

برخی از شاگردان ایشان در دروس معقول عبارتند از آیات و حجج‌اسلام آقایان: حاج شیخ باقر علم‌الهدی‌، حاج شیخ حسین گرایلی‌، حاج شیخ عزیزالله فیاض صابری‌، حاج شیخ محمد رجایی شاهرودی‌، حاج سید عبدالهادی مرتضوی شاهرودی‌، دکتر غلامی‌، حسینی‌، حاج سید علی‌اصغر حسینی‌، حاج سید ابوالحسن رضوی حیدری‌، حاج سید ذاکری شاهرودی‌، دکتر حاج شیخ محمدعلی قربانی لاهیجی‌، دکتر سعید نظری توکلی‌، حاج سید حسین حسینی سیستانی‌، حاج شیخ کریم شعبانی‌، حاج شیخ علی محمدپور بیرجندی‌، حاج شیخ مرتضی اسکندری‌، حاج شیخ مصطفی اسکندری‌، مرحوم حاج سیدجواد کظیمی‌، حاج شیخ علی نوآبادی‌، حاج شیخ محسن شیخانی‌، حاج شیخ حامد معاونیان و…

تبحر استاد در علوم مختلف: علامه محقق آیت‌الله حاج سید محمود مجتهدی، در علوم مختلف صاحب‌نظر و متبحر بود. ایشان در فقه، اصول، کلام، تفسیر، رجال، درایه، انواع علوم غریبه و … مهارت داشت.

مرحوم استاد حاج سید کمال سیادت از شاگردان ایشان در درس خارج و… فرمود:

«استاد مجتهدی در ۳۳ رشته علمی مختلف استاد و متخصص بودند در متون فقهی و اصولی کاملاً احاطه داشته و بلکه این متون را حفظ بودند، ایشان در انواع جفر، استاد و صاحب‌نظر بود.»

وفات: این دانشمند نابغه و فرهیخته کم‌نظیر در روز ۸ اسفندماه ۱۳۷۲ هجری شمسی در مشهد درگذشت و پس از تشییع جنازه باشکوه که با حضور انبوه طلاب و فضلا و اساتید برجسته مشهد از جمله حضرات آیات عظام حاج میرزاعلی آقا فلسفی‌، حاج میرزا حسنعلی مروارید و… انجام گرفت در صحن آزادی حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.

اجتهاد

حجة الاسلام حاج شیخ علی فلسفی ، از اساتید حوزه علمیه مشهد ، از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

حجة الاسلام حاج شیخ علی فلسفی ، از اساتید حوزه علمیه مشهد ،

از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

گفتگوی جماران با ایشان پیرامون شخصیت مرحوم آیة الله میرزا مهدی اصفهانی

حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی فلسفی: بسیار ساده زیست بود

حجت الاسلام والمسلمین شیخ علی فلسفی از شاگردان دروس اخلاق و معارف اسلامی آیت الله میرزا مهدی غروی اصفهانی و از محققین و مولفین مقیم حوزه علمیه مشهد است. در این گفت و گو ایشان ابعاد مختلف شخصیت علمی، اخلاقی و سیره علمی مرحوم آیت الله را مورد توجه قرار داد.

در ابتدا بفرمایید که در کجا و در چه سالی متولد شدید و دروس حوزوی خود را در کجا و نزد کدام یک از اساتید گذراندید؟

من در دهاقان اصفهان در حدود سال 1305 ه.ش متولد شدم. پدرم نیز اهل دهاقان اصفهان بود. وقتی که من نوجوان بودم برای ادامة تحصیلات حوزوی به مشهد آمد و درس خارج خود را نزد اساتید برجستة حوزه مشهد فرا گرفت و از اساتیدِ فلسفه مشهد نیز فلسفه آموخت.

 پس از اتمام تحصیلات فلسفی، سال‌ها به تدریس فلسفه در حوزة علمیة مشهد اشتغال ورزید. شرح منظومه را نزد ایشان خواندم. ایشان عمری طولانی داشت. در نوجوانی به همراه پدرم به مشهد آمدم و زیر نظر ایشان تحصیلات حوزوی خودم را در حوزة مشهد آغاز کردم. جامع المقدمات و سایر کتب مقدمات را نزد برخی از فضلا فراگرفتم و بخشی از متون ادبیات عرب را نزد ادیب نیشابوری خواندم. شرح لمعه را نزد آیت‌الله میرزا احمد مدرس یزدی و سطوح عالیه را نزد آیت‌الله حاج شیخ هاشم قزوینی فرا گرفتم. درس خارج فقه و اصول را نزد آیات عظام: حاج میرزا حسین فقیه سبزواری، حاج سید یونس اردبیلی و... آموختم. در مشهد حدود 20 مدرسه علمیه بود که من در 10 مدرسة علمیة آن تردد داشتم. علمای بزرگی را درک کردم و خاطرات زیادی از علما دارم. از جمله مدارس علمیه‎ای که در آن تردد می‌کردم، مدرسة علمیة نواب بود که آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی در آن تدریس معارف اسلامی داشت و طلاب و فضلا و اساتید از محضر ایشان استفاده می‌کردند. من در دوران نوجوانی به سر می‎بردم که در درس معارف ایشان شرکت کردم. دقیقاً نمی‌دانم چقدر در درس ایشان شرکت کردم، اما اجمالاً می‎دانم که بیش از یک سال بود و بعد از رحلت آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی نیز در درس معارف شاگردان برجستة ایشان از جمله آیت‎الله حاج شیخ مجتبی قزوینی شرکت نمودم و استفاده می‌کردم.

شخصیت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی را از نظر علمی و معنوی برای ما توصیف کنید و بفرمایید که برجستهترین شاگردان ایشان چه کسانی بودند؟

آیت‎الله العظمی میرزا مهدی اصفهانی از علمای بزرگ شیعه و از شخصیت‌های علمی و معنوی کم‎نظیر بود. حدود پنجاه الی شصت شاگرد برجسته و مبرز داشت که به استادی همچون وی افتخار می‌کردند و از محضر علمی و معنوی ایشان استفاده می‌کردند. از جمله شاگردان ایشان می‎توان آیت‎الله میرزا جواد آقا تهرانی، آیت‎الله مروارید و آقای شیخ محمود حلبی را نام برد. آقای شیخ محمود حلبی از شاگردان خاص و نابغه ایشان بود.

 یک‎بار در یکی از مجالس سخنرانی آقای حاج شیخ محمود حلبی حاضر شدم. من به همراه آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی شرکت کردم. ولی آقای حلبی تجلیل خاصی از میرزا نکرد و فقط به اینکه اصفهان چه اساتید و علمای برجسته و بزرگی دارد اکتفا نمود. بعد از منبر، از ایشان گلایه کردم که چرا از ایشان نام نبردید و تجلیل خاصی نکردید. ایشان گفت: «خود میرزا از من خواسته‌اند که در مجالسی که من حاضر می‌شوم از من نام نبرید و صلوات و... احترام خاصی نکنید. می‌خواهم عادی شرکت کنم و بروم. لذا من نمی‌توانستم تجلیل خاصی از ایشان بنمایم. چون ایشان راضی نیست.» مرحوم میرزا این‌گونه بود. با آن شخصیت علمی و معنوی برجسته این‌گونه بود. متواضع و با اخلاص بود. نمی‌خواست برای خود موقعیتی خاصی در بین مردم ایجاد کند. شهرت‎گریز بود و از مطرح کردن خود در جامعهخودداری می‌کرد. حُب جاه و مقام و شهرت و... نداشت. دنبال ریاست پیدا کردن و... نبود. نمی‌خواست مردم او را بشناسند و شهرتی پیدا کند و تجار و اعیان و ثروتمندان را به دنبال خود جمع نماید که اگر می‌خواست زمینه برایش فراهم بود و از طریق شاگردان و... این کار به راحتی برایش میسر بود. ساده‎زیست بود. سادة ساده زندگی می‌کرد. رفت و آمدش هم ساده بود. تنهایی به این طرف و آن طرف می‌رفت. خودش به تنهایی خرید می‌کرد. همان‎گونه که گفتم به منبری‌ها می‌گفت که در منبرها از من نام نبرید و تجلیل خاصی نکنید. به مجالس امام حسین علیه‎السلام خیلی علاقه نشان می‎داد و در این مجالس شرکت می‌کرد. به منبری‌ها تذکر می‌داد اخلاص را رعایت کنید. مرحوم میرزا خیلی به امام زمان علیه‎السلام علاقه داشت. سراپا امام زمانی بود و نام و یاد حضرت همیشه در نظرش بود. طلاب را نیز توجه به امام زمان می‌داد و به ذکر و یاد حضرتش توصیه می‌نمود.

آیتالله میرزای اصفهانی به هر حال با وجود مخالفت جدی با فلسفه و عرفان مخالفانی هم داشت. وقتی به رحمت خدا رفت، کسی از مخالفان ایشان در تشییعجنازه شرکت کرد؟

از مخالفان ایشان اطلاعی ندارم، اما بعد از یک عمر تدریس فقه و اصول و معارف اسلامی و تربیت شاگردان و احیای نام امام زمان علیه‎السلام در حوزة مشهد در حمام مقبره مشهد سکته کرد و به رحمت خدا رفت. برای تشییع‌جنازة ایشان جمعیت زیادی از طلاب و فضلا و علما و اساتید حضور پیدا کردند و عموم مردم آمدند و ایشان را در حرم مطهر امام رضا علیه‎السلام به خاک سپردند. مجالس تعزیه ایشان نیز شلوغ می‌شد و جمعیت زیادی شرکت می‌کردند.

در پایان اگر نکتة خاصی دربارة شخصیت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی باقی مانده و ضرورت دارد گفته بشود، آن را بهعنوان حُسن ختام گفتوگو بیان کنید.

مرحوم میرزا مهدی اصفهانی خیلی به تعلیم و تربیت علمی شاگردان و کسب علم و معرفت اهتمام خاصی داشت و یکی از علت‌هایی که نماز جماعت را قبول نمی‌کرد به همین خاطر بود. می‌فرمود: «اگر نماز جماعت رسمی در جایی را قبول کنم و بخواهم هر روز اقامه جماعت کنم، از مطالعه و تدریس باز می‌مانم.» لذا نماز جماعت رسمی و ثابت و مرتب در جایی مثل مساجد و... را قبول نمی‌کرد.

در آن دوره گاهی می‌دیدم که آیت‎الله میرزا مهدی اصفهانی به حرم مطهر امام رضا علیه‎السلام تشریف می‎آورد. وقت نماز می‎شد و تعدادی از شاگردان ایشان نیز حاضر می‎شدند. از ایشان درخواست می‌کردیم که امام جماعت شوند تا به ایشان اقتدا کنیم. ایشان می‌فرمود: «قبول می‌کنم به شرطی که به کسی خبر ندهید.» ایشان همان نماز جماعت با شاگردان در حرم مطهر را سعی می‌کرد طولانی اقامه نکند و از نوافل و مستحبات بعد از نماز نیز کم می‌کرد و مختصر تعقیباتی می‌خواند و می‌گفت: «اگر کسی سؤال شرعی و مذهبی دارد پاسخش را بدهم و معطل نماند.» خودش را آماده می‌کرد برای پاسخگویی به سؤالات علمی شاگردان. به سؤالات شرعی مردم و به علم و معرفت توجه خاصی داشت و به همین خاطر نماز و تعقیباتش را مختصر می‌کرد. آماده پاسخگویی به سؤالات و پرسش‌ها بود. می‌گفت: «ثواب این کار از مستحبات تعقیبات و... بیشتر است.»

جماران

هشتم فروردین ، سالروز حمله روس ها به حرم حضرت رضا علیه السلام به گزارش مرحوم فقیه سبزواری

 

 

هشتم فروردین ، سالروز حمله روس ها

به حرم حضرت رضا علیه السلام به گزارش مرحوم آیة الله فقیه سبزواری

 

آثار اصابت گلوله های توپ روس ها به گنبد مطهر حضرت رضا علیه السلام در فروردین 1291

آثار اصابت گلوله های توپ روس ها به گلدسته حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام در فروردین 1291

نمونه ای از گلوله توپ روس ها که در موزه آستانقدس رضوی نگهداری می شود .



دانلود فایل ماجرای حمله روس ها و خاطره گیر افتادن

مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در این حادثه

فرمت pdf

فرمت word

تلگرام

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7667

https://t.me/faghih_e_sabzevari/7668

رویکرد مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ محمود انصاری به حوزه خطابه با توصیه مرحوم فقیه سبزواری

 

رویکرد واعظ شهیر مرحوم حجة الاسلام حاج شیخ محمود انصاری

به حوزه خطابه با توصیه مرحوم فقیه سبزواری

 

 

انصارى-‎محمود 
۱۳۰۵-‎۱۳۷۷ ه‍‌ ش

حجة الاسلام و المسلمين حاج شيخ محمود انصارى در سال ۱۳۰۵ ه‍‌.ش در مشهد مقدّس تولد يافت.پدر وى مرحوم ميرزا فضل اللّه،كاسبى متديّن و زاهد پيشه بود و مورد توجّه عالمان مشهد قرار داشت.

مرحوم حاج شيخ محمود دورۀ تحصيلات ابتدايى را در مدرسه باقريه مشهد گذراند و گواهينامه ششم ابتدايى آن زمان را اخذ نمود؛امّا بنا به توصيه مرحوم آيت‌اللّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى،ادامه تحصيلات جديد را رها نموده،براى تحصيل علوم دينى به مدرسه سليمان خان وارد شد و حسب سفارش مرحوم ميرزا،حاج شيخ زين العابدين تنكابنى معلّم اوّل ايشان گرديد و جامع المقدمات را نزد اين استاد عارف وارسته گذراند.ديگر بخشهاى ادبيات را نيز نزد مرحوم اديب نيشابورى(دوم)و آية اللّه وحيد خراسانى طى نمود.قوانين و شرح لمعه را نزد استاد مسلم فن،حضرت آية اللّه حاج ميرزا احمد مدرّس يزدى و بخشى از لمعه را به شكل خصوصى در محضر آية اللّه حاج سيد جواد خامنه‌اى فرا گرفت و در رسائل و مكاسب و كفايه از محضر بزرگانى چون آية اللّه حاج شيخ كاظم دامغانى،آية اللّه حاج شيخ مجتبى قزوينى،آية اللّه حاج شيخ هاشم قزوينى بهره كافى برد.درس خارج اصول را از محضر مرحوم آية اللّه ميرزا جواد آقا تهرانى استفاده نمود؛البتّه از همان ابتدا از درس معارف مرحوم آية اللّه آقا ميرزا مهدى اصفهانى بهره‌مند مى‌شد و زيربنا و شالوده مكتب اعتقادى و فكرى ايشان در همان سالها بر اين اساس استوار شد.

نامبرده با حضور آية اللّه العظمى ميلانى در مشهد به حلقه درس خارج ايشان پيوست و در كنار آن به تدريس همه كتابهاى ادبى،معالم،قوانين،شرح لمعه و رسائل نيز مشغول گرديد.

به توصيه مرحوم ميرزا و اصرار آية اللّه سبزوارى،به وعظ‍‌ و خطابه روى آورد و با توجّه به جاذبه سخن و حافظه قوى، در اين ميدان شهرتى بسزا يافت، مجالس مهم مشهد و بيوت اساتيد و بزرگانى چون مرحوم آية اللّه العظمى ميلانى،به ايراد سخن پرداخت،و به خاطر صراحت در بيان حقايق،دو بار از سوى ساواك ممنوع المنبر و خانه‌نشين شد.

مرحوم حاج شيخ محمود انصارى كه متجاوز از پنجاه سال به وعظ‍‌ و خطابه و نشر معارف اهل بيت اشتغال داشت وارسته‌اى خداترس،با اخلاص،حامى ولايت،عاشق خدمت،باعزت و مناعت طبع و خوددار از مصرف سهم مبارك امام بود.

سرانجام در سوم بهمن ۱۳۷۷ ه‍‌ ش در پى بيمارى طولانى دار فانى را وداع گفت و در صحن آزادى در جوار حضرت ثامن الحجج عليه السّلام آرميد.

ابراهيم زنگنه

 

منبع :

کتاب مشاهیر مدفون در حرم رضوی جلد ۱ ، صفحه 93

نویسندهزنگنه، ابراهیم ؛ رضایی، اسماعیل ؛ هوشیار، محمد جواد ؛ سعیدی زاده، رسول ؛ سکندری، علی جان ؛ الهی خراسانی، مجتبی ؛ یحیایی، رجبعلی ؛ جلالی، علی ؛ رسولی، محمود ؛ جلالی، غلامرضا ؛ حسینی، حسن

جلد اول > الف > (۴۲انصاری-محمود (۱۳۰۵-۱۳۷۷ ه‍‌ ش

برخی از سروده های شاگردان و مریدان در  سوک رحلت و رثاء وفات  مرحوم  فقیه سبزواری

 

 

 

برخی از سروده های شاگردان و مریدان در

سوک رحلت و رثاء وفات

مرحوم آیة الله العظمی

حاج میرزا حسین فقیه سبزواری

 

 

دانلود فایل با فرمت word

دانلود فایل با فرمت pdf