برنامه ضیافت ، شبکه قران
نگاهی به گوشه هایی از زندگی ، شخصیت ، آثار و خدمات مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه
سبزواری در برنامه ضیافت ، شبکه قران و معارف سیما ، 25 اردیبهشت 1399 ، بیستم رمضان 1441
منتخب برنامه
نگاهی به گوشه هایی از زندگی ، شخصیت ، آثار و خدمات مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه
سبزواری در برنامه ضیافت ، شبکه قران و معارف سیما ، 25 اردیبهشت 1399 ، بیستم رمضان 1441
منتخب برنامه
خلاصه ای از زندگی نامه آیه الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ( قسمت سوم)
برخی آثار و خدمات فقیه سبزواری
میرزا حسین فقیه سبزواری، طیّ چهل سال مرجعیّت دینی در مشهد، منشأ آثار و خدمات بسیار در مشهد، سبزوار و نقاط دیگر در داخل و خارج از کشور بودهاست.
برخی از آثار و خدمات و کمکهای او عبارتند از:
دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا علیه السلام [۱۴۰][۱۴۱] ،کلید داری ضریح علی بن موسی الرضا در طول چهل سال[۱۴۲]، احداث کوی طلاب مشهد با واگذاری بیش از دو هزار و پانصد قطعه زمین به طلاب مشهد ، تعبیه زمین مسجد کوی طلاب که پس از درگذشتش ، به وسیله نیکوکاران ساخته ؛ و به نام ؛ مسجد آیه الله فقبه سبزواری ؛ ، نامگذاری شد . [۱۴۳] احداث باغ رضوان ( صحن رضوان کنونی ) ، احداث مدرسه سبزواریّه ( مدرسه کوچک باغ رضوان ) ، احداث آرامستان گلشور [۱۴۴] ، حمایت از ملی شدن نفت ایران با صدور فتوی ، احداث مغتسل الرضا ، احداث مسجد احمدآباد، احداث مسجد بهار در نخریسی ، خانه سازی برای سیلزدگان مشهد [۱۴۵] ، احداث مدرسه علمیه در کویته پاکستان[۱۴۶] ، احداث شبستان شرقی مسجد جامع سبزوار ، احداث مدرسه علمیه محمدیه در سبزوار ، احداث آرامگاه میرزا موسی در سبزوار، تکمیل درمانگاه رازی ، کمک به احداث حسینیه اصفهانیها ، احداث تکیه سیدها، احداث حسینیه فقیه سبزواری، کمک به تعمیر مدرسه عوضیه قوچان ، کمک به زلزله زدگان بویین زهرا ، کمک به بیمارستان مسلولین مشهد ،حمایت از صدرالاشراف استاندار خراسان برای درمان گسترده تراخم و کچلی شایع در خراسان جنوبی، سرپرستی پانزده هزار حج گزار ایرانی در سال ۱۳۲۷ خورشیدی، دو بار، دیدار و گفتگو با پادشاه سعودی در زمینه بازسازی قبور ائمه در بقیع، [۱۴۷][۱۴۸] تأمین نان طلاب ، تأمین سوخت و پوشاک زمستانی و نان مستمندان در سال های جنگ جهانی دوم، کمک به فقرای مشهد پس از جنگ جهانی دوم، کمک به بیماران فقیر و پرداخت هزینه درمان و داروی آنها، پرداخت هزینه بازگشت مسافران و زائران در راه مانده، پایان دادن به نزاع مسلمانان و یهودیان مشهد،[۱۴۹] حضور در آیین غبار روبی ضریح در طول چهل سال، اقامه جماعت ظهر و عصر و مغرب و عشاء در شبستان سبزواری مسجد گوهرشاد و سحرگاهان بالاسر مضجع شریف علی بن موسی الرضا در طول چهل سال، تدریس خارج فقه و اصول، تدریس فلسفه[۱۵۰] ، پرداخت مقرری به ائمه جماعات مساجد مشهد، صدور اجازه علمی برای فرهیختگان، اعزام وعاظ و خطیبان در فرصتهای مختلف جهت تبلیغ، حمایت از نخبگان و پژوهشگران و سخنوران، حل مشکل نظام وظیفه طلاب مشمول و مکاتبات پیوسته با مدیران نهادها و مسئولان ادارهها در جهت حل مشکلات مردم. نجات بسیاری از بی گناهان از زندان و اعدام . [۱۵۱][۱۵۲][۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵][۱۵۶]
دوبار نظارت بر تغییر سنگ و ضریح مرقد علی بن موسی الرضا علیه السلام
از حوادث و خاطرات مهمی که فقیه سبزواری در زندگینامه خودنوشت به آن اشاره کرده، دو بارحضور در مراسم تغییر سنگ و ضریح علی بن موسی الرضا، یک بار درسال ۱۳۵۲ قمری، برابر با ۱۳۱۲ خورشیدی؛ و بار دیگر، در ماه شعبان سال ۱۳۷۹ قمری برابر با بهمن ماه ۱۳۳۸ خورشیدی است. در زمینه این دو حادثه بزرگ مینویسد:
«به واسطه کهنه شدن صندوق مطهر روی قبر مطهر که در زمان تولیت اسدی، ضریح مقدس را برداشته و میان حرم مطهر در حدود یک متر خاک دست رس بود که برداشته شد و چند صورت قبر از خوانین ازبک پیدا شد و پس از برداشتن خاک، تمام میان حرم مطهر را شفته و بتون آرمه نمودند و متصدی آقای حاجی ملا هاشم صاحب «منتخب التواریخ» و آقای حاجی آقا حسین قمی و آقای حاجی میرزا احمد کفائی بود و اتفاقاً روی قبر مطهر که خاک برداری شد روی قبر مطهر قبر گچی درآمد که هفت مرتبه گچ شده بود، آن را برداشته سردابی ظاهر شد که معلوم شد قبر مطهر ثامن الائمه و قبر هارون میان سرداب است. دیگر تصرفی نکردند غیر آن که روی قبر مطهر را چند میل آهن گذاشته و با بتون آرمه محکم نموده و سنگ مرمر که حجار باشی ساخته بود روی قبر گذاشته و ضریح را گذاشته و این در سنه ۱۳۵۲ قمری بود؛ و ایضاً در سنه ۱۳۷۹ ماه شعبان تحت نظر عدهای از علما که یکی خود حقیر بود، تعمیرقبر مطهر شد.»[۱۵۷][۱۵۸]
شاهد عینی حمله روسها به حرم علی بن موسی الرضا
از خاطرات میرزا حسین فقیه سبزواری، حضور غافلگیرانه در صحنه حمله روسها به حرم علی بن موسی الرضا در فروردین ماه ۱۲۹۱ست که یاد داشت او از این حادثه، به عنوان شهادت و سندی محکم از یک شاهد عینی، مورد توجه و استناد تاریخ پژوهان قرار گرفتهاست .
خبرگزاری رضوی ، برای نخستین بار اقدام به انتشار این خاطره و تحلیل ریشهها و پی آمدهای حادثه کرده است . [۱۵۹][۱۶۰][۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳]
حضور در واقعه گوهرشاد تیرماه ۱۳۱۴
در پی مخالفت مردم مشهد با فرمان رضاشاه مبنی بر اتحاد شکل لباس مردم ایران و استفاده اجباری از کلاه دوره دار، حاج آقا حسین قمی، از علمای برجسته مشهد، به منظور گفتگو با رضاشاه و منصرف کردن او از تصمیمش؛ و پیشگیری از آغاز هرج و مرج و بلوای منتهی به خونریزی، با صلاحدید علمای مشهد، عازم تهران شد. در تهران گفتگویی انجام نشد و حاج آقا حسین قمی را به دستور رضاشاه در شهر ری محصور و ممنوع الملاقات کردند.
خبر اتفاقی که در تهران افتاد به مشهد رسید و مردم با تهییج و تشویق بهلول در مسجد گوهرشاد به تحصّن نشستند تا حاج آقا حسین قمی آزاد شود و به مشهد بازگردد.
فقیه سبزواری، در زندگینامه خود نوشت[۱۶۴] ، شرحی از دیدهها و شنیدههای خود از این واقعه را منعکس کرده، ضمن این که به عنوان جوانترین مجتهد آن هنگامه، دوبار سخنرانی کرده، رایزنیهایی با حاج شیخ علی اکبر نهاوندی و حاج شیخ مرتضی آشتیانی از علمای پیشکسوت؛ و دیدار و گفتگو با اسدی نایب التولیه و پاکروان استاندار، به منظور پیشگیری از حمله نظامیان به مسجد و مردم بی دفاع داشتهاست.
خاطرات فقیه سبزواری از حضور در واقعه گوهرشاد، از معدود اسناد مکتوبِ معتبر و بجا مانده از این حادثه بزرگ است که مورد استفاده مورخین و پژوهشگران در دهههای اخیر قرار گرفتهاست.[۱۶۵][۱۶۶][۱۶۷][۱۶۸][۱۶۹][۱۷۰][۱۷۱]
خانه سازی برای سیلزدگان
از تلاش های میرزا حسین فقیه سبزواری در جهت کمک به مستمندان ؛ و در مسیر سازندگی و خدمت به مشهد و ساکنان این شهر ، خانه سازی برای سیلزدگان سال ۱۳۷۲ قمری برابر با ۱۳۳۱ خورشیدی است .
میرزا حسین برای شهروندان فقیر و نا به سامانی که در اثر جاری شدن سیل ، تمام زندگی خودرا از دست داده بودند و بودجه ای برای ساخت سرپناهی نداشتند ، با تشویق نیکوکاران به مشارکت در این امر خیر، هزار خانه در خیابان خواجه ربیع ، انتهای خیابان تهران و نخریسی مشهد ساخت و رایگان و بلا عوض در اختیارشان گذاشت . [۱۷۲]
محسن صدر نخستوزیر و رئیس اسبق مجلس سنای ایران که همزمان با جاری شدن سیل در مشهد، به استانداری خراسان منصوب شده بود، در خاطرات خود ، این حادثه غم انگیز و خسارت ها و پی آمدهایش را شرح داده ؛ واز تلاش ها ، خدمات و سرپرستی میرزا حسین فقیه سبزواری برای ساماندهی آسیب دیدگان ، خانه سازی و واگذاری خانه ها به سیلزدگان مستمند و بی نوا ، یاد و ستایش می کند . [۱۷۳]
تأسیس کوی طلاب با واگذاری نزدیک به سه هزار قطعه زمین رایگان به طلاب
از جمله خدمات میرزا حسین فقیه سبزواری به حوزه علمیّه مشهد در دهه ۱۳۳۰ خورشیدی، برنامهریزی جامع برای تأمین مسکن طلاب بود. باورداشت که اجاره نشینی و دغدغه نداشتن مسکن در کنار دغدغههای دیگر، مهمترین چالش در پیشرفت تحصیلی؛ و عامل ایجاد رکود پایدار در فرایند مطالعات، مباحثات و تحقیقات علمی آن هاست. بدین منظور، با استفاده از قدرت نفوذ خود، نزدیک به سه هزار قطعه زمین سیصد متری از آستانقدس رضوی در منطقه محرابخان در شمال شهر مشهد دریافت؛ و بدون سختگیری و تشریفات خاص، به طلبهها، فضلا و اساتید حوزه علمیه مشهد، بلا عوض و رایگان واگذار کرد و به کوی طلاب شهرت یافت. حتی شخصاً، پیگیر خدمات پس از واگذاری زمینها، نظیر احداث شبکه برق و آب و حمل و نقل و تأسیسات ضروری همچون کلانتری و درمانگاه و مسجد و فروشگاههای ضروری بود تا رفاه طلاب تأمین شود و دغدغه کمتری برای ادامه تحصیل داشته باشند.
کاظم مدیر شانه چی از دریافت کنندگان اجازه اجتهاد و حدیث از میرزا حسین فقیه سبزواری در مصاحبه با؛ کیهان؛ گفتهاست:
«جا دارد از مرحوم آیت الله حاج میرزا حسین فقیه سبزواری نیز یاد کنیم. وی تحصیلکرده نجف و از شاگردان مرحوم آخوند بود که در مسجد گوهرشاد اقامه جماعت میکرد. تدریس خارج داشت. فردی بسیار وارسته و ساده زیست و مورد توجه و علاقه مردم بود وجوهات به دست وی میرسید و برای مسکن اهل علم بسیار کوشید. زمینهای کوی طلاب توسط وی در اختیار طلاب قرار گرفت.»[۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹] [۱۸۰]
مسجد فقیه سبزواری، کوی طلاب
گرچه اجل مهلت ندادهاست که با حضور و نظارت میرزا حسین فقیه سبزواری، بنیانگذار کوی طلاب مشهد، مسجد این منطقه نیز احداث شود اما همزمان با واگذاری زمینها به طلاب، دو قطعه زمین به مساحت جمعاً ششصد متر را برای ساختمان نخستین مسجد کوی طلاب در نظر گرفتهاست که بعداً توسط افراد خیّر، به نام ” مسجدآیت الله فقیه سبزواری ” ساخته و نامگذاری میشود.
آمار و شمار خبرها و گزارشهای منتشر شده توسط خبرنگاران و گزارشگران و عکاسان خبرگزاریها و رسانههای حقیقی و مجازی، حاکی است که مسجد فقیه سبزواری، از مساجد فعال و نمونه و اثر گذار در کلانشهر مشهد است و در تجمیع و تلفیق فعالیتهای دینی و عبادی و اجتماعی و آموزشی و هنری و ورزشی و برگزاری مسابقات و جشنوارهها، خصوصا در برگزاری مسابقات بین المللی قران ؛ و گسترش فرهنگ قرانی در ابعاد مختلف، موفق بوده و پیشگام و هدفمند، همگام با زمان و همراه با جوانان و نسل جدید، در تلاش است.[۱۸۱][۱۸۲][۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵]
احداث شبستان شرقی مسجد جامع سبزوار، از آثار تاریخی فاخر ایران
مسجد جامع سبزوار، از آثار فاخر تاریخی کشور با سابقه ای در حدود هشتصد سال است.
این مسجد در تاریخ ۲۷ / ۱۰ / ۱۳۵۵ تحت شماره ۱۳۱۶ در فهرست آثار تاریخی کشور به ثبت رسیدهاست و از ذخائر نفیس هنری و معماری و تاریخی و فرهنگی و دینی ایران است.
سال ۱۳۸۵ قمری برابر با سال ۱۳۴۴ خورشیدی، با کمک مالی حسین خان غنی و به اهتمام میرزا حسین فقیه سبزواری، ضمن احداث شبستانهای شرقی مسجد، تعمیرات اساسی سایر بخشها نیز انجام شد.
در خفنک در وسط شبستان که تماماً مزین به کاشی است این عبارت با خط درشت نستعلیق کاشی سفید بر زمینه لاجوردی نوشته شده:
(بسمه تعالی بانی معظم مرحوم حسین خان غنی بسعی حضرت آیت الله العظمی آقای حاج میرزا حسین فقیه سبزواری در سال ۱۳۸۵ قمری با تمام رسید)
و در زیر این عبارت با خط نستعلیق ریز مرقوم شده :
(بقلم حاج محمد حسن رضوان کتیبه نویس آستان قدس رضوی و به کاشی پزی استاد محمود معاونی)
و در همین خفنک با خط نستعلیق درشت در دو قسمت نوشته شده عجلوا بالصلوه قبل الفوت و عجلوا بالتوبه قبل الموت . [۱۸۶][۱۸۷][۱۸۸][۱۸۹][۱۹۰]
احداث مدرسه علمیّه محمدیّه در سبزوار
مدرسه علمیّه ” آیه الله فقیه سبزواری ” معروف به ” محمدیه “، یکی از آثار و یادگارهای میرزا حسین فقیه سبزواری در سبزوار است که در فهرست بناهای ثبتی سبزوار در تاریخ ۱۱ / ۱۲ / ۱۳۸۱ تحت شماره ۷۴۸۴ میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی سبزوار ثبت شدهاست.
از این مدرسه که در جوار آرامگاه میرزا موسی فقیه سبزواری واقع شده، هماکنون به عنوان مرکز عالی تربیت مدرس قران کریم استفاده میشود.[۱۹۱][۱۹۲][۱۹۳][۱۹۴][۱۹۵]
احداث مدرسه علمیّه در شهر کویته پاکستان
شوال سال ۱۳۸۵ قمری برابر با بهمن ۱۳۴۴ خورشیدی ، به قصد حج برای مرتبه چهارم ، زمینی و از مسیر زاهدان ، وارد پاکستان شده و چند روزی به تقاضای مقلدان و دوستداران خود ، در شهر کویته ، ماندند . میزبان میرزا حسین فقیه سبزواری در کویته ، آقای غزنوی اعلم العلمای آن دیار ؛ و سردار اسحاق خان از بزرگان شهر بود .
میرزا حسین در نخستین روزهای اقامت ، با توجه به این نکته که بیشتر ساکنان کویته شیعه ؛ و طلاب حوزه علمیه ، فاقد مدرسه هستند ، مقدمات احداث مدرسه ای مجهز به منظور سکونت و تحصیل طلاب را فراهم کردند و با انتخاب هیئت امنا ؛ و گماردن مسئولان هربخش برای پیگیری امور مربوط به ساخت مدرسه تا پایان کار ، کویته را ترک ؛ و با همراهان ، به سمت کراچی حرک کردند .[۱۹۶] [۱۹۷]
تأمین نان حوزه علمیه خراسان
از خدمات میرزا حسین فقیه سبزواری به حوزه علمیه مشهد و برخی حوزههای علمیه خراسان بزرگ، تأمین نان طلاب بود. مهرهای کاغذی چاپ کرده بود که با هر قطعه آن مشخص بود هر طلبه مجرّد یا متأهّل، ماهانه چقدر میتوانند از نانواییهایی که میرزا حسین با آنها قرار داد داشت، نان دریافت کنند. متأهلها دوبرابر مجردها سهمیه داشتند.
این اقدام میرزا حسین، تأثیر قابل توجهی در بهبود امرار معاش؛ و تنظیم اقتصاد خانواده طلاب، خصوصاً در سالهای پس از جنگ جهانی دوم که قحطی و گرانی گسترش پیدا کرده بود داشت.[۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰]
توزیع نان و سوخت و پوشاک بین فقرای مشهد در سال ۱۳۲۱
درسال ۱۳۶۱ هجری قمری برابر با ۱۳۲۱ شمسی که بر اثر جنگ بینالملل دوم، ایران به اشغال قوای اجانب درآمده و کشور دچار قحطی و کمیابی غلات و خواروبار گردیده و شهر مشهدرا نیز گرسنگی فراگرفته و زندگی را بر مردم ناگوار و دشوار ساخته بود. علاوه بر کمبود مواد غذایی، افزایش سرسام آور قیمت هانیز، طبقات ناتوان و فقیر را به استیصال و بیماری و درماندگی کشانده بود و به دلیل کمبود و گرانی نان، بسیاری از فقرا از گرسنگی مردند، میرزا حسین فقیه سبزواری بپاخاسته، با همت عالی و تلاش بسیار، با تهیه متجاوز از یکصد وشصت هزار کوپن نان و توزیع بین فقرا در طول یک سال قحط زده. آنان را از گرسنگی و مرگ نجات دادند.
توزیع سوخت و پوشاک گرم بین بینوایان
از خدمات دیگر میرزا حسین در طول چند سال پس از جنگ جهانی ذوم، تهیه و تدارک مقادیر بسیاری ذغال و پوشاک گرم و پتو و پوستین؛ و توزیع بین فقرا برای محافظت آنان از سرمای سخت و شدید زمستان مشهد و اطراف مشهد بود.[۲۰۱][۲۰۲]
کمک به گسترش بهداشت همگانی و سلامت شهروندان
علاوه بر کمک شایانی که میرزا حسین فقیه سبزواری به بیمارستان مسلولین مشهد در روزی که برای بازدید و عیادت بیماران آنجا رفته بودند، کردند، حمایت از سید محسن صدرالاشراف استاندار خراسان برای خرید تجهیزات پزشکی درمان تراخم و کچلی از خارج از کشور با همیاری مردم، از جمله خدمات فقیه سبزواری در جهت توسعه بهداشت همگانی و سلامت شهروندان است.
صدر الاشراف ، ضمن سفری که به جنوب خراسان کرده ، با وضع رقّت آور فقرا در شهرهای تربت حیدریه و تربت جام و قاینات و بیرجند و کاشمر و فردوس و طبس و روستاهای بین راه آشنا می شود و اکثر کودکان آن مناطق را مبتلا به کچلی و تراخم می بیند .
بودجه لازم برای خرید تجهیزات پزشکی جهت درمان کچلی و تراخم نداشته و از کمک دولت هم نا امید بوده است . با رئیس بهداری خراسان مذاکره می کند که از زوار عتبات مقدسهٔ عراق که برای تلقیح آبله و حصبه که برحسب حکم دولت مقرر بود به بهداری مراجعه میکنند نفری صد ریال و از اشخاصی که قاصد حج هستند نفری بیست ریال برای خرید چند دستگاه برق معالجه کچلی و تراخم درخواست کند نه اجبار بلکه بطور رضایت از آنان بگیرد.
حمایت از صدرالاشراف برای ریشه کنی تراخم و کچلی از خراسان جنوبی
صدر الاشراف در خاطراتش می نویسد :
« آقای حاج میرزا حسین سبزواری ، از علماء متنفّذ مشهد که مورد احترام و اعتماد مردم خراسان است در این قصد با من مساعدت کرد و بمردم القاء نمود که پرداخت این وجه جزئی وسیلهٔ توفیق زیارت و از بهترین عبادات است و زوار و قاصدین حج به رضایت این مبلغ را پرداختند و با مبلغی که در طی دو سال از این راه تهیه شد جند دستگاه به بندر خرمشهر وارد شد ولی هنوز حمل به مشهد نشده بود که من از استانداری خراسان معزول شده آمدم و بعد از آن خبر ندارم به مشهد وارد و بکار افتادند یا نه؟»[۲۰۳][۲۰۴]
مبارزه با تبعیض نژادی و یهودی ستیزی در مشهد
واقعه ؛ الله داد ؛ را ختم به خیر کرد
روزهای ۲۶ و ۲۷ فروردین ماه ۱۳۲۵، در اثر سوء تفاهم ساده ای، مسلمانان و یهودیان مشهد در محله یهودیان درگیر میشوند که با میانجی گری شیخ علی اکبر نهاوندی و صدور اعلامیه برای آتشبس از سوی میرزا حسین فقیه سبزواری، حادثه کوچکی که میرفت به غائله ای بزرگ در جهت یهودیستیزی تبدیل شود، پایان میگیرد و هر دو سوی نزاع، به احترام این دو عالم بزرگوار؛ و نصیحت و توصیه آنان به لزوم زندگی مسالمت آمیز مسلمانان با یهودیان، دست از جدال و منازعه میکشند و زندگی صمیمی در کنار یکدیگر را از سر میگیرند.
این ماجرا، معروف به ” واقعه الله داد ” میباشد.[۲۰۵]
دفن جیگی جیگی در حرم با فتوای فقیه سبزواری
میرزا حسین ، رفیق بینوایان و طرفدار فرودستان جامعه بود
جیگی جیگی، نام مطرب دورهگرد و عروسک گردانی است که بیشتر معروفیت او به خاطر قصه فوت و چگونگی دفن اوست. تمام پیرمردها و پیرزنهای مشهدی که در دهه۳۰ و ۴۰ تا امروز در مشهد زندگی میکنند یا خود شاهد دفن او بودهاند یا قصه دفن او را شنیدهاند؛ میگویند در سال ۱۳۴۲ وقتی جیگی جیگی مرد، جنازه او را شهرداری یا به قولی مردم محله نوغان مشهد به غسالخانه که آن زمان در میدان طبرسی امروز است، میبرند. همزمان مردی تاجر نیز میمیرد و جنازه او را برای غسل به همان مکان میآورند. قرار بود روز بعد جنازه جیگی جیگی بی کس و بی همراه را به «گلشور » معروف ببرند و دفن کنند و جنازه مرد تاجر به حرم منتقل شود. آن زمان قبرستان گلشور عمومی و رایگان و تهیه قبر در حرم مطهر امام رضا بسیار گران بود و هر کسی توان پرداخت چنین هزینه ای را نداشت اما خواست امام رضا یا بازی تقدیر یا هر آنچه اسمش را بگذاریم، موجب شد که جنازه مرد تاجر به جای جیگی جیگی به گلشور برده و دفن شود. وقتی خانواده مرد تاجر میخواستند میت خود را دفن کنند، متوجه شدند که او جیگی جیگی ننه خانم است. ازاین رو از مراجع تقلید آن زمان میرزا حسین فقیه سبزواری و سید محمد هادی میلانی اجازه نبش قبر میخواهند تا مرد تاجر را از گلشور به حرم منتقل کنند اما آنها دستور میدهند که جیگی جیگی را در حرم دفن کنند و مرد تاجر هم در قبرستان عمومی باقی بماند. هماکنون در مشهد، فستیوالی با برند جهانی جیگی جیگی پا گرفته که محور جشنوارههایش، هنر عروسک گردانی است.[۲۰۶][۲۰۷][۲۰۸][۲۰۹]
مسلمان شدن روش بولون در حضور فقیه سبزواری
روش بولون (Roch Boulvin) در دسامبر ۱۹۱۲ در شهر کاین گویان فرانسه واقع در شمال برزیل بدنیا آمد. پس از تحصیلات متوسطه در بلژیک در سال ۱۹۳۶ برای تحصیل در رشته پزشکی در دانشگاه بروکسل پذیرفته شد، پدرش مهندس و شاغل در امورکنسولگری بلژیک در این شهر بود. دکتر بولون در سال ۱۹۴۰ دستیار افتخاری پروفسور دوهارون شد و پس از تکمیل تحصیلات پزشکی که با راهنمایی اساتیدی چون پروفسور دانی، پروفسور کورین، پروفسور مارتن و لون بائر صورت گرفت. در سال ۱۹۵۵ بنا بر دعوت وزارت دربار ایران به خصوص در اثر مساعی حسین اسدی به ایران و مشهد آمد و با توجه به قراداد آستان قدس رضوی با ایشان از مرداد ماه ۱۳۳۴با مبلغ ماهیانه ۱۰۰۰دلار به مدت ۳ سال در بیمارستان شاهرضا به عنوان رئیس بخش جراحی مشغول خدمت شد. این قرارداد بعدها تمدید شد به طوری که بولون مدت ۱۵سال ریاست بخش جراحی بیمارستان شاهرضا را بر عهده داشت.
دوران خدمت وی مقارن با دوره مسؤولیت دکتر شادمان، مهران، سیدجلال تهرانی، عزیزی، باتمانقلیچ و پیرنیا در آستان قدس بود. دکتر بولون از بدو ورود به مشهد متوجه اشکالات عمدهای در جریان کار بخش جراحی بیمارستان شد؛ مشکلاتی از قبیل نداشتن سیستم پرستاری صحیح و سرپرستار مسئول کمبود بانک خون برای بیماران عمل شده، فقدان متخصصین رشتههای مختلف جراحی، نقص تجهیزات و وسایل جراحی و مواردی از این قبیل؛ بنابراین وی با تشکیل بایگانی برای بیماران در امر پزشکی نظم به وجود آورد. بولون دارای دو پسر بنامهای میشل و کلود بود و همسرش هم مدتی به عنوان مدرس زبان فرانسه در دانشکده ادبیات مشهد مشغول تدریس بود. ایشان حدود ۱۱۹ مقاله علمی در مجلات جراحی فرانسه، بلژیک، لبنان و ایران به چاپ رسانیده بود و در سمینار های پزشکی خارج از کشور حضور فعال داشتهاست. برای اولین بار اسپلنوپورتوگرافی را با متد خاص خود متداول ساخت و کمی پس از او پروفسور لژ این کار را در فرانسه انجام داد وآن را بینالمللی ساخت. مطالعات عمده بولون دربارهٔ کیست هیداتیک، سل اعضای مختلف، بیماری کیسه صفرا و مجاری صفرا و زخمهای معده و اثنی عشر بود. حضور پروفسور روش بولون در بیمارستان شاهرضا از این جهت مهم و حائز اهمیت است که برای نخستین بار’جراحی نوین در ایران شکل میگیرد. با توجه به امکاناتی که آستان قدس رضوی در اختیار بولون قرار میدهد بخش جراحی بیمارستان شاهرضا از تجهیزات مدرن بهرهمند میشود. پروفسور بولون که مردی انسان دوست و متعهد در کارش بود قریب به ۱۵ سال صادقانه در بیمارستان شاهرضا به عنوان رئیس بخش جراحی خدمت نمود. از خصوصیات اخلاقی بولون کمک به بیماران نیازمندبود.
روش بولون اواخر عمر با تشرف به دین اسلام در محضر آیت الله سبزواری مسلمان شد و نام عبدالله را برای خود انتخاب کرد ،
سرانجام بر اثر سکته قلبی در ۱۴ مرداد ۱۳۴۸ فوت کرد و در ضلع شرقی بقعه خواجه ربیع به خاک سپرده شد.[۲۱۰][۲۱۱][۲۱۲][۲۱۳]
مسلمان شدن وینچنزو بیانکینی در محضر فقیه سبزواری
پزشکِ عاشق و نقاش وینچنزو بیانکینی (Vincenzo Bianchini)، متخصص بیماری مالاریا بود که از ایتالیا چمدانش را به مقصد ایران بست. او در اوایل سال ۱۳۲۹ه. ش، برای خدماترسانی در حوزه بهداری روستایی چناران و قریه گناباد به استخدام آستان قدس رضوی درآمد و احتمالاً اولین پزشک مسیحی بود که در این مجموعه مسلمان شد. روزنامههای متعددی آن روزها از ماجرای مسلمان شدن این دکتر سرشناس نوشتند، از آزادی و خراسان بگیرید تا ستاره ملت . اما روایت روزنامه طوس از این اتفاق چنین بود: «دکتر بیانکینی در ۱۰ آبان ۱۳۲۹ به دین مبین اسلام مشرف شدهاست.»
وی برای مطالعه دربارهٔ احکام اسلام به منزل فقیه سبزواری رفت و آمد داشته تا اینکه در روز چهارشنبه ساعت ۳:۳۰ بعدازظهردر حضور تعدادی از بزرگان شهر و خبرنگاران ابتدا شهادتین به زبان جاری کرد و پس از صرف چای، دست فقیه سبزواری را بوسید و نامش را «ابوالفتح رضا» گذاشت.
او با جلال آلاحمد نیز دوست بود و آل احمد در کتاب ارزیابی شتابزده ، توصیف او را از زبان خودش این گونه نگاشتهاست:
«اینک هشت سال است که در ایران بهسر میبرم و اوقاتم به مداوای اهالی شهرها و قصبات دورافتاده از مراکز بزرگ میگذرد. در روستای گناباد (در نزدیکی چناران)، در هرند ، در قاین ، ارسنجان ، شاهی و چمنسلطانیه ، زن، مرد، کودک و پیر و جوان مرا میشناسند. من با درد و غم آنان [۲۱۱] شریک بودهام. در تنهایی و سکوت و تولد و مرگشان با آنها بهسر بردهام.»[۲۱۴]
دکتر وینچنزو بیانکینی پس از مسلمان شدن، در محل خدمتش کلیه زارعان املاک آستان قدس را مجانی مداوا میکردهاست. اما آقای دکتر ایتالیایی، خدمات متعددی به پزشکی ایران داشت و در نقاط مختلفی از کشورمان خدمت کرد. در روایتهای تاریخی، به انضمام عنوان «پزشکی» از مهارت او در عرصه نقاشی و شعر نیز گفته شدهاست.[۲۱۵][۲۱۶][۲۱۷] [۲۱۸]
منابع :
۱۴۰.
↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷
۱۴۱.
↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵ http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf
۱۴۲.
↑ کتاب زندگانی حضرت امام علی بن موسی الرّضا علیه السلام، حسین عماد زاده اصفهانی، جلد دوم، صفحه ۱۴۸
۱۴۳.
↑ مسجد و مدرسه آیت الله فقیه سبزواری
۱۴۴.
↑ صفحه ۷۱، کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی و محمد ناصری، بورس کتاب، مشهد، ۱۳۴۶
۱۴۵.
↑ مجله وحید، شهریور ۱۳۵۰، شماره ۹۳ و کتاب خاطرات سید محسن صدرالاشراف
۱۴۶.
↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، صفحه ۶۵
۱۴۷.
↑ روزنامه خراسان، سال چهاردهم، شماره ۳۹۹۶، جمعه ۶ اردی بهشت ماه ۱۳۴۲، ۲ ذی حجه ۱۳۸۲
۱۴۸.
۱۴۹.
↑ http://shahraraonline.ir/news/۹۲۴۴۵
۱۵۰.
↑ فصلنامه حکمت رضوی که نام سابقش فروغ اندیشه بوده، از انتشارات دانشگاه علوم اسلامی رضوی، تابستان ۱۳۸۳ - شماره ۸
۱۵۱.
↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵ http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf
۱۵۲.
↑ گزیده مشاهیر مدفون در حرم رضوی:عالمان دینی. ابراهیم زنگنه قاسمآبادی؛ با همکاری:غلام رضا جلالی، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، صفحه ۱۱۲، جلداول
۱۵۳.
↑ منار الهدی فی الأنساب، نویسنده: اعلمی حائری، محمدحسین، محقق: حائری، احمد، ناشر: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله علیه، محل نشر:قم – ایران، سال نشر:۱۳۸۱، صفحه ۲۵۷
۱۵۴.
↑ محمد محسن آقا بزرگ تهرانی، نقباء البشر، ج ۲، ص ۶۵۷
۱۵۵.
↑ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ج ۷، ص ۱۵۲
۱۵۶.
↑ کتاب مرآه الحجّه، شرح حال حجت هاشمی و اساتید، نویسنده: ابو معین حمیدالدین حجت هاشمی خراسانی، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، تاریخ نشر، شهریور ۱۳۷۱
۱۵۷.
↑ کتاب میراث اسلامی ایران، دفتر هفتم، ص ۷۱، رساله سوم، احوال آیت الله میرزا حسین سبزواری به قلم خودش، روایت مرحوم معلم حبیب آبادی، به کوشش دکتر رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی، ۱۳۷۷
۱۵۸.
↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸–۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور ۱۳۷۵ http://ensani.ir/file/download/article/۲۰۱۳۰۱۲۰۱۰۱۴۳۷-۹۳۱۶-۲۵۰.pdf
۱۵۹.
↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری صفحات ۲۶ تا ۳۰
۱۶۰.
۱۶۱.
↑ مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
۱۶۲.
↑ نهضت مشروطه و سرنوشت سه رویکرد سیاسی علمای مشهد
۱۶۳.
↑ مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
۱۶۴.
↑ زندگینامه خود نوشت آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری
۱۶۵.
↑ نگاهی به نقش حاج آقا حسین قمی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران
۱۶۶.
↑ زندگینامه خود نوشت آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری
۱۶۷.
↑ خاطرات یک شاهد عینی از واقعه گوهرشاد
۱۶۸.
↑ آیه الله فقیه سبزواری:گفتند باید منبر بروی
۱۶۹.
↑ تصاویری از نقش آفرینان واقعه گوهرشاد
۱۷۰.
↑ کتابخانه مجازی الفبا، حضور آیه الله فقیه سبزواری در واقعه گوهرشاد
۱۷۱.
↑ گفتگو با واعظ زاده خراسانی و خزعلی
۱۷۲.
↑ حسین نوقانی خراسانی و محمد ناصری، عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، مؤسسه مطبوعاتی بورس کتاب، مشهد، فلکه شمالی، ۱۳۴۶، صفحه ۷۶
۱۷۳.
↑ وحید، شهریور ۱۳۵۰ - شماره ۹۳
۱۷۴.
۱۷۵.
↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحات ۷۵ تا ۷۹
۱۷۶.
↑ آیت الله فقیه سبزواری، نگران مسکن طلاب بود
۱۷۷.
↑ آیت ا… فقیه سبزواری با تأسیس کوی طلاب، هویتی پایدار ساخت
۱۷۸.
↑ روایت نان و زمین رایگان آیتا... فقیه سبزواری
۱۷۹.
۱۸۰.
↑ کوی طلاب، یکی از قدیمی ترین محله های مشهد
۱۸۱.
۱۸۲.
↑ مسجد فقیه سبزواری، میزبان قاریان بیناللملی
۱۸۳.
↑ تجهیز مسجد فقیه سبزواری به وسائل ورزشی
۱۸۴.
↑ مسجد فقیه سبزواری، یکی از چهار مسجد محوری و فعال مشهد
۱۸۵.
↑ مسجد فقیه سبزواری تاثیرگذارترین مسجد مشهد
۱۸۶.
↑ مساجد و مدارس سبزوار، نوشته سید علینقی امین
۱۸۷.
↑ میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی
۱۸۸.
↑ مسجد جامع سبزوار و موقوفات آن
۱۸۹.
↑ مسجد جامع سبزوار، نوشته اصغر حسینآبادی
۱۹۰.
↑ سید علینقی امین، مجله وحید، اسفند ۱۳۵۳، شماره ۱۳۵، مساجد و مدارس سبزوار
۱۹۱.
۱۹۲.
۱۹۳.
↑ بازسازی و احیای مدرسه محمدیه سبزوار و آرامگاه فقیه سبزواری
۱۹۴.
↑ مساجد و مدارس سبزوار، نوشته سید علینقی امین
۱۹۵.
↑ روند بازسازی مدرسه محمدیه سبزوار
۱۹۶.
↑ محمد ناصری و حسین نوغانی ، صفحه ۶۵ ، عمری پرافتخار ، زندگی نامه میرزا حسین فقیه سبزواری. ، بورس کتاب ، مشهد ، ۱۳۴۵
۱۹۷.
↑ غلامرضا جلالی، منادی رضوان، شمه ای از حیات معنوی آیه الله میرزا حسین فقیه سبزواری، صفحه ۱۵، مجله نگاه حوزه، ویژه حوزه خراسان، ضمیمه مجله حوزه، شماره ۱۸ - ۱۷، سال دوم، مرداد و شهریور
۱۹۸.
↑ متن گفتگوی ویدئویی با استاد کاظم مدیر شانه چی پیرامون شخصیت و خدمات مرحوم فقیه سبزواری
۱۹۹.
↑ کتاب عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیه الله العظمی فقیه سبزواری، نوشته حسین نوقانی خراسانی، محمد ناصری، ۱۳۴۶، مشهد، بورس کتاب صفحهٔ ۸۲
۲۰۰.
↑ مجموعه مصاحبهها درباره آیه الله میلانی، صفحه ۱۰۹
۲۰۱.
↑ محمد ناصری و حسین نوغانی، صفحه ۸۳، عمری پرافتخار، زندگینامه میرزا حسین فقیه سبزواری. بورس کتاب، مشهد، ۱۳۴۵
۲۰۲.
↑ اوضاع اسفناک مشهد در سالهای جنگ جهانی دوم
۲۰۳.
۲۰۴.
↑ مجله وحید؛ تیر ۱۳۵۰ - شماره ۹۱ و کتاب خاطرات محسن صدر الاشراف
۲۰۵.
↑ پایان نزاع مسلمانان با یهودیان مشهد به احترام پادرمیانی فقیه سبزواری و علی اکبر نهاوندی
۲۰۶.
↑ روایت زندگی نوازنده ای که با فتوای فقیه سبزواری و میلانی در بارگاه رضوی دفن شد
۲۰۷.
۲۰۸.
↑ جیگی جیگی را صداقت رفتارش ماندگار کرد
۲۰۹.
۲۱۰.
↑ آذری خاکستر، جراحی که مسلمان شد. ماهنامه زائر. سال سیزدهم، شماره ۴ (پیاپی ۱۳۹)، تیر ۱۳۸۵. ص۶۴
۲۱۱.
↑ پروفسور بلژیکی چگونه مسلمان شد
۲۱۲.
↑ روایتی از دکتر «بولون» بلژیکی که پزشکی مشهد را متحول کرد
۲۱۳.
↑ در جستجوی مفاخر پزشکی نوین در مشهد
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
↑ روزنامه طوس، شماره۱۷۴۱، ص ۱.
۲۱۷.
↑ بخارا، فروردین ۱۳۷۹ - شماره ۱۱ منابع :
. کنسولگریها، مستخدمان و مستشاران خارجی در مشهد (از دوره قاجار تا انقلاب اسلامی)، علی نجف زاده، مشهد، انصار و سازمان اسناد و کتابخانه ملی، ۱۳۹۴، ص ۶۳۶.
. روزنامه طوس، شماره۱۷۴۱، ص ۱.
تاریخ پزشکی نوین مشهد. غلامرضا آذری خاکستر. تهران. سازمان چاپ و انتشارات: معاونت دانشجویی و فرهنگی، ۱۳۹۵، ص۱۱۰
در جست و جوی مسلمانی زندگی و خدمات پزشکی دکتر بولون. مشهد. بینالنهرین. ۱۳۹۶
۲۱۸.
↑ تازهمسلمان در هر سفر علاوه بر کیف پزشکی، یک دوربین عکاسی و کاغذ و قلم و رنگ نیز همراه داشت تا چهرهٔ روستاییان، فیگور لباسهای محلی، زنان چادربهسر و بچهبهبغل و… را بر سفیدیِ بوم ثبت کند. ۱. کنسولگریها، مستخدمان و مستشاران خارجی در مشهد (از دورهٔ قاجار تا انقلاب اسلامی)، علی نجفزاده، مشهد: انصار و سازمان اسناد و کتابخانهٔ ملی، ۱۳۹۴، ص۶۳۶. ۲. روزنامهٔ طوس، ش۱۷۴۱، ص۱. برگرفته از گزارش روزنامهٔ خراسان، ضمیمهٔ خراسان رضوی، ش۱۹۶۷۱، ۸آبان۱۳۹۶، ص ۸
محمدتقی ادهم نژاد
تولد و کودکی
آیت الله حاج شیخ شعبان دَیوشلی لنگرودی گیلانی در نیمه ی شعبان ۱۲۷۵ قمری در قریه ی خوش آب و هوا و سرسبز «دَیوشَل» [۱] که در چهار کیلومتری غرب لنگرود و در مسیر شاهراه لنگرود به لاهیجان واقع شده است، در خانواده ای روحانی و متدین پا به عرصه ی گیتی نهاد.
پدرش شیخ مهدی از عالمان ولایت مدار و متقی آن دیار به شمار می رفت.
جدش مرحوم شیخ عبدالوهاب اهل خراسان بود که به گیلان مهاجرت کرد و در این دیار ساکن شد.
عموهای وی همگی از عالمان سرشناس و ولایت مدار منطقه به شمار می رفتند.
شیخ شعبان در کودکی پدر بزرگوارش را از دست داد و تحت حمایت و سرپرستی مادرش که از زنان پاکدامن و آگاه به مسایل دینی بود، قرار گرفت. او دوران کودکی و نوجوانی خود را در این دیار سپری ساخت و دوره ی مقدمات علوم دینی را در همان موطن خویش به خوبی فرا گرفت.
حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمد علی فقیهی، آیت الله زاده ی گیلانی، قدس سره، درباره ی نوجوانی جدّش می نویسد:
در زمان های سابق برخی از افراد متدّین و غالباً متمکّن به علّت علاقه و ارادت به خاندان عصمت و طهارت، علیهم السلام، و یا پناهنده شدن به آن ذوات مقدّس و یا هر علل ممکن دیگر، به بازماندگان توصیه می کردند که جسد آنان را بعد از مرگ به اماکن مقدس و متبرکی نظیر نجف اشرف و کربلا و… حمل و در آن جا دفن کنند. بازماندگان هم به این وصایا عمل می کردند، اما گاهی اوقات، موانعی برای حمل و دفن اجساد پیش می آمد که بازماندگان ناگزیر به دفن جنازه به صورت امانت می شدند تا پس از رفع موانع گردد، جسد برای دفن به اماکن مقدس حمل می شود.
مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ شعبان گیلانی، در همان اوان کودکی پدرش را از دست داد. جنازه ی پدرش را به رسم امانت دفن کردند تا در سال ۱۲۸۷ قمری در حالی که دوازده یا سیزده سال بیش تر نداشت، به همراه والده ی خویش برای زیارت و دفن استخوان های پدربزرگوارش به کربلا مشرف شد و «جنب مرقد حبیب بن مظاهر» پدرش را به خاک سپردند. این، مصادف بود با آمدن ناصرالدّین شاه قاجار برای زیارت به عتبات مقدس. ورود شاه ایران زمانی بود که دولت عثمانی سربازگیری می کرد.
من جمله فقید سعید را که جوانی نورس بود، برای خدمت سربازی دستگیر کردند. مادر او مضطربانه شاه ایران را ملاقات کرد و از او خواست تا وساطت کند فرزندش را که هنوز به سنّ سربازی نرسیده بود، آزاد کنند. شاه هم از حکومت عثمانی آزادی جوان را خواستار شد. حاکم عثمانی هم به شفاعت سلطان ایران، او را آزاد کرد و به اتفاق مادرش به ایران بازگشت.[۲]
تحصیلات
حاج شیخ شعبان که بعدها در حوزه ی علمیّه ی نجف اشرف با عناوین «گیلانی» و «رشتی» و «رشتی نجفی» و در منطقه ی گیلان و در نزد گیلانیان مقیم نجف اشرف، به همان عنوان زادگاهش «دَیوشلی» شهرت یافت، تحصیلات مقدماتی علوم الهی را در همان زادگاهش و در نزد عالم ربانی آقا شیخ علی دیوشلی ـ برادر بزرگ تر حضرت آیت الله العظمی ملا عبدالله مازندرانی ـ که از علمای برجسته و ساکن در لاهیجان بود، فرا گرفت. با تشویق ایشان بعضی از مقدمات ادبی را در نزد مرحوم میرزا حسین مدرّس لاهیجی در مدرسه ی علمیه ی «شعربافان»، واقع در «شعرباف» محله ی لاهیجان فرا گرفت.
ناگفته نماند که مرحوم آیت الله شیخ عبدالله مازندرانی در سال ۱۲۵۶ قمری در دیوشل زادگاه مُتَرجَم ما متولد گردید و چون در دوران کودکی به همراه خانواده به مازندران و به شهر (بارفروش) بابل فعلی کوچ کردند و مدتی آن جا ماندگار شد، به همین جهت به «مازندرانی» شهرت یافت.
شیخ شعبان بعد از مدتی تحصیل در لاهیجان به قزوین ـ که در آن زمان مرکزیت خاصی علمی داشت ـ مهاجرت کرد و متون فقه و اصول را در آن شهر و در نزد بزرگانی مانند سیّد علی (صاحب حاشیه بر قوانین) و حاج میرزا عبدالوهاب بهشتی فرا گرفت و خود نیز به تدریس سطوح پایین تر پرداخت. این بزرگوار برای نیل به اهداف والای علمی در سال ۱۲۹۲ قمری به نجف اشرف مهاجرت کرد و با شرکت در درس اساتید برجسته و پرآوازه ی حوزه ی کهن سال نجف اشرف، استفاده ی شایانی برد و به مقامات عالی علمی دست یافت.
اسامی جمعی از اساتید فرزانه ی معظم له عبارت اند از:
۱ ـ آیت الله حاج میرزا حبیب الله رشتی (متوّفای ۱۳۱۲ قمری)
۲ ـ آیت الله حاج میرزا محمدحسن مامقانی (متوّفای ۱۳۲۳ قمری)
۳ ـ آیت الله ملا محمد ایروانی معروف به فاضل ایروانی (متوّفای ۱۳۰۶ قمری)
فاضل ایروانی که از شاگردان نامدار سیّد ابراهیم صاحب ضوابط و مرحوم صاحب جواهر و شیخ انصاری بود، بعد از وفات آیت الله سیّد حسین کوه کمری، کرسی تدریس برقرار کرد و زعامت شیعیان آذربایجان را برعهده گرفت. او در فقه و اصول و حدیث و تفسیر مهارت ویژ ه ای داشته و بزرگانی چون شیخ شعبان گیلانی از حوزه ی درس او به مقام اجتهاد و استادی رسیدند.
۴ ـ آیت الله حاج ملّا محمد فرزند فضل علی معروف به فاضل شربیانی (متوفای ۱۳۲۳ قمری).
این زعیم بزرگوار بعد از وفات سیّد حسین ترک و فاضل ایروانی، به همراه فاضل مامقانی زعامت دینی مردم آذربایجان را برعهده داشتند.
۵ ـ آیت الله ملّا عبدالله مازندرانی (متوّفای ۱۳۳۰ قمری)
وی در سال ۱۲۵۶ قمری در روستای دیوشل لنگرود متولد و تحصیلات خود را در بارفروش (بابل فعلی) آغاز کرد. در نجف اشرف از شاگردان نامدار میرزای رشتی بود. بعد از رحلت میرزا، کرسی تدریس وی به ایشان واگذار گردید و توانست شاگردان برجسته ای در مکتب علمی خود تربیت کند.
وی یکی از رهبران مهم انقلاب مشروطیت به همراه آیات آخوند خراسانی و میرزا خلیل تهرانی به شمار می رود. نقش سیاسی و انقلابی این رهبران ثلاث نهضت مشروطیت حوزه ی علمیه ی نجف در کتب تاریخی به تفصیل آمده است.[۳]
۶ ـ آیت الله سیّد ابوالقاسم اشکوری (متوّفای ۱۳۲۵ قمری)
سیّد ابوالقاسم فرزند سیّد معصوم حسینی گیلانی اشکوری از فقها و مجتهدان شیعه، با برادرانش آیت الله سیّد جعفر (متوّفای ۱۳۰۰ قمری) و سیّد مرتضی (متوّفای ۱۲۹۸ قمری) در محضر استادانی مانند شیخ انصاریو سیّد حسین ترک و میرزای شیرازیو میرزای رشتی به تکمیل معلومات پرداختند. او پس از چندی به مقام مرجعیت دست یافت و جماعت زیادی از طلاب گیلان و غیر گیلان نزد آن عالم ربانی تلّمذ کردند.
تألیفات ارزشمندی دارد که مهم ترین آن بُغیه الطالب فی شرح المکاسب و جواهر العقول فی شرح فرائد الاصول است.
۷ ـ آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانی (متوّفای ۱۳۰۹ قمری)
آیت الله شیخ شعبان گیلانی به درس اساتید نجف بسنده نکرد. لذا به کربلای معلّی سفر کرد و از درس پرفایده و فقیه پرور آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانی که مهم ترین کرسی تدریس حوزه ی کربلا را بر عهده داشت، بهره مند گردید و سالیان متمادی زانوی فروتنی و تواضع و علم آموزی در محضر آن استاد فرزانه بر زمین زد و از خرمن دانش بیکران او خوشه های فراوانی برچید.[۴]
تدریس
آیت الله شیخ شعبان گیلانی، سالیان متمادی از ملازمان و خواص اصحاب استاد بزرگوارش و همشهری خود آیت الله ملا عبدالله مازندرانی بود و توانست از محضر این فقیه وارسته و مبارز، بهره های علمی و معنوی فراوانی ببرد. او علاوه بر تحصیل و کسب علم، خود نیز از مدرسان بزرگ حوزه ی نجفی اشرف به شمار می رفت. مخصوصاً بعد از رحلت استادش ملّاعبدالله مازندرانی، اغلب طلاب و فضلای شمالی محضر این فقیه والامقام، زانوی شاگردی بر زمین زدند. اسامی جمعی از شاگردان معظم له که بعدها همگی از عالمان متعهد و مدرسان نامدار معاصر شدند، ذیلاً می آوریم:
۱ ـ آیت الله شیخ ابوالقاسم حجتی رشتی مؤلف تفسیر سوره ی یوسف و(متوّفای ۱۳۸۵ قمری)[۵]
۲ ـ آیت الله شیخ اسحاق غروی رشتی فرزند برومند میرزا حبیب الله رشتی (متوّفای ۱۳۵۷ قمری)
۳ ـ آیت الله شیخ مهدی مهدوی لاهیجی (متوّفای ۱۴۱۳ قمری)
وی از عالمان کهن سال لاهیجان بود که بعد از تکمیل معلومات در سال ۱۳۱۶ شمسی به زادگاهش مراجعت کرد و ضمن تدریس و تربیت شاگردان، به تأسیس اماکن دینی از قبیل حوزه ی علمیه ی لاهیجان پرداخت.[۶]
۴ ـ آیت الله سید موسی موسوی اشکوری (متوّفای ۱۳۷۲ قمری)
وی از اعاظم علمای لنگرود بود از لحاظ علم و فضل در میان علمای آن دیار برتری فوق العاده داشت. زهد، وارستگی، تقوا، تعصب در دین، اخلاق خوش وی به گونه ای بود که بعد از گذشت بیش از پنجاه سال از رحلتش، هنوز یاد و نامش در میان مردم لنگرود زنده است. وی پدر گرامی واعظ شهیر ایران میرزا محمد علی صدرایی اشکوری ، قدس سره، است.[۷]
۵ ـ آیت الله ملا عبدالله ممجّد لنگرودی (متوّفای ۱۳۷۰ قمری) [۸]
۶ـ آیت الله ملا علی اکبر فتیدهی لنگرودی (متوّفای ۱۳۶۵ قمری)[۹]
بنا به گفته برخی از علمای معاصر، ایشان عالم ترین روحانی در میان علمای شهرستان لنگرود در دوران معاصر بوده است. بزرگانی فراوان همانند آیت الله سیّد مرتضی لنگرودی (متوّفای ۱۳۸۳ قمری) از تربیت یافتگان مکتب علمی آن بزرگوار به شمار می آیند.
۷ ـ آیت الله سید حسن معصومی اشکوری (متوّفای ۱۳۷۳ قمری) [۱۰]
وی از عالمان جلیل القدر گیلان ساکن شهرستان رشت بود که در جنبش مشروطیت نقش فعال داشت. کفایه منظوم و دیوان آذرکده حسینی از جمله تألیفات ارزشمند وی به شمار می رود.
۸ ـ آیت الله سیّد محمدتقی رودباری گیلانی (متوّفای ۱۳۵۹ قمری)
وی از عالمان و مدرسان بزرگ و محبوب رشت و باجناق آن بزرگوار هم نیز بوده است.[۱۱]
۹ ـ آیت الله سید ابوالحسن اشکوری (متوّفای۱۳۶۸ قمری)
۱۰ ـ آیت الله سید جواد حسینی اشکوری (متوّفای ۱۳۷۷ قمری)
وی از بزرگان حوزه ی نجف اشرف و داماد آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی بود که سالیان متمادی از محضر این فقیه نامدار و آیات عظام شیخ محمدحسین غروی اصفهانی، نایینی، میرزا محمد تقی شیرازی،… بهره مند گردید.
۱۱ ـ آیت الله سید علی حسینی اشکوری (متوّفای ۱۳۸۹ قمری)
وی از بزرگان و مدرسان عالی مقام حوزه ی نجف اشرف و پدر گرامی محقق والامقام فهرست نگار معاصر حجهالاسلام و المسلمین حاج سید احمد حسینی اشکوری (مؤلف تألیفات فراوان) است.
۱۲ ـ آیت الله شیخ محمد مهدوی سعیدی لاهیجی (متوّفای ۱۴۰۷ قمری)
وی از علمای پژوهنده و پرکار گیلان بود که بیش از هشتاد جلد کتاب و رساله از خود به یادگار گذاشته است.
از میان آن ها فقط سه کتاب سادات متقدمه گیلان و جغرافیای گیلان و رجال دو هزار ساله ی گیلان، به چاپ رسیده است. وی از بسیاری از اساتید خود از جمله آیت الله شیخ شعبان گیلانی اجازه ی اجتهاد داشت.[۱۲]
۱۳ ـ آیت الله شیخ محمّد اشکوری (متوّفای ۱۳۵۶ قمری) [۱۳]
وی فرزند شیخ محمدحسین فقیه اشکوری است. در سال ۱۳۲۰ قمری در نجف اشرف متولد شد. تحصیلاتش را در نجف اشرف آغاز کرد. پس از اتمام سطوح عالی به درس خارج میرزا حسین نایینی و آقا ضیاء عراقی و شیخ شعبان دیوشلی و … حضور یافت و مدارج عالی را طیّ کرد. مصباح العقول در شرح کفایۀ الاصول آخوند خراسانی از جمله آثار او است.
۱۴ ـ آیت الله شیخ حبیب الله معنوی لنگرودی غروی (متوّفای ۱۳۶۶ قمری)
۱۵ ـ آیت الله شیخ یحیّی زکیّ لنگرودی (متوّفای ۱۳۸۴ قمری)
وی عالمی متقی و موجه بود که بعد از سقوط حکومت رضاخان به تأسیس مدارس و مساجد پرداخت. حوزه ی علمیه ی صاحب الزمانی لنگرود از جمله آثار و باقیات الصالحات او است.
قبر شریف آن بزرگوار نیز در همان حوزه ی علمیه ی است.
۱۶ ـ آیت الله سید حسن بحرالعلوم رشتی (متوّفای ۱۳۹۷ قمری)
وی فرزند عالم جلیل سید حسین بحرالعلوم فرزند علامه سید عبدالباقی رشتی از علمای مشهور گیلان است. پدرش از فعالان نهضت مشروطه بود. مخالفان شیخ فضل الله نوری او را به همراه فرزندش سید جواد در سال ۱۳۲۷ قمری در حالی که از تهران عازم رشت بود، در قزوین به شهادت رساندند. سید حسن بحرالعلوم در ابتدای نهضت اسلامی در سال ۱۳۴۲ شمسی به حمایت از امام خمینی به همراه آیات عظام سید محمود ضیابری و شیخ مهدی مهدوی لاهیجی به سمت تهران حرکت کردند. در رودبار و در مسیر رشت به قزوین، دستگیر و به تهران منتقل شدند. چند ماهی هم در زندان قزل قلعه محبوس بودند.
وی از عالمان متعصب و غیور بود. داماد آیت الله العظمی حاج آقا حسین قمی بود. محبوبیت تام در گیلان داشت. وی در رشت وفات کرده و در حریم پاک رضوی در مشهد مقدس مدفون گردید.[۱۴]
۱۷ ـ آیت الله حاج شیخ محمد رفیع خورگامی (متوّفای ۱۳۷۹ قمری)
۱۸ ـ آیت الله شیخ حسین رشتی نجفی کاظمی (متوّفای ۱۳۴۸ قمری)
۱۹ ـ آیت الله شیخ مهدی لاکانی (متوّفای ۱۳۳۰ قمری)
۲۰ ـ آیت الله شیخ میرزا ابوالحسن شریعتمدار رشتی (متوّفای ۱۳۶۸ قمری)
وی بعد از اتمام تحصیلات و تکمیل معلومات در نزد اعاظم نجف اشرف به تهران آمد و تا آخر عمر در این شهر رحل اقامت افکند. ضمن تدریس و تبلیغ، صدقات جاریه ی فراوانی از او به یادگار مانده است.
۲۱ ـ آیت الله حاج شیخ محمد زاهد گیلانی (متوّفای ۱۳۸۰ قمری)
وی از بزرگ ترین فقهای رشت محسوب می گردید. اوعالمی جلیل القدری بود که در زهد و تقوا و اعراض از دنیا برای مردم رشت ضرب المثل بود. وی داماد مرحوم میرزا محمدعلی مدرسی چهاردهی از مدرسان عالی مقام و مشهور نجف بود.
۲۲ ـ آیت الله سید محمود ضیابری (متوّفای ۱۴۰۲ قمری)
وی از روحانیان سرشناس و محبوب و انقلابی شهرستان رشت و از شاگردان آیات عظام نجف اشرف بود. در حدود سی سال اقامت در رشت، به تعلیم و تدریس و سایر وظایف دینی پرداخت.
۲۳ ـ آیت الله شیخ علی علم الهدی فومنی (متوّفای ۱۳۷۰ قمری)
وی از شاگردان و چهر ه های انقلابی حامی شیخ فضل الله نوری و از دوستان و همرزمان میرزا کوچک خان جنگلی در نهضت جنگل بود. او علاوه بر مقام شامخ اجتهاد، مردی شجاع و انقلابی بود که با جمعی از مجتهدان گیلان جمعیت «اتحاد اسلام» را برای حمایت میرزا جنگلی، تشکیل داد علیه قوای اجنبی فعالیت و مبارزه کرد.
۲۴ ـ سید احمد فاطمی (متوّفای ۱۳۶۹ قمری)
وی از دانشمندان رشت بود که به کثرت فهم، معروف بود. او در زمان حکومت رضاخانی مجبور به ترک کسوت روحانیت گردید. و در سال ۱۳۶۹ قمری در سن ۹۰ سالگی دعوت حق را لبیک و در جوار حرم حضرت معصومه، سلام الله علیها، و قبرستان ابوحسین قم دفن گردید.
۲۵ ـ آیت الله میرزا علی اکبر طلوعی اشکوری (متوّفای ۱۳۵۴ قمری و صاحب دیوان طلوعی)
۲۶ ـ آیت الله سید احمد میرمطلبی لاهیجی (متوّفای ۱۳۷۰ قمری)
۲۷ ـ آیت الله شیخ حسین لیچایی لشت نشایی (متوّفای ۱۳۷۲ قمری)
وی از فقهای و ادبای گیلان و از شاگردان آخوند ، سیّد یزدی، ملّاعبدالله مازندرانی، شیخ شعبان گیلانی بود. مردی روشنفکر و نیک محضر بود. سال ها در زادگاهش «لیچاه» از توابع لشت نشاء (رشت) زندگی کرد.
در اواخر عمر شریف در رشت اقامت گزید و مشغول تدریس و سایر وظایف شرعی گردید.
وی کفایۀ الاصول آخوند را به نظم شیرین درآورده است.[۱۵]
۲۸ ـ آیت الله شیخ حسین وحید آستانه (متوّفای ۱۳۷۳ قمری)
از شاگردان آیات عظام سیّد موسی رزآبادی و ملّاعبدالله مازندرانی و مدرس چهاردهی و سید حسین اشکوری و شیخ شعبان گیلانی و سیّد کاظم یزدی و… بود. او موفق به اخذ اجازه از آنان شد و به زادگاهش آستانه ی اشرفیه برگشت و منشأ خدمات فراوانی شد.
۲۹ـ آیت الله شیخ ابوالحسن آیتی دیوشلی لنگرودی
وی از بزرگان گیلان و داماد و برادرزاده ی ملّاعبدالله مازندرانی بود. بعد از سالیان متمادی زندگی در لاهیجان، رحلت کرد. مقبره ی این عالم ربانی به همراه جمعی از علمای بزرگ لاهیجان، همانند آیت الله شیخ عبدالحسین کوشالی لاهیجی، در قبرستان آقا سید محمد یمنی لاهیجان مدفون گردید.
۳۰ ـ آیت الله سید جواد حسینی تنکابنی (متوّفای ۱۳۷۷ قمری)
۳۱ ـ آیت الله شیخ عبدالحسین رشتی (متوّفای ۱۳۷۳ قمری)
وی از مدرسان نامدار و مشهور حوزه ی نجف اشرف بود. فرزانگان فراوانی از دانش وی بهره مند شدند.
۳۲ ـ آیت الله شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی فرزند ارشد آن مرحوم و(متوّفای ۱۴۰۹ قمری)[۱۶]
۳۳ ـ آیت الله شیخ عبدالصّمد بی بالانی رودسری (۱۳۰۰ ـ ۱۳۷۰ قمری)
وی در اشکور متولد شد. تحصیلات خود را در گیلان و نجف به اتمام رسانید. مدارج عالی را نزد آیات طباطبایی یزدی و شعبان گیلانی طی کرد. به زادگاهش مراجعت کرد، ولی بعد از مدتی مجدداً به نجف اشرف عزیمت کرد و به تعلیم و تعلم پرداخت و در همان دیار مدفون گردید.
۳۴ ـ سید عبدالباقی اشکوری (۱۳۰۵ ـ ۱۳۸۰ قمری)
وی از شاگردان خاص شیخ شعبان گیلانی بود.
۳۵ ـ شیخ اسماعیل تنکابنی (متوّفای ۱۳۵۰ قمری)
۳۶ ـ شیخ حسین فقیه اشکوری (متوّفای ۱۳۶۰ قمری)
۳۷ ـ شیخ ابراهیم اشکوری گورجی (متوّفای ۱۳۶۲ قمری)
۳۸ ـ شیخ غلام علی اشکوری تنکابنی
۳۹ ـ شیخ محمد علی اشکوری
۴۰ ـ سید محسن هاشمی رامسری (متوّفای ۱۳۵۲ قمری)
۴۱ ـ حاج شیخ علی اعتمادالواعظین گیلانی
۴۲ ـ سید مهدی رودباری (متوّفای ۱۴۰۲قمری)
۴۳ ـ میرزا ابوالحسن آیت الله زاده گیلانی، فرزند آن مرحوم و متوّفای ۱۳۸۸ قمری
۴۴ ـ شیخ مرتضی مدرّس گیلانی، فرزند آن مرحوم و متوّفای ۱۳۷۸ شمسی[۱۷]
تدریس و مرجعیت
وی از خواص شاگردان و اصحاب علاّمه ملاّ عبدالله مازندرانی بود. در میان اهل علم به فضل و کمال و تقوا و دقت نظر مشهور گردید. چون فقیهی شیرین بیان بود، عده ی زیادی از فضلا و طلاب حوزه نجف اشرف اطرافش را گرفتند. به تدریس خارج فقه و اصول پرداخت و جمع کثیری از علما و مجتهدان از محضرش استفاده کردند و به مقام عالی علم و کمال رسیدند. همین امر باعث شد که هزاران نفر از بلاد عراق و ایران، بویژه شمال ایران، در تقلید به وی رجوع کردند. رساله ی علمیه اش هشت بار به طبع رسید.[۱۸]
سلمان عصر
آیت الله شیخ شعبان گیلانی گذشته از مقامات علمی، تدریس و امامت، تالیفات، مقامات عالی معنوی داشت و اهل باطن بود. پرهیزگار و صاحب فضل و ادب بود. او عالمی جلیل القدر در اصول و فقه و مردی خوش بیان و خوش سلیقه بود. شناخت کامل از معارف و مردم داشت. بسیار عبادت می کرد و ذکر می گفت، به طوری که در میان بزرگان، از شدت فضل و تقوا معروف به «سلمان زمان» شده بود.[۱۹]
مرحوم آیت الله حاج شیخ جعفر شمس گیلانی، قدس سره، از شاگردان آیت الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی ـ که در مقامات معنوی و سیر و سلوک و عرفان اسلامی ید طولائی داشت و در سال ۱۳۸۴ شمسی در شب جمعه و در محراب مسجد جامع لنگرود، به هنگام اقامه ی نماز جماعت مغرب و عشا، مرغ روحش به ملکوت اعلی پرواز کرد ـ به این نویسنده فرمودند:
«در میان عالمان متقی سابق لنگرود، دو نفر از شدت زهد و تقوا و وارستگی و مهذّب بودن، در حوزه های علمیّه به «سلمان عصر» شهرت داشتند: یکی ملّاحسن لیلا کوهی و دیگری شیخ شعبان دیوشلی گیلانی بود.[۲۰]
تکریم اساتید
آیت الله شیخ شعبان گیلانی نسبت به همگان تواضع و فروتنی داشت، خصوصاً نسبت به اساتید و الامقام خود. آن بزرگوار در میان اساتید، نسبت به استاد بزرگوارش ملاّ عبدالله مازندرانی عشق می ورزید، حتی منزل مسکونی وی را متبرک و مقدس می دانست. از حضرت آیت الله العظمی بهجت، قدس سره، نقل شده است، منزلی که آیت الله ملّاعبدالله مازندرانی در قریه ی دیوشل لنگرود در آن جا متولد شده بود. بعد از گذشت سالیان متمادی از هجرت آن بزرگوار، باقی بود و آیت الله شیخ شعبان گیلانی که از مجتهدان و اخیار و اوتاد روزگار بود، در زمان اقامت خویش، اغلب عباداتش را مقید بود در این منزل، انجام بدهد و معتقد بود که این منزل، قداست و روحانیت خاصی نزد پروردگار دارد و محل استجابت دعا است. او تا بدین اندازه نسبت به بزرگان و اساتید خود تجلیل و تکریم می کرده است.[۲۱]
مکتب اخلاقی و عرفانی
تهذیب نفس و پالایش روح و روان از آلودگی های دنیوی و اوصاف شیطانی، اساس کار در زندگی آیت الله گیلانی بود. وی با الهام گیری از سیره ی معصومان، علیهم السلام، و توصیه های آنان، بر این باور بود که درک حقایق عالم برای انسان، بدون تابش نورالهی بر دل و جان، ممکن نیست. این مرد الهی جامع همه چیز بود. کمالات و ملکات خوبی داشت. بسیار مؤدب بود. هیچ وقت از افراد بدگویی نمی کرد، حتی از کسانی که به ایشان کم محبت بودند. عفت زبان داشتند. علاقه ی شدیدی به شب زنده داری و نافله ی شب داشت و معتقد بود که توفیقات الهی در انجام دادن نافله شب به دست می آید.
آن بزرگوار با این که بعد از آیات عظام شریعت اصفهانی و سید کاظم یزدی در ردیف مراجع بزرگ قرار داشت و برخی از مردم بلاد شیعه از او تقلید می کردند و وجوه فراوانی نیز به دستش می رسید، ولی زندگی فقیرانه و زاهدانه داشت. چنان زاهدانه زندگی می کرد که موقع مرگ، غیر از مقداری کتاب و برخی وسایل کهنه، چیز دیگری نداشت.
صاحب کتاب احسن الودیعه درباره ی وی می نویسد:
«شیخ شعبان رشتی نجفی یکی از مراجع شیعه، عالم کامل، عارف عاقل، فقیه فاضل بود. او ید طولایی در فقه و اصول و معرفت تامه به احکام رسول الله، صلی الله علیه وآله، داشت. احدی را در علو مقام و جلالت قدر وی شکی نبود. حسن السیره، صافی السریره، قائم به امور جمعی از طلاب گیلان و امام جماعت صحن مطهر حضرت امیر، علیه السلام، بود.».[۲۲]
مبارزه با ستم
در سال ۱۳۲۴ قمری آغاز زمزمه های مشروطه خواهی آغاز شد. آن زمان آیت الله شیخ شعبان گیلانی به عنوان یکی از برجسته ترین شاگردان ملاعبدالله مازندرانی به شمار می رفت. مرحوم مازندرانی به همراه آیات آخوند خراسانی و میرزا خلیل تهرانی از رهبران ثلاث نهضت مشروطیت در نجف اشرف، عهده دار این انقلاب بودند. شرح مبارزات آنان در برابر تباهی های استبداد قاجاریه تفصیل در کتب تاریخ آمده است. آیت الله گیلانی نیز با تأثیرپذیری از استادش به صف مبارزان مشروطه خواه در نجف پیوست و با حمایت همه جانبه از استادش، ستیز با ستم را در برنامه ی کار خود قرار داد و به تبلیغ و ترویج افکار و آگاه کردن مردم از اهداف مشروطه خواهان پرداخت، اما بعد از رحلت آیات آخوند خراسانی و ملاعبدالله مازندرانی و آگاه شدن از انحراف نهضت مشروطه از موازین شرعی، همانند بسیاری از روحانیان مبارز و طرفدار مشروطه، همانند آیت الله نایینی و … نادم می گردد و فعالیت های خود را متوقف می کند.
البته ناگفته نماند که بزرگانی چون آیت الله نایینی که معاصر آیت الله گیلانی بود نیز از حامیان نهضت مشروطه به شمار می رفتند، اما بعد از شهادت شیخ فضل الله نوری و سایر علمای بلاد و روی کار آمدن دست های اجانب، نارضایتی خود را از این وضع اعلام می کنند و از صحنه ی سیاست کنار می روند، به طوری که حتی راضی نبودند از مشروطه نامی به میان آید.[۲۳]
تألیفات
آیت الله شیخ شعبان گیلانی در طول دوران زندگی پربرکت خود از تحقیق و تألیف غافل نبود و دست به خلق آثار ارزشمندی زد. از آن فقیه والامقام، این آثار علمی به یادگار مانده است:
۱ ـ صلاه المسافر
این کتاب ارزشمند درباره ی نماز مسافر و فروعات آن، در ۲۴۵ صفحه، توسط نوه ی آن مرحوم حجهالاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدعلی فقیهی، رحمه الله علیه، و با مقدمه استاد عالی قدر و محقق ارجمند حضرت حجهالاسلام و المسلمین حاج سید احمد حسینی اشکوری در سال ۱۳۹۳ قمری از سوی سازمان چاپ مهر قم به چاپ رسیده است.
مؤلف، کار تألیف این کتاب را در ۱۶ محرم ۱۳۱۶ قمری به پایان رسانیده است.
سید احمد حسینی اشکوری در قسمتی از مقدمه این کتاب می نویسد:
پدرم (آیت الله حاج سید علی حسینی اشکوری) بارها برایم نقل می فرمود که استاد بزرگوارم آیت الله حاج شیخ شعبان گیلانی، مدرسی محقق و توانا و خوش محضر و خوش سلیقه و شیرین کلام بود و در آراء و انظارعلمی، دقت نظر عمیق و فراوانی داشت. او با تحقیق گسترده و جامع خود از دریای علم، دُرّهای گران بهایی را استخراج می کرد و آن را در اختیار شاگردان خود می گذاشت. از این رو شاگردان، فواید فراوانی را از انظار استادشان می بردند.[۲۴]
۲ ـ کتاب القضاء
این کتاب به دست فرزند دانشمندش شیخ مرتضی مدرس گیلانی، تصحیح و چاپ شده است.
۳ ـ احکام الخلل فی الصلاه
این کتاب نیز به دست فرزندش شیخ مرتضی مدرس گیلانی در ۱۷۲ صفحه در سال ۱۳۵۸ شمسی در تهران به چاپ رسیده است.
۴ ـ المقامات العلمیه
این اثر ارزشمند وی به دست فرزندش در ۱۳۴ صفحه در سال ۱۳۵۹ شمسی به طبع رسیده است.
۵ ـ المتاجر
۶ ـ مباحث الالفاظ
۷ ـ حاشیه بر کتاب العروه الوثقی
۸ ـ الاصول العملیه و القطع و الظن و التعادل و التراجیح
۹ ـ رساله فی تزویج الصغیر بالکبیر و بالعکس بالعقد المنقطع
۱۰ ـ رساله فی عدم وجوب الترتیب فی فوائت المیت
۱۱ ـ رساله فی حکم العزل و انعزال الولاه المنصوبین عن الائمه، علیهم السلام
۱۲ ـ رساله فی الطلاق بعوض.
۱۳ ـ حجیه القطع (شرح بر مبحث قطع رسائل شیخ انصاری با تصحیح مدرس گیلانی)
۱۴ ـ رساله فی انتقال الترکه الی الوارث مع الدین المستغرق للترکه.[۲۵]
فرزندان
آیت الله گیلانی در سال ۱۳۱۸ قمری با دختر علامه شیخ هاشم انصاری متوفای ۱۳۱۱ قمری وصلت کرد. از ایشان، فرزندان عالم و مجتهد و پرهیزگاری به یادگار مانده است. سه فرزند پسر و فاضل وی عبارت اند از:
۱ ـ آیت الله شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی
وی در سال ۱۳۲۱ قمری در نجف اشرف متولد شد و تحصیلات خود را در نزد بزرگانی مانند والد بزرگوارش و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمدعلی ایروانی و شیخ مرتضی طالقانی و شیخ محمدعلی خراسانی و محمدجواد بلاغی تکمیل کرد و از اجازه ی اجتهاد دریافت داشت.
وی بعد از رحلت پدر و در سال ۱۳۵۱ قمری وارد حوزه ی علمیه ی قم گردید و از محضر آیت الله حائری یزدی مؤسس حوزه ی علمیه ی قم بهره مند گردید و خود نیز به تدریس سطوح متوسط و عالی و خارج فقه و اصول مشغول شد. از آن جایی که بر کفایه الاصول تسلط داشت، اغلب شاگردان وی در این مقطع از وجود گرانقدرش بهره مند شدند.
وی از اصحاب و یاران بسیار نزدیک آیت الله العظمی بروجردی بود و سال های متمادی به عنوان نماینده ی ایشان و بعد از ایشان از طرف سایر مراجع، برای رسیدگی به امور حجاج در موسم و مناسک حج مشغول خدمت بود.
او سعی بلیغی برای رسیدگی به اوضاع مادی و معنوی سادات نُخاوله و شیعیان مظلوم عربستان مبذول داشت.
به همراه جمعی از بزرگان همانند امام خمینی و شیخ مرتضی حائری و سید احمد زنجانی و شیخ فاضل لنکرانی و سید محمد محقق داماد و سید محمود روحانی و … از طرف آیت الله العظمی بروجردی برای حفظ کیان حوزه ی علمیه ی قم، اقدامات اصلاحی انجام داد. او یکی از ممتحنین حوزه علمیه به شمار می آمدند.
مرحوم شیخ عبدالحسین فقیهی سال ها همراه با برخی از بزرگان مصلح حوزه ی علمیه ی قم، همانند امام خمینی، در عصر آیت الله بروجردی، در ساماندهی حوزه ها و امور طلاب و نظم و سامان بخشیدن اوضاع درسی و معیشت طلاب و جذب و… فعالیت گسترده ای را انجام دادند.
معظم له با این که سالیان متمادی تدریس سطوح عالی و خارج فقه و اصول اشتغال داشت و در نزد بزرگان و طلاب از شهرت خاصی برخوردار بود و بر کتاب العروه الوثقی حاشیه ی دقیقی نوشته بود، اما همواره از مطرح شدن در میان جامعه ابا داشت.
از اخلاق کریمانه و متواضعانه ی این مرد بزرگ همین بس که وقتی از نجف اشرف به ایران آمد و در قم رحل اقامت افکند، همه ساله در ایام ماه رمضان و محرم، به زادگاه پدری همان روستای «دیوشل» می رفت و مردم آن سامان را با احکام و معارف الهی آشنا می ساخت.
با همت والای آن مرد بزرگ، مسجدی با شکوهی نیز تأسیس گردید.
معظم له یکی از دوستان صمیمی حضرت امام بودند و عکس های فراوانی نیز از این بزرگواران به یادگارمانده است.
وی اهل محاسبه و مراقبه بود و در هنر خوش نویسی مهارت ویژه ای داشت.
وی حواشی بر کفایۀ الاصول و رسائل و مکاسب دارند.
سرانجام در سن ۹۱ سالگی در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۸ شمسی (۱۴۰۹ قمری) دار فانی را وداع گفت و در یکی از حجرات صحن بزرگ حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، به خاک سپرده شد.[۲۶]
۲ ـ حجهالاسلام والمسلمین حاج شیخ ابوالحسن فقیهی مشهور به آیت الله زاده گیلانی
وی در سال ۱۳۲۳ قمری در نجف اشرف متولد شد و تحصیلات خود را نزد پدر بزرگوارش و سایر بزرگان آن دیار به پایان رسانید و آن گاه به ایران مهاجرت کرد و در شهرستان رشت رحل اقامت افکند. از وعّاظ مشهور خطه ی شمال، خصوصاً گیلان به شمار می رفت.
او در تاریخ و تفسیر و خطابه، ید طولایی داشت و بیش ازبیست تالیف در تاریخ و تفسیر از وی به چاپ رسیده است.
از جمله آثارایشان، این ها است:
۱ ـ اسرار عشق (تفسیر سوره ی یوسف)
۲ ـ ترجمه کتاب ارث لمعه
۳ ـ خلفای بعد از پیامبر
۴ ـ شرح دعای صباح…
مقالات فراوانی در موضوعات دینی و اجتماعی و تاریخی در مجلات گوناگون به طبع رسانده است.
وی برخی از تالیفات وی، به دست فرزند دانشمندش مرحوم حاج شیخ محمدعلی فقیهی به چاپ رسیده است.[۲۷] این عالم جلیل القدر بعد از سالیان دراز خدمات فکری و فرهنگی و تبلیغی و علمی، سرانجام در روز سه شنبه ۲ صفر ۱۳۸۸ قمری برابر با ۱۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ شمسی در سن ۶۷ سالگی بدرود حیات گفت و پیکر پاکش در قبرستان ابوحسین قم مدفون گردید.
از وی، فرزند دانشمندی به نام شیخ محمدعلی فقیهی، به یادگار مانده است. او در سال ۱۳۰۳ شمسی در رشت متولد گردید و تحصیلات کلاسیک و حوزوی را در رشت و نجف اشرف به اتمام رسانید. بعد از اتمام تحصیلات، مدتی را در رشت اقامت کرد و بعد از آن به قم و جذب وزارت فرهنگ گردید و سالیان متمادی به عنوان دبیر دبیرستان های قم مشغول تدریس شد.
بعد از انقلاب اسلامی نیز مسئول جذب و گزینش طلاب در آموزش و پرورش گردید.
از وی تألیفات مفید و سودمندی به یادگار مانده است که مهم ترین آن غروب آفتاب در کربلا است که در چهار جلد، بارها به چاپ رسیده است.
سرانجام در سال ۱۳۷۵ شمسی رحلت و در قبرستان ابوحسین قم مدفون گردید.[۲۸]
۳ ـ حضرت حجهالاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی مدرس گیلانی
این دانشمند گرانقدر که از نویسندگان و پژوهندگان نامدار و پرکار معاصر بود، در سال ۱۳۳۵ قمری در نجف اشرف متولد شد. مراحل تحصیلی خود را نزد اساتید نامدار آن دیار، همانند شیخ محمدحسین کاشف الغطاء و شیخ محمدکاظم شیرازی و میرزا حسن بجنوردی و سید ابوالحسن اصفهانی و والد بزرگوارش پشت سر نهاد و اجازات فراوانی از بزرگان و اساتید نجف اشرف دریافت داشت. برخی از عالمان بزرگ معاصر نیز از آن بزرگوار اجازه روایت دارند.
خود نیز به تدریس متون کتب درسی پرداخت، خصوصاً از آن جایی که در تدریس علوم ادبی و عروض و قافیه و هیئت و نجوم و حکمت نظری، مهارت کامل داشت، گروه زیادی از اساتید و فضلای معاصر از محضرش کسب دانش پرداختند.
ایشان به دلایل نامعلومی در سال ۱۳۷۵ قمری مطابق با ۱۳۳۵ شمسی، نجف را برای همیشه ترک گفت و به ایران مهاجرت کرد و در تهران سکونت اختیار کرد و به تالیف و پژوهش و نشر آثار قلمی و تدریس در مدرسه ی مروی پرداخت.
از جمله کارهای برجسته ی ایشان استخراج و نشر تقویم نجومی بود. سال های متمادی، تقویم ایشان در سایر شهرهای ایران پخش شد.
آثار قلمی فراوانی دارد که اغلب به طبع رسیده است:
۱ ـ دلائل الاحکام فی الفقه الجعفری
۲ ـ تحریر الرسائل فی اصول الفقه
۳ ـ تحریر المکاسب فی الفقه
۴ ـ شرح المدخل فی النجوم
۵ ـ الاسطرلاب عند الشرقیین
۶ ـ قبلۀ الآفاق فی الهیئۀ
۷ ـ الحواشی علی مصادرات اقلیدس (فی الهندسه)
۸ ـ اصول الهیئه
۹ ـ ترجمه ی کتاب الجبر (اثر خوارزمی)
۱۰ ـ شرح جبر الخلاصۀ
۱۱ ـ ترجمه کتاب اللمعه فی الفقه
۱۲ ـ مفهوم المشتق
۱۳ ـ رساله فی عدم مسؤولیه الصغیر
۱۴ ـ اجوبه المنشود فی الفقه
۱۵ ـ رساله فی اثبات وجوب المقدمه
۱۶ ـ قاعده لا ضرر و لا ضرار(ترجمه)
۱۷ ـ اجوبۀ الطباطبایی (ترجمه)
۱۸ ـ منطق و فلسفه (۲۴۳ صفحه است. از سوی انتشارات ناطق تهران منتشر شده است)
۱۹ ـ مدخل الزیج فی الهیئه
۲۰ ـ تاریخ نجف اشرف (۲ جلد است).
۲۱ ـ وقایع ومقالات فارسی
۲۲ ـ فلسفه الملاصدرا الشیرازی
۲۳ ـ دستور فارسی (چاپ شده است).
۲۴ ـ دستور زبان فارسی (چاپ شده است).
۲۵ ـ النحو و الصرف (چاپ شده است).
۲۶ ـ لغات کلیله و گلستان
۲۷ ـ لغات متشابه و مشتقه
۲۸ ـ شرح لامیۀ العرب
۲۹ ـ شرح عینیه ی ابن سینا
۳۰ ـ فلسفه قدیم ( ترجمه هدایۀ الحکمه)
۳۱ ـ شرح میمیه ی الفرزدق
۳۲ ـ شرح رباعی افضل الدین کاشانی
۳۳ ـ الشرعیات (چاپ شده است).
۳۴ ـ اخلاق الگیلانی (چاپ شده است).
۳۵ ـ حکمه الاسرار (در اخلاق و عرفان است. چاپ شده است).
۳۶ ـ معجم الحکماء (فی تراجم الحکماء و الفلاسفه)
۳۷ ـ ترجمه ی الفهرست ندیم
۳۸ ـ عروض و قافیه (چاپ شده است).
۳۹ ـ خود آموز فارسی
۴۰ ـ حواشی مختصر علی الاسفار
۴۱ ـ فرهنگ گیلانی. در ۷۸۶ صفحه چاپ شده است.
۴۲ ـ منتهج البلغه فی المعانی والبیان و البدیع
۴۳ ـ ترجمه الفقه الاکبر ابو حنیفه شافعی
۴۴ ـ لغت نامه ی هفت اورنگ
۴۵ ـ انباء البلاد (سفرنامه اش به ایران است).
۴۶ ـ تعلیمات مدنی (چاپ شده است).
۴۷ ـ تقویم خمسین عاما
۴۸ ـ دیوان الگیلانی (چاپ شده است).
۴۹ ـ کلید قرآن
۵۰ ـ دیوان گیلانی (اشعار فارسی)
۵۱ ـ ترجمه مبادیِى الفلسفه
۵۲ ـ لغات القرآن
۵۳ ـ المختصر فی الفقه الشافعی
۵۴ ـ معجم الشعراء(۲ جلد است).
۵۵ ـ شرح کتاب الجبر خواجه نصیر طوسی
۵۷ ـ مختصری در علم قافیه (چاپ شده است).
۵۸ ـ حدّ الغروب علی المذهب الجعفری
۵۹ ـ الحکومه و الورود فی اصول الفقه
۶۰ ـ القضاء والقدر (فی الکلام)
۶۱ ـ الأشاعره و المعتزله فی الاسلام
۶۲ ـ پاسخ های مدرس گیلانی
۶۳ ـ صرف آسان
۶۴ ـ شعر شناسی
۶۵ ـ معارف القرآن
۶۶ ـ تجوید القرآن
۶۷ ـ الحساب و الهندسه
۶۸ ـ ده مقاله در طب یونانی (چاپ شده است).
۶۹ ـ اصول فقه
۷۰ ـ رساله فی الحق و الملک
۷۱ ـ شرح واجب الاعتقاد (کلام)
۷۲ ـ معانی و بیان
۷۳ ـ منطق و ارسطو (چاپ شده است).
۷۴ ـ فلسفه ی ما بعد الطبیعه یا فلسفه قدیم
۷۵ ـ تاریخ محکومان زمان مشروطیت
۷۶ ـ غزالی با شما سخن می گوید (منتخب کیمیای سعادت)
۷۷ ـ توضیح المسائل فی شرح بعض المسائل من قواعد الأحکام
۷۸ ـ ترجمه الخصال(در ۲ جلد چاپ شده است).
۷۹ ـ اختلاف المذاهب فی الفقه
۸۰ ـ تاریخ نگارستان
۸۱ ـ التلخیص فی الفقه
۸۲ ـ ثلاث مقالات فی الهندسه
۸۳ ـ مطالع الانوار فی المنطق
۸۴ ـ الاشارات
۸۵ ـ ترجمه آلات المرصد اثر دمشقی
۸۶ ـ مثنوی هفت اورنگ اثر جامی (چاپ شده در ۱۰۵ صفحه)
۸۷ ـ هدایۀ الحکمه
۸۸ ـ سه مقاله در مساحت
۸۹ ـ ضعفای صحاح (رجال)
۹۰ ـ تقویم سیّارات (۳۰ جلد)
۹۱ ـ دلائل الفقه
۹۲ ـ دلایل الکلام
۹۳ ـ دلایل الاعتقاد
۹۴ ـ سه مقاله در اسطرلاب
۹۵ ـ جذر اعداد
۹۶ ـ شرح تشریح الافلاک
۹۷ ـ علوم یونانی
۹۸ ـ بزم عشاق
۹۹ ـ دایره المعارف (۴ جلد است. آماده طبع است).
۱۰۰ ـ کلیات سعدی (تصحیح)
۱۰۱ ـ حکمه المشاء
۱۰۲ ـ تاریخ اخباری و اصولی
۱۰۳ ـ شرح الفیه ابن مالک
۱۰۴ ـ زندگی نامه اثیرالدین ابهری
۱۰۵ ـ فقه جعفری
۱۰۶ ـ شرح بدایه النهایۀ (فی الفقه)
۱۰۷ ـ شرح زبده الاصول شیخ بهایی
۱۰۸ ـ القضاء والشهادات (علی المذهب الجعفری و الشافعی)
۱۰۹ ـ هفت مقاله یا زندگی نامه همدانی
۱۱۰ ـ چهار مقاله در علوم عربی
۱۱۱ ـ مسایل نجومی
۱۱۲ ـ ده مقاله در دستور فارسی
۱۱۳ ـ اصول عقاید امامیه
۱۱۴ ـ ترجمه ۹۰ غزل از حافظ به عربی
۱۱۵ ـ هفتاد و پنج گفتار نجومی.
برخی از آثار پدر بزرگوارش، به دست، معظم له تصحیح و به چاپ رسیده است.
این استاد گرانقدر که از بیماری کلیه و ضعف بینایی رنج می برد، سرانجام پس از عمری تلاش بی وقفه علمی در ۲۵ ربیع الثانی ۱۴۲۰ قمری مطابق با ۱۷ مرداد ۱۳۷۸ شمسی در تهران رحلت کرد. پیکر پاکش در قطعه ی ۲۴۱ بهشت زهرا به خاک سپرده شد.[۲۹]
رحلت
آیت الله شیخ شعبان گیلانی بعد از عمری تلاش در خدمت به اسلام و مکتب اهل بیت، علیهم السلام، در روز سه شنبه ۲۴ شوال ۱۳۴۸ قمری دار فانی را وداع گفت. تشییع باشکوهی از پیکرش به عمل آمد. بعد از نماز عالم زاهد متقی حاج شیخ علی زاهد قمی بر پیکرش در نزدیک قبر هود و صالح پیامبر در وادی السلام مدفون گردید.[۳۰]
ضمناً بسیاری از اعلام و شخصیت های برجسته روحانی از آیت الله شیخ شعبان رشتی اجازات اجتهادی دارند که متن دست خط و نام و امضای آن بزرگوار به تفصیل در کتاب ارزشمند الاجازه الکبیره آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی که در تاریخ ۱۴۱۴ قمری باتحقیق استاد محمد سمامی حائری و با اشراف دکتر سیدمحمود مرعشی نجفی به طبع رسیده، آمده است.
———————————————–
پاورقی ها:
[۱]. برای آشنایی با زادگاه آیت الله گیلانی به «سیمای لنگرود» عبدالحسین رفیعی لاهیجی مراجعه کنید.
[۲]. هفته نامه ی «نقش قلم» شماره ۵۱۲، چاپ رشت، از سرکار خانم زهرا فقیهی دبیر بازنشسته دبیرستان های قم که تمام اوراق و دست نوشته های پدر واجداد بزرگوارش را از سر شوق در اختیارم گذاردند، تشکر کنم.
[۳]. شرح حال و مبارزات سیاسی ملّاعبدالله مازندرانی توسط این نویسنده به تفصیل در گلشن ابرار ج ۷ آمده است.
[۴]. شرح حال اغلب اساتید فرزانه معظّم له در مجلدات گلشن ابرار ۸ – ۱ آمده است.
[۵]. آثار الحجه، ج ۲ ص ۸۰؛ گنجینه ی دانشمندان، ج۲، ص ۱۳۳٫ ضمناً شرح حال ایشان و فرزند برومندش شیخ حسن حجتی واعظ مبارز گیلان توسط این نویسنده تحت عنوان «خورشید درخشان شمال» در ۳۶۰ صفحه توسط انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه ی علمیه ی قم در سال ۱۳۸۲ شمسی به چاپ رسیده است.
[۶]. پیشینه ی تاریخی فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص ۸۶۶
[۷]. مشاهیر گیلان، رضا قنبری، ج ۱، ص ۱۲۴
[۸]. ستارگان حرم، جلد ۱۲، صص ۱۱۷٫ ۱۱۳٫
[۹]. فتیده اسم دهی در شرق لنگرود است.
[۱۰]. همان جلد ۱۵ص ۷۹ – ۵۵ و مقدمه دیوان آذرکده حسینی به قلم فرزندش سید ابوالقاسم اشکوری.
[۱۱]. همان، جلد۲۴، صص ۱۱۵٫ ۹۹٫
[۱۲]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی اشکوری، ج ۱، ص ۱۴۲؛ مطبعه خیام، قم ۱۴۰۴ هـ.
[۱۳]. همان ص ۱۵۹٫
[۱۴]. مشاهیر مدفون در حریم رضوی، ابراهیم زنگنه ص ۷۶٫
[۱۵],,,,,. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش، ص ۶۵۲
[۱۶]. مولف اسامی این تعدادی از شاگردان وی را از کتب تراجم الرجال سید احمد حسینی اشکوری و دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم صادق احسان بخش و تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام و سیمای رشت، محمد رضا سماک امانی و گنجینه ی دانشمندان و تاریخ علما و شعرای گیلان حسن شمس گیلانی و…گردآوری و تدوین کرده است.
[۱۷]. اسامی اغلب شاگردان آن بزرگوار از منابع ذیل استخراج گردید. دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم صادق احسان بخش و تاریخ علما و شعرای گیلان حسن شمس گیلانی و بزرگان رامسر و بزرگان تنکابن محمد سمامی حائری و مجله آئینه ی پژوهش دفتر تبلیغات حوزه ی علمیه ی قم.
[۱۸]. معارف الرجال، ج ۱، ص ۳۶۳، سیمای لنگرود، ص ۱۶۵٫
[۱۹]. پیشینه ی تاریخی، فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، ص ۷۶۳٫
[۲۰]. لیلا کوه یکی از قرای خوش آب و هوای لنگرود است.
[۲۱]. گلشن ابرار، جلد ۷، ص ۱۹۴٫
[۲۲]. احسن الودیعه، محمدمهدی الموسوی الاصفهانی، ج۲، ص ۱۲۶، مطبعه النجاح بغداد.
[۲۳]. در این باره به کتاب گیلان جنبش مشروطیت ابراهیم فخرایی مراجعه شود.
[۲۴]. مقدمه کتاب صلاه المسافر، ص ۱۲
[۲۵]. مقدمه کتاب صلاه المسافر، ص ۱۲ – ۱۳٫
[۲۶]. شرح حال این فقیه وارسته توسط نگارنده در جلد ۱۷ ستارگان به تفضیل آمده است.
[۲۷]. تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج ۱، ص ۲۳۱، مؤلفین کتب چاپی، خانبابا مشارج ۱ ص ۱۶۳ و نقباء البشر، علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۲، ص ۸۳۸٫
[۲۸]. تربت پاکان، ج ۳، ص ۱۷۵۳٫
[۲۹]. آینه ی پژوهش، سال یازدهم، (۶۱) شماره اول فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۹ ص ۱۱۴ – ۱۱۱؛ روز شمار شمسی، تحقیق علی حائری و همکاران، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما تهران ۱۳۸۲٫
[۳۰]. شرح حال فقیه گران مایه آیت الله حاج شیخ شعبان گیلانی در منابع ذیل آمده است:
مقدمه صلاه المسافر تالیف آیه الله شیخ شعبان گیلانی به قلم استاد سید احمد حسینی اشکوری؛ گنجینه ی دانشمندان، محمد شریف رازی، ج ۵ ص ۱۸۰ چاپ اسلامیه تهران ۱۳۹۱ قمری؛ معارف الرجال، شیخ محمد حرز الدّین، ج ۱، ص ۳۶۳ چاپ قم ۱۴۰۵ هجری قمری؛ طبقات اعلام الشیعه الجزء الاول و نقباءالبشر فی قرن الرابع عشر آغا بزرگ الطهرانی ج ۲ ص ۸۳۹ مطبعه علمیه نجف ۱۳۷۳ هـجری؛ تاریخ علما و شعرای گیلان، حسن شمس گیلانی ص ۵۵ بی جا، بی نا ۱۳۲۷ شمسی؛ پیشینه ی تاریخی، فرهنگی لاهیجان و بزرگان آن، محمد علی قربانی ص ۶٫ ۷۶۲ چاپ اول سایه ۱۳۷۵؛ دانشوران و دولتمردان گیل و دیلم، صادق احسان بخش ص ۵ – ۲۸۳ انتشارات صادقین رشت، ۱۳۸۰؛ سیمای لنگرود، عبدالحسین رفیعی پور ص ۱۶۴؛ زندگانی و شخصیت شیخ انصاری، مرتضی انصاری، ص ۴۲۱ چاپ کنگره شیخ انصاری قمری، ۱۳۷۳؛ بزرگان تنکابن، محمد سمامی حائری، ص ۱۴۰؛ الاجازه الکبیره، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ص ۶۲٫
.
.
منبع: گلشن ابرار، ج۹، جمعی از پژوهشگران، پژوهشکده باقرالعلوم، قم، ۱۳۸۹، اول، ص۴۴۰-۴۷۵
شرح حال ادیب اول به نقل از کتاب مکارم الآثار
جلد هفتم مکارم الاثار / صفحه 2383 / ناشر : انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان / سال 1374
هم بحث های مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
تلگرام :
https://t.me/faghih_e_sabzevari/7273
https://t.me/faghih_e_sabzevari/7274
احوال مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری به قلم خودشان
دانلود با فرمت pdf
تلگرام :
https://t.me/faghih_e_sabzevari/7271
https://t.me/faghih_e_sabzevari/7272
«ادیب نیشابوری» 6 خرداد 1305 از دنیا رفت.
از آنجا که آسمان ستاره باران شعر و ادب ایران، شاهد طلوع و غروب دو ستاره به نام «ادیب نیشابوری» بوده است، همین اولِ کار یادآوری میکنیم که سوژه امروزمان «عبدالجواد ادیب نیشابوری» یا همان ادیب نیشابوری اول است. «ادیب نیشابوری دوم»، «محمد تقی» است که از 18 سالگی در مشهد، شاگرد «عبدالجواد» میشود و جز همین شاگردی که البته چیز کمی نیست، شباهت و نسبت دیگری با استادش ندارد.
قید خواندن را نزنید!
می شود ما هم به سبک و سیاق «ویکی پدیا» و یا سایتهای مشابه بنویسیم: «عبدالجواد بجنگردی معروف به ادیب نیشابوری، ادب شناس،شاعر، محقق، مدرس و اندیشمند معروف دوره مشروطیت است... او به دو زبان فارسی و عربی شعر سروده است. اطلاعات فراوانی از دانشهای گوناگون اسلامی و علوم قدیم داشتهاست... در سال ۱۲۹۷ قمری به مشهد رفته و در «مدرسه خیرات خان» و «مدرسه فاضل خان» و «مدرسه نواب» درس خوانده و از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۴۴ در مشهد به تدریس پرداخته است. ادیب نیشابوری در دو سطح عالی و متوسط تدریس داشت. در سطح متوسط برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام، مغنی و مطول میگفت و برای شاگردان خصوصی اش، سطح عالی ادبیات عرب. او منظومه ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را هم تدریس میکرد... پیش از اینکه او را شاعری ارزشمند بدانند، مدرسی توانا و قابل میدانند...» اما شک ندارم که با این روش، شما از خیر آشنایی با ادیب نیشابوری میگذرید و قید خواندن مطلب را میزنید!
آبله
ملا حسین، کشاورز سادهای بود در روستای «بجن گرد» یا همان «بیژن گرد» اطراف نیشابور، که خدا، حدود 154 یا 158 سال پیش، یعنی دوران سلطنت ناصر الدین شاه قاجار، به او پسری داد. دقیقش معلوم نیست و گفتهاند سال تولد این کودک که «ملا حسین» نام «عبدالجواد» را روی او گذاشت، بین سالهای 1280 تا 84 قمری بوده است. بر خلاف سال تولدش که مبهم است در تیزهوشی و زبر و زرنگی پسر کوچک روستایی شکی نیست و همه منابع به آن اشاره کردهاند. البته پسرک باهوش، انگار خوش شانس نبود چون در چهار سالگی بیماری آبله سراغش آمد و همه بدنش را در بر گرفت. شدت بیماری به حدی بود که بینایی هر دو چشم را از او گرفت و معالجات آن زمان فقط توانست، بینایی یکی از چشمهایش را آن هم نه کامل به او برگرداند. وقتی به سن و سال مکتب رفتن رسید، پدر یک «نه» بزرگ سر راهش گذاشت. نمیخواست یک سهل انگاری سبب شود همان یک چشم نیمه سالم کودکش هم از دست برود!
دعای سحر
ماجرای مکتبخانه رفتن و با سواد شدنش، خواندنی است اما خدا کند واقعیت داشته باشد و از جمله قصه هایی نباشد که معمولاً برای دانشمندان و مشاهیر قدیمی کشورمان ساخته اند! میگویند در 6 یا7 سالگی حافظه «عبدالجواد» آن قدر خوب بود که با چند بار شنیدن دعای سحرهایی که پدرش میخواند، همه آن را حفظ کرده بود. یک شب که «ملا حسین» شاید کمی خوابزده یا بی حواس بود، دعای سحر را جا به جا و غلط خواند و «عبدالجواد» از رختخواب بیرون آمد و اشتباه پدر را به او گوشزد کرد. باز هم میگویند، پدر از این ماجرا این قدر ذوق زده و خوشحال شد که رضایت داد فرزندش به مکتبخانه برود. البته من و شما هم اگر جای «ملا حسین» بودیم راضی نمیشدیم این هوش، حافظه و کوه استعداد، به بهانه نابینایی یا کم بینایی،گوشه خانه بماند و هرز برود.
مدرسه نواب
دیگر نیازی نیست بگوییم «عبدالجواد» خیلی زود خواندن و نوشتن فارسی و کمی هم عربی را فرا گرفت و در واقع به سبک امروزیها جهشی خواند و دو کلاس یک کلاس به مراحل بالاتر رفت و... در 16 سالگی که در نیشابور زندگی میکرد و درس میخواند، دیوان قاآنی را دوره و حفظ کرده بود و کم کم داشت سرودن قصیده به همان سبک را هم شروع میکرد. «قاآنی» و اشعارش آن قدر در نوجوان نیشابوری اثر گذاشته بودند که تا مدتها بعد میشد آن را در قصیدههایی که میسرود، دید. او هرچند چشمهایش را تقریباً از دست داده بود اما در دلش چشمی بیناتر و تواناتر باز شده بود که او را وادار میکرد به ماندن در نیشابور و خواندن اشعار قاآنی اکتفا نکند. مدتی بعد سر از مشهد در آورد تا در مدارس معروف آن مانند مدرسه «خیرات خان، فاضل خان و نواب» پای درس استادان بنام آن روزگار بنشیند. البته در این مدارس هم مراحل و دورههای مختلف را زودتر از دیگران پشت سر میگذاشت.
چنار الادبا!
حجره مدرسه «نواب»، کلاس درس خواندن و بعدها درس گفتن، خانه، محل سرودن اشعار و خلاصه همه زندگی «ادیب نیشابوری» بود. گفتهاند با اینکه از حیث علمی به شهرت رسیده بود و گاه تا 300 شاگرد و طلبه از نقاط مختلف پای درس او حاضر میشدند، اما در همان مدرسه و حجره زندگی بسیار ساده و بی دنگ و فنگی داشت و بشدت اهل قناعت بود. مجموع مخارجش در سال به زحمت به 200 تومان میرسید. گفتهاند بیشتر اهل گوشه گیری بود و تفریح و یا سفرش به باغ ملی مشهد و یا باغهای اطراف شهر محدود میشد که البته صرف شعرخوانی یا بحثهای علمی میشد. درخت چنار بزرگی را در باغ ملی «چنار الادبا» لقب داده بودند چون «ادیب» هنگام حضور در باغ ملی به آن تکیه میداد و برای همراهانش صحبت میکرد. در صورت اصرار دوستان و شاگردان برای سفر یا تفریح بیشتر، فقط میگفت: «آقا! من یک ربع چشم بیشتر ندارم»!
بی سؤال و جواب
روش تدریسش هم خیلی با روش مرسوم در حجرههای مدارس دینی که متکی بر مباحثه و پرسش و پاسخ بود، جور در نمیآمد. شیوه تدریس او «خطابی» بود و شاگردان اجازه بحث و سؤال نداشتند. «ادیب» میدانست که با این روش، جوری درس میدهد که هیچ اشکالی حتی برای شاگردی با پایینترین سطح استعداد برجای نمیماند. با همین روش شاید دشوار، کسانی چون ملک الشعرای بهار، محمد پروین گنابادی، بدیع الزمان فروزانفر، میرزا حسین فقیه سبزواری، محمد علی بامداد، ادیب نیشابوری ثانی و... شاگردی او را کردهاند.
همچو فرهاد...
اهل رفت و آمد و پریدن با صاحب منصبهای آن روزگار و شخصیتها و چهرههای سرشناس نبود. بارها پیشنهاد ریاست انجمن ادبی خراسان، مدرسی در آستان قدس رضوی که مستمری قابل توجهی هم داشت و... را رد کرد. از میانسالی به بعد تنها با افراد معدودی مانند «صید علی خان درگزی، میرزا حبیب خراسانی و ایرج میرزا» رفاقت و معاشرت داشت. برخیها نوشتهاند پیش از مرگ در 65 سالگی، گوشه گیریهای بیش از حد، اواخر عمر او را دچار نوعی خود شیفتگی و خودستایی کرد تا حدی که پس از سعدی شیرازی خود را سرآمد شعر و شاعری میدانست. آنها اشعاری چون: کرد خاموش تا خزان جهان / عندلیب حدیقه شیراز / طبع پرورد در بهار سخن / عندلیبی چو من سخن پرداز/ من همی نی ادیبم ثری را / بل ادیب الثری و السمایم!
پیش از آن البته «ادیب» گرفتار «عشق» شده بود. عشقی پرشور و ناشناخته که با مرگ معشوق، انگار شعله ورتر شده بود و آتش را به جان اشعارش نیز انداخته بود. گواهش شاید شعر معروف: همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما / کوه ما سینه ما، ناخن ما تیشه ما/ شور شیرین ز بس آراست ره جلوهگری / همچو فرهاد تراود ز رگ و ریشه ما / بهر یک جرعه میمنت ساقی نکشیم / اشک ما باده ما، دیده ما، شیشه ما... باشد!
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل: | فتح الله بن محمد نمازی غروی شیرازی اصفهانی |
لقب: | شریعت مدار، شریعت اصفهانی، شیخ الشریعة |
تاریخ تولد: | ۱۲ ربیعالاول ۱۲۶۶ ق |
زادگاه: | اصفهان |
تاریخ وفات: | ۸ ربیعالثانی ۱۳۳۹ق |
محل دفن: | حرم امیرالمؤمنین |
شهر وفات: | نجف اشرف |
استادان: | میرزا حبیب الله رشتی شیخ محمدحسین فقیه کاظمی ملا حیدر علی اصفهانی، ملاعبدالجواد خراسانی ملااحمد سبزواری، ملا محمد صادق تنکابنی شیخ محمدباقر بن محمدتقی اصفهانی نجفی |
شاگردان: | سید علی اظهر کجوی (صاحب مجله اصلاح)، سید عبدالهادی بن میرزا اسماعیل شیرازی شیخ محمد حسن بن محمد مظفر نجفی سید علی مدد نجفی، آقا بزرگ طهرانی |
اجازه روایت از: | سید مهدی قزوینی شیخ محمد طه نجف، سید محمد باقر خوانساری میرزا محمد هاشم خوانساری، شیخ محمد حسین کاظمی |
اجازه روایت به: | آقابزرگ طهرانی |
تألیفات: | اناره الحالک فی قرائه ملک و مالک ابانه المختار فی ارث الزوجه من ثمن العقار رسالة فی احکام العصیر العنبی اصاله الصحه، حاشیه فصول |
سیاسی: | رهبری انقلاب مردم عراق صدور فتوای جهاد علیه استعمارگران |
فتحالله بن محمد نمازی غروی شیرازی اصفهانی (متولد۱۲۶۶ق/۱۸۵۰م ؛ متوفی۱۳۳۹ق/۱۹۲۰م)، فقیه اصولی و مجاهد قرن سیزدهم و چهاردهم هجری، ملقب به شریعت مدار یا شیخ الشریعة، رهبر انقلاب استقلال طلبانه عراق و مرجع تقلید شیعیان پس از میرزا محمدتقی شیرازی.
فتحالله غروی اصفهانی در ۱۲ ربیعالاول ۱۲۶۶ ق در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا محمدجواد از خاندان معروف نمازی شیرازی و ساکن اصفهان بود.[۱]
امین در مورد علت اشتهار وی به «نمازی» نوشته که جدش، حاج محمد علی نمازی، معروف به ورع و تقوا بوده و بر اثر مداومت بر نوافل و فرائض، به نمازی مشهور شده است.[۲]
فتحالله غروی در شب یکشنبه ۸ ربیعالثانی ۱۳۳۹ق در نجف و در سن ۷۳سالگی (بر اثر بیماری که در قیام ضدانگلیسی مردم عراق بر او غالب شد)، از دنیا رفت و در حرم امیرالمؤمنین در یکی از غرفههای شرقی به خاک سپرده شد.[۳]
فرزندان شیخ الشریعه عبارتند از:
شیخ فتح الله تحصیلات خود را در زادگاهش آغاز نموده و پس از آن به مشهد و بعدها به نجف عزیمت کرد.[۷]
اساتید وی در حوزه علمیه اصفهان عبارتند از:[۸]
شیخ فتح الله سپس به حوزه علمیه مشهد رفت. محسن امین در این رابطه میگوید: حوزه آن زمان مشهد، مملو از فضلا و طلاب بود که با حضور شیخ الشریعه درآنجا، مباحثات علمی زیادی درگرفت و برتری شیخ بر ایشان آشکار گردید.[۹]
پس از مشهد، در سال۱۲۹۵ یا ۱۲۹۶ ق، شیخ الشریعه به نجف رفت و در جلسات درس میرزا حبیب الله رشتی و شیخ محمدحسین فقیه کاظمی حاضر شد.[۱۰]
شیخ الشریعه در همان اصفهان، تدریس خود را آغاز نمود و به تدریس اصول به شیوۀ شیخ مرتضی انصاری پرداخت. گفته شده که کلاس درس وی در مشهد و نجف هم با استقبال بسیاری مواجه گردید.[۱۱] شیخ فتحالله در زبان علماء به شریعت مدار و شیخ الشریعة معروف شد.[۱۲] از شاگردانش میتوان به این افراد اشاره کرد:[۱۳]
برای شیخ الشریعه آثاری چند ذکر شده است:
صاحبان تراجم از جمله محسن امین، حرزالدین و مدرس تبریزی، مراتب فضل و کمال و جامعیت علمی او را ستوده و او را در علوم عقلی و نقلی، یکی از سرآمدان روزگار خویش نام بردهاند.[۲۶] وی در سال ۱۳۱۳ق به حج مشرف شد و پس از مراجعت، بر مسند افتاء و قضای حوائج مؤمنین نشست. بسیاری از مردم در زمان حیات سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی به شیخ الشریعة رجوع کرده و از وی تقلید میکردند اما پس از درگذشت این دو عالم، شیخ الشریعه یگانه مرجع جهان تشیع شد.[۲۷]
محمدعلی مدرس تبریزی، او را از علمای طراز اول نامیده و در تجلیل از وی مینویسد:
شیخ الشریعه از جانب برخی اساتید خود اجازه روایت دریافت کرد که عبارتند از:
ای مسلمانان! شما باید بدانید که بنا به اجماع مسلمانان و لزوم مذهبی، جهاد بر ضد کافران واجب است. اکنون ارتش ایتالیا، طرابلس را اشغال کرده مناطق مردم نشین آن را ار میان برده و مردان و زنان و کودکان را کشتار کردهاند. وظیفه جهاد خود را در راه خدا انجام دهید و متحد گردید و از صرف ثروت خود دریغ مدارید. پیش از آنکه خیلی دیر شود خود را برای دفاع آماده کنید.
زندگی شیخ الشریعة اصفهانی همزمان با اتفاقات سیاسی و نظامی مختلفی بود که وی در آن مسائل تاثیرگذار بود. وی علیه استعمارگران ایتالیایی در حمله بهلیبی، حمله متجاوزان روس به شمال ایران و کشتار آزادیخواهان در ۱۳۲۹ ق/ ۱۹۱۱، حمله متفقین به عثمانی در ۱۳۳۲ ق/ ۱۹۱۴، و نیز تجاوز نیروهای انگلیسی بهعراق و اشغال بصره در ۱۳۳۸ ق/ ۱۹۲۰، چندین فتوای جهاد صادر کرد که در آنها مسلمانان سراسر جهان اسلام را به مقاومت در برابر استعمارگران و بیرون راندن آنها از سرزمینهای اسلامی و نفی و طرد هرگونه حاکمیت سیاسی، نظامی،اقتصادی و فرهنگی آنان فراخواند. نقش پررنگ وی در کنار میرزا محمدتقی شیرازی در جنبش استقلالطلبانه مردم عراق در تاریخ مشهود است، تا آنجا که پس از وفات میرزای شیرازی و اختیار منصب مرجعیت توسط شیخ الشریعه، عملاً رهبری انقلاب مردم در دست وی قرار گرفت. شیخ الشریعه همچون استادش، هم وظیفه نظارت بر امور و هم رابط میان رؤسای عشایر درگیر در جنگ را بر عهده داشت.[۳۴]
به باور عبدالهادی حائری، جامعترین و منظمترین اعلامیهای که آگاهی زیادی را درباره جنبش به خواننده میداد، اعلامیه شریعت اصفهانی بوده است که در آن به اهم اهداف استعمارگران و برنامههای ایشان در ایجاد شکاف و اختلاف در میان مسلمانان پرداخته بود.[۳۵][یادداشت ۲]
فاضل خراسانی (صدخروی) ،
همدرس میرزا موسی
و استاد آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری
محمدعلی فاضل خراسانی، از علمای نامی حوزه در هفتم ربیع الثانی سال ۱۳۴۲ هجری قمری چشم از جهان فروبست.
ملامحمدعلی فاضل خراسانی، فرزند مولی عباسعلی فرزند شیخ حسن صدخروی سبزواری، یکی از اساتید عالیقدر حوزه علمیه مشهد مقدس بود. معظمله از جمله اکابر علمای اسلامی طی قرن چهاردهم هجری قمری بهشمار میرود.
فاضل خراسانی در فقه و اصول و تفسیر و حکمت و فلسفه الهی اعم از حکمت مشاء و اشراق و حکمت متعالیه، استادی مسلم بهحساب میآمد. در علم کلام و آثار و اخبار وارد از ائمه شیعه در اصول عقاید نیز تبحر داشت و در دوران طلبگی کتابهای ادبی را تدریس مینمود و از طبع شعر به هر دو زبان فارسی و عربی برخوردار بود.
نیکمحضر، مهربان، خندان و بسیار شجاع بود و سخنان شیرین و شیوایی میگفت و در سیاست دخالت داشت و با علمایی که قوانین مشروطه را به تمام معنی اسلامی میدانستند، موافق نبود و یادآور میشد که بعد از این، بهطور مداوم روش حکومتها در اروپا و مغربزمین تغییر خواهد یافت و ما بایستی مرتباً قوانین اسلامی را با توجیه و تأویل، نسبت به مشروطه و حکومتهای دیگر منطبق سازیم.
شاید بهواسطه همین اعتقاداتش بود که به جانش سوءقصد شد. معروف است مشروطهچیها وقتی معظمله را ترور نمودند، با اینکه چند تیر به بدنش اصابت کرده بود، هیچ بیمناک نبود و این در حالی بود که سن معظمله از هفتاد سال تجاوز میکرد. وقتی ملامحمدعلی را روی تختهای گذاشتند تا به بیمارستان ببرند و مریدان در اطرافش جمع شده بودند و خون از بدنش میرفت، فریاد زده بود: «بلند بگو لا اله الا الله» معظمله در زمان آصفالدوله شاهسون به کلات و درگز تبعید شده بود.
فاضل خراسانی، فلسفه و حکمت الهی و علوم ریاضی را از دو نفر از شاگردان نامی حکیم سبزواری، یعنی آخوند ملاغلامحسین شیخالاسلام و میرزا محمد سروقدی معروف به خادمباشی کشیک سوم آستان قدس رضوی، آموخت و فقه و اصول را طی چندین سال در مشهد از محضر آقا شیخ حسنعلی تهرانی و آخوند ملاعبدالله کاشی استفاده نمود و به حد کمال رسانید.
معظمله همچنین، به عراق سفر کرد و مدتی در نجف اشرف در مجلس درس حاج میرزا حبیبالله رشتی و دیگر بزرگان حضور یافت و بالاخره برای تکمیل تحصیلات خود در حد اعلی، در سال ۱۲۹۸ق در سامرا رحل اقامت افکند و چندین سال از درس میرزا محمدحسین شیرازی، زعیم شیعه پس از شیخ انصاری، بهرهمند شد و مورد توجه میرزای بزرگ قرار گرفت.
فاضل خراسانی، پس از پنج سال اقامت و اتمام تحصیلات خود، به مشهد مقدس مراجعت نمود و تا پایان حیات پرثمر خویش به تدریس علوم و معارف اسلامی اشتغال ورزید و در اواخر عمر، تصدی امور محکمه شرع را نیز به عهده گرفت. حاج ملاهاشم صاحب منتخبالتواریخ و حاج ملاغلامحسین حکمی زرگر از شاگردان معظمله هستند.
ملامحمدعلی فاضل خراسانی، سرانجام در روز ششم و به نقلی روز هفتم ربیعالثانی سال ۱۳۴۲ هجری قمری در مشهد به رحمت حق واصل شد و در مقبره مرحوم آیتالله خالصی، واقع در حجره عقب صفه غربی دارالسیاده حرم مطهر امام هشتم (ع) به خاک سپرده شد. (1)
فاضل خراسانی، محمدعلی از رهبران اصحاب سراچه.
اصحاب سراچه گروهی از رجال مشهد مقدس بودند که برنامه های سیر و سلوک داشتند. یکی از رهبران این جریان فاضل خراسانی یا حاج فاضل خراسانی است. پدر او عباسعلی، واعظ مشهوری بود که از جهت اشتهار او، این پسر مدت¬ها، با نام فاضل ملاعباسعلی (یعنی فاضل پسر ملاعباسعلی) خوانده می شد. جدّ او شیخ حسن صد خروی سبزواری معروف به حاجی قاضی آخوندی هنگامی که حسن خان سالار به سال 1266ق در خراسان علیه ناصرالدین شاه قیام کرده بود و فرزندش امیر اصلان خان در سبزوار مستقر بود، از سوی حسام السلطنه که برای دفع حسن خان سالار به خراسان لشگرکشی کرد. به رسالت و سفارت نزد روحانیون به سبزوار مأمور شد و بعد از دفع غائله سالار، به مشهد آمده با لقب ملاّ باشی به خدمت دولت و ملت پرداخت و در سفر حسام السلطنه برای فتح هرات نیز به همراه اردوی ایران به هرات رفت.
فاضل خراسانی یا ملا محمدعلی از محققان، دانشمندان عصر حاضر و از حکما بوده. شرح کمالات این عالم ربانی، زبانزد کسانی است که در محافل و مجالس او شرکت می کردند و از بیانات او استفاده می کردند. از حاج فاضل دو کتاب حکمی و عرفانی مهم بر جای مانده است، یکی شرح دعای عرفه و دیگری تفسیر آیه نور. نسخه ای خطی شرح دعای عرفه به کتابخانه آستانه قدس اهداء شده است که اکنون در آن کتابخانه نگهداری می شود. این نسخه مجموعاً یکصد و پنجاه و دو صفحه به قطع رقعی است. حاج فاضل خراسانی شاگردان بزرگی تربیت کرده است از جمله حاج غلامحسین حکیم زرگر است:
حاج غلامحسین حکیم زرگر که از مردان وارسته و بزرگوار عصر حاضر و مورد توجه عوام و خواص بود و در عین حالی که جامع فضائل و کمالات بود به کار زرگری خود مشغول و به تمام معنی احتیاط را مراعات می کرد. در اسطرلاب ماهر و در فهم مطالب قرآنی ذوقی منحصر به فرد داشت. چنانکه تفسیری بر برخی آیات نوشته و اشعار توحیدی شاهنامه را گرد آورده و پس از هفتاد سال زندگی نورانی حدود 1359.ق وفات یافت و در صحن جدید مدفون شد.
یکی دیگر از شاگردان حاج فاضل حاج میرزا حسن بجنوری(1316-1396ق) فقیه و حکیم نامدار حوزه نجف است. وی در حوزه مشهد از حاج فاضل خراسانی فلسفه و از حاج آقا حسین قمی فقه و از آقازاده خراسانی اصول آموخت و سرانجام به توصیه حاج فاضل برای تکمیل فقه و اصول به نجف رفت و آنجا کتاب پربار خود القواعد الفقهیه را در دوازده جلد تألیف کرد.
دیگر شاگردان حاج فاضل عبارت بودند از:
آقا بزرگ تهرانی، صاحب الذریعه؛
سید حسن امین الشریعه؛ صاحب اخلاق امینی؛
شیخ حسن علی نخودکی اصفهانی؛ پدر سید محمود فرخ خراسانی؛
محمدعلی بامداد
مهدی الهی قمشه ای.
مأخذ:
1 -خبرگزاری ایمنا
2 -امین، سیدحسن، «اصحاب سراچه»، مقالات و بررسیها، دفتر 62، زمستان 1376، ص127-142
http://www.sadkharvnews.com/index.php/2014-02-20-20-42-39/191-2014-03-15-12-57-55
شکی نیست که در جای جای کشور عزیز و پهناورمان، بزرگان و مشاهیر زیادی وجود دارد و خواهند داشت که منطقه ما از این امر مستثنی نیست. از این رو نگارنده همیشه این سوال را به همرا خود دارد که چرا وقتی دیگران از ما میخواهند که چند تا از مشاهیر استنانتان را نام ببرید همیشه در جواب این سوال با تردید مواجهه میشویم.
سید ابوالحسن در سال ۱۲۸۴ ق . در دهکده کوچک “مدیسه “لنجان اصفهان پا به عرصه وجود نهاد. وی در اصل از سادات موسوی شهر بهبان بود. سالها پیش از تولد وی پدر بزرگش سید عبدالحمید از بهبهان به اصفهان نقل مکان کرده بود. سید عبدالحمید از عالمان وارسته نجف و از شاگردان آیه الله شیخ محمد حسن نجفی معروف به “صاحب جواهر” بود او پس از مراجعت از نجف در اصفهان و لنجان ساکن شد و تا پایان عمر در آنجا به تدریس و انجام امور شرعی اشتغال داشت.
سید محمد پدر سید ابوالحسن نیز در همان ایامی که سید عبدالحمید به مظنور فراگیری علوم دینی به عراق مهاجرت کرده بود، در کربلا متولد شد ایشان اگر چه از زمره عالمان شمرده نمی شد مردی خداترس و روشن ضمیر بود که پس از وفات در شهرستان خوانسار به خاک سپرده شد.
وی از اولاد و احفاد امامزاده محمود طیار (مدفن در روستای درب کلات شهرستان دنا در استان کهگیلویه و بویراحمد) میباشد که نسبش (با ۳۲ واسطه) به موسی بن ابراهیم بن امام موسی کاظم (ع) می رسانند.
جد ایشان مرحوم سید عبدالحمید و مدفون در قریه سورک- از علمای ازکیا و ازشاگردان شیخ محمد حسن صاحب جواهر و شیخ موسی کاشف الغطا بوده و علاوه بر تألیف و گردآوری تقریرات فقهی استادش شیخ موسی، شرحی نیز بر«شرایع الاسلام» علامه حلّی به خط سید عبدالحمید نزد آیت الله اصفهانی موجود بوده است. عبدالحمید پس از اتمام تحصیل به اصفهان بازگشت و تا پایان عمربه کار تدریس و امور شرعی اشتغال داشت.
ولی سید محمد پدر اصفهانی که در ایام اقامت پدرش (سید عبدالحمید) در کربلا متولد شد اهل علم نبود و در شهر خوانسار وفات یافت. درمورد طلبگی اصفهانی نقل شده که سید محمد پدر او بواسطه سختیهای فراوانی که در آنزمان متوجه اهل علم بود، ضیق معاش و جدایی از خانواده، با طلبه شدن فرزندش مخالف بوده امّا بعد از پافشاری واصرار وافر سید ابوالحسن بالأخره پدر به این امر رضایت داده.
بدین ترتیب سید ابوالحسن تحصیلات مقدماتی را در قریه مدیسه به انجام رسانید و در آغاز جوانی به حوزه علمیه اصفهان رفت.
در اصفهان، در مدرسه «نیماورد» آن شهر تحصیلات خود را ادامه و با استفاده از محضر استادان آن حوزه به تکمیل دانش در علوم نقلی و عقلی پرداخت، وی پس از گذراندن سطوح فقه و اصول، به محافل درس خارج استادان این حوزه راه یافت. از میان همه استادانش در حوزه اصفهان، تنها شخصیتی که اصفهانی به نام و نشان از اویاد کرده، آخوند ملا محمد کاشانی است که از مدرسان علوم عقلی و ریاضی بوده است.
از دیگر استادان او در اصفهان سید مهدی نحوی، سید محمد باقر درچه ای، سید هاشم چارسوقی، ابوالمعالی کلباسی و میرزا جهانگیر خان قشقایی را بر شمرده اند.
به حکایت آنچه اصفهانی به خط خویش بر ظهر تقریرات شیخ موسی کاشف الغطا تألیف جد خود نوشته است، وی اصفهان را به قصد نجف در ۱۳ ربیع الاول سال ۱۳۰۸ ق ترک کرد و در ۱۱جمادی الاول همان سال در حالی که بیست وچهار سال داشت به نجف رسید.
نجف در زمانی که اصفهانی وارد آن شد در قله شکوه و مزیّن به وجود مدرسان بزرگ بود. مشهورترین ایشان میرزا حسن شیرزای (صاحب فتوای تحریم تنباکو)، آخوند ملا محمد کاظم خراسانی، حاج سید محمد کاظم طباطبایی یزدی ، میرزا محمد تقی حائری شیرازی، شیخ فتح الله شریعت اصفهانی بودند که همه مرجع تقلید و از شاگردان شیخ محمد حسن اصفهانی و شیخ مرتضی انصاری و وارث مقامات علمی ایشان به شمار می رفتند.
وجود این مدرسان عالی مقام و محیط روحانی نجف سبب شد که آیت الله اصفهانی عصا و انبان سفر را همانجا بر زمین گذارد و تا پایان عمر از نجف به جایی دیگر منتقل نشود. آنجا در مدرسه «صدر» که از مراکز برجسته حوزه نجف بود ساکن شد و به استفاده از بزرگترین استادان فقه و اصول توفیق یافت. از میان همه این استادان، اصفهانی بیش از همه از درس آخوند خراسانی استفاده کرد.
چه او بیشتر از سه سال و اندی درس میرزاحبیب الله رشتی را درک نکرد و پس از آن، یعنی حدود ۱۷ سال به شیوه ای ممتد و مستمر از درس آخوند خراسانی بهره مند شد چنانکه از نزدیکترین و بهترین شاگردان و اصحاب این استاد بشمار می رفت. وی همزمان با حضور در درس خارج آخوند خراسانی، خود به تدریس رسائل و کفایه اشتغال داشت. بعد از این دیگر نیازی به درس نداشت و خود به تدریس فقه و اصول پرداخت.
مرجعیّت عامه پس از آخوند خراسانی به سید محمد کاظم یزدی و میرزا محمد تقی شیرازی منتقل شد و شیرازی، نخستین مرجعی بود که احتیاطات خود را به اصفهانی ارجاع داد همچنین نوشته اند که شیرازی، سید ابوالحسن اصفهانی و شریعت اصفهانی را پس از خود شایسته مقام مرجعیّت معرفی کرده بود.
بعد از وفات شیرازی در سال ۱۳۳۸ق وشریعت اصفهانی در۱۳۳۹ق، آیت الله اصفهانی و آیت الله حاج میرزا حسین نایینی که در علم و سیاست جانشین به حق وی بودند به مقام مرجعیّت تقلید نائل آمدند. هر دو همشهری و شاگرد آیت الله خراسانی و هر دو دارای افکار ضد انگلیسی و مشروطه خواه و در سیاست ایران همفکر بودند امّا شهرت و تعداد مقلّدان آیت الله اصفهانی در بین مردم بیشتر از میرزا نایینی بود شاید مداخله حاد نایینی در سیاست ایران و عراق و همکاری نزدیک او با سران مشروطه در مقابل روش اعتدال و احتیاط سیاسی اصفهانی موجب این تفاوت بود.
پس از وفات میرزای نایینی و حائری یزدی در سال ۱۳۵۵ ق/۱۳۱۴ش مقام مرجعّیت تقلید شیعیان در بخش عمده جهان تشیع در شخص اصفهانی منحصر شد. بدین ترتیب مقام مرجعیّت در وجود او انحصار یافت و تا ده سال بعد که زندگی را بدرود گفت بر مسند ریاست حوزه علمیه نجف تکیه داشت این تمرکز مرجعیّت و قبول شیعیان جهان در وجود هیچ مرجعی قبل اصفهانی(بعد از مشروطیّت) دیده نشده بود.
علاوه بر مرجعیت و ریاست حوزه علمیه نجف از دیگر اهمّ زندگی او بدین شرح می باشد؛ قرار گرفتن در هئیت منتخب خمسه مجتهدین طراز اوّل بمنظور احراز انطباق مصوبات مجلس شورای ملّی با احکام فقه شیعه (۱۳۲۸ق/۱۲۸۹ش)، که ازشرکت در این هیئت اعتذار جست، مشارکت درفتوای تحریم انتخابات عراق و در نتیجه تبعید به ایران برای حدود یکسال(۱۳۴۱ق/۱۳۰۱ش)، صدور فتوای مبارزه با نیروهای انگلیسی در نتیجه تصرف بصره (۱۳۶۰ق/۱۳۲۰ش)
اصفهانی شمار بسیاری از مجتهدان بزرگ و محقّقان برجسته فقه و اصول را در دوران تدریس ممتد و مستمر خود در حوزه نجف تربیت کرد که از جمله آنها میتوان از این شخصیتها نام برد، میرزا حسن بجنوردی، سید محمود شاهرودی، سید محسن حکیم، سید هادی میلانی، سید محمد حسین طباطبایی، محمد حسین خیابانی(پدر آیت الله جعفر سبحانی)، میرزا هاشم آملی، محمد تقی آملی، سید جمال الدین گلپایگانی، مرحوم علامه شیخ محمدعلی العمری(از بزرگان شیعه عربستان) و …..
افزون بر موضع گیری های اصفهانی در دوره حیات ، درگذشت او نیز در عمل صورت حرکت سیاسی به خود گرفت. به گواهی برخی از منابع حضور وسیع مردم در مراسم عزاداری اصفهانی در آبان ۱۳۲۵ش/ذیحجه ۱۳۶۵ق در شکست فرقه دمکرات در آذربایجان مؤثر بود و برانگیخته شدن احساسات مذهبی مردم در جریان تشییع اصفهانی در جهت مبارزه با فرقه مزبور در مرثیه ای که خوشدل تهرانی در سوک اصفهانی پرداخته، نیز منعکس است.
دوران زندگی سید ابوالحسن اصفهانی مقارن با یکی از پر فراز و نشیب ترین مقاطع از تاریخ معاصر ایران است. او در طی ۸۱ سال از زندگی خود حضور این شاهان را درک کرد؛ ناصرالدین شاه، مظفرالدین شاه، محمد علی شاه، احمد شاه از سلسله قاجار و دوران کامل حکومت رضا شاه(پهلوی اوّل) و پنج سال آغازین حکومت محمد رضا شاه (پهلوی دوّم). این برهه حساس از تاریخ سیاسی معاصر ایران، مقارن باحیات اصفهانی شاهد تحوّلات سیاسی و اجتماعی عظیمی در ایران و جهان اسلام است،
از جمله؛ جنبش تحریم تنباکو، انقلاب مشروطه، استبداد صغیر و به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، انعقاد قرارداد۱۹۰۷م بین روسیه و انگلیس در نتیجه تقسیم و اشغال ایران، وقوع جنگ جهانی اوّل و ادامه اشغال ایران، کودتای ۱۲۹۹ش و برآمدن رضا شاه، انقراض سلطنت قاجار و استقرار پهلوی اوّل، انقلاب ۱۹۲۰ عراق، اصلاحات رضا شاه، حادثه مسجد گوهر شاد و اعلام رسمی فرمان کشف حجاب، اشغال ایران توسط متفقین در نتیجه وقوع جنگ جهانی دوم، آغاز پهلوی دوّم، رشد احزاب بویژه حزب توده، اشغال آذربایجان ایران و پایان جدایی طلبی فرقه دموکرات آذربایجان.
از این رهگذر شناسایی ابعاد مختلف شخصیّت این مرجع و بویژه تعامل او با قدرتهای وقت در ایران و عراق و سیره عملی او و موضعگیری های او در قبال این رویدادها قابل اهمیّت است.
آیه الله اصفهانی دارای ذوقی سلیم و فهمی نیکو و نظری صائب در استنباط و درک احکام و مسائل شرعی بود و همین خصوصیت او را در مجالس علمی زبانزد اهل دانش نموده بود ژرف نگری سید و تاءمل و تعمق بسیارش در مسائل علمی ستودنی بود.
جولان فکری و پژوهش بسیار او در جوانب هر مساءله باعث می شد که در یک موضوع ، نظریات گوناگونی در طول زمان ، ارائه نماید و در مسائل پیچیده فقهی به گره گشایی بپردازد. با این همه تا مدتهای طولانی حلقه درس او را شاگردانی اندک تشکیل می دادند. پس از اینکه میرزا محمد تقی شیرازی ، مرجع تقلید شیعیان مردم را در مسائل احتیاطی خویش به وی ارجاع داد، آوازه اش بالا گرفت و روز به روز بر عدد شاگردانش افزوده می شد، تا جایی که پس از درگذشت آیه الله سید محمد کاظم یزدی (۱۳۳۷ ق ) حوزه درسش ، پررونق ترین مجمع علمی در میان مجامع علمی آن روزگار گردید.
پس از درگذشت آیه الله میرزا محمد تقی شیرازی (۱۳۲۸ ق ) و آیه الله شریعت اصفهانی (۱۳۳۹ ق ) سه نفر از علمای بزرگ نجف به عنوان مرجع تقلید مطرح شدند: آیه الله نایینی ، آیه الله کاشف الغطاء و آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی ولی با درگذشت آیه الله کاشف الغطاء در سال ۱۳۴۴ ق . و درگذشت آیه الله نایینی در سال ۱۳۵۵ ق . مقام مرجعیت و زعامت دینی شیعیان ، در وجود آیه الله اصفهانی متمرکز و منحصر گردید و تا ده سال بعد که زندگی را وداع کرد در این مقام باقی بود.
آثار علمی بازمانده ازاصفهانی را می توان به ۵ دسته تقسیم نمود:
۱٫ نخست و مهمتر از همه، تقریرات فقهی و اصولی اوست که بوسیله جمعی از شاگردان او در دروس خارج فقه و اصول، ضبط و تحریر شده است. یک دوره کامل از تقریرات او بدست میرزا حسن سیادتی سبزواری در فاصله سالهای ۱۳۴۵- ۱۳۳۸ق در شش مجلد دستنویس و بعدها بعنوان «وسیله الوصول الی حقایق الاصول» در یک مجلد از طریق جامعه مدرسین قم چاپ شد.
نسخه ای دیگر از تقریرات او توسط شیخ محمد رضا طبسی جمع آوری شده است از این میان منتخباتی از تقریرات اصفهانی در علم اصول نشان دهنده مکانت علمی و ثمره استفاده ممتد او از محضر آخوند خراسانی است و شاید مهمترین نمونه آنها، تقریرات استصحاب اصفهانی به تحریر شیخ محمد تقی آملی ۱۳۰۴-۱۳۹۱ ق از شاگردان او که نام دیگر اثر او مرتبط با اصفهانی کتاب «منتهی الوصول الی غوامض کفایه الاصول من افادات سیدنا» نام دارد.
۲٫ دسته دوم تحریر فقهی و اصولی استادان اصفهانی است که وی به رسم معهود آنها را ضبط و تألیف کرده است. مهم ترین این آثار«شرح کفایه الاصول آخوند خراسانی» است (که به احتمال قوی باید تقریرات اصول آخوند بوده باشد.)
۳٫ دسته سوم از آثار او رساله های عملیّه و فتوایی اوست که مهمترین آنها بعنوان «وسیله النجاه» شامل یک دوره کامل فقه از طهارت تا ارث به سبک عروه الوثقی تألیف سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است.
نسخه کامل این اثر در سال ۱۳۵۵ ق به چاپ رسیده و نسخه های خلاصه شده آن که شامل مسائل مبتلا بهِ مقلدین در حیات مؤلف بود ۱۶ بار در ۴۶ هزار نسخه چاپ شده است .
این کتاب بعنوان متنی فتوایی مورد توجه فقیهان بزرگ نسلهای بعدی قرار گرفته و تحریر الوسیله امام خمینی بهترین نمونهآن است. همچنین رساله عملیّه اصفهانی به زبان فارسی به نام «ذخیره الصالحین» در حیات او سه بار به چاپ رسیده. نیز متنی فتوایی با عنوان «مناسک حج» از او به فارسی در سال ۱۳۴۲ق در نجف انتشار یافته و همچنین گزیده ای از رساله های عملیّه او بنام «منتخب الرسائل» ۴۲ بار چاپ شده است.
۴٫ دسته چهارم از آثار اصفهانی حواشی او بر تألیفات دیگران مانند «حاشیه بر تبصره علامه حلّی» که بارها در نجف، ایران و هند چاپ شده است. همچنین «حاشیه بر عروه الوثقی»تألیف سید محمد کاظم یزدی ، «حاشیه بر نجاه العباد » صاحب جواهر، «حاشیه بر ذخیره العباد فاضل شریبانی» و «حاشیه بر مناسک الحج» شیخ مرتضی انصاری.
۵٫ دسته پنجم ازآثار اصفهانی مجموعه ای از فتاوی اوست که به قلم خود او نیست و بوسیله دیگران بر اساس فتاوی او تنظیم شده است. از جمله « انیس المقلدین» که آن را سیدابوالقاسم صفوی موسوی اصفهانی جمع و تالیف کرده، همچنین با حواشی میرزا فتاح شهیدی تبریزی، «تحفه العوام» که گزیده ای ازفتاوی اصفهانی تالیف خواجه فیاض حسن هندی به زبان اردوست، رساله ای نیز دراحکام عبادات به زبان ترکی که در میان شیعیان کرکوک در عراق متداول بوده است و از محل وتاریخ چاپ آن اطلاع در دست نیست.
بنظر چنین می رسد که اگر اصفهانی را در مقام مقایسه با هم عصران خود همچون آخوند خراسانی، میرزای نایینی، حاج نورالله اصفهانی و… قرار دهیم، در تألیفات ایشان با اثری که دارای وجه و بٍُعد سیاسی بطور خاص باشد روبه رو نمی شویم و همین امر ما را برآن می دارد تا با رجوع به شرایط و زمانه زندگی او که از پر متلاطم ترین روزگاران تاریخ معاصر می باشد از قیام تنباکو تا غائله آذربایجان در ایران، با توجه به موضع گیری ها و فعالیت های او به برداشتی از اندیشه و آرای او برسیم. چنانکه یکی از نویسندگان زندگینامه وی چنین بیان می دارد:
«آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی هر چند در فقه سیاسی تألیفی بطور موضوعی از خود بر جا نگذاشت، لیکن در سیره عملی خویش از مجریان اصول اساسی فقه سیاسی اسلام و از رهبران خردمند جهان تشیع محسوب می شد. وی با برخورداری از علوم الهی و احاطه بر فقه و احکام اسلامی بسان اساتید فرزانه اش فقه سیاسی را جزئی جدا ناپذیر از تمامی فقه اسلامی می دانست و خود در اجرای احکام الهی سیاسی اسلام و جهاد با کفار و مشرکان و استعمار گران نقش فعال داشت.»
پس با رجوع به سیره عملی او می توان به اندیشه سیاسی اش با توجه به فقدان تألیفات سیاسی اش پی برد. در مورد عدم تألیفات خاص سیاسی یا پربارتر از ایشان این نقل قول از سید محسن امین نیز شاید رهگشا باشد:
«من او را در سفرم به عراق به سال ۱۳۵۲ق از نزدیک دیده و سنجیدم. او را مردی یافتم که…..علاوه بر مکانت علمی، فقهی و اجتهادیش، سیاستمداری بزرگ بود و ریاست عامه که به او رسیده از روی شایستگی و استحقاق بود امّا این که از او تألیف دیگری جز رسائل عملیّه اش باقی نمانده است به دلیل استغراق او در تدریس، پاسخگویی به استفتاء ها و اداره ی حوزه علمیّه بود که همه این خدمات را شخصاً مباشرت می کرد و لذا فراغتی برای آن حتی یک سطر تألیف نداشت.»
سر انجام وی در شب نهم ذی الحجه سال۱۳۶۵ق/۱۳آبان ۱۳۲۵ش در سن ۸۱ سالگی در کاظمین وفات یافت، پیکرش را به نجف حمل کردند و بعد از تشیع در جوار استادش، آخوند خراسانی به خاک سپردند.
آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی تا واپسین سال حیات خویش در نجف اشرف ماندگار بود. او در اواخر عمر خویش دچار ضعف مزاج گردید و به بیماریهای گوناگونی مبتلا شد. ایشان در آن سالها در فصل تابستان برای درامان ماندن از گرمای زیاد شهر نجف به کاظمین و سامرا می رفت ، در آنجا گر چه در ظاهر در استراحت به سر می برد، ولی در عمل اینچنین نبود. او به تنهایی در آنجا به نامه های زیادی که از سوی مسلمانان و دوستدارانش به منظور کسب نظرات فقهی و رهنمودهای علمی وی برایش ارسال می شد، پاسخ می داد و با تنی خسته و کوفته سر بر بالین می گذارد. چند صباحی پیش از اینکه دار فانی را وداع گوید وضعیت مزاجی وی رو به وخامت گذاشت . به او پیشنهاد کردند که محلی دیگر را که دارای هوایی مناسب است ، برگزیند. او ایران را انتخاب کرد اما خیلی زود از سفر به ایران منصرف شد و سفر به بعلبک لبنان را برگزید پس از مدت زمان کوتاهی که ایشان در بعلبک بود بسیاری از بزرگان و دانشمندان جبل عامل ، بعلبک ، بیروت ، دمشق و دیگر نقاط لبنان و سوریه با وی دیدار کردند. پس از اینکه وضعیت مزاجی وی تا اندازه ای بهبود یافت ، روزی در اثر سانحه ای به زمین خورد و پس از بازگشت به کاظمین در شب نهم ذیحجه ۱۳۶۵ ق . در ۸۱ سالگی دارفانی را وداع گفت .
پیکر شریف آیه الله اصفهانی پس از حمل از کاظمین به نجف و تشییعی کم سابقه در صحن مطهر امیرالمؤ منین علیه السلام کنار قبر فرزند شهیدش سید محمد حسن و آرامگاه آیه الله خراسانی به خاک سپرده شد.
از آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی فرزندان نیک نامی به یادگار ماند که نام آنان به قرار ذیل است .
۱٫ علامه شهید محمد حسن اصفهانی (۱۳۴۹ ق .)
۲٫ حجه الاسلام سید محمد اصفهانی (متوفی ۱۳۲۶ ق .)
۳٫ سید علی اصفهانی
۴٫ حجه الاسلام سید حسین اصفهانی
۵٫ فاطمه (همسر حجه الاسلام سید میر بادکوبه ای )
۶٫ رباب (همسر آیه الله سید حسین اصفهانی بروجنی )
۷٫ مریم (همسر حجه الاسلام سید جواد اشکوری )
۸٫ زهرا (همسر سید حسین علوی )
۹٫ بتول (همسر سید عبدالخالق موسوی زاده )
————-
منابع:
سرویس وبلاگ نویسی “کوثر بلاگ”
“راسخون”
ویکی پدیا
پایگاه فرهنگی و اطلاع رسانی “تبیان زنجان”
پایگها خبری تحلیلی “دنا”/ سید ابوالحسن حسینی نیک
دفتر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری دانشگاه آزاد مازندران
خاطرات شفاهی آیة الله حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری
از مرحوم آیة الله حاج شیخ حسنعلی نخودکی
مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، قبل از هجرت به نجف برای تکمیل تحصیلات عالیه خود ، چند سال در مشهد دوره سطح را در محضر عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول ، فاضل صدخروی ، برسی ؛ و کتاب " قوانین " را نزد مرحوم نخودکی تلمذ کرده اند .
نحوه تشییع مرحوم نخودکی و شعارهای مردم .
نماز میت را مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری بر پیکر مرحوم نخودکی خوانده اند
کرامات مرحوم نخودکی .
و چند خاطره و مطلب دیگر از مرحوم نخودکی ، حسینعلی راشد و مرحوم ملا عباس تربتی
پدر مرحوم راشد .
به روایت مرحوم آیة الله حاج سید صادق فقیه سبزواری در فایل صوتی .
دانلود فایل صوتی خاطرات مرحوم آیة الله حاج سید صادق فقیه سبزواری از مرحوم نخودکی
عبدالجواد نیشابوری، ادیب، مدرس، شاعر نامدار در دوره مشروطیت! در سال 1243 - 1281 هـ جری - در روستایی از شهر نیشابور به دنیا آمد. در 4 سالگی در اثر ابتلا به بیماری آبله، یک چشم او کور و چشم دیگرش بینائی ضعیفی داشت لذا پدرش که کشاورز تنگدستی بود، او را به مکتب نفرستاد. ولی عبدالجواد که کم کم حافظه و استعداد قوی خود را نشان داد، پدر را مجبور کرد که او را به مکتب خانه بفرستد. او بعد از فراگیری خواندن و نوشتن و مقدمات زبان عربی، از زادگاهش به نیشابور رفت. در مدرسه گلشن نیشابور، دروس مقدماتی عربی و سپس منطق را یاد گرفت و برای تکمیل بقیه دروس، سال 1259- 1297 هجری - به مشهد عزیمت کرد. در مشهد شرح قطرالندی ابن هشام، شرح سیوطی بر الفیه ابن مالک، شرح جامی بر کافیه ابن حاجب را، نزد اساتید آنجا آموخت و بعد دیگر نزد هیچ استادی نرفت و خودش تا سطح عالی ادبیات عرب، کتابهای مغنی، مطول، مقامات بدیعی و مقامات حریری را با مطالعه و ممارست دائمی، پیش رفت! تمام این ایام، او در سطوح پایین تر، تدریس میکرد! ادیب قبل از مرگ پدرش سفری به نیشابور کرد و حدود سال 1271 - 1310 قمری - مجددا به مشهد برگشت و تا پایان عمر خود در مدرسه نواب، اقامت داشت! چون عبدالجواد نیشابوری، تسلط و مهارت عجیبی در فنون ادبی و محفوظات نظم و نثر عربی و فارسی داشت، در علوم نقلی و عقلی چون فلسفه، نجوم، ریاضیات، طب، موسیقی نظری فقه، اصول، رجال، تاریخ، تبحر داشت و خلاصه در بیشتر علوم، سرآمد آن زمان بود، لذا او از همان سال 1271 در مشهد تدریس حرفه ای خود را آغاز کرد.
سالهای تدریس ادیب:
ادیب نیشابوری در دو سطح عالی و متوسط تدریس داشت. در سطح متوسط برای عموم طلاب بیشتر شرح نظام، مغنی و مطول می گفت و برای شاگردان خصوصی اش، سطح عالی ادبیات عرب او گاهگاهی منظومه ملاهادی سبزواری در فلسفه و منطق را تدریس میکرد. شیوه تدریس او خطابی بود و شاگرد اجازه بحث و سؤال نداشت. او چون میدانست که با این روش، درس را به گونه ای تقریر می کند که هیچ اشکالی حتی برای شاگردی با پایین ترین سطح استعداد برجای نمی ماند! ادیب به لفظ قلم سخن می گفت و به یاری حافظه اش که بسیار قوی بود، تمام دانسته های خودش را به طرز منسجم به شاگردانش القا میکرد و همین امر سبب بود که حلقه های درسی اش، آنچنان شیرین و جذاب شود که گاهی بیشتر از 300 طلبه در آن شرکت می کردند! لذا، قبل از اینکه او را شاعری ارزشمند بدانند، مدرسی توانا و قابل می دانند. در مکتب او ادبا و فضلای بسیاری پرورش یافتند و به دست افراد مکتب او، نخستین دانشکده های ادبیات در ایران تأسیس شد.
ادیب نیشابوری، شعر و شعرا:
او موقع تحصیل در نیشابور با دیوان قاآنی آشنا شد. از این رو، اوایل به سبک او شعر می سرود و گاهی شعرهای او را تضمین میکرد ولی بعد از عزیمت به مشهد و آشنایی با صیدعلی خان درگزی به سبک خراسانی روی آورد و با آثار شاعرانی چون: فردوسی، فرخی سیستانی، منوچهری، عسجدی، مسعود سعد سلمان، آشنا شد و دیگر اشعار قاآنی در نظرش سست آمد. او با اصحاب سراچه که گروهی صوفی منش بودند آشنا و همنشین بود و در همین ارتباط با میرزا حبیب خراسانی عارف و شاعر نامی خراسان آشنا شد و در اشعار هر دو به استقبال یکدیگر می رفتند. ادیب در سرودن اشعار عرفانی از صفای اصفهانی شاعر شوریده حال و منزوی سخت تأثیر پذیرفته بود. ایرج میرزا نیز یکی دیگر از افرادی بود که تا پایان عمر با ادیب معاشرت داشت و ایرج میرزا، به او ارادت زیادی داشت و از او بهره های زیادی برد! او همیشه به سنت های کهن شعر پارسی پای بند بود و شیفته شاعران دوره سامانی و غزنوی بود! از شاعرانی نبود که به حوادث روزگار بی اعتنا باشد! چون در دوران مشروطیت زنده بود از آشفتگی اجتماعی و سیاسی نگران و ناراضی بود. ولی اشعار سیاسی او کم تأثیر و اندک است.
سروده های نیشابوری:
می توان اشعار او را به سه دسته تقسیم کرد:
اخلاق و زندگی:
او زندگی بسیار ساده و برخلاف محیط طلبگی آن روز، وضع ظاهری اش آمیزه ای از سنت های قدیم و جدید بود. با آنکه تنگدست بود ولی از مناعت طبع و عزت نفس بالایی برخوردار بود، درآمد و معاش او فقط مستمری سالانه مدرسه نواب مشهد و مقدار کمی که از ملک ارثی به او میرسید، بود! دعوت هیچ یک از ثروتمندان و خان های خراسان را قبول نمی کرد، در اواخر عمرش جز با صیدعلی خان با کس دیگری مراوده نداشت، در مقابل صاحب منصبان، و بزرگان اصلا سر تعظیم فرود نیاورد. مدح کسی را نمی گفت و قصیده اش درباره ستایش مظفرالدین شاه، به سبب افتتاح مجلس شورای ملی بود. هر پیشنهادی را برای ریاست رد می کرد حتی تدریس در آستان قدس رضوی که درآمد قابل توجهی داشت. زندگی او در درس و بحث خلاصه می شد. تنها یکبار در اواخر عمرش به زادگاه خود و سفری به کاشمر و اطراف تربت حیدریه کرد. تفریح و گردش او فقط در باغهای اطراف مشهد بود که بیشتر آن، به بحث های ادبی می گذشت و گاهی هم در پایان هفته به منزل دوستانش چون ایرج میرزا و میرزاقهرمان (شکسته) می رفت. او دو ماه و اندی بعد از فوت ایرج میرزا، در سال 1344 هـ ق در سن 63 سالگی از دنیا رفت و در یکی از رواق های حرم امام رضا علیه السلام به خاک سپرده شد!
آثار:
از ادیب نیشابوری به جهت ضعف بینائی، آثار کمی بر جای مانده است:
دیوان کاملی از او در دست نیست. به گفته اشراق یکی از شاگردان او اشعار او که بالغ بر 6000 بیت گردآوری شده ولی مفقود است، عباس زرین قلم خراسانی، بخشی از اشعار ادیب را با عنوان «لآلی مکنون» در سال 1333 شمسی در مشهد منتشر ساخت که حدود هزار بیت از اشعار پارسی ادیب و تنها دو بیت از اشعار عربی او را در بر می گیرد. آخرین تصحیح انتقادی از دیوان همراه با زندگی نامه ادیب به کوشش جلالی پندری به چاپ رسیده که با کوشش زیاد در مأخذ، ادبیات دیوان به 1189، می رسد.
شاگردان
در كنار تدريس شاگردان زيادي را پرورش و تربيت نمود كه برخي از آنها عبارتند از:
آرا و گرايشهاي خاص
عبدالجواد اديب نيشابوري ضمن كسب علوم ديني، به تدريج بر دانسته هاي ادبي و تاريخي خود افزود. او همچنين نظريات ملاصدرا را مي پسنديد و در نجوم و جبر و مقابله و حساب و هندسه تسلط كامل داشت. اما بدون ترديد تخصص او در علوم ادب بود. او تمام قاموس و برهان قاطع را در حفظ نموده و افزون بر دوازده هزار بيت از اشعار عرب جاهلي را به خاطر سپرده بود.
عبدالجواد اديب نيشابوري در شصت و سومين سال زندگي خود، صبح جمعه ششم خرداد 1305 - 15 ذيقعده 1344 هجری - درگذشت و در مقبره اي نزديك دارالحفاظ آستان قدس رضوي به خاك سپرده شد.
شیخ نظام الدین بیلندی گنابادی ، پدر شیخ محمد تقی بهلول ،
استاد درس مطول آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
و از علمای معاصر با میرزا موسی فقیه سبزواری در سبزوار
یکی از دانشمندان اخیر گناباد مرحوم شیخ نظام الدین بود وی فرزند مرحوم ملا شیخ زین العابدین بوده که از اشخاص بسیار دانشمند و در فقه حکمت تبحّر کاملی داشته و در زهد و تقوی و ورع نیز به مقام ارجمندی رسیده بود. ابتدا برای تحصیل فقه و اصول به مشهد و سپس برای فرا گرفتن حکمت به سبزوار که مرکز حکیم بزرگوار حاج ملا هادی سبزواری بود و هنوز از شاگردان مکتب او کسانی بودند که روش او را دنبال می نمودند ، عزیمت نمود و پس از تحصیلات در گناباد ازدواج کرده و سپس در سبزوار موطن شد و در آنجا به تدریس علوم دینی و حکمت مشغول گردید. در اواخرعمر به گناباد آمد و در مولد خود توقف کرد و در نوزدهم شوّال یکهزار و سیصد و شصت قمری در بیلند بدرود حیات نمود. فرزند ذکور منحصر بفرد او حاج شیخ محمد تقی معروف به بهلول است که شرح حالش بیان گردید.
تبار شیخ نظام الدین گنابادی
حاج محمد طاهر خزائی جد شیخ نظام الدین که در عربستان زندگی می کرد، در صدد تحقیق راجع به مذهب تشیّع برآمد و پس از تحقیق بسیار به حقانیت شیعه دوازده امامی پی برد و این مذهب را برگزید و چون اهالی منطقه اهل سنّت بودند، راهی ایران شد. ورود وی به ایران با آغاز سلطنت آقامحمدخان مصادف بود. او در ایران اقامت نمود و صاحب فرزندان و نوادگان بسیار شد.[1]
«شیخ نظام الدین» فرزند زین الدین بن ملاصادق بن محمد طاهر خزائی بود. او مجتهد شهر گناباد و سرآمد اهل زمان به شمار می رفت. دروس حوزوی را در گناباد شروع کرد و در همان جا با دختر مرحوم «حاج محمد باقر» نوه عمویش که از نوادگان شیخ محمد طاهر خزائی بود، ازدواج کرد. شیخ نظام بعد از تحصیل در گناباد، چون راه کربلا بسته بود، به مشهد و مدتی بعد به سبزوار رفت و در درس خارج مرحوم «حاج ابراهیم سبزواری» درس حکمت و فلسفه حکیم حاج ملاهادی سبزواری حاضر شد. عموی شیخ بهلول، حکیم متأله «آیت الله حاج شیخ محمد حکیم خراسانی» نیز از علمای بزرگ به شمار می رفت.[2]
وی عالمی فاضل، حکیمی متأله، فیلسوفی ماهر، از اجله حکما و مدرسین اصفهان، صاحب ملکات فاضله در اخلاق و آداب و حسن معاشرت ممتاز و محضرش مجمع ارباب فضل و کمال و خود از شاگردان آخوند ملامحمد کاشی و جهانگیر خان قشقایی بود و در مدرسه صدر تنها زندگی می کرد. جمع زیادی از فضلا و طلاب در خدمتش تلمذ می نمودند. او در تربت متولد شد و از سال 1316هـ ق در اصفهان ساکن گشت.[3]
حکیم خراسانی در سال 1355هـ ق درگذشت و در تکیه ملک نزدیک «آخوند کاشی» به خاک سپرده شد.[4]
پی نوشت ها
[1] اعجوبه عصر، بهلول قرن چهاردهم، سید عباس موسوی مطلق، نشر نجبا، ص 31.
[2] همان ص 32 و 33.
[3] دانشمندان و بزرگان اصفهان، سید مصلح الدین مهدوی، کتابفروشی ثقفی، ص 475.
[4] غلامرضا ریاضی، دانشوران خراسان، نشر کتابفروشی باستان، ص 263
سایت وارثون
سایت حوزه
آخوند ملا ابراهیم نقابشکی ، از علمای معاصر با میرزا موسی ؛
و استاد آیة الله العظمی میرزا حسین فقیه سبزواری در سبزوار
آخوند ملا ابراهیم نقابشکی ، فرزند مرحوم علی اصغر ، از فقیهان و علمای سبزوار می باشد .
وی شرح لمعه و قوانین را به نحو جالب و استادانه تدریس می کرده و از استادان مرحوم آیة الله العظمی فقیه سبزواری و آیة الله حاج میرزا حسن سیادتی و . . . بشمار می رود .
وی در سال 1328 هجری قمری در سبزوار فوت کرد .
منبع :
کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار ، نوشته استاد محمود بیهقی ، صفحه 148
آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری ، از شاگردان ادیب اول ؛
و آیة الله حاج سید محمد جواد و آیة الله حاج سید محمد صادق فقیه سبزواری
از شاگردان ادیب دوم
ادیب اول و ادیب دوم نیشابوری
این دو ادیب نامدار خطه خراسان در طول بیش از یک قرن تدریس خود، تحول شگرفی را در حوزه مشهد مقدس پدید آوردند و شاگردان تأثیرگذار و ممتازی را در مکتب ادبی خود پرورش دادند و با نور علم و دانش خود موجب تقویت و موقعیت برتر این حوزه علمیه شدند که به پاس خدمات خالصانه آن دو استاد فرزانه و ادیب نامدار، نیمنگاهی به حیات تأثیرگذار آنان نموده و با ویژگیهای آن بزرگمردان علم و ادب بهطور اختصار آشنا میشویم: ....
حوزه علمیه خراسان در جوار حرم ملکوتی حضرت ثامنالائمهعلیهالسلام بهعنوان سومین مرکز مهم علمی در جهان تشیع بعداز حوزههای علمی قم و نجفاشرف به شمار میرود که در طول تاریخ خاستگاه علم، فرهنگ و ادب بوده است. صدها و بلکه هزاران شخصیت برجسته و با عظمت را در عرصههای گوناگون علوم اسلامی در دامن پر مهر و عطوفت خود پرورانده که نام و آثار و شرح خدمات علمی، اجتماعی آنان در کتب تراجم و رجال و تاریخ به ثبت رسیده است. با نگاهی گذرا به تاریخ حوزه علمیه خراسان بهخصوص در یک قرن اخیر، میتوان گفت مهمترین ویژگی ممتاز این دانشگاه مذهب جعفری، توانایی، احاطه و تسلط اساتید آن به ادبیات عرب است که بدینوسیله آن حوزه را سرآمد سایر مراکز علمی نموده و جایگاه ممتاز و ویژهای بدان بخشیده است. بیتردید ادبیات عرب یکی از کارآمدترین و مهمترین علوم پایه برای اجتهاد و استنباط احکام دینی است و آموختن آن برای فهم قرآن و احادیث معصومان علیهمالسلام برای طلاب و دانشآموختگان علوم دینی ضروری است و همه مجتهدان و فقیهان و مفسران و اساتید سایر رشتههای علوم اسلامی بدان نیازمندند. خراسان همیشه مهد علم و ادب و هنر بوده است اما در تاریخ معاصر، شهرت و برتری علمی و ترقی دانشآموختگان آن، مرهون دو ادیب نامدار و برجسته یعنی میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول (متوفای 1344ق) و شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری معروف به ادیب دوم (متوفای 1355ش) میباشند. این دو ادیب نامدار خطه خراسان در طول بیش از یک قرن تدریس خود، تحول شگرفی را در حوزه مشهد مقدس پدید آوردند و شاگردان تأثیرگذار و ممتازی را در مکتب ادبی خود پرورش دادند و با نور علم و دانش خود موجب تقویت و موقعیت برتر این حوزه علمیه شدند که به پاس خدمات خالصانه آن دو استاد فرزانه و ادیب نامدار، نیمنگاهی به حیات تأثیرگذار آنان نموده و با ویژگیهای آن بزرگمردان علم و ادب بهطور اختصار آشنا میشویم:
▪ ادیب اول
میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول در سال 1281 قمری و در عصر حکومت ناصری در روستای بیژنگرد از توابع نیشابور پای به عرصه حیات گذاشت. پدرش ملاحسین مردی متدین و مأنوس با قرآن کریم و ادعیه بود که علاوه بر کشاورزی در کار خرید و فروش و تجارت اشتغال داشت. میرزا عبدالجواد چهار ساله بود که بر اثر بیماری آبله نابینا گردید بهطوری که چشم راست وی بهطور کلی نابینا شد و چشم چپ وی پس از معالجه بسیار اندکی بینایی اندکی یافت و به گفته خودش فقط از روشنایی ربع چشم بهرهمند بود. بههمین دلیل پدرش او را به مکتب نفرستاد از بیم آنکه مبادا آسیب بیشتری به چشم تنها فرزند دلبندش وارد شود و همان اندک بینایی چشم فرزندش از بین برود. میرزا عبدالجواد در کودکی دارای هوش و استعداد سرشار و حافظه قوی بود بهطوری که نقل میکنند او در شبی از شبهای ماه مبارک رمضان که پدرش دعای سحر را میخواند او گوش فرا داد و آن را حفظ کرد تا اینکه در شبی از آن شبها پدرش در اثر خوابآلودگی دعا را اشتباه خواند که میرزا عبدالجواد فوری پدر را متوجه اشتباهش کرد که این موضوع موجب مسرت و خوشحالی پدر گردید و راضی شد فرزند شش ساله خود را به مکتبخانه بفرستد. میرزا بر اثر اتکال به این هوش سرشار مراحل خواندن و نوشتن را به سرعت طی کرد و آنگاه به نیشابور رفت تا مقدمات علوم دینی را بیاموزد.
قدرت حافظه ادیب اول بهگونهای بود که اغلب کتب متداول درسی آن زمان را بدون حضور در محضر استاد و فقط از راه مطالعه فراگرفته بود. وی در اینباره گفته است: روزی در نیشابور در درس حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب المنطق تفتازانی بودم که استاد در مسئله، نقیض عام و خاص مطلق را نتوانست به من تفهیم کند، با خود گفتم که این علم را علم عقلی گویند، من در این مسئله فکر میکنم اگر آن را فهمیدم آن وقت به ادامه تحصیل علم همت میبندم! و رفتم و بعداز اندک فکری مسئله مذکور را حل کردم و بعداز آن دیگر در درس آن مدرس نرفتم و تمام کتاب را با مطالعه به اتمام رساندم.
ادیب اول بعداز اتمام دروس مقدماتی در سن 16 سالگی وارد مشهد مقدس گردید و به تکمیل معلومات خویش پرداخت و نیز همزمان، به تدریس سطوح پایینتر همت گماشت. وی گرچه در ادبیات عرب و علم معانی و بیان تبحر و تخصص ویژه داشت و همه عمر شریف خود را صرف تدریس کتب و متون ادبی حوزه علمیه کرد اما از سایر علوم اسلامی همانند فقه، اصول، کلام، ریاضی، طب و... بهره وافی داشت. البته از اسامی اساتید وی، در منابع تراجم و رجال اطلاعی به دست نیامده است.
▪ شاگردان
ادیب اول همه همت خود را صرف تدریس و تربیت شاگردان کرد. عمده تدریس وی در مقدمات و ادبیات عربی شامل کتابهای چون: مغنیاللبیب، مطول، سیوطی، شرح جامی، شرح قطر ابنهشام انصاری، نهجالبلاغه، مقامات الحریری، مقامات بدیعی، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه و... بوده و اغلب شاگردان وی نیز در همین رشتههای یاد شده از وی کسب فیض کردهاند.
او در مدرسه علمیه نواب، کرسی تدریس باشکوهی داشت و مشتاقان زیادی از خرمن دانش گسترده وی بهرهمند شدند. برخی تعداد شاگردان آن ادیب نامدار را بالغ بر سیصد تن ذکر کردهاند که در اینجا به نام تعدادی از معاریف آنان بدون ذکر القاب حوزوی و دانشگاهی بسنده میکنیم: میرزا حسین فقیه سبزواری، سیدعبدالاعلی موسوی سبزواری، میرزا احمد مدرس یزدی، محمدتقی ادیب نیشابوری، میرزا علیاکبر نوقانی، محمدرضا نوقانی، محمدکاظم مهدوی دامغانی، محمد کفعمی خراسانی، سیدمهدی طباطبایی قمی، عبدالجواد برسی، میرزا اسحاق آستارایی، محمدحسین فاضل تونی، علی اعتماد الواعظین رشتی، محمدرضا مروجی طبسی، سیدجواد حسینی تنکابنی، محمدعلی مدرس افغانی، محمدباقر محسنی ملایری، محمدتقی ملکالشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر و... .
▪ ویژگیهای علمی و اخلاقی
میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، دارای اوصاف، کمالات و خصال ممتاز و در برخی موارد خصلتهای منحصر به فردی بود. وی همه عمرش را در یکی از حجرههای مدرسه علمیه نواب سپری کرد و با فراغت زایدالوصفی همه عمرش در همان حجره صرف تدریس و تحقیق و مطالعه شد و لحظهای از عمرش را به بطالت نگذراند. با اینکه از بینایی یک چشم محروم بود و از چشم دیگرش فقط ربع روشنایی داشت و مطالعه و کتاب خواندن برایش بینهایت دشوار بود. ولی هرگز دست از مطالعه و خواندن برنداشت. مطالعات و اطلاعات وی منحصر به ادب فارسی و عربی نبود بلکه در حکمت الهی و طبیعی نیز مهارت قابل توجهی داشت و نظرات ملاصدرای شیرازی را در این مقوله میپسندید. در نجوم، هیئت قدیم، حساب، جبر و مقابله، هندسه، طب و فقه و اصول و علم حدیث و رجال و سایر علوم متعارف آن زمان بهره کافی داشت. بیش از 12هزار بیت از اشعار شعرای عرب زمان جاهلیت را در حافظه داشت. حوزه تدریس او هر ساله رونق تازهای داشت و این محصول مطالعات مستمر او بود. سیره تدریس ادیب اول، برخلاف سیره معمول سایر اساتید حوزه بود. اشتیاق وی در تدریس چنان زیاد بود که هیچگاه حتی در روزهای وفیات و اعیاد ائمه معصومینعلیهمالسلام تدریس را ترک نکرد. اما هر وقت در بین درس به اسم یکی از ائمه علیهمالسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میرسید همانطور که نشسته بود کمی خم میشد و تعظیم میکرد. او پیشمطالعه درس فردا را برخود و بر شاگردانش واجب میدانست. این در حالی بود که او بارها متن کتابها را تدریس کرده بود و مسلط بر آن متون ادبی بود اما باز هم مقید بود پیشمطالعه کند. او میگفت: من سی سال است که این متنها را درس دادهام ولی اگر شبی نتوانم متن و شرح و حاشیههای آن را مطالعه کنم درس را تعطیل میکنم. شیوه دیگر تدریس وی که برخلاف روال معمول اساتید حوزهها بود، اینکه کسی در وسط درس حق اشکال و اعتراض نداشت. تنها استادی بود که تدریسش شیوه خطابی داشت و از آغاز تا پایان که سه ساعت بود متکلم وحده بود. هیچ کس حق نداشت کلمهای بپرسد بلکه شاگردان باید سراپا گوش باشند و به درس استاد گوش فرا دهند. او در همین رابطه میگفت. من تمام شرحها را مطالعه میکنم و پاسخ هر سؤالی را که احتمال دارد برای شاگرد پیش آید فراهم میکنم و در درس آنها را بازگو میکنم و میکوشم هیچگونه ابهامی و اشکالی باقی نماند. بنابراین هیچ کس حق اعتراض و اشکال ندارد و آنرا نوعی وقت تلف کردن تلقی میکرد.
بیانی شیوا و شمرده داشت و در پیوند دادن مطالب به یکدیگر مهارت ویژهای داشت. وی در احاطه بر لغت و اشعار عربی و فارسی و نوادر ادبی، بینظیر بود. ادیب، اهل قناعت بود و مناعت طبع داشت. از وجوهات کمتر استفاده میکرد و بیشتر از راه حقالتدریس آستان قدس رضوی و عایدات اندک املاک ارثی روزگار میگذرانید. زندگی نظاممندی داشت. هفتهای یکبار به حرم مطهر رضوی علیهالسلام مشرف میشد. گاهگاهی که هوا مساعد بود برای گردش به باغ ملی میرفت و در محل معینی به درخت چناری تکیه میداد و مشغول صحبت ادبی میشد. تفریحات ادیب منحصربه همین گردشها بود. هیچگاه مسافرت نرفت تا اینکه در اواخر عمر یاد زادگاه در دل او زنده گشت، یاد نیشابور و زادگاهش بیژنگرد. این بود که سری به نیشابور و کاشمر و تربت حیدریه زد و بازگشت. با اینکه فقر و فاقه گریبانگیرش بود، اما به قدری طبع بلندی داشت که هیچ کس جرأت نداشت که به او کمک مالی کند. مناعت طبع و عزت نفس ادیب به اندازهای بود که هیچگاه روی نیاز به احدی نیاورد. به خانه صاحبمنصبان و ثروتمندان نرفت و آنان را به حجره خود راه نمیداد. در طول حیات پربار خود، چهرههای برجستهای را در مکتب خود پروراند و نسبت به رویدادهای سیاسی عصر توجه داشت که بیشتر این جریانهای زندگی را در اشعار خود بازتاب داده است.
ادیب تألیفات فراوانی را در عرصه ادبیات از خویش به یادگار گذاشت که البته، هیچکدام غیر از دیوان شعرش «لآلی مکنون» به زیور طبع آراسته نشد. ادیب بنیانگذار انجمن ادبی در خراسان بود.
ادیب نیشابوری اول در سن 63 سالگی در روز جمعه 15 ذیالقعده 1344 قمری برابر با 6 خرداد 1305 شمسی وفات یافت و پیکرش در دارالسیاده حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
▪ ادیب دوم
شیخ محمدتقی رامُوز بهاوَر معروف به ادیب دوم نیشابور در سال 1315 قمری (1274 شمسی) در خیرآباد از بلوک عشقآباد نیشابور دیده به جهان گشود. پدرش میرزا اسدالله خیاط بود و به اطفال خواندن و نوشتن میآموخت. ادیب در محضر پدر تا 18 سالگی خیاطی آموخت و در سن 18 سالگی به دستور پدر عازم مشهد مقدس شد و در نزد دایی خود شیخ محمد کدکنی که از علما و مدرسان بود، به مدت سه سال دروس مقدماتی را با جدیت کامل فراگرفت و در اواخر سال 1333 قمری وارد حوزه درس میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری (ادیب اول) گردید. ادیب دوم در نزد استادش ادیب اول به شاگردی پرداخت تا خود در این علوم متخصص و صاحبنظر شد. او به استادش بسیار علاقه داشت و از روز اول درسی با وی مأنوس شد. از هنگام تلمذ و شاگردی وی تا پایان عمر استاد حدود هفت سال استفاده علمی برد تا به آنجا که پساز فوت استادش کرسی تدریس ادبیات عرب در وی متعین شد و در حدود نیم قرن به تدریس این علوم پرداخت و تا آنجا مهارت وی اوج گرفت که به ادیب دوم مشهور گردید. ادیب دوم، بهحق مانند ادیب اول سالیان بسیار، اعتبار و موقعیت ممتاز علوم حوزه مشهد را در میان حوزههای شیعه حفظ کرد. شیخ محمد تقی از محضر میرزا عبدالجواد، کمال استفاده را برد و در آموختن ادبیات عرب، ادبیات فارسی، منطق، فلسفه، ریاضیات، تفسیر، حدیث، رجال، فقه، اصول، طب، علوم غریبه و علوم جدید رنجها کشید تا اینکه در این علوم به تبحر بالایی دست یافت. وی در کسب این دانشها بهجز میرزا عبدالجواد، از محضر اساتید و بزرگانی چون؛ آقا میرزا بزرگ حکیم عسکری، شیخ حسن برسی، شیخ اسدالله یزدی، میرزا باقر مدرس رضوی، آقا سیدجعفر شهرستانی، قوامالحکماء، مشیرالاطباء و حکیم فاضل خراسانی بهره برد. ادیب دوم، متون ادبی، منطقی و اصولی از جمله سیوطی، مغنی، شرح مطول، شرح نظام، حاشیه ملاعبدالله، معالم، مقامات الحریری، عروض و قافیه را در مدارس خیرات خال، سلیمانیه، میرزا جعفر، مسجد ترکها، مسجد گوهرشاد و در سال 1325 شمسی چند ماهی در آموزش و پرورش تدریس میکرد. در سال 1341 شمسی با پیشنهاد سیدجلالالدین تهرانی که شاگرد ادیب اول و استاندار خراسان و نایبالتولیه وقت آستان قدس رضوی بود، عنوان مدرس آستان قدس رضوی را پذیرفت و به مدت هفت سال در آرامگاه شیخ بهایی به تدریس پرداخت و در زمستان سال 1348 شمسی پایش آسیب دید و از آن پس تا پایان عمر در منزل خود تدریس نمود.
▪ شاگردان
ادیب دوم با بیش از نیمقرن تدریس در خراسان موفق شد شاگردان زیادی را در مکتب علمی خویش پرورش دهد. غالب فضلایی که در این نیمقرن تحصیلات خود را در مشهد مقدس گذرانیدهاند، فیض شاگردی او را درک کردهاند، نام برخی از شاگردان وی عبارتند از؛ حضرات آیات و حججاسلام و آقایان؛ سیدعلی سیستانی، حسین وحید خراسانی، اسماعیل صالحی مازندرانی، سیدمحمد مجتهد سیستانی، سیدجعفر سیدان، محمدرضا حکیمی، کاظم مدیر شانهچی، حبیبالله مهماننواز، محمد حکیمی، علی حکیمی، سیدعباس سیدان، عباس واعظ طبسی، سیدمحمد خامنهای، علیرضا غروی اصفهانی، علیاکبر الهی خراسانی، سیدجواد مصطفوی، محمدجعفر جعفری لنگرودی، اسماعیل فردوسیپور، پروفسور عبدالجواد فلاطوری، مرتضی علمالهدی، جعفر زاهدی، محمدرضا مهدوی دامغانی، عبدالحسین رضایی، شعبان نخستین رودسری، سیدمحمدرضا سعیدی خراسانی و... .
▪ ویژگیهای روحی و اخلاقی ادیب دوم
ادیب دوم بسیاری از خصوصیات و خصال را از استادش به ارث برده بود. ادیب انسانی آزاده بود. مناعت طبع داشت. از تملق و ریا دوری میجست. به امور دنیوی، مقامات و شخصیتها بیاعتنا بود. به اهلبیت علیهمالسلام بهویژه حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و حضرت صدیقه کبری سلاماللهعلیها ارادت ویژه داشت و هنگام بردن نام مقدس آنان اشکش جاری میشد. هنگام تدریس روی زمین مینشست. یک دستمال تمیز جلویش بود و هر وقت اسم مبارک حضرت فاطمه زهراسلاماللهعلیها را میبرد اشکش جاری میشد و با آن دستمال اشکهایش را پاک میکرد. اشعاری هم در مظلومیت صدیقه طاهره سلاماللهعلیها سروده است. ادیب دوم به امام راحل خیلی ارادت داشت. اصلاً وجوهات قبول نمیکرد. ماهی سه تومان از طلبهها شهریه میگرفت و مطول درس میداد. برای سیوطی هم ماهی دو تومان میگرفت. خودش میگفت: من در وجوهات احتیاط میکنم و وجوهات قبول نمیکنم چون تدریس من ادبیات است. در تدریس منظم بود. روحیه شاگردپروری داشت. او هیچ روزی درس را تعطیل نکرد حتی در تابستان هم درسش دایر بود. در طول سال بهجز جمعهها فقط سه روز تعطیل بود، عاشورا، 21 رمضان روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و روز اول عید نوروز. بقیه سال را درس میداد. درس ایشان همتنها تدریس ادبیات و منطق نبود بلکه در اخلاقیات هم خیلی مقید بود. درس ایشان سنگین بود. چون درسش همه چیز داشت تنها مطلب کتاب را نمیگفت. ایشان به تناسب از تاریخ و طب و اصول و فلسفه میگفت. درس مطول ایشان دو و نیم ساعت طول میکشید. لذا بعضیها طاقت نمیآوردند و نمیتوانستند هضم کنند.
خوشبیان بود. کلمات را بسیار شمرده و صحیح تلفظ میکرد. او شاگردان ممتازی را تربیت کرد و تحویل حوزههای علمیه داد. اول هر ماه از طلاب ثبتنام میکرد و شهریهای مقرر میکرد و بهوسیله همان شهریه نیز امرار معاش میکرد.
▪ آثار علمی
از شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری دوم آثار قلمی و ادبی به یادگار مانده است که عبارتند از؛
گوهر تابنده، آییننامه، ستایشنامه، طریقتنامه، حدیث جان و جانان، رساله یعقوبیه، مجمع راز، فیروز جاوید، آسایشنامه، تاریخ ادبیات عرب، تاریخ ادبیات ایران، تابش جان و بینش روان، البدایة والنهایه، گوهر مراد، رساله قافیه و آرایش سخن.
ادیب دوم در 20 ذیالحجه 1396 قمری برابر با 21 آذر 1355 شمسی، در سن 81 سالگی در حالتی که ذکر شریف «یا علی» بر زبان داشت به رحمت ایزدی پیوست و در زاویه غربی صحن عتیق حرم مطهر امام رضا علیهالسلام به خاک سپرده شد.
▪ منابع
یادنامه ادیب نیشابوری، دکتر مهدی محقق؛
کتاب سخنوران نامی ایران، تألیف محمد اسحاق؛
گنجینه دانشمندان، تألیف محمد شریف رازی؛
مراةالحجة، تألیف حجت هاشمی خراسانی؛
مشاهیر مدفون در حرم رضوی، غلامرضا جلالی.
تهیه و تدوین: محمدتقی ادهمنژاد
نگاهی متفاوت به نقش حاج آقا حسین قمی در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران
مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری ، از شاگردان ادیب نیشابوری ،
عبدالجواد ( ادیب اول )
ادیب اول
میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری معروف به ادیب اول در سال 1281 قمری و در عصر حکومت ناصری در روستای بیژنگرد از توابع نیشابور پای به عرصه حیات گذاشت. پدرش ملاحسین مردی متدین و مأنوس با قرآن کریم و ادعیه بود که علاوه بر کشاورزی در کار خرید و فروش و تجارت اشتغال داشت. میرزا عبدالجواد چهار ساله بود که بر اثر بیماری آبله نابینا گردید بهطوری که چشم راست وی به طور کلی نابینا شد و چشم چپ وی پس از معالجه بسیار اندکی بینایی اندکی یافت و به گفته خودش فقط از روشنایی ربع چشم بهره مند بود. به همین دلیل پدرش او را به مکتب نفرستاد از بیم آنکه مبادا آسیب بیشتری به چشم تنها فرزند دلبندش وارد شود و همان اندک بینایی چشم فرزندش از بین برود. میرزا عبدالجواد در کودکی دارای هوش و استعداد سرشار و حافظه قوی بود به طوری که نقل میکنند او در شبی از شبهای ماه مبارک رمضان که پدرش دعای سحر را میخواند او گوش فرا داد و آن را حفظ کرد تا اینکه در شبی از آن شبها پدرش در اثر خواب آلودگی دعا را اشتباه خواند که میرزا عبدالجواد فوری پدر را متوجه اشتباهش کرد که این موضوع موجب مسرت و خوشحالی پدر گردید و راضی شد فرزند شش ساله خود را به مکتبخانه بفرستد. میرزا بر اثر اتکال به این هوش سرشار مراحل خواندن و نوشتن را به سرعت طی کرد و آنگاه به نیشابور رفت تا مقدمات علوم دینی را بیاموزد.
قدرت حافظه ادیب اول به گونه ای بود که اغلب کتب متداول درسی آن زمان را بدون حضور در محضر استاد و فقط از راه مطالعه فراگرفته بود. وی در اینباره گفته است: روزی در نیشابور در درس حاشیه ملاعبدالله بر تهذیب المنطق تفتازانی بودم که استاد در مسئله، نقیض عام و خاص مطلق را نتوانست به من تفهیم کند، با خود گفتم که این علم را علم عقلی گویند، من در این مسئله فکر میکنم اگر آن را فهمیدم آن وقت به ادامه تحصیل علم همت می بندم! و رفتم و بعداز اندک فکری مسئله مذکور را حل کردم و بعداز آن دیگر در درس آن مدرس نرفتم و تمام کتاب را با مطالعه به اتمام رساندم.
ادیب اول بعداز اتمام دروس مقدماتی در سن 16 سالگی وارد مشهد مقدس گردید و به تکمیل معلومات خویش پرداخت و نیز همزمان، به تدریس سطوح پایینتر همت گماشت. وی گرچه در ادبیات عرب و علم معانی و بیان تبحر و تخصص ویژه داشت و همه عمر شریف خود را صرف تدریس کتب و متون ادبی حوزه علمیه کرد اما از سایر علوم اسلامی همانند فقه، اصول، کلام، ریاضی، طب و... بهره وافی داشت. البته از اسامی اساتید وی، در منابع تراجم و رجال اطلاعی به دست نیامده است.
▪ شاگردان
ادیب اول همه همت خود را صرف تدریس و تربیت شاگردان کرد. عمده تدریس وی در مقدمات و ادبیات عربی شامل کتابهای چون: مغنی اللبیب، مطول، سیوطی، شرح جامی، شرح قطر ابن هشام انصاری، نهج البلاغه، مقامات الحریری، مقامات بدیعی، حاشیه ملاعبدالله، شمسیه و... بوده و اغلب شاگردان وی نیز در همین رشته های یاد شده از وی کسب فیض کرده اند.
او در مدرسه علمیه نواب، کرسی تدریس باشکوهی داشت و مشتاقان زیادی از خرمن دانش گسترده وی بهرهمند شدند. برخی تعداد شاگردان آن ادیب نامدار را بالغ بر سیصد تن ذکر کردهاند که در اینجا به نام تعدادی از معاریف آنان بدون ذکر القاب حوزوی و دانشگاهی بسنده میکنیم: میرزا حسین فقیه سبزواری، سیدعبدالاعلی موسوی سبزواری، میرزا احمد مدرس یزدی، محمدتقی ادیب نیشابوری، میرزا علیاکبر نوقانی، محمدرضا نوقانی، محمدکاظم مهدوی دامغانی، محمد کفعمی خراسانی، سیدمهدی طباطبایی قمی، عبدالجواد برسی، میرزا اسحاق آستارایی، محمدحسین فاضل تونی، علی اعتماد الواعظین رشتی، محمدرضا مروجی طبسی، سیدجواد حسینی تنکابنی، محمدعلی مدرس افغانی، محمدباقر محسنی ملایری، محمدتقی ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر و... .
▪ ویژگی های علمی و اخلاقی
میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری، دارای اوصاف، کمالات و خصال ممتاز و در برخی موارد خصلتهای منحصر به فردی بود. وی همه عمرش را در یکی از حجره های مدرسه علمیه نواب سپری کرد و با فراغت زایدالوصفی همه عمرش در همان حجره صرف تدریس و تحقیق و مطالعه شد و لحظه ای از عمرش را به بطالت نگذراند. با اینکه از بینایی یک چشم محروم بود و از چشم دیگرش فقط ربع روشنایی داشت و مطالعه و کتاب خواندن برایش بینهایت دشوار بود. ولی هرگز دست از مطالعه و خواندن برنداشت. مطالعات و اطلاعات وی منحصر به ادب فارسی و عربی نبود بلکه در حکمت الهی و طبیعی نیز مهارت قابل توجهی داشت و نظرات ملاصدرای شیرازی را در این مقوله می پسندید. در نجوم، هیئت قدیم، حساب، جبر و مقابله، هندسه، طب و فقه و اصول و علم حدیث و رجال و سایر علوم متعارف آن زمان بهره کافی داشت. بیش از 12هزار بیت از اشعار شعرای عرب زمان جاهلیت را در حافظه داشت. حوزه تدریس او هر ساله رونق تازهای داشت و این محصول مطالعات مستمر او بود. سیره تدریس ادیب اول، برخلاف سیره معمول سایر اساتید حوزه بود. اشتیاق وی در تدریس چنان زیاد بود که هیچگاه حتی در روزهای وفیات و اعیاد ائمه معصومین علیهمالسلام تدریس را ترک نکرد. اما هر وقت در بین درس به اسم یکی از ائمه علیهمالسلام و پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم می رسید همانطور که نشسته بود کمی خم می شد و تعظیم می کرد. او پیش مطالعه درس فردا را برخود و بر شاگردانش واجب میدانست. این در حالی بود که او بارها متن کتابها را تدریس کرده بود و مسلط بر آن متون ادبی بود اما باز هم مقید بود پیش مطالعه کند. او می گفت: من سی سال است که این متنها را درس داده ام ولی اگر شبی نتوانم متن و شرح و حاشیه های آن را مطالعه کنم درس را تعطیل میکنم. شیوه دیگر تدریس وی که برخلاف روال معمول اساتید حوزهها بود، اینکه کسی در وسط درس حق اشکال و اعتراض نداشت. تنها استادی بود که تدریسش شیوه خطابی داشت و از آغاز تا پایان که سه ساعت بود متکلم وحده بود. هیچ کس حق نداشت کلمهای بپرسد بلکه شاگردان باید سراپا گوش باشند و به درس استاد گوش فرا دهند. او در همین رابطه می گفت. من تمام شرحها را مطالعه میکنم و پاسخ هر سؤالی را که احتمال دارد برای شاگرد پیش آید فراهم میکنم و در درس آنها را بازگو میکنم و میکوشم هیچگونه ابهامی و اشکالی باقی نماند. بنابراین هیچ کس حق اعتراض و اشکال ندارد و آنرا نوعی وقت تلف کردن تلقی میکرد.
بیانی شیوا و شمرده داشت و در پیوند دادن مطالب به یکدیگر مهارت ویژهای داشت. وی در احاطه بر لغت و اشعار عربی و فارسی و نوادر ادبی، بینظیر بود. ادیب، اهل قناعت بود و مناعت طبع داشت. از وجوهات کمتر استفاده میکرد و بیشتر از راه حقالتدریس آستان قدس رضوی و عایدات اندک املاک ارثی روزگار میگذرانید. زندگی نظاممندی داشت. هفتهای یکبار به حرم مطهر رضوی علیهالسلام مشرف می شد. گاهگاهی که هوا مساعد بود برای گردش به باغ ملی می رفت و در محل معینی به درخت چناری تکیه میداد و مشغول صحبت ادبی میشد. تفریحات ادیب منحصربه همین گردشها بود. هیچگاه مسافرت نرفت تا اینکه در اواخر عمر یاد زادگاه در دل او زنده گشت، یاد نیشابور و زادگاهش بیژنگرد. این بود که سری به نیشابور و کاشمر و تربت حیدریه زد و بازگشت. با اینکه فقر و فاقه گریبان گیرش بود، اما به قدری طبع بلندی داشت که هیچ کس جرأت نداشت که به او کمک مالی کند. مناعت طبع و عزت نفس ادیب به اندازهای بود که هیچگاه روی نیاز به احدی نیاورد. به خانه صاحبمنصبان و ثروتمندان نرفت و آنان را به حجره خود راه نمیداد. در طول حیات پربار خود، چهره های برجسته ای را در مکتب خود پروراند و نسبت به رویدادهای سیاسی عصر توجه داشت که بیشتر این جریانهای زندگی را در اشعار خود بازتاب داده است.
ادیب تألیفات فراوانی را در عرصه ادبیات از خویش به یادگار گذاشت که البته، هیچکدام غیر از دیوان شعرش «لآلی مکنون» به زیور طبع آراسته نشد. ادیب بنیانگذار انجمن ادبی در خراسان بود.
ادیب نیشابوری اول در سن 63 سالگی در روز جمعه 15 ذیالقعده 1344 قمری برابر با 6 خرداد 1305 شمسی وفات یافت و پیکرش در دارالسیاده حرم مطهر رضوی به خاک سپرده شد.
http://hawzahnews.com/detail/News/425742
(1265 - 1345قمری)
نویسنده: محمدتقی ادهم نژاد
حاج سیّد محمد حسینی فیروزآبادی یزدی نجفی یکی از بزرگان علما و فقهای دوران معاصر در سال 1265 قمری در بیت علم و تقوا و سیادت و فضیلت و دیده به جهان هستی گشود.
محلّ تولد این روحانی پارسا فیروزآباد واقع در بیست کیلومتری جاده ی یزد به تهران واقع شده است. این عالم جلیل القدر خود موجب شهرت زادگاهش شده است.
آیت الله سیّد محمد فرزند سیّد محمدباقر فرزند سیّد حسین فیروزآبادی یزدی از سادات جلیل القدر حسینی است که نسب شریف ایشان به چهارمین پیشوای شیعیان سیّدالساجدین امام زین العابدین علی بن الحسین، علیه السلام، می رسد.
سیّد محمد حسینی پس از رشد و پرورش به یزد آمد و در مدارس علوم دینی یزد به تحصیل علوم الهی پرداخت. وی مقدمات و سطح را در نزد آیت الله سیّد یحیی یزدی فرا گرفت. آیت الله سیّد یحیی واعظ یزدی از بزرگان علمی یزد و از مدّرسان نامدار و نیز از واعظان و خطیبان با فضیلت شهرستان یزد بود. وی به همراه آیات سیّد میرعلی مدرسی بزرگ و آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، ریاست حوزه ی علمیه یزد را بر عهده داشتند.
وی پس از اتمام سطوح دروس حوزوی در یزد، جهت کسب مدارج علمی و اجتهاد به مراکز علمی مهاجرت کرد.
وی ابتدا به حوزه ی علمیه ی کربلای معلّی سفر کرد و در آن جا از درس پرفایده ی فقیه پارسا و کهن سال مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدحسین فاضل اردکانی (متوفای 1302 قمری) بهره ها برد.
برخی از بزرگان و شاگردان درس مرحوم فاضل اردکانی معتقد بودند که موقعیت علمی وی از شیخ انصاری ممتازتر و والاتر است.
در واقع فاضل اردکانی از مجتهدان طراز اول اوائل سده ی چهاردهم زمان ناصرالدین شاه بود. بسیاری از مجتهدان معاصر همانند شیخ عبدالکریم حائری و میرزای نایینی و...از درس ایشان کسب فیض کرده اند. هر چند حوزه ی علمیه ی کربلا پیشینه ی طولانی در تاریخ تشیع دارد و نیز در مقاطع خاصی از تاریخ از لحاظ تولید علم نقش مهم و اثر گذاری داشته و نیز همواره مهد علم و علما بوده است، اما فاضل اردکانی بعد از اتمام تحصیلات، شهر کربلا را برای اقامت برگزید و به تدریس پرداخت. او آن چنان در فقه و اصول مشهور شد که سیل طلاب و مشتاقان علم به سوی کربلا و حوزه ی درسی ایشان روانه شدند. او تا پایان عمر خویش در کربلا به سر برد و به تربیت شاگردان و مجتهدان بسیاری موفق گردید.[1]
بازار دانش که در روزگار فاضل اردکانی در کربلا پر رونق بود، با رحلت این عالم جلیل القدر کم کم بی فروغ گردید. سیّد محمد حسینی که نام و آوازه ی درسی میرزا محمدحسن شیرازی و عظمت حوزه ی تدریس او را شنیده بود. این بار عزم خویش را جزم کرد و برای تکمیل معلومات رهسپار سامرا گردید و در جوار حرمین امامین عسکریین، علیهما السلام، رحل اقامت افکند و از محضر گرم میرزای شیرازی بهره ها برد و از دانش بیکران آن زعیم فرزانه خوشه ها بچیند. آیت الله سیّد محمد حسینی تا پایان حیات استادش در سال 1312 قمری از محضرش کسب علم کرد. و توانست مبانی علمی خود را استوار سازد.[2]
ایشان بعد از رحلت میرزای شیرازی در سال 1312 قمری سامرا را ترک کرد و در جوار بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین، علیه السلام، رحل اقامت افکند و ضمن بهره گیری از فضای معنوی نجف اشرف از محضر عالمان و فقیهان برجسته ی این حوزه ی بزرگ استفاده کرد. وی ابتدا در درس پرفایده ی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی شرکت جست.
آیت الله فیروزآبادی تا زمان واقعه ی مشروطه از محضر آخوند خراسانی بهره برد. سرانجام در شمار شاگردان سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (صاحب کتاب ارزشمند و نفیس العروة الوثقی) در آمد و مدارج عالی اجتهاد را طی کرد و نیز از مدرسان والا مقام حوزه ی نجف گردید.
یکی از اتفاقات مهم در ایام تحصیلی مرحوم آیت الله فیروزآبادی ، واقعه ی نهضت مشروطیت بود. در سال 1324 قمری انقلاب مشروطه در ایران به پیروزی رسید. نخستین مجلس شورای ملی ایران، تأسیس شد و برای کاستن قدرت و اختیارات دربار و شاه و حل مشکلات سیاسی و اقتصادی و آموزشی و فرهنگی کشور، قوانینی در مجلس شورای ملی تدوین گردید. مراجع تقلید نجف اشرف همانند آیات آخوند خراسانی و ملّا عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی و به دنبال آنان، چهر ه های برجسته ی علمی و مذهبی شهرستان های، از پشتیبان مشروطیت بودند. همراهی و همکاری و حضور جدی عالمان طراز اول، پای مردم مسلمان را برای کوتاه کردن دست های استبداد به خیابان ها کشانید و می رفت که ملت مسلمان ایران برای همیشه از یوغ و سلطه استعمارگران و ایادی مزدور آنان رهایی یابند، اما استعمارگران غرب زده و روشنفکر خود فروخته و مزدور اجانب برای ناکام ساختن اهداف والای انقلاب، دست به نیرنگ زدند و با تغییر اوضاع به مخالفت با اسلام و علما برآمدند.
آیات عظام آخوند و سیّد یزدی ـ که هر دو، از اساتید برجسته ی مرحوم فیروزآبادی به شمار می رفتند، ـ نیز در جریان فعالیت های مشروطیت نقش اساسی داشتند، منتهی با این تفاوت که وقتی سیّد یزدی عملکرد خائنانه ی روشنفکران غرب زده و برخی نمایندگان مجلس و مخالفت آنان را با مذهب مشاهده کرد، خواستار مشروطه ی مشروعه شدند. در صدد مقابله با آنان برآمدند.
برخی از بزرگان علما همانند شیخ فضل الله نوری، هوادار این جریان بودند که شرح این مبارزات در کتب تاریخی آمده است. حضرت امام خمینی، قدس سره، درباره ی مجاهدت علمای اسلام و خنثی کردن ترفند برخی از نویسندگان ناآگاه مبنی بر تفرقه بین رهبران مشروطه می فرماید:
«علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند. قوانین جعل کردند: قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است به نفع اسلام است، قوانین اسلام است. این آزادی را با خون های خودشان، با زجرهایی که دیدند و کشیدند...گرفتند. در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند. اصل مشروطیت، اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت....لکن دنباله اش گرفته نشد. مردم بی طرف شدند. روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمّال قدرت های خارجی، خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که این ها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات.
گویندگان و نویسندگان آنان کوشش کردند به این که روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنانی که به قول آنان می توانند....یعنی فرنگ رفته ها و غرب زده ها و شرق زده ها کردند. آن چه کردند! یعنی اسم مشروطه بود [و] واقعیت[ی] استبداد [بود]. آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان های سابق[بود].[3]
آیت الله سیّد محمد فیروزآبادی از همان ابتدای تحصیل به تدریس سطوح پایین تر اشتغال ورزید، خصوصاً بعد از رحلت آیات سیّد محمد کاظم یزدی و شریعت اصفهانی. وی یکی از مهم ترین کرسی تدریس را در نجف اشرف بر عهده داشت و بسیاری از بزرگان به افتخار شاگردی این مجتهد عالی مقام رسیدند و از انفاس قدسی او بهره مند گشتند و از خرمن خلوص و دانش او خوشه چین و از دریای بی کران علوم او دانش، اندوزی کردند. ما از باب تیمّن و تبرک، با نام برخی از آن بزرگ مردان به این مقاله زینت می بخشیم:
1ـ آیت الله سیّد محمد حجت کوه کمره ای (متوفای 1372 قمری)[4]
2 ـ حاج شیخ احمد علومی یزدی (متوفای 1393 قمری)
وی در سال 1319 قمری در یزد متولد شد و در نجف از محضر بزرگان از قبیل آیات نایینی و اصفهانی و فیروزآبادی بهره ها برد و به درجه ی اجتهاد رسید. آن گاه به ایران مراجعت کرد. مدتی را در قم و سپس در یزد به تدریس پرداخت. و سرپرستی حوزهی علمیهی یزد و امام جماعت مسجد امیرچخماق را عهده دار گردید.
وی که طبعی روان داشت، اشعاری می سرود. حواشی بر کتب رسائل و کفایه و مکاسب دارند. سرانجام در سال 1393 قمری به رحمت ایزدی پیوست.[5]
3 ـ حاج شیخ جلال الدین علومی (1325 ـ 1386 قمری)
وی برادر حاج شیخ احمد علومی و از علما و دانشمندان یزد و از شاگردان آیات عظام نجف، خصوصاً سید محمد حسینی فیروزآبادی ، بهره ها بردند و در مراجعت به یزد، منشأ خدمات دینی شدند.[6]
4 ـ آیت الله آقا شیخ ابوالقاسم اصفهانی (متوفای 1384 قمری)
وی فرزند عبدالرزاق اصفهانی از علما و بزرگان حوزه ی مبارک قم بود که به سال 1304 قمری در اصفهان متولد شد. او در نوجوانی مدتی را در تجارت خانه ای اشتغال به کار داشت و از سال 1320 قمری موفق به تحصیل علوم الهی گشت. مقدمات و سطوح و حکمت و ریاضیات و سائر دروس متداول عصر را در نزد فرزانگان نامدار اصفهان، مانند میرزا ابوالقاسم زفره ای، شیخ علی یزدی، سید محمد صادق خاتون آبادی، سید مهدی درچه ای، سید محمدباقر درچه ای، ملا عبدالکریم گزی، ملا محمد کاشی، ملا طاهر اصفهانی به خوبی فرا گرفت.
در سال 1325 قمری وارد حوزه نجف اشرف گردید و دروس خارج فقه و اصول را در از آیات عظام آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، سید محمد فیروزآبادی ، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمود اهری، شیخ ابراهیم اردبیلی،... استفاده کرد.
در سال 1341 قمری به حوزه ی مبارک قم مهاجرت کرد و از محضر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید و خود نیز به تدریس پرداخت.
از آثار علمی او می توان به حاشیه بر کفایۀ الاصول اشاره کرد.
وی در 6 شوال 1384 قمری دار فانی را وداع گفت و در قبرستان شیخان قم مدفون گردید.[7]
5 ـ شیخ حسن فرزند آیت الله شیخ حسین حرم پناهی قمی (متوفای 1347 قمری)
این عالم بزرگوار در سال 1280 قمری در قم متولد شد و تحصیلات را در تهران نزد آیت الله ملا علی کنی و در سامرا نزد میرزای بزرگ شیرازیو در نجف نزد آیات آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، سید محمد فیروزآبادی به پایان رسانید و به قم مراجعت کرد و مشغول خدمات دینی و اقامه ی جماعت و حل و فصل امور و رسیدگی به کارها گردید.
وی علّامه ی ذوفنون بود و ریاست تامّه و نفوذ کلمه داشت. در سال 1347 قمری رحلت کرد و در سرزمین قم به خاک رفت.[8]
6 ـ آیت الله میرزا مهدی آشتیانی (متوفای 1372 قمری)
این حکیم فرزانه در تهران زاده شد و معلومات خود را در تهران و عتبات عالیات، خصوصاً نزد آخوند خراسانی و سید محمد فیروزآبادی و...تکمیل کرد و سالیان متمادی در اصفهان، قم، تهران، مشهد به تدریس پرداخت. جمعی از نخبگان علمی معاصر از شاگردان آن بزرگوار به شمار می رفتند. تألیفات زیادی از وی باقی مانده است. با دانشمندان کشورهای مختلف بحث های علمی و فکری داشت. این حکیم و فیلسوف عالی قدر در سال 1372 قمری در دار بقاء، مأوا گزید.[9]
7 ـ شیخ علی اصغر تویسرکانی همدانی (متوفای 1377 قمری)
وی عالمی جلیل و فقیه و فیلسوف نامدار و ادیبی ماهر بود که به مدت دوازده سال از محضر آیات سید محمد فیروزآبادی و شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید. بعد از مراجعت به ایران، در زادگاهش تویسرکان مشغول خدمات دینی شد.[10]
8 ـ آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجانی (متوفای 1403 قمری)
وی عالمی پرتلاش بود. به سال 1317 قمری در لاهیجان متولد شد. و معلومات خود را در نزد جمعی از فرزانگان نجف اشرف همانند آیات فیروزآبادی ، شیخ عبدالحسین رشتی، نایینی،... تکمیل کرد. وی بیش از هشتاد جلد کتاب از خود به یادگار گذاشت. مهم ترین آن ها، تفسیر القرآن الکریم، جغرافیای گیلان، رجال دو هزار ساله ی گیلان،... به چاپ رسیده است.
وی در سال 1403 قمری درگذشت و در حسینیه ی جامع لاهیجان مدفون گردید.[11]
9 ـ حاج شیخ محمدرضا جرقویی اصفهانی (متوفای 1393 قمری)
وی عالمی جلیل که بعد از تکمیل معلومات در اصفهان، منشأ خدمات دینی و حل و فصل امور مردم گردید.[12]
10 ـ سید فخرالدین فیض دزفولی (متوفای 1394 قمری)
وی در 23 جمادی الاولی 1311 قمری در خاندان جلیل القدر علم و سیادت در دزفول متولد شد. مقدمات علوم الهی را نزد فرزانگان آن سامان بویژه نزد پسر عموی خود آیت الله سید ابوالقاسم موسوی دزفولی فرا گرفت. آن گاه جهت تکمیل معلومات، رهسپار نجف اشرف گردید و نزد بزرگان نامداری مانند مرحوم میرزا محمدحسین نایینی، شیخ ضیاء الدین عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی زانوی علم بر زمین زد.
با دریافت اجازه ی اجتهاد به دزفول مراجعت کردند و منشأ آثار و خدمات فراوانی گردید.
این عالم جلیل القدر با چندین نفر از عالمان ربانی که صاحب مقامات معنوی بودند، مانند آیات شیخ حسین وحید آستانه ای (صاحب مدرسه ی علمیه در آستانه ی اشرفیه) سید حسین ظهیرالاسلام دزفولی، شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی روابط معنوی داشتند. وی علاوه بر مقامات علمی، اطلاعات وسیعی از طب قدیم و گیاه شناسی داشت. او این دانش را نزد دایی خود مرحوم سیدعلی سیدالحکماء ـ که قریب پانزده سال در هندوستان به تحصیل طب و گیاه و گیاه شناسی اشتغال داشت، ـ فرا گرفته بود.
نیز در علم اخلاق و توسلات و اذکار و اوراد، اهتمام تام داشت.
آن بزرگوار به مدت ده سال آخر عمرش را در تهران سکونت داشت و در تاریخ 12 ذو الحجه 1394 قمری برابر با 5 دی 1353 شمسی دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش بعد از تشییع در قبرستان وادی السلام قم به خاک سپرده شد.[13]
11 ـ میرزا فضل الله زنجانی (متوفای 1373 قمری)
میرزا فضل الله زنجانی ـ ملقب به «شیخ الاسلام» ـ فرزند علامه شیخ نصرالله و نوه ی میرزا عبدالرحیم زنجانی از علمای بزرگ و صاحب فنون در 23 شوال 1302 قمری در زنجان متولد شد. پس از رشد، به تحصیل علوم دینی پرداخت. مقدمات را در زادگاهش فرا گرفت. آن گاه در سال 1331 قمری به نجف اشرف رهسپار شد و از محضر آیات سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی ، ضیاءالدین عراقی و مدتی کوتاه در کربلا از محضر میرزا محمدتقی شیرازی، بهر ه های علمی برد. وی از عالمان بزرگ و صاحب تألیفات فراوانی است. در میان عالمان شهرت و معروفیت دارد. کتابخانه ی او نسخه های نفیس دارد که به رایگان در اختیار فضلای ایران و عراق است. برخی از آثار علمی او عبارت است از:
1 ـ الرد علی الفلاسفة فی الواحد البسیط
2 ـ زنجان فی التاریخ (در 3 جلد)
3 ـ حاشیة علی شوارق الالهام
4 ـ علم الکلام و تاریخه فی الاسلام
5 ـ تأصل الماهیات فی التحقق
6 ـ رسالة فی اثبات اصالة الماهیة
7 ـ شرح المنظومة
وی در یک شنبه 15 رجب 1373 قمری در سن 71 سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت. پیکرش در وسط قبرستان حاج شیخ (نو) قم به خاک سپرده شد.[14]
12 ـ میرزا عبدالله زنجانی (متوفای 1360 قمری)
میرزا عبدالله فرزند علامه شیخ نصرالله و برادر کوچک تر میرزا فضل الله زنجانی در سال 1309 قمری در زنجان متولد گردید و دروس علوم دینی را در زنجان آغاز کرد. جهت تکمیل معلومات به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر بزرگانی چون آیات نایینی، فیروز آبادی ، اصفهانی، عراقی،... بهره مند گردید. وی از عالمان مشهور است و آثار علمی مفید و ارزشمندی دارد. برخی از آن ها چنین است:
1 ـ تاریخ القرآن
2 ـ زندگانی حضرت محمد(ص)
3 ـ شرح حال ملاصدرای شیرازی
4 ـ طهارت اهل الکتاب
5 ـ عظمت حسین بن علی(ع)
6 ـ فلسفه حجاب
وی پس از عمری خدمت به اسلام و مسلمانان در 7 جمادی الثانیه 1360 قمری در زنجان رحلت کرد. پیکرش نیز در همان دیار به خاک سپرده شد.[15]
13 ـ علامه میرزا کاظم شبستری (متوفای 1336 قمری)
وی از فقها و اساتید بنام حوزه ها و از شاگردان برجسته ی آیات عظام نجف اشرف بود. پس از نیل به مقام منیع اجتهاد، به زادگاهش مراجعت کرد. حوزه ی علوم دینی تأسیس کرد و به تدریس و تربیت طلاب پرداخت. به تبریز مهاجرت کرد. به وظایف دینی اشتغال ورزید. بعد از عمری تلاش خالصانه، در سال 1366 قمری جهان خاکی را وداع گفت.
آیت الله حاج شیخ محسن مجتهدی شبستری نماینده ی ولیّ فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه ی تبریز، از فرزندان آن بزرگوار به شمار می آیند.[16]
14 ـ آیت الله حاج شیخ محمدحسین سبحانی تبریزی (متوفای 1392 قمری)
حاج شیخ محمدحسین تبریزی به سال 1300 قمری در تبریز متولد شد. بعد از پشت سرگذاردن مراحل تحصیلی در زادگاهش، راهی نجف اشرف شد. مدت دوازده سال تمام از محضر آیات سید یزدی، شریعت اصفهانی، فیروزآبادی استفاده کرد. به ایران مراجعت کرد. در تبریز به تدریس و تالیف و ارشاد پرداخت. شیخ محمد شریف رازی درباره ی او می نویسد:
«طرز زندگی و نحوه ی معاشرت و شیوه ی سخن گفتن او، انسان را به یاد خدا می افکند و در افراد مستعد، اثر عمیق و انقلاب خاصی به وجود می آورد.»[17]
وی به سال 1392 قمری درگذشت. آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی از مراجع و مدرسان بزرگ حوزه ی علمیه ی قم، فرزند برومند ایشان است.[18]
15ـ سید محمود مرعشی نجفی شوشتری (متوفای 1408 قمری)
وی در سال 1307 قمری در خاندان معروف علمی متولد شد. تحصیلات خود را در نجف اشرف و سامرا تکمیل کرد. بعد از بازگشت به ایران، چند سالی را در قم توقف کرد و از آیات عظام قم بهره مند گردید. از طرف آیت الله بروجردی به شهرهای مختلف ایران و آفریقای جنوبی جهت تبلیغ سفر کردند. تألیفاتی هم دارند.
سرانجام در سن 101 سالگی به سال 1408 قمری در قم رحلت کرد و در جوار حرم فاطمی به خاک سپرده شد.[19]
16 ـ علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی (متوفای 1390 قمری)
این عالم با فضیلت صاحب آثار نفیس و گرانقدری مانند الغدیر است. کتابخانه ی بزرگ امیرالمؤمنین، در نجف اشرف در میان عموم بویژه نزد محققان و پژوهندگان دنیای اسلام، از شهرت بسزایی برخوردار است.[20]
17 ـ آیت الله حاج شیخ علی نمازی شاهرودی (متوفای 1405 قمری)
وی در شاهرود، متولد شد. مراحل تحصیلی خود را در مشهد و نجف اشرف به اتمام رسانید. بعد از تکیمل معلومات به ایران مراجعت کرد و در مشهد رحل اقامت افکند و مشغول تدریس و تألیف گردید. مستدرک سفینة البحار در 10 جلد، کار نتیجه ی کار بی وقفه وی در 30 سال اخیر بوده است. تألیفات ارزشمند چاپ شده ی دیگری نیز دارند. وی در سال 1405 قمری در مشهد رحلت کرد و در حریم رضوی به خاک رفت.[21]
18 ـ حاج شیخ ذبیح الله محلاتی (متوفای 1406 قمری)
وی از عالمان پرتلاش و از مروجان دل باخته ی اهل بیت، علیهم السلام، بود. همه ی عمر شریف و گرانقدرش، صرف تحقیق و تالیف و تبلیغ دین خدا گردید. اثر گران سنگ ریاحین الشریعه در شرح حال بانوان دانشمند شیعه، از مهم ترین آثار چاپ شده ی وی به شمار می رود.[22]
19 ـ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی (متوفای 1388 قمری)
وی از شاگردان برجسته ی سید محمد کاظم یزدی و سید محمد فیروزآبادی و شریعت اصفهانی بود. از آنان اجازه ی اجتهاد دریافت کرده است.[23]
20 ـ آیت الله حاج میرزا حسین سبزواری (متوفای 1386 قمری)
وی که به «فقیه سبزواری» شهرت دارد، به سال 1309 قمری در سامرا متولد شد. معلومات خود نزد عالمان سامرا و نجف، بویژه سید محمد فیروزآبادی تکمیل کرد. سپس به ایران آمد و در مشهد مقدس رحل اقامت افکند.
خدمات فراوانی از قبیل تأسیس مدارس، مساجد، حسینیه ها، درمانگاه،... از وی به یادگار مانده است.
وی در سن 77 سالگی وفات کرد و در حریم رضوی مدفون گردید.[24]
21 ـ آیت الله حاج سید علی علم الهدی خراسانی (متوفای 1398 قمری)
وی معروف به «علم الهدی» و از سادات شهیدی است. در کربلا متولد شد. معلومات خود را در همان سرزمین مقدس، بویژه نجف اشرف به پایان رسانید. سپس به مشهد مقدس مراجعت کرد و علاوه بر خدمات دینی، در مسجد گوهرشاد اقامه ی جماعت کرد.[25]
22 ـ سید رضی الدین کمالی دزفولی
23 ـ حاج شیخ محمد حائری اردکانی )متوفای 1381 قمری(
24 ـ شیخ جلال الدین علومی یزدی (متوفای 1386 قمری)
25 ـ میرزا علی اکبر یزدی صدرآبادی[26]
26 ـ آیت الله حاج سید مرتضی فیروزآبادی. او فرزند معظم له است که شرح حالش خواهد آمد.
آیت الله فیروزآبادی یکی از مدرسان برجسته و فقهای عالی مقام حوزه ی مبارک نجف اشرف بود. بعد از رحلت استاد بزرگوارش آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، به مرجعیت دست یافت. بسیاری از مردم عراق و برخی از نقاط ایران بویژه تبریز از وی تقلید می کردند.
صاحب کتاب نجوم السرّد می نویسد:
«سید محمد حسینی فیروزآبادی یزدی بعد از وفات سید یزدی تا اندازه ای مرجعیت تقلید پیدا کردند، خصوصاً در خطّه ی تبریز ولکن مردم یزد، تماماً به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مراجعه کردند. جالب است بدانید که این بزرگوار و استادشان مرحوم سید یزدی و معاصرشان مرحوم حائری، سه بزرگواری هستند که از خطّه ی یزد به مرجعیت رسیدند»[27]
حجت الاسلام سید علی کمالی دزفولی می گوید:
«قریب هشتاد سال قبل، پدرم مرحوم سید رضی الدین، از محضر درس آیت الله العظمی مرحوم آقا سید محمد فیروزآبادی ـ که مرجع بزرگ امامیه بود ـ بهره مند گردید و از آن مرحوم اجازه ی اجتهاد گرفت. من در ده سالگی به یاد دارم که رساله ی عملیّه ی آن مرجع عالی قدر با حروف سربی و قطع کوچک، بین کتاب های مرحوم پدرم بود.».[28]
ویژگی های اخلاقی و علمی ایشان از دیدگاه تراجم نگاران
علامه ی بزرگوار خوانساری کاظمینی در احسن الودیعة می نویسد:
«آقا سید محمد فیروزآبادی یزدی نجفی، از اجّلای علمای عاملین و از افاخم فقهای مجتهدین و یکی از مراجع امامیه بود. مرا به خدمتش مشرف و کراراً با ایشان ملاقات کردم و ندیدم از جناب ایشان الاسکون و وقار. آن بزرگوار حسن الاخلاق و کریم الاعراق و جامع بارع و زاهد و عابد بود....»[29]
صاحب ریحانة الادب می گوید:
«سید محمد یزدی فیروزآبادی الاصل و المولد، نجفی المسکن و المدفن، عالم عابد فاضل فقیه مجتهد امامی که از تلامذه ی آخوند خراسانی و سید یزدی و مرجع تقلید جمعی از شیعیان است...»[30]
صاحب معارف الرجال می نویسد:
«سید محمد بن سید محمد باقر الحسینی الیزدی الفیروزآبادی عالمی با فضیلت و مجتهدی مسلّم [بود] که از لحاظ تقوا و وثاقت شهرت داشت. بعضی از قبایل عرب بعد از ارتحال سید یزدی از ایشان تقلید می کردند ودر نزد عموم محبوبیت تام داشت و در صحن علوی اقامه جماعت می کرد.»[31]
«آیت الله فیروزآبادی یکی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه عراق بود. پس از وفات علامه یزدی و آقا شریعت اصفهانی، زعامت و مرجعیت اغلب بلاد شیعیان به معظم له منتهی شد.[32] وی، مجلس درس و امامت قابل توجهی داشتند. قبل از درس، کمی تفسیر می فرمودند.»[33]
«وی فقیهی برجسته و ممتاز، عالمی بزرگ و پارسا، مورد وثوق، نیکوسرشت، متدین، خوش مشرب و دستگیر ضعیفان بود. از همین رو نزد مردم نجف محبوبیت خاصی داشت.».[34]
آیت الله فیروزآبادی عمرش را در تدریس و تألیف و تحقیق علوم اهل بیت سپری کرد و توانست کتاب های ارزشمندی برای طالبان علم و حقیقت به یادگار گذارد. تألیفات ارزشمند وی عبارت است از:
1 ـ جامع الکلم فی حکم اللبأس المشکوک فیه. در سال 1340 قمری در 30 صفحه در چاپخانه حیدریه نجف به چاپ رسیده است.
2ـ مجموعة الاحادیث الاخلاقیة و المواعظ
3 ـ حاشیة علی العروة الوثقی
4 ـ مناسک الحج و العمرة
5 ـ منتخب الوسایل
6 ـ کتاب الطهارت
7 ـ کتاب الصلاة
8 ـ رساله ی عملیه[35]
آیت الله سید محمد فیروزآبادی به علت بیماری و معالجات مکرر در عراق، بالاخره بعد از عمری تلاش و مجاهدت علمی، سرانجام در روز سه شنبه 27 ربیع الاول سال 1345 قمری در سامرا رحلت کرد. پیکر پاکش بعد از تشیع با شکوهی تا نجف حمل گردید. در روز جمعه آخر ربیع الاول در یکی از حجرات صحن علوی مدفون گردید.[36]
آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی در آخر ربیع الاول سال 1329 قمری در نجف اشرف متولد گردید. تحصیلات خود را درنزد آیات عظام نجف اشرف، همانند میرزا علی ایروانی و میرزا ابوالحسن مشکینی و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمد کاظم شیرازی به اتمام رسانید.
نیز مراحل عالی عرفانی و اخلاقی و مقامات معنوی را از محاضر آیات بزرگوار سید علی آقای قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی طی کرد.
نیز از مدرسان بزرگ و فقهای عظام نجف اشرف به شمار می آمد.
بیان زیبا و تعبیر رسایش و شیوه ی تدریس وی، به گونه ای بود که در میان مشتاقان علم، محبوبیت ویژه ای داشت. صدها نفر از فرزانگان در مکتب علمی و اخلاقی وی تربیت و پرورش یافتند.
آیت الله فیروزآبادی در سال 1391 قمری به خاطر فشار حزب بعث به ایران مهاجرت کرد و در شهر مقدس قم رحل اقامت افکند.
شب ها در رواق پایین حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، اقامه ی جماعت می کرد.
وی با امام راحل، قدس سره، و انقلاب اسلامی، همگام و همراه بود. او، مورد احترام رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی بودند.
آثار و تألیفات ارزشمندی از وی به یادگار مانده است که عبارت است از:
1 ـ عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، (6 جلد)
2 ـ فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة. این کتاب شامل احادیث پنج تن آل عبا در مهم ترین کتب عامّه است، جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفته است.
3 ـ الفروع المهمة فی احکام الائمة (3 جلد). این کتاب ارزشمند به فارسی ترجمه شده است. تلخیص فارسی آن هم به چاپ رسیده است.
4 ـ خلاصة الجواهر
5 ـ منتخب المسائل
6 ـ السبعة من السلف من الصحاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة عند اهل السنة و الجماعة. این کتاب به فارسی و اردو ترجمه شده است.
7 ـ حاشیه بر مکاسب
8 ـ حاشیه بر رسائل
9 ـ رساله ی عملیه فارسی
آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی در 17 ذوالحجه 1410 قمری رحلت کرد. پیکرش با شکوهی خاص تشییع و در قبرستان باغ بهشت مقابل مزار شهدای علی بن جعفر، علیه السلام، قم به خاک سپرده شد.[37]
[1]. شرح حال و خدمات علمی و شاگردان فاضل اردکانی در مجموعه ی گلشن ابرار آمده است.
[2]. جهت آشنائی بیش تر از خدمات علمی میرزای شیرازی در سامرا وعلل هجرت ایشان، به گلشن ابرار، جلد اول مراجعه شود.
[3]. درباره ی انقلاب مشروطیت به کتاب های تاریخ پیدایش مشروطیت نوشته ی ادیب هروی خراسانی، رجال عصر مشروطیت نوشته ی ابوالحسن علوی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده، تاریخ سیاسی معاصر ایران نوشته ی سیّد جلال الدین مدنی و.... مراجعه شود.
[4]. شرح حال وی در منابع زید آمده است: آثار الحجه، محمد شریف رازی، ج 1، ص 93؛ آیینه ی دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، ص 53؛ ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرس تبریزی، ج 2، ص 24؛ ستارگان حرم، دفتر اول، ص 183.
[5]. آئینه ی دانشوران، ص 730.
[6]. مفاخر یزد، ج 2، ص 492.
[7]. گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 75. آئینه ی دانشوران، ص 207. آثار الحجة، جلد 2، ص 38.
[8]. الاجازة الکبیرة، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ص 43، گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 369.
[9]. اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 177، دایرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 117؛ ستارگان حرم، ج 9، ص 49.
[10]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج 1،
ص 105.
[11]. همان، ص 143.
[12]. همان، ج 2، ص 396.
[13]. گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 525؛ تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج 2، ص 1251.
[14]. .تربت پاکان قم، ج2، ص 1262؛ الاجازة الکبیرة، ص 127؛ ستارگان حرم، ج 20، ص 11.
[15]. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص 52؛ الاجازه الکبیر، ص 127؛ تربت پاکان قم،
ص 1263.
[16]. علماء معاصرین، شیخ محمد خیابانی، ص 253.
[17]. گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص 314.
[18]. علماء معاصرین، ص 396، نقباء البشر،ج 2،
ص 559.
[19]. تربت پاکان قم، ج 3، ص 314؛ ستارگان حرم، ج 11، ص 31.
[20]. برای داشتنشرح تفصیلی زندگانی و خدمات علامه امینی، به: گلشن ابرار، ج 2 مراجعه شود.
[21]. مجله ی کیهان فرهنگی سال 11، ش 9و 10، ص 14 و 15؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، در هشت جلد، از آثار آن عالم جلیل القدر استت.
[22]. گلشن ابرار، ج 5، ص 471.
[23]. همان، ج 6، ص 223؛ ستارگان حرم، ج3، ص 101.
[24]. مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ابراهیم زنگنه، ص 167.
[25]. همان، ص 214.
[26]. در النجوم السرد بذکر علمای یزد، در صفحات متعدد اسامی برخی از شاگردان معظم له آمده است.
[27]. نجوم السرّد بذکر علمای یزد، ص 658.
[28]. ستارگان حرم، ج 5، ص 173.
[29]. احسن الودیعة، ج 2، ص 123 و 124.
[30]. ریحانة الادب، ج 2، ص 364.
[31]. معارف الرجال، ج 2، ص 388.
[32]. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 357.
[33]. نجوم السرّد بذکر علمای یزد، ص 658.
[34]. مفاخر یزد ویژه ی عالمان دینی، ج 1، ص 223.
[35]. الذریعه، ج 5، ص 69.
[36]. شرح حال آیت الله سید محمد حسین فیروزآبادی در منابع ذیل آمده است: النجوم المسرد، ص 201؛ تراجم الرجال، ج 1، ص 392؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 5، ص 288 و ج 6 ص 123؛ معارف الرجال، ج 2، ص 388 و 9؛ احسن الودیعه، ج 2، ص 123 و 124؛ دائرة المعارف تشیع، ج 12، ص 414؛ ریحانه الادب، ج 2، ص 364، مفاخر یزد ویژه عالمان دینی، ج 1، ص 223؛ معجم المؤلفین، ج 11، ص 134؛ الذریعه، ج 5، ص 69، همان، ج 6، ص 149؛ همان، ج 15، ص 115؛ همان 20، ص 61 و 62. همان 22، ص 206؛ تاریخ علمای و معاصرین، ص 137 و 138؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، ج 2،
ص 955؛ نجوم السرد بذکر علمای یزد، ج 2،
ص 658.
[37]. شرح حال آیت الله مرتضی حسینی فیروزآبادی در منابع ذیل آمده است: گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 224؛ مفاخر یزد، ج 1، ص 535. نجوم السرد بذکر علمای یزد، ج 2، ص 660؛ ستارگان حرم،ج 5، ص 171.
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
مشخصات فردی |
|
نام | سید محمد |
نام خانوادگی | حسینی فیروزآبادی |
نام پدر | سیدمحمدباقرفیروزآبادی |
نام معروف | سید محمد حسینی فیروزآبادی |
نسب | امام زین العابدین علیه السلام |
تاریخ تولد (شمسی) | 1228 |
تاریخ تولد (قمری) | 1265 |
مکان تولد | ایران،یزد |
تاریخ فوت (شمسی) | 1228/8/22 |
تاریخ فوت (قمری) | 1345/3/27 |
مکان فوت | عراق،سامراء |
مکان دفن | عراق،نجف اشرف،حرم امام علی علیه السلام |
تحلیلی بر اجازه اجتهاد میرزی نایینی به مرحوم فقیه سبزواری
سخن مدیر مسؤول
۳
ابوالمجد محمد بن مسعود تبریزی دانشمند شافعی قرن هشتم، در مجموعه نو یافته سفینه تبریز» - که در سالهای ۷۲۱ تا ۷۲۳ تدوین کرده - صد کلمه از کلمات قصار علوی را گزیده و در صدر آن می نویسد «روی عن على بن ابي طالب كرم الله وجهه مائة كلمة تفيء كل كلمة منها بألف من محاسن الأداب (ظ: آداب ) كلام العرب. ولو قلت أن اهل الارض يعجز عن مفهومها لصد قت»
از علی بن ابی طالب کرم الله وجهه صد کلمه روایت شده که هر یک از آنها با هزار سخن از نیکوترین سخنان کلام عرب برابری میکند. و اگر بگویم که تمام اهل زمین از آوردن مانند آن ناتوان اند، به یقین راست گفته ام»
(سفینه تبریز، چاپ عکسی مرکز نشر دانشگاهی،۱۳۸۲، ص ۹۹ (
با کمترین پژوهش، نمونه هایی دیگر از این گونه سخنان در بیان اهل نظر، اعم از شیعه و سنی و مسیحی و غیر آنان می توان یافت.
نمونه را، به سخن فقیه بزرگ قرن چهاردهم، مرحوم آية الله میرزا محمد حسین نایینی بنگریم که پس از اعطای اجازه روایت به یکی از دانشوران معاصر خود، در توصیه به او می فرماید:
او را سفارش میکنم بدانچه امیرالمؤمنین صلى الله عليه و آله الطاهرین فرزند خود أبا محمد حسن ال را پس از بازگشت از صفین توصیه فرمود. بخشی از آن وصیت، که وصیت نامه حضرتش به تمام شیعیان است تا روز قیامت
این کلام از آن امام همام است که فرمود:
فائی اوصیک ای بني بتقوى الله و لزوم امره، و عمارة قلبک بذكره. و أحى قلبک بالموعظة، و أمته بالزهادة، و قرره بالفناء، و بصره فجائع الدنيا، و أعرض عليه أخبار الماضين، و ذكره بما اصاب من کان قبلک من الأولين.فانظر فيا فعلوا، و عمها انتقلوا، و این حلوا و نزلوا. فانك تجدهم قد انتقلوا عن الأحبة و حلوا في دار الغربة. و كأنک عن قليل قد صرت كأحدهم، فأصلح مثواک، و لا تبع آخرتک بدنیاک ۔
تا آخر آنچه در این وصیت مبارک آمده است.
و نیز بر تو باد - نور دیده ام - به کثرت تأمل و تدبر در کلماتی که در نهج البلاغه از آن حضرت صلوات الله عليه وآله الطاهرين رسیده است، در خطبه های مبارکی که با یادکرد مرگ پیوند دارد، خصوصا کلامی که از حضرتش روایت کرده که پس از تلاوت آیه الهاكم التكاثر» فرمودند.(۱ )
چرا که کثرت تأمل و تدبر در آن کلام و قرار دادن آن پیش چشمان، از ارج و جایگاه ویژه برخوردار است.»(۱ )
۱- این خطبه، در نهج البلاغه به تحقیق مرحوم فيض الاسلام، به شماره ۲۱۲ (ص ۶۹۴ - ۷۰۳) آمده است.
میرزای نایینی در جای دیگر، در مورد خطبه اخیر میفرماید:
) زاهدان، از کثرت تدبر در این خطبه مبارک، به درجاتی از زهد و تقوی رسیدهاند که جز خدا و راسخون در علم، کسی از آن درجات خبر ندارد»(۲ )
* * *
جای شگفتی نیست از خدای احسن الخالقین، که به کلام این بند برگزیده خود به امام امیرالمؤمنین صلوات الله عليه - ویژگی های زیادی داده است، از جمله خوب سخن گفتن، و در کنار آن: سخن خوب گفتن. كم نیستند گویندگانی که در کلام آنها، تنها یک جنبه میتوان یافت: جمال ظاهر یا کمال باطن. اما حكمت علوی، جامع هر دو جنبه است. و دریغا که در بررسی آن، به وجهه بیرونی آن یعنی فصاحت و بلاغت بیشترپرداخته اند. و ژرف نگري درون مایه آن، سهمی کمتر در پژوهش ها داشته است.
*
*
در این مجال کوتاه، برای این که جان را به نظاره ای از چند منظر به سخنان «امیر کلام» تبرک بخشیم، به «کلام امیر» پرداختیم. و این شماره را به «حکمت علوی» اختصاص دادیم، بوستانی پر از گلهای معطر، که جاودانه کتاب «نهج البلاغه» تنها «یک شاخه گل دماغ پرور» از آن بوستان معطر است. این سیر و سفر معنوی - به حول و قوه خدای بزرگ در شماره آینده نیز ادامه خواهد یافت
۱ - این جملات، از اجازه روایتی میرزای نایینی به آية الله میرزا حسین فقیه سبزواری ( ۱۳۰۹ - ۱۳۸۶ هجری قمری) انتخاب و ترجمه شد.
ر. ک. «عمری پرافتخار، خاطرات زندگانی حضرت آیت الله العظمی فقیه سبزواری»، حسین نوقانی و محمد ناصری. مشهد: بورس کتاب، ۱۳۴۶، ص ۳۹- ۴۰
۲- بخشی از اجازه مرحوم میرزای نائینی به آية اله میرزا مهدی اصفهانی، متن کامل این اجازه در منبع زیر آمده است:
متأله قرآنی، محمد علی رحیمیان فردوسی، قم: دلیل ما، ۱۳۸۲، ص ۴۱۳ - ۴۱۵.
منبع :
مجله سفینه ، پاییز 1383 - شماره 4 ، (5 صفحه - از 2 تا 6)
نویسنده : شهری، محمد حسین ؛
آقا ضیاءالدین عراقی ، از اساتید مرحوم فقیه سبزواری
آقا ضیاءالدین عراقی
ضیاءالدین علی ابن ملا محمد عراقی، فقیه، اصولی، مجتهد شیعی و معروف به آقا ضیاءالدین عراقی، فرزند آخوند ملا محمد کبیر (مسجد آخوند در اراک به نام وی نامگذاری شده است)[۲] در سال ۱۲۷۸ در محله حصار قدیم سلطانآباد اراک به دنیا آمد.
آقا ضیاءالدین عراقی
شناسنامه
نام کامل ضیاءالدین علی بن ملا محمد عراقی
خویشاوندان
سرشناس دایی: محسن سلطانآبادی عراقی[۱]
تاریخ تولد ۱۲۷۸ هجری قمری
زادگاه محله حصار، اراک ایران
محل تحصیل اراک، اصفهان، نجف
محل زندگی نجف
محل مرگ ۱۳۶۱ هجری قمری نجف، عراق
مدفن حرم علی بن ابیطالب
اطلاعات آموزشی
شاگردان
سید محمدتقی خوانساری
حسین حلی
سید احمد شهرستانی
سید احمد خوانساری
سید ابوالقاسم خوئی
سید حسین علوی خوانساری
سید ابوالقاسم خوانساری (ریاضی)
سید محمود حسینی شاهرودی
سید عبدالله شیرازی
محمدحسن شریعت سنگلجی
محمدتقی بهجت فومنی
میرزا رحیم سامت
سید هدایت الله طباطبایی (فاضل عقدایی)
سید حسن بجنوردی
تالیفات
استصحاب العدم الازلی
احکام الرضاع
البیع
تعاقب الایدی
تعلیقات علی رسائل الشیخ الانصاری
تعلیقات «فوائد الاصول» و الفوائد
و ...
تحصیلات
مقدمات علوم اسلامی را نزد پدر و در زادگاهش فرا گرفت و در سال ۱۳۰۲ برای ادامه تحصیل، راهی اصفهان گردید و در مدرسه صدر اقامت گزید و در کلاس درس اساتیدی همچون آیتالله سید محمدهاشم موسوی چهارسوقی خوانساری نوه سید ابوالقاسم خوانساری (میرصغیر)، میرزا جهانگیر خان قشقایی، میرزا ابوالمعالی کلباسی و ملا محمد کاشی شرکت کرد و به فراگیری فقه و فلسفه مشغول شد.
در اواسط سال ۱۳۰۷ به عراق مهاجرت نمود. ابتدا به شهر سامرا رفت و تصمیم گرفت در مقام قاضی، به امر قضاوت بپردازد ولی بعد از چند ماه به نجف هجرت کرد و در کلاسهای درس میرزا حبیبالله رشتی، محمدکاظم طباطبایی، محمدکاظم خراسانی، محمدکاظم یزدی، محمد فشارکی و ... شرکت کرد. در همان شهر نجف نیز توانست با گذراندن مراتب علمی به مرتبه اجتهاد دست یابد. از وی چندین کتاب چاپ سنگی به یادگار مانده است که همگی در شهر نجف چاپ و منتشر شده است.
اساتید
میرزا حبیبالله رشتی[۳]
ملا محمدکاظم خراسانی[۴]
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی[۵]
میرزا حسین خلیلی [۶]
ملا فتحالله شریعت اصفهانی[۷]
سید محمد طباطبایی فشارکی
میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی
شاگردان
سید محسن حکیم[۸]
سید محمدتقی خوانساری[۹]
سید احمد خوانساری[۱۰]
سید ابوالقاسم خوئی[۱۱]
میرزا رحیم سامت
سید عبدالاعلی سبزواری[۱۲]
حسین حلی[۱۳]
سید حسین علوی خوانساری
سید احمد شهرستانی
میرزا حسین فقیه سبزواری
سید محمود شاهرودی[۱۴]
سید عبدالله شیرازی[۱۵]
سید هدایت الله طباطبایی (فاضل عقدایی)
سید عبدالهادی شیرازی[۱۶]
سید محمدرضا گلپایگانی[۱۷]
محمدهادی میلانی[۱۸]
سید شهابالدین مرعشی نجفی[۱۹]
سید علی یثربی کاشانی[۲۰]
مهدی مهدوی لاهیجی
محمدتقی بهجت[۲۱]
میرزا هاشم آملی[۲۲]
محمدتقی بروجردی[۲۳]
علی مشکات[۲۴]
علی غروی علیاری[۲۵]
سید آقا موسوی خلخالی
سید ابوالحسن شمسآبادی
سید یحیی مدرسی یزدی
سید جعفر شاهرودی
محمدحسین خیابانی سبحانی
محمدعلی قدسی محلاتی
محمدعلی اشرفی شاهرودی
سید صدر الدین صدر
سید عبدالحسین طیب
سید ابوالقاسم کاشانی[۲۶]
محمد غروی کاشانی
میرزا محمدباقر آشتیانی
محمدحسن سه چاری اصفهانی
محمدرضا مظفر
بهاءالدین محلاتی
محمدحسین نجفی
ابوالحسن شیرازی
سید حسامالدین فال اسیری شیرازی
میرزا حسن موسوی بجنوردی
شیخ علی محمد بروجردی
سید حبیبالله برهانی از علما و فعالان سیاسی و اجتماعی مازندران
™سید عبدالرسول آیتی بهبهانی™ از اعاظم علمای معاصر بهبهان و خوزستان
آثار
استصحاب العدم الازلی
احکام الرضاع
البیع
تعاقب الایدی
تعلیقات علی رسائل الشیخ الانصاری
تعلیقات «فوائد الاصول» و الفوائد[۲۷]
حاشیه جواهر الکلام
حاشیه العروة الوثقی
حاشیه استدلالی به عروة الوثقی
حاشیه کفایة الاصول
حاشیه المکاسب
حجیة القطع (رساله)
روائع الامالی فی فروع العلم الاجمالی
شرح التبصرة[۲۸]
الشرط المتأخر
الصلاة
قاعدة الحرج
قاعدة لاضرر
القضاء
اللباس المشکوک
مقالات الاصول
درگذشت
عراقی در روز دوشنبه ۲۸ ذیقعده ۱۳۶۱ (۱۶ آذر ۱۳۲۱) در نجف درگذشت و در صحن حرم علی بن ابیطالب به خاک سپرده شد.
جستارهای وابسته
مدرسه آقا ضیاءالدین
پانویس
↑ علیاکبر خاکباز. «پیشگفتار». در خاندان محسنی اراک شرح احوال و زندگی مرحوم آیتاللهالعظمی حاجی آقا محسن عراقی (اراکی). چاپ اول. تهران: مؤلف، ۱۳۷۱. ۲۲.
↑ حسن صدیق. نامداران اراک. محمدرضا محتاط. نشر کارا، ۱۳۷۲. ۱۳۸.
↑ از شاگردان بزرگ و پرآوازه شیخ انصاری بود. کتاب «بدایع الافکار» وی در علم اصول معروف است. شیخ انصاری دربارهاش فرمود: «من درس را برای سه نفر میگویم: میرزا محمّد حسن شیرازی، میرزا حبیبالله رشتی و آقا حسن تهرانی.» آقا ضیاء حدود ۴ سال در درس او شرکت کرد. (گلشن ابرار، ج ۱۷، ص ۳۷۸).
↑ او از شاگردان برجسته شیخ انصاری و میرزای شیرازی بود. «کفایة الاصول» مهمترین کتاب اوست که بیش از صد نفر تاکنون بر آن حاشیه زدهاند یا به آن شرح نوشتهاند. آخوند خراسانی از رهبران بزرگ مشروطیت بود. (همان، ج ۱۷، ص ۴۳۱).
↑ او از مراجع بزرگ تقلید شیعه در قرن ۱۴ بود. وی از شاگردان میرزای شیرازی و اثر مهم او «عروة الوثقی» میباشد که مراجع تقلید بعد از ایشان، بر این کتاب فقهی حاشیه زدهاند. (همان، ج ۱، ص ۴۴۵).
↑ فرزند میرزا خلیل تهرانی مدفون در نجف. او از شاگردان شیخ انصاری و صاحب جواهر و از یاران آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی در رهبری نهضت مشروطه بود.
↑ معروف به شیخ الشریعة.
↑ او از مراجع بزرگ شیعه بود که دو دوره دردرس اصول آقا ضیاء شرکت کرد. وی آثار فراوان فرهنگی و دینی در عراق و ... از خود به یادگار گذاشته و تألیفات او بالغ بر۵۰ عنوان است.
↑ آقا ضیاء بارها مقام این شاگردش را ارج نهاده و گفته بود: «... مقام و نگهداری شئونات آقای خوانساری را مانند علمای متأخر برخود فرض میدانم.» نماز باران او در قم معروف است. نماز جمعه را در قم احیا کرد. فتواهای او در ملی شدن صنعت نفت و کمک مسلمانان جهان به مردم فلسطین و شرکت در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورا مشهور است.
↑ وی بیشترین استفادههای علمی را از آقا ضیاء نمود. کتاب «جامع المدارک» از مهمترین آثار فقهی اوست.
↑ او از مراجع بزرگ عالم تشیع و دارای تألیفات فراوانی در فقه، اصول، تفسیر و رجال بود و مراکز بزرگ علمی ـ فرهنگی در نقاط مختلف جهان تأسیس کرد. وی به تربیت شاگردان بسیاری که هم اکنون در سراسر جهان پراکندهاند، همت گماشت.
↑ از علما مراجع شیعه، صاحب تفسیر مواهب الرحمن.
↑ حیات علمی آیتالله شیخ حسین حلی رحمه الله
↑ سید ابوالحسن اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی او را «ذوالشهادتین» میخواندند. وی رسالههایی در موضوعات گوناگون فقهی، اصولی، ادبی و رجالی نوشته و درسهای اصول و فقه آقا ضیاء و نائینی را تقریر نموده است.
↑ وی ۱۳ سال در درس آقا ضیاء شرکت نمود. آقا ضیاء دربارهاش گفته:
«من ایشان را برای آینده نجف اشرف ذخیره نمودهام و ایشان امید علمی آینده من است.»
↑ وی از مراجع شیعه بود که تحت تربیت پسرعموی پدرش میرزای بزرگ شیرازی رشد علمی نمود و کتاب «دارالسلام» از آثار فقهی اوست.
↑ وی دارای تقریرات و تألیفات فراوان در فقه و اصول بود. وی مؤسسات و مدارس علمیه فراوانی را از خود به یادگار گذاشتهاست.
↑ فرزند سید جعفر مدفون در مشهد مقدس. از مراجع عظام تقلید شیعه که دارای تألیفات فقهی و اصولی بود و حوزه علمیه مشهد را احیا کرد.
↑ وی از مراجع تقلید تشیع بود که حدود ۱۴۸ اثر علمی به صورت کتاب، رساله و مقاله، در علوم مختلف از خود به جای گذاشت. او کتابخانهای عظیم و منحصر به فرد از لحاظ داشتن نسخههای خطی، تأسیس کرد که مورد استفاده دانش پژوهان است. وی از آقا ضیاء چهار اجازه اجتهاد و چند فقره نامه خصوصی دارد.
↑ وی از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان ممتاز آقا ضیاء و از استادان امام خمینی بود. آقا ضیاء در مورد او گفته: «تو برای من به منزله مالک اشتر برای علی (ع) هستی.»
و نیز: «در میان شاگردان سید فشارکی، میرزا سید علی یزدی لب خندقی بود که استاد موقع حرکتش وی را با اشک بدرقه کرد و از جدایی او هنگام بازگشت به ایران سوخت. در میان شاگردان من نیز شما موقعیت خاصی داری و مرا به جدایی و فراق خود مبتلا به حسرت مینمایی.» (سیمای کاشان، ص ۱۷۲؛ آینه دانشوران، ص ۱۱).
↑ وی از مراجع تقلید شیعه و ساکن قم و از شاگردان محمدحسین اصفهانی و آقا ضیاءالدین عراقی است و دارای تألیفات و تقریرات در فقه و اصول میباشد. حاشیه وی بر «ذخیرة العباد» غروی اصفهانی یک دوره فقه استدلالی است.
↑ وی از شاگردان آقا ضیاء بود که مدت ۳۰ سال از محضر او بهره برد. وی تقریرات مباحث اصول استاد را در کتاب «بدایع الافکار» گرد آورده است.
↑ وی هم از شاگردان خصوصی آقا ضیاء بود و تقریرات اصول استاد را به نام «نهایة الافکار» نوشت.
↑ از چهرههای پارسا و برجسته حوزه علمیه اصفهان است که از اصول آقا ضیاء، مباحث الفاظ و در فقه، مبحث ولایت فقیه را تحریر کرده است.
↑ وی در اصول، مبحث استصحاب و در فقه، کتاب الزکوة آقا ضیاءالدین را تقریر نموده است.
↑ در اجازه روایی که آقا ضیاء به وی داده، او را به عنوان «حمایت کننده حوزه مسلمین و جهاد کننده در حفظ احکام دین، ترویجکننده شریعت جدش ...» خطاب نموده است.
↑ (تقریرات میرزا حسین نائینی) نوشته محمدعلی کاظمی.
↑ شش جزء آن به تحقیق آیتالله معرفت در قم به چاپ رسید.
منابع
جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم. گلشن ابرار. ج ۳، چ ۱، نشر معروف، قم: ۱۳۸۲.
داوود نعیمی. شمس الفقهاء. چاپ اول. قم: مرکز فرهنگی باقرالعلوم، ۱۳۷۷.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | محمدحسن مامقانی |
لقب | شیخ، آیتالله |
نسب | مامقانی |
خویشاوندان سرشناس |
عبدالله مامقانی |
تاریخ تولد | ۱۲۹۰ قمری |
زادگاه | ممقان ایران |
محل تحصیل | نجف |
محل زندگی | نجف، ممقان |
محل مرگ | ۵ فروردین ۱۲۸۴ مصادف با ۱۳۲۳ قمری نجف |
مدفن | نجف |
اطلاعات آموزشی | |
استادان | مرتضی انصاری |
شاگردان | سید حسینِ بادکوبهایی لاهیجی،سید ابوالحسن اصفهانی |
شیخ محمد حسن، (درگذشته ۱۸ محرم ۱۳۲۳ ق. در نجف) پسرِ ملا عبدالله، پسرِ محمدباقرِ ممقانی (مامقانی) از فقیهان بنام و از مراجعِ شیعه بود.
محمدحسن مامقانی، پسرِ عبدالله پسرِ باقرِ مامقانی، درممقان، به جهان دیده گشود و برای تحصیل به نجف رفت. او پس از مدتی به مامقان بازگشت. اما پس از اقامتی ۸ ساله بار دیگر رهسپار نجف شد و در همان شهر ساکن شد و در محرمِ ۱۳۲۳ هجری قمری، در همانجا درگذشت و به خاک سپرده شد.
مامقانی در نجفِ سالهای پایانیِ سده سیزدهم-که کانون دوستداران دانش بود- نخست نزد شیخ مرتضای انصاری و پس از درگذشتِ او در حوزهٔ درسِ سید حسین کوهکمری و برخی دیگر از بزرگان، حضور یافت و سپس به تألیف و تصنیف سرگرم شد.
تالیفات اش بسیار اند، از جمله «البشری الوصول» و «درایع الاحکام». شرحِ خوی خداپسندانه و رفتار پارسایانه اش در «تنقیح المقال» و «ریحانه الادب»، به کلکِ پسر اش- شیخ عبدالله مامقانی- آمده است.
سید حسینِ بادکوبهایی لاهیجی ،سید ابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین فقیه سبزواری از شاگردانِ اوی اند.
سید علی تبریزی مشهور به سید علی داماد، از مراجع و فقیهان مشروطهخواه داماد مامقانی است.
شیخ عبداله مامقانی رجالی مشهور سده چهاردهم فرزند او است. همچنین محی الدین مامقانی نوه پسری او است که در خرداد سال ۱۳۸۷ش در قم درگذشت.
محمدحسن مامقانی مخالف استبداد قاجار بود و در عزل و تکفیر اتابک اعظم با آخوند خراسانی و میرزا حسین خلیلی تهرانی و ملا محمد شربیانی همراه بود.
همچنین در جریان نهضت مشروطه، پس از آن که نامههای بسیاری از مردم ایران در شکایت از حکام مستبد قاجار به مراجع نجف رسید، مرحومان آخوند خراسانی، شیخ حسن مامقانی، فاضل شربیانی و حاجی میرزا حسین تهرانی برای بررسی اوضاع و چارهجویی و اقدام درباره مشکلات، جلسات ۴ نفرهای را تشکیل دادند که سری بود و فرزندان و اصحاب ایشان حق شرکت در جلسات را نداشتند. جلسات سیار، و به تناوب در منزل یکی از آنان برگزار میشد ولی با فوت شربیانی و مامقانی جلسات پی گرفته نشد.[۱]
شیخ محمدحسن مامقانی یک سال پیش از مشروطه و در ۵ فروردین ۱۲۸۴ در نجف درگذشت و پیکرش را در حرم امام علی به خاک سپردند.
آیة الله حاج میرزا حسین علوی سبزواری ، استاد مرحوم آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری
منبع : کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار ، نوشته استاد محمود بیهقی ، صفحه 156 و 157
افتخار الحکما ، شاگرد برجسته حاج ملا هادی سبزواری و استاد آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری
منبع : کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار ، نوشته استاد محمود بیهقی ، صفحه 155 و156
آیة الله میرزا موسی سبزواری ، پدر آیة الله میرزا حسین فقیه سبزواری و آیة الله میرزا مهدی فقاهتی
منبع : کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار ، نوشته استاد محمود بیهقی ، صفحه 148 و 149
آخوند ملا ابراهیم نقابشکی ، از اساتید آیة الله فقیه سبزواری و آیة الله سیادتی
منبع : کتاب سبزوار شهر دانشوران بیدار ، نوشته استاد محمود بیهقی ، صفحه 148
شفقنا – شبکه اجتهاد - اگر قیام و نهضت مسجد گوهرشاد به دست بزرگانی چون حاج آقا حسین قمی یا میرزا محمد آقازاده تا پایان رهبری میشد، کمتر به خشونت کشیده میشد و مردم کمتر آسیب میدیدند. آنها میتوانستد جوری این حرکت بزرگ را اداره کنند که آسیب کمتری به نفوس مردم میرسید.
به گزارش شبکه اجتهاد، آیتالله العظمیحاج آقا حسین طباطبائی قمی از مراجع وارستهای است كه از لحاظ علمی در جایگاه بالایی قرار دارد. نام او همیشه به عنوان رهبر قیام علیه کشف حجاب رضاخان در مشهد یاد میشود و در مقاطع مختلف بخصوص در دوران خفقان رضاخانی با حضور در صحنههای مختلف سیاسی بخوبی نشان داد که ....